21.01.2024

گئورگی ویتسین - بیوگرافی، اطلاعات، زندگی شخصی. گئورگی ویتسین: زندگی متواضعانه یک بازیگر با استعداد (47 عکس) آیا گئورگی ویتسین بچه داشت؟


ناتالیا ویتسینا: "پدر برای اولین حرفه اش - یک هنرمند" مناسب تر بود.

هر سال در 22 اکتبر سالگرد بعدی مرگ گئورگی ویتسین است. این چیزی است که دخترش در یک مصاحبه اختصاصی با Komsomolskaya Pravda در آستانه دهمین سالگرد درگذشت این بازیگر درخشان گفت. بینی بلند، شکل لاغر و ناهنجار است. کارگردانان سینما تا سی سالگی متوجه او نشدند. و بعد منفجر شد: دوربین ورطه ای از جذابیت را در این ناجوری او آشکار کرد... شاید او را به عنوان گوگولی که بازی می کرد به یاد بیاوریم. یا هملت که تقریباً نقش او را بازی می کرد - گریگوری کوزینتسف بزرگ می خواست نقش اصلی فیلم معروفش را به ویتسین بدهد...

و نه اینوکنتی اسموکتونوفسکی. اما گایدایی به موقع رسید. و کشور بی قید و شرط، فوراً عاشق قهرمان هیپوکندری عصبی، احساساتی و ضعیف شد.

"همان ویتسین، همان بزدل" که همیشه خود را در لباس‌های گرم می‌پیچد و با صدای بلندی نافذ در جمع دونس و با تجربه‌ها جیغ می‌کشد، مدت زیادی زندگی کرد - تقریباً 84 سال. در طول زندگی خود به ندرت مصاحبه می کرد. او دوست داشت تکرار کند: "شما می توانید هم با عشق و هم با شکوه بکشید." او خیلی زود متوجه شد: اگر محبوبیت زیاد شد، باید بدوید. و او دوید. او با به تصویر کشیدن یک مست روی صفحه، هرگز در زندگی خود مشروب ننوشید یا سیگار نکشید و با غیرت یوگا تمرین کرد.

وقتی فشار جدی شد و گئورگی میخائیلوویچ خود را در تخت بیمارستان دید، روزنامه ها شروع به نوشتن کردند: آنها می گویند که هنرمند خلق اتحاد جماهیر شوروی در فقر می میرد. "منزوی"، "زائده نشین"، "غیر مزدور". این را از کجا آوردند؟ ما از ناتالیا ویتسینا، دختر گئورگی میخائیلوویچ خواستیم تا به ما بگوید که قهرمان ما در خارج از صفحه نمایش چگونه بود. او پس از مرگ پدرش اصولاً مصاحبه نکرد.



ناتالیا ویتسینا می گوید:

پدر حقوق بازنشستگی معمولی دریافت کرد. و همه این مقالات با لحنی تحقیرآمیز که در بیمارستان خواند او را به شدت ناراحت کرد. در پس زمینه تهمت و بی ادبی، نمی توان در مورد چیزهای خوب صحبت کرد. غلبه می کند. اولین نشریه با عکس های ظالمانه از بیمارستان در سال 2001 منتشر شد، زمانی که پدر زنده بود. بعد از مرگ او یکی دیگر در همین روزنامه بود که این بار به مادرم توهین کرد. می خواستم شکایت کنم، مدارک آماده بود. اما پدر فوت کرد و دیگر فرصتی برای آن وجود نداشت.

سعی کردم روزنامه ها را به مادرم نشان ندهم. اما همسایگانش آن را برای او آوردند. مامان فردی از نسل شوروی است. او نتوانست بفهمد: چگونه؟ در کشوری که پدرشان را خیلی دوست داشتند، پس از مرگش با او اینگونه رفتار کردند؟ مامان سکته کرد از آن لحظه به بعد دیگر حرکت نکرد؛ تقریباً نه سال آنجا دراز کشید. مادرم را نقل مکان کردم تا با من زندگی کند.

آزار و اذیت خانواده هنوز هم پایان نیافته است. آپارتمان پدرم در حال بازسازی است. اخیرا روزنامه نگاران با کلاهبرداری از یک سازنده، کتاب ها و پوشه ای با نقاشی های دوران کودکی من را از آپارتمان پدرم دزدیدند. و بعد جسارت کردند که بنویسند من آرشیو پدرم را در سطل زباله انداختم. یک روز با یک سوال بدبینانه با من تماس گرفتند: "آیا درست است که قبر ویتسین را می فروشید؟" سپس گزارش دادند که قبر پاپ غارت شده است. معلوم شد که صبح عده ای پرتره پاپ را از قبرستان دزدیدند، بعدازظهر نوشتند که قبر ویتسین غارت شده است و عصر پرتره را به جای خود برگرداندند. این نوبت را چگونه دوست دارید؟ در آن زمان من قبلاً طرحی از بنای تاریخی را آماده کرده بودم. اما متوجه شدم که اگر آن را بگذارم، قطعاً چیزی از آن جدا می شود تا دلیل دیگری برای "مقاله" بیاورم. بنابراین، روی قبر ویتسین یک تخته معمولی وجود دارد و نه چیزی بیشتر.



پرتره های جوانی و تقریبا تشریفاتی...


امسال برای تولدم، با تعجب خواندم که او گویا در خیابان بطری جمع کرده و بی خانمان است. ما بلافاصله متوجه نشدیم در مورد چه چیزی صحبت می کنیم. از این گذشته، او واقعاً بطری ها را جمع آوری کرد. کنیاک های خوبی که به او دادند. اتفاقاً آنها ناشناخته ماندند. پدر به ندرت الکل مصرف می کرد. جشن ها را دوست نداشت او به شوخی گفت: اگر همزمان صحبت کنید و بجوید، ممکن است دچار سوء هاضمه شوید. در طول زندگی پدرم همیشه به خبرنگاران کمک می کردم. پدر به شوخی گفت: آیا دوباره این کار مجرمانه را انجام می دهی؟ معلوم شد حق با او بود.

ناتالیا جورجیونا، افسانه هایی وجود دارد که وقتی طرفداران پدر شما را در خیابان شناختند، او پاسخ داد: "من ویتسین نیستم، من برادر او هستم!"

پدرشان را گوشه نشین کردند. اما این طوری نیست! اگر دخترها به او زنگ می زدند و سؤالات ساده لوحانه می پرسیدند، او دوست نداشت پاسخ دهد. اما اگر مثلاً ولف تلفن می‌کرد، پدر می‌توانست ساعت‌ها با او صحبت کند. اعتراف می کنم که در کودکی حتی به طرفداران پدرم حسادت می کردم. در خیابان قدم می زنیم و همه به او سلام می کنند. در هر شهری. طبیعتاً پدر برای اولین حرفه خود مناسب تر بود - یک هنرمند ، یک مجسمه ساز ، یک ناظر ، یک متفکر. او همه جا نقاشی می کشید - در سفرها، بین اقدامات در نمایشنامه ها، بین ساعات فیلمبرداری.


قبر گئورگی ویتسین


آیا سه نفر ویتسین، نیکولین، مورگونوف در پشت صحنه ارتباط برقرار کردند؟

همه ما در همان نزدیکی زندگی می کردیم و به پیاده روی می رفتیم. اما این بدان معنا نیست که ویتسین، نیکولین و مورگونوف با هم نوشیدنی می‌نوشیدند. اینطور نبود. اگر پدر که به فیلمبرداری می رفت، به من می گفت که مورگونوف نیز به آنجا می رود، من اعلام کردم: "من با تو می روم!" سفر با اوگنی الکساندرویچ بسیار جالب بود. مدام در حال بازی بود و چیزی به ذهنش می رسید. بابا هم همینطور بود مادر گاهی اوقات از این واقعیت رنج می برد که شما نمی توانید جدی با او صحبت کنید. خنده از صبح تا شب.

گفتند ویتسین از پرواز در هواپیما می ترسد؟

گاهی با کنایه می گفت: نمی توانم پرواز کنم چون می ترسم مادرم را تنها بگذارم. بابا آدم مسئولیت پذیری بود. او در تمام زندگی خود از مادرم و من و همسر اولش، بازیگر زن نادژدا (دینا) توپولوا حمایت کرد (ویتسین در 18 سالگی وارد تئاتر ارمولوا شد. و بلافاصله عاشق نادژدا توپولوا بازیگر نقش اول زن شد. این احساس به نظر می رسید. ناامید بود. توپولوا بسیار بزرگتر و متاهل بود. و به مدیر هنری تئاتر نیکلای خملف ، که ویتسین او را معلم خود می دانست. اما نادژدا به احساسات گوشای جوان پاسخ داد. شگفت آور است که خملف نگرش خود را نسبت به ویتسین تغییر نداد و به او ادامه داد. به او نقش بدهید - اد.).


همسر اول ویتسین دینا توپولوا


آیا برای مادر شما (همسر دوم تامارا فدوروونا - خواهرزاده پرورش دهنده معروف میچورین - اد.) با همسرش آسان بود؟

من اینطور فکر نمی کنم. با افراد با استعداد دشوار است. سخت است که در تمام عمر مراقب خود باشید. شاید برای او بهتر باشد که کار کند و به زندگی خود ادامه دهد. اما اینطور شد که مادرم فقط به فکر پدرم بود. به چیزی که می خواستم نرسیدم پس از جنگ، او از کالج فارغ التحصیل شد و در نتیجه در تئاتر ارمولوا به پایان رسید. او به عنوان یک سازنده لوازم جانبی کار می کرد. در آنجا ملاقات کردند. او مدتی دستیار ولف مسینگ بود.

گئورگی میخایلوویچ مرد جذابی بود. همیشه در مورد زندگی شخصی چنین افرادی صحبت های زیادی وجود دارد ...

- همیشه با کنایه از زندگی شخصی پدرم می نوشتند. و اگر در مورد ظریف ترین و عالی ترین احساسات با چنین لحنی صحبت کنید، ارزش آنها بی ارزش شده و ممکن است زشت به نظر برسد. رابطه او با بازیگر زن نادژدا توپولوا به عنوان یک رابطه جنسی ارائه می شود. وقتی پدر نادژدا را ملاقات کرد، او یک بازیگر جوان بود. و او خیلی جوان است. خملف برای سالهای متمادی برای پدر یک فرد محبوب و نزدیک، معلم و رهبر باقی ماند. نادژدا همانطور که می گویند نه چند سال بلکه بیست سال با پدرش زندگی کرد. پدرم که با مادرم ازدواج کرده بود، همسر اولش را ترک نکرد.


همسر دوم این بازیگر تامارا به طرز شگفت انگیزی شبیه همسر اول او نادژدا است. و بر خود ویتسین! ظاهراً همین شباهت همه را با هم مرتبط کرده است


پدرت این داستان را برایت تعریف کرد؟

شاید تعجب کنید، اما من این داستان را از نادژدا می دانم. ما با او دوست بودیم. برای مثال، برای من راحت‌تر بود که عشق اولم را با او در میان بگذارم تا با والدینم. دینا در مورد نحوه جدایی خود با خملف صحبت کرد. او به من اجازه داد نامه ها را بخوانم. من می توانم افتخار کنم که اساساً یاد گرفتم که مردم چه نوع روابط بالایی دارند. این نسل از مردم پاک است. هوش، جذابیت و شوخ طبعی نادژدا تحسین را برانگیخت.

ما باید به مادرت اعتبار بدهیم، او این وضعیت را پذیرفت.

شاید در اوایل رابطه جایی برای حسادت وجود داشت. اما من از قبل رابطه بالغ بین آنها را می دانم. مامان با نادژدا صحبت کرد. من و او با هم دوست بودیم. وقتی از دنیا رفت، در دهه 70 اتفاق افتاد، اگر ناگهان شرایط سختی در زندگی من پیش می آمد، پدرم می گفت: «حیف که نادیا دیگر آنجا نیست. حالا همه چیز را برایت توضیح می‌داد...» امید یک شخص است. ارتباط با او ارزشمند است.


ناتالیا دختر ویتسین (او همان کسی است که در عکس پشت ویتسین است) تحت تأثیر پدرش هنرمند شد.


گئورگی میخائیلوویچ رسما با مادرت ازدواج کرد. آیا نادژدا یک همسر معمولی بود؟

برای پدرم مهم نبود. نادژدا نمی خواست رسما امضا کند. و بابا اصرار نکرد او اعتقاد نداشت که تشریفات اهمیت زیادی در زندگی دارند. این یک موضوع بسیار حساس است. در هر خانواده، زمانی که مردم برای مدت طولانی در این نزدیکی زندگی می کنند، زمان جشن پیری با هم فرا می رسد. اما یک هنرپیشه باهوش و مغرور در برخی مواقع ممکن است این را نخواهد. و این تصمیم اوست نامحسوس. غیرممکن است که آن را بدون ابهام توصیف کنیم. فکر می کنم تفاوت سنی در این رابطه نقش داشته است. نادژدا مسئله زندگی شخصی خود را متفاوت حل کرد. او زنی خردمند بود و خواهر و خواهرزاده هایش را دعوت کرد تا با او زندگی کنند. داشتم روی آنها کار می کردم. جایی برای زندگی شخصی اش باقی نگذاشت...

یک افسانه ای در مورد بابا وجود داشت که وقتی او سر فیلمبرداری می آید، آفتاب نمی آید، باران می بارد! هوای مورد علاقه او به یاد دارم که به سیمفروپل رسیدیم. از قطار پیاده می شویم. گرما وحشتناک است. و بابا با چتر و چکمه های پاییزی است. دستیار کارگردان: «چیکار میکنی؟! ما به شما هشدار دادیم که آفتاب داریم.» او با حیله گری پاسخ می دهد: «ما خواهیم دید، خواهیم دید. وقتی ابرها می‌پیوندند و طوفان شروع می‌شود، وقت نداریم از گردنه عبور کنیم. فیلمبرداری لغو می شود. بازیگران در خانه نشسته اند و گرم می کنند. و پدر با چکمه هایش در امتداد ساحل راه می رود و با مرغ های دریایی صحبت می کند.


ویتسین در بالکن آپارتمانش یوگا انجام می دهد. در عکس این بازیگر 70 ساله است


آیا درست است که ویتسین یوگا را به ساولی کراماروف آموخت؟

ساولی کراماروف برای تمرین بازیگری نزد پدرش آمد. متواضعانه آمد، همه چیز را نوشت و تکالیفش را انجام داد. خنده دار است که ساولی در مورد سلامتی خود بسیار دقیق بود. گاهی اوقات این از مرزهای معقول عبور می کند. گاهی اوقات می گویید: "چای می خواهی؟" و او: «آب لوله کشی داری؟ سپس من ترجیح می دهم از کفیر استفاده کنم. آیا کفیر از بازار دارید؟ نه؟ سپس ترجیح می دهم کمی آبمیوه بخورم. آیا آب میوه شما تازه گرفته شده است؟ نه؟ صادقانه بگویم، من اصلاً نمی خواهم مشروب بخورم.» پدر در پاسخ به این موضوع گفت: «اما هر بدی را می‌توان با قدرت فکر خنثی کرد. یوگی ها از رودخانه ای که در آن ایستاده اند آب می نوشند!» بابا خیلی ساده غذا می خورد. به نظر می رسید که او می تواند انرژی را از هوای رقیق بازیافت کند. او می‌دانست چگونه "ارگانون" خود را که با لبخند می‌گفت کنترل کند.

لطفاً در مورد سگ مورد علاقه ویتسین به نام پسر برای ما بگویید. می‌گویند روز که تلفن زنگ می‌خورد، مادرت جواب می‌داد: «مزاحمت نکن گوشا. سگی روی آن می خوابد. او یک معلق است. خیلی زجر کشید بگذار بخوابد..."

پسر خیلی چوپان سالمی است. اینطوری شد: بابا آماده رفتن به رختخواب است. اگر پسر این را بفهمد، می دود و در رختخوابش می نشیند. و بابا که برای سگ متاسف بود در چنین روزهایی روی زمین می خوابید. پدر هم پرنده ها را دوست داشت. و او را از روی دید می شناختند. آنها به دنبال او پرواز کردند و او را در کوچه ها و بالای پشت بام خانه ها همراهی کردند. پدر هم طوطی مورد علاقه ای داشت، بوریا. روزی که یلتسین رئیس جمهور شد آن را خریدم. طوطی داشت حرف می زد. پدر نشست تا چای بنوشد و بوریا با چکش به او گفت: "چرا می دوی، برو بخواب!" وقتی طوطی مرد، برای پدرم یک فاجعه بود...

با خنده به ماجراهای ترسو بدشانس از "ترویکا" معروف لئونید گایدایی، اغلب به این واقعیت فکر نمی کنیم که ویتسین در زندگی مطلقاً شبیه شخصیت روی صفحه نمایش او نبود.

او هرگز ظاهر درخشان یک قهرمان-عاشق را نداشت؛ او بیشتر افراد خنده دار و حتی کمی رقت انگیز را بازی می کرد. با این حال، هواداران در تمام زندگی خود برای او نامه نوشتند و عشق خود را اعلام کردند و ابراز تمایل کردند که از او فرزندی داشته باشند.

واقعا روابط بالاست

این ممکن است باورنکردنی به نظر برسد، اما در همان ابتدای حرفه بازیگری خود، به عنوان یک جوان بی تجربه 18 ساله، گئورگی ویتسین همسر معلم خود، کارگردان را به عهده گرفت. نیکولای خملف، مدیر هنری استودیو تئاتر که بعدها به تئاتر تبدیل شد. ارمولوا.دینا(نادژدا)صنوبردر آن زمان 35 ساله بود. دینا عشق پرشور ویتسین جوان را متقابل کرد و شوهر تأثیرگذار خود را ترک کرد. همانطور که دختر گئورگی میخایلوویچ می گوید، آنها 20 سال بدون ثبت رابطه خود با هم زندگی کردند. ناتالیا، خود دینا این را نمی خواست.

پس از هر اتفاقی که افتاد، نیکولای خملف این قدرت و اشراف یافت که هم همسر درگذشته و هم شاگردش را که او را با خود برده بود ببخشد. او هرگز سعی نکرد انتقام بگیرد: او به دادن نقش به ویتسین ادامه داد و روابط خوبی با دینا برقرار کرد.

ویتسین به کار خود در تئاتر ادامه داد. ارمولوا و در تمام زندگی خود با خملف با احترام رفتار کرد. احتمالاً در آن زمان چنین افراد بیشتری وجود داشتند - واقعاً نجیب ، حساس ، قادر به روابط صمیمانه و عالی.

عید پاک مبارک

او در همان تئاتر به عنوان یک سازنده لوازم جانبی کار می کرد. تامارا میچورینا، خواهرزاده پرورش دهنده معروف گیاه ایوان میچورینا. برای مدتی او حتی دستیار معروف بود گرگ مسینگ. و یک روز ویتسین عاشق او شد. به محض اینکه همدیگر را دیدند جرقه ای بین آنها شعله ور شد. و این در عید پاک اتفاق افتاد - در اتاقی که تامارا مسئول آن بود، بازیگران تخم مرغ های رنگی و کیک های عید پاک را آوردند. گئورگی میخایلوویچ نیز وارد شد. به چشمان تامارا نگاه کرد و ناپدید شد...

یاکوف کوستیوکوفسکی،فیلمنامه نویسی که فیلمنامه هایی را برای کمدی های گایدایی خلق کرد، بعداً در مصاحبه ای گفت که گئورگی میخایلوویچ بسیار زیبا از تامارا مراقبت می کرد. این هنرمند چاق بودن تامارا را دوست داشت - او عموماً زنان منحنی و اشتها آور را ترجیح می داد و می گفت که آنها بسیار جذاب تر از زنان لاغر هستند - آنها او را به یاد یک مداد می انداختند. جالب است که دینا توپولوا و تامارا میچورینا هر دو نوع مشابهی دارند؛ تامارا در جوانی بسیار شبیه دینا است.

گئورگی میخایلوویچ و تامارا ازدواج کردند و صاحب یک دختر به نام ناتاشا شدند. اما ویتسین همسر سابق خود را فراموش نکرد. دینا تنها ماند ، او به زودی بیمار شد و ویتسین به او کمک کرد ، در طول بیماری از او مراقبت کرد ، دارو و غذا آورد.

جالب است که دینا و تامارا با هم دوست شدند ، خانواده اغلب دینا را به ویلا خود دعوت می کردند و ناتاشا بیشتر از اینکه به مادر خود اعتماد کند به برخی از اسرار دخترانه به دینا اعتماد می کرد. او حتی در مورد عشق اول خود به او گفت - دینای جذاب، عاقل، مهربان همیشه توصیه های عملی می کرد، دختر را درک می کرد، به او گوش می داد.

و تامارا فدوروونا همیشه از ارتباط با همسر اول شوهرش لذت می برد. وقتی دینا از دنیا می رفت، ویتسین گاهی با اندوه به دخترش که در شرایط سخت زندگی قرار می گرفت می گفت: "حیف که دینا اینجا نیست، بهتر بود همه اینها را برای شما توضیح می داد ..."

راستی: ترسو صفحه نمایش ویتسین را در سراسر کشور مشهور کرد. اما این بازیگر را می‌توان برای نقش‌های کاملاً متفاوت به یاد آورد. مثلا نقش گوگول، که با استعداد بازی کرد. یا نقش هملت- کارگردان گریگوری کوزینتسفدر ابتدا او می خواست ویتسین را به فیلمش دعوت کند، اما گایدایی او را "رهگیری" کرد و هملت بازی کرد. اینوکنتی اسموکتونوفسکی.

گئورگی ویتسین یکی از آن بازیگرانی است که میلیون ها نفر را می شناسند و به یاد دارند. او از آن دست بازیگرانی است که در طول دوران حرفه‌ای خود، احساسات غیرواقعی را به مردم می‌دهد و همه همکارانش را با استعداد خود شگفت‌زده می‌کند. او زندگی شگفت انگیزی داشت، عنوان یک بازیگر بزرگ را به دست آورد، اما در فقر درگذشت. چنین سرنوشتی اغلب در میان افراد مشهور و در عین حال نه خودخواه شکل می گیرد. او در فقر از دنیا رفت، اما در قالب خلاقیت خود ثروت غیرقابل تصوری از خود به جای گذاشت که امروزه نیز مطرح است و حتی پس از سال ها مورد پسند عموم مردم قرار خواهد گرفت.

قد، وزن، سن. سالهای زندگی گئورگی ویتسین

جورج خوش اندام و خوش تیپ همیشه به جنس ضعیف تر علاقه داشته است. اطلاعاتی مانند قد، وزن، سن این بازیگر مشخص نیست. سالهای زندگی گئورگی ویتسین تنها اطلاعاتی از چنین پارامترهایی است که در دسترس است. او در 22 اکتبر 2001 در سن 84 سالگی درگذشت. ملیت این بازیگر نیز مورد توجه بسیاری است و باید گفت که او روس است. او در طول زندگی حرفه ای خود رکوردی را به جهان ارائه کرد و در 300 اثر شرکت کرد. این رقم باعث می شود که به استعداد بزرگ ویتسین و این واقعیت که بازیگری دعوت واقعی او بود فکر کنیم.

بیوگرافی و زندگی شخصی گئورگی ویتسین

گئورگی در شهر Zelenogorsk به دنیا آمد. طبق اطلاعات رسمی، این بازیگر در سال 1918 متولد شد، اما مادرش یک سال قبل تاریخ را تغییر داد زیرا می خواست پسرش را به یک کمپ بهداشتی ببرند، اما او به سن خود نرسید.

قبل از اینکه ویتسین یک ساله شود، خانواده به پایتخت روسیه نقل مکان کردند. جورجی به عنوان پسری بسیار خجالتی بزرگ شد و وقتی اعلام کرد که می خواهد هنرمند شود، تعجب اطرافیانش حد و مرزی نداشت. اما ویتسین در طول سال های تحصیل خود متوجه شد که باید با شخصیت خود مبارزه کند و برای تحصیل در یک باشگاه تئاتر محلی رفت.

پس از مدرسه ، این پسر وارد مدرسه تئاتر مالی شد ، اما قبل از اینکه حتی فرصتی برای تکمیل سال اول داشته باشد ، اخراج شد و متهم شد که درس خود را جدی نگرفته است. البته این لحظه از زندگی نامه قهرمان ما را بی تفاوت نگذاشت و او در هنگام اخراج از چنین اظهارنظری چنان آزرده شد که متعاقباً اسنادی را به سه دانشگاه ارائه کرد. بعداً از او برای تحصیل در هر سه موسسه دعوت شد ، اما گئورگی مدرسه واختانگوف را انتخاب کرد. و پس از چند ماه تحصیل، به تئاتر هنر مسکو منتقل شد.

این پسر بلافاصله پس از پایان آموزش بازیگری خود شروع به بازیگری در تئاتر کرد. به مدت سی و سه سال در تئاتر Ermolaeva کار کرد. این بازیگر در طول دوران حرفه‌ای خود نقش‌های زیادی را در این تئاتر بازی کرد، اما مهم‌ترین آن که موفقیت و عشق بی‌سابقه‌ای را از سوی تماشاگران به ویتسین بخشید، ساخت «رام کردن رام‌کننده» است.

فیلم‌شناسی: فیلم‌هایی با بازی گئورگی ویتسین

این بازیگر در سال 1951 بازی در فیلم را آغاز کرد، زمانی که اولین کار او نقش کوتاهی در فیلم "ایوان وحشتناک" بود. و کمی بعد او موفق شد نقش اصلی را در فیلم "Belinsky" به دست آورد ، جایی که مرد نقش نویسنده گوگول را بازی کرد. نکته جالب این است که او در طول دوران حرفه ای خود سه بار دیگر به دلیل تشابه و دگرگونی متقاعد کننده، نقش این نویسنده را بازی خواهد کرد.

فیلم‌شناسی این بازیگر مملو از نقش‌های دراماتیک، جدی و کمدی است. اگرچه او بیشتر به عنوان یک کمدین مشهور شد و دلیل این امر فیلم های معروفی مانند "بازیکن جایگزین" ، "12 صندلی" ، "جنتلمن های ثروت" بود.

بیوگرافی و زندگی شخصی گئورگی ویتسین همیشه با آرامش پیش رفته است. این بازیگر دوست نداشت دور خود سر و صدا جمع کند و خود را چیز خاصی نمی دانست. تنها چیزی که او می خواست این بود که مردم را شاد کند. این بازیگر در زندگی شخصی خود فقط 2 عشق داشت که اولی سالها در یک ازدواج مدنی زندگی کرد و زن دوم همسر قانونی او شد.

خانواده و فرزندان گئورگی ویتسین

مادر جورجی زنی قهرمان است زیرا خانواده اش را تقریباً به تنهایی بزرگ کرده است. پدر ویتسین جنگ را پشت سر گذاشت ، با جراحات جدی بازگشت ، بسیار بیمار بود و بنابراین زود درگذشت. مادر باید سخت کار می کرد و پسرش را بزرگ می کرد.

این مرد هم خانواده خودش را داشت. از همسر دومش حتی یک دختر زیبا داشت و در حال حاضر نوه دارد. همسرش تامارا سعی کرد تا زمان مرگ او در کنار همسرش بماند. خانواده و فرزندان گئورگی ویتسین همیشه پشتیبان اصلی او بوده اند.

دختر گئورگی ویتسین - ناتالیا ویتسینا

دختر گئورگی ویتسینا، ناتالیا ویتسینا، در ازدواج دوم این بازیگر متولد شد. این زن برای مدت طولانی به عنوان یک هنرمند و تزئین کار کرد. اکنون ناتالیا در حال حاضر بازنشسته شده است ، اما او همچنان به نقاشی ادامه می دهد ، اگرچه این فعالیت دیگر هیچ درآمدی به همراه ندارد. او در یک آپارتمان بزرگ در مسکو زندگی می کند که پدرش او را ترک کرده است و هیچ ارتباطی با بستگانش ندارد. بسیاری از بستگان پدرش سعی می کنند با ناتالیا تماس بگیرند، اما او زندگی مستقل و آرامی دارد. ناتالیا به پدرش بسیار نزدیک بود و از کودکی فقط بهترین و محترم ترین لحظات را به یاد می آورد.

همسر سابق گئورگی ویتسین - نادژدا توپولوا

اولین عشق جورج با او در همان تئاتر کار کرد. همسر سابق گئورگی ویتسین، نادژدا توپولوا، نیز بازیگر بود و حدود 30 سال را وقف تئاتر ارمولایوا کرد. جالب است که در آن زمان او قبلاً با معلم ویتسین ازدواج کرده بود. اما، با وجود این، بازیگران بعدا آشتی کردند و معلم، نیکولای خملف، همسرش را به خاطر خیانت او بخشید. این زوج به مدت 20 سال در یک ازدواج مدنی زندگی کردند و این همه تا زمانی بود که ویتسین با همسر آینده خود آشنا شد. اگرچه حتی پس از جدایی ، گئورگی همچنان از نظر مالی و معنوی به نادژدا کمک کرد.

همسر گئورگی ویتسین - تامارا فدوروونا

جالب است که همسر گئورگی ویتسین، تامارا فدوروونا، نیز در تئاتر کار می کرد، اما او طراح صحنه و لباس بود. آشنایی آنها به طور اتفاقی اتفاق افتاد و تمام زندگی آنها را کاملاً زیر و رو کرد. این اتفاق در عید پاک افتاد، زمانی که تامارا با بازیگران به اتاق لباس رفت و در آن لحظه ویتسین با تخم مرغ های رنگی برای "خودنمایی" وارد شد. آنها فقط به چشمان یکدیگر نگاه کردند و فهمیدند که عاشق شده اند. داستان هایی از این دست لبخند را بر لبان شما می آورد. بعداً ، گئورگی همسر عادی خود را ترک کرد ، با تامارا ازدواج کرد و دو سال بعد آنها صاحب یک دختر شدند.

علت مرگ گئورگی ویتسین. تشییع جنازه بازیگر

او به دلیل بیماری قلبی و کبدی درگذشت، این مرد سال ها بیمار بود، این دلیل مرگ گئورگی ویتسین است. مراسم تشییع جنازه این بازیگر در گورستان Vagankovskoye برگزار شد. نه تنها خانواده او برای خداحافظی با ویتسین آمده بودند، بلکه بازیگران مشهوری نیز که کار بازیگران را تحسین می کردند. ویتسین یک فرد افسانه ای بود و بنابراین بنای یادبودی برای این بازیگر در زادگاهش Zelenogorsk ساخته شد. بسیاری از جوانانی که آرزوی بزرگ شدن را دارند از نمونه او درس می گیرند. او پس از خود در کیفیت آثارش ثروت واقعی را از جهان به جا گذاشت.

ویکی پدیا گئورگی ویتسین

جورجی واقعاً از هیاهوی نامش خوشش نمی آمد. او از کودکی متواضع بود و با وجود اینکه در جوانی بر شخصیت خود غلبه کرد، بسیاری از صفات او همچنان باقی بود. اما این رفتار یک عاشق واقعی پیشه او بود. او نه برای شهرت، بلکه برای انجام کاری که صمیمانه دوست داشت زندگی کرد. تعداد کمی از مردم می دانند که جورج یوگا انجام می دهد و رژیم غذایی خود را تماشا می کند، که البته با توجه به نقش های مستی که او اغلب بازی می کرد، تصورش دشوار است. اما دوستان به یاد دارند که او اغلب در زمان استراحت کنار می رفت و چند آسانا یوگا انجام می داد. ویکی پدیا گئورگی ویتسین حقایق جالب تری در مورد زندگی نامه خود به شما خواهد گفت. پس از درگذشت او، جهان یک هنرپیشه بزرگ را از دست داد، اما از او برای خلاقیتی که از خود به جای گذاشت سپاسگزاریم.

گئورگی ویتسین (1917-2001) بازیگر مشهوری است که مخاطبان روسی او را با نام مستعار "ترسو" دوست دارند. علیرغم این واقعیت که در بسیاری از فیلم ها او نقش الکلی ها و احمق ها را بازی می کرد، خود بازیگر مشروب یا سیگار نمی کشید و یوگا انجام می داد. این اتفاق افتاد که پس از دستور "موتور!" ویتسین مؤدبانه اما قاطعانه گفت: "ببخشید، باید هفت دقیقه روی یک پا بایستم و در وضعیت نیلوفر آبی بنشینم." علیرغم ظاهر غیرمعمول او، خانم ها او را دوست داشتند و او را با نامه های عاشقانه پر کردند.

ویتسین در استان ویبورگ به دنیا آمد. به زودی والدین از مسکو نقل مکان کردند. پدر جورج که در طول جنگ با گاز مسموم شده بود، به زودی درگذشت و مادرش تمام مسئولیت های اطراف خانه را بر عهده داشت. او بسیاری از حرفه های خود را تغییر داد و حتی به عنوان پیش بان در تالار ستون های خانه اتحادیه ها کار کرد. گاهی پسرش را به کنسرت و اجرا می برد و شاید بعد از آن علاقه او به حرفه بازیگری بیدار شد. جورجی در سن 12 سالگی شروع به بازی در نمایش های آماتور در مدرسه کرد.
ویتسین با یادآوری سال های کودکی خود نوشت: "من به عنوان یک کودک بسیار خجالتی بزرگ شدم. و برای رهایی از این عقده تصمیم گرفتم نحوه اجرا را یاد بگیرم. کلاس چهارم به باشگاه تئاتر رفتم. به هر حال، این یک درمان بسیار خوب است؛ حتی روانشناس ولادیمیر لوی در مورد آن نوشت. من او را می‌شناسم، با لکنت‌ها و آدم‌های با انواع عقده‌ها این‌گونه رفتار می‌کند - در خانه تئاتر راه می‌اندازد، نقش‌ها را تعیین می‌کند و بداهه می‌گویند. بنابراین من معالجه شدم...» پس از مدرسه، گئورگی وارد مدرسه تئاتر مالی شد، اما با عبارت «به دلیل نگرش بیهوده نسبت به روند آموزشی» اخراج شد. او در پاییز در سه استودیو به طور همزمان تست هایی را پشت سر گذاشت و در همه آنها پذیرفته شد. این انتخاب به مدرسه واختانگف افتاد، جایی که ویتسین از سال 1934 تا 1935 در آن تحصیل کرد. در سال 1936، "رام کردن رام کننده" در تئاتر ارمولوا روی صحنه رفت، جایی که ویتسین جوان به طرز درخشانی نقش یک پیرمرد رامشغول جنسی را بازی کرد. تماشاگران از این بازیگر خوشحال شدند. درست است، یک روز یک ژنرال عصبانی پشت صحنه ترکید و خواستار قطع "متن ناشایست" شد. ویتسین بعدها وارد سینما شد، اما در تمام عمرش برای تئاتر ارزش قائل بود و معتقد بود چیزی به نام بازیگر سینما وجود ندارد. ویتسین در ابتدا در فیلم هایی با ژانرهای مختلف بازی کرد، اما به لطف کمدی ها به شهرت رسید. او تقریباً به طور تصادفی وارد ژانر کمدی شد که پس از تست های ناموفق برای نقش گادفلای، در راهروی لنفیلم قدم زد و با دستیار کارگردان سمیون تیموشنکو ملاقات کرد. این بار آزمایش این بازیگر جوان موفقیت آمیز بود و ویتسین بلافاصله برای نقش "بازیکن جایگزین" تأیید شد. درست است ، کارگردان از اینکه "بازیگر جوان" ، همانطور که او معتقد بود ، تقریباً 37 سال داشت شگفت زده شد. شایان ذکر است که ویتسین سال ها بسیار جوان به نظر می رسید و در سن 40 سالگی می توانست نقش یک پسر 17 ساله و یک پیرمرد 70 ساله را بازی کند. ویتسین نقش یک ورزشکار را بسیار جدی گرفت و به مدت یک ماه روزانه در ورزشگاه تمرین کرد. یک بار در حین تمرین برای یک مسابقه بوکس با پاول کادوچنیکوف، او از ناحیه دنده آسیب دید، اما محل را ترک نکرد، اما به فیلمبرداری ادامه داد و سینه خود را با حوله پوشانید.
در فیلم "ازدواج بالزامینوف" او تنها کاندیدای نقش میشا کم اندازه شد ، اما فیلم زمانی که این بازیگر قبلاً 48 ساله بود آغاز شد. ویتسین در ابتدا قاطعانه از بازی در نقش مرد جوان بالزامینوف امتناع کرد، اما کارگردان وینوف اصرار کرد: "گذرنامه شما می گوید که شما 48 ساله هستید، اما شما حتی 30 ساله به نظر نمی رسید. ما آن را با گریم برای پنج سال دیگر پاک می کنیم، و سپس با روشنایی و غیره و غیره.» ویتسین به یاد می آورد که در آن زمان خودش آرایش می کرد. جایی که توری رنگ کشیدم، آنجا کک و مک درست کردم تا چروک نباشد. با کلاه گیس آمدم و بینی ام را سفت کردم. من بتونه را با رنگ قرمز مخلوط کردم تا صورتم "لاغرتر" شود. ویتسین بعداً با خنده، این نقاشی را "ازدواج مومیایی شده" نامید. در واقع، ویتسین بسیار مراقب سلامتی خود بود. پس از کشیدن سیگار روی پله‌های مدرسه در سن 8 سالگی، دیگر هرگز سیگار نکشید. یک بار بعد از نوشیدن زیاد در روز سال نو، او نیز متوجه شد که بهتر است اصلا مشروب نخورد. او گفت: «بدترین چیزی که بشریت به آن دست یافته، جشن است.
در صحنه فیلمبرداری "زندانی قفقاز"، او به سختی متقاعد شد که یک لیوان آبجو بنوشد. در ابتدا او قاطعانه امتناع کرد: "من آبجو نمی خورم، مقداری گلاب بریز." بعد از چند بار گرفتن گلاب، یکی از خدمه گفت: «این کار نمی‌کند! هیچ کفی وجود ندارد! سپس نیکولین پیشنهاد کرد که پشم پنبه را در لیوان بگذارند، اما ویتسین نتوانست مقاومت کند: "بله، لیوان ششم دیگر در من نمی گنجد. یا با پشم یا بدون پشم!» در پایان، ویتسین تتوتالر مجبور شد یک لیوان کامل آبجوی واقعی بنوشد. شگفت انگیزترین چیز این است که در زمانی که بسیاری نمی دانستند یوگا چیست، ویتسین فعالانه درگیر آن بود. او توسط ساولی کراماروف با یوگا آشنا شد، او در "جنتلمن های ثروت" با او آشنا شد و سپس با هم دوست شدند. ساولی کراماروف در نگرانی خود برای سلامتی گاهی از حد معقول فراتر می رفت. وقتی از او پرسیدند: «چای می خواهی؟» پرسید: «آب لوله کشی داری؟ سپس من ترجیح می دهم از کفیر استفاده کنم. آیا کفیر از بازار دارید؟ نه؟ سپس ترجیح می دهم کمی آبمیوه بخورم. آیا آب میوه شما تازه گرفته شده است؟ نه؟ صادقانه بگویم، من اصلاً نمی خواهم مشروب بخورم.» ویتسین به او گفت: «اما، هر چیز بدی را می توان با قدرت فکر خنثی کرد. یوگی ها از رودخانه ای که در آن ایستاده اند آب می نوشند!»
با این حال، علیرغم این واقعیت که هر دو در فیلم ها "احمق ها" را بازی می کردند، در زندگی آنها افرادی باهوش و مطالعه بودند. هنگامی که کراماروف به آمریکا رفت، تمام فتوکپی مقالات خود را در مورد یوگا (در آن زمان یوگا نیمه ممنوعه بود) به ویتسین داد. ویتسین به طور مرتب بدن را تمیز می کرد و سعی می کرد درست غذا بخورد. این بازیگر مرتباً و دقیقاً طبق برنامه مدیتیشن می کرد. گاهی اوقات، پس از دستور بعدی "موتور!" به ساعتش نگاه کرد و مؤدبانه اما محکم گفت: «ببخشید، باید روی یک پا بایستم و هفت دقیقه در حالت نیلوفر آبی بنشینم.»
ساولی کراماروف به یاد آورد که ویتسین متقاعد شده بود که کلید موفقیت در سینما دقیقاً در این فعالیت ها نهفته است. پروسه فیلمبرداری بسیار سخت و دلهره آور است. شما می توانید تمام روز را در آنجا بنشینید و منتظر فیلم برداری باشید و آنقدر خسته شوید که تمام شوخ طبعی خود به خود از شما خارج شود. اونوقت چطور بازی کنیم؟ اما در طول فیلمبرداری، با وجود سر و صدا و جیغ، اغلب دقیقاً ده تا پانزده دقیقه به خواب می رفتم و از این طریق به بدنم استراحت و آرامش می دادم. همه سرگرمی "خارج از کشور" جورج را تایید نکردند. نونا موردیوکووا با بازی در نقش تاجر بلوتلوا پس از بوسیدن بالزامینوف به ویتسین گفت: "آیا شما مرد هستید؟ نه مشروب میخوری، نه سیگار میکشی، نه زنها را اذیت نکن. شما مرده هستید!
با این حال، همه زنان او را "جسد" نمی نامیدند. برخی حتی معتقد بودند که گئورگی میخائیلوویچ یک جذابیت واقعا جادویی دارد و به معنای واقعی کلمه زنان را جادو می کند. خانم ها نامه می نوشتند که می خواهند از او بچه دار شوند و ابراز عشق کردند. بسیاری از بازیگران زن نیز سعی کردند همکار محبوب خود را اغوا کنند، اما او هرگز طرفدار روابط زودگذر نبود. درست است، او یک بار همسر رئیسش را دزدید. در سال 1936، ویتسین بازیگر 19 ساله عاشق دینا توپولوا بازیگر 35 ساله شد. او احساسات او را متقابل کرد. همه چیز خوب خواهد بود، اما دینا همسر هنرمند خلق اتحاد جماهیر شوروی، نیکولای خملف، مدیر هنری تئاتر بود. ارمولوا. شوهرش را ترک کرد. آنها تقریباً 20 سال با هم زندگی کردند، اما هرگز به طور رسمی ازدواج نکردند.
با کمال تعجب ، خملف همسرش و دانش آموز "بد" ویتسین را بخشید و همچنان نقش های جدیدی به او داد. سالها بعد، زمانی که توپولوا تنها و به شدت بیمار شد، دوباره نجیبانه عمل کرد. نیکولای پاولوویچ غذا آورد، دارو خرید، هزینه پرستاران را پرداخت کرد. ویتسین قبلاً با زن دیگری بود که همسر قانونی او شد. این تامارا میچورینا بود که به عنوان سازنده وسایل در تئاتر کار می کرد. تامارا زنی اشتها آور بود، در طعم ویتسین لاغر. دوستان به یاد دارند که او می گفت: "زن چاق و چاق جذاب تر از زن لاغر و مدادی شکل است." آنها تامارا را در عید پاک ملاقات کردند، زمانی که ویتسین وارد دفتری شد که تامارا با یک تخم مرغ رنگی در دستش برای خداحافظی با مسیح کار می کرد. پس از سه بار بوسیدن، آنها به چشمان یکدیگر نگاه کردند و پس از آن شروع به قرار گذاشتن کردند و ویتسین به زیبایی از علاقه خود مراقبت کرد. آنها بعداً ازدواج کردند و او دخترش را به دنیا آورد.
تامارا با معشوق سابق ویتسین ارتباط برقرار کرد. او یادآور شد: من و او با هم دوست بودیم. وقتی از دنیا رفت، در دهه 70 اتفاق افتاد، اگر ناگهان شرایط سختی در زندگی من پیش می آمد، پدرم می گفت: «حیف که نادیا دیگر آنجا نیست. حالا همه چیز را برایت تعریف می کرد...» نادژدا یک آدم است. ارتباط با او ارزشمند است.» در سال 2001، این بازیگر روی صحنه دچار حمله قلبی شد و خیلی زود درگذشت. پس از مرگ او، آشفتگی زشتی پیرامون نام او آغاز شد. روزنامه ها نوشتند که او در فقر و تنهایی مرد، بی خانمان بود و بطری جمع می کرد. ناتالیا وارلی مخالفت می کند: "چطور می شود - همسر محبوبش در کنار او بود!"
دختر ویتسین می نویسد که قلدری خانواده حتی در حال حاضر به پایان نرسیده است. اخیراً روزنامه نگاران پس از کلاهبرداری از یک سازنده، کتاب ها و پوشه ای با نقاشی های دوران کودکی من را از آپارتمان پدرم دزدیدند.» آنها نوشتند که دختر ویتسین آرشیو پدرش را به سطل زباله انداخت و شروع به انتشار شایعاتی کرد مبنی بر اینکه بستگانش حتی قبر او را می فروشند. ناتالیا وارلی معتقد است که در سال های اخیر ویتسین همانطور که قبلاً می خواست زندگی می کرد - او جوان به نظر نمی رسید ، او به گربه ها و سگ ها غذا می داد. او در حیاط ها راه می رفت و به آنها غذا می داد. او فقط حیوانات را دوست داشت و خیلی نگران آنها بود. او فردی بسیار مهربان و مهربان بود. علیرغم این واقعیت که او عاشق شوخی های زشت بود، من احساس چنین عمق لطیفی دارم.» ایوان دیخوویچینی در مورد ویتسین نوشت: "ویتسین سال ها زندگی کرد، اما مهمترین چیز این است که او موفق شد تصویری از خود به جای بگذارد که مورد علاقه مردم با هر سلیقه ای بود که همچنین منحصر به فرد است."

گئورگی ویتسین، به گفته بسیاری، یکی از دست کم گرفته شده ترین هنرمندان شوروی و روسی است و هنوز در اطلاعات مربوط به بیوگرافی و زندگی شخصی او نادرستی وجود دارد.

اولین اشتباهات مرتبط با بیوگرافی و زندگی شخصی گئورگی ویتسین مربوط به محل و سال تولد است. طبق اطلاعات رسمی، او در سال 1918 در پتروگراد به دنیا آمد، اما محققان بعداً مشخص کردند که او در واقع در سال 1917 در تریجوکی به دنیا آمده است.

خانواده جورج به هیچ وجه با تئاتر ارتباط نداشتند. اطلاعات کمی در مورد فراز و نشیب ها در زندگی نامه و زندگی شخصی والدین گئورگی ویتسین وجود دارد ، فقط مشخص است که هر دو از نظر ملیت روسی هستند و پدر آنها خیلی زود درگذشت.

گئورگی ویتسین بازیگر

دوران کودکی و جوانی

در سال 1918، ویتسین و مادرش به مسکو نقل مکان کردند. او اوایل احساس می کرد که می خواهد بازیگر شود. در حالی که هنوز در مدرسه بود، شروع به حضور در یک باشگاه نمایشی کرد و در آنجا نقش قهرمانان منفی به او واگذار شد.

ویتسین پس از مدرسه وارد مدرسه تئاتر شچپکینسکی در تئاتر مالی شد. متأسفانه در بیوگرافی و زندگی شخصی گئورگی ویتسین عملاً هیچ اطلاعات و عکس موثقی در مورد این دوره وجود ندارد.

طبق نسخه موجود ، ویتسین به دلیل "بیهودگی" و عدم استعداد از سال اول کالج اخراج شد ، که به وضوح درست نبود. تقریبا غیرممکن است تصور کنیم که ویتسین حرفه بازیگری را به راحتی انجام دهد.

گئورگی ویتسین در کودکی

در سال 1934 ، ویتسین وارد مدرسه تئاتر معروف دیگری شد - Shchukinsky. به دلایلی که هنوز مشخص نیست، او از این مدرسه به استودیوی تئاتر هنری دوم مسکو منتقل شد، جایی که یکی از معلمان او سرافیما ژرمانونا بیرمن معروف بود. او با ویتسین به شیوه ای خاص رفتار کرد و پتانسیل عظیم او را احساس کرد و حتی پس از آن با چشمی آموزش دیده متوجه ترفند بازیگری وی - "لبخند ولتر" شد.

حرفه بازیگر

از سال 1936 تا 1969، گئورگی ویتسین روی صحنه تئاتر ارمولوا بازی کرد. مهم‌ترین نقش‌هایی که او در اجراها بازی کرد:

  • "رام کردن رام کننده"
  • "هرطور که دوست داری"
  • "خوشبختی"
  • "افراد با وجدان پاک"
  • "وحشی ها"
  • "بیست سال بعد"

این زمانی بود که تماشاگران به طور خاص «برای دیدن ویتسین» به تئاتر می رفتند. حتی در آن زمان نیز موهبت جوانی محو نشدنی او خود را نشان داد. اصلا نمی توان حدس زد که او واقعا چند سال دارد؟ او در نمایش «ساعت بخیر» چندین فصل متوالی نقش یک جوان هفده ساله را بازی کرد، هرچند خودش مدت ها بود که مرز چهل سالگی را پشت سر گذاشته بود.

گئورگی ویتسین در فیلم "مردم تجاری"

شرکای او در تئاتر او را دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند ، اما در عین حال به راحتی او را "گوش" صدا می کردند ، که با این حال ، او از آن رنجیده نشد. ویتسین به طور رسمی به هیچ نقشی نزدیک نمی شد، او همیشه چیز جدیدی می آورد و تنظیماتی را در میزانسن انجام می داد که کارگردانان برجسته با آن موافق بودند. به طرز متناقضی، ویتسین با ظاهر خیره کننده جوان در نقش پیرمردهای تراژیکیک بهترین بود.

متأسفانه ویدیویی از اجراهایی که ویتسین در آن بازی می کرد باقی نمانده است.

فیلم شناسی

گئورگی ویتسین اولین نقش سینمایی خود را در سال 1945 در فیلم "سلام مسکو!" سپس در سه فیلم متوالی - "گلینکا"، "بهار"، "بلینسکی" - ویتسین نقش گوگول را بازی می کند، معلوم شد که بسیار شبیه و قانع کننده است.

شهرت واقعی ویتسین در سال 1954 پس از ایفای نقش واسیا وسنوشکین در فیلم "بازیکن جایگزین" به دست آمد. ویتسین سی و هفت ساله به طرز درخشانی یک ورزشکار تازه کار بیست و پنج ساله را بازی کرد و بلافاصله مورد علاقه مردم شد.

گئورگی ویتسین در فیلم "سلام، مسکو!"

دیگر نقش های شاخص ویتسین در فیلم های دهه 50:

  • "ماکسیم پرپلیتسا"
  • "شب دوازدهم"
  • "قتل در خیابان دانته"
  • "دن کیشوت"
  • "دختری با گیتار" و دیگران.

با وجود محبوبیت بسیار زیادش، گئورگی ویتسین همیشه فردی بسیار خصوصی و متواضع باقی ماند؛ وقتی طرفداران از او می خواستند عکسی را امضا کند، به خصوص دوست نداشت و از اظهار نظر در مورد بیوگرافی، زندگی شخصی، فرزندان و غیره خودداری می کرد.

سال 1961 سال خاصی در زندگی ویتسین بود. پس از اکران فیلم گایدایی "سگ باربوس و صلیب غیرمعمول"، تثلیث افسانه ای و بی نظیر بزدل، دانس و تجربه متولد شد. جالب است که بلافاصله بدون تست های اکران فقط ویتسین برای نقش ترسو تایید شد و نیکولین و مورگونوف باید برای این نقش ها به رقابت می پرداختند.

گئورگی ویتسین در فیلم "باربوس سگ و صلیب غیر معمول"

در مجموع، این سه نفر در 9 فیلم سینمایی شرکت کردند. البته مشهورترین آنها کمدی های گایدایی "عملیات "Y" و دیگر ماجراهای شوریک و "زندانی قفقاز یا ماجراهای جدید شوریک" است.

پس از آن، گئورگی ویتسین به ایفای نقش پرداخت و به عنوان صداپیشه و بازیگر دوبله در پروژه های بسیار متنوعی شرکت کرد. مهم ترین نقش های ویتسین:

  • "ازدواج بالزامینوف"
  • "12 صندلی"
  • "آقایان ثروتمند"
  • "دروغگوی اصلاح ناپذیر"
  • "نمیشه!"
  • "سفر پان حباب"

بعد از سال 1994 دیگر در فیلم بازی نکرد.

گئورگی ویتسین در فیلم "عملیات "Y" و سایر ماجراهای شوریک

گئورگی ویتسین - هنرمند ارجمند RSFSR و هنرمند خلق اتحاد جماهیر شوروی، مدال "برای کار شجاعانه در جنگ بزرگ میهنی 1941-1945" را اعطا کرد. و جوایز دیگر

زندگی شخصی

در زندگی شخصی وی، ماهیت متناقض ویتسین تا حدی آشکار شد. مردی آرام و بسیار با درایت، که شعارش «محافظه ماندن» بود، با این وجود همسر مدیر تئاتر ارمولوا، نیکولای خملوف را گرفت.

او به مدت بیست سال در یک ازدواج مدنی با دینا توپولوا، بازیگر زندگی کرد. به سختی می توان گفت که چه چیزی باعث این جدایی شده است. شاید گئورگی ویتسین شروع به فکر کردن کرد که باید در زندگی نامه و زندگی شخصی او فرزندانی وجود داشته باشد و دینا شانزده سال از او بزرگتر بود و به دلایل طبیعی نتوانست زایمان کند. اما حتی پس از جدایی و خانواده بودن، او را فراموش نکرد، تا آخرین ساعت او غذا و دارو تهیه کرد.

گئورگی ویتسین به همراه همسرش تامارا میچورینا

ویتسین همچنین با همسر رسمی خود، تامارا میچورینا، در تئاتر زادگاهش ملاقات کرد، جایی که او به عنوان یک سازنده لوازم جانبی مشغول به کار شد. بلافاصله پس از عروسی، این زوج صاحب یک دختر به نام ناتالیا شدند. گئورگی ویتسین هرگز در رسوایی ها یا امور شرکت نکرد و در تمام زندگی خود به همسرش وفادار ماند.

با کمال تعجب، جزئیات جالب بسیاری در ارتباط با شخصیت ویتسین وجود دارد که در تمام زندگی خود تلاش کرده است نامرئی بماند و تنها به چند مورد می توان اشاره کرد:

  • باکس آفیس جمع آوری شده در سراسر جهان توسط "Dog Barbos" و "Moonshiners" حدود 150 میلیون روبل است. در هالیوود، ویتسین قطعا یک میلیونر خواهد بود.
  • ویتسین گوشت نمی خورد، به طور جدی یوگا و مدیتیشن انجام می داد و این به او کمک کرد تا سال ها جوانی خود را حفظ کند.
  • ویتسین با حیوانات مهربان بود و مرتب به گربه ها، سگ ها و پرندگان غذا می داد. بسیاری از حیوانات بی خانمان در مراسم تشییع جنازه او جمع شدند - آنها با نیکوکار خود خداحافظی کردند.
  • ویتسین به الکل دست نزد. تنها باری که او مجبور به نوشیدن شد در صحنه معروف نزدیک بشکه آبجو در "زندانی قفقاز" بود، زمانی که دیالوگ "- زندگی، همانطور که می گویند، خوب است!" - یک زندگی خوب حتی بهتر است! هیچ نوشیدنی دیگری به جز آبجو طبیعی نمی خواست کف کند و ویتسین مجبور شد برای تنها بار در زندگی خود آن را بنوشد.
  • بسیاری از صحنه‌ها و خطوط معروف در کمدی‌های گایدایی بداهه‌پردازی‌های ویتسین در صحنه فیلمبرداری هستند. او نویسنده کلمات "کفش کیست؟"، سپر انسانی در جاده مسدود کننده مسیر ماشین در "زندانی قفقاز" و بسیاری از یافته های دیگر است.
  • ویتسین یک گرافیست عالی بود. کاریکاتورها و کارتون های او با استادی انجام می شود.
    ویتسین آپارتمان بزرگ خود را در مرکز به دخترش داد و او و همسرش در یک ساختمان کوچک "خروشچف" زندگی می کردند.

هنرمند خلق گئورگی ویتسین

مرگ گئورگی ویتسین

وضعیت سلامتی گئورگی ویتسین در سال 2001 به شدت بدتر شد. در یکی از کنسرت هایی که در آن شرکت کرد، بیمار شد. دخترش موفق شد او را در یک کلینیک نخبگان قرار دهد، اما سال ها تاثیر خود را گذاشت، مشکلات قلبی جدی نقش آفرینی کرد و در 21 اکتبر این بازیگر بزرگ درگذشت.

در کمال تعجب، متواضع ترین ستاره سینمای ما یکی از محسوس ترین آثار تاریخ سینما را از خود به جای گذاشت. ویتسین به یاد می‌آید، ویتسین دوست داشته می‌شود و تا زمانی که تئاتر و هنر سینما زنده است، دوست داشته می‌شود.


2024
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه