20.02.2024

محرمه سلطان (دختر محمود دوم). III.محمود دوم - در امپراتوری عثمانی زنان و صیغه ها


تاریخ در استانبول تقریباً از هر سنگی به شما نگاه می کند. بنابراین پیاده روی توجه من را به این شخصیت تاریخی جلب کرد. شخصیت کنجکاو و مبهم بود.

محمود دوم بود سی ام سلطان امپراتوری عثمانی.شماره خوبی است، اینطور نیست؟ :)
و پسر زنی که دائماً به نسبت خویشاوندی (تقریباً پسر عمو) با همسر ناپلئون ژوزفین نسبت داده می شود. در حرمسرا نام او بود نکشیدیل.اما نام واقعی ظاهراً است ایمه دی ریوری. خوب یادت هست درسته؟ :)
آنها می گویند او در دریای کارائیب در جزیره مارتینیک به دنیا آمد و سپس کشتی ای که در آن در حال حرکت بود توسط دزدان دریایی بربر دستگیر شد و او را به الجزایر فروختند و از آنجا بعداً به حرمسرای سلطان عبدالله ختم شد. حمید اول، تبدیل شدن به همسر چهارم او و مادر محمود دوم:

محمود دوم در آغاز قرن نوزدهم به مدت 31 سال سلطنت کرد - از 1808 تا 1839. و از نظر تئوری شاید اصلاً سلطان نمی شد. قبل از او، سلطان سلیم سوم بود که در سال 1807 توسط یانچاری های شورشی از سلطنت ساقط شد و از اصلاحات حاکم ناراضی بود. مصطفی چهارم برادر بزرگ محمود دوم بر تخت سلطنت نشست. اما سلیم سوم برکنار شده حامیان خاص خود را داشت که پس از یک سال قوت خود را جمع کردند، سعی کردند با شروع شورش او را به تاج و تخت بازگردانند. در حالی که آنها به کاخ یورش بردند، مصطفی چهارم، احمق نباش، دستور مرگ سلیم و در همان زمان برادر کوچکترش محمود دوم را صادر کرد. سلیم خفه شد و محمود موفق شد مانند بابانوئل از قاتلان طفره برود و از دودکش به پشت بام بپرد. در آن زمان شورشیان قصر و سلطان مصطفی را تسخیر کرده بودند. و سپس معلوم شد که از زمان کشته شدن سلیم سوم، تنها کسی از خاندان عثمانی که می تواند تاج و تخت را به ارث ببرد محمود دوم بوده است. اتفاقاً یکی دو ماه بعد او از برادرش که دستور قتل او را صادر کرده بود به همین روش انتقام گرفت. دسیسه - دسیسه!...

جالب است که کسانی که سلطان جدید را به سلطنت رساندند، متعاقباً به دست او مردند. این محمود دوم بود که در سال 1826 به ارتش افسانه ای جانیچرهای امپراتوری عثمانی پایان داد:

وقتی در مورد محمود دوم (مقاله کنستانتین ریژوف «سلطان محمود دوم») خواندم، اولین چیزی که به ذهنم آمد مقایسه با پیتر اول بود. اصلاحات او بسیار یادآور اصلاحات پیتر است. خودتان قضاوت کنید:

«محمود تمرین می‌کرد که ترک‌های جوان را برای تحصیل به خارج بفرستد. اصلاحات دولتی در پس زمینه اروپایی شدن عمومی زندگی صورت گرفت. در زمان سلطنت محمود، اولین روزنامه ترکی شروع به انتشار کرد، کتابهای چاپی زیادی ظاهر شد و بسیاری از چیزهای اروپایی از جمله صندلی و ساعت مورد استفاده قرار گرفت. کت و شلوار اروپایی شده است. نمونه ای از این امر توسط خود سلطان ارائه شد که در رمضان 1828 با شلوار آبی و لباس قرمز در برابر مردم ظاهر شد. احکام خاصی برش دادن لباس های مردانه و زنانه و همچنین بلندی ریش را تنظیم می کرد. مقامات ترک شروع به شرکت در مهمانی‌ها و پذیرایی‌هایی کردند که توسط سفارت‌خانه‌های خارجی برگزار می‌شد و با اروپایی‌ها و خانم‌ها سر یک میز نشستند، که قبلاً کاملاً غیرقابل قبول تلقی می‌شد.

با این حال، محمود دوم هنوز به پیتر اول نرسید. امپراتوری عثمانی تحت رهبری او ضعیف شد، در جنگ ها متحمل شکست شد... همانطور که مشاور نظامی او، فیلد مارشال معروف هلموت فون مولتکه بزرگ، بعدها نوشت: او (محمود دوم) هرگز نتوانست به هدفی که تمام عمر برای آن تلاش کرده بود برسد. رودخانه های خون ریخته شد، نهادهای قدیمی و سنت های مقدس کشور ویران شد. به خاطر اصلاحات، ایمان و غرور مردمش خدشه دار شد و این اصلاحات با تمام اتفاقات بعدی خدشه دار شد.»

سلطان در سال 1839 بر اثر سل ریوی و سیروز کبد درگذشت، که می دانید چه اتفاقی می افتد. :)

اکنون پشت دیوارهای بلند قرار دارد:



به هر حال، جانشین محمود دوم عبدالمجیت اول، پسر بزرگ او بود. همان کسی که به لطف او قبلاً کمی با او آشنا هستیم.

متأسفانه، ما به مقبره سلطان در قبرستان نرسیدیم، برای مرمت بسته بود:

من باید از نقد او راضی باشم:

از جهات مختلف:

با این حال، این به هیچ وجه ما را ناراحت نکرد و ما یک قدم زدن فوق العاده در قبرستان دوست داشتنی، کاملا رمانتیک و اصلاً گوتیک داشتیم. :)

احتمالاً رسیدن به چنین چیزی حتی در شب هم ترسناک نیست. :)

از آنجایی که به طور تصادفی به این قبرستان آمدیم، از نظر اطلاعاتی آمادگی لازم را نداشتم. بنابراین من فقط از آنچه در اطراف دیدم عکس گرفتم:

و من نمی دانستم که اینجا، در این مقبره، خواهر بزرگ سلطان اسما، همسرش بزمیالم ولید سلطان، پسر و نوه او که بعداً سلطان شدند، آرمیده اند. عبدالعزیز دوم(تصویر سمت راست) و عبدالحمیت دوم(تصویر سمت چپ):

در خود گورستان آخرین شاخه های سلسله ای هستند که قدرت را از دست دادند:

نوه سلطان مراد پنجم امینه عطیه سلطان، آخرین نوه سلطان عبدالحمید دوم عثمان ارطغرول(عثمان ارطغرول)، متولد در زمان سلطنت سلسله عثمانی (1912) 97 سال زندگی کرد! ماشاالله! - به قول ترک ها! و او اخیرا درگذشت - در سال 2009. اگر آتاتورک جمهوری ترکیه را تأسیس نمی کرد، سلطان می شد:

عثمان در زمان اعلام آن در وین مشغول تحصیل بود. او تا سال 1939 در آنجا ماند و پس از آن به نیویورک نقل مکان کرد. اولاد سلاطین برای مدت طولانی از ورود به کشور منع شدند. و هنگامی که سرانجام، دولت با خانواده‌های سلطنتی سرافکنده شد و خود عثمان را به دیدار از وطن تاریخی‌اش دعوت کرد، سلطان متواضع، مانند یک جهانگرد معمولی، در صف ایستاد تا در واقع خانه خود را ببیند، جایی که دوران کودکی خود را در آن گذرانده است. - کاخ دلمه باغچه اما همچنان در استانبول استراحت کرد. باشد که او در آرامش باشد!

سلطان ترک از سلسله عثمانی که از سال 1808 تا 1839 سلطنت کرد. فرزند پسر. عبدالحمید اول متولد شد. 20 ژوئیه 1785 + 1 ژوئیه 1839

محمود تقریباً تصادفی سلطان شد: او توسط شرکت کنندگان در کودتای 28 ژوئیه 1808 به رهبری مصطفی پاشا بایراکتار بر تخت نشست. قرار بود با محاصره کاخ سلطان، قدرت را به سلطان سلیم سوم که یک سال پیش از آن خلع شده بود بازگردانند. اما به دستور مصطفی چهارم برادر بزرگ محمود خفه شد. خود محمود تقریباً در سرنوشت مرد بدبخت شریک بود - قاتلان قبلاً او را تعقیب می کردند ، اما افراد وفادار به شاهزاده به او کمک کردند تا از طریق دودکش به پشت بام قصر برود. پس از برکناری مصطفی چهارم، محمود آخرین فرزند خاندان عثمانی باقی ماند. بایرکرات چاره ای نداشت جز اینکه او را سلطان اعلام کند. به نوبه خود، محمود مجبور شد بایرکرات را به عنوان وزیر بزرگ منصوب کند و تمام قدرت را به دست او منتقل کند. او قبل از هر چیز خشم خود را بر سر افراد مورد علاقه مصطفی چهارم و یاماک ها که نقش شومی در سرنگونی سلیم سوم داشتند فرود آورد. در همان روزهای اول وزیری خود، 300 نفر را اعدام کرد (از جمله آنها موسی پاشا بود که در واقع کودتای 1807 را رهبری کرد). دسته های یامک از حقوق خود محروم و متفرق شدند. سپس بایرکرات با اقدامات سختی به پایتخت نظم بخشید. استانبول که در تمام دوران سلطنت مصطفی چهارم در دست باندهای لجام گسیخته جنیچرها و یاماکها بود، سرانجام آرام گرفت. اما هدف اصلی سازمان دهندگان کودتای 1808 بازگشت به سیاست اصلاحات سلیم بود که در نتیجه برنامه ریزی شد تا ارتش بزرگ و منظمی که به سبک اروپایی آموزش دیده در ترکیه ایجاد شود.

قبلاً در ماه اکتبر ، Bayrakrat تصمیم گرفت یک سپاه منظم از سکوبان (به اصطلاح تفنگداران ژانیساری) به تعداد 5 هزار نفر تشکیل دهد. به طور رسمی، سکبان ها قرار بود هشتمین مرکز ارتش یانیچری را تشکیل دهند، اما در واقع اولین دسته از ارتش منظم بودند. این نوآوری نمی‌توانست جانیچرها را که رقبای خود را در سکون می‌دیدند، آزار دهد. در دادگاه با او به همان سردی برخورد کردند. محمود که از قدرت واقعی محروم بود، به بایرکرات به چشم یک غاصب می نگریست و در آرزوی پایان دادن به او بود. اما رهایی از دست وزیر مقتدر اصلاً آنطور که او انتظار داشت به دست محمود نرسید. دشمنان اصلاحات که در ژوئیه شکست خوردند، در آبان ماه به حمله پرداختند. قیام در شب 14 تا 15 نوامبر آغاز شد. گروهی متشکل از 1000 جانیچر خانه بایرکرات را محاصره کردند و با مردم او جنگ را آغاز کردند. وقتی همه امکانات برای دفاع به پایان رسید، بایرکرات یک مجله پودر را در زیرزمین برج خود منفجر کرد. بیش از 300 جانیچر زیر آوار آن جان باختند. بسیاری از یاران بایرکرات کشته شدند. جنیچرها می خواستند مصطفی چهارم را به سلطنت برگردانند و محاصره کاخ سلطان را آغاز کردند. اما مصطفی به دستور محمود کشته شد. اکنون او تنها فرزند سلسله عثمانی باقی مانده است. شورش علیه او معنای خود را از دست داد و صلح در 17 نوامبر به پایان رسید. محمود موافقت کرد که نزدیکترین همکاران بایرکرات را اعدام کند و "ارتش جدید" - سپاه سکبان ها را نابود کند. در پاسخ، ینیچرها پذیرفتند که او را سلطان خود بدانند.

به نظر می رسید که ایده اصلاحات نظامی برای همیشه دفن شده است. با این حال، روند عینی وقایع، سلطان را مجبور کرد که بارها و بارها نزد او بازگردد. دلیل این امر جنگ های بیرونی و داخلی بود که در آن ارتش ترکیه با قوام غم انگیزی ورشکستگی کامل خود را نشان داد. آغاز سلطنت محمود با جنگ دیگر روسیه و ترکیه رقم خورد. در ابتدا، به کندی پیشرفت کرد، زیرا هر دو ایالت زمانی برای آن نداشتند. سپس خصومت ها شدت گرفت. در پاییز 1811، کوتوزوف در نزدیکی روشچوک شکست سنگینی بر ترک ها وارد کرد. لشکر دانوبی سلطان شکست خورد و او مجبور شد مذاکرات صلح را آغاز کند. بر اساس معاهده بخارست، ترکیه بیسارابیا را به روسیه واگذار کرد. صرب ها که فعالانه در کنار روس ها می جنگیدند، خودمختاری دریافت کردند. اما روسیه به دلیل شروع جنگ با ناپلئون نتوانست از منافع متحدان خود دفاع کند. بلافاصله پس از امضای معاهده بخارست، محمود شروع به تدارک لشکرکشی به صربستان کرد. تا آغاز تابستان، سه ارتش با تعداد کل 250 هزار نفر در مرزهای آن متمرکز شدند. در ماه ژوئیه، نبردهای شدیدی در سراسر مرز صربستان و ترکیه در گرفت. شورشیان صرب که پنج برابر کوچکتر از ترکها بودند، نتوانستند در برابر چنین دشمن قدرتمندی مقاومت کنند. تا اکتبر آنها در همه جبهه ها شکست خوردند. رهبر قیام کارا جورج به اتریش گریخت. در 7 اکتبر ترکها وارد بلگراد شدند. عیاشی وحشیانه از انتقام جویی، قتل، بردگی و سرقت غیرنظامیان آغاز شد. از صربها خواسته شد تا برای تمام سالهای قیام، از سال 1804، مالیات بپردازند. صربها که قادر به تحمل وحشت مقامات ترکیه نبودند، دوباره در آوریل 1815 اسلحه به دست گرفتند. به زودی نیروهای شورشیان در حال حاضر به 40 هزار نفر رسید. محمود متوجه شد که صربستان را نمی توان تنها با اقدامات سرکوبگرانه مهار کرد و با وساطت روسیه، با رهبر قیام، میلوش اوبرنوویچ، قراردادی منعقد کرد. طبق شرایط آن، صربستان خودمختاری جزئی دریافت کرد. اما نهضت ملی در ولایات عثمانی به همین جا ختم نشد. در اوایل دهه 20. قیام والاچیا را فرا گرفت. سپس جنگ آزادی یونان آغاز شد.

این آخرین قیام توسط اعضای انجمن مخفی "Filiku Eteria" به رهبری ژنرال سرویس روسی یپسیلانتی تهیه شد. (این انجمن در سال 1814 در اودسا تأسیس شد. از سال 1818 مرکز سازمان به استانبول منتقل شد. در بسیاری از شهرهای شبه جزیره بالکان شاخه های اتریستی وجود داشت). قیام در آوریل 1821 در موریا آغاز شد و در مدت کوتاهی به تمام قاره یونان، جزایر دریای اژه و آندریاتیک گسترش یافت. لحظه ای که برای او انتخاب شد بسیار مساعد بود، زیرا در آن زمان سلطان در حال جنگ سرسختانه با ولی یانینا پاشالیک علی پاشا یانینسکی بود که در واقع یک اصالت آپاناژ مستقل ایجاد کرد. نیروهای دولتی علیه علی پاشا شامل پادگان های بسیاری از شهرهای موریا بودند که اجرای طرح های اتریست ها را تسهیل می کرد. شورشیان پاترا، کورنت، آرگوس و تعدادی شهر دیگر را اشغال کردند. به زودی ساکنان جزایر بزرگتر به آنها پیوستند.

محمود به خبر قیام بسیار دردناک واکنش نشان داد. رسولانی به تمام نقاط امپراتوری فرستاده شدند تا به مسلمانان اطلاع دهند که تاج و تخت در خطر است و از همه کسانی که قادر به حمل سلاح بودند بخواهند به استانبول بشتابند. محمود سپس «جنگ مقدس علیه کفار» را اعلام کرد. اولین قربانی این فراخوان جمعیت مسیحی پایتخت بودند که اکثر آنها هیچ ارتباطی با قیام نداشتند. در طی چند هفته، متعصبان مسلمان بیش از 10 هزار مسیحی را در استانبول کشتند (از جمله پاتریارک گریگوری قسطنطنیه، که در دروازه های خانه ایلخانی به دار آویخته شد). سپس موجی از قتل عام مسیحی در سراسر امپراتوری رخ داد که منجر به قربانیان جدید بی شماری شد (به عنوان مثال، در خیوس، ترک ها 70 هزار نفر - تقریباً کل جمعیت مسیحی آن) را کشتند و به بردگی فروختند. در پاسخ به این جنایات، یونان شروع به کشتار مسلمانان کرد. بسیاری از یونانیان که قبلاً از مبارزات آزادیبخش دور بودند، اسلحه به دست گرفتند. در اکتبر 1821، پس از یک محاصره پنج ماهه، شورشیان مرکز اداری موریا، تریپولیس را تصرف کردند. در آغاز سال 1822، آنها قبلاً ارباب کل شبه جزیره، بخش قابل توجهی از یونان مرکزی و تعدادی از جزایر یونان بودند. در ژانویه 1822، مجلس ملی در اپیداوروس تشکیل شد که استقلال یونان را اعلام کرد و قانون اساسی آن را تصویب کرد. پس از این، قیام به مناطق مختلفی از تسالی و مقدونیه گسترش یافت.

در بهار سلطان لشکر درامالی محمود پاشا را بر علیه یونانیان به حرکت درآورد. در آغاز ژوئیه 1822، از طریق تنگه کورینث، او به مورا حمله کرد، آرگوس را اشغال کرد، اما نتوانست موفقیت خود را توسعه دهد. معلوم شد که قدرت ترکها در برابر اقدامات گروههای پارتیزانی بی شماری که در بسیاری از نبردهای کوچک خسارات وحشتناکی به محمود پاشا وارد کردند، ناتوان بود. نیاز فوری به یافتن ذخایر وجود داشت، اما درست در آن زمان جنگ با ایران آغاز شد که نیروهای قابل توجهی از ارتش ترکیه را جذب کرد. سلطان که هیچ گزینه دیگری برای مقابله با قیام نداشت، به دست نشاندش، حاکم مصر، محمد علی، کمک گرفت. او یک ارتش آموزش دیده توسط اروپا و یک ناوگان نسبتاً مدرن برای مبارزه با شورشیان یونانی در اختیار محمود قرار داد، اما در مقابل خواستار انتقال موریا به کنترل پسرش ابراهیم شد. سلطان موافقت کرد. ورود سپاهیان ابراهیم پاشا اوضاع را به طرز چشمگیری تغییر داد. در نوامبر 1824 قیام کرت را شکست داد، در فوریه 1825 ناوارینو را تصرف کرد، در تابستان همان سال بخش قابل توجهی از مورا را تصرف کرد و در ژوئن تریپولیس را تصرف کرد.

موفقیت های ارتش مصر، کارایی بالای رزمی و آموزش خوب، محمود را متقاعد کرد که باید به اصلاحات سلیم سوم بازگشت و بلافاصله سازماندهی مجدد ارتش ترکیه را آغاز کرد. بسیاری از نزدیکان او نیز به همین کار تمایل داشتند. در ماه مه 1826، بالاترین مقامات سکولار و روحانی امپراتوری طرحی را برای ایجاد یک سپاه منظم جدید ایشکنجی، به تعداد 7.5 هزار نفر، مورد بحث و بررسی قرار دادند. حقوق سربازان او 8 برابر بیشتر از حقوق جانیچر تعیین شد. در 29 می، محمود فرمان مربوطه را امضا کرد. در عرض چند روز بیش از 5 هزار نفر برای سپاه ثبت نام کردند. در 12 ژوئن، با جمعیت زیادی از مردم در میدان میاسنایا، اولین جلسات آموزشی با گروهی از سربازان ارتش جدید آغاز شد. جانیچرها بلافاصله تهدید ناشی از این ابتکار را احساس کردند و در 15 ژوئن در استانبول قیام کردند. پس از اطلاع از شورش، سلطان (او در آن زمان در اقامتگاه تابستانی خود در ساحل اروپایی بسفر بود) بلافاصله به قصر سلطان توپکائو رسید و شروع به سرکوب آن کرد. نیروی اصلی برای مبارزه با جانیچرها واحدهای توپخانه و همچنین بمباران، معدنچیان و ملوانان بودند. در حالی که ینیچرها با خشم کور به اطراف استانبول هجوم آوردند و وقت خود را با آتش زدن خانه های افراد منفور، غارت اموال و کشتن عزیزانشان تلف کردند، لشکری ​​بزرگ به توپکائو کشیده شد. تعداد توپخانه ها به تنهایی - سربازان منضبط و آموزش دیده اروپایی - به 14 هزار نفر می رسید.

با شنیدن این تدارکات، جانیچرهای شورشی (حدود 15 هزار نفر بودند) در میدان جمع شدند و از سلطان خواستند فرمان تشکیل ارتش ایشکنجی را لغو کند و برخی از بزرگان خود را برای انتقام به آنها تحویل دهد. محمود قاطعانه از انجام این خواسته ها خودداری کرد و هر دو طرف برای نبرد آماده شدند. افکار عمومی طرف محمود بود. حتی علما در پاسخ به سوال سلطان شورشیانی که بر علیه سلطان و خلیفه خود اسلحه به دست گرفته اند چه مجازاتی مستحق هستند، یکصدا پاسخ دادند - مرگ! تصمیم گرفته شد که پرچم مقدس پیامبر را که در کاخ عثمانی نگهداری می‌شود، در مسجد سلطان احمد به نمایش بگذارند و از مردم بخواهند که زیر آن جمع شوند تا شورشیان را مجازات کنند. پایتخت نشینان نسبت به این فراخوان بی تفاوت نماندند و به هرکسی که می خواست در نبرد شرکت کند اسلحه داده شد. سپاهیان سلطان میدان میاسنایا را محاصره کردند و پس از آن از شورشیان خواسته شد که تسلیم شوند. آنها نپذیرفتند و توپخانه‌ها فوراً به روی جمعیت جانیچران آتش گشودند. شورشیان با بی نظمی به پادگان های خود عقب نشینی کردند، اما گلوله باران آنها را در اینجا نیز تعقیب کرد. پادگان چوبی آتش گرفت. حدود 3 هزار جنچی در شعله های آتش جان باختند. توپخانه ها وارد میدان شدند و شروع به کشتن کسانی کردند که هنوز زنده بودند. در عرض پنج ساعت شورش سرکوب شد. جانیچرهای زنده مانده را در خیابان ها، در حیاط ها می گرفتند، از مخفیگاه بیرون می کشیدند و یا در جا کشته می شدند یا به دادگاهی که مخصوص ایجاد می شد فرستاده می شدند. در مجموع، حداقل 7 هزار جانیچر کشته شدند، 15 هزار نفر دیگر از پایتخت اخراج شدند. در 17 ژوئن 1826، جلسه ای از مقامات ارشد تصمیم به انحلال سپاه جانیچی گرفت. فرمانی به استان فرستاده شد که تمامی تشکیلات جنیچی را منحل و نافرمانان را اعدام کرد. با اشتیاق فراوان اجرا شد. در نتیجه حدود 30 هزار جانیچر دیگر در محل اعدام شدند. این نوع ارتش برای همیشه وجود نداشت. محمود سپس واحدهای یامک را منحل کرد و سواره نظام منظم سپاهی را منسوخ کرد. هر دوی این تشکیلات، مانند سپاه جانیچر، منبع دائمی ناآرامی و سنگر ارتجاع بودند. در ماه اوت، سلطان سلسله دراویش بکتاشی را که سپاه جانیچی قرن ها با آن ارتباط نزدیک داشت، منحل کرد. رهبران نظم در ملاء عام اعدام شدند و تمامی خانقاه های دراویش ویران شدند. پس از این، ایجاد ارتش منظم با سرعتی شتابان پیش رفت. در تابستان سال 1826، سلطان فرمانی مبنی بر تشکیل واحدهای جدید پیاده نظام صادر کرد که قرار بود آموزش آنها طبق مدل های اروپایی انجام شود. در مجموع، قرار بود هشت هنگ ارتش جدید با تعداد کل 12 هزار نفر ایجاد شود. از مربیان فرانسوی برای آموزش آنها دعوت شد.

ایجاد یک ارتش جدید تنها در آغاز بود، زمانی که یک جنگ بزرگ خارجی جدید آغاز شد، ناشی از حوادث یونان. در ژوئن 1827، روسیه، فرانسه و انگلیس اولتیماتومی به محمود فرستادند و خواستار خودمختاری یونان شدند. محمود حاضر به انجام آن نشد. در ماه اوت، یک اسکادران انگلیسی-روسی-فرانسوی به سواحل موریا نزدیک شد. متفقین 26 کشتی داشتند. ناوگان ترکیه-مصر متشکل از 65 کشتی با آنها مخالفت کردند. با این وجود، نبرد در خلیج ناوارینو، که در 20 اکتبر 1827 اتفاق افتاد، با شکست کامل او به پایان رسید - ترک ها 55 کشتی را از دست دادند و متفقین هیچ یک را از دست ندادند. موقعیت ارتش ابراهیم پاشا بلافاصله پس از این به شدت بدتر شد. ارتباط او با مصر قطع شد و فرصتی برای دریافت مهمات و غذا نداشت. در سال 1828، به درخواست قدرت های اروپایی، مصری ها ارتش خود را تخلیه کردند. در آوریل همان سال جنگ روسیه و ترکیه آغاز شد. در ماه مه، روس ها از پروت گذشتند و به مولداوی حمله کردند. کشتی های روسی محاصره داردانل را آغاز کردند. در آغاز سال 1829، ارتش روسیه از بالکان گذشت و در 20 اوت ادرنه را اشغال کرد. تهدید بر سر خود استانبول است. در همان زمان ارزروم در ماوراءالنهر تصرف شد. محمود چاره ای جز پذیرش خواسته های قدرت های اروپایی نداشت. در ماه سپتامبر او یک معاهده صلح امضا کرد. به گفته وی، دهانه دانوب و سواحل شرقی دریای سیاه به روسیه می گذشت. یونان و صربستان خودمختاری گرفتند. اکثریت یونانی ها و صرب ها این سازش را نپذیرفتند و در آغاز سال 1830 سلطان مجبور شد استقلال کامل یونان (بدون تسالی و اپیروس) را به رسمیت بشناسد و به صربستان وضعیت یک شاهزاده خودمختار را اعطا کند. این بزرگترین شکست عثمانی در تاریخ بود و به جهانیان نشان داد که امپراتوری ترکیه چقدر ضعیف شده است. در همان سال فرانسه فتح الجزایر را آغاز کرد و پاشا محمدعلی مصر آشکارا از سلطان جدا شد.

محمود نتوانست تجاوزات فرانسه را دفع کند، اما قرار نبود وقاحت مصریان را تحمل کند. از آنجایی که سلطان برای جنگ فوری با محمدعلی سپاهی نداشت، وانمود کرد که دوستانه ترین روابط را با پاشا مصر حفظ می کند و در این میان اصلاحات نظامی را با سرعتی شتابان انجام داد. اما محمد علی نگذاشت نیروی خود را جمع کند. در پاییز 1831 ارتش او به سوریه حمله کرد. آکا در ماه مه 1832 تصرف شد و دمشق در ژوئن سقوط کرد. در ماه ژوئیه، ترکها در نزدیکی حمص و در تنگه بیلان شکست خوردند. در نوامبر، مصریان از دروازه کیلیکیه عبور کردند، وارد آناتولی شدند و در دسامبر قونیه را اشغال کردند. در 20 دسامبر نبردی عمومی در نزدیکی این شهر رخ داد و ارتش ترکیه باز هم کاملاً شکست خورد. محمود در این نبرد تقریباً تمام گروهان های منظم جدید خود را از دست داد. وزیر اعظم که آنها را فرماندهی می کرد دستگیر شد. بنابراین سلطان در ماه مه 1833 مجبور شد با خواسته های محمدعلی موافقت کند و سوریه، فلسطین و کیلیکیه را تحت حکومت خود قرار دهد. با این حال، پاشا مصر همچنان دست نشانده او محسوب می شد.

با این حال، محمود این توافق را تنها به عنوان یک مهلت موقت در نظر گرفت. او اصلاحات نظامی را با انرژی تازه ای آغاز کرد. با وجود کمبود شدید بودجه و نارضایتی مردم از استخدام، تعداد ارتش منظم تا سال 1836 به 70 هزار نفر افزایش یافت. همزمان بازسازی ناوگان در حال انجام بود. تغییرات در حوزه نظامی با دگرگونی های دیگری همراه بود که بر تمام جنبه های زندگی ترکیه تأثیر گذاشت. در سال 1834 اصلاحات اداری انجام شد که در نتیجه تعداد پاشالیکس ها افزایش یافت و مساحت آنها کاهش یافت. بنابراین، پاشاها فرصت جمع آوری نیروهای قابل توجه در دستان خود و عمل به عنوان حاکمان مستقل را از دست دادند. علاوه بر این ، قدرت نظامی از آنها سلب شد - به فرماندهان واحدهای منظم منتقل شد. مقامات مرکزی بی توجه نبودند. وزارتخانه ها ایجاد شد و محمود در سال 1837 شورای وزیران را تشکیل داد که قدرت اجرایی به آن منتقل شد. وزیر اعظم شروع به لقب نخست وزیر کرد. مناصب و عناوین جدید معرفی شدند، حقوق دولتی ایجاد شد (پیش از این، مقامات با نذورات کسانی که به آنها مراجعه می کردند زندگی می کردند). محمود سعی کرد با رشوه مبارزه کند، اما موفقیت چندانی نداشت. در نتیجه همه این اقدامات، سیستم فئودالی قدیمی ارگان های دولتی امپراتوری تا حدودی اروپایی شد. اقتدار دولت مرکزی تقویت شد.

محمود مانند همه حاکمان اصلاح طلب با مشکل حاد پرسنلی مواجه بود. دولت به افسران، مهندسان نظامی، مقامات ملکی و متخصصان مختلف - پزشکان، معلمان، مترجمان و غیره نیاز داشت. این مشکل به سختی حل شد، زیرا در ترکیه پایگاهی برای آموزش چنین متخصصانی وجود نداشت - حتی مدارس ابتدایی و متوسطه سکولار وجود نداشت. ایجاد دومی با فرمان 1824 آغاز شد، اما پیشرفت بسیار کند بود. سلطان توجه اصلی را به آموزش افسران معطوف کرد. در سال 1834، او مدرسه نظامی ترکیبی اسلحه را افتتاح کرد (کالج فرانسوی سنت سیر به عنوان نمونه در نظر گرفته شد، اما افسران پروس در میان معلمان اینجا غالب بودند). در ابتدا هیچ کس نمی خواست در مدرسه درس بخواند و به همین دلیل دستور استخدام اجباری داده شد: نوجوانان را درست در خیابان های استانبول گرفتند و سپس به شدت تحت نظر قرار گرفتند تا فرار نکنند. واضح است که این بهترین راه حل نبود و چنین دانشجویانی فایده چندانی نداشتند. علاوه بر این، سطح تحصیلات عمومی ترک ها در آن زمان به قدری پایین بود که حتی اگر بخواهد، نمی توان از آنها افسران خوبی ساخت. سلطان نیز به تربیت پزشکان توجه زیادی نشان داد. در سال 1827 او یک دانشکده پزشکی نظامی و در سال 1829 یک دانشکده جراحی افتتاح کرد (اما فقط در سال 1838 امکان غلبه بر مقاومت روحانیون و اجازه آموزش عملی روی اجساد وجود داشت). در سال 1839، هر دو دانشکده پزشکی در مدرسه عالی پزشکی سلطان ادغام شدند. مدرسه حقوق برای مقامات و مدرسه علوم ادبی برای تربیت مترجم تأسیس شد. علاوه بر این، محمود تمرین می کرد که ترک های جوان را برای تحصیل به خارج بفرستد. اصلاحات دولتی در پس زمینه اروپایی شدن عمومی زندگی صورت گرفت. در زمان سلطنت محمود، اولین روزنامه ترکی شروع به انتشار کرد، کتابهای چاپی زیادی ظاهر شد و بسیاری از چیزهای اروپایی از جمله صندلی و ساعت مورد استفاده قرار گرفت. کت و شلوار اروپایی شده است. نمونه ای از این امر توسط خود سلطان ارائه شد که در رمضان 1828 با شلوار آبی و لباس قرمز در برابر مردم ظاهر شد. احکام خاصی برش دادن لباس های مردانه و زنانه و همچنین بلندی ریش را تنظیم می کرد. مقامات ترک شروع به شرکت در مهمانی‌ها و پذیرایی‌هایی کردند که توسط سفارتخانه‌های خارجی برگزار می‌شد و در آنجا با اروپایی‌ها و خانم‌ها سر یک میز نشستند، که قبلاً کاملاً غیرقابل قبول تلقی می‌شد.

تمام این دوران نقشی از شخصیت سلطان محمود داشت. او که ظاهراً غیرمجاز بود، قد کوتاهی داشت، مردی با هوش بالا بود و در رسیدن به اهدافش پیگیر بود. او که دارای شخصیت و اراده قوی بود، در عین حال بسیار محتاط بود و در مواقع لزوم می توانست تا سال ها نیت خود را پنهان کند. او نسبت به مخالفان خود بی رحم و بی رحم بود. اعدام در زمان او یک اتفاق عادی و حتی عادی بود. با تمام این اوصاف، محمود کاملاً از تعصب مذهبی خالی بود و به شدت به فرهنگ اروپایی علاقه داشت. متأسفانه در سالهای پایانی عمرش به الکل معتاد شد و در نتیجه بیمار شد و هر چه شدیدتر شد. در 1837-1839 او زمانی که نمی توانست در امور دولتی شرکت کند، وقفه های طولانی داشت. در این میان ناآرامی ها و جنگ ها متوقف نشد. در سال 1838 روابط با محمد علی تشدید شد. سلطان شروع به آماده شدن برای جنگ کرد که در ماه مه 1839 آغاز شد. نتیجه آن مانند جنگ اول بود. در 24 ژوئن، نبردی سرنوشت ساز در نزدیکی نیسیبین در شمال سوریه رخ داد. ارتش ترکیه در آن کاملاً شکست خورد. محمود نتوانست از این شکست جان سالم به در ببرد و چند روز پس از دریافت خبر آن در استانبول درگذشت.


شرکت در جنگها:جنگ های داخلی جنگ با یانینا پاشا علی. جنگ با محمد علی مصری. جنگ با روسیه (1806-1812). جنگ با روسیه (1828-1829).
شرکت در نبردها:

(محمود دوم) سلطان ترک (از 1808)

در 28 ژوئیه در نتیجه کودتای انجام شده توسط مصطفی پاشا بایراکتاربه منظور بازیابی "سیستم جدید" سلیما سوم. با این حال، تنها در اواسط دهه 1820، پس از تقویت قدرت خود و جلب حمایت مقامات با نفوذ و روحانیون عالی، محمود دوماولین گام ها را برای غلبه بر تجزیه فئودالی، ایجاد یک دستگاه دولتی متمرکز و "اروپایی شدن" کشور برداشت.

مهمترین اصلاحات محمود دوم: انهدام سپاه جانیچری در سال 1826، ایجاد وزارتخانه هایی به سبک اروپایی و ایجاد یک تقسیم اداری جدید با سلب حق داشتن ارتش از فرمانداران کل، ایجاد. چندین مدرسه متوسطه سکولار و مدارس نظامی.

محمود دوم، اگرچه نه همیشه با موفقیت، مبارزه علیه جدایی طلبی اربابان فئودال دور افتاده را رهبری کرد.

در زمان محمود دوم، جنبش آزادیبخش ملی مردم بالکان به طور قابل توجهی تقویت شد که منجر به پیروزی انقلاب ملی در یونان (1821-1829) و خودمختاری صربستان (1830) شد.

در 1828-1829 ترکیه در جنگ با روسیه و دو درگیری مسلحانه با روسیه شکست خورد

سیاست اصلاح طلبانه سلیم 3 توسط جانشین وی محمود 2 ادامه یافت.

محمود در ماه مه 1826 فرمانی مبنی بر تشکیل ارتش جدید با کمک افسران خارجی صادر کرد. در ژوئن 1826، شورش جانیچرها آغاز شد. محمود غافلگیر نشد، تا حدی خود او برای خاتمه دادن به جانیچرها دست به اقدامات سرکشی زد. تلافی سریع و خونین بود. جانیچرها در مکانهای تجمع سنتی خود - در میدان هیپودروم و میدان ات میدان تجمع کردند و با چرخاندن دیگ ها به نشانه شورش، خواستار لغو فرمان تشکیل نیروهای جدید شدند. بلافاصله توپخانه و سایر واحدهای منظم با «پرچم پیامبر» (بیرق مقدس عثمانی) از دروازه‌های کاخ سلطان بیرون آمدند. توپ ها مستقیماً به سوی یانچی های شلوغ شلیک می کردند و کسانی که فرار می کردند در خانه ها و پادگان هایشان سبقت می گرفتند. کشتار چند روز ادامه یافت. ده ها هزار جسد به دریای مرمره و بسفر انداخته شد. کشتار جنچی ها در استان ها نیز اتفاق افتاد.

اصلاحات بعدی عمدتاً به موارد زیر خلاصه شد: لغو سیستم نظامی-فئودالی (1834)، حذف محدودترین آداب و رسوم داخلی و ساختار اداری جدید که حاکمان مناطق را مستقیماً به سلطان وابسته می کرد. با این حال، این فقط برای مناطقی اعمال می شود که دولت سلطان از حمایت زمین داران ترک برخوردار بوده و از قدرت قهری نظامی کافی برخوردار بوده است. حومه ها همچنان در قدرت حاکمان و فرمانداران تقریباً مستقل باقی مانده بودند

در دولت، به جای مناصب قدیمی، در 1836-1838 وجود داشت. مناصب وزیران امور داخلی، امور خارجه و دارایی بر اساس مدل اروپایی ایجاد شد. در سال 1826 یک دانشکده پزشکی نظامی در استانبول افتتاح شد و در سال 1832 اولین روزنامه به زبان ترکی شروع به انتشار کرد ("روزشمار حوادث").

مهمترین این تغییرات لغو نظام نظامی بود. تاماراو زمزمهتبدیل به زمین های معمولی، بدون خدمت سربازی و مشمول مالیات زمین. اما اصلاحات تکمیل نشد. در تعدادی از مناطق تیماریوت هاو وام،آنها با از دست دادن حق کروی، سایر امتیازات فئودالی، از جمله حق یک سوم محصول را حفظ کردند. یکی از مهمترین موانع توسعه سرمایه داری بورژوازی همچنان باقی مانده است - ناامنی مالکیت خصوصی. این در مورد بورژوازی نیز صدق می کرد. محمود دوم رسماً سیستم مصادره اموال را لغو کرد، اما در حقیقت خودسری ادامه یافت. تجارت و بورژوازی ربوی ترک و خارجی (یونانی، ارمنی) که پول انباشته کرده بود، نمی توانست آن را در صنعت سرمایه گذاری کند.

یک مانع به همان اندازه مهم در راه توسعه سرمایه داری آن در ترکیه، نفوذ فزاینده سرمایه خارجی بود. محمود دوم نه تنها مانع این نفوذ نشد، بلکه به آن دامن زد. اصلاحات در تقویت امپراتوری عثمانی بسیار اندک بود، اما در عین حال به انطباق سیستم فئودالی ترکیه با نفوذ سرمایه خارجی و دخالت بیشتر ترکیه در مدار بازار جهانی کمک کرد.

در دهه 1830، تهاجم گسترده قدرت های سرمایه داری در بازارهای آسیایی آغاز شد. در این میان، ترکیه که مقید به رژیم کاپیتولاسیون بود، حق نداشت که وظایف خود را افزایش دهد یا بیگانگان را محاکمه کند، خواه دعوای حقوقی با اتباع ترک یا حتی جنایات. در سال 1838، انگلستان پورت را مجبور به امضای کنوانسیون تجاری کرد که بر اساس آن عوارض گمرکی پایینی برای کالاهای وارداتی به ترکیه (5٪ ارزش) تعیین می‌شد، ایجاد هرگونه انحصار ممنوع بود و تجارت داخلی به خارجی‌ها در امپراتوری مجاز بود. این کنوانسیون به طور خاص تصریح کرد که تأثیر آن به کل امپراتوری عثمانی، از جمله مصر، که در آن محمدعلی انحصارات دولتی را معرفی کرد، گسترش یافت و از کشور در برابر تسلیم محافظت کرد. همچنین در سال 1838، کنوانسیون مشابه فرانسه و ترکیه امضا شد.

نتایج آنی بود. صنایع دستی ترکیه آخرین فرصت خود را برای رقابت با کالاهای خارجی وارداتی با قیمت ارزان از دست داده است.


2024
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه