25.08.2020

سرگئی یسنین: اشعار اولیه


سرگئی یسنین هم توسط خوانندگان و هم منتقدان در درجه اول به عنوان خواننده ای از طبیعت روسی تلقی می شود. این یکی از موضوعات اصلی کار اوست. اشعار یسنین منعکس کننده روسیه ایده آل روستایی است، جایی که در زیر نگاه عاشقانه شاعر، همه چیز جان می گیرد و دگرگون می شود، به رنگ های زرشکی، آبی، صورتی و طلایی تبدیل می شود، آرامش و هارمونی پیدا می کند. جای تعجب نیست که A.I. سولژنیتسین وقتی از سرزمین یسنین دیدن کرد و کلبه ای تنگ، نوار تاریکی از جنگل و مزارع سرد خالی را دید، بسیار شگفت زده شد. بنابراین منظره شبیه یک تصویر شاعرانه به نظر نمی رسد:

نور سرخ سحر را روی دریاچه بافته است.

کاپرکایلی ها در جنگل با زنگ ها گریه می کنند.

"روی دریاچه بافته شد..."، 1910

آفریدگار چه شمش استعدادی را در اینجا انداخت، در این کلبه، در این قلب یک مرد دهکده هولناک، به طوری که شوکه شده، این همه ماده برای زیبایی پیدا کند ... که هزار سال است زیر پا گذاشته شده است. متوجه نشدم،" AI نوشت سولژنیتسین.

ویژگی‌های متمایز شعر یسنین، لحن‌های زندگی‌نامه‌ای، محرمانه و اعتراف‌آمیز است که همدلی خواننده را برمی‌انگیزد. می دانید که زندگی و کار شاعر پیوندی ناگسستنی دارد. خود اشعار اولیهنقاشی شده با حال و هوای متفکر غمگین، رویاپردازی، ویژگی جوانی، پر از طبیعت تحسین برانگیز.

طبیعت اغلب توسط قهرمان غنایی به عنوان یک معبد درک می شود. نقوش دعا و سرودهای کلیسا به وضوح در اشعار جوانی او شنیده می شود ، خود قهرمان به عنوان یک "راهب فروتن" ظاهر می شود و تصاویر شاعرانه رنگ و بوی مذهبی پیدا می کنند:

در امتداد مرز، سر چهارراه،

فرنی رصدا و رضا.

و به تسبیح می گویند

بیدها راهبه های فروتنی هستند.

«سرزمین معشوق…»، 1914

شاعر برای ایجاد تصویری دهقانی از جهان، جایی که مذهب نقش مهمی داشت، از واژگان اسلاو کلیسا استفاده می کند که به لطف آن اشعار او وقار خاصی پیدا می کند.

پالت رنگی اشعار یسنین چند رنگ است. Yesenin رنگ های مورد علاقه دارد. او هنگام خلق پرتره های غنایی از رنگ طلایی و زرد استفاده می کند. قرمز مایل به قرمز نماد لطافت و جوانی است. تمشک با زنگ زدن همراه است. رنگ های آبی و آبی، به گفته شاعر، دقیقاً روسیه را مشخص می کنند. "روسیه! چه کلمه خوبی ... و "شنم" و "قدرت" و "آبی" چیزی! - یسنین به وسوولود روژدستونسکی نامه نوشت و عشق خود را به این تعریف توضیح داد. لقب های رنگی در اشعار او به اندازه ای طبیعت را توصیف نمی کنند، بلکه ظریف ترین سایه های روحی، احساسات قهرمان غنایی را منتقل می کنند: بسته به اینکه شاعر رنگ سفید، قرمز مایل به قرمز یا قرمز مایل به قرمز را انتخاب کرده باشد، می توانیم حال و هوای او را حدس بزنیم. و عمق احساسات اغلب نقاشی رنگی با دریافت انعکاس، خاص بودن تقویت می شود:

من در این دنیا خیلی دوست داشتم

هر چیزی که روح را در گوشت می پوشاند.

درود بر آسپن ها که شاخه هایش را می گسترد

به آب صورتی نگاه کن!

"اکنون کم کم داریم می رویم..."، 1924

از بسیاری جهات، نقاشی رنگی Yesenin سنت فولکلور را ادامه می دهد: ترکیبی از رنگ های نمادین در ترانه ها و افسانه ها استفاده می شود، شاعر فقط سایه ها را اضافه می کند. علاوه بر این، شعر عامیانه بر ساختار فیگوراتیو و ترانه اشعار یسنین تأثیر گذاشت. واژگان محاوره ای، تکرارهای واژگانی، قافیه های غیرمعمول، نادرست، همخوانی استادانه، آهنگین اشعار یسنین را ایجاد می کند.

یسنین به تدریج از نقاشی رنگی به نقاشی صدا به عنوان وسیله ای بیانگر می رود. در اشعار بعدی، این ساختار صوتی بیت است که بر رنگ غالب است، از این رو عاشقانه، آهنگین بودن شعرهای بعدی او.

طبق خاطرات معاصران ، یسنین طبقه بندی تصاویر خاص خود را داشت. برای ما بسیار مهم است: از این گذشته، حتی پوشکین خواستار قضاوت یک شاعر بر اساس قوانینی است که خودش خلق کرده است. بنابراین، Yesenin تصویر محافظ صفحه را - یک شبیه سازی ساده از یک شی به شی دیگر، کشتی - "گرفتن در یک شیء، پدیده یا وجود یک جریان، جایی که تصویر محافظ صفحه مانند یک قایق روی آب شناور است" و فرشته - " ایجاد یا شکستن این محافظ صفحه و تصویر کشتی از پنجره ای که در آن جریان یک یا چند چهره جدید را از چهره نشان می دهد.

در شعر یسنین تصاویر غیرعادی و واضح بسیاری وجود دارد که از زندگی دهقانی الهام گرفته شده است. همراه با شخصیت پردازی، شاعر به طور گسترده ای از استعاره استفاده می کند - اینها ابزار هنری اصلی برای نشان دادن سیال بودن تصاویر، ارتباط متقابل همه موجودات زنده هستند. بنابراین ، در شعر "عصر دود شد ..." جدایی ناپذیری طبیعت ، دنیای یک کلبه دهقانی و آرامش در روح یک قهرمان غنایی نشان داده شده است. این کار با کمک استعاره ها و تجسم های مرتبط انجام شد: "عصر دود می شود" - "سپیده دم می سوزد" - "پیچش تار عنکبوت" - "سکوت و قدرت در قلب است". خود شاعر برای استعاره های تازه و غیرعادی ایستادگی کرد که اجازه می داد "مرزهای بینایی را با یک کلمه فشار دهیم" و به جهان به شیوه ای جدید نگاه کنیم.

شاعر همچنین درختان را انسانی کرد: هم توس و هم افرا. دومی در واقع دوگانه قهرمان غنایی است. یسنین تمام اشیاء اطراف قهرمان غنایی را "انسان" می کند. این اصل خلق جهان شاعرانه را انسان گرایی می گویند. در غزلیات متأخر یسنین، انسان گرایی بیش از پیش آشکار می شود. واژگان اسلاو کلیسا از اشعار ناپدید می شود ، تصاویر دقیق تر می شوند ، تأیید می شوند ، القاب رنگی جدید ظاهر می شوند ، استعاره ها ظاهراً ساده می شوند ، اما ظرفیت تصویر هنری حفظ می شود.

منبع (به صورت مخفف): ادبیات: پایه نهم: در 2 ساعت قسمت 2 / B.A. لانین، L.Yu. اوستینوف ویرایش بی.ا. لانینا. - چاپ دوم، تصحیح شد. و اضافی - M.: Ventana-Graf، 2016

معرفی

در ادبیات روسی نام هایی وجود دارد که در کنار آنها هر گونه القاب نادرست، ضعیف یا پیش پا افتاده به نظر می رسد. این نام ها شامل نام سرگئی یسنین است.

یسنین فقط سی سال زندگی کرد. اما ردپایی که او در ادبیات به جای گذاشت آنقدر عمیق است که نه با ممنوعیت کارش توسط صاحبان قدرت و نه با هموارسازی عمدی پیچیدگی ها پاک نشده است. راه خلاقانه. شعر اس یسنین همیشه در قلب و خاطره مردم ما زنده بوده است، زیرا ریشه در ضخامت زندگی ملی دارد، از اعماق آن رشد کرده است. نویسنده یو. ماملیف به درستی تأکید کرد: «در اشعار یسنین، چیزی گریزان، اما بسیار مهم وجود دارد که شعر او را به پدیده ای استثنایی تبدیل می کند، حتی فراتر از مفهوم معمول نبوغ. این "گریزان" به نظر من در این واقعیت نهفته است که تمام اقیانوس شعر یسنین، تجسمی، صدا، لحن، مستقیماً با عمیق ترین، ابتدایی و قدیمی ترین سطوح روح روسیه در تماس است ... "1 .

در واقع، شعر یسنین نمادی از زندگی و روح ملی است، به همین دلیل است که بدون توجه به سن، جهان بینی و ترجیحات سیاسی چنین تأثیری بر یک فرد روسی دارد.

احتمالاً هر یک از ما در روح خود تصویر خود را از Yesenin ، یک شاعر و یک مرد ، شعرهای مورد علاقه ما داریم. اما با همه سلیقه ها و دلسوزی ها، ما خوانندگان به ویژه به آنچه هسته شعر یسنین را تشکیل می دهد نزدیک و عزیز هستیم - این یک احساس صمیمانه از سرزمین مادری است، عزیز برای او روسیه، "کشور توس چینتز" ".

یسنین با افتخار اعتراف کرد: "اشعار من با یک عشق بزرگ زنده است - عشق به میهن. احساس وطن اصلی ترین چیز در کار من است. در واقع ، صرف نظر از آنچه که شاعر در مورد آن چه در دوره های غم انگیز و چه در دوره های روشن زندگی خود نوشت ، تصویر میهن روح او را گرم کرد. احساس فرزندی عشق و قدردانی از کشوری که در قلب او عزیز است "با نام کوتاه "روس" همه ساخته های او را به هم پیوند می دهد - هم اشعار عاشقانه و هم اشعار در مورد طبیعت و یک چرخه از پیام های شاعرانه به بستگان و آثار اجتماعی. -مسائل سیاسی. روسیه، روسیه، سرزمین مادری، سرزمین مادری، سمت بومی- گران ترین کلمات و مفاهیم برای Yesenin که تقریباً در همه آثار او یافت می شود. در صدای کلمه "روسیه" او "شبنم"، "قدرت"، "آبی" را شنید. دردها و سختی ها، شادی ها و امیدهای روسیه دهقانی - همه اینها توسط یسنین به خطوط صمیمانه و روشن، سوگوار و عصبانی، غمگین و شاد ریخته شد. آنچه در کشور مادری او اتفاق می افتد، فردا چه چیزی در انتظار او است - اینها افکاری هستند که او را در طول زندگی کوتاهش آزار می دهند. این هسته شعر اوست.

دومین ویژگی آن نهایت اخلاص، عمق و «سیل احساسات» است. تمام آثار یسنین دفتر خاطرات پرشور یک قلب برهنه و زخمی است. خود شاعر اعتراف کرد که دوست دارد "تمام روح خود را در کلمات بریزد". به سختی می توان شاعر دیگری را یافت که خود را در شعر با چنین صمیمیت بیان کند و آنها را به اعتراف پنهانی تبدیل کند.

کارهای اولیه یسنین

اس یسنین از اعماق روستا به اوج خلاقیت رسید زندگی عامیانه. در نقشه وسیع روسیه، در نزدیکی ریازان، در میان فضاهای باز Oka، روستای باستانی Konstantinovo وجود دارد. در اینجا، در 21 سپتامبر (3 اکتبر)، 1895، شاعر بزرگ آینده در یک خانواده دهقانی متولد شد، در اینجا، در گستره های روستایی، ریشه های کار او.

به دلیل نزاع بین والدینش ، یسنین مدتی در خانه پدربزرگش F. A. Titov که بسیاری از اشعار معنوی و ترانه های عامیانه را می دانست زندگی کرد و انجیل را برای نوه خود خواند. یسنین آشنایی خود با اشعار عامیانه شفاهی روسی را مدیون مادربزرگش ناتالیا اوتیونا است که دنیای جادویی افسانه ها و افسانه ها را به روی نوه خود گشود. آموزش ذوق زیبایی شناسی شاعر آینده با هدیه آهنگ مادرش تاتیانا فدوروونا و همچنین کل فضای زندگی دهقانان و طبیعت بسیار تسهیل شد. خط میانیروسیه.

مهمترین منبع درک قدرت و زیبایی کلمه هنری ادبیات روسی برای یسنین بود - آثار پوشکین، لرمانتوف، نکراسوف، کولتسف، که شاعر آینده آنها را در حین تحصیل در مدرسه چهار ساله زمستوو و سپس در مدرسه خواند. مدرسه معلم کلیسای اسپاس-کلپیکوفسکایا.

یسنین به اعتراف خود از هشت سالگی شروع به شعر گفتن کرد. شاعر آینده در بیان افکار و احساسات خود به تجربه خلاق پوشکین، لرمانتوف، کولتسف، بت دوران جوانی نادسون، تکیه کرد. در عین حال، بسیاری از آنها در حال حاضر دیدگاه خود را از دنیای روستایی پیرامون نوجوان دارند، که در روح او تصاویر و تداعی های خود متولد می شود. این شعر سال 1910 "این الان عصر است ..." است که یسنین آثار خود را از آن شمارش کرد:

الان عصر است شبنم

بر روی گزنه می درخشد.

من کنار جاده ایستاده ام

تکیه دادن به بید.

نور بزرگ از ماه

درست روی پشت بام ما

جایی آهنگ های بلبل

از دور می شنوم

خوب و گرم

مثل زمستان کنار اجاق گاز.

و توس ها ایستاده اند

مثل شمع های بزرگ

و خیلی فراتر از رودخانه

ظاهراً پشت لبه

نگهبان خواب آلود در می زند

کتک زن مرده

پیش روی ما تصویری از دنیای اطرافمان است که با چشمان یک کودک بی تجربه دیده می شود. خودانگیختگی کودکانه در اینجا هم در مقایسه‌های تکراری و هم در غیاب استعاره و هم در ریتم «لغزی» احساس می‌شود. به درستی گفته می شود که این اثر «مثل گام های ناپایدار پسری است که تازه راه رفتن را آغاز کرده است». با این حال استعداد یک شاعر مشتاق از قبل در او نمایان است.

یسنین در شعر کوتاه زیر مستقل تر است:

جایی که تکه های کلم وجود دارد

طلوع خورشید آب سرخ می ریزد،

درخت افرا کوچک

پستان سبز می مکد.

در اینجا مهمترین ویژگی های کار شاعر به وضوح قابل مشاهده است: استعاره زنده، انیمیشن طبیعت، ارتباط نزدیک با شعر عامیانه شفاهی.

عشق به فولکلور، که او خبره و گردآورنده آن بود، یسنین در تمام زندگی خود ادامه داد. او که با افتخار خود را "پسر دهقان"، "خواننده و منادی" روستا می خواند، شجره شعری خود را از داستان نویسان بی نام، نوازندگان چنگ، هارمونیست ها، ترانه سرایان محلی دنبال کرد. یسنین بیش از یک بار تأکید می کند: "من شروع به نوشتن شعر کردم ، با تقلید از اشعار" ، "آهنگ هایی که در اطرافم شنیدم به اشعار فرو رفت" ، "کلمات گفتاری همیشه نقش بسیار بیشتری در زندگی من داشته است." .

هنر عامیانه شفاهی پایه‌ای شد که بنای روباز شعر یسنین روی آن رشد کرد. Yesenin به ویژه اغلب از گونه های فولکلور مانند آهنگ و دیتی استفاده می کند و آثار خود را بر اساس آنها خلق می کند. بنابراین ، در شعر "تانیوشا خوب بود ، در دهکده زیباتر نبود" (1911) ، طرح ابتدا مانند ترانه های عامیانه درباره خیانت به یک عزیز آشکار می شود: شرح قهرمانان و گفتگوی آنها که در طی آن معلوم می شود که او با دیگری ازدواج می کند ("آیا می بخشید، شادی من، من با دیگری ازدواج می کنم"). در آهنگ های عامیانه ، دختر در این وضعیت یا از خود استعفا می دهد یا معشوق خود را به خاطر خیانت سرزنش می کند. از طرف دیگر، یسنین، این وضعیت را با یک پایان غم انگیز تکمیل می کند: معشوق تانیوشا را می کشد، که برای انتقام با دیگری ازدواج کرد:

فاخته ها غمگین نبودند - بستگان تانیا گریه می کنند

زخمی بر روی شقیقه تانیا از یک برس تند و تیز وجود دارد.

دهانی هنر عامیانهبا الهام از شعر اولیه دیگری از Yesenin "تقلید از آهنگ". خود وضعیت در اینجا فولکلور است: ملاقات یک دختر جوان در یک چاه و توصیف یک شعله ور شدن ناگهانی احساس: "می خواستم فوران های کف آلود را سوسو بزنم / / بوسه ای را از روی لب های قرمز مایل به قرمز بشکنم."

یسنین بر اساس رقص دور و پخش آهنگ های محلی شعری "زیر تاج گل بابونه جنگلی ..." (1911) می نویسد، در مورد اینکه چگونه یک فرد خوب به طور تصادفی "حلقه یک عیار را رها کرد // در یک جت موج کف آلود". حلقه یا حلقه در هنر عامیانه نماد عشق است. از دست دادن آنها به معنای از دست دادن عشق است. این همان چیزی است که درام شعر یسنین را تعیین می کند که قهرمان آن از غم و اندوه تصمیم می گیرد "ازدواج // با موج زنگ" بگیرد.

نقوش شعر آیینی عامیانه در دیگر اشعار اولیه یسنین "مهمانی لیسانسه"، "روی پارچه های لاجوردی"، "نورها در سراسر رودخانه می سوزند" نیز تجسم یافت که همچنین دارای مهر فردیت یک نویسنده درخشان است.

در کارهای اولیه یسنین به طور گسترده ای از مضامین و شاعرانگی های عامیانه نیز استفاده شده است. ریتم کثیف به وضوح در اشعار "تانیوشا خوب بود" و "زیر تاج گل بابونه جنگلی" احساس می شود. یک نسخه ادبی از یک دیتی، متشکل از چندین گروه کر، شعر "بازی، بازی talyanochka ..." (1912) است. از دیتی ها در اینجا درخواست یک تالیانوچکا و درخواست از یک دختر زیبا برای بیرون رفتن در یک قرار و گوش دادن به گروه های کر ("گجت") نوازنده آکاردئون می آید. و در عین حال، شاعر از ابزارها و تکنیک های تجسمی فردی خود استفاده می کند («قلب با گل ذرت می درخشد، فیروزه در آن می سوزد»)، ترکیب حلقه ای از نوع عاشقانه با تکرار متغیر سطرهای اولیه در پایان شعر. Yesenin همچنین به طور گسترده ای از مضامین و ریتم های ditties در اشعاری که در اواسط دهه 1910 سروده شده است استفاده می کند: "روی پارچه های لاجوردی ..." ، "رقصنده" ، "نورها در سراسر رودخانه می سوزند" ، "مرد جرات" و دیگران.

میل شاعر مشتاق به گسترش تجربیات زندگی خود او را در سال 1912 به مسکو کشاند. در اینجا او در دانشگاه خصوصی A.L. Shanyaevsky دانشجو می شود ، جایی که به مدت یک سال و نیم در کلاس های دانشکده تاریخ و فیلولوژی شرکت می کند و همچنین در جلسات حلقه ادبی Surikov شرکت می کند که نویسندگان محیط دهقان را متحد می کرد. اقامت او در مسکو آغاز روابط دوستانه و خلاقانه او با شاعران N. Klyuev، P. Oreshin، F. Nasedkin بود.

با این حال، یسنین در تلاش دیوانه وار خود برای پیشرفت خلاق، خیلی زود به این نتیجه می رسد که به قول او، مسکو "موتور توسعه ادبی نیست، بلکه از همه چیز آماده از سنت پترزبورگ استفاده می کند." بنابراین، در 9 مارس 1915، Yesenin به سنت پترزبورگ نقل مکان کرد و مستقیماً از ایستگاه به A. Blok رفت. نویسنده "غریبه" از کار این شاعر جوان بسیار قدردانی کرد و در دفتر خاطرات خود نوشت: "اشعار زبانی تازه، تمیز، پر سر و صدا و پرمخاطب است."

A. Blok او را با شاعران S. Gorodetsky، L. Bely، P. Murashev آشنا کرد که با کمک آنها Yesenin فعالانه وارد فضای ادبی پایتخت می شود.

خلاقیت دهه 1910

از اواسط دهه 1910، کار یسنین رشد آشکاری را تجربه می‌کند: تصویرسازی در حال بهبود است، ریتم غنی‌تر می‌شود و افق شعری در حال گسترش است. این امر به ویژه در نگرش شاعر به هنر عامیانه شفاهی به وضوح دیده می شود.

اگر قبلاً Yesenin عمدتاً توسط آهنگ ها و آهنگ ها جذب فولکلور می شد ، اکنون دامنه علایق در حال گسترش است: شاعر از افسانه ها ، افسانه ها ، آیات معنوی ، حماسه ها استفاده می کند. او بر اساس افسانه روسی "Morozko" شعر "یتیم" را می سازد - در مورد ماشا یتیم بدبخت، که بابا نوئل به دلیل رنج، صداقت، مهربانی مورد علاقه او قرار گرفت. تلطیف این حماسه شعر او "سوت قهرمان" (1915) بود که در آن یک دهقان ساده که برای مبارزه با دشمن بیرون رفت به عنوان یک قهرمان حماسی به تصویر کشیده شد.

« آهنگ در مورد Evpaty Kolovrat»

در سال 1912 ، یسنین اولین اثر اصلی را ایجاد کرد - شعر "آواز Evpaty Kolovrat". با شروع از افسانه های تاریخی و از بنای برجسته ادبیات باستانی روسیه "داستان ویرانی ریازان توسط باتو" که با نقوش شعر عامیانه پر شده است، یسنین تصویری چشمگیر از مدافع سرزمین روسیه Evpaty Kolovrat ایجاد می کند.

کولورات در شعر یسنین یک مبارز شاهزاده نیست، بلکه آهنگری است که مردم را برای دفاع از سرزمین ریازان پرورش داده است. او به عنوان یک «نور خوب»، یک قهرمان حماسی، به عنوان یک «رفیق خوب» و دشمن قسم خورده او «خان باتو در فقر» نیز مانند حماسه ها، شرور و خیانتکار، رودخانه های خون می ریزد، «فرار» بر مردگان».

شعر "آواز اوپاتی کولورات" را به سختی می توان به موفقیت های خلاقانه نویسنده نسبت داد. از نظر ترکیب در جاهایی کشیده و شل می شود. نویسنده در تلاش برای انتقال طعم باستانی و ریازانی، گاه از باستان گرایی ها و گویش گرایی ها سوء استفاده می کند.

با این حال، با وجود چنین نقص هایی، اولین شعر یسنین گواه استقلال شاعرانه نویسنده جوان است.

این شعر با رنگ‌آمیزی غنایی وقایع و انیمیشن طبیعت مشخص می‌شود: شاعر به وضوح نشان می‌دهد که چگونه ستارگان نگران هستند (شتوی چیزی را روس تکان داد، //آل صدای زمزمه زبان توهین‌آمیز را نمی‌شنود؟)، چگونه ماه وحشت زده است و از "چشمه" خون سرفه می کند و غیره.

"مارفا پوسادنیتسا"

شعر Yesenin "Marfa Posadnitsa" (1914) به موضوع مبارزه پسران نووگورود با شاهزاده مسکو اختصاص دارد. شاعر در اینجا در کنار نووگورودی ها - مدافعان آزادی است ، اگرچه همانطور که مشخص است در تاریخ دولت روسیه ، مبارزه آنها علیه کسانی که به دنبال اتحاد کشور بودند اصلاً مترقی نبود. نویسنده "در این افسانه تاریخی توسط شخصیت یک زن قهرمان، بیوه شهردار نووگورود، مارتا بورتسکی، که مبارزه علیه تزار مسکو ایوان سوم را رهبری و رهبری می کند، جذب شد.

در مقایسه با شعر قبلی، "Marfa Posadnitsa" با بلوغ هنری بیشتری متمایز می شود، که به ویژه در بازتولید جزئیات روزمره و زبان قرن شانزدهم خود را نشان داد. به عنوان مثال، صحنه تجمع هنگ‌های تیراندازی با کمان در لشکرکشی به نووگورود، که از نفس دوران باستان برافروخته شده است، رنگارنگ است. در این صحنه، صدای بلند ناقوس‌ها و ناله‌های اسب‌ها، زمزمه شمشیرها و هق هق‌های زنان، «صدای فرمان» و فریادهای تیراندازان در هم می‌آمیزند:

در کلیساهای کرملین، ناقوس ها گریه می کردند، کمانداران از شهرک های دور جمع شده بودند. اسب ها ناله کردند، سابرها به صدا در آمدند.

زنان اشک های خود را با دامن پاک کردند، -

کسی سالم به خانه برمی گردد؟

تزار موکوفسکی با همراهی یک راهپیمایی پرنشاط ("قله های تنکالی، اسب های پایکوبی")، که توسط افکار نویسنده در مورد سربازانی که به نبرد می روند، قطع شده است، تزار موکوفسکی نقشه های شوم خود را با ملکه در میان می گذارد. گفتگوی آنها به سبک فولکلور توصیف شده است و در عین حال تصور فضای روزمره آن دوران، روابط خانوادگی را امکان پذیر می کند:

پادشاه به همسرش خواهد گفت:

و جشنی در براگا قرمز برگزار خواهد شد

فرستادم تا خانواده های بی ادب را جلب کنم،

بالش های سرشان را در دره پهن خواهم کرد.

تو حاکم من هستی - زن شومون می کند -

باشد که ذهن من در مورد قضاوت شما قضاوت کند! ..

برخلاف شعر اول، «مارتا پوسادنیتسا» مملو از واژه‌های گویش و بومی نیست که سبک او را واضح‌تر و دقیق‌تر می‌کند.

"ما"

شخص تاریخی واقعی نیز توسط یسنین در شعر "ما" (1914) بازتولید شده است. آتامان اوس کمتر از همه شبیه همکار استپان رازین است که در واقعیت هم بود. قهرمان Yesenin بیشتر شبیه یک شخصیت در آهنگ های دزدی عامیانه است. نویسنده این جوان جسور را شاعرانه کرده است:

در یک کوه شیب دار، در نزدیکی کالوگا، ما با یک کولاک آبی ازدواج کردیم.

تصویری از مادر یوسا که پسرش سر پرجنب و جوش خود را در نزدیکی کالوگای دوردست به دست پسران پسر گذاشت، نت غنایی تلخی نیز وارد روایت می شود.

بیوه بیچاره منتظر پسرش بود. روز و شب غمگین، زیر الهه نشسته. اینجا تابستان دوم می آید. باز هم برف در زمین آمد، اما هنوز از بین رفته است.

نشست و خودش را فشار داد، نگاهی متواضع، متواضع...

تو شبیه کی هستی پسر چشم روشن؟..

- اشک روی سبیل پژمرده جاری شد -

این تو هستی، پسرم، که با عیسی تماشا می کنی!»

تصادفی نیست که قهرمان شعر در اینجا با مسیح مقایسه می شود: بسیاری از آثار یسنین در این سال ها با نمادهای مذهبی، تصاویر و نقوش مسیحی اشباع شده است. در آغاز سال 1913، یسنین به دوست مدرسه ای خود G. Panfilov نوشت: "در حال حاضر من در حال خواندن انجیل هستم و چیزهای جدیدی برای خود پیدا می کنم ... مسیح برای من کمال است، اما من اعتقاد ندارم. در او مانند دیگران آیا از ترس اتفاقات بعد از مرگ ایمان می آورند؟ و من پاک و مقدّس هستم، چنانکه در شخصی که دارای ذهنی روشن و روحی شریف است، در پیروی از محبت به همسایه سرمشق است.

اشعار مذهبی از یسنین

ایده منشأ الهی جهان و انسان، ایمان به مسیح در بسیاری از اشعار S. Yesenin در دهه 1910 نفوذ می کند.

رنگین کمان خدا را حس می کنم

بیهوده زندگی نکردم

به کنار جاده تعظیم می کنم

روی چمن فرود می آیم.

شعله به ورطه دید می ریزد،

در دل شادی رویاهای کودکانه.

من از بدو تولد اعتقاد داشتم

به پاسداری از مادر خدا,-

شاعر در شعر "من رنگین کمان خدا را احساس می کنم ..." (1914) اعتراف می کند. نویسنده "رنگین کمان مقدس خدا" را حس می کند، یعنی شادی رستاخیز درخشان، آمدن جدید مسیح به جهان به خاطر نجات مردم را پیش بینی می کند. و این کار او را با رنگ های ماژور روشن رنگ می کند.

تصاویر مسیح، مادر خدا، مقدسین نیکلاس شگفت انگیز، اگوری، زنان دعا کننده که "به عشق و صلیب تعظیم می کنند" یکی از مهمترین مکان ها در سیستم تصویری اشعار یسنین را اشغال می کنند که از ایمان نویسنده اشباع شده است. به لطف خدا در جهان اطراف، به گفته شاعر، منجی به طور نامرئی حضور دارد:

میان کاج ها، میان درختان،

بین دانه های توس فرفری.

زیر تاج گل، در حلقه سوزن

من احساس می کنم شبیه عیسی هستم

احساس حضور دائمی مسیح در میان مردم، مشخصه سنت ارتدکس، به کیهان شاعرانه یسنین نشاط معنوی معناداری می بخشد. مسیح، به گفته نویسنده، عشق را به جهان می آورد و مردم نیز به او پاسخ می دهند. در شعر "خداوند برای شکنجه مردم عاشقانه ..." (1914)، یک پدربزرگ پیر با گدای فقیر رفتار می کند، بدون اینکه شک کند که مسیح در مقابل او است:

خداوند نزدیک شد و اندوه و عذاب را پنهان کرد:

می گویند دیده می شود نمی توانی دلشان را بیدار کنی...

و پیرمرد در حالی که دستش را دراز کرد گفت:

"در اینجا، جویدن ... کمی، شما قوی تر خواهید بود."

در شخص این پدربزرگ، مردمی که خداوند برای "شکنجه عشق" بیرون رفت، بدین ترتیب در آزمون رحمت و مهربانی مقاومت کردند.

کهن الگوی شعر اولیه یسنین، تصویر سرگردانی است که در جستجوی شهر خداست. قدم می زند "در پایی آرام / / در میان روستاها، زمین های بایر." خود منجی نیز در همین منظر به تصویر کشیده شده است. مسیح در اشعار شاعر متواضع و متواضع است که "منظره یک برده" را به خود گرفته است ، شبیه آنچه که تیوتچف در "شکل برده" دارد ، "بیرون آمد و کل سرزمین روسیه را برکت داد". شباهت ظاهری سرگردان یسنین و ناجی آنقدر نزدیک است که قهرمان غنایی می ترسد او را نشناسد و ناخواسته از آنجا بگذرد:

و در هر سرگردانی بدبخت

با حسرت میرم تا بفهمم

مسح خدا نیست

با چوب توس در می زند.

و شاید بگذرم

و من در ساعت پنهانی متوجه نمی شوم.

که در صنوبرها بالهای کروبی است،

و زیر کنده - اسپاهای گرسنه.

بسیاری از تصاویر Yesenin از دنیای اطراف و زندگی دهقانی اشباع شده از تصاویر مذهبی. طبیعت در آثار او مقدس شده است. تمام فضای زمینی توسط نویسنده به معبد خدا تشبیه شده است، جایی که یک مناسک پیوسته اجرا می شود، که قهرمان غنایی نیز در آن شرکت دارد. "در جنگل - کلیسای سبز پشت کوه" - "گویا در حال دسته جمعی به دعای صدای پرندگان گوش می دهد!". شاعر می بیند که چگونه نخلستان ها زیر شبنم پر از دود شد، سحر می سوزد. مزارع او "مثل مقدسین" هستند ، "سپیده دم یک کتاب دعای قرمز است / / پیشگویی ها مژده است" ، کلبه های دهقانان "در لباس یک تصویر" هستند ، "یک کاپرکایلی سیاه دعوت به بیداری می کند" و غیره.

در شعر "خشت ذوب شده خشک می شود" (1914)، شاعر، به قیاس با تمثیل انجیل در مورد ورود مسیح به اورشلیم "بر الاغ"، تصویری از ظهور خداوند در میان گستره های مرکزی روسیه ترسیم می کند. به نویسنده:

برگ پارسال در دره

در میان بوته ها - مانند توده ای از مس.

کسی با کت آفتابی

او سوار بر الاغ قرمز می شود.

مسیح در اینجا با چهره ای مه آلود ("چهره او مه آلود است") به تصویر کشیده شده است، گویی که از گناهان مردم غمگین است. طبیعت بیدار بهاری با شادی به منجی سلام می کند: همه چیز در اطراف بوی بید و صمغ می دهد، «در منبر جنگل//گنجشک مزمور می خواند» و کاج ها و صنوبرها «هوسنا» را می خوانند. طبیعت روسی برای ایسنین مسکن زیبایی و فیض است، حضور در آن مساوی با اصل الهی زندگی است.

عبادت کردن طبیعت بومی، زندگی دهقانی یکی از ویژگی های قابل توجه مسئله شناسی و شاعرانگی آثار S. Yesenin در دهه 1910 است که با میل مسیحایی-آخرت شناختی برای درک مسیر معنوی روسیه مرتبط است:

و با دشت ها مواجه خواهیم شد

به حقیقت صلیب دوخته شده

در پرتو کتاب کبوتر

دهان خود را بنوشید.

("تاریکی مایل به قرمز شیطان آسمانی")

شعر "روس"

روسیه توسط شاعر به عنوان یک "سرزمین عزیز برای قلب" در نظر گرفته می شود، جایی که "همه چیز مبارک و مقدس است"، کشوری مملو از قدرت اخلاقی فوق العاده. در سال 1914 ، یسنین "شعر کوچک" "روس" را ایجاد می کند که به موضوع جنگ جهانی اول اختصاص دارد. شاعر نشان می دهد که چگونه یک رویداد غم انگیز به طور غیرقابل اجتنابی به زندگی تثبیت شده "وطن فروتن" حمله می کند:

تلفن های همراه زیر پنجره ها گذاشته شده بود

شبه نظامیان به جنگ می روند.

زنان Sloboda zagygykali.

فریادی سکوت را قطع کرد.

ایده وحدت و پیوند عمیق عوامل طبیعی و تاریخی در کل اثر نفوذ می کند. در درک یسنین، جهان طبیعی و اجتماعی متقابلاً یکدیگر را شرطی می‌کنند و تصویر کاملی از زندگی ملی را تشکیل می‌دهند. شاعر نشان می دهد که چگونه فاجعه های تاریخی (شروع جنگ) ناگزیر شوک های طبیعی را در پی دارد:

رعد به صدا درآمد، جام بهشت ​​در هم شکست.

ابرهای پاره پاره جنگل را پوشانده اند.

روی آویزهای طلای روشن

چراغ های بهشت ​​می چرخیدند.

تصادفی نیست که یسنین نقاشی های منظره را با نمادهای معبد اشباع می کند: او جنگ را به عنوان اقدامی از نیروهای اهریمنی به تصویر می کشد که علیه هماهنگی الهی جهان است.

روستای روسی در شعر به تصویر زنانگی ابدی غمگین، نزدیک به آگاهی ارتدکس - "عروس خسته"، "همسر گریان"، مادری که در انتظار بازگشت پسرش است ظاهر می شود. شاعر به عمیق ترین لایه های زندگی مردم نفوذ می کند، احساس اتحاد مردم را قبل از دردسر، آن نگرش جمعی و آشتی که مشخصه مردم روسیه است را منتقل می کند. دهقانان در شعر با هم شبه نظامیان را به جنگ اسکورت می کنند، با هم به خواندن نامه هایی از جلو از لبان تنها زن دهقان باسواد، «چتنیتسا لوشا» گوش می دهند، مشترکاً به آنها پاسخ می دهند: («سپس آنها را بیرون آوردند. نامه برای همه»).

وقایع جنگ باعث ایجاد احساس یک آخرالزمان قریب الوقوع می شود: "به نظر می رسید بوی بخور در بیشه است // صدای تق تق استخوان ها در باد می سوزد ..." و با این حال، هم نویسنده و هم قهرمانانش. قاطعانه به پیروزی خیر بر نیروهای شر اعتقاد دارد، بنابراین شخم کاران صلح آمیز دیروز، پسران دهقان، توسط نویسنده به عنوان حماسی "همکاران خوب"، خالقان و مدافعان سرزمین روسیه، "حمایت قابل اعتماد آن در زمان ناملایمات" به تصویر کشیده می شوند. " غزل در اثر با آغازی حماسی ترکیب شده است، ذهنیت عاطفی غزلیات "من" راوی - با طرح هایی از زندگی و زندگی یک روستای دهقانی در طول جنگ. ده سال بعد، تجربه خلق یک غزل-حماسی کوچک "روس" برای یسنین هنگام کار بر روی یکی از آثار برتر او - شعر "آنا اسنگینا" مفید خواهد بود.

شعر «روس» از ابتدا تا انتها سرشار از عشق فرزندی نویسنده به میهن و مردم آن است:

آه، روسیه، وطن مهربان من.

فقط برای تو عشق را ذخیره می کنم.

در چنین توصیفاتی از روسیه مهربان، وارسته و عزیز، آنقدر صداقت و خودانگیختگی وجود دارد که اغلب به سرودهای پرشور برای شکوه میهن تبدیل می شود:

اگر سپاه مقدس کلیک کند:

"پرتاب تو روسیه، در بهشت ​​زندگی کن!"

می گویم: «به بهشت ​​نیازی نیست.

کشورم را به من بده!"

(خو، روسیه عزیزم)

تصویر کشور بومی در شعر یسنین از تصاویر و جزئیات زندگی روستایی ("در خانه"، 1914)، از اپیزودهای فردی از گذشته تاریخی و زندگی مدرن شکل گرفته است. اما بیش از همه، روسیه برای یسنین ماهیت آن است. و آتش سپیده دم، و چلپ چلوپ موج اوکا، و نور نقره ای، ماه، و زیبایی چمنزار گل - همه اینها در اشعاری سرشار از عشق و لطافت برای سرزمین مادری ریخته شد:

اما بیشتر از همه عشق به سرزمین مادری

من عذاب کشیدم، عذاب کشیدم و سوختم، -

شاعر اعتراف می کند.

طبیعت در اشعار یسنین

عملاً حتی یک شعر از Yesenin بدون تصاویر طبیعت کامل نیست. حساس، عاشق جهانچشم شاعر می بیند که چگونه "گیلاس پرنده برف می ریزد" ، "چگونه درخت کاج مانند روسری سفید بسته شده است" ، چگونه "نور قرمز سپیده دم بر دریاچه می بافد" و "کولاکی در اطراف پخش می شود". حیاط // مثل فرش ابریشمی پهن می شود».

لرزان، عشق قلبی برای طبیعت بومیدر اشعار یسنین، احساسات بلند و درخشان را بیدار می کند، روح خواننده را بر امواج رحمت و مهربانی می نشاند، شما را وادار می کند نگاهی تازه به مکان های بومی آشنا و به ظاهر نامحسوس بیندازید:

لبه محبوب! رویای دل

پشته های خورشید در مورد آب های رحم.

دوست دارم گم شوم

در سبزه زنگ های تو

شاعر، گویی که به ما می گوید: دست کم برای یک دقیقه از شلوغی روزمره فاصله بگیر، به اطراف نگاه کن، به خش خش علف ها و گل ها، به آوازهای باد، به صدای موج رودخانه گوش کن، نگاه کن. آسمان پر ستاره و دنیای خدا با پیچیدگی و جذابیت پایدار در برابر شما باز خواهد شد - دنیای زیبا و شکننده زندگی که باید دوست داشت و از آن محافظت کرد.

مناظر Yesenin با غنای گیاهی و جانوری شگفت زده می شود. در هیچ شاعری به اندازه یسنین تنوع گیاهی و جانوری نخواهیم یافت. تخمین زده می شود که بیش از بیست گونه درخت و همین تعداد گونه گل، حدود سی گونه پرنده و تقریباً تمام حیوانات وحشی و اهلی روسیه مرکزی به عنوان تصاویر تمام عیار هنری در اشعار او گنجانده شده است.

جهان طبیعی شاعر نه تنها زمین، بلکه آسمان ها، ماه، خورشید، ستارگان، طلوع و غروب خورشید، شبنم ها و مه ها، بادها و طوفان های برف را نیز در بر می گیرد. پرجمعیت است - از گزنه و بیدمشک گرفته تا گیلاس پرنده و بلوط، از زنبورها و موش ها تا خرس ها و گاوها.

ویژگی اصلی نقاشی های یسنین و جزئیات طبیعت، انیمیشن آنهاست. طبیعت برای او موجود زنده‌ای است که احساس می‌کند و فکر می‌کند، رنج می‌کشد و شادی می‌کند: "کاپرکایلی در جنگل با زنگ‌ها گریه می‌کند"، "ماه به ابری با شاخ می‌پیچد"، "صنوبر تیره رویای کله چمن زن را می‌بیند". "مانند کولاک پرنده گیلاس آستین خود را تکان می دهد".

گاهی اوقات، همانطور که مشاهده می شود، برای مثال، در شعر "جاده در مورد غروب سرخ می اندیشید" (1916)، تکنیک مشابهی زیربنای طرح غنایی کل اثر است.

این شعر به معنای واقعی کلمه مملو از تصاویر زنده و متحرک از دنیای طبیعت و زندگی روستایی است: "پیرزن کلبه ای با آرواره آستانه / / خرده های خوشبو سکوت را می جود". "سرما پاییزی ملایم و ملایم است / / در تاریکی به حیاط جو می خزد"؛ "سپیده دم روی پشت بام، بچه گربه خشخاش، دهان خود را با پنجه خود می شویید"؛ "با در آغوش گرفتن دودکش، بر باد می درخشد // خاکستر سبز از اجاق صورتی"، "باد نازک لب // 0 با کسی زمزمه می کند"، "کاه جو به آرامی ناله می کند" و غیره. به همین دلیل، حجمی و احساسی تصویری از دنیای زنده ایجاد می شود.

طبیعت Yesenin انسانی شده است و انسان به عنوان بخشی از طبیعت ظاهر می شود، بنابراین از نظر ارگانیک با گیاهان و جانوران مرتبط است. قهرمان غناییاز شعرهایش، وحدت خود را با طبیعت احساس می کند، در آن حل می شود: "بهارهای سپیده دم مرا به رنگین کمان پیچاندند"، "من مانند دانه های برف سفید در آبی ذوب می شوم". یسنین در شعر سال 1917 می گوید: "با بیدها در جاده خوب است / / مراقب چرت زدن روسیه باشید."

این آمیختگی انسان و طبیعت به ویژه در کار پخته شاعر کامل و ارگانیک می شود، اما در شعر اولیه او آغاز می شود. چنین برداشتی از زندگی نه یک ابزار شاعرانه، بلکه مهم ترین جنبه جهان بینی اوست.

فلسفه در اشعار یسنین

یسنین مانند هر شاعر بزرگی تنها خواننده احساسات و تجربیات خود نبود. شعر او فلسفی است، زیرا مشکلات ابدی هستی را روشن می کند.

یسنین در اوایل مفهوم فلسفی و زیبایی‌شناختی خود را از جهان و انسان توسعه داد که ریشه‌های آن در اساطیر عامیانه و فلسفه کیهان‌گرایی روسی ریشه دارد.

مفهوم اصلی دیدگاه های فلسفی اسلاوهای باستان تصویر یک درخت بود. این به طور قانع کننده ای در کتاب خود "دیدگاه های شاعرانه اسلاوها در مورد طبیعت" (1868) توسط دانشمند برجسته روسی A. N. Afanasiev نوشته شده است (یسنین مدت طولانی جستجو کرد و با این وجود این کتاب را برای کتابخانه شخصی خود به دست آورد).

تصویر درخت هماهنگی جهانی، وحدت هر چیزی را که روی زمین وجود دارد، به تصویر می کشد. اس. یسنین با تأمل در مفهوم خود از جهان، در مقاله "کلیدهای مریم * (1918) نوشت: "همه چیز از درخت دین افکار مردم ما است (...) و لباس زیر همراه با حوله، یک شخصیت طرح دار ساده نیستند، این یک حماسه بزرگ و مهم از عاقبت جهان و سرنوشت انسان است.

شعر یسنین از همان ابتدا عمدتاً به سمت این فلسفه گرایش داشت. به همین دلیل است که اغلب شخصی در کار خود به درخت تشبیه می شود و بالعکس.

زندگی در مفهوم فلسفی Yesenin باید مانند یک باغ باشد - آراسته، تمیز، میوه دهنده. باغ آفرینش مشترک انسان و طبیعت است که هماهنگی زندگی را تجسم می بخشد، بنابراین این تصویر یکی از محبوب ترین ها در شعر یسنین است: "خوب است درخت سیب روح را با باد در زیر طراوت پاییزی تکان دهیم" "هر کاری در باغ انسان زنگ بزند"، "بیایید مهمان باغ سروصدا کنیم"، "باغبان زرنگ قطع می کند - پاییز / / بوته زرد سرم" و ... و "ما با شما ، یسنین به N. Klyuev نوشت ، "از همان باغ - باغی از درختان سیب ، گوسفند ، اسب و گرگ ..."

و این یک اعلامیه نیست، این یک جهان بینی است مبتنی بر اعتقاد به پیوند و روابط متقابل جهان خلقت، هم جوهری بودن زندگی جهانی. تمام کائنات در نگاه شاعر، یک باغ بزرگ واحد است: «بر شاخه‌ای از ابر، مثل آلو، // ستاره‌ای رسیده باریده است».

جهان در اشعار یسنین، دنیای زندگی زنده، معنوی شده و متحرک است. حتی گیاهان نیز احساس درد می کنند، زیرا آنها در ذهن او موجودات زنده ای هستند:

داس خوشه های سنگین ذرت را می برد.

چگونه قوها را زیر گلو سلاخی می کنند...

L سپس آنها را با دقت، بدون عصبانیت.

سرشان را روی زمین می گذارند

و استخوان های کوچک را از بین می برد

از بدن های لاغر کوبیده شده است.

هیچ کس در سر بلند نمی شود.

آن نی هم گوشت است!..

و حیوانات برای شاعر هستند " برادران کوچکتر". او آنها را فرا می خواند تا نزد او بیایند تا در غم خود شریک شوند: "حیوانات، حیوانات، به سوی من بیایید، // خشم را در جام دستانم فریاد بزنید!"

وحدت هماهنگ انسان با جهان، با کیهان، معنای اصلی بسیاری از اشعار یسنین، فلسفه وجودی اوست. یسنین متقاعد شده است که جهان بر عشق و برادری استوار است: "ما همه خویشاوندان نزدیک هستیم."

نقض این هماهنگی - چه در عرصه طبیعی و چه در حوزه اجتماعی - منجر به نابودی جهان و روح انسان می شود. Yesenin می داند که چگونه این روند را در یک موقعیت روزمره نشان دهد.

شعر "آواز سگ"

یکی از دراماتیک ترین شعرها در این زمینه «آواز سگ» است که در سال 1915 سروده شد. این نه تنها در آثار یسنین، بلکه در تمام شعر روسی به یک رویداد تبدیل شد. هیچ کس قبل از یسنین در مورد "برادران کوچکتر ما" با این مهربانی و شفقت و با چنین صمیمیت برای نمایش ننوشته بود. این شعر می گوید که چگونه یک سگ مادر را بردند و توله هایش را غرق کردند.

"آواز سگ" عمداً به طور معمول شروع می شود، مانند یک طرح روزمره، اما این روزمرگی شاعرانه است: شاعر از این خبر می دهد که چگونه سگ صبح هفت توله سگ قرمز را تکان داد، چگونه "حصیر طلایی" است، که مادر و او روی آن قرار دارند. توله ها دروغ می گویند: «تا غروب او لاس به آلا، // زبان را شانه می کند.

و در غروب که جوجه ها

حوالی ششم می نشینند

صاحب غمگین بیرون آمد،

هر هفت نفر را در یک کیسه گذاشت.

شاعر شرح نمی دهد که چگونه مرد توله ها را غرق کرد. ما فقط می بینیم که چگونه "برای مدت طولانی، سطح یخ زده آب می لرزید." توجه اصلی به تصویر سگی معطوف می شود که به امید بیهوده نجات فرزندانش از میان برف ها به دنبال صاحبش می دود.

ظلم و بی تفاوتی انسان هارمونی زندگی را زیر پا می گذارد. بنابراین، در پایان شعر، کنش همزمان در دو سطح، در دو بعد انضمامی روزمره و کیهانی توسعه می یابد، زیرا هماهنگی جهان به هم می خورد:

در ارتفاعات آبی با صدای بلند

او نگاه کرد، ناله می کرد.

و ماه باریک شد

و پنهان شدن در پشت تپه در مزارع

و ناشنوا، مانند یک جزوه،

وقتی از خنده به سمتش سنگ پرتاب می کنند.

چشمان یک سگ گرد شد

ستاره های طلایی در برف.

سگ با درد خود به "ارتفاعات آبی" یعنی به کل جهان می چرخد. تصویری بسیار بزرگ از "نگاه به نظر خیره شده".

سگ با صدای بلند ناله نکرد، به ارتفاعات آبی نگاه کرد، بلکه "با صدای بلند خیره شد ... ناله": به نظر می رسد که ما "چشم های سگ" را می بینیم، دردی که در آنها منجمد شده است، برابر با بالاترین تراژدی - بالاخره مادر محروم شد. از فرزندان دلبندش و این تراژدی را فقط می توان در کائنات گریست و تمام جهان را مورد خطاب قرار داد.

شاعر متقاعد شده است که زندگی نه بر ظلم و بی‌تفاوتی، بلکه بر آرمان‌های عشق، برادری و رحمت مسیحی استوار است: «مردم، مردم برادرانم،// ما نیامده‌ایم تا جهان را نابود کنیم، بلکه برای عشق ورزیدن و ایمان آوردن!»

یسنین به ویژه نگران نقض خشونت آمیز هارمونی، قوانین حضور در بود فضای عمومیهمانطور که در اکتبر 1917 اتفاق افتاد.

یسنین و انقلاب اکتبر

او این حالات را در آثارش «اکتویه»، «کبوتر اردنی»، «پانتوکراتور»، «اینونیا» بیان کرد که در آن روستای روسی از نظر او سرزمین فراوانی است، جایی که «زمین‌های سبز*، «گله‌های اسب‌های پوست گاو» است. "، جایی که "با یک کیف چوپانی رسول اندرو سرگردان است.

با این حال، همانطور که بدتر می شود جنگ داخلیو وحشت سرخ، امیدهای واهی یسنین برای انقلابی که بهشت ​​را بر روی زمین برپا می کرد، به سرعت شروع به آب شدن کردند.

از امیدهای مسیحایی، او به سمت انکار قاطعانه خشونت انقلابی می‌رود، به پرسش‌های گیج‌کننده: «آه، کی، کی بخواند// در این درخشش جنون‌آمیز اجساد؟» شاعر با تلخی در مورد خود می گوید: "می توان دید که در خنده به خودم / / ترانه ای در مورد یک مهمان فوق العاده خواندم." یادداشت های غم انگیز مرتبط با تضاد شدید بین شهر و روستا در آثار او نفوذ می کند.

شهر انقلابی، بی رحم در نگرش به روستا، یا بهتر است بگوییم، دولت جدید، فرستادگان خود را از شهر برای استیضاح محصولات کشاورزی می فرستد، به نظر شاعر، بدترین دشمن «کشور کالیکو» عزیزش است. قلب.

یسنین در شعر "Sorokoust" (19Z0) می نویسد: "اینجاست، اینجا او با شکم آهنین است، / / پنج خود را به گلوی دشت می کشد." کره اسب با قطاری که در حرکت سریع خود بی رحم است. تصویری حتی تاریک تر از زندگی روستا در دوران انقلاب توسط شاعر در شعر "دنیای اسرارآمیز، دنیای باستانی من ..." (1921) ترسیم شده است:

دنیای اسرار آمیز دنیای باستانی من

تو هم مثل باد آرام گرفتی و نشستی.

که گردن دهکده را می فشارد

بازوهای سنگی بزرگراه.

شهر، شهر! شما در یک مبارزه شدید هستید

او ما را به عنوان مردار و تفاله تعمید داد.

مزرعه در مالیخولیا یخ می زند.

خفگی در تیرهای تلگراف.

بگذار برای قلب سخت باشد،

این آهنگ حقوق حیوانات است! ..

...پس شکارچیان گرگ را مسموم می کنند.

چنگ زدن در گیره.

یسنین از دریای خون، نفرت طبقاتی مردم، که ارتباط با حیوانات را ترجیح می دهد، وحشت زده می شود، زیرا آنها مهربان تر و مهربان تر هستند:

من با مردم جایی نمی روم بهتر است با تو بمیرم تا اینکه زمین را با معشوق به سنگی مجنون نزدیک کنی.

خلاقیت Yesenin اول سال های انقلابیمی توان بدون اغراق مانیفست شاعرانه دهکده روسی در حال نابودی نامید.

حالت غم انگیز و افسرده شاعر باعث شد در این دوره آثاری چون «من آخرین شاعر دهکده هستم»، «کشتی های مادیان»، «هولیگان»، «اعترافات یک اوباش»، «جغد مانند جغد پاییزی، «میخانه مسکو» و دیگران که در مرکز آنها روح ناآرام خود یسنین قرار دارد که با واقعیت اطرافش در ناسازگاری عمیق است.

در آنها اساساً دو انگیزه مرتبط به هم ایجاد می شود: نگرش خصمانه و گاه خصمانه نسبت به واقعیت انقلابی و نارضایتی عمیق از سرنوشت خود. این نقوش یا با لحن‌های غم‌انگیز و کسل‌کننده («دوست من، دوست من، پلک‌هایی که روشن شده‌اند//فقط مرگ بسته می‌شود»)، سپس در جسارت هیستریک («من این همه رویای زنگ‌زده هستم،//چشم می‌زنم» تجسم می‌شوند. چشمان من و تنگ من) و در تلاش برای یافتن فراموشی در سرمستی میخانه، که شاعر گاهی اوقات بی رحمانه خود را سرزنش می کند و خود را "حرامزاده"، "راک"، "گمشده" و غیره می خواند. نقاب قلدر معروف یسنین تبدیل شد. نوعی اعتراض به واقعیت انقلابی، فرار از آن.

اما مهم نیست که چقدر احساس تلخی او را تحت تأثیر قرار داده است ، یسنین هرگز روابط خود را با محیط اجتماعی که از آن بیرون آمد قطع نکرد ، علاقه خود را به زندگی دهقانان روسی در گذشته و حال از دست نداد. گواه این امر شعر "پوگاچف" (1922) است.

علاقه یسنین به پوگاچف به دلیل توجه شدید او به روسیه دهقانی، به مبارزه دهقانان روسیه برای "آزادی مقدس" است. وظیفه اصلی نویسنده رمانتیک کردن رهبر دهقان بود. شاعر چهره سرکش، آماده ایثار، جدا از هر چیز کوچک و معمولی حقیقت جو و حقیقت جو مردم را خلق می کند. و این امید او به آینده است.

کار یسنین در دهه 20

در اوایل دهه 1920، جهان بینی و کار Yesenin دستخوش تغییرات قابل توجهی شد که با تمایل به کنار گذاشتن بدبینی و به دست آوردن دیدگاه پایدارتری نسبت به چشم اندازهای احیای زندگی در کشور همراه بود.

سفرهای شاعر به خارج از کشور به آلمان، ایتالیا، فرانسه، بلژیک و آمریکا نقش مهمی در این تحول داشت. یسنین به هیچ وجه فریفته سبک زندگی غربی، به ویژه آمریکایی، نبود. او در مقاله «آهن میرگورود» از فقر زندگی معنوی کشور می نویسد و به این نتیجه می رسد که آمریکایی ها «مردمی بدوی از ناحیه فرهنگ داخلی هستند»، زیرا «سلطه دلار در آنها خورده است». تمام آرزوها برای هر موضوع دشوار است.»

در همان زمان، زندگی صنعتی غرب، پیشرفت فنی که می خواست در روسیه ببیند، تحت تأثیر قرار گرفت. این حالات در اشعار «ستانس»، «مهتاب مایع ناخوشایند»، «نامه به زن» و... منعکس شد.

حالا من چیز دیگری را دوست دارم

و در مهتاب پر مصرف

از طریق سنگ و فولاد

من قدرت کشور مادری ام را می بینم!

روسیه میدانی! کافی

شفا با شخم بر آتش!

دیدن فقر شما دردناک است

و توس و صنوبر.

نمیدونم چه بلایی سرم میاد...

شاید در زندگی جدیدمن مناسب نیستم

اما همچنان من فولاد می خواهم

روسیه فقیر و فقیر را ببینید

Yesenin در دو سال آخر زندگی خود یک جک خلاقانه بی سابقه را تجربه می کند. در طول سالهای 1924-1425 حدود صد اثر خلق کرد که دو برابر شش سال قبل بود. در عین حال شعر یسنین روان‌تر می‌شود، از نظر هنری کامل‌تر می‌شود، لطافت و آهنگ، غزلیات عمیق‌تر در آن تقویت می‌شود.

اشعار او مملو از القاب و مقایسات اصیل، استعاره های بزرگ و رنگارنگ برگرفته از دنیای طبیعی است. یسنین را می توان شاعر استعاره نامید، او جهان را دگرگون شده می بیند.

شاعر تصاویر واضح و واضح، تضادهای غیرمنتظره را می یابد، که برای نشان دادن تجربیات پیچیده روانی، زیبایی و غنای روح انسان و دنیای اطراف طراحی شده اند: "شاخ و برگ های طلایی در آب صورتی چرخانده روی برکه ای / / مانند پروانه ها، گله ای سبک پرواز می کند. با محو شدن به یک ستاره»؛ "من در اولین برف سرگردانم / / در دل نیلوفرهای دره نیروهای شعله ور"؛ "و پاییز طلایی / / در غان آب میوه را کم می کند / / برای همه کسانی که دوست داشت و رها کرد / / زوزه برگ روی شن ها گریه می کند."

یسنین در این سالها به آن سادگی و ظرفیت زیبایی شناختی محتوایی می رسد که مشخصه شعر کلاسیک روسی است. و در این دوران در اشعارش اغلب انگیزه غم و حسرت از گذرا بودن جوانی و عدم امکان بازگشت به آن به گوش می رسد. اما هنوز، با وجود احساس دردناک غم و اندوه، هیچ ناامیدی و بدبینی در آنها وجود ندارد: آنها با ایمان به قدرت معنوی یک فرد، در روسیه محبوب، پذیرش عاقلانه قوانین زندگی گرم می شوند.

آنها حاوی جسارت تلخ سابق "من تنها مانده ام با سرگرمی / انگشتان در دهانم و * سوتی شاد")، نه جدایی از زندگی ("زندگی ما بوسه است و به استخر")، بلکه عمیقاً نافذ است. درک فناپذیری همه چیز زمینی و برگشت ناپذیری تغییر نسل ها. مخالفت: "جاودانگی طبیعت" و "محدود شدن زندگی انسان" توسط یسنین با تفکر قانون واحد وجودی غلبه می شود که طبیعت و انسان ناگزیر از آن اطاعت می کنند.

آثار یسنین با روحیه ای هماهنگ است که A.S. پوشکین زمانی بیان کرد: "غم من روشن است ..."

یسنین یکی از شعرهای معروف خود را شروع می کند: "پشیمان نیستم، نمی گویم، گریه نمی کنم." حس آمیختگی انسان با طبیعت - و ادبی، به ویژه پوشکین.

"پژمردگی طبیعی باشکوه" و "جنگل های پوشیده از زرشکی و طلا" پوشکین، که از استفاده مکرر اسلاف یسنین فرسوده شده بود، در تصویری واحد و متضاد از پژمردگی طلایی ترکیب شد که هم به عنوان نشانه ای از طبیعت پاییزی و هم به عنوان نشانه ای از طبیعت پاییزی درک می شود. حالتی از ظاهر (رنگ مو) و ظاهر درونی قهرمان غنایی.

در شعر Yesenin ، لقب "سفید" نیز معنای معنایی اضافی به دست می آورد: رنگ سفید هم درختان سیب گلدار است و هم مظهر خلوص و طراوت. تصویر جوانی در اینجا به روشی بسیار عجیب و غریب بازآفرینی می شود - تصویر مرکزی مرثیه: "انگار در بهاری هستم که اوایل طنین انداز است / / سوار بر اسب صورتی."

بهار زود آغاز است، صبح زندگی است، اسب صورتی تجسم نمادین امیدها و انگیزه های جوانی است. شاعر با ترکیب ویژگی های واقع گرایانه با نمادگرایی، ذهنی با عینی، به شکل پذیری تصویر و بیان احساسی دست می یابد.

پرسش‌ها و درخواست‌های بلاغی نیز احساسات واضحی را به شعر منتقل می‌کنند. شاعر با بیان گذر ناپذیر زمان با فریاد می گوید: «روح سرگردان، تو کمتر و کمتر می شوی...»، «زندگی من، یا در مورد من خواب دیدی».

یکی دیگر از شاهکارهای Yesenin به همان اندازه کامل و اصلی است - "Golden Grove Dissuaded". تصویر بیشه ای که به زبان شاد توس صحبت می کند بسیار باشکوه است، اما استعاره و انیمیشن به خودی خود یک هدف نیست، بلکه وسیله ای برای تحقق دقیق ایده است: برای آشکار کردن وضعیت پیچیده روانی قهرمان غنایی، غم و اندوه او از گذشت. جوانی و پذیرش قوانین زندگی.

تصاویر جرثقیل ها، گیاه شاهدانه، ماه، استعاره "آتش روان" که بیشتر به وجود می آید به این غم و اندوه یک شخصیت کیهانی می بخشد ("یک کاشت کنف رویای همه رفتگان را می بیند // با ماه گسترده ای بر فراز یک حوض جوان." غم و اندوه با درک نیاز و توجیه برای تغییر نسل ها متعادل می شود ("بالاخره هر کس در جهان سرگردان است - // می گذرد، دوباره وارد خانه می شود و دوباره از خانه خارج می شود") و رضایت از این واقعیت که زندگی بیهوده زندگی نکرده است:

برس های روون نمی سوزند،

چمن از زردی محو نمی شود.

افکار، احساسات و حالات مشابهی در سایر اشعار یسنین در آن زمان نفوذ کرد: "اکنون ما کم کم می رویم ..." ، "مه آبی. گرمای درخشان…»، «سگ کاچالوف».

در این سال ها تغییرات قابل توجهی در غزلیات عاشقانه شاعر مشاهده می شود که جایگاه بسیار زیادی در آثار او دارد. در آثار این موضوع، یسنین با مهارتی باشکوه، بهترین تفاوت های ظریف روح انسان را مجسم کرد: لذت ملاقات، اشتیاق فراق، انگیزه، غم، ناامیدی، اندوه.

عشق در جهان شاعرانه یسنین تجلی نیروهای طبیعی در انسان، فرزند طبیعت است. این به وضوح در تقویم طبیعی قرار می گیرد: پاییز، بهار با Yesenin با حالات روانی مختلف عشق جفت می شود.

عشق تشبیه شده است / به فرآیندهای بیداری، شکوفایی، شکوفایی و پژمردگی / طبیعت. ازلی و پایان ناپذیر است، مانند خود طبیعت. در عین حال، عشق در درک Yesenin به دور از سادگی است. این عنصر اولیه در ذات خود اسرارآمیز است و در بالاترین رمز و راز پوشیده شده است و "کسی که شکل و شانه های منعطف تو را اختراع کرد / / دهان خود را به راز روشن گذاشت."

دنیای شاعرانه عشق که یسنین خلق کرد اما پایدار نبود. توسعه این موضوع با جستجوهای پیچیده، متناقض و دراماتیک شاعر برای ایده آل زندگی و هماهنگی ارزش های معنوی مشخص شده است.

یکی از بهترین ها شعرهای اولیهشاعر در مورد این موضوع - "سرگردان نباشید، در بوته های زرشکی له نشوید ..." (1916). تصویر معشوق در اینجا با زیبایی ملایم طبیعت که در بهترین سنت های هنر عامیانه شفاهی ایجاد شده است، تجلیل می شود.

در اصل، کل شعر پرتره ای از معشوق است که در آینه ناب طبیعت منعکس شده است، بافته شده در پس زمینه رنگ های یک عصر روستایی از پاکی و سفیدی برف، از آب سرخ توت ها، از دانه ها. گوش و لانه زنبوری:

با آب توت قرمز روی پوست،

لطیف، زیبا

شما شبیه غروب صورتی هستید

و مانند برف، درخشان و سفید است.

در هنگام ایجاد "میخانه مسکو"، حالت دراماتیک و افسرده شاعر نیز اثر خود را در پوشش موضوع عشق به جای گذاشت: یسنین در اشعار این دوره نه یک احساس معنوی، بلکه یک شور و شوق شهوانی را به تصویر می کشد که به این موضوع می بخشد. توضیح بسیار مشخص: "آیا می توان اکنون دوست داشت، / / وقتی در قلب جانور را پاک کرد. همانطور که یسنین از حالت بحرانی بیرون می آید، اشعار عاشقانه او دوباره رنگ و لحن های سبک و عالی پیدا می کنند.

در نقطه عطف شاعر در سال 1923 ، او اشعاری می نویسد: "آتش آبی فرا گرفت ..." ، "عزیزم ، بیا کنار یکدیگر بنشینیم" ، که در آن او دوباره از عشق واقعی ، عمیق و خالص می خواند. اکنون ، بیشتر و بیشتر ، ظاهر محبوب او با القاب یسنین "عزیز" ، "عزیز" همراه است ، نگرش نسبت به او محترمانه ، والا می شود.

لحن های سرکش و کلمات و عبارات رکیک مرتبط با آنها از شعر محو می شوند. دنیای احساسات جدید و عالی که توسط قهرمان غنایی تجربه شده است با آهنگ های ملایم و نافذ تجسم یافته است:

من نیروهای تاریک را فراموش خواهم کرد.

که من را عذاب داد، خراب کرد.

نگاه شیرین! نگاه ناز!

فقط یکی فراموشت نمیکنم

("ابروهای سیاه شب اخم")

چرخه شعر «نقوش ایرانی»

این حالت جدید شاعر با قدرت فراوان در چرخه اشعار او "انگیزه های فارسی" (1924-1925) که تحت تأثیر اقامت او در قفقاز ایجاد شده بود، منعکس شد.

در اینجا اثری از جزئیات طبیعت گرایانه وجود ندارد که ارزش هنری چرخه میخانه مسکو را کاهش دهد. شاعرانه بودن حس روشن عشق مهمترین ویژگی «نقوش فارسی» است:

دستان شیرین - یک جفت قو -

به طلای موهای من شیرجه بزن

همه چیز در این دنیای آدم ها

آهنگ عشق خوانده و تکرار می شود.

آواز خواندن و من یک بار دور بودیم

و حالا دوباره در مورد همان چیزی می خوانم.

به همین دلیل نفس عمیقی می کشم

لطافت آغشته کلمه.

اما یسنین در این چرخه نه تنها با تجسم متفاوت - عفیف - مضمون عشق، بلکه با همگرایی آن با موضوع اصلی دیگر برای او مشخص می شود: مضمون وطن. نویسنده "انگیزه های ایرانی" به ناقص بودن شادی دور از سرزمین مادری خود متقاعد شده است:

شیراز هر چقدر هم زیبا باشد

بهتر از وسعت ریازان نیست.

عشق با همه جلوه هایش - به میهن، برای مادر، به زن، به طبیعت - هسته اصلی آرمان اخلاقی و زیبایی شناختی شاعر است. ایسنین آن را به عنوان اصل اساسی زندگی، به عنوان سیستمی از ارزش های معنوی که یک فرد باید با آن زندگی کند، درک می کند.

"آنا اسنگینا"

بزرگترین اثر یسنین در دهه 1920 شعر "آنا اسنگینا" (1925) است که به طور ارگانیک پوشش حماسی یک نقطه عطف شدید در زندگی روستا را با مضمونی غنایی صمیمانه از عشق ترکیب می کند. عمل شعر در سرزمین های عزیز شاعر می گذرد، جایی که "ماه با پودر طلایی / / دور روستاها را بارانی کرد " ، جایی که "قطره شبنم دود می دهد / / روی درختان سیب سپید باغ" .

اساس کار طرحی غنایی است که با خاطرات قهرمان غنایی در مورد عشق جوانی او به دختر صاحب زمین آنا اسنگینا مرتبط است. تصویر دختری شانزده ساله با شنل سفید که جوانی و زیبایی زندگی را به تصویر می کشد، کل اثر را با نوری ملایم روشن می کند.

یکی از مضامین اصلی شعر، موضوع جنگ است. جنگ توسط کل ساختار هنری شعر، موقعیت ها و شخصیت های مختلف آن محکوم می شود: آسیابان و همسرش، راننده، دو تراژدی در زندگی آنا اسنگینا (مرگ افسر افسر و شوهرش و خروج او به خارج از کشور)، خود قهرمان غنایی، شاد و انسان‌گرا، متقاعد شده است که «زمین زیباست//و مردی روی آن است». یک شاهد عینی و شرکت کننده در جنگ، از کشتار برادرکشی متنفر است:

جنگ روحم را خورده است.

برای علاقه شخص دیگری

به بدن نزدیکم شلیک کردم

و با سینه بر برادرش رفت.

عدم تمایل به اسباب بازی بودن در دستان دیگران ("فهمیدم که من یک اسباب بازی هستم") قهرمان را وادار کرد که از جلو فرار کند.

با بازگشت به مکان های کودکی و جوانی، آرامش خود را به دست می آورد. اما نه برای مدت طولانی. انقلاب روند معمول زندگی را مختل کرد، بسیاری از مشکلات را تشدید کرد.

قاصد ایده انقلابیدر شعر پرون اوگلوبلین دهقان است. بسیاری از محققان به طور سنتی تمایل دارند که او را یک قهرمان مثبت، سخنگوی احساسات توده‌های دهقان و خود شاعر بدانند. با این حال، این کاملا درست نیست.

پرون همدردی نویسنده را برمی انگیزد، زیرا زندگی او به طرزی پوچ و بی رحمانه کوتاه شد: او در سال 1920 توسط گاردهای سفید کشته شد و هر وحشت، صرف نظر از رنگ آن، باعث رد شدید یسنین شد. پرون اوگلوبلین آن نوع انقلابی است که نه در کنار مردم، بلکه بالاتر از آنها ایستاده است. و انقلاب فقط به رشد روانشناسی این رهبر در او کمک کرد. در اینجا نحوه خطاب او به دهقانان است و از آنها می خواهد که زمین های زمینی را از بین ببرند:

Ogloblin در دروازه ایستاده است

و مست در جگر و جان

مردم فقیر دارند می میرند.

هی تو!

سوسک سوسک!

همه به اسنگینا!..

R - زمان و کواس!

می گویند زمینت را بده

بدون هیچ باج از ما!

و بعد وقتی مرا دیدی،

کاهش چابکی بدخلق،

او با عصبانیت واقعی گفت:

دهقانان هنوز باید جوشانده شوند.»

با طعنه ای حتی بیشتر، برادر پرون، لابوتیا، نیز به عنوان یک نوع "رهبر روستا" توصیف می شود. با پیروزی انقلاب، او در نهایت به مقام ارشد، در شورای روستا رسید و «با یک پست مهم» زندگی «نه یک ذرت» دارد.

پرون و لبوته در شعر با آسیابان مخالفت می کنند. این مظهر مهربانی، رحمت و انسانیت است. تصویر او سرشار از غزل است و برای نویسنده به عنوان حامل اصول روشن عامیانه عزیز است. تصادفی نیست که آسیابان در شعر دائماً مردم را به هم پیوند می دهد. آنا اسنگینا با اعتماد به نفس با او رفتار می کند، قهرمان غنایی او را دوست دارد و به یاد می آورد و دهقانان به او احترام می گذارند.

از این رو وقایع انقلاب در شعر بازتابی مبهم دارد. انقلاب از یک سو به رشد خودآگاهی آسیابان کمک می کند. از طرفی به افرادی مثل لابوتیا قدرت می دهد و فاجعه امثال آنا را رقم می زند. دختر یک مالک زمین، روسیه انقلابی به او نیازی نداشت. نامه او از هجرت آکنده از درد حاد نوستالژیک برای وطن از دست رفته است.

در بافت غنایی شعر، جدایی قهرمان غنایی از آنا، جدایی از جوانی است، جدایی از پاک ترین و درخشان ترین چیزی که انسان در سحرگاهی زندگی اش دارد. اما خاطرات روشن جوانی برای همیشه به یاد آدم می ماند، مثل نور ستاره ای دور:

دور، آنها ناز بودند! ..

آن تصویر در من محو نشده است.

ما همه در اینها هستیم سال های دوست داشتنی,

اما این بدان معناست که آنها نیز ما را دوست داشتند.

مانند دیگر آثار یسنین در دهه 1920، این شعر با انتخاب دقیق ابزارهای تصویری و بیانی متمایز می شود. نویسنده در کنار استعاره ها، مقایسه ها، لقب ها، از گفتار عامیانه محاوره ای، عامیانه، بسیار طبیعی در دهان قهرمانان - دهقانان خود استفاده زیادی می کند: "خانه ها، بخوان، دویست"، "سنگ سنگفرش"، "میله کشت را بخور"، و غیره.

نقاشی رنگی یسنین

Mature Yesenin یک استاد برجسته هنر است. نقاشی رنگی یسنین غنی و چندوجهی است. یسنین از رنگ نه تنها در معنای مستقیم، بلکه در معنای استعاری استفاده می کند و به روشن شدن تصویری مفهوم فلسفی و زیبایی شناختی او از زندگی کمک می کند.

رنگ های آبی و آبی به ویژه در شعر یسنین رایج است. این فقط دلبستگی فردی شاعر به چنین رنگ هایی نیست. آبی و آبی رنگ جو و آب زمین است، بدون توجه به فصل در طبیعت غالب است. "ارتفاعات آبی گرم"، "بیلستان های آبی"، "آبی ساده" - اینها نشانه های مکرر طبیعت در اشعار یسنین است. اما شاعر به بازتولید ساده رنگ های طبیعت محدود نمی شود.

این رنگ ها در زیر قلم او به استعاره های بزرگ تبدیل می شوند. آبی برای او رنگ آرامش و سکوت است. بنابراین، هنگامی که شاعر صبح و عصر را به تصویر می کشد، اغلب یافت می شود: "عصر آبی"، "غروب آبی"، "نور شب آبی".

رنگ آبی در شعر یسنین برای تعیین فضا، وسعت: "زمین قابل کشت آبی"، "فضای آبی"، "روسیه آبی". آبی و آبی در ترکیب خود باعث ایجاد حس رمانتیک در خواننده می شود. «مه آبی من است! آبی ژوئن! - بانگ می زند شاعر، و ما احساس می کنیم که اینجا فقط نام ماه ها نیست، در اینجا افکار جوانی است.

اغلب رنگ های مایل به قرمز، صورتی و قرمز در Yesenin یافت می شود. دو مورد اول نماد جوانی، پاکی، پاکدامنی، انگیزه ها و امیدهای جوانی است: "شما آرزوی آسمان صورتی دارید"، "من با آتش صورتی می سوزم"، "مثل اینکه من زود بهاری طنین انداز هستم، / / سوار بر اسب صورتی»، «با آب توت قرمز روی پوست // او لطیف، زیبا بود، و غیره.

قرمز رنگ قرمز مایل به قرمز و صورتی در شعر یسنین بار معنایی خاصی دارد. این یک رنگ هشدار دهنده و بی قرار است، به نظر می رسد انتظار ناشناخته را احساس می کند. اگر رنگ مایل به قرمز با سپیده دم صبح همراه باشد ، نماد صبح زندگی است ، قرمز به غروب نزدیک آن اشاره می کند: "جاده به غروب قرمز فکر می کند" ، "بال های قرمز غروب آفتاب در حال بیرون رفتن هستند".

هنگامی که یسنین تحت سلطه روحیه ای سنگین و غم انگیز قرار گرفت، رنگ سیاه به آثار او هجوم آورد: "مرد سیاه" - این نام غم انگیزترین اثر او است.

رنگ‌آمیزی غنی و بزرگ اسنین، علاوه بر زیبایی و عمق بخشیدن به ماهیت فلسفی اشعار او، از بسیاری جهات به ارتقای موسیقیایی بیت کمک می‌کند. اس. یسنین یکی از شاعران بزرگ روسی است که سنت شگفت انگیز و عجیب شعر روسی - آهنگین بودن را توسعه داد. اشعار او سرشار از عناصر آهنگ است. شاعر اعتراف کرد: «اسارت آهنگ مرا در خود فرو برد.

آهنگین بودن اشعار یسنین

تصادفی نیست که بسیاری از اشعار او به موسیقی تبدیل شد و تبدیل به عاشقانه شد. او در آثارش از صدا استفاده زیادی می کند. نقاشی صدای Yesenin، سخاوتمندانه و غنی، تصویری پیچیده و چند صدایی از دنیای اطراف را منعکس می کند.

بیشتر صداهای موجود در اشعار شاعر را واژه می نامند. اینها عبارتند از: جیغ کولاک و جیک پرندگان، کوبیدن سم ها و فریاد اردک ها، صدای تق تق چرخ های گاری و هیاهوی بلند دهقانی. در آثار او به وضوح می شنویم که چگونه "کولاکی با غرش خشمگین / / ضربه به کرکره آویزان است" و "یک موش در بین پیچ های جنگل می لغزد".

یسنین اغلب از کنایه استفاده می کند، یعنی صدا را نه، بلکه شیئی را که برای آن مشخص است می نامد: "بیرون از پنجره، سازدهنی و درخشندگی ماه." واضح است که در اینجا صحبت از سازدهنی به عنوان یک ساز نیست، بلکه صحبت از ملودی آن است. اغلب، کنایه با استعاره ای پیچیده می شود که ماهیت حرکت و صدای یک شی را بیان می کند. مثلاً در شعر «بسوز ای ستاره من، نیفتی» سقوط برگ های پاییزیبا کلمه "گریه کردن" منتقل می شود:

و پاییز طلایی

در درختان توس آب میوه را کاهش می دهد،

برای همه کسانی که دوست داشتند و رها کردند،

شاخ و برگ روی شن ها گریه می کند.

ماهیت صداها در شعر یسنین با فصل ها همبستگی دارد. در بهار و تابستان، صداها بلند، شادی آور، شادی آور است: "به برکت باد، بهار مست"، "و با گروه کر دعای پرنده / / سرود زنگ را برای آنها بخوان". در پاییز، صداها غمگینانه محو می شوند: "جغد در پاییز مدیون است، برگ ها در پاییز زمزمه می کنند"، "جنگل بدون غم و سر و صدا یخ زد."

بیت یسنین از نظر ابزارسازی غنی است. شاعر با کمال میل از همآهنگی ها و تشبیهاتی استفاده می کند که نه تنها به آثار او موسیقایی می بخشد، بلکه بر معنای آنها نیز با وضوح بیشتری تأکید می کند.

تصاویر صوتی Yesenin به انتقال وضعیت روانی قهرمان غنایی کمک می کند. شاعر با آوای بهار، جوانی را تداعی می کند، درک جوانی از زندگی، "سیل احساسات": "بهار در روح آواز می خواند."

تلخی از دست دادن، خستگی روحی و ناامیدی بر صداهای غم انگیز پاییز و هوای بد تأکید دارد. اغلب صداهای اسنین با رنگ آمیخته می شود و تصاویر استعاری پیچیده ای را تشکیل می دهد: "زنگ سنگ مرمر پله های سفید"، "زنگ ستاره آبی"، "صدای آبی نعل اسب" و غیره. و در نتیجه چنین تداعی های صدا و رنگ، دوباره ظاهر می شود. و دوباره در تصویر او از سرزمین مادری و امید مرتبط با آن برای پیروزی آغازهای درخشان زندگی: "حلقه، حلقه، روسیه طلایی."

ریتم به لطافت و آهنگین بودن بیت یسنین کمک زیادی می کند. شاعر راه خلاق خود را با امتحان تمام اندازه های سیلابوتونیک آغاز کرد و کریا را انتخاب کرد.

شعر کلاسیک روسی قرن نوزدهم عمدتاً آیامبیک بود: در 60-80٪ آثار شاعران روسی از آیامب استفاده می شود. یسنین ترشی را انتخاب می‌کند، به علاوه، پنج‌متر تروشی، مرثیه‌ای را انتخاب می‌کند که تفکر، صافی و عمق فلسفی را به آیه می‌بخشد.

ملودی بودن تروخای یسنین با فراوانی پیریش و روش های مختلف ملودیزه سازی - آنافورا، تکرار، شمارش ایجاد می شود. او همچنین به طور فعال از اصل ترکیب حلقه اشعار، یعنی نامزدی و همزمانی آغاز و پایان استفاده می کند. ترکیب حلقه، مشخصه ژانر عاشقانه، به طور گسترده توسط Fet، Polonsky، Blok استفاده شد و Yesenin این سنت را ادامه می دهد.

یسنین تا پایان عمر خود همچنان نگران این سوال بود که "چه اتفاقی افتاده، چه اتفاقی در کشور افتاده است".

در آگوست 1920، شاعر به خبرنگار خود یوگنیا لیفشتس نوشت: "... سوسیالیسم کاملاً متفاوت از آن چیزی است که من در مورد آن فکر می کردم ... زنده در آن شلوغ است."

با گذشت زمان، این باور قوی تر شد. در مورد آنچه پس از اکتبر 1917 در روسیه اتفاق افتاد ، یسنین در شعر سال 1925 "ناگفتنی ، آبی ، لطیف ..." به طور مجازی گفت:

مثل سه اسب دیوانه

در سراسر کشور نورد.

اشعار بسیاری از Yesenin سالهای اخیرزندگی گواه تأملات دردناک او در مورد نتایج انقلاب است، میل به درک اینکه «سرنوشت حوادث ما را به کجا می برد». یا او نسبت به دولت شوروی بدبین است یا "برای پرچم آزادی و کار درخشان / / آماده است تا حتی تا کانال انگلیسی برود." یا برای او «حتی لنین هم نماد نیست» یا او را «کاپیتان زمین» خطاب می‌کند. یا ادعا می کند که «در گذشته باقی مانده است ... با یک پا»، پس از «بلند کردن شلوارش،//دویدن به دنبال کومسومول» مخالف نیست.

«بازگشت به میهن»، «روسیه شوروی»، «روسیه بی خانمان» و «روسیه در حال خروج»

یسنین در تابستان و پاییز "چهره شناسی کوچک" خود را ایجاد می کند - اشعار "بازگشت به میهن" ، "روسیه شوروی" ، "روسیه بی خانمان" و "روسیه خروج".

او در آنها، با صمیمیت بی‌رحم مشخص خود، تصاویری غم‌انگیز از یک روستای ویران، فروپاشی پایه‌های اساسی سبک زندگی روسی را نشان می‌دهد.

در "بازگشت به میهن" "یک برج ناقوس بدون صلیب" است ("کمیسر صلیب را برداشت"). صلیب های پوسیده گورستان، که "گویی در مردگان دست به دست، / / یخ زده با بازوهای دراز"؛ آیکون های دور ریخته شده "سرمایه" روی میز به جای کتاب مقدس.

شعر موازی شاعرانه ای است با پوشکین "دوباره دیدم": هم اینجا و هم آنجا - بازگشت به خانه. اما این بازگشت چقدر متفاوت است. پوشکین تصویری از پیوند زمان ها، تداوم حافظه اجدادی و تاریخی دارد ("نوه مرا به یاد خواهد آورد"). یسنین شکاف غم انگیزی در رابطه بین نسل ها دارد: نوه پدربزرگ خود را نمی شناسد.

همین انگیزه در شعر "روسیه شوروی" به نظر می رسد. قهرمان غنایی "در روستای زادگاهش، در سرزمین یتیم" احساس تنهایی، فراموشی، غیرضروری می کند: "شعر من اینجا دیگر مورد نیاز نیست، / / بله، و شاید، من خودم نیازی ندارم. اینجا هم.»

یسنین جایگاه خود را در روسیه پس از انقلاب درک کرد: "در کشور خود من مانند یک خارجی هستم." در این زمینه شهادت رومن گل نویسنده مهاجر جالب توجه است.

گل با یادآوری یکی از ملاقات های خود با یسنین در برلین می نویسد: «ما سه نفر از خانه خلبانان آلمانی خارج شدیم. ساعت پنج صبح بود ... یسنین ناگهان زمزمه کرد: "من به مسکو نمی روم. تا زمانی که لیبا برونشتاین بر روسیه حکومت می کند، به آنجا نخواهم رفت.» یعنی ال. تروتسکی.

شاعر ظاهر شوم لئون تروتسکی را در سال 1923 در یک درام شاعرانه با عنوان مشخصه "کشور شرور" بازسازی کرد. تروتسکی در اینجا به نام چکیستوف کارمند ضد جاسوسی سرخ به تصویر کشیده شده است که با نفرت اعلام می کند: "هیچ حد وسط و ریاکاری وجود ندارد، / / از دهقان دشت روسی شما ... قسم می خورم و سرسختانه خواهم کرد / / نفرین شما حداقل برای هزار سال

خواننده درخشان روسیه، مدافع و پاسدار سبک زندگی و روحیه ملی آن، یسنین، با کار خود، وارد یک تصادم غم انگیز با سیاست دهشت افکنی و در واقع - ویرانی کشور شد. خودش این را به خوبی فهمیده بود.

در فوریه 1923، در راه آمریکا، به شاعر A. Kusikov در پاریس نوشت: «من را به عنوان یک پسر قانونی روسیه بیمار می کند که در ایالت خود پسر خوانده باشم. نمی توانم به خدا نمی توانم! حداقل نگهبان ها فریاد می زنند. حالا که انقلاب جهنمی به جا گذاشته است، معلوم شد که من و تو آن حرامزاده ای بودیم و خواهیم بود که می توانی همه سگ ها را از آن آویزان کنی.

یسنین دخالت کرد، او باید حذف می شد. او تحت تعقیب قرار گرفت، تهدید به زندان و حتی قتل شد.

حال و هوای شاعر در آخرین ماه های زندگی اش در شعر "مرد سیاه" (1925) با الهام از درام "موتسارت و سالیری" پوشکین منعکس شد. این شعر می گوید که چگونه یک مرد سیاهپوست در شب به شاعر ظاهر شد که در کشور نفرت انگیزترین اراذل و اوباش و شارلاتان ها زندگی می کرد. به شاعر می خندد، شعرهایش را مسخره می کند. ترس و اشتیاق قهرمان را تسخیر می کند، او قادر به مقاومت در برابر مرد سیاه پوست نیست.

مرگ یسنین

زندگی در مسکو برای یسنین بیشتر و بیشتر خطرناک می شود. در 23 دسامبر 1925، شاعر در تلاش برای جدا شدن از تعقیب کنندگان خود، مخفیانه به لنینگراد می رود. در اینجا، اواخر عصر 27 دسامبر، در هتل Angleterre، او در ساعت کشته شد شرایط مرموز. جسد او را برای شبیه سازی خودکشی، زیر سقف بر روی یک کمربند از چمدان آویزان کردند.

قتل شاعر مانع محبوبیت آثار او در بین خوانندگان نشد. و سپس ایدئولوگ های دولت جدید تلاش کردند تا کار او را تحریف و سپس ممنوع کنند.

تصویر غیرجذاب شاعر به شدت در آگاهی توده‌ها معرفی شد: یک مست، یک آزاده، یک نزاع‌باز، یک کتاب‌خوان متوسط ​​و غیره. ن. بوخارین، "محبوب حزب" به ویژه غیرت داشت.

سرگئی یسنین (برخلاف، به عنوان مثال، بلوک) تمایلی به تقسیم مسیر خلاقانه خود به هیچ مرحله ای نداشت. شعر یسنین با درجه بالایی از صداقت متمایز است. همه چیز در آن مربوط به روسیه است. اشعار من با یک عشق بزرگ زنده هستند، عشق به وطن. این شاعر گفت: احساس وطن در کار من اصلی است. یسنین طبیعت روسی را با تمام فاصله ها و رنگ هایش به شعر آورد - "در زیبایی آنها شگفت انگیز". اما سهم او در ادبیات روسیه نه چندان با تازگی موضوع (اشعار منظره موضوع اصلی تمام شعرهای قرن 19 است) بلکه با توانایی دیدن طبیعت از درون دنیای دهقانان مرتبط است. در اشعار یسنین، همه چیز به طلای شعر تبدیل می شود: دوده روی دمپر، و جوجه ها و توله سگ های فرفری (شعر "در کلبه"). و شاعر مناظر بی‌اهمیت روسیه مرکزی را چنین می‌بیند:

لبه محبوب! رویای دل

پشته های خورشید در آب های رحم،

دوست دارم گم شوم

در سبزه زنگ های تو

روسیه دهقانی تصویر مرکزی اولین مجموعه های یسنین "رادونیتسا" (1916) و "کبوتر" (1918) است. عناوین هر دو کتاب گویاست. رادونیتسا روز بزرگداشت مردگان است که معمولا اولین دوشنبه پس از عید پاک است. خود این کلمه به معنای "درخشان"، "روشن شده" است. در روسیه و اولین روزهای بهاری به این نام خوانده می شود. آبی، آبی - القاب ثابت روسیه Yesenin:

دوباره جلوی من یک میدان آبی است.

گودال های خورشید چهره گلگون را تکان می دهند.

آب ناپایدار در چشم ها آبی یخ می زند...

استفاده خاص و «انفرادی» از رنگ، پدیده ای است که مشخصه همه شعرهای اوایل قرن بیستم است. اگر بلوک "آبی" دارد - رنگ جدایی، غم و اندوه، دست نیافتنی شادی، پس در شعر یسنین تقریباً همیشه با جزئیات ثابت شده است، دقیق تر. انجمن های معنایی تعاریف رنگ "آبی" در Yesenin عبارتند از: جوانی، پری احساسات روشن، لطافت.

"جذابیت و رمز و راز روسیه یسنین - در غیاب آرام درخشان" (L. Anninsky). تصاویر کلیدی شعر اولیه زنگ و خواب (خواب آلودگی، مه، مه) است. روسیه یسنین شهر بهشتی کیتژ است. او آرام با صدای زنگ ها "در ساحل مه آلود" چرت می زند:

دود شیری باد روستا را می لرزاند،

اما خبری از باد نیست، فقط یک زنگ خفیف وجود دارد.

و روسیه در اندوه شاد خود به خواب می رود،

چنگ زدن دستان خود را در شیب تند زرد.

("کبوتر").

و حتی اگر مه تو رانده شود

جریان بادهایی که با بال می وزد،

اما همه شما مر و لبنانی هستید

مجوس، جادوگران مرموزی.

("من تنها برای تو تاج گل می بافم ...").

البته روسیه یسنین، مانند روسیه تیوتچف، نکراسوف، بلوک، فقط یک اسطوره شاعرانه است. برای ایسنین جوان، او مظهر بهشت ​​است. با این حال، به تدریج این تصویر پیچیده تر می شود. قابل توجه پژواک تصویر یسنین از روسیه با روسیه بلوک است. هر دو شاعر، در کنار "روسیه راز"، "همسر روشن" - دیگری، "مادر گوگول روسیه"، راه رفتن، فقیر و بی خانمان:

آیا طرف من است، طرف،

گروه در حال سوختن بود...

فقط جنگل، آری نمک،

بله داس رودخانه...

گودال مانند قلع می درخشد.

آهنگ غمگین تو درد روسی.

اما علیرغم همه چیز، احساسات قهرمان غنایی تغییر نمی کند: "تنها برای تو تاج گل می بافم / گل می کشم بخیه خاکستری" و "... تا دوستت نداشته باشم. باور نکردن - / من نمی توانم یاد بگیرم.

در شعر "آنسوی رشته تاریک جسد ..." قهرمان غنایی مستقیماً خود را با وطن خود می شناسد:

و تو هم مثل من در یک نیاز غم انگیز،

فراموش کردن دوست و دشمن شما،

دلت برای آسمان صورتی تنگ شده

و ابرهای کبوتری

این خطوط بسیار آشکار است. دو روسیه - "زمینی" و "آسمانی" - در روح شاعر با هم زندگی می کنند، اگرچه اشتیاق او به روسیه آبی، شهر بهشتی کیتژ است. قهرمان غنایی یسنین "یک سرگردان همیشه سرگردان" است، "ترک به لاجورد". و وطن را عشق فانی دوست دارد چون رها شده است. موتیف خانه پدری متروک یکی از موتیف های پیشرو در غزلیات یسنین است.

موارد زیر معمولاً به عنوان ویژگی های خاص قهرمان غنایی شعر یسنین مشخص می شود:

- حداکثر نزدیکی بیوگرافی قهرمان به زندگی نامه نویسنده (انگیزه های اتوبیوگرافیک در قلب اکثر اشعار یسنین قرار دارد).

- طبیعی بودن لحن، باز بودن اعتراف قهرمان غنایی ("شعر نامه ای از یسنین است"، Y. Tynyanov این ویژگی را تعیین کرد).

- احساس قهرمان پیوند خونی و فانی با همه موجودات زنده جهان ("من فعل زمین را می فهمم")؛

- گشودگی قهرمان به جهان، پذیرش سپاسگزارانه او، اما در عین حال - حسرت "زمین های بیگانه" و "کسی که در این جهان وجود ندارد".

متن آهنگ بعد از اکتبر

«آخرین شاعر روستا». با وجود یکپارچگی خارق‌العاده دنیای هنری یسنین، در طول زندگی شاعر، سبک «راه رفتن کلامی» او تغییر کرد. این شاعر در زندگی نامه خود (درباره من، 1925) می نویسد: "در طول سال های انقلاب او کاملاً طرف اکتبر بود، اما همه چیز را به شیوه خود و با تعصب دهقانی پذیرفت." "انحراف دهقانی" در این واقعیت بود که یسنین، مانند سایر شاعرانی که در مورد دهقانان نوشتند (N. Klyuev، P. Oreshin، S. Klychkov)، انتظار رهایی دهقانان از انقلاب، تبدیل روسیه به یک انقلاب را داشت. جمهوری بزرگ دهقانی - کشور پر برکت نان و شیر. در 1917-1919 Yesenin ، تقریباً از نوشتن اشعار متوقف می شود ، چرخه ای از اشعار انقلابی را ایجاد می کند: "کبوتر اردن" ، "طبل ساز آسمانی" ، "اینونیا" و غیره - " عهد جدیددوران جدید مردانه با این حال، به زودی مشخص شد که انتظارات یسنین توجیه نشده است. در بهار سال 1920 در کنستانتینوف (سفرهای خانه معمولاً برای اشعار "مثمر" بود)، یسنین یک شعر نوشت - "من آخرین شاعر دهکده هستم ...":

من آخرین شاعر روستا هستم

پل تخته‌راهی از نظر آهنگ‌ها ساده است.

پشت دسته وداع

درختان توس با برگ نیش می زنند.

اگر مطمئن نبودیم که شعر سروده شده است در اوایل بهار، هنگامی که برگی روی درختان به سختی نوک می زند، اگر مطمئن نبود که در کنستانتینوف نوشته شده است، جایی که هیچ پل وجود ندارد، می توان آن را با طرحی از طبیعت اشتباه گرفت. اما این یک منظره نیست، بلکه تصویری از خداحافظی است که با استفاده از نقاشی منظره خلق شده است، هم با روستای در حال مرگ - چوبی - و هم با آخرین شاعرش - هنوز زنده است، اما از قبل احساس می کند که زمان او گذشته است:

زنده نیست، نخل های بیگانه،

این آهنگ ها با شما زندگی نمی کنند!

فقط گوش اسب وجود خواهد داشت

درباره صاحب غم پیر.

باد ناله آنها را خواهد مکید

رقص تشییع جنازه

به زودی، به زودی ساعت چوبی

آخرین ساعت من خس خس خواهد کرد!

به نظر می رسد که یسنین سفارش یک مراسم یادبود برای دنیای محکوم به فنا می دهد ، که در قلب او عزیز است ، او خودش آن را به تنهایی "جشن می گیرد" و این کار را در معبدی انجام می دهد که در آن می توان عبادت را در هر ساعت و در هر مکان انجام داد - در معبد طبیعت. . او از طریق علامت نمادین «چوبی» که برای شعرش مرسوم است (شاعر معتقد بود «همه چیز از درخت دین افکار مردم ماست») عمیق‌ترین درد خود را بیان می‌کند. این درد از مرگ آن زندگی است، جایی که همه چیز با "درخت" پیوند خورده است، و مهمتر از همه - از انقراض هنر زاده شده از این "دین". بنابراین، پل «متواضع» که «آخرین شاعر دهکده» در ترانه‌ها می‌سازد، پل چوبی «پلانک» است که به خوبی هماهنگ شده است. بنابراین، خس خس ساعت "چوبی" ماه نشانه مرگ می شود. بنابراین، خادمان معبد درختانی هستند که با شاخ و برگ های پاییزی "عود می کنند". و حتي شمعي كه در آيين يادبود لازم است، مانند هر آنچه در اعتراض محكوم به كف‌هاي بي جان ميهمان آهنين گرد آمده است، شمعي زنده است كه از موم بدن آفريده شده است:

با شعله طلایی بسوزانید

شمع ساخته شده از موم بدن

و ساعت ماه چوبی است

ساعت دوازدهم من غوغا خواهد کرد.

یسنین "آخرین شاعر" نه تنها روستا، بلکه تمام روسیه در حال خروج شد، آن روسیه، که اسطوره آن قرن ها وجود داشته است. من اکنون بسیار غمگینم، تاریخ در حال گذراندن دوران سختی از کشتن فرد به عنوان یک فرد زنده است.» (از نامه Yesenin، اوت 1920).

عزیز، عزیز، احمق بامزه

خوب، او کجاست، کجا دارد تعقیب می کند؟

آیا او آن اسب های زنده را نمی شناسد

آیا سواره نظام فولاد پیروز شد؟

<…>فقط من به عنوان یک مزمور سرا می خوانم

هاللویا بر سرزمین مادری.

("سروکوست"، 1920)

سال 1920 نقطه عطفی در کار یسنین است. انگیزه های خانه متروکه با درگیری "روسیه شوروی" - "روسیه ترک می کند" پیچیده است. خود شاعر در «شکاف تنگ» میان آنهاست: «زبان همشهریان برای من غریبه شده است. در کشور خودم مثل یک خارجی هستم.»

آل مارچنکو، منتقد ادبی، قهرمان اشعار سالهای اخیر یسنین را "گفتگوی یسنین" نامید. اشعار 1924-1925 به طرز شگفت انگیزی پر سر و صدا خود شاعر پاسخ این سؤال را نمی داند "سرنوشت وقایع ما را به کجا می برد؟" ، بنابراین ، او به بسیاری از قهرمانان خود - مادر ، پدربزرگ ، خواهران ، هموطنان ، حق رای می دهد:

دارم گوش میدم به خاطره نگاه می کنم

آنچه دهقان در مورد غیبت می کند.

"با قدرت شورویبرای ما زندگی کن...

حالا چینتز… بله، چند میخ…”

چقدر این براداخ ها نیاز کمی دارند،

که جانش در سیب زمینی جامد و نان است.

("روسیه می رود").

متن های عاشقانه. «آتش آبی فرا گرفت، / فاصله های بومی فراموش شد. / برای اولین بار از عشق خواندم / برای اولین بار از رسوایی سر باز زدم. اینها سطرهای یک شعر معروف از چرخه عشق یک هولیگان (1923) است. در واقع، در کارهای اولیه یسنین (تا اوایل دهه 1920)، شعرهای عاشقانه نادر بود. شعر 1916 "سرگردان نشو، در بوته های زرشکی له مکن..." نشانگر دنیای شعر اوست. در اینجا معشوق از محیط طبیعی جدایی ناپذیر است: او "یک غلاف موی جو دوسر" و "دانه های چشم" دارد: "با آب توت قرمز روی پوست، / لطیف بودی، زیبا بودی / شبیه غروب صورتی بودی / و مانند برف، درخشان و درخشان است.» معشوق رفت که "یک آهنگ و یک رویا" بود، بدون هیچ ردی ناپدید نشد - او در دنیای اطرافش ناپدید شد:

دانه های چشمت خرد شد، پژمرده شد،

نام نازک مانند صدا ذوب شد،

اما در چین های یک شال مچاله باقی مانده است

بوی عسل از دستان معصوم.

در یک ساعت آرام، وقتی که سحر بر پشت بام است.

مثل بچه گربه با پنجه دهانش را میشوید

من یک صحبت ملایم در مورد شما می شنوم

لانه زنبورهای آبی که با باد آواز می خوانند.

دور از همه ابیات چرخه عشق یک هولیگان از بهترین ساخته های یسنین است. در عوض، تصاویر منفرد، بندها، خطوط:

بگذار یکی دیگر را دوست داشته باشم

اما با او، با معشوقش، از سوی دیگر،

ازت میگم عزیزم

که یک بار به جاده زنگ زدم.

من به شما خواهم گفت که گذشته چگونه جریان داشته است

زندگی ما که سابق نبود...

تو سر جسور من هستی

مرا به چه چیزی رساندی؟

("عصر ابروهای سیاه آورد...").

عشق موضوع اصلی «نقوش ایرانی» و به اصطلاح «چرخه زمستان» (اواخر 1925) است. شدت عاطفی بالا، برهنگی معنوی، شجاعت بی پروا از ویژگی های بارز یسنین است. متن های عاشقانه. در انتقال عنصر عشق، شاعر عمیقا فردی است:

عزیزم تو هستی؟ آیا آن است؟

این لبها خسته نیستند.

این دهان ها، مانند جت ها،

زندگی در بوسه ها سیراب می شود.

عزیزم تو همونی؟

آیا گلهای رز با من زمزمه کردند؟

اشعار یسنین در مورد عشق به شدت موزیکال است. به نظر می رسد که تمام جذابیت معروف "شغانه تو مال منی، شاگان ..." از "نقوش ایرانی" دقیقاً در خط تکراری با موفقیت یافت شده است - مضمون موسیقی کل شعر.

یسنین در یکی از شعرهای اولیه خود جدایی از معشوق خود را به عنوان فراق سایه خود به تصویر می کشد:

جایی در یک زمین تمیز، در مرز،

پاره شدمن هستم سایه اش از بدن

او بدون لباس رفت

شانه های خمیده ام را می گیرد.

جایی که او اکنون دور است

و به آرامی دیگری را در آغوش گرفت.

<…>اما با صدای سال های گذشته زندگی می کند،

چیزی که مانند پژواک در آن سوی کوه ها سرگردان است...

("روز رفت، خط کاهش یافت ...")

معمولاً آنها به ندرت به این واقعیت توجه می کنند که در اشعار یسنین ، معشوق مانند تصویر روسیه فقط یک پژواک ، یک پژواک ، یک سایه ، یک رویا است:

ماه می درخشد. آبی و خواب آلود.

اسب به خوبی سم می زند.

نور بسیار مرموز است

انگار برای تنها

همان که در آن همان نور

و که در دنیا نیست.

("رویا می بینم. جاده سیاه است...")

پذیرش سپاسگزار - لحن اصلی در نگرش قهرمان غنایی به زندگی - در رابطه با یک زن - یک دوست، محبوب - نیز آشکار می شود. او می داند که چگونه به آرامی، با سپاسگزاری، بدون تلاش هیستریک با معشوق خداحافظی کند و از او جدا شود:

معشوق با معشوق دیگری

شاید او مرا به یاد آورد

یک گل منحصر به فرد چطور ...

("گل ها به من می گویند - خداحافظ ...")

عزیز!

من تو را شکنجه دادم

حسرت داشتی

در چشمان خسته...

("نامه ای به یک زن")

حتی در یکی از "میخانه" ترین شعرهای اشباع شده از ابتذال ("آنها تو را دوست داشتند، تو را شکنجه کردند - / غیر قابل تحمل. / چرا با پاشیدن آبی اینطور نگاه می کنی؟ / می خواهی در صورتش؟") همه چیز به نظر می رسد. به خاطر دو خط پایانی نوشته شود:

به دسته سگ های شما

زمان بخشش فرا رسیده است.

عزیزم دارم گریه میکنم

متاسفم متاسفم…

("راش، سازدهنی. کسالت...")

ویژگی های سبک شعری. منتقدان ادبی معمولاً به ویژگی های زیر در شعر یسنین توجه می کنند:

1) آغاز ترانه-فولکلور. خود یسنین بیش از یک بار به منابع فولکلور شعر خود اشاره کرد. این در درجه اول یک ملودی آهنگ است. تصادفی نیست که یسنین همچنان شاعری است که بیش از دیگران خوانده می شود. الگوی ریتمیک بیت یسنین شبیه به ریتم آهنگ های عامیانه و دیتی است:

آه، توس روسی!

راه باریک است.

این شیرینی مثل یک رویا

فقط برای اونی که عاشقه

شاخه هایت را نگه دار

مثل دست های تیز.

از آهنگ محلی در شعر Yesenin - فراوانی

تکرار و حلقه فریم:

نور شب لبه زعفران،

گل های رز بی صدا در میان مزارع می دوند.

برام یه آهنگ بخون عزیزم

همونی که خیام سرود.

گل های رز آرام در میان مزارع می چرخند ...

- و همچنین القاب دائمی و سیستمی از انتها به انتها تصاویر غنایی(افرا، گیلاس پرنده، درخت سیب، باغ، پاییز)، گذر از شعر به شعر.

2) تصویرسازی خاص "این تصویر را من اختراع نکردم، این ... اساس روح و چشم روسیه است." هر تصویر Yesenin (به گفته شاعر، "گرگ افسانه ای") حاوی تعریف نوعی، نه همیشه آسان، بلافاصله قابل درک است. اندیشه شاعرانه. در بیشتر موارد، "فرهنگی بودن Yesenin"، به عنوان یک قاعده، عملا غیر قابل ترجمه به زبان مفاهیم است. برای درک بهتر اندیشه شاعر، باید تمام زمینه کار او را در نظر گرفت. بنابراین ، خط "همه چیز مانند دود از درختان سیب سفید می گذرد" از معروف "پشیمان نیستم ، زنگ نمی زنم ، گریه نمی کنم ..." خیلی بیشتر می گوید اگر بدانید که سیب یسنین درخت هم درخت واقعی است و هم تصویری از روح شاعر:

برای طراوت پاییزی خوب است

درخت سیب روح را با باد تکان بده...

<…>همه نمی توانند آواز بخوانند

به همه یک سیب داده نمی شود

افتادن به پای دیگری

تصویر کلامی Yesenin منعکس کننده "تخمدان گرهی طبیعت و انسان" است. از این رو - دو ابزار هنری مورد علاقه شاعر - شخصیت پردازی و استعاره که اغلب در یک تصویر ترکیب می شوند:

آستانه فک کلبه-پیرزن

خرده خوشبوی سکوت را می جود.

("جاده به غروب سرخ فکر کرد ...")

باغی را می بینم که به رنگ آبی پوشیده شده است

آگوست بی سر و صدا روی حصار واتل دراز کشید.

آنها نمدار را در پنجه های سبز نگه می دارند

جیک و جیک پرنده.

(این خیابان برای من آشناست...)

کشف عجیب یسنین "شخصیت در معکوس" است، زمانی که آنچه در جهان طبیعی اتفاق می افتد با وضعیت انسان شناسایی می شود. شعر «بیلستان طلا منصرف شد...» تماماً بر اساس چنین استقبالی ساخته شده است.«بیلستان طلا» هم خود شاعر است و هم شعر او. شعر از نظر یسنین، باغی زیبا (بیلستانی) است که در آن کلمات برگ هستند و تصویرها سیبی هستند که وقتی پر از آب می شوند از روح تکان می خورد. برای شاعر، انسان، شعر و طبیعت یک کل جدا نشدنی هستند. قهرمان غنایی Yesenin اغلب خود را با نشانه های "پرتره" درختان (اغلب - افرا)، گل، برگ وقف می کند: "من برای خودم همان افرا به نظر می رسید، / فقط سقوط نکردم، اما با قدرت و سبز اصلی ..."؛ "سر عزیزم را می دهم / مثل گل رز طلایی می دهم ..."

3) ویژگی های رنگ و پالت نور. رنگ های غالب در اشعار یسنین آبی، آبی، صورتی، طلایی، نقره ای است. اغلب رنگ ها خاموش، ملایم می شوند و منظره مبهم به نظر می رسد:

غیر قابل بیان، آبی، ملایم،

سرزمین من پس از طوفان، پس از رعد و برق آرام است،

و روح من میدانی بی کران است

بوی عسل و گل رز را استشمام می کند.

منظره یسنین، به عنوان یک قاعده، خارجی نیست، با جزئیات دقیق گرفته شده، بلکه درونی است - منظره ای از روح یک قهرمان غنایی. جالب است که ایوان بونین، از طرفداران دقت فیگوراتیو در شعر، یسنین را به دلیل "نادرستی" منظره سرزنش کرد و حتی او را به دلیل "ناآگاهی از طبیعت" سرزنش کرد.

القاب مورد علاقه یسنین - "آبی" و "آبی" - ویژگی های ثابت سرزمین مادری ، روسیه و جوانی شاعر است: "نگهبانان روسیه آبی / افرای پیر روی یک پا ..."؛ "مه آبی من، ژوئن آبی!"

قابل توجه است که در شعر "مرد سیاه" و آخرین - "زمستان" - چرخه اشعار ، عمدتاً دو رنگ غالب است - سیاه و سفید:

دشت برفی، ماه سفید،

پهلوی ما با کفن پوشیده شده است.

و توس های سفیدپوش در میان جنگل ها گریه می کنند.

کی اینجا مرد؟ فوت کرد؟ من خودم هستم؟

لدنف A. V

شعر "آنا اسنگینا"

این شعر که در سال 1925 سروده شده است، به گفته شاعر، "بهترین است که من سروده ام." ژانر شعر به عنوان غنایی-حماسی تعریف می شود: طرح درونی و غنایی اثر به طور جدایی ناپذیری با داستان "چه اتفاقی افتاد، چه اتفاقی در کشور افتاد" پیوند خورده است. الگوی یسنین رمانی در بیت "یوجین اونگین" بود که انگیزه های آن در "آنا اسنگینا" شنیده می شود (مضمونی نجیب، عشق اول قهرمانان، "تفاوت" نویسنده و قهرمان شعر، سرگئی. ). طرح داستان بر اساس رویدادهای واقعی است: دو دیدار یسنین از میهن خود در سال های 1918 و 1924. (در شعر عمل در سال 1917 و 1923 اتفاق می افتد). نمونه اولیه شخصیت اصلیبا Yesenin ، مالک زمین L. I. Kashina دوست شد.

در مرکز طرح غنایی شعر، ملاقات «شاعر نامدار» با اولین عشقش در تابستان 1917 قرار دارد:

سلام عزیزم!

خیلی وقت پیشمن هستم تو را ندیدم

حالا از سال های کودکی

خانم مهمی شدم

و تو شاعر معروفی.

تو چی الان اینطوری نیستی!

حتی نفس عمیقی کشیدم

دست زدن به دستت...

<…>با هم آرزوی شکوه داشتیم...

و تو به هدف زدی

من را در مورد آن ساخته است

افسر جوان را فراموش کن..."

خطوط تعیین کننده در توسعه طرح غنایی شعر عبارت است از: "و لااقل در قلب من سابق نیست / عجیب است که پر بودم / با هجوم شانزده سال ...". ملاقات سرگئی با آنا در روزهای دراماتیک اتفاق می افتد: انقلابی در راه است، شوهر آنا در جبهه در حال مرگ است (و سرگئی، "اولین فراری کشور" هنوز در اینجا زنده است):

اکنون به وضوح به یاد دارم

آن روزها حلقه مرگبار ...

اما برای من آسان نبود

صورتش را ببین

«چند صدایی» اشعار متاخر یسنین قبلاً در بالا ذکر شده است. این به طور کامل در مورد شعر، که در آن وقایع 1917-1923 صدق می کند. از نگاه افراد مختلف داده می شود: آسیابان، همسرش، دهقانان کریوشینسکی. قابل توجه است که شعر با داستان ارابه سوار شروع می شود در مورد اینکه چگونه در رادوف "افسار از خوشحالی به پایین غلتید": کریوشان سرکارگر دهکده خود را کشتند. از آن زمان، "رادویت ها توسط کریوشان ها کتک می خورند، سپس رادویت ها توسط کریوشان ها کتک می خورند." قاتل سرکارگر - پیتر اوگلوبلین (نام خانوادگی "صحبت می کند") - رهبر فعلی کریوشان ها. این اوست که سرگئی را به "دستیار" صدا می زند تا "به اسنگینا ... با هم ... بپرس". آنچه اتفاق می افتد توسط نویسنده مستقیماً ارزیابی نمی شود، بلکه از طریق ویژگی های شخصیت ها (مثلاً همان پرون: "اوگلوبلین در دروازه ایستاده است / و مست در جگر و در روح / مردم فقیر کبود شده اند" ) و از طریق جزئیات ماهوی. در آن بازدید، هیچ اتفاقی برای زمین نیفتاد: سرگئی پرون را از خانه ای که در آن مراسم تشییع جنازه را دریافت کردند، برد. در پاییز همان سال، "اولین کسی که خانه عمارت را توصیف کرد" برادر پرون لابوتیا، یکی از اعضای شورا و "قهرمان" جنگ رفت، که چنین شخصیت قاتلانه ای به او داده می شود: "یک مرد است. مثل آس پنجم تو: / در هر لحظه خطرناک / خلبیشک و نامرد شیطان. (آس پنجم یک آس اضافی در عرشه بارگذاری شده است).

توضیح آنا با سرگئی اوج توسعه طرح غنایی است:

یادم می آید

او گفت:

"… شما

به طور تصادفی توهین شده ...

ظلم قضاوت من بود...

راز غم انگیزی وجود داشت

آنچه به آن شور جنایتکارانه می گویند ... "

سالها بعد ، سرگئی دلیل امتناع "دختری با شنل سفید" را می یابد:

«البته تا پاییز امسال

می توانستم زندگی شادی داشته باشم...

اونوقت منو ترک میکردی

مثل نوشیدن یک بطری...

پس نیازی نبود...

هیچ جلسه ای ... حتی برگزار نمی شود ...

مخصوصا با نماهای قدیمی

میتوانستمن هستم توهین به مادر

یکی از دلایل وقوع انقلاب و سپس جنگ داخلی، ورطه بین استخوان «سفید» و «سیاه»، روسیه، نجیب و دهقان است. معلوم شد که برای سرگئی و آنا غیرقابل مقاومت است، علیرغم احساس اینکه آنها به هم متصل هستند: "غزل" توسط "اپوس" جلوگیری شد. سرنوشت قهرمانان از سرنوشت کشور مادری آنها جدایی ناپذیر است.

ترکیب شعر، مانند بسیاری از اشعار غنایی یسنین، بر اساس اصل حلقه ساخته شده است.

دور، شیرین بودند

آن تصویر در من محو نشده است ...

همه ما در این سالها دوست داشتیم،

اما عشق کمی برای ما

بدین ترتیب فصل اول به پایان می رسد. در فصل آخر، پس از اینکه سرگئی از آنا "نامه بی علت" با مهر لندن دریافت کرد، تنها یک کلمه در این آیات تغییر کرد. در هر، حتی "خشن ترین و وحشتناک ترین سال ها"، درون (دنیای روح، احساسات) اصلی ترین چیز برای یک فرد است. فنا ناپذیر، ابدی است. در این باره ابیات پایانی شعر آمده است:

همه ما در این سالها دوست داشتیم،

اما این بدان معناست که آنها نیز ما را دوست داشتند.

موضوع اصلی اشعار Yesenin همیشه عشق به روسیه بوده است. و نه یک تحسین انتزاعی برای زیبایی های طبیعت، مشخصه شهرنشینان، بلکه یک عشق گرم و زنده به روستاها، برای طبیعت روستایی. اشعار اولیه او ماهیت مذهبی دارند و تصاویر کتاب مقدس به شیوه خود نقش بزرگی در آن ایفا می کنند. روسیه به عنوان سرزمین موعود ظاهر می شود که از بالا مقدس است و از حامی مستقیم خدا استفاده می کند:
زمین من طلایی است! معبد نور پاییزی!
مسیحیت در اشعار اولیه یسنین یک شخصیت عامیانه است. سنت ها از آن سرچشمه نمی گیرند

کتاب مقدس، و نه از فرهنگ کتاب ارتدکس، بلکه از ارتدکس عامیانه. صرفاً به طور رسمی، از نقوش و تصاویری استفاده می شود که مشخصه ژانر نیمه آخرالزمانی "شعر معنوی" و به طور کلی فولکلور است.
ارتدکس عامیانه از زمان های قدیم به طور پیچیده با بت پرستی در هم تنیده شده است. خود مسیح می تواند در هر گدا و ولگرد زندگی کند و می توان مانند یک برادر برای او ترحم کرد.
و شاید بگذرم و در ساعت پنهانی متوجه نشم. که در صنوبرها - بالهای کروبی، و زیر کنده - یک نجات دهنده گرسنه.
تمام طبیعت، همانطور که برای آگاهی بت پرستان معمول است، متحرک، به طور عرفانی دگرگون شده، انسان شکل به نظر می رسد. عنوان اولین کتاب او "رادونیتسا" نیز در مورد بت پرستی یسنین اولیه صحبت می کند. رادونیتسا یک تعطیلات کلیسایی برای بزرگداشت مردگان است که قدمت آن به جشن پیش از مسیحیت به افتخار راد، خدای اجدادی بازمی‌گردد. مادر خدا با تصویر الهه مادر، زمین، نیروهای خلاق طبیعت ادغام می شود. ناجی نیز تقریباً به عنوان یک خدای بت پرست ظاهر می شود.
قهرمان غنایی اشعار اولیه یسنین یک بت پرست آشکار است:
خوشا به حال کسی که در شادی بدبخت است. زندگی بدون دوست و دشمن. از کنار جاده ای روستایی می گذرد، دعا برای شوک و انبار کاه.
و فطرتی که بر آن نماز می خواند متحرک است و دارای صفاتی است که فقط مختص انسان است و خود انسان در آن حلول می کند و صفات شخصی خود را از دست می دهد. اشعار یسنین طلسم طبیعت است، پر از جذابیت های مستقیم است:
مدل موی سبز، سینه دوشیزه، ای توس نازک. به حوض چه نگاه کردی؟
اشعار اولیه Yesenin بسیار هماهنگ است. این شامل تصویری جامع و هماهنگ از جهان است که به ما امکان می دهد چیزی در مورد طبیعت بگوییم که هنوز در ادبیات قبل از او گفته نشده است.
ارتباط با هنر عامیانه برای شعر یسنین بسیار مهم است. او از آهنگ سنج استفاده می کند:
بازی، بازی، talyanochka، خز تمشک. برای ملاقات با داماد بیرون بیایید، زیبایی، و این به اشعار او موسیقایی خاصی می بخشد. اشعار اولیه یسنین در قالب هنری بیانگر نگرش یک دهقان ساده روسی است، اما به او محدود نمی شود. اما در مورد ارزش های جهانی انسانی می گوید - عشق به طبیعت بومی، کشور بومی، برای افراد نزدیک.
یسنین یکی از پرخواننده ترین شاعران زمان ماست، او همیشه مدرن می ماند، زیرا به مردم نزدیک است.

(هنوز رتبه بندی نشده است)

نوشته های دیگر:

  1. فقط او سعادت را می شناخت که با اشتیاق زندگی نمی کرد و کسی که عشق را نمی شناخت، به هر حال زندگی نمی کرد. دبلیو. شکسپیر قدرت هنری اشعار اس. یسنین در این واقعیت نهفته است که در پس آن سرنوشت انسانی او، پر از درام و تضاد، نهفته است. در ادامه مطلب ......
  2. تمام اشعار اس. یسنین، از اشعار آهنگین و لطیف در مورد کشور "توس کالیکو" گرفته تا افکار نگران کننده در مورد سرنوشت روسیه در "سالهای وحشتناک"، هر تصویر، هر سطر با احساس عشق بی حد و حصر گرم می شود. سرزمین مادری: - اما بیشتر از همه - عشق به ادامه مطلب ......
  3. سرژا صدای زیبایی دارد. او روسیه را به روش خودش دوست دارد، مثل هیچ کس دیگری. و او آن را به شیوه خود می خواند. توس، ماه، مزارع چاودار، دریاچه ها - این آهنگ او است. و با تمام وجود می خواند. A. Andreev پشت خط الراس تاریک جنگل نشسته بود ادامه مطلب ......
  4. بسیاری بر این باورند که مایاکوفسکی "صدای بلند" تریبون انقلاب را داشت و یک شاعر عمومی بود، همانطور که خودش نوشت: "او خود را فروتن کرد و روی گلوی آهنگ خودش ایستاد." همه اینها و چنان، و نه آنچنان. صدا واقعا بلند بود قد بلند بود چانه ادامه مطلب ......
  5. شکاف بین شاعر و واقعیت مهمترین ویژگی اشعار اولیه وی. مایاکوفسکی است. شاعر تلاش می کند تا خود را به مردم بسپارد ، احساس می کند که "من" برای او کافی نیست ، از حقایق جدید صحبت می کند ، اما معلوم می شود غیر ضروری ، تنها است ، زیرا دنیای اطراف او غیرانسانی ، بی رحمانه و معنوی است. ادامه مطلب .. ....
  6. S. A. Yesenin و V. V. Mayakovsky از شاعران بزرگ روسی اوایل قرن بیستم هستند. اینها شاعران نقطه عطف، شاعران فرقه هستند. کار آنها تا حد زیادی "چهره" آن دوران سخت را ایجاد کرد، ما با آثار آنها تا حد زیادی مردم آن سال ها را قضاوت می کنیم. اشعار یسنین ادامه مطلب ......
  7. لرمانتوف خود را "پسر" ادبی پوشکین می دانست، اما، همانطور که می بینیم، او چیزی کاملاً جدید برای ادبیات روسیه بود. شاید او تنها در نوع خود باقی بماند، زیرا در ادبیات روسی چیزی شبیه به موسیقی او وجود ندارد. ادامه مطلب ......
  8. کار یسنین، بدون شک، نقطه عطف خاصی در تاریخ ادبیات روسیه در آغاز قرن بیستم است. شاعر آینده در روستای کنستانتینوف استان ریازان متولد شد. به طور طبیعی، موضوع سرزمین مادری، طبیعت در کار او اصلی شد. با این حال ، Yesenin اغلب به ادامه مطلب مراجعه می کرد ......
اشعار اولیه یسنین

موضوع اصلی اشعار Yesenin همیشه عشق به روسیه بوده است. و نه یک تحسین انتزاعی برای زیبایی های طبیعت، مشخصه شهرنشینان، بلکه یک عشق گرم و زنده به روستاها، برای طبیعت روستایی. اشعار اولیه او ماهیت مذهبی دارند و تصاویر کتاب مقدس به شیوه خود نقش بزرگی در آن ایفا می کنند. روسیه به عنوان سرزمین موعود ظاهر می شود که از بالا مقدس است و از حامی مستقیم خدا برخوردار است: سرزمین طلایی من! معبد نور پاییزی!

مسیحیت در اشعار اولیه یسنین یک شخصیت عامیانه است. سنت ها نه از کتاب مقدس، و نه از فرهنگ کتاب ارتدکس، بلکه از ارتدکس عامیانه آمده است. صرفاً به طور رسمی، از نقوش و تصاویری استفاده می شود که برای ژانر نیمه آخرالزمانی "شعر معنوی" و به طور کلی برای فولکلور معمول است.

ارتدکس عامیانه از زمان های قدیم به طور پیچیده با بت پرستی در هم تنیده شده است. خود مسیح می تواند در هر گدا و ولگرد زندگی کند و می توان مانند یک برادر برای او ترحم کرد.

و شاید بگذرم و در ساعت پنهانی متوجه نشم. که در صنوبرها - بالهای کروبی، و زیر کنده - یک نجات دهنده گرسنه.

تمام طبیعت، همانطور که برای آگاهی بت پرستان معمول است، متحرک، به طور عرفانی دگرگون شده، انسان شکل به نظر می رسد. عنوان اولین کتاب او "رادونیتسا" نیز از بت پرستی یسنین اولیه صحبت می کند. رادونیتسا یک تعطیلات کلیسایی برای بزرگداشت مردگان است که قدمت آن به جشن پیش از مسیحیت به افتخار راد، خدای اجدادی بازمی‌گردد. مادر خدا با تصویر الهه مادر، زمین، نیروهای خلاق طبیعت ادغام می شود. ناجی نیز تقریباً به عنوان یک خدای بت پرست ظاهر می شود.

قهرمان غنایی اشعار اولیه یسنین یک بت پرست آشکار است:

خوشا به حال کسی که در شادی بدبخت است. زندگی بدون دوست و دشمن. از کنار جاده ای روستایی می گذرد، دعا برای شوک و انبار کاه.

و فطرتی که بر آن نماز می خواند متحرک است و دارای صفاتی است که فقط مختص انسان است و خود انسان در آن حلول می کند و صفات شخصی خود را از دست می دهد. اشعار یسنین طلسم طبیعت است، پر از جذابیت های مستقیم است:

مدل موی سبز، سینه دوشیزه، ای توس نازک. به حوض چه نگاه کردی؟

اشعار اولیه Yesenin بسیار هماهنگ است. این شامل تصویری جامع و هماهنگ از جهان است که به ما امکان می دهد چیزی در مورد طبیعت بگوییم که هنوز در ادبیات قبل از او گفته نشده است.

ارتباط با هنر عامیانه برای شعر یسنین بسیار مهم است. او از آهنگ سنج استفاده می کند:

بازی، بازی، talyanochka، خز تمشک. برای ملاقات با داماد بیرون بیایید، زیبایی، و این به اشعار او موسیقایی خاصی می بخشد. اشعار اولیه یسنین در قالب هنری بیانگر نگرش یک دهقان ساده روسی است، اما به او محدود نمی شود. اما در مورد ارزش های جهانی می گوید - عشق به طبیعت بومی، کشور بومی، برای افراد نزدیک.

یسنین یکی از پرخواننده ترین شاعران زمان ماست، او همیشه مدرن می ماند، زیرا به مردم نزدیک است.

شعرهای یسنین به محض ورود به دنیای جادویی شعر برایم عزیز شد. از آن زمان، تطبیق پذیری و اصالت کار او هرگز مرا شگفت زده نمی کند. با مطالعه عمیق و عمیق تر زندگی و کار شاعر، با تمام وجود عاشق او شدم.

در میان شاعران روسی، S.A. Yesenin جایگاه ویژه ای دارد. شعرهای اولیه او سرشار از صداها، بوها، رنگ هاست. صدای خنده دخترانه به صدا در می‌آید، صدای «سنگ سفید» درختان توس شنیده می‌شود، بیدها صدا می‌زنند، کاپرکایلی «با زنگ» گریه می‌کند، زنگ‌ها ریخته می‌شود.

این طبیعت ریازان بود که شاعری حساس، دلسوز، مهربان، زیبا در سادگی خود S. Yesenin پرورش داد. تصاویری از سرزمین مادری اش در شعر گیرای فراموش نشدنی او ثبت شده است.

سرگئی یسنین. در صدای این نام می توان آهنگین، موسیقی گستره های بومی، زیبایی مردمانی که چنین شاعری را آفریدند شنید.

تجزیه و تحلیل ادبی و هنری شعر S. A. Yesenin "Golden Grove Dessuaded".

تقریباً هر شاعری در مورد طبیعت شعر می سرود، موضوعات دوستی، عشق، شاعر و هدف شعر، مشکلات روابط با جهان را لمس می کند. به هر طریقی، آنها بر روی مشکل مرگ و زندگی متوقف می شوند. و هر کس به روش خود آن را حل می کند.

یک بهار شگفت انگیز ناب شعر عامیانه به نظر من اثر سرگئی الکساندرویچ یسنین است. در شگفت هستید از عشق عظیم و بی پایانی که شاعر به میهن و وسعت بیکران و طبیعت آن داشت.

از هر چه می نویسد، تصویر سرزمین مادری اش در اشعارش به طور نامرئی وجود دارد.

اشعار زیبا، روشن، پر صدا و چند رنگ سرگئی یسنین مملو از میهن پرستی است. هر چه شاعر درباره آن می نویسد، همه چیز درباره روسیه است. او در نظر نویسنده یا به صورت یک دختر توس نازک ظاهر می شود، یا به عنوان "آبی که به رودخانه افتاده است" یا به عنوان یک نرم و آرام.

تحلیل شعر "مهتاب مایع ناخوشایند ..." که در سال بیست و پنجم سروده شده است.

قهرمان غنایی Yesenin با طبیعت ادغام شده است ، در آن او ریشه های خود ، ریشه های نژاد بشر را احساس می کند. طبیعت، به گفته یسنین، مملو از نمادهای اساطیری است، اعم از بت پرستی و مسیحی. شخصیت های اساطیری Yesenin در دنیای واقعی زندگی می کنند.

اشعار ملایم، روشن و آهنگین S. A. Yesenin بدون مضمون عشق قابل تصور نیست. شاعر در دوره های مختلف زندگی و کار خود این حس زیبا و والا و در عین حال تلخ را به گونه ای خاص احساس و تجربه می کند.

شعر سرگئی الکساندرویچ یسنین را نمی توان یکنواخت نامید ، نسبتاً متنوع است. یسنین در مراحل مختلف زندگی خود مضامین کاملاً متفاوتی را برای شعرهای خود انتخاب می کند.

یسنین که در صحرای جنگل های مشچرا به صدای کاج و غان، در صدای خش خش آرام علف ها و چلپ چلوپ های "آب های عمه" بزرگ شده بود، با موسیقی انقلاب آشنا نبود، بار سنگین روستا را تجربه نکرد. زندگی، اما روانشناسی کشاورزان را خوب می دانست.

سرگئی یسنین شاعر برجسته روسی است که استعداد منحصر به فرد او توسط همه شناخته شده است. روسیه از جوانی در قلب یسنین زندگی می کرد، آوازهای غمگین و منزوی او، سکوت روستایی و خنده های دخترانه، غم مادرانی که پسران خود را در جنگ از دست دادند.

شعر او، گویی، پراکندگی گنجینه های روحش به دست هر دو دست است. الف. اشعار تولستوی اسنین اعتراف صادقانه یک روح عاشقانه است که با معنویت و میل خود به تجلیل از بهترین احساسات انسانی جذب می شود.

چرا می توانید کشور خود را دوست داشته باشید؟ البته این یک موضوع خاص است: بالاخره همه با عشق منحصر به فرد خود میهن را دوست دارند. چرا شاعر فوق العاده روسی مانند یسنین سرزمین مادری خود را دوست داشت؟


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه