24.03.2021

بوریس گودونوف. اصالت هنری و مشکل قدرت افراد در تراژدی "بوریس گودونف مشکلات در کار بوریس گودونوف


نمی توان گفت که تراژدی A.S. "بوریس گودونوف" پوشکین از توجه محققان محروم است ، اما پایان ناپذیری معانی موجود در آن باعث می شود ما بارها و بارها به آن روی آوریم.

در مورد فلسفه قدرت در تراژدی پوشکین ، نمی توان سخنان شگفت انگیز متروپولیتن آناستاسی را به یاد آورد: "بوریس گودونوف با پیمن خود چیزی بیشتر از نمایش زنده روسیه مقدس قدیم نیست. از جانب او ، از وقایع نگاران باستانی ، از سادگی حکیمانه آنها ، از غیرت آنها ، شاید بتوان گفت ، تقوا برای قدرت تزار ، از جانب خداوند ، خود پوشکین این عشق غریزی را به پادشاهی روسیه و حاکمان روسیه جلب کرد. "

بدون شک ، قدرت در تراژدی "بوریس گودونوف" دارای بعد کاریزماتیک است و به عنوان ارتباطی با مشیت الهی ، با اراده الهی ، با برکت الهی یا خشم الهی درک می شود. و تصادفی نیست که بوریس ، "قدرت را می پذیرد" ، به تئودور یانوویچ ، تزار فقید متوسل می شود:


نعمت مقدس برای قدرت.

بنابراین ، قدرت به عنوان یک امر بزرگ ، وحشتناک و مقدس ، به عنوان مقدار زیادی که می تواند بسیار سنگین باشد ، تفسیر می شود: "اوه ، تو سنگینی ، کلاه موناخ". (به طرز متناقضی ، کلاه سنگین منماخ با "کلاه آهنی" احمق مقدس مرتبط است.) این قرعه مقدس می تواند برای حامل بی ارزش خود کشنده باشد. از سوی دیگر ، مشیت الهی نه تنها می تواند در امان باشد و حفظ کند ، بلکه می تواند در صورت تحقق اراده خود ، مدعی را به وضوح غیرقانونی ، یک تظاهر کننده بی وجدان ، ارتقا دهد. در اینجا آنچه گاوریلا پوشکین در مورد Pretender می گوید:

البته توسط Providence محافظت می شود.
و ما ، دوستان ، از دست نخواهیم داد.

در پایان فاجعه ، پوشکین ، فرستاده شده توسط یک شیادی ، به مسکوها خطاب می کند:

پادشاه را عصبانی نکنید و از خدا بترسید.

روابط پیچیده دیالکتیک و دیالکتیکی بین پادشاه ، مردم و خدا برقرار می شود. هم بی عدالتی پادشاه و هم گناه مردم می تواند باعث خشم و مصیبت الهی شود:

ای غم وحشتناک بی سابقه!
ارباب خودکشی خود
ما نام بردیم ، -

مطمئناً پیمن گوشه گیر بعداً به سخنان او برمی گردیم.

قدرت ، پادشاهی ، سرنوشت پادشاهان برای مردم چیزی خارجی نیست ، بلکه به عنصری مهم از زندگی معنوی تبدیل می شود ، به روح مردم ، به دعا برده می شود:

بله ، فرزندان ارتدوکس می دانند
سرزمین عزیز سرنوشت گذشته ،
آنها یاد پادشاهان بزرگ خود را گرامی می دارند
برای زحمات آنها ، برای جلال ، برای همیشه -
و برای گناهان ، برای اعمال سیاه
آنها با فروتنی از نجات دهنده درخواست می کنند.

ممکن است یک فرد مدرن س questionالی داشته باشد: چرا باید با فروتنی از نجات دهنده برای اعمال تاریک پادشاهان سابق ، که به نظر می رسد فرزندان هیچ کاری برای انجام آنها ندارند و در آنها بی گناه هستند ، درخواست کرد؟ با نقطه ارتدوکسدیدگاه ، این س isال اضافی است: سرنوشت پادشاه و مردم پیوند ناگسستنی دارند ، مردم مسئول بی قانونی قانونگذاران هستند و برعکس ، حاکمان مسئول بی قانونی مردم هستند. و اگر سوء استفاده ها و خوبی های آنها ضامن رفاه دولت شود ، گناهان آنها می تواند منجر به فاجعه برای کشور شود. و در نتیجه ، هنگام دعا برای "پادشاهان بزرگ" ، فرزندان برای خود دعا می کنند ، از جمله برای گناهان خود و "اعمال تاریک". این یک ارتباط جهانی بین شاه و مردم است ، گذشته ، حال و آینده.

این ارتباط جهانی در تراژدی ناشی از احساس یک تاریخ مقدس و خدادادی است ، همانطور که بعدها پوشکین در پاسخ خود به P.Ya گفت. چادائف: "تاریخی که خدا به ما داده است." زیرا احساس مسئولیت حاکم و مردم در برابر خدا و مسئولیت متقابل مردم و پادشاه بدون احساس مقدسات زندگی ، تقدیس آن و آمدن جهانی به خالق غیرممکن است. قابل ذکر است فهرست آنچه پیمن اوترپیف برای توصیف دستور می دهد:

بدون توضیح بیشتر توضیح دهید ،
همه چیزهایی که در زندگی شاهد خواهید بود:
جنگ و صلح ، حاکمیت حاکمان ،
معجزات مقدس ،
نبوت ها و نشانه ها آسمانی هستند.

شخصیت مقدس پادشاهی تا حد زیادی با تقوی پادشاهان ، ارتباط آنها با رهبانیت و توانایی ترک زمینی به خاطر پادشاهی آسمانی تعیین می شود:

فکر کن ، پسر ، شما در مورد پادشاهان بزرگ هستید.
چه کسی از آنها بالاتر است؟ یک خدا. کی جرات داره
علیه آنها؟ هیچکس. بعدش چی شد؟ غالبا
تاج طلا برای آنها سنگین شد:
آنها آن را با یک گاو عوض کردند.

در زیر سعی خواهیم کرد نشان دهیم که نگرش به رهبانیت ، نسبت به عمل رهبانیت یکی از معیارهای تعیین کننده برای توصیف پادشاهان در تراژدی است.

در "بوریس گودونوف" چندین نوع حاکم را می توان تشخیص داد ، که هر یک رابطه خاص خود را با مشیت ، مشارکت خود در سرنوشت های خود دارند. پنج مورد از آنها وجود دارد: "یک خودکامه منطقی" (جان سوم) ، "گناهکار توبه کننده ، شکنجه گر توبه کننده" (جان وحشتناک) ، "تزار دعا" (تئودور) ، "ماکیاولیست مشروع" (بوریس گودونوف) و یک "ماکیاولیستی نامشروع ، انقلابی" (مدعی).

نوع "خودکامه هوشمند" پادشاهانی است که پیمن در مورد آنها می گوید:

آنها از پادشاهان بزرگ خود یاد می کنند ،
برای زحمات آنها ، برای جلال ، برای خوب.

جان سوم یکی از آنهاست. بوریس گودونوف توضیح کوتاهی اما جامع برای او می دهد:


مردم را مهار کنید. بنابراین جان فکر کرد ،
طوفان شکن ، خودکامه باهوش.

در این تعریف ، سلطنت درخشان جان سوم (1462-1505) ، که در آن نوگورود ، تور و سرورسکی به مسکو ملحق شد ، با ظرفیت انجام شد و یوغ گروه ترکان سرنگون شد. عقلانیت به ویژه تأکید می شود ، یعنی متانت ، احتیاط منطقی ، اعتدال در سیاست خود. جان سوم نمادی از شدت و استحکام معقول و همچنین ثبات حالت می شود - قدرتی که برکت آسمانی بر آن استوار است.

تصویر ایوان مخوف بسیار بحث برانگیز است. از یک سو ، او نیز در این خط از پادشاهان بزرگ ثبت شده است. اما این کلمات به او مربوط می شود: "و برای گناهان ، برای اعمال تاریک / آنها با فروتنی نجات دهنده را التماس می کنند." این تراژدی همچنین اقدامات باشکوه پادشاهی جان را به یاد می آورد: تصرف کازان ، جنگهای موفق با لیتوانی. اوترپیف به پیمن می گوید:

چقدر جوانی خود را با خوشی سپری کردید!
شما زیر برجهای کازان جنگید ،
شما ارتش لیتوانی را تحت نظر Shuisky منعکس کردید ،
حیاط و تجملات جان را دیدید!

اما در همان زمان ، گروزنی "نوه سرسخت یک خودکامه منطقی" نامیده می شود. و در این تراژدی یک خاطره وحشتناک از وحشت اوپریچینا وجود دارد ، بخار خونین آن حتی 20 سال پس از مرگ گروزنی از بین نرفت. بویارین پوشکین پادشاهی بوریس را با دوران تزار شدید مقایسه می کند:

... او بر ما حکومت می کند ،
مانند تزار ایوان (شب به یادت نماند).
اگر هیچ اعدام واضحی وجود نداشته باشد ، چه فایده ای دارد ،
آنچه در معرض خطر خونین علنی است
ما برای عیسی مسیح نمی خوانیم ،
اینکه ما را در میدان نمی سوزانند ، بلکه پادشاه
آیا او با چوبدستی خود ذغال سنگ نمی گیرد؟

پوشکین در اینجا از پیام A. Kurbsky از "تاریخ ایوان وحشتناک" در مورد مرگ شاهزاده دیمیتری شویرف استفاده کرد ، و قصاص را برای عیسی مأمور کرد و می خواند ، و داستان شکنجه میخائیل وروتینسکی ، هنگامی که تزار شخصاً در آن شرکت کرد پرس و جو و بیل زغال زیر شخص شکنجه شده. به هر حال ، میخائیل وروتینسکی به این دلیل مشهور بود که در سال 1552 اولین نفری بود که به کازان نفوذ کرد و صلیبی روی برج نصب کرد و در سال 1572 با شکست Devlet-Girey در مولودی ، مسکو را از حمله تاتار نجات داد. تنها ده ماه پس از آن ، او به اتهامات جادوگری واهی گرفته شد ، شکنجه شد و در راه تبعید جان باخت. در تراژدی "بوریس گودونوف" نام وروتینسکی نمادی از افتخار ، صداقت و صراحت ، اشراف عمومی ، شجاعت و بی پروایی می شود. دقیقاً این ویژگیها دارای گفتگوی شویسکی ، وروتینسکی است ، که در 1598 دیگر در مسکو نبود.

در مونولوگ Afanasy پوشکین ، وحشتناک به عنوان یک تزار ظاهر می شود - آزار و اذیت مسیحیان ، حتی مبارز با خدا. تصویر: یک شهید روی چوب مسیح را جلال می دهد و تزار به آن نگاه می کند - این برای زندگی برخی از مقدسین زمان دیوکلتیان بسیار مناسب است. علاوه بر این ، چیزی جهنمی و اهریمنی به تصویر ایوان مخوف وارد می شود - "تا شب به یاد نیاورید." این ، همانطور که گفته شد ، یک پادشاه دیو است ، یک غول شب (چیزی شبیه تصویر جاستینین در تاریخ مخفی پروکوپیوس). همانطور که A.S. پوشکین ، دوران گروزنی اثری عمیق بر ذهن و روح رهبران زمان بوریسوف گذاشت و خود بوریس "محصول" اپریچینا است: "برده دیروز ، تاتار ، داماد مالیوتا ، پسر جلاد شوهر و خود جلاد. " تعدادی از القاب "تاتار ، داماد مالیوتا ، جلاد" دارای مفهوم همراه است: به یک معنا ، دوران گروزنی به عنوان یوغ جدید تاتار تلقی می شود. و تصادفی نیست که همسایگی آنها در سوالات Otrepiev:

می خواستم حدس بزنم درباره چه چیزی می نویسد؟
آیا در مورد حکومت تاریک تاتارها صحبت می شود؟
درباره اعدام های جان وحشی؟

اما پوشکین یک مشاهده حتی عمیق تر کرد: زمان مشکلات- پیامد دوران گروزنی و قصاص برای آن. در اینجا کلمات Pretender آمده است:

سایه وحشتناک مرا پذیرفت ،
او او را از قبر دیمیتری نامید ،
مردم اطرافم عصبانی شدند
و من بوریس را به عنوان قربانی محکوم کردم.

بیایید در این حداکثر به کتاب مقدس توجه کنیم - "او ملتها را در اطراف من عصبانی کرد." این یک خاطره از مزمور 2 است: "چرا ملت ها در آشوب هستند" - "چه تعداد زیادی زبان" (مزمور 2: 1). مزمور 2 یک معنای کلامی دارد: از شورش ملتها علیه مسح شده خدا صحبت می کند. معلوم است چه کسی مردم را شورش می کند - روح تاریکی. و اگر فرض آتاناسیوس پوشکین را به یاد بیاوریم که "روح خاصی در لیتوانی به شکل یک تسارویچ ظاهر شد" ، پس به نظر می رسید که اگر ایوان مخوف در صورت پذیرش یک روح شیطانی که قربانی های انسانی برای او انجام می شد ، سرانجام دچار جهنم می شود. ساخته شد ("و او بوریس را به عنوان قربانی برای من محکوم کرد"). اما چنین نتیجه گیری اشتباه خواهد بود. مونولوگ پیمن را به یاد بیاورید:

پادشاه جان به دنبال اطمینان خاطر بود
به شباهت کارهای رهبانی.
کاخ او ، مملو از موارد دلخواه مغرور ،
صومعه ظاهر جدیدی به خود گرفت ...
... اینجا (یعنی در صومعه چودوف). - دکتر V.V.) من شاه را دیدم ،
خسته از افکار عصبانی و اعدام ...
او به ابات و برادران گفت:
"پدران من ، روز مورد نظر فرا می رسد ...
من به شما می آیم ، جنایتکار ملعون ،
و من طرح صادقانه را در اینجا می پذیرم ،
ای پدر مقدس ، پای تو افتاده است. "
چنین گفت حاکمیت حاکم ،
و سخن شیرینی از لبهایش جاری شد ،
و او گریه کرد. و ما اشک می ریختیم
باشد که خداوند عشق و آرامش را ارسال کند
روحش رنجور و طوفانی است.

این یک تناقض ظاهری است: راهبان برای عذاب دهنده و روح رنج دیده او دعا می کنند. اما ، طبق آموزه ارتدوکس ، گناهکار کمتر از کسی که از او ناراحت شده است ، رنج می برد ، و اگر نه در این زندگی ، در آینده. جان وحشتناک از گناهان و جنایات خود رنج می برد و عذاب می کشید و برای توبه و پاکسازی تلاش می کرد. تلاش او برای رهبانیت در او عطش تجدید ، برای برکناری پیر ، عصبانی و کینه توز را نشان می دهد. تراژدی ایوان مخوف تراژدی حامل بی ارزش قدرت مقدس است (چیزی شبیه یک کشیش بی ارزش) که نه به خاطر عشق به گناه و نه به خاطر لذت و منفعت ، بلکه به دلیل اشتیاق ، اشتیاق می کند. از روح خود ، او نمی تواند گناه نکند ، و بنابراین گناه می کند و توبه می کند ، بلند می شود و دوباره سقوط می کند. و نوع توجیه او در این واقعیت نهفته است که او قدرت را تحسین نمی کند ، اما آن را در اطاعت می پذیرد ، او مانند یک راهب سرزمین مقدس روسیه است: "و تزار نیرومند یک راهب فروتن بود." به نظر می رسد وحشتناک یک گناهکار توبه کننده است ، که با این وجود ، کاریزمای قدرت را از دست نمی دهد و ملکوت آسمان را به یاد می آورد (که میل او به رهبانیت را نشان می دهد) و به آرمان خود وفادار است ، اگرچه در عمل گناه می کند.

تزار تئودور یک نوع قدیس یا بهتر است بگوییم متبرک بر تخت پادشاهی است:

و پسرش تئودور؟ بر تخت پادشاهی
او برای زندگی آرام آه کشید
بی صدا. او کاخ سلطنتی است
تبدیل به حجره نماز ...
خدا تواضع پادشاه را دوست داشت ،
و روسیه با او در جلال آرامش
دلداری داد

متناقض است ، اما بهترین پادشاه ، بهترین رئیس ، رهبر زندگی عامیانهمعلوم می شود که پادشاهی که در هیچ چیزی دخالت نمی کند ، فقط در برابر خدا برای مردم دعا می کند و شفاعت می کند. برعکس ، من می گویم تلاشهای انسانی ، بشر دوستانه بوریس گودونوف ، که از حمایت مهربانی برخوردار نیستند ، ناگزیر شکست می خورند و منجر به شکست او و مردم می شوند.

مانند. پوشکین در دهان پیمن ویژگی پادشاهی تئودور را در تضاد شدید با ارزیابی ارائه شده توسط N.M قرار می دهد. کرامزین ، که برای او "زندگی فئودور مانند یک خواب بود ، زیرا شما می توانید بیکاری متواضع این تاج دار بدبخت را به نام". ویژگی اصلی شخصیت تئودور فروتنی است و به نظر می رسد "نیرویی وحشتناک" است (به گفته FM داستایوفسکی). در ظاهر نامرئی ، زندگی نامحسوس تئودور با شکوه و جلالی بزرگ ، چشم اندازی شگفت انگیز و وحشتناک به پایان می رسد:

به رختخوابش ، تنها پادشاه قابل رویت ،
شوهر به طور غیر معمول روشن ظاهر شد ،
و تئودور شروع به صحبت با او کرد
و او را یک پدرسالار بزرگ خطاب کنید.
و همه از ترس ترسیده بودند
درک دیدگاه آسمانی ...
مملو از عطر مقدس ،
و صورتش مثل خورشید می درخشید.

کارامزین داستانی در مورد این چشم انداز ندارد: بدیهی است پوشکین ، که تاریخ کارامزین برای دولت روسیه منبع اصلی او در کار بر روی این تراژدی بود ، آن را از زندگی تزار فئودور یانوویچ ، نوشته پدرسالار ایوب ، گرفته است - نسخه خطی او می تواند داشته باشد در صومعه Svyatogorsk نگهداری می شود.

پوشکین اساساً طرح کلی داستان سنت ایوب را حفظ کرد ، اما جزئیاتی که شاعر به آن توجه خاصی داشت برای ما مهم است. ذکر "شوهر درخشان غیرمعمول" و مقایسه چهره تئودور با خورشید درخشان به ویژه پس از سخنان مربوط به "روح طوفانی" پدرش ایوان مخوف و همچنین در مورد "افراد پست": تاریکی و طوفان بسیار مهم است. با "نور آرام" عشق ، رحمت و بخشش جایگزین می شوند ...

جزئیاتی که در روایت پدرسالار ایوب وجود ندارد بسیار مهم است - عطر در اتاقهای سلطنتی:

وقتی او درگذشت ، اتاق ها
مملو از عطر مقدس

این جزئیات ، سنتی برای روایات هوگیوگرافی ، برای نشان دادن پیروزی قداست بر مرگ مورد نیاز پوشکین بود: اتاقها ، جایی که باید بوی پوسیدگی و مرگ به مشام می رسید ، با عطری آسمانی پر شده بود که شهادت زندگی و قیامت را می دهد. عطر از فساد صحبت می کند: ما بیشتر خواهیم دید که موضوع فساد و قداست آثار توسط پوشکین در داستان خود در مورد تسارویچ دمتریوس توسعه داده می شود.

بنابراین ، زندگی تئودور ، که به طور مختصر در تراژدی ارائه شده است ، به عنوان تحقق ایده آل عدالت بر تخت ، که برای روسیه و بیزانس بسیار عزیز است ، نشان داده می شود. این یک دعا است ، مسیحی شدن همه زندگی ، از جمله قدرت.

بوریس گودونوف نماینده چه نوع حاکمی است؟ توصیف "ماکیاولیست مشروع" که به ما داده شده مطمئناً تمام جنبه های تصویر او را خسته نمی کند. بوریس گودونوف از تراژدی همه کاره است. اولین جنبه شخصیت او تمایل به تأکید بر قانونی بودن جانشینی حاکمان قبلی ، تمایل به ادامه سنت دولتی است:

من وارث جان قدرتمند هستم -
من وارث پادشاه فرشته خواهم شد!
ای انسان عادل! ای پدر حاکم من!
از آسمان به اشک بندگان وفادار نگاه کنید
و برای کسی که دوستش داشتی بفرست ...
نعمت مقدس برای قدرت:
باشد که من بر مردم خود در جلال حکومت کنم ،
باشد که من مانند شما خوب و درستکار باشم!

این خطوط دل انگیز از کلمات N.M الهام گرفته شده است. کرامزین ، با اشاره به دوره بین بارداری ، گفت: "بوریس قسم خورد که هرگز جرات نمی کند عصایی را که توسط دست پادشاه فرشته ، پدر و نیکوکار او تقدیس شده است ، بگیرد." اما اگر در کارامزین این کلمات بوریس قدرت را نپذیرد ، در پوشکین او قبول می کند. برای شاعر مهم این بود که بر تمایل بوریس برای الهام بخشیدن به ایده قانونی بودن و خوبی پادشاهی خود و همچنین به دست آوردن نعمت آسمانی که بر تئودور دعاگو و نیکوکار بود تأکید کرد.

تماس گودونوف نیز قابل توجه است:

حالا بیایید بر سر قبرها تعظیم کنیم
حاکمان درگذشته روسیه.

پرستش مقبره پادشاهان بخشی از مراسم عروسی سلطنتی بود ، اما معرفی موضوع احترام به "تابوت" قابل توجه است. از اینجا موضوع به شعر بعدی "دو احساس به طرز شگفت انگیزی به ما نزدیک هستند" (1830) کشیده می شود:

دو احساس به طرز شگفت انگیزی به ما نزدیک هستند -
در آنها قلب غذا می یابد -
عشق به خاکسترهای بومی ،
عشق به تابوت های پدرانه
بر اساس آنها از سنین مختلف
به خواست خود خدا
ثبات خود فرد
ضمانت عظمت اوست.

موضوع احترام به مقبره ها و گورستان ها در آثار پوشکین به اندازه کافی مورد تحقیق قرار گرفته است ، با این وجود ، باید تاکید کرد که پرستش تابوت ها در درام نه تنها ماهیت تشریفاتی دارد و نه تنها به مشروعیت بخشیدن به قدرت بوریس ، بلکه همچنین به ارمغان می آورد. یک خط روشن به شخصیت او - نگرش محترمانه نسبت به مردگان.

باسمانوف با اشتیاق از گودونوف می گوید: "روح حاکمیت والا". در واقع ، در سخنرانی های بوریس ، نه تنها تجربه قابل توجه است ، بلکه ذهن یک دولتمرد عمیق است ، که در آن سنت گرایی ، ذهن باز و توانایی نوآوری به طور ارگانیک ترکیب شده است. در اینجا دستورالعمل مرگ او برای پسرش آمده است:

مسیر تجارت را تغییر ندهید. عادت داشتن -
روح قدرتها ...
منشور کلیسا را ​​با جدیت حفظ کنید.

از سوی دیگر ، در گفتگو با باسمانوف ، او تمایل خود را برای از بین بردن پاروسیالیسم ابراز می کند:

اجازه دهید غرور آنها در مورد پارسیالیسم غصه بخورد.
زمان آن رسیده است که از زمزمه خرقه نجیب من را بیزار کنید
و رسم فاجعه بار برای از بین بردن.

او به پسرش دستور می دهد که به روی خارجی ها باز باشد:

مهربان باشید ، در اختیار خارجی ها باشید ،
خدمات آنها را با اعتماد بپذیرید.

بوریس مزایای تدریس و روشنگری را کاملاً درک می کند:

چقدر خوب! در اینجا میوه شیرین یادگیری است!
چگونه می توانید از روی ابرها مشاهده کنید
کل پادشاهی ناگهان: مرزها ، شهرها ، رودخانه ها!
پسرم را بیاموز: علم کوچک می شود
ما زندگی سریع را تجربه می کنیم ...
پسرم ، راحت تر و واضح تر بیاموز
شما کار مستقل را درک خواهید کرد.

این نظریه نه تنها یک مشاهده تاریخی درست است. برای پوشکین ، دارای ویژگی برنامه ای است: از این کلمات یک رشته به استانزاهای بعدی (1826) کشیده می شود ، جایی که در مورد پیتر اول گفته می شود:

دست خودکامه
او جسورانه روشنگری را کاشت.

بوریس مملو از کرامت عمیق سلطنتی است:

چه تضاد قابل توجهی با پچ پچ های مزاحم Pretender وجود دارد ، با شیوه ای که به او وعده های بیهوده می داد و به همه تملق می گفت!

احساس عزت دولت در سیاستهای بوریس نیز احساس می شود. او از کمک پادشاه سوئد در سرکوب شورش و دفع حمله لهستان خودداری می کند:

اما ما به کمک دیگران احتیاج نداریم.
مردم ما کاملاً جنگجو هستند ،
منعکس کننده خائن و قطب.
من مخالفت نمودم.

اگرچه در واقع نیروهای خارجی تنها نیروهای قابل اعتماد هستند ، بوریس کمک سوئدی را نمی پذیرد ، زیرا می داند هزینه آن چقدر گران خواهد بود. باز هم ، چه تضادی با Pretender ، اشاره به "جاده گرامی دشمن به مسکو".

بنابراین ، بوریس به عنوان مردی سرشار از ذهن یک دولتمرد بزرگ و توانایی های عظیم ظاهر می شود - اما توانایی هایی بدون لطف!

بررسی وروتینسکی قابل توجه است:

و او می دانست که چگونه با ترس و عشق ،
و مردم را با جلال مسحور کند.

کلمه کلیدی در اینجا "افسون" است. این برای ما در حال حاضر به معنای کمی است ، اما پوشکین و معاصرانش معنای اصلی آن را به طور کامل به یاد داشتند - "افسون کردن ، جادو کردن".

تضاد بین صحنه های "سلول در صومعه چودوف" و "اتاق تزار" ، که فقط توسط صحنه از "اتاق پدرسالار" جدا شده است ، کاملاً نشان دهنده است. پیمن با اشتیاق از تقوا و عشق به رهبانیت تزارهای سابق صحبت می کند ، و در مورد بوریس گفته می شود

... گفتگوی مورد علاقه او:
جادوگران ، فالگیرها ، جادوگران -
همه مسحور کننده عروس قرمز است.

درخواست گودونوف از جادوگران و جادوگران یک واقعیت تاریخی است که پوشکین مطمئناً به لطف کرامزین می دانست. با این حال ، برای ما مهم است که پوشکین دقیقاً این ویژگی را در شخصیت خود انتخاب کرده است ، بدیهی است که برای نشان دادن بی رحمی بوریس ، ارتباط او با نیروهای جهنمی. متناقض ، حاکم مسیحی لباس فاوست را می پوشد. این تصادفی نیست ، زیرا آنها یک نگرش فلسفی و روانی مشترک دارند - به دنبال خوشبختی. بیایید به مونولوگ بوریس توجه کنیم:

برای ششمین سال است که با آرامش سلطنت می کنم.
اما روح من شاد نیست. مگه نه
ما از کودکی و گرسنگی عاشق می شویم
آسایش عشق ، اما ما فقط راضی خواهیم کرد
صافی قلب با تملک فوری ،
در حال حاضر ، پس از خنک شدن ، آیا دلتنگ می شویم و دچار افسردگی می شویم؟

این کلمات به وضوح شعر اولیه جوانی پوشکین "K ***" ("نپرس چرا یک فکر کسل کننده ..." ؛ 1817) را به یاد می آورد:

کسی که خوشبختی را می شناسد ، خوشبختی را نمی شناسد ،
برای لحظه ای کوتاه ، سعادت به ما داده می شود:
از جوانی ، از غفلت و احساسات
تنها یک ناامیدی باقی خواهد ماند.

می توان این نگرش را لذت گرایانه و بت پرست توصیف کرد. تراژدی بوریس این است که برای او هدف شهوت اراده قدرت است ، که برای یک مسیحی یک وظیفه مقدس است ، اما به هیچ وجه یک خواسته نیست. و این واقعیت که قدرت ، اول از همه ، یک وظیفه است ، خود گودونوف کاملاً درک می کند. خطاب به بویارها اینگونه است:

شما دیدید که من قدرت را قبول دارم
عالی با ترس و تواضع.
چقدر وظیفه ام سنگین است!

گویی شخصیت جدا شده ای رخ می دهد: بوریس در ملاء عام متفاوت است و تنها با خودش ، او نگهبان منشور کلیسا و س theال کننده جادوگران است. پادشاهی که قدرت را به عنوان یک وظیفه مقدس بزرگ و دوستدار قدرت درک می کند و به خاطر لذت و خوشبختی به دنبال آن است. از مونولوگ او مشخص می شود که حتی خوب نیز خودخواهانه عمل می کند:

من فکر می کردم مردم من
در قناعت ، در جلال برای آرامش ،
برای جلب محبت او با سخاوت -
اما مراقبت خالی را کنار گذاشت:
نیروی زنده برای نفرت انگیز نفرت انگیز است ،
آنها فقط می دانند چگونه مردگان را دوست داشته باشند.

روشن می شود که بوریس نه به خاطر خدا ، نه به خاطر دستورات مسیح ، و نه حتی به خاطر مردم ، نه برای خود مردم ، بلکه به منظور برانگیختن عشق مردم به خود ، نیکی کرد. پوشکین شخصیت خودخواه و مستقل "خیریه" بوریس را نشان می دهد:

من انبارهای انبار را برای آنها باز کردم ، من طلا هستم
آنها را پراکنده کردم ، برای آنها کار پیدا کردم ...

این سه گانه است "من هستم"بهتر از هر چیز ، خودخواهی و عمل گرایی بوریس را مشخص می کند.

کلمات نیز بسیار مشخص هستند: "اینجا دادگاه خرقه است: به دنبال عشق او باشید!" بدبینی موجود در این کلمات بوریس ، و همچنین انتخاب نهایی او بین ترس و عشق به نفع ترس ، شبیه قضاوت های نیکولو ماکیاولی است: "اگر بخواهیم بین ترس و عشق یکی را انتخاب کنیم ، انتخاب ترس امن تر است. به زیرا ما می توانیم در مورد مردم بگوئیم که آنها ناسپاس و متزلزل هستند ، آنها را از خطر می ترساند و منفعت را به خود جلب می کند: تا زمانی که به آنها نیکی کنید ، آنها با تمام وجود متعلق به شما هستند ، اما هنگامی که به آنها احتیاج دارید ، بلافاصله تغییر می کنند. دور از تو. "

نکته دیگری نیز مهم است: بوریس واقعاً مردم را دوست ندارد ، اما به دنبال عشق او:او به عنوان یک پوپولیست ، به عنوان یک ماکیاولی ، به عنوان یک عملگرا ، به عنوان یک تکنسین سیاسی ، مانند تکنسین های قرن بیستم عمل می کند. و مردم آن را بسیار خوب احساس می کنند. در حال حاضر در همان مرحله انتخاب پادشاهی ، احساسات مردم (حداقل بخشی از آنها) سردی و جدایی است که توسط پوشکین نشان داده شده است ، اما بدون میزان خاصی از کنایه در صحنه "میدان دوشیزه": " یکی(بی سر و صدا): آنها برای چه گریه می کنند؟ / یکی دیگر: از کجا می دانیم؟ پسران این را می دانند. / ما کبریت نیستیم. "

به عبارت دیگر ، به اصطلاح "انتخابات" برای مردم کار دیگران است ، بازی های بویار. طنز بیشتر در کلمات احساس می شود: " یکی: همه گریه می کنند. / برادر بپردازیم و ما.
یکی دیگر: من قوی هستم ، برادر ، / بله نمی توانم. اولین: من هم همینطور. آیا کمانی وجود دارد؟ "

مردم به وضوح از بی فایده بودن قدرت بوریس آگاه هستند: "برای آنها ، ملحدان بیش از حد خواهد بود." و بلاهایی که بر سر روسیه می آید به عنوان مجازاتی برای انتخاب پادشاه بی رحم و جنایتکار تلقی می شود:

ای اندوه وحشتناک و بی سابقه!
خدا را عصبانی کردیم ، گناه کردیم:
ارباب خودکشی خود
نام بردیم.

این عالی ترین قضاوت حامل عدالت مردم ، زائر پیمن است. علاوه بر معنای مستقیم - انتخاب قاتل یک کودک بی گناه ، برنامه دیگری در اینجا وجود دارد - تغییر در حالت و الگوی اخلاقی. اول ، پادشاه دیگر از طرف خدا داده نمی شود ، "به طور طبیعی" صعود نمی کند ، بلکه انتخاب می شود ، توسط مردم نامگذاری می شود ، او یک پادشاه "خودساخته" است. ثانیاً ، بوریس به یک "خودکشی" نیز تبدیل می شود زیرا از طریق قتل بر تخت پادشاهی می نشیند ، قانون را زیر پا می گذارد. قدرت سلطنتی، اگر می توانم بگویم ، "سلطنت" را می کشد و به نوعی انقلابی است. موازی مشخصه ای با این کلمات پیمن در شعر "آندره چنیر" (1825) وجود دارد:

وای وای! در مورد رویای دیوانه وار!
آزادی و قانون کجاست؟ بالاتر از ما
یک تبر برتر است.
ما پادشاهان را سرنگون کردیم. قاتل با جلادان
ما تزار بودن را انتخاب کرده ایم. ای خدا! آه شرمنده!

اوج ارزیابی عمومی بوریس عبارت احمق مقدس است: "شما نمی توانید برای تزار هیرودیس دعا کنید ، مادر خدا دستور نمی دهد." هیرودیس نه تنها کودک کش نیست ، بلکه مسیح را نیز آزار می دهد.

بوریس این نگرش را نسبت به خود احساس می کند و با عصبانیت پاسخ می دهد.

شاید آرزوی گودونوف در آغاز حکومت تک نفره اش برای ادامه سنت های سلطنت فئودوروف صادقانه باشد ، اما ، با این وجود ، خاطرات دیگر هنوز در او زنده است. تصادفی نیست که شویسکی در مورد او می گوید: "داماد مالیوتا ، داماد جلاد و خود جلاد در روح او".

بویارین آفاناسی پوشکین سلطنت گودونوف را چنین تعریف می کند: "او بر ما حکومت می کند / مانند تزار ایوان (شب به یادش نروید)" ، اگرچه مقرر شده است که "هیچ اعدام واضحی وجود ندارد". این ویژگی انگیزه های متعددی دارد. اولین مورد نارضایتی یک بویار نجیب است که قدرت عالی منافع طبقاتی اش را نقض می کند: "در اینجا ، روز سنت جورج برنامه ریزی کرده است که نابود شود." لایه دوم بیزاری فرد شایسته از تماس تلفنی و تحریم است:

ما مانند لیتوانی در خانه هستیم
محاصره برده های بی وفا ؛
همه زبانها آماده فروش هستند
دولت به سارقان رشوه داد.

و شاید در عمیق ترین سطح ، بیزاری از کودک کشی.

خود بوریس گودونوف به میراث گروزنی اشاره می کند. تصادفی نیست که او Shuisky را تهدید می کند:

قسم می خورم که شما اعدام بدی خواهید داشت -
چنین اعدامی تزار ایوان واسیلیچ
از وحشت در تابوت خواهد لرزید.

پس از حمله تظاهر کننده ، تزار از تهدید به تجارت تبدیل می شود:

چه کسی زبان را قطع می کند و چه کسی
و سر - چنین ، واقعاً ، یک مثل!
هر روز ، سپس اعدام. زندانها پر است.
در میدانی که سه نفر آنجا هستند
آنها به هم نزدیک می شوند - و اینک - جاسوس در حال چرخش است ،
و حاکم در مواقعی بیکار است
او خود مطلعین را بازجویی می کند.

این تصویر بدترین دوران گروزنی را به یاد می آورد - آنهایی که توسط بویار Afanasy پوشکین به یاد آمد.

در پایان ، بوریس گودونوف مستقیماً به مثال ایوان مخوف اشاره می کند:

فقط با سختگیری می توان هوشیار بود
مردم را مهار کنید. بنابراین جان فکر کرد ...
نوه وحشی او نیز چنین فکر می کرد.
خیر ، مردم رحم نمی کنند:
کار خوب انجام دهید - او از شما تشکر نخواهد کرد.
سرقت و اعدام - برای شما بدتر نخواهد بود.

بنابراین ، تزار ، که با نذر "صرفه جویی در زندگی و خون و خود جنایتکاران" شروع کرد ، تلاش برای "خوب و عادل بودن مانند تئودور یانوویچ" ، با وحشت در روح ایوان مخوف پایان می یابد. اما اگر اعتماد عمومی و تمایل مردم برای تحمل همه چیز از "تزار طبیعی" مشروع جان بود ، بوریس از همه اینها محروم بود: "نظر عمومی" برای او نبود.

با این وجود ، ویژگی های ذکر شده شخصیت گودونوف را خسته نمی کند ، در غیر این صورت درگیری دراماتیک رخ نمی دهد: کل ماهیت تراژدی فقط در مرگ شایسته یک شرور تهاجمی تشکیل می شود. اما اصل مشکل این است که بوریس به هیچ وجه مانند ایاگو ، مکبث یا ریچارد سوم شرور نیست - افرادی که آگاهانه از خوبی متنفرند و آماده اند تا آخرین حد شر را پیش ببرند. بوریس گودونوف در این تراژدی نه تنها به عنوان یک مرد باهوش و یک فرمانروای بزرگ بلکه به عنوان یک پدر مهربان ظاهر می شود: او با دخترش که داماد خود را از دست داده ابراز همدردی می کند و پسرش "برای او از نجات معنوی عزیزتر است". در ارتباط با کودکان ، بهترین جنبه های او بیدار می شود: او در وصیت خود به پسرش به او دستور می دهد که رحمت کند ، کرامت را رعایت کند ، "پاکی مقدس را حفظ کند" ، "منشور کلیسا را ​​به شدت رعایت کند". بوریس تمام تلاش خود را می کند تا جنایت خود را از پسرش پنهان کند ، و نه تنها به این دلیل که از از دست دادن احترام خود می ترسد ، بلکه همچنین برای اینکه او را از گناه باز دارد. یک قسمت از گفتگوی در حال مرگ او با پسرش مشخص است:

اما من به قدرت عالی رسیده ام ... با چه چیزی؟
نپرس. کافی است: شما بی گناه هستید
شما اکنون به حق پادشاهی خواهید کرد.
من ، خدا را برای همه چیز به تنهایی پاسخ خواهم داد.

بوریس در همدلی با بدبختی دخترش ، وجدان و احساس گناه را از خواب بیدار می کند:

من ممکن است آسمان ها را عصبانی کرده باشم
من نتوانستم شادی شما را ترتیب دهم ،
بی گناه ، چرا رنج می بری؟

بوریس گودونوف از طریق رنج های فراوان معنای وجدان را به عنوان صدای خدا درک می کند ، معنای آن در زندگی شخص به عنوان اساس استقلال و آرامش اوست:

اوه! احساس: هیچ چیز نمی تواند ما را
در میان غم های دنیوی ، آرام ؛
هیچ ، هیچ ... وجدان تنها آن است.
بنابراین ، عاقل ، او پیروز خواهد شد
بیش از بدخواهی ، بیش از تهمت تاریک.

این کلمات یادآور سخنان جان کریستوست از "شرح نامه دوم به قرنتیان" است: "زیرا ستایش ما شهادت وجدان ما است ، یعنی وجدان که نمی تواند ما را محکوم کند." و حتی اگر هزاران مصیبت را تحمل کنیم ، برای تسلی خاطر ما کافی است ، بلکه نه تنها برای تسلی ، بلکه برای تاج ، وجدان پاکی ، که به ما شهادت می دهد که ما این را نه به خاطر چیز بد ، بلکه خوشایند تحمل می کنیم. به خدا "...

با این حال ، در بحبوحه بلاهایی که به بوریس می رسد ، وجدان او دلداری نمی دهد. تراژدی گودونوف دقیقاً عذاب وجدان ناپاک و بیمار است:

اما اگر یک نقطه واحد در آن وجود داشته باشد
یکی ، تصادفی زخمی شد ،
سپس - مشکل! مانند زخم آفت
روح می سوزد ، قلب پر از سم می شود ،
پوندها را مانند چکش در گوش من سرزنش کنید ،
و همه چیز مریض است و سرم می چرخد ​​،
و پسرها در چشمانشان خونین هستند ...
و از دویدن خوشحالم ، اما هیچ جا ... افتضاح!
بله ، رقت انگیز کسی است که وجدانش در آن نجس است.

در این قطعه ، تأثیر نگارش کلیسا و عبارت شناسی کلیسا محسوس است. عبارت "روح می سوزد" هم در کلمات پولس رسول در مورد "سوخته توسط وجدان" (1 تیمور 4: 2) و هم در قول جان کریستوستوم می گوید: "ما از گناه نمی ترسیم ، این واقعاً وحشتناک است و وجدان با آتش می خورد. "

عبارت "سم در قلب" نیز معمول ادبیات کلیسا است. به ویژه در "شبان" هرماس (نگاه کنید به: چشم اندازها. 3.9.7) و در جاهای دیگر یافت می شود.

سرانجام ، کلمات معروف "و پسرها در چشم ها خونین هستند". در نگاه اول ، همه چیز برای آنها ساده است: یک عبارت گویشی پسکوف "قبل از بچه های خونین" وجود دارد ، که نشان دهنده بالاترین درجه تنش مربوط به هجوم خون است. با این حال ، بیایید تأمل کنیم که معنی آن در دهان بوریس چیست ، به دستور او تسارویچ با چاقو کشته شد. کلمات زیر به عنوان یک عبارت مرتبط با آن عمل می کنند:

بنابراین به همین دلیل من سیزده سال متوالی هستم
کودک کشته شده رویای همه چیز را داشت!

بیایید به کلمات "چگونه سرزنش با چکش به گوش می زند" توجه کنیم - صدای خاصی می پرسد ، "پادشاه جنایتکار را بازجویی می کند." بنابراین ، در مونولوگ بوریس ، اصلاً در مورد خونریزی به سر نیست ، بلکه در مورد دیدگاه خاصی از شاهزاده کشته شده است که بی وقفه او را تعقیب می کند: "و من خوشحالم که دویدم ، اما هیچ جا." و سپس این س aboutال در مورد منبع چنین تصویری مطرح می شود - دید وسواسی جوانان کشته شده ، بی وقفه قاتل را تعقیب می کند. در این رابطه ، ارزش جذب یک منبع دیگر را دارد - پاتریکون سینا ، که به آن علفزار روحانی نیز می گویند ، که توسط سنت جان Moschus در سال 622 تکمیل شد. در قرن دهم ، این متن به اسلاویایی کلیسایی ترجمه شد و از قرن 11th در روسیه وجود داشت. به احتمال زیاد پوشکین این بنای تاریخی را می شناخته است. این شامل داستانهای بسیار جالب و غیر متعارف است. یکی از آنها ، داستان 166 ، از دزدی صحبت می کند که به ابا زوسیما آمد با این جمله: "عشق ایجاد کنید ، زیرا من مجرم بسیاری از قتل ها هستم. مرا راهب کن ، و بقیه را از گناهانم ساکت خواهم کرد. " و بزرگتر ، به او دستور داد ، او را در طرح و لباس قرار دهد ، سپس او را به ابا دوروتئوس معروف فرستاد ، جایی که سارق سابق هشت سال را در دعا و اطاعت بی وقفه گذراند. هشت سال بعد ، او دوباره به ابا زوزیما آمد و پرسید: "عشق ایجاد کن ، لباسهای دنیوی مرا به من بده و لباسهای رهبانی را بردار." بزرگتر ناراحت شد و پرسید: "چرا ، بچه؟" و سپس راهب گفت: "پدر من ، نه سال است که می دانی ، من در سینوویا بوده ام ، روزه گرفته ام و خودداری کرده ام ، و با تمام سکوت و ترس از خدا در اطاعت زندگی کرده ام ، و می دانم که خدا به خوبی او بسیاری از بدخواهی هایم را رها کرد ؛ فقط هر ساعت یک پسر بچه (یا یک کودک - παιυδιον) می بینم که به من می گوید: "چرا مرا کشتی؟" من او را در خواب می بینم ، و در کلیسا و در ناهارخوری ، این را به من می گوید. و حتی یک ساعت به من آرامش نمی دهد. بنابراین ، پدر ، من آرزو دارم که بروم تا برای پسر بمیرم. من او را در جنون کشتم. " با پوشیدن لباس و پوشیدن ، صومعه را ترک کرد و به دیوسپولیس رفت و روز بعد اسیر و گردن زده شد.

البته ، موازی ناقص است: بوریس به هیچ وجه به رهبانیت نمی رسد. برعکس ، حتی در بستر مرگ ، تقریباً او را کنار می زند ، از او می ترسد ، او به هر طریق ممکن لحظه لحن را به تأخیر می اندازد - برای او رهبانیت با مرگ همراه است:

آ! طرحواره ... بنابراین! سخن مقدس ...
ساعت تمام شد ، پادشاه به راهبان می رود -
و تابوت تاریک من یک سلول خواهد بود ...
کمی صبر کنید ، پدرسالار ولادیکا ،
من هنوز پادشاه هستم ...

و البته ، بوریس برای شاهزاده کشته نمی شود ، او با تمام قدرت ، تا آخرین قدرت و قدرت را می چسبد. با این حال ، ما در اصل چیز مشابهی را مشاهده می کنیم - در یک دید وسواسی ، یک کابوس دائمی که تزار بوریس را برای یک دقیقه ترک نمی کند ، نه در خواب و نه در واقعیت ، همانطور که پسر کشته شده توسط او سارق را ترک نمی کند ، پرسید: "چرا مرا کشتی؟" و در واقع ، و در مورد دیگر ، می توان در مورد "عینیت" خاصی از بینش ها صحبت کرد. می توان با احتیاط خاصی تصور کرد که بینش های بوریس نه به عنوان توهم ، حاصل تخیل تخریب شده ، بلکه واقعیتی خاص است که توسط رویدادها تأیید می شود. از سوی دیگر ، سارق قربانی جذابیت نمی شود ، در غیر این صورت بزرگتر او به سادگی اجازه نمی دهد او به مرگ خود برود. در هر دو مورد ، وجدان به واکنش روح در برابر حضور واقعی اصل ماوراء طبیعی تبدیل می شود. طنز غم انگیز سرنوشت این بود که اگر ایوان مخوف در خط پدرش از دیمیتری دانسکوی آمده بود ، سپس در خط مادرش ، النا گلینسکایا ، از مامایی ، و برنده پادشاهی های تاتار زندگی را در سرزمین مادری خود ترتیب داد. بهتر از یوغ تاتار: "روسیه بیش از یوغ مغولها باید تهدید خودکامه شکنجه گر را تجربه کند ... و اگر یوغ باتیفو روح روس ها را تحقیر می کرد ، بدون شک ، سلطنت از یانووو نیز آن را بالا نبرد »( کرامزین N.M.تاریخچه دولت روسیه جلد 9 ، صص 177-178).

این نتیجه گیری توسط بسیاری از مورخان روسی ، از جمله نویسندگان مدرن ، به ویژه R.G. اسکریننیکوف: "ترور وحشتناک یکی از عوامل مهمی بود که راه را برای مشکلات باز کرد" ( اسکریننیکوف R.G.... پادشاهی وحشت. SPb. ، 1992. S. 528).

ایوان وحشتناک تمایل خود را برای ترک تاج و تخت و گرفتن روح رهبانی بیش از یک بار ، به ویژه در نامه خود به بزرگان کریلو-بلوزرسک ابراز کرد. در همان پیام ، انگیزه های پشیمانی نیز وجود دارد: "مناسب شما فرمانروایان ما (یعنی پدران Belozersk). - دکتر V.V.) ، و ما ، گمشدگان را آموزش دهید. و به من ، یک سگ متعفن ، چه کسی را آموزش می دهید و چه چیزی را مجازات کنید؟ بو خودش همیشه در مستی ، در زنا ، در پلیدی ، در قتل ، در سرقت ، در اختلاس ، در نفرت ، در هر شرارت است. " (نامه های ایوان مخوف. م. ، 1951. S. 162.). به گفته R.G. اسکریننیکوف ، این قسمت بود که به پوشکین فرصتی داد تا تصویری از گروزنی را "با رنج و روح طوفانی خود" شاعرانه کند (نگاه کنید به: اسکریننیکوف R.G.پادشاهی وحشت. ص 503).

کرامزین N.M.تاریخچه دولت روسیه T. 10. ص 232.

"در تابستان 7106 ، 6 ژانویه ، تزار متدین شروع به خسته شدن کرد و دستور داد پدر و زائر ایوا پدرسالار را با یک کلیسای جامع روشن دعوت کند. قبل از آمدن پدرسالار ، او شوهری را می بیند که با لباس مقدس نزد او آمده است ، و تزار مiousمن از بولیار آینده خود صحبت می کند ، به او دستور می دهد از تخت خود عقب نشینی کند و برای کسی ، پدرسالار ، مکانی بسازد. او را نکوهش کرد و به او امر شایستگی داد. آنها به او گفتند: «پادشاه پرهیزگار و دوک بزرگتئودور ایوانوویچ از کل روسیه ، آقا ، او را می بینید و با چه کسی صحبت می کنید؟ اگر شما نزد پدرتان ایوا نیامده اید و به چه کسی دستور می دهید جایی بسازد؟ " او در پاسخ به آنها گفت: «می بینی؟ تخت من جلوتر از مردی است که در لباس مقدسین روشن است و این افعال را با او فرمان می دهد. " آنها بسیار عجیب و غریب هستند. و همچنین ساعت نه ، تزار وفادار تئودور یوانوویچ از تمام روسیه می رود ، سپس صورت او مانند خورشید روشن می شود. " صص 16-17).

بین تزار تئودور و احمق مقدس نیلکا کلاه آهنی اشتراکات زیادی وجود دارد: جنون بیرونی و خرد داخلی ، ناتوانی و وابستگی خارجی و قدرت درونی. در تراژدی ، نوعی مثلث ساخته می شود: تزار ساده تئودور ، پدرسالار ایوب - "در امور جهان قاضی بی خرد" ، نیکلکا احمق.

نام تئودور به عنوان پادشاه-فرشته یک ناهنجاری است ، احتمالاً مربوط به این واقعیت است که به اصطلاح اسکندر اول.

از لحاظ تاریخی ، آخرین کلمات دارای تناسب بسیار زیادی با کلمات بوریس در طول عروسی است ، خطاب به پدرسالار: "پدر ایوب! خدا می داند ، هیچ گدا یا فقیری در پادشاهی من وجود نخواهد داشت. " سپس ، یقه پیراهن خود را گرفت ، بوریس افزود: "و من این آخرین را با همه تقسیم می کنم" ( کرامزین N.M.تاریخچه دولت روسیه T. 11.C 330) قابل توجه است که پوشکین با وجود نمایان بودن از این عبارت استفاده نکرد. برای او چیز دیگری بسیار مهمتر است. درخواست از تئودور یانوویچ با درخواست ارسال "نعمت مقدس برای قدرت" مربوط به مراسم عروسی به پادشاهی است - دعایی قبل از گذاشتن تاج ، که در آن دعا به خدا پدر خطاب می شود "ارسال برکت شما از تخت جلال "(نگاه کنید به: E.بناهای قدیمی روسی عروسی با پادشاهی // خواندن در انجمن شاهنشاهی تاریخ. 1883 ؛ پوپوف ک.آیین تاج گذاری مقدس // بولتن الهیات. 1896. آوریل-مه).

کرامزین N.M.تاریخچه دولت روسیه جلد 11 ، ص 287

حداقل مقاله A.A. آخماتووا "پوشکین و ساحل نوا".

پوشکینیست S.A. فومیچف معتقد است که برعکس ، این جمله مظهر بدبینی بوریس است ، زیرا کلمه "تابوت" باید یادآور تسارویچ دیمیتری قتل شده باشد ( فومیچف S.A.دراماتورژی پوشکین // نمایشنامه روسی قرن 17 - 19. م. ، 1982. S. 273). با این وجود ، با احترام به کار محقق ، لازم می دانیم اشاره کنیم که اولاً پرستش قبور در مراسم ازدواج با پادشاهی گنجانده شده است ، و ثانیاً ، تابوت دمتریوس در Uglich و در دورتر بود بر خلاف مقبره های باشکوه سلطنتی ، چشم انداز یک پیر کور "قبر" نامیده می شود.

ویژگی تاریخی: "با درک طبیعی این حقیقت بزرگ که آموزش عمومی یک قدرت دولتی است و مشاهده برتری بدون شک سایر اروپاییان در آن ، او از انگلستان ، هلند ، آلمان نه تنها پزشکان ، هنرمندان ، صنعتگران ، بلکه مقامات را نیز دعوت به خدمت کرد. "( کرامزین N.M.تاریخچه دولت روسیه جلد 11 ، ص 355).

"بوریس در عشق غیور خود به آموزش مدنی ، از همه قدیمی ترین سران تاجدار روسیه پیشی گرفت ، به قصد ایجاد مدارس و حتی دانشگاه ها به منظور آموزش زبانها و علوم اروپایی به روسها" (همان). نقشه روسیه ترسیم شده توسط پسر تزار ، تئودور بوریسوویچ ، که در فاجعه ذکر شده بود ، در سال 1614 توسط جرارد منتشر شد.

"بوریس با داشتن یک ذهن نادر ، معتقد بود که با این حال ، در هنر فالگیران ، در ساعتی آرام از شب با برخی از آنها تماس گرفت و پرسید که در آینده چه چیزی در انتظار اوست." ( کرامزین N.M.تاریخچه دولت روسیه T. 10.P. 273).

ماکیاولی ن.پادشاه. SPB. ، 1993. S. 289.

در نسخه ناهموار تراژدی ، یک نسخه کنایه آمیزتر نیز وجود دارد: " اولین:بگذارید من شما را نیشگون بگیرم یا یک تکه از ریش خود بردارم. دومین:خفه شو. شما در زمان اشتباه شوخی می کنید. اولین... آیا کمانی وجود دارد؟ " باز هم ، ما از چشم کارامزین دور می شویم: "و در همان لحظه ، در این نشانه ، همه افراد بیشمار - در سلول ها ، در حصار ، خارج از صومعه - با فریادی نشنیده به زانو درآمدند: همه درخواست تزار ، پدر ، بوریس! مادران نوزادان خود را به زمین می اندازند و به فریاد آنها گوش نمی دهند. صداقت بر تظاهر غلبه کرد ؛ الهام روی بی تفاوت ها و منافقین کار می کرد! " ( کرامزین N.M.تاریخچه دولت روسیه T. 10.P. 290-291). البته ، پوشکین از این طرح استفاده کرد ، اما برای مقاصد طنز.

البته ، هم در تراژدی "بوریس گودونوف" و هم در شعر "آندری چنیر" یک طرح پنهان دیگر وجود دارد - اقدامات خطاب به الکساندر اول ، که افکار عمومی او را به درستی متهم به مشارکت در قتل عام نکرده است.

کرامزین N.M.تاریخچه دولت روسیه جلد 11 ، ص 331.

تفسیر در 2 قرنتیان. 3: 1 // PG. 61. 441. تفسیرهای جان کریستوستوم در نامه های حواری به اسلاونیایی کلیسایی ترجمه شد و پوشکین می توانست آنها را بشناسد ، از جمله این مکان خاص.

یک کلمه در مورد مجسمه ها // PG. 49.64 درجه سانتی گراد

شاید این کنایه از Ps باشد. 138: 7: "از روح خود به کجا بروم و از حضور تو به کجا فرار کنم؟" با این حال ، یک منبع ممکن دیگر وجود دارد - تراژدی W. Richard Shekspeare "Richard III". چهارشنبه کلمات از مونولوگ ریچارد در قانون 5: "فرار؟ اما از چی؟ فشار دادن؟"

سانتی متر.: گولیشنکو S. ، Dubrovina V.I.سینا پاتریکون. م. ، 1967.

PG 87.3033 AC ؛ سینا پاتریکون. ص 200.



پوشکین "بوریس گودونوف" را به عنوان یک تراژدی تاریخی و سیاسی تصور کرد. درام بوریس گودونوف با سنت رمانتیک مخالفت کرد. به عنوان یک تراژدی سیاسی ، به مسائل معاصر پرداخته شد: نقش مردم در تاریخ و ماهیت قدرت استبداد.

اگر در "یوجین وانگین" یک ترکیب هماهنگ از طریق "مجموعه فصل های رنگارنگ" ظاهر شد ، در اینجا با مجموعه ای از صحنه های رنگارنگ پوشانده شد. "بوریس گودونوف" با تنوع زنده شخصیت ها و قسمت های تاریخی مشخص می شود. پوشکین سنتی را که نویسنده یک ایده اثبات شده و کامل را به عنوان مبنایی ارائه می دهد و بیشتر آن را با "اپیزودها" تزئین می کند ، شکست.

شعر جدیدی با بوریس گودونوف و کولی آغاز می شود. به نظر می رسد نویسنده آزمایشی را ترتیب داده است که نتیجه آن از پیش تعیین نشده است. معنای کار در طرح سوال است و نه در حل آن. میخائیل لونین دکبریست ، تبعیدی را در تبعید در سیبری نوشت: "برخی از آثار افکار را منتقل می کند ، برخی دیگر فرد را مجبور به تفکر می کند." او آگاهانه یا ناآگاهانه تجربه پوشکین را تعمیم داد. ادبیات قبلی "افکار منتقل شده". از زمان پوشکین ، توانایی ادبیات برای "ایجاد فکر کردن" به بخشی جدایی ناپذیر از هنر تبدیل شده است.

در "بوریس گودونوف" دو فاجعه به هم آمیخته اند: تراژدی مقامات و تراژدی مردم. پوشکین با داشتن یازده جلد "تاریخ ..." اثر کرامزین ، اگر هدفش محکوم کردن استبداد قدرت تزاری بود ، می توانست طرح دیگری را انتخاب کند. همرزمان از جسارت بی سابقه ای که کرامزین استبداد وحشتناک را به تصویر کشید ، شوکه شدند. رایلف معتقد بود که اینجاست که پوشکین باید به دنبال موضوع یک اثر جدید باشد.

پوشکین بوریس گودونوف را انتخاب کرد ، حاکمی که برای جلب محبت مردم تلاش می کرد و با حکمت دولتها بیگانه نبود. چنین پادشاهی بود که امکان افشای الگوی تراژدی قدرت ، بیگانه برای مردم را فراهم کرد.

بوریس گودونوف در پوشکین برنامه های مترقی را دوست دارد و برای مردم خوب می خواهد. اما برای تحقق نیات خود ، او به قدرت نیاز دارد. و قدرت فقط به قیمت جنایت داده می شود - مراحل تاج و تخت همیشه در خون است. بوریس امیدوار است قدرتی که برای حسن نیت استفاده می شود کفاره این مرحله را بدهد ، اما احساس اخلاقی بی تردید مردم باعث می شود که او از "تزار-هیرودیس" دور شود. بوریس که توسط مردم رها شده بود ، برخلاف نیات خوب خود ، ناگزیر به ظالم تبدیل می شود. اوج تجربه سیاسی او یک درس بدبینانه است:

مردم رحم نمی کنند:
کارهای خوب انجام دهید - او از شما تشکر نخواهد کرد.
سرقت و اعدام - این برای شما بدتر نخواهد بود.

تنزل قدرت ، که توسط مردم رها شده و برای آنها بیگانه است ، یک تصادف نیست ، بلکه یک الگو است ("... حاکم گاهی اوقات بیکار است / اطلاع دهندگان خود مطلعان را بازجویی می کند"). گودونوف خطر را پیش بینی می کند. بنابراین ، او عجله دارد تا پسرش تئودور را برای اداره کشور آماده کند. گودونوف بر اهمیت علم و دانش برای کسی که بر دولت حکومت می کند تأکید می کند:

پسرم را بیاموز: علم کوچک می شود
ما زندگی سریع را تجربه می کنیم -
روزی ، و شاید به زودی
همه مناطقی که اکنون هستید
آنقدر هوشمندانه روی کاغذ به تصویر کشیدم
همه شما را زیر بغل می گیرند -
پسرم ، راحت تر و واضح تر بیاموز
شما کار مستقل را درک خواهید کرد.

تزار بوریس معتقد است که گناه خود را (مرگ دیمیتری) با مدیریت ماهرانه دولت جبران کرده است. این اشتباه غم انگیز اوست. نیت خوب - جنایت - از دست دادن اعتماد عمومی - استبداد - مرگ. این مسیر غم انگیز طبیعی قدرت بیگانه شده از مردم است.

بوریس در مونولوگ "من به بالاترین قدرت رسیده ام" به جنایت اعتراف می کند. او در این صحنه کاملاً صادق است ، زیرا هیچ کس نمی تواند صدایش را بشنود:

و همه چیز مریض است و سرم می چرخد ​​،
و پسرها در چشمانشان خونین هستند ...
و از دویدن خوشحالم ، اما هیچ جا ... افتضاح!
بله ، رقت انگیز کسی است که وجدانش در آن نجس است.

اما مسیر مردم نیز غم انگیز است. پوشکین در به تصویر کشیدن مردم ، هم با خوش بینی آموزشی و هم با شکایت های عاشقانه از خرخر بیگانه است. او "با چشمان شکسپیر" نگاه می کند. مردم در تمام طول تراژدی در صحنه حضور دارند. علاوه بر این ، این اوست که در درگیری های تاریخی نقش تعیین کننده ای دارد.

اما موضع مردم نیز متناقض است. از یک سو ، مردم پوشکین دارای یک غریزه اخلاقی بی تردید هستند - احمق مقدس و پیمن گاهشمار سخنگویان آن در این تراژدی هستند. بنابراین ، گریگوری اوترپیف ، در ارتباط با پیمن در صومعه ، نتیجه می گیرد:

بوریس ، بوریس! همه چیز در مقابل شما می لرزد
هیچ کس جرات نمی کند به شما یادآوری کند
در مورد تعداد زیادی از بچه های بدبخت -
در همین حال ، یک گوشه نشین در یک سلول تاریک
در اینجا یک تقبیح وحشتناک از شما می نویسد:
و شما دادگاه دنیوی را ترک نخواهید کرد ،
چگونه از قضاوت خدا فرار نکنیم.

تصویر پیمن به دلیل درخشندگی و اصالت قابل توجه است. این یکی از معدود تصاویر یک راهب-وقایع نگار در ادبیات روسیه است. پیمن در ماموریت خود سرشار از ایمان مقدس است: با دقت و کوشش مسیر تاریخ روسیه را ثبت کند.

بله ، فرزندان ارتدوکس می دانند
سرزمین عزیز سرنوشت گذشته ،
آنها یاد پادشاهان بزرگ خود را گرامی می دارند
برای زحمات آنها ، برای جلال ، برای خوب - و برای گناهان ، برای اعمال تاریک
آنها با فروتنی از نجات دهنده درخواست می کنند.

پیمن به گریگوری اوترپیف تازه کار جوان دستور می دهد و به او توصیه می کند که با دعا و روزه احساسات را فروتن کند. پیمن اعتراف می کند که در جوانی خود به جشن های پر سر و صدا ، "لذت سالهای جوان" علاقه مند شده است.

به من اعتماد کن:
جلال ، تجمل ما را از دور مجذوب خود می کند
و عشق حیله گر زنانه
من مدت زیادی زندگی کرده ام و لذت زیادی برده ام.
اما از آن به بعد فقط سعادت را می دانم ،
چگونه خداوند مرا به صومعه آورد.

پیمن شاهد مرگ تسارویچ دیمیتری در اوگلیچ بود. او جزئیات آنچه برای گریگوری اتفاق افتاده را می گوید ، بدون آنکه بداند قصد دارد یک فریبکار شود. روزنامه نگار امیدوار است که گرگوری به کار خود ادامه دهد. در سخنرانی پیمن ، خرد عامیانه به نظر می رسد ، که همه چیز را در جای خود قرار می دهد ، به همه چیز ارزیابی دقیق و صحیح می دهد.

از سوی دیگر ، افراد فاجعه آمیز از نظر سیاسی ساده لوح و درمانده هستند و به راحتی ابتکار عمل را به بویارها می سپارند: "... بویارها می دانند ، / ما زن و شوهر نیستیم ...". در مواجهه با انتخابات بوریس با آمیزه ای از اعتماد و بی تفاوتی ، مردم رویگردان می شوند و او را به عنوان "تزار-هیرودیس" می شناسند. اما او فقط می تواند با ایده آل یتیم تحت تعقیب با مقامات مخالفت کند. این ضعف کلاهبردار است که به قدرت او تبدیل می شود ، زیرا همدردی مردم را به سوی خود جلب می کند. کینه از دولت جنایتکار به نام فریبکار به یک شورش تبدیل می شود. شاعر جسورانه مردم را وارد عمل می کند و به آنها صدایی می دهد - دهقان روی منبر:

مردم ، مردم! به سوی کرملین! به اتاقهای سلطنتی!
برو! یک توله سگ بوریسوف را ببافید!

قیام مردمی پیروز شد. اما پوشکین تراژدی خود را با این کار به پایان نمی رساند. کلاهبردار وارد کرملین شد ، اما برای صعود به تخت پادشاهی ، او هنوز باید قتل انجام دهد. نقش ها تغییر کرده اند: پسر بوریس گودونوف ، فئودور جوان در حال حاضر خود یک "کودک تحت تعقیب" است ، که خون او با مرگ تقریباً آیینی باید توسط یک شیادی که از پله های تاج و تخت بالا می رود ، ریخته شود.

در آخرین صحنه ، Mosalsky در ایوان خانه بوریس ظاهر می شود با عبارت: "مردم! ماریا گودونوا و پسرش تئودور خود را با سم مسموم کردند. ما اجساد مرده آنها را دیدیم. (مردم از وحشت سکوت کرده اند.) چرا شما ساکت هستید فریاد بزنید: زنده باد تزار دیمیتری ایوانوویچ! "

قربانی انجام شد و مردم با وحشت متوجه می شوند که او نه یتیم آزرده ، بلکه قاتل یتیم ، پادشاه جدید هیرودس ، به تخت پادشاهی رسید.

آخرین جمله: "مردم سکوت می کنند" چیزهای زیادی می گوید. این عبارت نماد قضاوت اخلاقی پادشاه جدید ، و عذاب آینده نماینده دیگر دولت جنایتکار ، و ناتوانی مردم برای خروج از این حلقه است.

پوشکین "بوریس گودونوف" را چنین تصور کرد تراژدی تاریخی و سیاسی ... درام بوریس گودونوف با سنت رمانتیک مخالفت کرد. به عنوان یک تراژدی سیاسی ، به مسائل معاصر پرداخته شد : نقش مردم در تاریخ و ماهیت قدرت استبداد.

ترکیب بوجود آمده توسط مونتاژ ظاهر شد صحنه های رنگارنگ ... "بوریس گودونوف" با تنوع زنده شخصیت ها و قسمت های تاریخی مشخص می شود. پوشکین سنتی را که نویسنده یک ایده اثبات شده و کامل را به عنوان مبنایی ارائه می دهد و بیشتر آن را با "اپیزودها" تزئین می کند ، شکست.

معنی کار - در تدوین سال به جای حل آن میخائیل لونین Decembrist در تبعیدی سیبری یک قصور نوشت: "برخی از ترکیبات افکار را منتقل می کنند ، برخی دیگر مجبور به تفکر می شوند." او آگاهانه یا ناآگاهانه تجربه پوشکین را تعمیم داد. ادبیات قبلی "افکار منتقل شده". از زمان پوشکین ، توانایی ادبیات برای "ایجاد فکر کردن" به بخشی جدایی ناپذیر از هنر تبدیل شده است.

بوریس گودونوف در هم تنیده شده است دو فاجعه: تراژدی قدرت و تراژدی مردم ... پوشکین با داشتن یازده جلد "تاریخ ..." اثر کرامزین ، اگر هدفش محکوم کردن استبداد قدرت تزاری بود ، می توانست طرح دیگری را انتخاب کند. همرزمان از جسارت بی سابقه ای که کرامزین استبداد وحشتناک را به تصویر کشید ، شوکه شدند.

پوشکین بوریس گودونوف ، فرمانروایی را انتخاب کرد که به دنبال جلب رضایت مردم بود و با حکمت دولتها بیگانه نبود. چنین پادشاهی بود که امکان افشای الگوی تراژدی قدرت ، بیگانه برای مردم را فراهم کرد.

بوریس گودونوف در پوشکین برنامه های مترقی را گرامی می دارد و مردم را خوب می خواهد اما برای تحقق نیات خود ، او به قدرت نیاز دارد. و قدرت فقط به قیمت جنایت داده می شود - مراحل تاج و تخت همیشه در خون است. بوریس امیدوار است قدرتی که برای حسن نیت استفاده می شود کفاره این مرحله را بدهد ، اما احساس اخلاقی بی تردید مردم باعث می شود که او از "تزار-هیرودس" دور شود. بوریس که توسط مردم رها شده بود ، برخلاف نیات خوب خود ، ناگزیر می شود مستبد .

تنزل قدرت ، که توسط مردم رها شده و برای آنها بیگانه است ، تصادفی نیست ، بلکه یک الگو است. گودونوف خطر را پیش بینی می کند. بنابراین ، او عجله دارد تا پسرش تئودور را برای اداره کشور آماده کند. گودونوف بر اهمیت علم و دانش برای کسی که بر دولت حکومت می کند تأکید می کند:

تزار بوریس معتقد است که گناه خود را (مرگ دیمیتری) با مدیریت ماهرانه دولت جبران کرده است. این مال اوست اشتباه غم انگیز . نیت خوب - جنایت - از دست دادن اعتماد عمومی - استبداد - عذاب ... این مسیر غم انگیز طبیعی قدرت بیگانه شده از مردم است.

پوشکین در به تصویر کشیدن مردم ، هم با خوش بینی آموزشی و هم با شکایت های عاشقانه از خرخر بیگانه است. مردم در تمام طول تراژدی در صحنه حضور دارند. علاوه بر این ، این اوست که در درگیری های تاریخی نقش تعیین کننده ای دارد.

اما موضع مردم نیز متناقض است. از یک سو ، مردم پوشکین دارای یک احساس اخلاقی بی تردید هستند - سخنگویان آن در فاجعه احمق مقدس و پیمن گاهشمار ... تصویر پیمن به دلیل درخشندگی و اصالت قابل توجه است. این یکی از معدود تصاویر یک راهب-وقایع نگار در ادبیات روسیه است. پیمن در ماموریت خود سرشار از ایمان مقدس است: با دقت و کوشش مسیر تاریخ روسیه را ثبت کند.

پیمن به گریگوری اوترپیف تازه کار جوان دستور می دهد و به او توصیه می کند که با دعا و روزه احساسات را فروتن کند. پیمن اعتراف می کند که در جوانی خود به جشن های پر سر و صدا ، "لذت سالهای جوان" علاقه مند شده است.

پیمن شاهد مرگ تسارویچ دیمیتری در اوگلیچ بود. او جزئیات آنچه برای گریگوری اتفاق افتاده را می گوید ، بدون آنکه بداند قصد دارد یک فریبکار شود. روزنامه نگار امیدوار است که گرگوری به کار خود ادامه دهد. در سخنرانی پیمن ، خرد عامیانه به نظر می رسد ، که همه چیز را در جای خود قرار می دهد ، به همه چیز ارزیابی دقیق و صحیح می دهد.

از سوی دیگر ، افراد فاجعه آمیز از نظر سیاسی ساده لوح و درمانده هستند و به راحتی ابتکار عمل را به بویارها می سپارند: با ملاقات با انتخاب بوریس با ترکیبی از اعتماد و بی تفاوتی ، مردم رویگردان می شوند و او را به عنوان "تزار-هیرودیس" می شناسند. به اما او فقط می تواند با ایده آل یتیم تحت تعقیب با مقامات مخالفت کند. این ضعف کلاهبردار است که به قدرت او تبدیل می شود ، زیرا همدردی مردم را به سوی خود جلب می کند. کینه از دولت جنایتکار به نام فریبکار به یک شورش تبدیل می شود. شاعر جسورانه مردم را وارد عمل می کند و به آنها صدا می دهد

قیام مردمی پیروز شد. اما پوشکین تراژدی خود را با این کار به پایان نمی رساند. کلاهبردار وارد کرملین شد ، اما برای صعود به تخت پادشاهی ، او هنوز باید قتل انجام دهد. نقش ها تغییر کرده اند: پسر بوریس گودونوف ، فئودور جوان در حال حاضر خود یک "کودک تحت تعقیب" است ، که خون او با مرگ تقریباً آیینی باید توسط یک شیادی که از پله های تاج و تخت بالا می رود ، ریخته شود.

مردم دوباره ، به دستور بویارها ، آماده انتخاب تزار جدیدی برای خود هستند. اما در مقابل چشمان آنها ، قتل شاهزاده بی گناه در حال انجام است. و اگر جنایت بوریس گودونوف با شنیده ها برای همه شناخته شده بود ، آنها خود شاهد قتل جدیدی بودند.

جنایت جدیدی انجام شده است ، مردم دوباره فریب خورده اند ، حقیقت زیر پا گذاشته شده است. اما مردم یکسان نیستند. وجدان و شعور بیدار شد. این آگاهی است که در سکوت مهلک صحبت می کند. با این سکوت ، مردم دروغ و دروغ را رد می کنند. خدا مردم را به خاطر گناهشان مجازات کرد ، و اکنون آنها متوجه شدند که آنها راه نادرستی را در پیش گرفته اند. مردم مانند بوریس با یک انتخاب روبرو هستند: با وجدان مخالفت کنید یا راه درست را انتخاب کنید. اما برخلاف پادشاه ، مردم انتخاب درستی را انجام می دهند.

مردم متوجه شدند که در ابتدا علیه وجدان خود رفتند و اکنون توبه کردند. فاجعه در آگاهی مردم ، در بیداری آنها نهفته است. مردم از ارتکاب گناه جدید خودداری می کنند ، این اعتراض در سکوت مهلکی بیان می شود.

در آخرین صحنه ، Mosalsky در ایوان خانه بوریس ظاهر می شود با عبارت: "مردم! ماریا گودونوا و پسرش تئودور خود را با سم مسموم کردند. ما اجساد مرده آنها را دیدیم. (مردم از وحشت سکوت کرده اند.) چرا شما ساکت هستید فریاد بزنید: زنده باد تزار دیمیتری ایوانوویچ! "

قربانی انجام شد و مردم با وحشت متوجه می شوند که او نه یتیم آزرده ، بلکه قاتل یتیم ، پادشاه جدید هیرودس ، به تخت پادشاهی رسید.

آخرین جمله: "مردم سکوت می کنند" چیزهای زیادی می گوید. این عبارت نماد قضاوت اخلاقی پادشاه جدید ، و عذاب آینده نماینده دیگر دولت جنایتکار ، و ناتوانی مردم برای خروج از این حلقه است.

پوشکین در تراژدی "بوریس گودونوف" بسیار دقیق تعریف کرد و شخصیت ملی را نشان داد. مردم که همیشه از دولت فعلی ناراضی هستند ، آماده اند تا به نابودی آن بپردازند و شورش کنند ، وحشت را بر حاکمان وارد کنند - و نه بیشتر. و در نتیجه ، آنها خود آزرده می شوند ، زیرا پسران و اشراف زادگاهشان که بر تخت سلطنت ایستاده اند ، از نتایج پیروزی آنها لذت می برند.

این تراژدی عمیق ترین مشکلات فلسفی و سیاسی را مطرح می کند. پوشکین در کنار آنها مشکلات اخلاقی و وجدان را در نظر می گیرد. A.S. پوشکین به مشکل مردم و قدرت توجه زیادی می کند ، در کار خود ایده آل مردم روسیه ، ایده آل حقیقت و وجدان را نشان می دهد.

مردم تلخ قرنها برده داری ، می توانند بی رحمانه با ظالمان خود برخورد کنند. اما از نظر طبیعت (از ارتباط با دهقانان در همان میخایلوفسکی پوشکین در این مورد متقاعد شده بود) او انسانی و عادل است. وجدان مردم با قصاص وحشیانه علیه مردم بی گناه و بی دفاع آشتی نمی کند. و به این ترتیب آخرین صحنه با عبارت معروف "مردم سکوت می کنند" به پایان می رسد. مشخصه این است که این عبارت توسط پوشکین بدون براکت ارائه شده است ، یعنی نه به ترتیب اظهارات. سکوت مردم پاسخ مردم به آنچه اخیراً مشاهده کرده اند است و این پاسخ ساکت قوی تر از هر کلمه ای به نظر می رسد. در این شرایط ، سکوت مردم در برابر دعوت بویارها برای استقبال از تزار جدید ، قطعاً با خودکامه جدید خصمانه است. به گفته پوشکین ، در این "سکوت" کل سرنوشت آینده دروغگو نهفته است. در حالی که مردم در کنار شیادی بودند ، او ، راهب فراری ، "بنفش" را از تزار قدرتمند مسکو پاره کرد. از آنجا که مردم از او روی گردان شدند ، او که به بالاترین قدرت و اقتدار رسیده است ، منتظر سرنگونی سریع و مرگ نامعقول است.

این واقعیت که بوریس گودونوف با یک دادگاه مردمی ساکت اما ملموس به پایان می رسد ، این واقعیت که پوشکین حکم خود را در مورد مورخ به نام قضاوت-مردم اعلام می کند ، مهمترین ویژگی تراژدی تاریخی او است ، که نه تنها به طور کامل ساختار نمایشی جدید ، اما همچنین از نظر ایدئولوژیکی آن می توان واقعاً یک تراژدی عامیانه نامید ، که پوشکین سعی کرد آن را ایجاد کند.

در "بوریس گودونوف" چندین نوع حاکم را می توان تشخیص داد ، که هر یک رابطه خاص خود را با مشیت ، مشارکت خود در سرنوشت های خود دارند. پنج مورد از آنها وجود دارد: "یک خودکامه منطقی" (جان سوم) ، "گناهکار توبه کننده ، شکنجه گر توبه کننده" (جان وحشتناک) ، "تزار دعا" (تئودور) ، "ماکیاولیست مشروع" (بوریس گودونوف) و یک "ماکیاولیستی نامشروع ، انقلابی" (مدعی).

نوع "خودکامه هوشمند" پادشاهانی است که پیمن در مورد آنها می گوید:

آنها از پادشاهان بزرگ خود یاد می کنند ،

برای زحمات آنها ، برای جلال ، برای خوب.

در تراژدی
عمیق ترین فلسفی و
مشکلات سیاسی همراه آنها
پوشکین مشکلات را در نظر می گیرد
اخلاق و وجدان. توجه زیاد
A.S. پوشکین به مشکل مردم اختصاص می دهد و
مقامات ، در کارهای خود نشان می دهد
ایده آل مردم روسیه ، ایده آل حقیقت و
وجدان.
بلافاصله در
جمعیتی جلوی ما بلند می شوند (صحنه
نزدیک صومعه نوودویچی) ، گریه می کند و
جیغ زدن. اما بسیاری از آنها حتی این را نمی دانند
آنجا اتفاق می افتد که چرا آنها به اینجا آمده اند. مردم
بوریس به تخت می رسد:

"پدر ما باشید ، ما باشید
تزار! - اما این کلمات توسط پسران به آنها دیکته شد.
اگرچه تقریباً همه می دانستند که بوریس یک خودکشی است ،
او هنوز به پادشاهی فرا خوانده شد.
در این
پوشکین روی صحنه مردم را بی تفاوت نشان می دهد (او
مهم نیست چه کسی بر تخت می نشیند) ، کور
ساز در دست پسران: آنها برای چه گریه می کنند؟ -
از کجا می دانیم! پسران می دانند ، ما زن و شوهر نیستیم
.
پس نه
مردم با درک آنچه انجام می دهند ، خودشان انتخاب می کنند
قاتلی به پادشاهان آنها اهمیتی نمی دهند ، قاتل پادشاه است ، او
گناهکار ، نه آنها.
اما کی
بوریس می میرد ، قضاوت خدا در مورد او انجام می شود ،
او روی مرگ اصلی نمی چرخد
گناهکار. سرنوشت کل کشور نمی تواند
فقط یک نفر باید مقصر باشد. مردم
من هم گناه کردم و بسیار گناه کردم ، انتخاب کردم
قاتل تاج و تخت. قضاوت خدا ادامه دارد -
اکنون مردم رنج می برند.
می آید
حاکم جدید ، و مردم دوباره کورکورانه باور می کنند
او را دنبال می کنند. اقدام نزدیک است
تخلیه ، در صحنه پایانی ، همانطور که در
نمایشگاه ها ، باز هم مردم نقش اصلی را بازی می کنند.
دوباره مردم
به دستور پسران ، آنها آماده هستند تا یک مورد جدید را برای خود انتخاب کنند
تزار. اما در مقابل چشمان آنها قتلی در حال انجام است
یک شاهزاده بی گناه و اگر جنایت
بوریس گودونوف را همه با شنیده ها می شناختند ،
سپس آنها خود شاهد یک مورد جدید شدند
قتل ها
انجام شده
جنایتی جدید ، مردم دوباره فریب خواهند خورد ،
حقیقت زیر پا گذاشته شده است. اما مردم یکسان نیستند.
وجدان و شعور بیدار شد. این آگاهی
و در سکوت مهلکی صحبت می کند. این
سکوت کنید که مردم اشتباه ، دروغ را رد می کنند.
خدا مردم را به خاطر گناهشان مجازات کرد ، و اکنون آنها
متوجه شدند که آنها راه نادرستی را در پیش گرفته اند.
در برابر مردم ، و همچنین قبل از بوریس ، ایستاده است
انتخاب: مخالفت کردن
وجدان داشته باشید یا راه درست را انتخاب کنید. ولی در
افراد مومن با پادشاه تفاوت می کنند
انتخاب.
مردم
فهمیدم که در ابتدا برخلاف وجدانم رفتم و
حالا توبه کرده است. فاجعه نهفته است
آگاهی مردم ، در بیداری آنها.
مردم از ارتکاب گناه جدید خودداری می کنند ،
این اعتراض به شکل کشنده ای بیان می شود
سکوت.

(هنوز رتبه بندی نشده است)

مقاله ای درباره ادبیات با موضوع: مشکل مردم و قدرت در تراژدی AS Pushkin "BORIS GODUNOV"

ترکیبات دیگر:

  1. نویسنده تراژدی خود را با این جمله آغاز می کند موضوع اصلی، فوراً اعلام می کند. در نمایشگاه ، جمعیت زیادی در مقابل ما ظاهر می شوند (صحنه در صومعه Novodevichy) ، گریه می کنند و فریاد می زنند. اما بسیاری از این جمعیت حتی نمی دانند چه اتفاقی می افتد ، چرا آنها به اینجا آمده اند. مردم بیشتر بخوانند ......
  2. الکساندر سرگئیویچ پوشکین دائماً به تاریخ روسیه علاقه داشت. داستانهای تاریخی ، اشعار ، اشعار از زیر قلم او بیرون آمد ، اما بزرگترین اثر شاعر در این زمینه تراژدی "بوریس گودونوف" است. در این اثر فلسفی ، نویسنده در مورد اصل قدرت و تأثیر آن بر ادامه مطلب بحث می کند ......
  3. ساختار ترکیبی تراژدی پوشکین قابل توجه است. این توسط اکثر منتقدان شاعر معاصر قابل درک نبود ، برخی از آنها حتی از به رسمیت شناختن او به عنوان یک اثر هنری دراماتیک خودداری کردند. یکی از "بیشتر بخوانید" نوشت: "بوریس گودونوف" "اصلا یک درام نیست ، بلکه قطعه ای از تاریخ است که در مکالمات به قطعات کوچک تقسیم شده است."
  4. روسیه در پایان قرن شانزدهم - آغاز قرن هفدهم شخصیت اصلی است ، نوعی قهرمان جمعی از فاجعه پوشکین. در عین حال ، پوشکین برای به تصویر کشیدن هر یک از شرکت کنندگان در این پانورامای تاریخی بزرگ ، متحرک و نمایشی در چهره ها به دنبال حقیقت تاریخی است ، ادامه مطلب ......
  5. شخصیت اصلی تراژدی الکساندر پوشکین "بوریس گودونوف" ، راهب-وقایع نگار صومعه چودوف ، "پیرمرد محجوب و فروتن" ، تحت رهبری راهب جوان گریگوری اوترپیف ، مدعی آینده. مواد این تصویر (و همچنین برای دیگران) پوشکین از "تاریخ ..." N. M. Karamzin ، بیشتر بخوانید ......
  6. پوشکین در تلاش برای نزدیک ساختن ساختار زبانی تراژدی به ساختار گفتار روزمره و محاوره ای ، تصمیم می گیرد که شعر قافیه دار شش پا ، سنتی تراژدی های کلاسیسیسم را با یک "سفید" پنج پا جایگزین کند. ، بیت بدون قافیه او این را در نامه ای که به ما نرسیده به دوستش N. اطلاع می دهد ادامه مطلب ......
  7. شخصیت های ثانویه نیز با وفاداری به دوران تاریخی و صدق در تصویرسازی شخصیت ها متمایز می شوند. بلینسکی خاطرنشان کرد که در اولین صحنه فاجعه ، "شخصیت شویسکی به لحاظ تاریخی و شاعرانه به درستی به تصویر کشیده شده است." این رئیس گروه بویار است ، از نوادگان شاهزادگان وحشتناک "خون روریک". خودش خودش ادامه مطلب ......
  8. موضوع اصلی تراژدی - تزار و مردم - مکان مهمی را که پوشکین در نمایش خود برای بوریس گودونوف در نظر گرفت تعیین کرد. تصویر بوریس گودونوف به طور گسترده و همه کاره است. بوریس هم به عنوان تزار و هم به عنوان یک مرد خانواده نشان داده می شود. ویژگیهای مختلف معنوی او ذکر شده است. ادامه مطلب ......
مشکل مردم و قدرت در تراژدی AS PUSHKIN "BORIS GODUNOV"

تاریخ آفرینشتراژدی "بوریس گودونوف" با رویدادهای 1825 مرتبط است. پوشکین آن را حدود یک سال نوشت و در سال 1825 در میخائیلوفسکی به پایان رساند و در 1831 منتشر کرد.

در بوریس گودونوف ، که یک ماه قبل از قیام دکبریست تکمیل شد ، پوشکین یک راه حل تاریخی برای مشکلی که او و Decembrists را نگران کرده بود - رابطه بین تزار و مردم - پیدا کرد. ایده های Decembrists ، که شامل محدودیت خودکامگی و لغو برده داری بود ، پوشکین را به وقایع زمان مشکلات در ابتدای قرن 17 سوق داد. وی به تاریخ دولت روسیه که توسط کارامزین به تازگی منتشر شده است ، پرداخت و نمایشنامه را به او تقدیم کرد. پوشکین ، مانند کرامزین ، معتقد بود که شورش مردمی که منجر به قتل تئودور ، پسر بوریس گودونوف شد ، توسط خود تزار با لغو روز سنت جورج - تنها روز سال که رعیت می تواند صاحبخانه را تغییر دهد - تحریک شد.

موضوع فاجعه -وقایع تاریخی زمان مشکلات ، که با رضایت بوریس گودونوف برای بر تخت نشستن آغاز می شود و با الحاق دیمیتری دروغین به پایان می رسد. پوشکین می خواست رویدادها را تا حد ممکن عینی نشان دهد. او نگرش خود را در دهان قهرمانان مختلف ، از جمله عمو و برادرزاده پوشکین قرار داد. Afanasy Mikhailovich دلیل درگیری بین تزار و اشراف را فاش می کند: اشراف از رسوایی می ترسند ، آنها به دلیل لغو روز سنت جورج در املاک خود قدرت ندارند. او همچنین درونی ترین اندیشه الکساندر پوشکین را بیان می کند که مردم یک نیروی بزرگ هستند: "آیا برای مردم آسان تر است؟ ازش بپرس". برادرزاده اش گاوریلا پوشکین ، تقریباً در پایان ، به باسمانوف اعلام می کند که دیمیتری دروغین با حمایت مردمی قوی است.

در میان درگیری های خارجیدرگیری های تاریخی بین املاک مختلف در آغاز فاجعه ، یک وحدت خیالی در بین مردم حاکم است: پسران ، اشراف ، مردم و پدرسالار بوریس گودونوف را به تخت می خوانند. اما صحنه نزدیک صومعه نوودوویچی موقعیت واقعی مردم را نشان می دهد: آنها نسبت به آنچه در حال رخ دادن است بی تفاوت هستند و مسئولیت را به عهده پسر بچه ها می گذارند.

موقعیت پسران و اشراف مبهم است. آنها به یکدیگر اطلاع می دهند (شویسکی). اشراف زشت رسوا (خروشچف) و بویارها (کوربسکی) به دیمیتری دروغین می پیوندند. او توسط کسانی که به دنبال منفعت خود هستند حمایت می شود. دان قزاق هاو اشراف لهستانی

درگیری بین املاک به کشمکشی بین طرفداران مدعیان تاج و تخت تبدیل می شود (بوریس گودونوف ، تئودور گودونوف ، مدعی). یک درگیری خارجی کل کشورها (روسیه ، لیتوانی) را تحت تأثیر قرار می دهد ، به یک نژاد بین دینی تبدیل می شود (بین مسکو ارتدکس و لیتوانی کاتولیک).

درگیری های داخلیانگیزه های اقدامات قهرمانان را آشکار کند. در اولین مونولوگ ، پادشاه مزایایی را که برای مردم انجام داده است ، ذکر می کند و می نالید که خرس به خاطر این کار او را نفرین می کند. اما بیشتر از همه ، پادشاه نگران لکه ای بر وجدان خود است که روح او را می سوزاند - قتل تسارویچ دیمیتری.

درگیری های داخلی در سایر قهرمانان ذاتی است: فرماندار باسمانوف ، که به خاطر سود و با وجود سوگند ، به طرف دیمیتری دروغین رفت. خود دیمیتری دروغین درگیر درگیری های داخلی نیست: عشق مارینا برای او مهمتر از تاج سلطنتی است. مارینا همچنین هیچ درگیری داخلی ندارد: او می خواهد نه همسر تظاهر كننده ، بلكه تسارویچ دیمیتری باشد و تظاهر كننده را متقاعد می كند كه به مسكو برود. بنابراین درگیری خارجی بین دیمیتری دروغین و معشوق او منجر به جنگ ملت ها می شود.

درگیری داخلی بوریس گودونوف او را به مرگ می کشاند. این امر به طور غیر ارادی توسط احمق مقدس تسهیل می شود ، که دستور می دهد بچه هایی را که یک سکه بسیار زیبا را از بین برده اند ، "همانطور که شاهزاده کوچک را ذبح کردید" قتل عام کنند. مونولوگ قبل از آخرین بوریس ، اولین مونولوگ او در مورد لطف تزار به مردم را تکرار می کند: "فقط با سختگیری می توان مردم را با هوشیاری مهار کرد." در بستر مرگ ، بوریس به تئودور توصیه می کند که ننگ و اعدام را لغو کند ، گاوریلا پوشکین نیز به نمایندگی از دمتریوس به مردم قول می دهد.

مشکل سازتراژدی هم برای پوشکین و هم در روزگار ما اهمیت دارد. مشکل اصلی روابط شاه و مردم است. مشکل صداقت افرادی که از قدرت ، وفاداری و خیانت آنها رنج می برند (در تصاویر بوریس گودونوف ، دیمیتری دروغین ، فرماندار باسمانوف ، شوسکی). مشکل گناه کودکان برای گناهان والدین (پسر و دختر گودونوف). مشکل دروغ گفتن برای همیشه (گودونوف ، دیمیتری کاذب). مشکل وجدان پاک (بوریس ، باسمانوف). مشکل بار مورخ و گاهشمار (پیمن). مشکل عشق به خاطر سود (مارینا منشک).

قهرمانانتراژدی ها را می توان به سه گروه تقسیم کرد: شخصیت های تاریخی مانند بوریس گودونوف ، شوسکی ، فرماندار بسمانوف ، فئودور گودونوف ، تظاهر کننده ، پدرسالار. شخصیت های داستانی که نمونه های اولیه آنها در تاریخ بودند: گاوریلا پوشکین و کوربسکی ، دو راهب فراری ، وقایع نگار پیمن. گروه سوم قهرمانان - مردم زمان خود ، که هیچ اثری در تاریخ نگذاشتند: احمق مقدس ، نمایندگان طبقات مختلف. همه قهرمانان بر اساس برنامه و طرح کلی درام عمل می کنند.

تراژدی وجود دارد تصاویربرای افشای طرح مهم است. اسبی که در نبرد مجروح شد و قبل از مرگ توسط دیمیتری دروغین مهار نشد تصویر نمادینافرادی که به سختی زندگی می کنند ، که دیمیتری کاذب می خواهد آنها را آزاد کند. این صحنه شخصیت ماجراجویانه اما مهربان گرگوری را آشکار می کند.

عجیب و غریب ترکیب بندیاشعار این فیلم شش سال طول می کشد (از 1598 تا 1604) و در 23 صحنه پخش شده است. شروع می شود و در اتاق های کرملین به پایان می رسد. اولین و آخرین صحنه ها آغاز و پایان دوره سلطنت بوریس گودونوف است - از نقشه بویارها تا قتل همسر و فرزندان بوریس. صحنه سوم نمای دوم صحنه را از انتها نشان می دهد. در آنها ، واکنش مردم به انتخاب بوریس گودونوف و دیمیتری دروغین. رفتار مردم از اطاعت از سرنوشت خود و اراده تزار در ابتدا به شورش و فراخوانی برای قتل توله سگ بوریسوف در پایان تبدیل می شود. پوشکین بلافاصله آخرین جمله "مردم سکوت می کنند" را اضافه نکرد. این وضعیت مردم توبه کننده است ، شورشی علیه پادشاه جدید که با کشتن پادشاه قدیمی آمد.

ژانر. دستهبوریس گودونوف یک تراژدی تاریخی است. پوشکین در این اثر نه تنها تراژدی قهرمانان مختلف کشته شده ، مانند دمتریوس یا تئودور را که در اثر تضادها از بین رفتند ، مانند بوریس گودونوف ، یا کسانی که ، همانطور که خواننده می داند ، به زودی کشته می شوند (دیمیتری دروغین) نشان داد. این تراژدی مرگ معنوی کل مردم روسیه را نشان می دهد ، از تزار گرفته تا آخرین رعیت.

پوشکین خطوط قافیه را رد کرد و تراژدی را با یامبی پنج قافیه و بدون قافیه نوشت و آن را به گفتار محاوره ای و تراژدی های شکسپیر ، معاصر گودونوف نزدیک کرد. بسیاری از عبارات و حتی مونولوگ های کامل این شعر به دلیل منحصر به فرد بالدار شدن سبک.

هویت هنریمرتبط با هدف فاجعه پوشکین "بوریس گودونوف" را نه برای خواندن ، بلکه برای روی صحنه بردن در تئاتر نوشت. بنابراین ، در درام ، نه تنها مونولوگ ها و دیالوگ ها مهم هستند ، بلکه کنش ها نیز اهمیت دارند و پوشکین با اظهارات بخیل است ، خواننده (و بازیگر) باید تجربیات احساسی شخصیت ها و حرکات احتمالی آنها را حدس بزند.


2021
polyester.ru - مجله برای دختران و زنان