30.09.2020

کار روی چیست کار معنوی بر روی خود: نیاز درونی برای زندگی با احساسات عمیق. خودسازی چیست


سالهاست که زندگی و زنانی را مشاهده می کنم که در موقعیتهای مختلف خانوادگی با مشکل روبرو می شوند و اغلب اوقات از آنها می شنوم "من خیلی روی خودم کار می کنم ، اما او ..." ، "من خیلی تغییر کردم ، و او ..." و جملات مشابه. با شنیدن سخنان زنان ، مشاهده رفتار آنها ، می بینم که بسیاری از آنها در مورد خودشان توهم دارند ، بنابراین ، نتیجه ای می گیرند که مورد پسند آنها نیست.

بیایید امروز تجزیه و تحلیل کنیم که این "اسرارآمیز کار بر روی خود" چیست و چگونه از توهم در این موضوع جلوگیری کنیم. بیایید این کار را با استفاده از مثال نامه ای از لودمیلا انجام دهیم:

"من 13 سال است که از خودم مراقبت می کنم و شوهرم نمی خواهد در این مسیر پیشرفت کند. و امروز برای اولین بار شروع به فکر کردم (می فهمم که باید این کار را زودتر انجام می دادم ، اما ابتدا خودم را مطالعه کردم) ، اما شوهرم رشد نمی کند. و من قاطعانه اعتقاد داشتم - من تغییر خواهم کرد و او تغییر خواهد کرد. لودمیلا "

13 سال یک دوره عظیم است ، در این مدت شما می توانید در یک رابطه به موفقیت های زیادی برسید ، و اگر این اتفاق نیفتاده است ، در مورد تغییرات در خود دچار توهم هستید.

من خودم این حالت را می دانم. زمانی بود که به نظر خودم بسیار باهوش بود ، وقتی به راست و چپ مشاوره می دادم ، و نمی فهمیدم چرا دیگران را تحریک می کنند. من زیاد خواندم و به دیگران آموختم. اما ... زندگی من تغییر نکرده است. به هیچ وجه. برای پانزده سال ، به نظر می رسید که در یک دایره قدم می زنم - وقایع تکرار می شوند ، زندگی به یک روند ناخوشایند ادامه می یابد ، و در همان زمان غیرقابل تحول رو به پایین است. و من شروع کردم به جستجوی راهی دیگر ، راهی برای تغییر زندگی خودم. من پنج سال است که این مسیر را دنبال می کنم ، اما نتایج حاصل از آن به طور قابل توجهی متفاوت است. در این مسیر خوشحال شدم. چون من نه تنها فهمیدم که کار روی خود او چیست بلکه شروع به انجام آن کردم.

آیا این ضرب المثل را شنیدید که "یک عادت بکار ، شخصیت را درو کن"؟ من همیشه حکمت عامیانه را تحسین کرده ام ، که قادر به بیان کل کتابهای خردمندانه در یک عبارت است. این اوست که ذات مفهوم کار را بر روی خود منعکس می کند.

شخصی که می خواهد رشد کند دقیقاً چه کاری باید انجام دهد؟

عادت های خود را که مانع زندگی با عادت های جدید می شوند تغییر دهید.

بیاموزید خودتان مشکلات خود را حل کنید و آنها را به روی افراد دیگر آویزان نکنید.

مراقب بدن خود - خلوص و سلامتی و هوشیاری خود باشید - تا آن را از افکار منفی پاک کنید.

یاد بگیرید با عزیزانتان ارتباط برقرار کنید ، مسئولیت خود را در روابط مشاهده کنید و بار دیگری را به دوش نکشید.

خرد نیاکان ما را مطالعه کنید ، پاسخ سوال "چگونه خوشبخت باشیم" را بفهمید و این مسیر را دنبال کنید.

اهداف تعیین کنید و آنها را محقق کنید.

برای اینکه بتوانید اشتباهات خود را اصلاح کنید ، و چندین سال روی آنها چرخه نداشته باشید.

به طور مداوم شخصیت و روابط خود را با افرادی که سر راه ملاقات می کنند ، توسعه ، بهبود ، بهبود بخشید.

در اینجا می توانید نکات بیشتری بنویسید ، اینها نکات اصلی هستند ، و شخصی که مسیر پیشرفت را در پیش گرفته است به ناچار تمام این مراحل را طی خواهد کرد.

نشانه این است که شما در حال تغییر ، پیشرفت هستید ، نتایج شماست. در صورت داشتن مشکلات جمع شده ، ممکن است طی دو تا سه سال اول قابل مشاهده نباشند ، اما آنها را برطرف نکردید. ضمناً ، به همین دلیل است که بسیاری از مردم آنچه را که شروع کرده اند رها می کنند و معتقدند که اقدامات آنها به جایی نرسیده است و دستورالعمل هایی را دنبال می کنند که نتایج سریع به دنبال خواهد داشت.

اما ، اگر جلوتر بروید ، تسلیم مشکلات نشوید - نتایج غیرقابل توجیه است.

چگونه می توان فهمید که تغییر کرده ای؟

علائم خاصی وجود دارد که شما روی آنها کار می کنید.

اگر سلامتی شما بهبود یابد ، اگر در این زمینه عادت های خوبی پیدا کنید و رژیم غذایی شما سالم شود. اگر دوستان از اینکه چقدر خوب به نظر می رسند تعجب می کنند و از ظاهر و وضعیت درونی خود راضی هستید. اگر به ندرت بیمار می شوید و خیلی سریع بهبود می یابید ؛

اگر روابط با عزیزان بهبود یابد ، به راحتی می توانید با شوهرتان زبان مشترکی پیدا کنید ، احترام و عشق بیشتری به او دارید ، و او با مراقبت و توجه به شما پاسخ می دهد ، مسئولیت امور مردانه خود را بر عهده می گیرد و شما در کنار هم بسیار خوب هستید.

اگر در محل کار همکارانتان بسیار ذهنی با شما رفتار می کنند ، سعی کنید مدت طولانی تری در شرکت خود بمانید ، اگر در تیم احساس راحتی می کنید از او راهنمایی بخواهید.

اگر شرایط به گونه ای پیش برود که رویاهایتان تحقق یابد - گویی که همه دنیا به شما کمک می کند: حمل و نقل به موقع می رسد ، با افراد مناسبی ملاقات می کنید ، اطلاعات از منابع مختلف به شما می رسد و به شما کمک می کند به دنبال پاسخ س answersالات خود باشید ، حتی هوا به نفع شماست - فقط در این صورت باران می بارد ، وقتی چتر دارید

اگر برای هر آنچه می خواهید پول دارید ، و در آینده آرام و مطمئن هستید ؛ اگر دنیا شما را با هدیه خشنود می کند ، و شما با عشق خود از آن تشکر می کنید.

اگر بیشتر و بیشتر روحیه دارید ، می خواهید شادی خود را با دنیا به اشتراک بگذارید و اگر لبخند اغلب روی صورت شما زندگی می کند ، این کار را می کنید و اغلب می خواهید همه دنیا را در آغوش بگیرید. اگر به سرعت از شرایط دشوار و درگیری خارج شوید ، خود را به حالت عشق بازگردانید.

اگر هنوز این را ندارید ، اما در حال حاضر تمایل به دستیابی به همه اینها وجود دارد ، یا می دانید که چگونه به این مهم دست پیدا کنید و در جهت انتخاب شده عمل کنید.

اگر همه اینها در زندگی شماست ، می توانید به خودتان تبریک بگویید - واقعاً روی خودتان سخت کار کرده اید!

متأسفانه ، یک فرد مدرن معنای کاملاً متفاوتی را در مفهوم کار روی خودش قرار می دهد ، مرتکب اشتباه می شود و تسلیم می شود ، نتیجه مطلوب نمی گیرد و همچنین همه افراد را در این زمینه مقصر می داند - شوهر / همسر ، همکاران ، نویسندگان متون مشابه ، خدا.

من برخی از اشتباهات معمول زنان را لیست می کنم.

اشتباه شماره 1 من زیاد می خوانم \u003d خیلی می دانم \u003d خیلی چیزها می توانم انجام دهم

آیا قبول دارید که مطالعه در مورد سبک زندگی سالم و داشتن یک سبک زندگی سالم دو چیز متفاوت است؟ می توانید درباره تغذیه مناسب ، برنامه روزمره ، فواید و مضرات محصولات مختلف چیزهای زیادی بدانید ، اما در عین حال خودتان را با رول و قهوه پر کنید ، با یک لیوان آبجو با دوستانتان سیگار بکشید و آرام باشید. آیا در این حالت نتیجه مطلوبی حاصل خواهد شد؟

به همین ترتیب ، در سایر حوزه های زندگی - شما می توانید چیزهای زیادی بدانید ، اما اگر حداقل 30٪ از دانش خود را به کار نگیرید ، این یک وزن مرده در حافظه شما است ، آن را مسدود کرده و توهم پیشرفت خود را حفظ می کند.

اشتباه شماره 2 من باهوشم ، و شوهرم گنگ تر از من است ، او باید به من گوش دهد.

در زرادخانه یک زن مدرن ابزارهای زیادی وجود دارد که به او امکان می دهد خود را برتر و بهتر از همسرش بداند - او به آموزش می رود ، سخنرانی های هوشمندانه گوش می دهد ، کتاب های زیادی می خواند ، در مورد موضوعات خود با زنان دیگر بحث می کند.

این امر به او احساس برتری قابل توجهی نسبت به همسرش می دهد ، مردی که نمی تواند رانده شود و مجبور به خواندن کتاب های هوشمند شود. او نمی فهمد که حضور در آموزش کافی نیست ، او همچنین باید در زندگی از ابزاری که در آنجا دریافت کرده استفاده کند و برای این کار باید سخت کار کند.

غرور بهترین حالت برای ایجاد روابط با همسر شما نیست. اگر این کار را شروع کنید ، قطعاً خواهید دید که شوهر شما همه حقایق مشترک را حتی بدون کتاب می داند.

اشتباه شماره 3 همه به من گوش می دهند ، من می دانم چگونه زندگی کنم.

در یک زمان ، من خیلی از دوستانم خسته شده بودم ، سعی می کردم زندگی را به آنها یاد بدهم. من به راحتی مشاوره هایی را به راست و چپ توزیع کردم ، و نمی فهمیدم که چرا آنها به من گوش نمی دهند. اکنون یادآوری این موضوع برای من خنده دار است ، زیرا می دانم که قبل از ارائه مشاوره ، باید آن را دنبال کنید. راز دیگر این است که شخص باید آماده تغییر CAM باشد. توصیه به زنی که تکرار می کند "همه اینها مزخرف است ، من قبلاً آن را امتحان کرده ام ، با بعضی از بزها" رو می کنم منطقی نیست - مهم نیست که به او چه بگویید ، مهم نیست که چه روش های موثری را ارائه دهید ، او از آنها ناامید خواهد شد زیرا قرار نیست تغییر کند. شما هرگز نباید وقت خود را صرف چنین افرادی کنید ، به آنها ثابت کنید که خوشبختی وجود دارد ، شما فقط انرژی را هدر خواهید داد - آنها نمی خواهند به دنبال آن باشند.

من با دوستانم خوش شانس بودم - دوره زندگی من در توهم گذشته است و دوستانم را از دست نداده ام. اکنون ما دور هم جمع شده و در مورد بسیاری از مسائل زندگی بحث می کنیم. آنها برای من ارزش و احترام قائلند و از من مشاوره می گیرند زیرا تغییرات من را می بینند.

اشتباه شماره 4 من همه چیز را فهمیدم ، من همه چیز را می دانم! تغییر نمی کند.

تغییرات در ما بسیار کند اتفاق می افتد. وقتی شروع به تغییر کردن کردم ، به نظرم رسید که مثل حلزون قدم می زنم ، همه اطراف من خیلی سریعتر حرکت می کنند و در مدت زمان کوتاهی به موفقیت می رسند. افسردگی من زمانی شدت گرفت که در مورد تکنیک های معجزه آسایی خواندم که زندگی فرد را در عرض سه روز کاملاً تغییر داد - به نظر خودم احمقانه ترین آدم های جهان بودم.

بعداً شروع به فهمیدن هزینه آن کردم و الگوهایی را دیدم که تأیید آنها را بعداً در تعالیم ودایی یافتم:

کار روی خودش طی چندین سال بسیار کند پیش می رود.

در ابتدا این کار بسیار دشوار است و به نظر می رسد هیچ نتیجه ای وجود ندارد ، من می خواهم همه چیز را رها کنم و مانند گذشته زندگی کنم.

از لحظه ای که مشکل خود را می فهمید تا لحظه حل آن ، حداقل نه ماه می گذرد که باید عادت های جدیدی را وارد کنید ، هر بار خود را کنترل کنید و اشتباهات را اصلاح کنید.

بسیاری از افراد از تمایل ما برای بدست آوردن یک باره همه چیز سو استفاده می کنند و ما را دستکاری می کنند و ما را به آموزش هایی مانند "یک میلیون در سه روز" ، "در دو هفته ازدواج می کنند" ، "یک تجارت از ابتدا در سه ماه" و همچنین داروهای مختلف برای همه بیماری ها و مشکلات ... برخی از آنها ابزارهای قدرتمندی برای موفقیت ارائه می دهند ، اما عملی شدن آنها زمان و تلاش بسیار بیشتری می طلبد.

اینها رایج ترین اشتباهات هستند ، و اگر خود را درگیر آنها کنید ، به این معنی است که شما فقط در ابتدای مسیر هستید و باید در ادامه آن پیش بروید ، هر موقعیتی را به عنوان درس بگیرید و بیشتر یاد بگیرید.

بسیاری از افراد (از جمله من) ، که در مسیر معنوی قدم می گذارند ، در برخی موارد س askال می کنند: چه چیزی مانع من در مسیر معنوی می شود ، چه دلبستگی به دنیای مادی است ، چه کاری روی خودم است ، آیا می توانم یک خانواده داشته باشم؟ ، کار ، دوستان و غیره. خوب ، خوب ، اجازه دهید آن را کشف کردن.

رشد خانوادگی و معنوی

شخصی که در مسیر معنوی قدم می گذارد نباید به دنیای مادی وابستگی داشته باشد. اما آیا چنین شخصی نمی تواند خانواده داشته باشد؟

من متاهل هستم و یک فرزند دارم. خانواده من در مسیر معنوی من دخالت نمی کنند. شوهرم مانع زندگی من با وجدان نمی شود. و من با فکر کردن بیشتر در مورد چیزهای خوب ، بحث نکردن با او ، بحث نکردن ، او را اذیت نمی کنم. این عالی است! هر دو تغییر کرده ایم و از این بابت بسیار خوشحالیم. رابطه ما حتی قویتر شده است. آنها اعتماد ، صداقت ، احترام بیشتری نسبت به یکدیگر دارند. من از فحش دادن با مادرم دست برداشتم. این شگفت انگیزه. من بی نهایت سپاسگزار خدا هستم که کتابهای آناستازیا نوویخ و برنامه هایی را با مشارکت ایگور میخائیلوویچ دانیلوف برای من باز کرد. به لطف کتاب ها ، نگرش خود را نسبت به مشکلات و موقعیت ها ، نسبت به خود زندگی تغییر دادم.

این جمله که شخصی که مسیر معنوی را دنبال می کند نباید به دنیای مادی وابسته باشد ، واقعاً به چه معناست؟ آیا شخص واقعاً لازم است خانواده خود را ترک کند ، کار کند ، به یک جزیره متروک برود یا در غاری مستقر شود ، از صبح تا عصر در آنجا مراقبه کند؟ و او چه خواهد خورد ، چه خواهد پوشید؟ بله ، و لازم است کار کنید ، زیرا شما باید هزینه های همه چیز در این دنیا را پرداخت کنید - برای غذا ، لباس ، برق ، گرمایش ، آب و غیره

بیایید کتابهای A. Novykh را بیاد بیاوریم. شخصیت اصلی سنسی به عنوان متخصص مهره شناسی کار می کند ، او به هنرهای رزمی مشغول است ، دوستانی دارد ، برای تعطیلات در دریا می رود ، فیلم های قدیمی را تماشا می کند ، با دلفین ها عقب می ماند. او زندگی یک انسان معمولی را دارد! و در عین حال او یک بودیساتوا است. اما چه چیزی آن را از بقیه متمایز می کند؟

"و بنابراین ، دقیقاً دقیقاً به چنین راهنمایی برخورد خواهید کرد و او را خواهید شناخت ، که مهم است ، مراقب باشید ، او را خواهید شناخت. مشکل این است که افراد نابینا هستند. آنها نمی بینند که چه کسی در مقابل آنها است. آنها فقط سه بعدی می بینند. درست؟ و بدون پیشرفت معنوی ، کسی که مقابل شماست چگونه احساس می کنید؟ شما با مغز خود ارزیابی خواهید کرد ، و مغز شما بلافاصله همه چیز را برعکس به شما خواهد گفت. برعکس ، او خواهد گفت: "بله ، به او تف کن ، ببین چه کلاهبردار دیگری کشف کرده است." اینطور است؟ "

از برنامه "معنای زندگی جاودانگی است"

فقط باطن فرد متشکل از نظر معنوی را متمایز می کند! و فقط همین!

اگر شخصی کسی را دوست داشته باشد ، بسیار عالی است. خانواده ، عشق - نمی تواند بد باشد. چرا اگر عشق بین آنها بد و محبت است ، خداوند زنان و مردان را خلق می کند؟ در این صورت ، او فقط می تواند مردان یا فقط زنان را خلق کند.
در کتاب های A. Novikh نیامده است که عشق به دو نفر حرام است. برعکس ، کتاب AllatRa (ص 163) حاوی سطور زیر است:

"هنگامی که دو نفر عشق واقعی را به یکدیگر نشان می دهند ، در عمیق ترین احساسات خود متحد هستند ، پس حتی وحدت جسمی (" ارتباطات بدنی ، اتحاد گوشت انسان ") فقط کمک می کند ، همانطور که در ارتدکس می گویند:" برای آنها واقعی ترین رمز و راز ، یعنی عمل ، آشکار شود مستقیماً از جانب خدا و منتهی به او. " این "معجزه ای است که فراتر از همه روابط و حالت های طبیعی است". معنای عمیقی در این وجود دارد و در این راز واقعاً قدرت فوق العاده ای وجود دارد. در اینجا تقدم ماده نیست ، بلکه روح است. ماده فقط وسیله اضافی است. "

هر شخص خودش تصمیم می گیرد: تشکیل خانواده ، طلاق. این انتخاب شخصی همه است و به هیچ وجه بر رشد معنوی تأثیر نمی گذارد.

"هیچ چیز آزار دهنده نیست. شما می توانید یک چهره فعال باشید ، در بین مردم زندگی کنید ، از نظر جسمی سخت کار کنید یا معلم باشید ، یک دستیار تحقیق باشید ، تحقیق کنید ... این دخالت نمی کند ، کاملا. فقط یک چیز است ، وقتی مغز بر شخصیت مسلط شود ، پس مشکلات زیادی وجود دارد. هنگامی که شخصیت آزاد می شود ، اول از همه ، از دیکتاتوری جهان مادی ، همه چیز در جای خود قرار می گیرد ".

از برنامه "معنای زندگی جاودانگی است"

تعویض از سیستم

من تعجب کردم وقتی عباراتی شنیدم که افراد درگیر در رشد معنوی دست نمی گیرند زیرا این وابستگی است. و این چرخش شیطانی است. شاید من تجربه خود را مثال بزنم. با شوهرم ، من می توانم با آرامش دست در دست هم بگذارم ، این تأثیری در امور داخلی ندارد. ما با کودک در حال چرخش هستیم و آنجا هیچ چیز بدی ندیدم.

عدم تشکیل خانواده ، دست نگرفتن ، تاب سواری - این لیست کامل نیست. بیشتر شبیه این:

1. بر ظاهر خود نظارت نکنید و (برای دختران) نقاشی نکنید. یک فرد روحانی که راه می رود نقاشی نمی کشد ، لباس خود را اتو نمی کند و نمی شست - این یک جایگزین است. هوشیاری اکثر مردم همیشه با لباس آنها برآورده می شود ، و در حال حاضر آنها را با ویژگی های معنوی آنها هدایت می کند. اگر مردی تراشیده نشده و بزرگتر ، لباسهای پاره پاره و بدبویی داشته باشد ، از رشد معنوی برایم بگوید ... خوب ، من فقط به این فکر می کنم که چگونه دزدکی حرکت کنم.

2. از بدن خود مراقبت نکنید. برای چی؟ من هنوز بدن نیستم - این یک فلسفه پردازی از ذهن است ، توجیه تنبلی است. بدن نیازهای خاصی دارد. برای اینکه عملکرد طبیعی داشته باشد ، نیاز به مراقبت مناسب دارد. هر مکانیزمی در صورت عدم نظارت سریعتر خراب می شود. بدن به غذای سالم ، آب تمیز ، گرما و راحتی نیاز دارد. همچنین نیاز به ورزش دارد. اگر شخصی تمام روز روی صندلی بنشیند ، پس زخم های زیادی ایجاد می کند. بدن نیاز به حرکت دارد ، می توانید به استخر بروید ، ورزش کنید ، به تمرین بپردازید ، بدوید ، باغبانی کنید (همچنین بار بسیار خوبی است) و ...

"... تغییرات داخلی باید اول از همه در خود شخص باشد ، این معنای رشد معنوی اوست! بقیه همه فرعی است. بدنه ، مانند هر اتومبیل ، البته باید تماشا شود ، اما فقط برای رسیدن به هدف. "

3- فیلم ها را تماشا نکنید ، زیرا من روحانی هستم - این شخصاً با من بود. و با این وجود هر وقت کسی فیلم را تماشا می کرد ، بلافاصله غرور و تمایل به آموزش ظاهر می شد. و در ذهنم فکر کردم: "او گناه می کند! پس انداز ضروری است! " الان خنده دار است همه اینها مزخرف است. اما فیلم های خوبی وجود دارد: "پیکی" ، "ستارگان روی زمین" ، "جنگجوی صلح طلب" ، "راهب و شیطان" ، "اوه خدای من" (2012 ، هند) ، "جودا و اکبر" ، "جوزپه موسکاتی: عشق شفا دهنده" " و غیره. و این فقط مدرن است. و چند فیلم خوب قدیمی ، افسانه ها و کارتون ها. و در هر کدام - نمونه هایی از عزت ، خوبی ، وجدان.

4- با دوستان گپ نزنید. آنها در "جانور" هستند. اگر به یاد داشته باشید ، در کتابهای سنسی با بچه ها ارتباط برقرار می کرد ، با آنها استراحت می کرد ، آموزش می دید. اگرچه بچه های این کتاب فرشته نبودند ، اما آنها مردم عادی بودند. مردم باید با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. کل کره زمین به دوستی و اتحاد احتیاج دارد.
فردی که درگیر رشد معنوی خود است با افراد نزدیک و آشنایان روابط برقرار می کند و برعکس فرو نمی ریزد. و این در ضبط شگفت انگیز رادیو ALLATRA با ولادیمیر (سومی) "معنویت واقعی در عمل" بخوبی بیان شده است.

5- کار نکردن - اگر شخصی تنبل است و کار را دوست ندارد ، پس روشن است که چرا باید شخص آن را ترک کند. اما شما باید برای چیزی بخورید. این بدان معنی است که شما باید کار کنید. و همانطور که قبلاً ذکر شد: شما می توانید یک چهره فعال باشید ، در میان مردم زندگی کنید ، از نظر جسمی سخت کار کنید یا معلم باشید ، دستیار تحقیق ، تحقیق ... این دخالت نمی کند ، کاملا ".

این لیست کاملی از تعویض های ذهن حیوانات نیست.

این تعویض ها موارد منفردی نیستند ، اما تقریباً همه کسانی که مسیر رشد معنوی را در پیش گرفته اند با آنها روبرو می شوند.

این واقعیت که همه جایگزینی های یکسانی دارند ، اثبات کار یک سیستم واحد ذهن حیوانات است. الگوها یکسان هستند ، فقط با توجه به تجربه زندگی و دیدگاه های شخص کمی در رنگ های مختلف نقاشی شده اند.

اکنون که شخصیت دانش اولیه را در کتابهای آناستازیا نوویخ مطالعه می کند ، برای سیستم ذهن حیوانات بی فایده است. این سیستم می فهمد که کاری باید انجام شود وگرنه به سادگی قدرت خود را از دست خواهد داد. سپس او سعی می کند ، از طریق آگاهی ، تلاش یک فرد در رشد معنوی را برای تغییر در امور بیرونی جایگزین کند. آگاهی بیانگر اعتقاد به شخصیت در تصویری از شخصی است که در مسیر معنوی قدم می زند ، اختراع شده توسط آن ، گرچه نه آگاهی و نه سیستم ذهن حیوانات چیزی در مورد خدا ، درباره رشد معنوی و از خود شخصیت نمی دانند.

"چرا به نظر می رسد شخصی وقت زیادی را صرف مطالعه" معنوی "، در علامت های نقل قول می کند ، اما به یک شخص معنوی تبدیل نمی شود؟ حال ، اگر به مدلی نگاه کنیم که برای انتقال دوم صداگذاری کرده ایم ، اینها "هنرمندان" روی "صحنه" هستند و شما به عنوان یک شخصیت ، تماشاچی نشسته در سالن هستید. به نظر می رسد که شما به دنبال یک مسیر معنوی نیستید. شما آرزویی دارید ، احساس می کنید ضروری است و واقعیت دارد ، آن را احساس می کنید. اما شعور شما ، یعنی شیاطین یا "هنرمندان" شما - بنابراین آنها فقط این را بازی می کنند. آیا می فهمی؟ آنها معنویت بازی می کنند. معلوم می شود که آنها به جای شما در جستجوی معنوی هستند. آنها مشغول مراقبه می شوند ، سپس می گویند: "ببین ، تو قبلاً بودا هستی! شما دیگر حتی یک فرشته نیستید ، شما به طور کلی یک بودا هستید! شما در حال حاضر بودیساتوا یا حتی بیشتر هستید "، چیزی شبیه به آن. "شما کجایید!" - بله؟ بعداً به این نکته برگردیم. اما واقعاً چه اتفاقی می افتد؟ در حقیقت ، شما همانطور که می نشینید می نشینید. همانطور که به "هنرمندان" خود نگاه می کردید ، به شیاطین خود نگاه می کنید. اما دوباره می گویم: تنها کسی که می تواند از این "تئاتر" با دنیای معنوی تماس بگیرد شما به عنوان یک تماشاگر ، یعنی به عنوان یک شخصیت هستید. اما "هنرمندان" راهی برای رفتن به آنجا ندارند.

آگاهی به طور مداوم برخی از مسیرهای پیچیده رشد معنوی را در ذهن ایجاد می کند: شما باید یک مربی معنوی پیدا کنید ، تمام کتاب های مربوط به رشد معنوی را بخوانید ، یاد بگیرید که همه مراقبه ها را انجام دهید ، خانواده خود را ترک کنید ، کار کنید ، به کوه بروید ، و غیره. اما خدا در حال حاضر درون ماست. و در هر ثانیه شما می توانید و باید به او متوسل شوید.

« تاتیانا: خدا اینجاست ، شما دنیای معنوی را احساس می کنید و نیازی به رفتن به جایی ندارید. اما مردم دائماً در حال ساختن نوعی هزارتوی ، نوعی مسیر طولانی هستند و او در اینجا در گفتگو و منتظر است.

ایگور میخائیلوویچ: اما این آگاهی است. درست. این همانگونه است که ما پیش از آن گفتیم ، "هنرمندان" شروع به نمایش "صحنه هایی" از نحوه انجام کارهای معنوی می کنند. و در آخرین برنامه ای که من و شما صحبت کردیم ، من دوستانم را آوردم ، چگونه آنها برای جستجوی معنوی خود و مانند آنها از کوهها بالا می روند ... چه کسی آنها را به آنجا فرستاده است؟ بله ، این "هنرمندان" هستند. آیا می فهمی؟ شعور او با افکار ... بنابراین آنها مردم را از یکی به آنجا سوق می دهند ، آنها همه جا رانندگی می کنند. اما آنها آنها را به خدا نمی رسانند ، این دردسر است. اما فرد مشغول است. و به نظر می رسد ، شخصیت - این تلاش برای خدا را احساس می کند ، و آگاهی جایگزین آن می شود. و بنابراین ، آن را از یک کلیسا به کلیسای دیگر ، جایی دیگر ، به عقب و جلو می برد. تفاوت در چیست؟ خدا درون است. او اینجاست. نکته اصلی این است که برای او تلاش کنیم. و نه تغییر داستان در "صحنه". "

از برنامه

ماده به هیچ وجه نمی تواند در بودن با خدا اختلال ایجاد کند. فقط مهم است چگونه ماده می تواند در امور معنوی دخالت کند؟ غیر ممکنه.

"هیچ قدرتی بالاتر از معنوی وجود ندارد!"

A. Novykh ، AllatRa

معلوم می شود که آمدن به خدا یا نه فقط انتخاب شخصیت است. هیچ مانعی نمی تواند مانع این امر شود. انتخاب درونی شخصیت و تصمیم قاطع مهم است.

« اولگا: و چگونه شخص می تواند این وضعیت را در زندگی روزمره بداند؟ واقعاً در کار ، در خانواده مهم نیست ... اغلب گفته می شود که زندگی روزمره فرصتی برای رشد معنوی نمی دهد ...

ایگور میخائیلوویچ: این درست نیست ، نمی تواند باشد. هیچ مانعی وجود ندارد که بتواند انسان را از درک جهان خدا باز دارد. نه ، نمی تواند باشد. این حرف مغز است. هوشیاری صحبت می کند. حواس پرتی است ، همیشه آزار دهنده است. تفاوت در چیست؟ هر کاری که می کنید ، همیشه احساس می کنید ، باید دنیای معنوی را احساس کنید. و اول از همه ، اینکه دائماً با جهان خدا ، با خدا گفتگو کنیم. این جدایی ناپذیر است ، یک گفتگوی دائمی است ، فوق العاده است. و برای این شما نیازی به نشستن جایی در آنجا ، ساعاتی دور از مردم ، در بالای کوه یا در برخی از جنگل ها ، خلوت و تعمق در مورد چیزی ندارید ، به طوری که هیچ چیز حواس شما را پرت نمی کند.

حواس شما به چیست؟ مغز این نشان می دهد افرادی که بازنشسته می شوند ، و به جنگل می روند ، به جایی در برخی از شهرک ها می روند و سعی می کنند چیزی را درک کنند ، آنها سعی می کنند با مغز درک کنند. چگونه می توانید اقیانوس را درون یک لیوان پر کنید؟ باید یک اقیانوس شد. بعد برای شما مهم نیست که لیوان شما کجاست و چه کاری انجام می دهد ، فقط به دنبال آن هستید تا بدجنس نشوید. درست؟"

از برنامه "معنای زندگی جاودانگی است"

همه ما یاد می گیریم. سیستم همان چیز را برای همه پرتاب می کند. و تجزیه و تحلیل این شرایط با افرادی که در مسیر معنوی هستند بسیار مهم است ، زیرا امکان به اشتراک گذاشتن تجربه کار در مورد خودتان را فراهم می کند.

دلبستگی به دنیای مادی چیست؟

"و شما نمی توانید تصور کنید که چند نفر در آستانه شامبالا پا لگد زدند. و فقط تعداد کمی این آستانه را پیدا کردند. افکار پاک و قلب مهربانشان گذرگاه شد. در آنجا در نسخه های خطی می خوانید: "... افرادی فارغ از دلبستگی به چیزها ، اموال ، غنی سازی شخصی ، عاری از خودخواهی ، یعنی کسانی که به کمال اخلاقی بالایی دست یافته اند ..." "

اگر یک چیز یا یک فرد نزدیک یا کار داشته باشم ، آیا به آن ملزم خواهم شد؟ جواب منفی است! نگاهی به سنسی از کتابهای A. Novykh بیاندازید. او شغل ، ماشین ، دوستان و حتی حیوانات خانگی دارد. او به آنها وابسته نیست. او بودیساتوا است ، نمی تواند به ماده وابسته باشد. معلوم می شود که دلبستگی به ماده منحصراً درونی است و به خود شخص بستگی دارد.
بنابراین چگونه می توانید بفهمید شخصی به ماده وابسته است؟ بسیار ساده:

1. شما در مورد آن فکر می کنید؛
2. دلبستگی واکنش احساسی درونی را در شما ایجاد می کند.

و اکنون با جزئیات بیشتر. اگر شخصی به بدن متصل باشد ، هوشیاری مدام این را یادآوری می کند. این می تواند افکار بی پایان باشد: "من بهتر شدم ، باید لاغر شوم" ، "من هنوز هم نیاز به پمپاژ اینجا دارم" ، "چقدر باحالم" ، "من زشت هستم" ، "دوباره یک جوش ، چه وحشتناک" ، و غیره

پیش از این ، حتی قبل از اینکه با کتاب های A. Novykh آشنا شوم ، پیوند بسیار شدیدی با بدن داشتم. اینها افکار مداوم در مورد چگونگی ظاهر من ، مقایسه ظاهر من با دیگران ، ترس از اینکه شخصی ظاهر من را دوست ندارد ، بود. این دلبستگی باعث ایجاد احساسات منفی بسیار شدیدی در من شد. و در مدرسه ، وقتی فهمیدم کسی مرا دوست ندارد (حتی اگر آن شخص برای من ناآشنا باشد) ، به طور کلی گریه می کردم. برعکس ، بعضی از پسران گفتند که من زیبا هستم ، پس غرور گزاف "چقدر باحالم" و خیالی که به سرعت "خوشبختی" تمام شد از من پرید. راستش را بخواهید ، من پیوستگی به بدن را نیز مشاهده می کنم. اما اکنون به شکل نهفته تری صورت می گیرد. به عنوان مثال: در طول روز وقتی از کنار آن عبور می کنم ناخودآگاه می توانم به آینه نگاه کنم ، و در عین حال ممکن است این فکر در ذهنم بلغزد: "تو خودت را راه اندازی کرده ای" یا "چیزی شبیه به آن".

بگذارید بگوییم شخصی به محبوب خود وابسته است. او نیز دائماً به نیمه دیگر خود فکر خواهد کرد. این می تواند حسادت باشد: افکار در مورد اینکه شریک زندگی من کجاست ، با چه کسی و غیره است یا روزی 10 مرتبه در سر یا در مقابل افراد دیگر از شریک زندگی خود تعریف می کنید: "چقدر باحال است" ، "و شما می توانید چنین کاری کنید" تصور کنید که من چه کار کردم "،" من با مردم خیلی خوش شانس بودم "و غیره. پیوستن به نیمه دوم نیز در چندین خیال درباره آینده احتمالی مشترک بیان می شود. واضح است که این عشق واقعی نیست ، بلکه فقط میل به قدرت و سلطه است.

وقتی شخصی به چیزی وابستگی داشته باشد برای سیستم بسیار مفید است. زیرا این برای او تقویت احساسی است. به عنوان مثال ، شخصی به ماشین خود متصل است. سیستم چنین موقعیت هایی را برای این فرد ایجاد می کند تا به نوعی قلاب کند و احساسات منفی و مثبت را برانگیزد. به عنوان مثال: چنین شخصی به طور مداوم در جاده قطع می شود ، کسی صبح ماشین خود را خراش می دهد ، پرندگان یک هدیه را ترک می کنند ، اغلب خرابی ها ممکن است در ماشین باشد. اتصال به اتومبیل در این شرایط باعث کینه ، عصبانیت ، پرخاشگری می شود. اما این اتفاق می افتد که سیستم در موقعیت هایی که فرد دچار سرخوشی می شود ، بلغزد. به عنوان مثال: یک مکان پارک موفقیت آمیز که مدتها در انتظار آن بودید ، به دلیل "زیبایی فلزی" خود ، یک ماشین شستشوی رایگان دریافت کردید.

وقتی شخص به پول ، ثروت وابسته باشد ، هرگونه کاهش واقعی یا بالقوه در این ارزشهای مادی نیز باعث ایجاد عواطف منفی می شود.

"اگر شما با اندیشه و آرزوهای خود به ثروت علاقه مند هستید ، بهتر است آن را بین فقرا تقسیم کنید. زیرا از این طریق برای روح شما بهتر خواهد بود. از این گذشته ، نگرانی مداوم برای افزایش ثروت فرد ، شخص را مادی می کند ، خصوصیات طبیعت حیوانات مانند حرص و آز ، حسادت و خودخواهی را در وی بیدار می کند. "

خلاص شدن از شر دلبستگی ها به نظم و انضباط ذهن و کنترل دقیق آنچه به ذهن می رسد نیاز دارد. نباید در برابر تصاویر واهی که آگاهی می لغزد ، واکنش نشان داد.

"فقط کسی که به چیزهای مشهود متصل نباشد ، به روح اهمیت می دهد."

در واقع ، وقتی فرد بیاموزد از تماس با دنیای معنوی و نه با مادی ، لذت و لذت را دریافت می کند ، تمام وابستگی ها از بین خواهد رفت.

"اگر خدا اول بیاید ، پس همه چیز دیگر سر جایش خواهد بود."

آگوستین اورلیوس

رشد معنوی یک کار درونی بر روی خودش است

هر کاری که انسان در دنیای مادی انجام می دهد ، صحبت می کند و فکر می کند - همه اینها بیرونی است. افکار ، اطلاعات ، ماده و بنابراین خارجی هستند. گفتار ، کردار و کردار - حتی بیشتر.

هرچه شخص بگوید: "من می خواهم خدا را بندگی کنم" ، "هدف من رهایی معنوی است"، - اگر در داخل تغییر نکند ، فقط کلمات خواهند بود ، هوا را تکان می دهند.

"اگر کسی که می خواهد از نظر معنوی رشد کند ، فقط توسط خواسته ها محدود می شود ، مانند" من می خواهم "،" من خواهم شد "،" من خواهم شد "، اما در زندگی روزمره خود واقعاً کاری برای این کار انجام نمی دهد و تغییر نمی کند ، دیگر معنایی از این نخواهد داشت ... اما ، اگر شخصی واقعاً مشغول خودآموزی و خودسازی است ، با کمک نظم ، کنترل خود و اعمال معنوی ، خستگی ناپذیر روی خودش کار می کند ، پس با گذشت زمان می آموزد که احساسات ، رفتار ، افکار خود را کنترل کند. "

A. Novykh ، AllatRa

هیچ دعای جادویی ، کتاب جادویی ، سحر وجود ندارد که شما را از نظر روحی آزاد کند ، و شما را به بعد 7 منتقل کند. این کار بر روی خودش ، انتخاب درونی شخصیت است.

"آر در اینجا با انتخاب شخصی یک شخص ، هدفمند بودن ، کار بر روی خود و پافشاری از هدف معنوی نقش مهمی ایفا می کند. تأکید می کنم که چنین تغییراتی منحصراً با تحول دنیای درونی شخص همراه است! اگر شخصی سعی کند شرایط بیرونی خود را بدون تغییر در داخل تغییر دهد ، دیگر هیچ حسی نخواهد داشت! "

تغییر در محیط بیرونی بدون تغییر درونی یک پیشرفت معنوی نیست ، بلکه یک تمایل به نفس است ، یک بازی معنویت ، توهمات آگاهی است.

"و اگر به شما بگویم:" قائم بنشینید ، هر بار دیگر نفس بکشید و از نظر معنوی روشن خواهید شد ". بله ، این همه مزخرف است. حداقل می توانید روی سر خود بایستید ، اما اگر به رشد درونی خود نپردازید ، شخص معنوی نخواهید شد. دقیقاً به توسعه داخلی ، هر ثانیه. اینگونه است که پدر سرجیوس ، در هر ساعت ، در هر لحظه صحبت می کند. یعنی نباید آن درک حسی از جهان معنوی را از دست داد. "

از برنامه "معنای زندگی جاودانگی است"

خدا ، دنیای معنوی از مادیات دور است ، آگاهی این را نمی فهمد ، نمی داند. رشد معنوی هیچ ارتباطی با خارج ندارد. اینها تغییرات خارجی نیستند که توسط آگاهی اختراع شده اند ، بلکه تغییرات درونی هستند.

"بنابراین ، گنجینه ها تحول معنوی یک شخص است. اما برای رسیدن به آن باید هر روز روی خود سخت کار کنید. همه کسانی که از طریق مسیر اغوا می شوند به پایان خود نمی رسند ، زیرا مسیر پیش فرض تغییرات درونی است. اولین کسانی که مسیر را ترک می کنند کسانی هستند که زیاد حرف می زنند اما برای تغییر شکل دادن خود کاری نمی کنند. کسانی که بدنبال پیروزی های آسان هستند دنبال می شوند. سپس کسانی که فریب توانایی هایی را می خورند که در آنها برای جلب رضایت از اهمیت آنها در این جهان گشوده شده است ، از مسیر معنوی نیز منحرف می شوند. بعلاوه - کسانی که از همان فرایند جستجوی معنای زندگی لذت می برند ، اما خود را درک نمی کنند و در نتیجه چیزی پیدا نمی کنند. کسانی که به خود شک دارند ، حکیمی که حقیقت معنوی را برای آنها آشکار کرد و خود حقیقت نیز از مسیر معنوی دور می شوند. همه این افراد مسیر معنوی را آنگونه که برای آنها در این دنیای مادی مفید است ، تفسیر می کنند. و فقط کسی که با پاکی و خلوص نیت تا پایان راه می رود ، در کار معنوی خود پایداری می کند ، و هر روز خود را متحول می کند ، فقط او گنجینه های معنوی خود را در زندگی پیدا می کند ، که امکان رفتن به دنیای دیگر را فراهم می کند. معنای این مثل به شرح زیر است: غالباً افراد با پیروی از مسیر معنوی ، به جای گنجینه های معنوی خود که راهی به ابدیت می گشایند ، به دنبال موفقیت شخصی در این دنیای زمانی هستند.

"معنای رشد معنوی یک شخص در تغییر کیفی درونی اوست!"

عشق به دو

شخصیت جز شعور خودش چیزی را از خدا جدا نمی کند. هوشیاری تنها چیزی است که تقسیم می کند ، انواع موانع واهی را قرار می دهد. این کار نیست ، نه خانواده ، نه نزدیک ، نه چیزهایی از دنیای مادی که شخصیت را از خدا جدا می کند ، این فقط آگاهی خودش است ، یا بهتر بگوییم ، انتخاب گوش دادن به او است.

خدا عشق است! شخصیت بخشی از روح القدس است که جوهر آن عشق است. این بدان معنی است که شخصیت نیز عشق است. هوشیاری توانایی عشق را ندارد. هیچ کس با شخصیت در انتخاب آزادانه او تداخل نمی کند ، نه خدا ، نه شیطان و نه شعور خودش. اگر شخصیت خدا را انتخاب کند ، به سمت خدا می رود ، با عشق ادغام می شود. اگر شخصیت شیطان را انتخاب کند (شعور را بشنود) ، به سراغ شیطان می رود. این یک انتخاب انحصاری از شخص است.

"مهم نیست که در این دنیا چه کاری انجام می دهید. خیلی مهمتر اینکه بعد از این دنیا چه اتفاقی خواهد افتاد. شما برای آنچه بعد از این دنیا می آید چه می کنید؟ پس از فارغ التحصیلی. واقعاً خیلی سریع تمام می شود. زمان به سرعت در حال دویدن است. این مایع ترین ماده است. نگه داشتن آن غیرممکن است. "

از برنامه "حقیقت برای همه یکی است. توهم و مسیر "

یک شخص می تواند در این دنیا هر کاری را که می خواهد انجام دهد: خانه را تمیز کنید ، در باغ کار کنید ، در محل کار خود باشید ، با کودک سوار یک تاب شوید ، با نیمه دیگر دست بگیرید ، موسیقی بسازید ، نقاشی کنید ، برقصید ، از کوه بالا بروید. فرقی نمی کند ، مهمترین چیز این است که با خدا باشی! این کاملاً درونی است. این رابطه ای بین دو عاشق است - تو و خدا!

با رویکرد خلاقانه معلم به این فعالیت ، کودک می تواند نگرش صحیح نسبت به اشتباهات ، توانایی کار با آنها را ایجاد کند. تصحیح اشتباهات به شما اطمینان می دهد که نمره نهایی سطح واقعی آمادگی را نشان می دهد. بعضی از معلمان برای هر کار از این دست نمره دادن را امتحان می کنند و باید حداقل یک امتیاز از نمره وظیفه اصلی بالاتر باشد.

اصلاح و انجام چه زمانی انجام شده است؟

تصحیح اشتباهات را می توان در کلاس ، با معلم یا در خانه ، احتمالاً تحت نظارت والدین انجام داد. اگر معلم کار روی اشتباهات را به عنوان تکالیف خانه تعریف کند ، باید مطمئن باشد که همه دانش آموزان الگوریتم اساسی کار را می دانند و به خاطر می آورند. برای این کار ، ممکن است لازم باشد به ترتیب ترتیب اقدامات ، به هر کودک یادداشت بدهید.

به عنوان یک قاعده ، کار بر روی خطاها پس از کنترل ، کار مستقل یا خلاق انجام می شود. در عمل تک تک معلمان ، فعالیت های منظمی برای تجزیه و تحلیل و اصلاح اشتباهات انجام شده در هر کلاس یا تکالیف وجود دارد.

مراحل اصلی و اشکال سازماندهی کار روی اشتباهات در درس است

هنگام کار در یک درس ، چندین مرحله اصلی وجود دارد:

  • مشاوره ،
  • اصلاح دانش و مهارت ،
  • تشخیص نتایج ،
  • فعالیت ارزیابی.

تحت نظارت معلم ، کل درس یا بخشی از آن را می توان به تصحیح اشتباهات انجام شده در درس اختصاص داد. این امر توسط معلم بسته به میزان کار و توانایی های تیم تصمیم می گیرد. در عمل هر معلم ، سازمان فردی این فعالیت ممکن است وجود داشته باشد. در اینجا چند نمونه ذکر شده است که بیشتر در روند یادگیری رایج هستند.

  • معلم از آن دسته از دانش آموزانی که در جمله اول (کار ، س questionال) اشتباه کرده اند می خواهد که دست خود را بالا ببرند. بنا به درخواست یا تصمیم معلم ، یکی از دانش آموزان به تخته سیاه می آید و کار بر روی تخته سیاه را انجام می دهد. همه دانش آموزان در دفترچه های خود همین کار را می کنند. بنابراین ، کودکان از طریق اشتباهاتی که نه تنها توسط خودشان ، بلکه توسط کل کلاس مرتکب شده اند ، کار می کنند ، که می تواند یک مثبت و منفی این روش باشد.

استفاده از این شکل سازمان پس از کار تأیید (کنترل ، مستقل ، بخش) امکان پذیر است.

  • با استفاده از این فرم سازماندهی درس ، یک دانش آموز در مورد تابلوها روی اشتباهات خود کار می کند ، بقیه دانش آموزان اشتباهات خود را در دفترها اصلاح می کنند. از یک طرف ، این روش باعث صرفه جویی در وقت صرف شده برای این فعالیت می شود ، از طرف دیگر معلم کنترل تیم را از دست می دهد. برای جلوگیری از این امر لازم است که هر کودک بتواند بدون حواس پرتی کودکان دیگر برای کمک به معلم متوسل شود.

با چنین سازمانی از کار ، انجام کاری برای مشغول نگه داشتن دانش آموزانی که کار را کاملاً انجام داده اند ، بدون اشتباه در آن ضروری می شود. بهتر است اگر یک فعالیت خلاقانه باشد. این دانش آموزان می توانند سایر کودکان را بررسی یا مشاوره دهند ، مشکلات مربوط به افزایش پیچیدگی را حل کنند ، مقاله بنویسند ، تکالیف خود را بسازند ، جالب ترین آنها را می توان در کل کلاس انجام داد.

  • بعضی اوقات معلمان برای صرفه جویی در وقت در درس ، فقط اشتباهات معمولی که دانش آموزان هنگام انجام تکلیف مرتکب شده اند را برجسته می کنند و فقط روی آنها کار می کنند. در این حالت ، تجزیه و تحلیل و اصلاح رایج ترین نقص ها توسط کل کلاس با هم انجام می شود. برای این کار ، دانش آموزان بنا به میل خود ، به نوبه خود یا با تصمیم معلم ، به تخته سیاه فراخوانده می شوند ، بسته به اینکه چه کسی در کار خود اشتباه کرده است.

الگوریتم اقدامات

کار روی خطاها طبق الگوریتمی خاص که توسط معلم تعیین شده است انجام می شود. در مدرسه ابتدایی توصیه می شود که هر دانش آموز دارای چک لیست نحوه ادامه کار باشد.

به عنوان مثال ، در دروس روسی ، الگوریتم به این شکل است:

  • مشاهده همه کارها ، به اصلاحات معلم توجه کنید.
  • با یادآوری قانون مربوط به این موضوع ، اشتباهی پیدا کنید ، کلمه را به درستی هجی کنید.
  • استرس بگذارید ، هجی کردن را برجسته کنید.
  • زیرمجموعه خطای زیر خط بزنید.
  • یک یا چند کلمه / عبارت مشابه عبارات در حال انتخاب را انتخاب کنید.

کار بر روی خطاهای نحوی نیز به همین ترتیب انجام می شود. شما باید جمله ای را بنویسید که در آن اشتباهی رخ داده است ، اعضای جمله را برجسته کنید (همه یا اصلی ها - به صلاحدید معلم ، بسته به تکلیف) ، قانون این موضوع را بخاطر بسپارید. بعلاوه ، توصیه می شود پیشنهاد خود را بنویسید تا طرح آن با طرح آزمایش شده مطابقت داشته باشد.

بعد از کار خلاقانه ، به عنوان مثال ، مقاله یا ارائه ، ممکن است لازم باشد که روی سبک های گفتاری ، خطاها کار کنید. گروههای اصلی آنها شامل نحو-واژگانی ، صرفی-سبکی و واژگانی-سبکی است.

یادداشت راهنما

برخی از معلمان از کارت حافظه در عمل خود استفاده می کنند. می تواند توسط معلم ساخته شده و در بین کلیه دانش آموزان کلاس توزیع شود و یا همراه با کودکان تحت نظارت معلم قابل اجرا باشد. آنها گروههای اصلی خطاها را در فرم شماره گذاری و ثبت کردند:

  • موضوع.
  • مثال ها.

هنگام بررسی کار ، شماره ای متناسب با شماره یادداشت در حاشیه دفتر قرار می گیرد. این کار دانش آموزان را تسهیل می کند ، اما به لطف وضوح ، استفاده از حافظه بصری ، سیستم دانش را نیز بهبود می بخشد. دانشجو بارها و بارها به این کارت مراجعه می کند ، که به حفظ بهتر مطالب کمک می کند.

بررسی و جمع بندی

در پایان کار روی خطاها ، باید بررسی کنید. اشکال مختلفی در سازماندهی آن وجود دارد.

  • خودآزمایی؛

سالهاست که زندگی و زنانی را مشاهده می کنم که در موقعیتهای مختلف خانوادگی با مشکل روبرو می شوند و اغلب اوقات از آنها می شنوم "من خیلی روی خودم کار می کنم ، اما او ..." ، "من خیلی تغییر کردم ، و او ..." و جملات مشابه. با شنیدن سخنان زنان ، مشاهده رفتار آنها ، می بینم که بسیاری از آنها در مورد خودشان توهم دارند ، بنابراین ، نتیجه ای می گیرند که مورد پسند آنها نیست.

بیایید امروز تجزیه و تحلیل کنیم که این "اسرارآمیز کار بر روی خود" چیست و چگونه از توهم در این موضوع جلوگیری کنیم.

بیایید این کار را با استفاده از مثال نامه ای از لودمیلا انجام دهیم:

"من 13 سال است که از خودم مراقبت می کنم و شوهرم نمی خواهد در این مسیر پیشرفت کند. و امروز برای اولین بار فکر کردم (می فهمم که باید این کار را زودتر انجام می دادم ، اما ابتدا خودم را مطالعه کردم) ، اما شوهرم رشد نمی کند. و من قاطعانه اعتقاد داشتم - من تغییر خواهم کرد و او تغییر خواهد کرد. لودمیلا "

13 سال یک دوره عظیم است ، در این مدت شما می توانید در یک رابطه به موفقیت های زیادی برسید ، و اگر این اتفاق نیفتاده است ، در مورد تغییرات در خود دچار توهم هستید.

من خودم این حالت را می دانم. زمانی بود که به نظر خودم بسیار باهوش بود ، وقتی به راست و چپ مشاوره می دادم ، و نمی فهمیدم که چرا دیگران را تحریک می کنند. من زیاد خواندم و به دیگران آموختم. اما ... زندگی من تغییر نکرده است. به هیچ وجه. برای پانزده سال ، به نظر می رسید که در یک دایره قدم می زنم - وقایع تکرار می شوند ، زندگی به یک روند ناخوشایند ادامه می یابد ، و در همان زمان غیرقابل تحول رو به پایین است. و من شروع کردم به جستجوی راهی دیگر ، راهی برای تغییر زندگی خودم. من پنج سال است که این مسیر را دنبال می کنم ، اما نتایج حاصل از آن به طور قابل توجهی متفاوت است. در این مسیر خوشحال شدم. چون من نه تنها فهمیدم که کار بر روی خودش چیست بلکه شروع به انجام آن کردم.

آیا این ضرب المثل را شنیدید که "یک عادت بکار ، شخصیت را درو کن"؟ من همیشه حکمت عامیانه را تحسین کرده ام ، که قادر به بیان کل کتابهای خردمندانه در یک عبارت است. این اوست که ذات مفهوم کار را بر روی خود منعکس می کند.

شخصی که می خواهد رشد کند دقیقاً چه کاری باید انجام دهد؟

عادت های خود را که مانع زندگی با عادت های جدید می شود تغییر دهید.

بیاموزید که مشکلات خود را حل کنید و آنها را به روی افراد دیگر آویزان نکنید.

برای پاکسازی بدن از افکار منفی ، از پاکی بدن و سلامتی و ذهن خود مراقبت کنید.

یاد بگیرید با عزیزانتان ارتباط برقرار کنید ، مسئولیت خود را در روابط مشاهده کنید و بار دیگری را به دوش نکشید.

خرد نیاکان ما را مطالعه کنید ، پاسخ سوال "چگونه خوشبخت باشیم" را بفهمید و این مسیر را دنبال کنید.

اهداف تعیین کنید و به آنها دست یابید.

برای اینکه بتوانید اشتباهات خود را اصلاح کنید ، و چندین سال روی آنها چرخه نداشته باشید.

به طور مداوم شخصیت و روابط خود را با افرادی که سر راه ملاقات می کنند ، توسعه ، بهبود ، بهبود بخشید.

در اینجا می توانید نکات بیشتری بنویسید ، اینها نکات اصلی هستند ، و شخصی که مسیر پیشرفت را در پیش گرفته است به ناچار تمام این مراحل را طی خواهد کرد.

نشانه این است که شما در حال تغییر ، پیشرفت هستید ، نتایج شماست. اگر مشكلات جمع شده ای داشته باشید اما آنها را برطرف نكنید ، این دو تا سه سال اول قابل مشاهده نیستند. اتفاقاً ، به همین دلیل است که بسیاری از مردم آنچه را که شروع کرده اند رها می کنند و معتقدند که اقدامات آنها به جایی نرسیده است و دستورالعمل هایی را دنبال می کنند که به سرعت نتیجه می گیرند.

اما ، اگر جلوتر بروید ، در برابر مشکلات تسلیم نشوید - نتایج غیرقابل توصیف است.

چگونه می توان فهمید که تغییر کرده ای؟

علائم خاصی وجود دارد که شما روی آنها کار می کنید.

بنابراین،

- اگر سلامتی شما بهبود یابد ، اگر در این زمینه عادت های خوبی پیدا کنید و رژیم غذایی شما سالم تر شود ؛ اگر دوستان تعجب می کنند که چقدر خوب به نظر می رسید ، و شما از ظاهر و وضعیت درونی خود راضی هستید. اگر به ندرت بیمار می شوید و خیلی سریع بهبود می یابید ؛

- اگر روابط با عزیزان بهبود یابد ، برای شما آسان استشما موفق می شوید با شوهرتان زبان مشترکی پیدا کنید ، احترام و علاقه بیشتری به او دارید ، و او با دقت و توجه به شما پاسخ می دهد ، مسئولیت امور مرد خود را بر عهده می گیرد و شما با هم بسیار خوب هستید.

- اگر در محل کار همکارانتان بسیار ذهنی با شما رفتار می کنند ، سعی کنید مدت طولانی تری در شرکت خود بمانید ، اگر در تیم احساس راحتی می کنید از او راهنمایی بخواهید.

- اگر شرایط به گونه ای پیش برود که رویاهایتان تحقق یابد - گویی همه دنیا به شما کمک می کند: حمل و نقل به موقع می رسد ، با افراد مناسب ملاقات می کنید ، اطلاعات از منابع مختلف به شما می رسد و به شما کمک می کند به دنبال پاسخ س toالات خود باشید ، حتی هوا به نفع شماست - فقط در این صورت باران می بارد وقتی چتر دارید

- اگر برای هر آنچه می خواهید پول دارید و در آینده آرام و مطمئن هستید ؛ اگر دنیا شما را با هدیه خشنود می کند و شما با عشق خود از آن تشکر می کنید.

- اگر روحیه شما بیشتر و بیشتر است ، می خواهید شادی خود را با جهانیان تقسیم کنید و اگر لبخند اغلب روی صورت شما زندگی می کند ، این کار را می کنید و اغلب می خواهید همه دنیا را در آغوش بگیرید. اگر به سرعت از شرایط دشوار و درگیری خارج شوید ، خود را به حالت عشق بازگردانید.

- اگر هنوز این را ندارید ، اما در حال حاضر تمایل به دستیابی به همه اینها وجود دارد ، یا می دانید که چگونه به این هدف برسید و در جهت انتخاب شده عمل کنید.

اگر همه اینها در زندگی شماست ، می توانید به خودتان تبریک بگویید - واقعاً روی خودتان سخت کار کرده اید!

متأسفانه ، یک فرد مدرن معنای کاملاً متفاوتی را در مفهوم کار روی خودش قرار می دهد ، مرتکب اشتباه می شود و تسلیم می شود ، نتیجه مطلوب نمی گیرد ، و همچنین همه اطرافیان را مقصر این امر می داند - شوهر / همسر ، همکاران ، نویسندگان متون مشابه ، خدا.

من برخی از اشتباهات معمول زنان را لیست می کنم.

اشتباه شماره 1 من زیاد می خوانم \u003d خیلی می دانم \u003d خیلی چیزها می توانم انجام دهم.

آیا قبول دارید که مطالعه در مورد سبک زندگی سالم و داشتن یک سبک زندگی سالم دو چیز متفاوت است؟ شما می توانید درباره تغذیه مناسب ، برنامه روزمره ، فواید و مضرات محصولات مختلف چیزهای زیادی بدانید ، اما در عین حال خودتان را با رول و قهوه پر کنید ، با یک لیوان آبجو سیگار بکشید و با دوستانتان استراحت کنید. آیا نتیجه مطلوب در این صورت خواهد بود؟

به همین ترتیب ، در سایر حوزه های زندگی - شما می توانید چیزهای زیادی بدانید ، اما اگر حداقل 30٪ از دانش خود را به کار نگیرید ، این یک وزن مرده در حافظه شما است ، آن را مسدود کرده و توهم پیشرفت خود را حفظ می کند.

اشتباه شماره 2 من باهوشم ، و شوهرم گنگ تر از من است ، او باید به من گوش دهد.

در زرادخانه یک زن مدرن ابزارهای زیادی وجود دارد که به او امکان می دهد خود را برتر و بهتر از شوهر خود بداند - او به آموزش می رود ، به سخنرانی های هوشمند گوش می دهد ، کتاب های زیادی می خواند ، در مورد موضوعات خود با زنان دیگر بحث می کند.

این امر به او احساس برتری قابل توجهی نسبت به همسرش می دهد ، مردی که نمی تواند رانده شود و مجبور به خواندن کتاب های هوشمند شود. او نمی فهمد که حضور در این آموزش کافی نیست ، او همچنین باید از ابزاری که در آنجا دریافت کرده در زندگی استفاده کند و برای این کار باید سخت کار کند.

غرور بهترین حالت برای ایجاد روابط با همسر شما نیست. اگر این کار را شروع کنید ، قطعاً خواهید دید که شوهر شما تمام حقایق مشترک را حتی بدون کتاب می داند.

اشتباه شماره 3 همه به من گوش می دهند ، من می دانم چگونه زندگی کنم.

در یک زمان ، من خیلی از دوستانم خسته شده بودم ، سعی می کردم زندگی را به آنها یاد بدهم. من به راحتی مشاوره هایی را به راست و چپ توزیع کردم ، و نمی فهمیدم که چرا آنها به من گوش نمی دهند. اکنون یادآوری این موضوع برای من خنده دار است ، زیرا می دانم که قبل از ارائه مشاوره ، باید آن را دنبال کنید. راز دیگر این است که شخص باید آماده تغییر CAM باشد. توصیه به زنی که تکرار می کند "همه اینها مزخرف است ، من قبلاً آن را امتحان کرده ام ، با بعضی از بزها" رو می کنم منطقی نیست - مهم نیست که به او چه بگویید ، مهم نیست که چه روش های موثری را ارائه دهید ، او از آنها ناامید خواهد شد زیرا قصد تغییر ندارد. شما هرگز نباید وقت خود را صرف چنین افرادی کنید ، به آنها ثابت کنید که خوشبختی وجود دارد ، شما فقط انرژی را هدر خواهید داد - آنها نمی خواهند به دنبال آن باشند.

من با دوستانم خوش شانس بودم - دوره زندگی من در توهم گذشته است و دوستانم را از دست نداده ام. اکنون ما دور هم جمع شده و در مورد بسیاری از مسائل زندگی بحث می کنیم. آنها برای من ارزش و احترام قائلند و از من مشاوره می گیرند زیرا تغییرات من را می بینند.

اشتباه شماره 4 من همه چیز را فهمیدم ، من همه چیز را می دانم! تغییر نمی کند.

تغییرات در ما بسیار کند اتفاق می افتد. وقتی شروع به تغییر خودم کردم ، به نظرم رسید که مثل حلزون قدم می زنم ، همه اطرافم خیلی سریعتر حرکت می کنند و در مدت کوتاهی به موفقیت می رسند. افسردگی من زمانی شدت گرفت که در مورد تکنیک های معجزه آسایی خواندم که در طی سه روز زندگی یک شخص را کاملا تغییر داد - به نظر خودم احمقانه ترین آدم های جهان بودم.

بعداً شروع به فهمیدن هزینه آن کردم و الگوهایی را دیدم که تأیید آنها را بعداً در تعالیم ودایی یافتم:

- کار بر روی خود در طی چندین سال بسیار کند است ؛

- در ابتدا بسیار دشوار است ، و به نظر می رسد که هیچ نتیجه ای وجود ندارد ، من می خواهم همه چیز را رها کنم و زندگی کنم
راه قدیمی ؛

- از لحظه درک مشکل تا لحظه حل آن ، حداقل نه ماه می گذرد که باید عادت های جدیدی را وارد کنید ، هر بار خود را کنترل کنید و اشتباهات را تصحیح کنید.

- بسیاری از افراد از تمایل ما برای بدست آوردن همه چیز به یک باره سو استفاده می کنند و ما را دستکاری می کنند و ما را به آموزش هایی مانند "یک میلیون در سه روز" ، "در دو هفته ازدواج می کنند" ، "تجارت از ابتدا در سه ماه" و همچنین داروهای مختلف برای همه بیماری ها و چالش ها و مسائل. برخی از آنها ابزارهای قدرتمندی برای موفقیت ارائه می دهند ، اما عملی شدن آنها زمان و تلاش بسیار بیشتری می طلبد.

اینها رایج ترین اشتباهات هستند ، و اگر خود را درگیر آنها کنید ، به این معنی است که فقط در ابتدای مسیر هستید و باید در امتداد آن بیشتر بروید ، هر موقعیتی را به عنوان درس بگیرید و بیشتر مطالعه کنید.

موفق باشی!

خودآموزی یک فعالیت آگاهانه انسانی است که هدف آن تحقق "من" خود و دستیابی به اهداف است. این روند به هیچ چارچوبی محدود نمی شود و شامل یک مدل خاص از رفتار انسان ، نگرش او به زندگی ، اعمال ، عزت نفس است. خودآموزی قطعاً به شما کمک می کند تا با مشکلات زندگی کنار بیایید و به آنچه می خواهید برسید. تحقق خود از طریق اقدامات هدفمندی صورت می گیرد که باید به هدفی خاص منجر شود.

جوهر آموزش شخصیت

تعریف دقیق آموزش خودآموز کاملاً دشوار است ، زیرا این اصطلاح شامل می شود بسیاری از تعاریف دیگر... این مفهوم همچنین دارای اصطلاحات مرتبط مانند خودشناسی و تحقق خود است.

این یک چیز نیست ، اما هر فرآیند مکمل یکدیگر است و به تنهایی غیرممکن است. خودآموزی برای هر فرد شرط لازم است ، زیرا در روند این امر جستجوی خود ، شکل گیری عزت نفس و دیدگاهی از جهان اطراف وجود دارد. خودآگاهی به شما امکان می دهد به س questionsالاتی مانند آرمان های شخصی ، مسیر زندگی ، روابط با دنیای خارج پاسخ دهید. نکته اصلی در آموزش خود ، درک اهمیت دوست داشتن خود و اطرافیان است. در مسیر بهبود خود ، فرد شروع به تمایز دادن بین مفاهیمی مانند خودخواهی و عشق به خود واقعی می کند. و در اینجا معلوم می شود که بدون عشق به خود شما نمی توانید دیگران را دوست داشته باشید و واقعاً قدر زندگی را بدانید.

استراتژی های زیادی برای بالا بردن خود شما وجود دارد ، اما بسیاری از روانشناسان از آن حمایت می کنند دقیقاً راه عشق... در روند تحقق خود ، فرد سعی می کند خود را بهتر کند ، اما به هیچ وجه دنیای خارجی را برای خود تنظیم نمی کند.

خودتان را بهبود ببخشید تعیین اهداف صحیح مهم است:

خودآموزی محدود به یک دوره زمانی خاص نیست. آی تی روند زندگی، که برای هر شخص متفاوت است. خودخواهی ، عصبانیت ، نارضایتی از دنیای پیرامون با کارهای بد برانگیخته می شود. با نگرش مثبت نسبت به خود و اطرافیان ، فرد عشق به زندگی ، انگیزه درونی ، توانایی تمایز بین امر مهم و ثانویه را پرورش می دهد.

آنچه خودآموزی می دهد

خودسازی برای فرد آسان نیست ، وظیفه اصلی شناختن خود است ، اما لذت بردن از این روند نیست. مردم تمایل دارند بسیاری از اقدامات ناخوشایند خود را توجیه کنند ، اما در مسیر خودشناسی باید آنها را بپذیرند و ببینند که چگونه با آنها رفتار صحیح داشته باشند. درک انگیزه اقدامات مهم است ، پس از آن مشخص خواهد شد که پرخاشگری ، تحریک ، ضددرد نتیجه یک مکانیسم دفاعی هستند، که در پاسخ به عقده های روانشناختی کار می کند.

کار روی خود یک تعریف پیچیده است ، هدف از این کار درک مکانیسم های دفاع از خود برای از بین بردن آن است. این البته در مورد غریزه طبیعی خود حفظ نیست ، بلکه در مورد مکانیسم پاسخ دهی زیانباری است که مانع از درک خود می شود. خودشناسی به معنای اکتشافات ناخوشایند است و این خودسازی است که به فرد امکان می دهد با آنها سازگار شود.

قبل از شروع خودآموزی ، تعیین اهداف زندگی و نتیجه مطلوب در آینده بسیار مهم است. فقط با یک دید واضح از نتیجه می توان در مورد امکان تغییر خود و تربیت صحبت کرد.

میانگین طلایی

در روند شناخت خود ، مهم است که درک کنیم که در حالی که فرد رشد می کند ، یک کیفیت را بهبود می بخشد و در حالت ایده آل ، کیفیت دیگری را تحت فشار قرار می دهد. خلاص شدن از شر همه عقده ها و کاستی ها به یک باره غیرممکن است ، زیرا فرزندپروری خیلی طول می کشد... اگر هدف خلاص شدن از شر هر چیز بد و به دست آوردن چیزهای خوب و همزمان و بدون کوچکترین هزینه ای باشد ، در ابتدا منطقی نیست و تحقق نخواهد یافت.

هر ویژگی انسانی دارای قطبی است:

  • اعتماد به نفس ؛
  • گشودگی-انزوا
  • فعالیت-بی علاقگی و مثالهای دیگر.

توسعه بیش از حد یک ویژگی خاص می تواند بر شخصیت به طور کلی تأثیر منفی بگذارد ، چنین تأکیدی حتی می تواند منجر به انحرافات ذهنی مختلف شود.

برای جلوگیری از اشتباه در مسیر خودشناسی و پیشرفت ، باید این تعاریف را با معنای خاص خود اهدا کنید. یعنی بدانیم که نتیجه مورد انتظار چیست و معنی این کلمات در یک مورد خاص چیست.

با خود شخصی موافقت کنید

تجاربی مانند شرم ، گناه ، عصبانیت ، تحریک نتیجه برخی الگوریتم های خاص ذهن است ، هنگامی که متنوع ترین اطلاعات با هم ترکیب می شوند ، و در نتیجه ، مغز یک الگوی رفتاری را ارائه می دهد، که ایده فعلی خود و دیگران را برآورده می کند. این احساسات قابل کنترل هستند ، زیرا در ابتدا فقط احساسات هستند. اگر یک تجربه خاص غالب شود ، مزمن می شود. این مجاز نیست ، و اگر این اتفاق افتاده است ، مهم است که در انگیزه ها تجدید نظر کنید و علت اصلی را پیدا کنید.

همراه با توافق با خود ، شما باید با دنیای اطراف هماهنگی حاصل کنید. در فرآیند خودآموزی ، فرد تصمیم می گیرد خود را تغییر دهد ، و نه محیط خود را. این شرط لازم در مسیر هماهنگی است ، زیرا اگر همه به این ترتیب عمل کنند ، هماهنگی واقعی حاصل می شود ، و نه تنها بین مردم ، بلکه بین انسان و طبیعت.

خودآموزی همچنین شامل کنار گذاشتن دلبستگی به امور است. جهان مادی به تدریج در پس زمینه محو می شود ، اما تا آخرین. همچنین هنگامی که فرد متوجه شود به چه میزان برای تحقق بخشیدن به خود احتیاج دارد ، باید بین دنیای درونی و مواد نیز هماهنگی وجود داشته باشد. این درک فقط از طریق خودآموزی حاصل می شود.

در نهایت ، فرد احساس آزادی ، تمام عیار و خوشبختی می کند ، که شاخص های خودآموزی مناسب است. در بسیاری از موارد ، فرد اشتباه می کند ، اما این فقط است زمان رسیدن به هدف را افزایش می دهداما آن را مستثنی نیست. اشتباهات نیز یک عامل انگیزشی قدرتمند است که اتفاق می افتد.


2020
polyester.ru - مجله ای برای دختران و زنان