17.11.2021

مسئله انسان و تمدن در داستان اثر I.A. بونین «آقای اهل سانفرانسیسکو. همه مقالات مدرسه در مورد ادبیات مطالب اضافی برای معلمان



انسان از بدو تولد در میان مردم است. او رشد می کند، بالغ می شود، بخشی از همین جامعه می شود. از آنجایی که شخص دائماً با مردم ارتباط برقرار می کند، در حلقه خود حرکت می کند، به جامعه وابسته است که شخصیت، جهان بینی، سبک زندگی و عادات او را شکل می دهد. بیهوده نیست که مردم می گویند: "با هر کس که سر و کار داشته باشی، به این ترتیب سود خواهی برد."

نویسندگان روسی اغلب در آثار خود به این موضوع پرداخته اند.

کارشناسان ما می توانند مقاله شما را با توجه به معیارهای آزمون یکپارچه دولتی بررسی کنند

کارشناسان از سایت Kritika24.ru
معلمان مدارس پیشرو و کارشناسان فعلی وزارت آموزش و پرورش فدراسیون روسیه.


تعامل بین انسان و جامعه به وضوح در داستان "استاد از سانفرانسیسکو" اثر I.A. بونینا

رویدادها در یک کشتی سفید بزرگ با نام جذاب "آتلانتیس" آغاز می شود که از آمریکا به اروپا سفر می کند. ثروتمندان تفریح ​​می کنند، می خوابند، می خورند، وانمود می کنند که زندگی می کنند. کل روایت بر اساس کنتراست است: یک عرشه جشن درخشان و یک نگهدارنده سیاه و غرش. به لطف این تکنیک، نویسنده شکاف قابل توجهی را بین کسانی که کار می کنند و کسانی که از این آثار استفاده می کنند نشان می دهد. عملاً هیچ طرحی وجود ندارد. در طول سفر، یک گردشگر ثروتمند می میرد که دوست دارد زندگی کند و زندگی کند. یک آقایی از سانفرانسیسکو درگذشت. نویسنده نامی از او نمی‌برد، خواننده اطلاعات کمی از گذشته او دارد. هدف تمام زندگی سابقش: ثروتمند شدن هرچه بیشتر، او نه از نیروی خود و نه از نیروی کارگران متعدد خود دریغ نکرد. حتی برای دو سال رفتن به اروپا هم نمی تواند خودش برنامه سفر بسازد. او به سادگی از کسانی که می خواهد از آنها پیروی کند به عنوان نمونه وام گرفته است. سفر لذت چندانی ندارد. اما گردشگر ثروتمند یک برنامه مشخص و مشخص را اجرا می کند. فقط زندگی تنظیمات خود را انجام می دهد. آمریکایی هرگز به گذرا بودن زندگی فکر نکرده است و از این رو مرگ در نامناسب ترین لحظه فرا می رسد. درست در لحظه ای که آقا در خواب چیزهای زمینی می بیند: در مورد یک شام خوشمزه، در مورد دخترزیبا، درباره پول.

اطرافیانش در این سفر مجلل چطور؟ برای آنها، این میلیونر دیگر فردی از حلقه آنها نیست. این فقط یک حادثه ناخوشایند است که تعطیلات مورد انتظار آنها را خراب کرد. جامعه ای بی روح که فقط پول برای آن ارزش دارد، از همدلی ناتوان است. راه بازگشت به خانه با شکوه و عظمتی که آقا برای سفر طولانی خود به راه افتاد فاصله دارد. او مخفیانه از جزیره نه در یک تابوت، بلکه در یک جعبه نوشابه معمولی فرستاده می شود. ما باید به سرعت از شر این مشکل خلاص شویم. بنابراین، نویسنده نشان می دهد که از قدرت کاذب تا بی اهمیتی یک لحظه است.

اگر مردم به فکر ثروت و قدرت باشند، جامعه ناسالم می شود. بنابراین، تنها از طریق خودسازی می توان به آن دست یافت جهانبهتر

به روز رسانی: 2018-10-07

توجه!
اگر متوجه اشتباه یا اشتباه تایپی شدید، متن را برجسته کرده و کلیک کنید Ctrl+Enter.
با انجام این کار، مزایای بسیار ارزشمندی را برای پروژه و سایر خوانندگان فراهم خواهید کرد.

با تشکر از توجه شما.

«آقای اهل سانفرانسیسکو» داستانی متهم‌آمیز درباره یک سرمایه‌دار میلیونر است که ایوان بونین در معنای نمادین آن قضاوت ارزشی خود را در مورد بورژوازی به کار برد.

نویسنده، قهرمان را با امتیاز داشتن هیچ نامی ارج نمی نهد، بنابراین او را به عنوان یک «استاد» معمولی می شناسیم، یعنی فقط موقعیت اجتماعی او برای ما آشکار می شود. این ابزار هنری نه تنها نشان دهنده نگرش کاملاً ناپسند نویسنده نسبت به شخصیت خود است، بلکه از کلیت شخصیتی که او خلق کرده است نیز صحبت می کند.

در طول زندگی ناچیز خود، اشراف به تعقیب پول پرداخت که هرگز به اندازه کافی نبود. تنها در دوران پیری سرانجام تصمیم گرفت مقداری از آن را در تعطیلات با همسر و دخترش صرف کند. اما این نوع سخت کوش نیست. قهرمان بونین به قیمت فقر و مرگ افراد دیگری که در زندگی چندان خوش شانس نبودند به موفقیت دست یافت. او آنقدر تنگ نظر است که غیر از سود و لذت، آرزوی دیگری ندارد. حتی آن جنتلمن فقط به این دلیل که دیگران این کار را انجام می دهند به سفر دریایی می رود. او به لذت دیدن دنیا، زیبایی آن فکر نمی کند، بلکه فقط به این فکر می کند که برای پول چه چیزی را می تواند در کشتی امتحان کند.

نویسنده به شدت زندگی اربابان را محکوم می کند و نمونه واضحی از این که چگونه مرگ همه مرزهای طبقاتی را محو می کند و بی اهمیت بودن قدرت و پول را آشکار می کند به ما نشان می دهد. این بدان معنی است که انسان باید تلاش کند تا با عزت زندگی کند، تا پس از مرگ نه تنها نام او به یادگار بماند، بلکه همچنین خوبی هایی که در زمان خود به دست آورده است.

بونین استاد بزرگ کلمات است که در آثار زیبای خود دنیای عشق، طرح های منظره، دنیای زندگی روستایی را به دقت و درستی به تصویر می کشد، اما با این حال او همیشه به مشکلات بشریت باز می گردد که نمی تواند او را نگران کند. زندگی او سفری است که در طی آن مشاهده کرد که مردم چگونه خود را تحت نظام سرمایه داری و در شرایط زندگی استعماری نشان می دهند. سفرهای او به شرق و اروپا، تجزیه و تحلیل شرایط وجود مزارع در این ایالت ها به او مطالب غنی برای نوشتن داستان داد.

ایوان آلکسیویچ در آثار خود نشان می دهد که در دنیای سرمایه داری اصلاً اخلاق وجود ندارد، زیرا قدرت پول آن را می کشد. هر یک از اعضای چنین جامعه ای تنها یک هدف در زندگی دارد - افزایش پس انداز خود به هر وسیله ای.

اما بونین داستان های خود را به شیوه ای خاص و غنایی خلق می کند و منعکس کننده تمام حرکات درخشان و نفسانی روح انسان است. از این رو در میان بقیه آثار بونین که دارای تغزل و روایت شاعرانه هستند، طرح داستان «آقای اهل سانفرانسیسکو» خودنمایی می کند که دارای طرحی ساده و ساده و فاقد هرگونه تغزل یا حرکت انسان است. روح

دنیای وحشتناکی از افراد بی روح در برابر خوانندگانی باز می شود که به سادگی توهم زندگی را ایجاد می کنند، اما هنوز زندگی نمی کنند، بلکه وجود دارند. از این طریق پول در می آورند پول نقد، آنها حتی به مسافرت می روند و می توانند مانند دختر شخصیت اصلی عاشق شوند، اما این کار را خشک انجام می دهند و روحشان زنده نمی شود، به این احساسات پاسخ نمی دهد. شخصیت اصلیداستان نه نام دارد و نه ریشه. بنابراین، بونین نشان می دهد که این تصویر جمعی است، او نماینده روشن جامعه ای است که او و خانواده اش در آن وجود دارند.

نویسنده قهرمانی را نشان می‌دهد که اصلاً دنیای درونی ندارد، تجربه‌ای ندارد و هیچ حرکت روحی ندارد. این یک آدم روزمره است که نویسنده در مورد او چیزی نمی گوید، زیرا همه چیز را می توان از آن جزئیات روزمره فهمید که در داستان تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

بونین کار خود را با توصیف عرشه ای که در آن جامعه بورژوایی در حال تفریح ​​است آغاز می کند. او نشان می دهد که این سرگرمی همیشه ادامه دارد، اما هیچ یک از آنها حتی سعی نمی کنند به آن افراد و کارهای کمرشکن آنها که در عرشه پایین هستند فکر کنند. آنها علاقه ای ندارند و حتی اگر می دانستند کاملاً بی تفاوت می شدند.

نویسنده به طور خاص از یک ابزار ادبی در داستان خود استفاده می کند - کنتراست. خواننده می بیند که چگونه زندگی شاد و بی بند و بار جامعه بورژوایی با زندگی افرادی که روزها در انباری تاریک و کثیف کار می کنند، در تضاد است.

نویسنده همچنین نشان می دهد که حتی عشق در این دنیا وجود ندارد. آنها این احساسات واقعی را که روح را تحریک می کند، نمی دانند. بنابراین، زن و شوهری برای پول در کشتی استخدام شدند که عشق را نشان دادند، احساسات را نشان دادند، اما آنها هم واقعی نبودند. و نویسنده مدام بر این موضوع تاکید می کند تا نشان دهد که احساسات انسانی در این دنیای بی تفاوت وجود ندارد.

نجیب زاده ثروتمند داستان بونین نماینده روشن جامعه خود است، او پوچ و بی ارزش است. هدف دیگری جز ثروتمند شدن در زندگی او وجود ندارد. بنابراین، در طول کل داستان، او هیچ فکری در مورد هیچ چیز، تجربه کمتری ندارد. ایوان آلکسیویچ او را به عنوان یک چیز، به عنوان نوعی شیء بی جان نشان می دهد. بونین با طرح داستان خود مشکلات ابدی دنیای انسان را مطرح می کند و به آنها می پردازد: در مورد معنویت، در مورد حرکات روح انسان، و هدف او در این جهان، و خدا.

موضوع نقد واقعیت بورژوایی در آثار بونین منعکس شده است. یکی از بهترین آثاراین موضوع را به درستی می توان داستان "آقای از سانفرانسیسکو" نامید که بسیار مورد استقبال V. Korolenko قرار گرفت. ایده نوشتن این داستان هنگام کار بر روی داستان "برادران" زمانی به ذهن بونین رسید که از مرگ یک میلیونر که برای استراحت در جزیره کاپری آمده بود مطلع شد. در ابتدا نویسنده داستان را "مرگ بر کاپری" نامید، اما بعداً آن را تغییر نام داد. این جنتلمن اهل سانفرانسیسکو با میلیون ها نفرش است که در کانون توجه نویسنده قرار می گیرد.

بونین با توصیف تجمل جنون آمیز زندگی ثروتمندان، تمام جزئیات کوچک را در نظر می گیرد. و او حتی اسمی از آقا نمی گذارد، هیچکس این مرد را به یاد نمی آورد، او چهره و روح ندارد، او فقط یک کیسه پول است. نویسنده تصویری جمعی از یک تاجر بورژوا ایجاد می کند که تمام زندگی اش انباشته پول است. او که تا سن 58 سالگی زندگی کرد، سرانجام تصمیم گرفت تمام لذت های قابل خرید را به دست آورد: «... او به برگزاری کارناوال در نیس، در مونت کارلو فکر کرد، جایی که در این زمان منتخب ترین جامعه در آنجا جمع می شود، جایی که برخی با شور و شوق در مسابقات اتومبیلرانی و قایقرانی، دیگران برای رولت، دیگران برای چیزی که معمولاً لاس زدن نامیده می شود و دیگران برای تیراندازی به کبوتر افراط کنید. این آقا در تمام عمرش پول پس انداز کرد، هرگز استراحت نکرد، "فرسوده"، ناسالم و ویران شد. به نظر می رسد که او "به تازگی زندگی را آغاز کرده است."

در نثر بونین اخلاقی سازی یا تقبیح وجود ندارد، اما نویسنده با این قهرمان با طعنه و تندخویی برخورد می کند. او آن را توصیف می کند ظاهر، عادات، اما تصویر روانشناختیگم شده چون قهرمان روح ندارد. پول روحش را گرفت. نویسنده خاطرنشان می کند که در طول سالیان متمادی استاد آموخته است که هرگونه تظاهرات روحی حتی ضعیف را سرکوب کند. این مرد ثروتمند پس از تصمیم به تفریح، نمی تواند تصور کند که زندگی او هر لحظه ممکن است به پایان برسد. پول عقل سلیم او را از بین برد. او مطمئن است که تا زمانی که آنها وجود دارند، هیچ ترسی ندارد.

بونین با استفاده از تکنیک کنتراست، استحکام بیرونی یک فرد و پوچی و بدوی درونی او را به تصویر می کشد. نویسنده در توصیف مرد ثروتمند از مقایسه با اجسام بی جان استفاده می کند: سر طاس مانند عاج، عروسک، ربات و غیره. قهرمان صحبت نمی کند، اما چندین خط را با صدای خشن می گوید. جامعه آقایان ثروتمندی که قهرمان در آن حرکت می کند به همان اندازه مکانیکی و بی روح است. آنها طبق قوانین خود زندگی می کنند و سعی می کنند به مردم عادی توجه نکنند که با آنها با تحقیر نفرت انگیز رفتار می کنند. معنای وجود آنها به خوردن، آشامیدن، کشیدن سیگار، لذت بردن از لذت و صحبت در مورد آنها خلاصه می شود. در ادامه برنامه سفر، مرد ثروتمند با همین بی تفاوتی از موزه ها دیدن می کند و بناها را بررسی می کند. ارزش های فرهنگ و هنر برای او عبارتی پوچ است، اما هزینه گردش ها را پرداخت کرده است.

کشتی بخار آتلانتیس، که میلیونر روی آن در حال حرکت است، توسط نویسنده به عنوان نموداری از جامعه به تصویر کشیده شده است. دارای سه طبقه است: در بالا کاپیتان، در وسط ثروتمندان و در پایین کارگران و پرسنل خدماتی قرار دارند. بونین طبقه پایین را با جهنم مقایسه می کند، جایی که کارگران خسته روز و شب در گرمای وحشتناک زغال سنگ را در کوره های داغ می اندازند. اقیانوس وحشتناکی در اطراف کشتی موج می زند، اما مردم زندگی خود را به یک ماشین مرده اعتماد کردند. همه آنها خود را ارباب طبیعت می دانند و مطمئن هستند که اگر پول داده اند، کشتی و ناخدا موظفند آنها را به مقصد برسانند. بونین اعتماد به نفس بی فکر مردمی را نشان می دهد که در توهم ثروت زندگی می کنند. نام کشتی نمادین است. نویسنده روشن می کند که دنیای ثروتمندان که در آن هیچ هدف و معنایی وجود ندارد، روزی مانند آتلانتیس از روی زمین محو خواهد شد.

نویسنده تاکید می کند که همه در برابر مرگ برابرند. مرد ثروتمندی که تصمیم گرفته بود همه لذت ها را یکجا بدست آورد، ناگهان می میرد. مرگ او باعث همدردی نمی شود، بلکه غوغایی وحشتناک است. صاحب هتل عذرخواهی می کند و قول می دهد که همه چیز را به سرعت حل کند. جامعه از این که کسی جرأت کرد تعطیلات آنها را خراب کند و مرگ را به آنها یادآوری کند خشمگین است. نسبت به همراه اخیر خود و همسرش احساس انزجار و انزجار می کنند. جسد در جعبه ای ناهموار به سرعت به داخل ظرف بخاری فرستاده می شود.

بونین توجه را به تغییر شدید نگرش نسبت به مرد ثروتمند مرده و همسرش جلب می کند. صاحب هتل فحاشی مغرور و سنگدل می شود و خادمان بی توجه و بی ادب می شوند. مرد ثروتمندی که خود را مهم و قابل توجه می دانست و تبدیل به جسد مرده شده بود، به هیچکس نیاز ندارد. نویسنده داستان را با تصویری نمادین به پایان می رساند. کشتی بخار که در انبار آن یک میلیونر سابق در تابوت خوابیده است، از میان تاریکی و کولاک در اقیانوس عبور می کند، و شیطان، "به بزرگی یک صخره"، او را از صخره های جبل الطارق تماشا می کند. این او بود که روح آقا را از سانفرانسیسکو گرفت، این او است که صاحب روح ثروتمندان است.

داستان بونین «آقای از سانفرانسیسکو» دارای جهت گیری بسیار اجتماعی است، اما معنای این داستان ها به نقد سرمایه داری و استعمار محدود نمی شود. مشکلات اجتماعی جامعه سرمایه داری تنها پیش زمینه ای است که به بونین اجازه می دهد تشدید مشکلات "ابدی" بشریت را در توسعه تمدن نشان دهد.

در دهه 1900، بونین به دور اروپا و شرق سفر کرد و زندگی و نظم جامعه سرمایه داری در اروپا و کشورهای استعمارگر آسیا را مشاهده کرد. بونین به غیراخلاقی بودن دستورات حاکم در جامعه امپریالیستی پی می برد، جایی که همه فقط برای غنی سازی انحصارها کار می کنند. سرمایه داران ثروتمند از هیچ وسیله ای برای افزایش سرمایه خود خجالت نمی کشند.

این داستان همه ویژگی های شاعرانه بونین را منعکس می کند و در عین حال برای او غیرمعمول است ، معنای آن بیش از حد عرفانی است.

داستان تقریباً هیچ طرحی ندارد. مردم سفر می‌کنند، عاشق می‌شوند، پول به دست می‌آورند، یعنی ظاهر فعالیت را به وجود می‌آورند، اما طرح را در دو کلمه می‌توان گفت: «مردی مرده است». بونین تصویر آن جنتلمن اهل سانفرانسیسکو را به حدی تعمیم می دهد که حتی نام خاصی برای او نمی گذارد. از زندگی روحانی او اطلاع چندانی نداریم. در واقع، این زندگی وجود نداشت؛ آن را در پشت هزاران جزئیات روزمره گم کرده بود، که بونین تا کوچکترین جزئیات فهرست می کند. از همان ابتدا، تضاد بین زندگی شاد و آسان را در کابین کشتی و وحشتی که در بطن آن حاکم است می بینیم: «آژیر دائماً با غم جهنمی فریاد می زد و با خشم خشمگین جیغ می کشید، اما تعداد کمی از ساکنان آن. صدای آژیر را شنید - با صدای یک ارکستر زهی زیبا غرق شد..."

شرحی از زندگی در کشتی در تصویر متضادی از عرشه فوقانی و نگهدارنده کشتی ارائه شده است: «کوره‌های غول‌پیکر به شدت غرش می‌کردند، انبوهی از زغال‌سنگ داغ را می‌بلعیدند، با غرشی که در آنها پرتاب می‌شد، غرق در سوزان و کثیف. عرق و برهنه تا کمر، مردم زرشکی از شعله های آتش. و اینجا، در بار، آنها بی احتیاطی پاهای خود را روی بازوهای صندلی انداختند، دود کردند، کنیاک و مشروب میل کردند...» با این انتقال تند، بونین تأکید می کند که تجمل عرشه های بالایی، یعنی بالاترین سرمایه دار جامعه، تنها از طریق استثمار، به بردگی گرفتن مردم، کار مداوم در شرایط جهنمی در انبار یک کشتی به دست آمد. و لذت آنها پوچ و کاذب است؛ یک معنای نمادین در داستان توسط زن و شوهری که توسط لوید استخدام شده‌اند بازی می‌کند تا «برای پول خوب با عشق بازی کنند».

بونین با استفاده از نمونه سرنوشت جنتلمن اهل سانفرانسیسکو در مورد بی هدفی، پوچی و بی ارزشی زندگی یک نماینده نمونه یک جامعه سرمایه داری می نویسد. فکر مرگ، توبه، گناهان و خدا هرگز به ذهن آقای اهل سانفرانسیسکو خطور نکرد. او در تمام زندگی خود به دنبال مقایسه با کسانی بود که "روزی آنها را به عنوان الگو انتخاب می کرد". در پیری هیچ چیز انسانی در او باقی نمانده بود. او شبیه شد چیز گران قیمتساخته شده از طلا و عاج، یکی از آنهایی که همیشه او را احاطه کرده بودند: "دندانهای بزرگش با پر کردن طلا می درخشید، سر طاس قوی او با عاج کهنه می درخشید."

فکر بونین روشن است. او از مشکلات ابدی بشریت صحبت می کند. درباره معنای زندگی، در مورد معنویت زندگی، در مورد رابطه انسان با خدا.


2023
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه