22.11.2021

قهرمان غنایی شعر به دنبال چه چیزی است که بیرون از پنجره چقدر دیوانه است. تجزیه و تحلیل شعر در مورد چقدر دیوانه بیرون از پنجره بلوک جعل هویت در مورد چقدر دیوانه بیرون از پنجره


شعر بلوک - "اوه ، چقدر دیوانه است بیرون از پنجره ..." - یک شب طوفانی بادی را توصیف می کند. پر از اضطراب و ترحم برای بدبختان است. تعجب ("اوه ...")، علامت تعجب، تعداد زیادی افعال که شورش نیروهای طبیعی را می رسانند به احساس این حال کمک می کنند ("... طوفان غرش می کند، طوفان شیطانی بیداد می کند، // ابرها می شتابند، باران ببار، // و باد زوزه می کشد، یخ می زند! """ ... باد خشمگین است، می سوزد! .. "). شاعر می نویسد که برای «مردم محروم از سرپناه» متأسف است و می خواهد مانند آن ها تجربه کند و خود را «در آغوش سرمای نمناک» بیابد. این خط به ویژه گویا است. این تجسم "آغوش سرما" را با عنوان دقیق "خام" ترکیب می کند. مهارت شاعر در خواندن شعر باعث می شود استفاده از وسایل تصویری را فراموش کنیم و به طوفانی که شاعر توصیف می کند فکر کنیم و به مردم بدبختی که جایی برای پنهان شدن از این طوفان ندارند.
در این شعر حال و هوا بیشتر بیان می شود. این دیگر یک عصر آرام تابستانی نیست، بلکه یک شب بادی و بارانی است، زمانی که جهان توسط یک "طوفان شیطانی" که "غرش می کند، خشمگین می شود" است.

قهرمان غنایی از یک گفتگوی تنها محروم است و افکارش درگیر افکار بدبختانی است که در یک شب بارانی "بی خانمان" هستند. از این رو، احساس پشیمانی او را از خانه خود «دور» می کند و آماده است که در «سرنوشت دردمندان» شریک شود.

تصاویر صوتی نقش مهمی دارند. همآهنگی برای حروف «ی» و «و» به خواننده شنوایی واضحی از زوزه باد، طوفان و صدای باران می دهد.
مشاهدات واژگان فعل می تواند به نتایج جالبی منجر شود. شعر مملو از قالب های کلامی، عبارات نحوی احساسی و ساختارهای تعجب است که آشفتگی و اضطراب خود غنایی را منتقل می کند.

در شعر "آه، چه دیوانه است بیرون از پنجره ..." اصلاً تصویر رنگی وجود ندارد و کلمات "ابر" ، "باران" ، "شب" ، "تاریکی" حس تاریکی و ذهنی را منتقل می کند. درد و ناراحتی. در اینجا، نقش مهمی توسط تصاویر "لمسی" ایجاد شده توسط شاعر ایفا می شود: "آغوش های سرمای مرطوب"، تندبادهای باد و طوفان شیطانی پر از "تاریکی و باران". واژگان صدا تکمیل کننده تصویر عناصر خشمگینی است که فرد را به وحشت می اندازد. طوفان "غرش می کند" ، باد "زوزه می کشد" ، همان کلمات بارها در متن تکرار شده است: "خشمگین" ، "دیوانه" ، "شب" ، "باد" ، "باران" و تصویر وحشتناک را تقویت می کند.

تحلیل تطبیقی ​​متن شعر به نتیجه‌گیری درباره اجتماع انسان با طبیعت کمک می‌کند که پدیده‌های آن واکنش‌هایی را در جان مردم برمی‌انگیزد و به تأملات فلسفی درباره زندگی و مرگ، ابدیت طبیعت و موقتی بودن انسان، در شادی زمانی که جهان طبیعت با روح هماهنگ است، و ترس زمانی که عنصر به وضوح قوی تر از مردم است.

الکساندر الکساندرویچ بلوک

ای بیچاره برهنه ناراضی
لیر

آه چقدر بیرون از پنجره دیوانه است
غرش می کند، طوفان شیطانی در حال وقوع است،
ابرها هجوم می آورند و باران می بارد
و باد زوزه می کشد، می میرد!
شب وحشتناک! در چنین شبی
برای بی خانمان ها متاسفم
و پشیمانی می راند -
در آغوش سرمای نمناک! ..
با تاریکی و باران بجنگ
به اشتراک گذاشتن سرنوشت آسیب دیدگان ...
آه چقدر بیرون از پنجره دیوانه است
باد بیداد می کند، خفه می شود!

بر کسی پوشیده نیست که الکساندر بلوک محبوبیت خود را در میان خوانندگان به لطف چرخه ای از اشعار در مورد بانوی زیبا به دست آورد. با این حال، کمتر کسی می داند که اشعار اولیه این شاعر کمتر احساسی و احساسی نبود.

بلوک قبلاً به عنوان دانشجو به جریان نمادگرا پیوست. تا این لحظه او فعالانه به دنبال مسیر خود در شعر بود و سبک و ژانر را تجربه می کرد. نتیجه چنین آزمایشاتی مجموعه ای از اشعار به نام "Ante Lucem" بود که در سال 1899 منتشر شد. این شامل اثر "اوه، چقدر دیوانه است بیرون از پنجره ..."، که نشان دهنده تغییرات زیادی در دنیای اطراف نیست، به اندازه احساسات درونی شاعر جوان.

شایان ذکر است که در این زمان الکساندر بلوک قبلاً عمیقاً و ناامیدانه عاشق همسر آینده خود لیوبوف مندلیف بود - توضیحی بین جوانان رخ داد که نتیجه آن جدایی طولانی مدت بود.

لیوبوف مندلیوا

بلوک که درام شخصی را تجربه می کرد، آرامش را در ارتباط با طبیعت جستجو می کرد و زمانی که با خلق و خوی او مطابقت داشت از درون شاد بود. نویسنده با نگاه کردن به پنجره خاطرنشان می کند: "طوفان غرش می کند، طوفان شیطانی بیداد می کند، ابرها می شتابند، باران می بارد." اما آنچه در این لحظات در روح شاعر جوان می گذرد بسیار بدتر از هوای بد است. بلوک با کسانی که در خیابان غافلگیرشان کرده بود ابراز همدردی کرد و خاطرنشان کرد: در چنین شبی برای افرادی که بی خانمان هستند متاسفم. اما در عین حال، نویسنده درک می کند که آنها در موقعیت بسیار سودمندتری قرار دارند. از این گذشته ، طوفان در خیابان فقط یک پدیده موقتی است ، خیلی زود به پایان می رسد. و آشفتگی ای که روح شاعر از آن آکنده شده، برای مدتی طولانی با درد و ناامیدی در امیدهای تحقق نیافته خود را به یاد خواهد آورد.

آنان که در این شب سرد زیر باران ماندند، شاعر نه تنها همدردی می کند، بلکه غبطه می خورد. او در خفا رویای "مبارزه با تاریکی و باران، شریک شدن در سرنوشت رنج ها" را در سر می پروراند. بنابراین ، او امیدوار است که از غم خود خلاص شود ، اگرچه می داند که انجام این کار بسیار دشوار خواهد بود. با این وجود، او آماده است تا هر گونه فداکاری را انجام دهد تا در نهایت به عذاب خود پایان دهد. و قرار گرفتن در محل سرگردانان تنها بدترین گزینه به نظر نمی رسد.

"اوه، چقدر باد دیوانه وار بیرون از پنجره می پیچد و می سوزد!" اما خیلی زود شاعر متوجه می شود که این فقط یک توهم است، همان خودفریبی که او را به بهترین ها امیدوار می کند و باور می کند که عشق واقعی در جهان با وجود همه چیز هنوز وجود دارد.

یکی از احساسی ترین و زیباترین اشعار الکساندر بلوک. بسیاری از مردم نمی دانند که شعر اولیه شاعر مربوط به مناظر، طبیعت، احساسات است. چنین کارهایی از بلوک او را از جنبه ای کاملاً متفاوت نشان می دهد، فردی حساس و پذیرا در برابر ما ظاهر می شود.

شعر "اوه، چقدر دیوانه است بیرون از پنجره ..." در سال 1899 سروده شد، زمانی که بلوک هنوز سمبولیست نبود، در مجموعه اشعار او به نام "Ante Lucem" گنجانده شده است. در آن زمان A. Blok فقط به دنبال خود در میان ژانرهای ادبیات بود و در خلاقیت های خود بیشتر احساسات و تجربیات درونی خود را بیان می کرد. بلوک ممکن است به عنوان یک نمادگرا شناخته شود، اما آثار اولیه او با فضای شگفت انگیز و صمیمیت آغشته است. آنها احساسی و به زیبایی اشعار معروف شاعر هستند. در آن زمان الکساندر بلوک تجربیات عشقی را تحمل کرد و آرامش او در یگانگی با طبیعت بود. به راحتی می توان ولع او را برای تشابه با پدیده های طبیعی دید. به نظر شاعر وقتی تجربه های درونی در طبیعت، طوفان، باران، باد سرازیر می شود، آسان تر می شود.

شاعر این منظره را توصیف می کند "غرش می کند، طوفان شیطانی در حال وقوع است" که قدرت باورنکردنی طبیعت را نشان می دهد. با این حال ، در روح قهرمان غزل ، اگرچه نامشخص ، همان حالت قابل مشاهده است ، همانطور که پس زمینه کلی شعر نشان می دهد - غم و اندوه با تکانشگری ، اشتیاق. بلوک می نویسد که متأسف است از افرادی که هیچ سرپناهی ندارند، اما "حسرت آنها را می راند" تا به همان شیوه با سرما بجنگند و "در سرنوشت" بدبخت ها شریک شوند. نه تنها حسرت شاعر را به آغوش طوفان می‌راند، بلکه درد فراق از معشوق، بهتر است شاعر خود را در ناآرامی طبیعت فراموش کند. این تصور با این واقعیت تقویت می شود که بلوک دوباره نیروی طوفان را در آخرین بیت به یاد می آورد و خواننده را مجبور می کند از تجربیات خود به دنیای خارج بازگردد. رحمت و حساسیت به غم دیگران، یا پیام های نمادگرایی در شعر حاکم است؟ هیچ پاسخی وجود ندارد ، هر خواننده همیشه به روش خود درک می کند ، بنابراین نمی توان به طور واضح گفت.

این شعر بلوک آن را از زاویه ای جدید باز می کند، اگر خواننده از همان ابتدا او را به عنوان یک شاعر از قبل تثبیت شده، نمادگرا بشناسد. چنین اشعار، شاید ساده، روشن، کمی ساده لوحانه شاعر را به خود جذب می کند. اتفاقاً آن‌ها مانند کارهای بعدی بلوک که متوجه می‌شود نمادگرایی نسبتاً بی‌اهمیت است، بیشتر زمینی هستند. احتمالاً بدون چنین شعرهای جوانی، استعداد بلوک به طور کامل توسط ما آشکار نمی شد. او که چنین شخصیت همه کاره ای داشت، همیشه زندگی خود را در شعر گفت.

تجزیه و تحلیل شعر آه، چقدر دیوانه بیرون از پنجره طبق نقشه

ممکن است علاقه مند باشید

  • تجزیه و تحلیل شعر ادو به آرامی صدای زنگ Yesenin را شنید

    طبیعت و انسان دو جزء دنیای پهناور ما هستند که همیشه در صفحات آثار ادبیات روسیه حضور دارند. شعر سرگئی یسنین نیز از این قاعده مستثنی نیست

  • تحلیل اشعار مرژکوفسکی

    تحلیل اشعار مرژکوفسکی

  • تحلیل شعر پاییز بالمونت

    بالمونت تنها شاعری است که بعدها شروع به تقلید از نویسندگان دیگر کرد. او در تمام مدت فعالیت خود موفق شد تعداد زیادی از آثار مختلف را خلق کند.

  • تحلیل شعر سوگند آخماتووا

    هر بی عدالتی، اندوه و رنجی در روح تقریباً هر فردی که چنین چیزی را می بیند پاسخ خاص خود را دارد، مردم مستعد همدردی هستند. کی شروع شد

  • تجزیه و تحلیل شعر احساس عالی! در هر دری از نکراسوف

    در دوره های سخت زندگی، هر یک از ما ناخودآگاه به سراغ عزیزترین و نزدیک ترین فرد یعنی مادری می رویم که در هر شرایط سختی قادر به پشیمانی و حمایت است.

پیش از این، کار الکساندر الکساندرویچ بلوک با احساس و عاطفه بسیار مشخص می شود. نمونه ای از این شعر "آه، چقدر دیوانه است بیرون از پنجره" - نمونه ای عالی از اشعار فلسفی. در اینجا تحلیل کوتاهی از «آه بیرون پنجره چقدر دیوانه است» را طبق برنامه می خوانید که با آن بهتر می توانید برای درس ادبیات ششم دبستان آماده شوید.

تحلیل مختصر

تاریخ خلقت- بیت در سال 1899 در دوره جستجوهای خلاقانه و تجربیات عاشقانه شاعر سروده شده است. منتشر شده در مجموعه شعر «آنته لوسم».

موضوع شعر- تنهایی قهرمان غنایی که هوای خروشان بر آن تاکید دارد.

ترکیب بندی- نوع ترکیب حلقه.

ژانر. دسته- اشعار فلسفی.

اندازه شاعرانه- تترامتر ایامبیک با قافیه متقاطع.

استعاره ها"برای مبارزه با تاریکی و باران"، "و حسرت رانده می شود -

در آغوش سرمای نمناک! .. ".

القاب"وحشتناک"، "شر".

وارونگی- "ابرها می شتابند."

جعل هویت"غرش دیوانه وار"، "طوفان بیداد می کند"، "زوزه باد".

تاریخ خلقت

در سال های دانشجویی، بوک به جنبش نمادگرایی پیوست، اما قبل از آن به طور فعال در شعر جستجو می کرد و دائماً ژانرها و سبک ها را آزمایش می کرد. نتیجه این جستجو مجموعه شعر «Ante Lucem» بود که در سال 1899 منتشر شد. از دیگر آثار، بیت «وای چه دیوانه است بیرون پنجره» بود که در آن از منشور طبیعت خشمگین، عذاب روحی شاعر جوان به نمایش درآمده است.

در آن زمان، بلوک مدتها بود که ناامیدانه عاشق لیوبوف مندلیف بود که بعدها همسر او شد. با این حال، مرحله اولیه رابطه آنها نوید خوبی برای چنین نتیجه موفقیت آمیزی نبود. پس از یک اعتراف لمس کننده احساسات، جدایی طولانی مدت دنبال شد که به یک آزمون واقعی برای اسکندر تبدیل شد.

تجربه های درونی شاعر در سطرهای شعر «آه، چه دیوانه است بیرون از پنجره» منعکس شده است. آنها به طور کامل وضعیت ذهنی او را منعکس کردند، به مقابله با عواقب درام شخصی کمک کردند.

موضوع

موضوع اصلی اثر، تنهایی قهرمان غزلی است که روح ناآرامش به هیچ وجه نمی تواند آرامش پیدا کند. رنج سرگردانی که خانه ندارند به او نزدیک است، هیچ پناهگاه امنی نیست که بتوان در آن از عناصر آشکار شده پنهان شد. قهرمان که از رنج روحی رنج می برد، رویای سهیم شدن در سرنوشت خود را در سر می پروراند و این میل او را به سمت طوفان سوق می دهد.

حتی تا حدی به بدبختانی که از بد آب و هوا فقط رنج جسمی می کشند حسادت می کند. دیر یا زود، طوفان می گذرد و خورشید دوباره در آسمان صاف ظاهر می شود، در حالی که هوای بد ذهنی آن می تواند تا ابد ادامه یابد.

ترکیب بندی

در یک اثر کوچک، متشکل از دوازده سطر، نویسنده بر توصیف یک طوفان مهیب تمرکز می کند - شعر با آن شروع می شود و با آن به پایان می رسد.

اوج روایت، فریاد قهرمان غنایی است که می‌خواست در سرنوشت آن آدم‌های بدبختی که مجبور به خلوت شدن با عناصر هستند، شریک شود.

ژانر. دسته

شعر «آه بیرون پنجره چقدر دیوانه است» در ژانر غزل فلسفی سروده شده است. متر شعری چهار متر ایامبیک با قافیه ضربدری است.

ابزار بیان

کار بلوک به دلیل بیان عاطفی عالی آن قابل توجه است. این تأثیر توسط شاعر با استفاده از ساختارهای تعجب به دست آمده است، فعل های متعددی که شورش عناصر اجرا شده را به خوبی بیان می کند.

همچنین در شعر بسیار است استعاره("برای مبارزه با تاریکی و باران"، "و حسرت می راند - در آغوش سرمای مرطوب! ..") القاب("وحشتناک"، "شر")، جعل هویت("دیوانه وار غرش می کند"، "طوفان بیداد می کند"، "باد زوزه می کشد").

تصویری از طوفان سهمگین به لطف تکرار همان کلمات (باران، باد، دیوانه‌وار، شب، خشمگین)، و همچنین همخوانی حروف "o" و "y" در مقابل چشمان خواننده قرار می‌گیرد که این امکان را فراهم می‌کند. تا صدای باران و زوزه باد را به وضوح بشنویم.

شعر "اوه، چقدر دیوانه است بیرون از پنجره ..." مورخ 24 اوت 1899 است. آن را بلوک نوزده ساله در زمان اولین سرگرمی هنوز جوانش برای تئاتر نوشته است. در برخی از نسخه ها به بازیگر تئاتر الکساندرینسکی دالماتوف اختصاص داده شده است که اجرای او در نقش شاه لیر شاعر خوشحال شد. کتیبه اثر برگرفته از مونولوگ شخصیت اصلی تراژدی است.

موضوع اصلی شعر

این شعر همانطور که در بالا نوشته شد از طرح و فضای تراژدی شکسپیر الهام گرفته شده است. بسیاری از خطوط اثر متن مونولوگ قهرمان شکسپیر فریب خورده و از پادشاهی رانده شده است. شعر آغشته به شفقت عمیق برای "مردم بی خانمان" است.

شاعر البته نه تنها مفهوم خانه را به عنوان پناهگاهی از هوای بد در ذهن دارد. نویسنده در مورد تنهایی معنوی قهرمان، خیانت به عزیزان صحبت می کند. رنج های تبعیدیان را در دل می پذیرد، دردهای روحی و جسمی او برایش نزدیک و قابل درک است. همدردی با "رنج کشیده ها" او را از خانه بیرون می کند، شاعر می خواهد در سرنوشت آنها شریک شود.

پس مضمون شعر، تنهایی قهرمان غزلیات، «بی خانمانی» او بود. انگیزه بیرونی برای نوشتن اثر توسط بلوک شوک عاطفی او از بازی این بازیگر بود. اما انگیزه های عمیقی نیز وجود داشت که مبنای ایجاد یک مینیاتور غنایی بود - رابطه بین شاعر و عروس که بسیار دشوار بود.

آن تابستان، با لیوبوف مندلیوا، که شاعر عاشق او بود، توضیحی رخ داد و پس از آن استراحتی رخ داد. به زودی، عاشقان دوباره به هم نزدیک شدند، اما در پایان تابستان 1899، بلوک تراژدی فراق را تجربه کرد. او از تنهایی عذاب می کشد ، طوفانی در روحش موج می زند که در شعر "آه ، چقدر دیوانه بیرون از پنجره ..." و پناهگاه توصیف کرده است. بالاخره این طوفان طبیعی باید یک روز تمام شود و هوای بد روحی او به قول نویسنده برای همیشه پابرجا خواهد ماند.

در متنی کوتاه بر شرح «طوفان شیطانی» خروشان تأکید شده است که شعر با آن آغاز و به پایان می رسد. اوج روایت، فریاد آرزوی نویسنده است که به دنبال کسانی که در طوفان بیرون پنجره‌هایش سرگردانند، خود را «به آغوش سرمای نمناک» بیندازد. در این تلاش نه تنها می توان احساس شفقت برای سرگردان های بی خانمان، بلکه امید یافتن آرامش از دست رفته را در مبارزه "علیه تاریکی و باران" خواند.

تحلیل ساختاری شعر

متن شعری خالی از تصاویر رنگی است. شاعر برای انتقال تصویری از عناصر خشمگین از ردیف هایی از کلمات با مصوت های تکراری «ی» و «و» استفاده می کند. تکنیک آوایی به خواننده این امکان را می دهد که صداهای طوفان را "شنود". متن مملو از تعجب ها، ساختن فعل های مکرر و ممتد است که آشفتگی، اضطراب و تنهایی قهرمان غزل را می رساند. شعر به بند شکسته نمی شود. فشرده بودن متن به ما این امکان را می دهد که آن را به عنوان یک "بازدم" درک کنیم، یک اندیشه کوتاه بیان شده عاطفی از یک شاعر رنج دیده.

این اثر که توسط بلوک جوان نوشته شده است حاوی ویژگی های بارز کل اثر شاعر است: نمادگرایی ، صداقت در توصیف وضعیت روحی قهرمان غنایی ، پیوند دادن حرکات روح او با پدیده هایی که در طبیعت اتفاق می افتد.


2021
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه