13.09.2021

الفبا. مسیر خاردار در مطالعه خط میخی چه کسی خط میخی را رمزگشایی کرد


خط میخی - نوشته ای که نشانه های آن از ترکیب خط تیره های گوه ای تشکیل شده است. چنین علائمی روی خاک رس مرطوب فشرده می شد. خط میخی توسط مردمان باستانی آسیای صغیر استفاده می شد، این خط در آغاز هزاره سوم قبل از میلاد به وجود آمد. در سومر (جنوب بین النهرین)، بعدها برای زبانهای اکدی، ایلامی، هیتی، اورارتویی اقتباس شد. خط میخی از نظر منشأ یک خط ایدئوگرافیک-rebus بود، بعداً به خط لفظی-هجایی تبدیل شد.

خط میخی آشوری-بابلی

خط میخی

توسعه خط میخی

توسعه علائم خط میخی

خط میخی از نگارش تصویری سرچشمه می گیرد که نشانه های آن نقاشی حیوانات، اشیاء و انسان ها بوده و مفاهیم را می رساند. همانطور که نیاز به نوشتن متون پیچیده تر ایجاد شد، علائم در معنای صوتی آنها استفاده شد و شاخص های دستوری جنسیت، مورد، شخص و تعداد به صورت نوشتاری مشخص شد. با پیچیدگی سیستم نوشتاری، شکل نشانه ها ساده شد و نگاره ها به ترکیبی از خطوط مستقیم و اریب تبدیل شدند. استفاده از نشانه های خط میخی در معنای صوتی آنها بود که انطباق خط میخی را برای انتقال زبان های دیگر ممکن کرد.
در ابتدا سومری ها نام اشیاء خاص و مفاهیم کلی را با تصاویر منتقل می کردند. بنابراین، نقاشی پا شروع به انتقال مفاهیم "راه رفتن" (سومری du-، ra-)، "ایستادن" (gub-)، "آوردن" (tum-) کرد. در مجموع حدود هزار نشانه ایدئوگرافیک وجود داشت. آنها یادداشت هایی بودند که نکات اصلی اندیشه منتقل شده را تثبیت می کردند و نه گفتار منسجم. از آنجایی که علائم با کلمات خاصی همراه بود، این اجازه می داد که بدون توجه به معنی، از آنها برای نشان دادن ترکیبات صدا استفاده شود. علامت پا دیگر نمی‌توانست فقط برای انتقال افعال حرکت، بلکه برای هجاها نیز استفاده شود. نوشتن کلامی-هجایی در اواسط هزاره سوم قبل از میلاد به یک سیستم تبدیل شد. اساس یک اسم یا فعل با یک ایدئوگرام (نشانه ای برای یک مفهوم) و شاخص های دستوری و کلمات کمکی با نشانه هایی به معنای هجا بیان می شد. پایه های همسان با معانی مختلف با نشانه های مختلف (هم آوایی) بیان شد. هر علامت می تواند معانی متعددی داشته باشد، هم هجایی و هم مربوط به مفاهیم (چند صدایی). برای جداسازی کلماتی که مفاهیم تعدادی مقوله خاص (به عنوان مثال، پرندگان، ماهی ها، حرفه ها) را بیان می کنند، از تعداد کمی از عوامل تعیین کننده استفاده شد - شاخص های غیرقابل تلفظ. تعداد کاراکترها بدون احتساب شخصیت های ترکیبی به 600 کاهش یافت.
با سرعت نوشتن، نقاشی ها ساده شدند. خط تیره تابلوها را با چوب نی مستطیل شکل فشار می دادند که با زاویه وارد خاک رس می شد و در نتیجه فرورفتگی گوه ای شکل ایجاد می کرد. جهت نوشتن: ابتدا در ستون های عمودی از راست به چپ، بعد - خط به خط، از چپ به راست. اشکال بناهای تاریخی به خط میخی متنوع است: منشور، استوانه، مخروط، تخته سنگ. رایج ترین کاشی ها از خاک رس خشک شده ساخته می شوند. باستان شناسان تعداد زیادی متون خط میخی را کشف کرده اند: اسناد تجاری، کتیبه های تاریخی، حماسه ها، لغت نامه ها، آثار ریاضی، مقالات علمی، سوابق جادوی مذهبی.
اکدی ها (بابلی ها و آشوری ها) خط میخی را برای زبان عطفی سامی خود در اواسط هزاره سوم پیش از میلاد اقتباس کردند و تعداد نویسه ها را به سیصد کاهش دادند و مقادیر هجای جدیدی را مطابق با سیستم آوایی اکدی ایجاد کردند. در همان زمان، ضبط های صرفا آوایی (هجایی) کلمات شروع به استفاده کرد، اما ایدئوگرام های سومری و املای کلمات و عبارات فردی (در خوانش اکدی) نیز به کار رفت. سیستم خط میخی اکدی فراتر از بین النهرین گسترش یافت و با زبانهای ایلامی، هوری، هیتو-لوویی و اورارتویی نیز سازگار شد. شروع از نیمه دوم هزاره اول قبل از میلاد. خط میخی برای مقاصد مذهبی و قانونی فقط در شهرهای خاصی از بین النهرین جنوبی برای زبان های سومری و اکدی که قبلا مرده بودند استفاده می شد. آخرین سند خط میخی به زبان اکدی مربوط به سال 75 قبل از میلاد است.
خط میخی الفبایی اوگاریتی از شهر اوگاریت (راس شمرا) هزاره دوم پیش از میلاد. اقتباسی از الفبای سامی باستان برای نوشتن بر روی خاک رس شد، این الفبای میخی اکدی فقط از نظر به کار بردن علائم شبیه است. در قرن 6-4 ق.م. خط میخی هجایی فارسی باستان فراگیر شد. رمزگشایی آن توسط معلم مدرسه آلمانی گئورگ گروتفند آغاز شد که در سال 1802 موفق به خواندن کتیبه بیستون پادشاه ایرانی داریوش اول شد. وجود کتیبه های سه زبانه فارسی-عیلامی-اکدی در سال 1851 به دیپلمات بریتانیایی هنری راولینسون اجازه داد تا رمزگشایی را آغاز کند. متون اکدی در آینده، این کار توسط دانشمند انگلیسی E. Hinks و دانشمند فرانسوی J. Oppertou ادامه یافت. در سال 1869، ژول اوپرت حدس زد که سومری ها مخترع خط میخی بودند. در واقع خط میخی سومری در اواخر قرن نوزدهم - اوگاریتی اوگاریتی - در 1930-1932 توسط دانشمند فرانسوی C. Virollo، دانشمند آلمانی H. Bauer رمزگشایی شد.

اولین سفر علمی به بین النهرین و ایران در قرن هجدهم انجام شد. دانشمند دانمارکی K. Niebuhr که نسخه هایی از کتیبه های خط میخی را از کاخ تخت جمشید به اروپا آورد. او به این نتیجه رسید که آنها سه سیستم نوشتاری با تعداد کاراکترهای متفاوت دارند.

رمزگشایی با ساده ترین سیستم با کمترین کاراکتر آغاز شد. در سال 1802، معلم آلمانی زبان های کلاسیک G.-F. گروتفند پیشنهاد کرد که این کتیبه ها متعلق به پادشاهان ایرانی سلسله هخامنشی است و بر روی یکی از آنها نام داریوش و خشایارشا و همچنین هیستاسپس پدر داریوش را خوانده است. بدین ترتیب، حدود 10 علامت از 39 خط میخی را رمزگشایی کرد و مشخص کرد که یکی از زبان‌های کتیبه‌ها فارسی باستان است. چی


در مورد دو قسمت دیگر کتیبه ها، یکی را به درستی بابلی (اکدی) و دیگری را بعداً ایلامی تشخیص داده است.

سهم بزرگی در رمزگشایی خط میخی، صرف نظر از G.-F. Grotefend در دهه 30-40 قرن نوزدهم معرفی شد. جی راولینسون افسر و دیپلمات انگلیسی که سال ها در خاورمیانه کار می کرد. در ایران، نزدیک همدان (پایتخت باستانی ماد - اکباتانا) کتیبه سه زبانه عظیم داریوش اول پادشاه ایرانی را بر صخره بیستون کپی کرد و شروع به رمزگشایی کرد. تا سال 1847، او موفق به شناسایی 250 نشانه از بیش از 600 نشانه از قسمت بابلی کتیبه شد. دانشمندان اروپایی J. Oppert، E. Hinks و دیگران نیز سهم قابل توجهی در رمزگشایی خط میخی اکدی از قبل بر روی مواد کتیبه داشتند. متون الواح گلی از بین النهرین. تا سال 1855، قسمت سوم کتیبه بیستون که به خط میخی به زبان ایلامی نوشته شده بود نیز رمزگشایی شد.

در دهه 90 قرن نوزدهم. دانشمند آلمانی F. Delich دستور زبان و فرهنگ لغت زبان اکدی را ایجاد کرد.

پیشرفت در رمزگشایی خط میخی، شناخت شاخه جدیدی از تحقیقات را تضمین کرد که به آن آشورشناسی (در جهت اصلی کارهایی که در آن زمان با کتیبه های آشوری و بناهای فرهنگ مادی انجام می شد) نامیده شد. در حال حاضر، این نام مجموعه علومی است که به مطالعه زبان، تاریخ و فرهنگ مردمانی می‌پردازد که در دوران باستان در تعدادی از مناطق خاورمیانه سکونت داشتند و به خط میخی می‌نوشتند.

یافته های اسناد جدید به خط میخی این امکان را به وجود آورد که این سیستم نوشتاری همراه با بابلی ها و آشوری ها توسط هوری ها و قبل از آنها توسط ساکنان باستانی دره بین النهرین - سومری ها و اورارتوی ها و ایلامی ها استفاده می شد. هیتی ها و غیره خط میخی را از مردم بین النهرین به عاریت گرفتند و در نتیجه از آشورشناسی سومرولوژی، ایلامیتولوژی، اورارتولوژی، هیتولوژی متمایز شد.

رمزگشایی از نوشته سومری، اصل اساسی خط میخی، به دلیل مشکلات زیاد و انباشت تدریجی مطالب، بسیار دیرتر، در نیمه اول قرن بیستم انجام شد. با تلاش دانشمندانی مانند F. Thureau-Dangin، A. Pebel، A. Daimel، A. Falkenstein و دیگران. آنها همچنین خالقان دستور زبان هستند.

کتاب های درسی و فرهنگ لغت زبان سومری. در حال حاضر، دانشگاه پنسیلوانیا در حال کار بر روی انتشار فرهنگ لغت جدید هجده جلدی زبان سومری است. تا سال 1992 دو جلد منتشر شد. پیکتوگرافی، مرحله اولیهتوسعه نوشتار سومری، هنوز در مرحله رمزگشایی است.

سلام دانش آموزان خوشحالم که شما را می بینم این سومین درس ما با شماست، من از d / s شما خوشم آمد و برخی آن را دوست نداشتند، بسیار خوب، بیایید درس را شروع کنیم.
موضوع درس:

چگونه خط میخی رمزگشایی شد

نوشته سومریان باستان و مصریان باستان در قرن نوزدهم رمزگشایی شد. متون خط میخی برای اولین بار توسط استاد آلمانی زبان های کلاسیک G. Grotefend خوانده شد که در سال 1802 چندین کتیبه فارسی را ترجمه کرد. صرف نظر از G. Grotefend در دهه 30-40. در قرن نوزدهم، جادوگر G. Raulison خط میخی بابلی را رمزگشایی کرد. جی رائولینسون مسئول کشف کتیبه بیستون است.

زمانی که حدود 20 کیلومتر با کرمانشاه فاصله داشت، نقش برجسته و ستون‌هایی به خط میخی را بر روی تخته‌هایی که به صخره‌ای صاف در ارتفاع 100 متری چسبیده بودند، یافت.

راولینسون علاقه زیادی به این کتیبه داشت و تصمیم گرفت متن آن را کپی کند. به خطر جانی با استفاده از طناب و قلاب، او که به طاقچه های صخره بسته شده بود، کتیبه را برای چندین ماه در دفتری از نو ترسیم کرد. اما معلوم شد که به دلیل ارتفاع نقش برجسته (7 متر) دیدن آن غیرممکن است قسمت فوقانیکتیبه ها سپس رائولسون نردبانی را روی یک طناب بالا کشید و با بالا رفتن و بالاتر رفتن، موفق شد چند خط دیگر را کپی کند. قسمت بالایی که او نتوانست تشخیص دهد.

رائولسون کارش را تمام نکرد. وی با تماسی که از سوی مافوق خود دریافت کرد، عازم افغانستان شد. تنها پس از 9 سال به بیستون بازگشت. این بار لازم بود به غیر قابل دسترس ترین قسمت کتیبه رسید. خود رائولسون قبلاً از ریسک کردن می ترسید و یک ماگل جوان را برای این منظور استخدام کرد.

جسور جوان که خود را به طنابی که از بالای یک صخره پایین آمده بود بسته بود، گوه های چوبی را در امتداد دیوار راند. ماگل با آویزان کردن نردبان از گوه به گوه دیگر و بالا رفتن از آن، مقوای خیس را روی تکه تکه‌های کتیبه فشار می‌داد و به این ترتیب تأثیر دقیقی به دست می‌آورد. پس از چندین هفته کار پر زحمت، رائولسون تنها صاحب یک متن بزرگ خط میخی در جهان شد که یک ماده علمی ارزشمند است. او در سال 1848 آن را به انجمن سلطنتی آسیایی ارائه کرد.

کتیبه بیستون حاوی متن هایی به 3 زبان مختلف بود. ستون مرکزی به فارسی باستان نوشته شده بود. خواندن آن، به لطف کارهای قبلی جادوگران، دیگر دشوار نبود. اما هنوز 2 ستون باقی مانده بود. یکی از آنها که در نظام هجایی نوشته شده است، یعنی. با کمک نشانه‌های گوه‌ای شکل که هجاهای کامل را بیان می‌کند و نه حروف منفرد الفبا، ترجمه متن فارسی به زبان قوم ایرانی ایلامی است.

دولت ایلامی ها مدت هاست که وجود نداشته است، اما زبان ساکنان آن در ایران به طور گسترده صحبت می شد که وجود کتیبه ای بر صخره بیستون را توضیح می دهد.

در این زمان، نیلز وسترگارد کلید درک زبان ایلامی را یافته بود. به لطف کشف او، رائولیسون و جادوگر دیگری به نام نوریس به زودی 200 کاراکتر این ستون را رمزگشایی کردند. باقی مانده بود که کتیبه سوم را رمزگشایی کنیم، که، همانطور که بعدا معلوم شد، ترجمه ای به زبان آشوری-بابلی بود. رائولسون پس از یک تحلیل مقایسه ای پر زحمت و پیچیده، به کشفی دست یافت که او را تحت تأثیر قرار داد: نامه گیج کننده بود، عاری از هرگونه منطق. اگر در نوشتار پارسی باستان، هر علامت میخی برای تعیین یک حرف جداگانه از الفبا و در ایلامی - هجاها استفاده می شد، پس در نوشتار آسیرو-بابلی همه چیز بسیار پیچیده تر بود. در اینجا همان علامت می تواند هم یک هجا و هم یک کلمه کامل را نشان دهد. یک علامت می تواند برای تعیین چندین صدا و حتی چندین کلمه مختلف نیز استفاده شود. و بالعکس - از علائم متفاوت و کاملاً متفاوت برای نشان دادن هجا یا همان کلمه استفاده می شود.

بنابراین، برای مثال، برای صدای R. در این حرف به اندازه 6 کاراکتر خط میخی وجود دارد. بسته به اینکه با کدام واکه P متصل شده باشد از آنها استفاده می شد. هنگامی که چندین علامت گوه ای شکل به یکدیگر متصل می شدند که بیانگر شی یا مفهومی بودند، صدای نهایی این ترکیب هیچ ربطی به صدای اجزای تشکیل دهنده آن نداشت.

وقتی راولیسون نتایج کار خود را منتشر کرد، جادوگران ابتدا فکر کردند که او شوخی می کند. به گفته آنها، آیا ممکن است کسی بتواند با چنین سیستم نوشتاری پیچیده ای که برای این منظور ایجاد شده است دست یابد تا به وسیله ای برای ارتباط بین مردم تبدیل شود. و تنها پس از اینکه در نهایت مطمئن شدند که رائولسون هیچ حقه‌ای مرتکب نشده است، برخی از آنها معتقد بودند که حروف از این نوع قابل رمزگشایی نیستند. این پرونده اساساً ناامیدکننده به نظر می رسید. اما، همانطور که اغلب در تاریخ باستان شناسی اتفاق افتاده است، بر حسب اتفاقی مبارک، درست در آن زمان یک کشف هیجان انگیز جدید انجام شد. جادوگر فرانسوی بوتا در خرابه های دور شاروکین حدود صد لوح گلی با خط میخی پیدا کرد که قدمت آن به قرن هفتم قبل از میلاد باز می گردد. قبل از میلاد مسیح ه. این الواح حاوی طیف وسیعی از اطلاعات دایره المعارفی بود.
بر روی آنها، نقاشی های اشیاء مختلف به صورت ستونی چیده شده بود و در کنار آنها نام های مربوطه به زبان بابلی و نشانه هایی به خط میخی که صدای آوایی آنها را نشان می دهد، داده می شد. این الواح به احتمال زیاد در زمانی که نگارش تصویری (تصویر) و هجایی ساده شده و الفبایی نویسی ساخته می شد، کتابچه راهنمای دانش آموزان مدارس کتابت بود. قدیمی ترین دایره المعارف جهان به دانشمندان زمینه را برای رمزگشایی 200 نشانه از خط آسوری-بابلی داد.

تنها در عرض چند سال، با تلاش مجموع بسیاری از جادوگران، Assirology پیشرفت های زیادی کرد، اولین دستور زبان آشوری ظاهر شد.چند جادوگر همزمان با رائولیس به رمزگشایی از حروف آشوری مشغول شدند. با این حال، هنوز در مورد درستی رمزگشایی تردید وجود داشت. هنگامی که راولیسون علناً اعلام کرد که می تواند حتی دشوارترین کتیبه های خط میخی را بخواند، انجمن سلطنتی آسیایی در لندن تصمیم گرفت گامی بی سابقه در تاریخ علم بردارد. 4 پاکت مهر و موم شده را برای چهار متخصص بزرگ ارسال کرد که حاوی همان متن آشوری بود که تازه یافت شده بود و پیشنهاد خواندن آن را داد. راولیسون، تالبوت، هینکس و اوپرت، هرکدام طبق روش خود متن را جداگانه رونویسی کردند و ترجمه را در پاکت های مهر و موم شده برای کمیسیونی که مخصوص این منظور تشکیل شده بود، فرستادند.

همه ترجمه ها تقریباً یکسان بودند. رمزگشایی دشوارترین نامه آشوری را باید مرحله ای گذرانده دانست.
*پروفسور بلند شد*همین.د/ز را بنویسید.

D/Z.

1.) گزارشی در مورد این موضوع بنویسید.
2.) شما می توانید مطالب اضافی را برای من ارسال کنید (در هر موضوع .... هر ...) برای این کار من امتیاز اضافه خواهم کرد.

از میان تمام دستاوردهای نبوغ بشری، چه در هنر و چه در علم، رمزگشایی زبان های ناشناخته را می توان کامل ترین و در عین حال کمترین مهارت شناخته شده نامید. برای درک این موضوع، فقط باید به یک لوح با کتیبه ای به یکی از زبان های بین النهرینی - سومری، بابلی یا هیتی نگاه کنید. شخصی که دانش خاصی ندارد حتی نمی تواند تشخیص دهد که این حرف حروف الفبا، هجا یا تصویر است. علاوه بر این، نحوه خواندن متن - از چپ به راست، راست به چپ، یا از بالا به پایین - مشخص نیست. کلمه از کجا شروع می شود و به کجا ختم می شود؟ و اگر از نشانه های نوشتاری مرموز به خود زبان برویم، محقق با سخت ترین مشکلات تعریف واژگان و دستور زبان مواجه می شود.

بنابراین، واضح است که یک فیلولوژیست هنگام تلاش برای کشف یک زبان ناشناخته با چه چیزی روبرو می شود و چرا با وجود تلاش متخصصان که سال ها برای مطالعه آنها صرف کرده اند، هنوز نمی توان بسیاری از زبان ها را رمزگشایی کرد. مشهورترین نمونه از این گونه "زبان های گمشده" بدون شک اتروسکی است، اگرچه الفبای آن به خوبی شناخته شده است و برخی از کتیبه های دو زبانه اطلاعاتی از واژگان و دستور زبان ارائه می دهند. و وقتی صحبت از زبان‌های تصویری، مانند نوشته‌های مایاهای باستانی به میان می‌آید، محقق با مشکلات بزرگ‌تر و تقریباً غیرقابل‌غلبه‌ای مواجه می‌شود. تنها کاری که کارشناسان می توانند انجام دهند این است که معنای علائم را حدس بزنند، بدون اینکه بتوانند حتی یک جمله را بخوانند. حتی تعیین اینکه آیا با یک زبان سروکار داریم یا با مجموعه ای از تصاویر یادگاری مشکل است.

طبیعتاً نخستین حفاران شهرهای باستانی بابل و امپراتوری ایران که بر روی ستون های سنگی کاخ تخت جمشید یا بر روی الواح یافت شده در تپه های بین النهرین به خط میخی دست یافتند، نمی توانستند ابتدای این کتیبه ها را از انتهای آنها تشخیص دهند. با این حال، تحصیلکرده‌ترین پژوهشگران چند سطر از کتیبه‌های تخت جمشید را کپی کردند، در حالی که دیگران نمونه‌هایی از مهرهای استوانه‌ای بابلی، لوح‌های گلی و آجرهای حاوی کتیبه را به کشورهای خود فرستادند. دانشمندان اروپایی در ابتدا حتی نتوانستند در مورد این علائم به اتفاق نظر برسند. برخی آنها را فقط یک زینت می دانستند، اما حتی پس از اینکه با کمک شواهد متعدد ثابت شد که این واقعاً نوشته است، اختلافات در مورد اینکه آیا از عبری، یونانی، لاتین، چینی، مصری یا حتی اوگام (ایرلندی قدیم) سرچشمه گرفته است ادامه یافت. ) نوشتن . . میزان سردرگمی ناشی از کشف چنین نوع نوشتاری غیرمعمول و مرموز را می توان با اظهارات توماس هربرت، منشی سر دودمور کاتن، سفیر انگلیس در ایران در سال 1626 قضاوت کرد. هربرت در مورد متون خط میخی می نویسد که او بر روی دیوارها و تیرهای کاخ تخت جمشید بررسی کرد:

"بسیار واضح و آشکار برای چشم، اما آنقدر مرموز، چنان عجیب ترسیم شده است، که تصور هر حرف هیروگلیف، یا سایر تصاویر عجیب و غریب، پیچیده تر و غیرقابل استدلال، غیرممکن است. آنها از شکل ها، ابلیسک ها، مثلثی و هرمی تشکیل شده اند، اما به گونه ای تقارن و به ترتیبی چیده شده اند که نمی توان آنها را در همان زمان وحشی نامید.

این توماس هربرت که بعداً چارلز اول را تا داربست همراهی کرد، یکی از اولین اروپاییانی بود که از تخت جمشید دیدن کرد و طرح هایی از خرابه ها و همچنین برخی از کتیبه های میخی ساخت. متأسفانه برای دانشمندانی که تصمیم گرفتند رمزگشایی علائم تازه کشف شده را آغاز کنند، سه خط ترسیم شده توسط هربرت متعلق به یک کتیبه نبود. دو سطر از یک کتیبه و سطر سوم از کتیبه دیگر گرفته شده است. خود علائم نیز با دقت کافی بازتولید نشدند. همین را می توان در مورد نسخه هایی که مسافران ایتالیایی و فرانسوی ارائه کرده اند نیز گفت. فقط می توان غوغایی را تصور کرد که به اصطلاح «کتیبه تارکو» که ادعا می شود توسط ساموئل فلاور، نماینده شرکت هند شرقی در مکانی به نام تارکو در کنار دریای خزر کپی شده است، به وجود آمده است. در واقع چنین کتیبه ای هرگز وجود نداشته است. ساموئل فلاور نه کتیبه، بلکه 23 کاراکتر مجزا را کپی کرد، که آنها را مشخصه خط میخی دانست و آنها را با نقطه از هم جدا کرد. اما در طول سال ها، بسیاری از محققان سعی کرده اند این سری از علائم مستقل را به عنوان یک کل ترجمه کنند، از جمله مقاماتی مانند یوجین برنوف و آدولف هولزمن. حتی برخی ادعا کردند که موفق شده اند.

سردرگمی، سردرگمی و خطاها، البته، اجتناب ناپذیر بودند، زیرا هم خود زبان و هم فیلمنامه حل نشده باقی ماندند. متعاقباً معلوم شد که کتیبه‌های تخت جمشید به سه زبان ساخته شده‌اند که برای رمزگشایی مهم بوده است که به لطف کار دو دانشمند فرانسوی - ژان ژاک بارتلمی و احتمالات آن در اواخر قرن هجدهم مشخص شد. جوزف بوچمپ. کارستن نیبور، کاشف بزرگ دانمارکی، همچنین خاطرنشان کرد که کتیبه‌های قاب پنجره‌های کاخ داریوش در تخت جمشید هجده بار تکرار شده و با سه الفبای مختلف نوشته شده است، اما او به این نتیجه مهم نرسیده است که صرف‌نظر از حروف الفبا، متون تکراری هستند. یکدیگر.

می توان ادعا کرد که تا زمانی که زبان کتیبه ها مشخص نشده است، تمام تلاش ها برای ترجمه آنها فقط تمرین هایی در رمزنگاری باقی مانده است. به تدریج کتیبه های بیشتری کشف شد و به لطف یافته های Bott و Layard تعداد آنها به صدها هزار رسید. حدود 100 هزار کتیبه در کتابخانه کاخ آشوربانیپال یافت شد. 50 هزار دیگر - در حفاری در سیپار؛ ده ها هزار در نیپور و آنقدر در لاگاش که از دست دادن حدود 30000 قرص که توسط ساکنان محلی غارت شد و به قیمت هر سبد 20 سنت فروخته شد، تقریباً مورد توجه نبود. ده ها هزار لوح هنوز در 2886 توتول یا تپه شناخته شده قرار دارند که در محل شهرهای باستانی برآمده اند.

بدیهی است که ادبیات تمدن های ناپدید شده برای درک آداب و رسوم و شیوه های زندگی آنها به اندازه بناهای تاریخی مهم است - شاید حتی مهمتر. و دانشمندانی که درگیر کار غیرمعمول دشوار کشف رمز و راز علائم عجیب و غریب به شکل فلش بودند، کار مهمی نسبت به حفارها نداشتند، اگرچه این دومی بود که به شهرت، افتخار و حمایت مالی دست یافت. این تعجب آور نیست، زیرا مطالعه خط میخی به عنوان تمرینی در رمزنگاری و زبان شناسی آغاز شد و این علوم مورد توجه عموم مردم نیستند. و حتی زمانی که پروفسور لاسن از بن در سال 1845 اولین ترجمه تقریبی ستون فارسی کتیبه بر نقش برجسته بیستون داریوش را انجام داد، فقط همکارانش به این واقعیت توجه کردند. بی توجهی معمول مردم به چنین متخصصانی گاهی اوقات منجر به این واقعیت می شود که آنها نیز به نوبه خود با همکاران آماتور موفق تر خود با بی اعتمادی و تحقیر رفتار می کنند. از این گذشته، آنها می دانستند که در حالی که برای مثال، لایارد در حال تبدیل شدن به ثروتمند و مشهور بود، ادوارد هینکس، پیشگام در رمزگشایی زبان های منقرض شده بین النهرین، تمام زندگی خود را در یکی از کلیساهای ایرلندی کانتی داون گذراند. و تنها جایزه او برای چهل سال تلاش، مدال آکادمی سلطنتی ایرلند بود. در مورد هینکس گفته شده است که «او بدبختی داشت که ایرلندی به دنیا آمد و منصب کوچک کشیش روستایی را بر عهده گرفت، به طوری که بدون شک از همان ابتدا مجبور شد با غفلت و ابهام بعدی کنار بیاید. " میزان احترامی که با او، حتی در محافل علمی، مورد توجه قرار می‌گرفت، را می‌توان با تنها پاراگراف کوتاهی که در Athenaeum به او اختصاص داده شد، مورد قضاوت قرار داد، جایی که او اجازه داشت تنها یکی از مهمترین اکتشافات در مطالعه آشور را توضیح دهد. زبان بابلی و با این حال، تا آنجا که به دانش ما از تاریخ بابل مربوط می شود، ادوارد هینکس به طور غیرقابل مقایسه ای بیش از هنری لایارد انجام داده است. در واقع، تمام آن اشیاء و آثار هنری که لایارد از نمرود به اروپا فرستاده بود، چیزهای جدیدی را به دنیای علمی نمی گفت. عظمت بابل و بناهای تاریخی آن قبلاً توسط هرودوت شرح داده شده است. عهد عتیق در مورد قدرت امپراتوری نبوکدنصر می گوید. خود لایارد نیز تقریباً هیچ چیز جدیدی برای خود نیاموخته و حتی نام شهری را که حفاری کرده است به اشتباه شناسایی کرده است. در واقع، این نینوا نبود، بلکه کالاه (کلهو) ذکر شده در کتاب مقدس بود. اشتباه او قابل درک است: نه او و نه هیچ کس دیگری نمی توانستند کتیبه هایی را بخوانند که توضیح دهد این شهر چه نوع شهر است.

پس از ادوارد هینکس، تعدادی از دانشمندان مشابه موفق شدند آشورشناسی را به یک علم واقعی تبدیل کنند و در نهایت خط‌های گوه‌ای اسرارآمیز موجود در بناهای تاریخی آشور-بابلی را رمزگشایی کنند. کاملاً طبیعی است که عموم مردم در مورد آنها اطلاعی نداشته باشند و به کار آنها علاقه ای نداشته باشند، زیرا تمام اکتشافات آنها در مجلات منتشر شده توسط یک یا آن آکادمی سلطنتی منتشر شده است که برای افراد عادی مبهم است و منحصراً مورد علاقه متخصصان است. . به سختی می توان انتظار داشت که خواننده معمولی به کشف هینکس علاقه مند شود: "اگر صامت اولیه قبل از "و" یا "y" باشد، در حالی که صامت ثانویه دارای همان ویژگی اولیه است و مطابقت دارد. به این مصوت، پس باید «الف» را به صورت تک هجا یا به صورت گونای مصوت وارد کرد.

اما با این وجود، چنین اکتشافات به ظاهر کوچک و کم اهمیتی که توسط کشیش دهکده انجام شد، راه را برای حل چیزی که معمایی غیرقابل دسترس به نظر می رسید هموار کرد. همانطور که در ابتدای فصل ذکر شد، یک مرد در خیابان فقط کافی است در مقابل گاوهای نر در موزه بریتانیا یا موسسه شرق شناسی شیکاگو توقف کند و به کتیبه هایی که این هیولاها با آنها پوشانده شده اند نگاه کند تا به عظمت آن پی ببرد. وظیفه ای که نخستین پژوهشگران نوشتار بابلی با آن روبرو بودند. بسیاری از دانشمندان در ابتدا حتی معتقد بودند که زبان ناشناخته قابل رمزگشایی نیست و شانس ترجمه کتیبه ها عملاً صفر است. خود هنری راولینسون اعتراف کرد که همه این مشکلات او را به چنان ناامیدی سوق داده است که گاهی اوقات تمایل داشت "تحصیل را با ناامیدی شدید و به دلیل عدم امکان دستیابی به نتیجه رضایت بخش ترک کند."

در عین حال، همانطور که در مطالعه زبان‌های ناشناخته یا کم‌شناخته اتفاق می‌افتد، گهگاه آماتورهای مشتاق مختلفی ظاهر می‌شدند که طبق اطمینان خود، از هوش قابل توجه و دانش کافی برای جلب توجه عموم برخوردار بودند. ترجمه آماده کتیبه ها حتی قبل از رمزگشایی نوشتار، بدون اینکه قبلاً در مورد نحو و ریخت شناسی یک زبان مرده صحبت شود. نمونه بارز چنین «دانشمندان» ویلیام پرایس، منشی سر گور ناتلی، سفیر فوق‌العاده و تام الاختیار بریتانیا نزد وی است. عظمت سلطنتیدر دربار ایران در 1810-1811. ویلیام پرایس گزارش می دهد که در زمانی که در سفارتی در شیراز بود، از خرابه های تخت جمشید بازدید کرد و بسیاری از کتیبه ها، از جمله کتیبه هایی را که در چنان ارتفاعی قرار داشتند که استفاده از تلسکوپ ضروری بود، «با دقت فراوان» کپی کرد. در ادامه می نویسد:

"هیچ جزئیاتی برای تشخیص حروف الفبایی یا هیروگلیف بودن آنها وجود نداشت، اما آنها از خطوط پیکانی تشکیل شده اند و مانند نقش هایی روی آجرهایی هستند که در مجاورت بابل یافت می شوند."

پرایس در یادداشتی می افزاید: «نویسنده با کشف برخی از الفباها در یک نسخه خطی باستانی، امیدوار است که با کمک آنها بتواند این کتیبه های ارجمند را بخواند».

شگفت آور است که چگونه در تاریخ علم چنین دست نوشته های اسرارآمیزی و به طور معمول در دورافتاده ترین و غیرقابل دسترس ترین نقاط جهان اعلام شده است و فقط تعداد کمی از مبتکران موفق به خواندن آنها شده اند. در همین حال، ویلیام پرایس، با به دست آوردن یک «نسخه خطی باستانی» و نادیده گرفتن تمام قواعد زبان شناسی، آنچه را «ترجمه تحت اللفظی» یک کتیبه بابلی بر روی یک استوانه سفالی می نامید، به جهانیان ارائه کرد:

«اگر بیهودگی ما از سنگ انگور بالاتر رود، ممکن است سواحل بخل سرازیر شود و ملت ما، غلاف و تقسیم شده، به طرز شرم آور زیر تاج سه گانه به خطر بیفتد.

این می تواند نمایشی از مهره های آبی و یک تخت خالی باشد. خوشا به حال کسی که بتواند در این صحن، سنگ انگور را نشان دهد که توسط بدی ها خورده نشده است: زیرا گناهانی که در اینجا مرتکب شده اند باید در دادگاه بزرگ (بهشت) شمرده شوند..."

از آنجایی که پرایس نه متن اصلی و نه توضیحی در مورد روش ترجمه خود ارائه می دهد، ما در تعجب هستیم که چگونه او به این سنگ های انگور رسیده است که " مرد شادمی تواند در حیاط نشان دهد، توسط شر خورده نیست. و از آنجایی که منابع او برای ما ناشناخته است، می توان فرض کرد که این "ترجمه" او در حالت خلسه ناشی از تأمل طولانی در شخصیت های اسرارآمیز گوه ای شکل خط بابلی برای او ظاهر شده است. چنین ترجمه های نادرستی آنقدرها هم نادر به نظر نمی رسید، به ویژه از قلم رمزنگاران آماتوری که جرأت مبارزه با انواع نوشته های مرموز مانند خط اتروسکی، خط A، خط موهنجو-دارو، کاسی، هیتی، کلدانی، هوری، لیکیایی، لیدیایی را داشتند. ، و غیره.

جالب است که پیشرفت واقعی در رمزگشایی خط میخی توسط خاورشناس آماتور گئورگ گروتفند انجام شد، همانطور که یک قرن بعد اولین قدم ها برای رمزگشایی خط B توسط هلنیستی آماتور مایکل ونتریس برداشته شد.

گئورگ گروتفند (Georg Grotefend) معلم آلمانی (1775-1853) خط میخی را به‌عنوان یک معمای رمزنگاری می‌نگریست تا یک معمای زبانی، و رویکرد او برای یافتن «کلید» بیشتر ریاضی بود تا زبانی. او با بررسی دو کتیبه به زبان فارسی باستان شروع کرد و متوجه شد که در هر یک از آنها گروه های یکسانی از شخصیت ها سه بار تکرار شده است. گروتفند پیشنهاد کرد که این نشانه‌ها به معنای «شاه» است، زیرا کتیبه‌های پادشاهان ایرانی بعدی با اعلام یک نام و به دنبال آن فرمول «شاه بزرگ، شاه شاهان» آغاز می‌شود. اگر این فرض درست باشد، اولین کلمات کتیبه ها باید به این معنی باشد:

X، شاه بزرگ، شاه شاهان

فرمول کامل سلطنتی باید به این صورت باشد:

X، شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر Y، شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر Z، شاه بزرگ، شاه شاهان و غیره.

بنابراین، از نظر ریاضی، این فرمول را می توان به صورت زیر بیان کرد:

که در آن X نام پسر، Y نام پدر X، و Z نام پدربزرگ X است. بنابراین، اگر یکی از این نام ها خوانده شود، بقیه به طور خودکار تعیین می شوند.

از تاریخ ایران باستان، گروتفند چندین سکانس معروف پسر - پدر - پدربزرگ را می‌شناخت، به عنوان مثال:

کوروش< Камбиз < Кир.

اما متوجه شد که این دنباله برای متنی که او مطالعه می‌کند مناسب نیست، زیرا حروف ابتدایی نام‌های کوروش، کمبوجیه و کوروش یکسان است، اما حروف میخی متفاوت است. سه نام داریوش هم جا نیفتاد< Артаксеркс < Ксеркс, потому что имя Артаксеркса было слишком длинным для среднего имени. Гротефенд пришел к мнению, что перед ним следующая генеалогическая последовательность:

خشایار شاه< Дарий < Гистасп,

و کتیبه کامل احتمالاً به معنای زیر است:

خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر هیستاسپس.

لازم به ذکر است که نام خانوادگی این سه نفر با عنوان سلطنتی در کتیبه همراه نبوده و نباید همراه بوده باشد، زیرا هیستاسپس (ویشتاسپا)، بنیانگذار سلسله سلطنتی، خود پادشاه نبوده است. بنابراین، او را نمی توان «شاه بزرگ، شاه شاهان» نامید.

حدس درخشان گروتفند درست بود و او اولین کسی بود که کتیبه میخی را ترجمه کرد و معنای آوایی حروف فارسی باستان را تعیین کرد.

بنابراین، گروتفند اولین نفر از معاصران خود بود که نام پادشاه ایرانی را که یونانیان او را داریوش (داریوس) می نامیدند، با حروف میخی خواند.

اما، با وجود این دستاورد دوران ساز، معاصران گروتفند، به ویژه دانشمندان آلمانی، اهمیت چندانی برای این کشف قائل نشدند و از چاپ آثار او در مجلات دانشگاهی خودداری کردند. او برای اولین بار شرحی از روش و نتایج تحقیقات خود را در سال 1802 در آکادمی علوم ارائه کرد. او به دلیل آماتور بودن و نه متخصص در زمینه شرق شناسی از انتشار خودداری کرد. بنابراین، دنیای علمی از کشف گروتفند تنها در سال 1805 مطلع شد، زمانی که مقاله او به عنوان ضمیمه کتاب یکی از دوستانش تحت عنوان «تحقیقات تاریخی در زمینه سیاست، ارتباطات و تجارت ملیت های اصلی دوران باستان» منتشر شد. در این مقاله که به زبان لاتین و با عنوان «Praevia de cuneatis quas vocent inscriptionibus persepolitanis legendis et explicandis relatio» نوشته شده است، گروتفند نه تنها تلاش کرده است تا سه نام سلطنتی (خشایارشا، داریوش، هیستاسپس) و فرمول سلطنتی (شاه بزرگ، شاه را ترجمه کند. پادشاهان)، اما و قسمت بعدی کتیبه. او ترجمه زیر را ارائه کرد:

«داریوش، شاه دلاور، شاه شاهان، پسر هیستاسپس، وارث فرمانروای جهان، در صورت فلکی مورو».

ترجمه صحیح این است:

«داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین ها، پسر هیستاسپس هخامنشی که قصر زمستانی را ساخت».

چنین پوچی مانند «صورت فلکی مورئو» از ناآگاهی گروتفند از زبان های شرقی ناشی شد. بدون دانش خاصاو نمی توانست ادعای جدی تر از رمزگشایی نام ها و برخی از رایج ترین کلمات، مانند "پادشاه" یا "پسر" داشته باشد. به زودی مشخص شد که زبان های مرده و فراموش شده خاورمیانه باستان را فقط از طریق روش های زبان شناسی تطبیقی ​​می توان فهمید. پس کلید زبان پارسی باستان که در زمان داریوش، خشایارشا و دیگر «پادشاهان بزرگ» صحبت و نوشته می شد، می تواند زبان اوستایی زرتشت، پیامبر بزرگ پارسی در قرن هفتم باشد. قبل از میلاد مسیح ه. اوستایی نیز به نوبه خود به سانسکریت نزدیک است و هر دوی این زبان های مرده به خوبی شناخته شده بودند. بنابراین، خاورشناسی که سانسکریت، اوستایی و پارسی نو را می‌داند، تخت جمشید و کتیبه‌های دیگر را بسیار سریع‌تر از رمزنگاری مانند گروتفند، علی‌رغم همه بینش‌های درخشانش، می‌فهمد و ترجمه می‌کند. به همین ترتیب، دانش عبری، فنیقی و آرامی برای آوانویسی و ترجمه کتیبه‌های آشوری-بابلی ضروری بود.

به محض ورود متون کتیبه های سه زبانه به زبان های فارسی باستان، ایلامی و بابلی به اروپا، کار گروهیطبق ترجمه آنها، مشخصه جامعه علمی اروپا در قرن 18 و 19 است. حتی رقابت سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای اروپایی در دوران جنگ های ناپلئونی و پس از آن دوره گسترش امپریالیستی نیز نتوانست مانع از ارتباط مداوم دانشمندان با یکدیگر و تبادل اکتشافات شود. فیلسوفان آلمانی، دانمارکی، فرانسوی و انگلیسی نوعی تیم بین المللی تشکیل دادند که هدف اصلی آن جستجوی دانش بود. از جمله راسموس کریستین راسک دانمارکی (1781-1832)، "احساس آزادی در میان بیست و پنج زبان و گویش"؛ اوژن برنوف فرانسوی (1803-1852)، مترجم اوستایی و سانسکریت. آلمانی‌ها ادوارد بهر (1805-1841) و ژول اوپرت (1825-1905)، هر دو متخصص زبان‌های سامی با دانش فوق‌العاده (72 کتاب و مقاله از اوپرت در فهرست موزه بریتانیا فهرست شده‌اند)، ادوارد هینکس (1792) -1866)، کشیش ایرلندی، و همچنین از همه بزرگتر، پدر آشورشناسی، سرباز و دیپلمات انگلیسی، سر هنری راولینسون (1810-1895).

آخرین نفر از این فهرست دانشمندان فداکار به درستی شهرت زیادی به دست آورده است، زیرا سهم او در آشورشناسی، حتی در مقایسه با معاصرانش، از همه بیشتر بوده است. شخصیت راولینسون که نام راسک، برنوف، هینکس و اوپرت را تحت الشعاع قرار داده است، در این واقعیت نهفته است که او زندگی غیرمعمولی پر، پربار و فعال داشته است. او توانست سربازی در افغانستان، مامور سیاسی در بغداد، سفیر در ایران، نماینده مجلس، عضویت در هیئت مدیره موزه بریتانیا و همچنین نسخه نویس و مترجم کتیبه بیستون داریوش باشد.

سنگ بیستون! از برخی جهات، می توان آن را نفس گیرترین بنای تاریخی تاریخ جهان نامید - هنوز هم یکی از تسخیرناپذیرترین ها. فقط کافی است در این کوه رفیع که تا ارتفاع چهار هزار پایی بلند شده است بایستیم و به یادبود افسانه ای داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان نگاه کنیم تا عظمت کار راولینسون را درک کنیم که " صرفا" یک کتیبه بزرگ را کپی کرد. فقط شجاع ترین و با تجربه ترین کوهنوردان می توانند جرات صعود از صخره بیستون را داشته باشند. رسیدن به بنای یادبود چه از بالا و چه از پایین دشوار است، زیرا سکوهایی که مجسمه‌سازان و منبت‌کاران ایرانی باستان بر روی آن‌ها ایستاده‌اند، بریده شده و تنها یک قرنیز باریک کوتاه در زیر یکی از کتیبه‌ها به عرض هجده اینچ باقی مانده است.

بر روی سطح صخره دوازده ستون یا لوح با متون خط میخی به سه زبان وجود دارد که چگونگی به قدرت رسیدن داریوش را با شکست دادن و اعدام ده رقیب خود شرح می دهد. یکی از این زبانها فارسی باستان، زبان دیگر ایلامی و زبان سوم بابلی است. هر سه زبان به همراه امپراتوری هایی که در آغاز عصر ما در آنها صحبت می شد ناپدید شدند. فارسی باستان البته زبان خود داریوش و پیروانش پسر خشایارشا و نوه اردشیر بود. زبان ایلامی (که زمانی سکایی و سپس سوسی نامیده می شد) زبان مردم جنوب غربی ایران بود. ایلامی ها گهگاه در صفحات تاریخ بین النهرین ظاهر می شوند، یا به عنوان متحد یا دشمن سومری ها و بعداً بابلی ها. در قرن XII. قبل از میلاد مسیح ه. عیلام برای مدت کوتاهی به یک دولت بزرگ و حتی یک قدرت جهانی تبدیل شد، اما در قرن ششم. قبل از میلاد مسیح ه. او ساتراپی ایرانی شد. زبان ایلامی ظاهراً اهمیت تاریخی و فرهنگی خود را حفظ کرده است و پادشاهان ایرانی در کتیبه های خود از آن به عنوان نوعی زبان لاتین یا یونانی استفاده می کردند که کتیبه های آن هنوز بر روی بناهای انگلیسی دیده می شود.

البته داریوش می‌خواست تا زمانی که مردم می‌توانستند نام و اعمالش به یادگار بماند و تصور نمی‌کرد که در کمتر از شش قرن پس از سلطنت او، همه این سه زبان مرده باشند. برای پادشاه ایران، خاورمیانه مرکز فرهنگی جهان بود، تجارت و بازرگانی بین المللی در اینجا متمرکز بود، شهرهایی مانند بابل، اکباتانا، شوش و تخت جمشید در اینجا قرار داشتند، از اینجا او امپراتوری را اداره می کرد که از تندبادات امتداد داشت. نیل تا دریای سیاه و از سواحل دریای مدیترانه تا مرزهای هند. و بیستون، آخرین قله رشته کوه زاگرس که ایران را از عراق جدا می کند، گویی در مرکز جغرافیایی امپراتوری او قرار داشت. اینجا بود که کاروانها از اکباتانای باستانی (همدان امروزی)، پایتخت ایران، به بابل، پایتخت بین النهرین رفتند. آنها از زمان های بسیار قدیم در اینجا اقامت داشته اند، زیرا در دامنه کوه چندین چشمه با آب زلال از زمین می کوبند. جنگجویان همه لشکرها در راه بابل به ایران از آنها نوشیدند، از جمله سربازان اسکندر مقدونی. در زمان های قدیم اینجا حتماً مسافرخانه یا حتی آبادی بوده است. به گفته دیودور، این کوه مقدس محسوب می شد و افسانه Semiramis ممکن است با این واقعیت مرتبط باشد. اعتقاد بر این بود که سمیرامیس، ملکه افسانه ای آشور، دختر یک الهه سوری است و کوه می تواند پناهگاه او باشد. از این رو دیودوروس در مورد "بهشت" خاصی که ظاهراً او در اینجا ساخته است، اشاره می کند. البته مورخ سیسیلی افسانه را منتقل می کند، اما در حقیقت این مکان برای شاه داریوش برای به دست آوردن پیروزی هایش بر گائوماتا شیاد و نه شورشی که علیه قدرت او شورش کردند ایده آل به نظر می رسید. نقش برجسته گوماتا جادوگر را به تصویر می کشد که به پشت دراز کشیده و در حال دعا دستان خود را به سوی پادشاه داریوش می برد که با پای چپ خود سینه مغلوب را زیر پا می گذارد. نه شورشی که نام‌های آترینا، نیدینتو-بل، فراوارتیش، مارتیا، چیترانتهما، وحیازداتا، آراخا، فرادا و اسکونخا را دارند، به گردن بسته شده‌اند. این صحنه نمونه آن زمان است.

در پای کوه، چایخانه معمولی ایرانی وجود دارد، جایی که مسافران می توانند پشت میز چوبی زیر سایه بان بنشینند و چای (یا کوکاکولا) بنوشند، و با عینک های صحرایی، نقش برجسته را مطالعه کنند، درست همانطور که رالینسون در سال 1834 آن را با تلسکوپ بررسی کرد. . این گونه بود که او شروع به کپی کردن علائم خط میخی متن پارسی باستان کرد، که در نهایت باعث شد تا نام داریوش، خشایارشا و هیستاسپس را تقریباً با همان روشی که گروتفند استفاده می کرد، رمزگشایی کند. راولینسون ثابت کرد که این کتیبه به دستور سمیرامیس، ملکه نیمه افسانه ای بابل، یا شلمانسر، پادشاه آشور و فاتح اسرائیل، حک نشده است. دستور حکاکی آن توسط خود داریوش صادر شد که در سال 521 قبل از میلاد تنها فرمانروای امپراتوری ایران شد. ه. راولینسون همچنین دریافت که شکل بالدار بزرگی که بر روی تصاویر مردم معلق است، اهورامزدا، خدای برتر ایرانیان است، و آنطور که مسافران اولیه معتقد بودند، اصلاً تزئینی هرالدیک نیست، و نه صلیب بر فراز دوازده حواری، به عنوان یک فرانسوی. در سال 1809 ادعا شد، اما همانطور که دیودوروس در قسمت زیر گزارش کرده است، پرتره ای از Semiramis نیست:

سمیرامید با ساختن سکویی از زین و بند حیوانات بارکش که همراه ارتش او بودند، از این مسیر از خود دشت تا صخره بالا رفت و در آنجا دستور داد که پرتره او را همراه با تصویر صدها نگهبان حک کنند.

این ادعا که ملکه افسانه ای با کمک حیواناتش از ارتفاع 500 فوتی بالا رفت، البته پوچ است، اما تا زمانی که رالینسون از صخره بالا نرفت، هیچ کس نتوانست نقش برجسته و کتیبه ها را با تمام جزئیات کپی کند. مشکل اصلی حتی بالا رفتن از ارتفاع 500 فوتی نبود، بلکه ماندن در آنجا و در عین حال تلاش برای ترسیم آنچه می دید بود. این دقیقاً همان کاری است که راولینسون در سال 1844 انجام داد، زمانی که از یک یال باریکی که بر فراز پرتگاهی از کتیبه‌های ایرانی باستان بالا بود، بالا رفت.

پادشاه، پسر شاه. تشریح خط میخی

پیترو دلا باله، مسافر ایتالیایی، بیش از سیصد سال پیش به خاورمیانه آمد و یکی از اولین کتاب های معتبر و علمی را در مورد آن مکان ها نوشت. او در این کتاب به ویژه تصاویری از کتیبه عجیبی را که در ایران دیده بود ذکر کرده است. روی لوح گلی چیزی شبیه میخک یا گوه به تصویر کشیده شده بود. این کتیبه هیچ ربطی به الفبای شناخته شده در آن زمان نداشت.

با گذشت زمان، متون خط میخی بیشتر و بیشتر به اروپا آمدند و از قبل می توان حدس زد که ویژگی این نوشته ناشی از ویژگی های موادی است که روی آن نوشته اند - خاک رس نرم. لوحی را از گل ریختند، سپس با چوب نوک‌دار کتیبه‌ای می‌ساختند و ابتدا چوب را فشار می‌دادند و سپس به تدریج بیرون می‌کشیدند. در بین النهرین، یعنی در دره ای عظیم که توسط دو رود - دجله و فرات تشکیل شده است، از دیرباز جنگلی وجود نداشته است. صحرا به مزارع نزدیک شد که می توانست آب رودخانه ها را بنوشد. همچنین هیچ پاپیروسی وجود نداشت - نی‌هایی که مصریان از آن کاغذ بدوی می‌ساختند. اما هنگامی که فرهنگ مردم ساکن در آن سرزمین‌ها چنان رشد کرد که دیگر امکان نوشتن بدون نوشتن وجود نداشت، مردم محلی به این فکر افتادند که به جای کاغذ یا پوست درخت غان از گل، لوح‌های گلی استفاده کنند. و شروع به سوزاندن آنها کردند به طوری که مانند سنگ شدند و برای مدت طولانی ذخیره شدند.

خاک رس ماده ای ارزان است، چوب نوشتن حتی ارزان تر است. و از این رو، نوشتن در کشورهای بین النهرین بسیار گسترده تر از مصر یا در میان مایاهای باستان بود. نه تنها کشیش ها، بلکه کارمندان انبارها، دیپلمات ها، شاعران نیز نوشتند - در بین النهرین بود که اولین آثار ادبی از جمله آهنگ گیلگمش ظاهر شد.

خط میخی در تمام کشورهای خاورمیانه وجود داشت. از پادشاهی سومری به آشور، ایران و بابل گسترش یافت. یعنی برای قرن ها در سرزمینی بزرگتر از اروپا، مردم به خط میخی می نوشتند. و اگر کتابهای گلی آنقدر سنگین نبودند، احتمالاً امروز اینگونه می نوشتند.

بیشتر لوح‌های گلی در خرابه‌های تخت جمشید، پایتخت ایران باستان، یافت شد که در آتش سوزی به دست اسکندر مقدونی تسخیر شد. مورخان یونانی می گویند که آتش در یک جشن بزرگ که اسکندر برای پیروزی بر ایرانیان ترتیب داده بود شروع شد. گفته می شود که تایس رقصنده آتنی مشعل فروزانی را بین ستون های چوبی کاخ انداخت و اسکندر مست و رهبران نظامی او از او الگو گرفتند.

آرشیو کاخ، مکاتبات شاهان ایرانی با ساتراپ ها و همسایگانشان، در زیر ویرانه ها مدفون شد. و از آنجایی که آتش برای لوح های گلی به اندازه کتاب های کاغذی وحشتناک نیست، هزاران لوح توسط باستان شناسان حفر شده و به اروپا ختم شد.

و سپس علم شانس آورد. زیرا "نابغه یک شب" گئورگ گروتفند توانست کلید آنها را بیابد.

اکنون سعی خواهم کرد توضیح دهم که چرا گروتفند را چنین نام عجیبی صدا کردم.

گروتفند در سال 1775 به دنیا آمد و به عنوان معلم در ورزشگاه خدمت کرد. در بیست و هفت سالگی با دوستانش شرط بندی کرد که می تواند خط میخی را رمزگشایی کند. باید بگویم که قبل از آن چیزی از خط میخی نمی دانست - فقط چند نسخه بد از الواح فارسی دید. اما وقتی شنید که حل آنها غیرممکن است، عصبانی شد و تصمیم گرفت دست خود را امتحان کند.

و سال بعد در فرهنگستان علوم گزارشی «درباره توضیح خط میخی تخت جمشید» ارائه کرد.

و هنوز هم همه این گزارش را کار درخشانی می دانند، افشای رازی که به هیچ کس داده نشده است.

گروتفند برنده شرط بندی شد و پس از آن سال ها تدریس کرد، مقالات و کتاب های مختلفی نوشت، اما هیچ کدام مورد توجه قرار نگرفت. او عمر طولانی داشت و به عنوان مدیر لیسه بازنشسته شد.

گروتفند در میان نابغه های بشر باقی ماند، اگرچه او تنها چند هفته نابغه بود که آن را صرف رمزگشایی خط میخی کرد.

البته نباید فکر کرد که گروتفند یک جاهل بود. او به طرز قابل توجهی ادبیات یونان باستان را می شناخت و عاشق آن بود - و از آن است که می توانید بیشتر در مورد تاریخ ایران باستان بیاموزید.

گروتفند همچنین می‌دانست که در سال ۵۴۰ قبل از میلاد کوروش، پادشاه ایران، ارتش بابل را شکست داد و دولت بزرگ پارسی را ایجاد کرد. در نبرد با همسایگان، در دشمنی ابدی با یونان، این قدرت تا زمان لشکرکشی های اسکندر مقدونی بر شرق مسلط بود که آن را شکست داد.

موقعیت گروتفند که شروع به رمزگشایی خط میخی کرد، بدتر از چمپولیون بود که توانست معنای هیروگلیف های مصری را باز کند. فرانسوی سنگ روزتا را داشت - تخته‌ای که در آن همان متن نه تنها با هیروگلیف، بلکه به یونانی باستان نیز نوشته شده بود.

وی با مطالعه جهت انتهای تیز گوه ها این مشکل را حل کرد و به این موضوع پی برد: «قرص ها را باید به گونه ای نگه داشت که نقاط گوه های عمودی به سمت پایین و گوه های افقی به سمت راست هدایت شوند. "

هنوز رمزگشایی نشده بود، اما گام مهمی به سوی آن بود.

گروتفند سپس پیشنهاد کرد که کتیبه‌های میخی اغلب درباره پادشاهان و اعمال آنهاست. این بدان معنی است که باید قوانین یکسانی برای همه لوح ها وجود داشته باشد - نحوه تماس با پادشاه. و گروتفند یک حرکت هوشمندانه دیگر انجام داد. او خواست تا کتیبه هایی از گورهای سلطنتی امروزی در ایران برای او بفرستد.

و بر روی قبرهای سلطنتی نوشته شده بود: "(نام) پادشاه بزرگ، پادشاه شاهان، پسر شاه بزرگ (نام)، پادشاه پادشاهان ..."

اگر امروزه در فارس نوشتن این گونه مرسوم است، پس چرا چنین لقبی از پادشاهان را بسیار باستانی فرض نکنیم و دو سه هزار سال پیش نیز دقیقاً به همین صورت روی الواح نوشته شده است؟

گروتفند پیشنهاد کرد، فرض کنیم هر علامت میخی مخفف یک حرف باشد، و سپس کتیبه روی لوح می تواند به معنای کتیبه روی آن باشد. قبر مدرن. این بدان معناست که اولین کلمه نام پادشاه است و گوه اریب که پس از آن قرار دارد صرفاً نشانه فاصله بین کلمات است. اما کلمه بعدی بعد از جداکننده باید به معنای پادشاه باشد. و این کلمه باید دو بار تکرار شود. چنین جفت کلمات یکسان باید دائما رخ دهد. اگر موفق به یافتن چنین الواحی شدید (و گروتفند به زودی تعداد زیادی از آنها را پیدا کرد)، پس در نظر بگیرید که مهمترین قدم را برای کشف راز خط میخی برداشته اید.

گروتفند به بسیاری از الواح نگاه کرد و متوجه شد که کلمه دوم و سوم روی آنها یکسان است، یعنی به معنای عنوان پادشاه است. با این حال، کلمه اول فقط در نیمی از الواح تکرار شد. نیمه دوم حرف دیگری داشت.

اما بین این دو نوع لوح تفاوت دیگری را کشف کرد.

اولی به این صورت نوشته شده بود: یک کلمه ناشناخته (بیایید آن را X بنامیم) - پادشاه پادشاهان، یک پسر - یک کلمه ناشناخته (بیایید آن را Y بنامیم) - پادشاه پادشاهان.

گزینه دوم این بود: Y، پادشاه پادشاهان، پسر Z.

حالا به من بگو چگونه با نگاهی به این دو نوع کتیبه، گروتفند آنها را خواند؟

چه تفاوتی بین آنها وجود دارد؟

گروتفند با خود گفت: در مورد پسر و پدر و پدربزرگ صحبت می کنیم. اما آنها به ترتیب چه کسانی هستند؟

اما اگر فرض کنیم که لقب «شاه شاهان» پس از نام Z به این معنی است که این شخص پادشاه نبوده، چه؟ او می توانست یک سلسله پیدا کند و به عنوان یک نجیب زاده، یک فرمانده بمیرد - اما نه یک پادشاه.

و پسرش پادشاه شد.

و نوه پادشاه شد.

گروتفند شروع به مطالعه سلسله های ایرانی کرد و به زودی متقاعد شد که نوه خشایارشا، پسرش داریوش و پدر هیستپس است که پادشاه نبود.

بنابراین، گروتفند با خواندن نام سه پادشاه و دانستن چگونگی ترجمه کلمات "شاه"، "پسر" و "پدر"، حروف بسیار زیادی به خط میخی در اختیار او قرار داد. و سپس خواندن خط میخی ایران باستان برای او دشوار نبود.

گروتفند در بیست و هفت سالگی برنده شرط بندی کوچکی شد و در مورد کشف خود فقط یادداشت کوچکی نوشت و حتی جرات نکرد آن را در حضور دانشمندان شهر باشکوه گوتینگن بخواند. اما یکی از کارشناسان واقعی آن را به خوبی خوانده است. همان استادی که گزارش کشف معلم جوان را خواند، آن را به روزنامه محلی داد.

و هیچ کس به شاهکار دانشمند بزرگ توجه نکرد!

و خودش هم خجالت می کشید در مورد کشفش صحبت کند.

شگفت‌انگیزترین چیز این است که دانشمندان در سراسر جهان به سادگی به کار گروتفند توجه نکردند و به رمزگشایی بی‌معنای خط میخی ادامه دادند.

تنها سیزده سال بعد، یکی از استادان گوتینگن از گروتفند خواست تا شرح مفصل تری از کشف خود ارائه دهد و آن را در کتاب اندیشه هایی درباره سیاست، ارتباطات و تجارت مردمان اصلی جهان باستان گنجاند.

تنها پس از آن بود که خبر کشف معلم آلمانی به چشم دانشمندان سراسر جهان رسید و به تدریج شناخت پیدا کرد.

اگرچه گروتفند آرزوی این را نداشت.

از کتاب جانشین تئوفان. بیوگرافی پادشاهان بیزانس [بدون برنامه] نویسنده جانشین فیوفان

کتاب پنجم. روایتی تاریخی درباره زندگی و اعمال تزار باسیل با شکوه، که نوه‌اش کنستانتین، تزار در بوز رومیان 1، آن را با زحمت از داستان‌های مختلف گردآوری کرده است.

از کتاب دردسر بزرگ. پایان امپراتوری نویسنده

2. تزار بوریس فدوروویچ؟ پسر تزار فئودور ایوانوویچ در سال 1591 ، در زمان سلطنت تزار فئودور ایوانوویچ ، خان کریمه گازی گیر نامه ای خطاب به بوریس فئودوروویچ "گودونوف" به مسکو ارسال کرد. تا زمان ما باقی مانده و در کتاب آمده است. این نامه در آنجا نامیده می شود «نامه

برگرفته از کتاب آغاز هورد روسیه. بعد از مسیح.جنگ تروا. بنیاد رم. نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

6.2. امپراتور اسحاق در تزار-گراد و اساک، پسر روشن بین تزار پریام در تروی در تزار-گراد، در عصر جنگ های صلیبی قرن XII-XIII، فرشته تزار ایزاک وجود دارد. او ابتدا پادشاه است، سپس از او سلب قدرت می شود، اما همچنان در پایتخت زندگی می کند و بر امور ایالت تأثیر می گذارد.

از کتاب کتاب 1. گاهشماری جدید روسیه [تواریخ روسی. فتح "مغول تاتار". نبرد کولیکوو. ایوان گروزنیج. رازین. پوگاچف شکست توبولسک و نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

2.1. تزار بوریس فدوروویچ ، ظاهراً پسر تزار فئودور ایوانوویچ در سال 1591 ، در زمان سلطنت تزار فئودور ایوانوویچ ، خان کریمه گازی گیر ( نام روسیقهرمان قزاق؟) نامه ای به نام بوریس فدوروویچ "گودونوف" به مسکو ارسال کرد. تا زمان ما باقی مانده است، در کتاب آورده شده است

برگرفته از کتاب کرونولوژی و مفهوم جدید تاریخ باستانروسیه، انگلستان و رم نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

تزار بوریس فدوروویچ - پسر تزار فدور ایوانوویچ؟ در سال 1591، در زمان سلطنت تزار فئودور ایوانوویچ، خان کریمه گازی گیرای نامه ای به بوریس فدوروویچ ("گودونوف") در مسکو فرستاد. تا زمان ما باقی مانده است. در کتاب آمده و در آنجا «حرف» نامیده شده است

برگرفته از کتاب بنیاد روم. آغاز هورد روسیه. بعد از مسیح جنگ تروجان نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

6.2. امپراتور اسحاق در تزار-گراد و اساک، پسر روشن بین تزار پریام، در تروی در تزار-گراد، در عصر جنگ های صلیبی قرن XII-XIII، فرشته تزار ایزاک وجود دارد. او ابتدا پادشاه است، سپس از او سلب قدرت می شود، اما همچنان در پایتخت زندگی می کند و بر امور ایالت تأثیر می گذارد.

از کتاب تاریخ فاحشه خانه ها از دوران باستان نویسنده کینزی زیگموند

از کتاب مقدمه ای بر گاهشماری جدید. سن فعلی چقدر است؟ نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

7.5. "عروسی ثانویه تزار ایوان" و تزار سیمئون در سال 1575 تزار سیمئون به طور ناگهانی بر تخت سلطنت ظاهر شد و در سال 1576 عروسی باشکوه "ثانویه" "تزار ایوان" برگزار شد. فرضیه ما این است. بعد از جنگ داخلی 1571–1572 سیمئون (خان) به قدرت رسید - احتمالاً

برگرفته از کتاب اخراج پادشاهان نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

1.1. تزار بوریس فدوروویچ - پسر تزار فئودور ایوانوویچ در سال 1591 ، در زمان سلطنت تزار فئودور ایوانوویچ ، خان کریمه گازی گیرای نامه ای خطاب به بوریس فدوروویچ "گودونوف" به مسکو ارسال کرد. این نامه تا زمان ما باقی مانده و در کتاب آمده است و در آنجا «نامه

برگرفته از کتاب اخراج پادشاهان نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

1.2. عقیده ما مبنی بر اینکه تزار بوریس فدوروویچ "گودونوف" پسر سلف خود تزار فئودور ایوانوویچ بوده است، توسط اسناد تایید شده است.

برگرفته از کتاب فتح آمریکا اثر ارماک کورتس و شورش اصلاحات از نگاه یونانیان "قدیم" نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

فصل پنجم کمبوجیه پادشاه ایرانی مصری بازتابی از تزارخان ایوان مخوف از قرن شانزدهم است.

نویسنده گولیایف والری ایوانوویچ

کشف اسرار خط میخی در این میان، در کتابخانه‌ها، دانشگاه‌ها و موزه‌های اروپا، دانشمندان دیگر مشغول کار فوق‌العاده دشوار رمزگشایی اسناد باستانی خط میخی بودند که در حفاری‌های قبلی به دست آمده بودند. این حماسه فکری حدود صد به طول انجامید

از کتاب سومر. بابل آشور: 5000 سال تاریخ نویسنده گولیایف والری ایوانوویچ

تولد خط میخی یکی دیگر از اختراعات، شاید مهم ترین و دوران سازترین اختراع، ایجاد خط میخی، مربوط به زمان اوروک است. در پایان این دوره، اولین لوح های گلی با نوشته های تصویری در معابد باستانی مجموعه E-Anna در اوروک ظاهر شد.

از کتاب اسرار هیتی ها نویسنده Zamarovsky Vojtech

رمزگشایی ثانویه خط میخی هنری کرزویک راولینسون (1810-1895) دقیقاً برعکس گروتفند بود، حتی بیشتر از گروتفند مربوط به شامپولیون. فقط روشی که او از کتیبه های میخی فارسی رمزگشایی کرد و از طریق آنها دیگر

از کتاب غسل تعمید روسیه [بت پرستی و مسیحیت. غسل تعمید امپراتوری کنستانتین کبیر - دیمیتری دونسکوی. نبرد کولیکوو در کتاب مقدس. سرگیوس رادونژ - عکس نویسنده نوسفسکی گلب ولادیمیرویچ

5. نیمه دوم زندگینامه کتاب مقدس پادشاه دیوید قبلاً هیئت های گروه گروه و شاهان عثمانی=آتامان قرن پانزدهم را توصیف می کند، احتمالاً بیشتر در تزار-گراد 5.1. تصویر گاه‌شماری نیمه اول زندگی‌نامه داوود، که در اول سموئیل یافت شد، توضیح می‌دهد که چگونه ما

از کتاب خاطره انگیز. کتاب 1. افق های جدید نویسنده گرومیکو آندری آندریویچ

درباره اهرام، خط میخی و استاد برجسته ای که دیگران را نمی شناسم، اما هر بار که در مصر بودم، تعجب می کردم که اهرام هزار ساله چه لایه عظیمی از تاریخ را برمی انگیزند. آنها تا به امروز اطلاعات زیادی در مورد آنها منتقل کردند تمدن باستانیاین


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه