27.07.2020

کنترل معمولا پس از کودتای انقلاب اتفاق می افتد. Likbez: انقلاب و کودتا. اگر یک انقلاب رخ دهد


انقلاب...
او ترسناک است، آنها منتظر او هستند، نام او با چیزهای کثیف پوشانده شده است، جشن سالگرد او، لعنت او ...
چرا این اتفاق افتاد و معنای اولیه این مفهوم و اهمیت اجتماعی این رویداد چیست؟ این چیست - تخریب، تخریب و هرج و مرج خونین، گرفتن بهترین یا پیشرفت، رفاه و قدم به جلو؟ آیا تفاوت بین انقلاب و کودتای دولتی وجود دارد و در آن منافع آن چیست؟
ما سعی می کنیم به این موضوع پاسخ دهیم، و مسائل دیگر که به طور فزاینده ای در واقعیت سیاسی و اقتصادی مرتبط می شوند.

معرفی

چنین شرایطی وجود دارد که اکثر مردم به نظر می رسد آشکار هستند و خودشان را اعطا می کنند، اما معلوم می شود که همه چیز را در زیر آنها درک می کند، گاهی اوقات کاملا مخالف است. به ویژه اغلب، شرایط سیاسی از رنگ عاطفی قوی و اهمیت زیادی برای گذشته و حال رنج می برند. انقلاب یکی از آنهاست. ما قصد نداریم در اطراف و به طور مستقیم بگوییم و به طور مستقیم می گویند: انقلاب به احتمال زیاد یک پیش شرط برای معرفی پیش نویس پیشنهادی پیشنهادی در جامعه است. بنابراین، ابتدا باید تصمیم بگیرید که منظور ما این کلمه چیست.

با توجه به وضعیت، احتمال دارد که اولین کسی که به ذهن "انقلاب"، "انقلاب های گل رز"، "انقلاب عزت"، "بهار عربی" و سایر پدیده های مشابه، به عنوان انقلاب در رسانه ها "کشورهای توسعه یافته". چرا آنها به نام انقلابها نامیده می شوند، هرچند ما فقط درباره کودتای دولتی صحبت می کنیم، زمانی که یک گروه از "نخبگان" دیگر از فیدر را با حمایت اکستروژن خیابانی فشار می دهد؟ آیا انقلاب واقعا - این فقط یک تغییر دکوراسیون و افراد در قدرت است، و همچنین ناقص است؟ آیا واقعا معنای انقلاب این است که مشتریان خود را به هزینه های مردم عادی اعمال می کنند که نارضایتی آنها از پیروزی بیش از رقبا استفاده می کنند؟

البته که نه.

چرا این رویدادها به طور مداوم به طور مداوم به نام انقلابها نامیده می شود؟ از آنجا که برای کسانی که آنها را می سازند سودمند است و مزایای این و مخالفان رسمی خود را در قدرت حذف می کند. مهم نیست چقدر کلمه "انقلاب" از حافظه خارج می شود، هنوز هم باعث ایجاد ارتباطات مثبت و امید در افراد ناراضی می شود. بنابراین، رسانه ها و مقامات "کشورهای توسعه یافته" دوست دارند الهام بخش برچسب "انقلاب مردم" را در هر کودتا تولید شده توسط گروهی از نخبگان که حمایت می کنند الهام بخشند. برای آنها، "انقلاب مردم" زمانی است که افرادی که به قدرت می آیند به قدرت می رسند، و "کودتای غیرقانونی" - زمانی که این افراد سرنگون می شوند. در اینجا همه چیز قطعا، مانند تمام اخلاق و استانداردهای به اصطلاح "جهانی" آنها است.

در کشورهای دیگر، همان "انقلاب ها" به عنوان یک قایق استفاده می شود، که راحت است مردم را ارعاب کند. نتایج مخرب این کودتای دولتی در معرض پیامدهای هر گونه تغییر احتمالی قدرت و یا فقط مبارزه برای بهترین زندگی برای اکثریت قرار می گیرند. بنابراین، چنین تفسیری از کلمه "انقلاب" برای کل طبقه روستایی به طور کلی مفید است: کسانی که در حال حاضر در قدرت نشسته اند، و کسانی که رویای رفتن به "توسعه یافته" و مقامات کشورهای "توسعه" وجود دارد .

از آنجا که تلاش های تبلیغات داخلی و خارجی دقیقا چنین تعریف در آگاهی عمومی است، لازم است توضیح دهیم که چه چیزی است حاضر انقلاب، انقلاب اجتماعی در منافع اکثریت کارگری، و دقیقا چه چیزی از "انقلاب های" که در بالا ذکر شد متفاوت است.

انقلاب به عنوان یک رویداد طبیعی

گرفتن Bastille یکی از نمادهای انقلاب بزرگ فرانسه

انقلاب واقعی نه تنها جایگزینی از مردم در قدرت نیست، همراه با تغییر پرچم، نمادها و دیگر تینسل. این یک رویداد جدی و تبدیل تاریخی است. در طول انقلاب، قدرت به دلیل تشنج قدرت جایگزین نمی شود، بلکه به منظور تبدیل به طور اساسی کل نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را تغییر می دهد.

قدرت قدیمی نه تنها دستگیر شده است - آن را نابود می شود، و در جای او یک جدید ساخته شده است، با نهادهای آن و اصول آن. سفارشات قدیمی نه تنها بهبود یا نرم کردن آنها را لغو می کند، و جدید، بیشتر مربوط به منافع واقعی اکثریت و الزامات پیشرفت به جای آنها معرفی می شود.

پس از انقلاب، مردم شروع به زندگی نه تنها بهتر یا بدتر می کنند - مردم شروع به زندگی متفاوت می کنند.

یک مثال تاریخی معمولی انقلاب بزرگ فرانسه است، در نهایت، جامعه فئودالی در نهایت نابود شده در فرانسه و به شدت آن را در سراسر اروپا تضعیف می کند. طبق اصول آن، کل جهان مدرن "متمدن" زندگی می کنند، به طور رسمی - و حتی در وسط قرن XVIII، آنها بی معنی خطرناک هستند، "فانتزی های غیر مسئولانه" و حتی ناراحتی. و دشوار است انکار کند که این به طور کلی معلوم شد که برای بشریت خوب است. هر دو احمق، که صمیمانه بر این باورند که آنها هنوز در مورد جامعه بازگشت به نظر می رسند، که نجیبان یا "آقایان جامد" بود، که حتی خوب بود زیرا عناوین در عمل به فروش می رسند و خریداری می شوند. اما آنها نباید وانمود کنند که آنها به طور رسمی برابر با "نسخه" هستند. آنها و در حال حاضر، این از این کوب است.

انقلاب اکتبر در روسیه نیز چنین نمونه ای است که کسانی که زندگی خود را به دست می آورند، در مورد آن، اعتقاد به "نخبگان حاکم"، گفته می شود. او بود که او و ترس از اقلیت حاکم پیش از تکرار او، کل جهان "متمدن" موظف به روز هشت ساعته، حقوق بازنشستگی، مزایای ناتوانی و سایر تظاهرات "دولت اجتماعی"، "سرمایه داری با انسان" بود شخص "و" کسب و کار اجتماعی مسئول ". به همین دلیل است که اقلیت حاکم اینقدر ترس دارد و تا کنون از آن متنفر است، هرچند که شاهد اصلی آن به طور رسمی یک چهارم یک قرن به عنوان مرده و دفن شده است. به همین دلیل است که ماه نمی تواند منتقل شود، به طوری که در رسانه های غربی یا در رسانه های روسیه او را نگرفتند، که مدتهاست که مدت ها به مدت طولانی بلشویک ها و اتحاد جماهیر شوروی بلند مدت بوده اند.

که مشخصه است، فتح هر دو انقلاب، هر دو فرانسوی و روسی، پس از سقوط حالت های ایجاد شده توسط آنها، حتی در شرایط بازسازی رسمی سفارشات قدیمی، به طور کامل لغو نشده بود. آنها به طور جدی دنیا را تغییر دادند که عقب نشینی کامل بسیار دشوار بود یا نه.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، "انقلاب های مخملی" در کشورهای اروپای شرقی و انواع مایانا و کودتاها در کشورهای "سوم جهان" نمی توانند به عنوان نمونه هایی از انقلاب ها خدمت کنند. بله، نارضایتی از مردم نامشخص شوروی برای طراحی مراسم تشییع جنازه نهایی شوروی مورد استفاده قرار گرفت، اما خودش در هیچ جا انجام نداد. برعکس، نمایندگان آن و فرزندانشان، تبدیل به الیگارشی و مقامات روسیه جدید، فرصتی را برای حفظ هزینه بقیه جمعیت به دست آوردند، زیرا هرگز نمی توانستند قبل از آن باشند. به عنوان یک نتیجه از "انقلاب های نارنجی" و دیگر کودتاها، یک قبیله نیز به دیگری تغییر می کند. هیچ جنبش تاریخی پیش رو وجود ندارد - برعکس، بقایای زشت ترین گذشته از تعصب مذهبی به ناسیونالیسم شدید خارج می شود.

انقلاب واقعی دارای ویژگی دیگری است که آن را از کودتای معمولی و غیر معمول متمایز می کند. بر خلاف این واقعیت است که طرفداران دولت فعلی یا انواع "نجات دهنده پدر و مادر" دائما می گویند، انقلاب غیرممکن است پر شده از خارج از کشور تشکیل دهید یا تلاش های گروهی از توطئه گران را انجام دهید. چنین تصورات غلط یا از تلاش برای ارائه مورد نظر برای معتبر بودن یا تمایل به پوشش علل واقعی و عینی انقلاب های گذشته، و آنها را به دست یک دسته کوچک از متعصب و یا میوه کار ارائه می دهد از اطلاعات خارجی.

دلیل عمیق انقلاب همیشه بحران جامعه استیا به این دلیل که در توسعه آن، سیستم اقتصادی و سیاسی ایجاد شده در آن را توسعه داده است، یا به این دلیل که البته اقلیت حاکم منجر به تخریب شده و منجر به تخریب می شود. برای شروع انقلاب در شرایط مطلوب می تواند یک گروه جداگانه، یک حزب یا سازمان را می تواند، اما بدون ارتباط با اکثر کارگران و حمایت از بخش آنها، محکوم به شکست است.

این گروه فردی، حزب یا سازمان، به عنوان یک قاعده، بیان متمرکز از منافع، آرزوها و آرزوهای اکثریت، بخش فعال ترین آن است. هنگامی که انقلاب از لحاظ تاریخی اجتناب ناپذیر و عینی است، ممکن است فکر کنید که به اندازه کافی برای صبر کردن وضعیت انقلابی صبر کنید، زمانی که همه چیز به نحوی انجام می شود "خود". و در حال حاضر شما می توانید هر کاری را انجام دهید، که برای کسانی که فکر می کنند بسیار مناسب است. اما این همان چیزی است که احمقانه است که چگونه بر روی یک انقلاب حساب شود، صرفا به تنهایی است.

اول، انقلاب ممکن است به خوبی شکست بخورد. آنها می توانند خرد شوند، و سپس او را در تاریخ نوشته شده توسط برندگان پایین می آید طبقه حاکم، به عنوان یکی دیگر از قیام ناموفق. بیان معروف چگونه می گوید "شورش نمی تواند موفق باشد - پس از آن دیگر نامیده می شود".

ثانیا، اگر شما هیچ کاری انجام ندهید، چیزی نخواهد بود. هیچ چیز هرگز "خود" نیست. توده های مردمی که انقلاب را مرتکب می شوند، علاوه بر بیگانگان ایالات متحده، علاوه بر بیگانگان ما وجود ندارد، این ما، و علاوه بر ما، هیچ کس انجام نخواهد داد.

سوم، در صورت عدم وجود نیروهای مترقی، یا در مورد ضعف آنها، نیروهای سیاسی و سازمان ها می توانند از نارضایتی مردم استفاده کنند، کاملا علاقه مند به پیشرفت و بهبود زندگی اکثریت - به عنوان مثال، در طول این اتفاق افتاد انقلاب در ایران، که اکنون "اسلامی" نامیده می شود

یک فرآیند انقلابی عینی این است که تغییرات در اقتصاد، شرایط کار و زندگی، و سایر زمینه های زندگی انسان، کارگر را به فرصت های جدید و مشکلات جدید و وظایف پیش از آن تعیین می کند. این، به نوبه خود، منجر به ظهور به طور فزاینده ای گسترده از فعال و به تدریج فکر می کند مردم از این اکثریت و ابراز آرمان ها و منافع آن.

در خشونت انقلابی

Sturm از کرملین مسکو در سال 1917

شهروندان خصوصی اغلب توسط انقلاب به عنوان یک رویداد خونین، شروع هرج و مرج کامل، که تنها می تواند توسط متعصرات مواد مخدر و یا افرادی که مایل به ماهی در آب گل آلود هستند، مورد توجه قرار گیرد. به این ترتیب، تبلیغات رسمی خواستار ادامه نظم فعلی چیزها می شود، زیرا "بهتر از هر نحوی".

ترس از انقلاب به عنوان یک خونریزی در اصل توجیه شده است.

اگر ما به طور خاص در مورد واقعیت های روسیه صحبت کنیم، می توانیم ببینیم که در شرایط روابط اجتماعی "روسیه" جدید نابود می شود و مردم با اطمینان از بین می روند کسانی که. آنها متوقف به درمان یکدیگر (و گاهی اوقات به خودشان) به عنوان مردم، و شروع به درک دیگران به عنوان اشیاء که شما می توانید هر کاری را انجام دهید، به نام رضایت نیازهای خود را انجام دهید. بنابراین، این روند بیشتر کاهش می یابد، این واقعیت که مردم آماده می شوند تا به جنایات بزرگی برسند، زمانی که دستور به هر دلیلی که به هر دلیلی ساخته شده است، به وجود آمد.

خونریزی انقلاب، تغییر قدرت و در واقع هر تغییر بزرگ در جامعه، و همچنین سطح خشونت روزمره در آن، به شدت به سطح توسعه خود بستگی دارد: ابتدایی، مردم فقیرتر، و فیدر برای "نخبگان" کمتر است، خونین معمولا به نظر می رسد هر گونه توزیع مجدد یا قیام. رابطه بین سطح خشونت، اندازه گیری شده توسط تعداد قتل ها در هر 100 هزار نفر و استاندارد زندگی، اندازه گیری شده توسط شاخص توسعه انسانی سازمان ملل متحد، به وضوح به وضوح ردیابی می شود: ICR پایین تر، قتل های بیشتر و خشونت خانگی در اصل برای مثال، این را می توان در این سند سازمان سازمان ملل متحد مشاهده کرد.

لازم به ذکر است که دومین عامل مهم، سطح نابرابری های اجتماعی و اقتصادی در جامعه است: افراد بالاتر بالاتر هستند، مردم بالاتر از جرم و خشونت خانگی شدید هستند. و این یک الگوی بسیار منطقی است:

بزرگتر از لباس های بین طبقات، کمتر نمایندگان آنها یکدیگر را می بینند.

روسیه چندین شهرهای بزرگ را به طور اجتماعی تخریب می کند، جایی که پیشرفت با دیدگاه صرفا مصرف کننده وجود دارد، و در طول سال های اقتصاد بازار، به شدت از انواع کلیشه های قدیمی رفتار و یک دستگاه عمومی بازسازی می شود که به این معنی است که:

بعدا انقلاب اتفاق می افتد، بیشتر خونین آن خواهد بود.

ساده ترین راه این است که در تمام نمونه های موجود نشان داده شود. انقلاب دردناک است، اما اجازه لازم برای این مشکل، به عنوان تصویب یک راه حل ناخوشایند، اما اجتناب ناپذیر، یا عملیات جراحی. اگر مدت طولانی تصمیم به تعویق انداختن، بیماری را از ترس از عملیات آغاز کنید، پس شما می توانید در نهایت عوارض بسیار خطرناکی را دریافت کنید. داستان پر از نمونه ها از حوزه های مختلف، اینکه آیا سیاستمداران یا پزشکی است، زمانی که Clopperuy به تأخیر انداختن تصویب هر راه حل و ترس از اقدامات رادیکال منجر به عواقب بسیار بدتر از هر انقلابی شد.

هر چه طولانی تر مشکل عمیق است و اجازه ندهید آن را حل شود، مخرب تر، یک انفجار وجود خواهد داشت.

انقلاب چه خواهد شد

انقلاب فقط جایگزینی افراد در قدرت نیست، بلکه حتی دوست داشتنی لیبرال ها، تغییر بیشتر یا کمتر از تمام ترکیب رسمی است. انقلاب به معنای تخریب کامل دستگاه های دولتی قدیمی است، با تمام آنها، اصول و شیوه های آن، اعم از دولت و پارلمان و پایان دادن به ارتش و پلیس در شکل فعلی خود. حتی دفاتر پرطرفدار ترین دفاتر بوروکراتیک در گوشه های دور افتاده کشور نباید دست نخورده باشد.

"اما صبر کن - برخی ممکن است استدلال کنند - چگونه می توانم کشور را بدون بوروکراسی مدیریت کنم، هرج و مرج کامل خواهد آمد، و تنها بدتر می شود، اما بهتر نیست! بله، و چرا آن را به طور کلی، آن را به طور اساسی، چرا که بدون افراد متخصص آموزش دیده در پست های اداری نمی تواند به هر حال انجام دهد. " مثال تاریخی اتحاد جماهیر شوروی این به وضوح به ما نشان می دهد که تخصیص مدیران در یک لایه جداگانه با منافع و امتیازات آنها یک پدیده مخرب برای جامعه است که تلاش می کند تا به برابری و رضایت از منافع اکثریت حرکت کند. چگونه می توانید بدون بوروکراسی دولتی زندگی کنید، و بنابراین، و بدون خطر تولد دوباره آن در نامزدی شوروی، در برنامه پروژه نوشته شده است.

تمام دستورات اقتصادی نیز تبدیل به غیر قابل تشخیص خواهد شد. بر خلاف انواع "انقلاب های رنگی"، جایی که الیگارشی "صحیح" جایگزین "اشتباه" تحت پوشش نارضایتی مردم است، پس از این انقلاب، الیگارشی وجود نخواهد داشت. هیچ آزادی و بدون قدرت بیشتر غیر ممکن است، تا زمانی که تقریبا همه چیز مانند بسیاری از آنها برای زندگی و کار، متعلق به، و در نتیجه در قدرت، اقلیت ثروتمند است.

به همان شیوه، "دفتر پلانکتون"، که به فعالیت های این اقلیت عمل می کند. معرفی فناوری اطلاعات مدرن و از بین بردن بسیاری از "نهادهای اقتصادی"، که هر کدام از آنها حسابداری و مدارک خود را ارائه می دهند، تعداد زیادی از مردم را از سرنوشت رئیس جمهور بی معنی مقاله آزاد می کند و به آنها فرصت می دهد تا مقابله کنند با کار واقعی، مولد.

"بله، شما فقط حسادت مردم ثروتمند، - آن را تحقیر آمیز در اینجا کسی از خدمات ایدئولوژیک این اقلیت بسیار پاسخ داده شده است - انقلاب تلاش برای از بین بردن از افراد موفق و تقسیم بین بازنده ها، انجام شده توسط دست Scumbags و ملوانان مست شده است ". به طور کلی، مدافعان ساختمان موجود، این ایده را دوست دارند که نظم ایجاد شده چیزها فقط می خواهد یک غرور برجسته ای داشته باشد. آنها می گویند، آنها در تحقق خود در زمینه های دیگر زندگی موفق نشدند و هر کسی را در معرض مشکلات خود قرار می دهند، علاوه بر خودشان. این یک موقعیت بسیار راحت است، مزیت چنین نوعی از مردم واقعا وجود دارد، و احتمالا هر یک حداقل یک بار ملاقات کرد.

اما این نیست

انقلابی یک فرد تفکر پیشرفته است، از نیاز به تغییرات رادیکال در روابط عمومی آگاه است. البته، در همان زمان او نمی تواند حاشیه ای یا یک افسانه ای خطرناک باشد و از مزایا، جزوات والدین و سایر وابستگی ها نشسته باشد. انقلابی اول از همه کسانی است که زندگی را به دست می آورد، سهم شخصی خود را به ایجاد تمدن بشری می دهد و بنابراین تجربه شخصی او می بیند که چگونه ناعادلانه و تلاش های خود را تحت تأثیر قرار می دهد و تلاش های همه کارگران دیگر مردم را تحت تأثیر قرار می دهد و نمی تواند بیشتر تحمل شود.

مهندس برق معروف و بلشویک-زیرزمینی L.B. کرزین

یک انقلابی می تواند کسی باشد که ناخوشایند به نظر می رسد یک زندگی در یک جامعه غیر مرتبط است، یا کسی که فقط به درد و رنج مردم اطراف نگاه می کند. مثال معمولی دکتر ارنستو گوارا، به آنها مبدا و حرفه ای آماده می شود، به نظر می رسد کاملا مطیع است. با این حال، در مورد آمریکای لاتیناو با شرایط و فقر غیر بهداشتی و فقر، که اکثریت مردم زندگی می کردند، از یک پزشک موفق به یک انقلاب حرفه ای تبدیل شد.

این افراد چنین هستند که می توانند منافع اکثریت کارگران را ابراز کنند و جامعه را در منافع خود تغییر دهند؛ زیرا آنها از گوشت این اکثریت استفاده می کنند. اما خودشان، به احتمال زیاد، به طور قابل توجهی کمتر خواهند بود، زیرا شرایط موجود که بیشتر آنها مجبور به زندگی و کار هستند، به ما اجازه می دهد تا به طور معمول فکر می کنند و فقط بخشی از آن را محدود و عمل می کنند.

به نظر می رسد برخی از تناقض - منافع اکثریت بیان می کند و مبارزه علیه اقلیت حاکم نیز، مانند یک اقلیت. اما پس از همه، طبقه حاکم نیز به طور کامل مدیریت دولت نیست و قوانین را می پذیرد. این باعث می شود که اقلیت از آن متمایز باشد، که در اهرم های مستقیم قدرت قرار دارد. اما بدون حمایت - داوطلبانه یا اجباری - از سوی طبقۀ خود، این دولت در نهایت سرنگونی خواهد شد، بنابراین نه تنها مجبور به حفظ منافع محدود خود، بلکه برای خدمت به منافع کل کلاس به طور کلی.

برخی از گروه های حاکم آن را بدتر می کنند، برخی بهتر، و گاهی اوقات کودتایی وجود دارد و یکی از آنها جایگزین دیگری می شود - اما دولت در همان طبقه اجتماعی باقی می ماند.

وظیفه انقلابیون این است که قدرت از یک کلاس به یک دیگر حرکت می کند، به اکثریت کار، اجازه دهید آن را حتی در ابتدا یک گروه کوچک اما فعال و آگاهانه ارائه شده است. بدون حمایت از اکثریت، این گروه کار نخواهد کرد. پس از همه، در نهایت، باید یاد بگیرند که چگونه خود را مدیریت کنند، که ظاهر کل جامعه را فراتر از شناخت تغییر خواهد داد.

این یک انقلاب اجتماعی واقعی خواهد بود.

1 اگر شما اغلب به سایت مشابه بی بی سی نگاه می کنید، نه خدمات روسی خود، بلکه اصلی، انگلیسی، پس از آن می توان اشاره کرد که مقالات در مورد "ترسناک ترسناک" به نظر می رسد وجود دارد با منظم بودن، اگر چه موضوع برای ساکنان از بریتانیا به نظر می رسد بیش از حد مرتبط نیست.

2 در روسیه، آن را توسط فضای درخشان و ترس عمومی ثابت از "نخبگان" تشدید می شود تا ایالات متحده که او، بر خلاف همکارانش از "کشورهای توسعه یافته"، به طور معناداری و به معنای واقعی کلمه نبود.

3 به عنوان مثال، کد ناپلئون جامع ترین اولین کدک های مدنی بود و پایه و اساس روابط عمومی بورژوایی را نه تنها در فرانسه بلکه در سراسر اروپا گذاشت. در یک فرم اصلاح شده، تا کنون استفاده می شود، اگر چه پس از بازسازی سلطنت و تغییر نام آن به قانون مدنی.

4 بنابراین، در 29 اکتبر 1917، دولت شوروی یک حکم را در مورد معرفی یک روز کاری 8 ساعته تصویب کرد که همراه با ترس از گسترش انقلاب به کل اروپا بود و دولت کشورهای دیگر را بیشتر خواست همچنین مراحل را در این جهت انجام دهید. در سال 1918، هفته کار 48 ساعته به عنوان قانون آلمان، لهستان، لوکزامبورگ، چکسلواکی، اتریش شناخته شده است؛ در سال 1919 - یوگسلاوی، دانمارک، اسپانیا، فرانسه، پرتغال، سوئیس، سوئد، هلند، بلژیک، ایتالیا (48 ساعت - از آنجا که آنها 6 روز در هفته کار کردند، و یکشنبه تنها آخر هفته بود). با این روز کاری هشت ساعته، بسیاری از "جهان متمدن" تا کنون زندگی می کنند.

5 به وضوح، می توان دید که دقیقا شکست شکستگی سوسیالیست را به دست آورد، با گزارش کاملا وفادار از اقتصاددان اصلی بانک اروپایی برای بازسازی و توسعه S. Guriyev، که می تواند مشاهده شود. علی رغم طلسم های مراسم حمایت از بازار و دموکراسی، تصویر ناامید کننده است: بازنده ها از انتقال به بازار بیشتر، نابرابری در حال رشد است، شکاف با کشورهای توسعه یافته به آرامی کاهش می یابد و در طول گذار به بازار متولد شده است 1 CM پایین تر از کسانی که قبل یا بعد از آن متولد شده اند - اثر، قابل مقایسه با یک جنگ کامل است. به طور خاص، در روسیه، آنها نیز از دست دادند، به جز ثروتمندان ثروتمند و رشد مشهور درآمد "به طور متوسط" در واقع متعلق به 20٪ از جمعیت است. و مهمترین چیز این است که در تولد، یا حتی شروع به تحصیل، پس از سال 1987، بیشترین نقش در به دست آوردن آموزش و کار خوب توسط ویژگی های والدین، یا صحبت کردن آسان تر، منشاء است. به عبارت دیگر، نابرابری فرصت ها بسیار عمیق تر از قبل شده است.

6 سرنگونی رژیم شاه در ایران علیه پس زمینه حملات جمعی و ناآرامی های قومی رخ داد، علل تورم و شکاف رو به رشد بین غنی و فقیر، از جمله جغرافیایی. با این حال، سازمان های اسلامگرای موفق به حل این اعتراض اجتماعی در زمان و نارضایتی مردم به "شیوه زندگی غربی" و شناسایی شدید، به جای طبقه حاکم صاحبان و موقعیت ممتاز آن، به رسمیت شناخته شده اند. در نتیجه، تمام نیروهای مترقی پس از انقلاب توسط اسلامگرایان از بین رفته بودند، و تئوکراسی در کشور تاسیس شد.

7 نمونه تاریخی واقعا می تواند بسیار زیاد باشد. از تاریخ نظامی، اقدامات نامطلوب ژنرال های گورچاکوف و داننبرگ، که ارتش روسیه شکست را در نبرد جوهر، و همچنین آموزندهای ژنرال کوروپاتکینا اخراج کرد، که توانست تمام جنگ های زمینی روسیه و ژاپن را از دست بدهد 1904-1905، که در آن او مجبور به فرماندهی نیروهای نظامی بود که در آن او مجبور به فرمان بود. از تاریخ سیاسی، نمونه قابل توجه ترین، به قدرت نازی ها در آلمان و سیاست بعدی رهبران اروپایی، با هدف تسلیم آرزوهای پرخاشگری خود، که به عنوان مقدمه ای به جنگ جهانی دوم خدمت کرده است، هدف قرار گرفته است.

8 به این معنا، به ویژه نشان می دهد که، علیرغم تمام مبارزه تظاهرات با فساد و افزایش سرکوب مخالفت، دولت به شدت به کاهش قانون در بخشی از بخش خود ادامه می دهد که مربوط به جنایات اقتصادی است، یعنی کسب و کار. و به زودی و مجاز به مشارکت در کارآفرینی بدون ترک سیزو. تقریبا چگونه رویاهای آزادی لیبرال. تعجب آور نیست - پس از همه، تفاوت بین آنها کافی نیست، فقط برخی از آنها می خواهند پول را به کسانی که دارای قدرت، و دیگران - به طوری که قدرت کسانی که پول دارند.

امروزه اگر شورش ها اتفاق می افتد، قیام در کشورهای مختلف، آنها بلافاصله برچسب انقلاب را آویزان می کنند. آیا واقعا درست است؟ بیایید پیدا کنیم

ویژگی های انقلاب چیست؟ انقلاب یک تغییر اساسی در ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه است. اغلب انقلاب از پایین توده های ناراحتی افرادی که به ناامیدی آورده شده اند، اتفاق می افتد. این دومین حالت یک فرد است، زمانی که حتی بیشتر از آن علاقه مند می شود پرشور.

نمونه های عالی از انقلاب ها می تواند لحظات تاریخی را در نظر بگیرد، زمانی که انتقال از یک سیستم اجتماعی به دیگری رخ می دهد. چنین انقلابی بورژوایی در انگلستان 1642، زمانی که انتقال به روابط سرمایه داری، انقلاب بزرگ بورژوایی در فرانسه در سال 1789 وجود داشت.

همچنین انقلاب ممکن است آزادی ملی باشد، هدف این است که یک کشور ملی ایجاد شود. یک مثال عالی انقلاب در ایالات متحده 1776 است، اعلام استقلال ایالات متحده، انقلاب های آمریکای جنوبی از یوغ اسپانیایی و غیره

انقلاب ممکن است توسط "بالا" آغاز شود - زمانی که تغییرات انقلابی در ابتکار مقامات رخ می دهد، بدون تغییر آنها. ما می توانیم چنین پدیده ای در ژاپن، 1867-1867 را مشاهده کنیم، زمانی که تغییرات کاردینال و انتقال از فئودالیسم به سرمایه داری رخ داد، و همچنین از بخشی از اصلاح الکساندر دوم، اما لازم است که این انقلاب را بیان کنیم معلوم شد که "ناتمام" در ارتباط با مرگ امپراتور است.

کودتای دولتی لحظه ای در زندگی دولت است، زمانی که نخبگان دیگر به قدرت می رسند و تنها تغییرات قدرت، تغییرات کاردینال در جامعه رخ نمی دهد.

شتاب شورای عالی روسیه در سال 1993 یک کودتا است. سرنگونی پیتر سوم و سلامتی کاترین دوم نیز کودتا است. "انقلاب های رنگی" دو دهه گذشته نیز کودتای دولتی است.

در اوکراین، همچنین یک کودتای وجود داشت. مردم هیچ تغییری اساسی در حوزه زندگی سیاسی یا اجتماعی و اجتماعی دریافت نکرده اند. فقط به جای یک یونجه، نخبگان جدید آمد. یک توزیع مجدد از اموال وجود دارد، و از این یک فرد ساده نه سرد و نه گرم است.

بسیاری از شما متوجه شدند که من یک کلمه در مورد ماه فوریه و بزرگ ماه اکتبر نمی گویم انقلاب های سوسیالیستی. امروزه بسیاری از آنتی بادی ها این دو پدیده را بیش از "کودتای" می نامند. حتی اکنون می توانم بگویم که در موسسات کارشناسی، دوره کارشناسی، البته من الهام بخش است که ماه فوریه یک انقلاب است، اما Oktyabrsky یک کودتای است. بیایید به طور عینی نگاه کنیم: پس از وقایع فوریه، گذار از سلطنت به جمهوری، انتقال بود. تغییر کاردینال؟ کاردینال، که می تواند تحولات بیشتری را در جامعه تعریف کند. در طول حوادث اکتبر، چه اتفاقی افتاد؟ انتقال از جمهوری به دیکتاتوری پرولتاریا، رها کردن روابط سرمایه داری، ملی شدن اقتصاد (اوه خدا، که حتی در زمان محافل بورژوایی غرب و اقیانوس اطلس خواب بود)، ساخت و ساز بود از یک دولت اجتماعی گرا آغاز شد. انقلاب؟ انقلاب.

من می خواهم مفهوم دیگری را به عنوان "ضد انقلاب" یاد بگیرم. این تلاش برای بازگشت به سیستم سیاسی یا اجتماعی اقتصادی است که به عنوان یک نتیجه از انقلاب از دست رفته است. جنبش ضد انقلابی می تواند به نام نگهبانان سفید، وفاداران، جنبش Gomidyan نامیده شود.

من امیدوارم که ما در اوکراین می توانیم در اوکراین رهبری ملی روسیه و جنبش Panslavist و پیروزی بیشتری در این رویارویی ببینیم.

انقلاب ها به دلیل نارضایتی رو به رشد با فقر، نابرابری و سایر پدیده های مشابه مطرح نمی شود. انقلاب یک فرآیند پیچیده است که به طور غیر منتظره از سیستم اجتماعی ناشی می شود که در بسیاری از مناطق کاهش می یابد.

متأسفانه، به درک اینکه آیا کشور در تعادل ناپایدار است، آسان نیست، زیرا، علیرغم تغییرات چشمگیر، وضعیت آن برای مدت زمان طولانی ممکن است پایدار باشد.

پشته ها، تظاهرات یا قیام می تواند نادیده گرفته شود تا زمانی که آنها در تعداد کمی از مردم شرکت کنند و نظامی و پلیس پیکربندی شده اند تا آنها را سرکوب کنند و بتوانند این کار را انجام دهند. همدردی گروه های دیگر به معترضین و نارضایتی ارتش و پلیس ممکن است در داخل ظاهر نشود.

نخبگان می توانند اختلافات رو به رشد و مخالفت خود را پنهان کنند تا فرصتی واقعی برای مخالفت با رژیم حضور داشته باشد.

حاکمان می توانند اصلاحات را شروع کنند، امیدوار به موفقیت آنها و یا گسترش سرکوب، فکر می کنند که آنها به مخالفت پایان خواهند یافت؛ و تنها پشتی می توان درک کرد که اصلاحات حمایت نمی کنند و سرکوب منجر به نارضایتی و مقاومت بیشتر شد.

بنابراین، انقلاب شبیه به زلزله است. زمین شناسان قادر به شناسایی مناطق افزایش خطر هستند و ما می دانیم که این امر به احتمال زیاد زمین لرزه ها رخ می دهد. با این حال، یک سری از جول های کوچک می تواند به معنای رشد ولتاژ و ولتاژ، که به زودی می تواند جابجایی قوی را دنبال کند. پیش از این چه اتفاقی می افتد، به عنوان یک قاعده، غیر ممکن است. زلزله می تواند بر روی یک گسل شناخته شده رخ دهد، و می تواند بر روی خط جدید یا قبلا تشخیص داده شود. دانش مکانیسم های عمومی به ما اجازه نمی دهد که یک زلزله را پیش بینی کنیم. مانند این جامعه شناسان می توانند بگویند که کدام جوامع ممکن است گسل ها و ولتاژ باشند. این نشان می دهد که نشانه های درگیری های اجتماعی یا مشکلات ناشی از نهادها یا گروه ها در حل وظایف معمول و یا دستیابی به اهداف خود، اثبات شده است. با این حال، این بدان معنا نیست که ما می توانیم دقیقا پیش بینی کنیم که یک کشور یا یک کشور دیگر شوک های انقلابی را تجربه کند.

محققان انقلاب با یکدیگر با توجه به پنج عنصر موافقت می کنند که شرایط لازم و کافی برای تعادل اجتماعی ناپایدار را در نظر گرفته اند. اول از آنها، مشکلات در حوزه های اقتصادی و مالی است که از دریافت اجاره و مالیات در اختیار حاکمان و نخبگان جلوگیری می کند و درآمد کل جمعیت را به طور کلی کاهش می دهد. چنین مشکلی معمولا منجر به این واقعیت می شود که قدرت مالیات را افزایش می دهد یا به بدهی ها افزایش می یابد، اغلب آن را به شیوه ای که غیرمنصفانه در نظر گرفته می شود، منجر می شود. توانایی حاکمان برای پاداش دادن طرفداران و پرداخت حقوق به مقامات و نظامی.

عنصر دوم، بیگانگی رو به رشد و حاکمیت مخالف در محیط نخبگان است. نخبگان همیشه در مبارزه برای نفوذ رقابت می کنند. قبیله های خانوادگی، احزاب، کسرها با یکدیگر رقابت می کنند. با این حال، حاکم معمولا از این رقابت استفاده می کند تا حمایت از نخبگان را فراهم کند، یک گروه را به وفاداری دیگر و پاداش بدهد.

نخبگان پایدار نیز تلاش می کنند تازه واردان با استعداد با آنها را استخدام کنند. بیگانگی زمانی رخ می دهد که یک گروه یا یک گروه دیگر از نخبگان احساس می کنند که به طور سیستماتیک و غیرمنصفانه به فشار و محروم کردن دسترسی به حاکم است.

نخبگان "قدیمی" فکر می کنند که آنها تازه واردان را از بین می برند و نخبگان جدید و بلندپروازانه ای - که آنها توسط جاده های قدیمی تایمر همپوشانی دارند. نخبگان ممکن است به این باور برسند که برخی از گروه های خاص یک محدوده باریک از نزدیکترین دوستان یا اعضای گروه قومی یا منطقه ای است که حاکم را شامل می شود - ناعادلانه بخش عمده ای از قدرت سیاسی یا سود سهام اقتصادی را دریافت می کند. در این شرایط ممکن است به نظر برسد که وفاداری آنها پاداش نخواهد داد و رژیم همیشه آنها را در معرض خطر قرار می دهد. در این مورد، آنها می توانند اصلاحات را انجام دهند و اگر اصلاحات آنها را مسدود کند یا آنها را بی اثر کند، تصمیم گیری در مورد بسیج و حتی سعی کنید از نارضایتی محبوب به منظور فشار بر روی حالت استفاده کنید. همانطور که بیگانگی افزایش می یابد، آنها ممکن است بر سرنگونی و تغییر نظم اجتماعی موجود تصمیم بگیرند و نه فقط در مورد بهبود موقعیت خود در چارچوب خود.

عنصر سوم بسیج انقلابی بر اساس افزایش خشم محبوب بی عدالتی است. این خشم لزوما به دلیل پیامدهای فقر یا نابرابری شدید نیست. مردم احساس می کنند که موقعیت خود را در جامعه به دلایلی از دست می دهند که نمی توانند اجتناب ناپذیر باشند و در آن هیچ گناهی وجود نداشته باشد. این می تواند دهقانان مورد توجه قرار گیرد که آنها دسترسی به زمین را از دست می دهند یا به اجاره بیش از حد بالا، مالیات های غیرمستقیم یا سایر اتهامات مربوط می شود؛ یا ممکن است کارگران بتوانند کار خود را پیدا کنند یا مجبور به افزایش قیمت ها برای ملزومات یا حقوق غیر عفونی باشند. این می تواند دانش آموزانی باشد که برای پیدا کردن کار بسیار دشوار است، مناسب انتظارات و خواسته های آنها یا مادرانی که احساس می کنند که قادر به تغذیه کودکان نیستند. هنگامی که این گروه ها درک می کنند که مشکلات آنها در نتیجه اقدامات ناعادلانه نخبگان یا حاکمان بوجود می آیند، آنها در معرض خطر قرار می گیرند و در شورش شرکت خواهند کرد تا توجه به وضعیت سخت خود را جلب کنند و نیاز به تغییر داشته باشند.

گروه های جمعیت می توانند از طریق سازمان های محلی خود، مانند کمون های دهقانی و شوراهای روستایی، اتحاد کارگران، زمین های زمین، دانش آموزان یا سازمان های جوانان، صنایع یا انجمن های حرفه ای عمل کنند.

اما بسیج آنها همچنین می تواند نخبگان مدنی یا نظامی را انجام دهد که جمعیت را جذب و سازماندهی می کند تا قدرت را به چالش بکشد.

گروه های جمعیت می توانند در مراسم شهری، تظاهرات و تشنج مکان های عمومی شرکت کنند. در قرن نوزدهم، کلمات "بر روی مانع!" یک تماس برای جلوگیری از مسیر سربازان وجود داشت و به آنها اجازه نمی داد تا چهارمین بار آزاد شوند. امروز، ضبط به نظر می رسد مانند پر کردن جمعیت از مکان های عمومی در مرکز شهرستانها، مانند میدان تحریر در قاهره. کارگران همچنین می توانند خواستار تحریم ها و اعتصابات جهانی شوند. اگر انقلابیون بر این باورند که پایتخت در پایتخت بسیار قوی است، آنها می توانند جدایی بخش های حزبی را در مناطق کوهستانی یا جنگل های از راه دور سازماندهی کنند و به تدریج نیروها را جمع آوری کنند.

قیام هایی که باقی می مانند و جدا شده اند معمولا به راحتی سرکوب می شوند. اما اگر شورش چندین ولسوالی را پوشش دهد و دهقانان، کارگران و دانشجویان به آن ملحق شوند و این گروه ها به نوبه خود ارتباط برقرار کنند، برقراری ارتباط با نخبگان، مقاومت ممکن است بیش از حد عظیم باشد تا دولت بتواند بلافاصله و به طور کامل با او مقابله کند. نیروهای انقلابی می توانند در مناطق جداگانه تمرکز کنند، اجتناب از درگیری با نیروهای دولتی در برخی مناطق و اعمال اعتصاب در دیگران. در برخی مواقع، افسران و عادی یا سربازان ممکن است از کشتن مردم خود اجتناب کنند تا دولت را حفظ کند تا قدرت را حفظ کند و سپس از بین رفتن یا فروپاشی ارتش به یک سیگنال در مورد نیروهای انقلابی آمبولانس تبدیل شود.

عنصر چهارم یک ایدئولوژی است که متقاعد کننده و تحت تاثیر قرار دادن همه مقاومت روایی، عدم نارضایتی و الزامات جمعیت و نخبه است که ارتباط بین گروه های مختلف و کمک به بسیج آنها را ایجاد می کند.

ایدئولوژی می تواند به شکل یک جنبش مذهبی جدید: گروه های مذهبی بنیادگرایانه، از انگلیسی Puritan و جهادگرایان، اغلب بهانه ای برای شورش، اشاره به بی رحمانه حاکم را به دست آورد. ایدئولوژی می تواند شکل روایت سکولار مبارزه با بی عدالتی را با تأکید بر حقوق و اشاره به قربانیان بی گناه سوء استفاده، پذیرش کند.

ممکن است آزادی ملی روایت باشد. هر گونه شکل، روایت های موثر مقاومت بر بی عدالتی هیولا از رژیم تأکید می کنند، ایجاد احساس وحدت و حق کسب و کار خود را در صفوف اپوزیسیون.

گرچه نخبگان می توانند بر مفاهیم انتزاعی مانند نگرانی های سرمایه داری یا اهمیت حقوق طبیعی تمرکز کنند، مؤثرترین روایت های مقاومت نیز بر اساس سنت های محلی و داستان های مربوط به قهرمانان زمان های گذشته، برای عدالت مبارزه می کنند. انقلابیون آمریکایی و فرانسوی به عنوان نمونه ای از داستان های انقلابی زمان به دست آوردند یونان باستان و رم باستان. انقلابیون کوبا و نیکاراگوئه اولین کشتی گیران کوبا و نیکاراگوئه را برای استقلال به یاد آوردند - خوزه مارتی و آگوستو سزرا ساندینو. تحقیقات نشان داد حقیقت جالب: برای متحد کردن و تحریک حامیان خود، ایدئولوژی های انقلابی لزوما طرح دقیق آینده را ارائه نمی دهند. برعکس، وعده های مبهم یا اتوپیایی کارآمد هستند بهترین زندگی در ترکیب با یک تصویر دقیق و احساسی متقاعد کننده از بی عدالتی غیر قابل تحمل و نگرانی های اجتناب ناپذیر یک رژیم موجود.

در نهایت، انقلاب نیاز به یک وضعیت مطلوب بین المللی دارد. موفقیت انقلاب اغلب وابسته به یا از کمک های خارجی است که مخالفان را در یک لحظه دشواری دریافت کرده یا از امتناع از کمک به حاکم توسط قدرت های خارجی حمایت می کنند. برعکس، بسیاری از انقلاب ها شکست خوردند یا توسط مداخله ای که هدف آن کمک به مقابله با آن بود، سرکوب شد.

هنگامی که پنج شرایط همزمان (مشکلات اقتصادی یا مالی، بیگانگی و مقاومت نخبگان، خشم گسترده، تحریک گسترده، متقاعد کردن و به اشتراک گذاشته شده توسط همه مقاومت های روایی و یک وضعیت مطلوب بین المللی)، مکانیسم های اجتماعی عادی که نظم را در طول بحران ها بازگرداند، متوقف می شود وضعیت تعادل ناپایدار. در حال حاضر هر رویداد نامطلوب می تواند موجب موج توربین های محلی شود و منجر به مقاومت نخبگان شود و پس از آن انقلاب اتفاق می افتد.

با این حال، تمام پنج شرایط فوق به ندرت همزمان هستند. علاوه بر این، آنها در دوره های ثبات ظاهری دشوار است. دولت می تواند درست را پنهان کند جایگاه مالیتا زمانی که ورشکستگی آن رخ نخواهد داد؛ نخبگان، به عنوان یک قاعده، ناامید خود را تبلیغ نمی کنند، در حالی که فرصت واقعی بوجود نمی آید؛ گروهی از جمعیت، خشمگین از اختلال داخلی، پنهان کردن تا چه حد آنها آماده هستند تا بروند. draisies مقاومت می تواند در سلول های زیرزمینی یا مخفی گردش کند؛

و تا زمانی که مبارزه انقلابی شروع شود، اغلب معلوم نیست که آیا مداخله ای از دولت های خارجی هدف حمایت از انقلاب یا سرکوب آن است یا خیر.

مشکلات با پیدا کردن آنچه که ثبات خارجی نشان می دهد این است که تعادل ثابت یا ناپایدار است - پارادوکس انقلاب ها تولید می شود. علاوه بر این، پس از انقلاب در حال حاضر اتفاق افتاده است، به نظر می رسد کاملا واضح است که تأثیر تأثیری بر امور مالی دولت ها و نخبگان به وسیله مشکلات اقتصادی یا مالی تامین می شود؛ نحوه بیگانه و دور از رژیم نخبگان بود؛ احساسات خشم بی عدالتی چگونه رایج بود؛ چگونه قانع کننده روایات انقلابی بود؛ وضعیت بین المللی چگونه مطلوب بود.

علل انقلاب را می توان در چنین جزئیاتی نقاشی کرد که به طور گذشته به طور گذشته به نظر می رسد اجتناب ناپذیر است.

با این حال، در واقع، انقلاب به نظر می رسد یک شگفتی کامل برای همه، از جمله حاکمان، انقلابیون خود و قدرت های خارجی است. لنین در ژانویه سال 1917، تنها چند ماه پیش از سقوط رژیم سلطنتی، یک بیانیه شناخته شده را اعلام کرد و گفت: "ما، مردان پیر، ممکن است به جنگ های تعیین کننده ای از این انقلاب آینده زندگی نکنند."

این به این دلیل است که معمولا به هر کسی که پیش بینی نمی شود، زمانی که تمام پنج شرایط همخوانی داشته باشند، به پیش پرداخت نمی شود. حاکمان تقریبا همیشه دست کم نگیرند که چگونه ناعادلانه آنها را به چشم مردم نگاه می کنند و تا چه حد نخبگان خود را از خودشان تحت فشار قرار دادند.

اگر احساس می کنید، آنها به اصلاحات احترام می گذارند، اغلب این وضعیت را تشدید می کند. انقلابیون اغلب ضعف مالی حالت قدیمی و مقیاس پشتیبانی اپوزیسیون را کاملا درک نمی کنند. ممکن است هنوز هم به نظر می رسد که مبارزه سالها سالها طول خواهد کشید، علیرغم این واقعیت که نخبگان و ارتش در حال حرکت به سمت مخالفان هستند و حالت قدیمی از بین می رود. به همین دلیل، حتی اگر انقلاب معکوس شود، به نظر می رسد اجتناب ناپذیر است، آنها معمولا رویدادهای باور نکردنی و حتی غیر قابل تصور را در نظر می گیرند تا زمانی که شروع به وقوع می شوند.

ما از خدمات مطبوعاتی و انتشار خانه موسسه Gaidar برای کمک به انتشار تشکر می کنیم

معمول است که فکر کنید که مردم به طور گسترده به تظاهرات می روند و شروع به انقلاب می کنند زمانی که آنها هیچ جایی از گرسنگی و فقر ندارند ...

اما در واقع این نیست.

در اتحاد جماهیر شوروی، در وزارت بین المللی کمیته مرکزی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، یک نهاد ویژه ای بود که تار شدن "موسسه علوم عمومی" بود. این موسسه در آموزش انقلابیون خارجی حرفه ای مشغول به کار بود، او کمونیست های دیگر کشورها را برای کنترل جمعیت، مدیریت شایعات، خلق های سیاسی آموزش داد.

بر اساس دهه ها، کار عملی و نظری کارکنان این موسسه یک دوره "روانشناسی رفتار دسته جمعی ابتدایی" را ایجاد کرده است که در دانشگاه ایالتی مسکو و راس خوانده شده است. خدمات خدمات دولتی تحت رییس فدراسیون روسیه .

در اواسط دهه 1990، یکی از نویسندگان این دوره پروفسور A.P.Nazareyan، دانشجویان آکادمی، شهرداران و فرمانداران اغلب از همان چیزی پرسید: "Akop Pogmyovich، مردم در حال حاضر یک گدا، زندگی می کنند، زندگی مجانی را زندگی می کنند. هنگامی که انتظار می رود اجرای جمعی، تظاهرات؟ یا شاید حتی یک انقلاب، همانطور که در سال 1917؟"

که Akop Pogmyovich Nazarethyan پاسخ داد:

"هیچ عملکرد و انقلاب وجود نخواهد داشت. در حال حاضر مردم به طور جدی و غنی نیستند تا انقلاب را بسازند. برای انقلاب شما نیاز به خلق و خوی کاملا متفاوت دارید."

و در واقع، هیچ انقلابی در روسیه در دهه 1990 نبود.

پس نیاز به خلق و خوی دارد، به طوری که یک فرد رویای انقلاب می شود؟

تجزیه و تحلیل پیش نیازهای شرایط انقلابی در کشورهای مختلف و دوره های روانشناس آمریکایی J. Dewis دو نسخه را در مقایسه با نسخه K. مارکس و نسخه مورخ فرانسه A. de Tokville مقایسه کرد.

با توجه به نسخه اول، انقلاب به علت فقر غیرقابل تحمل مردم رخ می دهد. نویسنده نسخه دوم نشان می دهد که این واقعیت است که انقلاب همیشه پیش از بهبود کیفیت زندگی (رشد اقتصادی، گسترش آزادی های سیاسی) پیش از آن است.

به عنوان مثال، قبل از انقلاب سال 1789، سطح زندگی دهقانان و صنایع دستی فرانسوی بالاترین در اروپا بود. و اولین انقلاب ضد انعقادی - جنگ ایالات متحده برای استقلال - در غنی ترین و مستعمره های به خوبی مدیریت شده از جهان رخ داد.

روانشناس آمریکایی Devis نشان داده است که هر دو حق دارند - و K.Marks، و A. de Tokville. معلوم شد که بحران انقلابی در واقع یک دوره طولانی بهبود اقتصادی بود. در طول این دوره، جمعیت به نظر می رسد فرصت های مالی، حقوق و آزادی ها، و مهمتر از همه، می رود انتظارات رو به رشد رفاه بیشتر.

با این حال، دیر یا زود، در برابر پس زمینه این رشد، انتظارات رخ می دهد کم اهمیت رکود اقتصادی ناشی از دلایل عینی: جنگ ناموفق، منابع خسته کننده، رشد جمعیت و غیره

در این مرحله، شکاف به سرعت افزایش می یابد. انتظارات و واقعیتو این شکاف توسط افرادی مانند فاجعهمانند خراب کردن مبهم، به عنوان نقض باور نکردنی از حقوق ابتدایی، نیازهای زندگی و غیره

این اختلاف بین انتظارات و امکان تولید نارضایتی توده ای است، منجر به بحران و وضعیت انقلابی می شود.

در طول 150 سال گذشته، چنین وضعیتی سه بار در روسیه اتفاق افتاد.

برای نیمه اولxix استاندارد اقتصاد اقتصادی قرن زندگی، آزادی دهقانان روسی بیشتر به طور مداوم افزایش یافته است. بنابراین، اگر در ابتداxix دهقانان قرن و در مورد تغییر وضعیت SERF ها، و سپس توسط وسط فکر نمی کنمxix دیگر این موقعیت راضی نیست.

هنگامی که جنگ کریمه در سال 1853 آغاز شد، استان ها شنیدن بودند، به شرط اینکه شرکت کنندگان او دیپلم را دریافت کنند. این به درخواست های دسته جمعی بسته به جلو منجر شد. با این حال، جنگ به طور ناموفق به پایان رسید، و شنیدن در مورد رایگان دروغ بود.

شکاف بین انتظارات و واقعیت عالی بود و وضعیت انقلابی به وجود آمد - شورش های توده ای و آرسن های املاک Boyar. مقامات قدرت را برای اصلاحات به دست آوردند - در سال 1861، سرپناه لغو شد، که کشور را از انقلاب نجات داد.

در آغاز xx قرن روسیه، کشور پویایی در حال توسعه جهان بود، یک معجزه اقتصادی عجیب و غریب، تولید ناخالص داخلی به سرعت افزایش یافت، روند مدرن سازی صنعت و رشد فعالیت های کارآفرینی بود.

با این حال، جنگ از دست رفته در سال 1905 با ژاپن، دوره ناموفق جنگ جهانی، 1914-1914، منجر به مشکلات غیر منتظره در اقتصاد و ناامیدی عظیم شد.

نارضایتی توده ای یک وضعیت عاطفی حاد یک بحران غیر قابل تحمل چشمگیر را تولید می کند.

انگیزه رسمی انقلاب، مشکلات ناشی از ضربه زدن بود. و تمام فرایند را نیز راه اندازی کرد حتی یک واقعیت کمبود نان، بلکه تنها خودشان شایعات این واقعیت که در سنت پترزبورگ می تواند چندین بار صدور نان را محدود کند.

واردات اواخر محصولات به فروشگاه شروع به ارزیابی به عنوان "گرسنگی" کرد، و تلاش مقامات برای بازگرداندن نظم در خیابان ها - به عنوان "سرکوب غیر قابل تحمل". این همه منجر به انقلاب شد.

و البته، نه این "گرسنگی" و نه "سرکوب" هدف نیست. این کار را در فوریه سال 1917 در سن پترزبورگ انجام داده است - این گرسنگی?

بعدا، در 25 سال، در سال 1941-1942. شهر نوا این را تجربه خواهد کرد گرسنگی، و حتی به قارچ می رسد، اما در حال حاضر محاصره حداقل کوچکترین اشاره به قیام علیه قدرت شوروی؟ اگر چه همه چیز بسیار مشابه است، همان شهر، همان آلمانی ها، یک جنگ مشابه، اما روان شناختی، مخالف طبیعی است.

انقلاب و بحران نتیجه اختلاف بین انتظار و معتبر است، در عین حال، برنامه ریزی شده است، و آنچه است.

در برابر پس زمینه رشد موفقیت آمیز، در برخی موارد، رضایت از نیازها تا حدودی کاهش می یابد (اغلب به عنوان یک نتیجه از رشد سریع جمعیت شناختی یا یک جنگ ناموفق، که به عنوان "کوچک و پیروز") فکر می کند، و انتظارات در مورد اینرسی ادامه می یابد رشد. شکاف باعث ناامیدی می شود، وضعیت به نظر می رسد مردم غیر قابل تحمل و تحقیر، آنها به دنبال گناهکار - و تجاوز که خارج از خارج از خارج، کشیده شده در داخل سیستم، رزونانس عاطفی تحریک شورش های توده ای ...

اما اگر مردم به طور پیوسته زندگی می کنند (از نقطه نظر یک ناظر خارجی)، آنها نارضایتی دردناک را تجربه نمی کنند، انتظارات بیش از حد را ندارند، و بنابراین احتمال انفجار داخلی (انقلاب ها) بسیار کوچک است.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در همان سناریو صورت گرفت. در آن زمان، ساکنان اکثریت قربان ملی غنی تر از ساکنان RSFSR بودند - همانطور که می گویند، یک سیاست حزب وجود دارد: ساکنان اتحاد جماهیر شوروی برای دیدن، "چگونه آنها در اروپا زندگی می کردند"؛ در Alma-Atu، پرواز به سوار اسکی، و در گرجستان - دروغ در سواحل در ساحل دریا زیبا.

استاندارد زندگی (و بنابراین انتظارات) افرادی که در کمیته های ملی اتحاد جماهیر شوروی زندگی می کردند، به طور قابل توجهی بالاتر از ساکنان عمق روسیه بود. بنابراین، کاهش قیمت نفت، کسری بودجه و معرفی کوپن ها برای غذا به شدت تقویت روحیه انقلابی را به NC تبدیل کرده است.

در نتیجه، غنی ترین جمهوری ها - لیتوانی و گرجستان، استونی و لتونی اولین از اتحاد جماهیر شوروی بیرون آمدند. این ساکنان این جمهوری ها به لحاظ ذهنی خود را تحت تأثیر بحران اقتصادی قرار دادند که اتحادیه SSR آن را تحت تأثیر قرار داد. و تنها پس از آن روند انقلابی، جمهوری های دیگر را به دست گرفت.

بنابراین، منبع اصلی احساسات انقلابی، نارضایتی دردناک از انتظارات غیرقانونی است.

مورد با حق ناخواسته ساده ترین است. از همان ابتدا، او به تخریب مؤسسات نماینده و لیبرال خوش آمدید، که به نظر وی، با فعالیت های یک ذهن متافیزیکی انتقادی و آنارشیستی و همچنین تکامل عجیب و غریب انگلستان همراه بود.

در آثار جوان خود، توسعه وضعیت سیاسی در فرانسه و انگلستان را مقایسه می کند. او فکر کرد که در انگلستان، اشراف، اشرافیت را با بورژوازی ادغام کرد و حتی با یک نفر ساده به تدریج نفوذ و قدرت سلطنت را کاهش داد. تکامل سیاسی فرانسه کاملا متفاوت بود. در اینجا، برعکس، سلطنت با کمون ها و بورژوازی ادغام شد تا نفوذ و قدرت اشراف را کاهش دهد.

طبق برعکس، رژیم پارلمانی در انگلستان، به غیر از شکل سلطه اشرافیت، هیچ چیز دیگری را تشکیل نمی دهد. پارلمان انگلیس موسسه بود، با کمک آن از قوانین اشراف در انگلستان، و همچنین قوانین خود را در ونیز.

در نتیجه، پارلمان، در کنار، نه یک نهاد سیاسی از مقصد جهانی، و یک تصادف ساده است تاریخچه انگلیسی. نیاز به مدیریت در موسسات نمایندگی فرانسه که از یک بانک دیگر La Mans وارد شده است، به معنی یک اشتباه تاریخی ناخالص است، زیرا هیچ شرایط ضروری برای پارلمان وجود ندارد. علاوه بر این، به این معنی است که اجازه می دهد هر دو یک اشتباه سیاسی، مملو از عواقب فاجعه آمیز - یعنی، تمایل به ترکیب پارلمان و سلطنت، زیرا سلطنت، به عنوان بالاترین تظاهرات رژیم قبلی، دشمن فرانسوی بود انقلاب،

در یک کلمه، ترکیبی از سلطنت و پارلمان، ایده آل مجمع مؤسسان، به نظر می رسد که لمس غیرممکن است، زیرا بر اساس دو اشتباه اساسی است که یکی از آن ها به طور کلی نهادهای نمایندگی به طور کلی و دوم مربوط می شود - تاریخ فرانسه. بالاتر از آن تماس به سمت

ایده متمرکز، که به نظر او به طور منظم برای تاریخ فرانسه به نظر می رسد. در این راستا، او تا کنون می آید، که متمایز از قوانین و احکام را در بیهوده مضطرب از متخصصان متافیزیک می داند.



مطابق با چنین تفسیری از تاریخ، او شروع به رضایت در ارتباط با لغو پارلمان فرانسه به نفع آنچه که او دیکتاتوری زمان را می نامد، و از ناپلئون III استقبال می کند، به طور قطع متعهد به این واقعیت است که مارکس نامی کرتینیزم پارلمان را نام برد.

قطعه ای از "دوره فلسفه مثبت" نقطه نظر سیاسی و تاریخی را در مورد این موضوع مشخص می کند:

"بر اساس نظریه تاریخی ما، با توجه به غلظت کامل از عناصر مختلف رژیم سابق در اطراف قدرت سلطنتیواضح است که تلاش اصلی انقلاب فرانسه، با هدف لغو غیرقابل برگشت از سازمان باستانی، قطعا باید به مبارزه فوری مردم با قدرت سلطنتی برسد، که از پایان مرحله دوم مدرن تنها با این موضوع متمایز بود یک سیستم. با این حال، هرچند هدف سیاسی این دوره مقدماتی، در واقع معلوم شد که آماده سازی تدریجی از بین بردن قدرت سلطنتی نیست (همانطور که در ابتدا آنها نمی توانستند فکر کنند و نوآوران شجاع ترین نمی توانند فکر کنند)، قابل توجه است که متافیزیک قانون اساسی در آن زمان، برعکس، اتحادیه غیر تاریخی اصل سلطنت با مقامات مردم، و همچنین اتحادیه مشابهی از دستگاه دولتی کاتولیک با رهایی معنوی، مشتاق بود. بنابراین، توجه فلسفی به گمانه زنی های متناقض وجود نخواهد داشت، اگر اولین تشخیص مستقیمی از یک تصور غلط رایج وجود نداشته باشد، متأسفانه، به پنهان کردن کامل ماهیت واقعی سازماندهی مجدد مدرن کمک می کند و چنین احیای اساسی را به یک جامع متفاوت کاهش می دهد تقلید از دستگاه دولت انتقالی، ذاتی انگلستان.

چنین در واقع اتوپیای سیاسی رهبران اصلی مجلس مؤسسان بود و بدون شک به دنبال تمرین مستقیم او بود؛ به طور مساوی، آن را به خود تناقض رادیکال با روند متمایز جامعه فرانسه انجام داد.

بنابراین، در اینجا، محل طبیعی استفاده فوری از نظریه تاریخی ما است که به سرعت این توهم خطرناک کمک می کند. اگر چه او به خودی خود بیش از حد ابتدایی بود تا به تجزیه و تحلیل خاصی نیاز داشته باشد، جدی بودن پیامدهای آن ملکی

من به من اطلاع دارم که خوانندگان بنیانگذاران این مطالعه را گزارش می دهند که می توانند بدون هیچ مشکلی بتوانند ادامه دهند تا همچنان ادامه بدهند که با توضیحات معمول از دو فصل قبلی ادامه یابد.

فقدان هر گونه فلسفه سیاسی مشترک، درک آنچه را که یک رویداد تجربی به طور طبیعی از پیش تعیین شده این توهم است، تسهیل می کند، که البته نمی تواند بسیار اجتناب ناپذیر باشد، زیرا می تواند به طور کامل ذهن را حتی Montesquie بزرگ (Cours de Philosophie مثبت، T . vi، ص 190 2)

این قسمت برخی مسائل مهم را مطرح می کند: آیا این درست است که شرایط در فرانسه از حفظ سلطنت حذف شده است؟ آیا راست راست، معتقد است که نهاد مربوط به یک سیستم تفکر خاص نمی تواند در یک سیستم دیگر تفکر زنده بماند؟

البته، مثبت گرا از حقوق، اعتقاد بر این است که پادشاهی فرانسوی به طور سنتی با سیستم فکری و عمومی کاتولیک، با نظام فئودال و الهیات ارتباط برقرار کرد، اما لیبرال پاسخ داد که این موسسه با یک سیستم خاص همخوان، تبدیل، زنده ماندن و عملکرد خود را انجام دهید و در سایر سیستم های تاریخی.

درست است، موسسات نمونه بریتانیا را به ویژگی های دولت از دوره گذار برساند؟ آیا او حق دارد، با توجه به مؤسسات نمایندگی به عنوان یک اشرافیت بازرگانی غیر ارزشمند؟

هدایت شده توسط این نظریه مشترکفارغ التحصیل ما از مدرسه پلی تکنیک بدون غم و اندوه معتقد بود که دیکتاتور سکولار به تقلید بیهوده از موسسات انگلیسی و سلطه تخیلی متافیزیک چت از پارلمان پایان خواهد داد. در "سیستم سیاست مثبت"، او از این موضوع رضایت خود را ابراز کرد و به این موضوع در مقدمه ای بر نامه دوم به پادشاه روسیه نوشت، جایی که او ابراز امیدواری کرد که این دیکتاتور (که او به نام تجربی نامیده می شود) می تواند مثبت تحصیل کند فلسفه و به این ترتیب به طور قطع به سازماندهی مجدد جامعه اروپا کمک می کند.

درخواست تجدید نظر به پادشاه موجب هیجان در میان پوزیتیویست ها شد. و در جلد سوم، تن از سمت راست تا حدودی به دلیل خطای موقت تغییر کرده است که دیکتاتور سکولار (من می خواهم بگویم - در ارتباط با جنگ کریمه، مسئولیت آن به نظر می رسد در روسیه گذاشته شده است). در واقع، دوره جنگ های بزرگ در طرح تاریخی تکمیل شد و دیکتاتور سکولار فرانسه را با این واقعیت تبریک گفت که با شرافتی به توهم موقت دیکتاتور سکولار روسیه پایان داد.

این روش در نظر گرفتن مؤسسات پارلمانی - اگر جرات استفاده از زبان متضاد را داشته باشم - تنها با ماهیت خاصی از معلم بزرگ پوزیتیویسم توضیح داده شده است. این خصومت نسبت به نهادهای پارلمانی که امروز برای متافیزیکی یا انگلیسی به تصویب رسید، امروز زنده بود. با این حال، ما یادآوری می کنیم که نمی خواست حذف دفتر نمایندگی را تکمیل کند، اما به نظر می رسید که هر سه سال به اندازه کافی برای تصویب بودجه برگزار شود.

قضاوت های تاریخی و سیاسی، به نظر من، از موقعیت اصلی عمومی تشکیل شده است. پس از همه، جامعه شناسی در فرم، همانطور که او توسط مخاطب نشان داده شد و نحوه استفاده از دورکیم، آنها پدیده های اجتماعی و نه سیاسی را در نظر گرفتند، حتی دوم دوم را تحت تأثیر قرار دادند، که می تواند منجر به کاهش نقش رژیم سیاسی به نفع خود شود واقعیت اصلی اجتماعی. دورکیم بی تفاوتی را تقسیم کرد، از تهاجم یا تحقیر، با توجه به نهادهای پارلمانی، مشخصه خالق اصطلاح "جامعه شناسی" آزاد نیست. با توجه به مسائل اجتماعی، مسائل اخلاق و تحول سازمان های حرفه ای، او به آنچه که در پارلمان اتفاق می افتد، به عنوان ثانویه، اگر نه مضحک، نگاه کرد


2021.
Polyester.ru - مجله برای دختران و زنان