03.08.2021

آمریکایی های مشهور و زنان آمریکایی قرن بیستم. سیاست حفظ حریم خصوصی افراد مشهور آمریکایی


ایالات متحده یکی از پیشروترین و بزرگترین کشورهای جهان است. جمعیت این کشور از 300 میلیون نفر فراتر می رود. و البته شخصیت های برجسته ای در این کشور پهناور زندگی و زندگی می کردند. افرادی که نه تنها در ایالت خود ، بلکه در سراسر جهان مشهور هستند ، که به مردم آمریکا اجازه می دهد به هموطنان خود احساس افتخار کنند. بنابراین آنها چه کسانی هستند - مشهورترین افراد در آمریکا؟

چهره های سیاسی

لیست افراد مشهور آمریکا قطعاً می تواند شامل نام سیاستمداران باشد:

  • جرج واشنگتن. اولین رئیس جمهور آمریکا که برای استقلال مبارزه کرد ، بنیانگذار ایالات متحده آمریکا بود.
  • توماس جفرسون. نویسنده مشترک اعلامیه استقلال. او سهم بزرگی در تاسیس کشور داشت. ایالت لوئیزیانا را از فرانسه خریدم.
  • مارتین لوتر کینگ. شخصیتی درخشان که به لطف مبارزه سرسختانه برای حقوق جمعیت سیاه پوست در سراسر جهان مشهور شد.
  • او به خاطر لیبرالیسم و ​​مراقبت از مردم عادی بسیار مورد علاقه مردمش بود. او سهم بزرگی در توسعه فضانوردان آمریکایی داشت. روزی که کشته شد غم بزرگی را برای مردم به ارمغان آورد.
  • بنجامین فرانکلین. سیاستمدار ، روزنامه نگار ، دانشمند. او به دلیل اینکه چهره اش با اسکناس صد دلاری مزین شده است در سراسر جهان مشهور است.
  • آبراهام لینکولن. مقام قهرمان ملی را برای آزادی بردگان به دست آورد. مشابه جان اف کندی ، او با شلیک تپانچه کشته شد.
  • جورج دبلیو بوش. شخصیتی بسیار بحث برانگیز. او از طریق یک رسوایی بزرگ تقلب ، ریاست جمهوری را بر عهده گرفت. متهم به اعتیاد به مواد مخدر. او جنگی را در مناطق افغانستان و عراق آغاز کرد.
  • باراک اوباما. اولین رئیس جمهور سیاه پوست جهان

ورزشکاران

در میان افراد مشهور آمریکا ، بسیاری از افراد با ورزش مرتبط هستند. این هست:

  • مایکل جردن. او در لیگ NBA به عنوان مدافع تهاجمی بازی کرد. او هنوز هم بهترین بسکتبالیست محسوب می شود.
  • تنیسور برجسته او پیروزی های زیادی در مسابقات کسب کرد.
  • کشتی باز که 23 سال این عنوان را در اختیار داشت.
  • کلی اسلیتر. معروف ترین و ثروتمندترین موج سوار. در 20 سالگی قهرمان جهان شد.
  • جیم براون. پردرآمدترین بازیکن فوتبال آمریکا شد.
  • مایکل فلپس. شناگر و با عنوان ترین المپیکی.
  • مایک تایسون قهرمان بوکس آمریکا او در نبرد گوش حریف را گاز گرفت.
  • محمد علی. بوکسورترین.

نویسندگان ، دانشمندان و دیگر افراد مشهور

لیست افراد مشهور در آمریکا شامل نویسندگان و دیگر چهره های عمومی است:

  • ارنست همینگوی. برنده نوبل ، نویسنده و روزنامه نگار. به لطف شیوه نگارش ، ادبیات قرن گذشته تغییر قابل توجهی کرده است.
  • استفان کینگ. "پادشاه وحشت" - بنابراین او به خاطر آثار خود لقب گرفت. بسیاری از کتابهای او فیلمبرداری شده است.
  • ادگار آلن پو. او داستانهای کارآگاهی واقعاً هیجان انگیز نوشت. و او بنیانگذار ژانر علمی تخیلی شد.
  • مارک تواین. نویسنده و روزنامه نگار اومانیست. او در ژانرهای مختلف نوشته است و داستانهای خیره کننده ای خلق کرده است.
  • استنلی کوبریک. فیلمساز من فیلم هایی را براساس رویدادهای واقعی فیلمبرداری کردم و هر کدام عالی بودند.
  • توماس ادیسون. به لطف او ، کیفیت کار بسیاری از وسایل ارتباطی بهبود یافته است. حتی اولین کلمه در تلفن "سلام" توسط او اختراع شد.
  • جان راکفلر. ثروتمندترین مرد روی کره زمین. مالک شرکت استاندارد نفت.
  • بیل گیتس. یک کارآفرین ، یکی از ثروتمندترین افراد جهان.
  • استیو جابز. پیشگام عصر فناوری ، خالق مارک معروف اپل.
  • هنری فورد. مهندس و مخترع. تولید اتومبیل های فورد با شهرت جهانی.
  • نیل آرمسترانگ. اولین فردی که پا روی ماه گذاشت.
  • جک لندن. یکی از نویسندگان منتشر شده در خارج از ایالات متحده.
  • جان براونینگ. مخترع سلاح.
  • سیدنی شلدون. نویسنده رمان های پلیسی و فیلمنامه نویس. بسیاری از آثار او به فیلم تبدیل شده است.

خوانندگان و نوازندگان

غیرممکن است که در میان افراد مشهور موسیقی دانان و موسیقی دانان آمریکایی ، توجه نداشته باشید:

  • مایکل جکسون. خواننده ، رقاص افسانه ای ، پادشاه پاپ.
  • الویس پریسلی سلطان راک اند رول.
  • فرانک سیناترا. صدای "عسل" آمریکا.
  • لویی آرمسترانگ. مجری جاز ، ترومپت می نواخت ، گروه را رهبری می کرد ، جاز را در سراسر جهان محبوب کرد.
  • چاک بری. یکی از بنیانگذاران راک اند رول.
  • بریتنی اسپیرز. شاهزاده خانم پاپ آمریکایی.
  • جنیفر لوپز. خواننده و رقاص ، بازیگر و تاجر زن.
  • مدونا. اسطوره موسیقی آمریکایی
  • تینا ترنر. خواننده و رقصنده با صدایی نفس گیر.
  • سگ کورت. گیتاریست و خواننده از گروه نیروانا.
  • الا فیتزجرالد. خواننده موسیقی جاز.
  • امینم رپر آمریکایی.
  • چر ارمنی آمریکایی ، خواننده و بازیگر.
  • کریستینا آگیلرا. ترانه سرا ، خواننده و رقاص.

چهره های رسانه ای

اگر رسانه ای نباشد ، چه کسی می تواند مشهورتر باشد؟

  • چارلی چاپلین. کمدین و ستاره فیلم های صامت.
  • مرلین مونرو. نماد جنسی قرن بیستم
  • اپرا وینفری مشهورترین مجری تلویزیونی آمریکا.
  • والت دیزنی. انیماتور ، خالق استودیو و کل دوران دیزنی.
  • استیون اسپیلبرگ. موفق ترین فیلمساز سینمای آمریکا.
  • بروس لی. بازیگر و کارگردان. هنرهای رزمی را وارد سینما کرد.

و همچنین: برد پیت ، مل گیبسون ، جانی دپ ، جک نیکلسون ، آنجلینا جولی و بسیاری دیگر.

البته همه افراد مشهور در آمریکا انگلیسی صحبت می کنند. با این حال ، با کمک ترجمه ، تمام جهان می توانند صدای آنها را بخوانند یا بشنوند.

جورج دبلیو بوشبی سرپرست از ارتش ، به طور غیرقانونی در یک دانشگاه معتبر کار کرد ، از مواد مخدر استفاده کرد ، در کلاهبرداری های مالی متعددی گرفتار شد. از طریق کلاهبرداری در مقیاس بزرگ با شمارش آرا ، او رئیس جمهور ایالات متحده شد ، فتح جهان را ادامه داد. به علاوه .

آرنولد شوارتزنگراین نوه یک مرد اس اس که در محاصره لنینگراد و جنایات جنگی مختلف شرکت کرده است ، متهم به تجاوز و آزار جنسی بسیاری از زنان است. عاشق ماری جوانا و عیاشی جنسی. به علاوه

بیل کلینتون.او بیشتر به خاطر کمدی خود با مونیکا لوینسکی شناخته می شود ، که البته برای آمریکایی ها بسیار مهمتر از تجاوز ناتو در یوگسلاوی و دیگر عملیات های نظامی ایالات متحده در زمان سلطنت وی است. او متهم به تجاوز ، عاشق جنون جنسی ، بارها به دروغگویی محکوم شد. به علاوه .

مایکل جکسون.او بارها به پدوفیلی متهم شد ، اما با پرداخت "غرامت" عظیم از مراحل قانونی اجتناب کرد. 2004 - طبق نتایج نظرسنجی ها ، برای دومین سال متوالی عنوان احمق ترین آمریکایی (در مقام دوم - خواهرش ژانت) به او اهدا شد. در سال 2005 ، او سعی کرد در حزب نازی آمریکا ثبت نام کند ، اما وی رد شد تا چهره حزب را خراب نکند.

وودرو ویلسون، عامر رئیس جمهور (1913-1921). شباهت بوش جونیور در قرن بیستم: او نه تنها برنامه هایی برای ایجاد سلطه آمریکا بر جهان با انجام اراده خدا ارائه کرد ، بلکه حتی موافقت کرد که خود را با پسر خدا مقایسه کند. بیایید یک چشم انداز محدود ، جنگ طلبانه و فریب آسیب شناسی را اضافه کنیم. به علاوه .

جان اف کندی، عامر رئیس جمهور (1961-1963) ، یکی دیگر از نمادهای آمریکایی. او از یک نوع شدید اعتیاد به مواد مخدر ، اسکیزوفرنی رنج می برد ، دچار توهم ، حملات وحشت بی دلیل و جذابیت دردناک و سیری ناپذیری برای زنان (بیش از حد جنسی) بود ، بنابراین او مجموعه زیادی از بیماری های مقاربتی را داشت. فقط مرگ او را از حمله به اتحاد جماهیر شوروی بازداشت. به علاوه .

رونالد ریگان، عامر رئیس جمهور (1981 - 1989). این مرد سابق سیا بسیار خرافاتی بود و ادعا می شد که از نسلی است که آرماگدون را خواهند دید. او بیش از همه روسای جمهور دیگر آمریکا برای از بین بردن اتحاد جماهیر شوروی ، از جمله حمایت از دوشمان افغان ، سازماندهی حملات تروریستی در خاک اتحاد جماهیر شوروی ، اقدام کرد. به علاوه .

فرانکلین دی روزولت، عامر رئیس جمهور (1933-1945). او سعی کرد به طور مخفیانه با هیتلر مذاکره کند. او با گشایش جبهه دوم به آخرین مورد رسید. او از "کمک" به کشورهای متفق که روسیه هنوز هزینه آن را می پردازد سود برد. در همان زمان آمریکا به فاشیست ها کمک کرد.

لیندون جانسون، عامر رئیس جمهور (1963-1969). جنگ ویتنام آغاز شد که جان میلیون ها نفر را گرفت. او عاشق تماشای فیلم های مربوط به حیوانات بود ، خودش با همه چیز و همه خوابیده بود. او کوچکترین نشانه ای از ادب و اخلاق شایسته نداشت.

مرلین مونرو(نورما مورتنسون) او پرحرف بود و با هر چیزی که حرکت می کرد می خوابید ، که باعث شد ماموران سرویس های ویژه شوروی بسیار خوشحال شوند. امی گرین ، دوست صمیمی مرلین ، می گوید: "به نظر می رسد او با خوابیدن با همه راه خود را باز کرده است." یک فرد الکلی ، معتاد به مواد مخدر ، بی تدبیری در ضبط مکالمات با ج. کندی داشت ، که شاید او جان خود را از دست داد.

آلن دالس، اولین مدیر سیا آموزه ای که او در بهار 1945 فرموله کرد - به عنوان مثال تا پایان جنگ جهانی دوم ، هدف نهایی مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی ، مرگ مردم روسیه به عنوان "سرکش ترین مردم روی زمین ، انقراض نهایی و برگشت ناپذیر خودآگاهی آن" بود. چنین برنامه هایی اساساً هیچ تفاوتی با برنامه های آلمان نازی نداشت.

ریچارد نیکسون، عامر رئیس جمهور (1969 - 1974). جنگ در ویتنام و نظارت کامل بر مردم برای یافتن کمونیست. توطئه الکلی ، معتاد به مواد مخدر ، همسرش را کتک زد. به دلیل رسوایی واترگیت مجبور به ترک مقام شد (نظارت غیرقانونی مخالفان سیاسی)... او می خواست موسسه بروکلین را منفجر کند زیرا اسنادی وجود داشت که برای حرفه وی مضر بود. به علاوه

جورج سوروس، عامر سفته باز سهام ، یکی از شرکت کنندگان فعال در جنگ سرد و فعالیت های خرابکارانه فعلی علیه روسیه. تامین مالی نیروهای طرفدار آمریکا در بلوک شرق سابق. این او بود که کودتای 2003 را در گرجستان سازماندهی کرد. او با تمام توان سعی می کند نسل کشی را در روسیه انجام دهد ، به عنوان مثال ، از طریق تبلیغ مواد مخدر. به علاوه

خواننده یهودی ، لزبین مدونا(نام واقعی لوئیز سیکونه). به سختی می توان چنین ترکیبی از ابتذال ، بد سلیقه و بی پروایی نمایشی را پیدا کرد ، که در واقع او حرفه خود را انجام داد. در مواجهه با همه آمریکا ، این سودومیت دائماً از کلیسای مسیحی سوءاستفاده می کند و به طور کفرآمیز صلیب بین پاهای او را دستکاری می کند.

توماس ادیسون... خلاقیت هایی که شهرت جهانی را برای او به ارمغان آورد ، تا حد زیادی نسخه های کمی از اختراعات موجود نویسندگان دیگر یا نتیجه کار تیم بزرگی از کارکنان با استعداد آزمایشگاه وی بود. او بر اساس یک طرح ساده عمل می کرد: او اختراعات فراموش شده را پیدا کرد و آنها را "باز نکرد" و در صورت لزوم آنها را تغییر داد. به علاوه

هری ترومن، عامر رئیس جمهور. دستور پرتاب بمب اتمی بر هیروشیما و ناکازاکی ، به دستور وی هزار هواپیما پس از امضای توافق تسلیم ، ژاپن را بمباران کردند. به عنوان مثال ، حمایت از کمپین ضد انقلابی خشونت آمیز در یونان ، که طی آن 150،000 نفر کشته شدند ، فرمانداران نازی بازگردانده شدند و جنبش حزبی سرکوب شد. او به همراه چرچیل جنگ سرد را علیه اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد. او با کمک به سربازان شوروی در جنگ جهانی دوم مخالف بود ، او گفت که آنها می گویند اجازه دهید دو سگ یکدیگر را آهسته بکشند. تقریباً همه فاشیست های FRG را عفو کردند.

دوایت دی آیزنهاور، رئیس جمهور ایالات متحده در 1953-61. با هزینه او در کره جنگی در جریان است. در اسناد نیروی هوایی ایالات متحده ذکر شده است که در دوران آیزنهاور در کره هیچ هدفی برای بمباران وجود نداشت ، همه چیز قبلاً با خاک یکسان شده بود ، سپس آنها بمب ها را بر روی سدها می ریختند و سپس با اشتیاق می گفتند که چگونه آب به روستاها هجوم آورده و کشته شده است. ، از بین بردن محصولات زراعی و غیره ، در نورنبرگ ، نازی ها برای سدهای باز به دار آویخته شدند. ما نمی توانیم حوادث گواتمالا و دیگر کشورهایی را که در زمان آیزنهاور ، با کمک ایالات متحده ، جنایات وحشتناکی مرتکب شده بودند ، فراموش کنیم. او مانند بقیه روسای جمهور آمریکا پس از جنگ ، به تخریب "پیشگیرانه" اتحاد جماهیر شوروی توسط بمب های اتمی فکر کرد.

جیمی کارتر، عامر رئیس جمهور. در زمان او جنایات بزرگی نیز انجام شد ، مانند حمله اندونزی به تیمور شرقی ، که منجر به بزرگترین نسل کشی از زمان هیتلر شد - تقریباً 30 درصد مردم را نابود کرد. 90 درصد سلاح های مورد استفاده در این مورد آمریکایی بود. با تمام شدن سلاح اندونزی ، کارتر در سال 1978 ، سال اوج کشتارها ، منابع خود را افزایش داد. کارتر آشکارا از سوموزا و گارد ملی اش با اقدامات مستقیم نظامی و دیپلماتیک حمایت کرد زیرا آنها در آخرین روزهای رژیم 40 هزار نفر را کشتند. دریافت جایزه صلح نوبل (!) باز هم ، اینها فقط حقایقی جدا هستند. به علاوه .

جان راکفلر، عامر میلیونر (1839 - 1937). نام او برای ترساندن فرزندان کارگران استفاده می شد ، او قبل از جنگ از نازی ها حمایت می کرد ، و وارثانش در طول جنگ ، با حرص و طمع باورنکردنی شهرت دارند ، انحصار او "بزرگترین" اما "ناعادلانه ترین موجود موجود" نامیده می شد. به علاوه .

هنری کیسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا این مسئول مرگ میلیون ها غیرنظامی در آن کشورهایی است که آمریکا در نیمه دوم قرن "از دست کمونیست ها" نجات داد. او بود که گفت: "من هرج و مرج و جنگ داخلی در روسیه را به تمایل اتحاد مجدد آن به یک دولت واحد ، قوی و متمرکز ترجیح می دهم." به علاوه .

ورنر فون براون، "دانشمند بزرگ آمریکایی". فاشیستی که به طرف پیروز شد و موشک هایی را که هیتلر بعداً به لندن انداخت ، توسعه داد. یکی از رهبران تحقیقات در اردوگاه دورا-نوردهاوزن ، در طول آزمایشات خود حداقل 20 هزار برده زندانی کشته شدند. سهم تعیین کننده ای در موشک کشی آمریکایی ، اعم از صلح آمیز و نظامی داشت.

هنری فورد، نمادی از تجارت خودرو آمریکایی. او از یهودیان آنقدر متنفر بود که هیتلر پرتره ای از فورد را در دفتر خود آویزان کرد و آثار او را نقل کرد. او بالاترین جایزه رایش - صلیب بزرگ عقاب آلمانی را دریافت کرد ، که بسیار به آن افتخار می کرد. حرص و طمع باورنکردنی و تحقیر او نسبت به زندگی انسان ها افسانه ای شده است. ...

مشهورترین روسوفوب ایالات متحده زگیبنف برژینسکی... یکی از شرکت کنندگان فعال در جنگ سرد. اکنون او تروریست های چچنی را تأمین می کند ، قبلاً شخصاً برای ملاقات با بن لادن به بحث در مورد مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی پرداخت. او دارای اظهاراتی مانند "ما اتحاد جماهیر شوروی را ویران کردیم ، روسیه را نیز نابود خواهیم کرد. شما هیچ شانسی ندارید "؛ "روسیه به طور کلی یک کشور اضافی است." به علاوه

هر کشوری به سلبریتی های خود که توانسته اند کشور خود را در رتبه اول قرار دهند افتخار می کند. خیابانها ، خیابانها و میدانها به افتخار آنها تغییر نام داده است. همه می دانند که برجسته ترین شخصیت ها ساکنان ایالات متحده آمریکا هستند. زیرا ، این کشور عظیمی است و تعداد زیادی از افراد در آن هستند که فرصت سرمایه گذاری برای ارتقاء ایالات متحده را دارند. آمریکایی ها به آنها افتخار می کنند که علیرغم فراز و نشیب آنها ، آنها بهترین و معروف ترین شده اند. ما توجه شما را به خواندن این مطلب که کدام افراد مشهور آمریکایی دارای مقام های برتر در این کشور هستند ، جلب می کنیم.

مشاهیر آمریکایی

جورج کلونی.یکی از خوش تیپ ترین و جذاب ترین مردان. هر دختری رویای چنین مردی را دارد. او نه تنها به عنوان یک ستاره سینمای جهان ، بلکه به عنوان یک کارگردان نیز خود را تثبیت کرده است. او چندین بار در معتبرترین مسابقات جهان نامزد شد ، جایی که بیشتر او برنده شد.

ساندرا بولاک (افراد مشهور آمریکایی).محبوبیت آن پس از فیلم های "در حالی که خواب بودید" و "سرعت" شروع شد. او همچنین در نامزدی "زیباترین مردم جهان" شرکت کرد. فیلم هایی که ساندرا در آنها نقش اصلی را بازی می کرد ، کمتر مشهور و محبوب نیستند - این "پیشنهاد" "طرف نامرئی" است. علاوه بر این ، او به کارهای خیریه مشغول است و دائما مبالغ هنگفتی را به بنیادهای مختلف اهدا می کند.

مدونا.او فعالیت موسیقی خود را با گروه نیویورک ، درامر آغاز کرد. او اولین خواننده ای است که در مدت کوتاهی تعداد زیادی آلبوم و تک آهنگ فروخت. همچنین برای اجرای طولانی ترین سری تک آهنگ ها در کتاب رکوردهای گینس گنجانده شده است. او علاوه بر حرفه خوانندگی ، در تولید ، نوشتن آهنگ و بازی در فیلم ها نیز فعالانه مشارکت دارد.

بیانسه.خواننده ، تهیه کننده ، بازیگر آمریکایی. در سال 2000، "تابلو تبلیغاتی"خواننده را به عنوان موفق ترین مجری اعلام کرد. در سال 2010 ، خواننده مقام دوم مجله را به دست آورد« فوربس"به عنوان یک سلبریتی تأثیرگذار و مورد توجه در جهان.

کیتی پری.اولین محبوبیت کتی در سال 2008 بود که او آهنگ "منبوسیدآدختر" همچنین اخیراً اولین مستند او "کتی پری: یک قطعه از من" منتشر شد ، جایی که او همه چیز را درباره مخفی ترین و صمیمی ترین زندگی خود گفت.

لیدی گاگانام اصلی مشهور آمریکایی استفانی جوآن آنجلینا ژرمانوتا است. اولین افتخار در سال 2008 ، زمانی که آلبوم او "اینشهرت" اگرچه او اولین اجرای انفرادی خود را در سال 2005 آغاز کرد. امروز لیدی گاگا دومین شوکه کننده ترین ستاره جهان است.

تیلور سویفت.او از کودکی شناخته شده بود. این خواننده برای اولین بار در سال 2006 ظاهر شد ، اگرچه از کودکی شروع به خواندن کرد. تک آهنگ فیلم "The Hunger Games" را اجرا کرد. و این اولین موسیقی متن موسیقی او است که به "سافندصدا».

رنگ صورتی.نام اصلی خواننده علیشاه بث مور است. این خواننده در سال 2000 به شهرت رسید. این خواننده دارای 5 جایزه MTV ، 2 جایزه گرمی و 2 جایزه Brit Evards است. پینک بارها به عنوان بهترین خواننده پاپ و پردرآمدترین هنرمند شناخته شده است.

ریحانا اولین آلبوم خود را در سال 2005 منتشر کرد و بلافاصله در بین 10 چهره مشهور آمریکایی قرار گرفت. او بیش از 20 میلیون آلبوم و 16 میلیون تک آهنگ فروخته است.

کریستینا آگیلرا.این خواننده آمریکایی حدود 42 میلیون آلبوم خود را فروخته است و یکی از بیست هنرمند مشهور آمریکایی در آن دهه بود.

دمی مور.دمتریا ژان گینز. او همسر بازیگر محبوب اشتون کوچر بود. از سال 1990 ، محبوبیت بازیگر زن هالیوود در حال افزایش است. دمی در فیلم های زیادی بازی کرد ، به عنوان مثال ، "شبح" ، "قرار گرفتن در معرض" و دیگران ، که در هالیوود بسیار محبوب شد.

جنیفر انیستون.او در ایالت کالیفرنیا متولد شد. او پس از سریال "دوستان" ، که به خاطر آن "گلدن گلوب" و "امی" را دریافت کرد ، مشهور شد. در 22 فوریه 1012 ، جنیفر ستاره مورد انتظار را در پیاده روی مشاهیر دریافت کرد.

آندری گوساروف

آمریکایی های بزرگ 100 داستان و سرنوشت برجسته

تحت حمایت قوانین فدراسیون روسیه در مورد حمایت از حقوق معنوی. تکثیر کل کتاب یا بخشی از آن بدون اجازه کتبی ناشر ممنوع است. هرگونه تلاش برای نقض قانون پیگرد قانونی دارد.

معرفی

ایالات متحده آمریکا با تلاش مهاجران متعددی از سراسر جهان ایجاد شد. در قرن های 18 و 19 ، صدها ، هزاران مهاجر به امید موفقیت و زندگی بهتر به فتح سرزمین های جدید رفتند. آزادی عمل ، با استعدادترین ، کارآفرین ترین و با اعتماد به نفس افرادی را که از همان ابتدا ساختمان کشور جدید را ساخته بودند ، مطرح کرد. البته ایالت آمریکا بر پایه محکم میراث حقوقی و فرهنگی انگلیس و به طور گسترده تر بر اساس کل فرهنگ اروپایی بنا شده است. به جرات می توان گفت که اولین نسل شهروندان آمریکایی اروپایی بودند و شناسایی ملی آنها در محل تولد در یک کشور خاص اروپایی انجام شد. حتی اکنون که ملت آمریکا در طرح کلی خود شکل گرفته است ، اشاره ای به منشاء شخص وجود دارد - آمریکایی ایرلندی ، آفریقایی آمریکایی یا آمریکایی آسیایی.

کشور جدید ، ایالات متحده ، بر خلاف ایالت هایی که مهاجران از آنجا وارد شده اند ، به ساکنان خود فرصتهای نامحدودی برای خود تحقق بخشید. در سال 1931 ، جیمز آدامز کتاب معروف "حماسه آمریکا" را منتشر کرد ، جایی که اصطلاح "رویای آمریکایی" برای اولین بار در آنجا ظاهر شد - فرصتی برای زندگی به عنوان فردی که شایسته آن است. پدران بنیانگذار در اعلامیه استقلال نوشتند: "ما از این حقیقت بدیهی برمی خیزیم که همه مردم برابر ایجاد شده اند و توسط خالق دارای برخی حقوق مسلم هستند که شامل زندگی ، آزادی و جستجوی خوشبختی است."

در ظرف ذوب سیاست ، تجارت ، فرهنگ و علم آمریکا ، بهترین ها از بهترین ها متولد شدند. آنها به دلایلی کشورهای خود را ترک کردند ، آنها در دنیای جدید نه تنها سرزمین جدید ، بلکه مکانی پیدا کردند که استعدادها و مهارتهای آنها به بالاترین قدرت خود رسید. بریتانیا و ایرلند به سیاستمداران و شخصیت های بزرگ آمریکایی به دنیا داده اند. دانشمندانی از آلمان و روسیه به ایالات متحده آمدند که رنگ علم آمریکا شد. روسیه و ایتالیا زادگاه موسیقی دانان و بازیگران بزرگ آمریکایی بودند و بسیاری از کشورهای اروپایی ماجراجویان کارآفرینی را به آمریکا فرستادند تا بهترین کارآفرینان ، صنعتگران و سرمایه داران جهان شوند. فقط در ایالات متحده مفهوم "خودساخته" در مورد شخصی که دارای معنای مهمی است پر شده است. خودش را ساخت و به توانایی های خود پی برد.

کتاب ما شامل 100 نفر از مشهورترین آمریکایی ها است که هم در خود ایالات متحده و هم در سراسر جهان شناخته شده است. در میان آنها دانشمندان و سیاستمداران ، هنرمندان و فاتحان غرب هستند. در یک کشور بزرگ مانند ایالات متحده ، تعیین درجه بزرگترین افراد به طور عینی بسیار دشوار است - در بین شهروندان آن شخصیتهای برجسته بسیار زیادی وجود دارند که به تاریخ جهان کمک کرده اند. به عنوان مثال ، 276 برنده نوبل تنها در زمینه های مختلف وجود دارد.

با این وجود ، آمریکایی های مشهوری که در کتاب ما معرفی شده اند ، افتخار این ملت و در واقع همه بشریت هستند.

سیاستمداران و شخصیت های عمومی

اولین آمریکایی

جان اسمیت

سه کشتی شرکت سهامی لندن در 9 دسامبر 1606 از خور تیمز خارج شدند و به سمت دنیای جدید - آمریکا حرکت کردند. در سال 1585 ، دزد دریایی معروف والتر رالی مستعمره ای در آنجا تأسیس کرد و نام آن را ویرجینیا به نام ملکه الیزابت اول گذاشت. اما شهرک نشینان نتوانستند در محل جدید جای پای خود را به دست آورند. اولین استعمارگران به خانه بازگشتند و دسته دوم مهاجران بدون اثری از خود ناپدید شدند. فرماندهی اعزامی جدید توسط ناخدا کی نیوپورت بود و سه کشتی که صبح دسامبر لندن را ترک کردند دارای نام هایی بودند: "سوزان کنستانت" ، "دیسکاوری" و "گودسپیت". در آوریل 1607 ، آنها وارد خلیج چساپیک شدند. از بین آقایانی که برای اداره کلنی آمده بودند ، شورای هفت نفره انتخاب شد. همچنین شامل کاپیتان جان اسمیت بود.

قهرمان ملی آینده ایالات متحده در استان لینکلنشایر انگلیس متولد شد ، پسر یک کشاورز متوسط ​​جورج و آلیس اسمیت بود. جان کمک خود را به پدرش با تحصیل در یک مدرسه راهنمایی ، جایی که خواندن ، نوشتن ، حساب و لاتین را آموخت ، ترکیب کرد. ایده آل برای جان کوچک دریانورد معروف فرانسیس دریک بود و جان تصمیم گرفت ملوان شود - او دوست نداشت در مزرعه کار کند. پس از مرگ پدر ، جان شانزده ساله به همراه لرد ویلوبی به فرانسه می رود و از آنجا به هلند می رود و برای استقلال این پادشاهی می جنگد. در بازگشت به خانه ، اسمیت کلبه ای از شاخه های درخت در جنگل متعلق به لرد ویلوبی می سازد و در آنجا در خلوت زندگی می کند و کتاب های تاریخ ، امور نظامی و سیاست می خواند. خداوند در مکان خلوت خود از جان دیدن می کند و حتی به او اسب سواری و شمشیرزنی می آموزد.

جان اسمیت


وقتی جان هجده ساله بود ، در یک کشتی تجاری مدیترانه ای استخدام شد. بدیهی است ، به دلیل کمبود هیجان ، اسمیت در ارتش اتریش ثبت نام می کند و به جنگ امپراتوری عثمانی می رود. جوان شجاع انگلیسی توسط فرمانروای ترانسیلوانیا S. Bathory جشن گرفته می شود - جان اسمیت درجه نظامی کاپیتان را دریافت می کند. در سال 1602 ، اسمیت در عملیات مجروح شد و توسط دشمن اسیر شد. ناخدا به عنوان برده در قسطنطنیه به ترک بوگال نجیب فروخته می شود و او آن را به عروس خود می دهد. در اینجا ناخدا از دست به دست دیگر منتقل می شود ، و در نتیجه او در یک مزرعه بزرگ کشاورزی ، در قلمرو کنار روستوف مدرن به پایان می رسد. جان غیرقابل مقاومت نمی تواند با آرامش موقعیت بردگی ، تحقیر و ضرب و شتم مالک را تحمل کند. او صاحبخانه را می کشد و با فرار ، بر روی اسب در استپ پنهان می شود و غذا و لباس می گیرد. بنابراین او خود را در قلمرو قزاق دان قزاق می یابد. آشنایی با زندگی و زندگی قزاق ها برای جان بی فایده نمی ماند. هنگام سازماندهی سیستم استحکام مستعمرات جدید آمریکا ، وی از اصول دفاع از روستاهای قزاق استفاده کرد و اولین ساختمانهای چوبی استعمارگران آمریکایی به کلبه های روسی شباهت داشت.

جان اسمیت از طریق سرزمین های جنوبی روسیه و قلمرو لیتوانی به آلمان رسید ، سپس به فرانسه ، اسپانیا و مراکش رفت و در زمستان 05/164/04 به بریتانیا بازگشت.

البته جان اسمیت ، طرفدار ماجراهای ماجراجویانه ، نمی توانست در فتح سرزمین های جدید در امریکای دور مشارکت کند و در 14 مه 1607 ، با صد نفر ، پا به خاک آمریکا گذاشت. آنها قلعه ای تأسیس کردند که به نام پادشاه جیمز اول - جیمز تاون نامگذاری شد. پس از بازگشت کشتی ها به انگلستان ، مستعمره نشینان در زندگی پر از خطرات قرار گرفتند. به طور مداوم کمبود غذا وجود داشت ، به طوری که در بین مهاجران مواردی از آدم خواری مشاهده شد ، بسیاری از مردم در اثر بیماری و زمستان سرد جان خود را از دست دادند و قبایل محلی هندی به قلعه حمله کردند. از 104 نفری که در جیمز تاون باقی مانده بودند ، اکثر آنها تا زمانی که اعزامی جدید از انگلستان در 8 اکتبر با مقدار زیادی مواد غذایی و استعمارگران از راه رسید ، جان باختند.

جان اسمیت در بین افسران فرماندهی قلعه باقی ماند و در اوایل سال 1607 با یک گروهان کوچک در جستجوی غذا به داخل کشور رفت. اما استعمارگران توسط سرخپوستان Algonquin در کمین قرار گرفتند و آنها را نزد یکی از فرماندهان به نام Powhotana آوردند. اسمیت بلافاصله به سرخپوستی علاقه مند شد ، که به ویژه از قطب نمای جیبی خوشش آمد. اما مردم بومی با افراد تازه وارد بسیار خصمانه بودند و اسمیت و همراهانش به درخواست دختر یازده ساله رئیس به نام پوکاهونتاس-حداقل همانطور که خود جان اسمیت در کتابهایش نوشته بود-نجات یافتند. او توانست به جیمزتاون بازگردد و حتی روابط تجاری بین سرخپوستان و شهرک انگلیسی برقرار کرد. اما اختلافاتی بین رهبران قلعه ، از جمله دی اسمیت ایجاد شد و جان شهرک را ترک کرد و تصمیم گرفت سرزمین مجاور خلیج چساپیک را کاوش کند. پس از خروج کاپیتان ، وضعیت در مستعمره فقط بدتر شد و مدیریت به طور کامل خراب شد. ساکنان هیاتی را به اسمیت فرستادند تا به جیمز تاون بازگردند و اداره مستعمره را بر عهده بگیرند. او موافقت کرد و نظم و انضباط سختی را در شهرک اعمال کرد. شعار اصلی شهرک نشینان این بود: "کسی که کار نمی کند ، غذا نمی خورد." اسمیت به خوبی می دانست که تنها با تلاش مشترک همه استعمارگران می توان قلعه را زنده نگه داشت و در سرزمین اشغالی جایگاه خود را بدست آورد. در اکتبر 1609 ، دی اسمیت به لندن بازگشت ، اما این سفر اجباری شد. ناخدا در اثر تصادف با باروت زخمی شد و فقط در خانه قابل درمان بود. اتفاق می افتد که جان اسمیت دیگر هرگز از مستعمره ویرجینیا دیدن نمی کند.

فقط در آوریل 1614 ، کاپیتان اسمیت دوباره به دنیای جدید می رود و سفری به مین و منطقه خلیج ماساچوست دارد. او نام این منطقه را که تا به امروز باقی مانده است ، می گذارد - نیوانگلند. در سال 1615 ، جان اسمیت در دریای آزور به دست دزدان دریایی فرانسوی افتاد ، اما از دست آنها فرار کرد و سرانجام به بریتانیا رسید. در سالهای آخر عمرش جایی نرفت ، اما کتابهایی درباره سفرهایش نوشت. تاریخ کلی ویرجینیا ، نیوانگلند و جزایر سامرز ، که در 1624 در شش قسمت منتشر شد. در این قطعه ، او ابتدا در مورد پوکاهونتاس صحبت کرد. در سال 1627 ، دستور زبان دریایی منتشر شد و سه سال بعد ، سرگردانی ها ، ماجراها و مشاهدات واقعی کاپیتان جان اسمیت در اروپا ، آسیا ، آفریقا و آمریکا از 1593 تا 1629 میلادی. شایان ذکر است که نه تنها استعداد ادبی دی اسمیت ، بلکه کار سخت او نیز باید مورد توجه قرار گیرد ، زیرا اولین کتاب او ، "روایتی واقعی از رویدادهای مهم در ویرجینیا" ، در سال 1608 منتشر شد. او همچنین "شرح نیوانگلند" ، چاپ شده در 1612 ، و تدوین اولین نقشه ویرجینیا را نوشت.

فیلیپ باربور ، زندگینامه نویس D. Smith ، نوشت: "زندگی کاپیتان جان اسمیت هیجان انگیزتر از آن چیزی بود که در افسانه های او نشان داده شده است. باید گفت که بسیاری از آنچه جان توصیف کرد اغراق آشکار بود ، اما او از جمله نویسندگانی بود که داستان خود را بدون نقاشی سپری کردند. بیایید فقط یک چیز را بگوییم: همه چیزهایی که دی اسمیت نوشت درست بود. "

خانم سکوت دوگود

بنیامین تمپل فرانکلین

در اعلامیه استقلال آمده است: "بنابراین ، ما ، نمایندگان ایالات متحده آمریکا ، که در یک کنگره عمومی گرد هم آمده بودیم ، از خداوند متعال می خواهیم که صداقت نیت های ما را به نمایندگی و با اجازه افراد خوب تأیید کند. این مستعمرات ، به طور رسمی بنویسند و اعلام کنند که این مستعمرات متحد باید و به حق باید ایالتی آزاد و مستقل باشند ، که از هرگونه وابستگی در رابطه با تاج انگلیس رهایی یافته اند و همه روابط سیاسی بین ما و دولت بریتانیا باید به طور کامل باشد. به عنوان کشورهای مستقل و آزاد ، آنها مجاز به اعلان جنگ ، انعقاد معاهدات صلح ، پیوستن به اتحادیه ها ، تجارت ، انجام هرگونه اقدام دیگر و هر کاری که یک دولت مستقل حق انجام آن را دارد ، می شوند. و با اطمینان کامل در حمایت از مشیت الهی ، ما با یکدیگر عهد می بندیم که از این اعلامیه با جان ، ثروت و افتخار بی عیب و نقص خود حمایت کنیم. " از جمله نویسندگان و امضا کنندگان این سند مهم دولتی ، نام بنیامین فرانکلین ، تنها پدر بنیانگذار است که هم قانون اساسی ایالات متحده و هم پیمان ورسای 1783 را امضا کرده است.

در 17 ژانویه 1706 ، پسری در خیابان میلک بوستون متولد شد که نامش بنیامین بود. پدرش ، جوسیا فرانکلین ، دارای کارگاه ساخت صابون و شمع بود. خانواده فرانکلین بسیار بزرگ بودند. همسر اول آنا یوشیا را هفت ، و دومی - ابیا فولگر - ده فرزند به دنیا آورد. در میان آنها بن بود. تعداد زیاد خانواده برای پول یک صنعتگر ساده مشکلاتی را ایجاد می کرد ، بنابراین بنیامین بیشتر تحصیلات خود را به تنهایی دریافت کرد - سرگرمی مورد علاقه او خواندن کتاب بود. البته او به دانشگاه رفت ، اما بیشتر وقت خود را در مغازه ساخت صابون گذراند. اما در سن 12 سالگی ، او قبلاً در چاپخانه برادر بزرگتر جیمز به عنوان شاگرد کار می کرد. این نوجوان زود هوس نوشتن کرد: او شروع به نوشتن تصنیف کرد. یک روز ، برادرش اعلام کرد که او شروع به انتشار روزنامه خود The New England Courant می کند و بن می داند که نه برادرش ، و نه پدرش ، اجازه نمی دهد یک پسر شانزده ساله برای او یادداشت بنویسد.

بنیامین تمپل فرانکلین


اما بنیامین راهی برای خروج از این بن بست پیدا کرد. شبها او "نامه هایی به سردبیر" می نوشت ، که آنها را با نام مستعار "خانم سکوت دوگود ، بیوه میانسال" امضا می کرد ، و صبح آن را زیر درب سردبیر تحریر می کرد. در این یادداشت ها ، بن فرانکلین جوان به خوانندگان توصیه می کرد ، در مورد زندگی در شهر شوخی می کرد و در مورد زندگی یک بیوه تنها ، اما نه پیر صحبت می کرد. نامه های سکوت دوغود موفق بود و بن نتوانست جلوی بیهودگی خود را بگیرد و به نویسندگی اعتراف کرد. پس از یک رسوایی بزرگ ، بنیامین بیکار بود - برادر بزرگترش او را از چاپخانه بیرون کرد. بن فرانکلین که از چنین نگرش خویشاوندان آزرده خاطر شده بود ، به فیلادلفیا گریخت و در آنجا نیز در یک چاپخانه مشغول به کار شد. در اینجا او با همسر آینده خود دبورا رید ملاقات می کند و حتی یک اتاق در خانه پدر و مادرش اجاره می کند. از 1724 تا 1726 او در لندن زندگی می کند ، جایی که مهارت های خود را در زمینه چاپ افزایش می دهد ، زیاد مطالعه می کند ، اصول روزنامه نگاری را درک می کند و با زنان جوان انگلیسی سرگرم می شود. پس از بازگشت به فیلادلفیا ، بن چاپخانه خود را افتتاح کرد و در سال 1729 انتشار روزنامه پنسیلوانیا را آغاز کرد و در سال 1732 - نشریه سالانه پور ریچارد ، نشریه ای سالانه که از محبوبیت زیادی در بین خوانندگان برخوردار شد. بر اساس افسانه ها ، ریچارد برای همسر بیمار خود به پول احتیاج داشت و این کتاب راهنمایی در مورد زندگی به او (و همه خوانندگان) توصیه کرد. این نه تنها آثار خود فرانکلین ، بلکه مقالاتی از رابله ، سوئیفت ، لا روشفوکول و نویسندگان دیگر را نیز منتشر کرد. موضوعات مختلف از فلسفه تا کشاورزی بود. در سالنامه بود که چنین جملاتی برای اولین بار ظاهر شد: "به یاد داشته باشید که زمان پول است" ، "به خدا اعتماد کنید ، اما خودتان این کار را نکنید" ، نویسنده بنیامین فرانکلین. این سالنامه به مدت بیست و پنج سال منتشر شده است. این روزنامه تا سال 1748 چاپ می شد. "باشگاه پیش بندهای چرمی" یا "Junto" یک انجمن بزرگ بود که از سال 1743 به انجمن فلسفی آمریکا تبدیل شد. بنجامین فرانکلین علاوه بر سازماندهی جامعه ، در سال 1731 اولین کتابخانه عمومی در ایالات متحده و آکادمی فیلادلفیا (امروزه دانشگاه پنسیلوانیا) را افتتاح کرد. بر اساس ایده او ، نظافت مداوم خیابان ها سازماندهی می شود ، یک آتش نشان داوطلبانه استخدام می شود و مدرسه ای برای کودکان سیاه پوست افتتاح می شود.

از سال 1730 ، بی فرانکلین در ازدواج مدنی با دبورا رید ، که ما او را می شناسیم ، زندگی می کند ، اما بعداً آنها به طور رسمی زن و شوهر می شوند. علاوه بر یک فرزند خوانده ، که پسر نامشروع بنیامین بود ، دو فرزند دیگر نیز در خانواده متولد شدند. به هر حال ، مشکلات پسر بزرگتر ویلیام بسیار دیرتر بوجود می آید ، هنگامی که آنها در طرف مقابل سنگر قرار دارند. ویلیام به تاج انگلیسی وفادار خواهد ماند.

جلسه باشگاه Junto روزهای جمعه در یکی از میخانه ها در فیلادلفیا برگزار شد. طبق قوانین ارائه شده توسط B. Franklin ، هر یک از شرکت کنندگان در گردهمایی مقاله کوتاهی را در زمینه سیاست ، اخلاق یا فلسفه خواندند. این سخنرانی مورد بحث قرار گرفت ، اما بدون اتهام متقابل ، در فضایی سبک و آرام.

علاوه بر این ، فرانکلین علوم زیادی را انجام داد ، و در زمینه های مختلف. او زبان های خارجی را مطالعه کرد و از سال 1746 به برق علاقه مند شد. به طور خاص ، او تعیین بارهای الکتریکی را با علائم "+" و "-" معرفی کرد ، پروژه ای را برای یک میله برق ایجاد کرد ، ایده یک موتور الکتریکی را مطرح کرد. علاوه بر این ، در سال 1784 ، فرانکلین دو کانونی را اختراع کرد ، یک صندلی گهواره ای با طرح خود را ثبت کرد و یک اجاق گاز کوچک برای گرم کردن یک خانه اختراع کرد. بن فرانکلین در اندازه گیری سرعت جریان خلیج فارس ، عرض و عمق آن شرکت کرد ، او همچنین نام جریان را گذاشت. بن فرانکلین در بسیاری از آکادمی های علمی جهان از جمله آکادمی علوم روسیه در سال 1789 انتخاب شد.

فعالیتهای ناشر و سازماندهنده چندین موسسه مهم اجتماعی خواه ناخواسته بنیامین فرانکلین را به سیاست کشاند. در ابتدا ، او در امور استقلال مستعمره در کنار انگلستان بود ، اما سپس دیدگاه خود را تغییر داد. در سال 1776 به عنوان سفیر به فرانسه فرستاده شد و در آنجا به دنبال اتحاد علیه انگلستان بود. در سال 1778 ، در پاریس ، استاد لژ مشهور نه خواهر ماسونی شد و یک سال بعد به عنوان استاد ارجمند انتخاب شد. توجه داشته باشید که استادان این اقامتگاه فیلسوف ولتر ، مجسمه ساز J. Houdon ، هنرمند J.-B. گروز ، نویسنده J. Marmontel ، سیاستمدار J. Guillotin و بسیاری دیگر. فرانکلین از فراماسونری ایده هایی درباره حقوق بشر جهانی مانند برابری و آزادی را وارد سیاست کرد. او از حامیان رای عمومی و مخالف بردگی بود.

بنجامین فرانکلین آخرین سالهای زندگی خود را در خانه اش در خیابان مارکت گذراند. با او دخترش سارا ، همسر و شش فرزندش بودند. پدر بنیانگذار ایالات متحده در سال 1790 درگذشت.

بنجامین فرانکلین هر روز به مدت پنجاه سال همان دعا را تکرار می کرد: «خدای متعال! پدر بزرگوار! مربی دلسوز! آن حکمت را در من تقویت کنید که حقیقت را برای من آشکار کند. عزم من را برای انجام آنچه این حکمت حکم می کند تقویت کنید. اعمال صادقانه من را که در حق فرزندان تو انجام شده است به عنوان تنها پاداش من برای نگرانی خستگی ناپذیر تو نسبت به من بپذیر. "

اولین رئیس جمهور

جرج واشنگتن

"شهروندان یک کشور مجرد از نظر تولد یا به دلخواه ، این کشور حق دارد روی عشق شما حساب کند. عنوان آمریکایی ، که بر اساس ملیت به شما تعلق دارد ، باید بیش از هر عنوان دیگری که از تعصب محلی ناشی می شود ، غرور مشروع شما را در وطن دوستی القا کند. در حالی که تفاوت های ظریف وجود دارد ، همه شما دین ، ​​رسوم ، عادات و اصول سیاسی یکسانی دارید. شما یک هدف مشترک دارید ، که برای آن جنگیدید و با هم پیروز شدید. استقلال و آزادی که در اختیار دارید نتیجه تصمیمات مشترک ، تلاش های مشترک ، خطرات مشترک ، رنج ها و موفقیت ها است. اما این ملاحظات ، مهم نیست که چقدر برای احساسات شما قانع کننده باشد ، از ملاحظاتی که مستقیماً با علایق شما مطابقت دارد ، به طور قابل توجهی پایین تر است. از این نظر ، هر بخش تشکیل دهنده کشور ما فوری ترین دلایل را برای حفظ و حفاظت از اتحادیه مشترک بدست می آورد. "

جورج اولین فرزند آگوست واشنگتن و همسر دومش مری بال واشنگتن است. آگوستوس دارای یک مزارع تنباکو در ویرجینیا بود و ثروتمند بود. اجداد اولین رئیس جمهور ، و به ویژه پدر بزرگش جان واشنگتن ، در سال 1657 وارد ویرجینیا شدند. آگوستوس علاوه بر رشد تنباکو ، در استخراج سنگ آهن سرمایه گذاری کرد ، اما همچنان یک کارخانه تولید کننده متوسط ​​بود و به طور فعال از کار بردگان سیاه استفاده می کرد. وقتی پسر 11 ساله بود ، پدرش مرد و برادر ناتنی بزرگترش لارنس از جورج مراقبت کرد. جورج مانند اکثر بچه های جنوب ، آموزش خوبی در خانه دریافت کرد ، زیاد مطالعه کرد و در زندگی بعدی او دائماً مشغول آموزش خود بود. جورج وارث مزارع دخانیات پدرش بود و پس از مرگ لارنس ، او وارث املاک مونت ورنون در رودخانه پوتوتماک شد که لارنس از پدرش به ارث برده بود. آنها فقط توسط مادرشان برادر بودند. وقتی جورج شانزده ساله بود ، در سفر لرد فیرفکس ، همسایه واشنگتن شرکت کرد. آنها قطعات را در دره رودخانه شناندوآ اندازه گیری کردند. به طور کلی ، رابطه بین صاحب زمین جوان و لرد فیرفکس دوستانه بود و واشنگتن یک مربی و معلم را در همسایه خود دید. مدتی واشنگتن به عنوان نقشه بردار زمین خدمت می کرد و بعداً در شبه نظامیان شرکت کرد. او حتی برای تصاحب سرزمین خود در اوهایو با فرانسوی ها و هندی ها جنگید.

جرج واشنگتن


در ژانویه 1759 ، جورج واشنگتن با بیوه ثروتمند مارتا داندریج کاستیس ازدواج کرد و مالک اموال همسرش شد: زمین های بزرگ ، سیصد برده و املاک در ویلیامزبورگ. مارتا از همسر اولش صاحب دو فرزند شد و جورج آنها را به فرزند خواندگی پذیرفت. واشنگتن با توانایی اداره مزرعه ، در زمینه کشت گندم و تنباکو موفق عمل کرده است. در اوایل دهه 1770 ، او در حال صادرات محصولات تولید شده به هند غربی بود.

در سال 1758 ، جورج به عنوان نماینده مجلس شهروندان ویرجینیا انتخاب شد و مشارکت وی در این نهاد دولتی ایالتی تا سال 1774 به طول انجامید. در شهرستان فیرفکس ، او موفق شد به عنوان قاضی خدمت کند. بنابراین واشنگتن تجربه خوبی از مشارکت در امور عمومی کسب کرد. برای درک بهتر ماهیت دولت ، جورج ادبیات فلسفی و اقتصادی زمان خود و آثار قدیمی را مطالعه می کند.

با آغاز وخامت روابط بین مستعمرات و بریتانیا ، جورج واشنگتن به عنوان یک مستعمره وفادار عمل می کند ، به ویژه از نظر مالیات و عوارض گمرکی. واشنگتن در کار اولین کنگره قاره ای مشارکت فعالی نداشت ، اگرچه تشکیل این جلسه پاسخی به تصویب قوانین پارلمان بریتانیا علیه مستعمرات آمریکا بود. واشنگتن یکی از این قوانین را که حق انتقال محاکمه از ماساچوست به ایالت های دیگر و حتی انگلستان را می داد ، "قانون قاتلان" نامید. او معتقد بود که اکنون نمایندگان بریتانیا قادر خواهند بود از مجازات نقض حقوق استعمارگران جلوگیری کنند. با این حال ، واشنگتن با جدایی از تاج انگلیس مخالف بود. اما با آغاز درگیری های مسلحانه بین گروههای مستعمره نشین و واحدهای معمولی بریتانیا ، واشنگتن دیدگاه خود را تغییر می دهد و به حامی قطع همه روابط تبدیل می شود. دومین کنگره قاره ای که در فیلادلفیا برگزار شد ، تصمیم به تشکیل ارتش قاره ای به رهبری جورج واشنگتن گرفت ، اعلامیه استقلال را تصویب کرد و پایه و اساس شکل گیری مبانی قانون اساسی ایالات متحده آمریکا را ایجاد کرد.

جنگ استقلال آغاز شد. عملیات نظامی با درجه های مختلف موفقیت در حال انجام است. از یک سو ، دی واشنگتن نیویورک را به انگلیسی ها واگذار می کند و کنگره مجبور به حرکت به بالتیمور می شود. از سوی دیگر ، او بریتانیایی ها را در ترنتون و پرینستون شکست می دهد و بوستون را محاصره می کند. در پایان سال 1777 ، ارتش ایالات متحده تمام ایالات را به استثنای سه شهر آزاد کرد: نیویورک ، فیلادلفیا و نیوپورت. ارتش انگلیس در 19 نوامبر 1781 تسلیم شد. ثبت نهایی استقلال ایالات متحده در سال 1873 در پاریس انجام شد. بریتانیای کبیر حاکمیت سیزده مستعمره را به رسمیت شناخت و از هرگونه ادعای مالکیت بر سرزمین و املاک خودداری کرد. پس از آن D. واشنگتن از تمام قدرتهای خود کناره گیری کرد ، اما به دولتهای ایالتی توصیه کرد که مسئله قدرت مرکزی را حل کنند. او به املاک خود بازگشت ، اما پس از انتخاب به عنوان رئیس کنوانسیون قانون اساسی ، به طور فعال در کار تهیه پیش نویس قانون اساسی مشارکت داشت.

واشنگتن اولین رئیس جمهور این کشور شد و در 30 آوریل 1789 در نیویورک سوگند یاد کرد. کالج انتخاباتی او را به اتفاق آرا انتخاب کرد. واشنگتن پیشگام سازماندهی یک ایالت جدید ، تعیین شکل دولت و تعامل بخشهای تشکیل دهنده آن شد. در دولت اول ، دی واشنگتن با تی جفرسون ، رئیس سیاست خارجی کشور ، ا. همیلتون ، مسئول امور مالی ، جی ناکس ، که در امور نظامی دخیل بود ، و ای. راندولف ، که در مسئول عدالت در واشنگتن ، سنت تدوین پیام های ریاست جمهوری به کنگره آمریکا پدیدار شد.

در سال 1792 ، جورج واشنگتن برای یک دوره دوم و دوباره به اتفاق آرا انتخاب شد. محبوبیت و اقتدار رئیس جمهور اول در بالاترین سطح باقی ماند. دومین سخنرانی افتتاحیه وی در 4 مارس 1793 ایراد شد. اولین رئیس جمهور در مورد وحدت ملت ، در مورد لزوم حفاظت از اتحادیه ایالت ها ، در مورد آینده آمریکا صحبت کرد. در زمان واشنگتن ، آنها شروع به ساختن پایتخت جدیدی کردند که بعداً به نام او نامگذاری خواهد شد. در سیاست خارجی ، آمریکا به اصل بی طرفی پایبند بود. واشنگتن یک قانون مهم دیگر را محدود کرد - محدود کردن دوره ریاست جمهوری به دو دوره. این سنت بیش از صد سال بدون هیچ گونه حمایت قانونی رعایت شده است!

جورج واشنگتن قبل از ترک سیاست نامه ای به ملت نوشت. در 9 سپتامبر 1796 منتشر شد. پدر کشورش به مونت ورنون عزیز بازگشت و به کشاورزی پرداخت. روزی واشنگتن هنگام کاوش در مزارع خود بر روی اسب گرفتار برف شدگی شد و به شدت یخ زده بود. فردای آن روز با تب شدید و التهاب ریه ها و گلو بیدار شد. وضعیت او فقط بدتر شد و در شب 14-15 دسامبر 1799 ، در 67 سالگی ، جورج واشنگتن درگذشت.

د. واشنگتن پیام خداحافظی خود به ملت را با این کلمات به پایان رساند: "با ارائه توصیه های یک دوست قدیمی و دوست داشتنی به شما هموطنان ، نمی توانم امیدوار باشم که آنها تأثیر قوی و پایداری را که من می خواهم ایجاد کنند. من فقط می توانم آرزو کنم که آنها تجلی عادی احساسات را کنترل کنند و کشور ما را از مسیری که تا کنون سرنوشت دولت را تعیین کرده است ، هشدار دهند. اما من با این امید که آنها تا حدودی مفید خواهند بود ، حداقل در موارد فردی ، که گاهی اوقات می توانند خشم روح حزبی را ملایم کرده ، در برابر آسیب های فتنه های خارجی هشدار دهند و از میهن پرستی کاذب محافظت کنند. به این امید پاداشی شایسته برای نگرانی برای رفاه شما خواهد بود ، که توصیه من به آن دیکته شد. "

توماس جفرسون

صاحب ملک مونتیچلو ، معروف به "حکیم مونتیچلو" ، به علوم و ادبیات زیادی مشغول بود. از بین علوم ، او بیشتر به زمین شناسی ، گیاه شناسی ، معماری و آیرودینامیک علاقه داشت. او نامه نگاران زیادی برای خبرنگاران خود می نویسد - گاهی بیش از هزار نامه در ماه. مهمانان اغلب از املاک دیدن می کنند و میزبان مهمان نواز آنها را می پذیرد. علاوه بر مکالمات دلپذیر و هوشمندانه ، وی به نواختن ویولن نیز گوش می دهند. کتابخانه عالی آن تقریباً 6.5 هزار جلد دارد. این مجموعه کتاب اساس کتابخانه معروف کنگره ایالات متحده را تشکیل می دهد.

توماس در خانواده پیتر جفرسون و همسرش جین راندولف متولد شد. در سن نه سالگی ، پسر به مدرسه ابتدایی کشیش دگلاس داگلاس فرستاده شد تا زبانهای باستانی را مطالعه کند ، سپس از کشیش D. Mori آموزش کلاسیک دریافت کرد. در سال 1760 ، مرد جوان وارد دانشکده ویلیام و مری در ویلیامزبورگ در بخش فلسفه شد. در اینجا توماس میراث I. نیوتن ، اف بیکن و دی لاک را مطالعه می کند. به گفته شاهدان عینی ، تی جفرسون روزانه پانزده ساعت روی کتاب می نشست ، اما فراموش نمی کرد که عصرها در خانه فرماندار ویرجینیا شرکت کند. در سال 1762 ، توماس تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رساند و برای تحصیل در رشته حقوق به دی ویت رفت. در سال 1767 حق وکالت را بدست آورد.

در سال 1772 ، وی با بیوه مارتا ویلز اسکلتون ازدواج کرد ، که سیاستمدار شش فرزند را به دنیا آورد. یکی از آنها در دوران نوزادی فوت کرد. توماس علاوه بر نظم دهی به خانواده ، به وکالت مشغول است.

توماس جفرسون


در سال 1769 ، جفرسون به عنوان نماینده مجلس ویرجینیا انتخاب شد ، اما شهرت وی به عنوان یک سیاستمدار از طریق مقالات و کتابهایی در مورد نگرش به قوانین انگلیسی 1774 ایجاد شد ، که قدرت ایالات را به شدت محدود کرد. او در کتاب A General Survey of Human Rights in British America ایده حق طبیعی مستعمرات را برای خودگردانی و محدودیت قدرت پارلمان انگلیس فقط در قلمرو بریتانیا بیان می کند.

با شروع جنگ استقلال ، دومین کنگره قاره ای که تی جفرسون نیز نماینده آن بود ، کمیته ای برای تهیه اعلامیه استقلال ایجاد کرد. علاوه بر توماس جفرسون ، شامل: جان آدامز ، بنجامین فرانکلین ، راجر شرمن و روبرت آر لیوینگستون است. در اولین جلسه ، همه آنها از جفرسون ، به عنوان تنها نویسنده در میان آنها ، خواستند تا متن اصلی اعلامیه را آماده کند. او این کار را کرد و پس از برخی اصلاحات جزئی ، متن سند اصلی در 28 ژوئن 1776 به کنگره ارائه شد ، نسخه نهایی در 4 ژوئیه به تصویب رسید. این تاریخ در ایالات متحده به عنوان اصلی ترین تعطیلات ملی - روز استقلال جشن گرفته می شود.

در سالهای بعد ، جفرسون به طور گسترده در قانونگذاری ویرجینیا - مجلس نمایندگان کار کرد. در طول سه سال ، وی 126 لایحه را تهیه کرد و در سال 1778 قانونی را تصویب کرد که واردات برده ها را به ویرجینیا ممنوع می کرد.

گام بعدی در حرفه ایالتی T. Jefferson فرمانداری بود. در سال 1779 او به عنوان رئیس ایالت ویرجینیا انتخاب شد. سال بعد ، او مرکز ایالت را به مرکز شهر ریچموند منتقل کرد و سیستم آموزشی را اصلاح کرد. دو بار نیروهای انگلیسی به این ایالت حمله کردند و بار دوم فرماندار و بقیه رهبران ایالت را دستگیر کردند. آمریکایی ها موفق به فرار شدند و با بازگشت به ریچموند ، جفرسون استعفا داد.

در سال 1785 او به عنوان سفیر به فرانسه ، متحد ایالات متحده در مبارزه با بریتانیا اعزام شد. هنگامی که توماس جفرسون در سال 1789 به سرزمین مادری خود باز می گردد ، اولین رئیس جمهور دی واشنگتن او را به عنوان اولین وزیر امور خارجه - رئیس سیاست خارجی ایالت منصوب می کند. به دلیل اختلاف نظر در روابط با فرانسه در پایان 1793 ، جفرسون از سمت وزیر خارجه کناره گیری کرد و به املاک خود در مونتیچلو بازگشت. در سال 1796 ، وی به واشنگتن بازگشت ، اما این بار به عنوان معاون رئیس جمهور ایالات متحده ، و در انتخابات 1800 ، در مبارزه برای ریاست جمهوری پیروز شد. در این موقعیت ، او اصلاحات اقتصادی را انجام داد ، سعی کرد بدهی دولت را کاهش دهد ، مالیات را کاهش داد. توماس جفرسون معتقد بود که بار دفاع دولتی باید بر عهده داوطلبان ایالتی باشد و بنابراین هزینه های دولت فدرال برای دفاع ملی را کاهش داد. در همان زمان ، او آکادمی نظامی وست پوینت را افتتاح کرد. جفرسون به عنوان وکیل دادگستری را اصلاح کرد ، تعداد قضات دیوان عالی را کاهش داد و اختیارات دادگاه های منطقه را افزایش داد.

در دوران ریاست جمهوری جفرسون ، لوئیزیانا به قیمت 15 میلیون دلار خریداری شد و یک اعزام لوئیس و کلارک به اقیانوس آرام برای گسترش قلمرو در شمال سازماندهی شد.

در سال 1809 ، سلطنت جفرسون به پایان رسید و او دوباره به املاک خود بازنشسته شد. این سیاستمدار مشهور در تعطیلات 4 ژوئیه 1826 درگذشت ، هنگامی که کل کشور پنجاهمین سالگرد اعلامیه استقلال را که توسط وی تنظیم شده بود جشن گرفتند.

بنای یادبود روی قبر او حک شده است: "در اینجاست که توماس جفرسون ، نویسنده اعلامیه استقلال آمریکا ، نویسنده قانون آزادی مذهبی ویرجینیا و پدر بنیانگذار دانشگاه ویرجینیا ، دفن شده است. متولد 2 آوریل 1743 ، SS ، در 4 ژوئیه 1826 درگذشت ".

برای موفقیت در یک کشور جدید ، باید یک چنگ آهن داشته باشید ، تمایل زیادی برای رسیدن به ارتفاعات و شاید کمی شانس داشته باشید. همه این ویژگیها در ده مهاجری موفق از کشورهای مستقل مشترک المنافع ذاتی است ، که توانستند جایگاه خود را در کشور فرصت ها بیابند و سالها به طور محکم در آن جایگاهی پیدا کنند.

میلا کونیس

بازیگر معروف هالیوود ، ستاره فیلم های "قو سیاه" و "سومین اضافی" ، در سال 1983 در شهر چرنیوسی اوکراین متولد شد. در هشت سالگی ، میلا به همراه خانواده اش به ایالات متحده مهاجرت کرد و در لس آنجلس ساکن شد. دختر به یاد می آورد که در زمان انتقال ، تمام پس اندازهای خانواده Kunis تنها 250 دلار بود. مشکل بزرگ سازگاری در ایالات متحده مانع زبانی بود - دختر یک کلمه انگلیسی نمی دانست. همانطور که خود بازیگر می گوید ، "من در کل کلاس دوم احساس کر و گنگ می کردم". در آمریکا ، دختر بلافاصله تصمیم گرفت که می خواهد یک بازیگر معروف شود و شروع به تحصیل در مدرسه بازیگری بورلی هیلز کرد. چند سال بعد ، میلا کونیس اولین کار خود را در تبلیغات تجاری انجام داد ، بعداً دختر در سریال روزهای زندگی ما نقش اصلی را بازی کرد. شهرت و تحسین منتقدان فقط در سال 2008 ، پس از فیلمبرداری در فیلم "در پرواز" ، به این بازیگر رسید و نقش لیلی بالرین در "قو سیاه" واقعاً ستاره ای شد. این فیلم در پنج رشته اسکار به طور همزمان نامزد شد ، مهاجر اوکراینی موفق به دریافت جایزه زحل برای بهترین بازیگر زن شد. میلا کونیس همچنین نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب و جایزه انجمن بازیگران سینما برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.

سرگئی برین

تعداد زیادی از مردم از موتور جستجوی گوگل استفاده می کنند ، اما همه نمی دانند که بنیانگذار آن ، سرگئی برین ، مهاجر روسی از مسکو است. والدین سرگئی ریاضیدانان با استعدادی بودند. شاید این ذهن تحلیل گر سرگی را توضیح دهد. اما یهودستیزی پنهان اتحاد جماهیر شوروی سابق به پدرش اجازه نمی داد تحصیلات شایسته ای داشته باشد و خود را به درستی ثابت کند.

سرگئی برین در سال 1979 ، هنگامی که پنج ساله بود به همراه والدین خود به ایالات متحده نقل مکان کرد. در ایالات متحده ، برین در دانشگاه مریلند تحصیل کرد. در پایان تحصیلات خود ، این مرد به سیلیکون ولی نقل مکان کرد - تمرکز دانشمندان و متخصصان فناوری اطلاعات. سرگی در آنجا تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه استنفورد دریافت می کند ، جایی که با لری پیج ، بنیانگذار Google آشنا شد. توسعه مشترک پروژه ، بهبود سیستم ، جستجوی سرمایه گذارانی که به موفقیت ایده برین و پیج اعتقاد داشته باشند - همه این بچه ها از سر گذراندند و در سال 2004 سرگئی برین مهاجر جوان روسی و دوست دانشجو وی میلیاردر شدند.

یانگ کوم

بنیانگذار یکی از محبوب ترین پیام رسان های فوری زمان ما ، واتس اپ ، دومین شخص پس از مارک زاکربرگ در شبکه اجتماعی فیس بوک ، یان کوم در نزدیکی کیف ، در شهر فاستوف متولد شد. خانواده جان فقیر بودند. فقدان مداوم بودجه و یهودستیزی شوروی در آن زمان دلایل اصلی مهاجرت به ایالات متحده بود. به لطف کمک های اجتماعی ، والدین جان یک آپارتمان کوچک دریافت کردند ، اما مشکلات مالی همچنان خانواده را درگیر خود کرد ، و بنابراین پسر مجبور شد زود به سر کار برود. برنامه نویسی به سرگرمی جان تبدیل شد و او همچنین عضو یک گروه هکر بود که سرورها را هک کرد. به لطف آشنایی اتفاقی با برایان اکتون (که در آینده م coسس واتس اپ خواهد شد) ، یان کوم در یاهو مشغول به کار می شود ، که آغاز پیشرفت او در زمینه فناوری است. از این شخص خواسته شد تا با خرید آیفون یک پیام رسان ایجاد کند. اما نسخه اولیه WhatsApp علاقه مصرف کننده را ایجاد نکرد. به زودی ، سهولت استفاده و در دسترس بودن تنها ضروری ترین عملکردها کار خود را انجام داد و WhatsApp محبوبیت جهانی پیدا کرد. در سال 2014 ، یانگ کوم با فیس بوک قرارداد بست که برنامه یانگ را به قیمت 19 میلیارد دلار خرید. در حال حاضر ، جان کوم مدیرعامل شرکت و عضو هیئت مدیره فیس بوک است.

میلا یوویچ

instagram.com/millajovovich

چه کسی لیلا مو قرمز را از عنصر پنجم لوک بسون یا آلیس جنگجو که جهان را از دست زامبی ها در Resident Evil نجات می دهد ، نمی شناسد؟ به لطف حرفه بازیگری موفق ، نام میلا جووویچ نه تنها در هالیوود ، بلکه در سراسر جهان شناخته شده است. میلا در اوکراین متولد شد و تا پنج سالگی در آنجا زندگی کرد. سپس خانواده جووویچ به لندن نقل مکان کردند. سپس مدت کوتاهی از زندگی در ساکرامنتو گذشت و سرانجام جووویچی ها در لس آنجلس ساکن شدند. میلا کوچک ، در 9 سالگی ، اولین کار خود را در صحنه انجام می دهد ، در 11 سالگی کار خود را در تجارت مدلینگ آغاز می کند. در سال 1988 ، یوویچ در اولین فیلم بلند خود "تلاقی دو ماه" بازی کرد ، اما بازی بعدی وی در فیلم "بازگشت به مرداب آبی" شهرت او را به ارمغان آورد. معروف ترین نقاشی ها با مشارکت میلا جووویچ عبارتند از "Jeanne d'Arc" ، "هتل میلیون دلاری" ، "فرار ایده آل" ، "سنگ" و بسیاری دیگر. میلا در یک حرفه بازیگری متوقف نمی شود و خود را در صنعت موسیقی امتحان می کند (خواننده گروه "پلاستیک حافظه دارد") ، مدلینگ (از سال 1998 ، میلا چهره تبلیغاتی لورآل است) ، به همراه کارمن هاوک میلا خالق خط لباس

میخائیل باریشنیکوف

یک ستاره باله جهانی ، یکی از مشهورترین مهاجران موفق روسی به ایالات متحده. میخائیل باریشنیکوف دوران کودکی خود را در ریگا گذراند. به دلیل درام خانوادگی - مرگ مادر و ازدواج جدید پدر - پسر خیلی زود مستقل شد. میخائیل همچنین تصمیم گرفت که خود را در یک مدرسه باله شرکت دهد ، با ترجیحات شخصی هدایت می شود. حتی سخت ترین حرکات رقصی نیز برای باریشنیکوف آسان بود. او از مدرسه رقص لنینگراد فارغ التحصیل شد و در گروه تئاتر اپرا و باله کیروف رقاص شد. اما کار در تئاتر کیروف نتوانست رقاص جاه طلب را راضی کند. میخائیل باریشنیکوف در جستجوی بهترین بستر برای خودسازی ، در سال 1974 برای تسخیر ایالات متحده به عنوان بخشی از تئاتر باله آمریکا راه افتاد. موفقیت سرگیجه آور بود. پس از اولین اجرا ، میخائیل 24 بار به صحنه احضار شد! رقاص باله در نقش اول و رئیس تئاتر باله آمریکا بازی کرد ، همچنین در فیلم ها بازی کرد و حتی نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در فیلم نقطه عطف شد. میخائیل بنیانگذار گروه رقص مدرن خود "بلوط سفید" و مدیر هنری مرکز هنرهای میخائیل باریشنیکوف است.

آنا کورنیکووا

instagram.com/annakournikova

تنیسور حرفه ای آنا کورنیکووا از دوران کودکی ورزش می کرد. در سن 5 سالگی ، والدین ورزشکار آنیا را به زمین تنیس سوکولنیکوف در مسکو آوردند. و در حال حاضر در سن 10 سالگی ، دختر به بورسیه تنیس نیک بولتری در فلوریدا پیشنهاد شد. خانواده ، بدون تردید ، به ایالات متحده مهاجرت می کنند. در سن 14 سالگی ، آنا کورنیکووا قبلاً قهرمان مسابقات جوانان در ایتالیا و قهرمان فدراسیون بین المللی تنیس در بین نوجوانان شده است. همچنین به حساب او نیمه نهایی و یک چهارم نهایی مسابقات ویمبلدون ، شرکت در مسابقات آزاد فرانسه وجود دارد. حرفه حرفه ای تنیسور جوان به سرعت در حال افزایش بود ، آنا حتی در بازی های المپیک در تیم ملی روسیه شرکت کرد. در سال 1998 ، کورنیکووا در بیست رتبه برتر جهان قرار گرفت. و در سال 2008 او در خط هشتم خود قرار دارد. در حال حاضر ، حرفه ورزشی این دختر به دلیل آسیب دیدگی به حالت تعلیق درآمده است ، کورنیکووا تصمیم گرفت خود را در تجارت مدلینگ درک کند و در این زمینه به خوبی موفق شد. آنا در چهار سال حرفه ای خود در زمینه مدلینگ ، در لیست 50 نفر از زیباترین زنان جهان قرار گرفت. در سال 2002 ، تنیسور سابق در صدر لیست 100 دختر جذاب جهان قرار گرفت. کورنیکووا صنعت فیلم را نادیده نگرفت و خود را در زمینه بازیگری امتحان کرد - آنا نقش کوتاهی در کمدی "من ، دوباره من و ایرن" بازی کرد. کمدین معروف جیم کری در صحنه فیلمبرداری شریک کورنیکووا شد.

مکس لوچین

توسعه دهنده وب مشهور جهان ، برنامه نویس ، یکی از بنیانگذاران سیستم پرداخت PayPal ، معاون توسعه در Google - همه چیز درباره ماکس لوچین ، مهاجر کیف در شیکاگو است. مکس زندگی خود را در آمریکا در 16 سالگی آغاز کرد. در ایالات متحده ، مکس در دانشگاه ایلینوی در اوربانا تحصیل کرد - شامپاین ، تخصص آن شخص فناوری کامپیوتر بود. مکس پس از دریافت دیپلم به سیلیکون ولی می رود. مکس لوچین فقط ایده های خلاقانه ایجاد می کرد ، اما سه استارتاپ اول به اندازه PayPal موفق نبودند ، که در سال 1998 توسط Levchin ، Elon Musk و Peter Thiel توسعه یافت. در سال 2002 ، eBay تصمیم می گیرد PayPal را خریداری کند. مکس لوچین به عنوان یکی از بنیانگذاران ، حدود 34 میلیون دلار دریافت کرد. این پروژه آنقدر موفق بود که در سال 2009 مجله Fortune مکس را یکی از موفق ترین تاجران زیر 40 سال نامید.

ورا فارمیگا

ورا فارمیگا در نیوجرسی در خانواده ای از مهاجران اوکراینی متولد شد. این خانواده در جامعه کاتولیک های اوکراینی-آمریکایی در کلیسای ایروینگتون ، نیویورک زندگی می کردند ، بنابراین ، علیرغم این واقعیت که این دختر در آمریکا متولد شد ، تا شش سالگی یک کلمه انگلیسی نمی دانست. هنگام تحصیل در مدرسه کاتولیک یونانی اوکراین ، ورا مشغول رقص محلی بود ، عضو سازمان پیشاهنگان اوکراینی بود. وقتی فارمیگا شروع به حضور در یک باشگاه تئاتر کرد ، سوال انتخاب شغل آینده به خودی خود ناپدید شد - دختر تصمیم گرفت بازیگر شود. ورا از دانشکده هنرهای نمایشی زیبا در دانشگاه سیراکوز فارغ التحصیل شد و از آن زمان فعالیت بازیگری خود را آغاز کرد. معروف ترین آثار ورا - "Roch Hill" ، سریال "Roar" ، "The Departed" ، "Joshua" ، "Quid pro quo" و دیگران. ورا فارمیگا در طول دوران بازیگری خود نقش های اپیزودیک و فرعی زیادی را بازی کرد ، و همچنین بسیاری از اجراهای تئاتری را به حساب خود انجام داد. موفقیت بزرگ فیلم پسر با لباس خواب راه راه بود که ورا فارمیگا جایزه فیلم مستقل بریتانیا برای بهترین بازیگر زن را دریافت کرد. این بازیگر برای بازی در فیلم "Up in the Sky" نامزد دریافت جوایز معتبری مانند "اسکار" و "گلدن گلوب" شد. ورا فارمیگا علاوه بر فیلمبرداری در سینما و تئاتر ، خود را به عنوان کارگردان و تهیه کننده نیز امتحان کرد.

ایگور ژیژکین

برخلاف اکثر مهاجران روسی به ایالات متحده ، که زندگی خود را در کشوری جدید از کودکی آغاز کردند ، ایگور ژژیکین - بازیگر شوروی و آمریکایی ، مجری سیرک ، ژیمناست - در 26 سالگی به آمریکا رفت. گروه سیرک مسکو ، که ایگور در آن زمان در آن کار می کرد ، برای تسخیر آمریکا رفت. پس از این تور ، ژیژیکین تصمیم گرفت در ایالات متحده بماند و حتی تحصیلات خود را در مدرسه تئاتر در نوادا گذراند. این تصمیم برای ایگور سرنوشت ساز بود - پسر جوان موفق شد در هالیوود به موفقیت برسد ، با استیون اسپیلبرگ ، کلینت ایستوود ، هریسون فورد ، آنجلینا جولی ، کوئنتین تارانتینو و دیگر ستاره های سینمای جهان همکاری کند. محبوب ترین اثر ایگور ژیژیکین ، نقش سرهنگ دوچنکو در ایندیانا جونز و پادشاهی جمجمه کریستالی است. ایگور به دلیل ظاهر خشن خود اغلب مجبور است نقش شخصیت های منفی را بازی کند. در حال حاضر ، ایگور کلاس های کارشناسی ارشد بازیگری و پلاستیک صحنه ای را در لس آنجلس تدریس می کند ، به طور فعال در سینمای روسیه فعالیت می کند و در کانال یک کار می کند.

ایلیا بسکین

ایلیا بسکین بازیگر شوروی و آمریکایی در سال 1950 در ریگا متولد شد. ایلیا شروع به تحصیل بازیگری در مدرسه واریس و سیرک مسکو کرد ، پس از آن در ارکستر به سرپرستی اتسف و در تئاتر مینیاتور مسکو کار کرد. در جشنواره تئاتر کمدی مسکو ، ایلیا باسکین جایزه ای را در بخش "بهترین بازیگر جوان" دریافت کرد. در سال 1976 به ایالات متحده مهاجرت کرد و در آنجا کار در تلویزیون و هالیوود را آغاز کرد. نه سال پس از مهاجرت به ایالات متحده ، ایلیا تابعیت آمریکایی دریافت کرد. سابقه بازیگری شامل فیلمبرداری در بیش از 50 فیلم است. معروف ترین فیلم ها با مشارکت ایلیا بسکین "مرد عنکبوتی 2" ، "فرشتگان و شیاطین" ، "ترانسفورمرز 3" در نظر گرفته می شوند. برای مدت طولانی ، ایلیا با رابین ویلیامز دوست بود ، که در هنگام فیلمبرداری فیلم "مسکو در هادسون" با او ملاقات کرد. و ستاره سینمای شوروی ساولی کراماروف به دعوت ایلیا باسکین به ایالات متحده مهاجرت کرد.


2021
polyester.ru - مجله برای دختران و زنان