12.12.2021

توییتر استالین بهترین است. گولاگ - اساس اقتصاد شوروی در دوره استالین؟ مصاحبه سازنده «استالینگولاگ» با «باران»


https://www.site/2017-12-28/sozdatel_stalingulaga_dal_intervyu_dozhdyu

"کسی برای اتحاد؟ مخالف؟! آیا تو جدی هستی؟"

مصاحبه سازنده «استالینگولاگ» با «باران»

خالق پرطرفدارترین کانال تلگرامی و توییتری ناشناس «استالینگولاگ» در مصاحبه ای درباره اینکه چقدر برای پروژه خود وقت می گذارد، اینکه آیا آمارها را دنبال می کند و آینده کشور را چگونه می بیند صحبت کرد.

به گفته او، او ناشناس می ماند زیرا "نمی خواهد چهره خود را بفروشد" زیرا هیچ جاه طلبی سیاسی ندارد. او به طور تصادفی کانال را ایجاد کرد. در ابتدا می خواستم میهن پرستان را ترول کنم، اما شوخی "کشیده شد".

خالق «Stalingulag» تنها 20 دقیقه در روز را صرف پرکردن کانال خود می کند. من درک می کنم که در روسیه مدرن برای مردم، به ویژه کسانی که در رسانه ها کار می کنند، بسیار دشوار است که بپذیرند کانالی وجود دارد که یک پروژه تجاری نیست، توسط تیمی از کپی رایترها اداره نمی شود، منافع کسی را نمایندگی نمی کند. آمار و ارقام غیر ضروری را دنبال نمی کند، زیرا نیازی به گزارش به کسی و توجیه هزینه ها ندارد. من نمی توانم باور کنم که امروز، در سال 2017، شما فقط می توانید در اوقات فراغت خود در مورد آنچه در مورد آن فکر می کنید بنویسید و صدها هزار نفر آن را بخوانند، تصورش سخت است، اما واقعیت دارد. .

وقتی از نویسنده پرسیده شد که هزینه کانال خود را چقدر برآورد می کند، نویسنده با خنده گفت: "در یک تماس، رفیق سرگرد." به گفته او، او مرتباً پیشنهادهایی برای فروش دریافت می کند. تهدیداتی نیز وجود دارد.

"نظری وجود دارد که کانال شما پروژه کرملین است و شما شخصاً کارمند اداره ریاست جمهوری هستید. لطفا نظر بدهید" باران می پرسد.

"نظری وجود دارد که زمین صاف است. نویسنده پاسخ می دهد اگر در مورد همه مزخرفات نظر بدهم، خودم دیوانه خواهم شد.

به نظر او، مردم روسیه در مورد آنچه برای آنها اتفاق می افتد مقصر نیستند. «آیا تقصیر دختر است که به او تجاوز شده است؟ خوب، برخی معتقدند که اگر او در دامن کوتاه بود، پس بله، در اصل، او مقصر است. همچنین، برخی از مردم فکر می کنند که فردی در روسیه از قبل مقصر به دنیا آمده است و او سزاوار همه بی عدالتی است. البته سرزنش قربانی آسان و خوشایند و بی خطر است، اما من نظر دیگری دارم.

یکی از اسطوره های سیاهی که دوره شوروی تاریخ میهن را تحقیر می کند، این عقیده است که صنعتی شدن استالین توسط زندانیان گولاگ انجام شد و سیستم اردوگاهی اساس اقتصاد شوروی اتحاد جماهیر شوروی در زمان سلطنت استالین بود. اسطوره گولاگ در طول سال‌های پرسترویکا و «دهه 1990» چنان متورم شد که هرگونه تلاش برای ارائه مطالبی که این افسانه را رد کند، به معنای واقعی کلمه با خصومت مواجه شد. الکساندر سولژنیتسین با "مجمع الجزایر گولاگ" جعلی خود همچنان بت دست نخورده روشنفکران روسیه است که در سطح رسمی پذیرفته شده است.

با این حال، واقعیت به دور از حدس و گمان نویسندگانی است که افسانه های ضد شوروی و ضد روسی را توسعه می دهند. برای شروع، لازم به ذکر است که ایده استفاده از نیروی کار زندانیان و همچنین اجرای عملی این ایده، سابقه طولانی دارد و نمی توان آن را تنها ویژگی تاریخ شوروی نامید. تاریخ تقریباً تمام ایالت‌های کره زمین و حتی امپراتوری روسیه، نمونه‌های بسیار قابل توجهی از استفاده در مقیاس وسیع از کار زندان را ارائه می‌دهد. اصول اساسی سیستم مجازات - الزام کار برای زندانیان، سیستم اعتبارات، مشارکت محکومان برای توسعه اقتصادی حومه، قبلاً در امپراتوری روسیه وجود داشت.

در دوره 1917 تا 1929، از نیروی کار زندانیان در اتحاد جماهیر شوروی استفاده ضعیفی می شد. در این دوره، دولت به سادگی نیازی به جذب توده های قابل توجهی از محکومان به کار نداشت. این کشور در سطح سال 1913 دوره بهبود اقتصادی را سپری می کرد، نیازی به راه اندازی ظرفیت های اضافی، برای گسترش پایه منابع صنعت و محصولات کشاورزی اضافی وجود نداشت. نیروی کار غیر ماهر زندانیان می تواند برای کارهای انبوه مانند ساخت و ساز، کشاورزی، معدن استفاده شود. اما در دهه 1920 نیازی به کار در مقیاس بزرگ از این نوع نبود. در همان زمان، دولت با کمبود بودجه مواجه شد، بنابراین به دنبال اشکال جدیدی از سازماندهی کار اجباری در سیستم اصلاح و تربیت بود که بتواند سودآور باشد.

تشکیل گولاگ (اداره اصلی اردوگاه های کار اصلاحی، سکونتگاه های کارگری و مکان های حبس) نتیجه تعدادی از عوامل اقتصادی و اجتماعی بود که با روند صنعتی شدن و جمعی سازی اجباری همراه بود. دولت اتحاد جماهیر شوروی می خواست به بهای کار خود به حداکثر پس انداز در نگهداری زندانیان دست یابد. در عین حال، برای اجرای پروژه های مهم در مناطق کم جمعیت یا خالی از سکنه، توسعه اقتصادی و اسکان آنها نیاز به گسترش پایگاه منابع، جذب منابع نیروی کار اضافی وجود داشت.

نقاط عطف اصلی در راه ایجاد گولاگ:

فرمان کمیته اجرایی مرکزی روسیه و شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی در 26 مارس 1928 "در مورد سیاست تنبیهی و وضعیت مکان های بازداشت". این سند سازمان های تعزیراتی را به اجرای وظایفی با ماهیت اقتصادی هدایت می کرد.

در 13 مه 1929، بر اساس پیشنهادات OGPU، کمیساریای مردمی دادگستری و امور داخلی RSFSR، قطعنامه دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد بلشویک ها صادر شد. این آغاز تحولی قاطع در نظام ندامتگاهی بود. پیشنهاد شد که به سیستم استفاده انبوه از کار زندانیان جنایتکار (با دریافت دستمزد توسط آنها) که بیش از سه سال محکومیت داشتند، سوئیچ شود. بر اساس قطعنامه دفتر سیاسی، یک کمیسیون ویژه متشکل از کمیسر دادگستری خلق RSFSR نیکولای یانسون، معاون رئیس OGPU جنریخ یاگودا، دادستان RSFSR نیکولای کریلنکو، کمیسر مردمی امور داخلی RSFSR ایجاد شد. ولادیمیر تولماچف RSFSR و نیکولای اوگلانوف کمیسر خلق کار. تقریباً بلافاصله، اصل پاداش برای زندانیان به تصویب رسید که بلافاصله ایده "کار برده" را منفجر می کند.

در 23 مه 1939، قطعنامه ای از دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد بلشویک ها به تصویب رسید که تصمیم در مورد تجدید ساختار اساسی سیستم مجازات را تصویب کرد. بر اساس آن، زندانیانی که بیش از سه سال حبس داشتند به اردوگاه‌های کار اجباری منتقل شدند. کسانی که دوره های کوتاه تری داشتند تحت صلاحیت NKVD باقی ماندند. زندان ها دیگر محل بازداشت نبودند و تنها به عنوان بازداشتگاه های پیش از محاکمه و گذرگاه ها شروع به کار کردند. وظیفه سازماندهی اردوهای جدید به OGPU سپرده شد. ماهیت اصلاح نظام اصلاح و تربیت جنایی اتحاد جماهیر شوروی این بود که در زمینه عملکرد اصلاحی، روش های زندان با روش های نفوذ خارج از زندان با سازماندهی کار در اردوگاه های منزوی جغرافیایی با رژیم خشن جایگزین شد. در حوزه اقتصادی، زندانیان مجبور بودند در مناطق دورافتاده کار کنند که به دلیل دور بودن یا سختی کار، کمبود نیروی کار وجود دارد. قرار بود اردوگاه ها در اسکان مناطق جدید پیشگام باشند. علاوه بر این، یاگودا تعدادی از اقدامات کمک اداری و اقتصادی را به آزادگان پیشنهاد کرد تا آنها را تشویق کند که در مناطق دورافتاده اتحاد جماهیر شوروی باقی بمانند و حومه ها را با آنها پر کنند.

بر اساس قطعنامه های دفتر سیاسی، در 17 ژوئیه 1929، شورای کمیسرهای خلق قطعنامه ای "در مورد استفاده از کار زندانیان جنایتکار" را به تصویب رساند که OGPU و سایر بخش های مرتبط را موظف می کند که فورا مجموعه ای از اقدامات را توسعه دهند. استعمار مناطق توسعه یافته برای اجرای این طرح، چندین اصل اصلی تدوین شد. زندانیانی که شایسته رفتار خود بودند و خود را در محل کار متمایز می کردند، حق اسکان رایگان را دریافت کردند. کسانی که توسط دادگاه از حق انتخاب آزادانه محل سکونت محروم شده بودند و مدت حبس خود را سپری کرده بودند، رها شدند تا در منطقه معین مستقر شوند و به آنها زمین داده شد.

در پایان سال 1929، تمام اردوگاه های کار اصلاحی (ITL) به خودکفایی منتقل شدند و از پرداخت مالیات بر درآمد و مالیات بر گردش تجاری معاف شدند. این امر بار هزینه های نگهداری زندانیان را از دوش دولت برداشت. در 7 آوریل 1930، فرمان شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی "مقررات اردوگاه های کار اصلاحی" صادر شد. در 25 آوریل 1930، به دستور OGPU شماره 130/63، اداره اردوگاه OGPU (ULAG) سازماندهی شد، از نوامبر 1930 به آن گولاگ می گفتند. وظیفه اصلی آن همانگونه که از اسطوره سیاه گولاگ بر می آید، "نابودی مردم" نبود، بلکه توسعه اقتصادی مناطق دورافتاده اتحاد جماهیر شوروی بود.

در سال 1933، قانون کار اصلاحی جدید RSFSR به تصویب رسید که اصل کار اجباری برای زندانیان را تثبیت کرد. علاوه بر این، قانون به طور قانونی اصل پرداخت اجباری برای کار انجام شده را تعیین کرد. حتی پیش از این نیز در آیین نامه اردوگاه های کار اجباری اشاره شده بود که همه محکومان متناسب با ماهیت کار انجام شده جیره غذایی دریافت می کنند. تعمیر و نگهداری عمومی و کلیه خدمات به صورت رایگان ارائه شد. مهمترین روش افزایش بهره وری کار زندانیان سیستم جبران بود: یک روز کاری که بیش از هنجار تعیین شده بود برای یک و نیم تا دو روز تقویمی ترم محاسبه می شد و برای کار به خصوص سخت - برای سه. . در نتیجه، مجازات می تواند به میزان قابل توجهی کاهش یابد.

نقش اقتصادی گولاگ در اجرای طرح های صنعتی سازی

یکی از مهمترین زمینه های فعالیت اقتصادی ITL، احداث خطوط ارتباطی بود. در دهه 1920، تعدادی از مشکلات عمده در زمینه ارتباطات حمل و نقل به وجود آمد که بر توانایی دفاعی دولت تأثیر منفی گذاشت. سیستم حمل و نقل نتوانست با رشد روزافزون حمل و نقل کالا کنار بیاید و این امر اجرای نه تنها برنامه های توسعه اقتصاد، بلکه برای ارتقای امنیت آن را نیز به خطر انداخت. دولت توانایی انتقال سریع مواد، منابع جمعیتی، نیروها را نداشت (این مشکل حتی در امپراتوری روسیه وجود داشت و به یکی از پیش نیازهایی تبدیل شد که منجر به شکست در جنگ روسیه و ژاپن شد).

به همین دلیل بود که در سالهای برنامه پنج ساله اول، پروژه های حمل و نقل بزرگ و مهمتر از همه راه آهن اجرا شد که دارای اهمیت اقتصادی و نظامی-استراتژیک بود. چهار راه آهن و دو جاده بدون ریل ساخته شد. در سال 1930، ساخت یک خط انشعاب 29 کیلومتری به Apatity Khibiny به پایان رسید، کار بر روی ساخت یک راه آهن 275 کیلومتری Syktyvkar - Pinega آغاز شد. در قلمرو خاور دور، OGPU ساخت یک خط راه آهن 82 کیلومتری Pashennaya - Bukachachi، در راه آهن Trans-Baikal در شرق سیبری - یک بخش 120 کیلومتری از راه آهن Tomsk - Yeniseisk را سازماندهی کرد. سیکتیوکار، کیم و اوختا توسط مسیرهایی به طول 313 و 208 کیلومتر به هم متصل شدند. نیروی کار زندانیان در مناطقی که جمعیت محلی عملاً غایب بودند یا نمی توانستند در کار اصلی شرکت کنند استفاده می شد. این پروژه های ساختمانی با هدف ایجاد یک پایگاه اقتصادی در مناطق دورافتاده، توسعه نیافته و مهم استراتژیک کشور (فعالیت اصلی ITL) انجام شد.

محبوب ترین پروژه ساخت و ساز در میان افشاگران مختلف دوران استالین، ساخت کانال دریای سفید-بالتیک بود که بین سال های 1931 و 1933 ساخته شد. اما اجرای این پروژه ارتباط مستقیمی با امنیت اتحاد جماهیر شوروی داشت. برای اولین بار، پس از کودتای اکتبر 1917، مسئله احداث کانال در روسیه شوروی مطرح شد. این ایده خیلی زودتر به وجود آمد ، طرح ساخت یک کانال قابل کشتیرانی متعلق به تزار پیتر بود و در طول جنگ شمالی با سوئد ظاهر شد. در قرن 19، چهار پروژه ساخت کانال توسعه یافت: در سال 1800 - پروژه F. P. Devolan، 1835 - پروژه Count A. Kh به دلیل هزینه زیاد اجرا نشد. در سال 1918، شورای اقتصاد ملی شمال طرحی را برای توسعه سیستم حمل و نقل منطقه ایجاد کرد. این طرح شامل ساخت راه آهن White Sea-Ob و کانال Onega-White Sea بود. قرار بود این ارتباطات روابط اقتصادی بین منطقه صنعتی شمال غربی و سیبری را فراهم کند تا مبنایی برای توسعه مناطق نفت خیز اوختو-پچرسک و معدن کولا شود. با این حال، در طول جنگ داخلی و مداخله، و سپس احیای کشور، این برنامه ها کنار گذاشته شد.

در سال 1930، شورای کار و دفاع اتحاد جماهیر شوروی به موضوع ساخت کانال بازگشت که با مشکل امنیت کشور مرتبط بود - کشور همسایه فنلاند سپس سیاست ضد شوروی را دنبال کرد و روی حمایت سایر کشورهای غربی حساب کرد. در مبارزه با روسیه شوروی. علاوه بر این، منابع بیولوژیکی اتحاد جماهیر شوروی در شمال به طور خستگی ناپذیر توسط تعدادی از قدرت های غربی غارت شد، نروژ به ویژه برجسته بود. هیچ چیزی برای مخالفت با این دزدی دریایی ماهیگیری اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت، زیرا ناوگان شمالی هنوز وجود نداشت (ناوگان نظامی شمال در سال 1933 ایجاد شد).

این کانال قرار بود به یک هدف استراتژیک تبدیل شود و طیف وسیعی از وظایف را حل کند:

  • افزایش توانایی حفاظت از شیلات و مسیرهای تجارت داخلی بین نقاط مجزای ساحل و آبراه های اصلی که به داخل خشکی می روند. این کار با امکان انتقال کشتی های جنگی و زیردریایی ها از دریای بالتیک به دریای سفید حل شد.
  • این امکان برای نیروهای دریایی شوروی فراهم شد تا در خطوط دریایی دشمن وارد عمل شوند، به تجارت دریایی آسیب برسانند و بر کل رژیم کشتیرانی تجاری در دریای شمال و بخش شرقی اقیانوس اطلس فشار وارد کنند.
  • حفظ ارتباط با دنیای خارج با توجه به این واقعیت که در صورت تمایل، دشمن می تواند به راحتی دریای بالتیک و سیاه را مسدود کند، وجود یک خروج آزاد از طریق شمال در زمان جنگ اهمیت استراتژیک پیدا کرد.
  • ظهور یک عامل بازدارنده در برابر دشمنان احتمالی. برای فنلاند، که مستقیماً شمال غرب شوروی را تهدید می کرد، وجود کانال عاملی قوی در فشار بر سیاست خارجی آن بود.
  • افزایش فرصت ها برای تعامل بین ارتش سرخ و نیروهای دریایی در ساحل و در مناطق دریاچه ها و رودخانه های داخلی مرتبط با سیستم دریای سفید-بالتیک.
  • انتقال سریع کشتی های انفرادی و کل تشکیلات نظامی از یک تئاتر به صحنه دیگر در زمان جنگ امکان پذیر شد.
  • افزایش فرصت برای تخلیه در داخل کشور؛
  • در زمینه اقتصاد: لنینگراد و مسیرهای دریایی آن به غرب با آرخانگلسک، بنادر دریای سفید و سواحل شبه جزیره کولا و از طریق مسیر دریای شمالی - با سیبری و خاور دور مرتبط بود. یک خروجی از بالتیک به اقیانوس منجمد شمالی و از طریق آن با تمام بنادر اقیانوس جهانی وجود داشت. ارتباط شمال با سیستم آبی مارینسکی و از طریق آن با مناطق داخلی کشور با دسترسی به دریای خزر و دریای سیاه (پس از تکمیل کانال ولگا-دون) فراهم شد. فرصت هایی برای ساخت نیروگاه های برق آبی بر روی سدها برای به دست آوردن منابع انرژی ارزان به وجود آمد. بر پایه انرژی ارزان قیمت، امکان توسعه تمام بخش های اقتصاد ملی شمال اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت. فرصتی برای استفاده کامل تر از مواد خام، از جمله مواردی که هنوز دست نخورده بودند، وجود داشت.

در 3 ژوئن 1930، با حکم STO اتحاد جماهیر شوروی، کار ساخت این کانال آغاز شد. این قطعنامه به امکان مشارکت در کار زندانیان اشاره کرد. قبلاً در 2 اوت 1933 ، با حکم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد بلشویک ها و شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی ، کانال دریای سفید - بالتیک به عنوان یکی از آبراه های فعال اتحاد جماهیر شوروی ثبت شد. اتحاد. اتصال. 128 سازه هیدرولیکی در طول مسیر کانال ساخته شد: 49 سد و 33 کانال مصنوعی، 19 قفل، 15 سد و 12 سرریز. 21 میلیون متر مکعب خاک انتخاب، 390 هزار متر مکعب بتن ریزی و 921 هزار متر مکعب سازه ردیفی انجام شد. هزینه کل کار انجام شده 101.3 میلیون روبل برآورد شد.

مشارکت اولیه زندانیان در ساخت و ساز تنها در 600 نفر اندازه گیری شد که در مهمانی های نظرسنجی مورد استفاده قرار گرفتند. در اواسط سال 1931، تعداد زندانیان درگیر به 10000 نفر افزایش یافت. در ابتدا، منابع کار برای کار توسط Solovetsky ITL، سپس اردوگاه Solovetsky و Karelian-Murmansk OGPU تامین می شد. در سپتامبر 1931، کل پرسنل Syzran ITL به Belomorstroy اعزام شدند. در اواسط نوامبر 1931، بر اساس این اردوگاه های کار، اردوگاه کار دریای سفید-بالتیک تشکیل شد. میانگین سالانه زندانیان مستعمل 64.1 هزار نفر بوده است. اوج کار روی کانال در پاییز سال 1932 اتفاق افتاد، در آن زمان تعداد زندانیان به حداکثر مقدار خود رسید - 125 هزار نفر. مرگ و میر در دریای سفید-بالتیک ITL: در سال 1931 - 1438 محکوم (2.24٪ از میانگین تعداد سالانه زندانیان)، در سال 1932 - 2010 نفر (2.03٪)، در سال 1933 - 8870 زندانی (10.56٪). این به این دلیل بود که نیمه دوم سال 1932 بیشترین میزان کار سخت را شاهد بودیم. علاوه بر این، وضعیت غذا در کشور در سال 1932 بدتر شد (قحطی 1932-1933) که بر تغذیه زندانیان و وضعیت پر کردن مجدد تأثیر گذاشت. این به وضوح از کاهش شدید هنجارهای غذایی ماهانه برای سال های 1932-1933 مشهود است: هنجار آرد از 23.5 کیلوگرم برای هر نفر در سال 1932 به 17.17 کیلوگرم در سال 1933 کاهش یافت. غلات از 5.75 تا 2.25 کیلوگرم؛ پاستا از 0.5 تا 0.4 کیلوگرم؛ روغن نباتی از 1 تا 0.3 لیتر؛ شکر از 0.95 تا 0.6 کیلوگرم و غیره.

اما حتی در این شرایط، کسانی که هنجارها را برآورده و بیش از حد برآورده کردند، جیره نان افزایش یافته دریافت کردند - تا 1200 گرم، به اصطلاح. غذای ممتاز و پاداش نقدی. علاوه بر این، کسانی که استانداردهای خروجی را بیش از حد برآورده کردند، اعتباری سه روز کاری برای یک دوره پنج روزه تقویمی دریافت کردند (برای کارگران شوک، اعتبار دو روز بود). طبیعتاً در غیر این صورت مجازات به صورت کاهش سهمیه، ابطال اعتبارات و انتقال به واحدهای با امنیت بالا اعمال می شد. باید در نظر گرفت که این افراد در تفرجگاه نبودند، بلکه در حال گذراندن دوران محکومیت خود برای جنایت بودند. در عین حال، دلیلی وجود ندارد که شرایط بازداشت زندانیان را ظالمانه یا وحشیانه بدانیم. کشور در یک دوره انتقالی سخت قرار داشت، بنابراین وضعیت زندانیان با وضعیت کشور مناسب بود.

ارزش این کانال برای کشور بسیار زیاد بود. به ویژه، عبور کشتی ها از لنینگراد به آرخانگلسک از 17 به 4 روز کاهش یافت. اکنون این مسیر از قلمرو شوروی عبور می کرد که امکان ایجاد آزادانه یک گروه دریایی قدرتمند در شمال روسیه را فراهم می کرد. علاوه بر این، عبور 17 روزه از بالتیک در اطراف اسکاندیناوی، بدون پایگاه های میانی که در آن امکان تکمیل منابع و انجام تعمیرات وجود داشت، برای کشتی های با جابجایی متوسط ​​و کوچک غیرممکن بود. اهمیت نظامی-استراتژیک زیاد کانال دریای سفید-بالتیک منجر به تأثیر اقتصادی مثبت عظیمی شد.

در دهه 1920 و اوایل دهه 1930، جنگ های "ماهی" و "فک" با نروژ و انگلیس در دریای سفید جریان داشت. هر سال بهار صدها قایق ماهیگیری انگلیسی و نروژی وارد دریای سفید می شدند و با بهره گیری از بی اهمیتی نیروی دریایی شوروی و خدمات مرزی، منابع بیولوژیکی اتحاد جماهیر شوروی را غارت می کردند. تلاش‌های گارد مرزی شوروی برای توقف این فعالیت بلافاصله با نفوذ کشتی‌های جنگی غربی که در این آب‌ها رفت و آمد می‌کردند، مواجه شد. نروژی ها و انگلیسی ها هر فصل اسکادران های خود را به این آب ها می فرستادند. در 1929-1930. حتی به یک آتش توپخانه هم رسید. "مهمانان" ناخوانده به خاک شوروی شلیک کردند. پس از انتقال کشتی‌ها و زیردریایی‌های دریایی از طریق کانال به شمال و ایجاد ناوگان نظامی شمال، کشتی‌های نروژی-انگلیسی از قلمرو شوروی ناپدید شدند. از سال 1933 تا تابستان 1941، 6 عملیات در کانال دریای سفید - بالتیک برای انتقال ناوشکن ها، 2 عملیات برای عبور نگهبانان و 9 عملیات برای هدایت زیردریایی ها انجام شد. علاوه بر این، سه واحد جنگی - ناوشکن "استالین" و "وویکوف"، زیردریایی Shch-404، در امتداد مسیر دریای شمال به ناوگان اقیانوس آرام منتقل شدند. در مجموع، در این مدت، 10 ناوشکن، 3 نگهبان و 26 زیردریایی از طریق کانال به ناوگان شمالی (از 11 مه 1937، ناوگان شمال) منتقل شدند.

دشمنان اتحاد جماهیر شوروی به خوبی از اهمیت استراتژیک کانال دریای سفید-بالتیک آگاه بودند. در سال 1940، زمانی که در طول جنگ شوروی و فنلاند، فرماندهی نظامی انگلیس و فرانسه در حال برنامه ریزی عملیات نظامی علیه اتحاد جماهیر شوروی بود، دریاسالار دارلان اصرار داشت که این سازه را دست نخورده تصرف کند و آن را کلید تصرف لنینگراد می دانست. ارتش فنلاند همچنین اهمیت کانال را در برنامه های خود، برنامه های عملیاتی خود برای تصرف آن یا ناتوانی سازه های اصلی در نظر گرفت. به گفته فنلاندی ها، کانال دریای سفید - بالتیک پشتیبانی اصلی اتحاد جماهیر شوروی در کارلیا بود. ارتش آلمان نیز به این کانال اهمیت زیادی می داد.

در 1933-1941. همانطور که حامیان لیبرالیسم اغلب می خواهند نشان دهند، زندانیان سهم قابل توجهی، اما به دور از تعیین کننده بودن، در توسعه اقتصاد ملی اتحاد جماهیر شوروی داشتند. به ویژه، اگر کل شبکه راه آهن اتحادیه تا ابتدای سال 1941 بالغ بر 106.1 هزار کیلومتر بود که 35.8 هزار کیلومتر آن در طول سال های قدرت شوروی ساخته شد، واحدهای اقتصادی OGPU - NKVD حدود 6.5 هزار کیلومتر را تشکیل می دادند. کیلومتر ایجاد ارتباطات حمل و نقل توسط زندانیان، همانطور که در اسناد اساسی تعریف شده است، در مناطق دور افتاده و مهم استراتژیک کشور انجام شد.

کار زندانیان نیز نقش مشابهی در ساخت بزرگراه ها داشت. در سال 1928 اوضاع در این منطقه بسیار سخت بود. اگر در ایالات متحده آمریکا در هر 100 متر مربع کیلومتر 54 کیلومتر جاده آسفالت شده و ایالت همسایه لهستان (که نمی توان آن را ثروتمند نامید) 26 کیلومتر و سپس در اتحاد جماهیر شوروی - فقط 500 متر (البته لازم است که گستره های گسترده ای را در نظر گرفت. کشور). چنین وضعیتی در بزرگراه ها خسارت اقتصادی عظیمی به کشور وارد کرد و توان دفاعی آن را کاهش داد. در 28 اکتبر 1935، با حکم کمیته اجرایی مرکزی و شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی، اداره مرکزی مستقل سابق بزرگراه ها و جاده های خاکی و حمل و نقل موتوری به عنوان دفتر مرکزی به NKVD منتقل شد. در سال 1936، ستاد جدید وظیفه تامین نیروی کار برای ساخت، تعمیر و استفاده از تمام جاده‌های اتومبیلرانی و اسب‌کشی با اهمیت اتحادیه‌ای، جمهوری، منطقه‌ای و منطقه‌ای (به استثنای جاده‌هایی که در منطقه تا 50 کیلومتر از مرز اتحاد جماهیر شوروی). مقر جدید GUShOSSDOR NKVD (اداره اصلی بزرگراه ها) نام گرفت. وظیفه ساخت بزرگراه های استراتژیک به این وزارت سپرده شد: مسکو - مینسک و مسکو - کیف.

دولت کارهای زیادی انجام داد که اقتصاد ملی و توانایی دفاعی دولت را تقویت کرد. بنابراین ، در پایان سال 1936 ، 2428 کیلومتر جاده به بهره برداری رسید (بیشتر آنها در خاور دور - 1595 کیلومتر). از سال 1936 تا آغاز جنگ بزرگ میهنی، اداره اصلی بزرگراه ها ساخت و راه اندازی بیش از 50 هزار کیلومتر جاده از انواع مختلف را تضمین کرد. بیشتر آنها در شرق دور و در غرب اتحاد جماهیر شوروی (اوکراین، بلاروس، منطقه لنینگراد) ساخته شده اند.

کار محکومین نیز نقش مهمی در ساخت بسیاری از تأسیسات صنعتی از جمله مجتمع نظامی-صنعتی داشت. به عنوان مثال، کارگران زندانیان یک کارخانه کشتی سازی در Komsomolsk-on-Amur ساختند: تخمگذار اولین شی در تابستان 1933 انجام شد، و در تابستان 1936 شرکت رسما شروع به کار کرد، تا اینکه در سال 1941 دو زیردریایی اول شروع به کار کردند. راه اندازی شد. ایجاد پایگاه کشتی سازی در خاور دور برای کشور اهمیت زیادی داشت؛ بدون آن، دوباره پر کردن ناوگان اقیانوس آرام بسیار دشوار بود.

آنها با کمک محکومین شروع به ساختن پایگاه دریایی برای ناوگان بالتیک در خلیج لوگا کردند. این پایگاه قرار بود کرونشتات را که خیلی نزدیک به مرز بود، تخلیه کند. زندانیان در ساخت یک شرکت کشتی سازی در منطقه آرخانگلسک، کارخانه Severonickel در شبه جزیره کولا شرکت کردند. از نیروی کار زندانیان نیز برای حل مشکل تامین سوخت و مواد خام ارزان قیمت صنعت لنینگراد استفاده شد. لنینگراد یکی از مراکز صنعتی اصلی اتحاد جماهیر شوروی بود: در آغاز سال 1941، شرکت های این شهر بیش از 10٪ از کل محصولات صنعتی اتحاد جماهیر شوروی، 25٪ محصولات مهندسی سنگین، 84٪ از توربین های بخار، حدود نیمی را تولید کردند. تجهیزات بویلر، یک سوم تجهیزات برق، تمام توربین های نیروگاهی. علاوه بر این، کارخانه های لنینگراد بیش از نیمی از زره، تقریباً تمام اسلحه ها و تاسیسات توپخانه دریایی، بیش از 40٪ از تانک ها را تا آغاز جنگ تولید کردند. در پایتخت دوم اتحادیه، 7 شرکت از 25 شرکت کشتی سازی موجود تا آغاز جنگ در کشور شوروی مستقر بودند. اما صنعت لنینگراد یک مشکل بزرگ داشت: سوخت و مواد خام باید از راه دور منتقل می شد (این منجر به افزایش هزینه تولید حدود 30-40٪ شد). رهبری کشور مسئله ایجاد پایه سوخت و متالورژی خود را برای صنعت لنینگراد مطرح کرد. صنعت لنینگراد بر پایه Severnickel، کارخانه متالورژی Cherepovets، معادن زغال سنگ Pechersk و Vorkuta، یک کارخانه آلومینیوم در Kandalaksha، سه شرکت چوب شیمیایی و پنج کارخانه خمیر سولفیت - مبنای تولید باروت بود.

زندانیان گولاگ همچنین نقش مهمی در روند ایجاد شرکت در صنعت هوانوردی و زیرساخت های زمینی نیروی هوایی اتحاد جماهیر شوروی داشتند. در آستانه جنگ بزرگ میهنی، زندانیان 254 فرودگاه (عمدتاً در غرب کشور) ساختند.

در آغاز سال 1941، 1،929،000 نفر در اردوگاه ها و مستعمرات (شامل 1.68 میلیون مرد در سن کار) بودند. لازم به ذکر است که در آن زمان تعداد کل کارگران در اقتصاد ملی شوروی 23.9 میلیون نفر و کارگران صنعتی - 10 میلیون نفر بود. در نتیجه، محکومان گولاگ در سن کار حدود 7 درصد از کل طبقه کارگر اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می دادند. این رقم بی طرفانه گواه سهم زندانیان در توسعه اقتصاد کشور است. این 7 درصد به سادگی قادر به ساختن همه شرکت ها در طول برنامه های پنج ساله اتحادیه نبودند. بله، سهم زندانیان قابل توجه است، در تعدادی از زمینه ها بسیار محسوس است، این را نباید فراموش کرد. با این حال، صحبت در مورد سهم تعیین کننده محکومان در ساختن اقتصاد استالینیستی احمقانه و حتی پست است.

GULAG نقش مهمی در طول جنگ بزرگ میهنی ایفا کرد. در ژوئیه و نوامبر 1941، به پیشنهاد رهبری NKVD، هیئت رئیسه شورای عالی احکامی را در مورد عفو و آزادی زندانیان به تصویب رساند که به صورت سازماندهی شده به ادارات ثبت نام و ثبت نام نظامی ارسال شده بودند. در مجموع ، در طول سالهای جنگ بزرگ میهنی ، 975 هزار نفر به صفوف نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی اعزام شدند که با هزینه آنها 67 لشکر پرسنل شدند. فعالیت اصلی گولاگ در طول جنگ همچنان اقتصادی بود. بنابراین در آگوست 1941 فهرستی از 64 پروژه تعیین شد که تکمیل آنها در اولویت قرار داشت. از جمله ساخت کارخانه های هواپیماسازی کویبیشف و تعدادی دیگر از شرکت های دفاعی در شرق کشور بود. در طول سال های جنگ، سیستم موسسات کار اصلاحی کمیساریای خلق امور داخلی تولید کرد: 14٪ نارنجک دستی و مهمات خمپاره، 22٪ مین های مهندسی. سایر مواد نظامی نیز تولید شد: 1.7 میلیون ماسک گاز، 22 میلیون واحد یونیفرم (12 درصد کل تولید)، 500000 سیم پیچ برای کابل تلفن، 30000 قایق درگ کوتاه برای نیروهای سیگنال و غیره. همچنین دیگ هایی برای سربازان و دیگ های بخار تولید شد. پخت و پز غذا، قمقمه، آشپزخانه صحرایی، مبلمان پادگان، محل فرار از آتش، اسکی، بدنه ماشین، تجهیزات بیمارستان ها و موارد دیگر.

استفاده از منابع کارگری گولاگ در صنعت گسترش یافت. قبل از جنگ، 350 شرکت اتحاد جماهیر شوروی از نیروی کار زندانیان استفاده می کردند، پس از شروع جنگ بزرگ میهنی، تعداد آنها تا سال 1944 به 640 افزایش یافت. استفاده از نیروی کار زندانیان در ساخت سرمایه نیز ادامه یافت. با تلاش زندانیان، یک کارخانه بزرگ متالورژی چلیابینسک ساخته شد. از نیروی کار محکومین در استخراج طلا، زغال سنگ و سایر منابع مهم استفاده می شد.

با کمک سیستم گولاگ در طول سال های جنگ، چندین کار استراتژیک مهم حل شد که برای کشور اهمیت اساسی داشت:

  • در پاییز - زمستان 1941، شاخه ای از راه آهن Soroka (بلومورسک) - Obozerskaya در امتداد ساحل دریای سفید ساخته شد. پس از اینکه دشمن راه آهن کیروف را قطع کرد، این جاده تنها ارتباط زمینی شد که "قاره" را با شبه جزیره کولا وصل می کرد، جایی که محموله Lend-Lease به آنجا رسید.
  • - در 23 ژانویه 1942، کمیته دفاع دولتی تصمیم به ساخت جاده ای از اولیانوفسک به استالینگراد گرفت. بخش قابل توجهی از این مسیر با کمک اداره کل قرارگاه های راه آهن احداث شد. NKVD زمانی که جاده از دشت سیلابی ولگا عبور کرد، پروژه ای را توسعه داد، که باعث شد تعداد پل ها و مسیرهای انحرافی بزرگ را تا حد زیادی کاهش دهد. برای سرعت بخشیدن به کار، ریل ها فوراً از بخش هایی از خط اصلی بایکال آمور که به دلیل وقوع جنگ متوقف شده بودند، برداشته شد و به ولگا منتقل شد. قبلاً در 7 اوت 1942 ، بخش اصلی جاده از ایستگاه ایلوونیا به کامیشین به بهره برداری رسید. به طور کلی جاده استالینگراد-پتروف وال-ساراتوف-سیزران به طول 240 کیلومتر در 100 روز به بهره برداری رسید.

بنابراین، چه قبل از جنگ و چه در طول جنگ، فعالیت های اقتصادی گولاگ نقش بسزایی داشت. با این حال، دلیلی وجود ندارد که بگوییم زندانیان اردوگاه تقریباً کل اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی را در زمان استالین ساخته اند. تاریخچه ظهور و فعالیت واحدهای اقتصادی OGPU - NKVD از نزدیک با فرآیندهایی که در کشور اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد مرتبط بود. میراث نظری مارکسیستی زیربنای استفاده گسترده از خشونت دولتی به عنوان یک نیروی دگرگون کننده بود. علاوه بر این، تجربه تاریخی امپراتوری روسیه وجود داشت که چشم انداز استفاده از نیروی کار زندانیان را برای اجرای پروژه های اقتصادی در مقیاس بزرگ (از جمله پروژه های دارای اهمیت استراتژیک) ثابت کرد. در دهه 1920 هیچ اقدام قاطعی در زمینه اصلاح سیستم مجازات در روسیه شوروی وجود نداشت. این به دلیل دو عامل اصلی بود. اولاً ، پیش نیازهای مادی لازم وجود نداشت - اقتصاد در حال گذراندن دوره ای از بازسازی به سطح قبل از جنگ بود و نیازی به منابع کار اضافی ، راه اندازی ظرفیت های جدید تولید نداشت. مسئله آینده اقتصاد ملی کشور، جهت توسعه آن، در نهایت حل نشد. ثانیاً، در نیمه اول دهه 1920، ایده هایی مطرح شد که جنایت به زودی در جامعه شوروی از بین خواهد رفت و غیره.

جستجو برای اشکال سازمانی بهینه استفاده از نیروی کار زندانیان بود. در سالهای سیاست جدید اقتصادی، روندهای کلی در دولت به سمت صرفه جویی در بودجه عمومی و انتقال بخش دولتی اقتصاد به تامین مالی شخصی پدیدار شد. در جریان بحث های پر جنب و جوش در مورد مشکل استفاده منطقی از کار زندانیان با حفظ رژیم محرومیت از آزادی، ایده یک مستعمره کشاورزی یا صنعتی کار اصلاحی مطرح شد (چنین مستعمره ای قرار بود تبدیل شود. سلول اصلی سیستم ندامتگاهی آینده).

در نتیجه، گذار به سیاست صنعتی سازی و جمعی سازی اجباری (اجرای آنها ارتباط تنگاتنگی با آینده کشور داشت، بقای آن در جهانی که ضعیفان "خورده" می شوند) و منجر به اصلاح بنیادی در ندامتگاه شد. سیستم. مسیر مسکو برای ساختن سوسیالیسم در یک کشور، با تکیه انحصاری بر نیروهای داخلی، به معنای استفاده از هرگونه منابع اقتصادی ممکن، از جمله کار محکومین بود. علاوه بر این، لازم است این عامل را در نظر بگیریم که در نتیجه جنگ جهانی اول، جنگ داخلی، مداخله، جنبش های دهقانی توده ای (به طور کلی، یک فاجعه تمدنی رخ داد که شیوه زندگی سابق را در روسیه از بین برد) ، جرم و جنایت به شدت افزایش یافت. علاوه بر این، دولت مجبور بود سیاست تنبیهی را علیه عناصر مختلف مخالف، از جمله تروتسکیست ها و «عناصر سرمایه دار در شهر و روستا» دنبال کند. این امر منجر به افزایش چشمگیر تعداد محکومان در اماکن محرومیت از آزادی شد. این وضعیت از یک طرف باعث افزایش تهدید امنیت داخلی اتحاد جماهیر شوروی شد و از طرف دیگر امکان استفاده گسترده از نیروی کار زندانیان فراهم شد. تجربه کار مستعمرات کار اصلاحی، به ویژه اردوگاه هدف ویژه Solovetsky (SLON)، به مقامات چشم انداز استفاده از نیروی کار زندانیان برای توسعه مناطق کم جمعیت را نشان داد، جایی که ذخایر قابل توجهی از منابع طبیعی وجود داشت. این امر به یکی از جهت گیری های سیاست صنعتی شدن کشور تبدیل شده است. در همان زمان، انتقال اردوگاه های سیستم ندامتگاه به مناطق کم جمعیت اتحاد جماهیر شوروی باعث کاهش تهدید امنیتی، رعایت الزامات رژیم (شدید) برای زندانیان جنایتکار و مزایای قابل توجهی برای اقتصاد ملی شد. و توان دفاعی کشور را افزایش دهد.

بنابراین، ایجاد تقسیمات اقتصادی OGPU - NKVD یک فرآیند طبیعی بود که با توسعه سیستم مجازات در امپراتوری روسیه و روسیه شوروی تهیه شده بود، و نه ایده "خونخوار" استالین برای از بین بردن مردم روسیه و "بهترین" آن. نمایندگان" در اردوها. در شرایط خاص تاریخی روسیه در اواخر دهه 1920، این گام اجتناب ناپذیر بود، و به طور کامل با وظایف اولویت دولت شوروی مطابقت داشت. جهت‌گیری حمل‌ونقل، صنعتی و دفاعی در فعالیت‌های اداره اصلی اردوگاه‌های کار اصلاحی، سکونت‌گاه‌های کارگری و محل‌های بازداشت، اصلی بود. خودکامگی کشور وجود منابع مواد خام استراتژیک و سیستم ارتباطات دفاعی را فرض کرد. همچنین لازم به ذکر است که کار محکومان یک منبع اضافی برای ساخت و ساز نظامی بود، زیرا با کمک گولاگ می توان در منابع، پول و زمان صرفه جویی کرد. دولت می تواند به سرعت منابع انسانی و مادی را در جهت اصلی متمرکز کند. این امر باعث شد تا در کمترین زمان ممکن مهمترین وظایف مانند ساخت کانال دریای سفید-بالتیک یا جاده اولیانوفسک به استالینگراد حل شود. وجوه NKVD اغلب در شرایطی استفاده می شد که به سادگی فرصت های دیگری برای توسعه اقتصادی قلمرو وجود نداشت. طبیعتاً چنین عملکردی از گولاگ نقش بزرگ کار زندانیان را در مسیرهای استراتژیک خاصی از توسعه اتحاد جماهیر شوروی از پیش تعیین کرد.

سخنان نبوی جوزف استالین در مورد عقب ماندگی اتحاد جماهیر شوروی از کشورهای پیشرفته 50-100 سال از لزوم استفاده از همه منابع ممکن (و حداکثر استفاده) صحبت می کند. زمانی برای انسان گرایی نبود. این کشور تنها ده سال قبل از جنگ بزرگ داشت. و اگر اتحاد جماهیر شوروی فرصتی برای پیشرفت در توسعه اقتصادی و نظامی نداشت، با خاک یکسان می شد.

در دوره پس از جنگ، پس از بازسازی کشور، استفاده از گولاگ به عنوان ابزار توسعه گسترده اهمیت سابق خود را از دست داد. با آغاز دهه 1950، وظایف توسعه فشرده در اتحاد جماهیر شوروی مطرح شد. بنابراین، سوالات در مورد کاهش جدی در مقیاس فعالیت اقتصادی مستعمرات کار اصلاحی بیشتر و بیشتر شروع شد. قبل از مرگ جوزف استالین، این مشکل در بالاترین سطح مورد بحث قرار گرفت و تصمیمات اساسی اتخاذ شد که لاورنتی بریا پس از مرگ رهبر سعی در اجرای آنها داشت. با این حال، بریا کشته شد و انحلال گولاگ قبلاً از طرف قاتلان او اعلام شده بود. و تمام گناهان و معایب ممکن و محال نظام را به استالین و بریا نسبت دادند. افسانه هایی در مورد "ده ها میلیون قربانی گولاگ"، "کار برده"، "قربانیان بی گناه" (اگرچه اکثر زندانیان جنایتکار بودند)، "تخریب مردم"، "جلادهای تحت تصرف" بریا و استالین و غیره ابداع شد. اگرچه بیشتر این اسطوره ها بیشتر زاده تبلیغات رایش سوم و "کشورهای دموکراتیک" غرب بود. «سوت‌زنان» شوروی و روسیه تنها آنچه را که توسط دستگاه تبلیغاتی جهان غرب ایجاد شده بود، با درجات مختلف اطمینان تکرار کردند.

یکی از محبوب ترین وبلاگ نویسان در بخش روسی زبان توییتر، که به دلیل موضع بی چون و چرای خود در رابطه با مقامات روسی و طرفداران آن شناخته می شود، در آوریل 2016 به پیام رسان پاول دوروف پیوست. برای یک دوره کوتاه کانال تلگرام "استالین گولاگ".که در telegram.me/stalin_gulag قرار دارد، با جمع‌آوری بیش از 50000 مشترک، جایگاه خود را در میان پرخواننده‌ترین افراد به‌طور محکمی باز کرده است. و اگرچه اطلاعات دقیقی در مورد شخصیت میکروبلاگر وجود ندارد، اما این مانع از تبدیل شدن بسیاری از عبارات او به عبارات جذاب و انتشار ویروسی در سراسر اینترنت روسیه نمی شود.

تحلیل انتقادی واقعیت روسیه

به عنوان یک قاعده، پست های Stalingulag به دو بخش تقسیم می شود. در اولی اصل مسئله را آشکار می کند و در دومی به کنایه زدن روی این موضوع می پردازد و کنایه خود را با حقایقی خاص تقویت می کند. این وبلاگ نویس اغلب در نوشته های خود از شهر ساراتوف نام می برد که در ابتدا باعث شد بسیاری از مردم در مورد وطن نویسنده فکر کنند. با این حال، استالینگولاگ در یکی از نظرات این نظریه را رد کرد و گفت که از ساراتوف به عنوان الگویی برای نشان دادن وضعیت عمومی روسیه استفاده می کند و تقریباً از هر شهری در کشور می توان در این ظرفیت استفاده کرد.

استالینگولاگ در تلگرام پست هایی را منتشر می کند که در آنها بی رحمانه از واقعیت روسی انتقاد می کند و از عبارات خود کاملاً خجالت نمی کشد ، که ، همانطور که قبلاً اشاره شد ، اغلب بالدار می شوند و توسط وبلاگ نویسان دیگر انتخاب می شوند. برای مثال:

  • این احساس می‌کند که در روسیه هر خانه‌ای یک میلیارد مخفی دارد، من به تنهایی مثل یک مکنده هستم.
  • به آنها بگویید که هل دادن ماشین به پایین تپه ساختن پهپاد نیست.
  • 500 تاجیک مسلح بدون مجازات در اطراف مسکو می دوند و در این کشور برای انتشار مجدد به زندان ادامه می دهند.
  • "در پنزا، به جای یک مجموعه ورزشی، یک گلخانه ساخته شد. حداقل در جایی که ما اولویت های درستی داریم.»
  • "برو بخواب. فردا یک پی جدید پیدا خواهید کرد ... ".

چرا تلگرام Stalingulag را انتخاب کرد - نظر اصلی

با انتشار پست های نسبتاً صریح که محتوای میکروبلاگ استالین گولاگ را پر می کند، مطلوب است که مطمئن شوید هویت شما فاش نخواهد شد. بسیاری از وبلاگ نویسان ناشناس تلگرام را انتخاب می کنند، زیرا در اینجا امنیت بسیار بالایی وجود دارد و شناسایی کاربر بدون تمایل او تقریبا غیرممکن است.

همانطور که خود نویسنده وبلاگ اشاره می کند، "تلگرام بسیار باحال است، مغز این شبکه اجتماعی را به نحوی متفاوت درک می کند، افشاگری ها را تشویق می کند." علاوه بر این، این کانال فاقد توانایی اظهار نظر در مورد محتوا است که میکروبلاگر را بیش از پیش جذب می کند. بنابراین، به احتمال زیاد، "استالین گولاگ" در این پیام رسان برای مدت طولانی باقی خواهد ماند.

Lenta.ru: بسیاری بر این باورند که بخش‌های اصلی گولاگ عمدتاً در حاشیه اتحاد جماهیر شوروی، در مناطق صعب العبور سیبری و خاور دور قرار داشتند. اما آیا واقعا اینطور بود؟

میخائیلووا:زیرساخت های گولاگ همه جا بود. وقتی به جغرافیای آن نگاه می کنید، مشخص می شود که وظیفه اصلی گولاگ کمک به ساخت تأسیسات صنعتی بوده است که عمدتاً در مناطق پرجمعیت ساخته شده اند. البته کمپ هایی نیز در مناطق صعب العبور ساخته شد - دقیقاً به منظور توسعه این مناطق در آینده. اما تا 70 درصد از کل تأسیسات گولاگ در نزدیکی شهرهای بزرگ و متوسط ​​قرار داشت. گولاگ یک پدیده شهری بود. در همان مسکو، دست زندانیان نه تنها هر هفت آسمان خراش استالینیستی، بلکه بسیاری از ساختمان های دیگر را نیز ساختند.

یعنی گولاگ نه تنها برای اینکه زندانیان را از شهرک ها دور نگه دارد تا فرار نکنند، بلکه از نیروی کار آنها برای مقاصد اقتصادی استفاده کند؟

سیستم گولاگ از بدو پیدایش نه تنها کارکرد کیفری، بلکه اقتصادی نیز داشت. قطعنامه شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی مورخ 11 ژوئیه 1929 "در مورد استفاده از کار زندانیان جنایتکار" حاوی دستورالعمل مستقیم به OGPU "برای گسترش و سازماندهی اردوگاه های کار اجباری جدید (در قلمرو اوختا) است. و سایر مناطق دور افتاده) به منظور استعمار این مناطق و بهره برداری از ثروت طبیعی آنها از طریق استفاده از نیروی کار محرومان.

اوختا جمهوری کومی فعلی است؟

بله، اما پس از آن این قلمرو منطقه آرخانگلسک بود، جایی که اولین تاسیسات گولاگ ظاهر شد. در ابتدا آنها مملو از دهقانانی بودند که در طول جمع‌سازی از مالکیت محروم شده بودند، اما «عناصر بیگانه اجتماعی» دیگر به سرعت به آنها اضافه شدند. تحت صنعتی شدن استالین، استفاده از نیروی کار زندانی در سراسر اقتصاد شوروی گسترش یافت.

انگیزه ترس

آیا در سیستم گولاگ کارایی اقتصادی وجود داشت؟

این یک سوال بسیار دشوار است. نویسنده، نویسنده کتاب معروف "GULAG: شبکه وحشت بزرگ"، در سال 2003 با گزارشی با اعداد در دست صحبت کرد: کل هزینه ساخت و نگهداری اردوگاه در سولووکی، با حقوق و دستمزد نگهبانان، تقریباً با هزینه کار غیرنظامی قابل مقایسه است. هرچند که البته کار زندانیان آزاد بود. در مورد اقتصاد اردوگاه ها نیز می توانید در کتاب «تاریخ گولاگ» مطالعه کنید. با این حال، از نقطه نظر علمی، هر گونه محاسبات ساده نادرست است.

رفیق استالین از کجا 100000 دست آزاد آماده برای ساختن سد مخزن ریبینسک یا کانال دریای سفید-بالتیک پیدا می کند؟ در میان جمعیت محلی، افراد زیادی را نمی توان برای این سایت های ساخت و ساز استخدام کرد، بنابراین بازدیدکنندگان از مناطق دیگر باید با کمک یک روبل طولانی جذب شوند. اتفاقاً در زمان های بعد که به سموتلر مسلط شدند و BAM را ساختند، همین کار را کردند. بنابراین، تنها بر اساس مقایسه هزینه های نگهداری زندانیان و متوسط ​​حقوق در طبیعت، نمی توان در مورد اثربخشی گولاگ صحبت کرد.

و اگر بهره وری هر دو را مقایسه کنید؟

البته بهره وری نیروی کار زندانیان گولاگ به طور قابل توجهی کمتر از غیرنظامیان بود: زندانیان در شرایط وحشتناکی نگهداری می شدند، به طرز مشمئز کننده ای تغذیه می شدند و انگیزه، به بیان ملایم، ضعیف بود.

این موضوع جنبه دیگری هم دارد که کمتر کسی به آن فکر کرده است. از اقتصاد کار، می دانیم که سطح دستمزد مورد انتظار در بازار کار و انگیزه کار تا حد زیادی توسط گزینه های موجود تعیین می شود. اگر یک فرد عادی بداند که احتمال زیاد افتادن در سیستم گسترده کار اجباری موجود در کشور را دارد، این امر در او نه تنها وفاداری سیاسی، بلکه اقتصادی نیز شکل می‌دهد.

به عبارت دیگر، تهدید به پایان یافتن در گولاگ برای کوچکترین رفتار نادرست (تأخیر در کار، تولید معیوب) انگیزه منفی را در بین افراد آزاد ایجاد کرد و آنها را مجبور کرد تا با شرایط کاری موجود سازگار شوند. محاسبه قابل اعتماد تأثیر این عامل بر کارایی اقتصادی اقتصاد استالینیستی بسیار دشوار است.

اکنون برخی تلاش می کنند وجود گولاگ را با این جمله توجیه کنند که با کمک آن کشور پول زیادی پس انداز کرده است.

از یک طرف این درست است. اگر چه کسانی که چنین می گویند به سختی قبول می کنند که در هزینه خود پس انداز کنند. استفاده از کار رایگان زندانیان باعث آزاد شدن منابع مالی دولت برای سرمایه گذاری در سرمایه فیزیکی شد.

اما آیا پروژه های اقتصادی استالینیستی که با کمک گولاگ ایجاد شده بودند همیشه توجیه می شدند؟ به عنوان مثال، راه آهن Transpolar تقریباً به طور کامل ساخته شده است، که منابع مالی و انسانی عظیمی برای آن هزینه شده است، در نتیجه مشخص شد که مطالبه نشده است. اگر هر پروژه ای سودآور باشد، اقتصاد بازار همیشه برای آن نیروی کار اجیر پیدا می کند و در سیستم اداری- فرماندهی، هر طرح مشکوک و ناکارآمدی می تواند توسط زندانیان محقق شود.

بلشویک ها که در نتیجه انقلاب و جنگ داخلی قدرت را به دست آورده بودند، از همان ابتدا به طور گسترده از ترور استفاده کردند. در زمان سلطنت I.V. دامنه خاصی پیدا کرد. استالین، از اواخر دهه 1920 تا اوایل سال 1953. قربانیان ترور در این دوره میلیون ها نفر بودند که تیرباران شدند، در اردوگاه ها و زندان ها زندانی شدند و در شهرک های به اصطلاح ویژه در مناطق دورافتاده به تبعید فرستاده شدند. کشوری که برای زندگی مناسب نیست.

علیرغم اینکه جنایتکاران زیادی در بین زندانیان وجود داشت، بخش قابل توجهی از قربانیان سیستم مجازات یا عموماً افراد بی گناهی بودند که به جنایات سیاسی ساختگی متهم شدند یا شهروندان عادی اتحاد جماهیر شوروی که در زیر صخره سرکوب های بی رحمانه قرار گرفتند. به شدت جرایم آنها.

اگر داده های دستگیری ها و اعدام های دسته جمعی را به صورت نمودار ارائه کنیم، خط منحنی به دست می آید که در دوره های خاصی موج بلندی را تشکیل می دهد. به عبارت دیگر، اگر در کل ترور دولتی در تمام سال‌های حکومت استالین زیاد بود، در برخی دوره‌ها بسیار عظیم و بی‌رحمانه بود. این دوره ها شامل "ترور بزرگ" 1937-1938 است.

همانطور که مطالعات مدرن نشان داده است، تنها در 1937-1938. حدود 1.6 میلیون نفر دستگیر شدند که از این تعداد بیش از 680 هزار نفر تیرباران شدند. فقط چند ده هزار نفر از آنها رهبران و مقامات مختلف بودند. اکثریت قریب به اتفاق قربانیان ترور، مردم عادی بودند که سمتی نداشتند و عضو حزب نبودند. عملیات NKVD اتحاد جماهیر شوروی، که در نتیجه آن صدها هزار نفر دستگیر و تیرباران شدند، بر اساس تصمیمات دفتر سیاسی امضا شده توسط استالین یا دستورات شخصی استالین انجام شد. مورخان در نتیجه مطالعه اسناد آرشیوی متعددی که در دو دهه گذشته در دسترس بوده اند به این نتیجه رسیده اند. دستور شماره 00447 NKVD که در 30 ژوئیه 1937 توسط دفتر سیاسی تصویب شد از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. این دستور مهم ترین اقدام سرکوبگرانه 1937-1938، عملیات علیه به اصطلاح "عناصر ضد شوروی" را آغاز کرد.

طبق دستور شماره 00447، همه «عناصر ضد شوروی» به دو دسته تقسیم شدند: دسته اول - مشمول دستگیری و اعدام فوری، دسته دوم - مشمول حبس در اردوگاه یا زندان برای مدت 8 تا 10 سال. هر استان، کرای، و جمهوری در برنامه های دستوری برای سرکوب در این دو دسته قرار داده شده بود. در مجموع در مرحله اول دستور دستگیری حدود 260 هزار نفر صادر شد که از این تعداد بیش از 70 هزار نفر (از جمله 10 هزار زندانی در اردوگاه ها) تیرباران شدند. علاوه بر این، خانواده های «دشمنان مردم» ممکن است در معرض زندان یا اخراج قرار گیرند. برای تصمیم گیری در مورد سرنوشت دستگیر شدگان در جمهوری ها، سرزمین ها و مناطق، ارگان های فراقانونی - "تروئیکا" ایجاد شد.

تاکید بر این نکته حائز اهمیت است که دستور شماره 00447 که بر اساس آن بخش قابل توجهی از دستگیری ها و اعدام ها طی یک سال و نیم آینده انجام شد، حاوی مقرراتی بود که در واقع رهبران محلی و کارگران NKVD را برای تشدید ترور هدف قرار می داد. . او به آنها این حق را داد که از مرکز درخواست محدودیت اضافی برای دستگیری و اعدام کنند. در عمل اینطوری شد. پس از اولین دستگیری ها، شهادت های مربوط به مشارکت آنها در "سازمان های ضد شوروی" با کمک شکنجه های بی رحمانه از دست دستگیر شدگان حذف شد. چندین سند منتشر شده در زیر جزئیات وحشتناک این خط لوله بازجویی را نشان می دهد. "اعترافات" شکنجه شده نشانی برای دستگیری های جدید ارائه می کرد. دستگیر شدگان جدید تحت شکنجه نام های جدیدی را نامیدند. چنین مکانیزمی عمل کرد تا اینکه استالین در نوامبر 1938 دستور توقف عملیات گسترده توسط NKVD را صادر کرد.

بر اساس اسناد از طبقه بندی خارج شده از آرشیو، اکثر مورخان معتقدند که دلیل "ترور بزرگ" تهدید فزاینده جنگ و تمایل رهبری حزب و دولت در این شرایط برای از بین بردن "ستون پنجم" خیالی است. کلمه "خیالی" نیاز به تاکید دارد زیرا قربانیان ترور به جنایاتی متهم شده اند که هرگز مرتکب نشده اند.

هدف از انهدام «ستون پنجم» نه تنها در عملیات علیه «عناصر ضد شوروی» تحت فرمان شماره 00447، بلکه در عملیات علیه نیروهای به اصطلاح ملی ضدانقلاب خود را نشان داد. بیش از یک دوجین از این نوع "عملیات ملی" در 1937-1938. به شهروندان شوروی از ملیت های مختلف - لهستانی، آلمانی، رومانیایی، لتونیایی، استونیایی، فنلاندی، یونانی، افغانی، ایرانی، چینی، بلغاری، مقدونی حمله کرد. استالین همه آنها را همدستان بالقوه دشمن در جنگ آینده می دانست. مهم است که تأکید شود که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان عملیات های توده ای 1937-1938. در واقع بی گناه بودند پس از مرگ استالین، آنها بازسازی شدند.

"ترور بزرگ" 1937-1938 مرحله مهم، اما نه تنها مرحله سرکوب توده ای بود. اعدام و حبس در اردوگاه ها به طور مداوم انجام می شد. به منظور اطمینان از عملکرد این ماشین ترور در کشور، شبکه بزرگی از کمپ ها ایجاد شد. برای مدیریت آنها در سال 1930، اداره اصلی کمپ ها (GULAG) ایجاد شد. اگرچه در سال‌های بعد ساختارهای جدیدی پدید آمدند که سیستم اردوگاه را رهبری می‌کردند، اما این اداره اصلی اردوگاه‌ها بود که نماد آن باقی ماند، و مخفف بوروکراتیک GULAG به مفهومی سیاسی، اخلاقی و علمی تبدیل شد که ویژگی‌های بسیاری از جنبه‌های زندگی شوروی، در درجه اول سرکوب و دستگاه سرکوب دوره استالینیستی

از همان ابتدا مهمترین اصل در ساختن سیستم اردوگاه، استفاده گسترده از نیروی کار زندانی برای دستیابی به اهداف اقتصادی بود. قرار بود زندانیان برای دولت سود بیاورند. مهم‌ترین کمپ‌ها در مناطق دورافتاده کشور، غنی از منابع طبیعی، اما به دلیل شرایط سخت آب و هوایی غیرقابل دسترس ساخته شده‌اند. یکی از اولین اشیایی که در آن کار زندانیان به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت، کانال دریای سفید-بالتیک بود که دریای سفید را به دریاچه اونگا متصل می کرد. سپس با کمک زندانیان، توسعه ذخایر طلا در رودخانه کولیما در شرق دور کشور، ساخت راه آهن بایکال آمور، استخراج زغال سنگ در ورکوتا و نیکل در نوریلسک، چوب بری و غیره آغاز شد. با آغاز جنگ بزرگ میهنی، NKVD یکی از مهم ترین کمیساریای مردم اقتصادی کشور بود.

پس از پایان جنگ، شبکه اردوگاه ها بیش از پیش افزایش یافت. سازه های هیدرولیکی متعددی توسط زندانیان ساخته شد که توسط تبلیغات رسمی "پروژه های ساختمانی استالین کمونیسم" - کانال های ولگا-دون، ولگا-بالتیک، ترکمنستان، نیروگاه های برق آبی کویبیشف و استالینگراد نامیده شد. مکان ویژه ای توسط تأسیسات نظامی-صنعتی، در درجه اول ساخت و ساز صنعت هسته ای اشغال شد. تا زمان مرگ استالین، در اوایل سال 1953، بخش قابل توجهی از کارهای ساختمانی در کشور توسط زندانیان انجام شد. در همان زمان، اردوگاه ها استخراج تمام طلا و بخش قابل توجهی از استخراج فلزات غیر آهنی (قلع، نیکل) را تضمین می کردند. صنعت چوب اردوگاه ها قدرتمند بود. علاوه بر این، آنها به استخراج زغال سنگ، نفت، تولید انواع ماشین آلات و تجهیزات، حتی تولید کالاهای مصرفی مشغول بودند. بسیاری از مهندسان و دانشمندان زندانی پشت سیم خاردار در دفاتر طراحی ویژه ای کار می کردند که عمدتاً به طراحی محصولات نظامی مشغول بودند. برخی از اسناد در مورد اقتصاد اردوگاه در این نشریه ارائه شده است.

شرایط کار در اردوگاه ها همیشه بسیار سخت بود. غذا، لباس کافی وجود نداشت، کار بدنی غیرقابل تحمل بود، اغلب در شرایط شدید شمالی. این امر میزان بالای مرگ و میر زندانیان، حضور تعداد زیادی از افراد معلول و ناتوان در اردوگاه ها را تعیین می کرد. بهره وری نیروی کار در اردوگاه ها پایین بود. این طرح ها با افزایش بهره کشی از زندانیان انجام شد که منجر به افزایش حتی بیشتر مرگ و میر شد. رهبری کشور و نظام اردوگاهی در تلاش برای بهبود وضعیت و افزایش بهره وری نیروی کار در اقتصاد اردوگاهی به طور دوره ای اقدامات مختلفی را انجام دادند. به عنوان مثال، مقرر شد بسته به رعایت استانداردهای تولید، دستمزد زندانیان پرداخت شود، در صورت کار سخت، مجازات حبس کاهش یابد و غیره. با این حال، همه این مشوق ها در شرایط یک اقتصاد کمپ ناکارآمد کارایی خوبی نداشتند. علاوه بر این، روحیه اعتراضی در اردوگاه ها افزایش یافت، اغلب زندانیان از اطاعت از نگهبانان خودداری می کردند، شورش ها و قیام هایی را سازماندهی کردند که با قربانیان متعدد همراه بود.

بلافاصله پس از مرگ استالین، در ارتباط با توقف سرکوب‌های توده‌ای، فروپاشی تدریجی سیستم اردوگاهی که در دهه‌های 1930-1950 ایجاد شده بود، آغاز شد. بسیاری از زندانیان آزاد شدند. سرکوب های توده ای متوقف شده است. کار زندانیان به طور گسترده در اقتصاد ملی کشور استفاده نمی شود. در بسیاری از کارگاه ها و شرکت های ساختمانی، کارگران غیرنظامی جایگزین زندانیان شدند. خود اردوگاه ها به تدریج منحل شدند و به جای آن مستعمرات کار اصلاحی ایجاد شد. همه اینها به این معنی بود که گولاگ استالینیستی منحل شد. این سیستم با سیستم تنبیهی ملایم‌تر شوروی در دهه‌های 1960 و 1980 جایگزین شد.


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه