06.01.2024

مریم باکره چند سال دارد؟ رحلت مریم مقدس. دعای مریم باکره برای کودکان


سن مریم باکره، مادر عیسی مسیح، یک واقعیت نسبتاً شگفت‌انگیز برای یک فرد زمان ما است. برای یک فرد مدرن، این سن ممکن است فراتر از تمام محدودیت های قابل قبول به نظر برسد.

سنی که مادر خدا عیسی را به دنیا آورد مستقیماً در انجیل ذکر نشده است. اما به گفته محققان، سن او در آن زمان در محدوده نه کمتر از 12 سال و نه بیشتر از 15 سال بود.

12 سالگی سنی است که در آن روزگاران برای تولد فرزند در شرق و امپراتوری روم طبیعی بود. از 12 سالگی دخترها ازدواج می کردند.

در زمان ما، مادر خدا ارجمندترین شخص و بزرگتر از همه مقدسات است.

خود انجیل در مورد جزئیات زندگی مادر خدا کمی صحبت می کند ، بنابراین اطلاعات در مورد او عمدتاً از منابعی است که در کتاب مقدس گنجانده نشده است. آنها در مفهوم سنت مقدس گنجانده شده اند:

سنت مقدس انتقال زندگی و تجربه کلیسا است که توسط روح القدس الهام گرفته و رهبری می شود. سنت مقدس شامل: کتاب مقدس، تعاریف مجالس کلیسا، سنت مذهبی، آثار پدران مقدس و معلمان کلیسا، زندگی قدیسین و غیره است. سنت مقدس عمل فیض الهی در کلیسا است. این روح القدس است که فرزندان وفادار کلیسا را ​​به درک صحیح از کتاب مقدس، حفظ خلوص ایمان و تجربه سرشار از فیض از زندگی کلیسا برمی انگیزد. سنت در محتوای خود با موعظه رسولان منطبق است و بنابراین، بیانگر تعلیم مکشوف خدا است که به طور کامل در مسیح نازل شده است.

بر اساس سنت، مقدس ترین Theotokos در یکی از حومه اورشلیم - در ناصره در جلیل متولد شد. پدر و مادر او - یهودیان پرهیزگار یواخیم و آنا - مردمی ثروتمند، محترم و نجیب بودند، اما ثروت زیادی نداشتند. آنها با وجود میل شدید و کهولت سن هرگز نتوانستند فرزندی به دنیا بیاورند. در آن روزها بسیاری از مردم این را نشانه عذاب خداوند می دانستند. کار به جایی رسید که وقتی یواخیم یک بار قربانی تعیین شده را به معبد اورشلیم آورد، کشیش او را بدرقه کرد و اعلام کرد که آن را از شخص نالایق نمی پذیرد.

روزی فرشته ای به نوبه خود به همسران ظاهر شد و مژده داد - آنها پدر و مادر خواهند شد. در زمان مقرر ، این زن میانسال مادر یک نوزاد سالم شد که ماریا نام داشت. شایعه دوباره در روستاهای اطراف پخش شد، اما این بار مردم از اتفاقی که می افتاد شگفت زده شدند. معجزه آشکار بود - این چند قرن در اسرائیل اتفاق نیفتاده بود. پیرها خوشحال شدند و خدا را به خاطر هدیه ای که برایشان فرستاده بود شکر کردند. تصمیم بر این شد که دختری که در چنین شرایط غیرعادی به دنیا آمده بود را وقف خدمت خداوند کنم.

در زندگی او، اطرافیانش متوجه حقایق غیرمعمول زیادی شدند و تصور کردند که اتفاق مهمی در شرف وقوع است... من جزئیات متعدد را بازگو نمی کنم. علاقه مندان می توانند به عنوان مثال مطالعه کنند.

و ما به موضوع پست خود برمی گردیم. وقتی مریم 12 ساله شد، دیگر نمی توانست در معبد زندگی کند. او باید ازدواج می کرد.

او می توانست موقعیت برجسته ای در جامعه داشته باشد، اگر نه برای یک "اما" - حتی در اوایل کودکی، دختر با خدا عهد تجرد کرد. کشیش ها این را می دانستند. وقتی دانش آموز آنها به بزرگسالی رسید و او دیگر نمی توانست در معبد زندگی کند، با مشکلی مواجه شدند. هیچ کس به شکستن عهد ماریا فکر نمی کرد و بحثی هم در مورد وادار کردن ماریا به ازدواج وجود نداشت. با این حال ، او نمی توانست به طور مستقل در جهان زندگی کند - قانون دختران مجرد را منع می کرد که به تنهایی در بین مردم زندگی کنند. از آنجایی که مریم به غیر از پدر و مادری که مدت‌ها مرده بود، هیچ اقوام نزدیکی نداشت، تصمیم گرفتند او را با یکی از بیوه‌های پیر نامزد کنند تا او که رسماً شوهرش محسوب می‌شود، پاسدار پاکی و عفت همسرش باشد. پس از بحث‌ها و دعاهای طولانی، کشیشان تصمیم گرفتند آینده نامزد مریم را با قرعه‌کشی انتخاب کنند - تا منحصراً اراده خدا آشکار شود. در میان نامزدها، جوزف، سرکارگر ساختمانی از شهر ناصره استانی در گالیله بود. هنگامی که مردان در معبد جمع شدند، کاهن اعظم عصای آنها را گرفت و بر مذبح گذاشت. پس از دعای طولانی، او شروع به برگرداندن میله ها به صاحبانشان کرد، با این انتظار که خداوند به نحوی به وضوح برگزیده را نشان دهد. اما هیچ نشانه ای وجود نداشت، و تنها زمانی که نوبت یوسف رسید، همانطور که سنت می گوید، معجزه ای رخ داد - انتهای عریض چوب از آن جدا شد و به کبوتری تبدیل شد که روی سر یوسف فرود آمد. همه فهمیدند که او برگزیده خداست.

همانطور که سنت می گوید، بلافاصله پس از این، وقایعی که در انجیل به عنوان بشارت توصیف شده است، رخ داد، زمانی که فرشته ای اعلام کرد که مریم پسر خدا را به دنیا خواهد آورد. باز هم، من وارد جزئیات و جزئیات نمی شوم؛ همه خوانندگان به این علاقه ندارند. ما قبلاً پاسخ این سؤال را دریافت کرده ایم که مریم در چه سنی عیسی مسیح را به دنیا آورد.

اجازه دهید پست با تصویری از یک عبارت جستجو در Yandex نشان داده شود: "دختر، 14 ساله." برای درک روشنی از این سن.

من فرض می کنم که بسیاری از نظرات باید حذف شوند. ناراحت نباش! این کار به این دلیل انجام می شود که کسانی را که نمی دانند چگونه به احساسات مؤمنان احترام بگذارند زیر صومعه نیفتند. مریم هم در مسیحیت و هم در اسلام مورد احترام است.

این زوج یواخیم و آنا از خانواده ای اصیل بودند و در پیشگاه خداوند صالح بودند. با داشتن ثروت مادی، از ثروت معنوی بی بهره نبودند. آنها که به همه فضایل آراسته شده بودند، تمام احکام شریعت خدا را بی نقص رعایت می کردند. برای هر تعطیلات، همسران پارسا دو قسمت را از دارایی خود جدا می کردند - یکی برای نیازهای کلیسا داده می شد و دیگری بین فقرا توزیع می شد.

یواخیم و آناتاک با زندگی صالح خود، خدا را خشنود کردند که به آنها ضمانت کرد که پدر و مادر باکره مقدس، مادر برگزیده خداوند باشند. تنها از همین جا مشخص می شود که زندگی آنها مقدس، پسندیده و پاکیزه بوده است، زیرا آنها دختری داشتند، مقدس ترین مقدسین، که خدا را بیش از هر کس دیگری خشنود می کرد، و صادق ترین کروبیان.

در آن زمان، به دلیل زندگی بی‌عیبشان، هیچ مردمی در روی زمین وجود نداشت که به اندازه یواخیم و آنا مورد رضایت خداوند قرار گیرند. گرچه در آن زمان می‌توانست بسیاری را در زندگی صالح و رضای خدا بیابد، اما این دو در فضایل خود از همگان پیشی گرفتند و به عنوان شایسته‌ترین افراد برای تولد مادر خدا در پیشگاه خداوند ظاهر شدند. اگر واقعاً در عدالت و قداست از همه پیشی نمی‌گرفتند، خداوند چنین رحمتی به آنها عطا نمی‌کرد.

اما همانطور که خود خداوند باید از اقدس و پاک ترین مادر تجسم می یافت، برای مادر خدا نیز شایسته بود که از پدر و مادر مقدس و پاک سرشته شود. همانطور که پادشاهان زمینی ارغوانی خود را دارند که نه از ماده ساده، بلکه از مواد بافته شده از طلا ساخته شده است، پادشاه آسمانی نیز می خواست پاک ترین مادر خود را داشته باشد، که در گوشتش، مانند ارغوانی سلطنتی، باید در بدنش بپوشد، متولد نشده است. از والدین معمولی بی اختیار، همانطور که از ماده ساده است، اما از پدران پاک و مقدس، گویی از پارچه ای بافته شده با طلا، که نمونه اولیه آن خیمه عهد عتیق بود، که خداوند به موسی دستور داد آن را از پارچه های قرمز و قرمز و پارچه های خوب بسازد. کتان (معجره 27:16).

این خیمه، مریم باکره را که خدا در آن ساکن بود، از قبل نشان می داد تا «با مردم ساکن شود»، همانطور که نوشته شده است: «اینک، خیمه خدا با مردم است و او با آنها ساکن خواهد شد» (مکاشفه 21:3). پارچه قرمز و قرمز و کتانی نازک که از آن خیمه ساخته شده بود، نشانگر پدر و مادر مادر خدا بود که آمدند و از عفت و پرهیز، گویی از لباس قرمز و قرمز به دنیا آمدند، و کمال آنها در انجام همه احکام خداوند، گویی از کتان نازک.

اما این همسران مقدّس به خواست خدا مدتها بی فرزند ماندند تا در همان لقاح و تولد چنین دختری قدرت فیض خداوند و عزت مولود و کرامت والدین آشکار شود. زیرا برای یک زن نازا و سالخورده غیر ممکن است جز به نیروی لطف خدا به دنیا بیاید: دیگر طبیعت نیست که در اینجا عمل می کند، بلکه خداست که قوانین طبیعت را شکست می دهد و بند ناباروری را از بین می برد. به دنیا آمدن از پدر و مادر نازا و سالخورده افتخار بزرگی برای کسی است که خودش به دنیا آمده است، زیرا او نه از والدینی بی اختیار، بلکه از والدینی پرهیز و مسن مانند یواخیم و آنا متولد شده است که پنجاه سال در ازدواج زندگی کردند و ازدواج نکردند. فرزندان.

سرانجام، از طریق چنین تولدی، کرامت خود والدین آشکار می شود، زیرا آنها پس از یک دوره طولانی ناباروری، شادی را برای همه جهان به دنیا آوردند، و بدین ترتیب مانند پدرسالار مقدس ابراهیم و همسر پارسا او سارا شدند که به گفته او وعده خدا، اسحاق را در دوران پیری به دنیا آورد (پیدایش 21:2). با این حال، بدون شک می توان گفت که میلاد مریم مقدس بالاتر از تولد اسحاق توسط ابراهیم و ساره است. همان‌قدر که خود مریم باکره از اسحاق بالاتر و شایسته‌تر است، کرامت یواخیم و آنا از ابراهیم و سارا بالاتر و بالاتر است.

آنان فوراً به این کرامت نائل نشدند، بلکه فقط با روزه و نماز مجدانه، در اندوه روحی و در اندوه قلبی، از خداوند خواهش کردند: و اندوهشان تبدیل به شادی شد، و خواری آنان منادی عزت و جلال و کوشا بود. درخواست رهبر برای دریافت منفعت و دعا بهترین شفیع است.

یواخیم و آنا برای مدت طولانی غمگین و گریه کردند که فرزندی ندارند. یک بار، در یک تعطیلات بزرگ، یواخیم در معبد اورشلیم هدایایی برای خداوند خداوند آورد. به همراه یواخیم، تمامی بنی اسرائیل هدایای خود را به عنوان قربانی برای خدا تقدیم کردند. ایساکار، کاهن اعظم در آن زمان، نمی خواست هدایای یواخیم را بپذیرد، زیرا او فرزندی نداشت.

او گفت: «نباید از شما هدیه بپذیریم، زیرا فرزندی ندارید و در نتیجه هیچ نعمتی از جانب خدا ندارید، احتمالاً گناهان پنهانی دارید.»

همچنین یک یهودی از قبیله روبن که هدایای خود را همراه با دیگران آورده بود، یواخیم را ملامت کرد و گفت:

چرا می خواهی پیش از من برای خدا قربانی کنی؟ آیا نمی دانی که شایسته نیستی با ما هدایایی بیاوری، زیرا در اسرائیل نسلی نخواهی گذاشت؟

این سرزنش ها یواخیم را بسیار اندوهگین کرد و با اندوه فراوان معبد خدا را با رسوایی و تحقیر ترک کرد و تعطیلات برای او به اندوه تبدیل شد و شادی جشن با اندوه جایگزین شد. او که عمیقاً اندوهگین بود، به خانه بازنگشت، بلکه نزد چوپانانی که گله‌هایش را می‌پراندند، به صحرا رفت و در آنجا از بی‌زایی خود و از سرزنش‌ها و سرزنش‌هایی که به او می‌کردند، گریست.

یواخیم با یادآوری ابراهیم، ​​پدرش، که خدا در سنین پیری به او پسری داده بود، شروع به دعای جدی به درگاه خداوند کرد که او را به همان لطف عطا کند، دعای او را بشنود، رحم کند و سرزنش را از مردم دور کند. او در دوران پیری ثمره ازدواجش را به او عطا کرد، مانند زمانی که ابراهیم بود.

دعا کرد: باشد که من این فرصت را داشته باشم که پدر فرزند خوانده شوم و سرزنش افراد بی فرزند و طرد شده از جانب خدا را تحمل نکنم!

یواخیم روزه را به این نماز اضافه کرد و چهل روز نان نخورد.

او گفت: «نمی‌خورم و به خانه‌ام باز نمی‌گردم. بگذار اشکهای من غذای من باشد و این بیابان خانه من باشد تا یهوه خدای اسرائیل نشنیده و ننگ من را ببرد.

به همین ترتیب، همسرش که در خانه بود و شنید که کاهن اعظم نمی‌خواهد هدایای آنها را بپذیرد و او را به عقیم بودن سرزنش می‌کرد و شوهرش از اندوه فراوان به بیابان بازنشسته شده است، اشک‌های تسلی‌ناپذیری می‌ریخت.

او گفت: "اکنون ، من از همه ناگوار هستم: توسط خدا رد شدم ، مورد توبیخ مردم قرار گرفتم و توسط شوهرم رها شدم!" حالا برای چه گریه کنی: از بیوه بودنت، یا از بی فرزندی، از یتیمیت، یا از این که شایسته نیستی مادر خطاب کنی؟!

تمام آن روزها به شدت گریه می کرد.

غلام آنا به نام جودیت سعی کرد او را دلداری دهد، اما نتوانست: چه کسی می تواند کسی را که غمش به عمق دریاست تسلی دهد؟

روزی آنا غمگین به باغش رفت، زیر درخت لور نشست، از اعماق قلبش آهی کشید و در حالی که چشمان پر از اشک خود را به سوی آسمان بلند کرد، لانه پرنده ای را دید که جوجه های کوچک روی درخت بود. این دید باعث اندوه او حتی بیشتر شد و او با اشک گریه کرد:

- وای بر من بی فرزند! من باید در میان تمام دختران اسرائیل گناهکارترین باشم، که تنها من در برابر همه همسران چنین تحقیر شده ام. همه ثمره رحم خود را در دست دارند - همه از فرزندانشان دلداری می دهند: من تنها با این شادی بیگانه هستم. وای بر من! هدایای همه در معبد خدا پذیرفته می شود و به فرزندآوری احترام می گذارند: تنها من از معبد پروردگارم طرد شده ام. وای بر من! من شبیه چه کسی خواهم شد؟ نه به پرندگان آسمان و نه به حیوانات زمین، زیرا آنها نیز میوه خود را برای تو می‌آورند، اما من تنها نازا هستم. من حتی نمی توانم خودم را با زمین مقایسه کنم، زیرا آن می روید و دانه می رویاند و با ثمر رساندن، تو را برکت می دهد، پدر آسمانی: من تنها بر روی زمین عقیم هستم. وای بر من پروردگارا! من تنها هستم، گناهکار، بدون فرزند. تو که زمانی به سارا پسر اسحاق را در سن پیری دادی (پیدایش 21:1-8)، تو که رحم آنا، مادر پیامبرت سموئیل را گشودی (اول سموئیل 1:20)، اکنون ببین من و دعایم را بشنو لرد میزبان! تو نکوهش بی فرزندی را می دانی: غم دلم را بس کن و شکمم را بگشا و نازا و بارورم کن تا آنچه را که زاییده ام هدیه و برکت و آواز و تسبیح رحمتت به توافق برسانیم.

وقتی آنا گریه کرد و گریه کرد، فرشته خداوند بر او ظاهر شد و گفت:

- آنا، آنا! دعای تو مستجاب شد، آه هایت از ابرها گذشت، اشک هایت در پیشگاه خداوند ظاهر شد، و حامله خواهی شد و مبارک ترین دختر را به دنیا خواهی آورد. همه اقوام زمین از طریق او برکت خواهند یافت و نجات به تمام جهان عطا خواهد شد. نام او ماریا خواهد بود.

آنا با شنیدن سخنان فرشته به درگاه خداوند تعظیم کرد و گفت:

«خداوند خدا زنده است، اگر فرزندی برای من به دنیا بیاید، او را به خدمت خدا خواهم داد.» بگذارید او را خدمت کند و نام مقدس خدا را روز و شب در طول زندگی خود جلال دهد.

پس از این، پر از شادی وصف ناپذیر، سنت آنا به سرعت به اورشلیم رفت و در آنجا با دعا از خدا برای دیدار مهربانش سپاسگزاری کرد.

در همین هنگام فرشته ای در بیابان بر یواخیم ظاهر شد و گفت:

- یواخیم، یواخیم! خداوند دعای شما را شنید و خشنود شد که فیض خود را به شما عطا کند: همسرت آنا حامله می شود و دختری برای تو به دنیا می آورد که تولدش برای همه جهان شادی خواهد بود. و این برای شما نشانه ای است که من حقیقت را به شما موعظه می کنم: به اورشلیم به معبد خدا بروید و در آنجا، در دروازه های طلایی، همسر خود آنا را خواهید یافت، که من همان را به او اعلام کردم.

یواخیم که از چنین اخبار فرشتگانی شگفت زده شده بود و خدا را ستایش می کرد و با دل و لب از رحمت واسعه او تشکر می کرد، با شتاب و شادی به معبد اورشلیم رفت. در آنجا، همانطور که فرشته به او گفته بود، آنا را در دروازه طلایی یافت که با خدا دعا می کرد و در مورد انجیل فرشته به او گفت. او همچنین به او گفت که فرشته ای را دیده و شنیده است که خبر تولد دخترش را داده است. سپس یواخیم و آنا خدا را که چنین رحمتی به آنها نشان داده بود تمجید کردند و پس از پرستش او در معبد مقدس به خانه خود بازگشتند.

و آنا مقدس در روز نهم دسامبر آبستن شد و در هشتم سپتامبر دخترش به دنیا آمد، پاکترین و باکره ترین مریم، آغاز و شفیع نجات ما، که در تولد او آسمان و زمین شادی کردند. به مناسبت تولد او، یواخیم هدایای بزرگ، قربانی‌ها و قربانی‌های سوختنی را برای خدا آورد و برکت کاهن اعظم، کاهنان، لاویان و همه مردم را به خاطر سزاوار برکت خداوند دریافت کرد. سپس در خانه خود یک غذای غنی ترتیب داد و همه با شادی خدا را تسبیح کردند.

پدر و مادر او از مریم باکره در حال رشد مانند چشمان خود مراقبت کردند، زیرا می دانستند که با مکاشفه خاص خداوند، او نور تمام جهان و تجدید کننده طبیعت بشر خواهد بود. بنابراین، آنها او را با چنین احتیاط دقیقی بزرگ کردند که شایسته کسی بود که قرار بود مادر نجات دهنده ما باشد. آنها او را نه تنها به عنوان یک دختر، که مدتها منتظرش بودند، دوست داشتند، بلکه او را به عنوان معشوقه خود نیز احترام می گذاشتند، کلمات فرشته ای را که در مورد او گفته شده بود را به یاد می آوردند، و در روح پیش بینی می کردند که چه اتفاقی برای او می افتد.

او که سرشار از فیض الهی بود، پدر و مادر خود را به طرز مرموزی با همین لطف غنی کرد. همانطور که خورشید ستارگان آسمان را با پرتوهای خود روشن می کند و ذرات نور خود را به آنها می بخشد، مریم برگزیده خدا نیز مانند خورشید، یواخیم و آنا را با پرتوهای فیضی که به او داده شده بود روشن کرد، به طوری که آنها نیز پر شدند. روح خدا بود و به تحقق كلمات فرشته ايمان راسخ داشت.

هنگامی که مریم جوان سه ساله بود، والدینش او را با جلال به معبد خداوند بردند و با چراغ های روشن همراهش کردند و همانطور که وعده داده بودند او را وقف خدمت خدا کردند. چندین سال پس از معرفی مریم به معبد، سنت یواخیم در هشتاد سالگی درگذشت. آنا مقدس که بیوه ماند، ناصره را ترک کرد و به اورشلیم آمد و در آنجا در نزدیکی دختر مقدسش ماند و بی وقفه در معبد خدا دعا کرد. او که دو سال در اورشلیم زندگی کرد، در 79 سالگی در خداوند آرام گرفت.

ای پدر و مادر مقدس، یواخیم و آنا، چقدر خوشا به حال شما به خاطر دختر مبارکتان!

شما مخصوصاً به خاطر پسر او، خداوند ما عیسی مسیح، که از طریق او همه اقوام و اقوام زمین برکات را دریافت کردند، برکت یافتید! درست است که کلیسای مقدس شما را پدران خدا نامید، 3 زیرا می دانیم که خدا از دختر مقدس شما متولد شد. اکنون که در بهشت ​​نزدیک او ایستاده اید، دعا کنید که حداقل بخشی از شادی بی پایان شما به ما داده شود. آمین

تروپاریون، آهنگ 1:

چه کسی در فیض قانونی عادل بود و یک فرزند خدادادی را برای ما به دنیا آورد، یواخیم و آنا: در همان روز، با جشن شادی، کلیسای الهی یاد شما را گرامی می دارد و خدا را تمجید می کند که شاخ نجات را برای ما در خانه بلند کرد. از دیوید

Kontakion، صدای 2:

اکنون آنا با رفع ناباروری خود شادی می کند و پاک ترین را تغذیه می کند و همه را به ستایش فرا می خواند که از شکم خود به انسان یک مادر و بی هنر عطا کرد.

آنا

که در 80 قبل از میلادمتولد شد یواخیم، پدر ماریا.

آنامتولد شده در 74 قبل از میلاددر یک خانواده بزرگ، تبدیل شدن به چهاردهمین فرزند. مادر آنا در آن زمان 45 سال داشت. والدین آنا در آن زمان افرادی با درآمد متوسط ​​بودند. آنها در شهر ناصره زندگی می کردند، به دامداری مشغول بودند و گله کوچکی داشتند. علاوه بر این، پدر آنا یک مسافرخانه کوچک داشت. سه اتاق در حیاط وجود داشت که تاجران بازدیدکننده در آن اقامت داشتند.

ناصره در مسیر مصر به هند بسیار خوب واقع شده بود و کاروانیان دائماً از این شهر بازدید می کردند.
اغلب اوقات سیمئون، پیشگوی معروف، در خانه آنها می ماند. این همان شمعون پیر 113 ساله است که منتظر بود تا عیسی تازه متولد شده در معبد ظاهر شود. او بود که گفت: خداوند را ستایش کن که منتظر این بودم! در آن زمان شمعون هنوز جوان بود. او طبابت می کرد، با گیاهان معالجه می کرد و می توانست آینده را پیش بینی کند. او این کار را با کمک سیزده سنگ و شانه بره انجام داد. شمعون آنها را پرتاب کرد و سپس به دقت مطالعه کرد که از سنگ هایی که به زمین افتاده بودند چه نوع طرحی به دست آمده است. در آن لحظه آینده نامعلوم انسان برای او آشکار شد. قبلا مردم با فالگیران با احترام و ایمان بسیار رفتار می کردند. پیشگویی های سیمئون همیشه محقق می شد و مردم اغلب برای کمک به او مراجعه می کردند.

آنا کوچولو در آن زمان 12 ساله بود. آنا با سخت کوشی همه را شگفت زده کرد و تمام تلاش خود را برای کمک به مادرش در کارهای خانه انجام داد. در چنین سن جوانی، او می دانست که چگونه مانند یک بزرگسال کار کند: دوشیدن یک گاو و اداره یک خانه. در همان زمان، او با عشق بی اندازه به زندگی، شادی غیرقابل مهار و مهمتر از همه، حس ترحم کودکانه برای همه موجودات زنده متمایز بود. او برای همه متاسف بود - افراد مسن، سرگردان ضعیف و بیمار و همسایه ها، حیوانات، او نمی توانست با آرامش به رنج کسی نگاه کند. آنا قلب بزرگ و مهربانی داشت. آنا به سادگی عاشق سیمئون فالگیر شد. او بسیار غیر معمول و مرموز بود. او کاری غیرقابل درک و مرموز انجام می داد - یک جادوگر واقعی ...
اتاقی که شمعون در آن اقامت داشت با یک پرده به دو قسمت تقسیم شد. آنا، دختری به طرز وحشتناکی کنجکاو، در نیمه دوم اتاق پنهان شد و از آنجا به دقت سیمئون را از کنار تماشا کرد و مجذوب اعمال او شد. او واقعاً می خواست بفهمد که مهمان مرموز آنها چه می کند و خودش می خواست آن را یاد بگیرد. سیمئون نیز به کودک کنجکاو توجه کرد. او آنا را به خاطر خودانگیختگی، مهربانی و عطش آشکار و پنهانش برای دانش جدید دوست داشت. او به آرامی شروع به آموزش هنر درمان به دختر کرد و برخی از اسرار پزشکی را برای او فاش کرد.
سیمئون اشتباه نکرد - آنا معلوم شد که دانش آموز توانمندی است و همه چیز را درست در پرواز درک کرده است. به زودی خودش می‌توانست درد دندان را به زبان بیاورد، آبسه چرکی را از بدن بیمار خارج کند یا درد معده را تسکین دهد.
پیش از این، درمان خانگی در همه جا انجام می شد. هر خانواده فردی داشت که می توانست به اعضای بیمار خانواده یا حیوانات خانگی کمک کند. سحر و جادو، شفا و پیش بینی آینده هیچ کس را شگفت زده یا نترساند؛ آنها با آرامش، با ایمان و درک با این موضوع برخورد کردند. هیچ کس پزشکی را به رسمی و عامیانه تقسیم نکرد.

یک روز آنا از سیمئون التماس کرد که به او بگوید وقتی بزرگ شد چه اتفاقی برای او می افتد و چه آینده ای در انتظارش است. سیمئون، با موافقت، سنگ ها را پهن کرد و برای مدت طولانی در سکوت به چیدمان حاصل نگاه کرد. آهی کشید و به آنا نگاه کرد و چیزی نگفت.
دختر کنجکاو شروع به اذیت کردن او کرد و او را متقاعد کرد که حقیقت را به او بگوید. سیمئون برای مدت طولانی امتناع کرد، اما در نهایت، تسلیم ترغیب او شد، گفت: «زندگی سخت و کوتاهی خواهید داشت. و وقتی بچه ای به دنیا بیاوری، در سن 54 سالگی خواهی مرد. شما یک دختر خواهید داشت که باید نام او را ماریا بگذارید. این یک دختر خارق العاده خواهد بود. زمان خواهد گذشت و او صاحب پسری به نام عیسی خواهد شد. این مرد مسیح خواهد بود، او ایمان جدیدی را برای مردم به ارمغان خواهد آورد که جهان را نجات خواهد داد.»
پس از این پیش بینی، سیمئون با چشمانی کاملاً متفاوت به دخترک نگاه کرد. از پیشگویی های باستانی، شمعون می دانست که روزی مردی در سرزمین یهودیه متولد خواهد شد که در آینده تمام جهان را زیر و رو می کند، آن را از پلیدی و رذیلت پاک می کند و به مردم زندگی جدیدی می بخشد. و حالا - وای - این پیشگویی درست در مقابل چشمان او به حقیقت می پیوندد!
سیمئون اکنون فقط برای یک چیز دعا می کرد - اگر فقط می توانست زنده بماند تا این روز روشن را ببیند و منجی جهان را با چشمان خود ببیند، اگر فقط قدرت کافی برای انتظار این معجزه را داشت!
از این گذشته ، طبق پیشگویی معلوم شد که مادر خدا مریم زمانی به دنیا می آید که سیمئون تقریباً صد ساله شود! اگر فقط می توانستم این روز را ببینم!

آنا در سن 13 سالگی با یواخیم 19 ساله ازدواج کرد. در آن روزها بچه ها خیلی زود بزرگ شدند؛ در سن 13 سالگی، دختری از قبل در سنین بالا و آماده ازدواج به حساب می آمد. آنها در سرزمین مقدس زندگی می کردند، زاده و ثروتمند بودند، اما فرزندی نداشتند. در جامعه اطراف آنها، غیبت فرزندان در خانواده مساوی بود با نفرین، نارضایتی از بالا، و بنابراین کشیش اجازه نداد یواخیم به معبد وارد شود. او از خانه به بیابان رفت و تصمیم گرفت دیگر برنگردد. آنا در خانه تنها ماند و از بدبختی اش غصه خورد. در سالگرد ازدواجش با یواخیم، او در باغ به شدت گریه کرد: «وای بر من که شبیه او شده‌ام؛ مانند پرندگان آسمان نشدم، زیرا پرندگان آسمان در حضور تو بارور هستند، خداوندا! وای بر من که مانند جانوران زمین نشدم زیرا آنها نیز فرزند دارند! حتی امواج امواجی را به دنیا می آورند که می نوازند و می پاشند و خدا را ستایش می کنند. و من نمی توانم با زمین مقایسه کنم، زیرا زمین میوه های خود را می دهد ...» فریاد آنا شنیده شد، رسول آسمانی - فرشته - به آنا اطمینان داد که به زودی دختری خواهد داشت که مریم نامیده می شود.

نماد "دیدار یواخیم و آنا"
تصاویر یواخیم و آنا در نقاشی شمایل غیرمعمول نیستند؛ آنها همیشه به یک شکل نشان داده می شدند: یواخیم - به عنوان پیرمردی با ریش بلند، آنا - در هیمیشن بلند با سر پوشیده. گاهی هم جزو قدیسان برگزیده نماد بودند. همچنین یک ترکیب ویژه "ملاقات یواخیم و آنا" وجود داشت. پس از انجیل و بازگشت یواخیم از صحرا به خانه، یواخیم و آنا یکدیگر را در آغوش گرفتند.

ولادت مریم باکره

سالها گذشت. آنا مدتها بود که پیشگویی شمعون را فراموش کرده بود. تجارت، خانه داری، زندگی روزمره - زندگی طبق معمول ادامه داشت. یواخیم و آنا زوجی مرفه و با درآمد متوسط ​​در ناصره به حساب می آمدند. آنها دام نگهداری می کردند - بز، گاو، اسب، گاو نر. و یک گله بزرگ گوسفند. علاوه بر این، یواخیم صاحب یک خامه‌خانه کوچک بود که خامه ترش، پنیر دلمه و کره تولید می‌کرد. یواخیم علیرغم سن بالای 60 ساله اش، همچنان سخت کار می کرد و سعی می کرد همه جا با کارهای خانه همراه باشد.
ناگهان اتفاق غیرمنتظره ای رخ داد - همسرش آنا دوباره باردار شد. در 54 سالگی! فقط یه جور معجزه! و فقط الان آنا یاد سیمئون افتاد! او به همه عزیزانش - شوهرش، اقوام - در مورد پیشگویی که در کودکی به او گفته شد گفت: در 54 سالگی باردار می شود و در زایمان فوت می کند و فرزند حاصل باید مریم نامیده می شود و این دختر سپس تبدیل می شود. مادر عیسی مسیح - که بسیار رنج خواهد برد و ایمان جدیدی را به این جهان خواهد آورد.

عزیزان آنا به سادگی گیج شده بودند. چه نوع پیشگویی، از کجا می آید، چه نوع مسیحی، آنا واقعا می میرد، چگونه می تواند باشد، و چه کسی پس از آن کودک را بزرگ خواهد کرد؟
یواخیم قبلاً 60 ساله بود و بعید بود که بتواند دختر را به تنهایی بزرگ کند.
در آن روزها بچه دار شدن بسیار رایج بود. و هیچ یک از اقوام نتوانست ماریا کوچک را به خانه خود ببرد. و سپس آنا به یاد خویشاوند دور خود الیزابت افتاد. مادر الیزابت پسر عموی دوم مادر آنا بود. الیزابت و شوهرش زکریا از خود فرزندی نداشتند، بنابراین موافقت کردند که مریم را با خود ببرند.

صبح زود، ساعت 6:15 صبح 21 جولای 20 ق.م. ه. در خانه یواخیم دختری به دنیا آمد که ماریا نام داشت. آنا که قادر به تحمل زایمان سخت نبود، همانطور که سیمئون پیش بینی کرده بود، درگذشت.


مقدسین یواخیم و آنا
نقاش شمایل معمولاً توسط خانواده هایی که فرزندی نداشتند یا در انتظار اولین فرزند خود بودند مأموریت می یافتند که والدین مادر خدا را به تصویر بکشند.

کودک بسیار بیمار بود و مطمئن نبود که دختر بدون شیر مادر زنده بماند. بنابراین، یواخیم دخترش را تنها زمانی وارد فهرست شجره نامه خانواده کرد که خطر مرگ زودهنگام از بین رفته بود، یعنی. دقیقاً دو ماه بعد - 21 سپتامبر.
این تاریخ شروع به تولد مریم شد. امروزه، در این روز، 21 سپتامبر، یکی از دوازده تعطیلات بزرگ کلیسا - ولادت مریم مقدس جشن گرفته می شود.
همه نوزادانی که سه روز قبل از 21 ژوئیه و 21 سپتامبر به دنیا می آیند، اغلب کودکان با استعداد هستند و همه آنها تحت حمایت مریم باکره هستند.
21 جولای یک روز خاص است. طبیعت خود شادی می کند و تولد مریم باکره را جشن می گیرد - هوا پر از بوی تند تابستان و خورشید است ، سبکی خارق العاده در روح همه مردم می نشیند ، صبح همه با حال خوب از خواب بیدار می شوند و پیش بینی می کنند که چیزی امروز اتفاق فوق العاده ای در شرف وقوع است

رستاخیز آنا عادل

25 ژوئیه / 7 آگوست - رستاخیز آنا عادل، مادر الهه مقدس.


نماد Dormition درست است. آنا، مادر مریم مقدس

طبق افسانه، سنت آنا دو ملک در اورشلیم به دست آورد: اولی در دروازه جتسیمانی و دومی در دره یهوشافات. در ملک دوم، او یک سرداب برای اعضای خانواده فوت شده ساخت و در آنجا همراه با یواخیم به خاک سپرده شد. پاک ترین پیکر مادر خدا در این قبرستان خانوادگی به خاک سپرده شد. معبدی در محل دفن ساخته شد. افسانه ای وجود دارد که سنت. برابر با حواریون هلنا در اینجا یک بازیلیکا ساخت. در سال 614 معبد ویران شد، اما مقبره مادر خدا حفظ شد. بسیاری از ساختمان‌های مدرن به زمان جنگ‌های صلیبی باز می‌گردد. این معبد زیرزمینی است که 50 پله به آن منتهی می‌شود و کلیساهای St. پدرخوانده یواخیم و آنا و یوسف نامزد، واقع در کنار پله ها.


دخمه خاکسپاری یواخیم و آنا در کلیسای عروج مریم باکره

مقبره های سنت یواخیم و آنا در کلیسای عروج مریم باکره

در کنار. قرن X در کوه آتوس، صومعه سنت آنا ساخته شد - قدیمی ترین صومعه آتونی. در قرن هفدهم که سال‌ها توسط دزدان دریایی ویران شده بود. توسط پاتریارک قسطنطنیه دیونیسیوس، که پای آنا عادل مقدس را از مسیحیان آسیای صغیر به دست آورد، بازسازی شد. در سال 1680، یک کلیسای جامع در آنجا به یاد خوابگاه سنت آنا ساخته شد. از آن زمان به بعد، صومعه شروع به نام "سنت آنا" کرد. در کوه آتوس به خاطر اعمال عالی زهد راهبانش مشهور است.
نه چندان دور از اسکیت سنت آنا، به اصطلاح اسکیت جدید ولادت مریم مقدس یا "آنای کوچک" وجود دارد. مجاورت این مکان های مبارک بر ارتباط بین وقایع مقدس لقاح و تولد مریم مقدس تأکید می کند.

در زمان پادشاه مقدس ژوستینیانوس (527-565)، معبدی به افتخار او در دوترا ساخته شد، و امپراتور ژوستینیان دوم (685-695؛ 705-711) معبد او را بازسازی کرد، زیرا آنا عادل به همسر باردارش ظاهر شد. در همان زمان جسد و مافوریوم (حجاب) او به قسطنطنیه منتقل شد. مراسم رستاخیز سنت آنا در 7 آگوست (25 ژوئیه) برگزار می شود.

در حال حاضر، ذرات بقایای سنت آنا قرار دارند:
- در صومعه های آتونیت (پای چپ در اسکیت بزرگ آنا راست، پای راست در صومعه کوتلوموش، دست چپ در صومعه استاورونیکیتا)؛
- در صومعه ها و کلیساهای مختلف در یونان (از جمله صومعه سنت جان انجیل در Patmos، کلیسای Panagia Gorgoepikoos در تسالونیکی).
- به کلیسای St. نیکلاس در پیژی، مسکو؛
- 26 اکتبر 2008، ذره ای از یادگارهای St. آنا از آتوس به مجموعه معبد ایورون نماد مادر خدا در دنپروپتروفسک آورده شد، جایی که او را در یک کشتی در راهرو پایینی کلیسای کلیسای جامع به نام یواخیم و آنا قرار دادند.
- 10 ژوئیه 2011، ذره ای از آثار مقدس St. آنا به صومعه والام منتقل شد.

تروپاریون آنا عادل

صدا 4
تو ای مادر پاک خدا آنو حکیم جانی را که در شکمت به دنیا آوردی. به علاوه، شما اکنون در پذیرش آسمانی آرام گرفته اید، جایی که شادی کنندگان محل سکونت هستند، در جلال شادی می کنند، شما را با عشق به گناهان گرامی می دارند، طالب پاکی می کنند، همیشه پر برکت.

کنداکیون آنا عادل

صدا 2
یاد اجداد مسیح را گرامی می داریم که صادقانه برای رهایی همه از غم و اندوه درخواست کمک می کنند و می گویند: خدای ما با ماست، آنها را جلال دهید، همانطور که راضی بودید.

تسبیح رحلت آنا عادل:

ما تو را بزرگ می‌نماییم، آنو مقدس و عادل، خدمتکار مسیح، خدای ما، و همه ما با افتخار خواب تو را جلال می‌دهیم.



نماد معجزه آسا و بخشی از بقایای سنت آنا صالح در صومعه سنت آنا در کوه آتوس.

در 17 ژوئن 2006، والام با نماد آنا عادل مقدس، مادر پیشین مسیح، که دارای فیض بزرگی از جانب خداوند برای شفای بیماری ناباروری است، ملاقات کرد. این لیستی از نماد معجزه آسا است که در اسکیت سنت آن در کوه آتوس قرار دارد. اکنون سه فهرست از این قبیل در صومعه وجود دارد، همه کپی‌های دقیقی از تصویر معجزه‌آسا سنت آنا هستند و مستقیماً به صومعه سنت آنا نوشته شده‌اند. نامه های سپاس بی شماری از والدینی که به لطف شفاعت آنا صالح مقدس فرصت بچه دار شدن را به دست آورده اند به کوه آتوس آمده و می آید.

دعای ناباروری زناشویی

برای کمک به ناباروری زناشویی، با دعا به پدرخوانده های صالح یواخیم و آنا، زکریا نبی و الیزابت، راهب رومی، شهید پاراسکوا، به نام جمعه مراجعه کنید.


جلسه سنت. یواخیم و آنا عادل. تکه ای از یک نماد متعلق به قرن هفدهم.

دعا به پدرخوانده های صالح یواخیم و آنا:
در مورد زنان عادل همیشه جلال مسیح، پدرخوانده های مقدس یواخیم و آنو، که در برابر تخت ملکوتی پادشاه بزرگ ایستاده اند و نسبت به او جسارت زیادی دارند، مانند دختر مبارک ترین شما، پاک ترین Theotokos و مریم باکره، که می خواست تجسم شود!
به شما، به عنوان یک شفیع قدرتمند و کتب دعای غیور برای ما، ما گناهکاران و نالایقان (اسامی) به شما متوسل می شویم. برای خیر او دعا کنید تا خشم خود را که با اعمال ما بر حق ما برانگیخته است دور کند و با خوار شمردن گناهان بی شمار ما، ما را به راه توبه برگرداند و ما را در راه اوامر خود قرار دهد. . همچنین با دعای خود زندگی ما را در دنیا حفظ کنید و در همه چیزهای نیکو عجله کنید، آنچه را که برای حیات و تقوا از خداوند نیاز داریم و با شفاعت خود ما را از همه بدبختی ها و گرفتاری ها و مرگ ناگهانی رهایی بخشید و حفظ کنید. ما از همه دشمنان، اعم از مرئی و نامرئی، بیایید زندگی آرام و خاموشی را در کمال تقوا و پاکی داشته باشیم، و بدین ترتیب در دنیا این عمر موقتی سپری شده است، به آرامش ابدی دست خواهیم یافت، جایی که به دعای مقدس شما باشد. سزاوار پادشاهی آسمانی مسیح خدای ما شوید، همه جلال، احترام و پرستش تا ابدالاباد از آن اوست، همراه با پدر و روح القدس. آمین

عریضه شخصی آنا عادل برای هدیه فرزند(از Chetyi-Menya سنت دیمیتریوس روستوف):
وای بر من پروردگارا! من شبیه چه کسی خواهم شد؟ نه برای پرندگان آسمان و نه به حیوانات زمین، زیرا آنها نیز میوه خود را برای تو می‌آورند، اما من تنها نازا هستم. وای بر من پروردگارا! من تنها هستم، گناهکار، بدون فرزند. تو که یک بار در پیری سارا پسر اسحاق را به او دادی. تو که رحم آنا، مادر پیامبرت سموئیل را گشودی، اکنون به من نگاه کن و دعای مرا بشنو. اندوه دلم را بس کن و شکمم را بگشا و نازا و بارور کن تا آنچه را که زاییده ام به تو هدیه دهیم و برکت و سرود و تسبیح رحمتت را برسانیم.


بوسیدن زکریا و الیزابت. پایان پانزدهم - آغاز شد. قرن شانزدهم

در 28 آگوست، روزه خفتگان به پایان می رسد، زیرا در این روز مسیحیان ارتدکس، رحلت مریم مقدس را جشن می گیرند. بیهوده نیست که این تعطیلات، نه مرگ نامیده می شود. به نظر می رسید که مادر خدا به خواب رفته بود و عیسی مسیح نه تنها روح او، بلکه بدن او را نیز به آسمان برد. برای اطلاعات بیشتر در مورد تاریخچه شکل گیری تعطیلات، آخرین سال های زندگی زمینی مریم باکره و اینکه چرا مادر خدا را شفیع نسل بشر می دانند، به ادامه مطلب مراجعه کنید.

چگونه مریم مادر تمام بشریت شد

در حالی که هنوز برای مرگ بر روی صلیب آماده می شد، مسیح از مادرش مراقبت کرد. از این رو، عیسی هنگامی که بر روی صلیب بود، به یحیی متکلم گفت: «اینک مادرت». او همچنین خطاب به باکره گفت: پسرت را ببین.

بنابراین، مادر خدا نه تنها یوحنای رسول را پذیرفت، بلکه تمام بشریت را نیز پذیرفت. بنابراین، او شفیع کل نسل بشر، یک کتاب دعای قابل اعتماد برای هر یک از ما محسوب می شود. همانطور که برای مادران هنگام بیماری فرزندانشان سخت است، مادر خدا نیز در هنگام گناه رنج می برد.

می توانید در مقاله "آیا در کتاب مقدس مبنایی برای تکریم مادر خدا وجود دارد؟" .

آخرین روزهای زندگی و خبر مرگ صالح

مادر خدا قبل از خوابش در افسوس در آسیای صغیر، در قلمرو ترکیه مدرن زندگی می کرد. در این شهر خانه یحیی انجیل بود.

بر اساس افسانه، مریم باکره از جدایی از پسرش بسیار ناراحت شد، بنابراین خواست او را نزد خود ببرد. دقیقاً مشخص نیست که مادر خدا چند سال پس از عروج ناجی به آسمان روی زمین زندگی کرد. برخی از مورخان به 10 و برخی دیگر به 22 اشاره می کنند. اما به هر حال پسر درخواست مادر را برآورده کرد.

سه روز قبل از رحلت خدای مقدس، یک پیام آور آسمانی بر او ظاهر شد. این فرشته جبرئیل بود که روزی شاخه ای از بهشت ​​را برای او به ارمغان آورد و مژده تولد منجی را برای او آورد؛ این بار فرشته شاخه گلی نیز در دست داشت، اما طبق افسانه ها با نوری غیرزمینی می درخشید. این نماد روشنی از این واقعیت بود که مادر خدا بر زندگی زمینی، مرگ و زوال پیروز شد. سه روز دیگر او در ملکوت بهشت ​​خواهد درخشید.

در این مدت، مادر خدا برای رحلت خود آماده شد و فقط می خواست قبل از مرگ رسولان را ببیند.

بزرگداشت باکره در میان رسولان و مسیحیان اولیه

در کتاب مقدس هیچ نشانه ای از نحوه ارتباط مادر خدا با رسولان وجود ندارد، اما سنت داستان های بسیاری را برای ما حفظ کرده است. شکی نیست که رسولان مریم باکره را بسیار دوست داشتند و او را مادر خود می دانستند. جان خداشناس واقعاً به او اهمیت می داد، همانطور که به مادر خودش اهمیت می داد. و به لطف انجیل لوقا، به راحتی می توان فهمید که باکره چه نوع قدرت معنوی برای این رسول شد.

همچنین اولین مسیحیان مخفیانه نزد مریم آمدند. این دلیلی می دهد که بگوییم تکریم مادر خدا در قرن های اول مسیحیت آغاز شد. این توسط اولین نمادهای مادر خدا در دخمه های رومی (قرن دوم) تأیید شده است.

قبل از رستاخیز، خدای مقدس این فرصت را داشت که با حواریون که در آن زمان در نقاط مختلف جهان انجیل را موعظه می کردند ملاقات کند. مسیح از این امر مراقبت کرد. توسط روح القدس او شاگردان خود را در برابر تخت باکره جمع کرد.

طبق افسانه ، فقط توماس رسول از دست رفته بود. توسط مشیت خدا ، این رسول اولین کسی بود که در مورد صعود مادر خدا به بهشت ​​می آموزد. اما در ادامه بیشتر در مورد آن.

طبق افسانه ، قبل از مرگ زمینی خود ، مسیح به مادر خدا ظاهر شد ، که باکره به آن دعا می کرد. او با رسیدن به ارتفاعات تقدس ، با فروتنی از پسر خواست تا همه حاضران را برکت دهد و او را به بهشت ​​ببرد.

پس از این پدیده، ماریا به خواب رفت. تابوت باکره به گتسمان منتقل شد ، جایی که او را برای دفن خود در نزدیکی قبرهای والدینش و یوسف خیانت کرد.

طبق افسانه ، در طول این مسیر ، مردم از ایمان و لمس بدن مریم باکره برخوردار شدند.

کاهنان اعظم سعی در جلوگیری از راهپیمایی داشتند: آتوس های کشیش یهودی حتی جرات کردند تابوت را برگردانند. اما او موفق شد این کار را فقط از نظر ذهنی انجام دهد ، زیرا در آن لحظه یک نیروی نامرئی دستان خود را قطع کرد. این داستان پاسخی در نمادنگاری از عید خنجر از مریم باکره یافت. آتوس شوکه شده از اهداف خود توبه کرد و رسول پیتر او را شفا داد.

چگونه کلیسا در مورد عروج روحی-جسمی مریم یاد گرفت؟

به مدت سه روز رسولان تابوت مادر خدا را ترک نکردند و خدا و مادرش را تسبیح می گفتند.

در روز سوم، مرحوم توماس رسول ظهور کرد. برای اینکه او بتواند با باکره خداحافظی کند، شاگردان تصمیم گرفتند تابوت را باز کنند. اما اجساد دیگر در آنجا یافت نشد. این واقعاً رستاخیز الهی مقدس و عروج او به بهشت ​​بود. کاتولیک ها این تعطیلات را به این شکل می نامند بردن مریم مقدس به جلال بهشتی .

مسیح او را در کمال روحی و جسمی (اول روح و سپس بدن) به بهشت ​​برد. اما این به هیچ وجه به این معنی نیست که مادر خدا به سادگی در بهشت ​​است و از زندگی بهشتی لذت می برد. البته، پادشاهی بهشت ​​هدف نهایی مسیحیان است. اما مادر خدا وعده خود را ترک نکرد. طبق افسانه، او قبل از مرگ خود به حواریون و مسیحیان جمع شده گفت: شاد باشید! من تمام روز با شما هستم.

به همین دلیل است که برای هر مسیحی، خواب مریم مقدس یک تعطیلات تشییع جنازه غم انگیز نیست، بلکه روز روشن ملاقات مادر خدا با مسیح است. و همچنین روزی که بشریت دیگر کتاب دعای بزرگی را در زمین پیدا نکرد، بلکه در بهشت ​​بود.

معنای تعطیلات به خوبی توسط تروپاریون فرضیه منتقل می شود:

در کریسمس باکرگی خود را حفظ کردی، در رستاخیز دنیا را رها نکردی، ای تئوتوکوس، در برابر شکم، مادر وجود شکم، آرام گرفتی. (خود را به زندگی معرفی کرد، به عنوان مادر زندگی، یعنی مسیح): و با دعای خود جان ما را از مرگ نجات می دهی.

نام صومعه ها و لورها گواهی می دهد که مسیحیان ارتدکس تا چه اندازه به رستاخیز مادر خدا احترام می گذارند. به عنوان مثال، در اوکراین، هر سه لور - پوچایف، کیف-پچرسک و سویاتوگورسک - فرض نامیده می شوند.

علاوه بر این، شما را به تماشای فیلمی از متروپولیتن هیلاریون در مورد تاریخچه این تعطیلات دعوت می کنیم:


برای خودت بگیر و به دوستانت بگو!

در وب سایت ما نیز بخوانید:

بیشتر نشان بده، اطلاعات بیشتر

مریم باکره (مریم باکره، مادر خدا) به گفته مادر عیسی مسیح، یک زن یهودی اهل ناصره است. اناجیل متی و لوقا مریم را به عنوان یک باکره توصیف می کند و مسیحیان معتقدند که او پسری را به عنوان یک باکره معصوم از روح القدس آبستن کرد. تولد معجزه آسا زمانی رخ داد که مریم قبلاً با یوسف نامزد شده بود و او را به بیت لحم، جایی که عیسی در آنجا متولد شد، همراهی کرد.

نماد مادر خدا "لطافت سرافیم ساروف"

او بزرگ خواهد شد و پسر حضرت اعلی خوانده خواهد شد و خداوند خدا تخت پدرش داود را به او خواهد داد.

ذکر مریم باکره در کتاب مقدس.

مریم باکره چندین بار در عهد جدید ذکر شده است. غالباً از مریم باکره پاک نام برده می شود انجیل لوقا. نام او 12 بار ذکر شده است. همه مراجع مربوط به تولد و کودکی حضرت عیسی است.

نماد مادر خدا "تیخوین"

انجیل متینام او را شش بار ذکر می کند، پنج بار در ارتباط با کودکی عیسی و تنها یک بار (13:55) به عنوان مادر عیسی بالغ.

انجیل مرقساو را یک بار به نام صدا می کند (6:3) و از او به عنوان مادر عیسی یاد می کند بدون اینکه در 3:31 و 3:32 او را به نام بخواند.

انجیل یوحنااو را دو بار ذکر می کند، اما هرگز با نام. انجیل می گوید که مریم باکره هنگامی که عیسی معجزات خود را در قنای جلیل آغاز کرد، همراهی کرد. مرجع دوم می گوید که مریم باکره بر صلیب عیسی ایستاد.

که در اعمالگفته می شود که رسولان، مریم و برادران عیسی پس از عروج عیسی در اتاق بالا جمع شدند.

که در مکاشفه جانزنی با لباس خورشید توصیف شده است. بسیاری بر این باورند که این توصیفی از مریم باکره است.

شجره نامه مادر خدا.

در عهد جدید اشاره کمی به منشا مریم باکره شده است. یوحنا 19:25 می گوید که مریم یک خواهر داشت.

مادر او و خواهر مادرش، مریم کلئوفا، و مریم مجدلیه بر روی صلیب عیسی ایستاده بودند.

از نظر معنایی از این عبارت نامشخص است خواهر مادرش، مریم کلئوپاس، آیا این یک نفر یا دو زن متفاوت است؟ . جروم معتقد است که این یک نفر است. اما مورخ اوایل قرن دوم، هژسیپوس، معتقد بود که مریم کلئوپا خواهر مریم باکره نیست، بلکه خویشاوند او از جانب یوسف نامزد است.

به گفته نویسنده انجیل لوقا، مریم از بستگان الیزابت، همسر زکریا کاهن بود، و از این رو از نسل هارون از قبیله لاوی بود. برخی دیگر بر این باورند که مریم مانند یوسف که با او نامزد شده بود از خاندان داوود بود.

زندگی نامه مریم باکره.

مریم مقدس در ناصره جلیل به دنیا آمد. پس از نامزدی او با یوسف (نامزدی اولین مرحله ازدواج یهودیان است)، فرشته جبرئیل بر او ظاهر شد و به او اعلام کرد که مادر مسیح موعود خواهد شد. پس از اولین اظهار ناباوری در این اعلامیه، او پاسخ داد: «من بنده خداوند هستم. بگذار طبق قول تو با من انجام شود.» یوسف نامزد قصد داشت با آرامش از او جدا شود، اما فرشته خداوند در خواب به او ظاهر شد و به او گفت: «از پذیرفتن همسرت مریم نترس، زیرا آنچه در او متولد می شود از روح القدس است.»


نامزدی مریم با یوسف. I. Chernov 1804-1811

فرشته نیز در تأیید سخنان خود به مریم گفت که خویشاوند او الیزابت که قبلاً نازا بود، به لطف خداوند حامله شده است. مریم به خانه یکی از خویشاوندان خود رفت و در آنجا با چشمان خود حاملگی الیزابت را دید و کاملاً به سخنان فرشته ایمان آورد. سپس مریم باکره سخنرانی سپاسگزاری از خداوند کرد که به عنوان Magnificat یا معروف است دعاشناسی مریم باکره.

مریم پس از سه ماه اقامت در خانه الیزابت، به ناصره بازگشت. بر اساس انجیل لوقا، یوسف، شوهر مریم، به دستور آگوستوس امپراتور روم، به زادگاهش بیت لحم بازگشت تا سرشماری روم را در آنجا انجام دهد. مریم در بیت لحم، عیسی را در آخور به دنیا آورد، زیرا در هیچ مسافرخانه جایی برای آنها نبود. در روز هشتم، نوزاد مریم طبق شریعت یهود ختنه شد و نام عیسی را گذاشتند که در زبان عبری به معنای "یهوه نجات است".

پس از سپری شدن ایام تطهیر، عیسی را به اورشلیم بردند تا طبق عادت، به حضور خداوند تقدیم شود. مریم باکره دو کبوتر لاک پشت و دو جوجه کبوتر را قربانی کرد. در اینجا سیمئون و آنا در مورد آینده نوزاد پیشگویی کردند. پس از بازدید از اورشلیم، مریم مقدس و یوسف نامزد، همراه با نوزاد عیسی، به جلیل، به شهر خود ناصره بازگشتند.

طبق انجیل متی، شب هنگام فرشته ای بر یوسف ظاهر شد و هشدار داد که پادشاه هیرودیس می خواهد نوزاد را بکشد. خانواده مقدس شبانه به مصر گریختند و مدتی در آنجا ماندند. پس از مرگ هرود در 4 ق.م. قبل از میلاد، آنها به سرزمین اسرائیل، به ناصره در جلیل بازگشتند.

مریم باکره در زندگی عیسی

طبق عهد جدید، عیسی در دوازده سالگی پس از بازگشت از جشن عید فصح در اورشلیم از والدین خود جدا می شود، اما حضور مادرش هنوز در زندگی زمینی او وجود دارد.

محققان کتاب مقدس درباره اینکه چرا عیسی از پدر و مادرش و به ویژه از مادرش جدا شد، بحث می کنند، زیرا سرنوشت پدر زمینی او نامعلوم است. یوسف آخرین بار در 12 سالگی در کتاب مقدس ذکر شده است. برخی به تضاد درون خانواده مقدس اشاره می کنند. چندین نقل قول از کتاب مقدس واقعاً این موضوع را ثابت می کند. انجیل مرقس این لحظه را شرح می دهد:

و مادرش و برادرانش آمدند و بیرون از خانه ایستادند و نزد او فرستادند تا او را بخوانند.

مردم دور او نشسته بودند. و به او گفتند: اینک مادرت و برادرانت و خواهرانت بیرون از خانه هستند و از تو درخواست می کنند.

و او به آنها پاسخ داد: مادر و برادرانم چه کسانی هستند؟

و به اطرافیان خود نگاه کرد، گفت: اینک مادرم و برادرانم.

زیرا هر که اراده خدا را انجام دهد برادر و خواهر و مادر من است. ()

نقل قول منسوب توسط انجیل مرقس به مسیح: هیچ پیامبری بدون عزت نیست، مگر در زادگاهش، در میان خویشان و در خانه خود ". همچنین احتمال درگیری را ثابت می کند.

اگر در خانواده مقدس درگیری وجود داشته باشد، دلیل آن می تواند عدم ایمان خانواده به مسیح به عنوان پسر خدا باشد.

بارت ارمن، محقق آمریکایی کتاب مقدس معتقد است که "در کتاب مقدس نشانه های روشنی وجود دارد که نه تنها خانواده عیسی پیام او را در طول خدمت عمومی خود رد کردند، بلکه او نیز به نوبه خود آنها را علنا ​​رد کرد."

مریم باکره زمانی حضور داشت که به پیشنهاد او، عیسی اولین معجزه خود را در عروسی در قنا انجام داد و آب را به شراب تبدیل کرد. مریم باکره نیز بر روی صلیب بود که عیسی بر روی آن مصلوب شد. لحظه ای که در انجیل توصیف شده است، زمانی که مریم جسد مرده پسرش را در آغوش گرفت، یک نقش و نگار رایج جهانی در هنر است و «پیتا» یا «ترحم» نامیده می شود.


پس از عروج عیسی، ما در اعمال رسولان یک مورد از مریم باکره را می‌یابیم. بعد از این دیگر خبری از مریم نیست. مرگ او در کتاب مقدس ثبت نشده است، اما سنت های کاتولیک و ارتدکس معتقدند که جسد او به بهشت ​​برده شده است. اعتقاد به عروج جسمانی مریم باکره جزم کلیسای کاتولیک و بسیاری دیگر است.

داده های مربوط به مریم باکره از متون آپکریف.

اطلاعات بیوگرافی زیر از ادبیات آپوکریف گرفته شده است.

بر اساس انجیل یعقوب، مریم دختر قدیس یواخیم و سنت آنه بود. قبل از باردار شدن مریم، آنا نازا بود و به دور از جوانی بود. وقتی دختر سه ساله بود، او را به معبد اورشلیم آوردند.

بر اساس منابع آخرالزمان، در زمان نامزدی او با یوسف، مریم 12-14 ساله و یوسف 90 ساله بود، اما این داده ها قابل اعتماد نیستند. هیپولیتوس اهل تبس ادعا کرد که مریم 11 سال پس از رستاخیز عیسی درگذشت و در سال 41 درگذشت.

اولین زندگینامه های باقی مانده از مریم باکره هستند زندگی مریم باکرهدر قرن هفتم توسط سنت ماکسیموس اعتراف کننده، که مریم باکره را یک شخصیت کلیدی در کلیسای اولیه مسیحی می دانست، ایجاد شد.

در قرن نوزدهم، خانه مریم باکره در خانه ای در نزدیکی افسس در ترکیه پیدا شد. این بر اساس رؤیاهای آنا کاترین امریش، یک راهبه مبارک آگوستینی از آلمان یافت شد. راهبه، 2 سال قبل از مرگش، در یکی از رؤیاهای متعدد مادر خدا، شرح مفصلی از محل زندگی مریم قبل از ارتحال او دریافت کرد.


بر اساس افسانه، مریم مقدس در جریان آزار مسیحیان همراه با جان خداشناس به افسس بازنشسته شد. در سال 1950، خانه باکره بازسازی شد و به یک کلیسای کوچک تبدیل شد.

مریم باکره در ارتدکس

سنت ارتدکس آموزه باکرگی را پذیرفته است. بر اساس این آموزه، مریم باکره "باکره آبستن شد، باکره به دنیا آورد، باکره ماند." سرودهای مادر خدا بخشی جدایی ناپذیر از عبادت در کلیسای شرقی است و قرار گرفتن آنها در توالی مذهبی نشان دهنده موقعیت مادر خدا پس از مسیح است. در سنت ارتدکس، ترتیب فهرست کردن مقدسین با مادر خدا آغاز می شود و پس از آن فرشتگان، پیامبران، رسولان، پدران کلیسا، شهدا و غیره قرار می گیرند.

یکی از محبوب ترین آکاتیست های ارتدکس به مریم باکره تقدیم شده است. پنج مورد از دوازده تعطیلات بزرگ کلیسا در ارتدکس به مریم باکره اختصاص دارد.

  • ولادت مریم باکره

میلاد مریم مقدستعطیلاتی است که به تولد مریم مقدس اختصاص دارد. جشن میلاد مریم باکره در 21 سپتامبر برگزار می شود.

  • معرفی معبد

ارائه مریم مقدس به معبد- تعطیلاتی که به یکی از وقایع زندگی مریم باکره اختصاص دارد. پدر و مادرش یوخیم و آنا دختر خود را در سن سه سالگی به معبد آوردند، زیرا قبلاً قول داده بودند کودک را به خدا تقدیم کنند. این تعطیلات در 4 دسامبر جشن گرفته می شود.

  • بشارت مریم مقدس

این تعطیلات دقیقاً 9 ماه قبل از تولد مسیح جشن گرفته می شود. این روز به ظهور فرشته ای اختصاص دارد که به مریم باکره اعلام کرد که او مادر خدا روی زمین خواهد شد.

تعطیلات ارتدکس در روز مرگ مریم مقدس جشن گرفته می شود. بر اساس آپوکریفا، مریم باکره در کوه صهیون در اورشلیم درگذشت. اکنون کلیسای کاتولیک عروج مریم مقدس وجود دارد. بر اساس کتاب آخرالزمان "حکایت خواب مادر مقدس"، رسولان بر روی ابرها از سراسر جهان تا بستر مرگ مادر خدا حمل شدند. فقط توماس رسول سه روز به تأخیر افتاد و مریم باکره را زنده نیافت. او می خواست با مریم مقدس خداحافظی کند. به درخواست او، مقبره مریم مقدس باز شد، اما جسد آنجا نبود. بنابراین، اعتقاد بر این است که مریم مقدس به آسمان عروج کرد. مراسم خواب مریم باکره در 28 آگوست جشن گرفته می شود.


  • حفاظت از مریم مقدس

حفاظت از مریم مقدسدر 14 اکتبر جشن گرفته شد. این تعطیلات ارتدکس بر اساس افسانه ظهور مادر خدا به اندرو احمق مقدس است. این اتفاق در قسطنطنیه افتاد که توسط دشمنان محاصره شده بود. مردم معبد برای نجات از دست بربرها به درگاه خدا دعا می کردند. سنت اندرو احمق مادر خدا را دید که برای نجات مردم قسطنطنیه دعا می کند. سپس مادر خدا نقاب را از سر خود برداشت و افرادی را که در معبد حضور داشتند با آن پوشانید و بدین وسیله آنها را از دشمنان مرئی و نامرئی محافظت کرد. پوشش مادر خدا درخشان تر از پرتوهای خورشید می درخشید. اعتقاد بر این است که مادر خدا قسطنطنیه را نجات داد.

بزرگداشت مادر خدا در کلیسای ارتدکس.

پیش نیازهای تعالی مریم باکره توسط همه مردم (قبایل) در خود کتاب مقدس آمده است، جایی که از طرف مریم باکره گفته شده است:

... روح من خداوند را بزرگ می کند و روح من در خدا، نجات دهنده من، شادی می کند که به فروتنی بنده خود نگاه کرده است، زیرا از این پس همه نسل ها مرا برکت خواهند داد. که خداوند متعال برای من کارهای بزرگی انجام داده است و نام او پاک است ().

در فصل 11 انجیل لوقا، سخنان زنی از مردم نقل شده است:

... خوشا به حال رحمی که تو را زایید و سینه هایی که تو را تغذیه کردند!

علاوه بر این، یحیی متکلم در انجیل یوحنا گواهی می دهد که عیسی اولین معجزه را به درخواست مادرش انجام داد، بنابراین مادر خدا به عنوان شفیع نسل بشر مورد احترام است. تعداد زیادی از نمادهای مادر خدا وجود دارد. بسیاری از آنها معجزه آسا در نظر گرفته می شوند.

بشریت برای مدت طولانی منتظر منجی خود بوده است. حتی در عهد عتیق، خدا وعده داده بود که نجات دهنده از طریق یک زن به این جهان خواهد آمد، اما بدون نطفه مذکر. مریم باکره داوطلبانه با این کار موافقت کرد ، اگرچه در آن زمان بسیار خطرناک بود ، از جمله برای زندگی. مریم باکره ایمان، قدرت معنوی و فروتنی کافی برای برداشتن این قدم داشت. مادر خدا از همان ابتدا می دانست که خدمت زمینی پسرش به سرعت و به طرز غم انگیزی پایان خواهد یافت. او به عنوان یک مادر، بدترین ها را برای نجات بشریت تحمل کرد.

ماریولوژی - آموزه مریم مقدس.

ماریولوژی مطالعه الهیاتی مریم باکره، مادر عیسی است. ماریولوژی مسیحی به دنبال پیوند متون مقدس و سنت ها و آموزه های کلیسا در مورد مریم باکره در زمینه تاریخ اجتماعی است.

دیدگاه های مسیحی مختلفی در مورد نقش مریم باکره در مسیحیت وجود دارد، از احترام کامل مریم در کلیسای کاتولیک روم تا نقش کوچک مریم در الهیات انجیلی پروتستان.

تعداد قابل توجهی از انتشارات در این زمینه در قرن بیستم توسط الهیدانان ریموندو اسپیازی (2500) و گابریل روچینی (900) نوشته شده است. مراکز ماریولوژی نوین مؤسسه ماریولوژی پاپی و آکادمی ماریولوژی پاپی هستند.


2024
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه