12.05.2021

پیام الکساندر بلوک زندگی و خلاقیت. نویسنده بلوک الکساندر الکساندروویچ: بیوگرافی، زندگی شخصی و خلاقیت. اشعار در مورد بانوی زیبا


پسر به ژیمناستیک تزریق سنت پترزبورگ داده شد که در سال 1898 فارغ التحصیل شد.

در سال 1898، بلوک الکساندر وارد دانشکده حقوق دانشگاه سنت پترزبورگ شد، اما در سال 1901 به بخش تاریخی و فلسفی نقل مکان کرد، که او در سال 1906 از شعبه اسلاوی-روسی فارغ التحصیل شد.

از ابتدای دهه 1900، الکساندر بلاک به نمادهای دیمیتری Merezhkovsky نزدیک شد و Zinaida Hippius در سنت پترزبورگ، با والری Bryusov و آندره سفید در مسکو نزدیک شد.

در سال 1903، اولین انتخاب اشعار بلوک "از تعهدات" در سرپرست مجله Merezhkovsk "راه جدید" ظاهر شد. در همان سال، در Almana، "گل های شمالی" یک چرخه اشعار تحت عنوان "اشعار در مورد خانم زیبا" منتشر شد (نام توسط Bryusov پیشنهاد شده است).

رویدادهای انقلاب 1905-1905، که ماهیت طبیعی و فاجعه بار را در معرض نقش ویژه ای برای تشکیل جهان بینی از بلوک قرار داد. اشعار این زمان به موضوع اصلی "عنصر" تبدیل می شود - تصاویری از Snowstorm، Blizzards، انگیزه های آزادانه مردم، Vagrancy. یک خانم بزرگ توسط غریبه شیطانی، یک ماسک برفی، یک شکاف کولی از فینا جایگزین شده است. این بلوک در مجلات نمادگرای "سوالات زندگی" منتشر شد، "مقیاس"، "پاس"، "پشم گوسفند طلایی"، در سال 1907، بخش بحرانی را رهبری کرد.

در سال 1907، مجموعه ای از بلوک "شادی غیر هند" در مسکو، در سنت پترزبورگ آزاد شد - چرخه اشعار "ماسک برف"، در سال 1908 در مسکو - مجموعه سوم از اشعار "زمین در برف" و ترجمه ترور از کباب کردن "اشعه ماوراء بنفش" با مقاله مقدماتی و یادداشت ها. در سال 1908، او به تئاتر تبدیل شد و "درام های لجکی" را نوشت - "Balabanchik"، "پادشاه در میدان"، "غریبه".

سفر به ایتالیا در بهار و در تابستان سال 1909 تبدیل به یک دوره "ارزش های ارزشیابی" برای یک بلوک است. تصورات ساخته شده توسط او از این سفر در چرخه "اشعار ایتالیایی" تجسم یافت.

در سال 1909، پس از مرگ وراثت پدرش، او را به مدت طولانی از نگرانی های مربوط به درآمد ادبی آزاد کرد و بر برنامه های هنری بزرگ تمرکز کرد. از سال 1910، او شروع به کار بر روی یک شعر بزرگ حماسه "مجازات" (کامل نشده است). در سال 1912-1913، بازی "رز و صلیب" را نوشت. پس از انتشار در سال 1911، مجموعه "ساعت شب" بلوک پنج کتاب شاعرانه خود را در مجمع سه جلد اشعار (1911-1911) بازسازی کرد. در طول عمر شاعر، این تیم در سال 1916 و 1918-1918 مجددا مجددا مجددا مجددا مجددا مجددا مجددا خوانده شد.

از پاییز سال 1914، این بلوک در انتشار "شعر آپولو گریگوریوف" (1916) به عنوان یک کامپایلر، نویسنده مقاله مقدماتی و مفسر کار کرد.

در ژوئیه 1916، در جنگ جهانی اول، او به ارتش دعوت شد، به عنوان یک قرص مهندسی 13 مهندسی مهندسی و ساخت و ساز اتحادیه های زیمسکی و شهری تحت پینسکی (در حال حاضر شهر در بلاروس) خدمت کرد.

پس از انقلاب فوریه سال 1917، این بلوک به پتروگراد بازگشت، جایی که سردبیر گزارش های Stenographic در کمیسیون تحقیقات اورژانس برای تحقیق در مورد جنایات دولت جنایی گنجانده شد. مواد تحقیقاتی در کتاب "روزهای اخیر قدرت امپریالیستی" (1921) خلاصه شدند.

انقلاب اکتبر باعث می شود که یک روحی معنوی جدید شاعر و فعالیت مدنی ایجاد شود. در ژانویه سال 1918، اشعار "دوازده" و "اسکیت ها" ایجاد می شوند.

پس از "دوازده" و "اسکیت ها"، الکساندر بلوکو شعر کمیک را نوشت "در مورد"، آخرین دفتر سرمقاله "Trilogy Lyrical" را تهیه کرد، اما تا سال 1921 اشعار اصلی جدید را ایجاد نکرد. در طی این دوره، شاعر گزارش های فلسفی فرهنگی را در جلسات گرگ - انجمن فلسفی آزاد، در دانشکده روزنامه نگاری، منتشر کرد، بخش های لریکی "نه رویاها، و نه" و "ارائه" پگان "، فک زدن" روسیه Dandy "، "سلول ها"، "پاسخ به سوال در مورد چاپ قرمز."

تعداد زیادی از نوشته شده با فعالیت های خدمات بلوک همراه بود: پس از انقلاب اکتبر سال 1917، او برای اولین بار در زندگی او مجبور شد به دنبال نه تنها درآمد ادبی، بلکه خدمات مدنی نیز باشد. در سپتامبر 1917، او از ابتدای سال 1918 عضو هیئت مدیره تئاتر و ادبی شد، از ابتدای سال 1918 او با گروه تئاتر کمساری مردم همکاری کرد، در آوریل 1919 او به یک تئاتر دراماتیک بزرگ نقل مکان کرد. در عین حال، او به عنوان عضو دفتر مرکزی انتشارات "ادبیات جهان" تحت رهبری Maxim Gorky کار می کرد، از سال 1920 او رئیس شعبه پتروگراد اتحادیه شاعران بود.

در ابتدا، مشارکت بلوک در نهادهای فرهنگی و آموزشی، با اعتقادات بدهی های روشنفکران پیش از مردم، انگیزه بود. اما اختلاف بین مطلب شاعر در مورد "عنصر انقلابی پاکسازی" و روزانه خونریزی از رژیم آینده، او را به ناامیدی در آنچه اتفاق می افتد، منجر شد. در مقالات و پرونده های خاطرات خود، انگیزه ای از وجود Catacombal فرهنگ وجود داشت. افکار بلوک در مورد ناسالم فرهنگ واقعی و "آزادی مخفی" هنرمند در سخنرانی "در انتصاب شاعر" در شب خاطره الکساندر پوشکین و در شعر "Pushkin House" بیان شد ( فوریه 1921)، که به عهده هنری و انسانی تبدیل شد.

در بهار سال 1921، الکساندر بلوک از او خواست تا او را به او ویزای ویزای خود را به فنلاند برای درمان در بیمارستان. پولیتبرو کمیته مرکزی RCP (ب)، در جلسه ای که این سوال در نظر گرفته شد، بلوک را رد کرد.

در آوریل 1921، افسردگی رو به رشد شاعر به یک اختلال روانی، همراه با بیماری های قلبی منتقل شد. در 7 اوت 1921، الکساندر بلوکو در پتروگراد فوت کرد. او در گورستان Smolensk دفن شد، در سال 1944، خاکستر شاعر به پیاده روی های لجن در گورستان Volkovsky به تعویق افتاد.

از سال 1903، الکساندر بلوک با عشق مندلیوف (1882-1939)، دختر معروف شیمیدان دیمیتری مندلیوف، که به "اشعار مربوط به چرخه بانوی زیبا" اختصاص داده شده است، ازدواج کرده است. پس از مرگ شاعر، او توسط باله کلاسیک جذاب بود و به تاریخ باله در اپرا و تئاتر باله Kirov آموزش داده شد (در حال حاضر آکادمی باله روسی به نام A.BA. VAGANOVA). او زندگی خود را با شاعر در کتاب "و سابق و غیر ساکنان در مورد بلوک و در مورد خود توصیف کرد."

در سال 1980، در خانه در خیابان Decembristov، که در آن نه سال گذشته زندگی می کردند و شاعر درگذشت، موزه آپارتمان الکساندر بلوک افتتاح شد.

در سال 1984، در املاک Chematovo، که در آن بلوک دوران کودکی و جوانان خود را انجام داد، و همچنین در موزه همسایه منطقه مسکو، Museum-Reserve D.I. در مناظر همسایه Bloblovo و منطقه Solnechnogorsk Tarakanovo افتتاح شد Mendeleeva و A.A. مسدود کردن.

مواد تهیه شده بر اساس اطلاعات منابع باز

شاعر روسیه، نمایشنامه نویس، منتقد، مترجم. الکساندر الکساندروویچ متولد متولد شد 16 (28) نوامبر 1880. پدر، A.L. بلوک، - وکیل، استاد حقوق دانشگاه ورشو؛ مادر، A.A. Cubco-Pitituch (Nee Beketov)، - دختر Rector از دانشگاه سنت پترزبورگ A.N. BeKetova، مترجم. والدین بلافاصله پس از تولد یک کودک متفاوت بودند. دوران کودکی A. Bloka در خانه سانتا گذشت. در میان درخشان ترین برداشت های کودکان و جوانان، ماه های تابستان در املاک نزدیک مسکو از Beketov-Chematov صرف شده است.

در سال 1897. در طول سفر به رفت و آمد نایم بد (آلمان)، بلوک از اولین شور و شوق جوان به k.m زنده ماند. Sadovskaya، که تعدادی از اشعار اختصاص داده، سپس در چرخه "Ante Lucem" ("قبل از سپیده دم")، در مجموعه "فراتر از آخرین روز" ( 1920 )، و همچنین در چرخه "دوازده سال" ( 1909-1914 ). در سال 1906. او از دانشکده تاریخی و فیلسوف دانشگاه سنت پترزبورگ فارغ التحصیل شد. در سال 1903. الکساندر بلوک دختر متاهل D.I. Mendeleev - Lyubov Dmitrievna. اشعار شروع به نوشتن از پنج سال، اما آگاهانه به دنبال حرفه شاعرانه شروع می شود از 1900-1901.

مهمترین سنت های ادبی و فلسفی که بر شکل گیری فردیت خلاق بلوک تأثیر گذاشت، اشعار و فلسفه VLS سولوویوف، فلسفه افلاطون، شعر A. فتا. در سال 1902 این بلوک با Z. Hippius و D. Merezhkovsky آشنا می شود، که تاثیر زیادی بر او داشته است؛ در همان دوره، روابط نزدیک آن با دایره نمادگرایان آغاز می شود. اولین خلاق از بلوک یک چرخه شاعرانه "از تعهدات" است (w. "راه جدید"، 1903 , № 3). در سال 1904. اولین کتاب بلوک A. بلوک "شعر در مورد خانم زیبا" (در صفحه عنوان - در صفحه عنوان - 1905 )، جایی که موضوع عاشقانه سنتی از وزارتخانه عشق، محتوای جدیدی جدید را به ایده های خود از VLS معرفی کرد. Solovyov در مورد ادغام با اتحاد همیشه زنانه و الهی، برای غلبه بر بیگانگی شخصیت از کل جهانی از طریق احساس عشق.

تصور بزرگ در بلوک رویدادهای انقلابی را تولید کرد 1905-1907 gg در اشعار این زمان، موضوع عنصر کشنده تبدیل می شود؛ تصویر قهرمان مرکزی به طور چشمگیری تغییر می کند: غریبه شیطانی توسط یک خانم بزرگ، یک ماسک برفی، "Roma Split" Faina جایگزین می شود. بلوک به طور فعال در زندگی ادبی، منتشر شده در نشریات ( از سال 1907. منجر به یک بخش بحرانی در مجله "پشم گوسفند طلایی")، به طور غیر منتظره برای عضویت در نمادگرایی، کشف علاقه و نزدیکی به سنت های ادبیات دموکراتیک است. از سال 1905. به طور منظم در جلسات ادبی vyach.i اتفاق می افتد. ایوانوا، 1906 - در شنبه ها در تئاتر V.F. Commissarzhevskaya، v.E. Meyerhold اولین بازی خود را "Balabanchik" ( 1906 ) بازیگر این تئاتر N.N. Volokhova موضوع سرگرمی های طوفانی خود را تبدیل می شود، او به کتاب اشعار "ماسک برف" اختصاص داده شده است ( 1907 )، چرخه Pychs "faina"، ویژگی های آن تعیین ظاهر "خود به خودی" قهرمان در درام های این دوره ("غریبه"، "پادشاه در میدان"، هر دو 1906 ؛ "آهنگ سرنوشت"، 1909) . مجموعه اشعار "شادی ناکافی" ( 1907 )، "زمین در برف" ( 1908 ) قطعات "درام های لجکی" ( 1908 ) این بلوک با گزارش در جامعه مذهبی و فلسفی سنت پترزبورگ ("روسیه و روشنفکران"، 1908 ؛ "عنصر و فرهنگ"، 1909 ) موضوعات کلیدی خلاقیت A. Blok از این دوره، مردم و روشنفکران، بحران فردگرا، محل هنرمند در دنیای مدرن است. بحث در مورد مقالات بلوک، افزایش آگاهی از خود بلوک، که درخواست تجدید نظر مستقیم به مخاطبان گسترده دموکراتیک صورت نگرفت، منجر شد در سال 1909. برای ناامیدی در فعالیت های روزنامه نگاری.

تجدید نظر ارزش ها در هنگام سفر به هند رخ می دهد در بهار و تابستان 1909: در مقابل پس زمینه یک واکنش سیاسی در روسیه و مشبک اروپایی، هنر کلاسیک بالا تنها ارزش صرفه جویی برای بلوک را به دست می آورد که نه تنها در چرخه "اشعار ایتالیایی" منعکس می شود ( 1909 ) و در کتاب ناتمام مقالات پروستات "رعد و برق هنر" ( 1909-1920 )، بلکه در گزارش "در وضعیت فعلی نمادگرایی روسیه" ( 1910) . دریافت وراثت پس از مرگ پدر در پایان سال 1909 من بلوک را از نگرانی های مربوط به درآمد ادبی آزاد کردم و این امکان را به تمرکز بر چند برنامه هنری بزرگ کردم. از سال 1910. او شروع به کار بر روی یک شعر بزرگ حماسه "مجازات" (کامل نشده است) - تاریخ فروپاشی ارتباطات خانوادگی، از دست دادن خانه، بیگانگی پسر از پدر، به معنی مجازات مجازات برای سقوط معنوی و خیانت، آرمان ها. در سال 1912-1913. بلوک بازی "رز و صلیب" را می نویسد.

پس از نتیجه مجموعه "ساعت شب" ( 1911 ) A. Blok 5 کتاب شاعرانه خود را در مجمع سه جلد اشعار (t. 1-3، 1911-1912 ) از این زمان، شعر بلوک در آگاهی خوانندگان به عنوان یک "سه گانه تکراری"، "رومی در آیه" وجود دارد، که "اسطوره مسیر" را ایجاد می کند. در طول عمر شاعر، Theetomnik مجددا مجددا خوانده شد در سال 1916 و 1918-1921. که در 1921 سال A. بلوک شروع به آماده سازی یک نسخه جدید کرد، اما موفق به تکمیل اولین جلد اول شد. هر نسخه بعدی شامل همه چیز مهم بود، که بین سردبیران ایجاد شد: چرخه "کارمن" ( 1914 ) اختصاص داده شده به خواننده L.A. آندریف دلام، شعر "باغ سولوویان" ( 1915 )، اشعار از مجموعه "Jamba" ( 1919 )، "صبح خاکستری" ( 1920 ).

از پاییز سال 1914 این بلوک در انتشار "اشعار آپولو گریگیف" کار کرد ( 1916 ) به عنوان یک کامپایلر، نویسنده مقاله مقدماتی و مفسر. در سال 1916. آن را به ارتش دعوت شد، به عنوان یک قرص از 13 تیم مهندسی و ساخت و ساز از اتحادیه های Zemsky و شهری تحت Pinsky خدمت کرد. پس از انقلاب فوریه 1917 سال بازگشت به پتروگراد، او بخشی از کمیسیون تحقیقات اضطراری برای بررسی جنایات دولت تزار به عنوان سردبیر گزارش های استنوگرافی بود. پس از انقلاب اکتبر 1917. به طور واضح موقعیت خود را اعلام کرد، به پرسشنامه پاسخ داد: "آیا روشنفکران می توانند با بلشویک ها کار کنند" - "شاید و موظف باشند." موقعیت بلوک موجب شد پاداش شدید از Z. Gippius، D. Merezhkovsky، Vyach. ایوانوا، A. Akhmatova و MN. دکتر. در ژانویه سال 1918. بلوک چاپ شده در روزنامه کارگری کارگری، چرخه مقالات "روسیه و روشنفکران"، و در ماه فوریه - شعر "دوازده" و شعر "اسکیت ها".

پس از 1918 این بلوک شعرهای کمیک را نوشت "در مورد"، آخرین دفتر سرمقاله "Trilogy Lyrical" را تهیه کرد، اما اشعار اصلی جدید را ایجاد نکرد تا سال 1921. از جانب 1918 افزایش جدیدی در کار ناخواسته بلوک وجود داشت. چرخه "روسیه و روشنفکران" با یک کتاب جداگانه بیرون آمد ( 1918, 1919 ) او با گزارش های فلسفی فرهنگی در انجمن فلسفی ولگا ("چرخ انسان گرایی" صحبت کرد 1919 ؛ "ولادیمیر سولوویوف و روزهای ما" 1920 )، دانشکده روزنامه نگاری (Katilina، 1918 )، من قطعه های لاغر ("نه رویاها، هیچ یولی"، اعتراف از قورباغه ")، فکونون (" Dandy روسیه "،" هموطنان "،" پاسخ به سوال چاپ قرمز ") را نوشتم. پس از انقلاب، A. Blok مجبور شد به دنبال نه تنها درآمد ادبی، بلکه خدمات مدنی نیز باشد. در سپتامبر 1917. عضو هیئت مدیره تئاتر و ادبی شد از ماه مارس 1918. خدمتکار در بخش رپرتیور گروه تئاتر کمساری مردم در آوریل 1919. او به اداره تئاتر بزرگ درام نقل مکان کرد. در همان زمان، عضو هیئت تحریریه "ادبیات جهان" انتشارات خانه تحت رهبری M. Gorky، از سال 1920. نماینده شاخه پتروگراد اتحادیه شاعران. تصویر فرهنگ در مقالات و پرونده های خاطرات خود ظاهر می شود. من به Catacombs رفتم افکار A. Blok در مورد عدم سودآوری فرهنگ واقعی و "آزادی مخفی" هنرمند مخالف تلاش های "Cherni جدید" در مقاله، در مقاله "در انتصاب شاعر" بیان شد و شعر "Pushkin House" ( فوریه 1921) چه کسی به عهده هنری و انسانی تبدیل شد.

الکساندر الکساندروویچ Blok (1880-1921) - نماد شاعر برجسته روسی، نویسنده، نمایشنامه نویس، تبلیغات، مترجم، منتقد. کلاسیک ادبیات روسیه، یکی از برجسته ترین نمایندگان شعر قرن نقدی، بر کار بسیاری از شخصیت های ادبی - معاصر و فرزندان تاثیر گذاشت.

دوران کودکی

شاعر آینده در یک خانواده شریف قابل توجه متولد شد. الکساندر الکساندروویچ Bloka پدر - الکساندر لوویچ - استاد دانشگاه ورشو. برادر پدر در آن زمان یک پست دولتی را اشغال کرد. مادر الکساندر الکساندروویچ Bloka - الکساندر Andreevna - دختر ریاست دانشگاه سنت پترزبورگ بود.

ازدواج والدین شاعر برای مدت طولانی وجود داشت: پس از تولد پسر الکساندر Andreevna، او شوهرش را ترک کرد و هرگز دوباره به او بازگشت. پسرش نام پدر را ترک کرد، او با افسر نگهبانان ازدواج کرد. دوران کودکی الکساندر الکساندروویچ Bloka در حومه سنت پترزبورگ در سربازخانه های نظامی گذشت. او در ژیمناستیک معرفی شده مطالعه کرد.

عشق اول

هنگامی که اسکندر 16 ساله بود، در حالی که با مادرش در شهر شهرداری آلمان استراحت می کرد، او یک زن را ملاقات کرد که در زندگی خود علامت قابل ملاحظه ای را ترک کرد. یک واقعیت جالب در مورد الکساندرا الکساندروویچ بلوک این است که این زن Xenia Sadovskaya بود - یک خانم نیمی از خانم ازدواج کرد، همکار مادر بلوک. عشق مشتاق اسب سواری از ژیمناستیک یک پاسخ در قلب یک زن بالغ با سرنوشت دشوار پیدا کرد. و او به احساسات خود، به نارضایتی وسیع از مادر الکساندر پاسخ داد. اما مادر که این رمان را انجام داد، موفق نشد.

وقت آن است که رانندگی کنید عاشقان خداحافظی کردند، با تنظیم یکدیگر و قطعا در سنت پترزبورگ ملاقات کردند.

بعد از مدتی آنها ملاقات کردند، و روابط آنها ادامه یافت. اما واضح بود که اتصال آنها موقت است. حسادت، نزاع، روابط روشن، بلوک و باغ را به یک پارگی اجتناب ناپذیر منتقل می کند. علاوه بر این، الکساندر شروع به دخالت در هر مندلیوف کرد، که به شدت توسط مادرش پشتیبانی می شد. جلسات کمتر و کمتر شد، نامه ها همه سردتر هستند.

Ksenia Sadovskaya زندگی سنگین، کامل از زندگی را تجربه کرد و گدا را درگذشت، بیمار روانی در بیمارستان اودسا. پس از مرگ او در Podol، دامن Ksenia 12 نامه از بلوک را پیدا کرد و گل رز خشک شد.

در کار الکساندر الکساندروویچ Bloka، تصویر Sadovsky نه تنها در دوره اولیه ردیابی، بسیاری از اشعار در مورد آن و پس از شکاف، و پس از اخبار مرگ او نوشته شده است. بنابراین زیبایی آبی چشم با یک حلقه مهیج برای همیشه در اشعار جاودانه ای از معشوق خود باقی ماند.

شروع یک مسیر خلاقانه

الکساندر بلاک اولین اشعار خود را نوشت، که یک کودک پنج ساله بود. پنج سال بعد آنها دو موضوع از "کشتی" مجله، و بعدا - 37 شماره مجله "Vestnik"، که او همراه با برادرانش نوشت، نوشته شد.

در سال 1898، الکساندر دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه سنت پترزبورگ شد. اما پس از سه سال، او تصمیم گرفت تا به دانشکده تاریخی و فلسفه تبدیل شود.

یک واقعیت جالب در مورد الکساندرا الکساندروویچ بلوک این است که او علاقه مند به تئاتر بود و حتی در دایره تئاتر ثبت نام کرد. اما او نقش های مرحله ای نداشت. شاعر آینده به شدت در تولیدات خانه شرکت کردند.

"بانوی زیبا"

از دوران کودکی، یک بلوک هر تابستان در املاک نزدیک مسکو پدربزرگ استراحت کرد. در نزدیکی املاک پدربزرگ بود - شیمیدان معروف دیمیتری مندلیف. دختر Mendeleev - عشق - توسط یک رویا زیبا ساشا جذاب بود و سعی کرد به خود توجه کند. این بلافاصله موفق نشد. مادر شاعر تازه کار به روابط نزدیک Luba و الکساندر کمک کرد. اما رمان آنها بیش از یک بار اتفاق افتاد و نمی توانست به یک پیوند منطقی برود - عروسی. در نهایت، در سال 1903، بلوک هر پیشنهاد را ارائه داد، و او پاسخ داد موافق. بنابراین ازدواج آغاز شد، توسط هر دو همسران تنها رنج و بدبختی را به ارمغان آورد.

Lyuba - قهرمان اولین کتاب اشعار الکساندر الکساندروویچ بلوک "اشعار درباره خانم زیبا". او عزیزانش را تحسین کرد، زیرا زندگی او زن اصلی زندگی خود را باقی ماند. اما شاعر می خواست همسرش را به عنوان یک خلقت بزرگ، غیرقابل انکار، یک خانم زیبا از یک رویا درک کند. بنابراین، بلافاصله پس از عروسی، او اعلام کرد که روابط متاهل به همین دلیل بین آنها غیرممکن است. Lyuba شوکه شد تلاش برای جلب توجه شوهرش، او فریاد زد، لباس پوشید، اما به جای شوهرش او را در شبکه دوست خود قرار داده بود - آندره سفید شاعر. مثلث عشق دردناک به زودی سقوط کرد، در کار بلوک منعکس شد. نزدیک بودن همسران که بعدا آنها را ناامید کردند.

الکساندر الکساندروویچ خانواده Bloka

بلوک الکساندر در همه شوهر وفادار نبود. البته تعداد نامحدود زنان از خانه های عمومی، رمان ها با بازیگران و خوانندگان معروف به هر کسی شناخته شده بود. و او سعی کرد با شوهرش ادامه یابد: رمانهای فراوان او برای همه شناخته شده بود. به عنوان یک نتیجه از زندگی شگفت انگیز - اعتیاد به گناه.

الکساندر الکساندروویچ Bloka نمی تواند به دلیل کافی بود که در جوانان خود رنج می برد.

Lyuba در تئاتر بازی کرد، اغلب در تور سوار شد. بلوک عذاب از تنهایی، بسیار خسته شده در همسرش، که، بر خلاف همه چیز، زن اصلی در زندگی خود نامیده می شود.

هنگامی که همسر از عاشق تصادفی بعدی باردار شد، بلوک، به اندازه کافی عجیب و غریب، خوشحال شد و اعلام کرد که او آماده است تا کودک را با خود تشخیص دهد. اما نوزادان ناامید کننده کاملا کمی زندگی می کردند. الکساندر توسط غم و اندوه کشته شد. بنابراین شعر الکساندر الکساندروویچ Bloka "در مرگ یک کودک" وجود داشت.

در همان دوره (1909)، پدر شاعر درگذشت.

پوشیدن

تلاش برای پیدا کردن تعادل ذهنی، بلوک با همسرش در ایتالیا استراحت می کند و پس از آن به آلمان می رود. غربی ها در کار شاعر منعکس می شوند. برای اشعار ایتالیایی الکساندر بلوکا، آنها جامعه ای را به نام آکادمی پذیرفته بودند، که شامل چنین شاعران شناخته شده مانند بروشور و Annensky بود.

در سال 1911، در تابستان، همسران در فرانسه سوار شدند، و سپس در بلژیک و هلند. دو سال بعد، الکساندر بلوک دوباره به فرانسه سوار می شود. قابل توجه است که در این کشور شاعر مطلقا آن را دوست نداشت، او توسط رژیم محلی و نروامی رنگ شده بود. اما دکتر به او توصیه کرد.

نوشته شده در طول این سالها، درام "رزا و صلیب" توسط K. Stanislavsky و V. Nemorevich-Danchenko بسیار قدردانی شد. اما این در تئاتر تنظیم نشده بود.

در سال 1916، شاعر به خدمت در بخش مهندسی دعوت شد. او در بلاروس خدمت کرده است.

ایجاد

نمادگرایی بلوک را در ابتدای مسیر خلاقیت خود جذب کرد - هیچ مشخصه، فقط نمادها، نکات، رمز و راز، معماها. این جهت نزدیک به غول پیکر شاعر بود.

در اشعار بلوک، یک سنتز روزمره و عرفانی، معنوی، معنوی و داخلی وجود دارد. شعر پیش از انقلاب آن در صافی و موزیکال ذاتی است. آثار الکساندر الکساندروویچ Bloka، که بعدا نوشته شده است، مشخصه های پیوندی های پر سر و صدا از فولکلور آهنگ کولی، به عنوان یک نتیجه از سرگرمی شاعر، در آن زمان، عشق خواننده به Delmas و بازدید مکرر به کافه Shantanov.

یکی از ویژگی های اصلی شعر بلوک، استعاره است. به گفته وی، شاعر حاضر باید یک جهان بینی استعاری داشته باشد، به طوری که در آیات او یک دیدگاه عاشقانه زندگی به یک هجا شاعرانه بالا داده نشده است، بلکه یک نگاه طبیعی از شاعر در جهان است.

نوآوری الکساندر بلوک این است که او شروع به استفاده از Dolnik به عنوان ریتم رشته شاعر کرد. او جلسه روسیه را از کانون های معرفی شده توسط Lomonosov و Tremakovsky معرفی کرد، که خواستار حساب های هجا در قدمهای بود - یک مقدار متریک خاص و محل نمادهای بدون علامت. بعدها، تقریبا تمام شاعران زمان جدید به دنبال بلوک بودند.

شاعر و انقلاب

اگر انقلاب های فوریه، بسیاری از نمایندگان هوش مصنوعی خلاق، با امید به تغییرات مثبت در زندگی دولت، انقلاب اکتبر آنها را به کسانی که انقلاب را اتخاذ کرده اند، تقسیم کرد و در کنار مقامات جدید قرار گرفتند به طور قطعی انقلاب را قبول نکرد و از کشور مهاجرت کرد.

الکساندر الکساندروویچ Blok تصمیم گرفت که در این زمان دشوار باید در میهن خود باشد. در ماه مه 1917، او در یک کمیسیون تحقیق اورژانس کار کرد. گزارش کار در این کمیسیون، او مجله "سم" و کتاب "روزهای اخیر قدرت امپریالیستی" را گذاشت.

شاعر انقلاب اکتبر را با لذت پذیرفت، که به طور چشمگیری در محافل ادبیات سنت پترزبورگ محکوم شد. بسیاری از کلمات ناخوشایند به بلوک نوشته شده و نوشته شده اند، موقعیت او موجب خشم و سوء تفاهم از ایوان بونین شد، که در مورد آن در کار خود "ظاهر روز" نوشت.

شادی فرزند شاعر، که انقلاب عناصر، شعله را در نظر گرفت و متوجه نشد (یا نمیخواهد متوجه شود) از ظلم و ستم و خونریزی آن، مدتها طول کشید. بلشویک ها بلوک بلوک را کاهش نداد، امیدوار بود که روشنفکران را به سمت خود جذب کند. الکساندر بلوک. او به موقعیت های مختلف منصوب شد، شامل کمیسیون های متعدد، و اغلب بدون دانش او.

شعر "دوازده"

در کار نویسنده الکساندر الکساندروویچ، شعر "دوازده" عمارت است. این کاملا استثنایی است، کار برای نویسنده غیر معمول است، تا پایان، نه معاصران بلوک، و نه فرزندان او، منجر به تعداد بی نهایت اختلافات و اختلافات نمی شود. بلوک در این شعر تقریبا غیر قابل تشخیص است.

الکساندر الکساندروویچ به دنبال درک وقایع انقلاب اکتبر نه تنها در کارهای روزنامه نگاری بود. و این یک انگیزه به ظاهر کار بود.

شگفت انگیز است، اما کلیدی برای درک این شعر، کار شاعر شانسون میخائیل Savoyarova شناخته شده به زمان پیش از انقلاب پتروگراد است. کار درشت Savoyarova، بلوک بسیار قدردانی و با خوشحالی از کنسرت های خود بازدید کرد.

البته، در محافل ادبی، شعر جدید الکساندر بلاک به اتفاق آرا محکوم شد. هر کس به شعر عالی خود رسیده است و سبک در این شعر ظاهر شد، شبیه به چک های خیابانی بود.

شاعر آماده شدن همسر Lyubov Dmitrievna برای خواندن شعر در کنسرت ها و شبها، او را به کنسرت های Savoyarov هدایت کرد، به طوری که او را درک و احساس سبک، غیر عادی و حتی چند روش تکان دهنده. الکساندر خود را به نحوی که شعرهای را بخواند، نمی داند.

شاید شاعر زبان خیابان باریت یا جنایتکار را تنها در یک زمان پیچیده پس از انقلاب در نظر بگیرد.

پس از انقلاب

ناگهان، در فوریه 1919، بلوک به علت سوء ظن مشارکت در توطئه ضد شوروی دستگیر شد. در زندان، شاعر کمی بیش از یک روز صرف کرد، به لطف شفاعت آناتولی Lunacharsky. اما این اتفاق افتاد که او به شدت شوکه شد و بر ارزش گذاری ارزش ها تأثیر گذاشت و همچنین بینش از بلوک را تسریع کرد، که توسط عنصر انقلابی مجذوب شد.

کار اجتماعی استرس زا، ماندن در پنیر سرما از سنت پترزبورگ، خستگی اشتیاق و انباشته شده، سلامت در حال حاضر ضعیف شاعر را تضعیف می کند. او چندین بیماری جدی، هر دو بدن و معنوی را باز کرد. کار الکساندر بلوک برای مدتی مشغول به کار نیست. بدن او توسط رنج های غیر قابل تحمل عذاب آمد. در همان زمان، شاعر در عمیق ترین افسردگی بود.

در سال 1920 او پدربزرگ را درگذشت. مادر شروع به زندگی با الکساندر و عشق دیمیترونا کرد. وضعیت در خانه بسیار عصبانی بود، زیرا نزدیکترین شاعر زن جوان همراه با یکدیگر نبودند.

سخن مشهور

در جلسه در مجلس نویسندگان به مناسبت سالگرد مرگ A. S. Sushkin، الکساندر الکساندروویچ، این بلوک سخنرانی "در انتصاب شاعر". در آن، او سوالات را مطرح کرد، هیجان انگیز برای هر شخصیت ادبی: چه کسی شاعر است و نقش او در تاریخ چیست. استدلال بلوک درباره پوشکین درک می کند که چگونه او خلاقیت پوچکین را مطرح می کند، از اهمیت زیادی برای شعر روسی قدردانی می کند. این الکساندر الکساندروویچ را از Futurists جدا می کند، که تنها بقایای گذشته را در نظر می گیرند. با توجه به بلوک، ارزیابی شخصیت شخص شاعر در حال تغییر است، تنها در سیاه و سفید، و نه یک شاعر مشخص می شود. و هنگامی که شاعر حق ایجاد آزادانه را می گیرد، نمی تواند بیشتر زندگی کند.

سال گذشته

در سال 1921، شاعر خواستار خروج برای درمان در فنلاند شد. اما او انکار شد با تشکر از تقاضای حداکثر Gorky و Anatoly Lunacharsky اجازه به ترک بلوک و همسرش در نهایت به. اما خیلی دیر بود. تقریبا گدا، به طور جدی بیمار، ناامید، شاعر متخلف و ناامید کننده درگذشت. او تنها 41 سال داشت.

قبل از مرگ بلوک بر روی پتروگراد، شایعات در مورد انزوای او شایعه شده بود، زیرا در بی معنی او تنها با یک اندیشه وسواس وسواس شد: همه چیز را به یک نسخه از شعر "دوازده" نابود کنید. پس از دریافت امتناع از رفتن به خارج از کشور به درمان لازم، بلوک برخی از سوابق را نابود کرد و همچنین مواد غذایی و مواد مخدر را رد کرد. او در آگاهی کامل بود، که شایعات مربوط به جنون خود را رد می کند.

الکساندر بلوک را در آخرین مسیر انجام داد فقط دو صد نفر آمدند. در میان آنها همکاران دوستان شاعر بودند. شاعر را در گورستان ارتدکس اسمولنسک در پتروگراد بومی دفن کرد. در سال 1944، خاکستر او در مورد دارنده های ادبی گورستان Volkovsky تأمین شد.

همسر الکساندر بلوک او را به مدت 18 سال جان سالم به در برد، ناگهان با نام شوهرش در دهان فوت کرد.

با مرگ بلوک، یک دوره کامل صورت گرفت. احساسات فوق العاده خواننده، فکری، نایت - او یک غریبه برای زمان جدید بود. جای تعجب نیست که او شعر خود را "دوازده" نفرت داشت: شاعر متوجه شد که عمیقا عمیقا اشتباه گرفته است، زیرا او از او استفاده می کرد و غیر ضروری بود.

شاعران و معاصران بلوک نیز سرنوشت غیرقابل انکار داشتند: بیش از حد بسیاری از قدرت شوروی از بین رفت و یا از لحاظ اخلاقی یا جسمی.

زنان در زندگی الکساندر بلوک

آنها می گویند که بلوک بلوک را حمل نمی کند. این به این واقعیت توضیح داده شده است که در وهله اول، شاعر همواره موز او بوده و تنها در دومین زن است. بنابراین، رابطه او با کف های ملایم همیشه دشوار است. در یک زمان، حتی افسانه به سنت پترزبورگ رفت و اینکه چگونه دو ناهماهنگی معروف به طور متناوب سعی داشتند شاعر را از بین ببرند. آنها موفق نشدند تا صبح، بلوک گفتگوهای خود را در مورد موضوعات فلسفی اشغال کرد، اشعار را بخواند، و به محض اینکه شروع به خاکستری کرد، از مبل و با کلمات "Madame، صبح! راننده کابین انتظار دارد! " مهمان بعدی را حذف کرد. همسرش Lyubov Dmitrievna ادعا کرد: "نزدیکی فیزیکی با یک زن برای یک بلوک با سال های ژیمناستیک، یک عشق و نتایج اجتناب ناپذیر است - یک بیماری نیست ... یک مرد از عاشق او را به زندگی معرفی کرد، اما تصادفی، بیخوابی، خریداری شده است (یک شب) چند (ساعت) دقیقه. و تحقیر، رنج دردناک ... "

عشق اول الکساندر بلوک

Ksenia Mikhailovna Sadovskaya، قبل از ازدواج Ostrovskaya، در سال 1859 متولد شد، در خانواده یک مقام رسمی غیر رسمی در استان Kherson. خانواده فقیر زندگی می کردند و به سختی کاهش می یابد و به پایان می رسد: بدهی ها، نیاز، تحقیر بی پایان. اما والدین کنسنیا سعی کردند دختر را به خوبی آموزش دهند.
او برای اولین بار در یک ژیمناستیک زنان خصوصی در اودسا، سپس در مسکو و سنت پترزبورگ مطالعه کرد. دختر صدای خوبی داشت، او قصد داشت به یک هنرمند تبدیل شود، اما یک بیماری ناگهانی گلو، او را به پایان دادن به یک کنسرت داد.

و دختر از خانواده فقیر مجبور شد به کمیته آماری به خود ادامه دهد.
او شوهر آینده خود را در یکی از اجرای تئاتر Mariinsky ملاقات کرد. Sadovsky یک شخص نسبتا امن بود و در آن زمان او پست وزیر امداد را برگزار کرد. و هنگامی که او پیشنهاد خود را انجام داد، فکر نمی کرد: فقر خسته است.
پس از تولد نوزاد سوم، قاچاق Stat به آلمان به آلمان رفت. و خیلی انتظار نداشتم که عشق را در اینجا ببینم. در سال های او! سی و هشت سال! چه چیزی می تواند در مورد ما صحبت کنیم؟ بنابراین اگر - فقط در مورد نور، هیچ چیز اجباری، ماجراجویی.

او، یک خانم سکولار، Govorunya و Coquette، احتمالا می خواست از آن لذت ببرید، در اشتباه از چشم های آبی بزرگ برخی از کفش های خسته کننده. اما هیچ پسر در یک فلپوپه ژیمناستیک وجود ندارد، توسط مادر و عمه سوار شده است، که با آنها به رفت و آمد، کتاب های متعدد، پتو، چتر و شال.
الکساندر سپس فقط شانزده سال را انجام داد. Tetushka Blok، Writer ماریا Andreevna Betketova به یاد می آورد: "او برای اولین بار با یک پسر مدرن صحبت کرد که نگران چشمانش را بر روی او نبود، اما بلافاصله با عشق پوشیده بود. زیبایی در هر راه سعی کرد یک پسر بی تجربه را به ارمغان بیاورد. "
برای آن، این یک رفت و آمد مکرر بود، هیچ چیز اتصال به دانستن. بالا، استاتیک، پر جنب و جوش، پر جنب و جوش، پر جنب و جوش، بسیار زیبا و زیبا خانم تیره مو با مشخصات ظریف، چشم های کاملا آبی و عمیق، به تدریج، یک صدای واضح به وضوح جستجو برای سرگرمی. او Xenia Mikhailovsky Sadovsky نامیده می شود.
آیا او می تواند بداند که او سرنوشت خود را آماده می کند؟
الکساندر مراقب باشید که به شدت، اما پرشور از بسیاری از ksenia ksenia mikhailovna. مرد جوان گرم بود، به طور مداوم به او خسته شد: هر روز صبح گل رز، سکوت، همراه با بانوی، پنهان کردن در بوته، آهسته و سعی کرد چشم خود را بگیرد. Ksenia Mikhailovna سعی کرد این بازی را به یک شوخی تبدیل کند - او دستور داد او را باهوش کند، او ممنوع است تا بر روی چشمانش باشد، او چتر را به دست می آورد، سپس گل ها را پشت سر گذاشتند و او را به قتل رساندند. اما در برخی موارد او مجذوب شد. زمزمه مرد جوان شربت در طول اسکیتن تنها در قایق کار کرده است ...
و او تسلیم شد مبارزه علیه فن خشمگین و قلب خود را از دست داد. یک بار، الکساندر صبح به خانه برگشت، رنگ پریده و حتی بیشتر به شدت در عشق. و در کتاب خود ثبت شده است:

شب تمام تاریکی و بخور دادن،
همه چیز بلندتر FistWeigh Nightingws،
همه بی پایان، چند متر،
موبایل جت های نامرئی ...

پشت لنزهای قدیمی آهک
فلاش، ناپدید شد ... اینجا دوباره ...
و در ماه مه
مسیر سایه خود را دمار از روزگارمان درآورد ...

در این شب، من توانستم بدانم
با صداهای شب و بهار،
اسلحه زیبا زن
در پرتوهای ماه بی روح.

قلب در رویاها مشغول است
قلب یک مدت طولانی به یاد می آورد
اواخر شب بیش از حوضچه ها
دستمال خود را تورم ...

این روزها بود که اولین چرخه اشعار اشعار بلوک، تحت عنوان سه حرف باز شد: "K.M.S.". و برای اولین بار، نه یک خط از این چرخه او مادر را خواند. مادر برای شوخی نگران بود. او صبح روز صبح از معشوقه پسرش، فریاد زد، فریاد زد، در پشت قلب قرار گرفت، با "اغوا کننده فریبنده از قدمت جوان" با اسید سولفوریک و حتی Katoroga تهدید کرد. Ksenia Mikhailovna به طور غیر منتظره پاسخ داد. او به تهدید گوش داد، چیزی لبخند زد و ... درب را باز کرد.
و در خانه، مادر شروع به ترتیب پسر هیستری را با صعود دست و انبردست کرد: "قطره، من، ساشا! قطره! " اما هیچ چیز کمک نکرد. پسر ابتدا به همه چیز در جهان به طور کامل بی تفاوت بود، به جز "Sinema Beauty"، که یک سال بزرگتر از مادر عزیزش بود ...
Alexandra Andreevna خانه را نوشت (نه بدون خفاش): "Sashura، ما در اینجا با موفقیت بزرگ، یک خانم، مادر سه فرزند را دستگیر کردیم ... نگاه خنده دار به Sashura در این نقش. من نمی دانم که آیا از این محاکمه برای ساخورا به معنای بزرگسالی او حس خواهد شد و اینکه آیا او بعد از آن بیشتر شبیه یک مرد جوان خواهد بود. به ندرت". و او به پسر خود گفت: "کجا بروید، Sashurochka، فیزیک سن، و شاید بهتر از یک خانه عمومی، جایی که ناراحتی و بیماری است؟"
در همان روز، ساشا به خانه برد. او به Sadovsky فرار کرد تا خداحافظی شود. و به او یک گل رز نیمه حمل کرد.

پس از آن، آنها تقریبا هشت ماه دیده نشده اند. دلیل این امر، هیسترهای الکساندرا آندریا بود، تمام وقت پسر به دنبال دفتر خاطرات، در خانواده بلوک، خانواده روتین و زندگی فشار - در باغ سمفسکی بود.

زندگی وحشتناک فراموش، دوست دختر،
قفسه سینه شما پرشور پگ عشق است،
آه، آرامش را در آغوش دوستم
اشتیاق خون سرد را تحریک می کند.
دهان ما در بوسه ها تا حدودی است
من بوسه هایم را نفس می کشم
خدا، چقدر به زودی ساعت عرق می کند ...
خدا، چه اشتیاق برای تام! ..

با این حال، چندین جلسه مخفی در سنت پترزبورگ هنوز هم داشت.
دومین نامه از بلوک های فرستاده شده در تاریخ 10 مارس 1898، با توجیه آغاز می شود: "اگر شما، عزیز من، من می دانستم که چگونه من به دنبال شما تمام وقت، شما نمی توانید من را سرزنش ..." و سپس - با خلع سلاح Naivestream: "من همیشه به من برگردم احساس احتیاط، که، شما می دانید، بیش از حد در من توسعه یافته و حتی در آن موارد زمانی که آن را در همه جهات وجود دارد، من درس های زیادی را در اختیار داشتم هفته، و قبل از تعطیلات، تمام وقت مجبور به رفتن به بستگان بود. "
اشتیاق حتی خون سرد را تحریک می کند! به هر حال، آنها ملاقات کردند - و، همانطور که می توانید حدس بزنید، خارش در اکثر موارد متعلق به او بود. Duanegy اعتماد به نفس ظاهر شد - خواهر کوچکتر او. نامه ها از طریق آن منتقل شدند، و او واقعا سعی کرد "احساس احتیاط" را لرزاند، که عاشق جوان بود.
اما همانطور که بلوک تلاش نکرد تا رابطه خود را با سدوفسکی پنهان کند، در خانواده اش در مورد آنها شناخته شد. این بار مادر برای شوخی نگران نیست طبق گفته Sadovskaya خود، شناخته شده است که الکساندر Andreevna به او آمد و وعده خود را از او گرفت که او مرد جوان را از خود حذف کرد.
با این حال، کلمات Ksenia خود را حفظ نکرد. جلسات ادامه داد. در شبها، در ساعت منصوب، او منتظر او بود با یک حمل و نقل بسته در یک محل توافق شده. همچنین در پنجره های خود راه می رفت و پیاده روی های منزوی، گرگ و میش خام، آب های آرام و باز کردن پل های اژینا جزایر Elagina در هتل های کوچک فرار کردند. همه چیز بود…
در این زمان، اشعار نوشته شده است که در آن موضوع عشق با موضوع سنت پترزبورگ - شهرها، هشدارهای کامل و اسرار در هم آمیخته است.

آیا شما هشدار دهنده شهر را به یاد می آورید؟
آیا آبی رنگ دور بود؟
این یک دروغ گران است
سکوت با شما ما راه می رفت ...

عشق ما فریب خورده است
یا مسیر منتقل شده -
فقط در من نقل مکان کرد
شهر آبی MOG.

جلسات آنها ادامه یافت - تا پایان سال 1899 و مکاتبات - تا اوت 1901. مکاتبات به طور فزاینده ای ماهیت پیدا کردن روابط را به دست می آورد. سوال بازگشت نامه ها و عکس های او بی نهایت مورد بحث قرار گرفته است. او اشعار خود را به او اختصاص می دهد، فتا مورد علاقه خود را نقل می کند، اما معلوم می شود، اشعار را دوست ندارد و آنها را باور نمی کند. در بهار 1900، Sadovskaya از جنوب فرانسه، بلوک را به بد - Naughim می نامد، - او نمی تواند "به دلیل پول" بروید. او می نویسد که پول را از او نمی پذیرد - "جرم"؛ او پاسخ می دهد که آن را به آنها - "حداقل عمیق عمیق." به جای "شما" و "عزیز Oksana"، "شما" و "Ksenia mikhailovna" ظاهر می شود.
نامه 1900 در حال حاضر خداحافظی است. Ksenia Mikhailovna، همانطور که می بینید، نوسان سرنوشت برای ملاقات. بلوک پاسخ می دهد: "من نمی توانم همه چیز را پرستش کنم ... اما این واقعیت نیست که من چیزی را سوزاندم، پس من می توانم فکر کنم و احساس می کنم همانطور که فکر می کردم سه سال پیش فکر می کنم؟ در این تنها حس می شود و شما می توانید سرنوشت را متهم کنید، و نه برای این واقعیت که او با ما مواجه شده است. سرنوشت و زمان نابودی حتی برای داغترین گله ها، آنها را از آنها در بهترین حالت، حافظه سوزاندن و ظلم جدایی جدا می کنند. "

همه چیز به پایان رسید، همانطور که باید بین مردان جوان به پایان رسید، که فقط به یک زندگی وارد شده بود، و یک زن که پنجمین دهم را شکست.
آخرین حرف بلوک "Multivated Ksenia Mikhailovna" (13 اوت 1901) سرد و تقریبا به طور معمول است. او از بخشش خواسته است، که به سه حرف خود پاسخ نداد: "... با این حال، در حال حاضر به نوعی دیر و عجیب و غریب است، بیش از حد آب جریان، زندگی بیش از حد پیش رفت و بسیار تغییر کرد و در من و در اطراف. .. خوب همه چیز گذشت من از شما متشکرم که شما نمیتوانید خودتان را تصور کنید ... من خودم را به شما متهم می کنم. "
این آخرین توضیح نوشته شده بود. این بار او عمیق تر شد، و در نهایت، تماس با مرد جوان "مرد شکسته"، او سرنوشت خود را برای او ملاقات کرد. همانطور که بعدا معلوم شد، برای او، من تعجب می کنم که تجربه کوکت، که در مادر مادر مورد استفاده قرار گرفت، این رمان طوفانی تنها بیست سال بود.
آنها هرگز ملاقات نکردند و یک کلمه واحد را عوض نکردند.

احساس که الکساندر پوتین به سمفسکی نمی تواند دوام باشد. به خصوص از آنجایی که افق یک پرنده ای از مندلیف وجود داشت، یک زن بود که او به طور مداوم در عشق و صعود به بهشت \u200b\u200bاست، او به طور مداوم او را تغییر داد و او را عذاب می دهد، سپس صبورانه خیانت خود را از بین می برد، "تا مرگ باقی خواهد ماند."

در ژوئن 1909، در یک دوره بسیار دشوار از زندگی او، این واحد دوباره خود را به بد - Naughim در نقطه اول عشق خود را یافت. در دوازده سال، تقریبا هیچ چیز تغییر نکرده است - تنها او خودش تغییر کرد:

همه دریاچه صاف
تمام نمک قطره با یک لبه خنک کننده.
حالا که شما قدیمی هستید و میرن
شما دوباره نگران هستید؟

اولین اشتیاق اول برای نابغه ی جوان
هنوز از روح جدا نیست
و شما همیشه سقوط کرد
از آن مدت ها پیش، سایه فراموش نشدنی؟ ..

در این زمان، چرخه "دوازده سال" نوشته شد - یکی از جواهرات اشعار عشق بلوک. او دوباره، به عنوان واقعیت، صداهای ملایم دوست دختر قدیمی خود را شنیده بود، احساس عجله و بوسه های حریص داشت.

پس از دریافت آنها یک جلسه دروغین در مورد مرگ کنسونی سادوفسکی، او می نویسد:

زندگی به مدت طولانی سوزانده شده است و گفته شده است
فقط اولین رویای عشق،

Liberty Lentoia، مانند خون.

و هنگامی که در سکوت کتان من
تحت لامپ و مقبره از جرم،
شبح آبی معشوقه مرده
بیش از رویاهای کادیل به رویاها.

یک زمان کمی بیشتر گذشت - و شبح از همان عشق دوباره بیش از یک شاعر تک تخت گذاشت.

سفید پوشیده شده است
در عمق، در ذهن من
اینجا دوباره بیش از تخت شما هستم
خم شدن، تنفس، من تشخیص ...

من از طریق شب، از طریق شب های طولانی،
من شب تاریک هستم - در تاج،
در اینجا آنها هنوز چشم آبی هستند
در چهره من!

هرگز دوباره A. Blok با Ksenia Sadovskaya ملاقات نکرد.

در همین حال، او در کنار بلوک، در سنت پترزبورگ زندگی می کرد. شعر علاقه مند نبود (بیش از حد تلخ خاطرات بود)، زمان زیادی را صرف خارج از کشور کرد. روابط با شوهرش بدتر شد. کودکان بزرگسال معکوس شده اند. وضعیت مالی تکان داد.
پس از انقلاب، دفن شوهرش، Ksenia Mikhailovna، به سختی از گرسنگی زندگی می کرد، او به کیف، جایی که یک دختر متاهل زندگی می کرد. سپس او به پسرش در اودسا نقل مکان کرد. در راه - بتنت. به منظور به نحوی گرسنگی، در زمینه گوش گندم نابالغ جمع آوری شده است. در اودسا، Ksenia mikhailovna با نشانه های واضح از بیماری شدید، غیر قابل درمان، روانی وارد شد و تقریبا بلافاصله به بیمارستان رسید.

پزشک شرکت کننده به این واقعیت اشاره کرد که اسامی او به طور کامل با نام، با شاعر عالی همخوانی دارد. کلمه ای که این کلمه معلوم شد که این قدیمی، بیمار، خرد شده توسط یک زندگی زن، همان "Rose South، بازرگانان که پر از عارف ها است، پر از براق اسرار آمیز، مانند اسفنکس ..."
در آنجا، در یک نیمکت در باغ بیمارستان، او برای اولین بار در مورد آیات اختصاص داده شده به آن شنیده شد.
سپس آن را غیرقابل توقف بود.

در سال 1925، Sadovskaya درگذشت. یک صلیب سنگ بی رحم به گورستان اودسا اضافه شد.
و پس از آن معلوم شد که از دست دادن همه چیز، زن پیر تنها چیزی را که در زندگی خود ارزشمند ترین را در نظر گرفت، نجات داد - یک بسته نامه ها بیش از یک چهارم یک قرن از یک قرن پیش از Gymnasian در عشق دریافت کرد. در فروپاشی، دامن ها دوازده حرف از بلوک را با یک روبان صورتی متصل کردند و گل رز خشک شدند، که گلبرگ های آن کاملا غیرممکن بود تا رنگ سابق خود را تشخیص دهند.

و اینجا به یاد می آورم:

"زندگی به مدت طولانی سوزانده شده است و گفت،
فقط اولین رویای عشق،
به عنوان جعبه ارزشمند باند
Liberty Lento، به عنوان خون.

عشق dmitrievna mendeleev

تقریبا از زمان تولد، آنها در میان جاده ها رفتند، در همان خانه زندگی می کردند، در املاک همسایه استراحت می کردند. نوه ریکتور دانشگاه سنت پترزبورگ A.N. Becketova الکساندر بلوک و دختر استاد D.I. Mendeleev عشق مندلیف به معنای واقعی کلمه در دانشگاه رشد کرد.
سرنوشت مراقبت کرد که الکساندر و لیوبا حتی در دوران کودکی نیز ملاقات کردند. پدران آنها در یک دانشگاه خدمت کرده و جوان ساشا و هر صندلی چرخدار در باغ دانشگاه مشغول به کار بودند. بقیه جلسه آنها 13 سال رخ داد.

Lyuba Mendeleev در سن پترزبورگ در سال 1881 متولد شد. پس از پایان دوره های Bestuzhevsky درس های مهارت های بازیگری را در بازیگر تئاتر الکساندرینسکی A. M. Chuda گرفت. برای مدت کوتاهی در تئاتر V. F. کمیسیون، و سپس در تئاتر L. B. Yavorskaya و در تئاتر های استانی خدمت کرده است.
در اوایل ژوئن 1897، الکساندر بلوک هفده ساله به Blobovo (املاک مندلیوف) - بر روی یک اسب سفید، در یک کت و شلوار زیبا، کلاه نرم و چکمه های Sipopolis آمد. آنها به هر کسی فرا خواند - او در یک پیراهن صورتی با یک کویل نشاسته تنگ و یک کراوات کوچک کوچک، سخت و غیر قابل نفوذ آمد. او شانزده ساله بود. او بلافاصله تحت تاثیر قرار دادن بلوک، و او، برعکس، آن را دوست نداشت: او او را "پوزر با اتاق های فدرال" نامیده است. با این حال، در یک مکالمه، معلوم شد که آنها کل کل را دارند: به عنوان مثال، هر دو آنها از یک صحنه خوابید.
در بابوف، یک زندگی تئاتری پر جنب و جوش آغاز شد: در پیشنهاد بلوک، گزیده ای از Shakespeare "Hamlet" وجود داشت. او هملت و کلودیا را بازی کرد، او Ophelia است. در طول تمرینات، Lyuba به معنای واقعی کلمه، بلوک را با عدم دسترسی، عظمت و سختی آن، مجددا گرفت. پس از عملکرد، آنها به راه رفتن رفتند - تنها برای اولین بار به سمت چپ رفتند. این راه رفتن بود که هر دو به یاد می آورد که چگونه رمان خود را شروع کنند.

این شب و این پیاده روی بعدا در آیات او توضیح می دهد:


در سبز سبز از بین رفته،
توسط ماه کامل روشن می شود
در هر ساعت، پرورش اشتیاق رویاها.

او دستش را لمس نکرد
اسفنج ها بوسه خود را سوزاندند ...
همه چیز در آن بسیار تمیز است
چشم انداز تاریک و عمیق بود.

ماه جرقه در آن Gasli، سوسو زدن،
چشمان، به نظر می رسد که عشق می سوزد
ما آرزوی خشونت آمیز را آرزو کردیم
در هر ساعت زمانی که GASLA در سحرگاه مه ...

عجیب و غریب: ما یک مسیر تنهایی راه می رفتیم
در سبز جنگل، دنباله ما از بین رفت؛
او دستش را لمس نکرد ...
اشتیاق و عشق در پاسخ به صدا نمی آمد.

پس از بازگشت به پترزبورگ، جوانان در حال حاضر کمتر کمتر ملاقات کردند. Lyubov Dmitrievna شروع به تدریج از بلوک دور، با توجه به عشق تحقیر آمیز در این "کم فدا" برای خود. بلوک سقوط بعدی متوقف می شود از مندلیف. عشق Dmitrievna به طور واضح واکنش نشان داد.
در سال 1900، او به دانشکده های تاریخی و فلسفی دوره های برتر زن وارد شد، دوست دختر جدید را راه اندازی کرد، در کنسرت های دانشجویی و Balas، علاقه مند به روانشناسی و فلسفه ناپدید شد. در مورد بلوک او تقریبا به یاد نمی آورد.

و در آن زمان او توسط فلسفه و آموزه های مختلف عرفانی فاک کرد. بلوک اغلب بیش از پترزبورگ در جستجوی او - عشق بزرگ خود را سرگردان، که او با ویرجین مرموز، یک زن ابدی، یک خانم عالی، و شانس عشق به Dmitrievna طبیعی و به طور اسرار آمیز در ارائه خود را با او به دنبال او بود که به دنبال آن بود، توسط ایده های ولادیمیر Solovyov سرریز شد. یک روز، قادر به نزدیک شدن به ترانس عرفانی، او هر کسی را در خیابان دید، که از میدان آندرایسکایا به ساختمان درس رفت. او پشت سر گذاشت، سعی کرد بی توجه باشد.
سپس یک جلسه تصادفی دیگر رخ داد - در بالکن تئاتر کوچک در طول نمایندگی "پادشاه لیرا". او در نهایت اطمینان داد که او سرنوشت او بود.

مندلیوف اولین عشق به بلوک نبود. یک سال پیش، او یک رمان رفت و آمد مکرر با بازیگر زن Ksenia Sadovsky، که اغوا کرد الهام گرفته و یک شاعر رمانتیک را ترک کرد. او بود که اولین اشعار خود را در مورد خانم زیبا اختصاص داد. با بلوک Mendeleevoy می خواست به حفظ خلوص، افزایش رابطه.

در مقایسه با الکساندر Klub، عشق Dmitrievna یک مرد صلح آمیز سالم، آرام و متعادل بود. او همیشه به عرفان بیگانه بود و قضاوت های خود را در مورد زندگی منحرف کرد. در انبار شخصیت خود، او نمیتوانست محل بلوک را درک کند، زمانی که او سعی کرد مفاهیم خود را در مورد "ناشناخته"، اغلب تکرار کند، مقاومت کرد: "لطفا بدون عرفان!". به دلیل احساسات عرفانی و تلاش ابدی برای چیزی راز و غیر قابل درک، Lyubov Dmitrievna می خواست حتی با او همه انواع روابط را شکست دهد. شکست خورد او می خواست خودکشی کند. پایان نداد رابطه آنها سردتر بود. Luba دوباره سخت و غیرقابل دسترس است. بلوک دیوانه شد پیاده روی طولانی از طریق شب پترزبورگ، تغییر دوره های بی تفاوتی و نزاع ها بود. بنابراین تا نوامبر 1902 ادامه داشت.
در شب 7-1 نوامبر در 8 نوامبر، یک توپ خیریه در سالن مجمع نجیب برگزار شد. عشق Dmitrievna با دو دوست دختر آمد. این یک لباس آبی زیبا از پاریس تخلیه شد. به محض اینکه بلوک در سالن ظاهر شد، او، بدون تردید، به سمت جایی بود که او نشسته بود - هرچند او در طبقه دوم قرار داشت و از سالن قابل مشاهده نبود. آنها هر دو درک کردند که سرنوشت بود. پس از باله، او او را پیشنهاد کرد. و او آن را گرفت.
در 2 ژانویه، پیشنهاد رسمی به خانواده مندلیف را پیشنهاد کرد. دیمیتری ایوانویچ با این واقعیت بسیار خوشحال بود که دخترش تصمیم گرفت سرنوشت خود را با نوه دوست قدیمی خود ببرد.

... در اوت 1903 گرم بود. در مانور نجیب قدیم Chekhmatovo، که تحت مسکو، Nasturtiums آتشین شکوفه و بنفش، به نظر می رسید، به عنوان اگر آنها به طور خاص سعی در گرفتن عروسی از الکساندر بلوک و Lyubov Dmitripievna Mendeleevoye، دختر خالق سیستم دوره ای از عناصر. عروس معجزه ای بود که در یک لباس سفید طولانی با یک حلقه خوب بود، و داماد به نظر می رسید مستقیم از صفحات رمان مد روز انگلیسی به طور مستقیم: یک کلاه سفید، فراک، چکمه های بالا - ریش لرد بایرون!
هنگامی که موسیقی خنده دار Smalking، شامپاین گران قیمت اضافه شد، و درب اتاق خواب به طور رسمی به حساب می آید، گفتگو عجیب و غریب بین آنها وجود دارد: "Lyubasha، من باید به شما چیزی بسیار مهم،" بلوک شروع شد، عصبی مراقبت از از اتاق.
- "در حال حاضر او دوباره به من اعتراف به من در عشق پرشور! اوه، این شاعران! " - من فکر کردم Lyuba، در خستگی به تخت ازدواج کاهش یافته و رویایی به نظر می رسد چشم.
- "شما می دانید که مجاورت فیزیکی بین شوهر و همسرش باید وجود داشته باشد؟ "- ادامه بین شوهر جدید.
"خب، من فقط در مورد آن کمی حدس می زنم،" رنگ احساس به خوبی به ارمغان آورد Lyuba.
- "بنابراین من یک بار و برای همه به یاد داشته باشید: ما هرگز هرگز" صمیمیت "نیست!" - ناگهان بلوک سخت برش خورده است. از تعجب از عروس پرش کرد.
- "چگونه نمی شود؟" اما چرا، ساکاشورا؟ شما من را دوست ندارید؟"
- "از آنجا که همه این یک شروع تاریک است، شما هنوز این را درک نمی کنید، اما به زودی ... Nudgeon خود: چگونه می توانم به شما به عنوان در تجسم زمین از زنانگی ابدی باور داشته باشم و در عین حال از دختر خیابانی استفاده کنم؟ ! درک روابط بدنی نمی تواند طولانی باشد! "
همسر جوان نه زنده ماند، و نه مرده، امتناع از باور به گوش خود. آنچه او می گوید؟ اما در مورد اشعار او در مورد یک غریبه عالی که در آن او بلافاصله خود را به رسمیت شناختن؟ آیا او رویای نبود؟ آیا آنها آنها را در کلیسا متصل کرده اند نه به طوری که آنها تبدیل به یکی و هرگز از جدایی دیگر؟!
"من هنوز هم شما را به دیگران ترک خواهم کرد،" بلوک با اعتماد به نفس، به دنبال مستقیم به چشم او.
- و شما نیز ترک خواهد کرد. ما شکست ناپذیر و سرکش هستیم، ما مانند پرندگان آزاد هستیم. شب بخیر، بومی! "
بلوک برادرانه همسرش را در پیشانی خود بوسیدند و اتاق خواب را ترک کرد، محکم از درب پشت سرش دفاع کرد. و Lyubov Dmitrievna Mendeleeva پشیمان شد که در جدول پدرش هیچ جایی برای مهمترین عنصر نبود - به نام "عشق".

Newlyweds شروع به زندگی در Flygel در Chessov، و سپس به آپارتمان در سنت پترزبورگ نقل مکان کرد. با این حال، همسر جوان ناامید شد. ازدواج معلوم شد "مشروط" است. این بلوک از همسرش پرسید، ذهن او، که حتی در اندیشه ها نمیتوانست رابطه جنسی را با او ارائه دهد. در عشق او، او به دنبال پیروزی وفادار از سولوویوفسکی تدریس در مورد زنانگی ابدی شد. تصویر واقعی از دختر عزیزم ایده آل بود و با ایده عرفانی از عشق پلاتونی نامنظم ادغام شد. این خود را در آیات خود را که بعدا به مجموعه "اشعار درباره خانم زیبا" جمع آوری شد، ظاهر شد. چنین ادغام از زمین و الهی در عشق به یک زن، در اختراع بلوک نبود - قبل از اینکه مشکلی، دانت، پتراک، سولوویوف و غیره بود، اما تنها بلوک موفق به ارتباط با معشوق خود شد - و در او تجربه برای درک اینکه تراژدی می تواند منجر شود.
این در این زمان است که اشعار بلوک اختصاص داده شده به همسر جوان عبارتند از:

ما در غروب آفتاب با شما ملاقات کردیم.
شما خلیج را فرو بردید
من لباس سفید خود را دوست داشتم
پیچیدگی رویای غرق شده است.

جلسات سکوت عجیب و غریب وجود داشت.
پیش رو - در Sandy Spit
شمع های شبانه روشن می شود
کسی در مورد شکوه کمرنگ فکر کرد.

تقریب، همگرایی، احتراق -
آرام آرام را قبول نکنید ...
ما در مه شب ملاقات کردیم
جایی که Shore Ripples و Reed.

نه اشتیاق، و نه عشق، هیچ توهین
همه چیز هشدار داده شد، گذشت، حرکت کرد ..
سفید Stan، صداهای پان هيد
و دست و پا زدن طلایی شما.

"رد شده، بدون اینکه هنوز هم یک زن ..." - اجازه دهید عشق Dmitrievna در او بنویسید "و سابق، و غیر وثیقه ..."
و سپس: "در یکی از این شبها، برای ساشا غیر منتظره بود و با" قصد بد "، من تا به حال آنچه که من باید اتفاق افتاد، آن را در حال حاضر در پاییز سال 1904 بود." "قصد عصبانی" با موفقیت به دست آمد. پس از آن، رابطه آنها تغییر کرده است. "از آن زمان، نشستن نادر، کوتاه، نشستی، نشست های خودگردان مردانه ایجاد شده است."
اما نه برای مدت طولانی. در حال حاضر بهار 1906 و این جلسات نادر متوقف شد.

در همین حال، خانه آنها هنوز پر از مهمانان بود. Solovyov، Andrei سفید در جامعه بلوک و همسرش تقریبا تمام وقت صرف می شود. دوستی بین بلوک و سفید با پدیده ای از تقریبا عرفانی آغاز می شود. "ما با حروف ملاقات کردیم،" به یاد آوردن سفید، "من یک بلوک نوشتم، با او آشنا نیستم؛ و روز دیگر نامه ای از او دریافت کرد؛ به نظر می رسد که او احساس تمایل به نوشتن در همان روز ... نامه های ما در بولوگوم عبور کرد. این در دسامبر 1902 بود. " از آن به بعد، آنها "برادران" هستند و عملا بخشی نیستند.
بلوک در این زمان در محیط زیست دوستان و آشنایانش قبلا به عنوان شاعر بزرگ شناخته شده است. Lyubov Dmitrievna همه را با زیبایی، اعتدال، سادگی و فضل اش جذاب کرد.
Andrei White به گل رز خود، Solovyov - لیلی می دهد. آنها، دوستان خود را در بلوک پیامبر خود، و در همسر خود - تجسم زنانه بسیار ابدی. آنها فقط دوست Dmitrievna را با عبادت خود دنبال می کنند. هر یک از کلام او، هر ژست تفسیر می شود، ارزش همه چیز را داده می شود. لباس های آن مدل مو در نور دسته های فلسفی بالا مورد بحث قرار می گیرد.

و هنگامی که عبادت عشق با dmitrievna، به عنوان یک غول پیکر، بالاترین موجود، توسط یکی از "برادران"، آندره سفید، عشق پرشور جایگزین شده است. Andrei White (Boris Bugaev) توسط "برای کسب و کار" با خستگی ناپذیر Don - Juan واقعی گرفته شده است. او هر کسی را به Hermitage هدایت می کند، افراد جالب را معرفی می کند، شکایت های خود را در مورد اینکه چگونه زندگی او از بین بردن زندگی خود را از بین بردن نقش یک خانم عالی را نابود کرد. نقش یک زن وکیل، که در آن او واقعا در عشق بود، آندری را به شدت مدیریت کرد. نه یک سبد گل، اما کل "جنگل های بوگوافسکی" هر روز صبح در اتاق نشیمن بلوک Mendeleev ظاهر شد. پشت سفید خود ظاهر شد، او به پیانو نشست، به افتخار میزبان بازی کرد، به طرز شگفت انگیزی به دست آورد، در این کلام، سر خود را مانند دونگ ژوان، در حالی که واحد ترجیح داد زمان صرف خارج از خانه - در رستوران ها، در تئاتر، در جامعه، هنرپیشه ها و خانم ها در تئاتر.
به تدریج، عشق به جذابیت سفید، در جنگل Bugaevsky نادرست بود. رابطه بین بلوک، عشق dmitrievna و سفید بیشتر و بیشتر گیج شده است.
Lyuba احساس غیر ضروری و رها شده است. هنگامی که او تقریبا تصمیم گرفت پیشنهاد سفید را بپذیرد.
"در Sumbur، من حتی به او رفتم. بازی با آتش، در حال حاضر مجاز به حذف لاک پشت های سنگین لاک پشت و ... مو در حال حاضر با یک گلدان طلایی افتاده است ... اما در اینجا نوعی از جنبش بی دست و پا (بوریا کمی تجربه تر بود) - SOBS خاموش است. .. و من در اطراف پله ها کار می کنم، شروع به درک آنچه که من نباید راه را از سردرگمی ایجاد شده توسط من پیدا کنم. "

پس از این حادثه، سفید سفید را به پترزبورگ می برد، اما نامه های عجیب و غریب او را ناراحت خواهد کرد: "من عاشق ساشا ... من نمی دانم اگر شما شما را دوست دارم ... ناز، آن چیست؟ آیا می دانید که من عاشق تو هستم، و من دوست خواهم داشت؟ میبوسمت. شما. "
و خودش کمی بعد، او را می خواند ... "او بعدا گفت:" او بعدا گفت: "به طوری که من او را به او سوگند بخوانم تا او را نجات دهد، حتی در برابر اراده او. و ساشا ساکت بود، بی سر و صدا خاموش بود. و ما با او به ساشا در دفتر آمدیم ... چشمان او پرسید: "بدون نیاز". اما من بی رحم هستم: "ما باید با شما صحبت کنیم." و او، گریه لب های خود را از درد، لبخند زدن از طریق درد، بی سر و صدا: "چه؟ من خوشحالم". و ... کودکانه به من نگاه کرد با آبی، چشم های شگفت انگیز ... من همه به او گفتم به عنوان دادستان ... من آماده اعتصاب بودم ... حمله! .. اما او ساکت بود ... و ... حتی ساکت تر، هرچه زودتر ... تکرار کرد: "چه ... من خوشحالم .. . ". او از مبل، جایی که او نشسته بود، فریاد زد: "ساشا، و واقعا؟" اما او جواب نداد. و هر دو ما هر دو سکوت، بیرون آمدن ... او گریه کرد. و من با او گریه کردم ... و او ... چنین عظمت، چنین شجاعت! و چگونه آن را زیبا در آن لحظه "...

این روزها بلوک می نویسد:

باد زمستان یک نفر را بازی می کند
جریان در شمع در پنجره.
شما در یک تاریخ با یک عاشق رفتید
من تنها هستم. من ببخشید من سکوت میکنم

شما نمی دانید که چه کسی دعا می کنید -
او با شما بازی می کند و جوک ها را می کشد.
در مورد خار های سیاه خواهد شد
بازگشت به خانه در شب.

اما، من به مدت طولانی گوش دادن به شادی،
در پنجره من منتظر شما هستم
شما به او علاقه مند هستید.
مهم نیست. من یک ظرف مخفی هستم

همه چیز که قلب شما مبهم است
این در سکوت من روشن خواهد شد.
و هنگامی که او با شما روبرو می شود،
شما فقط به من اعتراف میکنید

سفید یک بار دیگر سعی می کند با بلوک صحبت کند، اما او را با دادن تصمیم به همسرش برداشته است. او دوباره با او باز می شود، دوباره تکرار می شود، دوباره رودخانه ... سفید نامه نامه نامه را می نویسد، که در آن او خواهان اجازه می دهد او را به dmitrievna به او بروید، حتی حروف را باز نمی کند. در اوت 1906، بلوک ها به سفید به مسکو می آیند - گفتگو سنگین در رستوران "پراگ" اتفاق می افتد، با پرواز سفید عصبانی به پایان رسید. او هنوز هم فکر می کند که او را دوست دارد، و تنها شرایط و شایستگی در راه خود ایستاده است. دوست سفید، شاعر و منتقد Ellis (لو Kobylinsky)، او را مجبور به ایجاد یک بلوک در دوئل - Lyubov Dmitrievna متوقف چالش به ریشه. هنگامی که Bhamatov بلوک به پترزبورگ حرکت می کند، سفید آنها را دنبال می کند. پس از چند جلسه شدید، هر سه تصمیم می گیرند که در طول سال آنها نباید ملاقات کنند - پس از آن سعی کنید یک رابطه جدید ایجاد کنید. در همان روز، برگ های سفید به مسکو، و سپس در مونیخ.
در طی غیبت او، Lyubov Dmitribna به طور کامل از سرگرمی های دشوار خود خلاص می شود. در پاییز سال 1907، آنها چندین بار دیدار کردند - و در ماه نوامبر آنها سرانجام جدا شدند. دفعه بعد که آنها تنها در اوت 1916 ملاقات خواهند کرد، و سپس در مراسم تشییع جنازه بلوک.

به نظر می رسد که از چنین لرزش جان سالم به در برده است، همسران می توانند به سطح جدیدی از رابطه برسند. با این حال، بلوک هنوز امتناع از دیدن در زن Mendeleevy زمین با نیازهای خود را. او عاشق هر کسی است: هنرپیشه، خوانندگان، فقط به همسرش.
برای مندلیف، زمان تأیید خود نیز در حال آمدن است. او مدت هاست که از رویای تبدیل شدن به یک بازیگر وحشتناک برخوردار است. با این حال، الکساندر استعداد را در آن ندید. او، بر خلاف تمایل شوهرش، وارد Meyerhold Troup شد و با او به قفقاز رفت.
در طول تور، آن را با چربی و چاقو همگام سازی می کند - Bulkov (آه، چگونگی او از او متنفر خواهد شد! این خنده دار، یک شخص خشن، آنچه را که او آندره سفید می تواند دریافت کند، دریافت خواهد کرد!).
سپس محل Chulkova یک بازیگر تازه کار Dagobert را می گیرد. او بلافاصله در مورد سرگرمی های خود گزارش می دهد. آنها به طور کلی به طور مداوم بازنویسی می کنند، همه چیز را که در روح دارند بیان می کنند. اما پس از آن بلوک یادداشت ها در نامه های خود را برخی از ناسازگاری ... همه چیز در ماه اوت توضیح داده شده است، پس از بازگشت ...
او منتظر یک کودک است. با Dagobert، تا آن زمان او مدتها پیش شکست خورد. و بنابراین (با این حال، و به این دلیل که این فقط وحشتناک تر از زایمان بود)، او تا به حال تورم طولانی، حفظ بارداری و یا قطع آن. در پایان، زمانی که شما هنوز هم می توانید چیزی را، رفته.
و بلوک ها تصمیم می گیرند که برای آنها، فرزند مشترک آنها خواهد بود. اما "انسان شامل" ... پسر در اوایل فوریه 1909 متولد می شود. او دیمیتری نامیده می شود - به افتخار مندلیف.
او تنها هشت روز زندگی خواهد کرد.
پس از مرگ فرزند، زندگی برای آنها به جهنم تبدیل می شود. آنها همگرا، واگرایی، پیدا کردن سرگرمی های جدید، دوباره همگرا و دوباره متفاوت است. و هر کس می پردازد و برای وجدان و ناامیدی هفت بذر شکسته می شود.

در یکی از نامه های او، بلوک نوشت که قبل از دیدار با او در زندگی خود، خفگی خفه شد. او مجبور بود ارزیابی کند. باید داشته باشد اما نمی توانست. بیش از حد شاد برای عشق سرد و مرگ، او برای او حمایت شد.
کدام یک از آنها ابتدا خنک می شود، اکنون دشوار است که قضاوت کنید. اما در سال 1914، زمانی که عشق Dmitrievna بلوک، از عشق بی پایان به شوهرش، به جلو به بهداشتی رفت، جامعه زنان دیگر شروع به گرفتن الکساندر بلوک. او "ترسناک، ناامید کننده برای هر" است.

هنگامی که او بازگشت، او در نهایت آرام شد. فقط متوقف شد که او را از او خارج کرد، مثل اینکه برای سال های از دست رفته جبران شود.
"من 100-200-300 زن ندارم (یا بیشتر؟) و تنها دو نفر: یکی - Luba، دیگر همه دیگران است،" دفتر خاطرات بلوک.
و پس از آن یک انقلاب، کارت های غذایی، دوستان، گرسنگی، سرماخوردگی، فقر وجود داشت. و در عین حال، در آن سالها، الکساندر الکساندروویچ و لیوبوف Dmitribna تقریبا خوشحال بودند. هیچ سوء تفاهم بیشتر وجود ندارد، نه خیانت.
کودتای اکتبر در زندگی چهار بلوک Mendeleev بسیار تغییر کرد. سیستم جدید برای چنین طبیعت نازک به عنوان یک بلوک نبود. علاوه بر این، پس از سال 1917، بلوک در حال حاضر به طور جدی بیمار است. Mendeleev، برعکس، پر از انرژی و به طور کامل در شرایط جدید تسلط یافت: می داند که چگونه غذا و هیزم را دریافت می کند، سازماندهی اشعار شوهرش را برای کسب درآمد، به تور می رود، دوستداران جدید را می سازد. اگر در حال حاضر در نهایت برای او روشن است که در زندگی او "تنها دو زن - Lyuba و همه دیگران" وجود دارد، پس او زمان برای تحسین در خاطرات، او می خواهد همه چیز را از زندگی بیابد.

در 7 اوت 1921، الکساندر بلاک نبود. پس از مرگ شوهرش، عشق تئاتر را ترک می کند، اعتراف می کند، در نهایت، به خودش که استعداد بازیگران در آن هرگز اتفاق افتاده است. از طریق صحنه، او فقط می خواست به بلوک نزدیک تر شود، که هنرپیشه همیشه لعنتی بود. در حریم خصوصی مندلیوف، همچنین برای همیشه پرده را پایین می آورد، تصمیم گرفت تا تنها یک بیوه شاعر بزرگ شود، که نمی توانستند به یک همسر واقعی تبدیل شوند.
اگر آن را برای بیماری بلوک نبود. بیماری چیست؟ یک قلب؟ neurasthenia؟ خستگی؟
"او به نوعی" درگذشت "به نوعی"، زیرا او همه بیمار بود، زیرا او دیگر نمی تواند زندگی کند، گفت: "خدایساویچ.
این کلمات، چگونه می توان آن را به این معنی که بهتر است منعکس کننده وضعیت واقعی شاعر در ماه های گذشته زندگی است.
Lyubov Dmitribna او را به مدت 18 سال زنده ماند.

ناتالیا نیکولاوین ولکواوا

در آن روزها، زمانی که رابطه بین عشق Dmitrievna و Andrei White به طور کامل ناراحت شد و بین همسران باید به مصالحه اعمال شود، بلوک در عشق ناتالیا ولکوهوف - گروه های بازیگر نقش کمیساریای بازیگر ورا، سقوط می کند. Volokhova - سبزه دیدنی، دو سال بزرگتر از بلوک.

او از آن دسته از زنان بود که برای تشویق، عبادت، برای شعر الهام بخش متولد شد.
"بالا، آسیاب نازک، صورت نازک، چهره های نازک، ویژگی های نازک، موهای سیاه و چشمان، این" بالدار "، سیاه و سفید، به طور گسترده ای باز" چشم های شیطانی "است. و یک لبخند قابل توجه، دندان های درخشان سفید، برخی از لبخند های صمیمی، پیروزمندانه. چه کسی بله، سپس گفت که چشمانش و لبخند، چشمک زدن، تخریب MGLU "... (Ma Beketova).

این همه از تولید "BALANT" آغاز شد.
حتی قبل از نخستین نمایش، به رسمیت شناختن بسیار معروف، بلوک شروع به ناپدید شدن در Restroms Theatrical Verigina، Volokhova، کاترین کوه. لذت بردن از آنها، اذیت کردن آنها. و یک بار یک Volochkoy را با آیات فرستاد، که موجب لذت و خجالت او شد.
و پس از نخستین نمایش "خانم های کاغذی شبانه"، زمانی که "همه زنان لباس پوشیدنی از کاغذ رنگی رنگی" مرتب شده اند.
این حزب در آپارتمان بازیگر ایمان ایوانووا، بلافاصله پس از نخستین بار از "Balabanchik" سازماندهی شد.
مهمانان "رقص، چرخاندن، نشستن بر روی زمین، آویزان، شراب قرمز نوشید، به طرز شگفت انگیزی و به آرامی سرگرم کننده در یک اتاق بزرگ؛ در گوشه های تاریک، یک زن و شوهر نشسته بودند، مودبانه و دوست داشتنی صحبت می کردند، "توپ مقاله" میخائیل کووزمین این را توصیف کرد. خانم ها در لباس های Masquerade، مردان - در توده های نیمه سیاه ... و ناتالیا نیکولاوینا - بالا، سیاه و سفید مو، در یک لباس سیاه بسته با یقه ناشنوایان. حرکات آن صاف و کم است. و او خودش همه نازک، انعطاف پذیر است، با یک لبخند پیروزی بر روی لب های رنگی روشن.
از آن به بعد، پس از اجرای، آنها رفتند تا در اطراف خیابان های متروکه سرگردان شوند یا به فاصله برفی در لیکحش فرسوده شوند. سپس، در سرد صحبت کرد، در خانه بلوک بود. متفرقه مردان Watha مردان، از شادی و آزادی فرو می ریزد، به اتاق نشیمن ریختند، بر روی فرش های برف خرد شده افتادند. این اتفاق افتاد، آنها تا صبح در یک مهمان در بلوک نشسته بودند.
بلوک الهام گرفته از یک تصویر از یک ماسک برف غیر قابل دسترس ایجاد کرد و سپس او خود را از این واقعیت رنج می برد که ناتالیا نیکولانا شرایط بازی را تصویب کرد، از ماهیت افلاطونی رابطه آنها رنج می برد. او بلوک را مجبور به همراه او در تور کرد. Volokhova نمی خواست به یک زن معمولی در سر و صدا از زندگی روزمره تبدیل شود. بلوک او را درک نکرد و متهم کرد.

آنها می گویند بلوک دیوانه شد. آنها می گویند او در آن لحظه با عشق Dmitrievna آماده بود و با ناتاشا ازدواج کرد.
اشعار اختصاص داده شده به NN Volokhova، ساخت یک چرخه "ماسک برف"، در مقدمه ای که بلوک نوشت: "من این آیات را به شما اختصاص می دهم، یک زن بالا در سیاه و سفید، با چشم های پوشیده شده و در عشق با چراغ و MCU از شهر برفی من. " علاوه بر "ماسک برف"، تصویر N. Volokhovah در چرخه "Fain"، در آهنگ "آهنگ سرنوشت" منعکس شده است. اکثر اشعار 1907 با آن ارتباط دارند.

شراب برفی

و دوباره، تغییر کاسه WICNUP،
شما ترس را در قلب حل کردید
لبخند بی گناه
در موهای موی سنگین.

من در جت های تاریک تنگ می شوم
و دوباره استنشاق، نه عشق
فراموش کردن خواب در مورد بوسه،
درباره Snow Blizzards.

و شما خنده فوق العاده خنده دار،
مار در کاسه طلایی،
و بیش از خز Sable شما
باد آبی راه می رود

و چگونه، به دنبال جت های زنده،
خود را در یک تاج نمی بینید؟
شما بوسه ها را به یاد نمی آورید
در فریب چهره؟

شگفتی الکساندر بلوک مانند یک برفی برفی بود: تقریبا کل چرخه "ماسک برف" در دو هفته نوشته شد: در 3 تا 6 ژانویه اشعار، 4 - پنج، هشتم، سه، 9th، شش ... ریتم اشعار ناهموار و ناهموار بود.
N. Volokhova به یاد می آورد: "خواندن اشعار، من ناخواسته چهره واقعی و لرزش را از دست دادم، با تحسین در دنیای ناشناخته شعر. من چنین احساسی داشتم، مطمئنا من یک هدیه از دست یک شاعر یک شهر فوق العاده، افسانه ای، از بهترین ستاره های آبی و روشن طلایی دریافت می کردم. "

در همین حال ... ناتالیا نیکولاوین خود را در خاطرات خود ذکر کرد که عشق، اساسا، و نه. "تماس معنوی، لحظات عاطفی و انفجاری از جلسات" وجود داشت. هیچ "بوسه در تصویر بند انگشتی" و "شب ازدواج دردناک" نمی تواند هیچ سخنرانی داشته باشد. ناتالیا نیکولانا گفت: "این تنها ادبیات به تنهایی است."
Verigina به یاد می آورد که عشق Dmitrievna، به شدت نگران این رمان شوهرش بود، یک بار به سوی رقیب خود آمد و به طور مستقیم خواسته بود - آیا می خواهد او را به یک بلوک برای زندگی، یک شاعر با ماموریت بالا خود را، به عنوان او، خانم شگفت انگیز خود را ؟
"ناتالیا نیکولاینا به من گفت که عشق Dmitrievna ساده و غم انگیز، قوی تر و تسلیم سرنوشت بود. Volokhova پاسخ "نه". فقط فقط و رک و پوست کنده او گفت که او را پیش از عشق به عشق واقعی برای دیگری دوست دارد، اما او نمی تواند از بلوک خارج شود. بیش از حد بسیار و شادمانی ارتباط معنوی با شاعر ".

این خیلی یا نه - چه کسی می داند؟ اما قابل اعتماد شناخته شده است که از آن زمان پس از آن ولکوهوف و Lyubov Dmitrievna دوستان.
فصل زمستان به پایان رسید. این بازی ترسناک به پایان رسید. چرخه "ماسک برف" نوشته شده بود، نقش ها بازی کردند، "Balant" را بسته بودند.
دوستی دو زن و شعر باقی مانده است.

اگر شما بیوگرافی N. Volokhova را تا سال ردیابی کنید، سپس ...

ناتالیا Volokhova در سال 1878 متولد شد.

در سال 1903 او از مدرسه تئاتر هنر مسکو فارغ التحصیل شد و در نقش قهرمانان جوان در تئاتر تئاتر تئاتر تئاتر، که در آن در طول 2 فصل در آنتپوریز N. D. Krasova و V. E. Meyerhold بازی شد، تصویب شد.

در سال 1905، او به مسکو به تئاتر هنر بازگشت.

در سال 1906، در دعوت ایمان Fedorovna، Commisserzhevskaya وارد خدمات در تئاتر خود در سنت پترزبورگ شد. در همان سال من الکساندر بلوک را دیدم.

در سال 1909-1910. در تئاتر های استانی کار کرد.

در سال 1910 ازدواج کرد. با تولد دختر، دو سال در مرحله بازی نکرد، او را به تربیت او اختصاص داد. در سال 1915، در کازان، جایی که N. Volokhova در تور بود، دختر از Scarletin مرد، پس از آن N. Volokhova صحنه را برای مدت طولانی ترک کرد.

در سال 1920، آخرین جلسه با A. Blok در Dreamater مسکو برگزار شد. او با خوشحالی به او رفت و به سمت او رفت - او به راحتی به دستش صحبت کرد. پرده در اینجا داده شد، و بازیگر به محل کار خود رفت و قول داد که در مقابل وقفه ظاهر شود. اما Alexandrovich عصبی عصبی از بازی رفته است. "من خیلی صدمه دیده بودم. من نمی فهمم چرا او این کار را کرد، "او در خاطرات نوشت. به نظر می رسید که بلوک می خواست احساسات متقابل را "تحت سس ابدیت" ترک کند.

در سال 1921، A. Blok نبود.

در دهه 1920. او در تئاتر شوروی (مرد درام مسکو) بازی کرد.

در سال 1966 در سن 88 سالگی فوت کرد.

Lyubov Aleksandrovna Andreeva - Delmas - کارمن

این اتفاق افتاد که آنها در نزدیکی شهر، در انتهای خیابان، در انتهای خیابان زندگی می کردند که به یک رودخانه کم عمق با بانک های کثیف، تار شده و غرق شد.
دو خانه - یکی نزدیک به رودخانه، دیگر - کمی بالاتر، به عنوان یک پناهگاه برای دو دوش غیر خوب خدمت کرده است.
یکی - ناراحتی روح شاعر، روح شاعر، که در تاریکی "فلسفه" شاعر، روح بازیگر و خوانندگان، ناپدید می شد.

Delmas یک نام مستعار منظره است. nee tishinskaya. عشق Alexandrovna در پترزبورگ از Chernigov وارد شد. یک کنسرت دریافت کرد، یک مسابقه درخشان بود. در طی مطالعات خود، اولگا حزب را از Evgeny Onegin اعدام کرد، پس، پس از پایان کنفرانس، در اپرا کیف، در خانه مردم سنت پترزبورگ، همراه با شالیلاپین، او در یک تور گذر شرکت کرد، در Rigoletto شرکت کرد "پیک دمی"، "Aida،" دختر برف "،" Parsiffal "،" عروس تزار "و در نهایت، در کارمن. او "بهترین کارمن پترزبورگ" نامیده شد.

او زندگی را دوست داشت، او "طوفان احساسات کولی" را تحریک کرد. چشمانش درخشان است آیا او می تواند شاعر بی تفاوت را ترک کند؟
آیا او خوب بود؟ خدا می داند، اکنون آن را نصب کرده است. بلوک ایده خود را از جذابیت زن، بی نهایت دور از استاندارد زیبایی نوشته شده بود. همه زنانش زیبا نبودند، اما زیبا بودند، بلکه می گویند، او آنها را ایجاد کرد و ما را به خلقتش ایمان آورد. با این حال، در اینجا تصور یک ناظر شخص ثالث (مارس 1914): "... مو قرمز، زشت". اما آنچه که همه چیز مهم است اگر آن را زندگی می کند و تنها یک تصویر زن فوق العاده که توسط تخیل شاعر ایجاد شده است! "

بله، در قدرت شکارچی دست های زیبا،
در خیلی خوب، جایی که غم و اندوه تغییر می کند،
همه بی معنی از احساسات من بیهوده،
شب من، کارمن! ..

اما آنچه من آن را دیدم M. Beketova، عمه شاعر: "... نیروی جذاب این زن عالی است. خطوط زیبا از آسیاب های بلند و انعطاف پذیر، پشم گوسفند وجانوران با شکوه از موهای قرمز او، جذاب اشتباه، چهره قابل تغییر، انعطاف پذیری جذاب ... هیچ چیز غم انگیز یا سنگین در این نگاه فریبنده وجود ندارد. برعکس - همه آن آفتابی، سبک وزن، جشن است. این باعث آرامش ذهن و سلامت بدن و حیاتی بی نهایت می شود. این نیز دشوار است که این کارمن را از دست بدهد، همانطور که با آن واقعی ... روابط بین شاعر و کارمن بهترین تا پایان روز خود بود. "

در ماه مارس سال 1914، دیدن بازیگر نقش مکمل زن در نقش کارمن (اپرا J. Bizet)، توسط A. Block به او ضربه زد: "من به شما در" کارمن "به شما نگاه می کنم، و هیجان من هر بار رشد می کند. من کاملا به خوبی می دانم که من عاشق تو هستم ... کارمن شما کاملا ویژه، بسیار مرموز است. "
من هنوز توسط "بهترین کارمن" نمایندگی نشده ام، بلوک ساعت ها در ورودی او کاهش یافته است.
او گل ها و کتاب هایش را فرستاد. شب به نام شاعر او را به چرخه جادویی "کارمن" اختصاص داد.

قانون خود - شما پرواز، شما پرواز،
به صورت فلکی دیگر، نه مدارها،
و این جهان شما فقط یک نگاه قرمز از دود،
جایی که چیزی سوزانده می شود، آویزان، مزاحم و سوزش می کند!
و در درخشش او - توازن دیوانه شما ...
همه - موسیقی و نور: هیچ شادی، بدون تغییر ...
ملودی یک صدای غم انگیز و شادی ...
اما من عاشق تو هستم: من خودم، کارمن.

A. بلوک یک عملکرد و هماهنگی با مشارکت خواننده را از دست ندهید. او به خصوص در عملکرد خود عاشقانه A. Borodin "برای سواحل اواخر" دوست داشت.

بازیگران شاعر نوشتند: "من یک پسر نیستم، خیلی دوستش دارم و خیلی دوستش دارم." "من نمی دانم که گل edchanted شما من را انداخت، شما پرتاب نکردید، اما من گرفتار شدم." هنگامی که شما را بدون یک grima دیدم و کاملا دوست ندارم، بر روی کارمن خود، من سر من را بیش از زمانی که من را در صحنه دیدم از دست دادم ... "

پیاده روی بی پایان آنها در سنت پترزبورگ، "خیابان ها و خیابان های تاریک و ارواح شما و شما و شما و شما و شما آغاز شد!" کنسرت های او، دوباره یک کارمن فراموش نشدنی، سخنرانی مشترک در سالن مدرسه Tenishevsky، بی پایان، در بسیاری از موارد، مکالمات تلفنی. بلوک می نویسد در دفتر خاطرات:

"من چیزی جز لب ها و زانوهایش ندارم"؛ "او به من می آید، من را با تنفس پرشور خود را پر می کند، من به زندگی شبانه می روم ..."

گل رز - رنگ این گل رز نگران است
آیا شب قرمز برنج شماست؟
آیا این موسیقی موسیقی موسیقی است؟
آیا این قلب در اسارت کارمن است؟

آنها می گویند پس از اولین جلسه در سال 1914، آنها تقریبا بخشی نداشتند. حداقل برای چند ماه.
با هم از صحنه انجام شده است. او اشعار را خواند، او عاشق عاشقانه است. کسانی که آنها را دیده اند، استدلال کرده اند که شگفت آور برای یکدیگر مناسب هستند. آه، چقدر خوب است! اوه، چگونه او متفکر و در عشق است!
این چنین بود؟
در سال 1918، شاعر یک کپی از شعر خود را "Solovyan Garden" را به خواننده با کتیبه ارائه کرد: "یکی که در باغ سولوویان آواز می خواند". شواهدی از دوستی عمیق شش ساله (1914-1920) مکاتبات بین آنها بود. چند ماه قبل از مرگ A. Blok دوباره به خواننده یکی از اشعار اخیر خود اختصاص داده شده است.

... Lyubov Alexandrovna از شاعر برای نیم قرن زنده ماند. پس از ادغام تئاتر موسیقی درام موسیقی با خانه مردم، او تا سال 1922 در خانه اپرای بزرگ دولتی سازمان یافته بود، در این کشور به شدت سفر کرد - در سیبری و اورال، بوشکریا. در تئاتر اپرا Minusinsk Andreeva - Delmas برای اولین بار یک کارگردان، قرار دادن اپرا "پیک بانوی پیک" و "Cherevichki". در سال 1933 صحنه را ترک کرد و فعالیت های آموزشی را انجام داد. در ابتدا، او در مدرسه موسیقی در کنسرواتوار لنینگراد تدریس کرد، و سپس در آن، که در سال 1938 عنوان استاد دانشیار را دریافت کرد.
در طول عشق بزرگ داخلی الکساندروا، همراه با شوهرش، در لنینگراد زندگی می کرد، با تیپ های کنسرت به جلو رفت، در مقابل مبارزان انجام شد. درباره محاصره وحشتناکی از زمان بعدا خاطرات را نوشت ...

Andreva - Delmas در آوریل 1969 تبدیل نشد. و دشوار است بگویم، من این بازیگر عالی را به یاد می آورم، اگر من شور و شوق الکساندر بلوم را به عهده نگیرم، به لطف که آن را فقط در دو هفته یک چرخه فوق العاده "کارمن" نوشته شده بود؟

بررسی ها

جالب بود. و حتی بیشتر. خداوند پس از چند ماه یا سال، به شما می دهد تا به چشمان خود به چشم خود برسید. اما در اینجا در مورد چشمان Sadovsky، این جفت کلمات "Goettle تجربه شده" ... بعید بود که آن را خیلی زیاد بود ... اما اگر زندگی خود را به عنوان او به پایان برساند ... چند نفر از وحشت ها را تجربه کرده اند و نه ذهن لمس نشد .. من یک زن را دیدم که گفته شد که در طول جنگ من مرده را دیدم (؟؟ !!). اما چه کسی در زندگی روزمره می تواند درک کند که او مشکلات جدی بر روی رشته حلق آویز دارد ...

من داستان را در سال 1994 خواندم. شاید در مورد هر و بلوک، اگر چه نه به طور مستقیم در مورد آنها. جزئیات - این Lyuba از درخت پرواز کرد و شربت را ترک کرد. بله، به نظر می رسد که وجود دارد "او یک اسب پشت بوته است، و او سوار بود، و در طول سوار شدن ناگهان یک باغبان آنها را دید ...". در مورد آنها مستقیم نیست، اما پس از آن من درک کردم - "در مورد آنها ...". بنابراین اگر شما خوش شانس هستید، و فقط جالب خواهد بود. مطمئنا این ژانر "درباره جنسیت" بود.

و در مورد مردم، به من نگاه کن، دیروز در آیات. من "دوئل" را ارسال کردم ... "Countess" -ligovskaya از یک داستان. "بوت زیر الاغ" همدلی شخصی من برای میخائیل است ... اگر من 25 شغل را تغییر دادم، می توان درک آنچه را دیدم. پس از چند سال در کتابخانه Moshkova، من چندین بار بیشتر از اینجا خواهم بود. راه قابل درک ترین راه برای پیدا کردن من وجود دارد: امتیاز - بر اساس تعداد آثار - VlaDimir ولادیمیر Ilyich -vrode، من در بالای خط 6 وجود دارد.

با این حال، با توجه به نویسندگان، من فکر می کنم که اگر در محل 40 متر به خوبی در مقدار خوب برخورد کنم ... Moshkova -okolo-200 نویسندگان بیش از 200 شعر نوشتند، و در اینجا این است که بررسی خواهد شد برای 5500 (!!!) ... اما در اینجا من زیر 16،000 خواننده و زیر 18،000 قرائت دارم، و در همان زمان کمتر از 220 هزار خوانده شده است. پس چه چیزی شما را نیز می بینید، به خوانندگان ... یا و آنجا و در اینجا آنها دروغ می گویند، دروغ می گویند و در آمار دروغ می گویند؟!

الکساندر الکساندروویچ Blok. - شاعر روسیه، نویسنده، نویسنده، نمایشنامه نویس، مترجم، منتقد ادبی. کلاسیک ادبیات روسیه XX قرن، یکی از بزرگترین نمایندگان نمادگرایی روسیه است.

زندگی بلوک تعدادی از رویدادهای فوق العاده ای است. به نوعی، او بیوگرافی خلاقانه از معاصر بزرگ خود را بازتاب می دهد.

بلوک بیوگرافی مختصر

الکساندر الکساندروویچ Blok در تاریخ 16 نوامبر 1880 در سنت پترزبورگ متولد شد. والدین شاعر آینده بسیار تحصیل کرده بودند که متعلق به روشنفکران بودند.

پدرش، الکساندر لوووویچ بلوک، در دانشگاه ورشو به عنوان استاد تدریس کرد، و مادرش، الکساندر آندریننا Betketov، به عنوان یک مترجم کار کرد.

با این حال، ازدواج آنها وجود نداشت نه طولانی و رسما انحلال مقدس مقدس. پس از آن، ساشا کوچک با مادرش زندگی کرد، که به زودی با یک افسر نگهبان Piottuch ازدواج کرد.

دوران کودکی و جوانان

تمام دوران کودکی خود را الکساندر بلوکو در خانه پدربزرگ صرف کرد و خاطرات گرم را از زمان صرف شده در طول زندگی خود گذراند.

الکساندر بلوک

روابط بین بلوک و مادرش بسیار گرم و باز بود. به لطف الکساندر Andreevna، ساشا توانست خود را با آثار بدلر، فتا، ویلان و سایر شاعران مشهور آشنا کند.

مادر و پسر جوانش به طور مشترک از جهات جدید در فلسفه و شعر، و همچنین مکالمات شگفت انگیز در مورد نوآوری های سیاسی و فرهنگی، تسلط پیدا کردند.

در نتیجه، مادر بود که در ابتدا اشعار خود را نشان داد و به نظر او در مورد خلاقیت خود علاقمند بود.

در سال 1889، به عنوان یک نوجوان، ساشا در سالن ژیمناستیک معرفی شد. هنگامی که او 16 ساله بود، او، همراه با مادرش، به راهبرد آلمان از بدبختی بد رفت.

در حال حاضر یک نوجوان، بلوک یک بار شاهد Ksenia Sadovskaya بود و در نگاه او در یک نگاه افتاد. اما از آنجایی که این زن 37 ساله بود، نمی توانستند در مورد رابطه آنها سخنرانی کنند.

با این حال، Sadovskaya بسیار تحت تاثیر قرار توسط بلوک جوان است که در آینده به یک موز واقعی برای او تبدیل شد، به لطف که شاعر موفق به نوشتن بسیاری از آثار خود را.

به هر حال، در بیوگرافی بلوک، تصویر یک زن و به طور مداوم در هم آمیخته است، و، یک راه دیگر، در بسیاری از آثار او ملاقات می کند.

در سال 1898، الکساندر بلاک آموزش را در دبیرستان به پایان رساند و وارد دانشگاه سنت پترزبورگ در دانشکده فقه شد. پس از 3 سال، او تصمیم گرفت تا به بخش تاریخی و فلسفه تبدیل شود.

در سال 1906، این بلوک مطالعات خود را در دانشگاه به پایان رساند و سرگئی Gorodetsky را ملاقات کرد، الکسی Remizov و سرگئی سولوویوف، که به او یک برادر ثانویه بود.

شروع خلاقیت

اولین بلوک های بلوک یک سن پنج ساله دیگر را نوشت. این تعجب آور نیست، زیرا از دوران کودکی او به طور مداوم خواندن، بازدید از تئاتر و علاقه مند بود. هنوز یک نوجوان است، او در نوشتن یک مجله دست خط با برادرانش مشغول به نوشتن بود.

در سال 1903، الکساندر بلوک از عشق Mentereeva ازدواج کرد، که دختر دانشمند معروف بود - (نگاه کنید به). عشق غرفه تقریبا بلافاصله پس از عروسی ناپدید شد.

روابط بین همسران، کاملا دقیق بود، عملا با همسرش.

با این حال، پس از جنگ جهانی اول، رابطه در خانواده بلوک ها بهبود یافت.

آغاز خلاقیت فعال بلوک دوره ای از 1900-1901 است. در این زمان، الکساندر یک طرفدار واقعی خلاقیت و ولادیمیر سولوویوف، که نقش مهمی در بیوگرافی بلوک به طور کلی و شکل گیری شخصیت او به طور خاص ایفا کرد.

علاوه بر این، بلوک توانست با دیمیتری Meriazhkovsky ملاقات کند (نگاه کنید به) و در ناشر که به نام "راه جدید" نامیده می شود، الکساندر الکساندروویچ ابتدا شروع به چاپ کرد.

در ابتدای مسیر خلاق، بلوک علاقه به نماد ادبیات را تجربه کرد. این جهت که بر تمام انواع فرهنگ تاثیر گذاشت، با نوآوری، تمایل به آزمایش ها و عشق به رمز و راز متمایز شد.

پس از آنکه بلوک شروع به چاپ کرد در "راه جدید"، آثار او شروع به انتشار در مسکو Almana "گل های شمالی".

بلوک به طور مداوم توسط یک دایره از ستایشگران جوان بازدید کرد ولادیمیر سولوویوف، که در مسکو برگزار شد. در نقش یک رئیس عجیب و غریب این دایره، شاعر جوان و سفید بود (نگاه کنید به).

همه اعضای دایره ادبی، کار بلوک را تحسین می کنند، که خود سفید بسیار زیاد بود. با این حال، این تعجب آور نیست، زیرا او در عشق با همسر الکساندر بلوکا گرم بود.

در سال 1903، یک کل چرخه آثار الکساندر بلوکا "اشعار درباره خانم زیبا" چاپ شده است. سه آیه شاعر جوان در جمع آوری آثار دانش آموزان دانشگاه سنت پترزبورگ امپراتوری گنجانده شده است.

در نوشته های خود، بلوک یک زن را به عنوان منبع خلوص و نور به شمار می برد. او همچنین استدلال کرد که چگونه احساس واقعی عشق می تواند یک فرد جداگانه را با کل جهان جمع آوری کند.

انقلاب 1905-1907

حوادث انقلابی برای الکساندر بلوک توسط شخصیت طبیعت خودبخودی و هرج و مرج تبدیل شده اند، و به شدت تحت تأثیر بیوگرافی او در همه، و دیدگاه های خلاقانه به طور خاص. Love Lyrics به پس زمینه منتقل شد.

الکساندر الکساندروویچ خود را در نقش نمایشنامه نویس خود نشان داد، زمانی که او اولین بازی خود را "Balabanchik" نوشت. این در سال 1906 در صحنه تئاتر قرار گرفت

علیرغم این واقعیت که بلوک همسرش را دوست داشت، او اجازه داد تا احساسات و دیگر زنان را نشان دهد. به عنوان مثال، او شور و شوق برای بازیگر زن N. N. Volokhova تجربه کرد. تصویر این دختر اساس بسیاری از اشعار فلسفی خود را تشکیل می دهد.

این بلوک به چرخه "فین" و کتاب "ماسک برف" اختصاص داده شده است، و همچنین دقیقا از او، او را از قهرمان "پادشاه در میدان" و "آهنگ سرنوشت" نوشت.

به خاطر عدالت، لازم به ذکر است که همسر بلوک نیز به خود سرگرمان اجازه داد. جالب توجه است که در خاک این بلوک، درگیری شدید با آندره سفید بود.

در پایان دهه اول قرن بیستم، موضوع اصلی کار الکساندر الکساندروویچ مشکل نسبت نسبت به افراد ساده و روشنفکران در جامعه بود.

در اشعار نوشته شده در این دوره، می تواند بحران روشن فردگرا را متوجه شود و تلاش کند تا محل خالق را در زندگی واقعی تعیین کند.

در همان زمان، بلوک خود میهن خود را با تصویر یک همسر دوست داشتنی مقایسه کرد، زیرا در نتیجه اشعار میهنی او شخصیت خاصی و عمیق را به دست آورد.

امتناع از نمادگرایی

در سال 1909، دو تراژدی در بیوگرافی الکساندر بلوکا رخ داد: پدرش و یک کودک تازه متولد شده از همسر لیوبوف Dmitripievna جان خود را از دست دادند.

برای حرکت به دور از شوک ها، او و همسرش برای ایتالیا برگزار می شود. این سفر شاعر را مجبور کرد تا ارزش های حیاتی را دوباره درک کند. در مورد مبارزه درونی خود به چرخه "اشعار ایتالیایی" می گوید، و همچنین یادداشت های کتاب "رعد و برق هنر".

در نتیجه، بازتاب طولانی، بلوک نتیجه گرفت که نمادگرایی به او علاقه ای به دست آورده است و اکنون بیشتر از پیشنهاد و "رژیم معنوی" جذب می شود.

با توجه به تغییرات بیوگرافی خلاقانه او، آن را بر روی ادبیات جدی متمرکز می کند و به طور فزاینده ای در کار روزنامه نگاری مشغول به کار می شود. علاوه بر این، تقریبا در همه رویدادهای سکولار ظاهر نمی شود.

در سال 1910، شاعر شروع به نوشتن شعر "مجازات" برای پایان دادن، که او موفق نشد.

در تابستان 1911، این بلوک دوباره به خارج از کشور می رود، این بار، و. الکساندر الکساندروویچ ارزیابی منفی از اخلاق فرانسه را ارزیابی می کند:

کیفیت نامحدود فرانسه (و برتون ها به نظر می رسد مزیت) - خاک غیر متضاد، اول از همه - فیزیکی، و سپس معنوی. اولین خاک بهتر نیست که توصیف شود؛ به طور خلاصه صحبت کردن، یک مرد از هر نفرت انگیز موافق نیست که در فرانسه حل و فصل شود.

در همان سال، او کارهای جمع آوری شده را در 3 جلد منتشر می کند.

در تابستان سال 1913، بلوک دوباره به فرانسه می رود (با توجه به توصیه پزشکان) و دوباره در مورد برداشت های منفی می نویسد:

Biarritz با یک بورژوازی کوچک فرانسوی فرو ریخت، بنابراین حتی چشم ها از نگاه کردن به مردان و زنان زشت خسته شدند ... و به طور کلی باید بگویم که من از فرانسه خسته شده ام و می خواهم به کشور فرهنگی بازگردم - روسیه جایی که کک کمتر، تقریبا هیچ فرانسوی وجود ندارد، یک کوشن (نان و گوشت گاو)، نوشیدن (چای و آب) وجود دارد؛ تخت (نه 15 عرشیر عرض)، washbasins (در اینجا تایلندی، که هرگز نمی تواند تمام آب را نپوشاند، تمام خاک ها در پایین باقی می ماند) ...

در سال 1912-1913 از زیر قلم او یک بازی مشهور "رز و صلیب" وجود دارد.

انقلاب اکتبر

در طول این دوره، بسیاری از شاعران مشهور و نویسندگان آن زمان، به عنوان دیمیتری Merezhkovsky و دیگران، بسیار منفی به ورود بلشویک ها واکنش نشان دادند.

با این حال، بلوک چیزی بد را در قدرت شوروی ببیند و حتی موافقت کرد که با او همکاری کند. با توجه به این، نام شاعر معروف به طور مداوم توسط رهبران جدید دولت برای اهداف مزدور مورد استفاده قرار گرفت.

در این زمان، بلوک شعر "اسکیتی ها" و شعر معروف "دوازده" را می نویسد.

زندگی شخصی

تنها همسر در بیوگرافی بلوک عشق مندلیوف بود، که او صمیمانه دوست داشت. همسر حمایت از او و منبع الهام بود.


الکساندر بلوک و همسرش - Mendeleev عشق Dmitrievna

با این حال، ایده ازدواج از یک نویسنده کاملا عجیب بود. به عنوان مثال، آن را به طور قطعی در برابر صمیمیت صمیمی، داشتن عشق معنوی مقدس و احساسات.

همچنین، برای بلوک، کاملا طبیعی بود که عاشق زنان دیگر باشیم، هرچند تنها همسرش تنها عشق به عشق او را ادامه داد. با این حال، همسر بلوک نیز به خود اجازه داد تا رمان های دیگر را با دیگر مردان انجام دهند.

متأسفانه، در خانواده بلوک های فرزندان هرگز ظاهر نشد. و اگرچه عشق به الکساندر یک کودک تولد داشت، او ضعیف بود و خیلی زود فوت کرد.

مرگ شاعر

پس از انقلاب اکتبر، زندگی شاعر در حال کاهش بود، هر دو در معنوی و جسمی. بیش از حد با کار متفاوت و متعلق به خود نیست، او شروع به اغلب ریشه کرد.

او دارای آسم، بیماری های قلبی عروقی و اختلالات روانی آغاز شد. در سال 1920، بلوک کوانتومی بیمار شد.

7 اوت 1921، با توجه به بیماری های بی پایان و مشکلات مالی، الکساندر الکساندروویچ بلوگ در آپارتمان سنت پترزبورگ درگذشت. علت مرگ شاعر التهاب دریچه های قلب بود. بلوک در گورستان ارتدکس اسموسک دفن شد.

مدت کوتاهی قبل از مرگ او، او سعی کرد اجازه سفر به خارج از کشور برای درمان را دریافت کند. با این حال، مجوز خود را از دست داد، و کار نمی کرد.

الکساندر بلوک یکی از مهمترین ارقام در شعر روسیه است که سهم قابل توجهی در میراث فرهنگی مردم خود داشت.

اگر دوست دارید بیوگرافی مختصر بلوک - به اشتراک گذاری آن در شبکه های اجتماعی.

اگر شما به طور کلی بیوگرافی افراد بزرگ را دوست دارید - مشترک شدن در سایت من.nereresnyeF.akty.org.. ما همیشه با ما علاقه مند هستیم!

آیا اون پست را دوست داشتی؟ هر دکمه را فشار دهید


2021.
Polyester.ru - مجله برای دختران و زنان