30.08.2020

درد آرتریت روماتوئید. بدترین گناه در رابطه با همسایگان ما نفرت نیست، بلکه بی تفاوتی به آنهاست: غیر انسانی از آن متولد شده است. نقل قول به "بی تفاوتی و پاسخگویی" بدترین گناه در رابطه


موضوع: بدترین گناه در رابطه با همسایه، نفرت نیست، بلکه بی تفاوتی؛ این قله درست غیر انسانی است. بی تفاوتی و پاسخگویی. مقاله نهایی این استدلال و نمونه ها.

مقدمه: مردم به روش های مختلف متعلق به جهان هستند. بعضی ها نمی خواهند قدرت خود را برای کمک به دیگران صرف کنند، دیگران همیشه آماده تقسیم کردن با عزیزان نیستند نه تنها شادی، بلکه مشکلات و همچنین کمک به مردم کمک می کنند. همچنین در ادبیات شما می توانید ملاقات کنید، به عنوان قهرمانان با یک قلب مهربان، که مایل به پاسخگویی به بدبختی های دیگران و شخصیت های بی تفاوت نسبت به مشکلات دیگران هستند. بیایید این سوال را بیشتر بررسی کنیم.

البته، با این واقعیت استدلال می شود که نفرت احساس مخرب است. با این حال، بی تفاوتی بی تفاوتی بیشتر غیر انسانی و کیفیت خطرناک است. واقعیت این است که مردم تمایل به توجه به بی تفاوتی ندارند و سعی نمی کنند آن را از بین ببرند. علاوه بر این، بی تفاوتی به اطراف آسیب نمی رساند، زیرا تظاهرات آن بسیار قابل توجه نیست.

با این وجود، بی تفاوتی به مردم افزوده می شود و امید خود را برای آینده شاد محروم می کند. اما مهربانی و پاسخگویی ارزش های انسانی ارزشمند در همه فرهنگ ها است. امروز، متاسفانه، تمایل به کمک به مردم نادر است. افراد مدرن ارزش های کاملا متفاوت دارند - پراگماتیسم، قدرت، تمایل به رهبر. با این وجود، نمونه هایی از پاسخگویی را می توان در بسیاری از آثار ادبی یافت. خوب، بیایید چند نمونه را هر دو بی تفاوتی و پاسخگویی در ادبیات ارائه دهیم.

استدلال: یک مثال واضح از این واقعیت که بی تفاوتی به یک فرد می تواند منجر به مرگ او شود، می تواند در کار نیکولای واسیلیویچ گوگول "Shinel" یافت شود. بنابراین، ناخوشایند Akaki Akakievich Bashmachkin از این واقعیت که او با یک Chinel به سرقت رفته بود، از بین رفت و از این واقعیت که افرادی که می توانند به او کمک کنند، به او کمک می کنند. هنگامی که او برای کمک به او کمک کرد، هیچ کس به درآمد قهرمان اصلی عجله نداشت. او پس از بسیاری از انگشت شست در ناامیدی فوت کرد. از آنجا که مردم به او بی تفاوت بودند، ایمان خود را به این واقعیت از دست داد که مشکلاتش نگران بود. در نتیجه، از دست دادن پخت و پز به نتیجه زندگی Akakia تبدیل شد. هیچ کس نمی خواست مشکلش را درک کند.

همچنین، نمونه ای از بی تفاوتی را می توان در کار نویسنده آمریکایی جروم دی سیلینگر "بالاتر از پرتگاه چاودار" یافت. نویسنده به تاریخچه نوجوان Holden Colfield گفت. مشکل اصلی این است که ناتوانی آن در تشخیص بزرگسالان بی تفاوتی است که تنها در رفاه و ثبات مادی خود علاقه مند بودند. نوجوان معتقد بود که جهان بزرگسالان فریب و ریاکاری بود. به همین دلیل است که او با معلمان و والدین متضرر شده است. پسر به دنبال خوب و عشق بود، اما قادر به پیدا کردن این ویژگی ها تنها در کودکان جوان بود. بنابراین، او یک رویا گرامی داشت - برای گرفتن بچه ها و نه به آنها نپذیرفت تا به پرتگاه سقوط کنند. نام "بالای Pelia" بزرگسالان بی تفاوتی را نشان می دهد. تمایل به گرفتن کودکان تمایل به حفاظت از روح کودکان از نفوذ مخرب خودخواهانه و دروغ است.

به عنوان مثال از پاسخگویی، ارزش کار V. Hugo "رد" را دارد. اسقف میریلیا همیشه باز بود. او به روز و شب فقیر کمک کرد، یعنی غم و اندوه خود را توزیع کرد و حتی برای آنها بیمارستان خود را در کاخ خود تنظیم کرد.

نتیجه: بی تفاوتی همه زندگی را در انسان می کشد. نفرت احساس منفی است، اما بی تفاوتی غیبت هر احساساتی است که شخص وحشتناک ترین است.

بی تفاوتی به آنچه که اتفاق می افتد، نیروهای شر را تشویق می کند تا بی قانونی را ایجاد کنند. این بی تفاوتی به افرادی است که اجازه می دهد تا ایجاد شر را بدون مجازات باقی بماند. این چیزی است که برنارد در مورد بی تفاوتی گفت:

"بزرگترین گناه در رابطه با همسایه نیست
نفرت و بی تفاوتی؛ این درستۀ غیر انسانی است. "

بررسی ها

بعد از ظهر، عزیزم عزیزم.
من عذرخواهی می کنم، به ندرت به شما نگاه کرد. این اتفاق افتاد

با خواسته های صادقانه بهبود سریع، سلامت خوب ...

خوشحالم که تو را ببینم عزیزم عزیزم از نظر شما متشکریم. من هم، مدت زمان زیادی در صفحه شما حضور نداشتم. در حال حاضر تابستان، من بیشتر در کلبه خواهم بود، اما من سعی خواهم کرد که تنها پس از همه، به شما نگاه کنم - زمان کافی لازم است. کار فلسفی نیاز به بازتاب دارد، این مینیاتوری نیستند.
بهترین، احترام،

آره روز دیگر به فیلم نگاه کردم، می توانید در مورد بی تفاوتی صحبت کنید. جایی که یک مرد کاملا مست، به سختی روی پاها ایستاده است، (بازیگر) از Passersby خواست تا به باز کردن درب خودرو خود، با قصد ترک آن، 80٪ از گذرگاه آن را باز کرد. و تنها یک تماس در پلیس بود. چنین تصویری

من باید بگویم، و در نفرت، به عنوان شرارت از اموال فعال و، در بی تفاوتی، (شر منفعل)، منبع شر یکسان است و نتیجه، به ترتیب، مانند، همان.

اما، بی تفاوتی هنوز به طور طبیعی، موقت و مزمن تقسیم شده است.
طبیعی طبیعی از کودک و کودکان که هیچ تجربه ای، رنج، درد ندارند. بنابراین، احساس همدلی هنوز در دوران کودکی خود است.

بی تفاوتی موقت ممکن است از هر فرد بوجود آید. در برابر پس زمینه استرس، بارهای بیش از حد، تخلیه روح رخ می دهد. آنها خوشحال خواهند شد که همدردی کنند، اما برای خودشان خیلی سخت هستند که هیچ چیز در پاسخ ممکن است بوجود آید.
دلایل دیگر وجود دارد.
چنین افرادی قربانیان شرایط خود را دارند. آنها خودشان به کمک نیاز دارند. در این مورد، بازسازی نیروهای فیزیکی و معنوی خواص ذهنی یک فرد را بازسازی می کند.

ظاهر سوم زمانی است که تخلیه روح مزمن شروع می شود، تا ریزش سلول های بدن. این سخت ترین، نوع خطرناک بی تفاوتی است. به عنوان فرد خود و برای دیگران. این امر با شکل مخرب ماهیت شرارت همراه است، به طور مستقیم فرد خود را از بین می برد، ارتباط او با خدا.

چنین افرادی را می توان با تغییر جامعه به طور کلی تغییر داد. آنها خودشان قادر نخواهند بود. زیرا مرد، به عنوان مثال، دیگر در آنها وجود ندارد. البته، درک دشوار است، اما این اتفاق می افتد که آنها توسط S. ZL کنترل می شوند. همه کسانی که مردم را قطع می کنند، از بین می برد، کشتن، و غیره

این، البته، اجرای کلی. Avdo، کسی، آنها نیاز دارند.

من باید از شما بپرسم برای من خیلی خوب است. از آنجا که من از شما می خواهم به من اجازه دهید بدون هیچ گونه محدودیتی از شما از شما بازدید کنم. من کاملا صمیمانه من به شما و غیره می روم. نویسندگان به منظور فقط بپرسید چه چیزی و چگونه هر کسی می نویسد، استراحت، استراحت))).

متشکرم. یک بار دیگر آرزو می کنم به سلامت، موفقیت در همه چیز. با احترام، الفیا.

مخاطبان روزانه Portal Prose.Ru حدود 100 هزار بازدید کننده است که در مجموع مشاهده بیش از نیم میلیون صفحه با توجه به شمارنده حضور و غیاب، که در سمت راست این متن قرار دارد. در هر ستون، دو رقم مشخص شده است: تعداد نمایش ها و تعداد بازدید کنندگان.

در یک بار، بدون تفکر، مشکل است، با بیانیه B. نشان می دهد در مورد بی تفاوتی به عنوان یک بالا بودن واقعی غیر انسانی. معمولا، بی تفاوتی به وضوح در رفاه ما منعکس نمی شود: این شخص متوجه نمی شود، به شما توجه نمی کند، آن را به شما کمک نمی کند، و به خوبی! اما نفرت در رابطه با خود دشوار نیست. اما ب. نمایش، اوج اوج غیر انسانی را دقیقا متنفر نیست، اما بی تفاوتی. بیایید سعی کنیم درک کنیم: چرا؟ اجازه دهید ما به ادبیات هنری تبدیل شویم. یعنی به نمایشنامه های N.V. Gogol و A.P.HEKHOV: "حسابرس" و "باغ گیلاس".
این کمدی است، وظیفه ژانر آن به نقص های رز است. ترکیبی از این دو اثر و این واقعیت است که آنها تقریبا هیچ شخصیت مثبت ندارند.
در هر دو بازی، قهرمانان بی تفاوت و غیر مسئولانه نشان داده شده اند. گوگول همه مقامات شهری شهری از حسابرس می ترسند، زیرا آنها به ندرت خدمت می کنند و به وضعیت مالی آنها بی تفاوت نیستند. آنها بی تفاوت هستند، بی تفاوت به همه چیز که وظایف رسمی مستقیم آنها است. نویسنده قهرمانان خود را پاداش می دهد نام خانوادگی صحبت کردن: قاضی Treipkin-Lyapkin (مشخصه فعالیت قضایی او)، پلیس Derportord (که با آن برخورد نمی کند، مجازات هر دو حق و گناه را مجازات می کند)، نشت شهرستان گیبرنر (بیماران مبتلا به آنها "مانند مگس ها" را بهبود می بخشد "). صاحب شهر Snovenaya-Dmukhanovsky خیلی ترس از حسابرس، که آماده برای هر گونه جرم رسمی است. هیچ نفری در قهرمانان کمدی وجود ندارد، آنها به سادگی به همان اندازه و غیر مسئولانه وظایف خود را برآورده می کنند. و به همین ترتیب هرج و مرج و بی قانونی حکومت در شهر. نسخه دوم بازی Gogol مقدمه Epigraph: "در آینه Necha، ضرب و شتم، اگر Kriva Ryzh." این "منحنی رگر" در مورد وظایف خود را از فردی که بی تفاوتی است، فراموش شده است، منجر به خلع سلاح و از دست دادن وجدان، یعنی غیر انسانی می شود.
در بازی، A.P.hekhova، در نگاه اول، قهرمانان مردم خوب هستند. این به هیچ وجه به معنای افتخار و وجدان شخصیت های گوگلی بود. اما گوش دادن و نگاه کردن به کلمات و اقدامات آنها بیشتر از نزدیک. Ranenevskaya و Gaev، صاحبان باغ گیلاس، - افراد خارجی مناسب و معقول و عزیز. Gaev بسیاری می گوید، سخنرانی پاتورهایی را که با "عزیز و کابینه بادوام" روبرو می شود، بیان می کند. او زندگی می کند، من در مورد هر چیزی فکر نمی کنم، همه چیز "من در Lollipops رانندگی کردم". دوست دارد به خوردن خوشمزه، بازی بیلیارد، و بقیه کاملا بی تفاوت است. حتی دشوارتر و جالب تر تصویر Ranevskaya است. در خارج، خوب، احساساتی است. این ادعا می کند که او دخترانش را دوست دارد و متفاوت است - و آنها را به دلخواه سرنوشت پرتاب می کند. Ranevskaya با تندرستی از باغ گیلاس خود صحبت می کند، تکرار بسیاری از زمانی که نمی تواند فروخته شود، می گوید بسیاری می گوید کلمات زیبا. و در نهایت پول می گیرد و به پاریس برگردد. این نیز جالب است به تصویر یک زمیندار دیگر - Simeonov-Food. نام خانوادگی خود را مشخص می کند: بخش اول رسمی، بالا است، و دوم خنده دار است. او ویران شده و آماده فروش کاملا همه چیز است. فروش زمین خود را در بخش های بریتانیا، که "برخی از خاک رس سفید را در زمین یافت ...". قهرمانان این بازی فراموش کرده اند که باغ و زمین میهن خود هستند. تمایل به راحتی و راحتی، روح خود را، بشریت محروم کرد. آنها نه تنها بی تفاوت بودند، آنها به افرادی تبدیل شدند که آنها را مخلوط کردند، پایه های ارزش زندگی تحریف شدند. ما می بینیم که چگونه بی تفاوتی، جدایی، بی تفاوتی، تمایل به موفقیت شخصی می تواند فرد را به تخریب منجر شود.
نمونه های فوق ما را متقاعد می کنند که بی تفاوتی اوج اوج غیر انسانی است. ظلم و ستم مثل وحشتناک نیست، مانند بی تفاوتی و بی تفاوتی، به این دلیل که نفرت واضح است، اعتقاد بر این است که آنها از بین می روند، و با گذشت زمان، مانند هر گونه احساس قوی، از بین می رود، عبور می کند. و بی تفاوتی، ثابت، آرام، غیر قابل توجه، زندگی می کند با چند دهه و به هیچ وجه تغییر نمی کند، اما به ارمغان می آورد بسیار شر اطراف. (499 کلمه)

مقاله درجه 11 بی تفاوتی و پاسخگویی.
"بدترین گناه در رابطه با همسایه، نفرت نیست، بلکه بی تفاوتی است؛ در اینجا اوج درست غیر انسانی است"
(B. نمایش)

بی تفاوتی بی تفاوتی به مردم در اطراف مردم، صلح، طبیعت، حیوانات است. این یک وضعیت بی تفاوت از یک فرد است، فقدان علاقه به زندگی، فقدان احساس شفقت، عشق. سعدی گفت: "اگر شما به رنج دیگران بی تفاوت هستید، سعدی گفت که شما سزاوار عنوان مرد نیستید." نویسندگان روسی اغلب به این موضوع اشاره کردند، به عنوان مثال، V. Astafyev در داستان "Lyudochka".

در این داستان، نویسنده ما تاریخ غم انگیز یک دختر روستایی را نشان می دهد. این داستان پیش از انتگراف و پیوستن است. اشعار EPIGRAPH، در ورودی ما خطوط پوشیکین را می خوانیم: "من به نام معدن چیست؟" مقدمه با کپی رایت پر شده است: "چرا من آن را به یاد می آورم؟ چرا داستان این، بی سر و صدا و جداگانه از همه، در من زندگی می کند و قلب من را می سوزاند؟ " و نویسنده بلافاصله پاسخ می دهد: "شاید همه موارد در عادی افسرده، در سادگی خلع سلاح خود را؟"

و پس از آن او در مقابل خواننده این داستان ساده در مورد یک دختر روستایی، به نظر می رسد غیر منطقی علیه پس زمینه اطراف، عادی، متوسط، بسته، در دهقانان، سختگیرانه است. او در یک روستا با مادر و پدربزرگ زندگی می کند. پس از پایان دهه، ترک در روستای Vvrz، جایی که او در آرایشگاه محلی کار می کند. اتاق را در Gavrilovna پناهگاه حذف می کند.

داستان در مورد زندگی قهرمان در این روستا پیش از توضیحات Astafieva از پارک شهر پیش از آن است. و در همه جا اینجا، تخریب، خراب شدن، خجالت انسانی را بر طبیعت می بینیم. در پارک، کوتوله کوتوله، که در آن Borde داغ جریان دارد - خاک و روغن سوخت. در اطراف "شکوفه" و "محو شدن": گیلاس Cryyptionisture، Elder، استمناء، در حال رشد است. این مکان به طور کامل با یک فرد تلخ می شود: در همه جا بطری، زباله، نیمکت های شکسته. با استفاده از این الگوی وحشتناک، شعارهایی را که در این محل حلق آویز می شود، مخالفت می کند: "لنینیسم زندگی می کند و برنده می شود!"، "افتخار به مردم شوروی، برنده مردم!". بنابراین نویسنده، با استفاده از پذیرش کنتراست، از یک فاصله بزرگ بین برنامه های دولتی و زندگی واقعی صحبت می کند. و در روستای پرواز، و در روستا - در همه جا نابود، مستی، فقر، تخریب اخلاقی جامعه. با طنز بزرگ، حتی Sarcasm Writer یادآور می شود که تحت این شعارها در پارک، ساکنان محلی نوشیدنی، کارت های بازی، "دختران Imaly" را بازی کردند. در اینجا این است که آستفایف رقص را در این پارک توصیف می کند: "در Pimper-Zerinz و افرادی که در حیوانات رفتار می کنند،"، گله سرگرم کننده بود، از رقص های سلول Stam و Brad ایجاد کرد. "

رفتار مشخصی ساکنان این روستا را متمایز می کند. در اینجا یک آرتمکا صابون، نماینده یک اسپلین محلی، در اینجا پاچان و دزد Starkach، فردی است که قادر به هر گونه نحوه و قابل توجهی است. این است که او به یک مرد به یکی از شبها حمله می کند، زمانی که او از طریق پارک به خانه می رود. و او آن را از خستگی می کند، مایل به صعود به قبل از دوستان. Astafyev بیان نگرش خود را نسبت به این شخصیت - سوزاننده و سارکوزی، در intonation تحقیر آمیز. در این قهرمان، هیچ چیز انسان وجود ندارد، این نوع ابدی و ابتدایی است. تبدیل شدن به قربانی خشونت، قهرمان به سختی تجربه می کند که چه اتفاقی افتاده است. او در حال تلاش برای پیدا کردن حمایت از Gavrilovna، در خانواده خود است. با این حال، هر کس به غم و اندوه او بی تفاوت است. در این لحظات، منوکوکا به یاد می آورد که در بیمارستان به بیمارستان به لزوروبا مراجعه می کند، این واقعیت که او نمیتواند به او کمک کند، سرنوشت خود را تقسیم کند، گناهانش را در مقابل او احساس می کند. در روح ساده این دختر، احساسات قوی و عمیق زندگی می کنند.

پس از همه مرد، این چشم انداز احساس عمیق گناه، شرم، ناامیدی، تنهایی را تجربه می کند. "هیچ کس در مورد هیچ چیز خواسته - هیچ کس به من انجام نمی دهد!" او فکر می کند. و او تصمیم می گیرد خودکشی کند، از درخت لذت ببرد. تعجب تلخ از نویسنده به عنوان اگر افکار قهرمان خود را ادامه می دهد: "و روح؟ اما چه کسی به آن نیاز دارد، ساده، در ساده، در گوشت معمولی، جت دوش؟ "

خودکشی دختر باعث واکنش مبهم دیگران می شود. نزدیک به احساس تیز از گناه، پدربزرگ از منوکوکا گسترش می یابد با رشته. در روستا، همه چیز هنوز هم باقی می ماند. Astafyev یادداشت ها: "ارزشمند، سرقت، خراش، برش، شکسته، شکسته، در ترس از انتظار قربانیانی که ساکنان پر جنب و جوش از روستای راه آهن در حال حاضر آزاد خواهد شد و قبل از آمدن رشته های جدید، بیشتر یا کمتر زندگی می کنند تولید شده و مورد بررسی قرار گرفته است. " با تلخی، Astafiev به روح قهرمانان خود نگاه می کند و درک می کند که این "پادشاهی تاریک" است، بی تفاوتی دیگران روح بی گناه را نابود کرد.

و ریشه های این مشکلات چیست؟ به گفته نویسنده، ریشه این شرارت در شکاف روابط مردم با تاریخ خود، در مرگ روستای روسیه، در تخریب سیاست های اجتماعی، زمانی که دولت تحت تاثیر یک فرد خاص قرار نگرفته است. در روح قهرمانان هیچ ایمان به خدا وجود ندارد، اما هیچ آرمان دیگر وجود ندارد. این در مورد چنین افرادی بود. د. آندریوف نوشت: "... این تاسف در اکثریت قریب به اتفاق خود را درک نمی کنند کل ترس از موقعیت خود را. ما تماس با مادر زمین را از دست دادیم و برای این پذیرش به فرهنگ جهانی پاداش نداشتیم، از لحاظ ذهنی ابدی از ماشین ها، از لحاظ زیبایی شناختی از زیبایی های چشم انداز صنعتی به Oleographki و Oleographic عجیب و غریب نوسان کرد، این افراد قربانی خستگی عاشق شدند به محض اینکه آنها تنها با خودشان باشند. آنها از سکوت می ترسیدند، زیرا سکوت آنها را با فریب معنوی خود مواجه می کند. طبیعت برای آنها مرده است، فلسفه - خسته کننده، هنر و ادبیات مرگ و میر تنها در کاهش بیشتر تظاهرات در دسترس هستند، مذهب آنها را تنها یک لبخند متکبر از جهل را تحریک می کند، و تنها علم باعث احساس احترام غریزی می شود، به عنوان چیزی غیرقابل انکار از آنها است. تعطیلات خود را - کارت، ودکا، دومینو، ورزش، شناخت اولیه و سینما. و اجازه دهید او دروغ بگوید که من بر این افراد دروغ می گویم: آنها توسط Fimiam برای مدت طولانی متولد شده اند، آنها توسط جریان های فریبنده و دروغ های دمیده ناپدید شدند؛ زمان می آید زمانی که آنها خود را قرار داده، هیچ پرتره تخریب شده "1.

1 "نام من چیست؟" درس توسط داستان v.P. Astafieva "Lyudochka". - www.westschool.ru.

Astafiev با تلخی در مورد nrules از مردم روسیه که نگران ساخت سوسیالیسم و \u200b\u200bکمونیسم هستند، زمانی که زندگی انسانی از بین می رود، زمانی که تمام پایه های اخلاقی فرو ریخت، همه مردم روسیه زنده بودند.

بنابراین، افراد بی تفاوتی می توانند به تراژدی منجر شوند، زندگی انسان را نابود کنند، این "اوج واقعی غیر انسانی" است.

نقل قول برای مقاله نهایی 2018 در جهت "وفاداری و خیانت".

بدترین گناه در رابطه با همسایه نفرت نیست، اما بی تفاوتی؛ این قله درست غیر انسانی است. (نمایش برنارد)

همدردی بی تفاوتی به درجه عالی است. (Don Adint amine)

چقدر ناامید کننده به خودت! (A.v. Suvorov)

من همیشه فکر می کنم و من باید ادامه دهم که بی تفاوتی به بی عدالتی، خیانت و بی ثباتی است. (O. Mirabo)

بی تفاوت نیست، زیرا بی تفاوتی برای روح انسان کشنده است. (Maksim Gorky)

گفته شده است که فیلسوفان و مردان عاقل واقعی بی تفاوت هستند .. درست نیست، بی تفاوتی، فلج روح، مرگ زودرس است. (A.P. Chekhov)

هنگامی که یک فرد به همین ترتیب استخدام می شود که قادر به نشان دادن سخاوتمندانه نیست، در این لحظات، به خصوص نیاز به همدردی و پشتیبانی دارد.

شما همه را دوست دارید، اما همه را دوست دارید - این بدان معنی نیست که کسی را دوست داشته باشید. شما همه چیز مشابهی هستید. (O. Wilde)

خودتان را همدردی نکنید فقط افراد ابتدایی با خود همدردی می کنند. (H. Murakami)

جایی که اعتدال اشتباه است، بی تفاوتی وجود دارد - جرم. (لیچنبرگ)

بی تفاوتی به نقاشی - پدیده جهانی و بی نظیر است. (ون گوگ)

برای نزدیک شدن به قلب شادی و غم و اندوه سرزمین پدر، قادر به تنها کسی است که نمی تواند بی تفاوت از لذت و غم و اندوه یک فرد جداگانه عبور کند. (V. A. Sukhomlinsky)

نه مرد خطرناک تراو بیگانه به انسان است، که به سرنوشت کشور بومی، به سرنوشت نزدیک نزدیک است. (m.e. saltykov-shchedrin)

یک پسر ناسازگار بدتر از شخص دیگری است: این یک جنایتکار است، زیرا پسر حق ندارد که به مادر بی تفاوت باشد. (Gi de Maupassan)

سرماخوردگی نتیجه نه تنها محکومیت صحیح در صحت آن است، بلکه بی تفاوتی بی تفاوتی به حقیقت است. (چ. لام)

یکی از نویسندگان بسیار با استعداد در پاسخ به شکایت من به این واقعیت است که من از انتقاد از انتقاد نمی بینم، عاقلانه به من پاسخ دادم: "شما یک نقص قابل توجهی دارید، که تمام درها را در مقابل شما بسته می شود: شما نمیتوانید صحبت کنید احمق برای دو دقیقه، بدون اجازه دادن به او درک می کند که او احمق است. " (e. zola)

تحمل به ناچار منجر به بی تفاوتی می شود. (D Didro)

البته، نوجوانان، موجودات عاطفی ظریف و بسیار زخمی هستند، اما آنها بسیار همدردی نیستند. بعدا می آید، اگر در همه می آید. (S. King)

دیدگاه عقاب از شور و شوق به پرتگاه های مهیج در آینده نفوذ می کند، بی تفاوتی از زمان تولد کور و بی حوصله است. (K. A. Geling)

این آسان است برای پنهان کردن نفرت، دشوار - عشق، و سخت ترین - بی تفاوتی. (K.L. برگر)
بی تفاوتی یک بیماری جدی روح است. (A. de tokvil)

گناه غیر قابل نفوذ در ارتباط با همسایه خود، نفرت نیست، بلکه بی تفاوتی است. بی تفاوتی ماهیت غیر انسانی است. (J. B. نمایش)

خودخواهی علت اصلی سرطان روح است. (V. A. Sukhomlinsky)

خودخواهی خانواده انسانی شخصی شخصی. فردی که شرمنده است که مزایای دیگری را برای خود قربانی کند، وظیفه خود را برای لذت بردن از بدبختی، نیاز به مردم به نفع خانواده، در نظر می گیرد. (L.N. Tolstoy)

از دشمنان نترسید - در بدترین حالت آنها می توانند شما را بکشند.
از دوستان نترسید - در بدترین حالت آنها می توانند شما را خیانت کنند.
ترس بی تفاوت - آنها نمی کشند و خیانت نمی کنند، بلکه تنها با رضایت خاموش خود بر روی خیانت و قتل زمین وجود دارد. (B. Yasensky)

بی تفاوتی - بالاترین ظلم و ستم وجود دارد. (M. Wilson)

آرامش احساسات قوی تر است.

سکوت - فریاد بلندتر.

بی تفاوتی - بدترین جنگ. (M. Luther)

مسیر به یک ماهواره نیاز دارد، در زندگی - همدردی. (ضرب المثل)

کلید خوشبختی خانواده در مهربانی، رکود، پاسخگویی ... (E. Zola)

ایستاده در مسیر گفتگو - بسیار موثر تر و عاقلانه تر از تلاش برای اثبات، هر خودخواهانه یا پاسخگو می تواند هر. (H. Bukay)

پاسخگویی همسایگان اغلب بهترین روانشناس یا روانپزشک است. (L. viilma)

زندگی به مقدار زیادی آموزش می دهد، اما نه تنها Tuck، نه پاسخ دادن، نه توانایی کمک به یک فرد در یک لحظه دشوار. (من نشان می دهم)

بیشتر از همه در زنان از خجالت قدردانی می کنند. زیبا است. پایه زنانه بودن ظاهر نیست، اما افزایش حس شرم و سمپاتیک. (F. A. Iskander)

کوه کول یکی دیگر از شما را رنج می برد
می توانید با شما تماس بگیرید و سپس با شما تماس بگیرید؟ (سعدی)

هرچه بیشتر زندگی می کنید، بیشتر متقاعد شده است که همدردی هیجان زده می شود - نادر بودن و شادی وجود دارد - و چه باید با این شادی درمان شود. (I.S. Turgenev)

او که توانایی صادقانه با غم و اندوه انسان را به دست آورد، حداقل در تنها مورد، او، پس از دریافت یک درس معجزه آسایی، آموخته به درک هر گونه بدبختی، به عنوان اگر، در نگاه اول، عجیب و غریب بود و یا بی پروا ظاهر شد. (S. Tsweig)

این کمک همیشه از کسی است که قوی تر از شماست و شما احترام می گذارید. و همدردی چنین افرادی بسیار موثر است ... (F. S. Fitzgerald)

یک همدردی کافی نیست اقدامات کلمات بلندتر صحبت می کنند. (n. vuychich)
همدردی بیش از حد اغلب یک مانع می شود.

همدردی در طول بدبختی مانند باران در طول خشکسالی. (ضرب المثل هند)

پس از همه، لازم است که هر فرد حداقل یک مکان را داشته باشد که از آن پشیمان شود! (F. M. Dostoevsky)

خیلی دوست نداشته باشید که ناراضی هستند اگر کسی ناراضی باشد، کمک کند، اما همدردی نمی کند. او را الهام بخش نیست که رنج چیزی ارزشمند است. (OSHO)

او به این معنی گفت که وقتی حیوان مورد علاقه او می میرد، فرد با غم و اندوه او باقی می ماند، هیچ کس همدردی نمی کند. هنگامی که یک فرد نزدیک می میرد، هر کس میفهمد، و با احترام، که به طور رسمی و چه کسی برای شرکت، اما همه را درک و همدردی می کند. اما گربه درگذشت، او گفت، و تنهایی ترسناک بود. (e.v. grishkovets)


2021.
Polyester.ru - مجله برای دختران و زنان