10.12.2023

فلسفه "کیهان گرایی" روسی: ایده هماهنگی ذهن و طبیعت. فلسفه کیهان گرایی: به طور خلاصه کیهان گرایی در فلسفه روسی


فئودور ایوانوویچ جیرنوک - در مورد مهمترین چیزها عکس: facebook.com/girenokعقیده ای وجود دارد که اصطلاح "کیهان گرایی روسی" توسط فیلسوف خاک فدور ایوانوویچ گیرنوک اختراع شده است که اکنون سمت رئیس بخش در دانشکده فلسفه دانشگاه دولتی مسکو را بر عهده دارد. در دنیای علمی، گیرنوک به عنوان نویسنده تئوری های تکان دهنده ای شناخته می شود که انسان موجودی منطقی نیست، بلکه موجودی توهم انگیز است و ما نه از یک میمون باهوش که چوب حفاری را برداشت، بلکه از یک میمون که از اوتیسم رنج می برد، نشات گرفته ایم. و علاوه بر این، مقالات تکان دهنده در مورد حقیقت بزرگ در روزنامه "Zavtra" و انتقاد دیوانه وار از علم مدرن به دلیل ضعف جسارت. در رتبه بندی غیررسمی فیلسوفان، او به همراه والری پودوروگا، اولگ گنیسارتسکی، پاول تیشچنکو و سایر مشاهیر مؤسسه فلسفه آکادمی علوم در ده برتر قرار دارد.

خود فئودور ایوانوویچ بدش نمی‌آید که پدرخوانده کیهان‌گرایی روسی خوانده شود و در یک زمان چندین مصاحبه انجام داد که در آن مستقیماً گفت: بله، این ایده من است.

ایده اصلی چیست؟

اگر پوسته‌ها را کنار بگذاریم، کیهان‌گرایی روسی داستان رویاهای چند متفکر زیاده‌روی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است درباره اینکه وقتی علم و فناوری به بشر اجازه می‌دهد بر نقص‌های طبیعی غلبه کند و از مرزهای سیاره زمین فرار کند، چه خواهد شد. و حتی شاید مردگان را زنده کند. به یک معنا، این یک داستان علمی تخیلی با پایه فلسفی قوی است. گویی ولز ناگهان تصمیم گرفت به جای رمان‌هایی درباره آینده دور، پیش‌بینی‌های بلندمدت مفصلی بنویسد، و گاهی در معرض آسیب متافیزیکی شدید قرار می‌گیرد.

کیهان گرایی روسی چه زمانی ظهور کرد و چرا؟

چه طور همه این ها شروع شد؟ از زمانی که علم شروع به تغییر اساسی زندگی مردم کرد. اکنون هم در حال تغییر آن است، اما صد سال پیش هیچ کس انتظار چنین چیزی را نداشت.

تصور اینکه در سر یک مرد بیسواد از مثلاً یک روستای انبوه آرخانگلسک و حتی یک مؤمن قدیمی کاملاً وحشی که در یکی از شهرهای پایتخت یافت چه می گذرد برای ما دشوار است. قوی ترین شوک فرهنگی، شوک، وحشت. یا یک مقام کوچک که در کوسترومای ایلخانی زندگی می‌کند، جایی که زنگ‌ها، لباس‌ها و کفش‌های چوبی همه جا وجود دارد، به خبر اولین پرواز موفقیت‌آمیز چگونه واکنش نشان داد؟ همچنین شوک، همچنین شوک.

از این شوک، چیزهای عجیب و غریب بسیاری از جمله انتظارات نامشخص ظاهر شد. "چه چیزی در انتظار ما است؟" - مردم پرسیدند. دوران رفاه افسانه ای یا جهنم آتشین؟

همانطور که اکاترینا ملنیکوا، محققی از دانشگاه اروپایی در سن پترزبورگ، در پایان نامه دکترای خود می نویسد، چندین مؤسسه انتشاراتی در آن زمان، با هدف دهقانانی که به تازگی خواندن آموخته بودند، شروع به انتشار بروشورهایی درباره پایان قریب الوقوع این کتاب کردند. جهان، که مشتاقانه در نمایشگاه ها همراه با چاپ های رایج و تمام هنرهای عامیانه دیگر خریداری می شد. دهقانان، از روی عادت، به تماشای چگونگی نصب تیرک ها در کنار جاده ها و کشیده شدن سیم ها، منتظر آمدن دوم بودند. و واقعاً چه سودی می توان از روشنایی الکتریکی انتظار داشت؟ فقط فرشتگان آخرالزمان

برعکس، روشنفکران لیبرال بی‌پایه‌ترین انتظارات را داشتند. هر پیشرفت جدید: تلفن، واکسیناسیون آبله، بیهوشی، روانکاوی، کشتی های هوایی و موتور احتراق داخلی اشتها را تحریک می کرد. اگر می‌توانیم با کشتی هوایی از شهری به شهر دیگر پرواز کنیم، پس چرا نمی‌توانیم بین سیارات سفر کنیم؟ در مقابل چشمان ما، افسانه به واقعیت تبدیل می شود - جلو، جلو، جلو.

کیهان دان اصلی روسیه چه کسی بود؟

نقاشی: پاسترناک، لئونید اوسیپوویچفیلسوف نیکولای فدوروف (1829-1903). او که تحت تأثیر موفقیت های علم قرار گرفته بود، در مقطعی به صورت متنی ساده بیان کرد: چرا همه اجداد خود را زنده نمی کنیم؟ و در واقع، دوستان، از آنجایی که مهندس پوپوف با استفاده از سر و قانون اسلاید، معجزه ای مانند رادیو اختراع کرد، آیا نباید رستاخیز مردم را هدف قرار دهیم؟

سپس به نظر می رسید که یک تلگراف از سیزران به ریازان و یک رستاخیز عمومی طبق روش علمی وظایفی با سطح پیچیدگی قابل مقایسه است. اولی را حل کردیم، دومی را حل کنیم. این پیشرفت اکنون با نسخه به روز شده یک ابزار بی فایده برابری می کند. اثری از جادو باقی نمانده است. و در زمان کیهان ها مانند رودخانه جاری بود.

فدوروف خود در مسکو در موزه رومیانتسف کار می کرد و یک زاهد و غیر مزدور معروف بود. در زمان ما، ما به این واقعیت عادت کرده ایم که زاهدان و افراد غیر مزدور، به ویژه اگر به کلیسا می روند، علم را به شدت تحقیر می کنند و مانند دهقان بزرگ آلمانی استرلیگوف، گهگاه پیشنهاد می کنند که روس ها جادوگران را بسوزانند. فدوروف متفاوت بود. او گفت علم و فلسفه باید عمل کنند، باید با نیروهای طبیعت آلوده به گناه تا پیروزی کامل و نهایی مبارزه کنند. یعنی تا رستاخیز عمومی، زمانی که فناوری قادر خواهد بود اجداد ما را تا زمان آدم به زندگی بازگرداند.

این پیچ رستاخیز خیلی عجیب است. مورخ فلسفه روسی، پروفسور زنکوفسکی، به این ترتیب می نویسد - فدوروف به سمت جادو و داستان های علمی تخیلی سرگردان شد. چرا اینطور رفتار کرد؟ قبل از آن چیزهایی سروده بود که از نظر فلسفه روسی عادی بود: مثلاً درباره توبه و بخشش. ظاهراً هیجان و حتی دیوانگی احتمالات جدید، سر فیلسوف را نیز به چرخش درآورده است.

کیهان دان کی بود؟


عکس: wikipedia.org

کنستانتین تسیولکوفسکی (1857-1935) یکی دیگر از قهرمانان جذاب است. یک معلم مدرسه فقیر به همراه همسر و فرزندانش در استان کالوگا، در اوقات فراغت خود از محل کار، به همراه دوستش که یک مامور مالیاتی است، مشغول ساخت مدل های کشتی هوایی است که قادر به فتح سیارات دوردست است. عجیب نیست - زندگی در یک کلبه اولیه با گرمایش اجاق گاز، نمادهایی در گوشه قرمز و یک چراغ نفتی، کشیدن نقاشی های هواپیمای فلزی؟


عکس: wikipedia.org

الکساندر چیژفسکی (1897-1964) دانشمند عجیب و غریب شوروی است که اغلب از تسیولکوفسکی در کالوگا بازدید می کرد. او با لوستری می آید که هوا را یونیزه می کند - به نظر چیز مفیدی است، و در آستانه جنون، سرودهایی برای خورشید می نویسد، شبیه مزامیر پیروان برخی از آیین های ناشناخته بابلی، با رنگ های وهم انگیز. در پس زمینه. او قوانین اصلاح نژادی را برای بشریت تنظیم می کند تا به سرعت درخشنده شود، به معنای خلاص شدن از شر وراثت میمون و تبدیل شدن به نور خالص. اطلاعاتی وجود دارد که در اواخر عمر خود، چیژفسکی آشکارا خورشید را می پرستید.


عکس: wikipedia.org

ولادیمیر ورنادسکی (۱۸۶۳–۱۹۴۵) مردی باورنکردنی از همان دوران است. او با نووسفری که همه از مدرسه می‌شناختند، آمد. او اهل کجاست؟ برای چی؟ از آنجایی که یک دانشمند دانشگاهی موفق است، به این ایده می رسد که ذهن انسان یکی از عناصر کیهانی است که به اندازه گرانش قدرتمند است. و البته، حوزه جداگانه خود را تشکیل می دهد. تا همین اواخر، دانشگاه تامبوف دارای دانشکده امنیت نوسفری و حقوق بود. مردم موضوع را از نزدیک بررسی کردند. الان به نظر می رسد دانشکده تعطیل شده است.

چه اتفاقی برای کیهان‌گرایی روسی در قرن بیستم افتاد و چرا اکنون دوباره به یاد می‌آید؟

تمام کیهان گرایی روسی یک خوش بینی بی سابقه نسبت به آینده است که گاهی اوقات به افراط و حتی خشم آشکار می رسد، زمانی که واقعیت و مزخرف در هم آمیخته و به هم می ریزند.

و زمانی که مشخص شد پیشرفت علمی بسیاری از مشکلات را حل می کند، خود را خسته کرد، اما همه چیز را حل نمی کند، زیرا محدودیت ها و هزینه های خود را نیز دارد. بلایای انسانی، آلودگی محیط زیست، سلاح های کشتار جمعی - فدوروف به چنین چیزهایی فکر نمی کرد. ساخت مدل های جدید هواپیماهای مافوق صوت امکان پذیر است، اما افسوس که رستاخیز مردگان خارج از کنترل ما است و بعید است که اتفاق بیفتد.

مخاطبان مدرن توجه چندانی به ستاره ها ندارند و محبوب ترین سریال تلویزیونی درباره دانشمندانی نیست که ماده را تسخیر می کنند، بلکه درباره بازی تاج و تخت است. و این به این دلیل نیست که او احمق تر از مردمی است که در مرزهای قرن نوزدهم و بیستم زندگی می کردند. فقط این است که اکنون هیچ کس در مورد چگونگی ظهور دانش علمی و آنچه می تواند در آینده قابل پیش بینی به دست آورد، توهم ندارد. و جایی که هیچ توهم وجود ندارد، تقاضا برای ساخت و سازهای خارق العاده کیهان گرایان صفر است.

اگر تلاش‌های مبلغان نبود، کیهان‌گرایی مدت‌ها پیش ناپدید می‌شد. آنها ناگهان آن ایده بسیار روسی را در او دیدند - معنای وجود ملت، هسته و پشتیبانی که بدون آن زندگی برای مردم روسیه وجود ندارد. اکنون این یک نسخه جایگزین از ارتدکس، خودکامگی، ملیت است.

نویسندگانی که کیهان‌گرایی را ابداع کردند، با همه ولخرجی‌هایشان، از مسائل ملی‌گرایی و دولت‌سازی بسیار دور بودند. برعکس، آنها می خواستند به سرعت به سرزمین موعود برسند، جایی که نه ملیت وجود دارد، نه مرز، نه گمرکی با مردان غمگین در کلاه های مضحک. آنها به سیاره زمین و انسانیت فکر می کردند؛ حاکمیت های محلی و جاه طلبی های سرزمینی آنها را آزار نمی داد. نام خود کنجکاو است - کیهان گرایی روسی. پیشوند "روسی" در اینجا مانند قطعه ای از آثار ماترونای مسکو در ایستگاه فضایی بین المللی است. "روسی" چه ربطی به آن دارد؟ ما در مورد یک پروژه سیاره ای صحبت می کنیم که تمام بشریت در آن درگیر است. انسانیت به عنوان یک واحد غیرممکن است اگر بر اساس خطوط ملی تقسیم شود. نووسفر تنها جایی نیست که روس‌ها زندگی می‌کنند یا صدای زنگ زرشکی در صبح شنیده می‌شود.

با این حال، این همیشه در این دنیا اتفاق می‌افتد: ایده‌ای که از مرزها فراتر می‌رود، مانند مسیحیت دو هزار سال پیش که در آن نه یونانی وجود داشت و نه یهودی، در نهایت خود را در حال نگهبانی از مرزهای دولتی می‌بیند. ماجرای کیهان‌گرایی نیز مشابه است: مردم رویای انسانیت درخشان و فرود آمدن بر آلفا قنطورس را در سر می‌پرورانند، اما احضاریه‌ای به اداره ثبت نام و ثبت نام نظامی دریافت کردند.

همچنین ببینید: "کیهانیان، بچه ها، شما ضعیف هستید" - گفتگو بین سرمایه گذاران نشریه سیاره روسیه و سردبیران.

UPD: خطایی در نسخه اول این مقاله رخ داد - متن درباره فیلسوف نیکولای فدوروف با عکسی از همنام او نشان داده شده است. سردبیران عذرخواهی می کنند.

موسسه آموزشی خصوصی

"موسسه کارآفرینی"

در رشته "فلسفه"

موضوع: "کیهان گرایی روسی: ایده ها و نمایندگان اصلی"

توسط دانشجوی سال اول تکمیل شده است

دانشکده فعالیت اقتصادی خارجی و P gr. DO1PD

تحصیل تمام وقت

تخصص "کسب و کار"

مدیریت"

ماکاتروا I.A.

توسط نامزد بررسی شد

علوم فلسفی، دانشیار

پاشکو ریما گنادیونا

معرفی

    ایده ها و گرایش های اساسی در فلسفه کیهان گرایی روسی

1.1. کیهان گرایی روسی P.A. Florensky

1.2. کیهان گرایی اثر V.S. Solovyov

1.3. فلسفه N.F. فدوروف

1.4. انسان شناسی N.G. Kholodny

2. تمدن مدرن و کیهان گرایی روسی

فهرست ادبیات استفاده شده

معرفی

کیهان گرایی روسی یک جنبش فلسفی است و نه تنها فیلسوفان، بلکه دانشمندان، متفکران مذهبی، نویسندگان، شاعران و هنرمندان را متحد می کند.

خاستگاه کیهان گرایی روسی عمدتاً به دلیل موقعیت اجتماعی و فرهنگی منحصر به فرد روسیه در قرن نوزدهم بود. توسعه کیهان گرایی روسی مدیون مخالفت ضروری این گرایش فلسفی با بنیادهای علم و فرهنگ اروپای غربی است. این رویارویی حاوی امکان گفتگوی سازنده بود که به تغییر کیهان‌گرایی روسی و تأثیر پیشرونده آن بر فرهنگ تحقیقات علمی در قرن بیستم کمک کرد. معنای اخلاقی، اجتماعی و فلسفی کیهان گرایی روسی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. این می تواند طیف بسیار گسترده ای از دیدگاه ها را تغذیه کند - از بسیار ارتجاعی تا لیبرال که به جستجوی آشتی خلاقانه بین ارزش های اساسی جامعه سنتی و فرهنگ یک تمدن پویا می پردازد.

کیهان گرایی اغلب به عنوان یک جریان کامل از فرهنگ روسی و حتی جهانی درک می شود که نه تنها فیلسوفان و دانشمندان، بلکه نویسندگان، هنرمندان و نمایندگان سایر حرفه های خلاق را نیز شامل می شود. از این گذشته، ارتباط بین انسان و کیهان موضوع مطالعه اولین حکیمان یونان باستان بود.

1. ایده ها و روندهای اصلیمن در فلسفه کیهان گرایی روسی هستم

1.1. کیهان گرایی روسی P.A. Florensky

P.A. Florensky یکی از کسانی است که به حق به سنت کیهان گرایی روسی تعلق دارد.

او معتقد بود که یک " خویشاوندی ایده آل" بین جهان و انسان، نفوذ آنها به یکدیگر، به هم پیوستگی وجود دارد.او مانند فلسفه یونان باستان، جهان و انسان را به عنوان یک عالم کلان و یک عالم صغیر به هم مرتبط می کند، که در نوع خود یک تصویر و تشبیه کیهان و هر آنچه در جهان هست را در خود حمل می کند. علیرغم این واقعیت که رویکرد کیهانی به انسان او را از وجود کامل وجود شخصی محروم می کند، فلورنسکی توانست راهی برای خروج از این وضعیت دشوار بیابد.

جهان و انسان هر دو به یک اندازه پیچیده و از نظر درونی نامتناهی هستند، بنابراین می توان آنها را جزئی از یکدیگر دانست. به حق می توان جهان را از نظر بیولوژیکی بدن جهانی انسان و از نظر اقتصادی حوزه مدیریت او دانست. جهان ظهور انسان است، فرافکنی او. این دوگانگی کیهانی-انسان شناختی فلورنسکی است.

برای فلورنسکی، و همچنین برای بسیاری از افلاطونیان، تصویر هستی ثابت است: فرآیندهای پویا، تکامل، تاریخ معنای تعیین کننده ای ندارند. به گفته فلورنسکی، کل تاریخ جهان تاریکی است، فقط یک "شب، یک رویای وحشتناک، که به قرن ها کشیده می شود."

1.2. کیهان گرایی اثر V.S. Solovyov

واقعیت دنیای اطراف ما یک راز و چالش واقعی برای ذهن است. این وظیفه به استنتاج شرط از واقعیت غیرشرطی و تصادفی از ایده مطلق، جهان طبیعی پدیده ها از عالم ذات الهی است. رابط بین عالم الهی و طبیعت، انسان است. انسان در درون خود انواع اضداد را ترکیب می کند که همگی در تقابل بزرگ بین امر غیرشرطی و مشروط، بین ذات مطلق و ازلی و پدیده یا ظهور گذرا خلاصه می شود. انسان هم خداست و هم نیست. در نتیجه، لازم است که انسان در پیوند کلی چیزهای واقعاً موجود، جایگاه و معنا پیدا کند.

چندین ایده از کیهان گرایی سولوویوف قابل تشخیص است:

ایده وحدت، جهان ابدی، ارگانیک یکپارچه، واقعا موجود است که دارای ویژگی مذهبی است (خارج از اصل الهی، وجود هرج و مرج است).

راز مشارکت انسان در جهان هستی در ذات الهی اوست (انسان واسطه بین خدا و وجود مادی است، هدایت کننده عمل وحدت بخش بر کثرت عنصری، انسان سازمان دهنده و سازمان دهنده جهان است).

مشکل کامل بودن معرفت را عموماً نمی توان معرفت شناختی مطرح کرد، معرفت کامل یک جهان بینی دینی- عرفانی است، از این رو سولوویف عقلانیت را به عنوان یک اصل انتزاعی نقد می کند و آن را در پرتو تجربه دینی و تأملات عرفانی تابع و دگرگون می کند.

1.3. فلسفه N.F. فدوروف

کیهان، کیهان در آگاهی فلسفی معمولاً تجسم بی‌کران، مطلق، غیرقابل دسترس تا درک محدود بشری بود، همچنان موضوع مراقبه، تحسین بالا، آمیخته با هیبت وحشت در برابر ورطه نیستی بود. نگرش متفکرانه نسبت به فضا، که قدمت آن به دوران باستان بازمی‌گردد، برای قرن‌ها غالب بود. و تنها با شروع فدوروف، فلسفه و علم شامل تقاضا برای فعالیت دگرگون کننده از سوی بشریت با هدف جهان کلان بود. برای یک متفکر، مبارزه با جداسازی فضا «اولین گام در مبارزه با زمان همه‌گیر» است. دو پیروزی جهانی بشریت: - بر فضا و زمان - به هم پیوسته و وابسته هستند. عرصه حیات جاودانه و دگرگون شده نه تنها می تواند کل جهان، بی پایان و پایان ناپذیر از نظر انرژی و توانایی های مادی باشد، بلکه موجوداتی با عمر طولانی و سپس جاودانه با یک ارگانیسم بیولوژیکی انعطاف پذیر و بازسازی شده تحت کنترل هوشیاری است که قادر خواهد بود. برای زندگی و خلق کردن در باورنکردنی ترین شرایط فرازمینی. ماهیت ایده "تنظیم طبیعت" نه تنها در پروژه های خاص است، که بسیاری از آنها در حال حاضر در حال اجرا هستند یا می توانند اجرا شوند - بلکه رادیکال تر است و بالاترین هدف را برای تغییر وضعیت طبیعی و کیهانی تعیین می کند. وجود، ماهیت انسان.

ایده نبوی فدوروف در مورد ارتباط ناگسستنی بین فضا و انسان در رویکردهای علمی مدرن تأیید شده است. در این راستا می توان به اصل آنتروپیک به عنوان مثال اشاره کرد. این چنین است: اگر ناظری در آن نبود، جهان آن چیزی که هست نمی شد، یعنی. افراد (موجودات احساسی و متفکر). اگر جهان حتی کمی متفاوت بود - و ما وجود نداشتیم: اگر پارامترهای اجزای جهان تغییر کرده بودند، اگر برخی از ذرات بنیادی متفاوت یا ناپدید می شدند - نه زندگی ظاهر می شد و نه آگاهی. بنابراین، زمانی که ما وظیفه تغییر جهان یا شخص را تعیین می کنیم، لازم است این اصل را در نظر بگیریم. شما می توانید ماهیت (انسانی) خود را تنها همراه با تغییر جهان در همان جهت تغییر دهید، و برعکس، زمانی که شخص بدون تغییر خود، بدون در پیش گرفتن مسیر معنویت خود، شروع به تسخیر یا تغییر طبیعت (یا جهان) کند. او به یک عدم تعادل اجتناب ناپذیر، به یک بحران، محیطی و اخلاقی می رسد. چنین مداخله یک طرفه ای که توسط یک فرد ناقص اما از خود راضی در طبیعت (به جای تنظیم، آگاه و معقول) انجام می شود، منجر به تهی شدن طبیعت می شود که مانند یک بومرنگ (به شکل فاجعه) بر سر می افتد. خود شخص

1.4. انسان شناسی N.G. Kholodny

N.G. Kholodny در اثر اصلی خود "اندیشه های داروینیست در مورد طبیعت و انسان" (1944)، فلسفه انسان گرایی و نظریه دانش خود را بر اساس ایده های تکامل گرایی توسعه می دهد. برخلاف انسان‌مرکزی (که انسان را در مرکز کل جهان قرار می‌دهد)، خلودنی از انسان‌شناسی استفاده می‌کند که بر اهمیت بسیار زیاد فعالیت انسان در فرآیندهای تکامل طبیعت، در رابطه بین انسان و طبیعت تأکید می‌کند. خلودنی در کتاب خود رابطه بین انسان و طبیعت را تجزیه و تحلیل می کند و روند خلق محیطی منحصر به فرد را از محیط طبیعی که او آنتروپوسفر می نامد را نشان می دهد. آنتروپوسفر که بخشی از بیوسفر است توسط انسان و کار او ایجاد شده است. "انسان علیرغم ویژگی های مهم محیط زندگی که ایجاد کرده است، همچنان بخشی جدایی ناپذیر از کیهان باقی می ماند و کاملا تابع قوانین موجود در آن است. انسان بالاتر از طبیعت نیست، بلکه در درون طبیعت است." تفاوت اصلی بین سازگاری ارگانیسم با محیط انسان و حیوانات، به گفته خلودنی، این است که سازگاری غیرفعال ارگانیسم با شرایط محیطی متغیر، مشخصه حیوانات، با فعالیت انسان هایی که به دنبال تغییر محیط هستند جایگزین می شود. کار شرط اصلی رشد توانایی های ذهنی انسان است. از نظر خلودنی در ارتباط بین توانایی های فکری انسان و محیط کیهانی او که نتیجه تکامل و انتخاب طبیعی است، تردیدی وجود ندارد. خولودنی علم را دانشی تعریف می‌کند که نظم یافته، به یک سیستم وارد می‌شود، سازمان‌یافته و قادر به توسعه بیشتر است. علیرغم خودمختاری علم، ارتباط تنگاتنگی با فعالیت و تولید دارد. خلودنی الگوی توسعه علم را در این می بیند که علم از قوانین کلی تکامل ارگانیک و اجتماعی پیروی می کند. در توسعه علم، عوامل درونی (مربوط به تکامل) و در آخر عوامل بیرونی علم (دین و فلسفه) نقش تعیین کننده ای دارند. Kholodny استقلال فرآیندهای تکاملی را با این واقعیت مرتبط می داند که هر مرحله قبلی مرحله بعدی را تعیین می کند و عوامل خارجی فقط می توانند روند توسعه را تسریع یا کند کنند اما آن را تعیین نمی کنند. به گفته خلودنی، انسان گرایی مستلزم تغییری اساسی در رابطه انسان با طبیعت است. اول از همه، منجر به احساس یک فرد از ارتباط ارگانیک، جدا نشدنی و مؤثر خود با کل کیهان می شود. و فضا روی انسان تأثیر می گذارد، بر زندگی او تأثیر می گذارد. انسان-کیهان گرایی تغییر اساسی در مکان انسان در فضا را پیش فرض می گیرد: انسان (به لطف موفقیت های علم و فناوری) به عاملی کیهانی تبدیل می شود که طبیعت را در بخشی از جهان که در آن زندگی می کند، دگرگون می کند. نظریه تکاملی شناخت Kholodny به سازگاری در حال تکامل سازمان روانی-فیزیولوژیکی فرد با محیط می پردازد.

2. تمدن مدرن و کیهان گرایی روسی

توسعه سریع فناوری منجر به پدیده‌های بحران طبیعی شد که در پایان قرن بیستم تغییر کردند. به مشکلات جهانی، از جمله مسائل مربوط به محیط زیست. فرهنگ تمدن تکنولوژیک همیشه شامل عقلانیت علمی بوده است که هدف آن تغییر جهان پیرامون مطابق با نیازهای بشریت بوده است. لازم است به همزمانی بسیاری از ایده های تصویر علمی جهان با ایده های فلسفه کیهان گرایی روسی اشاره کرد. در کیهان گرایی روسی، تلاشی برای احیای ایده ارتباط ارگانیک بین انسان و فضا انجام شد.

ایده رابطه بین انسان و کیهان به ویژه در آثار K.E. Tsiolkovsky برجسته شد که حتی یکی از آنها را "فلسفه کیهانی" می نامد. او نوشت که کل کیهان زندگی ما را تعیین می کند ، همه چیز پیوسته است و همه چیز یکی است. . اگر جهان با دنیایی ارگانیک، هوشمند و حساس پر نمی شد، معنایی نداشت. تسیولکوفسکی نه تنها به رابطه انسان و کیهان اشاره می کند، بلکه بر وابستگی انسان به آن نیز تأکید می کند.

این ایده - تأثیر فضای دور و نزدیک بر زندگی انسان - با جزئیاتی توسط A.L. Chizhevsky مورد توجه قرار گرفت که معتقد بود جهان بینی علمی ما هنوز از درک تاریخی اهمیت تابش کیهانی برای پادشاهی آلی فاصله دارد. با این وجود، تعدادی از دستاوردهای علمی قرن بیستم، به گفته چیژفسکی، به ما این امکان را می دهد که نتیجه بگیریم که «در علوم طبیعی، ایده وحدت و پیوستگی همه پدیده های جهان و حس جهان به عنوان یک کل غیرقابل تقسیم در روزگار ما به وضوح و عمق خاصی رسیده است. ساختار زمین، شیمی فیزیکی و بیوسفر آن بینش هایی در مورد ساختار و مکانیک کیهان است. چیژفسکی دیدگاه خود را با این عقیده موجود که زندگی تنها نتیجه بازی تصادفی نیروهای زمینی است، در تضاد قرار می دهد. برای او، زندگی تا حد زیادی یک پدیده کیهانی است تا زمینی. این توسط تأثیر پویایی خلاقانه فضا بر روی مواد بی اثر زمین ایجاد شد. او خاطرنشان کرد که انسان نه تنها یک موجود زمینی است، بلکه یک موجود کیهانی است که با تمام زیست شناسی، تمام مولکول ها، ذرات بدنش با کیهان، با پرتوها، جریان ها و میدان های آن مرتبط است. در این مورد، تأثیر انرژی خورشیدی بر روند فرآیندهای زندگی اصلا تصادفی نیست. چیژفسکی یکی از اولین محققانی بود که این ایده را با حقایق علمی خاص اثبات کرد. او به طور خاص، همبستگی بین فعالیت خورشیدی و پیک های همه گیر را تجزیه و تحلیل کرد و نشان داد که فعالیت خورشیدی به عنوان نوعی تنظیم کننده روند فرآیندهای همه گیر عمل می کند. البته این بدان معنا نیست که وضعیت فعالیت خورشید عامل مستقیم شیوع همه گیر بیماری های خاص است، اما فعالیت خورشید به بلوغ سریع و سیر شدید آنها کمک می کند.

در کیهان گرایی روسی، نه تنها وابستگی انسان به فضا، بلکه تأثیر معکوس انسان بر دنیای اطرافش کاملاً واضح بود. تناسب انسان و سایر نقاط جهان به عنوان مبنایی برای ایده ای که توسط کیهان شناسان روسی در مورد نیاز به اندازه گیری فعالیت های انسانی با اصول یکپارچگی این جهان ایجاد شد، عمل کرد. کیهان گرایی روسی اصول رابطه جدید بین انسان و طبیعت را اثبات کرد. در واقع، او به درک آن مشکلاتی که بعدها به عنوان مشکلات جهانی شناخته شدند، بسیار نزدیک شد. حداقل، ایده یک بحران اکولوژیکی احتمالی، اگرچه به طور ضمنی، هنوز به وضوح در آثار کیهان‌شناسان به چشم می‌خورد و اصلا تصادفی نبود. آگاهی شهودی از کیهان گرایی روسی از تضادهای جهانی احتمالی بین فعالیت تکنوکراتیک انسان و هماهنگی کیهان، او را به جستجوی راهی برای خروج از وضعیت نامطلوب آینده احتمالی که بشریت می تواند در آن غوطه ور شود، سوق داد.

هر یک از کیهان‌ها نسخه‌ای از توسعه آینده بشریت را ارائه کردند. تسیولکوفسکی تصویری کاملاً بت‌وار ترسیم کرد: آب و هوا مطابق میل و نیاز تغییر خواهد کرد. تمام زمین قابل سکونت خواهد شد و میوه های بزرگی به بار خواهد آورد. دامنه کاملی برای توسعه خصوصیات اجتماعی و فردی انسانی وجود خواهد داشت. فناوری آینده امکان مطالعه تمام سیارات را فراهم می کند؛ جهان های ناقص حذف می شوند و با جمعیت خود جایگزین می شوند. زمین مازاد مردم خود را به مستعمرات آسمان خواهد داد. در نهایت، ما یک جهان بی نهایت با تعداد نامتناهی از موجودات کامل را خواهیم دید. واقع بینانه ترین سناریوها در مفهوم ورنادسکی در نظر گرفته شد. در نظر گرفتن انسان به عنوان یک نیروی زمین شناسی خاص که قادر به تغییر اساسی دنیایی است که در آن زندگی می کند، منجر به نتیجه گیری در مورد پیامدهای منفی احتمالی فعالیت های انسانی شد که می توان آن را پیش بینی بحران های زیست محیطی احتمالی جهانی ارزیابی کرد. در همان زمان، ورنادسکی با خوش بینانه چشم اندازهای بشریت را در نظر گرفت و آینده آن را با فرآیندهای انتقال بیوسفر به نووسفر و افزایش نقش نظارتی ذهن انسان پیوند داد. بازتاب های جالبی در فلسفه فدوروف درباره "علت مشترک" ارائه شد که در آن او در مورد عواقب احتمالی رفتار نابخردانه با طبیعت هشدار داد. «انسان ظاهراً تمام بدی هایی را که در رابطه با طبیعت (فرسودگی، ویرانی، شکار) و در رابطه با یکدیگر (اختراع ابزارهای مخرب و به طور کلی ابزارهای تخریب متقابل) انجام داده است. تمام مشکلات زندگی ما از نظر او به دلیل عدم هماهنگی انسان و طبیعت است. علت مشترک به عنوان کنترل نیروهای عنصری طبیعت عمل می کند، بنابراین همه چیز به شخص بستگی دارد. آن ها آرمان مشترک به مثابه راهی ظاهر شد که بشریت را به وحدت و تجدید بر مبنایی انسانی و اخلاقی هدایت می کرد.

نتیجه

در فلسفه کیهان، دو جنبه از رابطه بین انسان و کیهان به وضوح مشخص شد: از یک سو، انسان به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از کیهان در حال تغییر در نظر گرفته می شد که در تمام جلوه های آن به کلیت کیهانی وابسته است. از سوی دیگر، خود انسان به عنوان عاملی در تکامل به شمار می رفت و توانایی های خود را به گونه ای توسعه می داد که با ایجاد تجهیزات و فناوری جدید، شروع به تأثیرگذاری فعال بر دنیای اطراف خود کرد. و اگرچه در اواخر قرن XIX-XX. ایمان به پیشرفت علمی و فناوری کاملاً مشهود بود و پیامدهای بحران نگرش تکنوکراتیک نسبت به جهان هنوز خود را نشان نداده بود، کیهان‌شناسان نسل‌های آینده را از پیامدهای منفی احتمالی بهره‌کشی فن‌آوری‌شده بی‌بند و بار از طبیعت برحذر داشتند. و با این حال، کیهان‌گرایی فراگیر نشد و سرنوشت بسیاری از جنبش‌های فلسفی را تکرار کرد که ایده‌های سازنده آنها به طور قابل توجهی از دوران خود جلوتر بود. با این وجود، در شرایط مدرن در مواجهه با بحران زیست محیطی، جستجو برای یک "علت مشترک" به عنوان تنظیم روابط بین انسان و سایر نقاط جهان در حال حاضر اهمیت اولویت را پیدا کرده است. به ویژه ارزش تأکید بر همزمانی اصول اصلی فلسفه کیهان و بسیاری از ایده های اساسی تصویر علمی مدرن جهان را دارد. کیهان گرایی ما را به بینشی کل نگر از جهان به عنوان وحدت انسان و کیهان باز می گرداند. جریان کیهان گرایی روسی دارای اهمیت جهانی است؛ نظریه ای عمیق، پیش بینی های حیرت انگیز ارائه می دهد، نه تنها به دوران مدرن، بلکه به زمان های بسیار دورتر نیز نگاه می کند. امروزه، که مشغول جستجوی نوع جدیدی از تفکر است که بتواند افق امید جمعی و سیاره‌ای را بگشاید، میراث کیهان‌شناسان روسی نیروی جذابی پیدا می‌کند. چکیده >> جامعه شناسی

سوروکین. روسی کیهان گرایی N. Fedorov، V. Vernadsky و Chizhevsky. پایه ایموضوعات در روسیجامعه شناسی ... 5. روسیمکتب اخلاقی - ذهنی اصلی نمایندگانداده ... به آموزش کمک کرد روسیملت پایه ای ایده هابه شرح زیر خلاصه می شوند ...

  • روسی کیهان گراییو نقش آن در توسعه علوم داخلی

    چکیده >> فلسفه

    ... ایده ها روسی کیهان گراییدر علم. نمایندگان روسی کیهان گرایی- Tsiolkovsky، Chizhevsky، Vernadsky و آثار آنها 2.2 روسی کیهان گراییو اندیشه تربیتی - آموزشی ایده ها روس ها... می توان نام برد روس ها کیهان گراییو از آن اصلیاجزای آن ...

  • روسیفلسفه (8)

    چکیده >> فلسفه

    مسلم - قطعی ایده هاو یک دستگاه دسته بندی تشکیل شد. سه تا اینجا تشکیل شد اصلیجریان داخلی ... نمایندگان روسیدر خارج از کشور ماندگار است و تلاش آنها عمیقاً با روزهای ما همخوانی دارد. سوال شماره 5. فلسفه روسی کیهان گرایی ...

  • فلسفه V.S. سولوویف و روسی کیهان گرایی

    سخنرانی >> فلسفه

    بولگاکف تحت سلطه دو نفر است اصلیانگیزه: شناخت عمیق ... ایده ها کیهان گرایینه تنها توسط فیلسوفان و دانشمندان علوم طبیعی، بلکه همچنین توسعه یافته است نمایندگان... و غیره.). یکی از مرکزی ایده ها روسی کیهان گراییتز در مورد سرنوشت کیهانی است ...

  • آینده بشریت... این موضوع همواره در سنت های فلسفی شرقی و اروپایی با علاقه فراوان مورد توجه بوده است. اما در نیمه دوم قرن بیستم، تاکید به شدت تغییر کرد: مردم نه تنها رویای یک آینده شگفت انگیز را داشتند، بلکه به دنبال راه های بهینه برای دستیابی به آن بودند. و در این مسیر، یک سوال منطقی مطرح شد: "آیا اساساً آینده ممکن است؟" تعداد سلاح های هسته ای روی کره زمین و احتمال وقوع یک فاجعه زیست محیطی به ما اجازه نمی دهد که پاسخ مثبتی بدهیم. درک مشکلات موجود در رابطه بین طبیعت و انسان، و همچنین روابط بین مردم، بیشترین اهمیت را پیدا کرده است. سنت های متعددی از طریق بحث در مورد این مسائل پدید آمده است. کیهان گرایی در فلسفه روسی یکی از آنهاست. در این مقاله در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

    تعریف

    نام "کیهان گرایی روسی" در دهه 60 بوجود آمد، زمانی که مردم به شدت از اکتشافات فضایی شادی می کردند و به میراث تقریباً فراموش شده K. E. Tsiolkovsky روی می آوردند. سپس گستره وسیعی از فرهنگ روسی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را پوشش داد. برجسته ترین نمایندگان آن عبارت بودند از: در شعر - بریوسوف، تیوتچف. در موسیقی - Scriabin. در نقاشی - نستروف. و جهت فلسفی حول ایده های K. E. Tsiolkovsky (که توسط دانشمندان برجسته ای مانند V. I. Vernadsky و A. L. Chizhevsky حمایت می شد) و آثار N. F. Fedorov شکل گرفت.

    اول از همه، فیلسوفان کیهانی در مورد چشم انداز آینده برای توسعه بشر تأمل کردند. البته با توجه به سبک زندگی و سبک تفکر نویسندگان، آثار آنها بسیار متفاوت است. اما، با وجود این، آنها می توانند بسیاری از ایده های مشترک پیدا کنند که یکدیگر را تکمیل و توسعه می دهند و یک جهت کلی را در فلسفه روسیه تشکیل می دهند.

    ایده اصلی

    کیهان گرایی روسی اولین کسی بود که ایده اتحاد همه مردم را نه چندان بر اساس دلایل سیاسی و ایدئولوژیکی، بلکه بر اساس دلایل اخلاقی و محیطی اثبات کرد. بنابراین، مهمترین ویژگی جهت فلسفی شکل گرفت - ترکیبی از مشکلات قبلا ناسازگار مانند ایجاد برادری جهانی، اکتشاف فضا و حفاظت از محیط زیست.

    جهت گیری های کیهان گرایی روسی

    چندین مورد از آنها وجود دارد، اما تنها پنج جریان اصلی وجود دارد. قبلاً به برخی از آنها در بالا اشاره کردیم. اکنون لیست کامل را به شما معرفی می کنیم:

    • علوم طبیعی (Tsiolkovsky، Vernadsky، Chizhevsky).
    • مذهبی و فلسفی (فدوروف).
    • هنری و شاعرانه (مروزوف، سوخوو-کوبیلین، بریوسوف، اودوفسکی، تیوتچف).
    • باطنی (روریچ).
    • نوسفریک (شیپوف، آکیموف، دیمیتریف).

    در زیر در مورد نمایندگان دو جهت اول صحبت خواهیم کرد.

    بنیانگذار کیهان گرایی

    بنیان‌گذار کیهان‌گرایی و بزرگترین نماینده آن این است که هرگز به طور حرفه‌ای به فلسفه پرداخته است. فدوروف ابتدا با تدریس و سپس با کار در کتابخانه امرار معاش می کرد. در طول زندگی نیکولای فدوروویچ، تعداد کمی از آثار او منتشر شد. اما همین انتشارات برای بسیاری از فیلسوفان و نویسندگان کافی بود تا ایده های او را تحسین کنند. به ویژه نظرات مطلوبی از A. M. Gorky، F. M. Dostoevsky و L. N. Tolstoy ارائه شد.

    بسیاری از ایده های کیهان گرایی روسی توسط فدوروف در اثر خود "فلسفه علت مشترک" فرموله شد. او دلیل ناهماهنگی رابطه طبیعت و انسان را در بی نظمی زندگی انسان می دانست. و طبیعت به دلیل ناخودآگاهی که دارد به عنوان یک نیروی خصمانه عمل می کند. فقط این نیرو را می توان با کمک ذهن انسان فرو نشاند. این فیلسوف معتقد بود که "مردم باید هماهنگی را به جهان بیاورند و نظم را در آن برقرار کنند." به لطف این، تکامل طبیعت از خود به خودی به تنظیم آگاهانه تبدیل می شود.

    مقررات عمومی

    فلسفه روسی، کیهان‌گرایی روسی بدون ایده فدوروف برای اجرای مقررات جهانی غیرقابل تصور است. باید شکاف بین طبیعت و انسان را پر کرد. در عین حال، تنظیم روانی فیزیولوژیکی مستلزم کنترل قدرت درونی ما است. خارجی از سیاره ما تا کیهان آشکار می شود و چندین مرحله را پوشش می دهد:

    1. تنظیم شهاب (شیء - زمین).
    2. تنظیم نجومی سیاره ای (شیء - منظومه شمسی).
    3. کیهانی (شیء - کیهان).

    با گذراندن این مراحل، بشریت قادر خواهد بود تمام جهان های ستاره ای موجود را متحد کند. به هر حال، کیهان گرایی روسی به عنوان یک جنبش فلسفی دقیقاً به لطف این ایده به وجود آمد. بنابراین نیکولای فدوروویچ را می توان با اطمینان یک نابغه نامید.

    علیرغم ماهیت آرمان‌شهری بسیاری از نظریه‌های فدوروف، کیهان‌گرایی مدرن (روسی) بسیاری از ایده‌های میراث او را بیان می‌کند: فرافکنی دانش و سنتز، تنظیم زندگی اجتماعی و فرآیندهای طبیعی، ارتباط نزدیک اخلاق و دانش، تداوم زندگی انسان، و غیره.

    چهار اصل تسیولکوفسکی

    کنستانتین ادواردوویچ تسیولکوفسکی تأثیر قابل توجهی بر کیهان گرایی در فلسفه روسیه داشت. او به عنوان یک متفکر اصیل، نویسنده علمی تخیلی، و پیشگام فضانوردی و دینامیک موشک شناخته می شود.

    کنستانتین ادواردوویچ معتقد بود که جهان ما فقط از دیدگاه کیهانی قابل توضیح است. آینده دنیا مردم هستند. تمام فعالیت های ما باید بر بهبود تعامل بین فضا و انسان متمرکز شود. رهایی موجودات هوشمند از وابستگی به محیط خود یکی از وظایف اصلی تکامل است. کنستانتین ادواردویچ فکر می کرد که اکتشافات فضایی می تواند مردم را در یک حالت یکپارچه متحد کند.

    تعدادی از اصول فلسفی وجود دارد که تسیولکوفسکی بر آنها تکیه کرده است. کیهان گرایی روسی هنوز آنها را مدعی است. چهار اصل از این قبیل وجود دارد. بیایید به ترتیب اهمیت به آنها نگاه کنیم:

    • پان روانشناسی (تشخیص حساسیت کیهان).
    • مونیسم (ماده یکی است و خواصش یکی است).
    • اصل بی نهایت (قدرت ذهن کیهانی و جهان بی نهایت است).
    • اصل خود سازمان دهی (کیهان خود ساختار خود را می سازد).

    نووسفر ورنادسکی

    بسیاری از ایده های کیهان گرایی روسی توسط ولادیمیر ایوانوویچ ورنادسکی فرموله شد. او نه تنها یک دانشمند برجسته طبیعی، بلکه یک متفکر برجسته، و همچنین بنیانگذار دکترین زیست کره و انتقال آن به نووسفر بود.

    V.I. Vernadsky و سایر نمایندگان جنبشی مانند کیهان گرایی روسی معتقد بودند که با کمک علم، بشریت می تواند جهان را تحت سلطه خود درآورد و مسئول سرنوشت آن شود. این را می توان با این واقعیت توضیح داد که "کار علمی به جلوه ای از کار زمین شناسی تبدیل می شود و این حالت خاصی از بیوسفر را ایجاد می کند و آن را برای انتقال به نووسفر آماده می کند." متفکر دومی را به عنوان حوزه گسترش فعالیت هوشمند انسان با هدف حفظ حیات در سیاره در داخل بیوسفر، سپس در فضای اطراف خورشید و در نهایت، فراتر از آن درک کرد. به گفته V.I. Vernadsky، خود تکامل ورود بشریت را به عصر نووسفر آماده کرد. و شرط اصلی این گذار، یکسان سازی شرایط خلاقانه برای افزایش سطح عمومی رفاه مردم است.

    فعالیت خورشیدی چیژفسکی

    فلسفه روسی و کیهان گرایی روسی به لطف آثاری که به تأثیر بر تاریخ بشر می پردازد، انگیزه قابل توجهی در توسعه یافتند.

    این دانشمند معتقد بود که تحولات انقلابی در دوره هایی از بزرگترین فعالیت های خورشیدی رخ داده است. این پدیده در فواصل 11 ساله خود را تکرار می کند. به نوبه خود، چرخه یازده ساله شامل 4 دوره است:

    • حداقل تحریک پذیری (3 سال).
    • افزایش تحریک پذیری (2 سال).
    • حداکثر افزایش تحریک پذیری (3 سال).
    • کاهش تحریک پذیری (3 سال).

    نظریه های چیژفسکی در مورد تأثیر بر رفتار افراد خاص و پدیده های اجتماعی امروزه نیز بسیار گسترده است.

    نتیجه

    بنابراین، ما به کیهان گرایی روسی به عنوان یک جهت فلسفی نگاه کردیم. باید توجه داشت که انسان صدها سال طول کشید تا ظاهری منطقی همراه با آگاهی توسعه یافته از معنویت خود به دست آورد. تمدن بشری با گذر از مراحل شکل گیری جهان بینی، انواع جدیدی از دانش را کشف کرد و شاخه های جدیدی از دیدگاه ها و علوم فلسفی را به وجود آورد.

    در مرحله کنونی، بشریت با در نظر گرفتن تجربیات گذشته، ساختاری روشن برای خود تشکیل داده و مفیدترین اولویت ها را مشخص کرده است. اما، مانند گذشته، پاسخی برای سؤالات در مورد معنای زندگی و تصویر جهان روی این سیاره دریافت نکردیم. و از آنجایی که یک فرد همیشه تمایل به فکر کردن دارد، معماهایی همیشه به وجود می آیند که پاسخ آنها هرگز پیدا نمی شود.

    تست

    1. اصول اساسی کیهان گرایی عرفانی روسی

    فلسفه کیهان گرایی روسی

    کیهان گرایی روسی دکترین وحدت ناگسستنی انسان و فضا، طبیعت کیهانی انسان و امکانات بی حد و حصر او برای اکتشاف فضا است.

    از خاستگاه های کیهان گرایی روسی می توان موارد زیر را متمایز کرد:

    1. اساس فلسفی کیهان‌گرایی ایده‌های توسعه جهان است که توسط فلسفه در تمام طول توسعه تاریخی آن توسعه یافته است.

    2. اندیشه های مذهبی تأثیر بسزایی در شکل گیری و توسعه اندیشه های کیهان گرایی روسی داشت. بسیاری از نمایندگان آن متفکران مذهبی بودند، به عنوان مثال، N.F. فدوروف، V.S. سولوویف، پ.ا. فلورنسکی جوهر نفوذ دینی عمدتاً از طریق اصول اخلاقی دین آشکار شد. این ایده مسیحی که همه مردم برادر هستند، ایده ای در مورد وحدت همه چیز - زمینی و آسمانی - می دهد. این فرض در اساس کیهان گرایی روسی قرار دارد.

    علاوه بر این، تأثیر مذهبی بر کیهان گرایی روسی از طریق آموزه مسیحی رستاخیز مردم به وضوح قابل مشاهده است. این را می‌توان در مفهوم «پدرسازی پدران» توسط N.F. فدوروف. و تلاش برای تحقق آن با ایده جهان واحد زمینی و آسمانی مرتبط است.

    3. به طور طبیعی - علمی - حمایت از کیهان گرایی روسی بر ذهن انسان، علم، فناوری. رشد سریع علم در نیمه دوم قرن نوزدهم. و اکتشافات جدید در شاخه‌های مختلف دانش، کیهان‌شناسان را بر آن داشت تا فرضیه‌های درخشانی ارائه دهند. بنابراین، توسعه علم به N.F. فدوروف نه تنها با کمک فیض الهی، بلکه به لطف روش های علمی، امیدوار است و روی رستاخیز آینده مردگان حساب می کند.

    4. ریشه های تاریخی کیهان گرایی روسی ارتباط مستقیمی با روسیه و ویژگی های ملی مردم روسیه دارد.

    یکی از فرضیه های اصلی کیهان گرایی روسی ایده اتحاد مردم و کل بشریت است. ایده آشتی، وحدت روسی، ذاتی در روس ها، جامعه سنتی روستایی پایه تاریخی است که کیهان گرایی روسی بر اساس آن پدید آمد و توسعه یافت.

    ایده های کیهان گرایی روسی توسط متفکرانی مانند N.F. فدوروف، V.S. سولوویف، پ.ا. فلورنسکی

    نیکولای فدوروویچ فدوروف (1828 - 1903) به درستی پدر کیهان گرایی روسیه در نظر گرفته می شود. این متفکر اصیل متعلق به کهکشان دانشمندان فراموش شده ای است که آثارشان اخیراً دوباره در دسترس خواننده داخلی قرار گرفته است.

    طرز فکر و عمل اصیل او، اخلاق عالی و تمایل به کمک به نیازمندان همواره دیگران را به سوی خود جذب می کرد. معاصرانش که معمولاً از L.N. تولستوی با تحسین از فدوروف صحبت کرد: "من افتخار می کنم که همزمان با چنین شخصی زندگی می کنم." V.S. سولوویف فدوروف را به عنوان "معلم و پدر معنوی خود" شناخت.

    کل فلسفه فدوروف حول ایده اصلی او متمرکز است - پیروزی بر مرگ، رستاخیز مردگان. بالاترین معنای وجود برای او خود زندگی است و بالاترین اخلاق فعالیت به نام زندگی. او بزرگترین ظلم را محدود ساختن زندگی به زمان معین می دانست، حدی که مرگ برای آن تعیین می کند. به گفته فدوروف، هدف اصلی فعالیت انسانی باید مبارزه برای جاودانگی انسان باشد. علاوه بر این، برای جاودانگی، نه شخصی و نه برای افراد معدودی، بلکه برای کل نژاد بشر، از جمله اجدادی که مدت ها مرده اند. او وظیفه فرزندان می دانست که زندگی را به نسل هایی برگردانند که بر دوش آنها ایستاده اند. فدوروف گفت: "شما باید نه برای خود (خودپرستی) و نه برای دیگران (نوع دوستی) زندگی کنید - بلکه با همه و برای همه. این اتحاد زندگان (پسران) برای رستاخیز مردگان (پدران) است.»

    فدوروف سعی کرد بشریت را به عنوان یک نژاد واحد نشان دهد که طبیعتاً هم نسل های معاصر و هم نسل های گذشته را متحد می کند. و «امر مشترک» که می تواند همه مردم را متحد کند و روابط غیر برادرانه را از بین ببرد، مبارزه با مرگ است.

    با این حال، به گفته فدوروف، "طبیعت کور" که با آنها خصمانه است، اتحاد مردم را مختل می کند. انسان تحت فشار نیروهای طبیعت غریزه صیانت نفس را می گیرد. این منجر به دشمنی بین مردم، طبقات و ملت ها می شود. به همین دلیل است که فدوروف بر نیاز به کنترل آگاهانه تکامل طبیعت اصرار داشت. بشریت باید به خود وظیفه بگذارد که طبیعت را بر اساس معیارهای اخلاقی بازسازی کند، بر آن تسلط پیدا کند، با غلبه بر آن، بشریت مرگ را شکست خواهد داد.

    علیرغم این واقعیت که فدوروف یک مرد مذهبی بود، او معتقد بود که رستاخیز نه از طریق دخالت خدا، بلکه از طریق رستاخیز خود انسان اتفاق می افتد. به گفته فدوروف، انسان با غلبه بر مرگ و ارباب کیهان، خود خدا می شود. و خود قیامت به کمک علم و فناوری یعنی خود انسان محقق می شود.

    فدوروف به طور جهانی فکر می کرد؛ علم نه تنها باید به زنده کردن مردگان کمک کند و به انسان جاودانگی بدهد، بلکه باید مکان لازم را برای یک وجود عادی برای او فراهم کند. فدوروف این مشکل را به سادگی حل می کند: برای ایجاد "زیستگاه" جدید، لازم است مردم را به سیارات دیگر اسکان دهیم. و در اینجا یک وظیفه جدید برای علم وجود دارد - کمک به مردم در تسلط بر فضا. او بود که برای اولین بار بیان کرد که زمین برای انسان مرز نیست، "ما باید زمین را فقط به عنوان نقطه شروع و کل جهان را به عنوان میدان فعالیت خود در نظر بگیریم." و برای حرکت به فضا، فدوروف نیاز به تسلط بر انرژی الکترومغناطیسی جهان را پیشنهاد کرد، این امر باعث می شود حرکت آن در فضا تنظیم شود و زمین به یک سفینه فضایی برای پرواز به فضا تبدیل شود. در آینده، طبق برنامه های فدوروف، انسان همه جهان ها را متحد می کند و به "راهنمای سیاره ای" تبدیل می شود و این وحدت انسان و کیهان را آشکار می کند.

    علیرغم غیر واقعی بودن بسیاری از پروژه های فدوروف، ایده های او ماهیت انسانی دارند. امروز است که موضوع «برادری» همه مردمی که روی زمین زندگی می‌کنند، در مواجهه با سلسله‌ای از خشونت‌ها و جنگ‌های بی‌پایان، بیش از حد مرتبط به نظر می‌رسد.

    ولادیمیر سولوویف (1853 - 1900). موضوع کیهان‌گرایی توسط V. Solovyov در رساله «خوانش‌هایی درباره خدا-انسانیت» به طور کامل مورد توجه قرار گرفته است. به گفته سولویوف، راز واقعی ذهن، الهی نیست، بلکه جهان روشن و عادی است. واقعیت دنیای اطراف ما یک راز و چالش واقعی برای ذهن است. «این تکلیف به اشتقاق شرط از غیرشرطی، ... واقعیت تصادفی از ایده مطلق، جهان طبیعی پدیده ها از عالم ذات الهی می رسد. حلقه وصل بین عالم الهی و طبیعت، انسان است. انسان. همه انواع متضادها را با هم ترکیب می کند و هم خدایی و هم بی اهمیت است." سولوویوف V.S. خواندنی در مورد خدا مردی، سولوویوف V.S. آثار: در 2 جلد، م.، ت. 2، 1989. بنابراین، برای انسان لازم است که در پیوند کلی چیزهای واقعی موجود، جایگاه و معنا پیدا کند. سولوویوف وحدت دوگانه ای را در وجود الهی می بیند: «وحدت فعال یا تولید کننده خلاقیت الهی کلمه، و وحدت تولید شده و تحقق یافته... - وحدت بدن ارگانیک». ابدیت خداوند ابدیت انسانیت را پیش‌فرض می‌گیرد، اما نه انسانیت طبیعی، که در دوره‌ای معین روی زمین پدید می‌آید، بلکه برای انسان ایده‌آل و معقول. این موجود جهانی شامل همه مردم است. بنابراین انسان پیوندی ضروری و بی بدیل در کل مطلق است. این همان چیزی است که فرض دو حقیقت بزرگ را توجیه می کند: آزادی انسان و جاودانگی انسان.

    خودتأیید انحصاری یا خودپرستی که در زندگی عملی قادر مطلق است، شر اساسی طبیعت ماست و از آنجا که خودخواهی ویژگی همه چیز در طبیعت است، شر ویژگی مشترک همه طبیعت است. طبیعت انعکاسی از اندیشه واحد و وجود مجزا، منقسم، پراکنده، بیگانه با این اندیشه است. سولوویف به این نتیجه می رسد که ماهیت شر متافیزیکی است و شر را در ارتباط با روح جهان (سوفیا، "انسانیت اولیه") و خدا می بیند. جایگاه میانجی آن بین خدا و عالم طبیعت، امکان کسب استقلال، وسوسه تصاحب «همه چیز» از خود و نه از خدا را در خود دارد و در نتیجه وحدت عالم مخدوش می شود. وحدت آرمانی تنها زمانی ممکن است که پیوند اصل الهی با روح جهان رخ دهد، جایی که اولی عنصر تکوینی است، و دومی نیرویی منفعل است که ایده آل را درک می کند و آن را با ماده ای برای توسعه تامین می کند، پوسته ای برای کشف کامل آن این ارتباط ماهیت خلقت یکباره نیست. مسیر رسیدن به ارگانیسم کامل و جاودانه آهسته و دردناک است. تنها با یک چیز می توان توضیح داد که بدون آن نه خدا و نه طبیعت قابل تصور نیست - آزادی. «اگر هر چیزی که (در طبیعت یا روح جهانی) وجود دارد، باید با خداوند متحد شود - و این هدف همه هستی است - پس این وحدت برای اینکه معتبر باشد، باید متقابل باشد، یعنی نه تنها از جانب خدا، بلکه همچنین از طبیعت، کسب و کار خودش باشد."

    فرایند کیهان شناسی جهان مراحل متوالی زیادی را طی می کند. با شروع دوران ستاره ای (اختری)، هنگامی که ماده توسط اجسام کیهانی از طریق عمل گرانش جهانی به هم کشیده می شود، با ایجاد حیات ارگانیک و کمال آن - شکل بدن انسان - به پایان می رسد. «در انسان، روح جهانی برای اولین بار در آگاهی با لوگوس الهی به عنوان شکل ناب وحدت متحد می شود... در انسان، طبیعت از خود پیشی می گیرد و به قلمرو وجود مطلق می رود و ابدی را درک می کند و در آگاهی خود حمل می کند. تصور الهی و در عین حال، انسان با منشأ و وجود با طبیعت جهان خارج پیوندی ناگسستنی دارد و میانجی طبیعی بین خدا و وجود مادی است». غیر از انسان، همه موجودات دیگر از اصل الهی تهی هستند و تنها با اطاعت از قانون خارجی طبیعی در آن مشارکت دارند. شخصی که در وحدت خدا مشارکت دارد، مانند روح جهانی، مختار است که آن را به عنوان خدا داشته باشد. برای این کار، او «خود را جدا از خدا، خارج از خدا تأیید می کند، در آگاهی خود از خدا دور می شود یا از او جدا می شود، همانطور که روح جهانی در ابتدا در تمام وجودش از او جدا شد». بنابراین، مرحله جدیدی نه از تکامل کیهانی، بلکه از تکامل الهیاتی آغاز می شود که طی آن انسان مسیری را از دین اختری به دین فالیک طی می کند و در آن به آغاز مادی خود باز می گردد.

    می‌توانیم چندین ایده غیرقابل انکار کیهان‌گرایی سولوویوف را برجسته کنیم:

    1. ایده وحدت، جهان ابدی، ارگانیک یکپارچه، واقعا موجود، که ویژگی دینی دارد (خارج از اصل الهی، وجود هرج و مرج است).

    2. راز دخالت انسان در جهان هستی در ذات الهی او (انسان) (انسان واسطه بین خدا و وجود مادی است).

    3. در کیهان سولوویف، معانی اخلاقی و دینی (مصلحت) حاکم است که جوهر تمام مراحل و لحظات کلیدی تکامل و وجود او را تعیین می کند.

    4. مسئله کامل بودن معرفت را نمی توان معرفت شناختی مطرح کرد (معرفت کامل یک جهان بینی دینی- عرفانی است)، بدین وسیله سولوویف عقلانیت را به عنوان یک اصل انتزاعی نقد می کند و آن را در پرتو تجربه دینی و تدبر عرفانی تابع و دگرگون می کند.

    پاول الکساندرویچ فلورنسکی (1882 - 1937) یکی از کسانی است که به حق به سنت "کیهان گرایی روسی" تعلق دارد. او بر این باور بود که بین جهان و انسان و به هم پیوستگی آنها یک " خویشاوندی ایده آل " وجود دارد. او مانند فلسفه یونان باستان، جهان و انسان را به‌عنوان یک عالم کلان و یک عالم صغیر مرتبط می‌داند که در نوع خود «تصویر و تشبیه جهان» است و هر آنچه در جهان است را در خود حمل می‌کند. علیرغم این واقعیت که رویکرد کیهانی به انسان او را از کامل بودن وجود شخصی محروم می کند، فلورنسکی موفق شد راهی برای خروج از این وضعیت دشوار بیابد. جهان و انسان هر دو به یک اندازه پیچیده و از نظر درونی نامتناهی هستند، بنابراین می توان آنها را جزئی از یکدیگر دانست. به حق می توان جهان را از نظر بیولوژیکی بدن جهانی انسان و از نظر اقتصادی حوزه مدیریت او دانست. "جهان مکاشفه انسان است، فرافکنی او" Florensky P.A. ماکرو کیهان و جهان خرد، «انسان و طبیعت»، 1989، شماره 9. این ثنویت (یا دو وحدت) کیهانی-انسان شناختی فلورنسکی است که آن را در چارچوب ثنویت افلاطونی سنتی بالا و پایین می داند. جهان ما با دیگری، «حق بیمه» که به طور نمادین خود را در واقعیت های وجود زمینی نشان می دهد، مخالف است). به گفته فلورنسکی، چنین دوگانگی فقط در کلیسا قابل غلبه است: "در آن، واقعیت معنوی می شود، تقدیس می شود، خدایی می شود" Florensky P.A. از میراث الهیات، «آثار الهیات»، م.، 1977، شماره 17. «الوهیت شدن» نتیجه نهایی نجات تمام جهان از طریق نجات انسان است که در کلیسا توسط نیروهای مسیح و مسیح رخ می دهد. روح او. رستگاری تضاد بین انسان و جهان را از بین می برد؛ این همان "سمت کیهانی مسیحیت" فلورنسکی پی. Pillar and Statement of Truth, M., Put, 1914. تصویر فلورنسکی از هستی ثابت است: فرآیندهای پویا، تکامل، تاریخ هیچ اهمیت تعیین کننده ای ندارند. به گفته فلورنسکی، کل تاریخ جهان تاریکی است، فقط یک "شب، یک رویای وحشتناک، که به قرن ها کشیده می شود."

    در. بردیایف "معنای تاریخ"

    اثر "معنای تاریخ" در سال 1923 نوشته شد. همانطور که خود نویسنده و منتقدان بعدی معتقد بودند، این کتاب به مهمترین میراث بردیایف تبدیل شد. او در آن تاریخ بشر را بر حسب عصر بررسی کرد. بردیایف یک فیلسوف مذهبی بود...

    چند سوال فلسفه

    مسئله عقلانیت، به دلایل بسیاری، یکی از مشکلات اصلی در فلسفه مدرن است. می توان نشان داد که تقریباً تمام مباحثی که امروزه در زمینه های مختلف دانش فلسفی در جریان است...

    جریان های اصلی تفکر فلسفی در روسیه در قرن 19 و 20

    کیهان‌گرایی یک جهان‌بینی خاص از جهت‌گیری کیهان‌مرکزی، حرکتی در اندیشه‌های فلسفی و علوم طبیعی است. در روسیه، از اواسط قرن گذشته، یک جهت کیهانی منحصر به فرد از جهان بینی علمی در حال بلوغ است.

    پست مدرنیسم. فلسفه دینی مدرن

    مفهوم «پست مدرنیسم» (یا «پسامدرن») به وضعیت هویت فرهنگی کشورهای غربی اشاره دارد که در پایان قرن بیستم شکل گرفت. این اصطلاح در لغت به معنای «پسامدرنیته» است. با این حال، باید در نظر داشته باشید که ...

    سقراط (حدود 469-399 قبل از میلاد) - فیلسوف یونان باستان، یکی از بنیانگذاران دیالکتیک به عنوان روشی برای یافتن حقیقت با طرح سؤالات پیشرو - به اصطلاح روش سقراطی ...

    موضوع فلسفه و شکل گیری آن

    کیهان‌گرایی روسی جالب است زیرا در آثار تعدادی از فیلسوفان و متفکران علمی (N.F. Fedorov، V.S. Solovyov، N.A. Uglov، K.E. Tsiolkovsky، V.I. Vernadsky، P.A. Florensky، N.G. Kholodny، A.L.

    کیهان گرایی روسی

    علاوه بر فیلسوفان فوق، مفهوم کیهان‌گرایی نیز توسط دانشمندان برجسته طبیعی مانند K.E. تسیولکوفسکی، V.I. ورنادسکی، ال. چیژفسکی. کنستانتین ادواردوویچ تسیولکوفسکی (1857 - 1935) ...

    کیهان گرایی روسی

    کیهان گرایی روسی یک جنبش فلسفی و فرهنگی است که فضا، انسان و جامعه را یک نظام تکاملی مشترک می داند. کیهان گرایی به عنوان یک پدیده اجتماعی-فرهنگی یکپارچه، بر بینشی ترکیبی از واقعیت متمرکز است...

    آغاز کیهان گرایی روسی به عنوان، به قول O. Shubaro، "یک پدیده معنوی-نظری ویژه"، "یک پدیده اجتماعی و فرهنگی یکپارچه" به درستی با آثار N. Fedorov همراه است. نیکولای فدوروویچ فدوروف (1829-1903) ...

    کیهان گرایی روسی و نقش آن در توسعه علم روسیه

    کنستانتین ادوامردویچ تسیولکوموسکی (5 سپتامبر (17)، 1857، ایژفسکویه، استان ریازان، - 19 سپتامبر 1935، کالوگا) - دانشمند خودآموخته روسی و شوروی، محقق، معلم مدرسه. بنیانگذار فضانوردی مدرن...

    منظومه دیدگاه های فلسفی دی. لاک، دی. برکلی، دی. هیوم

    هیوم آموزه های برکلی و لاک را به شیوه ای آگنوستیک بازسازی کرد، لبه های ناهموار را صاف کرد و موقعیت های افراطی را حذف کرد. هیوم به دنبال ایجاد فلسفه ای از «عقل سلیم»، فلسفه ای محتاطانه، «محدود» و بیگانه با ماتریالیسم بود...

    شباهت ها و تفاوت ها در درک دانش فلسفه کانت و ماتریالیست های فرانسوی قرن 18

    امانوئل کانت (کانت، ایمانوئل) (1724-1804)، نماینده فلسفه کلاسیک آلمانی روشنگری. او تأثیر قابل توجهی بر متفکرانی چون فیشته، هگل، شوپنهاور و تا حدی بر تمامی اندیشه های فلسفی بعدی داشت...

    فلسفه هند باستان

    بودیسم بودیسم یک آموزه دینی و فلسفی (دارما) در مورد بیداری معنوی (بودی) است که در جنوب آسیا پدید آمد. بودیسم مبتنی بر آموزه "چهار حقیقت شریف" است: در مورد رنج، در مورد منشاء و علل رنج ...

    فلسفه کیهان گرایی روسی

    فلسفه همیشه نسبت به علم بی تفاوت نبوده است. امروز باید تلاش برای جدا کردن آنها از یکدیگر بیهوده تلقی شود. علاوه بر این، فلسفه علم جایگاه کاملی در دایره حوزه های فلسفی معرفت به خود اختصاص داده است.

    مراحل رشد آموزش فلسفی طبیعی

    پوزیتیویسم (به فرانسوی positivisme، از لاتین positivus - مثبت) یک آموزه و جهت فلسفی در روش شناسی علم است که تنها منبع حقیقت را تعیین می کند.

    کیهان گرایی روسی یک پدیده معنوی و نظری ویژه است که در اواخر قرن نوزدهم - آغاز قرن بیستم در روسیه پدید آمد. کیهان گرایی به عنوان یک پدیده اجتماعی-فرهنگی یکپارچه، بر بینشی ترکیبی از واقعیت متمرکز است، ادراک انسان به عنوان بخشی ارگانیک از وحدت کیهانی، که قادر به درک ماهیت فعال او در تغییر خلاقانه جهان است.

    چند جهت در کیهان گرایی روسی وجود دارد:

      کیهان‌گرایی علمی طبیعی (K.E. Tsiolkovsky، A.L. Chizhevsky، V.I. Vernadsky، A.A. Bogdanov، و غیره).

      کیهان گرایی مذهبی و فلسفی (A.N. Bulgakov، V.S. Solovyov، P.A. Florensky، N.A. بردایف، N.F. Fedorov و غیره).

      کیهان گرایی هنری و شاعرانه (V.F. Odoevsky، A.V. Sukhovo-Kobylin، N.A. Morozov و غیره).

      کیهان گرایی باطنی (N.K. و E.N. Roerich و دیگران).

      کیهان نوسفری (A.N. Dmitriev، A.G. Shipov، A.E. Akimov، N.N. Moiseev، A.P. Kaznacheev، A.D. Ursul، A.D. Moskovchenko، و غیره).

    فدوروف نیکولای فدوروویچ(1829-1903) شخص و متفکری خاص، شگفت انگیز، منحصر به فرد بود. S.G. سمنووا او را بنیانگذار کیهان گرایی تکاملی فعال می داند.

    تأثیر افکار N.F تأثیر فدوروف بر معاصرانش بسیار زیاد بود. ولادیمیر ایلین ادعا می کند که در شخص فدوروف "برای دومین بار بشریت سقراط را دید. شخصی که امکانات مخلوق از قبل به پایان می رسد و خداآفرینی آغاز می شود. K.E. فدوروف را "فیلسوف شگفت انگیز" نامید. تسیولکوفسکی در خاطراتش. او او را به عنوان اولین معلم خود در "دانشگاه های خودآموزی" مسکو توصیف کرد که رویاهای کیهانی را در او تلقین کرد. یک ارتباط شناخته شده با ایده های فدوروف را می توان در A.N. بلی، وی.یا. بریوسوا، N.A. زابولوتسکی، وی. مایاکوفسکی، A.P. پلاتونوا، M.M. پریشوینا، آی.ال. سلوینسکی، O.D. فورش، V.N. خلبانیکوف، هنرمند B.N. چکریگینا. صبح. گورکی به ویژه تحت تأثیر فعالیت در دیدگاه های فدوروف قرار گرفت. علاقه به تدریس فدوروف در خارج از روسیه نیز آشکار می شود - در انگلستان، فرانسه، لهستان، ایالات متحده آمریکا، ژاپن و غیره.

    کار اصلی N.F. فدورووا بود "فلسفه ژنرال امور".سه ایده در این اثر قابل ردیابی است: 1) آموزه تثلیث به عنوان وحدت اخلاقی بشریت. 2) آموزه معاد عمومی; 3) ایده تکامل فعال بشریت.

    «فلسفه آرمان مشترک» فاصله‌های بی‌سابقه‌ای را برای بشریت گشود و به جسارت عظیم دگرگون‌کننده دعوت کرد. فدوروف معتقد بود: "همه باید دانا باشند و همه باید هدف دانش باشند." از طریق دانش و کار جهانی، بشریت فراخوانده می شود تا بر نیروهای خود به خود و کور در طبیعت و درون خود مسلط شود، برای کاوش و دگرگونی فعال خود به فضا برود، وضعیت کیهانی جدید و جاودانه ای به دست آورد، و به طور کامل. مکمل نسل های قبلی ("رستاخیز درونی"). کنترل آگاهانه تکامل، بالاترین ایده‌آل معنوی‌سازی جهان، توسط فدوروف در زنجیره‌ای متوالی از وظایف آشکار می‌شود: این تنظیم پدیده‌های «شهاب‌آلود» و کیهانی است. تبدیل سیر ویرانگر خود به خود نیروهای طبیعی به مسیری آگاهانه. ایجاد نوع جدیدی از سازماندهی جامعه - "روان سالاری" مبتنی بر آگاهی فرزندی و خویشاوندی. کار بر روی غلبه بر مرگ، تغییر ماهیت فیزیکی انسان؛ خلاقیت بی پایان زندگی جاودانه در جهان هستی. برای تحقق این هدف بزرگ، متفکر روسی خواستار جهانی شدن است دانش، تجربه و کاردر دنیای واقعی، ابزارها و امکانات واقعی، و این محدودیت ها بی پایان گسترش خواهند یافت.

    توسعه ایده "تکامل فعال" عمیق ترین و اصلی ترین جنبه فلسفی آموزش فدوروف شد. در اینجا ایده هایی در مورد نوع جدید وجود دارد ارگانیک. آلیپیشرفت: انجام می شود - برخلاف پیشرفت صرفا فنی، ابزاری ، "پروتز" - در خود طبیعت انسان (تنظیم روانی فیزیولوژیکی). این شامل دستیابی به روشی از تغذیه مشابه گیاهانی است که قادر به سنتز ترکیبات آلی لازم و ساختن بافت های خود از مواد اولیه محیط و نور خورشید هستند (خودکار انسانیت، به گفته وی. این ایده "خودسازی"، "ایجاد بافت طبیعی"، "ارگان کامل" آینده یک فرد است که به او امکان حرکت بی پایان، "همه حضور مداوم" را می دهد. این نیز تنظیم هواشناسی و کیهانی است.

    فدوروف معتقد بود مقررات عمومی فرآیندی است که جنبه های داخلی و خارجی دارد. تنظیم درونی یا روانی فیزیولوژیکی شامل کنترل نیروی کور درون خودمان است. مقررات خارجی از یک زمین منفرد به یک جهان یکپارچه آشکار می شود و مراحل زیر را پوشش می دهد که در مقیاس و پیچیدگی بالا می رود:

      تنظیم هواشناسی که هدف آن زمین به عنوان یک کل است.

      تنظیم نجومی سیاره ای که هدف آن منظومه شمسی است.

      تنظیم کیهانی جهانی که هدف آن جهان نامتناهی است.

    مقررات شهاب سنگ شامل موارد زیر است:

    الف) کنترل فرآیندهای جوی (غلبه بر "قتل عام" هواشناسی - خشکسالی، سیل، تگرگ و غیره). تسلط بر اقلیم، شناسایی رابطه بهینه بین خاک، جنگل و آب، افزایش بهره وری طبیعی آنها.

    ب) تنظیم پدیده های لرزه ای- آتشفشانی.

    ج) تنظیم تلوریک (استفاده منطقی از داخل زمین، جایگزینی در آینده فلز استخراج شده در معادن با فلزی با منشاء شهاب‌سنگ و دیگر کیهانی).

    د) تنظیم خورشیدی (استفاده از انرژی خورشیدی و جابجایی آن در استخراج زغال سنگ فشرده و غیره).

    مرحله بعدی تنظیم طبیعت شامل تبدیل زمین به یک سفینه فضایی ("مریخ نورد زمینی" در اصطلاح فدوروف) است. زمین مدار زمینی خود را ترک می کند و در طول مسیری که به طور مستقل ترسیم شده است به فضای بیرونی می رود. اما در این زمان، همه مردم کره زمین یک انسانیت، برادر هستند و مسئولیت کامل آن را بر عهده دارند. کل جهان به یک معبد تبدیل می شود، "مقدس ترین مکان معبد زمین خواهد بود<...>شمایل بهشتی این معبد آسمانی خواهد بود تصاویر پرتوپدران، تصویری از ساختار بیرونی و درونی بدنشان» 52. علاوه بر این، بشریت، همراه با پدران زنده شده، سراسر جهان را پر می کند.

    و یک نکته مهم دیگر در آموزش فدوروف. او پیش بینی کتاب مقدس آخرالزمان را به عنوان یک وظیفه آموزشی مشروط درک کرد. گذشته از همه اینها ایجاد کنندهنمی تواند باشد ناوشکن"او نمی خواهد بمیرد نه یک نفراما می خواهد همه نجات یابند و به درک حقیقت برسند.» این متفکر تأکید می کند: «این که پایان جهان یک فاجعه باشد یا یک انتقال مسالمت آمیز بدون جنگ، بدون بلایای طبیعی - بستگی به این دارد که آیا مردم مخالف اراده خدا باقی بمانند، آیا در حالت دشمنی ابدی باقی می مانند یا نه. با متحد شدن، ابزار اراده خداوند در عمل خواهند شد.» تبدیل نیروی ویرانگر به نیروی خلاق» 53.

    تقریبا صد سال از مرگ N.F می گذرد. فدوروف. می توان میراث فلسفی او را به گونه های مختلف ارزیابی کرد. می توان به قول S.N. بولگاکف: "خود پروژه" را باید نه به صورت نامه، بلکه در روح، نه طبیعت گرایانه، بلکه از لحاظ مذهبی- نمادی درک کرد. 54 اما از منظر امروزی روشن است که «فلسفه علت مشترک» وظایف جهانی و سیاره‌ای دقیقاً دوران انتخاب نوسفری را اعلام می‌کند. فدوروف هوشیارانه از جهت فاجعه باری که توسعه تمدن فعلی، "به جای بازگرداندن" طبیعت، "بهره برداری از آن" گرفته بود آگاه بود.

    بیانیه فدوروف برای بشریت مدرن اهمیت اولیه دارد. مسئله دگرگونی اخلاقی بشریت("مقررات داخلی"). بدون این کار روی خود، خودسازی درونی، رسیدن به مرحله خدا-مردی غیرممکن است، حتی کنترل زمین غیرممکن است، چه رسد به کل کائنات. اولویت مسائل اخلاقی و اخلاقی مشخصه تمام فلسفه روسیه است و فیلسوفان کیهانی اهمیت این موضوعات را از طریق پروژه های خود منتقل کردند.

    تسیولکوفسکی کنستانتین ادواردوویچ(1857-1935) در کشور ما برای همه به عنوان پدر فضانوردی شناخته می شود. اما او همچنین متفکری بود که «فلسفه کیهانی» خود را توسعه داد. بسیاری از بروشورهای فلسفی او در دهه 30-20 در کالوگا منتشر شد. موضوع تحقیق این دانشمند، تکامل کیهانی بشریت در مقیاس کل هستی است.

    در فلسفه کیهانی K.E. تسیولکوفسکی مخلوطی از انواع مختلف تأثیرات را خواهیم یافت - از باورهای هندو-بودایی در تناسخ و هیلوزوئیسم باستانی گرفته تا اخلاق «خودپرستی معقول» و تئوسوفی معاصر. ساده لوحی درخشان تسیولکوفسکی نه تنها آنها را به طور التقاطی به هم مرتبط می کند، بلکه آنها را به حوزه شهودهای جهان بینی اصلی خودش تبدیل می کند.

    می توان تعدادی از مفاد اساسی فلسفه کیهانی او را برجسته کرد.

      اندیشه مونیسم کیهان:«همه چیز پیوسته است و همه چیز یکی است. ماده یکی است...» کیهان موجودی واحد و بی نهایت پیچیده است که "علت" و "اراده" خود را دارد.

      اندیشه پان روانشناسی،آن ها این ایده که جهان مادی یک موجود زنده و معنوی است. عناصر تشکیل دهنده آن پاسخگو و حساس هستند. اما درجه حساسیت بسته به توسعه جسم از صفر تا مقدار نامحدود بزرگ متغیر است. بر اساس دیدگاه این دانشمند، تمام اجسام جهان جوهر یکسانی دارند، یک آغاز، که او آن را "روح ماده"، پایه تجزیه ناپذیر جوهر جهان می نامد. این فلسفه K.E. تسیولکوفسکی شبیه به فلسفه افلاطون است. از آنجایی که جهان معنوی شده است، مطابق قوانین جهان فیزیکی و ذهنی زندگی می کند. در نتیجه، مسئله اصلی فلسفه توسط K.E. Tsiolkovsky از دیدگاه وحدت معنوی و مادی

      اندیشه "نیروهای معقول"، عمل در جهان و مفهوم "اراده کائنات". تعدادی از آثار K.E به این موضوعات اختصاص دارد. تسیولکوفسکی: فلسفه کیهانی، "اراده کیهان"، "نیروهای هوشمند ناشناخته"، "علت اول"، "علت فضا"جهان هستی از نظر دانشمند نه تنها مادی و معنوی است بلکه دارای "اراده معقول". همه چیز در جهان تابع این "اراده هوشمند" است. در جهان، تمدن‌های فضایی نقشی عظیم و به نوعی حتی تعیین‌کننده دارند. انسانیت ما تنها یکی از آنهاست.

      اندیشه نسل خود به خودجهان هستی که بر اساس آن هر آنچه در جهان هستی توسط خود هستی ایجاد می شود. اما از سوی دیگر، خود عالم به اراده علت اولی وجود دارد. به گفته تسیولکوفسکی، اصل تولید خود به خودی حیات (اتوگونی) فقط در برخی از سیارات مانند زمین وجود دارد، اما برای اکثر سیارات جهان، زندگی با انتقال اشکال بالاتر از سیارات توسعه یافته سازماندهی می شود.

      جهان از نظر مکان و زمان بی نهایت است. این شامل یک سلسله مراتب بی پایان از ساختارهای کیهانی است - از اتم ها ("اتم های روح") تا "جزایر اثیری"، به عنوان مثال، به زبان مدرن، فرا کهکشان هایی با سطوح مختلف پیچیدگی.

      اندیشه بی نهایت و ابدیت زندگیدر جهان. توسط K.E توزیع شده است. تسیولکوفسکی در مورد جهان به عنوان یک کل، در مورد ریتم های تکامل کیهانی، سلسله مراتب بی پایان ساختارهای کیهانی. از ایده ابدیت و جاودانگی جهان در K.E. Tsiolkovsky به طور ارگانیک دنبال می کند ایده جاودانگی انسان.

    موضوع انسان شناسی یکی از موضوعات محوری در فلسفه کیهانی تسیولکوفسکی است. انسان در زنجیره تکامل کیهانی جایگاه متوسطی را اشغال می‌کند: موجودات بالغی در کیهان زندگی می‌کنند که از نظر سطح رشد نسبت به انسان‌ها برتر هستند، و کسانی که از نظر رشد پایین‌تر از انسان‌ها هستند. تسیولکوفسکی با ارائه جهان به عنوان یک ارگانیسم اجتماعی، نقش مهمی در تکامل آن به انسان می‌دهد که باید «عقل و اراده» را در آن بیاورد.

      در افکار تسیولکوفسکی، این ایده سزاوار توجه است علیت، در جهان عمل می کند: «در پایان، هر چیزی که اتفاق نمی افتد منشأ خود را در زمان های گذشته دارد<...>، اراده ما، اعمال ما - حال و آینده - نتیجه زمان های گذشته است."

      یکی از ویژگی های مهم فلسفه کیهانی دانشمند، ایده است در مورد اجتناب ناپذیر بودن آینده کیهانی بشریت، که به سطح زندگی کامل می رسد، در هماهنگی با کیهان زندگی می کند و این سازمان کامل زندگی را در سراسر جهان گسترش می دهد. با توجه به نظرات K.E. Tsiolkovsky برای آینده:

      1. رفتن به فضا مرحله ضروری در توسعه تمدن ما است.

        روند گسترش فضا، اکتشاف و دگرگونی "طاقچه اکولوژیکی" بشری که به طور فزاینده ای در حال گسترش است در فضا و زمان به طور نامحدود ادامه خواهد داشت.

        با انطباق با شرایط متنوع فضا، فرد نه تنها از نظر اجتماعی و اخلاقی، بلکه از نظر بیولوژیکی نیز تغییر خواهد کرد.

        روند تبدیل فضا همراه با تمدن های فضایی دیگر اتفاق خواهد افتاد که بشریت ما به خانواده آنها ملحق خواهد شد. تسیولکوفسکی می‌گوید: «بشریت برای همیشه روی زمین باقی نخواهد ماند، اما در تعقیب نور و فضا، ابتدا ترسو به فراسوی جو نفوذ می‌کند و سپس کل فضای اطراف خورشید را تسخیر می‌کند. رفتن به فضا از نظر او قانون رشد انسان و وظیفه اخلاقی آن است.

    چه پیش بینی هایی در فلسفه کیهانی K.E. Tsiolkovsky در مورد چشم اندازهای دورتر فضانوردی؟ پس از اجرای دگرگونی های جهانی منظومه شمسی، تمدن ما به عنوان حامل عقل و شادی در سراسر جهان گسترش می یابد. تسیولکوفسکی معتقد بود که این بزرگترین رسالت بشریت و بالاترین هدف وجودی آن است. تسیولکوفسکی امکان افزایش چشمگیر زندگی انسان را پذیرفت. در مرحله خاصی از اکتشافات فضایی، تمدن ما با تمدن های فضایی دیگر تماس خواهد گرفت. کل مجموعه تمدن های کیهانی، از جمله تمدن ما، به عنوان یک عامل واحد در تکامل کیهان عمل می کند، نیرویی واحد که با فعالیت های دگرگون کننده اش آن را تغییر می دهد.

    بسیاری از ایده های فلسفه کیهانی K.E. Tsiolkovsky قبلاً معلوم شده است که به معنای واقعی کلمه نبوی است. ممکن است برخی از نتایج بحث برانگیز دانشمند معانی اکتشافی جدیدی را در جریان تجدید فرهنگ بشری آشکار کند.

    چیژفسکی الکساندر لئونیدوویچ(1897-1964) - دانشمند برجسته، بنیانگذار هلیو- و کیهان شناسی، نظریه و عمل هوایابی، متفکر، شاعر، هنرمند.

    یکی از ایده های اساسی که تحقیقات علمی A.L. چیژفسکی است ایده وحدت زنده و غیرزنده، انسان و فضا.به نظر او، همه چیز روی زمین به دلیل انرژی کیهانی است: تغییرات آب و هوا و فصول، جزر و مد، بلایای طبیعی و رشد مسالمت آمیز گیاهان، حیوانات و انسان ها. کل تکامل زمین و حیات روی آن در نتیجه فرآیند ارتعاش نیروهای کیهانی رخ می دهد.

    دیدگاه A.L ایده چیژفسکی درباره منشأ حیات روی زمین به ایده های دیگر کیهان شناسان روسی، در درجه اول K.E. نزدیک است. تسیولکوفسکی، V.I. ورنادسکی، او همچنین زندگی را یک "پدیده کیهانی" می داند. دانشمند می نویسد: "ما حق داریم کل جهان ارگانیک سیاره خود را خلاقیت در نظر بگیریم، به عنوان بازتابی از فرآیند کیهانی..." 55.

    انرژی کیهانی، به عنوان یک اصل خلاق، مشخص می کند ریتمبه همه خلقت به گفته چیژفسکی، ریتم کیهانی یک اصل جهانی است. همه چیز در عالم تابع این اصل است. به گفته چیژفسکی، منظومه‌های ستاره‌ای مانند انسان‌ها، حیوانات و گیاهان متولد می‌شوند، زندگی می‌کنند و می‌میرند، اما فقط برای ایجاد دوباره یک سیستم جدید یا یک جهان جدید. چیژفسکی با تثبیت واقعیت گردش ابدی و در نتیجه جاودانگی کیهان به عنوان یک "کل بزرگ" ما را به تحقق گردش ابدی و در نتیجه جاودانگی زندگی سوق می دهد.

    هدف اصلی تحقیقات چیژفسکی خورشید بود، تأثیر انرژی خورشیدی بر بیوسفر زمین، بر انسان. این جایی است که او به دنیا آمد دکترین هلیوتاراکسی A.L. چیژفسکی تاریخچه وقوع لکه های خورشیدی، تأثیر آنها بر موجودات زنده، انسان را به دقت مطالعه می کند و به این نتیجه می رسد که فعالیت خورشید یک پدیده طبیعی است، به طور دوره ای رخ می دهد و به دلایل داخلی و خارجی ایجاد می شود. A.L. چیژفسکی تناوب فرآیندهای تشکیل نقطه را 11.1 سال محاسبه کرد. با تأمل در نقش انرژی تابشی خورشید برای سیاره زمین و ساکنان آن، A.L. چیژفسکی به نتایج تجربی زیر می رسد:

      انرژی تابشی خورشید یکی از عوامل اصلی توسعه حیات ارگانیک در زمین است. تظاهرات بی‌نهایت متنوع حیات روی زمین در وابستگی مستقیم انرژی به خورشید است. انرژی تابشی خورشید این تشکل ها را با حرکت، احساس و اندیشه روشن می کند.

      انرژی تابشی خورشید یک عامل بیولوژیکی قوی است و نوساناتی در آن وجود دارد کمیت همه آن تغییرات را در طبیعت ارگانیک تعیین می کند که ما در ارتباط با عرض جغرافیایی مکان، زمان سال و سایر عوامل ژئوفیزیکی و فصلی مشاهده می کنیم.

      منظومه شمسی از نظر عملکرد مشابه یک موجود زنده است؛ بین مکانیسم های فیزیولوژیکی موجود زنده و مکانیسم های فیزیکوشیمیایی خورشید ارتباط وجود دارد. زیستن به معنای عبور دادن جریانی از انرژی است که از خورشید سرچشمه می گیرد. مقدار انرژی تابشی دریافتی بر تسریع واکنش های شیمیایی و فیزیولوژیکی تأثیر می گذارد.

    چیژفسکی به این نتیجه می رسد که مشابه تناوب 11 ساله فعالیت خورشید، دوره ای 11 ساله از پدیده های مختلف در دنیای فیزیکی وجود دارد: بلایای طبیعی، رشد گیاهان، تظاهرات مختلف در زندگی حیوانات، در پدیده های فیزیکی. . در زندگی انسان این تناوب بیماری های مختلف، جنایت، مظاهر اجتماعی و سیاسی، توسعه اقتصادی و غیره است. بنابراین انسان و محیط زیست در آموزه های ع.ال. چیژفسکی با یک ارتباط عمیق با یکدیگر مرتبط هستند.

    یک جنبه مهم از کیهان گرایی A.L چیژفسکی موضعی در مورد تأثیر فعالیت خورشیدی بر روند تاریخی است. بر اساس داده های تجربی، او شاخه خاصی از دانش را شناسایی کرد - تاریخ سنجی. این علم جدید مبتنی بر فرضیه انرژیدر مورد ارتباط بین فعالیت خورشیدی و فرآیند جهانی-تاریخی. این دانشمند ثابت می کند که هم حداکثر و هم حداقل انرژی تابشی خورشید تقریباً تأثیر یکسانی بر شخص دارد: آنها فعالیت ذهنی او را مهار می کنند و تعدادی اثرات فیزیولوژیکی منفی ایجاد می کنند. فقط بهینه انرژی تابشی خورشید تأثیر مفیدی بر انسان دارد. چیژفسکی همزمانی تظاهرات چرخه ای فعالیت خورشیدی و تظاهرات توده ای در جامعه بشری را در زمان ثابت کرد. انواع خاصی از رفتارهای پرخاشگرانه (روان روانی، قتل، تجاوز، دعوا، سرقت و غیره)، جنگ، انقلاب، قیام، اصلاحات و غیره. روی هم رفته، تصویری از اقدام توده ای را تشکیل می دهند. آشفتگی های شدید خورشید، یعنی. طوفان های مغناطیسی ناشی از ظهور لکه های خورشیدی، در تمام موارد مورد مطالعه، به طور همزمان باعث کاهش فعالیت فکری در اکثر افراد با افزایش تحریک پذیری عصبی و جنسی، احساسات شدید و بیش از حد انرژی حرکتی شد.

    چیژفسکی چرخه جهانی-تاریخی، مصادف با چرخه خورشید، برابر با 11.1 سال، را به چهار دوره تقسیم کرد: 1) دوره حداقل، برابر با سه سال. 2) دوره حداکثر رشد معادل دو سال. 3) حداکثر دوره معادل سه سال. 4) دوره حداکثر سقوط، برابر با سه سال. آغاز و پایان چرخه جهانی-تاریخی به عنوان تاریخ دو حداقل فعالیت خورشیدی متوالی در نظر گرفته می شود. دانشمند هر یک از دوره ها را مشخص می کند. ویژگی بارز دوره فعالیت حداقلی، پراکندگی توده های مردمی، بی تفاوتی آنها نسبت به مسائل سیاسی و نظامی، خلق و خوی مسالمت آمیز، تبعیت و تساهل است. در این زمان روابط دیپلماتیک در عرصه بین المللی در حال برقراری است و اصلاحات در داخل کشورها در حال انجام است. آغاز دوره افزایش فعالیت با افزایش قابل توجهی بیشتر در فعالیت انبوه مشخص می شود. قدرت پیشنهاد در میان توده ها ظاهر می شود، احزاب شروع به سازماندهی می کنند، برنامه ها تعیین می شوند، رهبران شناسایی می شوند. این دوران مبنای توسعه بیشتر رویدادهای تاریخی را در طول این چرخه تعیین می کند. دوره سوم دوره اصلی است و مشکلات مهم تاریخی را حل می کند. او بشریت را به بزرگ ترین حماقت ها و بزرگترین کارهای خوب تشویق می کند. مرحله چهارم دوره کاهش فعالیت افراد است. همچنین می تواند مملو از رویدادهای مهم باشد، اما آنها، به عنوان یک قاعده، در حال تکمیل هستند.

    بنابراین، چیژفسکی معتقد است که فعالیت انبوه انسان بر اساس نوع تناوب صحیح تنش و آرامش، کار و استراحت، تعالی و افسردگی ساختار یافته است. این تناوب شامل یک وابستگی عملکردی به درجه تنش در فعالیت خورشید است. در عین حال، چیژفسکی تأکید می کند که دلایل تظاهرات انبوه انسانی در زندگی اجتماعی-اقتصادی و سیاسی مردم نهفته است و فعالیت خورشیدی تنها عاملی است که آنها را افزایش یا کاهش می دهد.

    ورنادسکی ولادیمیر ایوانوویچ(1863-1945) به درستی لومونوسوف قرن بیستم نامیده می شود. توانایی ترکیبی نادر و جامعیت، نبوغ خلاق او را متمایز می کند. این دانشمند چندین رشته علمی جدید را تأسیس و توسعه داد، خالق دکترین زیست کره و انتقال آن به کیفیت جدید - نووسفر شد. ورنادسکی که آکادمیسین آکادمی علوم سن پترزبورگ، و سپس آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی، عضو بسیاری از آکادمی های خارجی بود، همچنین یک شخصیت عمومی بزرگ و سازمان دهنده برجسته علم در کشور ما بود.

    در آثار V.I. ورنادسکی می تواند تعدادی از ایده های فلسفی را تشخیص دهد: 1) ایده ابدیت زمین شناسی و کیهانی زندگی. 2) ایده نقش زمین شناسی و کیهانی انسان و بشریت. 3) ایده نقش فزاینده علم و ذهن انسان در ساخت پوسته زمین - نووسفر 56.

    با بحث در مورد ارتباط بین زندگی و تکامل جهان، دانشمند نتیجه می گیرد که «زندگی نیست. تصادفیپدیده ای در تکامل جهان، اما ارتباط نزدیکی با آن دارد نتیجه» 57. زندگی یک "حائل" بین فضا و ماده غیر زنده "بی اثر" است، یک "حائل" که قادر به استفاده از انرژی کیهانی برای تبدیل ماده سیاره ای است. به گفته N.N. مویزف، در ورنادسکی، «زندگی کاتالیزوری برای فرآیند توسعه می شود» 58.

    در و. ورنادسکی معتقد بود که در جهان سه واقعیت وجود دارد: فضا، ریزجهان، زیست کره. ورنادسکی در آثار خود در مورد بیوسفر برای اولین بار اصطلاح "ماده زنده" را معرفی می کند که آن را اساس بیوسفر می داند و همچنین مفهوم "محیط کیهانی جهان" را که نامحدود است. درست مانند A.L. Chizhevsky، دانشمند معتقد بود که حتی خوشه های ستاره ای دوردست نیز بر روی زمین تأثیر می گذارد. او معتقد بود که به لطف تشعشعات کیهانی، زیست کره خواص جدیدی به دست می آورد. به لطف این تشعشعات، "ماده بیوسفر" با انرژی آغشته می شود، "فعال می شود"، انرژی دریافتی را به شکل تابش در بیوسفر جمع آوری و توزیع می کند و آن را به انرژی که قادر به تولید کار است تبدیل می کند.

    ایجاد بیوژئوشیمی و دکترین بیوسفر توسط V.I. ورنادسکی سؤال جدیدی را مطرح کرد - در مورد جایگاه انسان در توسعه سیاره ای. کار انسانیت فرهنگی، که ارتباط نزدیکی با آگاهی دارد، به عنوان یک نیروی جدید زمین شناسی و ژئوشیمیایی در حال ظهور است. این یک فرآیند طبیعی است، که توسط کل دوره تاریخ زمین شناسی تعیین می شود و تابع اراده انسان نیست. ورنادسکی تاکید می کند که انسان دنیای وسایل فنی را خلق کرد - تکنوسفر، که دانشمند آن را یکی دیگر از کره های مصنوعی جهانی سیاره می داند. ریشه های ایده های V.I در مورد تکنوکره ورنادسکی آن را در آثار A. Humboldt و K. Ritter یافت.

    ورنادسکی ظهور انسان در سیاره ما را به عنوان واقعیتی از اهمیت بسیار بالا در طول تاریخ زمین شناسی منحصر به فرد می داند. این دانشمند نتیجه گیری می کند: "بدیهی است که در تکامل دیرینه شناختی موجودات زنده سازمان یافته جهت خاصی وجود دارد و ظهور در زیست کره عقل، آگاهی، اراده هدایت کننده - این مظاهر اساسی انسان - نمی تواند تصادفی باشد."

    در کار "خودکار انسانیت" V.I. ورنادسکی به این نتیجه می رسد که ماده همیشه وجود داشته و از نظر کیهانی ابدی است، زندگی همیشه در جهان وجود داشته است و همچنین از نظر کیهانی ابدی است، زندگی در جهان در حال گسترش است، یک تکامل هدفمند در جهان "ماده زنده" وجود دارد، انسان ذهن و اراده بخشی ارگانیک از "ماده زنده" و همچنین نیروی زمین شناسی بزرگ هستند. از همین رو زندگی یک پدیده کیهانی است.

    در و. ورنادسکی معتقد است که «هوموساپینس تکمیل آفرینش نیست»، بلکه به عنوان یک حلقه میانی در زنجیره طولانی تکامل موجودات عمل می کند؛ او باید دستگاه تفکر خود را بیشتر توسعه دهد. به گفته این دانشمند، با گذشت زمان، فرد شکل تغذیه و منابع انرژی را تغییر می دهد، سپس به سطح تکاملی بالاتری می رود. به محض اینکه انسان سنتز مستقیم غذا را بدون وساطت موجودات سازمان یافته کشف کرد، از وابستگی به موجودات دیگر رها می شود. از یک موجود اجتماعی هتروتروف (از موجودات زنده برای تغذیه خود استفاده می کند)، از نظر اجتماعی تبدیل به یک موجود خواهد شد. اتوتروف(به عنوان مثال، سنتز از مواد معدنی - آب، دی اکسید کربن، ترکیبات نیتروژن معدنی تمام مواد غذایی لازم برای زندگی، با استفاده از انرژی فتوسنتز، مانند همه گیاهان سبز، یا کموسنتز، مانند برخی از باکتری های شیمیایی). با توجه به این واقعیت، برای اولین بار در تاریخ زمین شناسی جهان روی پوسته زمین ظاهر می شود. « حیوان اتوتروف- مهره داران اتوتروف" 60.

    کیهان دانانی مانند N.F در مورد تغییر ماهیت انسان و انتقال او به سایر منابع تغذیه صحبت کردند. فدوروف، K.E. تسیولکوفسکی. آنها تبدیل تکاملی مردم به "انسانیت درخشان" را پیش بینی کردند. کیهان‌شناسان مذهبی روسی در مورد تکامل بشریت به "انسانیت الهی" صحبت کردند. اتوتروفی انسان یک راه واقعی برای غلبه بر مرگ است که کیهان‌شناسان N.F رویای آن را داشتند. فدوروف، N.A. ستنیتسکی، A.K. گورسکی، A.K. Maneev و دیگران. خود V.I. ورنادسکی بر این باور بود که خلق یک موجود اتوتروف جدید به او «فرصت هایی را برای استفاده از آرزوهای معنوی دیرینه خود از دست داده است. این واقعاً مسیر زندگی بهتر را برای او باز خواهد کرد.»

    در و. Vernadsky نویسنده ایده noosphere است که در حال حاضر به طور گسترده مورد بحث قرار گرفته است. نووسفر حوزه ذهن است. ورنادسکی اصطلاح "نووسفر" را از تیلارد دو شاردن وام گرفت که معتقد بود نوسپهر پوسته زمین است که توسط تفکر انسان ایجاد شده است. ورنادسکی ایده نوسفر را به روش خود تفسیر می کند و معتقد است که نووسفر پوسته ای در اطراف زمین است که توسط انرژی فرهنگی انسان ایجاد شده است. نووسفر با ظهور گونه انسان هومو ساپینس به وجود آمد و تاکنون به طور خود به خود توسعه یافته است. وظیفه بشریت حرکت به سمت ساخت آگاهانه نووسفر است. به گفته این دانشمند، تمام شرایط لازم برای این امر به وجود آمده است: اولاً، تفکر علمی دارای یک دامنه سیاره ای است، به عنوان یک نیروی زمین شناسی جدید عمل می کند که تأثیر ماده زنده را بر تکامل بیوسفر افزایش می دهد. علم شخصیت سیاره ای خود را آشکار می کند. از برگشت ناپذیری فرآیند تکاملی، برگشت ناپذیری توسعه تکاملی نووسفر به وجود می آید.

    بنابراین، آموزه های فلسفی کیهان گرایی روسی به عنوان منبع ایده ها و گرایش های جدید در علوم طبیعی و فلسفه مدرن عمل می کند که اجرای خود را در تحولات عملی می یابد. یک شرط مهم برای آشنایی با میراث کیهان‌شناسان روسی، درک انتقادی از ایده‌ها و پروژه‌های آنها از منظر علم مدرن، جداسازی جنبه‌های علمی و خارق‌العاده کارشان است.


    2024
    polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه