11.02.2024

قیام علیه تاتارهای مغول در تور (1327). قیام ترور در سال 1327 قیام بزرگ


مبارزه بین مسکو و ترور برای رهبری بر شمال روسیه در پس زمینه تقویت شاهزاده لیتوانی رخ داد. شاهزاده ویتن توانست رقبای خود را شکست دهد و اشراف قبیله ای را تحت سلطه خود درآورد. او پولوتسک را از شوالیه های آلمانی خرید. ویتنیا توسط فرمانده خود گیدیمیناس کشته شد (برخی از منابع او را پسر یا برادر ویتنیا می نامند) که سیاست های سلف خود را ادامه داد. جوخه های او به راحتی شاهزاده ی متلاشی شده توروف-پینسک را تصرف کردند. گدیمیناس پسر اولگرد را با دختر شاهزاده ویتبسک ازدواج کرد؛ پس از مرگ وی، ویتبسک نزد گدیمیناس و اولگرد رفت.

در این زمان ، "پادشاهی روسیه" شاهزاده گالیسی-ولین یوری لوویچ سقوط کرد. "شاه" یوری لوویچ فعالانه در جنگ های حاکمان غربی شرکت کرد و نیروهای از قبل تضعیف شده جنوب غربی روسیه را بیهوده تلف کرد. پسرانش آندری و لو جانشین یوری شدند. گدیمیناس به سرعت بر آندری پیروز شد و دخترش را با پسرش لیوبارت ازدواج کرد. لیوبارت گدیمینوویچ (با نام دیمیتری به ارتدکس تبدیل شد) یک ارث دریافت کرد - شاهزاده لوتسک و لیوبار (ولین شرقی). در نتیجه، او آخرین فرمانروای شاهزاده واحد گالیسی-ولین شد.


تقویت لیتوانی و تقویت مواضع قدرت های غربی در شاهزاده گالیسیا-ولین ازبکستان را نگران کرد. روسیه جنوبی به او خراج می داد و او نمی خواست آن را رها کند. بنابراین، او به سیاست خود در برقراری نظم در شمال روسیه ادامه داد. در اینجا متروپولیتن پیتر به او کمک کرد. با وصیت سلطنتی، متروپولیتن با ازدواج کوچکترین پسر شاهزاده ترور میخائیل، کنستانتین، با دختر یوری مسکو موافقت کرد. این ازدواج قرار بود از دشمنی خون بین Tver و مسکو جلوگیری کند.

با این حال ، خود یوری دانیلوویچ خود را در شرایط دشواری یافت. از ازدواج اولش فقط یک دختر داشت. همسر دوم آگافیا-کنچاک مسموم شد. کلیسا در آن زمان به شدت مخالف ازدواج سوم بود. علاوه بر این، ازبک با مجازات Tver، آن را تضعیف کرد، هدف سیاسی محقق شد. یوری مسکو دیگر مورد توجه حاکم هورد نبود. اکنون، طبق استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن»، از Tver باید حمایت می شد. این برای بازگرداندن توازن قوا بود.

تزار ازبک که ابتدا با مسکو بازی کرده بود، اکنون چرخشی را در جهت مخالف انجام داد. او دیمیتری میخائیلوویچ را تحت حمایت خود گرفت. شاهزاده جدید Tver قرار نبود با یوری مسکو که او را مقصر اصلی مرگ پدرش می دانست تحمل کند. او مردی بسیار سرسخت بود - وقایع نگاری ها نام مستعار او را به چشم حیوانات گزارش می دهند. بعداً نام مستعار تا حدودی نرم شد - چشمان وحشتناک. دیمیتری با احساس چرخش سیاسی در سارای، فوراً به خود آمد و خواست انتقام پدرش را بگیرد و میز ولادیمیر را برگرداند. پسران Tver بازی سیاسی خود را در هورد از سر گرفتند.

در همان زمان ازبک تصمیم گرفت لیتوانی را در بازی خود شرکت دهد. در سال 1320، Tver با تحقق وصیت پادشاه هورد، خواستگارانی را به لیتوانی فرستاد. دمیتری مجرد به نظر ازبک کاندیدای خوبی برای اجرای برنامه هایش بود. دیمیتری دختر گدیمیناس ماریا را به همسری گرفت. شادی زیادی در Tver وجود داشت. دیمیتری به افتخار خان بود و با لیتوانی اتحاد برقرار کرد.

برای یوری، اوضاع بدتر می شد. در سال 1320 برادرش بوریس که شاهزاده نیژنی نووگورود و گورودتس بود درگذشت. یوری برای ترک ارث تحت حکومت دانیلوویچ ها، ایوان کالیتا را به سارای فرستاد. با این حال، ازبک طور دیگری فکر می کرد؛ او نمی خواست نیژنی نووگورود و گورودتس به مسکو که ایوان شاهزاده آن بود، بپیوندند. او برچسبی نداد و ایوان را با خود گذاشت تا شاهزاده مسکو را ارزیابی کند.

اوضاع برای یوری به دلیل این واقعیت پیچیده بود که ازبک با آرام کردن موقت روسیه، می خواست نظم در مالیات را برقرار کند. اما معلوم شد که این مشکل بسیار پیشرفته و عملاً غیرممکن است که در چارچوب قدیمی اجرا شود. ادای احترام در جلد قبلی غیرممکن بود. سرزمین های یاروسلاول، روستوف، سوزدال، بلوزرسک، ریازان به سرنوشت هایی تقسیم شدند که به شدت ویران شدند و همچنان در معرض تخریب منظم قرار گرفتند. مردم این سرزمین ها شروع به ترک مناطق امن تر، محافظت شده توسط فاصله، جنگل ها و باتلاق ها کردند. آنها به مسکو، Tver، سرزمین های نوگورود رفتند. و اندازه خروجی Horde برای این مناطق در زمان اولیه تعیین شد. بدهی ها رشد کرد. ازبک با درخواست پرداخت، "سفارتخانه ها" را که اساساً اعزامی های تنبیهی بود، به سرزمین های روسیه فرستاد. «سفیران تندخو» که معوقه‌های معوقه‌ای را دریافت می‌کردند، غوغا کردند که فقط فرار مردم را تشدید کرد. نتیجه یک دور باطل بود.

ازبک ها نیز بر دوک بزرگ یوری فشار آوردند. سفیر بایدرا که در ولادیمیر مرتکب خشم شد، نزد او آمد. با این حال، یوری نتوانست این وضعیت را اصلاح کند. او بیشتر یک جنگجو بود تا یک مدیر تجاری. پیش از این ایوان مسئول مسائل اقتصادی و مالی بود، اما اکنون دیگر خبری از او نبود. در روستوف، ساکنان از خشم خسته شده بودند و شورش کردند و "تاتارهای شیطانی" را بیرون کردند. این باعث عصبانیت پادشاه هورد شد؛ او شروع به فکر کرد که یوری با مسئولیت های خود کنار نمی آید.

در سال 1321، در کاشین، خانواده شاهزاده تور، گروه هورد خراج جمع آوری کردند، اما نتوانستند همه چیز را استخراج کنند. آنها به دوک بزرگ شکایت کردند. یوری تصمیم گرفت که این فرصت خوبی است تا حریفش را کوتاه کند. او لشکری ​​جمع کرد و به سمت Tver حرکت کرد. دیمیتری انیمال آیز ارتش را برای ملاقات با آنها به بیرون هدایت کرد. سربازان دوباره در سواحل ولگا با یکدیگر روبرو شدند. جنگی در کار نبود. یوری نبرد نمی خواست، این یک تظاهرات بود. دیمیتری می ترسید اولین کسی باشد که وارد نبرد می شود؛ مسکووی ها وصیت هورد را اجرا کردند. توافقی صورت گرفت. Tver قدرت یوری دانیلوویچ را به رسمیت شناخت و بدهی Horde را پرداخت - 2 هزار روبل. یوری موسکوفسکی، به جای اینکه فوراً ادای احترام Tver را به گروه ترکان طلایی ببرد، آن را نزد برادرش در ولیکی نووگورود برد و آن را از طریق بازرگانان به گردش درآورد و قصد داشت سود بیشتری کسب کند. این اقدام دیگری بود که خشم خان هورد را برانگیخت. علاوه بر این، در خود گروه ترکان، حزب طرفدار مسکو به نمایندگی از Kavdygai شکست خورد. حامی یوری کاودیگای مخالفان قدرتمندی داشت که او را به دام انداختند. برای ازبکی آواز خواندند که کاودیگای و یوری به شاهزاده فقید ترور تهمت زده اند. ازبک دستور دستگیری کاودیگای را صادر کرد، او تحت بازجویی قرار گرفت و سپس اعدام شد.

یوری نیز به این مبارزه بین گروه های هورد کشیده شد. با کمک پسران Tver ، محکومیتی علیه یوری تهیه شد. او متهم شد که خراج را کم پرداخت کرده و مقداری را برای خود به جیب زده است. نمی توان گفت که آیا ازبک آن را باور کرد یا نه. اما او قبلاً از یوری ناراضی بود. می خواستم روی دیمیتری شرط بندی کنم. انصراف حذف قانونی یک رقم غیر ضروری را ممکن کرد. در اواخر سال 1321 ازبکستان لشکر «سفیر خشن» اخمیل را به روسیه فرستاد. او نیژنی نووگورود را غارت کرد، یاروسلاول به دلیل بدهی سوزانده شد و ساکنان آن به بردگی فروخته شدند. روستوف توانست با هدایای غنی جبران کند. آخمیل دستور پادشاه را به یوری ابلاغ کرد که فوراً در هورد ظاهر شود ، سلطنت بزرگ را به شاهزاده Tver و مسکو را به برادرش ایوان منتقل کند. کالیتا در این زمان به خانه بازگشت و به برادرش هشدار داد که اوضاع بدتر نمی شود.

یوری احمق نبود. خودش سرش را روی قطعه خرد نکرد. برای اینکه شباهتی به یاغیان نداشته باشد، با احترام به خان نوشت که البته به زودی خواهد رسید، اما در مرز غربی اوضاع بدتر شده بود، باید مشکل را حل کرد و در عین حال پول جمع کرد. از نوگورودی ها یوری سیاست هورد را به خوبی می دانست. ما باید وقت خود را معطل می کردیم و اوضاع تغییر می کرد. ازبکستان خنک می شود. دیمیتری کار اشتباهی انجام خواهد داد.

بنابراین ، یوری به سمت ولیکی نووگورود رفت. در آنجا در سال 1322 به همراه نووگورودی ها علیه سوئدی ها رفت و ویبرگ را محاصره کرد. آنها نمی توانستند قلعه مستحکم را نه با محاصره و نه با طوفان تصاحب کنند، اما بسیاری از سوئدی ها را کشتند، مناطق اطراف را ویران کردند و غنایم غنی گرفتند. یوری تصمیم گرفت که می تواند به هورد برود. با این حال، شاهزاده و کاروان نوگورود در طول راه توسط برادر شاهزاده Tver الکساندر رهگیری شدند. کمین Tver ناگهان به کاروان حمله کرد و غنایم غنی را به دست آورد. یوری با یک گروه کوچک توانست ترک کند و به نووگورود بازگشت.

سال برای یوری بسیار فعال بود. او از جنگ بین پسکوف و نووگورود جلوگیری کرد. در سال 1323، یوری، در انتظار حمله تلافی جویانه از سوی سوئدی ها، قلعه اورشک را در سرچشمه نوا تأسیس کرد. در همان سال ، یوری و نوگورودی ها توافق نامه ای در مورد "صلح ابدی" با سوئدی ها منعقد کردند. در سال 1324 ، یوری نووگورودیان را علیه اوستیوزان رهبری کرد. آنها ادعای نووگورودی ها در شمال را داشتند که سرشار از خز و نقره بودند و توانستند خراج گیرندگان نووگورود را رهگیری کنند. غنایم غنی از سرزمین یوگرا به ولیکی اوستیوگ رسید. یوری توانست با یک ضربه ناگهانی شهر را تصرف کند. ساکنان Ustyug مجبور شدند خسارات را جبران کنند و اعتراف کنند که مناطق شمالی و اورال متعلق به Ustyug نیست، بلکه متعلق به نووگورود است. یوری سهم قابل توجهی دریافت کرد و دوباره از طریق کاما به سمت هورد حرکت کرد.

لازم به ذکر است که امیدهای یوری دانیلوویچ برای تغییرات سیاسی در گروه ترکان و مغولان کاملاً موجه بود. دیمیتری گروزنیه اوچی نتوانست وضعیت را با جمع آوری ادای احترام کند. و ازدواج او با یک زن لیتوانیایی مزایای سیاسی به همراه نداشت. گدیمیناس یک حمله فعال به سرزمین های روسیه را رهبری کرد. در سال 1323 ، حاکمان شاهزاده گالیسیا-ولین آندری و لو یوریویچ توسط گدیمیناس در نبرد ولادیمیر-ولینسکی شکست خوردند و جان باختند (طبق نسخه دیگری ، در نبرد با تاتارها). لهستانی ها شروع به سر و صدا کردند و زمین های روسیه را مرتب کردند. پس از مرگ آندری و لو، تاج و تخت به طور رسمی توسط ولادیمیر لوویچ - تنها پسر لو یوریویچ، آخرین نماینده سلسله روریک در تاج و تخت گالیسیا-ولین در خط مردانه گرفته شد. در واقع، پسران به رهبری دیمیتری دتکو حکومت کردند. پسران تصمیم گرفتند یوری-بولسلاو تروئیدنوویچ، پسر شاهزاده مازوویا را به تاج و تخت بخوانند. گدیمیناس با لهستانی ها نجنگید؛ او ترجیح داد توافق نامه ای در مورد تقسیم سرزمین ها و یک اتحاد نظامی علیه نظم و اردوی آلمان منعقد کند.

روسیه جنوبی به معنای واقعی کلمه جلوی چشمان ما در حال فروپاشی بود. گدیمیناس شهرها را یکی پس از دیگری تصرف کرد. برخی از آنها طوفان شدند، برخی دیگر خود به خود تسلیم شدند. در پایان بهار 1324، ارتش لیتوانی به سرزمین کیف رفت. لیتوانیایی ها با تصرف قلعه اوروچ به ژیتومیر نزدیک شدند که پس از محاصره کوتاهی نیز سقوط کرد.

شاهزاده کیف استانیسلاو ایوانوویچ (طبق منابع دیگر ، نام او سواتوسلاو بود) نیروهایی را جمع آوری کرد که شامل جدایی از پریاسلاول جنوبی ، لوتسک ، بریانسک و هنگ هورد بود. نبرد شدیدی در میدانی نزدیک رودخانه ایرپن روی داد. نبرد سرسختانه بود، نیروهای روسیه-هورد تا سر حد مرگ جنگیدند. سپس گدیمیناس در رأس جوخه خود توانست یک حمله جناحی به ارتش روسیه انجام دهد که باعث هرج و مرج شد و به او اجازه داد تا جریان نبرد را به نفع خود تغییر دهد. اولگ پریاسلاوسکی و دیگر شاهزادگان در نبرد سقوط کردند. استانیسلاو کیف بدون دفاع از کیف توانست فرار کند و به سرزمین ریازان رفت. پایتخت روسیه باستان مدتی مقاومت کرد، اما سپس تسلیم شد. گدیمیناس لقب "دوک بزرگ لیتوانی و روسیه" را گرفت. همراه با کیف، نیروهای لیتوانی پریاسلاول، پوتیول، ویشگورود، کانف و بلگورود را نیز تصرف کردند.

واضح است که ازبکستان بی تفاوت نظاره گر غصب زمین هایش توسط همه و همه نبود. در سال 1325، او نیروهایی را جمع کرد، جوخه هایی از شاهزادگان روسی را فراخواند و آنها را به شاهزاده لیتوانی پرتاب کرد. لیتوانی کاملاً ویران شد، ده ها شهرک در آتش سوختند و جمعیت عظیمی اشغال شدند. گدیمیناس امتیازاتی داد و در مناطقی که تصرف کرد، قدرت دوگانه ایجاد کرد. آنها گدیمیناس را به عنوان حاکم خود به رسمیت شناختند، اما همچنان به هورد ادای احترام کردند.

در چنین شرایطی، یوری در سال 1325 وارد سارای شد و به جستجوی حق سلطنت بزرگ ولادیمیر پرداخت. شاهزاده Tver Dmitry Mikhailovich Terrible Eyes نیز وارد گروه ترکان و مغولان شد. با این حال، پادشاه هورد، طبق عادت خود، عجله ای برای حل اختلاف نداشت. من این تصمیم را به تاخیر انداختم و به تعویق انداختم. شاهزاده بی حوصله و تندخو Tver سرانجام نتوانست تحمل کند و تصمیم گرفت شخصاً انتقام بگیرد. در 21 نوامبر 1325، در آستانه سالگرد درگذشت پدرش (22 آبان)، دیمیتری در راه کلیسا یوری را به شهادت رساند و با شمشیر ضربه مهلکی به او وارد کرد.

مشخص نیست که آیا این قتل در یک حمله خشم بود یا پایان یک نقشه سرد. در هر صورت ازبکستان قرار نبود چشمانش را روی او ببندد. او دیگر نیازی به دیمیتری نداشت. اولاً ، شاهزاده Tver بیش از حد در مورد خود تصور می کرد ، کشتن در گروه ترکان فقط با اجازه خان انجام می شد. ثانیاً ، ایده تقویت روابط از طریق ازدواج دیمیتری خود را توجیه نکرد. لیتوانی به دشمن جدی گروه هورد تبدیل شد و به سرزمین های آن تجاوز کرد. خان دستور داد تا دیمیتری را دستگیر کنند و جسد یوری را به وطنش فرستاده و در آنجا به عنوان یک شاهزاده قانونی دفن کنند.

در مسکو، یوری سوگواری شد. او در سرزمین مسکو محبوب بود، او از اصالت خود دفاع کرد و آن را گسترش داد. متروپولیتن پیتر شخصاً مراسم تشییع جنازه یوری را انجام داد ، اسقف اعظم نووگورود و اسقف های روستوف ، ریازان و تور را احضار کرد. در این زمان، مسکو در واقع به محل اقامت کلان شهر تبدیل شده بود.

در همین حال، آرامش وحشتناکی در هورد حاکم بود. این ازبک شاهزاده تور را به مدت 10 ماه به مقر خود برد. داشتم فکر می کردم با آن چه کنم. آیا فکر کردید ممکن است مفید باشد؟ من به رفتار لیتوانی نگاه کردم. بالاخره حکم صادر شد. در 15 شهریور 1326 دیمیتری میخائیلوویچ اعدام شد. شاهزاده الکساندر نووسیلسکی همراه با او اعدام شد - یا او دوست و همدست دیمیتری بود یا برای جنایت دیگری.

سلطنت الکساندر میخائیلوویچ و قیام در Tver

خان نامزدهای سلطنت بزرگ را به خود فرا خواند: الکساندر میخائیلوویچ (پسر میخائیل تورسکوی و برادر دیمیتری) و ایوان دانیلوویچ. انتخاب بر عهده اسکندر افتاد. ازبک بر این باور بود که پس از مرگ پدر و برادرش با غیرت خاص مورد لطف قرار می گیرد. علاوه بر این، او برنامه ای برای استقرار یک گروه هورد قوی در سرزمین Tver، نزدیک مرزهای لیتوانی داشت. اگر در جنوب، جایی که نیروهای اصلی هورد مستقر بودند، تهدیدی وجود داشت، این گروه به همراه جوخه های روسی قرار بود ضربه محکمی به عقب لیتوانی وارد کند.

موقعیت اسکندر از همان ابتدا اسفناک بود. او در گروه هورد بدهی داشت و از وام دهندگان پول گرفت تا به اطرافیان خان رشوه بدهد، زمانی که او برای برچسب می جنگید. او با انبوهی از وام دهندگان پول به Tver بازگشت. شاهزاده که می خواست تاوان این گروه حریص را بدهد، بازار و عوارض و مالیات و تجارت را به آنها داد. ساکنان Tver به سرقت رفتند و در روستاهای شاهزاده، کودکان و دختران را برای پرداخت بدهی بردند. اما این تنها آغاز مشکلات سرزمین Tver بود. در تابستان 1327، یک گروه هورد به رهبری یکی از بستگان چول خان ازبک (در منابع روسی، شچلکان) در Tver ظاهر شد. سربازان در Tver مستقر بودند. جنگجویان چول خان مردم شهر را به حساب نیاوردند و مرتکب "آزار و شکنجه بزرگ مسیحیان - خشونت، سرقت، ضرب و شتم و هتک حرمت" شدند. حتی شایعه ای وجود داشت که گروه هورد می خواهند شاهزادگان Tver را بکشند و خود بر Tver حکومت می کنند و مردم به اسلام گرویدند. جو شهر به سرعت متشنج شد. یک جرقه کافی بود تا یک انفجار رخ دهد.

دلیل این قیام تلاش تاتارها از همراهان چول خان برای گرفتن مادیان از یک شماس دودکو بود. او شروع به فراخواندن مردم برای کمک کرد. Tverites به هورد هجوم آوردند، اولین کشته ها و مجروحان سقوط کردند. رفقا برای کمک به طرف تاتارها دوان دوان آمدند. زنگ خطر به صدا درآمد. مردم شهر با چنگ زدن به میدان هجوم آوردند. این شورش توسط پسران بوریسوویچ، تیسیاتسکی و برادرش رهبری شد. نبرد خونینی در خیابان های شهر شروع به جوشیدن کرد. ظاهراً شاهزاده سازمان‌دهنده قیام نبود، همانطور که برخی از مورخان تصور می‌کردند، این خودکشی بود. اما او هم نتوانست جلوی او را بگیرد. چول خان با بقایای دسته خود را در شاه نشین حبس کرد. کاخ به آتش کشیده شد و همه اعضای گروه هورد مردند. در Tver نه تنها سربازان کشته شدند، بلکه مال‌فروشان و بازرگانان هورد نیز کشته شدند. فقط چوپانانی که گله ها را در خارج از شهر چرا می کردند نجات یافتند. آنها به مسکو فرار کردند. کالیتا آنها را با نگهبانان به هورد فرستاد.

آیا باید ایوان را به این دلیل محکوم کرد؟ این معقول نیست. تمام سرزمین های روسیه امتیازاتی برای تسویه حساب، قدیم و جدید، با یکدیگر داشتند. بسیاری از مردم از هورد متنفر بودند، اما هیچ نیرویی وجود نداشت که بتواند در برابر هورد مقاومت کند. بدیهی بود که لحظه ای از آزادی خشونت آمیز مجازات بی رحمانه ای را به دنبال خواهد داشت. هیچ فایده ای برای مردن در کنار Tver وجود نداشت.

یک ازبک که از مرگ یکی از بستگان و یک گروه مطلع شده بود، "مثل شیر غرش کرد". گروه هورد متحمل قتل عام روس ها شد که بر بسیاری از بازرگانان، صنعتگران و بردگان تأثیر گذاشت. آنها شاهزاده ریازان ایوان یاروسلاویچ را که در این لحظه نامناسب وارد هورد شد، کشتند. پادشاه هورد پس از اینکه فهمید نه همه روسیه، بلکه فقط توور شورش کرده اند، تا حدودی سرد شد. او چندین شاهزاده از جمله ایوان کالیتا و اسکندر سوزدال را احضار کرد. آماده سازی های نظامی در مقیاس بزرگ در هورد در حال انجام بود ، 5 تومن جمع آوری شد - 50 هزار جنگجو. ارتش توسط Temnik Fedorchuk رهبری می شد. جوخه های شاهزادگان روسی نیز به ارتش هورد پیوستند.

اسکندر می توانست رعایای خود را رهبری کند و در نبردی نابرابر بمیرد، می توانست مانند پدرش برای اعتراف نزد پادشاه برود و بخشش تور را به قیمت جانش بخرد. با این حال، او فرار به نووگورود و سپس به پسکوف را انتخاب کرد. و برادرانش کنستانتین و واسیلی به لادوگا گریختند. تیور بدون مدافع ماند. در واقع هیچ نبردی در کار نبود، برخی به طور پراکنده مقاومت کردند، برخی دیگر سعی کردند پنهان شوند. هر دو شهر شاهزاده - تور و کاشین - ویران شدند و زمین ویران شد. آن دسته از ساکنان Tver که کشته نشدند به اسارت برده شدند.

هنگ های روسی شرکت کننده در این کارزار هزاران نفر را که به عنوان اسیر به سرزمین های خود برده شدند نجات دادند. باید گفت زمین های دیگری که نیروهای تنبیهی از آن عبور می کردند نیز آسیب جدی دیده اند. روستاهای نیژنی نووگورود، کوستروما، روستوف و نووگورود به شدت آسیب دیدند. تورژوک گرفته شد و اطراف آن ویران شد. نوگورودی ها اطمینان دادند که شاهزادگان Tver ندارند و 2000 گریونه نقره به گروه ترکان پرداختند و هدایای زیادی به رهبران خود دادند.

باید گفت که کالیتا به لطف پوشش یک طرفه این وقایع توسط برخی مورخان، تقریبا بدتر از ازبکی به نظر می رسد. اما این او نبود که در گروه هورد بدهکار شد. او یک شاهزاده مسکو نبود، او نمی توانست رفتار جنگجویان هورد و رعایای خود را کنترل کند. این ایوان کالیتا نبود که رعایای خود را رها کرد. با این حال، او هر کاری کرد تا اطمینان حاصل شود که شورش محکومان به تهاجم جدید و جنگ خونین منجر نشود.

در سال 1328، ازبکی برچسب Tver را به برادر کوچکتر اسکندر فراری کنستانتین داد. او برچسب را به کاشین به سومین برادر، واسیلی داد. پیامد اصلی سیاسی شکست تور، اصلاح قدرت توسط ازبک بود. او تصمیم گرفت که قدرت عالی بر سرزمین های روسیه را به یک شاهزاده منتقل نکند. به جای یک دوک بزرگ، خان دو نفر را منصوب کرد. شاهزاده الکساندر سوزدال علاوه بر سلطنت خود، ولادیمیر، نیژنی نووگورود و گورودتس را پذیرفت. ولیکی نووگورود، کوستروما و پریااسلاول تحت حکومت ایوان کالیتا قرار گرفتند. او همچنین نیمی از روستوف را دریافت کرد. شاهزادگان محلی کاملاً فقیر شدند و قادر به پرداخت خراج نبودند. ازبک معتقد بود که شاهزاده مسکو که در سرزمین های خود امور اقتصادی و مالی را به خوبی تثبیت کرده بود، اوضاع را اصلاح خواهد کرد. کالیتا امتناع نکرد و بلافاصله سه شاهزاده دیگر - اوگلیتسکی، بلوزرسک و ترانس ولگا گالیچ را "خرید". او بدهی های شاهزادگان محلی را بر عهده گرفت و متعهد شد که برای آنها معوقه به گروه هورد پرداخت کند و برای این کار قدرت دریافت کرد. شاهزادگان اوگلیتسکی، بلوزرسک و گالیسی به "یاران" ایوان کالیتا تبدیل شدند. روند طولانی ایجاد یک هسته جدید از دولت روسیه آغاز شد.

اندکی پس از اینکه الکساندر میخائیلوویچ برچسب سلطنت بزرگ را دریافت کرد، خان ازبک پسر عموی خود، باسکاک چول خان (شوکل، شچلکان دیودنتویچ) را با یک دسته تاتار به تورور فرستاد. با فرستادن او، هورد خان می خواست دوک بزرگ را تحت کنترل خود درآورد. تقویت حکومت تاتار-مغول در روسیه پاسخی به قیام های ضد تاتار در سرزمین های روسیه در دهه 20 قرن چهاردهم بود. او در کاخ شاهزاده مستقر شد و اسکندر را از آنجا بیرون کرد. «شوکل بی قانون، ویرانگر مسیحیت، با تاتارهای بسیار به روسیه رفت و به توور آمد و دوک اعظم را از دربار خود بیرون کرد و در دربار دوک اعظم پر از غرور و خشم ساکن شد. آزار و شکنجه بزرگ مسیحیان را ایجاد کرد - خشونت، سرقت، ضرب و شتم و آزار." حتی شایعه ای (به خودی خود خارق العاده، اما مشخصه وضعیت روحی) وجود داشت که چول خان می خواهد شاهزادگان را بکشد و خود بر تخت Tver بنشیند و مردم روسیه را مسلمان کند. ظاهراً قرار بود این اتفاق در عید رعیت بیفتد. ظلم و ستمی که چول خان بر جمعیت Tver انجام داد باعث خشم توده ها شد که منجر به یک جنبش گسترده مردمی شد. صبر ساکنان Tver به پایان رسید. دوک بزرگ الکساندر که می خواست از عوارض جلوگیری کند به آنها دستور داد که مقاومت نکنند. اما مردم بیش از این نتوانستند ظلم چول خان را تحمل کنند و فقط منتظر یک زمان مناسب برای شورش بودند.

در 24 مرداد 1327، «صبح زود، وقتی قرار بود حراجی برگزار شود، یکی از شماس های توری که نام مستعارش دودکو بود، یک مادیان جوان و بسیار چاق را برای نوشیدن آب به ولگا برد. او را با خود برد. شماس بسیار ناراحت شد و شروع به فریاد زدن کرد: "ای مردم تور، او را تحویل ندهید!" و درگیری بین آنها آغاز شد. تاتارها با تکیه بر قدرت خود از شمشیر استفاده کردند و مردم بلافاصله آمدند. دویدن و خشم شروع شد. و همه ناقوس ها را به صدا درآوردند، وچه شدند و شهر شورش کرد و همه مردم فوراً جمع شدند. و شورشی برخاست و مردم Tver فریاد زدند و شروع به ضرب و شتم تاتارها کردند، جایی که می خواستند. کسی را بگیر..." چول خان و همراهانش سعی کردند در اقامتگاهش، کاخ شاهزاده، از خود دفاع کنند و همراه با کاخ زنده زنده سوزانده شدند. تمام تاتارهایی که در Tver بودند، از جمله "بزرمن" - بازرگانان هورد کشته شدند. و فقط چوپانانی که گله‌های اسب را در مجاورت توور چرا می‌کردند و از سریع‌ترین اسب‌ها استفاده می‌کردند، سوار بر آنها به هورد و مسکو رفتند و خبر قتل چول خان را به آنجا رساندند.

برخی از تواریخ (خارج از Tver) اسکندر را به عنوان آغازگر قیام نشان می دهند. اما، به گفته مورخان مدرن، اسکندر احتمالاً نمی‌توانست آغازگر یک قیام آشکارا انتحاری باشد. با این حال، او هیچ اقدامی برای آرام کردن جمعیت انجام نداد.

با اطلاع از این موضوع ، شاهزاده مسکو ایوان کالیتا متوجه شد که زمان او فرا رسیده است و به سمت گروه ترکان و مغولان شتافت - تا Tver سرکش را با دست شخص دیگری نابود کند. از آنجا موج هولناکی از اکسپدیشن تنبیهی به رهبری پنج تمنیک در راه بود و فرماندار آنها فدورچوک بود. نیروهای مسکو نیز به آن پیوستند. "ارتش فدورچوک" وحشتناک ترین در چندین دهه بود. ارتش شاهزاده مسکو که شامل 50 هزار تاتار بود، تور و کاشین را اشغال کرد. شهرها ویران شدند و مردم در معرض اعدام های دسته جمعی قرار گرفتند. قیام در Tver به معنای واقعی کلمه در خون غرق شد.

"ارتش فدورچوک" قیام توور را سرکوب می کند

شاهزاده اسکندر که از تجربه تلخ پدر و برادرش آموخته بود، نمی خواست برای انتقام در گروه ترکان و مغولان ظاهر شود و "برای اینکه آزار و شکنجه بی خدا را تحمل نکند و تاج و تخت بزرگ دوک روسیه و تمام دارایی های ارثی خود را ترک کند، به آنجا رفت. پسکوف با شاهزاده خانم و بچه ها و در پسکوف ماند. با رضایت خان ، برادرش کنستانتین میخائیلوویچ در جای شاهزاده تور نشست. اما نان غربت تلخ است. اسکندر که آن را به اندازه کافی چشیده بود و معتقد بود که خشم ازبک قبلاً فروکش کرده است، در سال 1337 اسکندر پسرش فدور را به هورد فرستاد و به زودی خودش به آنجا رسید. او صادقانه و آشکارا به ازبکی گفت: من به تو بدی زیادی کرده ام، اما اکنون آمده ام که مرگ یا زندگی را از تو بپذیرم و برای هر چیزی که خدا به تو خواهد گفت آماده ام. خان از این سخنان خوشش آمد و به همراهان خود گفت: شاهزاده اسکندر با خرد متواضعانه خود را از مرگ نجات داد. اسکندر یک برچسب برای سلطنت Tver دریافت کرد. اما سپس ایوان کالیتا، که در گروه ترکان و مغولان ظاهر شد، مداخله کرد. در نتیجه دسیسه های او، ازبک دوباره به خشم تغییر داد و الکساندر میخایلوویچ را احضار کرد. اسکندر مدت زیادی به سارای نرفت و وقتی رسید، خان بالاخره تصمیم گرفته بود مرد نافرمان را اعدام کند. در اکتبر 1339، شاهزاده الکساندر و پسرش فدور اعدام دردناکی شدند: "با له شدن توسط مفصل". مسکو پیروز شد. برای تشدید تحقیر مخالفان خود، ایوان کالیتا دستور داد که ناقوس اصلی در کلیسای جامع تبدیل در Tver برداشته شده و به مسکو منتقل شود.

پس از شچلکانوفشچینا، خان های هورد طلایی جمع آوری خراج را با کمک کشاورزان مالیاتی و باسکک ها کنار گذاشتند. مسئولیت دریافت خراج و تحویل آن به هورد به ایوان کالیتا منتقل شد. او فرصت غنی سازی خزانه داری مسکو را از دست نداد، که به نوبه خود نه تنها به تقویت اقتصادی شاهزاده مسکو، بلکه به افزایش قابل توجه نفوذ سیاسی خود دوک بزرگ کمک کرد.

شچلکانوفشچینا

ارتش فدورچوکف

پس از مرگ الکساندر واسیلیویچ در یا 1332، نیژنی و گورودتس به مدت حدود یک دهه به سلطنت بزرگ بازگشتند و ایوان کالیتا تنها حاکم شمال شرقی روسیه شد. سیاست تمرکز بر اساس خان منجر به ظهور سریع مسکو به هزینه Tver شد. سلطنت Tver دیگر تهدیدی واقعی برای مسکو نبود. رقابت اصلی با شاهزادگان سوزدال-نیژنی نووگورود بود.

ارتش فدورچوکف آخرین موردی است که یک خان به زور موفق به برکناری دوک بزرگی شد که دوست نداشت. پس از موفقیت اقدامات مشترک هورد-مسکو برای سرکوب شورش ضد هورد، سیاست اتحاد مسکو و تاتار منجر به تضعیف مبارزه داخلی شد و آرامش خاصی را در روسیه به ارمغان آورد. حضور فرمانروایان مسکو بر میز دوک بزرگ تنها در زمان اقلیت دیمیتری دونسکوی (1360-1363) توسط پدرزن آینده وی دیمیتری کنستانتینویچ سوزدال قطع شد.

در ادبیات

  • یک آهنگ عامیانه باستانی روسی در مورد شچلکان دودنتیویچ حفظ شده است که کاملاً دقیق وقایع آن سال ها را منتقل می کند.
  • دیمیتری بالاشوف در رمان خود میز بزرگ قیام تور را توصیف می کند.

همچنین ببینید

  • قیام اسمولنسک (1340) - یکی دیگر از قیام های ضد هورد، که به طور مشترک توسط مسکووی ها و تاتارها سرکوب شد.

یادداشت

دسته بندی ها:

  • 1327
  • قیام در روسیه
  • تاریخچه تور
  • شاهزاده Tver
  • نبردهای گروه ترکان طلایی
  • نبردهای شاهزاده مسکو

بنیاد ویکی مدیا 2010.

ببینید "قیام Tver" در سایر لغت نامه ها چیست:

    GRAND DUCHY OF TVER، دوک نشین بزرگ در شمال شرقی روسیه (نگاه کنید به شمال شرق روسیه) قرن 13-15; قلمرو را در امتداد بخش بالایی رودخانه ولگا و شاخه های آن اشغال کرد. پایتخت شاهزاده Tver Tver (1246-1485) بود. در قلمرو…… فرهنگ لغت دایره المعارفی

    ایالت فئودالی شمال شرقی روسیه قرن 13-15. قلمروی در امتداد قسمت بالایی رودخانه را اشغال کرد. ولگا و شاخه های آن. Centre T. Tver (1246 1485). در تی شهرهای کاشین، کسنیاتین، زوبتسوف، استاریتسا، خلم، میکولین، دوروگوبوز وجود داشت. که در… … دایره المعارف بزرگ شوروی

قیام Tver 1327 - اولین قیام بزرگ روس ها علیه یوغ مغول-تاتار. به طرز بی رحمانه ای توسط تلاش های مشترک گروه ترکان طلایی، مسکو و سوزدال سرکوب شد. در واقع، این امر منجر به توزیع مجدد نیروها به نفع مسکو شد، و یک ربع قرن رقابت بین مسکو و ترور برای برتری در شمال شرقی روسیه را ترسیم کرد. مفصل ترین گزارش از وقایع سال 1327 در مجموعه Tver و وقایع نگار Rogozh موجود است.

شچلکانوفشچینا

در پاییز سال 1326، شاهزاده تور، الکساندر میخائیلوویچ، از هورد خان ازبک، برچسبی برای سلطنت بزرگ ولادیمیر دریافت کرد. حدود یک سال بعد، شوکال (چولخان یا شچلکان)، پسر عموی ازبک، با همراهان زیادی به توور آمد. او در کاخ شاهزاده مستقر شد و اسکندر را از آنجا بیرون کرد و پس از آن "آزار و شکنجه بزرگ مسیحیان را ایجاد کرد - خشونت ، سرقت ، ضرب و شتم و هتک حرمت". حتی شایعه ای (به خودی خود خارق العاده، اما مشخصه وضعیت روحی) وجود داشت که شچلکان می خواهد شاهزادگان را بکشد و خود بر تخت Tver بنشیند و مردم روسیه را مسلمان کند. ظاهراً قرار بود این اتفاق در عید رعیت بیفتد. طبق داستان وقایع، مردم Tver به اسکندر روی آوردند و پیشنهاد داد با تاتارها معامله کنند، اما او آنها را متقاعد کرد که "تحمل کنند".

با این حال، در 24 مرداد 1327، قیام خود به خود آغاز شد، که با تلاش تاتارها از دستان چولخان برای گرفتن مادیان از شماس معین دودکو آغاز شد. مردم خشمگین به سمت شماس برخاستند و پس از آن شتافتند تا تاتارها را در سراسر شهر در هم بشکنند. چولخان و همراهانش سعی کردند در اقامتگاهش، کاخ شاهزاده، از خود دفاع کنند و همراه با کاخ زنده زنده سوزانده شدند. تمام تاتارهایی که در Tver بودند، از جمله "بزرمن" - بازرگانان هورد کشته شدند. برخی از وقایع نگاری (خارج از Tver)، و همچنین مورخان مدرن، اسکندر را محرک این ناآرامی ها می دانند. دیگران بر این باورند که اسکندر احتمالاً نمی‌توانست آغازگر یک قیام آشکارا انتحاری باشد. با این حال، او هیچ اقدامی برای آرام کردن جمعیت انجام نداد.

ارتش فدورچوکف

شاهزاده مسکو ایوان کالیتا - رقیب دیرینه تور در مبارزه برای میز دوک بزرگ ولادیمیر - عجله کرد تا از فاجعه در Tver استفاده کند و برتری خود را در روسیه تثبیت کند. او به هورد رفت و داوطلب شد تا به مغول ها کمک کند تا قدرت را بر روسیه بازگردانند. ازبک قول داد که ایوان را دوک اعظم بسازد، 50000 سرباز به فرماندهی پنج تمنیک به او داد و به او دستور داد تا علیه الکساندر میخایلوویچ برود. نیروهای الکساندر واسیلیویچ سوزدال نیز به ارتش هورد-مسکو پیوستند. در روسیه، این لشکرکشی به نام "ارتش فدورچوک" معروف شد که به نام فرمانده تاتار فدورچوک (مسیحی) نامگذاری شد.

فاجعه آغاز شده است. مسکووی ها و هوردها شهرها و روستاها را سوزاندند، مردم را به اسارت بردند و همانطور که در وقایع نگاری گزارش شده است "تمام سرزمین روسیه را خالی گذاشتند." شاهزاده اسکندر Tver به نووگورود و سپس به پسکوف فرار کرد. نووگورود با دادن 2000 گریون نقره و هدایای فراوان به گروه گروه ترکان و مغولان نتیجه داد. ایوان و یارانش خواستار استرداد اسکندر شدند؛ متروپولیتن تئوگنوست اسکندر و اسکوویت ها را از کلیسا تکفیر کرد. اسکندر با جلوگیری از تهدید حمله پسکوف، در سال 1329 (به مدت یک سال و نیم) عازم لیتوانی شد.

عواقب

قیام قدرت Tver را تضعیف کرد و به توزیع مجدد توازن سیاسی در شمال شرقی روسیه منجر شد. در سال 1328، خان سلطنت بزرگ را بین ایوان، که ولیکی نووگورود و کوستروما را دریافت کرد، و الکساندر واسیلیویچ سوزدال، که خود ولادیمیر و ولادیمیر را پذیرفت، تقسیم کرد. منطقه ولگا(ظاهراً نیژنی نووگورود و گورودتس). با دادن برچسب دوک بزرگ به ضعیف‌تر از این دو شاهزاده، خان می‌توانست بر اساس اصل «تفرقه و تسلط» هدایت شود.

پس از مرگ الکساندر واسیلیویچ در سال 1331 یا 1332، نیژنی و گورودتس به مدت حدود یک دهه به سلطنت بزرگ بازگشتند و ایوان کالیتا تنها حاکم شمال شرقی روسیه شد. سیاست تمرکز بر اساس خان منجر به ظهور سریع مسکو به هزینه Tver شد. سلطنت Tver دیگر تهدیدی واقعی برای مسکو نبود. رقابت اصلی با شاهزادگان سوزدال-نیژنی نووگورود بود.

ارتش فدورچوکف آخرین موردی است که یک خان به زور موفق به برکناری دوک بزرگی شد که دوست نداشت. پس از موفقیت اقدامات مشترک هورد-مسکو برای سرکوب شورش ضد هورد، سیاست اتحاد مسکو و تاتار منجر به تضعیف مبارزه داخلی شد و آرامش خاصی را در روسیه به ارمغان آورد. حضور فرمانروایان مسکو روی میز دوک بزرگ تنها در دوران کودکی دیمیتری دونسکوی (1360-1363) توسط پدرزن آینده وی دیمیتری کنستانتینویچ از سوزدال قطع شد.

کرونیکل قیام در TVER

در همان سال به شاهزاده الکساندر میخائیلوویچ سلطنت بزرگی داده شد. و از هورد آمد و بر تخت شاهزاده نشست. پس از این، به زودی، برای چند برابر شدن گناهان ما، خداوند به شیطان اجازه داد تا شر را در قلب تاتارهای بی خدا قرار دهد و به پادشاه بی قانون بگوید: "اگر شاهزاده اسکندر و همه شاهزادگان روسی را نابود نکنی، آنگاه خواهی کرد. بر آنها قدرت نداشته باش.» بی قانون، ملعون و محرک همه شرور شوکال، ویرانگر مسیحیان، لب های پست خود را باز کرد و با تعلیم شیطان شروع به صحبت کرد: "آقای تزار، اگر به من فرمان دهید، به روسیه خواهم رفت و مسیحیت را نابود خواهم کرد. و شاهزادگان آنها را خواهم کشت و شاهزاده خانمها و فرزندان را نزد تو خواهم آورد.» و پادشاه به او دستور داد که چنین کند.

شوکال قانون شکن، ویرانگر مسیحیت، با تاتارهای بسیار به روس رفت و به توور آمد و شاهزاده بزرگ را از صحن خود بیرون کرد و خود در صحن شاهزاده بزرگ، پر از غرور توقف کرد. و او آزار و اذیت بزرگ مسیحیان را آغاز کرد: خشونت، سرقت، ضرب و شتم، و هتک حرمت. مردم که دائماً از غرور کثیفان آزرده می شدند، بارها به دوک بزرگ شکایت کردند و از او حمایت خواستند. او که تلخی قوم خود را دید و نتوانست از آنها محافظت کند، به آنها دستور داد که تحمل کنند. ساکنان Tver نمی خواستند آن را تحمل کنند و به دنبال یک زمان مناسب بودند.

و چنین اتفاقی افتاد که در روز پانزدهم آگوست، صبح زود، هنگامی که حراج شروع می شد، یک شماس خاص Tveritin، با نام مستعار Dudko، یک مادیان جوان و بسیار چاق را برای نوشیدن آب در ولگا برد. تاتارها با دیدن آن، آن را بردند. شماس ترحم کرد و با صدای بلند شروع به فریاد زدن کرد: "آه ای مردان تور! او را ول نکنید!" و بین آنها دعوا شد. تاتارها با تکیه بر قدرت خود شروع به بریدن با شمشیر کردند. و بلافاصله مردم دوان دوان آمدند و هیجان زده شدند و زنگ را به صدا درآوردند و تبدیل به یک وچه شدند و تمام شهر از آن مطلع شدند و مردم جمع شدند و آشفتگی به وجود آمد و ساکنان Tver فریاد زدند و شروع کردند به زدن تاتارها که یکی را پیدا کردند تا او را کشتند همه را مسخره کرد. آنها رسولی باقی نگذاشتند، به جز چوپانانی که اسبها را در مزرعه چرا می کردند، که بهترین اسب نریان را گرفتند و به مسکو و سپس به هورد رفتند و در آنجا از مرگ شوکال گفتند.

مجموعه کرونیکل به نام Tver Chronicle

داستان های مربوط به شوکال

داستان شوکال یک داستان وقایع نگاری و روایات دیگر درباره قیام توور علیه شوکال فرماندار خان (شچلکان، چول خان) در سال 1327 است. گسترده ترین داستان در روگوژسکی کرونیکل و توور کرونیکل مربوط به 1285-1375 خوانده شده است. . متن وقایع نگاری Tver; با قضاوت بر اساس تاریخ تکمیل این متن مشابه، بدیهی است که به مجموعه Tver آخرین باز می گردد. پنج شنبه قرن چهاردهم داستان در اینجا زیر 6834 (1326) قرار داده شده است. در سال بعد از مبارزات تنبیهی تاتارها علیه Tver و فرار شاهزاده Tver الکساندر به Pskov می گوید.

بخش اول داستان در مورد توصیه "شیطانی" "تاتارهای بی خدا" و "شوکال بی قانون" به پادشاه تاتار (ازبک خان) برای "تخریب مسیحیت" و نابودی دوک بزرگ الکساندر میخائیلوویچ ولادیمیر و تور می گوید. تزار پس از گوش دادن به این توصیه شیطانی، شوکال را به Tver می فرستد، جایی که فرماندار تاتار "شاهزاده بزرگ را از دربار خود بیرون می کند"، او خود در دربار شاهزاده بزرگ مستقر می شود و "آزار و اذیت بزرگ علیه مسیحیان با خشونت و دزدی را آغاز می کند. و ضرب و شتم و هتک حرمت.» اسکندر، "با دیدن تلخی مردم خود و ناتوانی در دفاع از آنها"، مردم Tver را به تحمل دعوت می کند. آداب و ماهیت سنتی این سخنرانی ها نشان می دهد که قسمت اول داستان ثبت مستقیم وقایع نبود، بلکه منشأ ثانویه و ادبی داشت. قسمت دوم داستان ماهیت متفاوتی دارد. این یک داستان بسیار خاص در مورد وقایعی است که منجر به قیام در 15 اوت شد - در مورد اسب دیکون دودکو که توسط تاتارها اسیر شد ، در مورد نبرد بین ساکنان Tver و تاتارها ، در مورد ضرب و شتم همه تاتارها (فقط تاتارها) چوپانانی که خارج از شهر بودند نجات یافتند - آنها آن را به اخبار قیام هورد آوردند). این قسمت از داستان تمام ویژگی های یک ضبط مدرن را دارد.

داستان هایی در مورد شوکال // انتشارات الکترونیک http://www.pushkinskijdom.ru/Default.aspx?tabid=3074

آهنگ در مورد SCHELKAN DUDENTIEVICH

و در آن روزها، شچلکان جوان،

قاضی درست کرد

به ترور قدیمی،

به ترور ثروتمند

و مدتی به قاضی نشست:

و بیوه های بی شرف،

دوشیزگان سرخ مایه ننگ هستند،

همه نیاز به دعوا دارند

خانه ها را مسخره کنید.

مجموعه کیرشا دانیلوف. اشعار باستانی روسی جمع آوری شده توسط کیرشا دانیلوف. م.، 1977 http://lmkn.narod.ru/byliny/chelkan.html

N.M.KARAMZIN در مورد قیام در TVER

در پایان تابستان، سفیر خان، شوکال، پسر دودنف و پسر عموی ازبک، با انبوهی از دزدان در توور ظاهر شد. مردم فقیر، که قبلاً به تحمل خشونت تاتار عادت کرده بودند، تنها در شکایات بیهوده به دنبال تسکین بودند. اما با شنیدن اینکه شوکال، خواننده غیور الکوران، قصد دارد روس ها را به دین محمدی درآورد، شاهزاده اسکندر و برادرانش را بکشد، بر تخت او بنشیند و تمام شهرهای ما را به اشراف خود تقسیم کند، از وحشت لرزید. گفتند که او از عید عرفه که مسیحیان غیور زیادی برای آن در توور جمع شده بودند، استفاده خواهد کرد و مغول ها همه آنها را خواهند کشت. این شایعه می‌توانست بی‌اساس باشد: زیرا شوکال نیروهای کافی برای عملی کردن نیتی به این مهم و ناسازگار با سیاست خان‌ها که همیشه می‌خواستند حامی روحانیون و کلیسا در روسیه پارسا باشند، نداشت. اما مردم ستمدیده معمولاً مستبدان خود را قادر به هر جنایتی می دانند. به نظر آنها بدترین تهمت یک حقیقت ثابت شده است. بویارها، جنگجویان، شهروندان، آماده انجام هر کاری برای نجات ایمان و حاکمان ارتدکس، شاهزاده جوان و بیهوده را محاصره کردند. اسکندر با فراموش کردن مثال پدرش که سخاوتمندانه برای صلح رعایایش جان داد، با شور و اشتیاق به Tverites نشان داد که زندگی او در خطر است. که مغول ها، با کشتن مایکل و دیمیتریوس، می خواهند تمام خانواده شاهزاده را از بین ببرند. که زمان انتقام عادلانه فرا رسیده است. که او نبود، بلکه شوکال بود که خونریزی را طراحی کرد و خدا امید حق است. شهروندان، غیور، پرشور، به اتفاق آرا درخواست اسلحه کردند: شاهزاده در سپیده دم، 15 اوت، آنها را به کاخ میخائیلوف، جایی که برادر ازبکوف در آن زندگی می کرد، هدایت کرد. هیجان عمومی، سر و صدا و تق تق سلاح ها تاتارها را بیدار کرد: آنها موفق شدند به فرمانده خود جمع شوند و به میدان آمدند. Tverites با فریاد به آنها هجوم آوردند. دعوا وحشتناک بود. از طلوع آفتاب تا غروب تاریک آنها با جنون فوق العاده ای در خیابان ها بازی می کردند. مغول ها با تسلیم شدن به نیروهای برتر، خود را در کاخ به پایان رساندند. اسکندر آن را به خاکستر تبدیل کرد و شوکل با بقیه جوخه خان در آنجا سوخت. تا وقت روز دیگر حتی یک تاتار زنده نبود. شهروندان همچنین تجار Orda را کشتند.

این عمل با الهام از ناامیدی، هورد را شگفت زده کرد. مغول ها فکر می کردند که تمام روسیه آماده است تا قیام کند و زنجیرهایش را بشکند. اما روسیه از ترس اینکه انتقام خان که سزاوار Tverites بود، بر سایر مرزهای آن تأثیر نگذارد، فقط می لرزید. ازبکی که از خشم می سوخت، عهد کرد که لانه شورشیان را ویران کند. اما با احتیاط از جان دانیلوویچ مسکو خواست و قول داد که او را دوک بزرگ کند و با دادن 50000 سرباز برای کمک به او به رهبری پنج تنیک خان به او دستور داد تا نزد اسکندر برود تا روس ها را توسط روس ها اعدام کنند. . این ارتش بزرگ نیز توسط سوزدالیان به همراه حاکم خود، الکساندر واسیلیویچ، نوه آندری یاروسلاویچ، پیوست. http://magister.msk.ru/library/history/karamzin/kar04_08.htm

مورد SHEVKALOVO

اما در حالی که شاهزاده مسکو با استقرار تاج و تخت شهری به چنین مزایای مهمی دست یافت، اسکندر توور با یک اقدام عجولانه خود و کل سلطنت خود را ویران کرد. در سال 1327 سفیر خان به نام شوکل (چولخان) یا به قول تواریخ ما، شچلکان، پسر عموی ازبکی، به توور آمد و به رسم همه سفیران تاتار، به خود و قومش اجازه همه جور داد. از خشونت ناگهان شایعه ای در بین مردم پخش شد که خود شوکال می خواهد در Tver سلطنت کند، شاهزادگان تاتار خود را در شهرهای دیگر روسیه بکارد و مسیحیان را به ایمان تاتار برساند. به سختی می توان اعتراف کرد که این شایعه پایه گذاری شده است: تاتارها در ابتدا با تساهل مذهبی متمایز بودند و پس از پذیرش اسلام، متعصب دین جدید نبودند. ازبکی که قرار بود شوکال به دستور او عمل کند، از مسیحیان در کافه حمایت کرد، به راهب کاتولیک یونا والنس اجازه داد تا یاس و دیگر مردمان ساحل دریای سیاه را به مسیحیت تبدیل کند. او، همانطور که دیدیم، خواهرش را با یوری مسکو ازدواج کرد و اجازه داد او را غسل تعمید دهد. حتی وحشتناک تر این شایعه بود که خود شوکال می خواست در سلطنت بزرگ در Tver بنشیند و شهرهای دیگر را بین تاتارهای خود توزیع کند. وقتی شایعه شد که تاتارها می‌خواهند در روز قیامت، با سوء استفاده از جمعیت زیاد مردم به مناسبت عید، نقشه خود را به انجام برسانند، اسکندر و توریان خواستند به قصد خود هشدار دهند و صبح زود هنگام طلوع خورشید، آنها را اعلام کردند. وارد نبرد با تاتارها شد، تمام روز جنگید و در شب شکست خورد. شوکال به سمت خانه قدیمی شاهزاده میخائیل شتافت، اما اسکندر دستور داد حیاط پدرش را به آتش بکشند و تاتارها در شعله های آتش جان باختند. بازرگانان قدیمی، هورد، و تازه واردانی که با شوکال آمده بودند، علیرغم این واقعیت که درگیر نبرد با روس ها نبودند، نابود شدند: برخی از آنها کشته شدند، برخی دیگر غرق شدند، برخی دیگر در آتش سوختند.

اما در به اصطلاح توور کرونیکل، ماجرای شوکالوو با جزئیات بیشتر، طبیعی‌تر و بدون ذکر نقشه شوکال در مورد ایمان بیان شده است: شوکال، این وقایع نگاری می‌گوید، مردم تور را به شدت تحت فشار قرار داد، شاهزاده اسکندر را از حیاط خود بیرون کرد و شروع به زندگی کرد. آی تی؛ ساکنان Tver از شاهزاده اسکندر درخواست دفاع کردند، اما شاهزاده به آنها دستور داد که تحمل کنند. علیرغم این واقعیت که تلخی ساکنان تور به حدی رسید که آنها فقط منتظر اولین فرصت بودند تا علیه ستمگران قیام کنند. این فرصت در 15 آگوست به وجود آمد: دیکان دودکو یک مادیان جوان و چاق را به سویل هدایت کرد. تاتارها شروع به برداشتن آن از او کردند ، شماس شروع به فریاد زدن برای کمک کرد و ساکنان Tver که دوان دوان بودند به تاتارها حمله کردند.


2024
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه