17.12.2021

فلسفه اجتماعی جان لاک. ایده های اصلی جان لاک (به طور خلاصه) ایده ها و اکتشافات اصلی جان لاک


در اواسط قرن هفدهم، جنبش اصلاحی در انگلستان شدت گرفت و کلیسای پیوریتن تأسیس شد. برخلاف کلیسای کاتولیک مستبد و فوق‌العاده ثروتمند، جنبش اصلاحات رد ثروت و تجمل، اقتصاد و خویشتن‌داری، سخت‌کوشی و فروتنی را تبلیغ می‌کرد. پیوریتن ها به سادگی لباس می پوشیدند، از انواع تزئینات خودداری می کردند و ساده ترین غذاها را می شناختند، بیکاری و سرگرمی های خالی را انکار می کردند و برعکس، از کار مداوم به هر طریق ممکن استقبال می کردند.

در سال 1632، در یکی از خانواده های پیوریتن، فیلسوف و مربی آینده جان لاک متولد شد. او تحصیلات عالی را در مدرسه وست مینستر دریافت کرد و به عنوان معلم یونانی و بلاغت و فلسفه در کالج کریست چرچ به فعالیت علمی خود ادامه داد.

معلم جوان به علوم طبیعی و به ویژه شیمی، زیست شناسی و پزشکی علاقه مند بود. او در دانشگاه به تحصیل علوم مورد علاقه خود ادامه می دهد و در عین حال به مسائل سیاسی و حقوقی، اخلاقی و تربیتی نیز توجه دارد.

در همان زمان، او از نزدیک با یکی از بستگان پادشاه، لرد اشلی کوپر، که مخالفان نخبگان حاکم را رهبری می کرد، همگرایی می کند. او آشکارا از قدرت سلطنتی و اوضاع در انگلستان انتقاد می کند، با جسارت در مورد امکان سرنگونی نظام موجود و تشکیل جمهوری بورژوایی صحبت می کند.

جان لاک تدریس را ترک می کند و به عنوان پزشک شخصی و دوست صمیمی او در املاک لرد کوپر ساکن می شود.

لرد کوپر، همراه با اشراف مخالف، در تلاش است تا به رویاهای خود جامه عمل بپوشاند، اما کودتای کاخ شکست خورده است و کوپر به همراه لاک باید با عجله به هلند بگریزند.

در اینجا، در هلند، بود که جان لاک بهترین آثار خود را نوشت، که متعاقباً شهرت جهانی برای او به ارمغان آورد.

ایده های اساسی فلسفی (به طور خلاصه)

نگرش سیاسی جان لاک تأثیر زیادی در شکل گیری فلسفه سیاسی غرب داشت. "اعلامیه حقوق بشر" که توسط جفرسون و واشنگتن ایجاد شد، بر اساس آموزه های فیلسوف، به ویژه در بخش هایی مانند ایجاد سه شاخه حکومت، جدایی کلیسا از دولت، آزادی مذهب و همه مسائل مربوط به حقوق بشر

لاک معتقد بود که تمام دانشی که بشر در تمام دوران هستی به دست آورده است را می توان به سه بخش تقسیم کرد: فلسفه طبیعی (علوم دقیق و طبیعی)، هنر عملی (این شامل همه علوم سیاسی و اجتماعی، فلسفه و بلاغت و همچنین منطق است. آموزش علائم (کلیه علوم زبانی و همچنین کلیه مفاهیم و عقاید).

فلسفه غرب قبل از لاک بر فلسفه دانشمند باستانی افلاطون و ایده های او درباره ذهنیت گرایی ایده آل استوار بود. افلاطون معتقد بود که مردم حتی قبل از تولد برخی از ایده ها و اکتشافات بزرگ را دریافت کرده اند، یعنی روح جاودانه اطلاعاتی را از فضا دریافت می کند و دانش تقریباً از هیچ جا ظاهر می شود.

لاک در بسیاری از نوشته های خود آموزه های افلاطون و دیگر "ایدئالیست ها" را رد کرد و ثابت کرد که هیچ مدرکی برای وجود روح ابدی وجود ندارد. اما در عین حال معتقد بود که مفاهیمی چون اخلاق و اخلاق موروثی هستند و افرادی هستند که از نظر اخلاقی نابینا هستند، یعنی هیچ پایه اخلاقی را درک نمی کنند و بنابراین با جامعه بشری بیگانه هستند. اگرچه او نیز نتوانست مدرکی برای این نظریه بیابد.

در مورد علوم دقیق ریاضی، اکثر مردم هیچ اطلاعی از آنها ندارند، زیرا برای آموزش این علوم آمادگی طولانی و روشمند لازم است. اگر این دانش را می‌توانست، همانطور که اگنوستیک‌ها ادعا می‌کردند، از طبیعت به دست آورد، دیگر نیازی به تلاش برای درک اصول پیچیده ریاضیات نبود.

ویژگی های آگاهی از نظر لاک

آگاهی تنها ویژگی مغز انسان برای نمایش، یادآوری و توضیح واقعیت موجود است. به گفته لاک، هوشیاری شبیه یک صفحه کاغذ سفید خالی است که از اولین روز تولد، می توان برداشت های خود را از جهان اطراف روی آن منعکس کرد.

آگاهی متکی به تصاویر حسی است، یعنی با کمک حواس به دست می آید و سپس آنها را تعمیم، تجزیه و تحلیل و نظام مند می کنیم.

جان لاک معتقد بود که هر چیز در نتیجه علتی ظاهر می شود که به نوبه خود محصول ایده تفکر انسان است. همه ایده ها توسط کیفیت چیزهای موجود ایجاد می شوند.

مثلاً یک گلوله برفی کوچک سرد، گرد و سفید است، به همین دلیل است که این برداشت ها را در ما ایجاد می کند که می توان به آن کیفیت ها نیز گفت. . اما این ویژگی ها در ذهن ما منعکس می شود و به همین دلیل به آنها ایده می گویند. .

کیفیت های اولیه و ثانویه

لاک کیفیت اولیه و فرعی هر چیز را در نظر می گرفت. کیفیات اولیه آنهایی هستند که برای توصیف و در نظر گرفتن کیفیات درونی هر چیز ضروری هستند. اینها توانایی حرکت، شکل، چگالی و عدد هستند. این دانشمند معتقد بود که این ویژگی ها در هر شی ذاتی هستند و در حال حاضر ادراک ما مفهوم حالت بیرونی و درونی اشیاء را تشکیل می دهد.

کیفیت های ثانویه شامل توانایی اشیا برای ایجاد احساسات خاصی در ما است و از آنجایی که اشیا قادر به تعامل با بدن افراد هستند، همچنین می توانند تصاویر حسی را از طریق بینایی، شنوایی و حواس در افراد بیدار کنند.

نظریات لاک در رابطه با دین مبهم است، زیرا مفاهیم "خدا" و "روح" در قرن هفدهم تزلزل ناپذیر و تخطی ناپذیر بودند. می توان موضع دانشمند را در این مورد درک کرد، زیرا از یک سو اخلاق مسیحی بر او مسلط بود و از سوی دیگر همراه با هابز از اندیشه های مادی گرایی دفاع می کرد.

لاک معتقد بود که «بالاترین لذت انسان، شادی است» و تنها آن می تواند انسان را برای رسیدن به خواسته هایش هدفمند کند. او معتقد بود که از آنجایی که هر فردی جذب چیزهایی می شود، این میل به داشتن چیزهایی است که باعث می شود ما رنج بکشیم و درد یک میل ارضا نشده را تجربه کنیم.

در عین حال، ما دو احساس را تجربه می کنیم: از آنجایی که تملک باعث لذت می شود و عدم امکان تملک باعث درد روحی می شود. لاک به مفاهیم درد مانند احساساتی مانند خشم، شرم، حسادت، نفرت اشاره کرد.

نظریات لاک در مورد وضعیت قدرت دولتی در مراحل مختلف رشد جمع انسانی جالب توجه است. بر خلاف هابز، که معتقد بود در دولت پیش از دولت فقط «قانون جنگل» یا «قانون زور» وجود دارد، لاک نوشت که جمع انسانی همیشه از قوانین پیچیده‌تر از قانون زور پیروی می‌کنند. جوهره وجود انسان

از آنجایی که مردم اساساً موجوداتی منطقی هستند، می توانند از ذهن خود برای کنترل و سازماندهی وجود هر جمعی استفاده کنند.

در وضعیت طبیعی، هر فرد به عنوان یک حق طبیعی که توسط خود طبیعت داده شده از آزادی برخوردار است. در عین حال همه مردم هم از نظر جامعه و هم از نظر حقوق با هم برابرند.

مفهوم مالکیت

از نظر لاک تنها نیروی کار مبنای پیدایش مالکیت است. به عنوان مثال، اگر مردی باغی را کاشت و با صبر و حوصله آن را زراعت کرد، بر اساس کار سرمایه گذاری شده، حق نتیجه به دست آمده متعلق به اوست، حتی اگر زمین متعلق به این کارگر نباشد.

ایده های دانشمند در مورد مالکیت برای آن زمان واقعاً انقلابی بود. او معتقد بود که انسان نباید بیش از آن چیزی که می تواند استفاده کند دارایی داشته باشد. مفهوم "مالکیت" مقدس است و توسط دولت محافظت می شود، بنابراین می توانید نابرابری در وضعیت دارایی را تحمل کنید.

مردم به عنوان حامل قدرت برتر

به عنوان یکی از پیروان هابز، لاک از «نظریه قرارداد اجتماعی» حمایت می کرد، یعنی معتقد بود که مردم با دولت به توافق می رسند، در حالی که بخشی از حقوق طبیعی خود را در ازای حمایت دولت از آن در برابر دشمنان داخلی و خارجی می بخشند. .

در عین حال، قدرت عالی الزاما مورد تایید همه افراد جامعه است و اگر ولی فقیه از عهده وظایف خود بر نیاید و اعتماد مردم را توجیه نکند، مردم می توانند مجدداً او را انتخاب کنند.

هدف اصلی هر دولتی، به گفته لاک، رفاه شهروندان آن است، بنابراین، اگر استبداد دولتی و فشار مداوم بر شهروندان پاسخگوی نیازها نباشد، مردم می توانند قیام کنند و چنین حکومتی را سرنگون کنند و آن را تغییر دهند. به یک جدید، وفادارتر و قادر به تغییر بسته به شرایط.

لاک جان، بنیانگذار تجربه گرایی روانشناختی در فلسفه و نویسنده سیاسی، در سال 1632 در راینگتون به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه وست مینستر گذراند و از آنجا بعد وارد دانشگاه آکسفورد شد.

در سال 1667، لاک با لرد اشلی، بعداً ارل شفتسبری، ملاقات کرد که تا زمان مرگش با او روابط دوستانه ای داشت. به لطف او، لاک دو بار در وزارت بازرگانی، 1675-1679 سمتی داشت، جان لاک در خارج از کشور، عمدتاً در فرانسه، گذراند.

در سال 1682، شفتسبری به دلیل نفرت شاه چارلز دوم به خاطر مقاومتش در برابر نظریه های مطلق گرایانه اش، به هلند گریخت. لاک در سال 1683 او را در آنجا دنبال کرد، زیرا می دانست که دولت او را به خاطر ارتباطش با شفتسبری منفور می کند.

نوشته های مهم جان لاک

  1. انشا در مورد درک انسان
  2. "رساله دولت" ("درباره دولت مدنی"، 1689)
  3. سه نامه درباره تساهل مذهبی
  4. کتاب معقول بودن مسیحیت
  5. "چند نکته در مورد فرزندپروری"
  6. انشا در مورد پول و دیگران

نظریه جان لاک

شایستگی اصلی لاک در تاریخ فلسفه این است که او اولین کسی بود که توجه را به منشأ، توسعه و دامنه دانش بشری جلب کرد و روشی صرفاً روانشناختی را در بررسی این موضوع وارد کرد.

طبق نظریه او، شخص مفاهیم فطری ندارد، همه آنها با تجربه به دست می آیند.

تجربه اتفاق می افتد:

  • خارجی یا حس (احساس)، یعنی عمل اجسام خارجی بر روی ما از طریق حواس ما
  • درونی یا بازتاب (انعکاس)، یعنی مشاهده روح بر فعالیت درونی آن، با هدف تأثیرات دریافت شده از خارج.

مفاهیم به محض دریافت اولین تأثیر حسی در شخص شروع به ظهور می کنند. ایده هایی که مستقیماً از طریق حواس ما دریافت می شوند، ساده نامیده می شوند. پس از دریافت تأثیرات، ذهن شروع به تأمل در فعالیت خود معطوف به ایده های ارائه شده توسط حس می کند و به لطف توانایی بازتولید آنها، مقایسه و اتصال، از آنها ترکیبات بی نهایت متنوعی را تشکیل می دهد و بنابراین ایده های پیچیده جدیدی ایجاد می کند.

هنگامی که ذهن در مورد فعالیت خود، که پس از آن موضوع مشاهده برای او است، تأمل می کند، آنگاه منبع دانش ما می شود. بازنمایی های حسی ما، اگرچه از اشیا مشتق شده اند، اما همیشه شبیه آنها نیستند، همانطور که کلمات شبیه مفاهیمی نیستند که نشان می دهند.

به گفته لاک، کیفیت های زیر در واقع در خود اشیاء یافت می شود: اندازه، تصویر، تعداد، موقعیت، حرکت یا بقیه ذرات آنها (اینها کیفیت های اولیه هستند). ایده های ما در مورد این کیفیت ها کپی واقعی آنهاست.

اما اشیاء این ظرفیت را دارند که در ما تأثیراتی از رنگ ها، بوها، مزه ها، احساس گرما یا سرما و غیره ایجاد کنند (اینها کیفیت های ثانویه هستند). تصورات مربوط به رنگ ها، بوها و غیره در ذات خود بدن نیست، زیرا با حذف اندام حس، رنگ، بو و غیره از بین می رود. قادر به ایجاد احساسات شناخته شده در ما است.

دانش ما ذهنی است، زیرا نتیجه پردازش خود و ترکیبی از تأثیرات دریافت شده توسط ذهن ما است، و از آنجایی که ذهن ما مستقیماً دانش درباره اشیاء را دریافت نمی کند، بلکه فقط با کمک آن ایده هایی که در مورد آنها دارد، پس دانش ما فقط تا آنجا صادق است که ایده ها با ماهیت واقعی اشیا مطابقت داشته باشند.

لاک با پیش بینی اینکه چنین وضعیتی می تواند به عنوان بستری برای ایجاد شک و تردید کامل عمل کند، تصریح می کند:

اگر متقاعد شده باشیم که توانایی های ما به درستی عمل می کند و به درستی وجود اشیایی را که بر ما تأثیر می گذارد به ما نشان می دهد، نمی توانیم اطمینانی را که به دانش خود داریم بی اساس بدانیم.


آموزه های لاک از یک سو مبنای توسعه ایده آلیسم (برکلی) و از سوی دیگر شک گرایی (هیوم) قرار گرفت.این نظریه جان لاک باعث ایجاد آثار انتقادی بسیاری شد که مهمترین آنها مقالات جدید لایب نیتس است. sur l "entendment human".

افکار سیاسی

در تاریخ آموزه های سیاسی، لاک به عنوان اولین مخترع نظریه علمی مشروطیت شناخته می شود.رساله «درباره حکومت مدنی» او با هدف تبیین نظم دولتی که با به سلطنت رسیدن ویلیام اورنج در انگلستان برقرار شد. لاک منشأ دولت را از توافق دوجانبه ای استنباط می کند که مردم بین خودشان برای تضمین زندگی، آزادی و دارایی منعقد کرده اند.

در ایالت، لاک دو قوه را به رسمیت می شناسد: قوه مقننه و مجریه که شامل قوه قضاییه و نظامی می شود. قوه مقننه در پارلمان متمرکز است و شاه در راس قوه مجریه قرار دارد. نظریه سیاسی لاک تأثیر قوی تری بر منتسکیو و روسو داشت.

  • وضعیت طبیعت، حالت آزادی کامل و برابری در اداره اموال و زندگی خود است. این حالت صلح و حسن نیت است. قانون طبیعت صلح و امنیت را تجویز می کند.
  • او اولین کسی بود که اصل تفکیک قوا را پیشنهاد داد: به مقننه، مجریه و فدرال. دولت فدرال با اعلام جنگ و صلح، مسائل دیپلماتیک و مشارکت در اتحادها و ائتلاف ها سروکار دارد.
  • ایده های انقلاب دموکراتیک را توسعه داد. لاک قیام مردم علیه قدرت ظالمی را که حقوق طبیعی و آزادی مردم را زیر پا می گذارد، مشروع و ضروری می دانست.
  • با وجود این، لاک یکی از بزرگترین سرمایه گذاران در تجارت برده بریتانیا در زمان خود بود. او همچنین توجیهی فلسفی برای گرفتن زمین توسط استعمارگران از سرخپوستان آمریکای شمالی ارائه کرد. دیدگاه‌های او در مورد برده‌داری اقتصادی در ادبیات علمی مدرن، یا به‌عنوان ادامه‌ی ارگانیک انسان‌شناسی لاک یا به‌عنوان شاهدی بر ناسازگاری آن در نظر گرفته می‌شود.

جان لاک ایده های اصلی معلم و فیلسوف انگلیسی در این مقاله خلاصه شده است.

ایده های اصلی جان لاک

اندیشه های سیاسی و دولتی مختصر جان لاک

او معتقد بود که دولت در نتیجه یک قرارداد اجتماعی به وجود آمده است. در نسخه ایده آل او، همه مردم مستقل و برابر هستند. آنها طبق قانون اصلی عمل می کنند - به سلامتی، جان، مال و آزادی شخص دیگری آسیب نرسانند. این هدف از ایجاد دولت است.

اساس دولت توافقنامه ای است که توسط عده ای خاص برای ایجاد ارگان های قوه قضاییه، مقننه و مجریه منعقد می شود. دکترین دولتیجان لاک مبتنی بر مفهوم قانونمندی است که او اثبات کرد: همه در برابر قانون برابر هستند و می توانند هر طور که می خواهند رفتار کنند، اگر این امر توسط قانون منع نشده باشد.

شکل دولت مستقیماً به این بستگی دارد که چه کسی آن را رهبری می کند، چه کسی صاحب قدرت قانونگذاری است. ایجاد دولت را آغاز کرد. اما توسط قانون طبیعت و خیر عمومی محدود شده است. بهترین شکل حکومت از نظر فیلسوف، سلطنت محدود است.

لاک از اصل آزادی تضمین شده وجدان دفاع کرد. کلیسا و دولت باید جدا از یکدیگر وجود داشته باشند، زیرا این دو مصداق اهداف و مقاصد متفاوتی دارند. او پیشنهاد تقسیم قدرت دولتی به منظور ایجاد یک سیستم تعامل بین دولت و جامعه را مطرح کرد. این دانشمند 3 نوع قدرت را شناسایی کرد:

  • قانونگذاری، که نشان می دهد چگونه باید از قدرت دولت استفاده کرد. توسط مردم ایجاد شد.
  • مجریه که بر اجرای قوانین نظارت دارد. "نمایندگان" آن پادشاه، وزیر و قضات هستند.
  • فدرال

جان ایده حاکمیت مردمی را فرموله کرد: مردم حق کنترل کار مجلس قانونگذاری و تغییر ساختار و ترکیب آن را دارند. او به شاه حق تشکیل و انحلال مجلس، حق وتو و ابتکار قانونگذاری داد.

لاک را بنیانگذار لیبرالیسم می دانند، زیرا او اصول دولت بورژوایی را تدوین کرد.

اکتشافات جان لاک در آموزش

جان لاک بر اساس نحوه تربیت پدرش، افکاری را در مورد آموزش تدوین کرد. او کاملاً متقاعد شده بود که تربیت کودک شخصیت، نظم و اراده او را رشد می دهد. اما مهمترین چیز این است که تربیت بدنی را با رشد معنوی ترکیب کنیم. این خود را در توسعه سلامت و بهداشت و معنوی - در توسعه عزت و اخلاق نشان می دهد.

لاک اولین متفکری بود که شخصیت را از طریق تداوم آگاهی آشکار کرد. او معتقد بود که ذهن مانند یک «لوح خالی» است، یعنی بر خلاف فلسفه دکارتی، لاک استدلال می‌کرد که مردم بدون ایده‌های فطری متولد می‌شوند و در عوض دانش تنها با تجربه به دست آمده توسط ادراک حسی تعیین می‌شود.

ایده های آموزشی جان لاک:

  • رعایت نظم و انضباط، روتین سخت روزانه و خوردن وعده های غذایی ساده.
  • استفاده از تمرینات و بازی های در حال توسعه.
  • از سنین پایین باید رفتارهای برازنده را به کودکان آموزش داد.
  • کودک باید هر کاری که با اخلاق منافات ندارد انجام دهد.
  • کودکان فقط در صورت نافرمانی سیستماتیک یا رفتار نافرمانی باید تنبیه شوند.

نوشته های اصلی جان لاک- «مقاله ای در باب فهم بشر»، «دو رساله درباره حکومت»، «آزمایش هایی در باب حقوق و طبیعت»، «نامه هایی در باب مدارا»، «اندیشه هایی در باب تعلیم و تربیت».

امیدواریم از این مقاله ایده های اصلی جان لاک را آموخته باشید.


en.wikipedia.org

ساختارهای نظری لاک توسط فیلسوفان بعدی مانند دیوید هیوم و امانوئل کانت نیز مورد توجه قرار گرفت. لاک اولین فیلسوفی بود که شخصیت را از طریق تداوم آگاهی بیان کرد. او همچنین فرض کرد که ذهن یک "لوح خالی" است، یعنی. برخلاف فلسفه دکارتی، لاک استدلال می‌کرد که انسان‌ها بدون ایده‌های فطری به دنیا می‌آیند و در عوض دانش تنها با تجربه‌ای که از طریق ادراک حسی به دست می‌آید تعیین می‌شود.

زندگینامه


در 29 اوت 1632 در شهر کوچک راینگتون در غرب انگلستان، نزدیک بریستول، در خانواده یک وکیل استانی متولد شد.

در سال 1652، یکی از بهترین دانش آموزان مدرسه، لاک وارد دانشگاه آکسفورد شد. در سال 1656 مدرک لیسانس و در سال 1658 - مدرک کارشناسی ارشد از این دانشگاه دریافت کرد.

1667 - لاک پیشنهاد لرد اشلی (بعدها ارل شفتسبری) را برای گرفتن جای پزشک خانواده و معلم خصوصی پسرش پذیرفت و سپس فعالانه به فعالیت های سیاسی پیوست. شروع به نوشتن نامه های مدارا می کند (منتشر شده: اول - در سال 1689، دوم و سوم - در سال 1692 (این سه ناشناس هستند)، چهارم - در سال 1706، قبلاً پس از مرگ لاک).

1668 - لاک به عضویت انجمن سلطنتی و در سال 1669 - عضو شورای آن انتخاب شد. حوزه های اصلی مورد علاقه لاک عبارت بودند از علوم طبیعی، پزشکی، سیاست، اقتصاد، آموزش، رابطه دولت با کلیسا، مشکل مدارا مذهبی و آزادی وجدان.

1671 - تصمیم می گیرد مطالعه کاملی در مورد توانایی های شناختی ذهن انسان انجام دهد. این ایده کار اصلی دانشمند - "آزمایش درک انسان" بود که او 16 سال روی آن کار کرد.

1672 و 1679 - لاک مناصب برجسته مختلفی را در عالی ترین نهادهای دولتی انگلستان دریافت کرد. اما زندگی حرفه ای لاک مستقیماً تحت تأثیر فراز و نشیب های شفتسبری قرار گرفت. از اواخر سال 1675 تا اواسط سال 1679، به دلیل وخامت وضعیت سلامت، لاک در فرانسه بود.

1683 - لاک به دنبال شفتسبری به هلند مهاجرت کرد.

1688-1689 - انصراف از راه رسید و به سرگردانی لاک پایان داد. انقلاب شکوهمند رخ داد، ویلیام سوم نارنجی به عنوان پادشاه انگلستان اعلام شد. لاک در تدارک کودتای 1688 شرکت کرد، در تماس نزدیک با ویلیام اورنج بود و تأثیر ایدئولوژیکی زیادی بر او داشت. در آغاز سال 1689 به وطن خود بازگشت.

دهه 1690 - مجدداً همراه با خدمات دولتی ، فعالیت علمی و ادبی گسترده ای را انجام می دهد. در سال 1690، "مقاله ای در مورد درک انسانی"، "دو رساله در مورد دولت"، در سال 1693 - "اندیشه هایی در مورد آموزش"، در سال 1695 - "معقول بودن مسیحیت" منتشر شد.

1704، 28 اکتبر - در خانه روستایی دوستش لیدی دامریس مشام، لاک که قدرتش در اثر آسم تضعیف شده بود، درگذشت.

فلسفه

اساس دانش ما تجربه است که از ادراکات فردی تشکیل شده است. ادراکات به حس ها (عمل یک شی بر روی اندام های حسی ما) و بازتاب ها تقسیم می شوند. ایده ها در نتیجه انتزاع ادراکات در ذهن به وجود می آیند. اصل ساختن ذهن به عنوان «تابولا رسا» که به تدریج اطلاعات را از حواس منعکس می کند. اصل تجربه گرایی: تقدم احساس بر عقل.

سیاست

وضعیت طبیعت، حالت آزادی کامل و برابری در اداره اموال و زندگی خود است. این حالت صلح و حسن نیت است. قانون طبیعت صلح و امنیت را تجویز می کند.
- حقوق طبیعی - حق مالکیت خصوصی. حق اقدام، کار و نتایج آن.
- طرفدار سلطنت مشروطه و نظریه قرارداد اجتماعی.
- لاک - نظریه پرداز جامعه مدنی و حاکمیت قانون دولت دموکراتیک (برای پاسخگویی پادشاه و اربابان به قانون).
- او اولین کسی بود که اصل تفکیک قوا را مطرح کرد: به مقننه، مجریه و فدرال یا فدرال.
- دولت برای تضمین حقوق طبیعی (آزادی، برابری، مالکیت) و قوانین (صلح و امنیت) ایجاد شده است، نباید به این حقوق تجاوز کند، باید سازماندهی شود تا حقوق طبیعی به طور قابل اعتماد تضمین شود.
- ایده های انقلاب دموکراتیک را توسعه داد. لاک قیام مردم علیه قدرت ظالمی را که حقوق طبیعی و آزادی مردم را زیر پا می گذارد، مشروع و ضروری می دانست.


او بیشتر به خاطر توسعه اصول انقلاب دموکراتیک شناخته شده است. «حق مردم برای شورش علیه استبداد» به طور مداوم توسط لاک در تأملاتی در مورد انقلاب شکوهمند 1688 توسعه یافته است.

کتابشناسی - فهرست کتب

اندیشه هایی در مورد آموزش 1691...آقا باید چه بخواند.1703.
همان «اندیشه های تربیتی» با تصحیح. متوجه اشتباهات تایپی و پاورقی های کاری شده است
مطالعه نظر پدر مالبرانچ… 1694. یادداشت هایی به کتاب های نوریس… 1693.
نامه ها.1697-1699.
سخنرانی در حال مرگ سانسور. 1664.
آزمایش بر روی قانون طبیعت. 1664.
تجربه تحمل. 1667.
پیام بردباری 1686.
دو رساله درباره دولت 1689.
مقاله ای در مورد درک انسان (1689) (ترجمه: A. N. Savina)
عناصر فلسفه طبیعی.1698.
گفتار در معجزات.1701.
دولت

مهمترین آثار

نامه هایی در مورد تساهل مذهبی (نامه ای در مورد تساهل) (1689).
مقاله در مورد درک انسان (1690)
رساله دوم حکومت مدنی (1690).
اندکی درباره تعلیم و تربیت (برخی اندیشه ها در مورد تعلیم و تربیت) (1693).

حقایق جالب

یکی از شخصیت های کلیدی سریال تلویزیونی معروف "گمشدگان" به نام جان لاک نامگذاری شده است.
همچنین نام خانوادگی لاک به عنوان نام مستعار توسط یکی از قهرمانان چرخه رمان های فانتزی توسط اورسن اسکات کارت در مورد اندر ویگین گرفته شد. در ترجمه روسی، نام انگلیسی "Locke" به اشتباه به عنوان "Loki" ترجمه شده است.

زندگینامه


لاک، جان (لاک، جان) (1632-1704) فیلسوف انگلیسی، که گاهی اوقات "رهبر فکری قرن 18" نامیده می شود. و اولین فیلسوف عصر روشنگری. نظریه دانش و فلسفه اجتماعی او تأثیر عمیقی بر تاریخ فرهنگ و جامعه، به ویژه بر توسعه قانون اساسی آمریکا گذاشت. لاک در 29 اوت 1632 در راینگتون (سامرست) در خانواده یک مقام قضایی به دنیا آمد. به لطف پیروزی پارلمان در جنگ داخلی، که در آن پدرش به عنوان کاپیتان سواره نظام جنگید، لاک در سن 15 سالگی در مدرسه وست مینستر، که در آن زمان موسسه آموزشی پیشرو در کشور بود، پذیرفته شد. خانواده به آنگلیکانیسم پایبند بودند، اما به دیدگاه های پیوریتن (مستقل) گرایش داشتند. در وست مینستر، ایده های سلطنت طلب قهرمانی پرانرژی را در ریچارد بازبی یافت که با نظارت رهبران پارلمان، به اداره مدرسه ادامه داد. در سال 1652، لاک وارد کالج کریست چرچ، دانشگاه آکسفورد شد. در زمان ترمیم استوارت، دیدگاه‌های سیاسی او را می‌توان سلطنت راست و از بسیاری جهات نزدیک به دیدگاه‌های هابز نامید.

لاک دانش آموزی کوشا بود، اگر نگوییم باهوش. پس از دریافت مدرک فوق لیسانس در سال 1658، او به عنوان "دانشجو" (یعنی پژوهشگر) کالج انتخاب شد، اما به زودی از فلسفه ارسطویی که قرار بود تدریس کند سرخورده شد، شروع به طبابت کرد و در علوم طبیعی کمک کرد. آزمایشاتی که R. Boyle در آکسفورد و شاگردانش انجام داد. با این حال، او هیچ نتیجه قابل توجهی دریافت نکرد و هنگامی که لاک از سفری به دربار براندنبورگ برای یک مأموریت دیپلماتیک بازگشت، از مدرک دکترای پزشکی مطلوب محروم شد. سپس در سن 34 سالگی با مردی آشنا شد که بر کل زندگی بعدی او تأثیر گذاشت - لرد اشلی، بعدها اولین ارل شفتسبری، که هنوز رهبر مخالفان نبود. شفتسبری وکیل آزادی در زمانی بود که لاک هنوز نظرات مطلق هابز را داشت، اما در سال 1666 موقعیت او تغییر کرد و به نظرات حامی آینده نزدیکتر شد. شفتسبری و لاک یکدیگر را مانند ارواح خویشاوند می دیدند. یک سال بعد، لاک آکسفورد را ترک کرد و جای یک پزشک خانواده، مشاور و مربی خانواده شفتسبری را گرفت که در لندن زندگی می کردند (از شاگردان او آنتونی شفتسبری بود). پس از اینکه لاک حامی خود را که زندگی او توسط یک کیست چرکین تهدید می‌شد، جراحی کرد، شفتسبری به این نتیجه رسید که لاک آنقدر بزرگ است که نمی‌تواند به تنهایی طبابت کند و مراقب پیشبرد بخش خود در مناطق دیگر بود.

در زیر سقف خانه شفتسبری، لاک دعوت واقعی خود را یافت - او یک فیلسوف شد. بحث و گفتگو با شفتسبری و دوستانش (آنتونی اشلی، توماس سیدنهام، دیوید توماس، توماس هاجز، جیمز تیرل) لاک را بر آن داشت تا در چهارمین سال اقامت خود در لندن، اولین پیش نویس شاهکار آینده خود، مقاله ای در مورد درک انسانی را بنویسد. سیدنهام او را با روش های جدید پزشکی بالینی آشنا کرد. در سال 1668 لاک به عضویت انجمن سلطنتی لندن درآمد. شفتسبری خود او را با حوزه های سیاست و اقتصاد آشنا کرد و به او این فرصت را داد تا اولین تجربه خود را از مشارکت در مدیریت دولتی کسب کند.

لیبرالیسم شفتسبری کاملاً ماتریالیستی بود. اشتیاق بزرگ زندگی او تجارت بود. او بهتر از معاصران خود درک می کرد که با رهایی کارآفرینان از اخاذی های قرون وسطایی و برداشتن تعدادی گام های جسورانه دیگر چه نوع ثروتی - ملی و شخصی - را می توان به دست آورد. تساهل مذهبی به بازرگانان هلندی امکان رونق می داد و شفتسبری متقاعد شده بود که اگر انگلیسی ها به درگیری های مذهبی پایان دهند، می توانند امپراطوری نه تنها برتر از هلندی ها، بلکه از نظر اندازه با دارایی های روم برابری کنند. با این حال، قدرت بزرگ کاتولیک فرانسه بر سر راه انگلستان ایستاد، بنابراین او نمی خواست اصل تساهل مذهبی را به «پاپیست ها» که کاتولیک ها می خواند، گسترش دهد.

در حالی که شفتسبری به مسائل عملی علاقه مند بود، لاک مشغول توسعه همان خط سیاسی در تئوری بود، و فلسفه لیبرالیسم را که بیانگر منافع سرمایه داری نوظهور بود، اثبات می کرد. در 1675-1679 او در فرانسه (در مونپلیه و پاریس) زندگی کرد، جایی که به طور خاص به مطالعه ایده های گاسندی و مدرسه او پرداخت و همچنین تعدادی از وظایف ویگ را انجام داد. مشخص شد که سرنوشت تئوری لاک برای آینده ای انقلابی است، زیرا چارلز دوم، و حتی بیشتر از آن جانشین او جیمز دوم، برای توجیه سیاست خود مبنی بر تحمل کاتولیکیسم و ​​حتی تحمیل آن در انگلستان، به مفهوم سنتی حکومت سلطنتی روی آوردند. پس از تلاش ناموفق برای شورش علیه رژیم ترمیم، شفتسبری در نهایت به آمستردام گریخت، پس از زندانی شدن در برج و متعاقباً توسط دادگاه لندن تبرئه شد، جایی که به زودی درگذشت. لاک پس از تلاش برای ادامه کار تدریس در آکسفورد، در سال 1683 به دنبال حامی خود به هلند رفت، جایی که او در 1683-1689 زندگی کرد. در سال 1685، در لیست سایر پناهندگان، او را خائن (شرکت کننده در توطئه مونموث) نامیدند و مشمول استرداد به دولت بریتانیا شد. لاک تا زمان فرود موفقیت آمیز ویلیام اورنج در سواحل انگلستان در سال 1688 و فرار جیمز دوم به انگلستان بازنگشت. با بازگشت به وطن خود با همان کشتی با ملکه ماری دوم آینده، لاک کار دو رساله حکومت را منتشر کرد (1689، سال انتشار 1690 در کتاب ذکر شده است)، که نظریه لیبرالیسم انقلابی را تشریح کرد. این کتاب که کتابی کلاسیک در تاریخ اندیشه سیاسی است، نقش مهمی را نیز به قول نویسنده آن در «توجیه حق پادشاه ویلیام برای حاکم بودن ما» ایفا کرد. لاک در این کتاب مفهوم قرارداد اجتماعی را مطرح کرد که بر اساس آن تنها مبنای واقعی قدرت حاکم، رضایت مردم است. اگر حاکم امانت را توجیه نکند، مردم حق و حتی مکلفند از اطاعت او دست بردارند. به عبارت دیگر مردم حق قیام دارند. اما چگونه می توان تصمیم گرفت که دقیقاً چه زمانی حاکم از خدمت به مردم دست می کشد؟ به گفته لاک، چنین لحظه ای زمانی فرا می رسد که یک حاکم از حکومتی بر اساس اصل ثابت به حکومتی «تغییرپذیر، نامعین و دلبخواه» می رسد. اکثر انگلیسی ها متقاعد شده بودند که چنین لحظه ای فرا رسیده است که جیمز دوم در سال 1688 شروع به دنبال کردن یک سیاست طرفدار کاتولیک کرد. پس از آن بود که نسخه خطی دو رساله ایجاد شد.

لاک بازگشت خود به انگلستان را در سال 1689 با انتشار اثر دیگری که از نظر محتوایی نزدیک به رساله‌ها بود، مشخص کرد، یعنی اولین نامه برای مدارا (که عمدتاً در سال 1685 نوشته شد). او در حال نوشتن متنی به زبان لاتین (Epistola de Tolerantia) بود که قرار بود در هلند منتشر شود، و تصادفاً متن انگلیسی شامل یک مقدمه (نوشته شده توسط مترجم متحدگرا ویلیام پوپل) بود که اعلام می کرد «آزادی مطلق... چیزی است که ما به آن نیاز داریم». خود لاک طرفدار آزادی مطلق نبود. از دیدگاه او، کاتولیک ها مستحق آزار و اذیت بودند، زیرا آنها با یک حاکم خارجی، پاپ، وفاداری کردند. آتئیست ها - زیرا به سوگندهای آنها نمی توان اعتماد کرد. تا آنجا که به دیگران مربوط می شود، دولت باید حق رستگاری را به روش خود به همه واگذار کند. در نامه مدارا، لاک با این دیدگاه سنتی که قدرت سکولار حق اعمال ایمان واقعی و اخلاق واقعی را دارد، مخالفت کرد. او نوشت که با زور می توان مردم را مجبور کرد فقط تظاهر کنند، اما به هیچ وجه باور نکردند. و تقویت اخلاق (در چیزی که امنیت کشور و حفظ صلح را تحت تأثیر قرار نمی دهد) وظیفه دولت نیست، بلکه وظیفه کلیسا است.


لاک خود مسیحی و انگلیسی بود. اما عقیده شخصی او به طرز شگفت آوری کوتاه بود و شامل یک گزاره واحد بود: مسیح مسیح است. در اخلاق، لذت‌گرا بود و هدف طبیعی انسان در زندگی را شادی و خوشبختی می‌دانست. عهد جدیدراه سعادت در این زندگی و زندگی ابدی را به مردم نشان داد. لاک وظیفه خود را هشداری برای افرادی می دانست که خوشبختی را در لذت های کوتاه مدت می جویند، که بعداً باید با رنج پرداخت کنند.

در بازگشت به انگلستان در طول انقلاب "شکوهمند"، لاک در ابتدا قصد داشت پست خود را در دانشگاه آکسفورد بپذیرد، که در سال 1684 پس از عزیمت به هلند به دستور چارلز دوم از کار برکنار شد. با این حال، پس از کشف این مکان قبلاً به شخصی داده شده است مرد جواناو این ایده را رها کرد و 15 سال باقی مانده از عمر خود را وقف تحقیقات علمی و خدمات عمومی کرد. لاک به زودی متوجه شد که او شهرت دارد، نه به دلیل نوشته‌های سیاسی‌اش، که به‌طور ناشناس منتشر شده است، بلکه به‌عنوان نویسنده مقاله‌ای در مورد درک انسانی، که اولین بار در سال 1690 منتشر شد، اما در سال 1671 آغاز شد و در سال 1686 به طور عمده تکمیل شد. تعدادی از ویرایش ها در طول زندگی نویسنده، آخرین ویرایش پنجم، حاوی اصلاحات و اضافات، در سال 1706 پس از مرگ فیلسوف منتشر شد.

بدون اغراق می توان گفت که لاک اولین متفکر مدرن بود. شیوه استدلال او به شدت با تفکر فیلسوفان قرون وسطی متفاوت بود. آگاهی انسان قرون وسطایی پر از افکار در مورد دنیای غیرزمینی بود. ذهن لاک با عملی بودن، تجربه گرایی متمایز بود، این ذهن یک فرد مبتکر است، حتی یک فرد غیرمستقیم: "از شعر چه فایده ای دارد؟" او حوصله درک پیچیدگی های دین مسیحیت را نداشت. او به معجزه اعتقاد نداشت و از عرفان بیزار بود. او به افرادی که قدیسان بر آنها ظاهر شدند و همچنین کسانی که دائماً به بهشت ​​و جهنم فکر می کردند اعتقاد نداشت. لاک معتقد بود که انسان باید وظایف خود را در دنیایی که در آن زندگی می کند انجام دهد. او نوشت: «سهم ما اینجاست، در این مکان کوچک روی زمین، و نه ما و نه نگرانی‌هایمان قرار نیست از محدودیت‌های آن خارج شویم.»

لاک به دور از تحقیر جامعه لندن بود که به دلیل موفقیت در نوشته هایش در آن جا به جا شد، اما نتوانست گرفتگی شهر را تحمل کند. بیشتر عمرش از آسم رنج می برد و بعد از شصت سالگی مشکوک بود که از مصرف مصرف رنج می برد. در سال 1691، او پیشنهاد اقامت در خانه ای روستایی در اوتس (اسکس) را پذیرفت - دعوتی از لیدی مشام، همسر یک نماینده مجلس و دختر افلاطونی طلب کمبریج رالف کادورث. با این حال، لاک به خود اجازه نداد که در یک فضای دنج و خانگی آرام شود. در سال 1696 او کمیسر بازرگانی و مستعمرات شد که باعث شد او مرتباً در پایتخت ظاهر شود. در آن زمان او رهبر فکری ویگ ها بود و بسیاری از نمایندگان مجلس و دولتمردان اغلب برای مشاوره و درخواست به او مراجعه می کردند. لاک در اصلاحات پولی شرکت کرد و به لغو قانونی که مانع آزادی مطبوعات بود کمک کرد. او یکی از بنیانگذاران بانک انگلستان بود. در اوتس، لاک پسر لیدی مشام را آموزش داد و با لایب نیتس مکاتبه کرد. نیوتن نیز در آنجا به دیدار او رفت و با او در مورد رسائل پولس رسول گفتگو کردند. با این حال، شغل اصلی او در این دوره آخر زندگی، آماده سازی برای انتشار آثار متعددی بود که قبلاً ایده های آنها را پرورش داده بود. از جمله آثار لاک - دوم نامه در مورد مدارا (نامه دوم در مورد مدارا، 1690); سومین نامه در مورد مدارا (نامه سوم برای تساهل، 1692); برخی از اندیشه ها در مورد تعلیم و تربیت (برخی اندیشه های مربوط به تعلیم و تربیت، 1693); معقول بودن مسیحیت، همانطور که در کتاب مقدس ارائه شده است، 1695، و بسیاری دیگر.

در سال 1700، لاک از تمام سمت ها استعفا داد و به اوتس بازنشسته شد. لاک در 28 اکتبر 1704 در خانه لیدی مشام درگذشت.

مطالب دایره المعارف "دور جهان"

زندگینامه


متولد: 1632، راینگتون، سامرست، انگلستان.

درگذشت: 1704، اوتس، اسکس، انگلستان.

آثار عمده: نامه اول در مورد تساهل (1689)، نامه دوم و سوم در مورد تساهل (1690 و 1692)، مقاله ای در مورد درک بشر (1690)، رساله هایی در مورد دولت (1689).

ایده اصلی

هیچ ایده ذاتی وجود ندارد.
- دانش انسان یا از تجربه حسی سرچشمه می گیرد یا از درون نگری (تعمل).
- ایده ها نشانه هایی هستند که اشیای فیزیکی و معنوی را نشان می دهند.
- اجسام دارای کیفیت های اولیه (چگالی، طول، شکل، حرکت یا استراحت، تعداد) و کیفیت های ثانویه (همه خصوصیات دیگر از جمله رنگ، صداها، بوها، طعم و غیره) هستند.
- بدن ها در واقع دارای کیفیت های اولیه هستند، در حالی که کیفیت های ثانویه فقط برداشت های کسانی است که آنها را درک می کنند.
- نیکی هر چیزی است که لذت می آورد و شر هر چیزی است که باعث درد می شود.
- هدف آزادی جستجوی خوشبختی است.
- حالت طبیعی، اولیه نسبت به حالت، تابع قوانین طبیعی یا الهی است که با استفاده از عقل کشف می شود.
- هدف اصلی از تشکیل دولت، حفظ مالکیت خصوصی است.
- دولت در نتیجه یک قرارداد اجتماعی به وجود می آید.

اگرچه تعدادی از فیلسوفان را بنیانگذاران فلسفه مدرن خوانده اند، اما از بسیاری جهات جان لاک بیش از هر کس دیگری شایسته این عنوان است. نظریات سیاسی او از طریق تأثیر او بر بریتانیایی ها، فرانسوی ها و آمریکایی ها تأثیر عمیقی بر کل جهان - غربی و غیر غربی - گذاشت. بنیانگذاران ایالات متحده به طور مستقیم به ایده های او در اعلامیه استقلال و قانون اساسی آمریکا پرداختند - به ویژه در بخش های مربوط به تفکیک قوا، جدایی کلیسا از دولت، آزادی مذهبی، و در سایر مقررات منشور حقوق. قانون اساسی بریتانیا نیز از ایده های او استفاده می کرد. از طریق رسانه های ولتر، روسو و مونتسکیو، نظریه های او در سراسر جامعه تحصیل کرده فرانسه گسترش یافت.

نظریه معرفت لاک، دکترین او درباره ماهیت ماده، نشانگر گسست ریشه ای با ارسطوییزم است که در فلسفه قرون وسطی غالب بود. مهمتر از آن، آنها وظایفی را که حداقل در جهان انگلیسی زبان از قرن هفدهم تا بیستم بر اندیشه فلسفی و علمی حاکم بود، مقدم بر تجربه گرایی قرار دادند. ما در مورد حقیقت اشتباه نمی کنیم که بگوییم فلسفه آمریکای شمالی، بریتانیای کبیر و کشورهای مشترک المنافع بریتانیا در بیشتر موارد تفسیری است بر لاک و توسعه نظریه های او.

لاک در رشته پزشکی تحصیل کرد و به رابرت بویل، کاشف برخی از مهمترین قوانین فیزیکی، در آزمایشات آزمایشگاهی کمک کرد. از طریق این تجربه، او مستقیماً با روش علمی طبیعی آشنا شد، که بعدها، زمانی که لاک نظریه های خود را در مورد ماهیت ماده و منابع دانش بشری توسعه داد، اهمیت تعیین کننده ای پیدا کرد.

لاک متقاعد شده بود که یکی از دلایل اصلی شکست فیلسوفان گذشته بی توجهی آنها به منابع واقعی دانش بشری است. بسیاری از توهمات آنها از "آشغالی" ناشی می شود که به پیدایش بسیاری از جزماتی که آنها بدیهی می پندارند کمک می کند.

لاک دانش بشری را به سه بخش عمده تقسیم کرد: فلسفه طبیعی (منطق، ریاضیات و علوم طبیعی). هنرهای عملی، از جمله اخلاق، سیاست، و آنچه ما امروز آن را علوم اجتماعی می نامیم. در نهایت، "آموزه نشانه ها"، از جمله ایده ها و کلماتی که برای انتقال آنها استفاده می کنیم.

بسیاری از پیشینیان لاک - از جمله مقامات برجسته ای مانند افلاطون در دوران باستان و دکارت کمی قبل از او - معتقد بودند که مردم دارای برخی از ایده های فطری هستند. این ایده ها احتمالاً در زمان تولد یا قبل از تولد در ذهن کاشته شده اند و فقط باید به فعلیت برسند. کل نظام فلسفی افلاطون بر این نظریه استوار بود. او فکر می‌کرد که آموزش اساساً برای کمک به مردم برای آگاهی از ایده‌هایی است که در ذهنشان وجود دارد، همانطور که یک پرنده‌شناس با تجربه به مبتدیان کمک می‌کند تا صداهایی را که قبلاً در طول پیاده‌روی در جنگل شنیده‌اند، تشخیص دهند، اما چیزی به آنها نگفتند. لاک تمام تلاش خود را کرد تا ثابت کند ما نمی توانیم شواهد قابل اعتمادی برای وجود چنین ایده های ذاتی ارائه کنیم. هیچ مدرکی مبنی بر وجود توافق جهانی در مورد ایده های به اصطلاح بدیهی وجود ندارد. در حوزه اخلاق، این امر آنقدر چشمگیر است که نیازی به توجیه ندارد. مدافعان نظریه عقاید فطری معمولاً اختلاف نظرهای شدید در مورد اصول اخلاق را با این واقعیت توضیح می دهند که افرادی که نظرات خود را با آنها در میان نمی گذارند از نظر اخلاقی نابینا هستند ، اما چنین اظهاراتی کاملاً بی اساس است.

در مورد حقایق منطقی و ریاضی، لاک به این واقعیت آشکار اشاره کرد که اکثر مردم حتی مبهم ترین تصوری از آنها ندارند. آموزش این عقاید نیازمند آموزش های طولانی و روشمند است و کودکان و افراد ضعیف النفس قطعاً از درک آنها ناتوان هستند، در حالی که اگر این ایده ها «فطری» بودند، برعکس بود.

آگاهی به عنوان «تابولا رسا»


آگاهی انسان، به گفته لاک، یک تابلوی رسا، یک لوح یا ورق کاغذ خالی است که از لحظه پیدایش آماده دریافت احساسات از دنیای بیرون و تأثیرات درونی است. اینها موادی هستند که تنها دانش در دسترس ما از آنها شکل می گیرد. آگاهی، مسلح به داده های تجربه حسی و بازتاب، قادر به تجزیه و تحلیل و نظم دادن به آنهاست. از طریق این فرآیند، ایده‌های پیچیده‌تر را می‌سازد و روابطی را بین آنها کشف می‌کند که در داده‌های خام مشهود نیستند.

لاک به این نتیجه رسید که چیزها دلایل داشتن ایده های خاص ما هستند. او گفت که ایده هایی که به این ترتیب تولید می شوند، کیفیت چیزها هستند. بنابراین، او گفت: "گلوله برفی این توانایی را دارد که در ما ایده های سفید، سرد و گرد ایجاد کند. توانایی‌های ذاتی گلوله برفی برای ایجاد این ایده‌ها در ما را کیفیت می‌نامم. و از آنجایی که آنها برداشت ها یا تصوراتی در ذهن ما هستند، من آنها را ایده می نامم.

کیفیت های اولیه و ثانویه

لاک سه نوع کیفیت را متمایز کرد. او می گوید که کیفیات اولیه آن صفاتی هستند که از یک چیز «کاملاً جدا ناپذیر» هستند. اینها شامل شکل، عدد، چگالی و حرکت یا استراحت است. لاک فکر می کرد که آنها ذاتی خود اشیا هستند و ادراک ما به نوعی شبیه این اشیا است. کیفیات ثانویه «ظرفیت» چیزها برای برانگیختن احساسات خاصی در ما هستند. بخش هایی از چیزهایی که زیر میکروسکوپ نامرئی هستند با بدن ما به گونه ای تعامل می کنند که حس رنگ، صدا، طعم، بو و لامسه را در بدن ما ایجاد می کنند. این «کیفیات» ذاتی خود اشیا نیستند، بلکه تحت تأثیر آنها در ذهن ما پدید می آیند. در نهایت، کیفیت های ثالث توانایی اشیا برای ایجاد تغییرات فیزیکی در چیزهای دیگر است. به عنوان مثال، توانایی آتش برای تبدیل سرب از جامد به مایع یک کیفیت سوم است.

فیلسوفان گذشته فرض می کردند که اشیا جوهر هستند. کاغذی که من روی آن می نویسم زرد است، اندازه و شکل خاصی دارد و کمی کپک زده است. من مقاله را توصیف کردم، اما چه؟ مقاله ای هست که توضیح دادم؟ آن‌ها فکر می‌کردند که این نوعی زیرلایه است، پایه‌ای که از کیفیت‌های مختلفی پشتیبانی می‌کند یا دارای ویژگی‌های مختلفی است - زردی، کپک زدگی و مربعی بودن. با این حال، تجزیه و تحلیل دقیق لاک را به این نتیجه رساند که شواهد تجربی (حس) به نفع وجود زیرلایه یافت نمی شود، زیرا تمام داده هایی که ما در اختیار داریم به کیفیت اشیا مربوط می شود. او نتیجه می گیرد که نه مواد مادی و نه معنوی ناشناخته هستند و این ایده آنقدر مبهم است که فراتر از تحلیل هوشمندانه است. بر خلاف برخی از پیروانش، لاک تا آخر راه نرفت، یعنی ایده جوهر را کاملاً کنار نگذاشت. او به سادگی به این نتیجه رسید که ماده "چیزی ناشناخته است که از ایده هایی که ما آنها را تصادف می نامیم پشتیبانی می کند" (کیفیتی که در بالا مورد بحث قرار گرفت).

برای لاک حتی دشوارتر بود که ایده جوهرهای صرفاً معنوی مانند روح انسان یا خدا را کنار بگذارد، زیرا بسیاری از الهیات مسیحی مبتنی بر آن بود. نوشته‌های او این موضوع را روشن نمی‌کند، زیرا او تردید داشت و اکنون با هابز تشخیص می‌دهد که چیزی جز ماده وجود ندارد، سپس از ایده‌های مذهبی سنتی حمایت می‌کند.

لاک قاطعانه متقاعد شده بود که تنها شادی، که او آن را "بالاترین لذت در دسترس ما" می نامید، می تواند ما را به هر چیزی وادار کند. او گفت: ما چیزها را خوب می نامیم اگر در رسیدن به لذت نقش داشته باشند و اگر باعث درد شوند بد می گوییم. لذت و درد، به هر حال، به احساسات جسمی یا بدنی محدود نمی شود. لذت یا درد می تواند هر "لذت" یا "اضطراب" باشد که ما احساس می کنیم. لاک به عنوان نمونه هایی از درد، غم، خشم، حسادت و شرم را ذکر می کند که همیشه با تظاهرات فیزیکی همراه نیستند یا ناشی از تأثیرات فیزیکی هستند.

مانند بسیاری از پیشینیان خود، لاک معتقد بود که حداقل از نظر تئوریک، حدس و گمان در مورد وضعیت طبیعت - وضعیتی که انسان ها ممکن است قبل از ایجاد جوامع سازمان یافته با قوانین و حکومت ها در آن بوده باشند - به هیچ وجه بی معنی نیست. با این حال، بر خلاف توماس هابز، که معتقد بود در وضعیت طبیعت قانون دیگری جز قانون جنگل یا قانون حفظ خود وجود ندارد، لاک به این نتیجه رسید که رفتار انسان در همه زمان ها تابع قوانین خاصی است، صرف نظر از اینکه آیا قدرت دولتی وجود دارد که بتواند آنها را به زندگی تحمیل کند. در وضعیت طبیعی، هر فردی نسبت به هر فرد دیگری از حقوق مساوی برخوردار است. مردم تمایل به استفاده از عقل دارند و از آنجایی که موجودات منطقی هستند، به سادگی به خود اجازه نمی دهند در حالت طبیعی که هابز به تصویر کشیده است فرو بروند، که در آن همه با همه در جنگ هستند.

حالت طبیعی توسط لاک به عنوان چیزی شبیه باغ عدن تصور می شد که در آن مردم کاملاً مطابق با عقل و بدون نیاز به وکیل، پلیس یا دادگاه زندگی می کردند، زیرا آنها خیلی خوب با یکدیگر کنار می آمدند. در این ایالت، مردم از «آزادی کامل برای عمل و تصرف در اموال و اشخاص خود به نحوی که صلاح می‌دانند، در حدود قوانین طبیعی، بدون درخواست اجازه یا بسته به اراده شخص دیگری، برخوردار بودند».

با چنین آزادی کامل، افرادی که در وضعیت طبیعی زندگی می کنند کاملاً برابر هستند، زیرا هیچ یک از آنها بیش از بقیه ندارند. اما آزادی آنها سهل انگاری یا حق صدمه زدن به دیگران نیست. قانون طبیعی ایجاب می کند که هیچکس به «جان، سلامت، آزادی یا مال» دیگری آسیب نرساند. بر همین اساس، شخص حق ندارد خودسرانه، بدون توجیه مناسب، خود یا اموالش را تخریب کند. به گفته لاک، این بر اساس قانون طبیعی است، که به نوبه خود، به نظر می رسد مبتنی بر اصول مذهبی خاصی است، از جمله این تصور که همه چیز، از جمله هر انسان، در نهایت ملک خداست، و اجازه تخریب اموال آنها را نمی دهد. .

دکترین مالکیت

لاک معتقد بود که کار توجیه است: نهاد مالکیت. در وضعیت طبیعت، هرکس که چیزی را از حالتی به حالت دیگر تبدیل کند، حق مالکیت آن را به دست می آورد. کسی که باغی را کاشته و آن را زراعت می‌کند، حق دارد محصولی که برای او آورده شود. تا آن زمان، پوسته یوکا در شن‌های ساحل دریا قرار دارد. اما همین که آن را برداشت و به عنوان زینت از آن استفاده کرد، مال او می شود. بنابراین، بر خلاف هابز، که معتقد بود مالکیت تنها پس از معرفی قوانینی که حدود آن را مشخص می‌کنند، پدید می‌آید، لاک معتقد بود که مالکیت یک حق طبیعی است که به دولت وابسته نیست. در واقع، به گفته لاک، هدف اولیه دولت «حفاظت از دارایی» است.

لاک معتقد بود که از نظر تئوری، هیچکس نباید دارایی بیشتر از توانایی خود داشته باشد. این امر به ویژه در مورد چیزهای کوتاه مدت مانند میوه ها صادق است. سزاوار نیست مردی که مقدار زیادی آلو جمع کرده است ادعای مالکیت کند، زیرا نمی تواند قبل از پوسیدگی آنها را بخورد و اسراف شر است. با این حال، اختراع پول، و به ویژه کشف این که فلزات خاصی بادوام هستند، برخی را قادر به کسب ثروت نامتناسب بر روی زمین کرده است. در حالی که از لحاظ نظری نامطلوب بود، لاک به این نتیجه رسید که دارایی آنقدر مقدس است که توزیع نابرابر باید تحمل شود.

مردم به عنوان حامل قدرت برتر

هنگامی که عقل مردم را متقاعد کرد تا با انعقاد یک قرارداد اجتماعی (که اجتناب ناپذیر است) یک دولت ایجاد کنند، با دولت هابز که در آن مردم به عنوان رعایای خود توسط یک حاکم منفرد یا حامل قدرت عالی اداره می شوند، کاملاً متفاوت خواهد بود. . برعکس، از آنجایی که مردم قرارداد اجتماعی منعقد می‌کنند و با ایجاد قدرت قوانین موافقت می‌کنند، تا کنون حاکمیت متعلق به مردم است و نه پادشاه. از این که چنین است، چنین برمی‌آید که افرادی که شاهزاده‌ای را بر تخت نشانده‌اند، در صورتی که شاهزاده نتواند مطابق میل آنها حکومت کند، حق خلع او را حفظ می‌کنند.

آموزه های لاک تأثیر زیادی بر بنیانگذاران ایالات متحده آمریکا گذاشت و تا حد زیادی زمینه را برای انقلاب های آمریکا و فرانسه فراهم کرد. بر اساس تئوری انقلابی-دمکراتیک لاک، بالاترین قدرت در دولت باید نه قوه مجریه، بلکه قوه مقننه باشد، زیرا مستقیماً پاسخگوی حاکمیت مردم است. همچنین قوای مجریه و مقننه باید از یکدیگر تفکیک شوند تا بتوانند به عنوان موازنه متقابل عمل کنند و از تسلط یکی از آنها و غصب حقوق و اختیاراتی که فطرتاً متعلق به مردم است جلوگیری کنند.

به عقیده لاک، مردم جامعه را برای حفظ اموال خود تشکیل می دهند و تابع اقتدار حکومت و قوانینی هستند که در خدمت حفظ آنچه حقشان است، هستند. از این رو لاک می گوید: «هرگاه قانونگذاران بخواهند اموال مردم را از بین ببرند و یا آنها را تحت سلطه قدرت ظالمانه خود قرار دهند، با مردم وارد حالت جنگ می شوند که بدین ترتیب از اطاعت بیشتر آزاد می شوند و حق دارند. به پناهگاه مشترکی که خداوند برای کسانی که با خشونت مواجه هستند، روی آورید.» بنابراین، اگر حکومت اعتمادی را که مردم به آن داده اند خدشه دار کند، قدرتی را که مردم به او سپرده اند از دست می دهد و پس از آن «به مردم می رسد که حق دارند آزادی اصلی خود را بازگردانند و از امنیت خود مراقبت کنند. و امنیت، ایجاد یک قوه مقننه جدید که به نظر او مناسب است.»

لاک در پاسخ به این اتهام که با دفاع از حق شورش، خود را به بی‌ثباتی دائمی و ناآرامی‌های سیاسی مکرر محکوم می‌کنیم، مشاهده کرد که «هر بی‌نظمی در زندگی عمومی منجر به انقلاب نمی‌شود». به طور کلی، ملت ها نسبت به حاکمان خود صبور هستند. برای برانگیختن مردم به تصاحب قوه مقننه، سوء استفاده ها باید بر صبر آنها چیره شود. علاوه بر این، لاک استدلال کرد، آگاهی از اینکه مردم می توانند شورش کنند، بهترین تضمین در برابر دولت خودخواه است: مقامات با علم به اینکه موقعیت آنها متزلزل است، کمتر مستعد سوء استفاده خواهند بود.

اگر هدف دولت سعادت بشریت است، پس چه بهتر، لاک پرسید: مردم باید برای همیشه در قدرت استبداد نامحدود بمانند، یا اگر حاکمان از قدرت خود برای تخریب استفاده کنند، خلع شوند. به جای حفظ اموال مردم؟ او می‌گوید، هر چه باشد، چه یک فرد خاص حاکم باشد یا یک شهروند ساده، اما اگر حقوق مردم را زیر پا بگذارد و قصد سرنگونی حکومت قانونی را داشته باشد، باید این شخص را «عادلانه دشمن» دانست. جامعه و آفت نسل بشر است و باید با آن برخورد کرد.

اگر اختلافات جدی بین مردم و حاکم ایجاد شود، پس چه کسی می تواند آنها را قضاوت کند؟ پاسخ لاک مستقیم و صریح است: "کل مردم باید در چنین اختلافی به عنوان یک داور تام الاختیار عمل کنند" زیرا او است که منبع اعتمادی است که حاکم با آن سرمایه گذاری شده است. اگر حاکم از اطاعت از حکم مردم امتناع ورزد، «فقط یک توسل به بهشت ​​باقی می‌ماند»: حاکم جنگی را علیه قوم خود به راه می‌اندازد، مردمی که حق دارند قدرتی را که به او سپرده شده است پس بگیرند و آن را به دیگری منتقل کنند. به زعم شهروندان این توانایی را دارد که خدمتگزار وفادارتر مردم باشد.

کتابشناسی - فهرست کتب

لاک، دی، آثار در سه جلد، م، 1985-1988. سربرنیکوف، وی، دکترین لاک در مورد اصول فطری دانش و فعالیت، سن پترزبورگ، 1892.
رحمان، دی، جان لاک، [خارکوف]، 1924.
Subbotin، A.L.، اصول معرفت شناسی لاک. // پرسش های فلسفه، 1955، شماره 2. نارسکی، I.S.، فلسفه جان لاک، M.، 1960.
Zaichenko، G.A.، جان لاک، M.، 1973.
Locke, J., An Essay Concerning Human Understanding, Colled and Annotated, with Bibliographical, Crititcal, and Historical Prolegomena, ed. توسط A.C. فریزر، نیویورک: انتشارات دوور، 1959.
لاک، جی.، دو رساله حکومت مدنی، ویرایش. توسط P. Laslett، نیویورک: کتابهای مربی، 1965.
لاک، جی.، رساله دوم حکومت مدنی و نامه ای در مورد مدارا، ویرایش. توسط J.W. گوف، آکسفورد: باسیل بلکول، 1948.
جنکینز، جی جی، درک لاک: مقدمه ای بر فلسفه از طریق مقاله جان لاک، ادینبورگ: انتشارات دانشگاه ادینبورگ، 1983.
مارتین، اس دبلیو، آرمسترانگ، دی ام، لاک و برکلی: مجموعه مقالات انتقادی، نوتردام لندن: انتشارات دانشگاه نوتردام، 1968.
O "Connor, D.J., John Locke, London, 1952.
یولتون، جی دبلیو، لاک و قطب‌نمای درک انسانی: تفسیر انتخابی بر «مقاله»، کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج، 1970.

اصل © Burton Leijer، 1992
ترجمه © V. Fedorin، 1997
متفکران بزرگ غرب - M.: Kron-Press، 1999

دیدگاه های فرهنگی جان لاک.


اگر بخواهیم لاک را به عنوان یک متفکر به کلی ترین وجه توصیف کنیم، قبل از هر چیز باید گفت که او جانشین «خط فرانسیس بیکن» در فلسفه اروپایی اواخر قرن هفدهم - اوایل قرن هجدهم است. علاوه بر این، به حق می توان او را بنیانگذار «تجربه گرایی بریتانیا»، خالق نظریه های حقوق طبیعی و قرارداد اجتماعی، دکترین تفکیک قوا، که سنگ بنای لیبرالیسم مدرن است، نامید. لاک در سرچشمه نظریه ارزش کار ایستاده بود که از آن برای عذرخواهی از جامعه بورژوایی و اثبات مصونیت حق مالکیت خصوصی استفاده کرد. او اولین کسی بود که اعلام کرد که "مالکیت ناشی از کار می تواند بر مالکیت مشترک زمین غلبه کند، زیرا این کار است که تفاوت هایی را در ارزش همه چیز ایجاد می کند." 17. لاک برای محافظت و توسعه اصول آزادی وجدان کارهای زیادی انجام داد. و مدارا مذهبی سرانجام، لاک نظریه‌ای درباره آموزش و پرورش ارائه کرد که با نظریه‌هایی که پیشینیان او از جمله متفکران دوره رنسانس ایجاد کردند، تفاوت چشمگیری داشت.

لاک تأثیر عظیمی بر نسل های بعدی متفکران اروپایی داشت. ... ایدئولوگ های ایالات شمالی آمریکا از جمله جورج واشنگتن و نویسنده «اعلامیه استقلال» توماس جفرسون بر آثار او تکیه کردند. بنابراین، در لاک فیلسوفی داریم که کارش نقطه عطفی در توسعه اندیشه های اقتصادی، سیاسی و اخلاقی در اروپا و آمریکا شد. او همچنین سهم خاصی در توسعه نظریه فرهنگی داشت که در واقع باعث می شود به میراث نظری خود روی بیاورد.

جان لاک در شهر کوچکی در شهرستان سامرست در جنوب غربی انگلستان در خانواده یک مقام قضایی خرده پا متولد شد که طبق اعتقادات سیاسی او به پیوریتان های چپ افراطی تعلق داشت. یعنی مستقل، چون اقتدار اسقفی را به رسمیت نمی شناختند و افرادی را از خود به عنوان کشیش تعیین می کردند). وضعیت خانه، که در آن کار، آزادی، ایمان خالصانه به خدا بیش از همه فضایل ارزشمند بود، مستقیم ترین تأثیر را در شکل گیری شخصیت لاک جوان داشت. لاک همچنین دستورات پدرش را مدیون علاقه اولیه او به مسائل دین، قانون، سیاست است که زندگی خود را وقف مطالعه آنها کرد. او بسیار دیر وارد مدرسه در کلیسای وست مینستر شد (دوره آشفته بود - انگلیس در حال خشم بود. جنگ داخلیکه با سرنگونی و اعدام شاه چارلز اول و استقرار حکومت انحصاری الیور کرامول به پایان رسید و به همین دلیل مادر جرأت نکرد پسرش را برای مدت طولانی به تدریس بسپارد) اما این امر مانع موفقیت او نشد. تکمیل دوره و ورود به کالج کلیسای مسیح در دانشگاه آکسفورد. به عنوان بهترین دانش آموز با بالاترین امتیاز در امتحانات ورودی او در تعداد دانش آموزانی که با هزینه های دولتی درس می خواندند شناسایی شد که برای خانواده ای که دائماً با مشکلات مالی مواجه بود، نعمت بزرگی بود. این اتفاق در سال 1652 رخ داد و از آن لحظه به بعد، برای بیش از سی سال، سرنوشت لاک با آکسفورد مرتبط بود. لاک از دانشکده الهیات فارغ التحصیل شد، اما از پذیرفتن منزلت، همانطور که در منشور دانشگاه برای معلمان لازم بود، امتناع کرد، و به همین دلیل به او اجازه داده نشد که تمام رشته هایی را که معمولاً توسط پزشکان "مرتبط" خوانده می شد، تدریس کند، بلکه فقط یونانی بود. لفاظی مدتی بعد به او اجازه خواندن یک درس اخلاق را دادند (آن روزها به آن «فلسفه اخلاق» می گفتند). لاک به عنوان یک معلم وارد دانشکده پزشکی شد (او جذب علوم طبیعی شد و به شدت در فیزیک، شیمی، زیست شناسی مشغول بود)، اما پس از اتمام دوره، از دکتری در پزشکی رد شد. تواریخ دانشگاه در مورد دلایل امتناع بسیار مبهم است، اما می توان حدس زد که این امر به دلیل شهرت یک ملحد و یک ملحد است که از زمان فوق لیسانس و انتشار کتاب او به شدت در بین لاک جا افتاده بود. اولین کارها اما این امر مانع لاک نشد که همچنان (و کاملاً موفق) به تحقیق در زمینه انتخابی خود بپردازد. به زودی نام او در محافل علمی بر سر زبان ها افتاد. او با بزرگ ترین فیزیکدان زمان رابرت بویل ملاقات می کند و به او در آزمایشاتش کمک می کند. موفقیت های لاک در عرصه علمی بی تاثیر نبود. در سال 1668 (او در آن زمان 36 سال داشت) لاک به عضویت کامل انجمن سلطنتی لندن انتخاب شد که در واقع آکادمی ملی علوم بریتانیا بود (و هنوز هم هست). به زودی او ماهیت فعالیت خود را تغییر می دهد و شروع به سیاست می کند. این به دلیل آشنایی با ارل شفتسبری، سیاستمدار سرشناس آن زمان بود که به او پیشنهاد منشی و مربی شخصی فرزندانش را داد. به تدریج، لاک نزدیک ترین مشاور او می شود و این فرصت را پیدا می کند تا بر فرآیندهای سیاست بزرگ تأثیر بگذارد. او در تهیه تعدادی از قوانین قانونگذاری، در تدوین تاکتیک ها و راهبردهای کابینه حاکم شرکت می کند و خدمات ظریفی را در زمینه دیپلماسی مخفی به حامی و دوست خود انجام می دهد. فعالیت های سیاسی او را بیش از پیش اسیر خود می کند و به زودی، به لطف استعدادش، به یکی از رهبران شناخته شده حزب ویگ تبدیل می شود (به عنوان حزب بورژوازی متوسط ​​و بزرگ انگلیسی نامیده می شد که به دنبال تحکیم دستاوردهای انگلیسی ها بود. انقلاب بورژوایی و جلوگیری از سلب آزادی هایی که سلطنت طلبان به دست آورده بودند). به لطف حمایت مخالفان، لاک به تعدادی از پست های برجسته دولتی منصوب می شود، جایی که او به عنوان یک دولتمرد توانایی های قابل توجهی از خود نشان می دهد. اما به زودی با موفقیت راه اندازی شد زندگی سیاسیقطع می شود. پس از سقوط کابینه شفتسبری و دستگیری حامی خود، لاک به هلند گریخت که در آن سال ها پناهگاهی برای مهاجران از سراسر اروپا بود. مقامات سلطنتی تقاضای استرداد او را برای محاکمه و اعدام می کنند، اما پرونده ای مداخله می کند که مسیر زندگی لاک را به طرز چشمگیری تغییر می دهد. او با حاکم (حاکم) جمهوری هلند، ویلیام سوم اورنج ملاقات می کند، که با قدردانی از هوش و تجربه سیاسی او، او را به خودش نزدیک می کند. پس از سرنگونی جیمز دوم استوارت توسط ویلیام اورنج که از حقوق غیرقابل انکاری بر تاج و تخت انگلیس برخوردار بود، لاک به انگلستان بازگشت و در آنجا به یکی از برجسته ترین چهره های دولت جدید تبدیل شد. او پست کمیساریای مستعمرات و تجارت را دریافت می کند و ریاست کمیته اصلاحات پولی را بر عهده دارد. به پیشنهاد او، بانک انگلستان و تعدادی سازمان مالی دیگر ایجاد شدند. در عین حال به فعالیت علمی فشرده می پردازد. رساله های اقتصادی، سیاسی... یکی پس از دیگری از زیر قلم او بیرون می آید. او همچنین در صفحات روزنامه ها و مجلات با مخالفان سیاسی خود به بحث و جدل می پردازد. مکرراً در پارلمان و در جلسات شورای سلطنتی سخنرانی می کند. با این حال، در سال 1700، به دلیل بیماری، تمام پست های خود را ترک کرد و در خارج از لندن، در ملک لرد مشام، جایی که نوه خود را بزرگ می کرد، ساکن شد. جان لاک در سال 1704 درگذشت، در حالی که در اوج شهرت قرار داشت، احاطه شده با افتخار * و احترام مردمی که به خوبی می دانستند که با مرگ او یک دوره تاریخی کامل در حال ترک است و دوره جدیدی آغاز شد که جان لاک شروع آن را اثبات کرد و از نظر ایدئولوژیک اثبات کرد. تهیه شده.

میراث معنوی لاک بسیار چشمگیر است. از جمله آثار تألیف وی می توان به: «عناصر فلسفه طبیعی»، «مقاله ای در باب تساهل دینی»، «دو رساله در باب حکومت»، «چند اندیشه در تربیت» و سرانجام رساله معروف «رساله ای در باب فهم انسانی» اشاره کرد. . او همچنین مقالات، نامه‌ها، یادداشت‌های زیادی را منتشر کرد که در آن‌ها به مسائل اقتصاد، سیاست، اخلاق، دین و تعلیم و تربیت توجه می‌شود. تعدادی از آثار توسط لاک با نام‌های جعلی منتشر شد (او همیشه می‌ترسید که به سرنوشت ویگ آلجرنون سیدنی دچار شود، کسی که در زمان چارلز دوم به دلیل یافتن دست‌نویس «گفتمان درباره دولت» در مقالاتش به دار آویخته شد. ، جایی که از نظریه قرارداد اجتماعی دفاع می شد) و امروزه امکان شناسایی آنها وجود ندارد.

در میان آثار لاک هیچ کتابی به طور خاص به بررسی مسائل مطالعات فرهنگی اختصاص ندارد، اما این بدان معنا نیست که او آنها را لمس نکرده است. تحلیل متون لاک نشان می دهد که او از هیچ یک از مشکلات اصلی مطالعات فرهنگی نظری عبور نکرده است. او با جزئیات زیادی در مورد چگونگی پیدایش جامعه و فرهنگ انسانی صحبت می کند، چه قوانینی وجود جامعه را تعیین می کند، هنر، علم، دین و قانون چه کارکردهایی را انجام می دهند، نقش زبان در رشد یک فرد به عنوان یک موجود اجتماعی چیست.

باید فوراً گفت که بنیانگذار احساسات گرایی انگلیسی، تصور متفاوتی از جامعه و دولت نسبت به هابز ارائه می دهد، اگرچه نقطه شروع هر دو یکسان است. لاک از این واقعیت سرچشمه می گیرد که وضعیت طبیعی که مردم در سپیده دم تاریخ خود در آن زندگی می کردند به هیچ وجه نشان دهنده «جنگ همه علیه همه» نیست، همانطور که هابز در مورد آن نوشت. از دیدگاه او در ابتدا حسن نیت و حمایت متقابل در جامعه بشری حاکم بود، زیرا افراد کمی بودند و همه صاحب زمینی بودند که او و نزدیکانش قادر به کشت آن بودند. فرد مالک اموالی بود که خودش ایجاد کرده بود و به اموال هم نوع خود تجاوز نمی کرد. به عبارت دیگر، لاک معتقد است که مالکیت خصوصی در ابتدا وجود دارد و در مرحله خاصی از توسعه جامعه بشری به وجود نمی آید. بنابراین، نقطه شروع برای لاک یکی از مفاد اساسی فلسفه تاریخ است که توسط ایدئولوگ های انقلاب بورژوایی انگلیس در اواسط قرن هفدهم تدوین شد. ...

بنابراین، از نظر لاک، جامعه در وضعیت طبیعی به نظر می رسد جامعه ای است که بر اساس اصول برابری، عدالت، استقلال افراد از یکدیگر سازمان یافته است. در این جامعه، روابط بین افراد با هنجارهای اخلاقی و مذهبی اداره می شود، اما نه قانون، که مردم در وضعیت طبیعی چیزی از آن نمی دانند. اما، با انباشتن دارایی افراد جامعه، میل دارند که همنوعان خود را که طبیعتاً با این امر مخالف هستند، تحت سلطه خود درآورند. پیش نیاز دوم اختلاف در جامعه و از بین رفتن هماهنگی روابط، افزایش سریع جمعیت است. با کمبود زمین، هر یک در دیگری نه یک رفیق، بلکه دشمنی می بیند که در آرزوی تصاحب سهمی از اموالی است که متعلق به او نیست. بنابراین، حالت «جنگ همه علیه همه» به وجود می‌آید که تا زمانی ادامه می‌یابد که مردم به غیرعادی بودن وضعیت فعلی پی ببرند. در روند یافتن راهی برای خروج از این وضعیت، آنها در نهایت به این ایده می رسند که نیاز به ایجاد دولتی است که به آن صلاحیت برقراری صلح به زور، محافظت از اموال و جان مالکان واگذار می شود. این قرارداد «قرارداد اجتماعی» است که کل هرم قدرت، روابط اقتصادی و حقوقی جامعه مدرن بر آن استوار است.

بنابراین، از نظر لاک، دولت یک شکل گیری مصنوعی، یعنی شکل گیری فرهنگی است که توسط اراده و کردار مردم ایجاد شده است.

از این نتیجه می‌شود که پیدایش دولت، پیدایش خود فرهنگ را تکرار می‌کند، و اشکال دولت با این یا آن شکل فرهنگ مطابقت دارد. دومی، طبق دیدگاه لاک، در ابتدا وجود ندارد، از بالا داده نشده است، بلکه توسط مردم ایجاد شده است. ...

سخت نیست که بفهمیم چنین تفسیری از فرهنگ با درک فرهنگ موجود در آثار هابز اشتراکات زیادی دارد که فرهنگ برای او نیز دنیایی است که دست و ذهن مردم بر اساس نیازها و علایقشان خلق کرده است. .

راه حل لاک برای مشکل دین نزدیک به هابزیان است. لاک آن را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از ماشین دولت می شناسد و معتقد است که عملکرد مهمی دارد کارکردهای اجتماعیکه قادر به تحقق سایر نهادهای اجتماعی به ویژه اخلاق و قانون نیستند. اما او برخلاف هابز دین را پدیده ای فرهنگی نمی داند.

ایمان، در درک او، جلوه ای از قدرت خلاقیت پروردگار است. ... و هیچ نیاز معرفتی انسان نمی تواند ظاهر آن را توضیح دهد. لازم به ذکر است که لاک نسخه خود را از اثبات کیهان شناختی وجود خدا ارائه کرد، با این حال، از بسیاری جهات طرح استدلال نیوتن را تکرار کرد، که معتقد بود جدا از خدا، یافتن هیچ منبعی برای فعالیت ماده و ماده غیرممکن است. آگاهی لاک نگرش شدیدی منفی نسبت به ملحدان داشت و حتی پیشنهاد سلب حقوق مدنی آنها را داد، زیرا از دیدگاه او، ملحدان، بدبین به دنیا می آیند، توانایی خود را برای اطاعت از دست می دهند، دولت را در هیچ کاری قرار نمی دهند و در نهایت از نظر اخلاقی تنزل می دهند. ، خطرناک شدن برای دیگران، افراد قانون مدار و خداترس.

انصافاً باید گفت که لاک از آنجایی که در اعتقادات دینی خود یک دئیست بود، اعتقاد نداشت که ایمان بر اندیشه علمی حق تقدم دارد. علاوه بر این، او اصرار داشت که هر چیزی که برای ذهن قابل درک نیست باید رد شود. ...

لاک همچنین به مشکل زبان اشاره کرد. ...

از دیدگاه بنیانگذار شهوت گرایی انگلیسی، زبان در درجه اول نتیجه خلقت انسان است، هرچند خداوند نیز در آفرینش آن دستی داشته است.

با این حال، نقش خداوند تنها این بود که او به انسان توانایی بیان گفتار را عطا کرد. با این حال کلمات را خود انسان خلق کرده است. او همچنین بین آنها و همچنین بین اشیایی که آنها تعیین می کنند ارتباط برقرار کرد. بنابراین، همانطور که می بینیم، لاک در تفسیر خود از منشأ زبان، کاملاً اساساً با هابز مخالف است، که به خدا نقش بسیار مهم تری در ایجاد گفتار اختصاص داده است.

لاک بر این باور است که اگر فردی توانایی ایجاد صداهایی را نداشت که نشانه‌هایی از ایده‌هایی که در مغز او متولد می‌شوند را نداشت و اگر مردم توانایی ایجاد اصوات نشانه‌های عمومی برای درک دیگران را نداشتند، گفتار هرگز این توانایی را نداشت. بوجود آمده و مردم تا به امروز نمی توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. اما آنها این توانایی های نادر را دارند که در درجه اول آنها را از حیوانات و پرندگان متمایز می کند، به عنوان مثال طوطی ها که قادر به تولید صداهای واضح هستند. به عبارت دیگر، از نظر لاک، گفتار انسان در نتیجه وجود یک توانایی ذاتی برای تجرید و تعمیم در افراد به وجود می‌آید که در ابتدا مشیت داده شده است، توانایی پیوند دادن یک شی با ماهیت آن به لطف کلمه.

به گفته لاک، کلمات به طور مستقیم با ایده های معقول مرتبط هستند. پس مثلاً کلمه «روح» در معنای اولیه آن «نفس»، «فرشته»، «رسول» است. به همین ترتیب، کلمات دیگر به ایده های خاصی اشاره می کنند که در نتیجه یکسان سازی حسی جهان یا در نتیجه اعمال درونی روح ما در فرد ایجاد می شود. بنابراین، اساس پیدایش زبان تجربه، تماس حسی مستقیم با اشیاء دنیای واقعی یا ایده آل است.

لاک به تفصیل توضیح می دهد که چگونه مفاهیم کلی متولد می شوند/زبان چگونه رشد می کند. او همچنین حقیقت وجود زبان‌های بسیاری را توضیح می‌دهد که برای بسیاری از پیشینیان او که به این موضوع می‌پرداختند، مانعی بود. او همچنین برای تعدادی از مشکلات پیچیده دیگر که تا به امروز در مرکز توجه زبان شناسان و زبان شناسان بوده است، راه حلی پیشنهاد می کند. اغراق نیست اگر بگوییم لاک یک نظریه اصیل از زبان را توسعه داد، که جایگاه شایسته ای را در میان سایر مفاهیم ایجاد شده در سال های بعد به خود اختصاص داد.

در پایان بررسی دیدگاه‌های فرهنگی لاک، لازم است حداقل به طور مختصر به مفهوم تعلیم و تربیت او بپردازیم. بدون پرداختن به جزئیات، فوراً خواهیم گفت که لاک مفهوم «آرمان انسان» را بازاندیشی کرده است. هدف نهایی از تربیت، "فرهنگ" یک فرد، از دیدگاه او، نباید یک شخصیت توسعه یافته همه جانبه و هماهنگ باشد، بلکه فردی با آداب بی عیب و نقص، در شخصیت عملی، قادر به تسلط بر احساسات و عواطف خود باشد. به عبارت دیگر ایده آل انسان یک جنتلمن انگلیسی با تمام خصوصیات شخصی اش است. لاک در دو رساله خود در باب تعلیم و تربیت به تفصیل می گوید که کودک چه بخورد و چه بیاشامد، چه لباسی بهتر است او را بپوشاند، چگونه استعدادها و توانایی های خود را شکوفا کند و از بروز تمایلات شیطانی جلوگیری کند، چگونه او را از نفوذ مفسده بندگان محافظت کنید، در چه بازی هایی باید انجام دهد و چه کتاب هایی را بخواند و غیره. شایان ذکر است که دیدگاه های تربیتی لاک به وضوح از زمان خود جلوتر است. به عنوان مثال، او به شدت به استفاده مداوم از تنبیه بدنی اعتراض می کند و معتقد است که "این روش حفظ نظم و انضباط، که به طور گسترده توسط مربیان استفاده می شود و برای درک آنها قابل دسترس است، کمترین مناسب ترین روش ممکن است" 19. استفاده از شلاق به عنوان به نظر او وسیله ای برای متقاعد کردن، "در کودک بیزاری می کند از اینکه مربی باید او را عاشق کند" 20، او را به تدریج به موجودی مخفی، بدخواه، غیرصادق تبدیل می کند که در نهایت روحش است. تحلیل، غیرقابل دسترس برای یک کلمه مهربان و یک مثال مثبت. لاک همچنین به اعمال تنظیم جزئی رفتار کودک که در آن روزها رواج داشت اعتراض دارد. او معتقد است که یک موجود جوان به سادگی قادر به به خاطر سپردن قوانین متعددی نیست که آداب معاشرت تجویز می کند، و از این رو به خاطر سپردن آنها با کمک تنبیه بدنی، از نظر اخلاقی صرفاً غیر معقول و مذموم است. لاک متقاعد شده است که کودک باید در تظاهرات خود طبیعی باشد، نیازی به تقلید از بزرگسالان در رفتار خود ندارد که رعایت آداب برای آنها یک ضرورت است و آگاهی از هنجارهای رفتاری در یک موقعیت خاص نوعی رفتار است. شاخصی که یک فرد تحصیل کرده را از یک فرد بد اخلاق متمایز می کند. لاک می نویسد: «در حالی که بچه ها کوچک هستند، فقدان ادب دنیوی در برخورد با آنها، اگر فقط با ظرافت درونی مشخص شود، والدین باید کمتر از همه نگران باشند.» 21. مهمترین چیزی که مربی باید تلاش کند. لاک استدلال می‌کند که برای این است که کودک تصوری از شرف و شرم داشته باشد. او می نویسد: «اگر موفق شدی به بچه ها بیاموزی که برای شهرت خوب ارزش قائل شوند و از شرم و رسوایی بترسند، در این صورت شروع درستی را روی آنها سرمایه گذاری کرده ای که همیشه تأثیر خود را نشان می دهد و آنها را به سمت خیر متمایل می کند... من یک آموزش مخفی عالی می بینم" 22.

لاک با توجه به روش های آموزشی جایگاه ویژه ای به رقص می دهد. آنها، از دیدگاه او، "اطمینان و متانت مناسبی برای کودکان فراهم می کنند و بنابراین آنها را برای معاشرت با بزرگترها آماده می کنند." لاک در مورد روش ها تأکید می کند که اگر بین او و فرد تحصیل کرده اعتماد و احترام به یکدیگر وجود داشته باشد، تلاش های مربی باعث موفقیت می شود. او می نویسد: «کسی که می خواهد پسرش با او و دستوراتش محترمانه رفتار کند، خود باید با پسرش احترام زیادی داشته باشد.»24 لاک این است که با استدلال خود سنت ها را از بین می برد و اقتدار معلمان را تضعیف می کند.

یک جنتلمن، از دیدگاه لاک، باید بتواند نه تنها رفتاری بی عیب و نقص داشته باشد، بلکه باید ظریف صحبت کند و بدون اشتباه بنویسد. از جمله، او باید به زبان های خارجی صحبت کند، از جمله آنهایی که رساله های قرون گذشته در آنها نوشته شده است - یونانی و لاتین، و از بین زبان های "زنده" برای مطالعه، باید زبانی را انتخاب کرد که برای آقا مفید باشد. ارتباطات و ارتباطات تجاری یک جنتلمن، از دیدگاه لاک، باید یک سوارکار و شمشیرزن عالی باشد. در اختیار داشتن انواع دیگر سلاح ها اضافی نیست، زیرا او باید بتواند از ناموس خود و عزیزانش دفاع کند، اما به گفته لاک، یادگیری صوت و موسیقی اصلا اجباری نیست. نویسنده کتاب اندیشه‌هایی درباره آموزش اذعان می‌کند که این مهارت‌ها در جامعه اشرافی از ارزش بالایی برخوردار است، اما باید زمان زیادی صرف آن‌ها کرد که این هزینه‌ها با نتیجه‌ای که به دست می‌آید، پاداشی به خرج نمی‌دهند. علاوه بر این، به عنوان Pschiet Locke، «من به ندرت شنیده ام که از افراد توانا و تجارت پیشه به خاطر دستاوردهای برجسته در موسیقی تحسین و قدردانی شود، که، به نظر من، یکی از چیزهایی است که تا به حال در فهرست استعدادهای سکولار گنجانده شده است. 25. بالاخره یک نجیب زاده انگلیسی باید خداترس و آگاه و به قوانین کشورش احترام بگذارد.

از نظر لاک، در کلی‌ترین عبارت، ایده‌آل فرد چنین است. دشوار نیست ببینیم که اساساً با ایده آل یک شخص که در آثار متفکران موجود است متفاوت است. یونان باستان، روم باستان، قرون وسطی و رنسانس. لاک پیشنهاد می کند که تلاش جامعه بر ایجاد یک نوع اجتماعی جدید بر اساس نیازهای صرفاً منفعت طلبانه قشر حاکم که در انگلستان در نتیجه "انقلاب شکوهمند" و "سازش طبقاتی 1688" شکل گرفت، متمرکز شود. این نگاهی است به مشکل یک نماینده واقعی زمان خود، زمان تثبیت نیروهای سیاسی مختلف و دگرگونی های عمده در تمام عرصه های زندگی عمومی، که آغازگر تبدیل انگلستان به توسعه یافته ترین قدرت سرمایه داری دوران مدرن است.

یادداشت

17. Locke J. Op.: در 2 جلد - T. 2. - M.، 1960. - P.26.
19. لاک جی. اندیشه هایی در مورد تعلیم و تربیت // آثار: در 3 جلد - تی.ز. - م.، 1988. - ص 442.
20. همان. ص 443.
21. همان. ص 456.
22. همان. ص 446.
23. همان. ص 456.
24. همان. ص 465.
25. همان. ص 594.

شندریک A.I. نظریه فرهنگ: Proc. کمک هزینه برای دانشگاه ها - M.: UNITI-DANA، Unity، 2002.

در قرن هفدهم، اولین نشانه های آزادی در انگلستان ظاهر شد. زمانی که الهیات و استدلال در دانشگاه ها تدریس می شد، فلسفه قرون وسطی فراموش شد و علوم طبیعی جایگزین آن شد. همچنین قرن هفدهم برای انگلستان یک جنگ داخلی است که با گذار تدریجی از سلطنت مطلقه به قانون اساسی مشخص شده است. در این زمان فیلسوف بزرگ انگلیسی جان لاک متولد شد که آثار او اساس عمل فلسفی جهانی شد.

دوران کودکی و جوانی

فیلسوف آینده در سال 1632 در روستای کوچک Wrington واقع در نزدیکی شهرستان بریستول متولد شد.

پدر پسر، جان لاک، یکی از بهترین وکلا در منطقه بود که به وفور زندگی می کرد.

جان بزرگ یک آزادی خواه است، در آن زمان، زمانی که چارلز اول بر انگلستان حکومت می کرد، به عنوان کاپیتان ارتش در پارلمان خدمت می کرد. در طول انقلاب، لاک پدر، به دلیل سخاوت بی سابقه، تمام پس انداز خود را از دست داد و به نیازمندان پول داد. بنابراین، پدر به پسرش آموخت که باید برای جامعه زندگی کرد.

از زندگی نامه مادر دانشمند فقط مشخص است که نام دختر او پادشاه است. اطلاعات بیشتر در مورد زنی که فیلسوف را بزرگ کرد به معاصران نرسید.

این پسر در یک خانواده مخالف بزرگ شد، نه پدر و نه مادر از سلطنت مطلقه حمایت نکردند و همچنین از رژیم کلیسای انگلیکن غالب حمایت نکردند.

والدین جان پسر خود را بزرگ کردند، هر کدام از آنها سهم خود را در رشد پسر داشتند. بنابراین، لاک جونیور از پدرش عشق به آزادی و تحقیر چیزهای کوچک روزمره را به ارث برد و از مادرش، فیلسوف پارسایی را به ارث برد.

زن می ترسید فرزندانش را از دست بدهد، زیرا برادر جان در دوران نوزادی به دلیل بدی سلامتی فوت کرد. از این رو مادر لاک در ترس ابدی از خدا زندگی می کرد و پیوسته دعا می کرد.


پسر از نظر مذهبی و سختگیرانه و بر اساس قوانین خالصانه تربیت شد. در بیشتر موارد، پدر درگیر پسر بود و روش شناسی خود را توسعه داده بود که بعدها جان جونیور آن را تحسین کرد.

جان ارشد پسرش را در فاصله زیادی از او و در اطاعت کامل نگه داشت. سپس آرام آرام به پسر اجازه نزدیک شدن داد و لحن و دستورات مهیب تبدیل به نصیحت دنیوی شد. کم کم «رئیس» و «مرتبط» با هم برابر شدند و با دوستی محکمی پیوند خوردند.

لاک به عنوان پسری با استعداد و مطالعه بزرگ شد. یکی از دوستان پدرش، سرهنگ الکساندر پاپهام، توصیه کرد که جان جونیور به مدرسه وست مینستر فرستاده شود.


زندگی نامه نویسان فیلسوف بدون اغراق می گویند که لاک بهترین دانش آموز مدرسه بود: پسر با همه موضوعات با پشتکار و پشتکار برخورد می کرد.

در سال 1652، لاک وارد دانشگاه آکسفورد شد و در آنجا پزشکی، یونانی و زبان های لاتین، ادبیات و غیره دانش آموز جوان توسط خود رابرت بویل علوم طبیعی آموخت. در دوران دانشگاه، لاک شروع به درگیر شدن در فلسفه ریاضیدان رنه دکارت کرد، که سرآغاز جهان بینی بود که در دانش آموز شکل گرفت.


بیدار شدن علاقه جان لاک توسط معلم و مربی او رابرت بویل تسهیل شد.

دکارت به لاک بیزاری از کلمات پوچ و پوچ که هیچ معنایی ندارند، آموخت؛ جان در طول زندگی خود معتقد بود که ایجاز خواهر استعداد است.

همچنین، فیلسوف آینده شروع به پایبندی به آموزه های جان ویلکینز، که علاقه زیادی به علم داشت، کرد و دانشمند ریچارد لو، عشق به پزشکی را در مرد جوان القا کرد.

نظریه دانش

جان لاک در سال 1690 کتاب کلیدی خود را به نام «مقاله‌ای درباره درک انسان» نوشت. آموزه‌های لاک با آثار علمی در مورد «ایده‌های فطری» که منشأ خود را در فلسفه دانشمند یونان باستان برمی‌دارد، بیشتر شد و سپس این نظریه را در قرن هفدهم مورد توجه قرار داد، که آثارش توسط جان لاک مورد مطالعه قرار گرفت.

«عقاید فطری» دانش بشری است که به دلیل اینکه مبتنی بر احساسات نیست، قابل کسب نیست. یعنی آن اصولی که به موجب «غرایز» به توافق جهانی بشر می انجامد.


اما جان لاک از این نظریه حمایت نکرد، بلکه برعکس، در مقاله خود در مورد احساسات گرایی با دیدگاه مخالف صحبت کرد. به گفته این فیلسوف، مردم ایده های خاصی (مثلاً اکتشافات پزشکی) را نه به دلیل «فطری بودن»، بلکه به دلیل مفید بودن آنها انتخاب می کنند. این دانشمند معتقد بود که اساس دانش انسان تجربه زندگی است که مبتنی بر ادراکات حسی است.

ایده های پیچیده توسط ذهن ایجاد می شوند و از ایده های ساده تشکیل می شوند. و ایده های ساده در نتیجه تجربه زندگی فرد بوجود می آیند: یک فرد یک "ورق کاغذ خالی" است که پر از بازتاب زندگی است.

بنابراین، جان لاک مخالف است، که نوشته است روح دائما فکر می کند، و تفکر نشانه ثابت روح است.


از نظر فیلسوف انگلیسی دانش تجربه است و از نظر دکارت تفکر یک حالت پیشینی انسان است.

جان لاک بزرگترین متفکر انگلیسی قرن نوزدهم است، اما تمام نتیجه گیری های دانشمند به طور مستقل توسعه نیافته است، اما به لطف چهره های دیگر. بنابراین، جان لاک علیرغم تعبیر جالب اندیشه، اصلاً نویسنده اصلی یک مفهوم فلسفی نیست.

در مقاله ای درباره درک انسانی، تأثیر روانشناس توماس هابز و فیزیکدان قابل ردیابی است.

مفهوم لاک این است که جهان، محدود در زمان و مکان، تابع ذهن بالاتری است - خدا. هر موجودی با دیگران تعامل دارد و هدف خاص خود را دارد. مقصود انسان معرفت و ستایش خداوند است که به سبب آن سعادت در زمین و جهان دیگر است.

آموزش و پرورش

پس از فارغ التحصیلی درخشان از دانشگاه آکسفورد، لاک به مدت چند سال به تدریس زبان های باستانی پرداخت، اما به زودی با پذیرش پیشنهاد کنت آنتونی اشلی کوپر شفستبری، از این سمت استعفا داد. زمانی که آنتونی به شدت بیمار شد، جان لاک تشخیص درست را داد. ارل سپاسگزار به جان پیشنهاد کرد که به عنوان پزشک خانواده کار کند و دو پسر را بزرگ کند.

در آن زمان لاک به دوستش کلارک نامه می نویسد و نظر خود را در مورد آموزش بیان می کند. ادوارد با پشتکار نامه های فیلسوف را جمع آوری کرد، که اساس کار آموزشی افکار در مورد آموزش بود.


جان مطمئن بود که اعمال یک فرد به درک خود او بستگی ندارد، بلکه به آموزش بستگی دارد که شخصیت، اراده و نظم اخلاقی یک فرد را توسعه می دهد. علاوه بر این، به گفته لاک، تربیت بدنی باید همزمان با معنویت توسعه یابد. جسم در توسعه بهداشت و سلامت و معنوی در رشد اخلاق و کرامت است.

افکار بیان شده در نامه ها به کلارک نشان می دهد که چگونه لاک توسط پدرش بزرگ شده است:

  • رشد بدن، رعایت نظم و انضباط دقیق، روال روزانه و مصرف غذای ساده؛
  • تمرین ها و بازی های رشدی؛
  • کودک باید برخلاف میل برود و آنچه را که ذهن می گوید و با اخلاق منافات ندارد انجام دهد.
  • از سنین پایین باید به کودکان رفتارهای برازنده آموخت.
  • تنبیه بدنی کودک تنها با نافرمانی سیستماتیک و رفتار گستاخانه صورت می گیرد.

ایده های سیاسی

جهان بینی سیاسی جان لاک در دوران کودکی به خاطر پدر و مادرش شکل می گیرد.

از جهان بینی های سیاسی لاک، مشهورترین ایده انقلاب دموکراتیک است که در آثار فیلسوف بیان شده است: "حق مردم در قیام علیه استبداد" و "تأملی در انقلاب شکوهمند 1688".

از نظر فیلسوف درباره دولت، باید آزادی شخصی و حقوق طبیعی بشر را تضمین کند. لاک در مورد حکومت می گوید که نمایندگان قدرت باید توسط مردم انتخاب شوند، شخص باید از قانون پذیرفته شده عمومی تبعیت کند و نه خودانگیختگی و استبداد افراد بالاتر.


جان همچنین اولین کسی بود که ایده تفکیک قوا را مطرح کرد و از طرفداران نظریه قرارداد اجتماعی بود.

دولت موظف است حفاظت از هر شخص و دارایی او و همچنین حل پرونده های جنایی را تضمین کند. بنابراین، لاک مفهوم یک دولت قانونی قانونی و قدرت قانونگذاری را شکل داد.

زندگی شخصی

در انزوا و تنهایی، جان لاک حتی پیشی گرفت. به نظر می رسد که فیلسوف بزرگ فردی روزمره است که زندگی را دوست دارد. با این حال، اگر کانت در پایان زندگی خود خانه و خدمتکاری به دست آورد، لاک هیچ کدام را نداشت. جان مردی بی خانمان بود که تمام زندگی خود را در خانه های دیگران به عنوان مربی گذراند، نمونه آن داستان آنتونی است.

جان خود را هدف دستیابی به یک فعالیت مرکزی قرار نداده است، همه اقدامات او پراکنده است. وقتی کسی از او می‌خواست پزشکی می‌کرد، در صورت امکان به مطالعه سیاست می‌پرداخت و غیره.


جان لاک تنها بود

جان لاک پارسا به دنیای مادی خیانت نکرد، بلکه برای آن آماده شد زندگی آینده، که با قضاوت بر اساس کتاب مقدس، در انتظار یک نفر در زندگی پس از مرگ است. این را می توان هم با تقوای لاک و هم با سلامت ضعیف او توضیح داد. گاهی اوقات افراد بیمار طولانی زندگی می کنند، اما دائماً برای مرگ آماده می شوند و خود را به عنوان مهمان در این جهان ارزیابی می کنند.

این دانشمند زن و فرزندی نداشت. لاک سعی کرد دو مفهوم متضاد - دین و علم را با هم ترکیب کند.

مرگ

لاک آخرین سال های زندگی خود را در خانه روستایی یکی از آشنایانش به نام دامریس مشام گذراند که جایگزین دخترش شد. زن فیلسوف را تحسین می کرد، بنابراین اخلاقی کردن لاک بر خانواده او غالب شد.


در سنین بالا، لاک شنوایی خود را از دست داد که او را بسیار اندوهگین کرد، زیرا او حرف های خود را نمی شنید.

این فیلسوف در 28 اکتبر 1704 در سن 72 سالگی بر اثر آسم درگذشت. این دانشمند در نزدیکی آخرین محل سکونت به خاک سپرده شد.

نقل قول ها

  • "همه شور و شوق از لذت یا درد سرچشمه می گیرد."
  • برای دانش، برای یک زندگی آرام و برای موفقیت هر کسب و کاری، به سختی چیزی به اندازه توانایی یک فرد برای کنترل افکارش ضروری است.»
  • «شجاعت واقعی در خویشتن داری آرام و در انجام اغتشاش‌ناپذیر وظیفة خود، علیرغم هر گونه بلایا و خطرات، بیان می‌شود».
  • «بیست عمل قابل بخشش است تا یک تخلف از حق».
  • "در فردی که بد تربیت شده است، شجاعت تبدیل به بی ادبی می شود..."

2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه