12.06.2021

زمانی که نباید ازدواج خود را نجات دهید ... ازدواج در حال فروپاشی: نکات گام به گام برای او و او برای نجات ازدواج از نکات طلاق


هیچ موقعیت خانوادگی وجود ندارد که قابل رفع نباشد. مراحل اشتباه و نتیجه گیری اشتباه وجود دارد. در چنین لحظاتی، کمک یک روانشناس بسیار مهم و مفید است، که نه تنها آنچه در زندگی خانوادگی اتفاق می افتد را توضیح می دهد، بلکه به شما می گوید که چگونه آن را خوشحال کنید. ما با این سوال به چنین روانشناس مراجعه کردیم: چگونه از طلاق جلوگیری کنیم؟

تاتیانا لوبانووا یک مشاور خانواده، دکترا، ایماگودرمانگر معتبر، رئیس مرکز ARTeFACT برای تمرینات منابع، و همچنین سخنران هفته شادی مطلق در سایت است.

عشق را باید حس کرد

هنگامی که زن و شوهر "دوره صورتی" را می گذرانند، و پس از آن - اولین بار زندگی مشترک رنگین کمانی، یک زندگی خانوادگی سنجیده آغاز می شود و رابطه زیبای سابق به پایان می رسد. سوال این است که چه چیزی جایگزین آنها خواهد شد.

به عنوان یک قاعده، این مرحله جنگ قدرت در جفت است. در اینجا نقش همسران مشخص می شود، چه کسی مسئول چه چیزی است، چه کسی تصمیم می گیرد و چه کاری را انجام می دهد، نظر چه کسی حرف اصلی است. و این نقش‌ها معمولاً داوطلبانه پذیرفته نمی‌شوند، مبارزه می‌تواند سال‌ها یا حتی برای یک عمر طول بکشد. اغلب از من می پرسند: چگونه زیبایی روابط را حفظ کنیم؟

یکی از تکنیک هایی که به تبدیل موج عشق هورمونی به یک رابطه زناشویی پایدار کمک می کند که احترام، دوستی، قابلیت اطمینان، امنیت را تضمین می کند، تمرین "نوازش" و قدردانی است. اگر می خواهید زیبایی رابطه را حفظ کنید - به آرامی دست شریک خود را بگیرید، به آرامی سر او را نوازش کنید، شانه هایش را با لمس کردن بغل کنید، سرش را روی شانه اش بگذارید. چنین تماس های بدنی مداوم بین عاشقان در دوره هورمونی طبیعی است، اما، متأسفانه، پس از یک سال ازدواج شروع می شود. و نکته دوم اینکه ابراز قدردانی احساسی بسیار مهم است. نیازی به دروغ گفتن یا بازی نیست. فقط به نگرانی برای خود توجه کنید، آن را بدیهی نگیرید و در مورد آن صحبت کنید. از یک طرف، این رفتار بسیار آسان است، از طرف دیگر، فوق العاده دشوار است. ما عادت نداریم حرف های خوب بزنیم. بنا به دلایلی از یکی از عزیزان بابت شام، هدیه عطر، کیف، گوشی تشکر می کنیم (این کار باید انجام شود)، اما خیلی چیزهای مهمتر را نمی گوییم. به عنوان مثال: "خیلی خوشحالم که با شما هستم"، "برای من خیلی مهم است که بدانم شما از من حمایت می کنید"، "اگر مجبور بودم ازدواج کنم (ازدواج کنم)، دوباره شما را انتخاب می کردم.

این کلمات را می توان هم خطاب به مرد و هم برای زن کرد. به نظر می رسد آنها در مورد هیچ چیز نیستند. به سادگی احساسات خود را در مورد همسرتان بیان کنید. اما این آنها هستند که احساس ثبات و قابلیت اطمینان روابط را ایجاد می کنند.

هر دعوا، تنش باعث ترس و این سوال می شود: اتحادیه ما چقدر قوی است؟ خانواده قبل از هر چیز باید به انسان احساس امنیت بدهد. من در مورد یک تکنیک کوچک صحبت کردم، اما باور کنید جادویی است و بسیاری از مشکلات ازدواج را حل می کند.


mylubov.ru

هرگز دعوا نکنیم...

اصولاً این در بزرگسالی امکان پذیر است، زمانی که افراد یاد گرفته اند احساسات خود را کنترل کنند. اما بعید است که تازه ازدواج کرده ها بتوانند از نزاع جلوگیری کنند. برای به حداقل رساندن آنها، باید تمام احساساتی که بین همسران ایجاد شده است را به زبان بیاورید. نقطه گذاری تمام «من» بسیار ساده تر از رنج بردن از ناشناخته است. یک ازدواج موفق، پایدار و ایمن بر اساس عادت همسران به بحث در مورد همه چیز و توانایی آنها در مذاکره است - این بستر اساسی برای حفظ یک رابطه طولانی مدت است و خواندن ذهن دیگران یک کار ناسپاس است. "اوه، چرا شوهرم امروز به من نگاه نمی کند؟" یا: «چرا همسرم بیش از حد معمول سر کار ماند؟». شما می توانید به چیزی شبیه به این فکر کنید! و احساسات فروخورده به روشی کاملاً متفاوت ظاهر می شوند، شاید به دلیلی کاملاً بی اهمیت. اما این طغیان عاطفی نتیجه یک سوء تفاهم انباشته از اعمال شریک زندگی خواهد بود. چراغ قرمز خطر روشن است و روان ما تلاش خواهد کرد تا اوضاع را خنثی کند. و اکنون، به نظر می رسد، هیچ اتفاقی نیفتاده است، و اشک ها پاره می شوند و خود کلمات توهین آمیز از زبان خارج می شوند. بنابراین، بیان انتظارات، احساسات، خواسته های خود یکی از حقایق ابتدایی است که منجر به روابط قوی طولانی مدت و پررونق می شود. اما این باید به طور خلاصه انجام شود، زمانی که شریک آماده شنیدن صحبت های شما باشد و چنین مکالمه ای را به شمارش چندین ساعته ادعاها تبدیل نکنید.

رابطه علّی

آیا راه های جهانی برای جلوگیری از طلاق شریک زندگی و اطمینان از اینکه او عشق را از طرفی شروع نمی کند وجود دارد؟ من می گویم وجود دارد. این روش ها در یکی از کلمات مورد علاقه من - آگاهی - پنهان است. به محض اینکه از ازدواج فقط لذت نبرید، ثبات را در روابط خواهید یافت و بفهمید: این کار روزمره است، کاری که نیاز به آگاهی در گفتار و کردار دارد. اما نتیجه ارزشش را دارد! باید به خاطر داشت که واکنش های عاطفی شما، به عنوان یک قاعده، با همان عواقب استرس-عاطفی همراه است. اگر نوعی تهمت به طرف مقابل بیاندازید، مطمئناً توپ را در نیمه زمین خود خواهید گرفت یا نفر دوم دیگر با شما صحبت نمی کند. بنابراین، باید کاملاً آگاه باشید که معنای هر کلمه ای که می گویید، ادغام احساسات نیست، بلکه رسیدن به نتیجه است. چه کاری باید انجام دهم؟ درست است که از خود این سؤال را بپرسید: "در نتیجه می خواهم به چه چیزی برسم؟".


images.unian.net

نیازی نیست با عصبانیت بگویید: "شما همیشه مشغول هستید و در خانه به من کمک نمی کنید." معنای چنین ملامتی، خراب کردن رابطه است. هدف شما باید برآورده کردن خواسته شما باشد. بنابراین، این را بگویید: "خوشحال می شوم اگر امروز وقتی کار خود را تمام کردید به من کمک کنید ظرف ها را بشوییم." در میل به تخلیه خشم متوقف شوید، آگاهی را به خاطر بسپارید - ارتباط همیشه باید به گونه ای ایجاد شود که به هدف مورد نظر برسد - در این مورد، برای شستن ظروف.

حتی زمانی که در حالت اشتیاق هستید، فقط آگاهی به شما کمک می کند. ورود به این شیوه ارتباطی برای جوانان بسیار دشوار است، اما مانند هر مهارتی، می توان آن را آموزش داد. همچنین انجام دادن فشار از روی زمین به طور همزمان بیست بار دشوار است، من در مورد پنجاه بار صحبت نمی کنم، اما اگر برای خود هدف تعیین کنید، در عرض چند ماه به نتیجه خواهید رسید. درست مانند ماهیچه‌ها، می‌توانید مهارت ارتباط کم تعارض و بدون تحریک را ایجاد کنید. و این "عضله" احساسی به شما امکان می دهد واکنش ناخواسته را حذف کنید. حتی پاولوف فیزیولوژیست می گوید که یک فرد با یک حیوان از این جهت متفاوت است که بین محرک و واکنش مکث می کند. این چیزی است که شما باید بگیرید. بگذارید مکث چند ثانیه طول بکشد، از آنها به بهترین شکل ممکن استفاده کنید - درخواست خود را طوری فرموله کنید که مشخص شود: شخصی که در مقابل شما قرار دارد برای شما ارزشمند است و شما به یک موقعیت لحظه ای پاسخ نمی دهید. ، اما نشان می دهد که قرار است با این شخص زندگی کنید. مطمئن باشید که عصبانیت شما می گذرد و کلماتی که با عجله گفته می شود می توانند باقی بمانند، این اجازه را ندهید، مراقب خود و عزیزتان باشید.

توهم یافتن جفت روح

در حال حاضر طلاق های زیادی وجود دارد همچنین به این دلیل که قرار ملاقات و روابط جنسی بسیار قابل دسترس شده است. بسیاری از مردم اینگونه فکر می کنند: "خب، این شخص برای من مناسب نیست، من به دنبال یکی دیگر از بهتر خواهم بود، این یکی نیز مشابه نیست، من نفر بعدی را پیدا خواهم کرد - او بهتر خواهد بود." این یک توهم بزرگ است، من به شما می گویم. من به عنوان یک مشاور خانواده درمانگر، بارها و بارها (به دلایلی، این موضوع اخیراً بیشتر توسط مردان مطرح شده است) مواجه می شوم که شخصی می گوید: "من سه بار طلاق گرفتم و فهمیدم که باید با همسر اولم زندگی می کردم. بهترین است."

اگر بدانید که روابط زناشویی مستلزم کار روزانه است، درست مانند حفظ وضعیت خود، دستیابی به رشد حرفه ای، توسعه توانایی های خلاقانه، قدردان آنها متفاوت خواهید بود. بگذارید غیرعاشقانه و کسل کننده به نظر برسد، اما نمی توانید از آن دور شوید، در غیر این صورت می توانید تمام زندگی خود را در جستجوی "نیمه" خود رها کنید و هیچ چیز باقی نماند.

من به وجود جفت روح اعتقاد دارم، اما فقط به عنوان یک افسانه عاشقانه. در اصطلاح حرفه ای معنای کاملاً متفاوتی دارد. این نیمه ها کسانی نیستند که زمانی از هم جدا شده بودند، اما اکنون روح آنها همدیگر را پیدا کرده، متحد شده اند و همیشه در خوشی زندگی می کنند. نیمه ها افرادی هستند که همین را تجربه کرده اند ضربه روانی.


wallpaper-na-stol.com

اما در همان زمان، آنها روش های کاملاً متضادی را برای انطباق با آنها ایجاد کردند. بگذارید با یک مثال توضیح دهم. دو خانواده را تصور کنید: با یک پسر و یک دختر. در یک خانواده - والدین بسیار شلوغ که زمان کمی را به فرزندان اختصاص می دهند. حتی زمانی که صادر می شود وقت آزادآنها در اینترنت هستند. اگر مادر کار نمی کند، مراقب خودش و علایقش است، یعنی حضور فیزیکی دارد، اما از نظر عاطفی دور است. فاصله گرفتن این گونه والدین از کودک باعث می شود که او نیاز به انجام کاری در این زمینه داشته باشد، زیرا هر کودکی نیاز دارد که دائماً در تماس عاطفی، جسمی و روحی با والدین خود باشد. حال بچه چطور است؟ اگر فعال باشد، شروع به آزار و ناله می کند: "مامان، خوب، مامان ...". کلماتی مانند "برو، من مشغول هستم" فقط یک کودک فعال را تحریک می کند و او شروع به درخواست توجه دائمی می کند. اگر او آن را دریافت نکند، به عنوان یک قاعده، شروع به جلب توجه منفی می کند: رفتار بد، بیماری های مکرر. او حتی به عمد دما را افزایش می دهد. پس از دریافت مطلوب در نتیجه، کودک یک رفلکس ناخودآگاه و بدون قید و شرط برای جلب توجه به دست می آورد. از دیاتز، ODS، او برای سالها خارج نمی شود.

حالا بیایید خانواده دیگری را دقیقاً با همان عدم تناسب توجه به کودک ببینیم. در اینجا مادر دائماً کودک را کنترل می کند. خانواده هایی هستند که بسیاری از چیزها در آنها ممنوع است - ندوید، بازی نکنید، یک جا بنشینید، نگیرید... این کنترل میل به فرار از چنگال را ایجاد می کند. چنین کودکی سعی می کند بازنشسته شود، کاری از خود انجام دهد، نه اینکه چشم بزرگسالان را جلب کند. در نتیجه ما دو خانواده داریم که در مرحله توجه، آسیب روانی رخ داده است. در یکی به او ندادند، در دیگری بیش از حد سیر شدند. و حالا دو نفر با چنین صدمات اساسی بزرگ شدند. یک نفر در زندگی دائماً برای جلب توجه از دست رفته تلاش می کند و آن را از همه اطرافیانش می خواهد. با ایجاد خانواده ، او با سؤالات آزاردهنده آزار می دهد: چه ، کجا ، چه زمانی ، با چه کسی از افراد نزدیک اتفاق افتاده است. سوال مورد علاقه چنین افرادی این است: "چرا سکوت می کنی، به چه چیزی فکر می کنی؟" یا: "چرا امروز با من تماس نگرفتی، حتی یک پیامک ارسال نکردی؟" او با اطاعت از تمایل به نفوذ به سر شریک زندگی، برای کنترل مداوم تلاش خواهد کرد.

برعکس، دومین کودک بالغ نمی داند چگونه اوقات فراغت مشترک را سازماندهی کند، او به تنهایی عادت کرده است. با ملاقات با فردی با ویژگی های متضاد - تماس، توجه، اطراف با توجه، گرم، همیشه در حال اختراع چیزی، او به سادگی خوشحال خواهد شد. برای او، فرد مقابل بسیار راحت است: او علاقه خود را ابراز می کند، نسبت به هیچ چیز کوچکی بی تفاوت نیست. و اولی نیز با مرد موردی خوب است - او با همه چیز موافق است، بحث نمی کند، برنامه عمل خود را ندارد. هر دو خوشحال هستند - دو نیمه یکدیگر را پیدا کرده اند. آنها نتوانستند ملاقات کنند، زیرا آنها به یکدیگر علاقه مند هستند. همه چیز در ابتدا عالی پیش می رود. اما به محض اتصال آنها در یک قلمرو مشترک، هر کدام موقعیت خود را سخت تر می کنند. و "مرد در یک پرونده" ناگهان فضای کمی در یک رابطه پیدا می کند، او دیگر دوست ندارد که دائماً مورد حمایت قرار می گیرد، کشیده می شود، برای تماس تماس می گیرد، به فضای شخصی نیاز دارد - در خانه تنها بنشیند، به چیزی فکر کند، انجام دهد. چیزی در سکوت . این خواسته ها در نیمه دوم باعث ایجاد احساسات ناراحت کننده می شود و این سؤالات شروع می شود: "چرا نشسته ای و ساکتی، چرا هیچ واکنشی به من نشان نمی دهی؟ اوه وحشت، وحشت." "مرد در پرونده" نیز اضطراب دارد - او تلاش برای بدست آوردن آن را دوست ندارد. او خفه می شود، تنگ می شود، او به دنبال فرار است و هر چیزی را که اتفاق می افتد به عنوان تجاوز به فضای شخصی درک می کند. به نظر می رسد که دو نیمه یکدیگر را پیدا کردند و یک کل را تشکیل دادند - هر کدام از نظر توجه موقعیت شدیدی داشتند ، وقتی که تا می شدند و به وسط تقسیم می شدند ، در تعادل بودند ، یک زوج ظاهر می شدند. اما پایان دقیقاً مانند سایر روابط است - به محض اینکه دوره عاشق شدن سپری شد و مردم برای زندگی مشترک به یک فضای مشترک نقل مکان کردند، آسیب های دوران کودکی بلافاصله بدتر شد. همه عشق ها بر این اساس است که در ناحیه درد افرادی با سبک رفتاری مخالف وجود دارند. آدم ساکت با آدم پرحرف راحت است و برعکس. اما زمانی که آنها متحد شوند، ادعاها آغاز می شود. این واقعیت که آنها عاشق یکدیگر شدند، شروع به آزار می کنند.

چگونه می توان چنین ازدواج هایی را نجات داد؟ ما باید مواضع خود را به هم نزدیک کنیم. هر یک باید از موقعیت شدید خود خارج شود و چند قدم به سمت دیگری بردارد - تنها از این طریق زوج می توانند به تعادل برسند. چگونه انجامش بدهیم؟ من بی وقفه چت می کنم و شریک زندگی من همیشه ساکت است - به این معنی که ما باید موقعیت هایمان را متعادل کنیم: من باید اینقدر حرف نزنم و بیشتر گوش کنم و او باید سکوت را متوقف کند و شروع به صحبت کند.

همسر یا معشوقه؟

اغلب مردان روابط جدیدی را شروع می کنند که همسرانشان حتی از آن آگاه نیستند، اما در عین حال با دقت ازدواج را نجات می دهند. شاید اکنون چیزهایی بگویم که درک آنها ناخوشایند است، اما مردان چند همسری هستند و وظیفه آنها مردانه است. بنابراین، آنها لزوماً به یک تصویر جدید واکنش نشان می دهند. اما تفاوت ما با پستانداران این است که ترمز داریم. اگر ازدواج برای مرد مهم باشد، آن را از بین نمی برد و تمام عمر در خانواده زندگی می کند. من نمی گویم که او هرگز نمی خواهد ملاقات های جدیدی داشته باشد ، اما آنها یا محقق نمی شوند یا روابطی نخواهند بود - فقط تماس های جنسی. یک ازدواج ارزشمند به هر دو طرف بستگی دارد. زن وقتی اهمیت زیادی در ازدواج دارد که شریک زندگی او سرمایه گذاری زیادی روی او کرده باشد، با اتفاقات او زندگی کند که آنها را بسیار نزدیک کرده است، قدردانی را برانگیخته باشد و ترس از دست دادن این روابط وجود داشته باشد.

وقتی مردی برای خانواده اش ارزش قائل نباشد، به دنبال یک رابطه واقعی می گردد. در اینجا باید درک کنید که برای یک مرد، جنسیت و روابط چیزهای مختلفی هستند که ممکن است به هم مرتبط نباشند. رابطه زن لزوماً به حوزه عاطفی گره خورده است. لذت بردن از رابطه جنسی بدون تجربه اعتماد، گرما، علاقه به یک شریک برای او بسیار دشوار است، اگر غیرممکن نباشد. برای یک مرد، این یک عمل فیزیولوژیکی است. او ممکن است هیچ احساسی را در رابطه جنسی دریافت نکند، فقط لذت جسمانی را دریافت کند.

چگونه ازدواج را تضمین کنیم؟

سوال فردی است. اول از همه، باید به این فکر کنید که مرد من چه چیزی را در من بیشتر از همه قدر می داند؟ اگر ذهن و شغلم - به این سمت حرکت می کنم، اگر ظاهرم برایش مهم است - به ورزشگاه می روم، اگر راحتی و آرامش را دوست دارد - خانه رویایی او را می سازم ... توصیه های پیش پا افتاده ای که شما دارید لازم نیست با لباس مجلسی و دمپایی به خانه بروم، دوست ندارم. این گونه تعمیم ها اشتباه است. همه مردم با هم متفاوت هستند و هر کس به خود نیاز دارد.


favim.com

حسود یعنی عشق

این نیز یک مفهوم رایج و مبهم است. البته اگر انسان دلیل بیاورد و اعتمادی به او نباشد، حسادت در خانواده همیشه وجود دارد. یک ترس اساسی از از دست دادن روابط، احساس بی ثباتی، غیرقابل اعتماد بودن ازدواج وجود دارد. شریک زندگی دچار اضطراب می شود که می توان آن را حسادت نامید. اغلب نادرست است.

خودت را بیازمای. از خود یک سوال بپرسید: آیا به طور کلی در زندگی فردی مضطرب هستید، آیا نگران چیزی فراتر از حد و اندازه هستید؟ به عنوان مثال: "آیا هنگام خروج از خانه بنزین را خاموش کردم، آیا با آمدن رئیس جدید نگران هستم، آیا قبل از رفتن پیش مادرشوهرم نگران هستم؟"

اگر پاسخ‌ها مثبت هستند، صادقانه به خود اعتراف کنید: شما فردی به شدت مضطرب هستید، در یک فرآیند عاطفی دائمی هستید و در روابط خانوادگی که برای شما بیش از حد ارزش گذاری شده است، با احساس ترس ابدی از دست دادن آنها زندگی می‌کنید. حالا به آن فکر کنید: آیا حقایق خاصی دارید یا فقط به آنها فکر کرده اید؟ و سیگنال خطر ناپدید می شود. شما باید با ترس های خود کنار بیایید.

شوهر معتاد به اینترنت

آیا اگر مردی زمان زیادی را در شبکه های اجتماعی سپری کند، باید نگران باشم؟ حداقل باید فکر کنید - این یکی از نشانه‌هایی است که نشان می‌دهد هیچ کاری با هم ندارید، با هم جایی نمی‌روید، موضوعات متقابلی برای گفتگو یا فعالیت ندارید. این عامل خوبی نیست. اما از نظر دلایل حسادت، شبکه های اجتماعی کاملا امن هستند. اغلب مردان بر اساس علایق خود در اینترنت دوست می شوند.

حتما به سایت نگاه کنید که چنین دوستی برای شریک زندگی شما جذاب است. اگر هر دو علاقه مند به عکاسی هستند، اما شما علاقه مند به عکاسی نیستید، مشخص است که آنها از چه چیزی صحبت می کنند. هر دو دوچرخه سوار هستند و شما نه، همچنین مشخص است که چه چیزی آنها را به سمت یکدیگر جذب می کند. آرام باشید و عجولانه نتیجه گیری نکنید. مردم باید فضاهای شخصی خود را داشته باشند. شوهر به فوتبال علاقه دارد و شما به آنچه علاقه دارید انجام می دهید - در یک استودیوی نقاشی ثبت نام کنید.

اما زمانی که احساس می کنید خانواده به وجود آمده است مشکلات داخلیو شریک در مکاتبه با یک دوست از اینترنت به دنبال راهی برای خروج از آنها است، سپس عمیقاً فکر کنید: منافع متقابل می تواند منجر به نزدیک شدن این دوستان شود و معلوم نیست عواقب آن چه خواهد بود. کدام خروجی؟ البته می توانید برای دوچرخه سواری بروید، اگر با داده های فیزیکی شما مغایرت نداشته باشد. یا به پیست دوچرخه سواری بروید و شوهرتان را تشویق کنید. اما من به شما توصیه می کنم که مشکل را عمیق تر بررسی کنید - شریک زندگی چه چیزی را از دست داده است، او در شبکه های اجتماعی به دنبال چه چیزی است؟ شاید سهولت ارتباط، بی دقتی. بنابراین، ما باید به دنبال برخی فعالیت های مشترک آسان و شاد در خارج از خانه باشیم. وقتی راه هایی برای حل مشکلات درون خانواده پیدا کنید، همه چیز درست می شود.

آتش گرفتن شوهر در محل کار

فوراً می گویم - لازم نیست زائده یک مرد باشید. من به عنوان یک فرد بسیار پرمشغله، که بی‌وقفه به جایی سفر می‌کنم، پرواز می‌کنم، به کارش علاقه دارم، زنانی را که از شوهرانی که 24 ساعت سر کار می‌گذرانند شکایت می‌کنند، درک نمی‌کنم. من از همسران بی حوصله افراد ثروتمند تعجب می کنم. شوهری که در چنین شرایطی می گوید: «چرا منتظر من هستی، چه کاری، کاری نداری؟» درست می گوید. ما باید شرایط را بپذیریم - من با مردی زندگی می کنم که سخت کار می کند و بسیار شلوغ است. من همیشه از «یافته‌های» کلیشه‌ای کارگردانی و فیلمنامه‌ای که به یکی از ویژگی‌های ضروری قهرمانان سینما تبدیل شده‌اند، متعجب می‌شوم، یعنی عصبانیت نسبت به مردی که به او توجه کافی نمی‌کند. "تو هیچوقت خونه نیستی!" او فریاد می زند اگرچه قبل از عروسی کاملاً شناخته شده بود که این شخص چگونه زندگی می کند. می فهمم سینما پر از کلیشه است، اما متأسفانه چنین شکایت هایی از استخدام شریک زندگی کم نیست. آنها از نابالغی، شیرخوارگی ناشی می شوند: "مامان، بابا، ای، کجایی؟". شما باید خود را به بزرگسالی تبدیل کنید که بتواند خودش را مشغول کند. بسیار مهم است که از دستاوردهای خود در زندگی جا بیفتید و از آن راضی باشید.

yesale.ru

خانواده با علامت مثبت

من فوراً می توانم یک خانواده قوی را از خانواده ای که در آستانه فروپاشی است تشخیص دهم. علاوه بر این، من حتی آن را در رفتار یکی از شرکا می بینم. وقتی فردی در روابط خانوادگی باثباتی است، پلاستیک بدن است. نقاط اضطراب و درد لزوما نه تنها در حالات چهره، ژست ها - در کل ساختار عضلانی منعکس می شوند. به نحوه رفتار شرکا در شرکت توجه کنید و دقیقاً تعیین کنید که آیا آنها در زندگی خانوادگی خوشحال هستند یا خیر. اگر یکی از آنها با گفتن چیزی به مردم، مدام به دیگری نگاه کند، ازدواج آنها پایدار است. این به ویژه در هنگام خنده به وضوح دیده می شود - آنها قطعاً به یکدیگر نگاه خواهند کرد. شرکایی که در یک رابطه نزدیک هستند تمایل دارند در کنار یکدیگر بنشینند و لمس کنند. حتی اگر چنین همسرانی در زوایای مختلف قرار بگیرند، دائماً به یکدیگر نگاه می کنند. وقتی شرکا که در یک شرکت هستند، یکدیگر را نادیده می گیرند، دلیلی برای فکر کردن وجود دارد.

برای دیدن شوهرم

بیایید به این موضوع بپردازیم. نهاد ازدواج مهمان که در کشورهای با سطح اقتصادی بالا رایج است، به کندی اما در کشور ما نیز ظهور می کند. اگر یک زن یک فرد بالغ است، می تواند خودش را تامین کند، بچه ها را خودش تربیت کند، مجبور نیست شریک دائمی پیدا کند، زندگی اش را با او تقسیم کند. چنین زنی به هیچ کس نمی چسبد.

در کشور ما ازدواج مهمان معمولاً از زمانی شروع می شود که ازدواج اول، دوم و سوم به هم خورده، فرزندانی بزرگ شده اند و شما فقط می خواهید ارتباط خوب، گرم، عاطفی و جنسی، استراحت مشترک داشته باشید. چنین زوج‌هایی به نوبت آخر هفته‌ها، چه در قلمرو یکی از طرفین یا دیگری، ملاقات می‌کنند و تعطیلات را با هم می‌گذرانند. من معتقدم که چنین رابطه ای بسیار بهتر از تنها بودن یا دنبال کردن چند ملاقات تصادفی است. اگر مردم برای یکدیگر ارزش قائل باشند، احساسات مثبت بدهند، فوق العاده است.

هرگز از دوست داشتن یک زن دست برندار.هرگز آن را بدیهی نگیرید. وقتی از او خواستگاری کردی، قول دادی کسی باشی که به شدت از قلبش محافظت می کند. این مهم ترین و مقدس ترین گنجی است که تا به حال به شما سپرده شده است. اون تو رو انتخاب کرد هرگز این را فراموش نکنید و به یاد داشته باشید که عشق تحمل تنبلی را ندارد.

مواظب قلبت باشهمانطور که قول دادید از عزیزتان محافظت کنید، با همان هوشیاری از دنیای خود محافظت کنید. خودت را از صمیم قلب دوست داشته باش، دنیا را آشکارا دوست داشته باش، اما در قلبت جای خاصی هست که به هیچکس جز همسرت نباید اجازه داده شود. باشد که این فضا همیشه آماده دریافت آن باشد.

دوباره و دوباره و دوباره و دوباره عاشق شوید.همه چیز در این دنیا دائما در حال تغییر است. شما مثل زمانی که برای اولین بار ازدواج کردید نیستید و پنج سال دیگر همه چیز متفاوت خواهد بود. درک شما از یکدیگر نیز تغییر خواهد کرد. اما یک چیز را به خاطر داشته باشید: او مجبور نیست با شما بماند. اگر مراقب قلب او نباشی، او مختار است که آن را به دیگری بدهد و تو آن را پس نخواهی گرفت. بارها و بارها برنده شوید. هر بار مثل اول است.

سعی کن بهترین ها رو ببینیروی آنچه در زن خود دوست دارید تمرکز کنید. چیزی که ما روی آن تمرکز می کنیم تمایل به رشد دارد. اگر به اشتباهات وسواس دارید، آنها را همه جا خواهید دید. اگر تمرکز خود را به چیزی که دوست دارید تغییر دهید، پس از مدتی متوجه خواهید شد که با زیباترین زن جهان ازدواج کرده اید.

سعی نکنید آن را تغییر دهید.وظیفه شما این است که یک زن را همانگونه که هست، بدون امید و انتظار دوست داشته باشید. و اگر او تغییر کرد، به هر حال او را دوست داشته باشید، خواه ناخواه.

مسئولیت احساسات خود را بپذیرید.همسر شما موظف نیست که شما را خوشحال کند، همانطور که نمی تواند شما را ناراحت کند. شما خودتان مسئول نگرش مثبت خود هستید و سپس همان شادی به رابطه شما نفوذ می کند.

اگر ناراحت یا عصبانی هستید، هرگز همسرتان را سرزنش نکنید.این چیزی است که در درون شما اتفاق می افتد، این احساسات و مسئولیت شماست.

بگذار زنت فقط باشدوقتی یک زن ناراحت است، سعی نکنید آن را درست کنید. وظیفه شما این است که بغل کنید و به او بگویید که مشکلی ندارد. به او بفهمانید که او را می شنوید، او برای شما ارزش زیادی دارد و شما فردی هستید که همیشه می تواند به او تکیه کند. فطرت زن تغییرپذیر و تند است، احساسات مانند طوفان شدت می گیرد و سپس فروکش می کند. و اگر در این طوفان تزلزل ناپذیر و قوی بمانید، او می تواند به شما اعتماد کند.

از احمق به نظر رسیدن نترسید.خودتان را خیلی جدی نگیرید. خنده. و همسرت را بخندان. خنده هر شرایطی را نرم می کند.

کاری کنید که او احساس ملکه بودن کند.انواع زبان های عشق را با هم بیاموزید. از او بخواهید فهرستی از 10 چیز تهیه کند که باعث می شود او احساس دوست داشتن و خواستن کند.

اینجا و اکنون باشید.به زن خود نه تنها زمان، بلکه به توجه و روح خود نیز بدهید. تمام تلاشتان را بکنید تا همه چیز را از سرتان بیرون کنید تا بتوانید 100 درصد با او باشید. با او مانند با ارزش ترین مشتری خود رفتار کنید.

آماده پذیرش تمایلات جنسی او باشید.بگذارید او در جوهر زنانه خود ذوب شود. به او بگویید که می تواند کاملاً به شما اعتماد کند.

احمق نباشو از این نترس. همه ما انسان هستیم، همه ما اشتباه می کنیم، زن شما هم همینطور. اشتباه کنید، اما فقط از اشتباهات خود درس بگیرید.

به زن خود فضا بدهیدفداکاری زنان قابل رشک است. اما گاهی اوقات باید به آنها یادآوری شود که مراقبت از خود نیز چیز خوبی است. گاهی اوقات آنها باید از شاخه های شما پرواز کنند و به دنبال چیزی باشند که به آنها قدرت بدهد. و اگر چنین آزادی ای به آنها بدهید، باز خواهند گشت تا آهنگ های جدیدشان را برای شما بخوانند.

با هم رشد و توسعه پیدا کنید.در برکه ای راکد، مالاریا متولد می شود و نهر متلاطم همیشه تازه و خنک است. وقتی عضلات شما از کار بیفتند، آتروفی خواهند شد. در رابطه ها هم همین اتفاق می افتد. اهداف، رویاهای مشترک را پیدا کنید و با هم به سمت آنها حرکت کنید.

روی پول تمرکز نکنیدپول یک بازی است. همه چیز را طوری ترتیب دهید که یک بازی تیمی باشد و مجبور نباشید با یکدیگر بجنگید. آن وقت همه برنده خواهند شد.

بخشش را یاد بگیرروی آینده تمرکز کنید نه گذشته. اجازه ندهید تاریختان شما را گروگان بگیرد. اشتباهات گذشته، مهم نیست چه کسی - شما یا زن شما - مانند یک لنگر سنگین است که مانعی برای هر حرکت رو به جلو خواهد بود. بخشش آزادی است.

همیشه عشق را انتخاب کن همیشه عشق را انتخاب کن همیشه عشق را انتخاب کناز این گذشته، این تنها توصیه ای است که واقعاً به آن نیاز دارید. اگر عشق اصل راهنمای است که تمام تصمیمات شما بر آن استوار است، هیچ چیز ازدواج شما را تهدید نخواهد کرد. عشق همیشه پیروز است

به اشتراک گذاشته شده

10 نکته برای نجات ازدواج گاهی اوقات در روابط خانوادگییک بحران پیش می آید، اما اگر شخصی که مدت طولانی با او ازدواج کرده اید برای شما عزیز است، اگر با هم فرزندان دارید، منطقی است که برای نجات ازدواج و بهبود روابط خانوادگی از طلاق خودداری کنید.

چگونه یک ازدواج را نجات دهیم؟

مهم نیست چه کسی اولین بار در مورد طلاق صحبت کرده است و آیا کلمه "طلاق" حتی با صدای بلند گفته شده است یا خیر. اما در نقطه‌ای، ناگهان به‌طور حاد، تقریباً از نظر فیزیکی احساس کردید که به همزیستی نسبتاً مسالمت‌آمیز در متر مربع مشترک ادامه می‌دهید، و از تنهایی اجتناب می‌کنید. در هر صورت دیگر خانواده نبود.

جدایی می تواند باعث شود به خیلی چیزها متفاوت نگاه کنید، سیستم ارزشی تان را تغییر دهید و خودتان و اعمالتان را بهتر درک کنید. و اگر میل به نجات ازدواج و برگرداندن همه چیزهای خوبی که شما را به هم پیوند داده است، می رسد، پس میل به بازگرداندن خانواده باید متقابل باشد. خودتان قضاوت کنید اگر شوهر سابق با وحشت به یاد بیاورد در مورد چه نوع اتحادیه ای می توانیم صحبت کنیم سال های گذشتهزندگی خانوادگی؟

اگر این یک انگیزه خودمحورانه نبود: "اموالم را برگردان!"، اما یک تصمیم بالغ، عمدی و شاید به سختی به دست آمده، ارزش دارد که آن را به یک شریک بیان کنید. و با او در مورد عواملی که آینده به آنها بستگی دارد بحث کنید و همچنین دریابید که از رابطه "قدیمی" جدید چه انتظاری دارید.

هدف مشترک برای زندگی خانوادگی

هدفی را پیدا کنید که شما را به هم نزدیک کند. ممکن است میل به داشتن ثبات باشد، رابطه هماهنگ، موقعیت اجتماعی خاص، قصد آموزش خوب به کودکان، زندگی در یک سکونتگاه زیست محیطی در ساحل دریا و غیره.

ممکن است چندین هدف وجود داشته باشد: یک هدف جهانی و دو یا سه هدف کوتاه مدت. به عنوان مثال، هدف جهانی داشتن یک خانواده بزرگ دوستانه است، اهداف کوتاه مدت گذراندن تعطیلات با هم، نقل مکان به آپارتمان نوساز، سگ بگیر

بسیار مهم است که اهداف واقعاً کلی و صادقانه باشند. با علامت گذاری آنها، به نظر می رسد که شما چراغ هایی را راه اندازی می کنید که به شما کمک می کند در مسیر درست حرکت کنید و تعیین کنید که چقدر نزدیک هستید.

پیش رفتن

اغلب مردم حتی متوجه نمی شوند که چگونه زندگی اندازه گیری شده آنها به یک روال کسل کننده تبدیل می شود. برای نجات یک خانواده، روابط باید به طور مداوم توسعه یابد، تا جنبه های جدیدی در آنها جستجو شود. شاید برای این امر لازم باشد نه تنها عادات، بلکه نقش شرکا را نیز تغییر دهید.

به عنوان مثال، اگر شوهر همیشه نان آور خانه بوده است و زن همیشه نگهبان آتشگاه یا انیماتور خانواده بوده است، می توانید نقش خود را به طور اساسی تغییر دهید.

برای این واقعیت آماده باشید که همه آزمایش ها موفقیت آمیز نخواهند بود. حتماً شوهر (یا همسر) خود را به خاطر شجاعت و حمایت آنها در یک تلاش جدید تحسین کنید. میل به رشد شخصی "نیمه دوم" خود را تشویق کنید و در صورت امکان شرایط را برای این کار ایجاد کنید.

وقتی مردی از وظایف زنانه کاری انجام می دهد، باید از کمک او تشکر کنید. و هنگامی که او مردانه را انجام می دهد - باید از مراقبت تشکر کنید. به نظر می رسد تفاوت زیادی بین این دو وجود ندارد، اینطور است؟ در واقع وجود دارد. کمک، در میان چیزهای دیگر، کمک به وظایفی است که به شما تعلق ندارد.

اگر مردی مثلاً لباس بشوید، ظرف بشوید یا جاروبرقی بکشد اشکالی ندارد، درست است؟ اما اگر او کمک کند اما اهمیتی ندهد، قایق خانواده فقط واژگون می شود. و زن شروع به کار بسیار سخت می کند ، شروع به مسئولیت می کند ، شروع به حل مشکلات لوله کش می کند ، خودش چیزی را تعمیر می کند ، ماشین را برای سرویس بیرون می کشد و غیره.

و در نهایت هر دو کاری انجام می دهند، اما هر دو ناراضی هستند. زیرا وداها می گویند: بهتر است وظایف خود را ناقص انجام دهید تا دیگران را به طور کامل انجام دهید. مرد برود و به اندازه مردان دیگر درآمد نداشته باشد، بهتر از این است که ظرف ها را درخشان بشوید.

اغلب، تنها پس از جدایی، مردم می فهمند که سازش جزء اجباری هر اتحاد است. پس چی بهترین راهبه دست آوردن تسلیم شدن است. چه چیزی به شما کمک می کند تا شریک زندگی خود را درک کنید؟

  1. شوخی خیلی درمان خوباز سریال چگونه یک ازدواج را نجات دهیم. زندگی را پیچیده نکنید، همه چیز را خیلی جدی نگیرید. با رویدادها مثبت رفتار کنید، طنز را وارد رابطه خود کنید - این بلافاصله تنش بین شما را کاهش می دهد و زندگی جالب تر می شود.
  2. زمانی را برای صرف وقت اختصاص دهید که فقط شما دو نفر باشید. آن را به یک پیاده روی مشترک یا فعالیت جالب برای هر دو اختصاص دهید.
  3. اگر می خواهید بدانید چگونه یک رابطه را نجات دهید، از بحث و جدل خودداری کنید. برای انجام این کار، در یک گفتگو، موضوعاتی را که در مورد آنها تناقض دارید دور بزنید، به عنوان یک قاعده، اینها موضوعات سیاست، اقوام، مذهب، عاشقان سابق، رهایی هستند.
  4. به ابتدای رابطه خود فکر کنید. از مکان های اولین جلسات خود بازدید کنید، به این فکر کنید که از آن زمان تاکنون چه چیزی تغییر کرده است، شاید عشق یا احترام از بین رفته باشد - این پاسخی خواهد بود که چگونه یک ازدواج را از طلاق نجات دهید.
  5. شریک زندگی خود را درک کنید و ببخشید. هیچ کس در برابر اشتباهات محافظت نمی شود، پس یاد بگیرید که ببخشید، تا به شخص فرصت دهید تا خود را اصلاح کند. به یاد داشته باشید که در یک نزاع، معمولا هر دو مقصر هستند.
  6. از لمس استفاده کنید. لطافت، محبت می تواند در تماس های مختلف ظاهر شود. به این ترتیب به همسرتان نشان می دهید که دوستش دارید و می خواهید از او مراقبت کنید.
  7. فضای شخصی را به شریک زندگی خود بسپارید. گاهی اوقات اجازه دهید یکدیگر "رایگان"، حداقل برای یک شب - هر فرد به فضای شخصی نیاز دارد.
  8. رایج ترین سوال در خانواده ای که در آن روابط بین همسران شروع به بدتر شدن کرد این است که "آیا می توان روابط را حفظ کرد؟" - شما می توانید تفاوت ایجاد کنید. زندگی روزمره. خودت را عوض کن سنت های خانوادگی، بی دلیل هدیه بدهید، پیشنهاد دهید ایده های تازهو یکدیگر را غافلگیر کنند.
  9. به مکان خود در شهر فکر کنید. نکته اصلی این است که برای دیگران ناشناخته است و توسط هیچ زوج دیگری انتخاب نمی شود. خوب است زمانی را به تنهایی در آنجا بگذرانید، عصرهای عاشقانه خود را ترتیب دهید.
  10. ارتباط با یکدیگر را قطع نکنید. ارتباط آزاد را حفظ کنید، یاد بگیرید که بشنوید و گوش دهید.

روابط صمیمی و ازدواج

اگر این ابزار قدرتمند پیوند خانواده را دست کم بگیرید، اشتباه بزرگی مرتکب شده اید. مردان پس از یک درگیری طولانی به آغوش "نصف" بازگردید، به خودتان اجازه دهید لطافت بیشتری داشته باشید و احساسات خود را نشان دهید. و زنان - رابطه جنسی آزاد، بازیگوش و تجربی.

بگذارید صمیمیت زناشویی صریح تر و مبتکرانه تر شود. دنباله معمول اقدامات و ژست های "کار شده" را رها کنید. معاشقه، مسخره کردن، ابتکار عمل، تخیل را تحریک کنید، وحشیانه ترین خیالات خود را آزاد کنید! اجازه دهید اشتیاق سابق شما، سرشار از حسادت، به روابط صمیمانه شما بازگردد: این را از کجا یاد گرفتید؟

میل خالصانه برای راضی کردن یکدیگر

اگر آنچه را که بین شما اتفاق افتاد وقتی که "همه چیز بد بود" تجزیه و تحلیل کنید، می توانید میل شدید برای صدمه زدن به شریک زندگی خود را به یاد بیاورید: صدمه زدن به غرور، کاهش عزت نفس، انجام آن از روی کینه. اکنون این منفی باید با تغییر منفی به مثبت "تجلی" شود: نگاه های محبت آمیز تر، کلمات تشویق کننده، تعارف های غیرمنتظره.

اگر قبلاً از ارتباط دوری می‌کردید، اکنون سعی کنید اوقات فراغت خود را با هم بگذرانید. برای شروع، می توانید بلیت برخی از تورهای عجیب و غریب بخرید یا برای رقص تالار رقص ثبت نام کنید (کلاس های کارشناسی ارشد در هنر بدن، تیراندازی با گلوله، غذاهای آسیایی - بر موارد ضروری تأکید کنید). این نه تنها شما را نزدیک تر می کند، بلکه موضوعات جدیدی را برای گفتگو به شما می دهد.

شما نباید قول دهید که هرگز گذشته را به یاد نمی آورید و همسر خود را با نارضایتی های گذشته سرزنش نمی کنید، اما با این وجود سعی کنید از این امر اجتناب کنید.

نیازی نیست زندگی را به فردا موکول کنید، خیلی زودگذر است. دیروزت را بپذیر، به فردا فکر کن، اما در امروز زندگی کن. اگر واقعاً می‌خواهید چیزی به دست آورید، پس باید با استفاده حداکثری از امروز شروع کنید شرایط زندگی. زندگی را تا حد امکان در واقعیت فعلی خود به طور کامل زندگی کنید.

کسانی هستند که زندگی می کنند و کسانی هستند که قرار است زندگی کنند. شما کی هستید؟

مقاله را دوست داشتید؟

دیر یا زود هر کدام زوج متاهلمشکلات رابطه شروع می شود هیچ ازدواجی از این مشکلات مصون نیست. شور و اشتیاق بین همسران در آغاز سفر خانواده فروکش می کند، زندگی روزمره خاکستری جایگزین آن می شود. این منجر به این واقعیت می شود که به جای کلمات عاشقانه، اتهامات و ادعاهای متقابل بیشتر و بیشتر به گوش می رسد و پس از آنها افکار طلاق ظاهر می شود.

اگر در خانواده شما این اتفاق می افتد - تب را نخورید. خوب فکر کنید و خودتان تصمیم بگیرید که آیا می توانید به طور معمول، کسی که تا همین اواخر دوست داشتید، و معنای زندگی شما کدام بود. اگر پاسخ شما منفی است، پس باید در مورد آن بدانید چگونه یک خانواده را نجات دهیم.

کلید یک خانواده قوی ارتباط است. اگر می خواهید رابطه شما هرگز طراوت خود را از دست ندهد، سعی کنید تا حد امکان با یکدیگر ارتباط برقرار کنید. هر دو طرف باید همیشه بتوانند دیدگاه خود را بیان کنند که ممکن است با دیدگاه شریک متفاوت باشد. در عین حال، همسران باید بتوانند تا آخر به حرف یکدیگر گوش دهند. هرگز صدای خود را بلند نکنید، بر سر یکدیگر فریاد نزنید و رسوایی نکنید. ، می توانید مشخص کنید که در واقع علت دعوای شما چیست و بفهمید که چه زمانی توانایی درک یکدیگر را از دست داده اید.

اگر دعوای شما بیش از حد پیش رفته است، اما نمی خواهید طلاق بگیرید، سعی کنید یک تکه کاغذ بردارید و در یک ستون همه چیزهایی را که در همسرتان مناسب شما نیست و در دوم - تمام مزایای آن را روی آن بنویسید. و نقاط قوت لیست حاصل را تجزیه و تحلیل کنید. بعد از اینکه هر نکته را با دقت در نظر گرفتید، خواهید دید که بیشتر کاستی هایی که اشاره کردید جزئی هستند و به نظر شما به اندازه لحظه ها انتقادی به نظر نمی رسند.

از شریک زندگی خود بخواهید فهرستی مشابه فهرست شما بنویسد و سپس یادداشت های شما را مبادله کنید. این باید به شما کمک کند به خودتان نگاه کنید و ببینید چه چیزی هستید. فرد نزدیک. اگر چیزی برای شما مناسب نیست - برای عصبانی شدن عجله نکنید. به انتقاد سازنده برخورد کنید و آن را به عنوان خوراکی برای فکر در نظر بگیرید.

هرگز در نتیجه گیری عجولانه خودداری کنید و از تصمیم گیری های عجولانه خودداری کنید. به خود و شریک زندگی خود فرصتی برای آرام شدن بدهید، وضعیت را ارزیابی کنید، به گزینه هایی برای حل مشکل فکر کنید.

یک جدایی کوتاه می تواند به شما در این امر کمک کند. برای مدتی تنها می‌مانید، می‌توانید بفهمید که چقدر به یکدیگر نیاز دارید و آیا مشکلاتی که در ازدواج خوشبخت شما اختلال ایجاد می‌کنند واقعاً جدی هستند یا خیر.

پاسخ به سوال در مورد چگونه یک خانواده را نجات دهیممی توانید توصیه های زیر را ارائه دهید:
- هیچ طلاقی ناگهانی شروع نمی شود. هر خانواده قدم به قدم نزد او می رود و هر دعوا او را به هم نزدیکتر می کند، بنابراین سعی کنید هر کاری را انجام دهید تا به ندرت ممکن باشد.
- همیشه به صحبت های عزیز خود گوش دهید و در صورت بروز اختلاف سعی کنید راه حل هایی را پیدا کنید که مناسب هر دو طرف باشد.
- خانواده شما باید همان زوج های متاهل باشند.
- از یکدیگر تعریف کنید
- همسرت مال توست انعکاس آینه. بتوانید تمام جزئیات را در آن ببینید، این به شما کمک می کند تا بهتر با نقاط قوت و ضعف شخصی خود مقابله کنید.
- در صورت نزاع، از برداشتن قدمی در جهت آشتی نزد همسرتان نترسید.
- با هر مشکلی که برای خانواده شما پیش آمده است، باید با تلاش مشترک مبارزه کنید، نه اینکه همه چیز را به دست یکی از همسران بیاندازید.
لازم نیست از مشکلاتی که پیش می آید فرار کنید. در عوض، توقف کنید و به این فکر کنید که چه کاری می توانید انجام دهید تا یک بار برای همیشه آن را حل کنید.

اگر نمی توانید مشکلی را که در خانواده ایجاد شده است به تنهایی حل کنید، اما این سوال که چگونه خانواده را در کنار هم نگه دارید برای شما مهم است، باید از یک متخصص خانواده کمک بگیرید. یک روانشناس به شما کمک می کند تا با هوشیاری به مشکل خود نگاه کنید، آن را از بیرون ببینید و وضعیت را به بهترین شکل ممکن حل کنید و خانواده خود را نجات دهید.


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه