25.08.2020

مقاله استدلال در مورد موضوع اخلاقی و اخلاقی. مهم ترین در انسان چیست؟ (برای دختران). مقاله در مورد موضوع "مهم ترین چیز در یک فرد چیست؟ مقاله اصلی چیز اصلی در انسان است


دشوار است که در یک فرد، یکی از مهمترین کیفیت، تخصیص شود. و در عین حال من از توانایی دوست داشتن در یک فرد قدردانی می کنم. در حال حاضر، در 13، من نیاز به یک دوستی به یک دوست دارم که می تواند اعتماد کند، چه کسی به شما بگوید که چه کاری انجام می دهم. من فکر می کنم شما با من موافق هستید که دوستی واقعی باعث می شود یک مرد روحانی ثروتمند، مهربان، فقط.

آیا شما نیاز به یک دوست دارید؟ البته که نه. آسان است برای رفتن به قلب باز، باز برای مشکل دیگران و شادی. و حافظه به حافظه می آید:

نه فقط برای پیدا کردن یک دوست، به من اعتماد کن.

همانطور که در آشپزخانه، شما نمی توانید درب را به دوستی باز کنید.

و اگر خوش شانس و دوست پیدا شود،

من می گویم: اکنون از دوستی مراقبت می کنید.

بله، در واقع، دوستی یک چیز جدی است، مشکل است. اما همچنین، زمانی که یکی بله یکی دو است! پس از همه، و غم و اندوه، تقسیم با دیگر، نیمه غم و اندوه است. و شادی، تقسیم با دوست، دو برابر شادی است. من معتقدم که تنها مردم خوب واقعا واقعا می توانند دوستان باشند. و اگر دوش مرد خالی باشد، اگر او آرمان های اخلاقی نداشته باشد، او قادر نخواهد بود کسی را گرم کند.

نه همه همسالان من آن را درک نمی کنند. اما مطمئن هستم که هر کس باید توانایی یک دوست واقعی را یاد بگیرد. تدریس کردن

- آیا شما یک مرد هستید؟ و این آسان نیست

چگونه اغلب ما انتقاد از یکدیگر را نمی گیریم، بیش از حد اعتماد به نفس، متهم به دوستان خود، گفتن کلمات توهین آمیز است. و دوستی پایان به طوری که این اتفاق نمی افتد، لازم است که فرد خود باشد، قادر به ببخشید. رسول گامزاتوف نوشت:

مردم، من از شما می خواهم، زیرا خدا

احساس رایگان به مهربانی خود را.

دوستان زیادی در زمین وجود ندارد.

Walter برای از دست دادن دوستان.

مقاله در مورد موضوع: کیفیت اصلی


این صفحه جستجو کرد:

  • مهم ترین در انسان مقاله است
  • نوشتن در مورد آنچه که در انسان مهم است
  • مهم ترین در انسان است
  • یک مقاله در مورد آنچه شما فکر می کنید مهم ترین در انسان است
  • نوشتن آنچه در انسان مهم است

به نظر من، مهمترین چیز در انسان، مهربانی، روح یا سلامت نیست، هرچند نقش مهمی در زندگی این فرد ایفا می کند، اما مهمترین چیز این است که این مفاهیم مانند وفاداری، عدالت، حقیقت را متحد می کند ، نجیب و شرافت.

از زمان قدیمی ترین زمانها، ذهن متفکران سوالاتی را نه تنها در مورد موضوع "که چنین شخصی" است، اشغال کرده است، بلکه "آنچه در آن مهم است". برخی معتقد بودند که مهمتر از همه، اخلاق، دیگران - چه وجدان بود، کسانی بودند که همچنین معتقد بودند که هیچ چیز اصلی وجود ندارد، همه چیز مکمل بود.

شخصا، من به دیدگاه پیروی می کنم که هر فرد خودش را انتخاب می کند که برای او مهم است. به عنوان مثال، برای برخی از مهم تر است که بهترین ها را در چشم دوستان داشته باشید: بهترین ماشین، بهترین مدل موهای، بیشترین بهترین خانه یا بهترین کت و شلوار؛ برای دیگران - نه برای شکستن دستورات مذهبی؛ برای سوم - برای تبدیل شدن به یک علم لومیکی، و غیره

برای اولین بار مهمتر از آن نیست که افتخار نکنیم، و نشانه افتخار، که یکسان نیست. به عنوان مثال، برخی فکر می کنند که اگر شما یک کودک را به دنیا آوردید، پس شما تبدیل به یک پدر و مادر شده اید - این درست نیست، زیرا باید مورد مطالعه قرار گیرد و یاد بگیرد. من یک بار برای تماشای تصویر زمانی که یک دختر جوان در پارک راه رفتن در پارک، در یک دست کالسکه، و در دیگری - یک بطری آبجو بود. بیشترین ایستگاه از پیش تنظیم، من باید به شما اطلاع دهم. اما هر چه که من یا هر کس نمی گوید، مردم هنوز به آنها می رسند، پس مد روز و سرد است.

افراد نوع دوم روحانیون و مؤمنان هستند. خوب، من باور نمی کنم، نگاهی به چهره و شکم از کشیش روشن شدن از چربی، که او پست. از زمان بسیار، چگونگی تعمید روسیه، کلیسا به شاخه قدرت تبدیل شد. بله، و علاوه بر این، ایمان به این واقعیت که پیر مرد بالاتر از ایالات متحده زندگی می کند، که فهرست خاصی از ده قانون دارد، زیرا نقض آن یک فرد را در Gien Fire ارسال می کند!

مردم نوع سوم، به نظر من، صادق ترین از موارد فوق، به دلیل اینکه آنها دانش جدیدی از جهان را تولید می کنند، نظریه های مختلفی در مورد جهان را ارائه می دهند و یک تکنیک دقیق پیچیده را برای استفاده از خود طراحی می کنند، اما برای مزیت عمومی

اما ذهن نه تنها متفکران این سوال را مطرح کردند، بلکه بسیاری از لایه های مختلف جامعه را به دست آوردند. به عنوان مثال، نمایشنامه نویس ویلیام شکسپیر در ریچارد دوم نوشت: "آیا گنجینه ای ارزشمند در جهان وجود دارد تا افتخار به چالش کشیده شود؟ بیشتر احتمال دارد که به من شکوه خوبی برای من بدهد: او آن را به زندگی یک حق از دست رفته. " با این حال، به نظر من، ترجمه معنایی در اینجا وجود نداشت، و نویسنده به معنای چیز دیگری بود، زیرا افتخار و شکوه همان چیزی نیست، و یا بیان کلمات یوهان گوتفرید زیم، "افتخار به ندرت اتفاق می افتد که در آن شکوه و حتی اتفاق می افتد اغلب، شهرت اتفاق می افتد که در آن افتخار است. " ویلیام شکسپیر احتمالا استدلال کرد که افتخار بالاترین امتیاز است که می تواند در یک فرد باشد، و پس از از دست دادن او، یک فرد حق را از دست می دهد، زیرا او متوقف می شود شخصا. و یوهان زیم چه فکر کرد؟ به احتمال زیاد، او مفهوم "افتخار" را به عنوان "صداقت"، و شهرت به عنوان "شهرت" عنوان شده است. اما این نظر شخصی من در مورد کلمات او است.

در بالا، من استدلال کردم که افتخار چنین مفاهیمی را به عنوان وفاداری، عدالت، صداقت، نجیب و شرافتی ترکیب می کند. من بر این موضوع بیشتر تمرکز خواهم کرد، تلاش برای توضیح نقش هر تنظیم کننده روانشناختی به عنوان بخشی از چنین سیستم پیچیده ای.

چه چیزی باعث وفاداری در ترکیب افتخار می شود؟ به نظر من این به این معنی است که هر گونه تصمیم، اعتقاد و حفظ آن را حتی زمانی که گاهی اوقات از عقل سلیم محروم است، پذیرفته شود. به عنوان مثال، شما می توانید شایع ترین رابطه جوانان را داشته باشید. عشق که نشان دهنده وفاداری است. و اجازه دهید او را تغییر دهد، و حتی زمانی که پسر در مورد آن آموخت، او هنوز به او صادق بود، زیرا او تصمیم گرفت که برای او بسیار مهم بود - نه به عقب نشینی از تصمیمات او، کلمات او، هرچند او از این امر غیرقابل تحمل بود فکر. اما، دوباره، همه مردم متفاوت هستند، و چنین محکومیت درست است، به جز اینکه اقلیت، به نظر می رسد دیگر افراد دلیلی، محروم از معنا.

عدالت چیست؟ عدالت عینیت است این به این معنی نیست که "شما دوست من هستید، بنابراین شما درست است، و من آن را برای اولین بار می بینم، بنابراین او درست نیست." نه، این یک رویکرد عینی به حقیقت است. هر کدام باید توسط سزاوار پاداش داده شوند: گناهکاران برای گناهان، صالح - برای چیزهای صالح پاداش خواهند داد؛ پس از آن، حتی پس از آن، خوشبختی می آید، گرچه گیتار خدا جیمی هندریک در موارد دیگر در نظر گرفته شده است، استدلال می کند که "زمانی که قدرت عشق از عشق به قدرت فراتر رفته است، جهان بر روی زمین می آید."

اما چه چیزی درست است؟ به نظر من، این یک دولت است که یک فرد ناخوشایند است که دروغ بگوید، به طوری که او صحبت می کند یا حداقل تلاش می کند تنها حقیقت را بیان کند. اما این بدان معنا نیست که یک فرد نمی تواند دروغ بگوید - فقط ناخوشایند. من، به عنوان مثال، زمانی که نمی خواهم حقیقت را بگویم، من اعلام می کنم، اما من این کار را انجام می دهم تا همه چیز روشن باشد که این شوخی است. و حقیقت واقعا مخالف شوخی خواهد بود.

اشرافیت؟ اگر شما این کلمه را با توجه به ترکیب جدا کنید، به نظر می رسد "خوب"، یعنی ارتفاع انگیزه های رفتار انسان، رابطه آنها خوب است، جایی که انگیزه ها خودخواه نیستند، بلکه دوست داشتن، تمایل دارند برای کمک به همسایه خود، و نه به خاطر مزایا، بلکه به خاطر شادی.

مزیت احترام یا عزت نفس فرد انسان است. این نامناسب و غیر قابل توصیف است و حتی شایستگی فرد توسط قانون کیفری محافظت می شود. بله، عزت انسان از تولد داده می شود و غیرممکن است که انتخاب شود. اما مرد تنها یک عمل کوچک ممکن است به او آسیب برساند تا بتواند او را بازگرداند و برای کل زندگی بعدی بازگردد.

بنابراین، افتخار، به نظر من، مهمترین تنظیم کننده روانشناختی از چنین موجودات بیولوژیکی پیچیده است، به عنوان یک فرد، و مردم حتی در مورد اهمیت استثنایی خود نمی دانند، خود را به چیزی دیگر اختراع می کنند چیزهایی که خودشان هستند و، اختراع، آنها یکی از ده فرمان را نقض می کنند: "بت را هماهنگ نکنید"، و اگرچه من دین را پوچ می دانم، اما من اعتراف می کنم که این عقل معقول نیست.

به نظر من، مهمترین چیز در انسان، مهربانی، روح یا سلامت نیست، هرچند نقش مهمی در زندگی این فرد ایفا می کند، اما مهمترین چیز این است که این مفاهیم مانند وفاداری، عدالت، حقیقت را متحد می کند ، نجیب و شرافت.

از زمان قدیمی ترین زمانها، ذهن متفکران سوالاتی را نه تنها در مورد موضوع "که چنین شخصی" است، اشغال کرده است، بلکه "آنچه در آن مهم است". برخی معتقد بودند که مهمتر از همه، اخلاق، دیگران - چه وجدان بود، کسانی بودند که استدلال کردند که نکته اصلی این نیست، همه چیز مکمل است.

من به دیدگاه پیروی می کنم که هر فرد خودش را انتخاب می کند که برای او مهم است. به عنوان مثال، برای برخی از مهمتر از همه مهمتر بودن در چشم دوستان: بهترین ماشین، بهترین مدل مو، بهترین خانه یا بهترین کت و شلوار؛ برای دیگران - نه برای شکستن دستورات مذهبی؛ برای سوم - برای تبدیل شدن به یک علم لومیکی، و غیره

برای اولین بار مهمتر از آن نیست که افتخار نکنیم، و نشانه افتخار، که یکسان نیست. به عنوان مثال، برخی فکر می کنند که اگر شما یک کودک را به دنیا آوردید، پس شما یک پدر و مادر شدید - این درست نیست، زیرا باید مورد مطالعه قرار گیرد و یاد بگیرد. من یک بار برای تماشای تصویر زمانی که یک دختر جوان در پارک راه می رفت، در یکی بود

کالسکه دست، و در دیگری - یک بطری آبجو. بیشترین ایستگاه از پیش تنظیم، من باید به شما اطلاع دهم. اما هر چه که من یا هر کس نمی گوید، مردم هنوز به آنها می رسند، پس مد روز و سرد است.

افراد نوع دوم روحانیون و مؤمنان هستند. خوب، من باور نمی کنم، نگاهی به چهره و شکم از کشیش روشن شدن از چربی، که او پست. از زمان بسیار، چگونگی تعمید روسیه، کلیسا به شاخه قدرت تبدیل شد. بله، و علاوه بر این، ایمان به این واقعیت است که پیرمرد بالاتر از ایالات متحده زندگی می کند، که فهرستی از ده قانون خاصی دارد، برای نقض اینکه او یک فرد را در Gien Fire ارسال می کند - پوچ!

مردم نوع سوم، به نظر من، صادق ترین از موارد فوق، به دلیل اینکه آنها دانش جدیدی از جهان را تولید می کنند، نظریه های مختلفی در مورد جهان را ارائه می دهند و یک تکنیک دقیق پیچیده را برای استفاده از خود طراحی می کنند، اما برای مزیت عمومی

اما ذهن نه تنها متفکران این سوال را مطرح کردند، بلکه بسیاری از لایه های مختلف جامعه را به دست آوردند. به عنوان مثال، نمایشنامه نویس ویلیام شکسپیر در ریچارد دوم نوشت: "آیا گنجینه ای ارزشمند در جهان وجود دارد تا شما افتخار کنید؟ بیشتر احتمال دارد به من شکوه خوبی برای من بدهد: دادن او، به زندگی یک حق از دست رفته. " با این حال، به نظر من، ترجمه معنایی در اینجا وجود نداشت، و نویسنده به معنای چیز دیگری بود، زیرا افتخار و شهرت - این همان چیزی نیست، و یا بیان کلمات یوهان گوتفرید زیم، "افتخار به ندرت اتفاق می افتد که در آن شکوه است ، و حتی کمتر اغلب، شکوه اتفاق می افتد که در آن افتخار ". ویلیام شکسپیر احتمالا استدلال کرد که افتخار بالاترین امتیاز است که می تواند در یک فرد باشد، و پس از از دست دادن او، یک فرد حق را از دست می دهد، زیرا او متوقف می شود که یک مرد باشد. و یوهان زیم چه فکر کرد؟ به احتمال زیاد، او مفهوم "افتخار" را به عنوان "صداقت"، و شهرت به عنوان "شهرت" عنوان شده است. اما این نظر شخصی من در مورد کلمات او است.

در بالا، من استدلال کردم که افتخار چنین مفاهیمی را به عنوان وفاداری، عدالت، صداقت، نجیب و شرافتی ترکیب می کند. من بر این موضوع بیشتر تمرکز خواهم کرد، تلاش برای توضیح نقش هر تنظیم کننده روانشناختی به عنوان بخشی از چنین سیستم پیچیده ای.

چه چیزی باعث وفاداری در ترکیب افتخار می شود؟ به نظر من این به این معنی است که هر گونه تصمیم، اعتقاد و حفظ آن را حتی زمانی که گاهی اوقات از عقل سلیم محروم است، پذیرفته شود. به عنوان مثال، شما می توانید شایع ترین رابطه جوانان را داشته باشید. عشق که نشان دهنده وفاداری است. و اجازه دهید او را تغییر دهد، و حتی زمانی که پسر در مورد آن آموخت، او هنوز به او صادق بود، زیرا او تصمیم گرفت، زیرا او بسیار مهم است - نه به عقب نشینی از تصمیمات او، کلمات او، هرچند او از دست دادن غیر قابل تحمل است این فکر. اما، دوباره، همه مردم متفاوت هستند، و چنین اعتقاد درست است، به جز اینکه اقلیت، به نظر می رسد دیگر افراد دلیلی، محروم از معنا.

عدالت چیست؟ عدالت عینیت است این بدان معنا نیست که "شما دوست من هستید، بنابراین شما درست است، و من او را برای اولین بار می بینم، بنابراین او درست نیست." نه، این یک رویکرد عینی به حقیقت است. هر کدام باید توسط سزاوار پاداش داده شوند: گناهکاران برای گناهان، صالح - برای چیزهای صالح پاداش خواهند داد؛ پس از آن، حتی پس از آن، خوشبختی می آید، گرچه Guitar Guitar Jimi Hendrix آن را در نظر گرفت، بحث می کند که "زمانی که قدرت عشق از عشق به قدرت فراتر می رود، جهان بر روی زمین می آید."

اما چه چیزی درست است؟ به نظر من، این یک دولت است که یک فرد ناخوشایند است که دروغ بگوید، به طوری که او صحبت می کند یا حداقل تلاش می کند تنها حقیقت را بیان کند. اما این بدان معنا نیست که یک فرد نمی تواند دروغ بگوید - فقط ناخوشایند. من، به عنوان مثال، زمانی که نمی خواهم حقیقت را بگویم، من اعلام می کنم، اما من این کار را انجام می دهم تا همه چیز روشن باشد که این شوخی است. و حقیقت واقعا مخالف شوخی خواهد بود.

اشرافیت؟ اگر شما این کلمه را در ترکیب جدا کنید، پس از آن، "خوب" خواهد بود، یعنی ارتفاع انگیزه های رفتار انسان، رابطه آنها خوب است، جایی که انگیزه ها خودخواه نیستند، بلکه دوستانه، تمایل به کمک به همسایه خود، و نه به خاطر مزایا، بلکه به خاطر شادی.

مزیت احترام یا عزت نفس فرد انسان است. این نامناسب و غیر قابل توصیف است و حتی شایستگی فرد توسط قانون کیفری محافظت می شود. بله، عزت نفس انسان از تولد داده می شود و غیرممکن است که آن را انتخاب کنید. اما مرد تنها یک عمل کوچک ممکن است به او آسیب برساند تا بتواند او را بازگرداند و برای کل زندگی بعدی بازگردد.

بنابراین، افتخار، به نظر من، مهمترین تنظیم کننده روانشناختی از چنین موجودات بیولوژیکی پیچیده است، به عنوان یک فرد، و مردم حتی در مورد اهمیت استثنایی خود نمی دانند، خود را به چیزی دیگر اختراع می کنند چیزهایی که خودشان هستند و اختراع، آنها یکی از ده فرمان را نقض می کنند: "بت را هماهنگ نکنید"، هرچند من مذهب را پوچ می دانم، اما من اعتراف می کنم که این حس خوبی نیست.

شما می توانید بسیاری از ویژگی های مختلف را که باید در انسان باشد تماس بگیرید. مهمترین آنها بسیار دشوار است. به عنوان مثال، ظاهر. یک مرد ناز تلاش می کند تا تعداد زیادی از مردم را دوست داشته باشد. اما اگر یک فرد ظاهر زیبا داشته باشد، اما شخصیت بد، این مدت طولانی نیست. به تدریج، در مقابل اطراف آن، ماهیت آن را نشان داد. با یک فرد بد، نمی خواهد با بسیاری از مردم ارتباط برقرار کند. بنابراین، ظاهر همیشه نقش مهمی ایفا نمی کند. شخصیت خوب برای ما مهم است. توانایی صحبت کردن به زیبایی. یک شخصیت خوب در مفهوم من، این زمانی است که یک فرد به حقیقت می گوید، تاثیر نمی گذارد، نه دروغ گفتن، نمی ترسد کمک کند، برای ضعف ایستادگی کند. اگر چنین فردی در کنار من باشد، من ترسناک نیستم. و مهم نیست که من ظاهر این شخص را زیبا کنم. نکته اصلی این است که من به آن اعتماد دارم. مهم نیست که وضعیت ما بتوانیم دریافت کنیم، در چنین شرایطی، چنین فردی ترک نخواهد کرد. پس از همه، ممکن است افراد بسیار زیبا را با شخصیت بزدل که شما را در اولین فرصت پرتاب می کند، محاصره کنید. و شما می توانید در این شرکت نباشید که افراد بسیار زیبا نیستند که در هنگام حمله به کوه ایستاده اند.

بنابراین، من معتقدم که مهمترین چیز او شخصیت اوست. ظاهر انسان در حال حرکت به پس زمینه است.

برای لذت بردن از پیش نمایش سخنرانی ها، یک حساب کاربری خود را ایجاد کنید (حساب کاربری) گوگل را وارد کنید و به آن وارد شوید: https://accounts.google.com


امضا برای اسلایدها:

مقاله روانشناس و روانشناس در مورد موضوع: "مهمترین چیز در انسان چیست؟" معلم روانشناسان MDOU VMR "مرکز توسعه یک کودک - مهد کودک № 17 "Ladushka" G Wolk Saratov Region "Subbotina Tatyana Viktorovna

مهمترین چیز در انسان چیست؟ سوال ساده است، اغلب خواسته می شود، و کسی چیزی را با خشم بیان می کند: "Banal!" بله، به نظر می رسد بشریت ما باشد، قبلا قادر به پیدا کردن یک پاسخ است. مهمترین چیز در یک مرد یک روح است. روح اما، پیدا کردن پاسخ، آیا مردم قادر به حرکت به جلو به جلو در توسعه خود را به جلو؟ آیا ما شادتر بودیم، با چنین اشتیاق این کلمه؟ با لذت، چون ما خیلی هوشمند هستیم، می توانیم پاسخ به این سوال صمیمی پیدا کنیم! به نظر می رسد که همه با ما با اعتماد به نفس نمی توانند اعلام کنند: "بله، این یک مفهوم است، این کشف، من و زندگی من را ساخت!" اما در واقع، هیچ چیز در آن پیچیده نیست. لازم است که برای خودتان تعیین کنید: کدام "روح" ما متصل است. چه ردیف کلامی ما پس از این مفهوم ادامه خواهیم داد؟ و من با اطمینان اعلام می کنم که اولین کلمه نوشته شده توسط من پس از کلمه "روح" خواهد شد "ضربه"، یا "پرواز" خواهد شد. پس از همه، این چیزی نیست که ما اغلب از عبارت "پرواز روح" در سخنرانی ما استفاده می کنیم. و ما، معلمان، روانشناسان، این به خصوص نزدیک است.

روح باید پرواز کند تمایل به چراغ های گوسفند در آتش ایالات متحده. امیدوار است، ایمان و عشق. آتش که به ما خوشبختی می دهد. که راه را به دانش باز می کند. و این خیلی با حرفه ما ارتباط برقرار می کند! ما نه تنها نور آتش را روشن می کنیم، ما به "مردم کوچک" ما "کمک می کنیم، که از آن به آینده بستگی دارد. من خوشحالم که این چیز دقیق را انتخاب کردم. بله، این یک مسئولیت بزرگ است، بسیاری از موانع در راه ما یافت می شود! یادگیری پرواز، آزاد بودن در داخل، همیشه برای ارتفاعات جدید تلاش کنید ... این سوالات بیش از یک بار بازتاب خود را در بسیاری از آثار یافت. و یکی از آنها متعلق به ادبیات خارجی، فلسفی فلسفی ریچارد باخ "Seagull ...". این فقط یک سرنوشت شخصیت اصلی بود - جاناتان لیوینگستون، کسی که کسی پسر شاهزاده بزرگ را نام برد، و کسی - شیطان، به این دلیل که در یک لحظه او تقریبا مکالمات خشمگین را شکست. البته، جاناتان، البته، با هیچ یک از این عناوین موافق نیست. از همه کارها، ریچارد باچ، به نظر من، به نظر من، دو ویژگی اصلی را به او می دهد: "اما J. Livingston چند پرنده معمولی نبود" و "بیشتر از همه در نور J. Livingston دوست داشت پرواز کرد. " در این عبارات بدون عارضه و توسط نویسنده، کل ماهیت مخفی Seagull آشکار می شود: پرواز به نفع نیست، این یک نفس از روح است، این آزادی است. شما باید پرواز نکنید برای پیدا کردن غذا خود؛ شما باید پرواز کنید تا پرواز کنید! شادی را در عجله از روح پیدا کنید!

ما، معلمان، هر روز ما این احساسات را به عنوان Seagull از همان نام ادبیات تجربه می کنیم. پرواز باعث می شود تا آرزوهای جدید، که منجر به ارتفاع کمال و مهمتر از همه، چراغ در آتش درونی خود می شود. همچنین، در کار روزانه ما، تمام قدرت خود را به منظور افزایش روحیه قوی شخصیت های ما در دانش آموزانمان می دهیم. و این آسان نیست ما باید آتش را در آنها روشن کنیم، که آنها را با مسیر درست، در طول راه خوب، عشق، سخاوتمندانه و اشراف هدایت می کند. ما باید هر گونه وظایفی را در هر زمان تعیین کنیم، که دانش آموزان ما شک ندارند که این ویژگی ها در یک فرد واقعی ذاتی هستند. و این است که آنها باید خود را بالا ببرند. اما آیا ممکن است در دیگر آتش درونی نور، اگر آن را در شما نیست؟ معلم خود همیشه باید برای پرواز، پرواز داخلی آماده باشد. غیرممکن است که برای کمال تلاش کنیم، بدون احساس در روح او عجله به دانش. پس از همه، دانش آموزان دقیقا همان معلم را دوست دارند که چشم ها را سوزاند، که خودش در مورد کار او پرشور است و ممکن است دیگران را مورد توجه قرار دهد.

اما، همانطور که در بالا گفتم، موانع زیادی در این مسیر پیچ خورده وجود دارد. ج livingston، اوج بعدی خود را، با کنترل مواجه نشود و با سرعت بالا به سطح آب سقوط کرد. پس از این حادثه، Seagull خود را انتخاب دشوار می سازد - انتخاب نسبت به عادی، عمر دود از گله خود را: "من باید به خانه، به بسته من، و محتوا با آنچه که من، که یک تلخ، Seagull ضعیف. " اما این تصمیم، که صلیب را در سرنوشت شگفت انگیز خود قرار داد، پرواز را تغییر داد. بله، پرواز ساده در نور قمری، تماشای درخشش درخشش در الکل تاریک. جذابیت پرواز توسط J. Livingston ذخیره شد. بله، و فرزندان ما همیشه آسان نیستند تا با وظایفی که روند آموزشی آنها را قرار می دهد، کنار بیایند. گاهی اوقات آنها همچنین شروع به فکر کردن می کنند که بهتر است محتوا را با کوچکی داشته باشیم تا درک کنیم که شما فقط یک فرد هستید. و در اینجا ما، معلمان، باید عجله برای کمک به آنها. به طور غیرمستقیم توضیح دهید که هیچ محدودیتی برای توانایی های انسانی وجود ندارد. مسیر دانش از گره ها و دشوار است، غیرممکن است که آن را متوقف کنید. لازم است، به عنوان Seagull ما، گوش دادن به صدای درونی خود، احساس افسون که به ما پرواز از روح. و ما به ما در این دانش و مهارت های ما به فرزندانمان کمک خواهیم کرد. به آنها شادی را از آنچه که آنها نیاز به انجام یک کار خاص داشتند، به نظر می رسد که آزادی داخلی را احساس کند.


2021.
Polyester.ru - مجله برای دختران و زنان