05.08.2020

دنیای شب در شعر تایوتچف. کار اصطلاحی: تصویر غنایی روسیه در نثر N.V. Gogol تصویر شب در نثر و شعر روسیه


گراسکینا جولیا

این اثر تصویر شب را در متن ترانه های F.I. Tyutchev و متن ترانه های V.Tsoi بررسی می کند. در طول کار ، شباهت ها و تفاوت ها در تفسیر این تصویر مشخص شد.

دانلود:

پیش نمایش:

م educationalسسه آموزشی شهرداری

"دبیرستان شماره 3"

g سارانسک

تصویر شب در شعر F.I. Tyutchev و V.Tsoi

تکمیل شده توسط: Geraskina Julia ،

دانش آموز کلاس 11A

رهبر: النا لووتینا ، معلم زبان و ادبیات روسی

سارانسک ، 2017

معرفی

1. شاعران شب.

1.1 شب در اجرای شاعرانه F.I. Tyutchev

1.2 ویژگی های درک مضمون شب در آثار V. Tsoi.

  1. نتیجه گیری
  2. لیست منابع و ادبیات استفاده شده

معرفی

او به طور نامفهوم در بالای زمین شناور است
شبی ساکت و دلربا.
او برای او شناور است و هشدار می دهد
و مرا از زمین دور می کند.

شب ... یک زمان وحشتناک از روز یا فرصتی برای تنها ماندن با افکار خود یا حتی تماس با دنیاهای دیگر؟ F.I. نوشت: "شب وحشتناک است." تایتچف ، "... شب روشن است" گفت AA Fet ، و موسیقیدان معروف راک V. Tsoi آواز خواند: "من نمی دانم چرا ، اما من می خواهم که همیشه شب باشد." چه نگرش متفاوتی نسبت به این زمان از روز دارد.

تصویری از شب و افکار و احساسات شبانه که در بسیاری از اشعار زیبای شاعران روسی منعکس شده است ، اما ما تصمیم گرفتیم تا بر شعر F.I. Tyutchev و شاعر راک V.Tsoi تمرکز کنیم.

موضوع کار ما: تصویر شب در شعر F.I. Tyutchev و V.Tsoi.

ارتباط. این موضوع ماهرانه اولاً ، این یک قسمت جدایی ناپذیر از F.I. تایوتچف ، شاعری که نماینده برجسته ادبیات روسی قرن نوزدهم است. ثانیا ، علاقه به شعر راک و به ویژه کار V. Tsoi در حال افزایش است و تصویر شب اغلب در متن ترانه های شاعر ظاهر می شود.

A. بلوک F. I. Tyutchev را "شبانه ترین روح شعر روسیه" خواند. A. L. Volynsky نوشت: "Tyutchev شاعر مکاشفه های شبانه ، شاعر پرتگاه های آسمانی و معنوی است. به نظر می رسد او با سایه های شب نجوا می کند ، زندگی مبهم آنها را می گیرد و آن را بدون هیچ نمادی ، بدون هیچ گونه عاشقانه ، با کلمات آرام و لرزان منتقل می کند. "

تصویری از شب یکی از محورهای اصلی و مقطعی تمام خلاقیت های شاعرانه V. Tsoi است ، تصادفی نیست که یکی از آلبوم های این نوازنده "شب" نامیده می شود.

هدف: تصویر شب را در آثار F.I. Tyutchev و V.Tsoi در نظر بگیرید.

وظایف:

  1. تعیین کنید که مضمون شب در آثار این شاعران مقطعی است یا خیر.
  2. برای آشکار کردن ویژگی های درک موضوع شب در شعر F.I. Tyutchev و V.Tsoi.
  3. شباهت ها و تفاوت های موجود در تفسیر تصویر شب را در اشعار نویسندگان فوق شناسایی کنید.

یک شی تحقیق - شعر اختصاص داده شده به مضمون شب.

موضوع تحقیق - تصویر شب در شعر F. I. Tyutchev و V. Tsoi.

فرضیه: تصویر شب توسط شاعران با چیزی مرموز و حتی وحشتناک همراه است.

تازگی کار ما این است که با مقایسه کار شاعر کلاسیک و راک ، تصویر شب را در نظر می گیریم.

در آماده سازی برای کار ، ما از انواع مختلف استفاده کردیممواد و روش ها:

تحلیل اشعار و ادبیات انتقادی در مورد موضوع

مقایسه ابزارهای هنری و گرافیکی شاعران برای ایجاد تصویر از شب.

اهمیت عملی: از مطالب تحقیق ما می توان در درس ادبیات استفاده کرد.

شب در اجرای شاعرانه تایوتچف

... شب وحشتناک است.

F.I. تویتچف

E. Vinokurov اظهار داشت: "فيودور ايوانوويچ تووتچف شب را عاشق روز بود ، خواننده شب بود. شاعر روز را به عنوان یک فریب ، حجابی که از ورطه پرتگاه پرتاب شده است ، ارائه کرد. اما سپس سایبان سقوط می کند - و ما شب را می بینیم ، آسمان شب با تعداد بی نهایت ستاره ، آسمان با رمز و راز ابدی خود. "

شاعر افشاگری های شبانه ، او روز را دوست نداشت: "چقدر برای من نفرت انگیز است این سر و صدا ، حرکت ، صحبت ، کلیک یک روز جوان و آتشین" ... نور خورشید جهان را مانند یک حجاب پنهان می کند ، به دلیل نور خورشید ، این تداخل ، ما نمی بینیم پرتگاه ستاره ای ، ابدیت را فراموش کن. "

منتقد ادبی E.A. مایمین: "شب نزد تووتچف به نفوذ در" راز مخفی "شخص کمک می کند. در عین حال ، او حامل اسرار و اسرار کل جهان است. " شاید به همین دلیل است که شب در تصویربرداری تایوتچف بسیار باشکوه و باشکوه ، بسیار غم انگیز و وحشتناک است.

در یکی از اولین شعرهای "شب" F.I. شاعر "بی خوابی" تایوتچف از یک شب طاقت فرسا و طولانی می گوید ، او پیشگویی می کند ، به شخص این فرصت را می دهد که زندگی خود را مثل اینکه از بیرون نگاه می کند و اجازه می دهد آن را بگذارد ، "کم رنگ و در فاصله ای تاریک" او را تماشا کند. در شب ، یک شخص مانند یک یتیم است ، او احساس بسیار تنهایی می کند. شعر در مورد آن چنین می گوید:

ما فکر می کنیم: جهان یتیم است
Irresistible Rock سبقت گرفت -
و ما ، در مبارزه ، همه طبیعت هستیم
رها شده به خودمان.

اما در این تنهایی مهلک و عظیم ، فرد باید دنیا و خودش را یاد بگیرد ، به اجتناب ناپذیری مرگ پی ببرد ، بفهمد چرا زندگی می کند.

تویتچف در شعر "شب مقدس وارد آسمان شد ..." از یک شب اسرارآمیز و نامفهوم صحبت می کند ، او شخص را تصفیه می کند ، پوسته دنیای خارج را از او دور می کند. شعر با تقابل شب و روز آغاز می شود:

شب مقدس به آسمان برخاست ،

و یک روز دلپذیر ، یک روز عزیز ،

او مثل یک پوشش طلایی دوقلو کرد ،

حجابی که بر فراز پرتگاه انداخته شده است.

در متن این شعر ، روز و شب مفاهیم مبهمی هستند - آنها استعاره هایی از زندگی و مرگ ، خوب و بد هستند.

اما با وجود همه تاریکی ها ، شب برای تویتچف بیش از هر چیز "مقدس" است ... غم انگیز و مقدس در ذهن شاعر در یک ادغام می شود. شب ، به عنوان یک قاضی منصفانه و بی طرف ، اجازه هرگونه دروغ و دروغ روزمره را نمی دهد.

در شب است که فرد با افکارش با خودش تنها می ماند. شب عمیق ترین پرتگاه ها و رازهای درونی را برای یک شخص آشکار می کند - و این دانش برای یک شخص وحشتناک ترین و بالاترین سطح است.

با نگاهی به آسمان شب ، تلاش برای یافتن پاسخ س questionsالات ابدی ، فرد در این دنیا احساس ناتوانی و تنهایی می کند:

و مانند یک چشم انداز ، جهان خارج از بین رفته است ...

و یک مرد ، مانند یک یتیم بی خانمان ،

اکنون ضعیف و برهنه ایستاده است ،

چهره به چهره قبل از ورطه تاریک.

او برای خودش می رود -

ذهن و فکر یتیم از بین رفته -

در روح او ، مانند یک پرتگاه ، غوطه ور ،

و هیچ حمایتی از خارج وجود ندارد ، هیچ محدودیتی ...

اما در عین حال ، "شب مقدس" شخص را قادر می سازد چیزی شبیه به روح خود را در این "شب بیگانه ، حل نشده" پیدا کند.

و به نظر می رسد یک رویای قدیمی است

همه چیز برای او اکنون روشن ، زنده است ...

و در شب بیگانه ، حل نشده

او میراث اجداد را تشخیص می دهد.

من و "من" در این دنیا چه هستم؟ در این شعر F.I. تایوتچف موفق شد احساس خلق و خوی را که همه موفق شدند حداقل یک بار تجربه کنند ، به صورت درخشان بیان کند: پس از همه ، با نگاه به آسمان شب ، ما اغلب در مورد معنای زندگی فکر می کنیم.

A. Fet در مقاله ای درباره Tyutchev نوشت: "... نه تنها هر شعر ، تقریباً هر بیت از شاعر ما نوعی طبیعت مخفی را نفس می کشد ، که او با حسادت از چشم افراد ناآگاه پنهان می کند. ... چه جادوگری قدرتمند Tyutchev به قلمرو خواب نفوذ می کند ... به آنچه شب باد شاعر ما می شنود گوش فرا دهید و ترس خواهید داشت. " در واقع ، در بسیاری از اشعار تایوتچف ، شب ترس و وحشت را القا می کند و فرد را با ابدیت تنها می گذارد.

شاعر V. Khodasevich اظهار داشت: "در سر و صدای باد شب و در صداهای دیگر طبیعت ، او اخبار وحشتناکی را از هرج و مرج باستان شنید ...". با موضوع شب و هرج و مرج در Tyutchev's، Vl. سولوویف: "هرج و مرج ، یعنی زشتی خود زمینه لازم برای هر زیبایی زمینی است و اهمیت زیبایی پدیده هایی مانند دریای طوفانی یا رعد و برق شبانه دقیقاً به این واقعیت بستگی دارد که "هرج و مرج در زیر آنها حرکت می کند". در به تصویر کشیدن همه این پدیده های طبیعی ، جایی که پایه تاریک آن به وضوح احساس می شود ، تووتچف هیچکس برابر نیست. "

هرج و مرج Tyutchev هیچ طرح مشخصی ندارد ، این یک پدیده ترسناک ، ناشناخته و بنابراین بسیار مرموز است:

جهان غیراخلاقی ، شنیدنی است ، اما قابل مشاهده نیست ،

اکنون در هرج و مرج شب غرق می شوید.

در هرج و مرج شب ، رویاهای "سحرآمیز" ، "موجودات جادویی" ، "پرندگان مرموز" در حال وزیدن هستند ، "قایق جادویی" شناور است - همه چیز غیر واقعی ، غیرمادی ، برخی از رویاهایی است که به راحتی خرد می شود. عنصر متفرق ، بیهوش و مرده هرج و مرج در شب برای یک شخص وحشتناک است. این شاعر درباره شب می نویسد: "و پرتگاه با ترس و مه خود جلوی ما گرفته می شود." شب برای تایوتچف ، "مانند یک جانور سرسخت ، از هر بوته ای بیرون می آید." ترانه های باد شب درباره هرج و مرج آهنگ های ترسناکی هستند. ادغام انسان با هرج و مرج شبانه برای تایوتچف به هیچ وجه زیبا نیست ، بلکه برعکس ، دافعه ، ترسناک و غم انگیز است. با این حال ، این ادغام در نهایت اجتناب ناپذیر است.

در شعر "باد شب چه زاری می کنی؟" تایوتچف در مورد شب ، دوست هرج و مرج می نویسد. شاعر باد را ترغیب می کند که ترانه هایش را متوقف کند ، تا ناخواسته هرج و مرج در کمین انسان ، در "سینه فانی" را از خواب بیدار نکند. او می خواهد آزاد شود ، اما شما نباید او را رها کنید ، طوفان هایی را که به خواب رفته اند آشفته کنید و هرج و مرج را در زیر آنها پنهان کنید. از این گذشته ، هیچ کس نمی داند چه چیزی می تواند آزاد شود ، چه پرتگاه های وحشتناکی می توانند در روح شخص دیگری پنهان شوند ، این چه عواقبی می تواند به خود منجر شود و چه کسی شاید دیگران را بداند.

چی زوزه میکشی باد شب
دیوانه وار از چی شکایت داری؟
صدای عجیب شما یعنی چه؟
حالا کسل کننده کسل کننده ، حالا پر سر و صدا؟
به زبانی که برای قلبش واضح است
شما در مورد عذاب نامفهوم تکرار می کنید ،
و شما در آن حفاری می کنید و منفجر می شوید
گاهی صداهای خشن.
آه ، این آهنگهای وحشتناک را نخوان
درباره هرج و مرج باستان ، در مورد عزیزم!
دنیای روح شبانه چقدر حریص است
او به داستان معشوقش گوش می دهد!
از فانی سینه اش را پاره می کند
و آرزو دارد که با بی حد و مرز ادغام شود.
اوه ، طوفانهای خوابیده را بیدار نکن:
هرج و مرج زیر آنها ایجاد شده است! ..

بسیاری از شاعران این شب را هدیه ای از آسمان می دانستند ، زیرا این زمان از روز بود که به آنها فرصت می داد تجربیات روز را درک کنند و آنها را به شعر تبدیل کنند. با این حال ، شب تایوتچف فقط آزمایش های جدید زندگی را آماده کرده است ، بنابراین او این زمان از روز را "یک ساعت مالیخولیای غیر قابل تحمل" توصیف می کند ، وقتی روح او به معنای واقعی کلمه در سکوت ساکت حل می شود ، و با سایه های خاکستری خانه پر می شود.

شعر "سایه های خاکستری مخلوط" در یکی از شبهای ناآرام سروده شده بود ، که تووتچف بر بالین همسر بیمار جدی خود تلاوت کرد ، و ترس از شب آینده ، آرزو و ناامیدی را پر کرد:

پروانه پرواز نامرئی
شنیده شده در هوای شب ...
یک ساعت حسرت غیرقابل بیان! ..
همه چیز در من است ، و من در همه چیز هستم! ..

شاعر با درک اینکه مقاومت در برابر چنین پدیده ای بی معنی است ، سعی می کند در تاریکی شب دلجویی کند و او را ترغیب می کند که تمام روح خود را بدون هیچ اثری پر کند:

غروب آرام ، غروب خواب آلود ،
در اعماق روحم قرار بگیر
آرام ، سست ، معطر ،
همه چیز را پر کنید و آرام شوید -
احساس تاریکی فراموشکاری از خود
سرریز! ..
بگذارید تخریب را بچشم
با دنیای خفته مخلوط شوید!

تویتچف در شعر "روز و شب" موضوعی سنتی را برای شعر عاشقانه آشکار می کند - تقابل شب و روز به عنوان نمادهای دو حالت قطبی روح انسان.

شاعر کشمکش بین دو اصل اساسی را نشان می دهد - شادی روز و وحشت شبانه. این روز به عنوان هماهنگی با جهان ، آرامش خاطر توصیف می شود. با شروع شب ، که همه چیز را مخفی می کند ، درماندگی و ترس از ایجاد "ورطه شب" - هرج و مرج ، در روح انسان زنده می شود. شب غرایز طبیعی باستانی را در انسان بیدار می کند. ترس غریزی از تاریکی بی انتها زندگی را در انسان روشن می کند و آنها را مجبور به انجام کارهای غیرقابل تصور به خاطر زندگی می کند. "دنیای مهلک" شب مرموز و غیرقابل درک است ، از دنیای روز ، دنیای زمینی ها و خدایان پیرتر و قویتر است. در طول روز ، این رمز و راز و هرج و مرج با حجاب از بشریت جدا می شود ، و شب پرتگاه آشکار می شود:

اما روز کمرنگ می شود - شب فرا رسیده است.
آمد - و از دنیای مرگبار
پارچه ای از پوشش مبارک
پاره کردنش ، دور انداختش ...
و پرتگاه جلوی ما گرفته شده است
با ترس و مه شما
و هیچ مانعی بین او و ما وجود ندارد -
به همین دلیل شب برای ما وحشتناک است!

در نگاه اول ، شعر "شب آرام ، اواخر تابستان ..." توصیف مشترکی از طبیعت به نظر می رسد. شاعر یک شب ژوئیه به ظاهر بی حرکت را در یک زمینه نقاشی می کند. در واقعیت ، حوادث در حال رخ دادن است ، حرکتی وجود دارد. این دقیقاً از طریق افعال منتقل می شود. در حالی که شب آرام زمین را می پوشاند ، "مزارع خفته در حال رسیدن هستند" ، "امواج طلایی آنها" در زیر ماه می درخشند. و این فوق العاده مهم است. نگاه تویتچف از نانهای پرورش یافته توسط دهقانان به آسمان ، ستارگان و ماه معطوف می شود. نوری که از اجرام آسمانی سرچشمه می گیرد ، فدور ایوانوویچ با مزارع در حال رسیدن بهم متصل می شود. زندگی روزمره این شاعر در جهان در سکوت کامل جریان دارد.

در یک شب آرام ، اواخر تابستان
همانطور که در آسمان ستاره ها می درخشند ،
چقدر زیر نور غم انگیز آنهاست
مزارع خفته در حال رسیدن هستند ...
خواب آلود-ساکت
چگونه در سکون شب می درخشد
امواج طلایی آنها
سفید شده توسط ماه ...

اما فئودور ایوانوویچ نیز محتوایی فلسفی در کار قرار داد. برای طرح شعر بیهوده نیست که ساعت شب گرفته می شود. فقط در این زمان می توانید آن را بشنوید و احساس کنید. علاوه بر این ، در شب روشن می شود که زندگی توصیف شده توسط تایوتچف چقدر عالی است ، زیرا هرگز متوقف نمی شود ، در طول روز ادامه می یابد ، و با شروع تاریکی ادامه می یابد.

در این شعر تاریکی که هر روز به زمین فرومی رود به اندازه معمول در آثار تایوتچف خطرناک نیست. در عین حال ، یکی از مهمترین ویژگیهای شب باقی مانده است - توانایی تیز کردن احساسات انسان به حداکثر. به احتمال زیاد ، در طول روز ، قهرمان غنایی قادر به درک کامل عظمت آن زندگی دائمی و بی پایان نیست ، که در مینیاتور مورد بحث قرار گرفته است.

در شعر "روز تاریک می شود ، شب نزدیک است" ، قهرمان غزل عاشق است ، او می گوید از اینکه روز را رها کردم متاسف نیست ، او از تاریکی شب آینده نمی ترسد ، اگر فقط "شبح جادویی" محبوبش او را ترک نمی کرد. از نظر تایوتچف ، شب اینجا زمان ملاقات با یک "روح زن پرشور" مرموز و زیبا است. آیا شب می تواند با هم تاریک و ترسناک باشد؟ درک آن دشوار است ، "آسمانی ... یا یک ساکن زمینی ، هوایی ، شاید ..." یا یک دختر معمولی یک موجود دوست داشتنی است ، اما او قادر است یک مرد را فراموش کند در مورد همه چیز ، در مورد ترس و غم و اندوه:

اما من از تاریکی شب نمی ترسم ،
متاسفم برای روز لاغر ، -
فقط تو ، شبح جادویی من ،
فقط مرا رها نکن! ..

تویتچف در شعر "آسمان شب بسیار غم انگیز است" یک شب آرام ، تاریک و آرام را توصیف کرد. آسمان غم انگیز است ، اما این "تهدید و فکر نیست". این یک خواب بی حال ، نوعی سرهم بندی شده و بی معنی است ، به راحتی به کسی نمی بخشد ، آرامش روحی را برقرار نمی کند.

آسمان شب بسیار تاریک است
ابر از هر طرف.
این یک تهدید و یک فکر نیست
این یک خواب تنبل و تاریک است.

و فقط صاعقه مسیر کدر شب را می شکند ، تایوتچف آنها را شیاطین کر و لال می نامد. آنها به آنچه در زیرشان اتفاق می افتد اهمیتی نمی دهند ، اصلاً به آنها اهمیتی نمی دهند یا به آنها احتیاج ندارند ، آنها فقط چشمک زن های بی معنی هستند. رعد و برق هر دقیقه جنگل ها و مزارع را روشن می کند ، اما تاریکی بلافاصله برمی گردد ، همیشه عوارض خود را می کشد ، و نورهای براق این موضوع را تأکید می کنند ، به نظر شاعر "یک مورد مرموز ... آنجا - در اوج":

و بعد همه چیز دوباره تاریک شد ،
همه چیز در تاریکی حساس فرو ریخت -
مثل یک کار مرموز
در آنجا تصمیم گرفته شد - در اوج.

انگیزه شب در شعرهای تویتچف فراگیر است. شب برای او فقط تصویری نیست که از دنیای طبیعی ربوده شده بلکه یک نگرش بی امان است. تویتچف در هیچ یک از شعرهای "شب" خود فقط منظره ای را توصیف نمی کند. مکان های کمی وجود دارد که می توانید در شب تحسین کنید ، زیبایی آن را تأمل کنید. تویتچف به شب معانی و معانی مختلفی می بخشد ، باعث می شود خواننده در طول شب احساس تنهایی کند ، با خودش تنها باشد ، سپس در یک خواب تنبل و بی معنی فرو می رود ، زندگی و عشق را امیدوار می کند. شاعر در برخی از شعرهای اولیه خود درباره شب می نویسد ، که همه آنچه را که در طول روز انسان را احاطه می کند ، پاک می کند ، فکر کردن ، تلاش برای رسیدن به حقیقت را امکان پذیر می کند. انسان قبل از ابدیت ، قبل از زندگی و سرنوشت خود تنها ایستاده است. شب تویتچف وحی است. "روز پوچی ، دید است. شب مظهر ذات است ، زمان ظهور الهی طبیعت است. " غالباً شب در اشعار تایوتچف از هرج و مرج ، یک ورطه جدا نیست. شب ها ، قهرمان غزل تایوتچف به حالت عجیبی نزدیک می شود که به حالت نبوی نزدیک می شود. شعرهای نوشته شده توسط بلوغ تایوتچف تاریکی و ترس از شب را نشان می دهد ، اما آنها دیگر نمی گویند که شب قاضی است ، بالاترین قدرت عادلانه است. به نظر می رسد شاعر با جهان آشتی کرده ، تأمل می کند ، اما سرزنش نمی کند. F. I. Tyutchev شب را همانطور که هیچ شاعر دیگری آن را ندیده دید.

ویژگی های درک مضمون شب در آثار V. Tsoi.

نمی دانم چرا اما می خواهم همیشه شب باشد.

وی. تسوی

تصویری از شب یکی از اصلی ترین و مقطعی ترین خلاقیت های شاعرانه V. Tsoi است ، تصادفی نیست که یکی از آلبوم های این نوازنده "شب" نامیده می شود. صادقانه درباره نگرش من نسبت به تاریکیویکتور تسوی در یک مصاحبه معروف با مجله "Roxy" گفت: "شب برای من یک زمان خاص از روز است که تمام حواس پرتی ها از بین می روند ... شب من را با یک عرفان پر می کند ... می توانید بگویید که شب به من حس عاشقانه می بخشد."

شب برای تسوی زمان فراموشی خواب نیست ، بلکه رویاهای آینده است:

شما هر شب می دانید

دریا را در خواب می بینم.

شما هر شب می دانید

من در خواب ترانه ای می شنوم.

شما هر شب می دانید

ساحل را در خواب می بینم.

شما هر شب می دانید ...

شب همه را سر جایشان قرار می دهد: کسانی که در تختخواب هایشان آرام می خوابند و کسانی که نمی دانند چگونه روز بعد را پشت سر بگذارند.

در شعر او ، که به هر طریقی یا دیگری با تصاویر شب مرتبط است ، ما با رویاها و پشیمانی ها از آنچه اتفاق افتاده است ، روبرو نخواهیم شد ، هیچ رنج و اشتیاق شب در آن وجود ندارد ، در اینجا همه چیز برعکس است. در ترانه "ما شب را دیدیم ، تمام شب را تا صبح پیاده روی کردیم" ، شب نماد آزادی دیگران است ، از نظر جامعه ، زمانی که یک شخص می تواند خودش باشد و هر کاری را که می خواهد انجام دهد:

وقتی چراغ ها در همه پنجره ها یکی یکی خاموش شد از خانه خارج شدیم.
خروج آخرین تراموا را دیدیم.
تاکسی ها می گذرند ، اما ما چیزی برای پرداخت نداریم و چیزی برای رفتن نداریم ، ما تنها راه می رویم ،
نوار کاست ما تمام شده است ، آن را پیچ کنید ...

به گفته تسوی ، شب حقیقت روز را پنهان می کند ، و همچنین از شک و تردید او در امان است. شب زمان عاشقانه هاست. تصادفی نیست که "پیاده روی عاشقانه" از شب شروع می شود:

رعد و برق در خارج از پنجره ، رعد و برق در آن طرف پنجره
فانوس ها سایه های سوزان و عجیبی هستند
من به شب نگاه می کنم ، می بینم که شب تاریک است ،
اما این در راه رفتن - عاشقانه تداخلی نخواهد داشت.

"من به شب نگاه می کنم ، می دانم که شب تاریک است. اما این در پیاده روی عاشقانه تداخلی نخواهد داشت. " و نه فقط عاشقانه. بیشتر "پیاده روی" های انجام شده توسط قهرمان غنایی آوازهای تسوی دیروقت یا شب انجام می شود: "آنها شب را دیدند ، تمام شب را تا صبح پیاده روی کردند" ، "خیابان های تاریک مرا به سمت خود می کشاند".

تسوی آواز می خواند: "عینک تیره روح من را حفظ می کند." تاریکی به او کمک می کند تا خودش بماند و روحش را به روی افراد دیگر که برای او غریبه هستند باز نمی کند: "مرا تنها بگذار ، روحم را لمس نکن". شب برای تسوی مفهوم و پذیرش تنهایی به عنوان یک حالت طبیعی و عادی از یک فرد است ، همانطور که طبیعتاً داده است. و مهمتر از همه ، ستاره ها در شب می سوزند ، همانهایی که به شاعر کمک می کنند تا مسیر او را روشن کند.

تسوی در پاسخ به خبرنگار مجله "Screen Sovy" ، در پاسخ به این س askedال که آیا او شب را دوست دارد ، مستقیماً پاسخ داد: "بله ، به معنایی که در آن خوانده می شود" ، به معنای آهنگ "شب":

بیرون پنجره ها ، خورشید ، بیرون پنجره ها ، نور روز است.
خوب ، من همیشه شب را دوست داشتم.
و این وظیفه من است که شب را دوست داشته باشم
و این حق من است که به سایه بروم.

اولین چیزی که بلافاصله توجه شما را جلب می کند "نور خارج از پنجره ها" است. شاعر نمی خواهد در این "نور" باشد ، او با این "روز" مخالف است و نمی خواهد با روز بی رنگ "سفید" و مزخرفات کلی وجود مخلوط شود.

چرا چوی اینقدر به شب علاقه دارد؟ شاعر به سادگی به این س answersال پاسخ می دهد:

من شب را دوست دارم زیرا ماشین کمتری دارد
من عاشق دود و خاکستر سیگارهایم هستم ،
من عاشق آشپزخانه برای نگه داشتن اسرار هستم
من خانه خود را دوست دارم ، اما این مسئله جدی نیست.

در شب ، پوچی احمقانه "روز گسترده" از بین می رود. در شب کمتر ماشین بی روح است که توسط ویکتور تسو منفور باشد. از نظر من ، ماشین نمادی از زندگی مدرن است ، عجولانه ، پرشور. شب تعداد کمی ماشین وجود دارد ، بنابراین در این زمان فرد می تواند تنها باشد ، با افکار خود تنها باشد و با چشمان مختلف به چیزهای روزمره نگاه کند. در پس زمینه تاریک شب ، آتش یک منبع کم نور ، اما مستقل از نور قابل مشاهده است و پف های دود سیگار بسیار زیبا هستند. در شب ، اسرار آتشدان آشکار می شود - آشپزخانه هایی که اسرار روابط صمیمانه شخصی انسان را در خود نگه می دارند. به نظر می رسد خانه ها شب زنده می شوند ، فردی را می توانند دوست داشته باشند.

شب V. Tsoi پر از نور است ، اما این نور ماه یا ستاره ها نیست ، بلکه آتش روشن فانوس های برقی است:


و این شب و نور برقی آن به چشمانم برخورد می کند
و این شب و باران برقی آن به پنجره من برخورد می کند ...

به گفته تسوی شب بود که فرد می تواند نه تنها قلب خود ، افکار خود را بشنود بلکه می تواند با خدا ارتباط برقرار کند. در شب شاعر تنهاست ، اما تنها نیست ، زیرا با خداست. صدایی از اعماق جهان ، پر از نور و معنا ، در چشم ها ، از پنجره ، خیره کننده و جذابیت غیراخاوتی را صدا می کند:

در واقع ، در چنین لحظاتی است که به معنای زندگی ، به جایگاه خود در آن ، و نحوه زندگی ادامه می دهید.
و ضبط صوت وی فقط می تواند "در مورد شادی های روز نفس بکشد" ، که بدون کنایه درمان نمی شود. برخی جلسات غیرضروری ، "قهوه در یک کافه معروف" ، که "کمی" انسان بی ارزش را "گرم می کند".

آهنگ "من آن شب های تاریک را دوست دارم" ادامه مکالمه آغاز شده در آهنگ "شب" است. اگر آهنگ شب را با مخالفت آغاز می کند ("بیرون پنجره ها خورشید. بیرون پنجره ها نور روز است. خوب ، من همیشه شب را دوست داشتم. و این کار من است - دوست داشتن شب") ، در آهنگ بعدی V. Tsoi به گونه دیگری تنظیم شده است. ویکتور این روز را به عنوان روز خودش می پذیرد و صریحاً اعلام می کند که "در اینجا" در این "روز" است:


سلام روز دوباره با من هستی
باور نمی کنم در بهار باران ن بارد.
این روز هنوز وقت دارد.
شما یک جایی آنجا هستید ، و من هم یک جایی اینجا هستم.

در این شعر ، شاعر دوباره از توانایی شخص در برقراری ارتباط دقیق با خدا در شب صحبت می کند:

فقط ایمان می تواند نیرو ببخشد.
گاهی اوقات به نظر می رسد که من قبلا اینجا بوده ام ،
اما فقط شب بهتر از روز است
کی دوباره می بینمت؟

گروه کر شامل اعلامیه عشق به خالق است ، در مورد تمایل به احساس همیشه حضور او ، و همچنین در مورد تنها ترس او - ترس از افتادن از دست خالق:

نمی دانم چرا اما عاشق این شبهای تاریک هستم
نمی دانم چرا اما می خواهم همیشه شب باشد.
من می خواهم با شما باشم تا زمانی که شما آن را می خواهید
و تا وقتی که به من بگویی با تو خواهم بود.


در بیت سوم ، قهرمان غزل دوباره درباره درک پایان نزدیک زندگی خود برای ما می گوید. این در مورد این واقعیت است که شما باید سرنوشت خود را که از جانب خدا به دست آورده اید ، با زندگی خود تحقق بخشید ، و مستقیماً در مسیر شخصی و اجدادی خود قدم بردارید ، هر هزینه ای که انجام دهید:

بگذارید مشخص نباشد که چه مدت زندگی می کنیم ،
اما از آنجا که هستیم پس باید باشیم.

این شاعر اعتراف می کند که چیزی جز ایمان ندارد:

من فقط شب دارم و تو رفتی. "

در آهنگ "بازی" شب به عنوان پیوندی در یک رشته دویدن و روزهای یکنواخت بسیار مشابه نشان داده شده است:

دیر است ، همه خوابند و وقت آن است که شما بخوابید
بازی فردا ساعت هشت صبح آغاز می شود.

منظور شاعر از بازی ، زندگی است. فرد باید شب بخوابد - این قانون قابل نقض نیست:

چای صبحگاهی قوی ، یخ صبحگاهی قوی.
دو قانون بازی ، و اگر آن را بشکنید ، گم شده اید ،
فردا صبح آرزو می کنی بخوابی.

خواب در این آهنگ نه تنها به عنوان یک حالت فیزیولوژیکی در نظر گرفته می شود. ما همچنین در مورد یک رویای معنوی صحبت می کنیم که افراد اطراف در آن غوطه ور هستند:

بدون زنگ ، بدون قدم ، بدون کلید به صدا در می آید ،
ساعت کنار تخت به سختی قابل شنیدن است ،
مدتهاست که همه در این خانه می خوابند.


و این رویا برای مدت طولانی ادامه داشته است:

فقط قطره قطره از آب لوله کشی ،
فقط قطره قطره از زمان به روز دیگر ...

اما شب نیز زمانی است که فرد با افکار خود تنها می ماند. قهرمان تغزلی قادر نیست "دراز بکشد و به خواب رود و این شب را بکشد" ، زیرا "درختان مانند حیوانات شیشه تاریک را خراش می دهند." درختان همه چیزهایی است که مانع از خواب آرام انسان می شود: احساسات ، رذایل ، اشتباهات ، ناامیدی ، پشیمانی.
معنی آهنگ "شب بخیر" جامع است. اگر فقط از یک عنوان آهنگ "شب بخیر" پیش برویم ، این مربوط به "شب بخیر" است که در آن خوانده می شود. اما اگر به تصاویر او فکر کنید ، به سختی می توان این شب را "آرام" دانست. کاملاً برعکس است. شب در این آهنگ معنایی طبیعی ، معمولی ، معمولی و کاملاً آغوش آور نیست. شب نه به عنوان زمانی از روز بلکه به عنوان نیرویی فراتر از مرزهای آگاهی انسان درک می شود - عدم اطمینان ، عدم اطمینان:

این شهر با شلیکی از نور به شب شلیک می کند
اما شب قویتر است ، قدرت آن عالی است.

در متن این آهنگ ، "خواب" نمادی از حالت فلسفی است.

به کسانی که به رختخواب می روند -
خواب آرام
شب بخیر.
سپس مکالمه مستقیماً در مورد اوقات اجتماعی است که تسوی در آن زندگی می کرد:

من منتظر این زمان بودم و اکنون این زمان فرا رسیده است.

آنهایی که سکوت کردند ، دیگر سکوت نکردند.

این در مورد کسانی است که جسارتاً بر لزوم تغییرات واقعی در زندگی مردم شوروی اصرار داشتند:

کسانی که چیزی برای انتظار ندارند در زین می نشینند

شما نمی توانید آنها را بگیرید ، نمی توانید آنها را بگیرید.

اینها کسانی هستند که از شب نمی ترسند - ناشناخته و بنابراین جسورانه در زین می نشینند. مطمئناً ، کسانی که بی سر و صدا در انتظار تغییرات خارجی هستند و در یک خواب آرام گیاه خواری می کنند ، نمی توانند از پس چنین افراد آزاده ای که وقت گذرانده اند برآیند و سرنوشت خود را دنبال می کنند. آنها هنوز بیدار نشده اند و بی نهایت از یک زندگی معنوی آزاد و از خدا دور هستند.

در پایان کار به نتیجه رسیدیمنتیجه گیری:

  1. تصویر شب "از طریق" در آثار F. Tyutchev و V. Tsoi است.
  2. شب تویتچف حامل معماها و اسرار هوشیاری انسان و کل جهان است. در تصویر تایوتچف ، شب با شکوه و باشکوه ، غم انگیز و وحشتناکی است. شب تسوی به عنوان پیوندی از مجموعه ای از روزهای دویدن نشان داده می شود.هر دو شاعر به قدرت و قدرت این زمان از روز اشاره می کنند.

برای شاعران ، شب زمان خاصی از روز است. و برای F.I. Tyutchev و V.Tsoi ، این زمانی است که به فرد این فرصت را می دهد تا با افکار و احساسات خود با خودش تنها بماند. اما تنهایی قهرمان غنایی تایوتچف باعث می شود که او احساس ترس کند ، تا مانند یک دانه شن در جهان احساس شود. غالباً شب در اشعار تایوتچف از هرج و مرج ، پرتگاه یا با آرزو و ناامیدی جدا نیست. از نظر V. تسوئی ، شب مفهوم و پذیرش تنهایی به عنوان یک حالت طبیعی و طبیعی یک فرد است. این زمانی است که فرد می تواند با چشمان خود به چیزهای روزمره نگاه کند ، کارهای آنها را درک کند ، حقیقت را کشف کند ، با خدا ارتباط برقرار کند ، درباره آینده آرزو کند و گاهی شروع به بازی کند.

لیست منابع استفاده شده

1. Kasatkina V.N. شعر F.I. Tyutchev. م.: آموزش و پرورش ، 1978.

2. Chagin G.V. F.I. Tyutchev. زندگینامه نویسنده. م.: آموزش ، 1990.

3.http: //svarkhipov.narod.ru/pup/dzus.htm. "شب" در برداشت شاعران روسی.

4. http: //www.microarticles.ru/article/tvorchestvo-viktora-tsoja.

ششم تصویر شیطان در نثر شفاهی روسی

شیطان محبوب ترین شخصیت در اهریمن شناسی روسیه است. تصویر او به طور گسترده ای در هنرهای روسی از انواع و اقسام مختلف منعکس شده است: او توسط نقاشی باستان روسی و مجسمه سازی مدرن شناخته شده است ، ادبیات روسی از Lives و Apocrypha تا شعر و نثر مدرن ، توطئه ها و جادوها به او تبدیل شده است ، ضرب المثل های متعددی از او به یاد می آورند ، در مورد او و دسیسه های او گفته می شود "بودیم" ، افسانه ها و افسانه ها.

تصویر شیطان در نمایش های عامیانه و داستان های فولکلور مرتبط اغلب با تصویر آبکی ، اجنه ، حتی یک براونی ترکیب می شود. "مردم فکر می کنند که شیاطین در باتلاق ، آسیاب ، حمام زندگی می کنند. آنها شبانه به دهکده می آیند و آنچه را که قرار نیست مبارک باشد ، گاهی کودکان لعنتی را با خود می برند. "در پایان قرن نوزدهم ، K. Cheremkhin ، قوم نگار نوگورود نوشت.

در استان اسمولنسک اعتقاد بر این بود که شیاطین از نظر ظاهری شبیه انسان ها هستند ، اما فقط با موهای سیاه و موی پوشیده پوشیده شده اند ، "آنها در مکان های مختلف زندگی می کنند ، مانند خانه ها ، جنگل ها ، آب ها ، انبارها ، حمام ها و گل های خاردار: " در تابستان ، "همه شیاطین" ساعت دوازده بعد از ظهر در حاشیه رودخانه ها و دریاچه ها جمع می شوند. یکی دیگر از مجموعه داران استان اسمولنسک در مورد همین موضوع می گوید: "شیاطین زیادی وجود دارند ، به طوری که هر باتلاق ، رودخانه ، دریاچه ، آسیاب ، آهنگری مملو از شیاطین است."

V.N. دوبروولسکی گزارش می دهد که ، طبق عقاید دهقانان اسمولنسک ، "تفاوت فاحشی بین آب و شیطان وجود ندارد". از طریق او ، دفتر قوم نگاری تنیشف داستان جالبی در مورد شیاطین دریافت کرد ، که همچنین بر این اشتراک شیطان با روحیه عناصر تأکید می کند: پیام این که از شیاطین "همان شیاطین متولد می شوند ، با محدودیت بیشتر ذهن و ویژگی های آنها متفاوت از تولید کنندگان متفاوت است با تغییر در شرایط زندگی و لغو موقعیت حفظ شده. این آب و اجنه است. " همچنین می گوید که "شیطان هنوز در شرایط زمانی و مکانی زندگی می کند و بنابراین یا خودش یا نماینده اش در خانه های ما جمع می شوند."

این اشتراک عقاید در مورد همه ارواح شیطانی در توطئه چوپان بزرگ منعکس شد ، که توسط S. Zakatov در متن نواحی دهقان منطقه تیخوین Dm در استان نوگورود کپی شد. کوژنیکف در این "انحراف" ، که همه خطرات گاو را تهدید می کند ، گله "از ارواح شیطانی ، باد ، گردباد ، شیطان ، آب ، و از یک دیو ، دیو ، و از هر گونه آسیب ، گاز ، آتش و رعد و برق ... و از شیطان صحبت می کند. تا هیچ روح ناپاکی از جادوگران و جادوگران وارد گله پاک من نشود ... ".

بسیاری از خبرنگاران تنیشف به این نکته اشاره می کنند که "شیطان" نام عمومی همه نیروهای شیطانی است که غالباً "ارواح شیطانی" نامیده می شوند.

شیطان همیشه شرارت را در خود حمل می کند ، او هرگز مانند یک خیرخواه عمل نمی کند ، مانند بعضی اوقات شیطان ، آب و به خصوص یک براونی. این یک شر خطرناک است که گاهی فرد موفق می شود با کمک حیله گری یا خدا ، قدرت صلیب ، یک فرشته ، آن را شکست دهد.

موارد فوق به هیچ وجه ویژگی نثر شفاهی اسلاوی نیست ، بلکه یک ویژگی تیپولوژیک از تصویر شیطان در فرهنگ عامیانه جهانی است.

در همان زمان ، شیطان ، داستان هایی در مورد آنها با افسانه های مربوط به اختلافات بین خدا و شیطان ، در مورد سقوط فرشتگان ، در مورد ایجاد جهان ، همراه است. با افسانه های دوگانه ، به اندازه کافی دور از ایده "شیطان روزمره" است ، در مورد ارواح شیطانی که جادوگران را می شناسند و اغلب به آنها خدمت می کنند ، در مورد شیطان ، که از بسیاری جهات شبیه یک شیطان است و یک شخص دائماً زننده در زندگی روزمره او است.

این تفاوت بین شیطان کتاب مقدس و شیطان که در اعتقادات گسترده مردمی زندگی می کند توسط P.N. ریبنیکوف ، در حال مطالعه افسانه های زائونژ. او یافتن نام ملی برای بسیاری از نمایندگان مشهود و نامرئی ارواح شیطانی دشوار بود ، او اشاره كرد كه آنها هیچ ارتباطی با شیطان كتاب مقدس ندارند. وی نوشت: "از دیدگاه مردم زائونژان ، شیطان منفور انسان به خودی خود است: این موجودی انتزاعی است ، كه در خارج از دایره اعتقادات مذهبی آنها فقط از نوع خاصی از افسانه ها می دانند ، در زندگی آنها با روحانی از نظم كاملاً متفاوت سروكار دارند ، طبیعت و تمایلات به انسان نزدیک است ، اما فقط از او قویتر است. "

علاوه بر رنگهای قهوه ای و روحیات طبیعی ، P.N. ریبنیکوف شامل شیاطین نیز در این گروه است: «شیاطین از نظر مردم با شیطان نیز تفاوت دارند. طبق گفته زائونژ: "شیطان شیطان است و شیطان خودش است." وی شهادت می دهد كه Zaonezhans ده ها نمونه از گذشته و روزهای اخیر ارائه داده ، به ده ها موردی كه شنیده و شاهد آن بوده اند گفته است ، به عنوان اثبات اینكه روزی نمی گذرد بدون اینکه شیاطین به مردم آسیب برسانند ، تا اغوا نكنند. به جرمی ، آنها فرزندانی را که والدینشان قسم خورده اند ، نخواهند داشت و یا نمی کردند.

سرباز و شیطان. مجسمه چوبی I.K. استولوا

آنها "بین خودشان ازدواج می کنند ، جدا می شوند و همه چیز برای آنها کافی نیست."

این مشاهدات توسط P.N. ریبنیکوف همچنین با باورهای مشابه متعددی که در استانهای مرکزی جمع آوری شده است ، تأیید می شود. بنابراین ، در استان Vologda ، bylichki ضبط شد ، چگونه شیطان مردی را درون سطل ، آسیاب ، دودکش و غیره برد. در استان اوریول ، داستانی در مورد نحوه ضبط شیطان به عنوان همسایه یا حتی کشیش ، ضبط یک مست در زیر پل ضبط شد. بدیهی است که آگاهی از حضور مداوم شیطان ، وابستگی به او ، خطر ناشی از دسیسه های او این ضرب المثل را به وجود آورد: "با خدا دعا کنید و شیطان را عصبانی نکنید".

اگر Brownie ، Goblin ، Waterman با یک محل زندگی واقعی خاص همراه باشد: یک خانه ، یک جنگل ، یک دریاچه ، سپس شیاطین ، علاوه بر زندگی در جهنم ، جایی که گناهکاران مجازات می شوند ، می توانند در هر کجا ظاهر شوند - در یک جنگل ، زمین ، خانه ، میخانه ، در یک نمایشگاه و غیره ، هر لحظه به طور غیر منتظره ، غیرمنتظره در زندگی فرد دخالت کند.

در استان اوریول اعتقاد بر این بود که "شیاطین پیر همه در کنار دریا زندگی می کنند ، شیاطین جوان در رودخانه ها زندگی می کنند." همه آنها مجرد هستند. جوانان به مار تبدیل می شوند ، همراه خوبی هستند ، به سوی دختران پرواز می کنند ، با آنها زندگی می کنند.

تصویر شیطان در اعتقادات عامیانه و فولکلور هنوز هم می تواند از تصاویر مربوط به اسطوره های پایین متمایز شود ، طیف وسیعی از توطئه ها و انگیزه های خاص مرتبط با او را برجسته کند ، و همچنین پرتره او را ترسیم کند و طیف وسیعی از اقدامات خاص او را که در سنت شفاهی عامیانه شناخته شده است ، مشخص کند.

عملکردهای شیطان بسیار گسترده تر و متنوع تر است ، "تخصصی" کمتر از رفتار ارواح طبیعت یا ارواح خانگی است. علاوه بر این واقعیت که شیطان ، مانند یک شیطان ، کودکان را می رباید و یا شرابخواران را رانده ، او زنان را اغوا می کند ، آنها را به خودکشی سوق می دهد ، جنایات وحشتناکی را تحریک می کند ، به طور مداوم به دنبال روح انسان ها است.

تصویر شیطان تقریباً در همه ژانرهای نثر شفاهی عامیانه یافت می شود. او نه تنها توسط افسانه ها ، سنت ها ، زمان ها و زائده ها بلکه داستان های افسانه ای ، جادویی و روزمره ، داستان ها و حکایات شناخته شده است. تنوع نثر شفاهی درباره شیطان ، تنوع تصویر او در فرهنگ عامیانه را نیز توضیح می دهد. ویژگی های غالب این تصویر به ویژه در نثر شفاهی غیرپریا برجسته است ، که در آن بیشتر طرح های چرخه ای دوره هایی است که شیطان شخصیت اصلی آن است.

اگر بتوانیم در مورد ریشه های فولکلور پیش از مسیحیت درباره ارواح طبیعت صحبت کنیم - اجنه ، آب ، پری دریایی ، درباره ایده هایی که از نظر ریشه بسیار قدیمی هستند ، و بنابراین ، و. داستان در مورد ارواح خانه - قهوه ای و نزدیکان او ، بننیک و انبار ، وضعیت نسبت به تصویر شیطان تا حدودی متفاوت است. بدیهی است که تصویری از وی که در فرهنگ عامه روسیه وجود دارد ، عمدتا توسط اعتقادات مرتبط با فرقه مسیحی تعیین می شود.

در فولکلور روسی درباره شیطان ، ما همان تصویری را مشاهده می کنیم که محقق آلمانی غربی L. Roerich در کار خود با عنوان "قصه ها و افسانه های شیطان" به طور متقاعد کننده ای در رابطه با فولکلور اروپای غربی نشان داد ، نشان می دهد که شکوفایی ایده ها در مورد او در اواخر قرون وسطا رخ می دهد و یک ثبات و پرتره سنتی شیطان در فرهنگ عامه آلمان نه زودتر از قرن 12 ظاهر می شود.

وقتی او به پیچیدگی شدید این تصویر از باورهای عامیانه و فولکلور اشاره کرد ، نمی توان موافقت نکرد. Roerich در مورد درهم تنیدگی پیچیده ریشه های مختلف این تصویر ، در مورد وجود گرایش های بی شماری در عقاید رایج در مورد شیطان ، در مورد روند اسطوره سازی آن و ، در همان زمان ، اسطوره زدایی ، در مورد شیطان سازی و انسان سازی آن صحبت می کند ، در نتیجه آن گره ای ایجاد شد که به خود اجازه تجزیه و از هم گسیختگی آن را نداد.

در واقع ، حتی اگر خود را به عقاید مسیحی در مورد ارواح شیطانی محدود کنیم ، در اینجا با ایده های بسیار متناقضی در مورد آن روبرو هستیم - از یک وسوسه حیله گر گرفته تا یک شیطان مضحک احمقی که دائما گرفتار می شود.

داستان های مربوط به شیطان که در کارنامه عامیانه روسی وجود دارد به دو گروه اصلی چند ژانر تقسیم می شوند: افسانه ها ، مثل ها ، افسانه ها ، سفرهای تفریحی ، داستان هایی درباره وسوسه گر ، حامل اصل شر ، آنتی پد خدا و داستان های جن و پری و حکایت هایی درباره شیطان احمق. اغلب آنها نه تنها با انگیزه های فردی خود ، بلکه با طرح همزمان هستند ، با این حال ، تفسیر و برداشت از تصویر شیطان ، نگرش نسبت به او در این دو گروه اصلی داستان کاملاً مخالف است. همچنین باید به اظهارات رویریچ ، که همچنین به این دو گروه اصلی داستان اشاره کرد ، توجه کرد که در تصویر کمیک شیطان هنوز یک "جدی" وجود دارد. او می نویسد: "شاید ، این ترکیبی از یک شوخی و یک شروع جدی است که اثربخشی تصویر یک شیطان کمیک را ایجاد می کند."

در میان داستان های روسی در مورد شیطان ، چرخه های مختلفی برجسته است ، که نقشه های آن یا به یک گروه یا در گروه دیگر اشاره دارد. بنابراین ، برای گروه اول ، افسانه ها در مورد منشأ شیطان خصوصاً مشخص است. ماهیتی دوگانه دارند ، آنها با ایده های مسیحی در مورد خدا و افسانه های مربوط به خلقت جهان و انسان همراه هستند. افسانه هایی درباره منشأ شیطان که در میان مردم وجود دارد ، به طور معمول ، به ادبیات آخرالزمانی برمی گردد و بر اساس ایده هایی در مورد مبارزه بین اصول تاریک و روشن در جهان ، در مورد مبارزه بین خدا و شیطان است. به عنوان مثال ، داستانهای متعددی در مورد سقوط فرشتگان ، در مورد چگونگی شیطان پروردگار با غرور و استکبار ، که در پایان قرن 19 ضبط شده است ، خداوند را خشمگین می کند ، در بسیاری از مجموعه های نسخه خطی در داستان های ایجاد و آواز فرشتگان قیاس پیدا می کند. آنها می گویند که شیطان چگونه مغرور شد و خداوند او را سرنگون کرد. "ستون ، شما زمین و صد را در ورطه زیر زمین خواهید شکست ، و قدرت او با او است ، اما یک قدرت دیگر بر روی زمین باقی مانده و تبدیل به شیاطین می شود و انسانها را فریب می دهد."

در همه این افسانه ها ، یک تصویر کاملاً مشخص از شیطان نمایان است ، هیچ ارتباطی با شیاطین عناصر (شیطان ، آب ، پری دریایی) و همچنین ایده هایی در مورد ارواح خانگی ندارد ، که هیچ چیز ندارد. این تصویری است ، اگرچه مبتنی بر عقاید باستان پیش از مسیحیت است ، اما به وضوح تصویری بعدی است که با انگیزه های کتاب مقدس رنگ آمیزی می شود و اغلب علامت های روسی خاص ندارد. اگر در رابطه با مالک روسی جنگل ، آب یا حامیان آتش سوزی ، فقط می توان در مورد تشبیهات نوع شناختی آنها با اعتقادات و فرهنگ های مردمی دیگر صحبت کرد ، پس در رابطه با شیطان دقیقاً در آن افسانه هایی که در آنها او به شدت با ارواح دیگر متفاوت است ، می توان قرض بیزانس و انگیزه های اروپای غربی ، تأثیر نسخه های کتاب مقدس و هژیوگرافی بر داستان های شفاهی.

با همه تنوع این داستان ها - آیا آنها در مورد سرنگونی فرشتگان ، در مورد رقابت بین خدا و شیطان در ایجاد جهان و انسان ، در مورد خشم خدا ، در مورد این واقعیت است که شیطان از تف خدا ظاهر شد یا شخصاً توسط او از آسمان پرتاب شده است ، یا با کمک او اخراج شده است فرشته فرشته مایکل - آنها اساساً از نظر بنیاد و گرایشات یکی هستند. اینها bylichki یا گذشته نیستند ، اینها افسانه ها ، اسطوره های مسیحی هستند که با تمام جدیت در مورد چیزی بالاتر ، در مورد دانش که هیچ ارتباطی با زندگی روزمره ندارند ، بیان می کنند.

از این نظر ، مطالب مربوط به دفتر قوم نگاری تنیشف خصوصاً مشخص است. با سوالات ویژه پرسشنامه ، مطلعین تعداد زیادی افسانه را درباره منشأ شیطان گزارش دادند. بنابراین ، به عنوان مثال ، در استان ساراتوف ، داستانی ضبط شده است که شیاطین از فرشتگان که از اطاعت از خواست خدا بیرون آمده اند ، فرود آمده اند. "آنها با روح بیوه ها ازدواج می کنند و از ازدواج آنها گناهایی به دنیا می آیند." همچنین یک داستان وجود دارد که دو شیطان از تف خدا ظاهر شدند.

داستان افسانه ای در مورد اخراج شیطان از بهشت \u200b\u200bمی تواند ماهیتی كتابی و مصنوعی داشته باشد ، اما همچنین می تواند صدایی كاملاً فولكلور داشته باشد: "شیاطین در بهشت \u200b\u200bقیام كردند ، آنها نمی خواستند از خدا بشنوند و ... همانطور که فرشته فرشته مایکل آنها را از بهشت \u200b\u200bمی ترساند - چه کسی کجا. "

طبق اعتقادات عامیانه ای که در استان پنزا ثبت شده است ، شیاطین به این ترتیب اتفاق افتادند: «هنگامی که خدا جهان را آفرید ، فرشتگان را وادار کرد که برای او ستایش کنند و او نیز به سوی آدم به بهشت \u200b\u200bرفت. فرشتگان آواز خواندند ، آواز خواندند ، اما دلتنگ شما شدند. در اینجا یکی از آنها وجود دارد و می گوید: "خدا رفته است ، بیایید استراحت کنیم." بعضی از فرشتگان مداحی را متوقف کرده اند. خدا آمد و به فرشتگان وفادار دستور داد تا آنها را از بهشت \u200b\u200bبیرون كنند. این فرشتگان نجس شدند. بنابراین شیاطین می گویند: "بالاخره ما کم هستیم ، شاید خدا ما را کاملا نابود کند ، بگذارید مردم را اغوا کنیم و روح آنها از آن ما باشد." و آنها اینگونه حوا را اغوا کردند. "

دوگانگی این افسانه ها ، مخالفت با اصل خوب و بد ، به وضوح در افسانه زیر منعکس شده است ، نوشته شده توسط A. Filimonov در همان استان پنزا: "برای مدت طولانی خدا از طریق هوا هجوم آورد و سپس یک بار متوجه شد که او تنها در جهان نیست ، که او در آب شنا می کند چیزی شیطان بود. "چطور اینجا اومدی؟" - خدا از شیطان می پرسد. - "و حال شما چطور است؟" خداوند پاسخ داد: "بله ، من خدای متعال هستم." - بله ، و من ناتوان نیستم ، "شیطان گفت. خدا گفت: "خوب ، بیایید هرکدام برای خود یاورانی بسازیم." خداوند به شیطان گفت که زمین را از کف دریا سنگ بگیرد. شیطان فهمید سپس خدا با میله خود سنگ را زد. جرقه هایی از سنگ بیرون آمدند ، که خداوند از آنها معجز و فرشته هایی آفرید که به آسمان پرواز کردند. شیطان همچنین با عصای خود به تکه های زمین برخورد کرد ، اسپری از آن خارج شد و او این اسپری را به قدرت بی شماری از شیاطین تبدیل کرد که در همه جا پراکنده شده بودند. خداوند به شیطان گفت: "همانطور که چلپ چلوپهای شما از زمین ناتوان هستند ، شیاطین نیز چنین خواهند شد." فرشتگان شروع به ستایش خدا کردند ، و شیاطین در لنج شیطان را به جهنم کشاندند "

زاهد و شیطان. مینیاتوری از مجموعه دست نویس قرن هجدهم. GLM

در استان پنزا ، داستان زیر ثبت شده است: «شیاطین بلافاصله پس از خلقت جهان اتفاق افتادند. یکی از فرشتگان گناه کرد و دیگران را به گناه ترغیب کرد ، بنابراین آنها شیطان شدند. این شیاطین در زیر زمین پادشاهی ویژه ای برای خود ساخته اند. آنها در آنجا یک حفره بزرگ حفر کردند ، روی آن قیر داغ ریختند. از آنجا که هر کسی گناه می کند ، آنها در آنجا گیاه می کارند. شیاطین همیشه از پادشاهی خود می خزند و روی زمین ظاهر می شوند. در اینجا آنها تظاهر می کنند یک مرد ، یک گاو ، یک اسب هستند و حتی این هیچ چیز نخواهد بود ، در غیر این صورت سوسک یا مگس. این مگس نزدیک گوش نشسته و بیایید مردم ارتدکس را اغوا کنیم. همه کسانی که گناه می کنند ، آنها پس از مرگ خود را می گیرند و در آنجا عذاب می دهند. آنها مجبور می شوند هیزم زیر این رزین بگذارند. " در استان پنزا ثبت شده است که شیاطین در ورودی جهنم ایستاده و مراقب گناهکاران هستند. آنها هر روز عصر در مورد فعالیتهای خود بر روی زمین به شیطان گزارش می دهند. شیطان به آنها پاداش می دهد - شاخها را طلایی می کند ، آنها را پیرتر می کند ، آنها را به او نزدیکتر می کند ، افراد ناشایست را مجازات می کند.

لنتوفسکی خبرنگار از همان استان پنزا نوشت: "من بیش از یک بار شنیده ام درباره مشارکت شیطان در خلقت جهان. یکی از این داستانها: «شیطان خاک پشت گونه خود را پنهان کرد. فرشته فرشته از او گزارش داد. شیطان مجبور شد تف کند - کوه ها و دریاچه ها تشکیل شدند. به عنوان مجازات ، خداوند شیطان را در عمیق ترین دره بی کف قرار داد و آن را با آب و خاک رس متعفن پر کرد. بنابراین ، شیاطین اکنون در دره ها و باتلاق ها هستند ، حتی می توانید چگونگی آن را بشنوید. آنها آنجا ناله می کنند ، جیغ می کشند و می خندند. "

در استان اوریول اعتقاد بر این بود که شیاطین از شیطان برخاسته اند ، که به نوبه خود حتی از قبل از آفرینش جهان از تف روح مقدس به آب برخاستند. شیاطین ازدواج کرده اند ، بسیار زیاد می شوند و برای تسخیر فرشتگان فکر می کنند.

همین امر در مورد منشأ شیاطین ، "که تاریکی تاریکی است" و در استان کالوگا گفته شد: شیاطین قبلاً فرشته بودند و به دستور خدای خشمگین توسط مایکل فرجام ، از آسمان سرنگون شدند. "او با تیرهای آتشین آنها را زد ، و شیاطین از آسمان به زمین افتادند ، و هر که به هر کجا افتاد ، برای همیشه در آنجا ماند."

در جهنم ، طبق اعتقادات رایج ، "پیام رسان" های زنده ، "پرشورترین" شیاطین ، علاوه بر ارواح شیطانی ثابت که در زمین ، در آب ، جنگل ها ، دره ها ، خانه ها زندگی می کنند ، وجود دارد.

در استان وولوگدا گفته شد که "وقتی آدم و حوا گناه کردند ، یک مزخرف بین آنها متولد شد." همچنین داستانی در مورد چگونگی پیروی از شیطان در هنگام ایجاد زمین وجود دارد: «خدا زمین را صاف کرد ، اما شیطان لعنتی نکرد. هرچه تف می کند ، کوه رشد می کند. "

علی رغم این واقعیت که این متون در استان های مختلف ضبط شده اند ، اما بسیار نزدیک به یکدیگر هستند. این امر بدیهی است که به دلیل منبع ادبی مشترکی است که آنها به آن برمی گردند.

بنابراین ، به عنوان مثال ، در میان مطالبی که دفتر Tenishevsky از استان کالوگا دریافت کرده است ، اطلاعات زیر را پیدا می کنیم:

"در دهقانان دهقان. کاج ، سمیون کتاب "بهشت گمشده و بازگشت" نوشته میلتون را دارد. ترجمه نفرت انگیز است ، بنابراین فرصت کمی برای رسیدن به معنی وجود دارد. سمیون این کتاب را می خواند و آن را به روش خودش تفسیر می کند. در این تابستان من یک دختر از این سمیون دارم که به عنوان کارگر کار می کنم ، او 27 ساله است ، اما به نظر او بدتر از ژولاک 70 ساله نیست. فلان زن قصه گویان روستا هستند. و این همان چیزی است که او در مورد خلقت جهان گفت:

"در ابتدا فقط تارتارها (چیزی شبیه گودال) وجود داشت و خدا زندگی می کرد و شیطان (ابراهیل ، او می گوید). آنها دوستان بسیار خوبی بودند. و خدا می خواست زمین را سامان دهد. او شیطان را به درون گودال جهان زیرین (جهنم) فرستاد تا زمین و آب را جمع کند. شیطان پرواز کرد زیرا دلیلی برای راه رفتن وجود نداشت. بنابراین او زمین و آب را جمع آوری کرده و در جاده فکر می کند: "چرا من همه چیز را به بزرگتر (خدا) می دهم ، اما من چیزی برای خودم نمی گذارم ، بگذارید پنهان شوم". دهان خود را پر از آب و خاک کرد و به سوی پرنده پرواز کرد. خدا می پرسد: "آیا آن را آورده ای؟" اما شیطان را نمی توان گفت - دهانش شلوغ است. او می خواست آنچه را که آورده با دست نشان دهد و زمین را ریخت و آب در جهان زیرین ریخت. خداوند شروع به سرزنش كرد و فرمود: "شما سردرگم و اغوا كننده باشيد و آنچه در دهان شماست ، از آن تشكيل دهيد." و مارها از دهان او خزیدند و در جهان زیرین افتادند. این مارها ما را عذاب خواهند داد. شیطان دور شد. پس از مدتی ، او به شکلی دیگر نزد خدا ظاهر شد و دوباره با او دوست شد (خدا او را نشناخت). و خدا شروع به گفتن کرد: "ما باید زمین ، آب و مردم بسازیم و بر آنها حکومت خواهیم کرد. مدتها می خواستم این کار را انجام دهم ، اما دوستم مرا فریب داد ، نگاه کن و فریب نمی دهی. " شیطان می گوید: "نه ، من یک فرد مومن هستم." خداوند می گوید ، "به شما زمین مار در آنجا (در تارتارها) داده نخواهد شد ، بنابراین این یک گل برای شماست ، همانطور که نشان می دهید ، آنها آن را می بخشند". شیطان پرواز کرده است. عزیز فکر می کند: "من برای چه چیزی گل لازم دارم ، به هر حال آنچه را که نیاز دارم می گیرم." اما مارها چیزی به او ندادند. و او گلی را تکان داد - آنها از هم جدا شدند. او زمین را برای دو استخوان گونه جمع کرد: یکی برای خدا ، دیگری برای خودش. سپس خدا همه چیز را دانست ، او را تف کرد ، و زمین با آب بیرون آمد. خداوند آن را ترتیب داد و فرمود: "اینک همه صالحان از من خواهند بود و همه بدکاران از آن شما خواهند بود." از آن زمان ، خدا با شیطان جنگیده است ، به همین دلیل رعد و برق وجود دارد ، آنها با سنگ می جنگند - به همین دلیل کوهها اتفاق افتاده اند ، و هر جا که نبرد باشد ، پرتگاههایی است ، یک دشت ، جایی که شیطان خدا را سوق می دهد. " این داستان تقریباً کلمه به کلمه است و هرکسی که من پرسیدم همان مزخرفات را حمل می کند و باعث اشتباه گرفتن زمان ، نام و معنی می شود. علاوه بر "بهشت گمشده" که جذابیت آن برای یک دهکده روسی غیرمعمول است ، منبع این افسانه ها می تواند متن های مختلف دست نویس و چاپی باشد که از خلقت جهان صحبت می کنند.

شیطان غالباً در افسانه ها و افسانه ها به صورت انسان شناسانه (سرگردان ، همسایه ، زن و غیره) به نظر می رسد ، کمتر به شکل مار ، سگ ، خوک و غیره. به عنوان مثال ، در استان ساراتوف ، چندین داستان در مورد چگونگی آمدن شیطان به زنان در قالب مادری که ترک کرده یا مرده است ، ضبط شده است. در قالب یک شوهر ، او به سربازی ظاهر شد که در نتیجه ، او را با دو سر ، چهار پا و دست متولد کرد. به سوی پیرزن E. Kolpacheva ، شیطان مانند یک بادبادک آتشین پرواز کرد و به شکل پیرمرد فقید خود در خانه درآمد.

در استان وولوگدا ، داستانهایی درباره چگونگی پرواز شیطان با لباس مبدل به شوهری که در زندان نشسته بود ، به سوی همسر آرزومند خود پرواز کرد ، نحوه انتقام گرفتن از خانواده اش که مانع رفتن او به سمت زن محبوبش شدند ، ضبط شده است ، چگونه ، به بهانه همسایه ، برای آوردن یک کودک ، چگونه بازی کرد لوله و آواز می خواند ، اینکه چگونه اسب ها را در خانه راننده می رانده ، چگونه شیاطین در حالی که به زباله ها رسیده بودند با زنگ ها برخورد می کنند. در استان پنزا ، داستانی در مورد مرد ناپاکی وجود داشت که در طی فال به شکل پسری با پنجه هایی با پنجه برای دختری ظاهر شد. شیرینی هایی که او آورد ، سرگین بود ، یک لیوان ودکا با چاقو.

همه این داستان ها به افسانه های ادبی درباره شیطان نزدیک است. به عنوان مثال ، در داستانهای جراحی "کیف-پچرسک پاتریکون" شیطان لباس یک سیاهپوست ، یک زاهد ، حتی یک فرشته را به خود می گیرد. اگر در هنرهای عامیانه پرتره ای از شیطان ، آب ، براونی وجود ندارد ، پس بر روی آیکون ها و چاپ های محبوب تصاویر بی شماری از شیطان وجود دارد که همزمان با پرتره او در داستان های عامیانه است. علائم آن دم ، سم ، شاخ است. او با فرض این لباس یا پوششی به سختی آنها را پنهان می کند. افرادی که با او وارد رابطه می شوند یا با او درگیر می شوند شیطان را از آنها می شناسند. به عنوان مثال ، در استان اوریول ، داستانی در مورد چگونگی آمدن پنج شیطان به یک گردهمایی ضبط شده است. یکی از دختران آن را روی سمهای خود پیدا کرد و فرار کرد ، همه دختران مردند. با توجه به این واقعیت که تصاویر قیامت آخر ، دیوارهای بسیاری از معابد را زینت داده و در بسیاری از چاپهای مشهور پخش می شود ، ویژگی های پرتره شیطان در داستان های مربوط به او تثبیت می شود ، تفاوت کمی دارد.

این واقعیت که هنوز کلمه "شیطان" در زبان وجود دارد ، اثبات می کند که ایمان به او از بین رفته است ، زیرا ترس ، ترس از شیطان منجر به ممنوعیت ذکر نام او می شد.

V. Dal و S. Maksimov بیش از صد نام حسن تعبیر را ذکر کرده اند ، که بدون شک نشان دهنده تمایل به جلوگیری از استفاده از کلمه خطرناک "شیطان" است. در مورد ممنوعیت ذکر نام شیطان در استان نووگورود مدخلی وارد شد: "هنگامی که بر روی آب سوار می شوید ، نمی توانید بی احتیاطی را به یاد بیاورید ، برای تلفظ کلمه "شیطان" یا "شیطان" ، و به طور کلی ، بدون حتی ذکر نام او ، نباید شروع به صحبت در مورد او کرد ، نباید توجه او را به خود جلب کرد. " در استان ولادیمیر اعتقاد بر این بود که "به محض اینکه شما سوگند یاد کنید ، او از جا می پرد و فشار می آورد ، قسم می خورد ، بیشتر می گویند". اگرچه کلمه "شیطان" در آنجا استفاده می شود ، اما اغلب با کلمات "شوخی" ، "جوکر" ، "اوکایاشکا" ، "سیاه" جایگزین می شود. در مطالب Dobrovolsky ، ما همچنین اطلاعاتی در مورد anchutik ، murmul ، kurdutik پیدا می کنیم - "موجودات اهریمنی مانند شیاطین". آنها شخصیت شاد ، بازی و پرش دارند. همه آنها را می توان با هم در حمام مشاهده کرد. این ماده توسط S.V. ماکسیموف در کتاب معروف خود.

همانطور که قبلاً ذکر شد ، داستانهای مربوط به این ویژگی از نظر ژانر متنوع هستند. غالباً همین داستان در مورد شیطان در افسانه ها ، افسانه ها و زایران دیده می شود. به عنوان شواهد ، می توان داستانهایی را درباره شیطان ذکر کرد که با پرچم صلیب در یک کشتی مهر شده است و در مورد سفر معجزه آسای شیطان است. هر دوی این طرح ها از ژانر نثر شفاهی به ژانر دیگر سرگردان می شوند و اکنون به صورت افسانه ، گشت و گذار ، بلیچکا یا به صورت یک افسانه یا حکایت ظاهر می شوند.

N.N. دورنوو در کار خود "افسانه دیو زندانی در ادبیات بیزانس و روسیه باستان" نشان داد که در بسیاری از نسخه ها افسانه در افسانه های مسیحی شرق و غرب بسیار گسترده بود. وی همچنین منبع را تأسیس کرد - افسانه های تلمودی یهودی درباره قدرت سلیمان بر شیاطین ، نشان داد که روس ها افسانه را از دو منبع دریافت کرده اند: از بیزانس و از غرب.

در ادبیات هایژیوگرافی ، در افسانه های مربوط به جان نوگورود و ابراهیم روستوف به وضوح نشان داده شده است. در فرهنگ عامه در افسانه "Potanka" ، منتشر شده توسط A.N. Afanasyev ، کاهش سبک بلند افسانه در تفسیر عامیانه به ویژه مشهود بود. این داستان می گوید که چگونه دیو Potanka در خمیر نشست ، که یک زن بدون برکت خمیر کرد. وقتی زن خمیر را تعمید داد ، Potanka تقریبا ناپدید شد. تنها سه روز بعد او با زور بیرون آمد "و بدون بازگشت به عقب فرار کرد." این متن در استان پرم توسط دهقان A. Zyryanov نوشته شده است.

اگر افسانه Chetya-Minea راجع به "درباره سنت جان بزرگ ، اسقف اعظم ولکی نووگورود ، چگونه یک شب از نواوگراد در بیت المقدس ، شهر برگشت" را با یک افسانه یا یک افسانه که در دهان مردم زندگی می کند ، مقایسه کنید ، همان کاهش سبک را می توان مشاهده کرد. چرخه این داستان ها همچنین شامل افسانه ای است که توسط همان زیریانوف در مورد دبیر جام ، که شیطان را در غسالخانه تعمید داد ، نوشته شده است. برای نجات ، شیطان متعهد شد که رئیس بین ماس و ماتین را به اورشلیم تحویل دهد. از این دست داستانهای بی شمار سفر به جهنم است. این طرح ، شاید ، به لطف "شب کریسمس" N.V. گوگول ، به ویژه گسترده بود.

علیرغم همزمانی نه تنها انگیزه های فردی ، بلکه از نظر طرح به طور کلی ، دامنه این داستان ها ، از یک افسانه وارسته تا یک افسانه شاد ، بسیار زیاد است. این دوگانگی عملکردی مطالب ، پتانسیل آن برای خلق داستانهایی با گرایشهای مختلف ، در همه افسانه ها ، گذشته ها و داستانهای شیطان مشاهده می کنیم. فقط یک bylich ، که در مورد یک داستان ترسناک با تجربه شخصی است که راوی را شوکه کرده ، از بازی دور است ، جدی و مرموز است. برای بقیه ، انتقال از افسانه به افسانه با سهولت فوق العاده ای اتفاق می افتد. این افسانه ها در مورد چگونگی شیاطین برای انتقام از زاهدی است که مانع رفتن آنها به شام \u200b\u200bبا شاه شد ، سعی کردند پیرمرد صالحی را با کمک یک زن اغوا کنند. در آخرین لحظه ، زاهد از روی خود عبور کرد و شیاطین عقب نشینی کردند. جای تعجب نیست که این طرح افسانه ای در نسخه منتشر شده توسط Afanasyev از مجموعه V.I. دال با یک داستان واضح در مورد چگونگی تبدیل شیطان پیر به جوان در ماشین سازی و تحریک گوشه نشین به این امر.

ماهیت شوخی این افسانه ها ، اساساً مذهبی ، توسط تعدادی از جزئیات ، اظهارات ، موقعیت های کمیک تأکید شده است. به عنوان مثال ، در افسانه ای که توسط A.N نوشته شده است. Afanasyev در استان Voronezh ، این زاهد ، پس از عبور از شیطان در یک مهره خالی ، باعث می شود او "صداهای فرشته" را بخواند. ناسازگاری این شیطنت مسخره گرایان این توضیح را در افسانه پیدا می کند: "قبلاً فرشتگانی بودند که شیاطین را شلاق می زدند ، به همین دلیل آنها صدای فرشته را می شناسند."

A.N توجهات خود را به لحظات طنزآمیز در داستانهای عامیانه درباره شیطان جلب کرد. آفاناسیف او با استناد به داستانی در مورد چگونگی آموزش یک سرباز به شیطان کار خود را انجام داد ، در بازدید از استان ایرکوتسک سوار آن شد و با بازگویی داستان مردی که روح خود را به شیطان فروخت و او را به عنوان یک سرباز در جای خود قرار داد ، نوشت: "به طور کلی ، باید توجه داشت که در بیشتر داستان های عامیانه روسی ، که در آن روح ناپاکی به صحنه می آید ، لحنی شوخی آمیز به شوخی حاکم است.

در داستانهای عامیانه ، نثر غیرپری ، تصویر افسانه ای از شیطان به وضوح از تصویر کمتر عاشقانه ، روزمره و روزمره پایین تر است. داستانهای زیادی در مورد خودکشیها به تحریک شیطان در همه جا وجود داشت ، در مورد اینکه چگونه او مردم مست و لعنتی را رانندگی می کند ، چگونه او تحت عنوان پدرخوانده ، یک دهقان را به یک گلدان برفی برد ، در لباس پدرخوانده او با یک دهقان ودکا می نوشد ، در لباس پسر یک پیرمرد مست را هدایت می کند ، و غیره اغلب اوقات شیطان مانند یک مرد خانوادگی به تصویر کشیده می شد ، در حالی که در یک جهنم زندگی می کرد ، توسط یک دهقان خانگی محاصره شده بود. به عنوان مثال ، A. Balov در استان یاروسلاول داستانی را در مورد چگونگی جشن بیداری شیطان برای مادرشوهر خود ضبط کرد. در همان زمان ، او توسط مشروبات تنباکو که برای مادرشوهرشان "گریه" می کردند ، تحت تأثیر قرار گرفت و سیگاری هایی را که به "متوفی" تف می زدند بیرون کرد.

علاوه بر افسانه های واقعی ، در مورد منشأ شیاطین ، نیمه افسانه ها و نیمه داستان هایی وجود دارد ، که در آن فریب های آنها ظاهر شراب ، تنباکو و گاهی سیب زمینی را در زمین توضیح می دهد. جای تعجب نیست که این افسانه ها به راحتی به یک افسانه تبدیل می شوند: شیطان با وعده دادن به بلزبول برای روح افرادی که وسوسه کرد ، از مجازات فرار کرد. او به عنوان کارگر استخدام می شود ، به تحریک وی یک دستگاه تقطیر در حال ساخت است. شیطان بخشیده شده است ، اما ودکا در جهان باقی مانده است.

رویای یک مرد ثروتمند. لوبوک در اواسط قرن نوزدهم

در استان اوریول نیز یک داستان عجیب و غریب در اواخر مبدا در مورد چگونگی ابداع شراب توسط شیطان وجود داشت. او پوسته ساخت ، شروع به رانندگی ودکا کرد ، اجازه داد دود در سراسر آسمان بکشد. رسولان مست شدند. سپس خداوند شیطان را "از سه گردن" بیرون راند. او به همراه موتور بخار خود از کار افتاد - از آن زمان به بعد ، اولین دستگاه تقطیر روی زمین شکل گرفت.

در استان تولا اعتقاد بر این بود که شیاطین ازدواج قانونی انجام نمی دهند ، زیرا آنها کشیش ندارند و کسی برای ازدواج وجود ندارد. شیاطین در هنگام رقص پس از پرخوری گردبادی برمی انگیزند. شیاطین در بهشت \u200b\u200bزندگی می کنند ، محل زندگی آنها از فرشتگان با یک دیوار سنگی خالی جدا شده است. آنها همچنین معتقد بودند که شیاطین توتون برگ را می خورند و به جای نان ودکا می نوشند.

طبق اعتقادات رایج در استان ریازان ، اعتقاد بر این بود که شیاطین بی شماری وجود دارد ، آنها دارای همسر و فرزند هستند. آنها در جهان زیرین زندگی می کنند که محل آنها مشخص نیست. آنها در آنجا "پدربزرگ بزرگ" خود را دارند ، که با زنجیر کشیدن ، دیگران را راهنمایی می کند ، مشاوره می دهد و تقاضای حساب می کند. همه این داستانهای نیمه شوخی و نیمه افسانه ای تا حدودی با خود افسانه ها متفاوت است. بنابراین ، در افسانه ها گفته شده است که هنگام طوفان ، خداوند به سوی شیاطین تیر می اندازد ، که این باور گسترده ای را مبنی بر اینکه ستون غباری که توسط باد بلند می شود ، خود شیطان است ، توضیح می دهد. "علت کولاک سر و صدا شیاطین است. برای دیدن شیطان در هنگام کولاک ، فقط باید چهار دست و پا بایستد و بین پاها نگاه کند. " با این حال ، هیچ مرز مشخصی بین این داستان های مختلف وجود ندارد. شیطان از رعد و برق می ترسد - از این رو داستان شوخی است که در هنگام رعد و برق او برای خود یک دامن می خواهد. در استان اسمولنسک داستانهایی ثبت می شود که چگونه شیطان با فرار از رعد و برق به یک بچه گربه ، به یک بره سیاه و غیره تبدیل می شود.

هر یک از ژانرهای نثر شفاهی درباره شیطان ، طرح های مورد علاقه خود را دارد. این افسانه تحت سلطه داستانهایی درباره منشأ شیطان ، درباره مبارزات او با خدا است. این قسمت ها درباره شیطان عاشق ، در مورد رابطه جادوگران با شیاطین می گویند ، آنها تصویری از ناخوشایندترین نوع شیاطین ، پوشیده شده با موهای سیاه ، یا پنهان کردن دم ، سم ، شاخ خود را می دهند. بنابراین ، در استان اسمولنسک ، یک واقعه سرگرم کننده در مورد چگونگی بازی یک بوفون در عروسی با شیاطین ثبت شد ؛ در استان وولوگدا ، حوادث زیادی در مورد جادوگری که به شیاطین کار می دهد ، ثبت شده است ، مانند شیاطین در هنگام تسبیح مسیح ، چوب به روحانیت می اندازند ، مانند یک دهقان با شیطان می دزد و غیره. شیاطین در چهارراه ها جمع می شوند و با مشت می جنگند ، آنها دوست دارند در برج های ناقوس ، برج ها ، اتاق زیر شیروانی ، در گرما - در سایه درختان بزرگ صنوبر جمع شوند. غوغا و دعوا اغلب برانگیخته می شود. اگر با آتش وارد شوید شیاطین به گربه تبدیل می شوند و پراکنده می شوند. برای متفرق ساختن شیاطین ، باید آنها را "بکشید".

به گفته خبرنگاران تنیشف ، زندگی شیاطین ، با توجه به نظرات بسیاری از استان ها ، مانند زندگی دهقانان است: آنها ازدواج می کنند ، خانواده دارند ، خانه دارند ، مزارع کامل دارند و حتی گاهی اوقات آنها مبلمان دارند. در مناطق سابق استان پنزا گفته می شود که شیاطین در جهنم زندگی می کنند ، در آنجا کارت بازی می کنند و ودکا می نوشند. آنها به دستور شیطان برای اغوای مردم به زمین می آیند.

تصویر شیطان نیز در افسانه ها ، بیشتر اوقات در مورد گنجینه ها ، و همچنین در داستان های توپونامیک یافت می شود. بنابراین ، در استان وولوگدا افسانه هایی درباره سنگها در نزدیکی کوکشنگا وجود دارد که ظاهرا "کاخ هوای تاریکی او ، پروردگار شیطان به طور نامرئی ایستاده است". در این کاخ "شیاطین بزرگ و کوچک" جمع می شوند ، مردم نفرین شده و ربوده شده در آنجا زندگی می کنند. در نزدیکی این سنگها ، نگهبان مدرسه "شیطانی کاملا سفید و روی سر او کلاه قرمزی" مشاهده کرد.

لحن این افسانه ها به همان اندازه از افسانه ها و یادبودهای خرافی فاصله دارد. در عین حال ، این داستان ها از نظر انگیزه و شخصیت نزدیک به داستان های فرعی و افسانه ای نزدیک هستند. بیهوده نیست که غالباً از جزئیات کاملاً افسانه ای در آنها استفاده می شود.

داستان های متعددی در مورد انسان های خطرناک ، دلایل بیماری آنها و چگونگی درمان آنها با مفهوم شیطان در ارتباط است. به عنوان مثال ، در استان کالوگا ، یک زن دهقان در مورد یک کلیکوش گفت: "آنها در طول عروسی او را در وسط شیطان قرار دادند زیرا شوهرش قصد داشت دختر دیگری را بگیرد ، اما فریب داد ، این آکولینا است ، زیرا او به دنبال او رفت و این کار را کرد. او در شرایط مناسب فریاد می زند و می گوید: "این تو بودی (زن را صدا می کنی) که من را خراب کردی ، تو فلان سگ هستی ، این تو بودی که برای من دیو گذاشتی." آنها آکولینا را برای سخنرانی به جایی بردند ، اکنون او فریادی نمی کشد. داستان های زیر نیز در آنجا ضبط شده است: «سه سال پیش دختری از اهالی آنجا. Yamny Daria Shitova و بعد از چند هفته یک نفس بزرگ شد. آنها می گویند که دیو در وسط نشسته بود ، او مانند یک قورباغه ، و مانند یک سگ ، و مانند یک خروس و انواع صداهای دیگر فریاد می کشد. او حدود یک سال از این طریق بیمار بود ، سپس آنها نیز به جایی سرزنش کردند. " یا: "پیرزن متوفی آکولینا تمام زندگی خود ، از ازدواج تا مرگ ، یک دیو داشت و گفت که چه کسی او را خراب کرد:" آنها عزیزم کواس دادند ، و من شنیدم که چیزی از شکم او عبور کرده است ، و او شروع به نوشیدن کرد و من نشانه صلیب را ایجاد نکردم ، بنابراین دشمن وارد روده شد ، و من چیزی را به یاد نمی آورم که او مرا برد ". دختر این پیرزن به من گفت: "مادرم چگونه پایان یافت ، شکمش متورم بود ، هیچ کس نمی داند چگونه ، چشمانش بیرون ریخت - آنها بزرگ ، بزرگ شدند. استفراغ در او بلند شد ، سیاه و سفید ، و او یک کرم سیاه و پشمالوی ، تقریباً یک چهارم طول آن و به ضخامت انگشت خود را استفراغ کرد. وقت بهبودی نداشتیم ، اما او زیر اجاق گاز خزید و مادر تمام شد. این دیو بود که در او نشست و او را شکنجه کرد و در آنجا مانند کرم بیرون آمد. به همین دلیل آن مرحوم در زمان حیات خود نتوانست در کلیسا بایستد ، نزد خود کشیش نرفت و مجبور به اشتراک شد. شیطان آن را دوست نداشت. "

تعداد زیادی از زنان سابق در مورد برخوردهای خود با ارواح شیطانی در چهارراه ها و غرفه های در حال رشد می گویند: "در جایگاه های در حال رشد ، هر پیرمرد و پیرمردی تعمید می گیرند و خداوند آنها را رحمت کند. بنابراین ، پیرزنان می گویند ، هر گونه بدبختی ممکن است اتفاق بیفتد. در تقاطع ها حتی نمی توانید چیزی ببرید. یامنیسکایا آکولینا تولستونگایا (لقب) فرمان را با یک روسری جدید در چهار راه بالا انداخت و از آن زمان به گفته خانم ها ، تمام پاهای او با زخم پوشیده شده و اکنون آسیب دیده است. در چهارراه ، بنا به نیاز خود می توانید نیمه شب با ارواح شیطانی ملاقات کنید: فقط کافی است یک گربه سیاه بردارید و نیمه شب به چهارراه بروید. علاوه بر این ، شما باید جسور باشید ، و بیش از همه ، بدون نگاه کردن به عقب بروید. سپس ارواح شیطانی یک گربه سیاه را با پول زیاد خریداری می کنند. اگر به اطراف خود نگاه کنید ، دیگر رفته اید ، آنها شما را پاره پاره می کنند. "

در موارد زیادی در مورد چگونگی دیدار شیطان با بیوه های داغدار گفته شده است: "در غیر این صورت ، زن ما حسادت می کرد ، و از شوهرش خیلی خسته شده بود. غصه می خورد ، غصه می خورد ، اما نیروی نجس خوشحال است ، بنابراین چنین شخصی همیشه می تواند گیج شود. بنابراین تصور اینکه یک زن ، ازدواج می کند ، از خانه ای با چوب چاه بالا می رود و در چاه چبر می زند ، به تصور او ، یک زن ، آغاز شد. بله ، متشکرم ، آنها دیدند که او در اطراف چاه می چرخد \u200b\u200bو شروع به مراقبت از او کردند ، مهم نیست که چطور روی خودش دست بگذارند ، خیلی زود او را بیرون آوردند. من بیمار شدم ، و پس از آن چیزی وجود ندارد ، من عزاداری را ترک کردم ، بهبود یافتم. " در استان نووگورود ، حادثه ای نیز در مورد چگونگی دیدار شیطان با لباس مبدل شوهر ، از بیوه داغدار خیاط ثبت شد.

بسیاری از حوادث شیاطین را با جادوگران مرتبط می کند. به عنوان مثال ، یک زن دهقان از روستای یامی ، مشچرسکی وایزد ، استان کالوگا ، داستان زیر را تعریف کرد: «چهار سال پیش در این روستا. زنی در منطقه ورنكا موصلسكی مرد كه همه به او گفتند وی جادوگر است. این اوست که می میرد ، کاملاً تمام می شود ، و همه چیز نمی میرد ، او بدون انتقال جادوگری نمی تواند بمیرد. او قبلاً عذاب دیده بود: دندانهایش را می فشرد و با صدای بلند می ترکید ، همه را وحشتناک می گذاشت. سرانجام ، او موفق شد "قدرت" خود را به دختر بی خبر خود منتقل کند. سه شیطان شروع به پرواز به سوی دخترم کردند و خواستار کار شدند. او با کمک یک جادوگر از شر آنها خلاص شد. "

عجیب است که راوی اضافه کرده است که او این زن را به خوبی می شناسد و همه چیز را از خودش شنیده است. این اظهار نظر ، همانطور که بود ، داستان را به دسته bylichki تبدیل می کند ، یعنی تفاهم نامه های خرافی ، اما طرح بسیار پیچیده نشان می دهد که ما با گذشته روبرو هستیم.

تمام جادوگران و جادوگران ، ثبت شده در پایان قرن نوزدهم. ایده های دهقانان کالوگا با ارواح شیطانی در ارتباط است. دهقان کالوگا Evmentiy Vasilievich از گذشته گفت که چگونه جادوگر به همراه شیطان سعی در به دام انداختن خانواده دهقانان داشتند. این خط داستانی بسیار دقیق دارای بسیاری از موارد مشترک با افسانه ها است.

در استان نوگورود ، "شهادت" ثبت شد که "جادوگر همیشه یک یا چند زن و شوهر را در اختیار دارد." همین خبرنگار گزارش داد که "در میان مردم داستانهای زیادی وجود دارد ، ظاهراً از طرف شاهدان عینی ، در مورد چگونگی نشان دادن جادوگر به شیاطین."

در استان نووگورود ، داستانی ضبط شد که چگونه یک جادوگر "یک زن و شوهر" شیطان - "یک مرد و یک زن" به یک خانم پیشنهاد می دهد (اسامی کوچک با این واقعیت توضیح داده می شود که ، طبق ایده های دهقانان محلی ، شیاطین "کوچک ، فریبکار ، مانند یک گربه هستند ، بر روی دو پاها راه می روند "). این خانم موافقت كرد كه یكی از آنها را بگیرد ، اما جادوگر به این دلیل كه "پس از آن هیچ فرزندی وجود نخواهد داشت" چیزی نگفت.

اعتقاداتی که جادوگران روح خود را به شیطان فروخته اند در استان پسکوف ثبت شده است. خبرنگاری در مورد ارتباط جادوگران و جادوگران با شیاطینی که به صورت جغد و کلاغ به سمت آنها پرواز می کنند ، گزارش داد: "دهقانان هنوز نمی توانند جادوگران و جادوگران را بدون وحشت بیاد آورند ، و فقط باید در مورد آنها صحبت کرد ، انواع حقایق و داستانها در مورد شوخی های آنها. " شیطان قبض شیطان را برای فروش روح به خود شیطان به جهنم می برد.

اگر جادوگر کسی را برای خراب کردن نداشته باشد ، کار دشواری را به شیاطین می دهد ، به عنوان مثال آنها را برای شمردن سوزن روی درختان صنوبر می فرستد ، ماسه ها را از یک پنجره در امتداد یک دانه شن به داخل رودخانه منتقل می کند ، دم موش ها را خرد و جمع می کند. در یکی از داستان های مربوط به جادوگران ، شیطان انتقام جادوگری را گرفت که پسری را مادرش لعنت کرده بود و دوازده روز ناپدید شده بود. شیطان ، تبدیل به اسب شد ، جادوگر را لگد کرد.

در یکی از داستان های ضبط شده در استان وولوگدا ، هنگامی که روحانی به خانه جادوگر برای ستایش مسیح آمد ، شیاطین ، طبق گفته سکستون ، چوبهای به سمت او انداختند. شیطان تحت عنوان خرگوش ، گله را چرا می کند ، اما به چوپان آرامش نمی دهد ، همیشه کار می خواهد ؛ چوپان خرگوش را به ساحر برد.

در استان وولوگدا داستانی در مورد اینکه چگونه یک پدربزرگ ، جادوگر سابق ، قبل از مرگ "شیاطین را انباشته" وجود داشت: "ایوانوشکا ، مرا شکار کن". طبق اعتقاد رایج ، جادوگران با شیاطین در خانه یا جنگل خرما دارند. ناپاک ها از جادوگران اطاعت می کنند زیرا آنها روح خود را به شیاطین می فروشند. برای این ، قراردادی در مورد پوست پوست درخت توس در خون نوشته شده است.

مفهوم شیطان نه تنها با جادوگران ، بلکه با همه چیز مرموز ، غیر قابل توضیح ، به عنوان مثال ، با فال در ارتباط است. در ایام قدیم در استان وولوگدا ، از کریسمس تا فالگیری ، دختران "مشعلی روشن می کنند و با خرد کردن خراش در مزرعه قدم می زنند با این کلمات:" لعنت با ما ، آب با ما ، شیاطین کوچک همه دنبال ما هستند ، از خط به خط و دختران به جهنم "و آنها گوش می دهند: اگر کسی زنگ ها را بشنود ، به آنها عقد داده می شود ، و اگر کسی بفهمد که آنها تخته ها را سرگرم می کنند ، پس آنها خواهند مرد." پس از فالگیری "rasscherchivayutstsa" بنابراین: "لعنت به همه چیز از ما ، دختران از شیطان و شیطان از دختران."

اکثر این حوادث در طبیعت همانند زنیان است ، در هر صورت ، نگرش غالب در آنها گزارش یک حادثه واقعی است. در کنار آنها ، زیر نویس های واقعی در مورد شیطان وجود دارد - خاطرات خرافی درباره شخصاً تجربه شده.

یکی از زنان دهقان وولوگدا گفت که چگونه مادرش شیطانی را از یک زن گرفت: "چیزی سیاه ، کوچک ، در حال غلتیدن است ، اما وقتی نگاه کرد ، دم دید و بالای پیشانی اش ، شاخ های کوچک و کوچک ... بند ناف را قطع کرد." در استان ولادیمیر ، داستانهای متعددی ضبط شده است که توسط "شاهدان عینی" بیان شده است: چگونه شیاطین کودک را در وان غرق می کنند ، بدون نماز در قید می گذارند ، چگونه هشت کودک را از یک زن سرقت می کنند ("همانطور که او زایمان می کند ، بسیار مرده و سیاه است") ، چگونه شیطان یک چوپان را به یک میخانه می گفت ، برای این که کفش های زیر پا مانند آنها که با صلیب بافته شده اند ، مانند شیطان شراب پخته شده (و پیرزنانی که نوشیده بودند ، جوانتر شدند ، به رقصیدند ، و شیطان از قلاب افتاد و از زمین افتاد) و بسیاری دیگر کفش های کفش را به زمین انداختند.

جزئیات طبیعت گرایانه در توصیف ماجراهای قربانیان شیطان یا زنانی که توسط او اغوا شده اند ، توسط بلیچکا مشخص می شود. این جزئیات ، گوئی شاهدانه است ، همانطور که بود ، جهت گیری را به سوی ویژگی مشخصه داستان تقویت می کند.

عجیب است که علاوه بر توطئه ها علیه شیاطین ، تعویذ های نماز نیز وجود دارد. بنابراین ، به عنوان مثال ، N.V. پوپوف در استان وولوگدا "نماز صبح" نوشت: "شیطان دشمن ، مرا ترک کن ، من یک پاک کننده از شما دارم."

داستان های شیطان به همان اندازه با افسانه ، bylich و bylich مخالف هستند ، اگرچه عناصر پری منحصر به فرد در هر یک از این ژانرها یافت می شود.

تفاوت شدیدی در تصویر شیطان در افسانه ها و اعتقادات عامیانه توسط S.A. توکارف این تفاوت نه در مجموعه طرح ها و انگیزه ها ، بلکه در ماهیت روایت و در همان تصویر شیطان منعکس شده است. تصویر دومی در افسانه ها به افسانه ، در زندگی روزمره - به گذشته نزدیکتر است. و در هر دو مورد ، او نه تنها از اعتقاد ، بلکه از bylichka نیز دور است. تفاوت اساسی بین داستان های افسانه ای در مورد شیطان و bylichki و داستان های قبلی در مورد او نه تنها در فرهنگ عامیانه اسلاوهای شرقی ، بلکه در فرهنگ عامیانه بسیاری از مردم دیگر نیز یافت می شود. این در اثر فوق الذکر توسط محقق آلمانی غربی ، Lutz Roerich مورد توجه قرار گرفت. وی با اشاره به اینکه دسته بندی انگیزه های یکسانی در دسته های مختلف نثر شفاهی در مورد ویژگی وجود دارد ، معتقد است که اختلاف بین آنها با قرار دادن لهجه ها در روایت ، نورپردازی توسط راوی و برداشت مخاطب از انگیزه های مشابه تعیین می شود.

عجیب است که داستانهای شیطان نه تنها با bylichki و گذشته ، بلکه همچنین با افسانه های مربوط به او ، به ویژه با داستان های patericon ، مشترک هستند.

قصه های شیطان بسیار گسترده است. ما آنها را در هر مجموعه از افسانه های روسی ، از آفاناسیف تا امروز پیدا خواهیم کرد.

به خصوص داستان محبوب این است که چگونه یک مرد ، گاهی احمق مورد علاقه یک افسانه ، با پیچیدن طناب نزدیک دریاچه یا "چروک شدن" آب ، شیاطین را می ترساند. به لطف استفاده همزمان این طرح توسط پوشکین ، در بین کودکان گسترش یافت. در نسخه منتشر شده توسط N.E. اونچوکوف ، این طرح آلوده به تعدادی دیگر است ، که هم با افسانه ها و هم با افسانه های روزمره شناخته می شوند: دیو برای خرید دهقان پول می ریزد ، به کلاه بی تهی ، شیطان و دهقان (درست مثل روسی و انگلیسی در داستان افسانه ای B.V. Shergin) رقابت کنید ، آهنگش طولانی تر است ، و غیره از سخنان دهقان که شیاطین در روستا زنده مانده اند ترسیده بود ، "شیطان ترسید ، دوید ، سقوط کرد و کشته شد".

یک موضوع مورد علاقه در یک داستان عامیانه کنار هم قرار گرفتن یک شیطان و یک زن پرشور است. این قصه ها توسط Y. Polivka ، با دخالت تعداد زیادی از انواع مختلف در فرهنگ عامه جهان ، در کار معروف خود "زن از شیطان بدتر است" به طور دقیق مورد مطالعه قرار گرفت. یکی از بهترین نسخه های این افسانه ، که در آن شیطان شرمسار از فریب دسیسه های یک زن حیله گر "غوغا کرد و دستانش را زد" ، توسط قصه گوی معروف شوروی A.N. کورولکووا یک نسخه جالب از طرح "یک زن از شیطان بدتر است" در استان ولادیمیر ضبط شد ، جایی که قسمت آخر - جادوگر با شیطان به عنوان جغد صحبت کرد و او 15 سال در آنجا نشست ، در نسخه های دیگر که ما ملاقات نکرده ایم. در بیشتر این قصه ها ، شوهر با پایین آوردن همسر پرشور خود در گودالی به سوی شیطان خلاص می شود و به نام او خود را از شر شیطان نجات می دهد ، با کمک همسرش شیطانی را که در جنگل برای ماهی سرخ شده به او آمده بود یا توافق شلغم خود را با او تقسیم نکرد ، فریب می دهد.

مثل یک مزرعه حیله گری که کشیش را نادیده گرفت ، همکار شیطانی را که برای او چوپان است ، فریب می دهد. غالباً در این افسانه ها شیطان جای خود را به شیطان می دهد. این جایگزینی به دلیل دور بودن داستان از اعتقادی که در آن نهفته است ، امکان پذیر شد. این یک داستان در مورد یک شیطان نیست ، بلکه داستانی در مورد یک سرباز ، آهنگر ، یک مرد ، یک پیرزن است که با تدبیر و هوش خود دشمن را شکست می دهند. مهم نیست دشمن چه کسی بوده است. در همین داستان ها ، ما شاهد جایگزینی یک شیطان احمق هستیم نه تنها با همان شیطان بدشانس ، بلکه حتی یک استاد یا یک کشیش.

بنابراین ، در یک افسانه ، برخلاف نثر غیرپریا ، اعتقاد فقط در طرح سنتی ضعیف "سوسو می زند" و اصل آن را "لعنت اینجا" ، به قول A.N. آفاناسیف ، نه یک ویرانگر وحشتناک روح مسیحیان ، بلکه یک قربانی رقت انگیز فریبکاری و حیله گری قهرمانان افسانه ای است: او از همسر شیطانی آسیب می بیند ، سپس با قنداق تفنگ به سرباز خود می زند ، سپس زیر چکش های آهنگر می افتد ، سپس دهقانان او کل طلا را اندازه می گیرد.

علاوه بر داستانهایی درباره شیطان ، که در تمام ذات خود واضح هستند ، در تعدادی از داستانهای مربوط به او ویژگیهای خارق العاده ای وجود دارد که گواه بر تبدیل نثر غیر افسانه ای به یک افسانه است. این داستان کمیک ضبط شده توسط A. Valov در استان یاروسلاول در مورد چگونگی اخراج روحانی از طریق روحانی ، تکرار قصه های متعدد در مورد شرم یک عاشق بدشانس یا یک داستان ضبط شده در استان کالوگا در مورد چگونگی توبه تازه کار از اینکه شیطان نشان داده شده بر روی نماد را توهین کرده است قضاوت آخر در حادثه مربوط به شیطان دوست ، انگیزه ای کاملاً افسانه ای وجود دارد: زن با این درخواست از شر بازدید کننده شب خلاص می شود: "به میدان بروید و چیزی بیاورید". در داستانی درباره اختلاف بین دو برادر ، شیطان به جوان تر کمک کرد. بزرگ ، که در زیر قایق پنهان شده ، مکالمات شیاطین را می شنود. او با بهره گیری از این امر ، ثروتمند شد.

این متون گذشته یا به زندگی روزمره یا یک افسانه نزدیک می شوند. ویژگی های خارق العاده آنها را از فضای عرفانی افسانه جهان دیگر به دنیایی جذاب از خیال می برد.

یک افسانه واقعی داستان ملاقات یک دزد بازی با سربازی است که خود را "خود" می خواند. جای تعجب نیست که این داستان در یک مجموعه دوازده متنی افسانه ای ارائه شده است که ظاهراً از همان داستان نویس خوب نوشته شده است.

در دهکده وولوگدا ، یک افسانه در مورد چگونگی کمک شیطان به یک دهقان برای سرقت ضبط شد. در یک افسانه از استان اوریول ، مردی که با شیطان به سرقت رفته بود کودکی را از دست او نجات داد. آنها برای این کار گاو نر دادند.

داستانی درباره یک شیطان می تواند به حکایت تبدیل شود. گاکوف داستانی است که در استان وولوگدا ضبط شده است در مورد اینکه چگونه یک مرد شمع را به شیطان گذاشت. در خواب ، شیطان او را به تحریک شیطان به رختخواب می کشاند.

937. درباره دعای شفاهی ، هوشمندانه و قلبی درباره نماز عیسی به صورت کلامی ، ذهنی و قلبی انجام می شود 1. درباره شفاهی. در کلمه کوتاه شده ، می گوید: خداوند عیسی مسیح ، من را گناهکار ، و به طور کامل رحم کن - مانند این: خداوند عیسی مسیح ، پسر خدا ، به من رحم کن

الهام از انتقال دهان و دندان همانطور که قبلاً گفته شد ، راهنمایان روحانی به عنوان راهنما ، اسکورت و قایقران عمل می کنند تا به شاگردان کمک کنند تا در طول مسیرهای ذهن به سمت روشنگری بروند که شاگردان در خود ایجاد می کنند. آنها آن را آشکار می کنند و

10. مدل های سنت شفاهی مسیر سنت شفاهی از شاهدان عینی تا بشارت دهندگان · سه مدل اصلی سنت شفاهی در مطالعات جدید کتاب مقدس · چشم اندازهایی برای درک ما از روند انتقال سنت عیسی در کلیسای باستان ایده اصلی کتاب من این است که

فصل 20. به محل شیطان گرسنه صبح روز بعد ، من زودتر از حد معمول بیدار شدم ، که به ندرت برای من اتفاق می افتد. معمولاً باید با گریه بلند در گوشم از خواب بیدار شوم "برخیز!" یا (بسیار ناپسند) قلقلک می دهد. وقتی بلند می شوم (و این هر روز اتفاق می افتد) ، حداقل مثل یک ساعت پیاده روی می کنم

تصویر صوفیا ، حکمت خدا ، در St. سیریل ، روشنگر اسلاوها ، و در فلسفه دینی روسیه از زندگی مقدس سیریل-کنستانتین ، روشنگر اسلاوها ، که همچنین یک فیلسوف نامیده می شود ، شناخته شده است که در کودکی او یک چشم انداز داشت: در یک حلقه از دوستان او متوجه یک دختر شد ،

6. لعنت بهش! یک راهنمای پابرهنه به گردشگران در راه گفت بهتر است مبتدیان به تنهایی به لیسایا نروند. پر است شما نباید دوباره سرنوشت خود را امتحان کنید. هرکسی که به طور تصادفی به اینجا بیاید ، پس خود را به خاطر آن نفرین می کند. بسیاری نمی توانند ساعتها بیرون بروند ،

آنا رادلووا. کشتی بوگورودیتسین. نمایشی در پنج صحنه در بیت و نثر. پتروپولیس 1923 در اولین صحنه ، بانوی منتظر به شاهزاده خانم ولیعهد الیزابت یادآوری می کند که فردا تاج و تخت روسیه در انتظار او است. او مخالفت می کند: "پادشاهی او از این دنیا نیست" ، حلقه و روبان آبی را به او می دهد و برگ ها را می دهد

89. فیض از طریق غسل تعمید ، وجهه خدا را بازیابی می کند ، مانند خدائی که او سپس با تلاش انسان در کسب فضایل ترسیم می کند ، که بالاترین درجه آن عشق است - بالاترین ویژگی شباهت به خدا. دو فایده از طریق تعمید که ما را زنده می کند ، به لطف مقدس است

پیری ویژگی شخصیتی نیست پیرمردی روی نیمکت پارک نشسته بود و در حال استراحت بود. بعد از مدتی ، دو پسر جوان روی یک نیمکت نشستند. آنها به پیرمردی که کنارشان نشسته توجه نکردند و به صحبت درباره خود ادامه دادند - - جوانان ، من نمی خواهم مزاحم شما شوم

خط ضروری چرا تفاوت بین بودا و Devadata آغاز شد؟ Devadata پرسید: "هر عملی را از کجا شروع کنیم؟" مبارک پاسخ داد: "از ملزومات ضروری ، هر لحظه ضرورت خاص خود را دارد ، و این عدالت نامیده می شود

کلمه ای در مورد دعای شفاهی و واکه ای نماز آگاهانه شفاهی و صدادار آغاز و علت دعای هوشمندانه است. دعای ذهن آگاهانه و نماز مصوت با هم و دعای هوشمندانه هستند. اول ، بیایید یاد بگیریم که نماز را با توجه به دعای شفاهی و عمومی بخوانیم ، سپس نماز را با یک نماز به راحتی یاد خواهیم گرفت

چهل سال تسلط بر سنت شفاهی قبل از اقدام به توصیف محتوا و ماهیت عهد جدید ، باید به یک موضوع دیگر پرداخت ، بدون اینکه توضیحات آن ارزیابی صحیح عهد جدید به عنوان یک سند تاریخی غیرممکن باشد. نکته این است که

1. توسعه تصویر شب در شعر روسی

به گفته محقق VN Toporov ، ظهور مضمون "شب" در شعر روسیه با نام نویسنده قرن 18th MN موراویف ، که اولین بار در شعر "شب" ظاهر شد ، همراه است. قبلاً در این شعر ، که در سال 1776 یا 1785 منتشر شده است ، یک نگرش تأثیرگذار نسبت به شب مشاهده می کنیم. شاعر آرزوی آمدن آن را دارد ، زیرا "اندیشه او به سکوت دلپذیری کشیده می شود". او از شبی که "تنهایی ، سکوت و عشق" را برای او به ارمغان آورده خوشحال می شود.

تصویری از شب و افکار و احساسات شبانه که القا می کند در بسیاری از اشعار زیبا از شاعران روسی منعکس شده است. گرچه برداشت از شب برای همه شاعران متفاوت است. می توان خاطرنشان کرد که اساساً شب برای شاعران بارورترین زمان روز بود برای تأمل در معنای زندگی ، جایگاه خود در آن ، بیدار کردن خاطرات مختلف ، به ویژه در مورد عزیزان.

شاعران قرن نوزدهم از جمله A.S. Pushkin و S.P.Shevyrev و F.I.Tyutchev و بسیاری دیگر تصویر این شب را بت پرست کردند. تصویر شب در شعر A. A. Fet ، خواننده طبیعت و عشق ، طرفدار فلسفه ایده آل گرایی ، مانند F. I. Tyutchev ، جایگاه بزرگی را اشغال می کند. در شب بود که او بسیاری از شعرهای شگفت انگیز خود را خلق کرد ، خواب دید ، عشق غم انگیز خود را به یاد آورد ، در مورد سختی های زندگی ، پیشرفت ، زیبایی ، هنر ، "فقر کلمه" و غیره تأمل کرد. "اقدامات او در شعر اغلب در شب اتفاق می افتد ، گویی که او شب را مانند همراهانش - ستاره ها و ماه مجسم می کند. تصویر شب در فت از نظر معنا نزدیک به تصویر شب در پولونسکی است که غالباً افکار شبانه پنهانی بر او غلبه می کردند. » با تجزیه و تحلیل شعر "شب" از پولونسکی ، منتقد V. فریدلی و اظهار داشت که "چیزی از بهترین آفرینش های Tyutchev و Fet کم ندارد. پولونسکی در او مانند یک خواننده الهام گرفته از شب است. " پولونسکی مانند Fet شب را مجسم می کند. پولونسکی ، مانند فت ، نه تنها شب بلکه ستارگان و ماه را مجسم می کند: "ستاره های زلال چشم های خود را پایین می اندازند و به ستارگان مکالمه شب گوش می دهند" (آیه "آگبر"). هر آنچه که Polonsky به شب می بخشد: "سفید" ، "تاریک" ، "تاریک" ، "تنها" ، "تابناک" ، "سرد" ، "گنگ" و غیره

از نظر اسلوچفسکی ، شب نیز یک زمان خوشآمد ، زمان شکوفایی عشق و آزمایش شور است و برای بیداری خاطرات مفید است. در شعر "شب" ، به گفته منتقد ادبی وی. فریدلیاند ، "هیجان عاطفی شاعر از طریق یک سری نقطه و علامت تعجب منتقل می شود. به نظر می رسد که او به دنبال کلمه ای مناسب است که بتواند تمام احساساتی را که از خاطرات سرازیر می کند ، به خواننده منتقل کند. از نظر اسلوچفسکی ، شب اغلب همراه با همراهانش - ماه و ستاره ها - در شعر وجود دارد.

بنابراین ، می توان گفت که تصویر شب و افکار و احساسات شبانه که از آن الهام می گیرد ، در بسیاری از اشعار زیبای شاعران روسی منعکس شده است. اگرچه همه شاعران برداشت خاص خود از شب را دارند ، اما می توان خاطرنشان کرد که اساساً شب برای شاعران بارورترین زمان روز برای تأملاتشان در زندگی بود ، این یک زمان صمیمی و مرموز است که روح انسان در دسترس همه زیبایی هاست و وقتی که به ویژه محافظت و اضطراب نداشته باشد ، ناملایمات آینده از این رو ، اسناد متعددی وجود دارد که به دیدن شب همانطور که این شاعر آن را دیده کمک می کند.

این در مورد F.I. تایوتچف بعنوان شبگردترین روح شعر روسیه تصور شد. "... او هرگز فراموش نمی کند ، - می نویسد S. Soloviev ، - که این همه ظاهر سبک و روشن طبیعت زنده ، که او می داند چگونه آن را احساس کند و به تصویر بکشد ، هنوز فقط یک" پوشش طلای بافته شده "، یک قله رنگی و طلاکاری شده است ، و نه پایه جهان ". شب نماد اصلی F.I. تویتچف ، متمرکز کردن سطوح جدا شده از وجود ، جهان و انسان است. بیایید به شعر برویم:

شب مقدس به آسمان برخاست ،

و یک روز دلپذیر ، یک روز عزیز ،

او مثل یک پوشش طلایی دوقلو کرد ،

حجابی که بر فراز پرتگاه انداخته شده است.

و مانند یک چشم انداز ، جهان خارج از بین رفته است ...

و یک مرد ، مانند یک یتیم بی خانمان ،

اکنون ضعیف و برهنه ایستاده است ،

چهره به چهره قبل از ورطه تاریک.

او برای خودش می رود -

ذهن و فکر یتیم از بین رفته -

در روح او ، مانند یک پرتگاه ، غوطه ور ،

و هیچ حمایتی از خارج وجود ندارد ، هیچ محدودیتی ...

و به نظر می رسد یک رویای قدیمی است

همه چیز برای او روشن است ، اکنون زنده است ...

او میراث ارثی را تشخیص می دهد. Tyutchev F.I. شعرها - سال 95.

اساس جهان ، هرج و مرج تحریک کننده برای یک شخص وحشتناک است زیرا او در شب "بی خانمان" ، "ضعیف" ، "برهنه" است ، ذهن او "از بین رفته" ، "فکر یتیم است" ... صفات دنیای خارجی توهم و خلاف واقع است. یک فرد در برابر هرج و مرج ، در مقابل آنچه در کمین روح اوست ، بی دفاع است. چیزهای کوچک در دنیای مادی شخص را در مقابل عناصر نجات نمی دهد. شب چهره واقعی جهان را برای او آشکار می کند ، و در فکر هرج و مرج مهیب است ، او دومی را در درون خود کشف می کند. هرج و مرج ، اساس جهان است ، در روح انسان ، در آگاهی او است.

این منطق استدلال را هم صراحت صوتی و هم تأکید ریتمیک تأکید می کنند. در سطح صدا ، وقفه شدید در صدای کلی باعث ایجاد صامت های صوتی در خط می شود:

در روح او ، مانند یک پرتگاه ، غوطه ور ، -

این خط حداکثر با صداهای متراکم اشباع شده است. کلمه "ورطه" بیشترین معنی را دارد. این اصل شبانه آشفته آشفته خارجی و ناخودآگاه درونی انسان ، خویشاوندی آنها و حتی در اعماق وحدت و شناسایی کامل را به هم متصل می کند.

و در شب بیگانه ، حل نشده

او میراث اجداد را تشخیص می دهد.

دو خط آخر همزمان در سطوح ریتمیک و صوتی برجسته می شوند. آنها مطمئناً با تکرار خط به تنش تکمیل ترکیب اضافه می کنند:

در روح او ، مانند پرتگاهی ، غوطه ور است ...

مقایسه پرتگاه این صدا را تقویت می کند.

فقط موافقت با نظر کارشناسان باقی مانده است: ”تمرکز فوق العاده صداهای بلند در برابر پسران ناشنوا ، که به حداقل کاهش می یابد ، کاملاً واضح بر دو سطر آخر شعر تأکید می کند. در یک سطح موزون ، این جفت خط از بیت پانتر متر ایامبیک برجسته می شوند. آنها یک تنش معنایی در اطراف خود ایجاد می کنند: هرج و مرج به یک شخص مربوط می شود ، او فرزند اصلی ، اصل اساسی جهان و شخصی است که آرزو دارد اتحادیه را با یک اصل مرتبط به یک کل هماهنگ پیوند دهد ، اما همچنین از ادغام با بی نهایت ترس دارد. "

اساس تاریک جهان ، چهره واقعی آن ، شب فقط این امکان را برای فرد فراهم می کند تا بالاترین واقعیت را ببیند ، بشنود و احساس کند. شب در دنیای شاعرانه تایوتچف خروجی به بالاترین واقعیت اساسی است و در عین حال یک شب کاملاً واقعی و خود این بالاترین واقعیت اساسی است.

شعر دیگری از F.I. را در نظر بگیرید. تویتچف:

نیمه شب مبهم تنبل نفس می کشد ،

رودخانه با تنبلی می غلتد

و در آسمان و خالص

ابرها با تنبلی ذوب می شوند.

و همه طبیعت ، مانند مه ،

یک پاکت چرت گرم

و حالا خود پان بزرگ

Tyutchev F.I. شعرهای دهه 120.

اول از همه ، توجه به "تنبلی" برجسته خارجی جهان شاعرانه شعر جلب می شود. کلمه مقوله دولت "تنبل" به شدت زیر خط کشیده شده است: در بند اول شعر سه بار استفاده شده است. در همان زمان ، حتی تکرار سه گانه آن نیز در تصور تصویری کاملاً پویا و اصلاً "تنبل" آشکار می شود. تنش داخلی عظیم ، پویایی ریتمیک و لحنی از طریق "تنبلی" بیرونی آشکار می شود.

دنیای هنری شعر سرشار از حرکات و درونی متناقض است. بنابراین ، در بیت اول ، "تنبل" سه بار اتفاق می افتد ، با مبانی دستوری در ارتباط است: "ظهر نفس می کشد" ، "رودخانه می غلتد" و "ابرها ذوب می شوند". و در مرحله دوم ، این قسمت از گفتار فقط یک بار استفاده می شود - این قید "آرام" است. این ارتباط با مرکز پیش بینی "Pan slumps" است. در اینجا یک تناقض بسیار شدید وجود دارد: پشت پان - هرج و مرج ، ایجاد وحشت وحشت. در خواب وحشت ، پویایی مقیاس کیهانی مشهود است.

از یک طرف ، "مه ظهر مه آلود" یک طبیعت بتن است ، اینها ابرها ، رودخانه ، مه هستند ، که کاملاً احساسی هستند. از طرف دیگر ، طبیعت "غاری از پوره ها" و یک پان خفته است. "ظهر مه آلود" به "تابلوی بزرگ" ، "ظهر مبهم" تبدیل می شود و خود "تابلوی بزرگ" وجود دارد. این گردش مالی با غیرقابل کاهش بودن کل برای هیچ یک و دیگری ترکیب شده است. وحدت دیالکتیکی وجود "نیمه روز مبهم" و "تابلوی بزرگ" در غیرقابل کاهش بودن برای یک معنی خاص یک واقعیت نمادین است. "ظهر مه آلود" خود "یک بسته متناقض از معانی است ، بسیار پرانرژی از نظر انرژی ، جایی که هرج و مرج بازی می کند و به دور یکدیگر می چرخد \u200b\u200b، اساس تاریک و واقعی جهان و صلح است که این هرج و مرج وحشتناک پرتلاش را پوشانده و مورد دوم را قابل قبول می کند. مانند پان خفته ، اساساً یک ارتباط غیرممکن است ، اما با این وجود ، در یک متن شاعرانه ، یک تکه تضادها ، معانی زیادی جمع شده است.

در دو خط آخر می خوانیم:

و حالا خود پان بزرگ

در غار پوره ها با آرامش چرت می زنند.

اینجاست که مرکز معنایی شعر متمرکز می شود: وحدت متناقض پویایی باورنکردنی هرج و مرج و آرامش ، یکی در دیگری - پویایی در حالت استراحت ، و صلح در حرکت جهان.

تأکید بر "نیمه روز مه آلود" و "تابه عالی" نیز در سطح موزون تأیید می شود. در طول شعر ، این سطرها از ساختار موزون کلی حذف شده اند: "ظهر مه آلود تنبلی نفس می کشد" و "و حالا خود پان بزرگ / در غار پوره ها بی سر و صدا خوابیده است." این خطوط تنها خطوط تمام عیار هستند.

"ظهر مه آلود" در سطح صدا به شدت برجسته شده است: غلظت صداهای رسا و پر سر و صدا ، تعداد آنها در بند اول نسبت به مرتبه دوم بیشتر است. در بیت دوم ، تنها خطی که ناشنوایان بر صدای غالب غلبه می کنند این است: "و اکنون خود پان بزرگ". تاکید صوتی "بزرگ پان" افزایش می یابد ، همانطور که از این خط پیروی می کند: "چرت گرم آغوش می کشد" ، که حداکثر با حروف بی صدا صدا اشباع شده است. Eichenwald Y. نگاره های نویسندگان روسی - دهه 60 و 63.

"ظهر ، پان مبهم و خاموش یک تکه از تناقضات پرانرژی و نیرومند است ، که باعث شارژ و جلب معانی اطراف می شود. این مرکز معنایی شعر است. این لخته حاوی انرژی عظیم است ، به طور بالقوه قادر به آشکار شدن در واقعیت نمادین با تمام وجود ذاتی خود است. "- - یادداشت های م.م. گیرشمن.

با چرخش به دور یکدیگر ، "مه آلود ظهر" و "گریت پان" به عنوان یک میدان متشنج از تولید معنی ، درگیری و ارتباط درونی آنها را با نماد مرکزی تایوتچف - واقعیت نمادین شب - نشان می دهد. هرج و مرج به عنوان چهره واقعی جهان فقط در شب در کمال قدرت خود برای انسان آشکار می شود. شاعر کاملاً از اختلاف زیاد و فریبنده بین شب و روز ، هرج و مرج و فضا ، جهان و انسان آگاه است ، او در مقیاس کیهانی ترس از انسانی را که هماهنگی اصلی خود را از دست داده ، وحدت اولیه خود با جهان را احساس می کند که اکنون برای او خصمانه و تهدیدآمیز به نظر می رسد. و شاعر فقط می تواند در این باره بنویسد ، و واقعیتی معنا آفرین از اتصالات نقاط جدا شده جهان ایجاد کند: آنها خود را در ارتباط با یکدیگر در واقعیت هنری یک اثر شاعرانه می یابند. VN Kasatkina تأکید می کند: "شاعر با خلاقیت خود مشکل ناهماهنگی غم انگیز را حل می کند - او می تواند هماهنگی از دست رفته را بازیابی کند یا حداقل ناهماهنگی را در پرتو اندیشه هماهنگ و ایده آل روشن کند." ادبیات روسیه قرن نوزدهم - 91-94s.

بنابراین ، شب در اشعار تایوتچف به سنت یونان باستان برمی گردد. او دختر آشوب است که دی و اتر را به دنیا آورد. در رابطه با روز ، این امر اصلی است ، منشأ همه آنچه وجود دارد ، واقعیت وحدت اولیه اصول مخالف است: نور و تاریکی ، آسمان و زمین ، "قابل مشاهده" و "نامرئی" ، مادی و غیرمادی. شب در اشعار Tyutchev به صورت جداگانه ظاهر می شود - شکست سبک منحصر به فرد.

"عصر طلایی" شعر روسیه

شاعر بزرگ مردمی ، که تجسم دستاوردهای نویسندگان قبلی بود ، که مرحله بعدی رشد آن را رقم زد ، بدون شک الکساندر سرگئیویچ پوشکین است ...

متن ترانه I.Z. سوریکوف: سنت ها و شعرها

در پایان سال 1871 ، اعلامیه های مربوط به انتشار قریب الوقوع اولین مجموعه آثار "نویسندگان خودآموز" در صفحات مجلات "برای مطالعه عمومی" شروع شد. به خودی خود ، این مجموعه ، "Dawn" Dawn نامیده می شود ...

دنیای شب در شعر Tyutchev

همانطور که اشاره شد ، مضمون شب در اشعار F. I. Tyutchev به روشی عجیب و غریب بیان شده است. باید اضافه کرد که برداشت تایوتچف از شب ، از هرج و مرج جهانی دوگانه است. شاعر بندرت هرکدام را نشان می دهد که یک طرفه نشان داده شود ...

بسیاری از شاعران به موضوع سنت پترزبورگ پرداخته اند. NP Antsiferov در کتاب خود "روح پترزبورگ" خاطرنشان کرد که آثار ادبی اختصاص یافته به این شهر دارای درجه قابل توجهی از وحدت درونی است. آنها ، به طور کلی ، زنجیره ای از متن را تشکیل می دهند ...

تصویر سن پترزبورگ در شعر A. Blok

تصویر سن پترزبورگ در ادبیات قرن سیزدهم بیشتر مثبت توصیف می شد. نویسندگان قرن هجدهم معنی کار خلاقانه را در یافتن تکنیک ها ، تصاویر ، مقایسه های اصلی برای انتقال تعجب و لذت دیدند ...

شعر بوریس رایزی

خودکشی به عنوان عصیان علیه اراده الهی در شعر. هدف از کار ما بررسی موضوع خودکشی در شعر بوریس ریژی است ، ما شعرهای او را با آثار دیگر شاعران روسی مقایسه خواهیم کرد ، زیرا موضوع مرگ زندگی است ...

توسعه تصویر قابیل در آثار جی.جی. بایرون

هر هنرمند برجسته ای (به معنای گسترده کلمه) که یک شخصیت روشن و یکپارچه ایجاد کند ، تصویری از یک قهرمان که نمی تواند با کسی اشتباه شود ، بسیار پیشرفت می کند ، این تصویر را در آثار خود توسعه می دهد ...

توسعه سنت های مکتب کلاسیک روسی قرن نوزدهم در کار آنا آخماتووا

موضوع "فرد اضافی" در ادبیات روسیه

یک فرد اضافی ادبیات روسی در اواسط قرن هجدهم ، کلاسیک گرایش اصلی در همه فرهنگ های هنری شد. اولین تراژدی ها و کمدی های ملی ظاهر می شوند (A. Sumarokov، D. Fonvizin) ...

موضوع کودکانه در کار مارک تواین

موضوع جنایت و مجازات در رمان "دومبی و پسر" دیکنز

کارکر در برابر شخصیت های دیگر کاملاً مدرن به نظر می رسد - خواهر با فضیلت او هریت ، ساده لوحی ، فلورانس صریح ، گاو غیر عادی ، والتر نجیب. او یک تاجر ، یک تاجر از نوع جدید ، یک درنده واقعی است ...

نوع "رerیاپرداز" در نثر اولیه داستایوسکی

این رمان طی چهار شب اتفاق می افتد. قهرمان "شب های سفید" ، درست مثل قهرمان "معشوقه" ، تنهاست ، مانند یک کویر در پرجمعیت پترزبورگ زندگی می کند. وی در طول هشت سال حضور در پایتخت موفق به آشنایی حتی یک نفر نشد ...

فولکلوریسم شعر راک معاصر

تعامل ادبیات شفاهی و نوشتاری به معنای واقعی کلمه از دهه های اول توسعه ادبیات روسیه آغاز می شود ، زمانی که کاتبان روسی باستان به متون فولکلور روی آوردند ...

سنت های فولکلور در اشعار A.S. پوشکین

با کاوش در رابطه بین کتاب و شعر عامیانه ، نباید پیچیدگی ماهیت ارتباطات آنها را فراموش کرد ، که به دلیل ویژگی های توسعه ادبیات و شعر عامیانه در یک دوره خاص از تاریخ ملی بود ...

مشکلات وجودی V.F. اودئوفسکی "شب های روسیه" (انگیزه های شناختی در "دفتر خاطرات اقتصاددان")

نوشتن

ادبیات روسی ادبیاتی از تحلیل عمیق روانشناختی است. A. S. Pushkin، M. Yu. Lermontov، I. S. Turgenev، L. N. Tolstoy - این نویسندگان قرن نوزدهم سعی کردند عمق شخصیت انسان را درک کنند ، و دلایل آنچه در اطراف اتفاق می افتد را براساس ویژگی های طبیعت انسان توضیح دهند.

یکی از سنت های ادبیات کلاسیک روسیه توجه به "انسان کوچک" - به زندگی درونی او ، به افکار و احساسات ، به مشکلات او است.

FM داستایوسکی - نویسنده ای که "انسان کوچک" را به طور کامل تحقیق کرده است ، بنابراین ، قبلاً در یکی از اولین داستان های خود - در "شب های سفید" - این ویژگی کار او کاملاً نمایان است.

طرح داستان "شب های سفید" (1848) بر اساس احساس عشقی است که قهرمان - ماکار دووشکین - در طول چهار شب "سفید" سن پترزبورگ تجربه می کند.

Devushkin متعلق به نوع به اصطلاح "رویاپردازان" است. به محبوب خود ، نستنكا ، او می گوید: "من خودم هستم ، یعنی تنها ، كاملا تنها." و او اعتراف می کند که در تخیل خود رمان های کامل خلق می کند ، زندگی غنی دارد ، اما در واقع او فقط تحت فشار خدمات است و سعی می کند در "گوشه ای غیرقابل دسترس" از زندگی پنهان شود.

قهرمان داستان بسیار احساساتی است. او از نظر روح پاک است و توسط تمدن فاسد نشده است. می توانیم بگوییم که قهرمان در روح خود پایه های اخلاقی روس ، مردسالار و سنتی را حفظ کرده است.

ماکار عاشق دختری نستیا می شود که نامزد دارد اما خیلی دور است. با گسترش داستان ، داماد به سمت قهرمان بازمی گردد ، اما برای دیدن او عجله ندارد. Devushkin ، عاشق Nastenka ، تصمیم می گیرد به نزد نامزد خود برود تا از محبوب خود شفاعت کند.

به طور کلی ، احساس عشق داستایوسکی به قهرمانان کمک می کند تا خود را نشان دهند ، به نویسنده اجازه می دهد تا دنیای درونی قهرمانان خود را به طور کامل منعکس کند.

بنابراین ، ماکار دووشکین عاشق به عنوان یک قهرمان نجیب و فداکار ظاهر می شود ، اما ، متأسفانه ، با اراده ضعیف ، در جهان توهمات خود زندگی می کند. انکار رابطه عاشقانه او با نستیا فقط این را تأیید می کند - نامزد او ناگهان به دختر بازگشت. "رویایی" که به نستنکا عشق خود را اعتراف کرد ، دوباره تنها ماند. اما او از این موضوع شکایتی ندارد ، اما از ناستنکا برای "یک دقیقه سعادت" تشکر می کند: "یک دقیقه سعادت! اما آیا این حتی برای کل زندگی بشر کافی نیست؟ .. "

AP Chekhov - استاد دیگر "تحلیل داخلی" - همچنین به زندگی "انسان کوچک" علاقه مند است. قهرمان داستان او "توسکا" (1886) دهقان دهکده ایونا است که نان خود را با تاکسی بدست می آورد. همانطور که نویسنده نشان می دهد ، این انسان کم حرف و "بدوی" همچنین از توانایی احساس عمیق ، رنج بردن ، رنج بردن از غم و اندوه و احساس تنهایی ، از بی معنی بودن وجود او برخوردار است.

در جستجوی شنونده دلسوز است که جونا برای کالسکه راهی می شود. اما آقایانی که پیش او می نشینند نسبت به آنچه با دهقان روی جعبه می گذرد بسیار بی تفاوت هستند. همه آنها مشغول خود ، نگرانی ها و مشکلات خود هستند. آیا آنها به آنچه در روح راننده اتفاق می افتد علاقه مند هستند؟ آیا او حتی روح دارد؟

اما چنین بی تفاوتی جونا نه تنها در میان "طبقه بالا" روبرو می شود. و مردان عادی هیچ عجله ای برای همدردی با قهرمان ندارند - هیچ کس به درد و رنج دیگران اهمیت نمی دهد.

و یونس احساس نیاز فوری به صحبت کردن ، ریختن روح خود ، احساس یک فرد زنده در کنار خود می کند: "من باید بگویم که پسرم چگونه بیمار شد ، چگونه رنج کشید ، چه چیزی قبل از مرگ گفت ، چگونه فوت کرد ... ما باید مراسم تشییع جنازه و سفر به بیمارستان را برای لباس آن مرحوم توصیف کنیم. دختر آنیسیا در روستا ماند ... و ما باید در مورد او صحبت کنیم ... شنونده باید ناله کند ، آه بکشد ، ناله کند ... "

در نتیجه ، جونا روح اسب خود را بیرون می ریزد - تنها موجود نزدیک و دوست قابل اعتماد که همیشه آماده است ، البته بی صدا ، برای گوش دادن.

بنابراین ، توجه به زندگی درونی "انسان کوچک" یکی از ویژگی های بارز ادبیات روسی قرن نوزدهم است. نویسندگان سعی می کنند نشان دهند که "انسان کوچک" همچنین قادر است عمیقا احساس کند که او دارای روح زنده ای است ، که می تواند مانند نمایندگان طبقات بالا رنج ببرد و شادی کند. عشق و غم - این دو قوی ترین احساساتی هستند که داستایوسکی و چخوف دنیای درونی قهرمانان خود را آشکار می کنند ، ویژگی های جهان بینی و جهان بینی آنها را نشان می دهد.

ارسال کارهای خوب شما در پایگاه دانش ساده است. از فرم زیر استفاده کنید

دانشجویان ، دانشجویان تحصیلات تکمیلی ، دانشمندان جوان که از دانش استفاده می کنند در کار و کار خود بسیار سپاسگزار شما خواهند بود.

اسناد مشابه

    شاعران اولیه روسی. تحلیل اشعار Tyutchev. طبیعت همانطور که F.I. تصور می کند تویتچف شب تویتچف درک تایوتچف از تصویر شب. ویژگی های اصلی تصویر تایوتچف از شب. جهان بینی شاعر.

    کار خلاق ، اضافه شده 09/01/2007

    مراحل اصلی زندگی و کار فیودور ایوانوویچ تووتچف ، انگیزه های اساسی اشعار او. ارتباط کار ادبی این شاعر با فعالیت های اجتماعی و سیاسی وی. جایگاه شب در کار تایوتچف ، ارتباط آن با سنت یونان باستان است.

    مقاله ترم ، اضافه شده 30/01/2013

    ویژگی های سیستم جهان بینی فلسفی طبیعی F.I. تویتچف دلایل اختلاف بین انسان و طبیعت در اشعار F.I. Tyutchev ، درگیری های غم انگیز وجود معنوی انسان مدرن است. استفاده از انگیزه های کتاب مقدس در کار تایوتچف.

    چکیده ، اضافه شده 10/25/2009

    با شروع از دهه 30 قرن XIX ، F.I. تایوتچف علاقه مند به مضمون فلسفی شعر است. این در بسیاری از شعرها ("چه زوزه می کشید ، باد شب" ، "چگونه اقیانوس کره زمین را در آغوش می کشد" ، "آتش سوزی" و "آخرین فاجعه") بیان شده است.

    ترکیب ، اضافه شده در 12/16/2002

    ارزش Z.N. Gippius برای زندگی اجتماعی و ادبیات روسیه در آغاز قرن های XIX - XX. ریشه های خارجی و سنت های ادبی روسی در شعر Zinaida Gippius. میراث و سنت های تایوتچف در اشعار مدنی و فلسفی طبیعی-زینیدا گیپیوس.

    چکیده ، اضافه شده 01/04/2011

    برنامه های مدرن مدرسه برای مطالعه آثار F. Tyutchev. قطعه غنایی به عنوان ژانر متن ترانه های تویتچف. دقت تحلیل روانشناختی و عمق درک فلسفی احساسات انسانی در اشعار F. Tyutchev. اشعار عاشقانه شاعر.

    پایان نامه ، اضافه شده 29/01/2016

    درک از شعر تایوتچف توسط فلاسفه روسی. ریشه اندیشه های تایوتچف درباره هرج و مرج و فضا ، دوسوگرایی افسانه نویسی در شعر او. ترسیم موازی با لایه های اسطوره ای فرهنگ های دیگر ، از بازنمایی کتاب مقدس گرفته تا کیهان شناسان روسی.

    کار خلاق ، اضافه شده در 01/17/2010

    منشأ و طلوع خلاقیت F. Tyutchev و A. Fet. تجزیه و تحلیل ویژگی های مشترک و قرینه های مجازی ذاتی هر شاعر. رمانتیسم به عنوان یک جهت ادبی از اشعار F. Tyutchev. الف. به عنوان خواننده ای از طبیعت روسی. ماهیت فلسفی اشعار آنها.

    آزمون ، اضافه شده 12/17/2002


2020
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه