24.12.2020

قانون اساسی سخت و نرم. قانون اساسی بریتانیا انواع قانون اساسی به ترتیب اصلاح


    قانون اساسی قانون اساسی یک کشور دموکراتیک است. 2

    اهداف طبقه بندی 3

    معیارهای اصلی مورد استفاده در طبقه بندی قوانین اساسی ایالات مختلف. چهار

    قانون اساسی و قانون اساسی 5

    قانون اساسی "قدیم" و "جدید". 6

    قانون اساسی واحد و فدرال. 6

    قوانین اساسی فدرال و اساسنامه های موضوعات فدراسیون. 6

    قانون اساسی موقت و دائمی. 7

    قانون اساسی مکتوب و نانوشته. هشت

    قوانین اساسی سفت و سخت، به ویژه سفت و سخت و انعطاف پذیر. یازده

    قانون اساسي فدراسیون روسیه 1993. 17

    مراجع 22

قانون اساسی - قانون اساسی

دولت دموکراتیک

کلمه "Constitution" ریشه لاتینی دارد و از constitutio به معنای "تاسیس" است. به طور سنتی در مطالعات دولتی، این اصطلاح قانون اساسی دولت را تعریف می کند که ساختار اجتماعی و دولتی، نظام سیاسی، نظام انتخاباتی، اصول سازماندهی و فعالیت مقامات و دولت ها در سطوح مختلف، حقوق اساسی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن را تعیین می کند. ، آزادی ها و تعهدات شهروندان این ایالت.

قانون اساسی اساس قوانین هر کشوری است که روابط شهروندان را بین خود، با مقامات مختلف و با دولت تنظیم می کند. قانون اساسی مورد نیاز است تا قوانین با یکدیگر تعارض نداشته باشند و حقوق و آزادی های مشروع شهروندان را که توسط قانون حمایت می شود نقض نکنند.

دامنه مقررات قانون اساسی بسیار گسترده است. با این حال، بیشتر هنجارهای قانون اساسی به دولت اختصاص دارد. قانون اساسی نه تنها مفاد اولیه را اعلام می کند، از جمله، به عنوان مثال، اینکه فدراسیون روسیه یک کشور قانونی فدرال دموکراتیک با شکل حکومت جمهوری جمهوری است، بلکه به طور مفصل سیستم ارگان های ایالتی فدرال، روابط بین آنها و حقوق آنها را تنظیم می کند. و تعهدات، اشکال و روش های فعالیت.

توسعه و تشکیل دولت جوان روسیه، قاعده کلی زمان ما را تأیید می کند: هر کشوری که خود را متمدن می داند یا حداقل ادعا می کند که متمدن است، قانون اساسی خود را دارد. این پدیده طبیعی است. قانون اساسی برای هر دولت مدرن مهم و ضروری است، در درجه اول به این دلیل که مانند قانون اساسی، اصول و هدف اولیه دولت، وظایف و مبانی تشکیلات آن، اشکال و روش های فعالیت آن را تعیین می کند. قانون اساسی حدود، ماهیت، روش ها و روش های تنظیم دولتی را در تمام زمینه های اصلی توسعه اجتماعی، روابط دولت با فرد و شهروند تعیین می کند. مهمترین چیز این است که قانون اساسی بالاترین قدرت قانونی را به حقوق و آزادی های اساسی یک فرد قائل است، از آبرو و حیثیت او محافظت می کند و این هدف اصلی آن است. امروزه عملا هیچ استثنایی وجود ندارد. حتی بریتانیای کبیر که قانون اساسی واحد و مدون ندارد (که در واقع به معنای قانون اساسی مکتوب است)، دارای طیف وسیعی از قوانین ناهمگونی است که در دوره های مختلف تصویب شده و در منشأ آنها متفاوت است، که جوهر و جوهر آنها را متحد می کند. محتوا. اینها قانون Habeas Corpus و منشور حقوق (هر دو مربوط به قرن هفدهم) و همچنین قوانین و حتی سنت‌هایی هستند که با هم قانون اساسی نانوشته منحصر به فرد آن را تشکیل می‌دهند.

علاوه بر این، قرن بیستم، به ویژه نیمه دوم آن، با تجدید و میل به دموکراتیک کردن نظام قانون اساسی مشخص می شود که در بسیاری از کشورهای جهان از جمله فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، یونان، پرتغال و اسپانیا مورد توجه قرار گرفته است. این امر به دگرگونی های جدی سیاسی و اجتماعی که در این کشورها و در سرتاسر جهان، شرایط زمان جدید رخ داده است، دیکته می کند. تصویب قانون اساسی جدید در روسیه نیز منعکس کننده جدی ترین نیازهای اجتماعی است که در دهه های اخیر در کشور ما پدید آمده است، اگرچه باید توجه داشت که مقدمات چنین تغییراتی که برای یک ناظر ساده غیرقابل محسوس است، مدت ها پیش صورت گرفته است. ظاهر آنها را می توان نوعی انقلاب نامید.

قانون اساسی به درستی قانون اصلی و اساسی هر ایالت نامیده می شود. اگر قوانین حقوقی متعددی را که در هر کشور لازم الاجرا است به عنوان یک کل سازمان یافته، به هم پیوسته و وابسته به هم، یک نظام معین تصور کنیم، آنگاه قانون اساسی اساس، هسته و در عین حال منشأ توسعه همه قوانین موجود است. بر اساس قانون اساسی، تشکیل و توسعه سایر قواعد حقوقی اعم از سنتی که در گذشته وجود داشته و شاخه های جدید با در نظر گرفتن تغییرات و پدیده های جدید در توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ایجاد می شود. و مناطق دیگر زندگی عمومیکشورها.

اهداف طبقه بندی

شباهت قابل توجه ترکیب بسیاری از قوانین اساسی، طیف موضوعاتی که توسط آنها تنظیم می شود، ویژگی های رسمی خارجی این قوانین، طبقه بندی آنها را ممکن می سازد. در این مورد، ما طبقه بندی قوانین اساسی عمدتاً قانونی را در نظر داریم، اگرچه توسل به حقایق واقعیت نیز باید صورت گیرد (مثلاً وقتی صحبت از قوانین اساسی واقعی، ساختگی یا غیر ساختگی است).

طبقه بندی قوانین اساسی، طبقه بندی آنها به طبقات مختلف بر اساس خواص مشترکبه شما امکان می دهد در تنوع قوانین اساسی حرکت کنید، به ایجاد پیوندهای طبیعی موجود بین آنها کمک می کند، مکان یک عمل خاص را در کلیت آنها تعیین می کند، به تشخیص بهتر آنها، مقایسه آنها با یکدیگر و درک ویژگی های محتوای آنها کمک می کند. ساختار این طبقه بندی درک تصویر کلی قانون اساسی در جهان را تسهیل می کند. در عین حال، طبقه بندی قوانین اساسی، مانند هر طبقه بندی به طور کلی، نسبتاً خودسرانه است، زیرا قوانین اساسی در ویژگی های تصویب آنها، ویژگی های همبستگی نیروهای سیاسی در طول توسعه، سنت های تاریخی و ملی با یکدیگر متفاوت هستند. و غیره.

با کمک طبقه بندی، ایجاد سیستم های بازنمایی با تابعیت جنس-گونه، ویژگی های مشترک و اساسی قوانین اساسی آشکار می شود. طبقه بندی به شما امکان می دهد ماهیت و ویژگی های آنها را با دقت بیشتری تعیین کنید و در محتوای آنها عمیق تر شوید. این منجر به فرمول روشنی از دانش ما از قانون اساسی می شود.

معیارهای اصلی مورد استفاده

هنگام طبقه بندی قوانین اساسی ایالت های مختلف.

در حال حاضر، بیش از 100 کشور، که در اشکال ساختار دولتی و سرزمینی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی متفاوت هستند، قانون اساسی خود را دارند. تاریخ قانون اساسی به عنوان قانون اساسی دولت تنها کمی بیش از دو قرن است. اولین، قدیمی ترین، اما همچنان معتبر، قانون اساسی ایالات متحده است که در سال 1787 تصویب شد، که دستخوش تغییرات زیادی شده است (عمدتاً اضافات)، اما در اصل ثابت مانده است. همه قوانین اساسی کنونی در محتوا و شکل خود دارای اشتراکات فراوانی هستند، اما بدون شک همه آنها دارای تعدادی تفاوت نیز هستند که نشان دهنده ویژگی های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، قومی، تاریخی و غیره کشور مربوطه است.

قوانین اساسی را می توان با توجه به پارامترها و ویژگی های مختلف طبقه بندی کرد.

تا زمان تصویب قانون اساسی، می توان آن را به «قدیم» و «جدید» تقسیم کرد.

بر اساس کاربرد واقعی، قوانین اساسی را می توان قانونی و واقعی تشخیص داد.

بسته به شکل ساختار سرزمینی ایالت، مرسوم است که قوانین اساسی واحد و فدرال را که عمدتاً در دامنه و جزئیات مقررات متفاوت هستند، مشخص می کنند.

با تعلق به فدرال ترین ایالت یا تابعین آن، قوانین اساسی به فدرال و اساسنامه های رعایای فدراسیون تقسیم می شوند.

با توجه به روش عینی سازی، قوانین اساسی مکتوب و نانوشته است، این تقسیم بندی تا حدی به تفکیک قانون اساسی از قانون اساسی نزدیک است.

با توجه به میزان پیچیدگی رویه ارائه اصلاحات، تغییرات و الحاقات به قانون اساسی، آنها را به انعطاف پذیر و سفت تقسیم می کنند، گاهی اوقات قوانین اساسی به ویژه سفت و سخت را نیز مشخص می کنند.

در بیشتر موارد، قوانین اساسی دائمی هستند، اما این کاملاً واقع بینانه است که قانون اساسی را اتخاذ کنیم که در طول دوره ای خاص و معمولاً انتقالی در تاریخ دولت اعمال شود. بنابراین، قانون اساسی می تواند دائمی یا موقت باشد.

طبقه بندی احتمالی قوانین اساسی بر اساس محتوای آنها، با توجه به اعطای حقوق و آزادی های واقعی به شهروندان، با توجه به درجه حمایت از آنها، به ارتجاعی و دموکراتیک.

قانون اساسی و قانون اساسی.

همه قوانین اساسی را می توان به حقوقی و واقعی تقسیم کرد. قانون اساسی حقوقی یک دولت به عنوان یک سند واقعی شناخته می شود که پایه های دولت، ساختار سیاسی و اقتصادی یک کشور معین را ایجاد می کند، به روشی که توسط قانون تصویب شده است. اما قانون اساسی در ذات خود فقط یک سند، یک کاغذ است، در کاربرد واقعی آن در زندگی، مشکلات و ابهامات زیادی به وجود می آید که به حل و فصل مصوبات قانونی خاص مراجع و مقامات مختلف در راستای اجرای آن نیاز است. مقررات قانون اساسی بنابراین، قانون اساسی روسیه به صراحت نیاز به تصویب تعدادی از قوانین اساسی را بیان می کند در واقع قانون اساسی خود ستون فقرات، طرح کلی پایه قانونگذاری دولت است و نمی تواند برای مسائل خاص راه حلی ارائه دهد. این فقط شامل اصول اولیه ای است که شهروندان، مقامات و سازمان ها از هر نوع و شکلی از مالکیت یک کشور خاص باید بر اساس آنها هدایت شوند. بنابراین، اعمال حقوقی تعیین کننده احکام قانون اساسی را می توان قانون اساسی واقعی یک دولت معین نامید.

وضعیت مطلوب زمانی است که قانون اساسی قانونی و واقعی کاملاً یکسان باشد، یعنی. سند اصلی که مبانی ساختار دولت را تعریف می کند، در آن معتبر است زندگی واقعی.

تناقضات قابل توجه بین قانون اساسی قانونی و واقعی نشان دهنده بی ثباتی سیستم سیاسی دولت، ساختگی بودن قانون اساسی تصویب شده قانونی است که برای دولت های تمامیت خواه یا نظامی معمول است (این برای قوانین اساسی که قبلاً در روسیه اجرا می شد و معمول بود. اتحاد جماهیر شوروی که در محتوای خود زیبا بودند، اما اصول دموکراتیکی که در آنها گنجانده شده بود، نه تنها اجرا نشدند، بلکه به بی ادبانه ترین شکل نقض شدند).

قانون اساسی قدیم و جدید.

همانطور که در بالا ذکر شد، تاریخ قانون اساسی در جهان کمی بیش از 200 سال است. بنابراین، بسته به زمان و دوره تصویب، مدت زمان قانون اساسی به طور معمول به قانون اساسی که در قرن 18 و 19 تصویب شد تقسیم می شود. اینها شامل قانون اساسی ایالات متحده در سال 1787 است که قدیمی ترین قانون اساسی است، نروژ - 1814، بلژیک - 1831، لوکزامبورگ - 1868، سوئیس - 1874.

برای این قوانین اساسی، یک ویژگی کلی تر مشخص است، به عنوان مثال، قانون اساسی ایالات متحده آمریکا فقط شامل اصول کلی برای سازماندهی قدرت ایالت مرکزی و توزیع صلاحیت بین اتحادیه و ایالت ها است، در ابتدا حاوی اصول کلی نبود. بخشی که حقوق و آزادی های شهروندان را تضمین می کند، این بخش "منشور حقوق" - 10 اصلاحیه اول کمی بعد اضافه شد.

قوانین اساسی ایجاد و تصویب شده در قرن بیستم ، عمدتاً پس از جنگ جهانی دوم ، معمولاً با جزئیات بسیار بیشتر از پیشینیان خود ، با در نظر گرفتن تجربه انباشته شده از تنظیم قانون اساسی زندگی عمومی دولت توسعه می یابد.

قانون اساسی واحد و فدرال.

همه ایالت ها، بسته به شکل حکومت، به فدرال، متشکل از جمهوری ها، سرزمین ها، کانتون ها، استان ها، ایالت ها و سایر موضوعات فدراسیون، و واحد، که نماینده ایالت واحد، یکپارچه و غیر قابل تقسیم هستند، تقسیم می شوند. بر این اساس، قوانین اساسی واحد و فدرال هستند. آنها در اطراف متفاوت خواهند بود مسائل تنظیم شده، زیرا قوانین اساسی فدرال باید الزاماً شامل بخشی باشد که به موضوعات مربوط به صلاحیت قضایی مشترک اختصاص دارد و حوزه هایی را که توسط قانون در سطح موضوعات فدراسیون تنظیم می شود، تعریف می کند.

قوانین اساسی فدرال و اساسنامه های موضوعات فدراسیون.

قانون اساسی از این نوع فقط در ایالت های فدرال با ساختار پیچیده می تواند وجود داشته باشد. در چنین مواردی، قوانین اساسی فدرال غالب است، در حالی که اساسنامه های تابعین فدراسیون نسبت به آنها ثانویه خواهد بود و نباید با قوانین اساسی ایالت مغایرت داشته باشد. اساسنامه‌های موضوعات فدراسیون معمولاً دارای ویژگی‌های دقیق‌تر و مشخص‌تر هستند، آنها باید مسائلی را که اهمیت محلی و محلی بیشتری نسبت به قوانین اساسی ملی دارند، تنظیم کنند، که فقط اصول کلی ساختار دولتی را ترسیم و تعریف می‌کند.

بسته به ماهیت رژیم سیاسی، قوانین اساسی به دموکراتیک و ارتجاعی تقسیم می شوند. البته این تقسیم بندی تا حد زیادی مشروط است. از دیدگاه من، این تقسیم بندی بهتر است زمانی که در مورد قوانین اساسی واقعی صحبت می شود، یعنی. در مورد آنهایی که واقعاً عمل می کنند و مفاد و اصول آنها واقعاً در دولت استفاده می شود، tk. یک قانون اساسی حقوقی می تواند هر تعداد که بخواهید شامل اصول آرمانی و دموکراتیک باشد، اما آنها می توانند فقط روی کاغذ وجود داشته باشند و هیچ ربطی به واقعیت ندارند. قانون اساسی دموکراتیک طیف معینی از حقوق و آزادی ها را برای شهروندان خود تضمین و حمایت می کند، امکان تشکیل و فعالیت آزادانه احزاب سیاسی از انواع مختلف، آزادی در فعالیت های اقتصادی و غیره را فراهم می کند.

قانون اساسی ارتجاعی می تواند فعالیت احزاب سیاسی یا سازمان های دیگر را محدود یا ممنوع کند، دستورات یک حزب را (که نمونه قوانین اساسی شوروی بود) تعیین کند، حدود اعمال حقوق و آزادی ها را تعیین کند، و شهروندان را در اعمال عملی غیرقابل انکار محدود کند. ، حقوق طبیعی

مشخصه قانون اساسی‌های استبدادی و به‌ویژه همه‌جانبه، افزایش اشباع ایدئولوژیک در مقایسه با قوانین دموکراتیک، تا ذکر ایدئولوژی‌های خاصی است که با نظام موجود در کشور خصومت می‌کنند، یا برعکس، به رسمیت شناختن پایبندی به یک ایدئولوژی خاص ( کمونیسم، اسلام و غیره). قوانین اساسی استبدادی گاه اصول دیگری را برای سازماندهی قدرت دولتی به جز قوانین دموکراتیک اعلام می کنند، به عنوان مثال، ایجاد ارگان های دولتی بر اساس شرکت ها. با این حال، شایان ذکر است که قوانین اساسی دموکراتیک گاهی به عنوان پوششی برای یک رژیم سیاسی استبدادی عمل می کند، گاهی اوقات، هرچند کمتر، برعکس، یک رژیم دموکراتیک قانون اساسی خودکامه را برای مدتی حفظ می کند.

لازم به ذکر است که اکثر قوانین اساسی قانونی در حال حاضر دموکراتیک هستند، اما در زندگی واقعی چیزها اغلب کمی متفاوت به نظر می رسند.

قانون اساسی موقت و دائمی.

معمولا قانون اساسی تصویب می شود و به صورت دائمی عمل می کند، البته واضح است که حتی دقیق ترین قانون اساسی هم ممکن است دیر یا زود منسوخ شود و دیگر شرایط تازه شکل گرفته (معمولا سیاسی یا اقتصادی) را نداشته باشد. با این حال، هنگامی که قانون اساسی جدید تصویب می شود، فرض بر این است که دائمی خواهد بود، یعنی. عمل آن برای کم و بیش طولانی مدت طراحی شده است. استمرار قانون اساسی کشور نشانه بسیار مثبتی است که از ثبات این کشور حکایت دارد، توسعه کامل احکام اساسی قانون اساسی کشور، اینکه توسعه کشور به سمتی می رود که در زمان ایجاد قانون اساسی پیش بینی شده بود. .

با این حال، موقتی بودن قانون اساسی از فرودستی یا فرودستی آن صحبت نمی کند. بلکه نشانه آن است که کشور در انتظار تغییرات جدی و آماده شدن برای تغییرات جدی است، تغییراتی آنقدر مهم و اساسی که تصویب قانون اساسی دائمی مناسب به نظر نمی رسد، زیرا. پیش بینی تغییرات مورد انتظار یا دشوار است، یا قانون اساسی موقت به عنوان نوعی عصای جادویی عمل می کند، این نوعی بیمه است که وجود و عملکرد دولت را برای یک دوره معین توجیه می کند.

قوانین اساسی موقت ممکن است برای مدت معینی یا تا زمانی که رویداد خاصی رخ دهد به تصویب برسد. به عنوان مثال، قانون اساسی تایلند در سال 1959، که تنها شامل 20 ماده بود، تا پیش نویس قانون اساسی دائمی توسط مجلس مؤسسان معتبر بود.

اکثر قوانین اساسی طبیعتاً دائمی هستند. به عنوان مثال، قانون اساسی مکزیک در سال 1917، که دارای بیشترین تعداد اصلاحیه است، یا قدیمی ترین قانون اساسی، قانون اساسی ایالات متحده، دائمی و پایدار هستند.

بسیاری از ایالت ها، معمولاً آمریکای لاتین، ده ها قانون اساسی را در یک دوره نسبتاً کوتاه از عمر خود تغییر داده اند، به عنوان مثال، بولیوی - 20 قانون اساسی، کلمبیا - 11، جمهوری دومینیکن - 15، هائیتی - 23، ونزوئلا - 22. این بود نتیجه کودتاهای نظامی خصوصی مشخصه این کشورها و نیز تمایل نظامیانی که به زور به قدرت رسیده اند برای به دست آوردن جای پایی در قدرت به شیوه ای قانونی تر و مشروع تر است.

قانون اساسی مکتوب و نانوشته.

بر اساس روش عینیت بخشیدن به قانون اساسی، یعنی با توجه به اینکه چگونه ظاهراً، واقعاً و عینی اراده مؤسس بیان می شود، قوانین اساسی به مکتوب و نانوشته تقسیم می شوند. قوانین اساسی مکتوب در قالب یک سند واحد تنظیم شده است که بر اساس یک طرح مشخص ساخته شده است و دارای ساختار استاندارد، بخش ها و محتوایی است که البته در هر مورد خاص متفاوت است، اما به طور کلی دارای اشتراکات زیادی است. به طور معمول، یک قانون اساسی مکتوب شامل یک مقدمه، متن اصلی، و مقررات انتقالی یا ضمائم همراه است.

مقدمه معمولاً حاوی فرمول موقری برای اعلام قانون اساسی، اهداف تصویب قانون اساسی، اشاراتی به قانون اساسی سابق و برخی اسناد دیگر است. توسط قانون کلیمقدمه اگرچه جزء لاینفک متن قانون اساسی است، اما معمولاً ماهیت هنجاری ندارد. مفاد آن صرفاً مقدماتی و اعلامی در نظر گرفته می شود، به استثنای مواردی که هنجارهای ارجاعی هستند (مثلاً مقدمه قانون اساسی فرانسه). اغلب قوانین اساسی مدرن (اتریش، بلژیک، دانمارک، ایسلند، ایتالیا، اکثر کشورهای آمریکای لاتین) مقدمه ای ندارند، اما روند کلی همچنان به این خلاصه می شود که آخرین قانون اساسی (از جمله قانون اساسی روسیه) دارای یک مقدمه کوچک است. مقدمه در ترکیب آنها.

متن اصلی قانون اساسی معمولاً به بخش ها، فصل ها، بخش ها، مقاله ها تقسیم می شود. بنابراین، به عنوان مثال، متن قانون اساسی ایتالیا شامل یک بخش "اصول اساسی" و دو بخش - "حقوق و وظایف شهروندان" و "نظام دولتی جمهوری" است. بخش ها به فصل ها، فصل ها به بخش ها، بخش ها به مقالات تقسیم می شوند. قانون اساسی آلمان، ژاپن، فرانسه، هند، مالزی و برخی کشورهای دیگر ساختاری مشابه دارد. معمولاً بزرگترین تقسیمات ساختاری متن دارای نام هستند، اما ممکن است ("ایالات متحده آمریکا") نباشند. برخی از قوانین اساسی (هند، بنگلادش) با اضافاتی همراه است که احکام کلی قانون اساسی را در مورد برخی مسائل مشخص و روشن می کند. دارای مقررات انتقالی (ایتالیا).

قانون اساسی نانوشته استثنایی نادر است. آنها در حال حاضر فقط در انگلستان و نیوزلند وجود دارند. قانون اساسی نانوشته دارای همان طیفی از مقررات قانونی است که قانون اساسی مکتوب دارد. به عبارت دیگر، قانون اساسی نانوشته شکل حکومت، شکل حکومت، ساختار عالی ترین ارگان های قدرت دولتی، وضعیت حقوقی فرد و ... را تعیین می کند، اما دستورات آن در یک سند واحد نیست، بلکه در تعداد زیادی از منابع حقوقی. بنابراین، شکل عینیت بخشیدن به قانون اساسی نانوشته نامشخص است. به عنوان مثال، در بریتانیا برای یک دوره کوتاه (1653 - 1660) یک قانون اساسی مکتوب - ابزار حکومت O. Cromwell - در حال اجرا بود، اما اثر قابل توجهی در توسعه مشروطیت بریتانیا باقی نگذاشت. قانون اساسی نانوشته مدرن بریتانیا مجموعه بسیار پیچیده ای از انواع منابع است. این قانون اساسی دائماً تکمیل و تغییر می کند. از نظر کاربردی بسیار منعطف و راحت است و بر خلاف همتایان مکتوب خود، برای پذیرش اضافات و تغییرات نیازی به رویه پیچیده ندارد. برای این، بسیاری دیگر وجود دارد راه های ساده- از قانون مجلس تا ایجاد یک سابقه جدید.

در واقع، "قانون اساسی" بریتانیای کبیر نیز حاوی منابع مکتوب است. بخش مکتوب شامل قانون وضعیت است، یعنی. مصوباتی که در سالها و حتی ادوار مختلف توسط مجلس به تصویب رسیده و به تنظیم مسائلی که ماهیت آن قانون اساسی است، نمی باشد، اما هیچ یک از این قوانین، قانون اساسی که قانون اساسی کشور تلقی می شود و تصمیمات دادگاه ها (سابقه) موضوع آنها نیست. با همان ماهیت قانون اساسی. اگرچه تصمیمات دادگاه به طور عینی دارای نوشته ای هستند، یعنی. بر روی کاغذ، شخصیت ثابت شده است، با این حال دکترین آنها را به بخش نانوشته قانون ارجاع می دهد. اصطلاح قانون مکتوب به معنای قانونی است که به طور رسمی توسط مجلس تصویب شده است، خواه روی کاغذ نوشته شده باشد یا نباشد، و از اصطلاح قانون نانوشته برای تعیین قانونی استفاده می شود که توسط مجلس تصویب نشده است. احکام، سیستم «قانون مشترک» را تشکیل می دهند. آنها عمدتاً بر حقوق و آزادی های شهروندان (که در هر قانون اساسی مکتوب گنجانده شده است) و همچنین روابط تأثیر می گذارند ایالت های مختلفاندام ها سوابق قضایی متعدد است. بالاترین ارزشاز آنها تصمیمات عالی ترین دادگاه ها، به ویژه مجلس اعیان - دادگاه عالی کشور، برخوردار است. تصمیمات آن برای همه دادگاه ها لازم الاجرا است.

بخش نانوشته خود شامل موافقت نامه های قانون اساسی است که به طور قانونی در هیچ کجا ثابت نشده است، اما، به عنوان یک قاعده، مهم ترین مسائل زندگی عمومی را تنظیم می کند. این کنوانسیون ها یا نظام حقوق عرفی در بریتانیا به عنوان پایه و اساس قانون اساسی در نظر گرفته می شوند. عرف قواعدی است که در عمل وضع شده و از حمایت قضایی برخوردار نیست. برای مثال، اختیارات سلطنتی، بخشی از حقوق عرفی را تشکیل می دهند. از جمله قوانین مربوط به انتصاب وزرا، مسئولیت جمعی کابینه، انحلال پارلمان، انعقاد معاهدات بین المللی، اعلان جنگ و غیره. تایید دولت در قدرت. حاکمیت پارلمان - یک اصل اساسی قانون اساسی بریتانیا - نیز از اصول حقوق عرفی است. او بارها توسط دادگاه ها به رسمیت شناخته شده است. به ویژه، در سال 1840 دادگاه حق پارلمان را برای قضاوت اعضای خود به دلیل نقض حقوق و امتیازات آنها تأیید کرد، در سال 1884 دادگاه حق کامل پارلمان را برای تصدی امور داخلی خود تأیید کرد.

از لحاظ تاریخی، کنوانسیون های قانون اساسی منشأ متفاوتی دارند. آنها به دلیل شرایط ناشی از مبارزات درون حزبی به وجود می آیند. تکامل آهسته عملکرد موجود، سازگاری آن با شرایط متغیر نیز نقش دارد. هیچ کس نمی تواند به رعایت عرف قانون اساسی اجبار کند. بدن خاصی برای این کار وجود ندارد. پارلمان - حافظ نظری حاکمیت - می تواند هر زمان که بخواهد قاعده جدیدی را پیشنهاد کند و عرف قبلی را لغو یا لغو کند. لیست دقیقی از توافقات قانون اساسی وجود ندارد. آنها عملاً در تمام عناصر نظام سیاسی بریتانیا عمل می کنند.

قانون وضعیت پراکنده است. حدود چهار هزار مصوبه مجلس درباره مسائل قانون اساسی وجود دارد و این تعداد دائما در حال افزایش است. برخی از مصوبات مجلس را می توان صرفاً قانون اساسی دانست که کاملاً به هر موضوعی از مقررات قانون اساسی اختصاص دارد. اینها به ویژه شامل چندین قانون در مورد ترکیب، روابط و اختیارات اتاق های پارلمان (قوانین مربوط به پارلمان 1911 و 1949، قانون همتای سال 1963)، قوانین مربوط به وضعیت حقوقی افراد، به عنوان مثال، قانون Habeas corpus 1679. ، منشور حقوق 1689، (اگرچه این اعمال اکنون ماهیت تاریخی دارند، زیرا به تدریج تقریباً به طور کامل با قوانین بعدی در زمینه دادرسی کیفری و کیفری جایگزین شدند)، قوانین مربوط به حق رأی (اعمال) در مورد نمایندگی مردم 1949، 1969، 1974 و دیگران)؛ قوانین دولت محلی (قوانین دولت محلی 1972 و 1985). هنجارهای قانون اساسی در قوانینی نیز آمده است که تنظیم این هنجارها در کنار سایر موضوعات جزء قانون است، به عنوان مثال، قانون وزرای تاج و تخت 1975، همراه با مسائل قانون اساسی، مقررات بسیاری در رابطه با حقوق اداری دارد. هنجارهای قانون اساسی ممکن است در قوانین تفویض شده نیز وجود داشته باشد.

نظام خاص حقوق اساسی انگلیس در کل، البته همه جوانب این آیین‌نامه را در بر می‌گیرد، اما هر یک از مؤلفه‌های مندرج در این قانون - تصمیمات قضایی، قانون یا هر عرف - ادعای اصول کلی را ندارند. همه آنها، به عنوان یک قاعده، منشأ خود را مدیون موارد خاص، نیازهای فردی هستند که نیاز به اضافه کردن، انطباق رویه موجود برای حل مسائل خاص با شرایط جدید را دارد.

طبیعتاً می توان گفت که قانون اساسی نانوشته از نظر ماهیت به قانون اساسی واقعی بسیار نزدیک است. در حال حاضر، اکثر قوانین اساسی ایالات مختلف نوشته شده است، زیرا. این امر کار مقامات دولتی را تسهیل می کند و دارای یک منبع واحد و روشن از مقررات است که این ارگان ها باید در اجرای فعالیت های خود توسط آنها هدایت شوند.

قوانین اساسی سفت و سخت، به ویژه سفت و سخت و انعطاف پذیر.

بر اساس روش تغییر، اصلاح و تکمیل و لغو قانون اساسی نیز به دو و گاه سه گروه تقسیم می شوند.

قوانین اساسی سفت و سخت به شیوه ای خاص اصلاح و تکمیل می شوند، پیچیده تر از آنچه برای رویه قانون گذاری عادی تصویب شده است. هم تصویب قانون اساسی و هم اصلاح آن در صلاحیت قوه مقننه است و طبق قواعد رویه ای سختگیرانه تر از قانونگذار عمل می کند.

قوانین اساسی منعطف به همان ترتیبی که قوانین عادی پارلمانی اصلاح و تکمیل می شوند. رویه خاصی برای این مورد وجود ندارد. این نوع شامل قوانین اساسی بریتانیای کبیر و نیوزلند (از قانون اساسی نانوشته) می شود. با این حال، قوانین اساسی مدون و مدونی نیز وجود دارد که رویه خاصی برای تغییر آنها پیش بینی نکرده است. به عنوان مثال می توان به اساسنامه پادشاهی 1848 پادشاه چارلز آلبرت (ایتالیا)، قانون اساسی موناکو 1911، اسناد قانون اساسی عربستان سعودی (یک قانون اساسی مدون نشده)، قانون اساسی غنا در سال 1960، قانون اساسی هند اشاره کرد. معمولاً برای ایجاد تغییرات کافی است یک قانون جدید تصویب کنید. بنابراین هر قانون بعدی که حاوی موازین قانون اساسی است تغییر یا جایگزین قانون قبلی می شود یا مقرراتی وضع می کند که قبلاً توسط قوانین عرفی تنظیم یا تنظیم نشده بود. قانون جدید بعدی مانند قانون قبلی تصویب می شود.

زمانی که نیاز به تغییر یک قانون اساسی سفت و سخت باشد، وضعیت بسیار پیچیده تر می شود. سختی قوانین اساسی برای تضمین ثبات آنها است که به نوبه خود به تقویت اقتدار آنها و دوام نسبی نظم قانون اساسی کمک می کند. راه های مختلفی برای اطمینان از استحکام قوانین اساسی وجود دارد.

اغلب، برای اصلاح قانون اساسی، نیاز به اکثریت واجد شرایط در اتاق های پارلمان ایجاد می شود. گاه رای دوم مجلس همان مجلس پس از مدت معینی لازم است. برای تغییر قوانین اساسی سفت و سخت، پیش‌بینی می‌شود که اصلاحات توسط یک همه‌پرسی یا با اکثریت معینی از نهادهای تشکیل‌دهنده فدراسیون تصویب شود، یا اینکه اصلاحات مجدداً توسط مجلس جلسه بعدی تصویب شود. به عنوان مثال برای تغییر قانون اساسی آمریکا لازم است که این متمم تا 2/3 تصویب شود تعداد کلاعضای هر مجلس کنگره و مجالس قانونگذاری در 3/4 (یعنی 38) ایالت. در ایتالیا، تغییر قانون اساسی مستلزم دو بحث متوالی در پارلمان به فاصله حداقل سه ماه و تصویب در رأی دوم با اکثریت مطلق هر مجلس است. اگر اکثریت در هر مجلس 2/3 نباشد، 1/5 اعضای هر مجلس، 500000 رأی دهنده یا پنج شورای منطقه ای می توانند خواستار همه پرسی برای تغییر قانون اساسی شوند که باید با اکثریت آرای معتبر تصویب شود.

سفتی یکی از دلایل تغییر ناپذیری قوانین اساسی مانند قانون اساسی ژاپن در سال 1946، قانون اساسی دانمارک در سال 1953 است.

در ساختارهای مختلط، قسمت های مختلف آنها به روش های مختلف تغییر می کند. چنین قانون اساسی کمی وجود دارد. برای مثال، اکثر مفاد قانون اساسی مالت نیاز به اکثریت مطلق تمام اعضای مجلس نمایندگان برای اصلاح آنها دارد (قانون عادی نیاز به اکثریت ساده اعضای مجلس حاضر و رای دهنده دارد).

بخش دیگری از قانون اساسی (مثلاً در مورد ترکیب و روش انتخاب پارلمان، در مورد رئیس جمهور) تنها با تصمیم متفق القول همه اعضای اتاق قابل تغییر است. احکام جداگانه قانون اساسی با تصمیم دو سوم کل اعضای پارلمان تغییر می کند و پس از آن در همه پرسی تصویب می شود.

در قانون اساسی هند، تعدادی از مقررات (در مورد انتخاب رئیس جمهور، در مورد قوه مجریه و قضاییه و غیره) با تصمیم دو سوم اعضای هر دو مجلس حاضر و رای دهنده تغییر می کند. با تصویب حداقل نیمی از مجالس مقننه ( مجامع قانونگذاری) ایالت ها. همان مقررات قانون اساسی، به عنوان فهرست ایالت ها و سرزمین های اتحادیه، به پیشنهاد رئیس جمهور با اکثریت ساده آرا در هر دو مجلس تغییر می کند.

متداول‌ترین روش برای گنجاندن اصلاحات در متن قانون اساسی، جایگزین کردن مقررات قدیمی با مواردی که به تازگی تصویب شده‌اند، یا حذف مقررات قدیمی یا اضافه کردن موارد جدید (ایتالیا، آلمان و غیره) است. با این حال، راه دیگری برای ارائه اصلاحات نیز شناخته شده است، یعنی افزودن مقررات جدید به متن موجود بدون استثناء رسمی آن قواعدی که اعتبار خود را از دست داده اند. ایالات متحده اولین کسی بود که از این روش استفاده کرد: اصلاحات به طور جداگانه پس از متن اصلی قانون اساسی منتشر می شود. قانون اساسی ونزوئلا در سال 1961 حتی این نظم را به صورت یکسان تنظیم کرد. 6 هنر ماده 245: اصلاحات به شماره های متوالی تخصیص یافته و به دنبال متن قانون اساسی بدون تغییر متن آن منتشر می شود و پس از آن ماده اصلاحی به شماره و تاریخ اصلاحیه مربوط می شود. این روش در یوگسلاوی استفاده می شود و تا حدی در چک-اسلواکی سابق استفاده می شد.

روش اول این مزیت را دارد که مجری قانون یا شخص دیگری نیازی به مقایسه قوانین قدیم و جدید ندارد تا مشخص شود کدام یک از قوانین آنهادر این لحظهو علاوه بر این، دید آسان تمام مواد نظارتی فعلی را فراهم می کند. روش دوم به شما امکان می دهد همیشه تمام متون قانون اساسی معتبر قبلی را مشاهده کنید، که ممکن است برای یک افسر مجری قانون یا سایر افراد علاقه مند لازم باشد.

دلیل اصلی اصلاح قانون اساسی، توازن جدید نیروهای سیاسی در جامعه است. برای اصلاح قوانین اساسی سفت و سخت، این نسبت باید تغییر قابل توجهی داشته باشد و تغییر کم و بیش پایدار باشد.

غالباً تأثیر تغییر موازنه قوا در هنگام تغییر مفاد اساسی قوانین اساسی - در مورد حقوق و آزادی ها ، در شکل حکومت و غیره قابل توجه است. اما اصلاحاتی وجود دارد که ماهیت فنی دارد و باعث دعوای تند مجلس و جامعه نمی شود.

اکثر قوانین اساسی برای بازنگری خود قید و شرطی ندارند، اما برخی از آنها دارای چنین محدودیت هایی هستند، چه به صورت ماهوی و چه موقت. اغلب آنها به شکل حکومت در کشور مربوط می شوند. در هنر جمهوری سوم فرانسه. 2 قانون اساسی 1884 می گوید: "شکل جمهوری جمهوری نباید موضوع پیشنهادهای تجدید نظر باشد." همین عبارت در هنر یافت می شود. 95 قانون اساسی فرانسه 1946 و تقریباً در هنر. 89 قانون اساسی این کشور در سال 1958م. ما مقررات مشابهی را در ماده 139 قانون اساسی ایتالیا و تعدادی از قوانین دیگر می یابیم. قانون اساسی یونان تغییر مقرراتی را که مبانی و شکل حکومت ایالت را به عنوان یک جمهوری پارلمانی تعیین می کند و همچنین تعدادی از هنجارهای مشخص شده را ممنوع می کند (ماده 100، بند 1). قانون اساسی پرتغال در هنر 290، تحت عنوان "محدودیت بازنگری قانون اساسی"، فهرستی از 15 نکته را تعیین کرد که باید در بازنگری رعایت شود. این یک شکل حکومت جمهوری است، اصل انتخابات سراسری و مستقیم با رای مخفی، اصل تفکیک قوا و وابستگی متقابل مقامات و غیره.

از معنای هنر. 131 قانون اساسی بلژیک در سال 1831، چنین نتیجه می شود که بازنگری کامل این قانون غیرممکن است.

قوانین اساسی گاهی اوقات مدت معینی را تعیین می کند که طی آن از اصلاح آنها منع می شود. چنین مقرراتی در نظر گرفته شده است تا برای مدتی تثبیت نظم قانون اساسی تازه تأسیس را تضمین کند. اولین قانون اساسی از این قبیل قانون اساسی فرانسه در سال 1791 بود که هر گونه تجدید نظر را در دو دوره قانونگذاری اول یعنی ظرف چهار سال ممنوع کرد و با توجه به اینکه برای لازم الاجرا شدن اصلاحات لازم بود طی سه دوره متوالی تصویب شود. 4، بخش VII) ، پس از آن فقط در سال 1801 امکان تغییر این قانون اساسی وجود داشت (اما مشخص است که قانون اساسی بعدی قبلاً در سال 1793 تصویب شده است). قانون اساسی یونان اجازه بازنگری را تنها پنج سال پس از پایان روند تجدید نظر قبلی می دهد.

تعدادی از قانون اساسی‌ها شامل ممنوعیت بازنگری آنها در شرایط اضطراری در کشور است. قانون اساسی فرانسه در سال 1946 در هنر. 94 شروع یا ادامه روند رسیدگی را در صورت اشغال تمام یا بخشی از کشور توسط نیروهای خارجی ممنوع کرد. هدف از این قاعده پرهیز از تکرار رویه رژیم ویشی است که طی آن در 10 ژوئیه 1940 قانون اساسی جمهوری سوم لغو شد. همین ممنوعیت در هنر گنجانده شده است. 89 قانون اساسی فرانسه در سال 1958، و در سال 1968 به قانون اساسی بلژیک: "هیچ بازنگری نمی تواند در زمان جنگ یا زمانی که اتاق ها قادر به تشکیل جلسه در قلمرو ملی نیستند انجام شود یا ادامه یابد."

در ارتباط با محدودیت های بازنگری، مسئله اصلاح هنجارهای حاکم بر رویه اصلاح قانون اساسی مورد توجه است. این مواد به عنوان یک قاعده کلی مانند سایر مقررات اصلاح می شوند. بنابراین، در سال 1922، هنر. 196 قانون اساسی هلند، در سال 1982، سه ماده اول بخش بازنگری قانون اساسی پرتغال تغییر شکل داد.

با این حال، رویه اصلاح قانون اساسی معمولاً تحت تأثیر شکل ساختار سیاسی-سرزمینی دولت است. در ایالت های فدرال، این نظم، به عنوان یک قاعده کلی، پیچیده تر است، زیرا افراد فدراسیون یا ارگان هایی که منافع این افراد را ابراز می کنند، تا حدی در آن شرکت می کنند. این امر گاهی در دولت های واحد مشاهده می شود، جایی که حقوق گسترده ای به سطوح بالای دولت محلی اعطا می شود. این را نمونه های فوق در مورد ایالات متحده و ایتالیا نشان می دهد. در آلمان، برای تغییر قانون اساسی، اکثریت آرا در بوندستاگ و بوندسرات لازم است، اما اصلاحاتی که بر تقسیم فدراسیون به اراضی و اصول همکاری بین اراضی تأثیر می گذارد (ماده 79 قانون اساسی) وجود ندارد. مجاز. در استرالیا پس از تصویب پیش نویس اصلاحات قانون اساسی توسط پارلمان، تصویب پیش نویس از طریق همه پرسی توسط اکثریت رای دهندگان در کشور و در اکثر ایالت ها الزامی است (ماده 128 قانون اساسی 1900). در سوئیس، هنگام بازنگری قانون اساسی 1874، تصویب بازنگری همیشه در یک همه پرسی انجام می شود و اکثریت آرای رای دهندگان در این کشور و در اکثر کانتون ها لازم است (ماده 123 قانون اساسی).

قانون اساسی ایالات متحده امکان مشارکت ایالت ها را در طرح تجدید نظر فراهم می کند: به درخواست مجامع قانونگذاری 3/4 ایالت ها، کنگره برای ارائه اصلاحیه ها کنوانسیون تشکیل می دهد. در حالی که قانون اساسی محدودیت زمانی برای تصویب تعیین نکرده است، کنگره شروع به تعیین یک زمان (معمولاً 7 سال) کرده است. بر اساس قانون اساسی 1982 کانادا، اصلاحات قانون اساسی که قدرت قانونگذاری، حقوق مالکیت، یا سایر حقوق و امتیازات قوه مقننه یا دولت استانی را تغییر می دهد، در صورتی که مجلس قانونگذاری آن، قبل از صدور اعلامیه، در استان اثرگذار نخواهد بود. توسط فرماندار کل (نماینده رئیس دولت) در مورد تغییر قانون اساسی بر اساس تصمیم مجلس فدرال مخالفت خود را با این تغییر اعلام خواهد کرد.

رویه‌های اصلاح قانون اساسی بسیار متنوع است، اما چندین مرحله کلی را می‌توان تشخیص داد. موضوعات حق شروع بازنگری قانون اساسی معمولاً مانند روند عادی قانونگذاری است. گاهی اوقات الزامات اضافی برای آنها تعیین می شود. به عنوان مثال، قانون اساسی یونان اجازه می دهد پیشنهادی برای بررسی قانون اساسی به حداقل 150 نماینده ارائه شود. در فرانسه و بلژیک، ابتکار بازنگری قانون اساسی نه تنها به نمایندگان پارلمان، بلکه به رئیس دولت نیز تعلق دارد که به پیشنهاد رئیس دولت عمل می کند. در ایرلند، چنین ابتکاری فقط متعلق به مجلس سفلی پارلمان است.

روند بازنگری قانون اساسی را می توان به طور مشروط به دو مرحله تقسیم کرد - تصویب اصلاحات توسط مجلس و تصویب آنها، اگرچه این همیشه در هنجارها به وضوح قابل مشاهده نیست. بنابراین، در فرانسه، پس از تصویب اصلاحات قانون اساسی توسط پارلمان، رئیس جمهور جمهوری یک همه پرسی را برای تصویب تعیین می کند یا کنگره ای را تشکیل می دهد که اعضای هر دو مجلس را شامل می شود (ماده 89 قانون اساسی). در یونان، اصلاحات باید توسط اتاق نمایندگان دو جلسه متوالی تصویب شود (ماده 110 قانون اساسی). تصویب همه پرسی می تواند اختیاری یا اجباری باشد.

روند بررسی پیش نویس اصلاح قانون اساسی اغلب پیچیده تر از روند بررسی یک لایحه معمولی است. معمولاً برای اکثریت آرای مورد نیاز برای تصویب پروژه، الزامات بیشتری وجود دارد (مثلاً در ژاپن، رضایت 2/3 از کل اعضای هر اتاق پارلمان لازم است)، مهلت های خاصی برای بررسی تعیین می شود. پروژه پس از ارسال و غیره

گاهی برای تهیه متمم قانون اساسی نهادهای خاصی تشکیل می شود. به عنوان مثال، در استرالیا، در سال‌های 1927 و 1958، یک هیئت مشورتی ویژه تشکیل شد تا پیش‌نویس بازنگری‌های قانون اساسی را بررسی کند. گاهی مجلس از میان اعضای خود یک کمیسیون قانون اساسی برای تهیه پیش نویس تشکیل می دهد (سوئد، فنلاند).

از میان نهادهای گوناگون دموکراسی مستقیم، دو نهاد عمدتاً مربوط به بازنگری قانون اساسی هستند - ابتکار مردم و همه پرسی. اولین مورد به ندرت ارائه می شود. بله، هنر. 71 قانون اساسی ایتالیا امکان ابتکار عمل مردمی را در قالب لایحه ای برای بازنگری قانون اساسی ایجاد می کند. چنین لایحه ای می تواند توسط حداقل 50000 رای دهنده ارائه شود.

در اکثر کشورها، رئیس دولت همیشه درگیر تغییر قانون اساسی است. او معمولاً اصلاحات را اعلام می کند. گاهی اوقات (مثلاً در ایتالیا) او نمی تواند این لایحه را برای بحث مجدد به پارلمان بازگرداند، اما در بلژیک، دانمارک، هلند، می تواند به توصیه دولت، از تحریم قانون خودداری کند. در فرانسه، رئیس دولت حق دارد بازنگری قانون اساسی را آغاز کند (به طور قانونی به پیشنهاد نخست وزیر)، و همچنین این حق را دارد که روش تصویب اصلاحات را در صورتی که توسط دولت پیشنهاد شده باشد، انتخاب کند. برعکس، رئیس جمهور ایالات متحده حتی اصلاحات را ابلاغ نخواهد کرد.

قانون اساسی شناخته شده است که غیرقابل تغییر یا غیر قابل تغییر جزئی خود، عدم امکان تغییر یا لغو برخی از مقررات قانون اساسی را ایجاد می کند. قانون اساسی مکزیک در سال 1917، که احتمالاً حاوی بیشترین تعداد اصلاحات تا به امروز است، "غیرناپذیر" است (ماده آزادی به دست خواهد آورد، "عملیات قانون اساسی احیا شد. قانون اساسی یونان در سال 1975 این مسئله را تا حدودی متفاوت حل می کند: رعایت قانون اساسی مفاد آن توسط میهن پرستی یونانی ها تضمین شده است، که حق دارند به هر طریقی در برابر هر گونه تلاش برای لغو آن با خشونت مقاومت کنند (ماده 120 4).

قانون اساسی فدراسیون روسیه در سال 1993.

قانون اساسی فدراسیون روسیه که با رای مردم در 12 دسامبر 1993 تصویب شد، از اولین قانون اساسی در تاریخ کشور ما فاصله زیادی دارد. قبل از تصویب، قانون اساسی روسیه در سال 1978 وجود داشت که پیشینیان خود را داشت (در مجموع 4 قانون اساسی در دوره قدرت شوروی در روسیه تصویب و اجرا شد). با این حال، قانون اساسی فعلی با تمام قوانین اساسی روسیه در دوره شوروی که قبل از آن بود، تفاوت دارد، اولاً در این که قانون اساسی یک کشور مستقل و واقعاً مستقل است، دومین تفاوت اساسی با قوانین اساسی قبلی این است که قانون اساسی فعلی سند قانونی که اثر مستقیم دارد. همانطور که در مقدمه قانون اساسی ذکر شد، تصویب آن با احیای کشور مستقل روسیه و ادعای تخطی ناپذیری بنیاد دموکراتیک آن مرتبط است.

البته قانون اساسی 1993 ماهیت تشکیل دهنده ندارد و اساساً دولت جدیدی ایجاد نمی کند. این دولت - در مرزهای مختلف و تحت اشکال مختلف حکومت برای قرن‌ها وجود داشت. ایده تداوم، حفظ وحدت دولتی تثبیت شده تاریخی در خود قانون اساسی تأکید شده است. در عین حال، قانون اساسی فدراسیون روسیه در سال 1993 در تعدادی از اقدامات این رتبه برجسته است زیرا دوره جدیدی در تاریخ روسیه با آن همراه است، آن تغییرات را در درجه اول در حوزه های سیاسی و اقتصادی تنظیم و اصلاح می کند. ، که طی دو دهه گذشته در مسیر توسعه کشور ما انباشته شده اند. یکی

قانون اساسی 1993 قانون اساسی دولت جدید روسیه است. اما این بدان معنا نیست که فراتر از مقررات سازمان و فعالیت های دولتی نیست. قانون اساسی روسیه مانند بسیاری دیگر از قوانین اساسی مدرن، به جنبه های مختلف زندگی جامعه مدنی می پردازد. این مبانی وضعیت یک فرد و یک شهروند، روابط بین دولت و فرد را تعریف می کند، تنوع اقتصاد کشور را تحکیم می کند و شامل این شرط است که فدراسیون روسیه یک دولت رفاه است. قانون اساسی اصول تنوع سیاسی را تعیین می کند، نظام چند حزبی، ایجاد هرگونه ایدئولوژی به عنوان دولتی یا اجباری منتفی است. همه اینها تا حد زیادی یک نوآوری قابل توجه برای کشور ما است.

فروپاشی دولت توتالیتر در روسیه، که گفتار، کردار، کردار، اعمال و افکار همه شهروندان خود را کنترل می کرد، به معنای آغاز ایجاد یک دولت اساساً جدید برای ما، یعنی دولت قانون بود. این مستلزم اصلاحات قابل توجهی در قانون اساسی - قانون اساسی فدراسیون روسیه بود. قانون اساسی جدید در کشور ما "شوروی زدایی" از قدرت دولتی را ثابت کرد. اول از همه، قوه مقننه، مجریه و قضاییه از هم جدا شدند که مهمترین نشانه دموکراسی واقعی است؛ این اصل اغلب حتی در قانون اساسی شوروی نیز اعلام نشده بود. از این گذشته، اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه در سال 1789 می گوید: «هر جامعه ای که در آن بهره مندی از حقوق تضمین نشود و تفکیک قوا انجام نشود، قانون اساسی ندارد. و در نهایت، سیستم دولتی در فدراسیون روسیه به عنوان قانون اساسی تعریف شده است، نه اجتماعی.

قانون اساسی جدید در کل نظام حقوقی کشور جایگاه مسلط را به خود اختصاص داده است. مواضع آن اولیه است. کلیه قوانین قانونی دیگر تصویب شده در فدراسیون روسیه، از جمله قوانین فدرال، قوانین اساسی جمهوری ها، منشور سرزمین ها، مناطق، شهرهای دارای اهمیت فدرال، مناطق خودمختار و مناطق خودمختار، احکام ریاست جمهوری، مصوبات دولت باید با مفاد قانون اساسی فدراسیون روسیه مطابقت داشته باشد. همین امر در مورد توافقات مربوط به تحدید حدود موضوعات صلاحیت و اختیارات بین مقامات ایالتی فدرال و مقامات ایالتی تابعان فدراسیون صدق می کند، زیرا در این مورد ما در مورد قانون اساسی، یعنی حقوق داخلی و نه بین المللی صحبت می کنیم.

با در نظر گرفتن قانون اساسی به عنوان یک «قانون قوانین»، در عین حال باید تأکید کرد که خود مستقیماً و مستقیماً عمل می کند. این اصل به ویژه در رابطه با حقوق و آزادی های انسان و شهروند مورد تأکید است. همانطور که در ماده 18 آمده است، آنها معین، محتوا و کاربرد قوانین، فعالیت قوای مقننه و مجریه را تعیین می کنند. دولت محلیو توسط عدالت اجرا می شود. تأثیر مستقیم و فوری قانون اساسی بدون شک ویژگی مترقی آن است.

با این حال ، تأثیر بسیاری از هنجارهای قانون اساسی فقط در ترکیب با قوانین فعلی کاملاً آشکار می شود. به همین دلیل است که بسیاری از مواد قانون اساسی تصویب قوانین فدرال مربوطه را پیش بینی می کند. موادی وجود دارد که در آنها چنین قوانینی با نام ذکر شده است، اما، به عنوان یک قاعده، یک یادداشت کلی وجود دارد که مطابق با این ماده قانون اساسی، یک قانون فدرال صادر خواهد شد. در هر صورت، قانون اساسی وظایف روشنی را بر دوما ایالتی و شورای فدراسیون در این زمینه تحمیل می کند.

قانون اساسی فدراسیون روسیه به عنوان یک قانون نسبتاً کوتاه تدوین شد. پیشنهادات برای افزایش چشمگیر متن، تشبیه قانون اساسی در این زمینه به آیین نامه سنتی شعبه، از همان ابتدا رد شد. قانون اساسی باید یک عمل جدایی ناپذیر قابل مشاهده باشد که وضعیت یک شخص را در دولت و پایه های سیستم دولتی را تثبیت کند. مقرراتی که معنای مشتق دارند یا هنجارهای قانون اساسی را مشخص می کنند باید در قوانین فدرال گنجانده شوند. شکی نیست که قانون اساسی نمی تواند خیلی کوتاه باشد، زیرا در این صورت ایده ها و احکام اساسی خارج از آن باقی می ماند.

معیار اصلی و تعیین کننده دموکراسی واقعی و اومانیسم هر قانون اساسی، میزان آزادی فرد، محافظت از آن در برابر خودسری و بی قانونی است که توسط آن تعیین شده است. اگر این اقدام به طور کامل "صدور" نشود و فرد در رفتار خود اسیر شود، از مشارکت فعال در توسعه اقتصاد، سیاست و فرهنگ قطع شود، اگر فرد از مالکیت بیگانه شود، آنگاه موقرترین اعلامیه های تلاش برای آرمان های عالی بشریت در بهترین حالت آرزوهای خوب باقی خواهند ماند. سعادت مادی و معنوی جامعه، صلح و سازش مدنی تنها در جایی امکان پذیر است که شخص، نه تنها در گفتار، بلکه در عمل، به بالاترین ارزش تبدیل شود و حقوق و آزادی های او به معنای و هدف دولت تبدیل شود.

برای روسیه، ایده آزادی فردی به بخشی جدایی ناپذیر از مفهوم قانون اساسی آن تبدیل شده است. قانون اصلی کشور نه چندان به خاطر رسمی کردن دولت جدید، از جمله اصل تفکیک قوا، تفسیر مدرن فدرالیسم، توسعه خودگردانی محلی، تصویب شده و عمل می کند، بلکه بیش از همه، برای تحکیم پایه های وضعیت یک فرد و یک شهروند. خود دولت سازمان یافته و به گونه ای عمل می کند که یک فرد یک دندانه ساده در سازمان دولتی نیست، بلکه واقعاً بالاترین ارزش، هدف همه تحولات اجتماعی است. تنها دولتی مبتنی بر اتحاد شهروندان آزاد می تواند در غلبه بر میراث غم انگیز گذشته، یعنی آسیب های اجتماعی که سوسیالیسم پادگانی پشت سر گذاشته است، موفق شود.

تجربه ما به طور قانع‌کننده‌ای نشان می‌دهد که فراموشی ایده آزادی فردی، تلاش برای برتری دادن منافع طبقه، حزب، میل به اتفاق نظر آشکار، شناسایی مصنوعی منافع جامعه و فرد به عنوان یک امر نظری عمل می‌کند. پوشش روش های دیکتاتوری اداره کشور، سرکوب های ناموجه علیه میلیون ها نفر، کل گروه های جمعیتی (طبقات، قومی، مذهبی و غیره)، تا ترور توده ای. و اگرچه قوانین اساسی در کشور وجود داشت که حقوق و آزادی های شهروندان شوروی را اعلام می کرد، بی قانونی و خودسری این هنجارها را در نظر نمی گرفت. ما نباید فراموش کنیم که تقریباً بلافاصله پس از تصویب قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1936، که شامل مقاله جداگانه ای در مورد حقوق و آزادی های اساسی شهروندان شوروی بود، سال های وحشتناک ترور استالینیستی به دنبال داشت. حتی در "سالهای آرام" رکود، زمانی که قانون اساسی 1977 اتحاد جماهیر شوروی به تصویب رسید، که فهرست حقوق و آزادی های اساسی بشر را گسترش داد، سیستم فرماندهی حاکم بر کشور، در واقع با مواد قانون اساسی رفتار تحقیر آمیز داشت. . دموکراسی با حفظ انحصار یک حزب - حزب کمونیست چین - بر قدرت، نمی‌توانست به پایه سیاسی جامعه تبدیل شود. طرح به شدت متمرکزاقتصاد دولتی جدید مبتنی بر انکار حق مالکیت خصوصی بود. مخالفت نه تنها مجاز نبود، بلکه با روش های اداری- پلیسی و طرح دعوی قضایی به شدت سرکوب شد.

قانون اساسی فدراسیون روسیه در سال 1993 منعکس کننده تغییرات اساسی است که در زندگی جامعه روسیه، در اقتصاد، سیاست، ایدئولوژی آن رخ داده است، زیرا به طور کامل و مداوم حقوق و آزادی های اساسی انسان و شهروند را تضمین می کند. گنجاندن ارگانیک آنها در سایر نهادهای قانون اساسی، اطمینان از ارتباط متقابل آنها با اصول مدیریت اقتصادی، دولت، ساختار فدرال. ایجاد ساختارها، رویه ها و هنجارها - همه مکانیسم های لازم برای اجرای حقوق و آزادی های بشر در قانون اساسی.

قانون اساسی فعلی "سخت" است. تجدید نظر در احکام فصول 1، 2 و 9 تنها با تصمیم هیئتی که مخصوصاً برای این منظور تشکیل شده است - مجلس قانون اساسی - امکان پذیر است. پیشنهاد تجدید نظر باید توسط سه پنجم کل اعضای شورای فدراسیون و نمایندگان دومای ایالتی حمایت شود. اصلاحیه‌های فصول باقی‌مانده قانون اساسی به روشی که برای تصویب قانون اساسی فدرال مقرر شده است به تصویب می‌رسد، با این حال، آنها نیاز به تأیید اضافی توسط مقامات قانونگذاری حداقل دو سوم از نهادهای تشکیل دهنده فدراسیون دارند.

البته «سخت» قانون اساسی به این معنا نیست که متن آن بدون تغییر باقی بماند. اصلاحات قانون اساسی پدیده ای است که خود زندگی ایجاد می کند و تغییراتی را در تشکیلات و فعالیت های دولتی ایجاد می کند.روال پیچیده تصویب اصلاحات و الحاقات به قانون اساسی 1993 به هیچ وجه آنها را مستثنی نمی کند، بلکه فقط تقاضاهای فزاینده ای را بر اعتبار آنها تحمیل می کند. این تغییرات و الحاقات نیز باید متکی بر حمایت گسترده عمومی باشد و بین نیروهای اصلی سیاسی هماهنگ شود.

قانون اساسی بسیار و متنوع است. این نتیجه توسعه تاریخی این نوع اسناد قانونی نظارتی است. برای داشتن یک ایده کلی از قوانین اساسی، لازم است آنها را بر اساس برخی ویژگی های خاص طبقه بندی کنیم. Kirrichek E.V. قانون اساسی روسیه: کتاب درسی. تیومن: موسسه تیومن برای آموزش پیشرفته کارکنان وزارت امور داخلی روسیه، 2012. - 549 ص.

1. با توجه به روند تصویب قانون اساسی، می توان آن را به oktroirovannye (اعطا شده از بالا توسط رئیس دولت - پادشاه) طبقه بندی کرد و به روشی قانونی (غیر oktroyannye) توسط پارلمان، مجلس مؤسسان یا در یک قانون تصویب شد. همه پرسی اکترویزاسیون قوانین اساسی عمدتاً برای قرن های گذشته معمول بود (به عنوان مثال، قانون اساسی ژاپن در سال 1889 قانون اساسی بود) و تقریباً هرگز در عمل مشروطیت مدرن رخ نمی دهد. اغلب، یک مجلس مؤسسان برای تدوین و تصویب قانون اساسی تشکیل می شود. اولین چنین مجلس مؤسسانی، کنوانسیون قانون اساسی ایالات متحده در سال 1787 بود. همه پرسی قانون اساسی ایتالیا در سال 1947، قانون اساسی پرتغال در سال 1978، قانون اساسی فدراسیون روسیه در سال 1993 و تعدادی دیگر را تصویب کرد.

قانون اساسی فدراسیون روسیه یک قانون اساسی همه پرسی مردمی است، زیرا با رای مردم در 12 دسامبر 1993 تصویب شد.

2. قوانین اساسی به ترتیب تغییر به انعطاف پذیر و صلب متمایز می شوند.

قوانین اساسی منعطف به ترتیب قانونگذاری معمول تغییر می کند. اینها شامل قانون اساسی نانوشته بریتانیای کبیر، نیوزلند و قانون اساسی اسرائیل است. قوانین اساسی سفت و سخت به شیوه ای پیچیده تر از آنچه در قوانین فعلی پیش بینی شده است، تغییر می کنند. وجود داشته باشد راه های مختلفتضمین استحکام قوانین اساسی این موارد عبارتند از: الزام اکثریت واجد شرایط در پارلمان برای تصویب اصلاحات قانون اساسی؛ تصویب اصلاحات توسط افراد فدراسیون؛ تصويب مجدد اصلاحات توسط مجلس شوراي آينده و غيره. صلبيت قوانين اساسي با هدف حفظ ثبات آنهاست.

قانون اساسی فدراسیون روسیه سفت و سخت است (به فصل 9 قانون اساسی فدراسیون روسیه مراجعه کنید).

  • 3. بر اساس شکل حکومتی که توسط قوانین اساسی تعیین شده است، آنها به سلطنتی (مثلاً قانون اساسی ژاپن در سال 1947) و جمهوری (مثلاً قانون اساسی فرانسه در سال 1958، قانون اساسی آلمان در سال 1949) تقسیم می شوند. قانون اساسی فدراسیون روسیه جمهوری است.
  • 4. بر اساس رژیم سیاسی تعیین شده در قانون اساسی، قوانین اساسی به دموکراتیک، استبدادی و تمامیت خواه متمایز می شوند. قوانین اساسی دموکراتیک، برخلاف قوانین استبدادی و تمامیت خواه، نه تنها حقوق و آزادی ها را اعلام می کند، بلکه شرایط را برای اجرای آنها ایجاد می کند، تنوع ایدئولوژیک و سیاسی را تحکیم می کند.

قانون اساسی فدراسیون روسیه دموکراتیک است.

5. بر اساس شکل ساختار ایالتی-سرزمینی قانون اساسی به فدرال و واحد تقسیم می شوند. در ایالت های فدراتیو، می توان بین قوانین اساسی فدرال و اساسنامه های تابعان فدراسیون تمایز قائل شد. قانون اساسی فدرال اصول ایجاد یک فدراسیون، تعیین حدود صلاحیت بین فدراسیون و افراد آن، سیستم ارگان های دولت فدرال را تعیین می کند. مسائل مربوط به سازماندهی قدرت ایالتی رعایای فدراسیون توسط قوانین اساسی این افراد مطابق با قانون اساسی فدرال تنظیم می شود. Kirrichek E.V. قانون اساسی روسیه: کتاب درسی. تیومن: موسسه تیومن برای آموزش پیشرفته کارکنان وزارت امور داخلی روسیه، 2012. - 549 ص.

قانون اساسی فدراسیون روسیه فدرال است.

6. بر اساس صورت بیان خارجی قانون اساسی عبارتند از: تحکیم (مکتوب) و غیر تحکیم (نانوشته).

در اکثر کشورهای جهان قوانین اساسی مکتوب یکپارچه ای وجود دارد که به ترتیب خاصی تصویب شده اند. در زمان ما، یک ایده کلی از لزوم تصویب قوانین اساسی به این شکل وجود دارد.

قانون اساسی مکتوب یک قانون قانونی هنجاری است که به طور کلی مسائل مهم قانون اساسی را تنظیم می کند. به عنوان مثال، قانون اساسی ایالات متحده تنها قانون اساسی است. اما این یک معیار اجباری نیست. به عنوان مثال، قانون اساسی فرانسه شامل چندین قانون است که به طور ماهوی مکمل یکدیگر هستند و به طور رسمی به عنوان اجزای تشکیل دهنده یک قانون اساسی واحد اعلام می شوند: قانون اساسی 1958، اعلامیه 1789، مقدمه قانون اساسی 1946.

قانون اساسی نانوشته مجموعه ای از قوانین، اعمال قضایی و آداب و رسومی است که به شکل معمولی هستند (مثلاً قوانین اساسی بریتانیا، نیوزلند). منابعی که قانون اساسی نانوشته را تشکیل می دهند، هر کدام به طور جداگانه مدلی جدایی ناپذیر از زندگی اجتماعی و دولتی در کشورهای خود ارائه نمی دهند. آنها به طور رسمی در چارچوب یک عمل واحد یا مجموعه ای رسمی از اعمال به هم مرتبط نیستند و بر اساس نیروی قانونی خاص خود را از سایر منابع قانونی متمایز نمی کنند.

قانون اساسی فدراسیون روسیه ادغام شده است و یک قانون قانونی هنجاری واحد متشکل از فصل ها، مواد، بخش ها، پاراگراف ها و بند های فرعی است که در بین خود متحد شده اند.

قانون اساسی فدراسیون روسیه نوشته شده است.

7. بر اساس مدت قانون اساسی به موقت و دائم تقسیم می شوند. اکثر قوانین اساسی دائمی هستند. قوانین اساسی موقت مشخصه دوره های انتقالی است که معمولاً پس از کودتا انجام می شود.

قانون اساسی فدراسیون روسیه دائمی است.

یک معیار دیگر برای طبقه بندی قوانین اساسی را می توان مشخص کرد: مطابق با واقعیت. نظرات نویسندگان در مورد این ویژگی طبقه بندی متفاوت است. برخی فقط 2 نوع قانون اساسی را بر اساس واقعیت متمایز می کنند: واقعی (واقعی هستند) و رسمی (آنها ساختگی هستند). تعدادی از نویسندگان نیز قوانین اساسی قانونی و واقعی را مشخص می کنند. Baglai M.V. قانون اساسی فدراسیون روسیه / M.V. Baglai. - م.، 2010. - 796 ص.

قانون اساسی قانونی یک قانون اساسی مکتوب یا نانوشته، داده شده یا عمومی، انعطاف پذیر یا سفت و سخت است.

قانون اساسی واقعی نظام واقعی روابط اجتماعی و دولتی است که تا حدودی مدل آن را بازتولید می کند که در قانون اساسی قانونی تصریح شده است.

از منظر اثربخشی موازین قانون اساسی، قوانین اساسی حقوقی همچنان به واقعی و ساختگی تقسیم می شوند.

قانون اساسی واقعی آن است که دستورات آن در واقعیت تجسم یافته باشد و قانون اساسی قانونی و واقعی منطبق باشد.

قانون اساسی ساختگی اصول و نهادهایی را در نظر می گیرد که یا در واقعیت وجود ندارند و یا در عمل با الگوی قانون اساسی خود تفاوت دارند. در زندگی، یافتن قانون اساسی که در تمام مفاد آن واقعی یا ساختگی باشد، دشوار است. بنابراین، ارزیابی هنجارها و نهادهای قانون اساسی فردی از منظر واقعیت یا ساختگی مهم است.

از این منظر، قانون اساسی فدراسیون روسیه بیشتر واقعی است تا رسمی.

علاوه بر این، قانون اساسی حوزه های زندگی عمومی مانند ساختار اجتماعی-اقتصادی، زندگی فرهنگی، روابط در حوزه جامعه مدنی را در بر می گیرد. هنجارهای قانون اساسی بر جنبه های مختلف زندگی عمومی تأثیر می گذارد: سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و معنوی.

در عمل جهانی، قوانین اساسی واقعی و قانونی از هم متمایز می شوند. قوانین اساسی واقعی پایه های یک سیستم اجتماعی یا دولتی است که واقعاً در یک کشور خاص وجود دارد و در قوانین حقوقی ذکر شده است و قوانین اساسی حقوقی قوانین حقوقی هنجاری با قدرت حقوقی بالاتر هستند که به نوبه خود دارای 2 معنی مادی و رسمی هستند. از نظر مادی، قانون اساسی سیستمی از اقدامات حقوقی است که پایه های سیستم اجتماعی و دولتی، وضعیت حقوقی افراد و انجمن های شهروندان را تنظیم می کند، صرف نظر از سند قانونی که این هنجارها در آن گنجانده شده است. آنها را می توان هم در قانون اساسی و هم در سایر قوانین قانونی ذکر کرد که رویه تصویب آنها با قانون اساسی متفاوت است اما پیچیده تر از قوانین تصویب سایر قوانین است. در فدراسیون روسیه، چنین قوانینی قوانین اساسی فدرال هستند، و در بسیاری از کشورهای خارجی، قوانینی از این دست توسط علم قانون اساسی به عنوان قوانین ارگانیک تعریف می شوند.

از نظر هدف گذاری، قوانین اساسی ماهیت برنامه ای و تعیین کننده متمایز می شوند. معمولاً همه قوانین اساسی سوسیالیستی که اهداف ساخت سوسیالیسم و ​​کمونیسم را مشخص می کنند (مثلاً در چین) برنامه ای هستند. قانون اساسی ایالت ها حاوی مقررات برنامه ای برای دگرگونی جامعه نیست (مثلا قانون اساسی ایالات متحده).

موقت و دائمی

معمولاً قوانین اساسی تصویب می شوند و به صورت دائمی عمل می کنند، واضح است که حتی دقیق ترین قانون اساسی نیز ممکن است دیر یا زود منسوخ شود و دیگر شرایط تازه شکل گرفته را نداشته باشد. با این حال، هنگامی که قانون اساسی جدید تصویب می شود، فرض بر این است که دائمی خواهد بود، یعنی. عمل آن برای مدت طولانی طراحی شده است. استمرار قانون اساسی کشور نشانه بسیار مثبتی است که از ثبات این کشور حکایت دارد، توسعه کامل احکام اساسی قانون اساسی کشور، اینکه توسعه کشور به سمتی می رود که در زمان ایجاد قانون اساسی پیش بینی شده بود. .

با این حال، موقتی بودن قانون اساسی از فرودستی یا فرودستی آن صحبت نمی کند. بلکه نشانه آن است که کشور در انتظار تغییرات جدی و آماده شدن برای تغییرات جدی است، تغییراتی آنقدر مهم و اساسی که تصویب قانون اساسی دائمی مناسب به نظر نمی رسد، زیرا. پیش بینی تغییرات مورد انتظار یا دشوار است، یا قانون اساسی موقت به عنوان نوعی عصای جادویی عمل می کند، مانند بیمه ای است که وجود و عملکرد دولت را برای مدت معینی توجیه می کند.

قوانین اساسی موقت ممکن است برای مدت معینی یا تا زمانی که رویداد خاصی رخ دهد به تصویب برسد. به عنوان مثال، قانون اساسی تایلند در سال 1959، که تنها شامل 20 ماده بود، تا پیش نویس قانون اساسی دائمی توسط مجلس مؤسسان معتبر بود.

اکثر قوانین اساسی طبیعتاً دائمی هستند. به عنوان مثال، قانون اساسی مکزیک در سال 1917، که دارای بیشترین تعداد اصلاحیه است، یا قدیمی ترین قانون اساسی، قانون اساسی ایالات متحده، دائمی و پایدار هستند.

نوشته و نانوشته

بر اساس روش عینیت بخشیدن به قانون اساسی، یعنی با توجه به اینکه چگونه ظاهراً، واقعاً و عینی اراده مؤسس بیان می شود، قوانین اساسی به مکتوب و نانوشته تقسیم می شوند. قوانین اساسی مکتوب در قالب یک سند واحد تنظیم شده است که بر اساس یک طرح مشخص ساخته شده است و دارای ساختار استاندارد، بخش ها و محتوایی است که البته در هر مورد خاص متفاوت است، اما به طور کلی دارای اشتراکات زیادی است. به طور معمول، یک قانون اساسی مکتوب شامل یک مقدمه، متن اصلی، و مقررات انتقالی یا ضمائم همراه است.

قانون اساسی نانوشته استثنایی نادر است. آنها در حال حاضر فقط در انگلستان و نیوزلند وجود دارند. قانون اساسی نانوشته دارای همان طیفی از مقررات قانونی است که قانون اساسی مکتوب دارد. به عبارت دیگر، قانون اساسی نانوشته شکل حکومت، شکل حکومت، ساختار عالی ترین ارگان های قدرت دولتی، وضعیت حقوقی فرد و ... را تعیین می کند، اما دستورات آن در یک سند واحد نیست، بلکه در تعداد زیادی از منابع حقوقی. بنابراین، شکل عینیت بخشیدن به قانون اساسی نانوشته نامشخص است. به عنوان مثال، در بریتانیا برای یک دوره کوتاه (1653 - 1660) یک قانون اساسی مکتوب - ابزار حکومت O. Cromwell - در حال اجرا بود، اما اثر قابل توجهی در توسعه مشروطیت بریتانیا باقی نگذاشت. قانون اساسی نانوشته مدرن بریتانیا مجموعه بسیار پیچیده ای از انواع منابع است. این قانون اساسی دائماً تکمیل و تغییر می کند. از نظر کاربردی بسیار منعطف و راحت است و بر خلاف همتایان مکتوب خود، برای پذیرش اضافات و تغییرات نیازی به رویه پیچیده ندارد. راه های ساده تری برای انجام این کار وجود دارد - از قانون پارلمانی تا ایجاد یک سابقه جدید.

در واقع، "قانون اساسی" بریتانیای کبیر نیز حاوی منابع مکتوب است. بخش مکتوب شامل قانون وضعیت است، یعنی. مصوباتی که در سالها و حتی ادوار مختلف توسط مجلس به تصویب رسیده و به تنظیم مسائلی که ماهیت آن قانون اساسی است، نمی باشد، اما هیچ یک از این قوانین، قانون اساسی که قانون اساسی کشور تلقی می شود و تصمیمات دادگاه ها (سابقه) موضوع آنها نیست. با همان ماهیت قانون اساسی. اگرچه تصمیمات دادگاه به طور عینی دارای نوشته ای هستند، یعنی. بر روی کاغذ ثابت شده است، ماهیت، اما دکترین آنها را به بخش نانوشته قانون ارجاع می دهد.

نظام خاص حقوق اساسی انگلیس به طور کلی، البته تمام جنبه های مقررات را در بر می گیرد، اما هر یک از اجزای مندرج در این قانون - تصمیمات قضایی، قانون یا هر عرف - ادعای اصول کلی را ندارند. همه آنها، به عنوان یک قاعده، منشأ خود را مدیون موارد خاص، نیازهای فردی هستند که نیاز به اضافه کردن، انطباق رویه موجود برای حل مسائل خاص با شرایط جدید را دارد.

طبیعتاً می توان گفت که قانون اساسی نانوشته از نظر ماهیت به قانون اساسی واقعی بسیار نزدیک است. در حال حاضر، اکثر قوانین اساسی ایالات مختلف نوشته شده است، زیرا. این امر کار مقامات دولتی را تسهیل می کند و دارای یک منبع واحد و روشن از مقررات است که این ارگان ها باید در اجرای فعالیت های خود توسط آنها هدایت شوند.

بین خودشان اختلافاتی دارند.

قانون اساسی با توجه به شکل بیان، موضوعات و نحوه تصویب، کارآمدی مفاد آنها، انواع مختلفی دارد.

انواع قانون اساسی از نظر شکل بیان:

  • نوشته شده است؛
  • نانوشته

قانون اساسی مکتوبیک قانون قانونی هنجاری است که به طور کلی موضوعات دارای اهمیت قانون اساسی را تنظیم می کند. قانون اساسی مکتوب می تواند یک قانون واحد و واحد باشد، مانند قانون اساسی ایالات متحده. با این حال، می تواند چندین عمل (بخش های آنها) باشد که از نظر محتوا مکمل یکدیگر باشند و رسماً به عنوان اجزای تشکیل دهنده یک قانون اساسی واحد اعلام شوند. بنابراین، قانون اساسی مدرن فرانسه شامل قانون اساسی 1958، اعلامیه 1789، مقدمه قانون اساسی 1946 است.

قانون اساسی نانوشته- ترکیبی از قوانینی که شکل معمول دارند: اعمال قضایی، آداب و رسوم (به عنوان مثال، قوانین اساسی بریتانیا، نیوزیلند).

انواع قانون اساسی به تفکیک موضوع پذیرش:

  • اعطا شده (اخته شده)
  • برآمده از مردم (قانون اساسی مردم)

قانون اساسی داده شده استاجرا شده توسط رئیس دولت (بالاترین مقام اجرایی) مانند قانون اساسی قطر. قانون اساسی اعطا شده قوانین اساسی ایالت بود امپراتوری روسیه 1906، با اقدام امپراتور به اجرا درآمد.

قانون اساسی مردمتصویب شده توسط همه پرسی، پارلمان، بالاترین نهاد قدرت که منحصراً برای تصویب قانون اساسی تشکیل شده است (مجلس مؤسسان، مجلس قانون اساسی). دقیقاً چنین قانون اساسی در روسیه عمل می کند - قانون اساسی فدراسیون روسیه در سال 1993 - تاریخ تصویب

انواع قانون اساسی به ترتیب تصویب و اصلاح:

  • قابل انعطاف؛
  • سخت است.

قانون اساسی انعطاف پذیرقانون اساسی است که به همان شیوه قوانین عادی دولت تصویب و اصلاح شده است.

قانون اساسی سفت و سختقانون اساسی است که به شیوه ای پیچیده تر از قوانین عادی کشور مربوطه تصویب و اصلاح شده است.

قانون اساسی و قانون اساسی.

قانون اساسی- قانون اساسی مکتوب یا نانوشته، اعطا شده یا محبوب، منعطف یا سفت و سخت است.

قانون اساسی واقعی- نظام واقعی روابط اجتماعی و دولتی، به نحوی که الگوی خود را که در قانون اساسی تصریح شده است، بازتولید می کند.

انواع قانون اساسی با انتخاب معیار طبقه بندی تعیین می شود. سطحی ترین تحلیل ها انواع مختلفی از این معیارها را نشان می دهد.

بسته به تشکیل می دهددو نوع قانون اساسی وجود دارد: نوشته شده استو نانوشته

قانون اساسی مکتوب یک قانون قانونی خاص یا چندین قانون در زمان های مختلف است (به عنوان مثال، دو قانون در دانمارک، چهار قانون در فنلاند، سوئد)، که به طور رسمی توسط قوانین اساسی یک کشور معین اعلام شده است. اگر چندین قانون وجود داشته باشد که قانون اساسی یک کشور را تشکیل می دهد، معمولاً یکی از آنها اساسی یا کلیدی تلقی می شود. به عنوان مثال، در سوئد و فنلاند، قانون "شکل دولت" سند اساسی در نظر گرفته می شود.

قانون اساسی نانوشته سیستمی از قوانین مختلف، سوابق قضایی، آداب و رسوم، هنجارهای متعارف است که در مجموع پایه های نظام موجود را تثبیت می کند، اما به طور رسمی به عنوان قوانین اصلی اعلام نشده است (بریتانیا، نیوزلند، اسرائيل). قوانین تنظیم کننده مسائل در سطح قانون اساسی به روش معمول برای همه قوانین تصویب می شود. در کنار قوانین، جزء لاینفک قانون اساسی نانوشته نیز موافقت نامه های قانون اساسی است که مسائل بسیار مهم مربوط به اعمال قدرت دولتی را تنظیم می کند. به عنوان مثال، در نیوزیلند، چنین توافقاتی بین فرماندار کل، که نماینده اقتدار ملکه بریتانیای کبیر، دولت و پارلمان است، انجام می شود.

در انگلستان، در کنار قوانین (لایحه‌هایی که ماهیت قوانین دارند) و موافقت‌نامه‌های قانون اساسی، سوابق تأثیر بسزایی بر محتوای قانون اساسی دارند. دادگاه ها هنگام اتخاذ تصمیمات هنجاری به ویژه در زمینه تنظیم و حمایت از حقوق و آزادی ها بر اساس اصول به اصطلاح عام عدالت است. برخی از محققان دولتی معتقدند که قانون اساسی بریتانیا شامل منابع اعتقادی نیز می شود، یعنی. مواضع حقوقی و اصول نظری مطرح شده توسط دانشمندان برجسته بریتانیایی (Blackstone، Mill، Dicey، Locke و غیره). در واقع در تفسیر خلأهای قانون اساسی به نظر آنها متوسل می شود، اما این رویه تصادفی و قاعدتاً ماهیت انتقالی دارد و مناقشه آن آشکار است. به سختی ارزش دارد که دکترین دانشمندان را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از قانون اساسی به رسمیت بشناسیم، زیرا نه مقامات دولتی و نه دادگاه ها در واقع موظف به توسل به مواضع معتبر افراد، حتی افراد برجسته نیستند، اما دارای حق ایجاد یک قانون نیستند. قانون اساسي.

لازم به ذکر است که در حال حاضر چنین قانون اساسی وجود ندارد که کاملا نانوشته باشد. حتی بریتانیای کبیر که کشوری کلاسیک با قانون اساسی نانوشته در نظر گرفته می‌شود، بسیاری از اعمال مکتوب به عنوان بخشی از قانون اساسی دارد. در اصل، اینها قوانین اساسی ترکیبی هستند که حاوی هنجارهای مکتوب و نانوشته هستند.

از دیدگاه سازه های،قوانین اساسی تقسیم می شوند تلفیقیو تجمیع نشدهدر اکثر کشورها، قانون اساسی یک سند تلفیقی واحد است. در همان زمان، در تعدادی از ایالت ها، قانون اساسی به عنوان مجموعه ای از قوانین تصویب شده در زمان های مختلف (قانون اساسی تلفیقی یا غیر مدون) شکل گرفت. نام هر یک از آنها معمولاً مطابق با موضوع مقررات ذکر می شود: "شکل دولت"، "قانون Riksdag"، "Act of Succession" - در سوئد. قوانین مربوط به کنست (پارلمان)، در زمینی، در مورد قوه قضاییه - در اسرائیل؛ منشور سجم - در فنلاند و غیره.

توسط سفارش انتشارقوانین اساسی به 1 تقسیم می شوند) oktroirovannye (اعطا شده)؛ 2) نماینده- تصویب شده توسط یک نهاد نمایندگی (مجلس مؤسسان، پارلمان). 3) مردم -با رفراندوم تصویب شد.

همانطور که قبلاً ذکر شد قوانین اساسی اکترویز شده توسط قدرت رئیس دولت بدون مشارکت نهادهای نمایندگی صادر می شود. در عصر نابودی نظام فئودالی در اروپا، قانون اساسی اغلب از سوی پادشاه به «مردمش» «اعطا می شد». در دوره مدرن، این شکل از اکترویزاسیون کمتر رایج است (به عنوان مثال، قطر، کویت و غیره). در خلال فروپاشی نظام استعماری در قرن بیستم. Octroation به شکل یک جایزه توسط کلانشهر قانون اساسی مستعمره سابق به خود گرفت.

به دلیل ماهیت خود، octroying به طور کلی یک اقدام اجباری و نه داوطلبانه است. شرایط، و نه اراده انتزاعی حاکم، او را مجبور به اعطای قانون اساسی می کند. قوانین اساسی اروپا در قرن نوزدهم. در نتیجه مبارزه توده های مردمی به رهبری بورژوازی متولد شدند، بسیاری از قوانین اساسی مدرن "اعطا شده" در نتیجه پیروزی های انقلاب های آزادیبخش ملی به دست آمد.

از دیدگاه روند تغییر قانون اساسی و اصلاح آن،تمیز دادن قابل انعطافو سخت استقانون اساسي.

قوانین اساسی منعطف توسط قوانین عرفی اصلاح می شوند. به این ترتیب، تغییراتی در قوانین اساسی نانوشته بریتانیای کبیر، اسرائیل، نیوزلند، در بخش‌هایی از قانون اساسی مکتوب هند حاصل می‌شود. با این حال، در اکثر کشورها، رویه اعمال تغییرات و اصلاحات در قانون اساسی با روند معمول قانونگذاری با رویه پیچیده تری متفاوت است.

از نقطه نظر درجه پیچیدگی، می توان به طور مشروط بین قوانین اساسی سفت و سخت و به ویژه صلب تمایز قائل شد. اصلاحیه قانون اساسی سفت و سخت، به عنوان یک قاعده، باید با اکثریت واجد شرایط هر مجلس یا کل پارلمان به تصویب برسد (به عنوان مثال، 2/3 از کل آرای هر مجلس در اتریش، هلند؛ 3/5 در یونان، اسپانیا؛ 3/4 در بلغارستان؛ 3/5 نمایندگان در نشست مشترک اتاق‌ها در فرانسه).

یک رویه سخت گیرانه تر، چندین سطح از تصویب اصلاحات را فراهم می کند. به این ترتیب، اصلاحات قانون اساسی ژاپن به ابتکار پارلمان و با موافقت حداقل 2/3 از کل اعضای هر دو مجلس ارائه می شود و سپس برای تصویب به مردم ارائه می شود. این اصلاحیه در صورتی تایید شده تلقی می شود که اکثریت کسانی که به آن رای داده اند، یا از طریق یک همه پرسی خاص یا از طریق انتخابات - مطابق با تصمیم پارلمان (ماده 96 قانون اساسی ژاپن). روند تصویب اصلاحات مصوب پارلمان از طریق همه پرسی در دانمارک و مصر پیش بینی شده است.

در اکثر ایالت های فدرال، اگر تصمیم پارلمان توسط بخش های تشکیل دهنده فدراسیون (3/4 مجامع قانونگذاری یا کنوانسیون های ایالت ها در ایالات متحده آمریکا، اکثر کانتون ها با همه پرسی پس از همه پرسی، تصویب شود، اصلاحیه تصویب شده تلقی می شود. تصویب اصلاحات توسط مردم کشور به عنوان یک کل - در سوئیس).

گاهی اوقات قانون اساسی برخی مقررات را "ابدی" و غیرقابل تغییر اعلام می کند. چنین محدودیت هایی نمونه هایی از قوانین اساسی سختگیرانه هستند. بسیاری از قوانین اساسی نسل جدید شامل قوانینی است که بازنگری در برخی از مهمترین مقررات را ممنوع می کند. به عنوان مثال، در آلمان، مفاد هنر. 20 قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان که بر اساس آن: "1. جمهوری فدرال آلمان یک دولت فدرال دموکراتیک و اجتماعی است. 2. تمام قدرت ایالتی از مردم ناشی می شود و توسط مردم از طریق انتخابات اعمال می شود. و آرا، و همچنین از طریق نهادهای ویژه قانونگذاری، قوه مجریه و عدالت 3. قانونگذاری توسط نظام قانون اساسی، قوه مجریه و عدالت توسط قانون و قانون موظف است. این سیستم، در صورتی که ابزار دیگری قابل استفاده نباشد." مطابق با هنر. 79 قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان، مقررات مربوط به تقسیم فدراسیون به اراضی، اصول همکاری بین اراضی در زمینه قانون گذاری، و همچنین اصول اساسی مانند حمایت از حیثیت و منزلت افراد. نقض ناپذیری و سلب ناپذیری حقوق بشر قابل تجدید نظر نیست.

نمونه های دیگری از قوانین اساسی به خصوص سفت و سخت می توان ذکر کرد. طبق قانون اساسی فرانسه و ایتالیا، مقررات مربوط به شکل حکومت جمهوری خواهانه مورد بازنگری قرار نمی گیرد، پرتغال - در مورد حق مخالفت دموکراتیک. کشورهایی هستند (یونان، رومانی) که در آن بخش‌های کامل قانون اساسی بدون تغییر اعلام شده است. به عنوان مثال، با توجه به هنر. 110 قانون اساسی یونان، هنجارهای قانون اساسی که مبانی و شکل حکومت دولت را به عنوان یک جمهوری پارلمانی تعیین می کند، و همچنین اصولی مانند احترام و حمایت از حقوق فردی، برابری در برابر قانون، آزادی وجدان، تفکیک قوا و غیره قابل تغییر نیست.

در حال حاضر، یک گرایش به سمت بیشترقوانین اساسی به اصطلاح "مخلوط" با توجه به ترتیب تغییر قوانین اساسی: برخی از مواد آنها به هیچ وجه قابل تغییر نیستند، برخی دیگر به شیوه ای پیچیده و برخی دیگر به صورت ساده شده تغییر می کنند. به طور طبیعی اصلاح قانون اساسی سفت و سخت دشوارتر از قانون اساسی منعطف است، اما اگر متن سند قانون اساسی برای مدت طولانی دست نخورده باقی بماند، این بدان معنا نیست که قانون اساسی واقعی کشور بدون تغییر باقی می ماند. دومی هر بار که توازن قوا در کشور تغییر می کند و همچنین شرایط دیگر برای توسعه قانون اساسی تغییر می کند، اگرچه چنین تغییراتی همیشه در متن یک سند قانون اساسی منعکس نمی شود.

بسته به مدت اعتبارقوانین اساسی هستند دائمیو موقت.قانون اساسی دائمی هیچ گونه مرز زمانی عملیات آن را از پیش تعیین نمی کند. انتساب به این گروه به معنای اجرای مطلقاً نابهنگام قانون اساسی نیست. محتوای قانون اساسی در طول زمان ممکن است به یک شکل تغییر کند. بعلاوه، مواردی وجود دارد که به زودی قوانین اساسی جدید، مترقی تر یا برعکس، ارتجاعی جایگزین قوانین اساسی تصویب شده و رسماً دائمی شدند. قانون اساسی موقت مدت آن را محدود می کند یا شرایطی را تعیین می کند که تحت آن قانون اساسی دائمی جایگزین می شود (به عنوان مثال، اعلامیه قانون اساسی جمهوری عربی یمن در سال 1974، قانون اساسی موقت امارات 1971، سودان 1985، تایلند 1991، آفریقای جنوبی. 1994. و غیره). قانون اساسی (قانون اساسی) با ماهیت موقت معمولاً در دوره های به اصطلاح بحرانی یا انتقالی در تاریخ دولت تصویب می شود. به عنوان مثال، در پرتغال این اتفاق پس از حذف فاشیسم رخ داد، جایی که در سال 1974 مقررات موقت قانون اساسی معرفی شد.

اثر محدود قانون اساسی به معنای کوتاه بودن مدت آن نیست. حالت موقت می تواند مدت زیادی طول بکشد. بنابراین، در امارات، قانون اساسی موقت بیش از ربع قرن است که اجرا می شود. در سال 1949 قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان نیز به عنوان یک قانون موقت به تصویب رسید که در واقع دائمی شد. قوانین اساسی با مدت محدود معمولاً بدون تشکیل مجلس مؤسسان به تصویب می رسد و به همه پرسی گذاشته نمی شود. آنها معمولاً توسط رئیس دولت (قانون اساسی تایلند 1991) یا رهبری جدید کشور پس از کودتای بعدی (قانون اساسی سودان 1985) اعلام می شوند. روش تصویب قوانین اساسی موقت کشورهای آفریقایی در شرایط نابودی رژیم های استعماری و تمامیت خواه بسیار خاص بود. در اینجا، در شرایط رژیم های قبیله ای و مبارزه مسلحانه شدید گروه های فردی برای کسب قدرت، قوانین اساسی موقت در کنفرانس های آشتی ملی (زئیر، اتیوپی و غیره) تصویب شد. در برخی از کشورها قوانین اساسی دائمی نیز به این صورت تصویب شد (بنین، کنگو، چاد و...).

تعدادی از دانشمندان قوانین اساسی را بر اساس معیاری مانند مشروط بودن اولویت های قانون اساسینسل اول قانون اساسی که اولویت آنها در تنظیم قدرت دولتی و روابط بین قدرت و انسان، در درجه اول از منظر حقوق طبیعی دومی بیان شده است، نامیده می شود. وسیلهو قوانین اساسی فردگراقانون اساسی نسل دوم و سوم که به وظایف تنظیم قانون اساسی، مسائل توسعه اجتماعی-اقتصادی جامعه، دستیابی به سطح زندگی مناسب برای مردم، گروه های اجتماعی و هر فرد در وحدت بر اساس اجتماعی را اضافه کرد. عدالت و همبستگی نامیده شد اجتماعیو قانون اساسی جمع گرایانه .

علاقه علمی و عملی طبقه بندی قوانین اساسی است در زمینه های اجتماعی و ایدئولوژیکبنابراین، دکترین مارکسیستی-لنینیستی متمایز می کند قانون اساسی بورژواییو انواع سوسیالیست،و همچنین قانون اساسی انتقالیبه بورژوازی (در کشورهای با گرایش سرمایه داری) و نوع سوسیالیستی (در دولت های انقلابی-دمکراتیک، از جمله کشورهای با گرایش سوسیالیستی). تا همین اواخر، چنین طبقه‌بندی به‌عنوان منعکس‌کننده واقعیت‌هایی تلقی می‌شد که در مراحل اولیه و بعدی توسعه جامعه سرمایه‌داری و سوسیالیستی شکل گرفت. البته باید توجه داشت که در دولت های مدرن، فرآیندهای همگرایی نظام های حقوقی مختلف در سطح کیفی جدیدی صورت گرفته است. عناصر نظام های زمانی متفاوت سرمایه داری و سوسیالیسم به شیوه ای بسیار پیچیده تر و عمیق تر در هم تنیده شده اند. در شرایط فروپاشی نظام های سوسیالیستی دولت و قانون، اجتماعی شدن نظام بورژوایی، امروزه دانشمندان دولتی داخلی تلاش می کنند از به کار بردن اصطلاحات «سوسیالیست» و «بورژوایی» برای توصیف قوانین اساسی و سایر پدیده های قانون اساسی و حقوقی خودداری کنند. .

از نظر قانون اساسی رژیم های دولتی-حقوقیرا می توان شناسایی کرد قانون اساسی دموکراتیک و استبدادیو دولت های توتالیتربنابراین، در برخی از کشورهای سلطنتی (مثلاً در برونئی، قطر، عربستان سعودی، لسوتو، آفریقای جنوبی، زئیر) قوانین اساسی که هنوز از مدل‌های دموکراتیک فاصله دارند، در حال اجرا هستند یا در حال اجرا بودند. باید توجه داشت که قانون اساسی آشکارا توتالیتر یا استبدادی بسیار نادر است. در عین حال، در این کشورها، رژیم غیر دموکراتیک اغلب با هنجارهای اعلامی و عوام فریبانه پوشانده می شود. به طور خاص، ایده های خلافت در قانون اساسی (نظام اساسی) عربستان سعودی در سال 1992، سلطان نشین عمان در سال 1996، امارات متحده عربی در سال 1996 (با اصلاحات در سال 2004) نفوذ می کند.

برخی از علما بر اساس تعیین هدفتدوین شده در قانون اساسی، قوانین اساسی وجود دارد برنامه ایو تشخیص دادنهمه قوانین اساسی سوسیالیستی که اهداف ساخت سوسیالیسم و ​​کمونیسم را مشخص می کنند معمولاً قانون اساسی برنامه ای نامیده می شوند. به عنوان مثال، در چین، رهبران آن در قانون اساسی هدف ایجاد کمونیسم را تعیین کرده اند که به اعتقاد آنها تحقق آن تقریباً 100 سال طول می کشد. اهداف ایجاد کمونیسم در قانون اساسی جمهوری خلق کره در سال 1972 ذکر شده است. در اکثر قوانین اساسی آمده است. آنها حاوی مقررات برنامه ای در مورد دگرگونی جامعه نیستند. تقسیم فوق مشروط است. تحلیل دقیق مفاد قوانین اساسی هر دو نوع نشان می دهد که بخش قابل توجهی از هنجارهای قانون اساسی برنامه ها ماهیت قطعی دارند و احراز قوانین اساسی تقریباً همیشه حاوی هنجارهای جداگانه ای از ماهیت برنامه ای (به ویژه در مقدمه ها) است.

از دیدگاه ساختار دولتی-سرزمینی،تمیز دادن: اساسنامه تشکیلات فراملی؛ قوانین اساسی ایالتی(فدرال و واحد)؛ اساسنامه بخشهای تشکیل دهنده فدراسیون یا سایر نهادهای سرزمینی،بر اساس خودمختاری

همانطور که مشخص است، معاهده ایجاد کشور اتحادیه بلاروس و روسیه همچنین تصویب قانون اساسی (قانون اساسی) دولت اتحادیه - یک نهاد فراملی را فراهم می کند.

قانون اساسی کشورهای مستقل (فدرال و واحد) هسته اصلی و حلقه اصلی زنجیره قوانین اساسی تصویب شده در جهان است. بر اساس مطالعه قوانین اساسی از این نوع بود که دکترین واقعی قانون اساسی به عنوان قانون اساسی دولت و جامعه متولد شد.

در ایالت‌های فدرال، بخش‌های تشکیل‌دهنده فدراسیون نیز قوانین اساسی یا قوانین اساسی با نامی متفاوت دارند که از نظر وضعیت با قانون اساسی برابری می‌کنند. این نوع اعمال همچنین مشخصه روز تشکیلات دولتی-سرزمینی تعدادی از کشورهای به اصطلاح غیرمتمرکز است. همچنین قوانین اساسی در خودمختاری هایی با ماهیت سیاسی وجود دارد.

هنگام تحلیل ماهیت و ویژگی های اساسی قانون اساسی (قانون اساسی واهی و واقعی، واقعی و حقوقی و غیره) می توان طبقه بندی های دیگری نیز ارائه داد که برخی از آنها قبلاً در بالا مورد بحث قرار گرفت.

  • برخی از دانشمندان، به ویژه M. A. Mogunova، معتقدند که قوانین قانونی اتخاذ شده در انگلستان در دوره تحولات اولیه بورژوایی قبلاً ماهیت قانون اساسی داشتند، به عنوان مثال، سند دولت 1653، قانون تضمین بهتر آزادی یک موضوع و جلوگیری از حبس برای دریاها در 1679 نگاه کنید به: قانون اساسی کشورهای خارجی / تحت سردبیری عمومی. M. V. Baglaia، Yu. I. Leibo، L. M. Entina. M., 2001. S. 51.
  • برای مثال ببینید: چیرکین وی.ای.الگوی مدرن قانون اساسی: اولویت های قدیم و جدید // ایزو. دانشگاه ها. فقه. 2003. شماره 2. S. 51.

2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه