02.01.2024

نام ماه های اسلاوی قدیم سال. سبک قدیم و جدید در تاریخ های تاریخی در جشن انجیل لوقا، مراقب نشانه ها باشید


مقایسه نام امروزی و اسلاوی قدیمی ماه ها بسیار جالب است. آنها چیزی به ما نمی گویند، اما در اسلاوی ها می توانید ویژگی هایی را مشاهده کنید که برای اجداد ما نمادین بودند. ژوئیه، زمان سختی کار در میدان است، ماه اکتبر جشن عروسی است، بهترین زمان برای عیاشی، و دسامبر شدیدترین زمان، زمان سردی هوا است. اسامی عامیانه به آشنایی با زندگی روستاییان، مشاهدات و نشانه های آنها کمک می کند. تقویم سنتی را تقویم ماه می نامیدند.

مارس

با این ماه بهار بود که معمولاً سال آغاز می شد، و نه تنها در میان اسلاوها، بلکه در بین یهودیان، مصریان، رومی ها، یونانیان باستان و ایرانیان نیز. به طور سنتی، دهقانان آغاز سال جدید را یا با شروع کار بهار، یعنی آماده سازی برای کاشت، یا با پایان آن مرتبط می کردند. پیتر کبیر دستور داد زمان را بر اساس مدل اروپایی محاسبه کنند.

آنها اولین برزن در جنوب، خشک در شمال روسیه، و همچنین protalnik، zimobor، beloyar را نامیدند. توضیح نام ماه ها به صورت ساده و شهودی. خشک، یعنی خشک، خشک شدن رطوبت بهار. Sokovik، درخت توس - در این زمان بود که درخت توس شروع به شیره دادن کرد، جوانه ها متورم شدند. زیموبور اولین ماه گرم پس از زمستان سرد است که زمستان را شکست می دهد. Protalnik - برف شروع به ذوب شدن می کند. اسفند ماه پرواز نیز نامیده می شد، زیرا بهار ماه پرواز نامیده می شد. انواع شناخته شده ای مانند قطره، صبح سال، بهار، علف هرز و روکری نیز وجود دارد.

آوریل

نام ماه های اسلاو قدیم اغلب با مشاهدات طبیعت همراه است. ماه آوریل را گل پامچال و گرده می نامیدند زیرا در این زمان طبیعت شروع به شکوفه دادن می کند، اولین گل ها و درختان شروع به شکوفه دادن می کنند. برف کوب، آخرین برف آب شده، کادیس - به دلیل قطرات و جویبارهای متعدد، توس و توس زول - به دلیل بیدار شدن توس های سفید از خواب. نام های حیله گر و دمدمی مزاج نیز شناخته شده است، زیرا آب و هوا در این ماه می تواند بسیار متغیر باشد و برفک ها جای خود را به یخبندان می دهند. از آنجایی که ماه اولین گرما را به همراه داشت، به آن اتاق بخار نیز می گفتند. همانطور که می بینید، به دلیل تفاوت در آب و هوا، در یک منطقه آوریل با گل دادن چمن همراه بود، و در دیگری - فقط با ذوب شدن برف.

ممکن است

اسامی اسلاوهای قدیمی ماه های سال به ما می گوید که در آن زمان چه فرآیندهایی رخ داده است. رایج ترین نام ماه می گیاهی، گیاهی است، زیرا در این ماه رشد سرسبز پوشش گیاهی آغاز می شود. این سومین ماه گذشت است. ماه مه همچنین نام‌های محبوب بسیاری دارد: گرده (آغاز گلدهی بسیاری از گیاهان)، یارت (به افتخار خدای یاریلا)، لیستوپوک (ظاهر توده‌های علف و برگ)، مور (ظاهر علف مورچه)، روزنیک (به دلیل شبنم فراوان صبحگاهی) .

ژوئن

نام‌های اسلاوی قدیمی ماه‌های سال ممکن است شما را شگفت‌زده کند، زیرا بسیاری از کلمات زبان مورد استفاده فراموش شده‌اند. به عنوان مثال، اغلب ماه ژوئن را isok می نامیدند. این نام یک حشره معمولی بود - ملخ معمولی. در ماه ژوئن است که آواز آنها بیشتر شنیده می شود. نام رایج دیگر کرم است که به دلیل ظاهر کرم های رنگزا است. شما همچنین می توانید کرسنیک (از آتش، صلیب)، skopid، غلات را بشنوید (صرفه جویی در برداشت غلات برای کل سال). برای فراوانی رنگ ها و نور: رنگارنگ، svetloyar، رز رنگ، شکوفه، رژگونه سال.

جولای

ماههای اسلاوی قدیم با یکی از چهار فصل مطابقت داشت. اواسط تابستان تیرماه بود و به همین دلیل آن را سر تابستان نامیدند. اغلب شما می توانید نام Cherven را به دلیل انواع توت ها و میوه هایی که قرمز رنگ هستند بشنوید. درخت نمدار به طور کامل شکوفا می شود، آب شیرین و چسبناک ترشح می کند، بنابراین دومین نام رایج لیمن یا لیپت است. رنجور - از کار سخت در مزارع، یک رعد و برق - از رعد و برق های متعدد.

مرداد

نام ماه ها ممکن است نشان دهنده مشاغل دهقانان در این زمان نباشد. در ماه اوت، برداشت غلات آغاز می شود، بنابراین اغلب به آن کلش یا داس می گفتند. نام‌های معروف هولوسول، نان‌پزی، سوپ کلم و ترشی است. گستر، غلیظ خوار - در این ماه به وفور، غلیظ می خورند. Mezhnyak مانند یک مرز است، مرز بین تابستان و پاییز. در شمال، به لطف درخشش درخشان رعد و برق، نام های zarev و zarnik استفاده می شد.

سپتامبر

نام اسلاوی قدیم ماه های سال و نام های امروزی می تواند کاملاً متفاوت باشد. بنابراین، نام روسی باستان برای سپتامبر، خرابه یا زوزه کش، روئن - از غرش پاییزی آهوها و سایر حیوانات، احتمالاً بادها بود. اشاره های اخم به تغییر شرایط آب و هوایی، آسمان ابری، تاریک، باران های مکرر. نام Veresen، Veresen چندین نسخه از منشاء آن دارد. در Polesie، یک درختچه همیشه سبز کم، هدر عسل، رشد می کند. گلدهی آن در اوت-سپتامبر آغاز می شود. نسخه دیگری می گوید که چنین نامی می تواند از کلمه اوکراینی "vrasenets" گرفته شود که به معنای یخ زدگی است که می تواند در صبح ظاهر شود. نام دیگر سپتامبر فیلدفر است.

اکتبر

نام ماه های اسلاو قدیم اغلب به وضوح شرایط آب و هوایی را مشخص می کند. به راحتی می توانید حدس بزنید که تحت نام ریزش برگ، اکتبر پنهان است، ماهی که در آن برگ ها به وفور شروع به ریزش می کنند. یا ممکن است آن را با نام دیگری بشناسید - padzernik، زیرا در این زمان است که کتان و کنف شروع به پاره شدن و خرد شدن می کنند. به دلیل باران های مکرر و هوای مرطوب، می توانید نام دیگری را بشنوید - گل. کار اصلی کشاورزی داشت تمام می شد، سطل ها پر بود، وقت ازدواج بود، به خاطر عروسی های زیاد، مرد عروسی صدا می زد. اکتبر در روسیه پسیل نیز نامیده می شد که به دلیل پاییز طلایی زرد می شود. بوی کلم می داد برای همین کلم است. و همچنین نانوا و اره چوب.

نوامبر

در زبان روسی قدیمی چنین کلمه ای وجود دارد - "گرود". اینجا زمین یخ زده از برف است؛ حتی جاده یخ زده زمستانی را مسیر سینه می گفتند. بنابراین نوامبر، که اولین یخبندان را به همراه داشت، اغلب ماه سینه، سینه یا سینه نامیده می شد. نوامبر از نظر نام‌هایی غنی است: برگ‌ریز، ریزش برگ (آخرین برگ‌ها می‌ریزند، طلای اکتبر شروع به تبدیل شدن به هوموس می‌کند)، موچارت (باران‌های شدید)، برف و نیمه زمستان (از اولین برف در ابتدای ماه به واقعی می‌رسد. بارش برف و یخبندان)، بی راه، مجرم تابستان، آغاز زمستان، آستانه زمستان، دروازه های زمستان، گرگ و میش سال (زود تاریک می شود)، انقلاب (روز به سرعت در حال کاهش است)، مرگ- سخت، هفت سال، ماه اولین سورتمه سواری (آنها شروع به سوار شدن بر سورتمه می کنند).

دسامبر

در فصل سرد سال، چنین نام های ساده و گویا که برای نامیدن ماه های اسلاوی قدیم استفاده می شد، فقط التماس می کند که گفته شود. اجداد ما به دلیل سرمای یخی که در این زمان رایج بود، آذرماه را سرد، ژله، سرد، سرد می نامیدند. مادر زمستان سخت است، از این رو نام های شدید، شدید، عود نامیده می شود. بارش برف در حال حاضر عمیق است - بارش برف. بادهای قوی سرد و کولاک غالب هستند - زمستان بادی، صدای باد، سرمای باد، لرز، کشیدن، یخ زدن.

ژانویه

نام ماه های اسلاو قدیم همیشه مشخص نیست. این می تواند به یک فرد مدرن کمک کند تا به چیزهای آشنا کمی متفاوت نگاه کند. ما ژانویه را با اوج زمستان، یعنی اواسط آن مرتبط می‌دانیم. اما در قدیم به آن Prosinets می گفتند. در این زمان، هوا اغلب صاف می شود، آسمان آبی ظاهر می شود، نور خورشید بیشتر می شود و روز طولانی می شود. نام های محبوب: نقطه عطف زمستان، بخش (زمستان به دو نیمه تقسیم می شود)، ماه واسیلیف، perezimye. یخبندان ها هنوز قوی هستند و ضعیف نمی شوند - شدیدتر، ترقه.

فوریه

نام ماه های اسلاو قدیم ممکن است برای دوره های زمانی مختلف یکسان باشد. یک مثال خوب، ماه های زمستان، به ویژه فوریه است. نام رایج اسلاو-روسی sechen است. اما اغلب با برف و کولاک نیز مواجه می شد، یعنی نام هایی که مشخصه سایر ماه های زمستان است. یکی از نام های جالب بوکوگری است. در روزهای گرم، گاوها از انبار بیرون می رفتند تا پهلوهای خود را در آفتاب گرم کنند. دروغگو - از یک طرف بشکه گرم می شود و از طرف دیگر خنک می شود. نام محبوب دیگر جاده های عریض است. اعتقاد بر این بود که در ماه فوریه بود که حیوانات جنگل زوج ایجاد کردند، بنابراین این ماه را می توان ماه عروسی حیوانات نامید.

پنج افسانه در مورد سرگئی یسنین

در روستای کنستانتینوو ، در 3 اکتبر 1895 ، شاعر آینده که همه نام او را شنیده اند - سرگئی یسنین متولد شد. نقل مکان به سنت پترزبورگ، روابط "صرفا خلاقانه" و مرگ در هتل Angleterre. یا قبلش؟ ما از رایج ترین اسطوره های پیرامون شاعر صحبت می کنیم.

"من کافر بودم"


سرگئی یسنین شاعر روسی به همراه مادرش T.F. یسنینا. عکس از ریانووستی

بسیاری از مردم به اشتباه با این جمله‌ها به چنین افکاری سوق داده می‌شوند: «خجالت می‌کشم که به خدا ایمان داشتم، ناراحتم که اکنون باور نمی‌کنم». با این حال، چندین حقایق کاملاً رنگارنگ در مورد نگرش او نسبت به ایمان صحبت می کنند.

اولا، یسنین شش ماه قبل از مرگش به "آیه درباره خدا" دمیان بدنی پاسخ داد.

نه، تو، دمیان، به مسیح توهین نکردی،

اصلا با قلمت اذیتش نکردی.

یک دزد بود، یهودا بود.

تو فقط گم شدی

شما لخته خون در صلیب هستید

مثل گراز چاق با سوراخ بینی اش کنده شد.

تو فقط به مسیح غرغر کردی،

افیم لیکیویچ پریدوروف.

علاوه بر این ، شاعر از کودکی با پدر یوآن اسمیرنوف از کنستانتینوف دوست بود. این پدر جان یکی از اولین کسانی بود که استعداد شاعر را مورد توجه قرار داد و به او توصیه کرد که وارد مدرسه معلم اسپاس-کلپیکوفسکی شود. این همان کشیش بود که مراسم تشییع جنازه یسنین را انجام داد.

"هرگز خدمت نکردم"

در پیش زمینه سرگئی یسنین است. عکس: Wikimedia Commons

یسنین با آخرین امپراتور روسیه نیکلاس دوم بیعت کرد. این شاعر در تزارسکویه سلو خدمت کرد و در آوریل 1916 از سن پترزبورگ به آنجا رسید. او در واگن ششم قطار بیمارستان نظامی شماره 143 ملکه الکساندرا فئودورونا منظم بود.

او هم به خط مقدم رفت. اولین چنین "پرواز" در 27 آوریل 1916 انجام شد. از این سفر ۲۷۷ افسر مجروح و کارمند رده پایین برای مداوا منتقل شدند. اما دومین سفر از این دست آخرین سفر او بود. در طی آن، او گزیده ای از شعر "روس" را با امضای: "31 مه 1916 نزدیک کونوتوپ" می نویسد.

پس از آن به دفتر منتقل شد و به عنوان سردار در بهداری شماره 17 تزارسکویه سلو رها شد. در حین خدمت موفق به سرودن شعر شد و مجموعه «کبوتر» را برای چاپ آماده کرد که در می 1918 در پتروگراد منتشر شد. .

اندکی قبل از انقلاب فوریه، شاعر در اختیار فرمانده گردان دوم هنگ پیاده نظام تلفیقی یک سفر کاری به موگیلف دریافت کرد، اما توانست فرار کند. او نیکلاس دوم را در حال کناره گیری از تاج و تخت در پتروگراد یافت.

در 20 مارس 1917 گواهینامه سرگئی یسنین صادر شد. در این سند آمده بود که او صادقانه و با وجدان خدمت کرده و هیچ مانعی برای ورود او به مدرسه افسران وجود ندارد. اما یسنین تصمیم گرفت که از آنجایی که با نیکلاس بیعت کرد، هیچ فایده ای برای تحصیل به عنوان افسر حکم در دولت موقت ندارد.

او بعداً در بیوگرافی خود نوشت: "در طول انقلاب، او ارتش کرنسکی را بدون اجازه ترک کرد و به عنوان یک فراری زندگی می کرد، نه به عنوان عضو حزب، بلکه به عنوان یک شاعر با سوسیال رولوسیون ها کار می کرد."

"دانکن شاعر را رها کرد"

سرگئی یسنین و ایزادورا دانکن. عکس: Wikimedia Commons

سرگئی یسنین و ایزادورا دانکن حدود دو سال با هم بودند. رقصنده برای افتتاح مدرسه خود به روسیه آمد. با این حال، در عرض یک سال مشخص شد که به او همان محدوده ای که می خواست در سرزمین شوروی داده نمی شود. علاوه بر این، در آوریل 1922، مادرش درگذشت. سپس ایزادورا با Yesenin امضا می کند، به پاریس می رود، سپس به آمریکا. از آنجا در سال 1923 به وطن شاعر می آیند، اما آشکارا به روش های مختلف. شاعر در مورد معشوق زمانی خود می گوید: «چسبیده مثل ملاس».

دانکن تصمیم می گیرد به تنهایی به پاریس بازگردد، اما طلاق نمی گیرد یا رابطه را قطع نمی کند. "سر طلایی" به خوبی می توانست به سراغ او بیاید، اما ...

- من یک نفر دیگر را دوست دارم. متاهل. خوشحالم، این همان چیزی است که یسنین در اکتبر 1923 به ایزدورا دانکن نوشت.

شاعر به گالینا بنیسلاوسکایا بازگشت که زمانی او را به خاطر دانکن رها کرده بود. به هر حال، بنیسلاوسکایا یک سال پس از کشف جسد یسنین در آنگلتر، خود را بر سر قبر یسنین شلیک کرد.

"یسنین بی سر و صدا از قدرت شوروی متنفر بود"

عکس از ریانووستی

چرا ساکت است؟ "کمونیست ها را بزنید، روسیه را نجات دهید!" - سرگئی الکساندرویچ این عبارت را در رستورانی درست در کنار میدان سرخ خواند.

این واکنش به این دلیل بود که در جریان شورش آنتونوفسکی (قیام تامبوف) که در سال 1920-1921 رخ داد، در مورد استفاده از سلاح های شیمیایی علیه شورشیان شناخته شد. سپس 70 هزار دهقان به رهبری الکساندر آنتونوف علیه قدرت شوروی شورش کردند.

در دستور فرمانده نیروها آمده است: «جنگل‌هایی که راهزنان در آن پنهان شده‌اند باید با گازهای سمی کاملاً حساب شده پاکسازی شوند تا ابر گازهای خفه‌کننده به طور کامل در سراسر جنگل پخش شود و هر آنچه در آن پنهان شده بود را از بین ببرد». میخائیل توخاچفسکی.

در نبرد با نیروهای شوروی، شورشیان بیش از 11 هزار نفر را کشته و زخمی کردند. بیش از دو هزار کارگر شوروی و حزب به دست شورشیان کشته شدند.

"شاعر خودکشی کرد"

اتاق شماره 5 در هتل Angleterre. عکس از ریانووستی

پس از اینکه جسد شاعر در 28 دسامبر 1925 در یک طناب در هتل آنگلتر پیدا شد، کل روشنفکران و مقامات دولتی به دو جبهه تقسیم شدند. برخی اصرار داشتند که شاعر دلیلی برای حلق آویز کردن خود ندارد و برخی دیگر می‌توانستند این کار را در حالت مستی انجام دهد.

حامیان و مخالفان خودکشی یسنین هنوز نمی توانند آشتی کنند. کسانی که از قتل مطمئن هستند در دفاع از روایت خود می گویند که شاعر خیلی کوتاه بوده و به طناب نمی رسد.

شاعر نیکلای براون از جمله کسانی بود که جسد یسنین را از هتل بیرون آورد. او به یاد می آورد که نویسنده دو زخم عمیق داشت: سوراخی بالای پل بینی اش، انگار از دسته تپانچه، و زیر ابرویش. علاوه بر این ، خودکشی ها دارای "شیار" مشخصه از طناب هستند که یسنین آن را نداشت.

اکنون، تقریباً 100 سال بعد، تأیید نسخه قتل بسیار دشوار است. اولا، بدن، به گفته کارشناسان، تغییر شکل یافته است و بسیاری از آثار به سادگی دیگر روی آن قابل مشاهده نخواهد بود.

ثانیاً نبش قبر خود جسد مشکل ساز به نظر می رسد ، زیرا برای نصب بنای یادبود وی ، منطقه نسبتاً وسیعی بتن ریزی شده است. سایر قبرها ممکن است در حین کار آسیب ببینند.

مجسمه ساز مسکو ایوان اونیشچنکو در مقابل پس زمینه کار خود را به S. Yesenin اختصاص داده است. عکس ریانووستی / یوری ایوانف

اگر روسیه مطابق با 1918 زندگی می کرد، چگونه می توان تاریخ های تاریخ روسیه و اروپای غربی را دوباره محاسبه کرد؟ ما این سؤالات و سؤالات دیگر را از نامزد علوم تاریخی، متخصص گاهشماری قرون وسطی، پاول کوزنکوف پرسیدیم.

همانطور که می دانید، تا فوریه 1918، روسیه، مانند اکثر کشورهای ارتدکس، بر اساس آن زندگی می کرد. در همین حال، در اروپا، از سال 1582، به تدریج به دستور پاپ گریگوری سیزدهم معرفی شد. در سالی که تقویم جدید معرفی شد، 10 روز از دست رفت (به جای 5 اکتبر، 15 اکتبر محاسبه شد). متعاقباً، تقویم میلادی از سال‌های کبیسه در سال‌هایی که به «۰۰» ختم می‌شوند، صرفنظر کرد، مگر اینکه دو رقم اول آن سال مضرب «۴» را تشکیل دهند. به همین دلیل است که سال های 1600 و 2000 هیچ "جنبشی" در سیستم معمول ترجمه از "سبک قدیمی" به "جدید" ایجاد نکردند. با این حال، در سال‌های 1700، 1800 و 1900، فصل‌های کبیسه کنار گذاشته شد و اختلاف بین سبک‌ها به ترتیب به 11، 12 و 13 روز افزایش یافت. در سال 2100 این تفاوت به 14 روز افزایش خواهد یافت.

به طور کلی، جدول روابط بین تاریخ های جولیان و میلادی به این صورت است:

تاریخ جولیان

تاریخ میلادی

از 1582، 5.X تا 1700، 18.II

1582، 15.X - 1700, 28.II

10 روزها

از 1700، 19.II تا 1800، 18.II

1700، 1. III - 1800، 28.II

11 روزها

از 1800، 19.II تا 1900، 18.II

1800، 1. III - 1900، 28.II

12 روزها

از 1900، 19.II تا 2100، 18.II

1900، 1. III - 2100, 28.II

13 روزها

در روسیه شوروی، تقویم "اروپایی" توسط دولت لنین در 1 فوریه 1918 معرفی شد، که شروع به در نظر گرفتن 14 فوریه "طبق سبک جدید" کرد. با این حال، هیچ تغییری در زندگی کلیسا رخ نداده است: کلیسای ارتدکس روسیه طبق همان تقویم جولیانی که طبق آن رسولان و پدران مقدس زندگی می کردند به زندگی خود ادامه می دهد.

این سوال مطرح می شود: چگونه می توان تاریخ های تاریخی را از سبک قدیمی به جدید به درستی ترجمه کرد؟

به نظر می رسد که همه چیز ساده است: شما باید از قاعده ای استفاده کنید که در یک دوره خاص وجود داشت. به عنوان مثال، اگر رویدادی در قرن 16-17 رخ داده است، 10 روز، اگر در قرن 18 - 11، در قرن 19 - 12، در نهایت، در قرن 20 و 21 - 13 روز اضافه کنید.

این معمولاً در ادبیات غرب انجام می شود و این در رابطه با تاریخ های تاریخ اروپای غربی کاملاً صادق است. لازم به یادآوری است که انتقال به تقویم میلادی در کشورهای مختلف در زمان های مختلف اتفاق افتاد: در حالی که کشورهای کاتولیک تقریباً بلافاصله تقویم "پاپی" را معرفی کردند ، بریتانیای کبیر آن را فقط در سال 1752 و سوئد در سال 1753 تصویب کردند.

با این حال، وقتی صحبت از رویدادهای تاریخ روسیه می شود، وضعیت تغییر می کند. باید در نظر داشت که در کشورهای ارتدکس، هنگام قرار دادن یک رویداد خاص، نه تنها به تعداد واقعی ماه، بلکه به تعیین این روز در تقویم کلیسا (تعطیلات، خاطره یک قدیس) توجه می شد. . در ضمن تقویم کلیسا هیچ تغییری نکرده است و مثلا کریسمس در 25 دسامبر 300 یا 200 سال پیش جشن گرفته می شد و اکنون نیز در همان روز جشن گرفته می شود. نکته دیگر این است که در "سبک جدید" مدنی این روز به عنوان "7 ژانویه" تعیین شده است.

لطفاً توجه داشته باشید که هنگام تبدیل تاریخ تعطیلات و روزهای یادبود به سبک جدید، کلیسا توسط قانون تبدیل فعلی (+13) هدایت می شود. به عنوان مثال: انتقال یادگارهای سنت فیلیپ، متروپولیتن مسکو، در 3 ژوئیه جشن گرفته می شود، هنر. هنر - یا 16 جولای بعد از میلاد هنر - اگرچه در سال 1652، زمانی که این رویداد رخ داد، در تئوریجولیان 3 ژوئیه مطابق با ژوئیه گریگوری است. اما فقط از نظر تئوری: در آن زمان، این تفاوت فقط توسط سفرای کشورهای خارجی که قبلاً به تقویم "پاپی" تغییر کرده بودند می توانستند متوجه و ثبت شوند. بعدها، روابط با اروپا نزدیک‌تر شد و در قرن نوزدهم - اوایل قرن بیستم، تاریخ دوگانه در تقویم‌ها و نشریات ادواری داده شد: مطابق با سبک‌های قدیمی و جدید. اما حتی در اینجا، در تاریخ گذاری تاریخی، اولویت باید به تاریخ جولیان داده شود، زیرا دقیقاً این بود که معاصران از آن راهنمایی می کردند. و از آنجایی که تقویم جولیان تقویم کلیسای روسیه بوده و باقی می ماند، دلیلی برای ترجمه تاریخ ها متفاوت از آنچه در نشریات کلیسای مدرن مرسوم است وجود ندارد - یعنی با اختلاف 13 روز، صرف نظر از تاریخ یک رویداد خاص.

مثال ها

فرمانده نیروی دریایی روسیه در 2 اکتبر 1817 درگذشت. در اروپا این روز به عنوان (2+12=) تعیین شد. 14 اکتبر. با این حال، کلیسای روسیه یاد و خاطره جنگجوی صالح تئودور را در 2 اکتبر جشن می گیرد که در تقویم مدنی مدرن مطابق با (2+13=) است. 15 اکتبر.

نبرد بورودینو در 26 اوت 1812 اتفاق افتاد. در این روز کلیسا به یاد نجات معجزه آسا از انبوهی از تامرلن جشن می گیرد. بنابراین، اگرچه در قرن 19، 12 جولیان اوت مطابقت داشت 7 سپتامبر(و این روز بود که در سنت شوروی به عنوان تاریخ نبرد بورودینو تعیین شد) برای مردم ارتدکس شاهکار باشکوه ارتش روسیه در روز ارائه انجام شد - یعنی 8 سپتامبربا توجه به هنر

به سختی می توان بر تمایلی که در نشریات سکولار پذیرفته شده است، غلبه کرد، یعنی: انتقال تاریخ ها به سبک قدیمی مطابق با هنجارهای اتخاذ شده برای تقویم میلادی در عصر مربوط به رویداد. با این حال، در نشریات کلیسا باید به سنت تقویم زنده کلیسای ارتدکس تکیه کرد و با در نظر گرفتن تاریخ های تقویم جولیان، آنها را طبق قانون فعلی به سبک مدنی دوباره محاسبه کرد. به طور دقیق، "سبک جدید" تا فوریه 1918 وجود نداشت (فقط این است که کشورهای مختلف تقویم های مختلفی داشتند). بنابراین، ما فقط می توانیم در مورد تاریخ ها "طبق سبک جدید" در رابطه با تمرین مدرن صحبت کنیم، زمانی که لازم است تاریخ جولیان را به تقویم مدنی دوباره محاسبه کنیم.

بنابراین، تاریخ رویدادهای تاریخ روسیه قبل از سال 1918 باید طبق تقویم جولیان ارائه شود، که در پرانتز تاریخ مربوط به تقویم مدنی مدرن را نشان می دهد - همانطور که برای تمام تعطیلات کلیسا انجام می شود. مثلا: 25 دسامبر، 1XXX (7 ژانویه N.S.).

اگر ما در مورد تاریخ یک رویداد بین المللی صحبت می کنیم که قبلاً توسط معاصران با استفاده از تاریخ مضاعف تعیین شده است، چنین تاریخی را می توان از طریق یک اسلش نشان داد. مثلا: 26 اوت / 7 سپتامبر 1812 (8 سپتامبر N.S.).

تعطیلات مسیحی به افتخار سنت لوقا انجیلی مدتهاست که در تقویم در 18 اکتبر ذکر شده است. با این حال، از آنجایی که تقویم جدید استفاده شد، این روز به 31 همان ماه منتقل شد. در این تاریخ مرسوم است که یاد یکی از همکاران پیتر را گرامی بدارید که نقش زیادی در توسعه ارتدکس در شکل اصلی آن داشت. از این رو، یاد لوقا، رسول و مبشر، از قدیم الایام در کلیسا و در میان مردم محترم بوده است.

کمان در این روز اهمیت زیادی داشت، احتمالاً به دلیل همخوانی آن با نام قدیس. آنها در این روز برای بهبود سلامت خود آن را خوردند. برای اینکه روابط خانوادگی همیشه قابل اعتماد و فوق العاده مهربان باشد، مردم در برابر نماد لوقا دعا کردند. ماهیگیران و همچنین باغبانان اغلب برای کمک به صید یا برداشت به لوکا مراجعه می کردند.

زندگی انجیلی لوقا اثری در تاریخ مسیحیت بر جای گذاشت

لوقا مقدس زندگی خود را در انطاکیه در سوریه باستان آغاز کرد. او یکی از مکان های افتخار را در میان 70 حواری مسیح اشغال کرد. لوقا در حین طبابت به پولس کمک کرد تا موعظه کند. او عملا هرگز از پولس جدا نشد و حتی با او به یک سفر تبلیغی رفت. لوقا او را در سختی ها رها نکرد، حتی زمانی که همه از قدیس دور شدند.

پس از مرگ نزدیکترین دوست خود، لوقا رم را ترک کرد و آخرین روزهای زندگی خود را در آنجا با پولس گذراند و شروع به موعظه تعالیم مسیح در کشورهای دیگر کرد. آخرین شهری که لوقا موفق به بازدید از آن شد تبس بود. در آنجا زندگی او با عذاب به پایان رسید.تاریخ ارتدکس می گوید که با دستان لوقا بود که یکی از اولین نمادهای مادر خدا نقاشی شد. نمادهای پولس و پیتر نیز به آثار او نسبت داده می شود. اما چیزی که لوقا بیشتر به خاطر آن مشهور شد، انجیلی بود که در دهه 60 نوشت.

سنت های روز یادبود انجیل لوقا

پیاز سبزی اصلی سفره ها در روز گرامیداشت یاد لوقا بشارت بود. از قدیم الایام ضرب المثلی در بین مردم وجود داشته که پیاز همه بیماری ها را درمان می کند. در این تعطیلات، مرسوم بود که این سبزی را با وجود اینکه تقاضای زیادی نداشت، معامله می کردند.

در میز شام در روز لوقا رسم بر این بود که یک تکه کوچک پیاز بخورند. به لطف این، بدن مملو از سلامتی و قدرت شد که سنت لوقا به این سبزی وقف کرد. قبلاً این باور وجود داشت که هر بیماری مزمنی را می توان بلافاصله پس از چنین وعده غذایی در روز 18 اکتبر درمان کرد. علاوه بر این، از پیاز برای درمان زخم ها و زخم های روی پوست استفاده می شد. برای این کار باید این سبزی را له کرده و به صورت خمیر در بیاورید و روی محل درد قرار دهید. دختران که می خواستند زیبایی خود را برای مدت طولانی حفظ کنند، این مخلوط را به صورت و موهای خود می زدند.

ماهیگیران از روز یادبود لوکا خود را برای بیرون رفتن روی آب آماده می کردند. بنابراین، مرسوم بود که از قدیس برای گرفتن بیشتر و محافظت از بدبختی ها درخواست می شد. بیشتر اوقات، ماهیگیران تورهای خود را می‌اندازند و منتظر می‌مانند تا ماهی کافی در آنها گیر کند.

روش دیگری برای ماهیگیری وجود داشت که کمتر مؤثر نبود. در زمانی استفاده می شد که هوا در حال تاریک شدن بود. برای این کار مشعل را به قایق وصل کردند و آن را آتش زدند. ماهی از روی آتش به سمت نور شنا کرد و سپس بدون هیچ مشکلی گرفتار شد.

در عید لوقا انجیلی، مراقب نشانه ها باشید

در صورت حرکت ابرها از شمال به جنوب باید منتظر هوای صاف باشید. اگر برعکس این اتفاق بیفتد، باید هوای بد رخ دهد. غیبت باران را ماه نوید می دهد که شاخ هایش به سمت شمال است. اگر رو به جنوب باشند تا آبان ماه لجن‌بار خواهد بود.

ماه رنگ پریده در روز لوقا از احتمال بارش برف و یخبندان صحبت می کند. اما اگر درخت گیلاس هنوز برگ هایش را نریخته باشد، برف به سرعت زمین را ترک می کند. روفی که در توری در هم پیچیده می شود، نوید صید بدی را برای ماهیگیران می دهد.

روز اروفیف اروفی.از زمان Erofey، زمستان یک کت خز می پوشد. در روز اروفی، اجنه در جنگل ها احمق بازی می کنند - آنها سرگردان می شوند، فریاد می زنند، دست می زنند، می خندند، اما با اولین بانگ خروس ها در زمین می افتند - تا گرمای آینده. افراد خرافاتی به جنگل نمی روند. طبق باور عمومی: جنگل می بیند و میدان می شنود - در این روز. باد از جلو و پشت شیطان می وزد. بنابراین اثر شیطان دیده نمی شود، گردبادها رد او را می پوشانند. بدکاران در این روز جادوگری شیطانی خود را انجام می دهند تا از خوشبختی انسان رد شود.
از Eurofey سرما قوی تر است. در روز اروف، یک "Erofeich" روح را گرم می کند.

هیروفی (روز اروفیف). در Erofei، جن ناپدید می شود: آنها درختان را می شکنند، حیوانات را تعقیب می کنند و از بین می روند. دهقانان به جنگل نمی روند - شیطان عصبانی می شود.
رنگ خز سنجاب تغییر کرده است - به دلیل زمستان سرد.
یک گاو نر در پای حصار آواز می خواند - نشانه ای از آب و هوای بد.
سیم های تلگراف بلندتر از حد معمول وزوز می کنند - نشانه ای از آب و هوای بد.

« اروفیچ"یک تنتور قدیمی روسی است که طبق افسانه در سال 1768 توسط آرایشگر کنت الکسی گریگوریویچ اورلوف که همه به سادگی او را اروفیچ می نامیدند اختراع شد. او با کمک او شمارش یک بیماری معده را درمان کرد و اشتهای خود را بازگرداند. Erofeich یک دارو برای همه بیماری ها داشت - ودکای حاوی گیاهان معطر.
به ازای 10 لیتر ودکا، 50 گرم نعنا، 50 گرم بادیان، مخمر سنت جان، پونه کوهی، آویشن، شبدر شیرین، مرزنجوش، بومادران، افسنطین، همه اینها را در یک بطری بزرگ 10 تا 12 لیتری در یک بطری گرم بریزید. محل. پس از این، می توانید آن را با زهکشی زمین یا بدون زهکشی به دلخواه مصرف کنید. می توانید دوباره نیمی از ودکا را روی زمین بریزید و آن را به مدت یک ماه در جای گرم بگذارید.

داستان های مردم روسیه جمع آوری شده توسط I.P. ساخاروف

اعتقاد به شیطان

روستاییان ما فکر می کنند که از این به بعد گابلین از سرگردانی در جنگل دست بر می دارد. از جنگل جدا می‌شوند، انگار از سر دلخوری، درخت‌ها را مانند عصا می‌شکنند، هفت دهانه زمین را در بی‌حرکت‌ها در می‌آورند، همه حیوانات را به چاله‌ها می‌برند و خودشان در زمین می‌افتند. تمام روز باد در میان جنگل ها زوزه می کشد؛ پرندگان جرات پرواز به سمت درختان را ندارند. در مورد دهقان چیزی برای گفتن وجود ندارد: او هرگز از روی حسن نیت به جنگل نخواهد رفت. اجنه برادر او نیست - او بدتر از یک خرس تمام استخوان ها را خواهد شکست. افسانه ای در میان روستاییان در مورد مرد جسوری وجود دارد که می خواست در مورد چگونگی سقوط اجنه در زمین جاسوسی کند.
«روزی روزگاری مردی در دهکده ای زندگی می کرد، نه در روستای ما، بلکه در روستای دیگری، نه در خود عاقل، بلکه آنقدر چابک بود که همیشه اولین کسی بود که به همه جا می رسید. اگر آنها رقص های گرد را رهبری کنند، او اولین نفر جلو خواهد بود. هرگاه کسی را دفن می کنند، تابوت را امتحان می کند و آن را به بالای کوه می کشاند. اگر کسي جور شود، از دست تکان دادن تا خود عروسي مي‌ماند و آواز مي‌خواند و مي‌رقصيد، لباس نو مي‌خرد و به زنان لباس مي‌پوشاند. از بدو تولد من کلبه خودم را نساختم، شهر نساختم، اما در کلبه دیگران زندگی می کردم، انگار در حیاط خودم. از گاوهای دیگران شیر می‌نوشید، از همه تنورها نان می‌خورد، سوار بر اسب‌های اربابش به بازار می‌رفت، برای همه روستاها هدیه می‌خرید. من نمی دانستم چگونه پول را بشمارم. کسی که کلبه ندارد، پول کلبه می دهد. هر کس اسب نداشته باشد برای یک دو اسب پول می دهد. فقط یک چیز وجود داشت که ارتدوکس ها نمی دانستند: این پول از کجا آمده است؟ پیرمردها می گفتند که او روح خود را در ازای پول به ناپاک فروخته است و می گفتند که درست است که یک پول کار حتی برای نیازهای خودش هم زیاد نیست. چرا برای همه پول داشت؟ ظاهراً از سر کار، شما ثروتمند نخواهید بود، بلکه فقط قوز خواهید بود. زنان می گویند: پیرمردها هرگز حقیقت را نمی گویند. خوب، چه کسی می تواند زنان را شکست دهد؟ جوانان به روش خود قضاوت کردند: ظاهراً او گنجینه ای از طلا و نقره پیدا کرد. به همین دلیل است که ثروت وجود دارد. زن ها هم اینجا ایستادند: جوان ها چه می دانند؟ جوان و سبز. برو بهشون اطمینان بده که جوونا احمق نیستن خودت از دنیا فرار کن. پیرزن ها به شایعات خود اطمینان دادند که جسور پول او را از لانه کلاغ می دزدد. در آنجا، ظاهرا، هرگز هیچ انتقال پولی وجود ندارد. به همین دلیل او هر روز به جنگل می رود. زن‌ها هم باور نمی‌کردند: پیرزن‌ها از کجا بدانند؟ خیلی وقته عقلمونو از دست دادیم! و به زن ها بگو که پیرزن ها از آنها باهوش ترند و در کلبه به شما جایی نمی دهند. فقط رئیس وقتی مست بود می گفت که تمام حقیقت را می داند. می توان رئیس را باور کرد: او مرد ثروتمندی است، او به افراد مسن آبجو می دهد و به بچه ها کیک می دهد. مردها همه اینها را می گویند؛ اما زنان متفاوت فکر می کنند: رئیس، او می گوید، همه چیز را طبق دستور همسرش انجام می دهد. زنش هر چه بگوید، همینطور باشد. آیا می توان با ذهن یک زن راه دور رفت؟ به آنچه همسایه ها در مورد رئیس می گویند گوش کنید. یک بار بدبختی به سرش آمد، رئیس: در کاپیتیون کم بود. پس از دور شروع به پرسیدن از زن کرد: «ای زن، تو به خود می‌بالی که کسی از تو باهوش‌تر نیست، اما می‌دانی ای زن، ما در روستا چند حیاط داریم؟» - "نمی دانم، اما فکر می کنم از شما باهوش ترم." و زن تمام سی خانواده را راه اندازی کرد. رئیس پشت میز می‌نشیند، ریش‌هایش را نوازش می‌کند، به زن نگاه می‌کند و می‌گوید: «پیش از تو سی خانوار بود که من ازدواج نکردم و تو ای زن، ازدواج نمی‌کردی. آیا می دانی، زن، چقدر سرانه از مردان می رود؟» - «این چیزی است که شما هنوز نمی دانید! از پتروف برای یک روبل، از Evdokey برای یک روبل، از Radunitsy برای یک روبل. و چند چیز را می‌توانی برای خودت رقم بزنی، باهوش.» مردی می نشیند و فکر می کند: "نه، شما حتی نمی توانید آن را در یک سال حساب کنید!" حیاط زنان بیوه وجود دارد، و همچنین در بیابان. دستور می‌گوید از حیاط بیوه نگیرید، اما از حیاط خالی چیزی نمی‌توان گرفت.» و رئیس برای نصیحت نزد مرد جسور رفت تا کمی عقل پیدا کند. و او نه فقط با کمان، بلکه با وعده های گران قیمت رفت: با شراب و نان زنجبیلی. زن متوجه شد که در فکر شوهرش چه بوده است و خدا می داند که چه اتفاقی افتاده است: او را کتک زد و سرزنش کرد و یک هفته در انباری حبس کرد. خوب، خود شما، مسیحیان ارتدوکس، مردم باهوش، عاقلانه تر قضاوت می کنید: آیا می توان به بزرگتر، آنچه می گوید ایمان آورد؟ چیز دیگر یک مرد جسور است: او دیوانه است. همه می دانند که در جهان چه می گذرد: چگونه یک تاجر در بازار معامله می کند. همانطور که در شهر فرماندار قضاوت می کند - او لباس می پوشد. چگونه پسران در مسکو سنگی زندگی می کنند. به نظر می رسد، یک مرد چه چیز بیشتری باید بداند؟ پس نه: آنچه را که نمی دانم به من بده، آنچه را که نمی دانم بگو. جسور ما فقط یک چیز را نمی دانست: چگونه اجنه در زمین می افتند. مرد تصمیم گرفت به تنهایی به شیطان نگاه کند و همینطور هم شد. خوب چرا باید از زنان نصیحت بخواهد؟ بهتر است همه چیز را اهدا کنید: چگونه از مشکلات جلوگیری کنیم؟ قدیمی ها به ما می گفتند زن ها در این موضوع باهوش تر از مردان هستند. بنابراین مردی در جنگل قدم می زند و سپس یک اجنه با او ملاقات می کند. اینجا هم آن را از سرش در نیاورد: با کلاهش و پیشانی‌اش هم. این یک واقعیت مشهور است که اجنه صحبت نمی کند، بلکه فقط می خندد. جسور با خود می گوید: نه برادر، تو نمی توانی مرا با این گول بزنی، هر چقدر می خواهی به خودت بخند. بهتر است سعی کنم: محل زندگی او کجاست؟ و شروع به شکنجه کردن او کرد، به این ترتیب: "آیا تو ایوانوویچ کلبه و زن داری؟" و اجنه مرد را به کلبه‌اش، از میان کوه‌ها، از میان دره‌ها، در کنار ساحل‌های شیب‌دار هدایت کرد. راه افتادند و راه افتادند و مستقیم به دریاچه آمدند. جسور گفت: "کلبه شما قرمز نیست، ایوانوویچ." - ما داداش یه کلبه داریم چهار گوشه سقف و طبقه. در کلبه اجاقی وجود دارد که پسرها می توانند در آن دراز بکشند، جایی که می توانند بخوابند، جایی که می توانند با همسرشان بخوابند، و نیمکت هایی وجود دارد که می توانند مهمانان را در آنجا بنشینند. و کلبه تو، خدایا مرا ببخش، نه ته دارد و نه سرپوش.» قبل از اینکه مرد وقت داشته باشد حرفش را تمام کند، اجنه به زمین برخورد کرد: زمین از هم جدا شد و اجنه آنجا افتاد. از آن به بعد، احمق جسور تبدیل به یک احمق شد: نه کلمه ای برای گفتن، نه فکری که با ذهنش فکر کند. بنابراین او یک احمق مرد. چرا او نیاز داشت به شیطان نگاه کند؟ می خواستم باهوش تر از بقیه باشم. و چه چیزی می توانی از او بگیری، شیطان؟ نکته مهم این است که او را در زمین تماشا کنید! احتمالاً در بهار دوباره از روی زمین می پرد انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. به نژاد آنها نگاه کنید.»


2024
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه