07.12.2021

گرکو زبان بیزانسی از زمان ظهور است. زبان لاتین: تاریخ و میراث. استفاده در علم


وزارت آموزش و پرورش و علوم فدراسیون روسیه

موسسه آموزشی بودجه ایالتی فدرال

آموزش عالی حرفه ای

"دانشگاه دولتی اورنبورگ"

دانشکده زمین شناسی و جغرافیا

گروه اکولوژی و مدیریت طبیعت

گسترش سنت های معنوی یونانی- بیزانسی در روسیه. زندگی مقدسین و مقدمه ای بر دانش باستانی

مدیر کار

دکتری، دانشیار E.V. گریوکو

مجری

دانش آموز گروه 15 ترابایت (ba) -1

A.V. مزینا

اورنبورگ 2015

ارتباط

نوشته پیش از سیریلیک و دانش اسلاوها

گسترش سنت های فرهنگی و علمی یونانی- بیزانسی

مسیحیت روسیه: توسعه فرهنگ روزمره و معنوی

سواد گسترده در محیط شهری در قرن 11-12: حروف پوست درخت غان و گرافیتی

دانش ریاضی، نجومی و جغرافیایی در روسیه باستان

اولین مدارس محلی تحت ولادیمیر اول و یاروسلاو حکیم

کاربرد عملی دانش در صنایع دستی و ساخت و ساز

منابع از

ارتباط

بیزانس یک تمامیت فرهنگی اصیل (330-1453)، اولین امپراتوری مسیحی است. بیزانس در محل اتصال سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا قرار داشت. قلمرو آن شامل شبه جزیره بالکان، آسیای صغیر، سوریه، فلسطین، مصر، سیرنائیکا، بخشی از بین النهرین و ارمنستان، جزیره قبرس، کرت، دژهای مستحکم در کریمه (خرسونسوس)، در قفقاز (در گرجستان) و برخی مناطق بود. از عربستان دریای مدیترانه دریاچه داخلی بیزانس بود.

بیزانس یک امپراتوری چندملیتی بود که از نظر ترکیب قومی متشکل از سوری ها، قبطی ها، تراکیان، ایلیاتی ها، ارمنی ها، گرجی ها، عرب ها، یهودیان، یونانی ها، رومی ها بود. از زمان سقوط امپراتوری روم غربی، غیریونانی ها و غیر رومی ها نقش مهمی ایفا کرده اند. هیچ تداوم فیزیکی بین مردم باستان و قرون وسطی اصلا وجود نداشت. مهاجرت بربرها به امپراتوری یک ویژگی اساسی است که دوران باستان را از قرون وسطی جدا می کند. پر کردن مداوم و فراوان استان های امپراتوری با مردمان جدید، خون جدید زیادی را در بقایای جمعیت قدیمی ریخت و به تغییر تدریجی در نوع فیزیکی مردمان باستان کمک کرد.

در اوایل قرون وسطی، امپراتوری بیزانس، وارث و جانشین فرهنگ یونانی و سازمان دولتی-حقوقی امپراتوری روم، با فرهنگ ترین، قوی ترین و توسعه یافته ترین دولت اروپایی بود. کاملاً طبیعی است که تأثیر آن بر بخش نسبتاً بزرگی از تاریخ روسیه تعیین کننده بود.

از زمان های قدیم، اسلاوها با استفاده از آبراه بزرگ مغان - Dnieper - به اصطلاح "از وارنگیان تا یونانیان" با بیزانس تجارت می کردند. آنها عسل، خز، موم، بردگان را بیرون آوردند و از بیزانس کالاهای تجملی، هنر، وسایل خانه، پارچه و با ظهور کتاب - و کتاب آوردند. در این راه، شهرهای تجاری متعدد روسیه پدید آمدند: کیف، چرنیگوف، اسمولنسک، نووگورود ولیکی، پسکوف و دیگران. همزمان شاهزادگان روس لشکرکشی به قسطنطنیه (قسطنطنیه) کردند که با امضای معاهدات صلح پایان یافت. بنابراین ، در سال 907 ، دوک بزرگ اولگ قسطنطنیه را محاصره می کند ، پس از آن صلح با یونانیان به دنبال دارد ، پس از او ایگور ، پسر روریک ، در 941-945 به بیزانس لشکرکشی می کند و در سال 946 با آن معاهده هایی در مورد صلح ، تجارت و متقابل منعقد می کند. کمک های نظامی پسر ایگور سواتوسلاو در سال 970 به امپراتور بیزانس در جنگ با بلغارستان دانوب کمک می کند.

1. نوشته پیش از سیریلیک و دانش اسلاوها

زبان و نوشتار شاید مهم ترین عوامل فرهنگ ساز باشند. اگر مردم از حق یا فرصت صحبت به زبان مادری خود محروم شوند، این سخت ترین ضربه به فرهنگ بومی آنها خواهد بود. اگر انسان از داشتن کتاب به زبان مادری خود محروم شود، از مهم ترین گنجینه های فرهنگ خود محروم می شود. از کودکی ما به حروف الفبای روسی خود عادت می کنیم و به ندرت به این فکر می کنیم که نوشته ما چه زمانی و چگونه بوجود آمد. آغاز نوشتن نقطه عطف خاصی در تاریخ هر قوم و در تاریخ فرهنگ آن ملت است.

نوشتن حتی در دوره پیش از مسیحیت در روسیه وجود داشت، اما مسئله نوشتن اسلاوی پیش از سیریلیک تا همین اواخر بحث‌برانگیز بود. فقط در نتیجه کارهای دانشمندان و همچنین در ارتباط با کشف آثار باستانی جدید، وجود نوشتار در میان اسلاوها در دوره پیش از سیریل تقریباً ثابت شده است.

مورخی که بر روی مشکلات تاریخ روسیه در قرون XII-XIV کار می کند، معمولاً فقط تواریخ را در لیست های متأخر حفظ کرده است، تعداد بسیار کمی از اسناد رسمی باقی مانده، بناهای قانونی، آثار نادر داستانی و کتاب های کلیسایی متعارف. در مجموع، این منابع مکتوب بخش کوچکی از درصد منابع مکتوب قرن نوزدهم را تشکیل می‌دهند. حتی شواهد مکتوب کمتری از قرن 10 و 11 باقی مانده است. کمبود منابع مکتوب روسی باستان نتیجه یکی از بدترین بلایای روسیه چوبی است - آتش سوزی های مکرر که طی آن بیش از یک بار کل شهرها با تمام ثروتشان از جمله کتاب سوختند.

در آثار روسی تا اواسط دهه 40 قرن بیستم، و در اغلب آثار خارجی - و تاکنون، وجود نوشتار در میان اسلاوها در دوره پیش از سیریلیک معمولاً انکار می شد. از نیمه دوم دهه 40 تا پایان دهه 50 قرن بیستم، بسیاری از محققان این موضوع گرایش مخالف را نشان دادند - به کاهش بیش از حد نقش تأثیرات خارجی در ظهور نوشتار اسلاو، به این باور که نوشتن به طور مستقل در میان آنها پدید آمد. اسلاوها از دوران باستان علاوه بر این، حتی پیشنهاداتی وجود داشت که نوشتار اسلاوی کل مسیر توسعه جهانی نوشتار را تکرار می کند - از پیکتوگرام های اصلی و نشانه های مرسوم ابتدایی گرفته تا لوگوگرافی، از لوگوگرها تا صدای هجا یا همخوان و در نهایت، تا نوشتن صوتی صدادار.

با این حال، با توجه به قوانین کلی توسعه نوشتار، و همچنین با توجه به ویژگی های زبان های اسلاوی در نیمه دوم هزاره 1 قبل از میلاد. ه. چنین مسیر توسعه ای را باید غیرممکن دانست. تاریخ جهانی نویسندگی نشان می دهد که هیچ یک از مردمان، حتی باستانی ترین آنها، تمام مسیر توسعه جهانی نوشتن را به طور کامل طی نکرده اند. اسلاوها، از جمله اسلاوهای شرقی، مردمانی جوان بودند.

تجزیه سیستم اشتراکی بدوی در میان آنها تنها در اواسط هزاره اول پس از میلاد آغاز شد. و در نیمه دوم هزاره یکم با تشکیل دولت های فئودالی اولیه به پایان رسید. در چنین مدت کوتاهی، اسلاوها نتوانستند به طور مستقل مسیر دشواری را از تصویر نگاری به لوگووگرافی و از آن به نوشتن صدا طی کنند. علاوه بر این، اسلاوها در این دوره در روابط تجاری و فرهنگی نزدیک با یونانیان بیزانس بودند. و یونانیان مدتهاست که از نوشتار با صدای عالی که اسلاوها از آن می دانستند استفاده می کردند. همچنین سایر همسایگان اسلاوها از نوشتن با صدای آوازی استفاده می کردند: در غرب، آلمانی ها، در شرق، گرجی ها (از آغاز عصر ما)، ارمنی ها (از آغاز قرن 5 میلادی)، گوت ها (از قرن چهارم میلادی) و خزرها (از قرن هشتم پس از میلاد).

علاوه بر این، نگارش لوگوگرافیک نمی تواند در میان اسلاوها توسعه یابد، زیرا زبان های اسلاوی با غنای اشکال دستوری مشخص می شوند. نوشتن هجا نامناسب خواهد بود، زیرا زبان های اسلاوی با انواع ترکیب هجا متمایز می شوند. نوشتن با صدای همخوان برای اسلاوها غیرقابل قبول است، زیرا در زبان های اسلاو، صامت ها و مصوت ها به همان اندازه در تشکیل تکواژهای ریشه و ضمیمه نقش دارند. از مجموع آنچه گفته شد، چنین برمی‌آید که نوشته‌های اسلاوی پیش از سیریلیک فقط می‌توانست سه نوع باشد.

ذکرهای باقی مانده از «خطوط و بریدگی» در افسانه «درباره پسمنخ» (نوبت قرن نهم تا دهم) تا امروز باقی مانده است. نویسنده، یک شهروند راهب شجاع، خاطرنشان کرد که اسلاوهای بت پرست از علائم تصویری استفاده می کنند که با آنها "chitahu و gadakhu" (بخوانید و حدس بزنید). ظهور چنین نامه اولیه زمانی اتفاق افتاد که بر اساس گروه های قبیله ای کوچک و پراکنده، اشکال پیچیده تر، بزرگ و بادوام تر از اجتماع مردم - قبیله ها و اتحادهای قبیله ای - به وجود آمد. گواه وجود نوشته‌های پیش از مسیحیت در میان اسلاوها، یک کورچاگا سفالی شکسته است که در سال 1949 در تپه‌های بت‌پرستان Gnezdovo در نزدیکی اسمولنسک کشف شد، که روی آن کتیبه "goruhshcha" ("gorushna") حفظ شده بود که به این معنی بود: یا "Gorukh نوشته است". " یا "خردل". علاوه بر Gnezdovskaya، قطعاتی از کتیبه ها و محاسبات دیجیتالی بر روی آمفورا و سایر ظروف قرن 10 یافت شد. در تامان (Tmutarakan باستان)، سرکل و بنادر دریای سیاه. نوشتن بر اساس الفبای مختلف (یونانی، سیریلیک، رونیک) توسط جمعیت متنوع قدیمی ترین شهرها و شهرهای اولیه واقع در مسیرهای تجاری مهم استفاده می شد. تجارت به خاکی تبدیل شد که به گسترش در سراسر قلمرو روسیه کمک کرد، برای گفتار اسلاوی سازگار شد و برای نوشتن سیریلیک مناسب بود.

همراه با شهادت خربرا رهبانی، با ملاحظات فوق از نظم جامعه شناختی و زبانی، وجود نامه ای از نوع "شیطان و برش" در میان اسلاوها نیز توسط گزارش های ادبی مسافران و نویسندگان خارجی نهم تأیید می شود. -قرن 10. و یافته های باستان شناسی

یک نامه "پیش سیریلیک" تشکیل شد. تاریخ نشان می‌دهد که تقریباً در همه موارد قرض‌گیری توسط یک قوم و نوشتن یک قوم دیگر، روند مشابهی از انطباق نوشتار با زبان اتفاق افتاده است، به عنوان مثال، زمانی که نوشتار فنیقی توسط یونانیان، یونانی توسط اتروسک‌ها و رومی‌ها و غیره به عاریت گرفته شده است. . اسلاوها نمی توانند از این قاعده مستثنی باشند. فرض تشکیل تدریجی حرف "پیش از سیریل" نیز با این واقعیت تأیید می شود که الفبای سیریل در نسخه موجود آن چنان با انتقال دقیق گفتار اسلاوی سازگار است که این امر فقط در نتیجه توسعه طولانی می تواند به دست آید. .

اگر نامه نگاری مدتها قبل از پذیرش مسیحیت در میان اسلاوها وجود نداشت، پس شکوفایی غیرمنتظره ادبیات بلغاری در پایان قرن نهم و آغاز قرن دهم و گسترش گسترده سواد در زندگی روزمره شرق. اسلاوهای قرن 10-11، و مهارت بالا، غیرقابل درک است، که قبلاً در قرن XI به روسیه رسید. هنر نوشتن و طراحی کتاب (مثلاً "انجیل اوسترومیر").

بنابراین، اکنون می توانیم با اطمینان بگوییم که در دوران پیش از سیریلیک، اسلاوها چندین نوع نوشتار داشتند. به احتمال زیاد، برای انتقال دقیق گفتار اسلاوی به طور کامل اقتباس نشده بود و دارای شخصیت هجا یا رونی بود، اسلاوها و ساده ترین نوشتار از نوع "خطوط و برش" برای اهداف مختلف استفاده می شد. گسترش مسیحیت در میان اسلاوها یک گام سیاسی هم از طرف اسلاوها بود که به دنبال تحکیم موقعیت خود در اروپا بودند و هم از طرف جهان رومی-بیزانسی که می خواست حکومت خود را بر مردمان اسلاو برقرار کند. که هر روز نفوذ سیاسی بیشتری پیدا می کردند. این تا حدی به دلیل نابودی تقریباً کامل قدیمی‌ترین نوشته‌های اسلاوی و گسترش سریع الفبای جدید در بین افرادی است که به نوشتن عادت کرده‌اند.

گسترش سنت های فرهنگی و علمی یونانی- بیزانسی

بیزانس دولتی است که سهم زیادی در توسعه فرهنگ در اروپا در قرون وسطی داشته است. در تاریخ فرهنگ جهانی بیزانس، جایگاه ویژه و برجسته ای تعلق دارد. در آفرینش هنری، بیزانس به جهان قرون وسطی تصاویر والایی از ادبیات و هنر داد که با ظرافت نجیب اشکال، بینش تخیلی اندیشه، پالایش تفکر زیبایی شناختی، عمق تفکر فلسفی متمایز بود. با قدرت بیان و معنویت عمیق، بیزانس برای قرن ها جلوتر از همه کشورهای اروپای قرون وسطی ایستاد.

اگر بخواهید فرهنگ بیزانسی را از فرهنگ اروپا، خاور نزدیک و خاور نزدیک جدا کنید، عوامل زیر از همه مهمتر خواهند بود:

· در بیزانس یک جامعه زبانی وجود داشت (زبان اصلی یونانی بود).

· در بیزانس یک جامعه مذهبی وجود داشت (دین اصلی مسیحیت در قالب ارتدکس بود).

· در بیزانس، با وجود همه چند قومیتی، یک هسته قومی متشکل از یونانیان وجود داشت.

· امپراتوری بیزانس همواره با یک دولت پایدار و حکومت متمرکز متمایز بوده است.

البته همه اینها این واقعیت را رد نمی کند که فرهنگ بیزانس که بر بسیاری از کشورهای همسایه تأثیر داشت، خود تحت تأثیر فرهنگی اقوام و مردمان ساکن در آن و دولت های مجاور آن قرار گرفت. بیزانس در طول حیات هزار ساله خود با تأثیرات فرهنگی خارجی قدرتمندی مواجه شد که از کشورهایی که در مرحله توسعه مشابهی قرار داشتند - از ایران، مصر، سوریه، ماوراءالنهر و بعدها غرب لاتین و روسیه باستان. از سوی دیگر، بیزانس مجبور بود با مردمانی که در مراحلی تا حدودی یا بسیار پایین‌تر از توسعه بودند، وارد ارتباطات فرهنگی مختلفی شود (بیزانسی‌ها آنها را «بربر» می‌نامیدند).

توسعه بیزانس ساده نبود. دوره‌های اوج و انحطاط، دوره‌های پیروزی اندیشه‌های مترقی و سال‌های سیاه تسلط ارتجاع داشت. اما جوانه های جدید، زنده و پیشرفته دیر یا زود در همه عرصه های زندگی، در همه زمان ها جوانه می زنند.

بنابراین فرهنگ بیزانس یک نوع فرهنگی و تاریخی جالب با ویژگی های بسیار خاص است.

در تاریخ فرهنگ بیزانس سه مرحله متمایز می شود:

*اوایل (IV - اواسط قرن هفتم)؛

*متوسط ​​(قرن VII-IX)؛

*اواخر (قرن X-XV).

مهمترین موضوعات مباحث کلامی در مراحل اولیه توسعه این فرهنگ، مناقشات در مورد ماهیت مسیح و جایگاه او در تثلیث، در مورد معنای وجود انسان، جایگاه انسان در جهان و در مورد حد و مرز است. امکانات او در این راستا، چند جهت از اندیشه کلامی آن عصر قابل تشخیص است:

*آریانیسم: آریایی ها معتقد بودند که مسیح مخلوق خدای پدر است و بنابراین با خدای پدر هم جوهری نیست، ابدی نیست و در ساختار تثلیث جایگاهی فرعی دارد.

*نسطوریان: نسطوریان معتقد بودند که اصول الهی و انسانی در مسیح تنها به طور نسبی یکی هستند و هرگز با هم ادغام نمی شوند.

*مونوفیزیتیسم: مونوفیزیت ها در درجه اول بر ماهیت الهی مسیح تأکید می کردند و از مسیح به عنوان یک خدا-انسان صحبت می کردند.

*کلسدونیسم: کلسدونی ها آن ایده هایی را تبلیغ می کردند که بعداً غالب شدند: هم جوهری بودن خدای پدر و خدای پسر، عدم آمیختگی و جدایی ناپذیری الهی و انسانی در مسیح.

شکوفایی هنر بیزانس در دوره اولیه با تقویت قدرت امپراتوری در دوران ژوستینیان همراه است. در این زمان کاخ ها و معابد باشکوهی در قسطنطنیه برپا شد.

سبک معماری بیزانس به تدریج شکل گرفت، عناصر معماری باستانی و شرقی به طور ارگانیک در آن ترکیب شد. ساختار اصلی معماری یک معبد بود، به اصطلاح بازیلیکا (به یونانی "خانه سلطنتی") که هدف آن تفاوت قابل توجهی با سایر ساختمان ها داشت.

یکی دیگر از شاهکارهای معماری بیزانس، کلیسای St. Vitalia در Ravenna - با پیچیدگی و ظرافت اشکال معماری برخورد می کند. این معبد به‌ویژه به خاطر موزاییک‌های معروفش، نه تنها یک کلیسا، بلکه ماهیت سکولار، به‌ویژه، تصاویر امپراتور ژوستینیان و امپراطور تئودورا و همراهان آن‌ها معروف بود. چهره های ژوستینیان و تئودورا دارای ویژگی های پرتره هستند، طرح رنگ موزاییک ها با روشنایی کامل، گرما و طراوت متمایز می شود.

موزائیک بیزانس شهرت جهانی پیدا کرد. فن آوری هنر موزاییک از دوران باستان شناخته شده است، اما تنها در بیزانس بود که برای اولین بار از آلیاژهای نه طبیعی، بلکه شیشه ای رنگ آمیزی شده با رنگ های معدنی، به اصطلاح سملت هایی با بهترین سطح طلا استفاده شد. استادان از رنگ طلایی که از یک سو نماد تجمل و ثروت و از سوی دیگر درخشان‌ترین و درخشان‌ترین رنگ‌ها بود، بسیار استفاده می‌کردند. بیشتر موزاییک ها در زوایای مختلف شیب بر روی سطح مقعر یا کروی دیوارها قرار داشتند و این فقط باعث افزایش درخشش طلایی مکعب های اسمالت ناهموار می شد. او صفحه دیوارها را به یک فضای درخشان پیوسته تبدیل کرد که به لطف نور شمع های روشن در معبد درخشان تر بود. موزاییک کاران بیزانس از طیف رنگی گسترده ای استفاده می کردند: از آبی کم رنگ، سبز و آبی روشن تا اسطوخودوس، صورتی و قرمز در سایه ها و درجات مختلف شدت. تصاویر روی دیوارها عمدتاً در مورد رویدادهای اصلی تاریخ مسیحیت ، زندگی زمینی عیسی مسیح ، قدرت امپراتور را تجلیل می کرد. موزاییک های کلیسای سن ویتال در شهر راونا (قرن ششم) از شهرت خاصی برخوردار است. در راهروهای کناری اپسیس، در دو طرف پنجره ها، موزاییک هایی وجود دارد که زوج امپراتوری - ژوستینیان و همسرش تئودورا را با همراهان خود نشان می دهد.

هنرمند شخصیت ها را روی پس زمینه طلایی خنثی قرار می دهد. همه چیز در این صحنه پر از عظمت موقر است. هر دو نقاشی موزاییک که در زیر مجسمه مسیح نشسته قرار گرفته اند، ایده تخطی ناپذیری امپراتور بیزانس را به بیننده القا می کند.

در نقاشی قرن 6-7. یک تصویر خاص بیزانسی متبلور می شود و از تأثیرات خارجی پاک می شود. این بر اساس تجربه استادان شرق و غرب است که به طور مستقل به خلق یک هنر جدید، مطابق با آرمان های معنوی جامعه قرون وسطی رسیدند. گرایش ها و مکاتب مختلفی در حال حاضر در این هنر در حال ظهور هستند. به عنوان مثال، مدرسه متروپولیتن با کیفیت عالی اجرا، هنر ظریف، تنوع زیبا و رنگارنگ، لرزش و رنگین کمانی رنگ ها متمایز بود. یکی از کامل‌ترین آثار این مکتب، موزاییک‌های موجود در گنبد کلیسای عرفه در نیقیه بود.

موسیقی جایگاه ویژه ای در تمدن بیزانس داشت. ترکیبی خاص از اقتدارگرایی و دموکراسی نمی‌توانست بر شخصیت فرهنگ موسیقی که پدیده پیچیده و چندوجهی زندگی معنوی آن عصر بود تأثیر بگذارد. در قرون V-VII. شکل گیری عبادت مسیحی اتفاق افتاد، ژانرهای جدیدی از هنر آوازی توسعه یافت. موسیقی وضعیت مدنی خاصی به دست می آورد ، در سیستم نمایندگی قدرت دولتی گنجانده می شود. موسیقی خیابان‌های شهر، نمایش‌های تئاتر و سیرک و فستیوال‌های فولکلور طعم خاصی را حفظ کرد که منعکس‌کننده غنی‌ترین آواز و شیوه موسیقی بسیاری از مردمان ساکن در امپراتوری بود. هر یک از این انواع موسیقی معنای زیبایی شناختی و اجتماعی خاص خود را داشتند و در عین حال در تعامل، در یک کل واحد و منحصر به فرد ادغام می شدند. مسیحیت خیلی زود از امکانات ویژه موسیقی به عنوان یک هنر جهانی و در عین حال دارای قدرت تأثیر روانی جمعی و فردی قدردانی کرد و آن را در آیین مذهبی خود گنجاند. این موسیقی فرقه ای بود که قرار بود جایگاهی غالب در بیزانس قرون وسطی اشغال کند.

*چیزهای بی اهمیت - دستور زبان، بلاغت و دیالکتیک.

*Quadrivium - حساب، هندسه، نجوم و موسیقی.

نمایش های دسته جمعی هنوز نقش بزرگی در زندگی توده های وسیع ایفا می کند. درست است، تئاتر باستانی رو به زوال است - تراژدی ها و کمدی های باستانی به طور فزاینده ای با اجرای میم، شعبده باز، رقصنده، ژیمناستیک و رام کننده حیوانات وحشی جایگزین می شوند. محل تئاتر در حال حاضر توسط یک سیرک (هیپودروم) با سوارکاری بسیار محبوب آن اشغال شده است.

با جمع بندی اولین دوره وجود بیزانس می توان گفت که در این دوره ویژگی های اصلی فرهنگ بیزانس شکل گرفت. اول از همه، آنها باید این واقعیت را در بر گیرند که فرهنگ بیزانس برای سایر تأثیرات فرهنگی دریافت شده از خارج باز بود. اما به تدریج، در اوایل دوره، آنها توسط فرهنگ اصلی و پیشرو یونانی-رومی سنتز شدند.

فرهنگ بیزانس اولیه یک فرهنگ شهری بود. شهرهای بزرگ امپراتوری، و اول از همه قسطنطنیه، نه تنها مراکز صنایع دستی و تجارت، بلکه مراکز عالی فرهنگ و آموزش بودند که در آن میراث غنی دوران باستان حفظ می شد.

یکی از مؤلفه های مهم مرحله دوم در تاریخ فرهنگ بیزانس، رویارویی بین شمایل شکنان و شمایل پرستان (726-843) بود. جهت اول توسط نخبگان سکولار حاکم، و دوم - توسط روحانیون ارتدکس و بسیاری از اقشار مردم حمایت شد. در دوره شمایل‌بازی (726-843) تلاش شد تا رسماً نمادها ممنوع شود. فیلسوف، شاعر، نویسنده بسیاری از آثار الهیاتی، جان دمشقی (700-760)، در دفاع از شمایل سخن گفت. به نظر او، نماد با بت تفاوت اساسی دارد. این یک کپی یا تزئین نیست، بلکه تصویری است که ماهیت و ماهیت خدا را منعکس می کند.

در مرحله ای معین، شمایل شکنان غالب شدند، بنابراین، عناصر نمادین انتزاعی زینتی و تزئینی برای مدتی در هنر مسیحی بیزانسی غالب شد. با این حال، مبارزه بین طرفداران این جهت ها بسیار سخت بود و در این رویارویی بسیاری از بناهای تاریخی مراحل اولیه فرهنگ بیزانس، به ویژه اولین موزاییک های کلیسای جامع سنت سوفیا قسطنطنیه از بین رفت. اما با این وجود، پیروزی نهایی توسط طرفداران احترام به نمادها به دست آمد، که بیشتر به شکل گیری نهایی کانون شمایل نگاری کمک کرد - قوانین سختگیرانه برای به تصویر کشیدن تمام صحنه های محتوای مذهبی.

لازم به ذکر است که لحظه اساسی که جنبش شمایل شکنی به عنوان محرکی برای ظهور جدید هنر و معماری سکولار بیزانس عمل کرد. در زمان امپراتوران شمایل شکن، تأثیر معماری مسلمانان در معماری نفوذ کرد. پس یکی از کاخ های وریاس در قسطنطنیه بر اساس نقشه کاخ های بغداد ساخته شد. همه کاخ ها توسط پارک هایی با فواره ها، گل های عجیب و غریب و درختان احاطه شده بودند. در قسطنطنیه، نیکیه و سایر شهرهای یونان و آسیای صغیر، دیوارهای شهر، ساختمان‌های عمومی و ساختمان‌های خصوصی برپا شد. در هنر سکولار دوره شمایل شکن، اصول وقار نماینده، یادبود معماری و تزئینات چند شکلی رنگارنگ، که بعدها به عنوان پایه ای برای توسعه خلاقیت هنری سکولار عمل کرد، پیروز شد.

در این دوره هنر نقاشی های معرق رنگی به اوج جدیدی رسید. در قرون IX-XI. بناهای قدیمی نیز بازسازی شدند. موزاییک ها در کلیسای St. صوفیه توطئه های جدیدی ظاهر شد که منعکس کننده ایده اتحاد بین کلیسا و دولت بود.

در قرون IX-X. دکور نسخه‌های خطی بسیار غنی‌تر و پیچیده‌تر شده است، مینیاتورها و زیورآلات کتاب غنی‌تر و متنوع‌تر شده‌اند. با این حال، دوره واقعاً جدیدی در توسعه مینیاتورهای کتاب به قرن 11-12 می رسد، زمانی که مدرسه استادان قسطنطنیه در این زمینه هنری شکوفا شد. در آن عصر، به طور کلی، نقش برجسته در نقاشی به عنوان یک کل (در نقاشی شمایل، مینیاتور، نقاشی دیواری) توسط مدارس پایتخت به دست آمد که با مهر کمال خاصی از ذوق و تکنیک مشخص شد.

در قرون VII-VIII. در ساخت معبد بیزانس و کشورهای دایره فرهنگی بیزانسی، همان ترکیب گنبدی متقاطع غالب بود که در قرن ششم به وجود آمد. و با طراحی تزئینی خارجی ضعیف مشخص شد. دکور نما در قرن 9-10 اهمیت زیادی پیدا کرد، زمانی که سبک معماری جدید ظهور و گسترش یافت. ظهور سبک جدید با شکوفایی شهرها، تقویت نقش اجتماعی کلیسا، تغییر در محتوای اجتماعی مفهوم معماری مقدس به طور کلی و ساخت معبد به طور خاص همراه بود (معبد به عنوان تصویری از بسیاری از معابد جدید ساخته شد، تعداد زیادی صومعه ساخته شد، اگرچه اندازه آنها معمولاً کوچک بود.

علاوه بر تغییرات در طراحی تزئینی ساختمان ها، فرم های معماری و خود ترکیب ساختمان ها نیز تغییر کرد. ارزش خطوط عمودی و تقسیمات نما افزایش یافت که باعث تغییر شبح معبد نیز شد. سازندگان به طور فزاینده ای به استفاده از آجرکاری طرح دار متوسل شدند.

ویژگی های سبک معماری جدید نیز در تعدادی از مدارس محلی ظاهر شد. به عنوان مثال، در یونان X-XII قرن. حفظ باستان گرایی خاصی از اشکال معماری مشخص است (نه کالبد شکافی صفحه نما، اشکال سنتی معابد کوچک) - با توسعه بیشتر و رشد نفوذ سبک جدید - تزئینات آجری طرح دار و پلاستیک چند رنگ در اینجا نیز به طور فزاینده ای مورد استفاده قرار گرفتند.

در قرون VIII-XII. هنر کلیسایی موسیقایی و شعری خاصی شکل گرفت. به دلیل شایستگی هنری بالای آن، تأثیر موسیقی فولکلور بر موسیقی کلیسایی ضعیف شده است، که ملودی های آن قبلاً حتی در مناجات نیز نفوذ کرده بود. به منظور منزوی کردن بیشتر پایه های موسیقی عبادت از تأثیرات خارجی، کانون سازی سیستم لائوتونال - "octoiha" (اختاپوس) انجام شد. ایچو نوعی فرمول ملودیک بود. با این حال، بناهای موسیقایی-نظری به ما این امکان را می دهد که نتیجه بگیریم که سیستم ichos درک مقیاس را رد نمی کند. محبوب ترین ژانرهای موسیقی کلیسایی عبارت بودند از کانن (ترکیب موسیقی و شاعرانه در طول مراسم کلیسا) و تروپاریون (تقریباً سلول اصلی سرود نگاری بیزانس). Tropari برای تمام تعطیلات، همه رویدادهای رسمی و تاریخ های به یاد ماندنی ساخته شده است.

پیشرفت هنر موسیقی منجر به ایجاد نت‌نویسی (نت‌نویسی) و همچنین مجموعه‌های دست نوشته‌های مذهبی شد که در آن سرودها (یا فقط متن یا متنی با نت‌نویسی) ضبط می‌شد.

زندگی عمومی نیز بدون موسیقی کامل نبود. در کتاب «درباره تشریفات دربار بیزانس» حدود 400 شعار گزارش شده است. اینها آوازها - موکبها و آهنگهای هنگام حرکت اسبها و آهنگهای جشن شاهنشاهی و آهنگها - تحسین و غیره هستند.

از قرن نهم. در محافل نخبگان روشنفکر، علاقه به فرهنگ موسیقی باستان در حال رشد بود، اگرچه این علاقه در درجه اول نظری بود: این خود موسیقی نبود که توجه را به خود جلب می کرد، بلکه آثار نظریه پردازان موسیقی یونان باستان بود.

در نتیجه تا دوره دوم می توان اشاره کرد که بیزانس در این زمان به بالاترین قدرت و بالاترین نقطه توسعه فرهنگی خود رسید. در توسعه اجتماعی و در تحول فرهنگ بیزانس، به دلیل موقعیت میانی آن بین شرق و غرب، تمایلات متناقضی مشهود است.

از قرن X. مرحله جدیدی در تاریخ فرهنگ بیزانس آغاز می شود - تعمیم و طبقه بندی همه چیزهایی که در علم، الهیات، فلسفه، ادبیات به دست آمده است وجود دارد. در فرهنگ بیزانس، این قرن با خلق آثاری با ماهیت عمومی همراه است - دایره المعارف هایی در مورد تاریخ، کشاورزی و پزشکی گردآوری شده است. رساله های امپراتور کنستانتین پورفیروگنیتوس (913-959) "درباره دولت"، "در مورد موضوعات"، "در مورد مراسم دربار بیزانس" - دایره المعارف گسترده ای از ارزشمندترین اطلاعات در مورد ساختار سیاسی و اداری بیزانس دولت. در همان زمان، مطالب رنگارنگ با شخصیت قوم نگاری و تاریخی-جغرافیایی در مورد کشورها و مردمان مجاور امپراتوری، از جمله اسلاوها، در اینجا جمع آوری شد.

در فرهنگ، اصول معنوی تعمیم یافته کاملاً حاکم است. به نظر می رسد اندیشه اجتماعی، ادبیات و هنر از واقعیت جدا شده و در دایره ای از ایده های برتر و انتزاعی محبوس شده اند. اصول اساسی زیبایی شناسی بیزانس نیز سرانجام شکل گرفت. شی زیبایی شناختی ایده آل به حوزه معنوی منتقل می شود و اکنون با استفاده از مقوله های زیبایی شناختی مانند زیبایی، نور، رنگ، تصویر، نشانه، نماد توصیف می شود. این دسته بندی ها به برجسته کردن مسائل جهانی هنر و سایر حوزه های فرهنگ کمک می کند.

در آفرینش هنری، سنت گرایی و شریعت حاکم است; هنر اکنون با اصول دین رسمی در تضاد نیست، بلکه فعالانه به آنها خدمت می کند. با این حال، دوگانگی فرهنگ بیزانس، تقابل بین روندهای اشرافی و مردمی در آن حتی در دوره هایی از کامل ترین سلطه ایدئولوژی جزمی کلیسا ناپدید نشد.

در قرن XI-XII. در فرهنگ بیزانسی، تغییرات جدی جهان بینی وجود دارد. رشد شهرهای استانی، افزایش صنایع دستی و تجارت، تبلور خودآگاهی سیاسی و فکری مردم شهر، تحکیم فئودالی طبقه حاکم با حفظ یک دولت متمرکز، نزدیک شدن به غرب در زمان کمنن ها امکان پذیر نبود. بر فرهنگ تاثیر بگذارد انباشت قابل توجه دانش مثبت، رشد علوم طبیعی، گسترش افکار انسان در مورد زمین و جهان، نیازهای دریانوردی، تجارت، دیپلماسی، فقه، توسعه ارتباطات فرهنگی با کشورهای اروپا و جهان عرب. - همه اینها منجر به غنی سازی فرهنگ بیزانس و تغییرات عمده در چشم انداز جامعه بیزانس می شود ... این زمان ظهور دانش علمی و تولد عقل گرایی در اندیشه فلسفی بیزانس بود.

گرایش های عقل گرایانه در میان فیلسوفان و متکلمان بیزانسی، و همچنین در میان دانشوران اروپای غربی در قرون 11-12، عمدتاً خود را در تمایل به ترکیب ایمان با عقل نشان داد و گاه عقل را بالاتر از ایمان قرار داد. مهم ترین پیش نیاز برای توسعه عقل گرایی در بیزانس، مرحله جدیدی در احیای فرهنگ باستانی، درک میراث باستانی به عنوان یک نظام فلسفی و زیبایی شناختی واحد و یکپارچه بود. متفکران بیزانسی قرن XI-XII از فیلسوفان باستان احترام به عقل را درک کنید. ایمان کور مبتنی بر اقتدار با مطالعه علیت پدیده ها در طبیعت و جامعه جایگزین می شود. اما بر خلاف اسکولاستیک اروپای غربی، فلسفه بیزانس قرن XI-XII. بر اساس آموزه های فلسفی کهن مکاتب مختلف و نه تنها بر اساس آثار ارسطو، همانطور که در غرب بود، ساخته شد. بیانگر گرایش های عقل گرایانه در فلسفه بیزانس «مایکل پسلوس، جان ایتالوس و پیروان آنها بودند.

اما همه این نمایندگان خردگرایی و آزاداندیشی مذهبی توسط کلیسا محکوم شدند و آثارشان سوزانده شد. اما فعالیت آنها بیهوده نبود - راه را برای ظهور ایده های اومانیستی در بیزانس هموار کرد.

در ادبیات، گرایش هایی به سمت دموکراتیزه شدن زبان و طرح، به سمت فردی شدن چهره نویسنده، به سمت تجلی موقعیت نویسنده وجود دارد. در آن نگرش انتقادی به آرمان رهبانی زاهدانه پدید می آید و تردیدهای مذهبی از بین می روند. زندگی ادبی شدیدتر می شود، محافل ادبی ظاهر می شوند. هنر بیزانس نیز در این دوره شکوفا شد.

در دربار امپراتوران لاتین، شاهزادگان و بارون‌ها آداب و رسوم و سرگرمی‌های غربی، مسابقات، آهنگ‌های تروبادوری، تعطیلات و نمایش‌های تئاتری پخش می‌شد. یک پدیده قابل توجه در فرهنگ امپراتوری لاتین کار تروبادورها بود که بسیاری از آنها در جنگ صلیبی چهارم شرکت داشتند. بدین ترتیب، کونون دو بتون به اوج شکوه خود در قسطنطنیه رسید. فصاحت، موهبت شاعرانه، صلابت و شجاعت او را بعد از امپراطور که در غیاب او غالباً بر قسطنطنیه حکومت می کرد، دومین شخص در این ایالت ساخت. ترورهای امپراتوری شوالیه های نجیب روبرت دو بلویس، هیو دو سنت کانتون، کنت ژان دو برین و اشراف زادگان کمتری مانند هیو دو برژیل بودند. همه آنها پس از تسخیر قسطنطنیه ثروتمند شدند و همانطور که هوگو دو بریگیل در ابیات موزون می گوید، از فقر غوطه ور در ثروت، به زمرد، یاقوت، براد، به باغ پریان و قصرهای مرمر در کنار بانوان نجیب و زیبایی ختم شد. دوشیزگان البته، تلاش برای معرفی مذهب کاتولیک و گسترش فرهنگ غرب در امپراتوری لاتین با مقاومت سرسختانه دائمی روحانیون ارتدکس و عموم مردم مواجه شد. در میان روشنفکران، اندیشه های میهن پرستی هلنی و خودآگاهی یونانی رشد کرد و قوی تر شد. اما ملاقات و تأثیر متقابل فرهنگ‌های غربی و بیزانسی در این دوره مقدمات نزدیکی آنها را در اواخر بیزانس فراهم کرد.

فرهنگ بیزانس متاخر با ارتباط ایدئولوژیک دانشمندان بیزانسی با دانشمندان، نویسندگان و شاعران ایتالیایی مشخص شد که بر شکل گیری اومانیسم ایتالیایی اولیه تأثیر گذاشت. این دانشوران بیزانسی بودند که قرار بود دنیای شگفت انگیز دوران باستان یونانی-رومی را به روی اومانیست های غربی بگشایند و آنها را با ادبیات کلاسیک باستانی و فلسفه واقعی افلاطون و ارسطو آشنا کنند. لازم به ذکر است که مفهوم «اومانیسم بیزانسی» به مجموعه فرهنگی، معنوی، فکری، روانی و زیبایی‌شناختی اشاره دارد که از ویژگی‌های جهان‌بینی لایه‌ی دانشمند قرن چهاردهم تا پانزدهم است و با ویژگی‌های آن می‌توان آنالوگ اومانیسم ایتالیایی محسوب می شود. در عین حال، نه آنقدر درباره فرهنگ کامل و شکل‌گرفته اومانیسم، بلکه درباره گرایش‌های اومانیستی، نه آنقدر درباره احیای دوران باستان، بلکه درباره بازاندیشی شناخته شده میراث باستانی، بت پرستی به عنوان یک سیستم دیدگاه ها، در مورد تبدیل آن به عامل جهان بینی.

وسیع‌ترین دانش فیلسوفان، الهی‌دانان، فیلسوفان، بلاغت‌پردازان مشهور بیزانسی مانند جورج جمیست پلیفون، دیمیتری کیدونیس، مانوئل کرایزولور، ویساریون نیقیه و دیگران، تحسین بی‌پایان اومانیست‌های ایتالیایی را برانگیخت که بسیاری از آنها مرید و پیرو علمای بیزانس شدند. اما ناهماهنگی روابط اجتماعی در اواخر بیزانس، ضعف جوانه های روابط پیشاسرمایه داری، هجوم ترک ها و مبارزه شدید ایدئولوژیک که به پیروزی جریان های عرفانی ختم شد، منجر به این شد که جهت گیری جدید. در خلاقیت هنری که در آنجا به وجود آمد، شبیه به اوایل رنسانس ایتالیایی، پایانی دریافت نکرد.

همزمان با توسعه اندیشه های انسان گرایانه در اواخر بیزانس، ظهور خارق العاده ای در عرفان رخ داد. گویی همه نیروهای موقتاً در کمین معنویت و عرفان، زهد و جدایی از زندگی در جنبش عیسی‌کاستی، در آموزه‌های گریگوری پالاماس، تثبیت شده و حمله به آرمان‌های رنسانس را آغاز کردند. در فضای ناامیدی ناشی از خطر مرگبار نظامی، نزاع های فئودالی و شکست جنبش های مردمی، به ویژه قیام متعصبان، در میان روحانیون و رهبانیت بیزانس این اعتقاد رو به رشد وجود داشت که نجات از مشکلات زمینی را فقط در دنیای تفکر انفعالی، آرامش کامل - هسیکیا، در خلسه عمیق‌تر، ظاهراً آمیختگی عرفانی با خدایی و روشنایی با نور الهی را به ارمغان می‌آورد. با حمایت کلیسای حاکم و اشراف فئودال، آموزه های عیسیخاست پیروز شد و توده های وسیع امپراتوری را با ایده های عرفانی مسحور کرد. پیروزی هزیکاسم از بسیاری جهات برای دولت بیزانس مهلک بود: هزیکاسم جوانه های اندیشه های انسان گرایانه در ادبیات و هنر را خفه کرد، اراده مقاومت در برابر توده های مردم را با دشمنان خارجی تضعیف کرد. خرافات در اواخر بیزانس شکوفا شد. آشفتگی اجتماعی باعث ایجاد افکاری در مورد نزدیک شدن به پایان جهان شد. حتی در میان افراد تحصیلکرده، فالگیری، پیشگویی و گاه جادو رایج بود. نویسندگان بیزانس بیش از یک بار به توطئه در مورد پیشگویی های سیبیل روی آوردند، که گفته می شود به درستی تعداد امپراتورها و پدرسالاران بیزانس را تعیین می کند و بنابراین گفته می شود زمان مرگ امپراتوری را پیش بینی می کند. کتاب‌های فال‌گیری خاصی وجود داشت (کتاب مقدس مسیحیت) که آینده را پیش‌بینی می‌کرد.

احساسات مذهبی بسیار مشخصه جامعه اواخر بیزانس بود. خطبه های زهد و لنگر خطاب به مردم نمی توانست ردی از خود به جای بگذارد. زندگی بسیاری از مردم، چه از اشراف و چه از نمایندگان طبقات پایین، با میل به تنهایی، برای نماز مشخص شد. سخنان جورج آکروپولیتن می تواند بیش از یک مستبد جان را توصیف کند: "او شب های کامل را در دعا گذراند ... چنین زندگی." ترک زندگی سیاسی برای یک صومعه به دور از انزوا است. تمایل به دور شدن از امور عمومی در درجه اول با این واقعیت توضیح داده شد که معاصران راهی برای خروج از آن تصادم نامطلوب طرح داخلی و بین المللی نمی دیدند، که گواهی بر سقوط اقتدار امپراتوری و رویکرد آن به فاجعه بود.

با جمع بندی توسعه فرهنگ بیزانس در قرن های XI-XII، می توان به برخی ویژگی های مهم جدید اشاره کرد. البته فرهنگ امپراتوری بیزانس در این زمان هنوز قرون وسطایی، سنتی و از بسیاری جهات متعارف بود. اما در زندگی هنری جامعه، علی رغم متعارف بودن و وحدت ارزش های زیبایی شناختی، جوانه های گرایش های جدید پیش از رنسانس در حال رخنه است که پیشرفت بیشتری در هنر بیزانسی عصر دیرینه شناسی پیدا کرد. آنها نه تنها و نه چندان بر بازگشت علاقه به دوران باستان، که هرگز در بیزانس از بین نرفت، بلکه در ظهور جوانه های خردگرایی و آزاد اندیشی، در تشدید مبارزه گروه های مختلف اجتماعی در حوزه فرهنگی تأثیر می گذارند. در رشد نارضایتی اجتماعی

سهم تمدن بیزانس در فرهنگ جهانی چیست؟ قبل از هر چیز باید توجه داشت که بیزانس یک «پل طلایی» بین فرهنگ غربی و شرقی بود; تأثیر عمیق و ماندگاری بر توسعه فرهنگ بسیاری از کشورهای اروپای قرون وسطی داشت. حوزه گسترش نفوذ فرهنگ بیزانس بسیار گسترده بود: سیسیل، جنوب ایتالیا، دالماسی، ایالات شبه جزیره بالکان، روسیه باستان، ماوراء قفقاز، قفقاز شمالی و کریمه - همه آنها به یک درجه. یا با آموزش بیزانسی در ارتباط بودند. شدیدترین نفوذ فرهنگی بیزانس، به طور طبیعی، کشورهایی را که ارتدکس در آنجا تأسیس شده بود، تحت تأثیر قرار داد، و با رشته های قوی با کلیسای قسطنطنیه مرتبط شد. تأثیر بیزانس در زمینه دین و فلسفه، اندیشه اجتماعی و کیهان شناسی، نوشتن و آموزش، اندیشه های سیاسی و حقوق آشکار شد، در تمام حوزه های هنری - به ادبیات و معماری، نقاشی و موسیقی - نفوذ کرد. از طریق بیزانس، میراث فرهنگی باستانی و هلنیستی، ارزش های معنوی، که نه تنها در خود یونان، بلکه در مصر و سوریه، فلسطین و ایتالیا ایجاد شده بود، به مردمان دیگر منتقل شد. درک سنت های فرهنگ بیزانس در بلغارستان و صربستان، گرجستان و ارمنستان، در روسیه باستان به توسعه پیشرو بیشتر فرهنگ آنها کمک کرد.

با وجود این واقعیت که بیزانس 1000 سال بیشتر از امپراتوری روم بزرگ دوام آورد، در قرن چهاردهم فتح شد. ترکان سلجوقی. سربازان ترک که در سال 1453 قسطنطنیه را فتح کردند، به تاریخ امپراتوری بیزانس پایان دادند. اما این پایان پیشرفت هنری و فرهنگی او نبود. بیزانس کمک بزرگی به توسعه فرهنگ جهانی کرد. اصول اساسی و جهت گیری های فرهنگی آن به کشورهای همسایه منتقل شد. تقریباً در تمام دوران، اروپای قرون وسطی بر اساس دستاوردهای فرهنگ بیزانس توسعه یافت. بیزانس را می توان "روم دوم" نامید، زیرا سهم آن در توسعه اروپا و کل جهان به هیچ وجه کمتر از امپراتوری روم نیست.

پس از 1000 سال تاریخ، بیزانس وجود نداشت، اما فرهنگ اصیل و جالب بیزانس در فراموشی باقی نماند، که باتوم فرهنگی و تاریخی را به فرهنگ روسیه منتقل کرد.

مسیحیت روسیه: توسعه فرهنگ روزمره و معنوی

آغاز قرون وسطی در اروپا معمولاً با گذار از بت پرستی به مسیحیت همراه است. و در تاریخ ما، پذیرش مسیحیت به یک نقطه عطف مهم تبدیل شده است. اتحاد سرزمین های قدیمی روسیه در یک دولت واحد وظیفه مهمی را برای دوک های بزرگ تعیین کرد - دادن یک پایه معنوی به قبایلی که وارد آن شدند.

مسیحیت پایه معنوی تمدن اروپایی بود. از این نظر، انتخاب ولادیمیر درست بود. جهت گیری به سمت اروپا را نشان داد. از دو شاخه مهم مسیحیت: کاتولیک و ارتدکس، او ارتدکس یا مسیحیت ارتدوکس را برگزید.

پذیرش مسیحیت پیامدهای طولانی مدتی برای روسیه داشت. اول از همه، توسعه بیشتر خود را به عنوان یک کشور اروپایی تعریف کرد، بخشی از جهان مسیحیت شد و نقش مهمی در اروپای آن زمان داشت. غسل تعمید روس در سال 988 انجام شد، زمانی که به دستور دوک بزرگ ولادیمیر، کی یف ها باید در آب های دنیپر تعمید می گرفتند، یک خدا را می شناختند، خدایان بت پرست را کنار می گذاشتند و تصاویر آنها - بت ها را سرنگون می کردند. در برخی از شاهزادگان، غسل تعمید داوطلبانه پذیرفته شد، در برخی دیگر مقاومت مردم را برانگیخت. می توان فرض کرد که مردم کیف غسل تعمید را یک عمل بت پرستانه می دانستند - پاکسازی با آب و یافتن خدای دیگری، قدیس حامی شاهزاده.

پس از پذیرش مسیحیت، ارتدکس به تدریج بر آگاهی و فرهنگ قومی تأثیر گذاشت. نفوذ کلیسای روسیه به تمام جنبه های زندگی اجتماعی گسترش یافت. اعمال دولتی، تعطیلات (کلیسا و ایالت)، نورپردازی و خدمات برای شروع و پایان هر رویداد. ثبت اعمال ثبت تولد، ازدواج و مرگ - همه اینها در صلاحیت کلیسا بود.

قدرت شاهزاده به طور فعال بر شکل گیری و تقویت کلیسای ارتدکس در روسیه تأثیر گذاشت. یک سیستم حمایت مادی برای کلیسا ایجاد شده است. یک کلیسای ارتدکس نه تنها به مرکز زندگی معنوی، بلکه همچنین زندگی اجتماعی و اقتصادی کلیسا، به ویژه روستایی تبدیل می شود.

کلیسا جایگاه مهمی در زندگی سیاسی کشور داشته است. شاهزادگان، با شروع از ولادیمیر، از کلانشهرها و اسقف ها خواستند تا در امور دولتی شرکت کنند. در کنگره های شاهزادگان، روحانیت بعد از شاهزادگان در رتبه اول قرار داشت. کلیسای روسیه در دشمنی های شاهزادگان به عنوان یک حزب آرام عمل کرد، او برای حفظ صلح و رفاه دولت ایستاد. این موقعیت کلیسا در آثار الهیاتی و هنری منعکس شده است. روحانیون تحصیلکرده ترین قشر جامعه بودند. به طور کلی ایده های مهمی در نوشته های رهبران کلیسا مطرح شد، موقعیت روسیه در جهان و راه های توسعه فرهنگ روسیه درک شد. در طی تکه تکه شدن روسیه و حمله تاتارهای مغول، کلیسای ارتدکس روسیه حامل ایمان ارتدکس بود که امکان حفظ وحدت روسیه در آگاهی عمومی را فراهم کرد. از اواسط قرن چهاردهم. به تدریج یک جهش فرهنگی آغاز می شود، توسعه آموزش، گسترش سواد و انباشت دانش علمی در همه زمینه ها. روابط خارجی به دلیل روابط دیپلماتیک، زیارت اماکن مقدس، تجارت احیا می شود. در نتیجه، افق دید مردم گسترده تر می شود. از قرن پانزدهم. روند شکل گیری ایده ملی روسیه، خودمختاری فرهنگی و مذهبی مردم به طور فعال تر در حال انجام است. این خود را در درک جایگاه روسیه و جهان، راه های توسعه بیشتر آن و اولویت های ملی نشان داد. انگیزه خاصی در این جهت اتحادیه فلورانس در سال 1439 (اتحادیه کلیساهای کاتولیک و ارتدکس) بود. در نتیجه فرآیندهای پیچیده سیاسی و مذهبی، کلیسای ارتدکس روسیه در سال 1539 به خودمختاری - مستقل تبدیل شد و یک پدرسالار در راس آن قرار داشت.

توسعه الفبای اسلاوی توسط دیپلمات بیزانسی و مربی اسلاوی سیریل

نوشتن مسیحیت روس بیزانس

ایجاد نوشتار اسلاوی به درستی به برادران کنستانتین فیلسوف (در رهبانیت - سیریل) و متدیوس نسبت داده می شود. اطلاعات مربوط به آغاز نوشتن اسلاوی را می توان از منابع مختلف جمع آوری کرد: زندگی اسلاوی سیریل و متدیوس، چندین کلمه ستایش و خدمات کلیسا به افتخار آنها، آثار صومعه خرابر "درباره نوشته ها" و غیره.

در سال 863 سفارتی از شاهزاده بزرگ موراویا روستیسلاو وارد قسطنطنیه شد. سفیران درخواستی را به امپراتور میشائیل سوم ارسال کردند تا مبلغانی را به موراویا بفرستند که بتوانند به جای زبان لاتین روحانیون آلمانی به زبانی قابل فهم برای موراویان (موراوی ها) موعظه کنند.

امپراتوری بزرگ موراویا (830-906) یک ایالت بزرگ فئودالی اولیه اسلاوهای غربی بود. ظاهراً در زمان شاهزاده اول مویمیر (حکومت 830-846) نمایندگان خانواده شاهزاده مسیحیت را پذیرفتند. در زمان جانشین مویمیر روستیسلاو (846-870)، امپراتوری موراویای بزرگ مبارزه شدیدی را علیه گسترش آلمان که ابزار آن کلیسا بود، به راه انداخت. روستیسلاو سعی کرد با کلیسای آلمان مخالفت کند و یک اسقف اسلاوی مستقل ایجاد کند و بنابراین به بیزانس روی آورد زیرا می دانست که اسلاوها در بیزانس و در همسایگی آن زندگی می کنند.

درخواست روستیسلاو برای اعزام مبلغان به نفع بیزانس بود که مدتها در پی گسترش نفوذ خود به اسلاوهای غربی بود. این حتی بیشتر با منافع کلیسای بیزانس که روابطش با روم در اواسط قرن نهم بود مطابقت داشت. بیشتر و بیشتر خصمانه شد. درست در سال ورود سفارت کبیر موراویا، این روابط چنان تشدید شد که پاپ نیکلاس حتی علناً پدرسالار فوتیوس را نفرین کرد.

امپراتور میکائیل سوم و پاتریارک فوتیوس تصمیم گرفتند مأموریتی را به رهبری کنستانتین فیلسوف و متدیوس به موراویای بزرگ بفرستند. این انتخاب تصادفی نبود. کنستانتین قبلاً تجربه غنی از فعالیت تبلیغی داشت و خود را به عنوان یک دیالکتیک دان و دیپلمات درخشان در آن ثابت کرد. این تصمیم همچنین به این دلیل بود که برادران از شهر نیمه اسلاوی - نیمه یونانی سولون، زبان اسلاوی را کاملاً می دانستند.

کنستانتین (826-869) و برادر بزرگترش متدیوس (820-885) به دنیا آمدند و دوران کودکی خود را در شهر بندری مقدونیه شلوغ سولونی (تسالونیکی فعلی، یونان) گذراندند.

در اوایل دهه 1950، کنستانتین ثابت کرد که یک خطیب ماهر است، و در مناظره ای بر سر پدرسالار سابق آریوس به پیروزی درخشانی دست یافت. از این زمان بود که امپراتور میکائیل و سپس پاتریارک فوتیوس تقریباً به طور مداوم شروع به فرستادن کنستانتین به عنوان فرستاده بیزانس به مردم همسایه کردند تا آنها را نسبت به برتری مسیحیت بیزانسی بر سایر ادیان متقاعد کند. بنابراین کنستانتین، به عنوان یک مبلغ، از بلغارستان، سوریه و کاگانات خزر بازدید کرد.

شخصیت و در نتیجه زندگی متدیوس تا حد زیادی مشابه بود، اما از بسیاری جهات با شخصیت و زندگی برادر کوچکترش متفاوت بود.

هر دوی آنها عمدتاً زندگی معنوی داشتند و در تلاش بودند تا عقاید و عقاید خود را تجسم بخشند و به ثروت یا شغل یا شهرت اهمیت ندادند. برادران هرگز زن و فرزندی نداشتند، تمام عمر سرگردان بودند، هرگز خانه ای برای خود ایجاد نکردند و حتی در سرزمینی بیگانه مردند. تصادفی نیست که حتی یک اثر ادبی از کنستانتین و متدیوس تا به امروز باقی نمانده است، هر چند هر دو، به ویژه کنستانتین، آثار علمی و ادبی بسیاری نوشته و ترجمه کرده اند. در نهایت، هنوز مشخص نیست که کدام الفبا توسط کنستانتین فیلسوف ایجاد شده است - سیریلیک یا گلاگولیتیک.

علاوه بر ویژگی های مشابه، ماهیت برادران بسیار متفاوت بود، با این حال، با وجود این، آنها به طور ایده آل یکدیگر را در کار وظیفه شناسی تکمیل می کردند. برادر کوچکتر می نوشت، بزرگتر آثارش را ترجمه می کرد. کوچکترها الفبای اسلاوی، نوشتن اسلاوی و تجارت کتاب را ایجاد کردند، بزرگترها عملاً آنچه را که جوانتر ایجاد کرده بود توسعه داد. جوان تر دانشمند، فیلسوف، دیالکتیک دان زبردست و فیلسوف ظریف بود. بزرگتر یک سازمان دهنده و تمرین کننده توانا است.

جای تعجب نیست که در شورایی که به مناسبت سفارت موراویا تشکیل شد، امپراتور اعلام کرد که هیچ کس درخواست شاهزاده روستیسلاو را بهتر از کنستانتین فیلسوف انجام نخواهد داد. پس از آن، بر اساس داستان «زندگی»، کنستانتین از شورا بازنشسته شد و مدت زیادی نماز خواند. طبق منابع وقایع نگاری و اسنادی، او الفبای اسلاوی را توسعه داد. «فیلسوف رفت و طبق عادت قدیم با یاوران دیگر شروع به دعا کرد و به زودی خداوند آنها را به او وحی کرد که به دعای بندگانش گوش می دهد و سپس حروف را تا کرد و شروع به نوشتن کلمات کرد. انجیل: از قدیم الایام کلمه و کلام خدا وجود داشت و خدا کلمه بود («در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود») و غیره. مزبور» و قطعات منتخب از «خدمات کلیسا»). بدین ترتیب اولین زبان ادبی اسلاوی متولد شد که بسیاری از کلمات آن هنوز در زبانهای اسلاوی از جمله بلغاری و روسی زنده است.

کنستانتین و متدیوس به موراویای بزرگ رفتند. در تابستان سال 863 برادران پس از سفری طولانی و دشوار سرانجام به پایتخت مهمان نواز موراویا، ولحراد رسیدند.

شاهزاده روستیسلاو فرستادگان بیزانس دوست را پذیرفت. برادران با کمک او شاگردانی را برای خود انتخاب کردند و با پشتکار الفبای اسلاوی و خدمات کلیسا را ​​به زبان اسلاو به آنها آموزش دادند و در اوقات فراغت به ترجمه کتاب های یونانی آورده شده به زبان اسلاو ادامه دادند. بنابراین، از همان ورود به موراویا، کنستانتین و متدیوس هر کاری که ممکن بود برای انتشار سریع نوشتار و فرهنگ اسلاوی در کشور انجام دادند.

بتدریج موراویان (موراویان) بیش از پیش به شنیدن زبان مادری خود در کلیساها عادت کردند. کلیساهایی که در آن مراسم به زبان لاتین برگزار می شد، تخلیه شد و روحانیون کاتولیک آلمان در حال از دست دادن نفوذ و درآمد خود در موراویا بودند و به همین دلیل با بدعت به برادران حمله کردند و آنها را به بدعت متهم کردند.

با این حال، کنستانتین و متدیوس پس از آماده کردن شاگردان، با مشکل جدی مواجه شدند: از آنجایی که هیچ یک از آنها اسقف نبود، آنها حق نداشتند که کشیشان را تعیین کنند. و اسقف های آلمانی از این امر خودداری کردند، زیرا آنها به هیچ وجه علاقه ای به توسعه خدمات الهی به زبان اسلاو نداشتند. علاوه بر این، فعالیت‌های برادران در راستای توسعه عبادت به زبان اسلاو، از نظر تاریخی مترقی، با نظریه به اصطلاح سه‌زبانگی که در اوایل قرون وسطی ایجاد شد، در تضاد قرار گرفت که طبق آن فقط سه زبان حق داشت در عبادت و ادبیات وجود داشته باشد: یونانی، عبری و لاتین.

کنستانتین و متدیوس تنها یک راه داشتند - جستجوی راه حلی برای مشکلاتی که در بیزانس یا روم به وجود آمده بود. با این حال ، به اندازه کافی عجیب ، برادران رم را انتخاب می کنند ، اگرچه در آن لحظه تاج و تخت پاپ توسط نیکلاس اشغال شده بود ، که به شدت از پدرسالار فوتیوس و همه افراد مرتبط با او متنفر بود. با وجود این، کنستانتین و متدیوس به استقبال مطلوب پاپ امیدوار بودند، البته نه بی دلیل. واقعیت این است که کنستانتین بقایای کلمنت، سومین پاپ را به ترتیب در اختیار داشت، اگر فرض کنیم که اولین آن پیتر رسول بود که او آن را پیدا کرد. برادران با داشتن چنین یادگار ارزشمندی در دستان خود مطمئن بودند که نیکلاس امتیازات بزرگی را تا اجازه خدمات الهی به زبان اسلاوی خواهد داد.

در اواسط سال 866، پس از 3 سال اقامت در موراویا، کنستانتین و متدیوس به همراه شاگردان خود ولحراد را به مقصد روم ترک کردند. در راه، برادران با شاهزاده پانونیایی کوسل ملاقات کردند. او اهمیت کار کنستانتین و متدیوس را به خوبی درک می کرد و با برادران به عنوان یک دوست و متحد رفتار می کرد. خود کوتسل سواد اسلاوی را از آنها فرا گرفت و حدود پنجاه شاگرد را با آنها برای همان تعلیم و تعلیم فرستاد. بنابراین، نوشتن اسلاو، علاوه بر موراویا، در پانونیا، جایی که اجداد اسلوونیایی‌های مدرن زندگی می‌کردند، رواج یافت.

در زمان ورود برادران به رم، پاپ نیکلاس توسط آدریان دوم جایگزین شد. او کنستانتین و متدیوس را به خوبی می پذیرد، خدمات الهی را به زبان اسلاو اجازه می دهد، برادران را به کشیشان و شاگردان آنها را به روشنگران و شماس ها منصوب می کند.

برادران تقریباً دو سال در رم می مانند. کنستانتین به شدت بیمار می شود. با احساس نزدیک شدن به مرگ، او یک راهب می شود و نام جدیدی به خود می گیرد - سیریل. اندکی قبل از مرگش رو به متودیوس می کند: «ببین، برادر، من و تو در یک تیم یک زوج بودیم و یک شیار را شخم زدیم، و من که روزم را تمام کرده بودم، در مزرعه می افتم. دیگر چگونه می توانی به رستگاری دست یابی؟ " کنستانتین سیریل در 14 فوریه 869 در سن 42 سالگی درگذشت.

متدیوس به توصیه کوسل به مقام اسقف اعظم موراویا و پانونیا تقدیس می شود. در سال 870 به پانونیا بازگشت و در آنجا توسط روحانیون آلمانی تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی زندانی شد. در اواسط سال 884 متدیوس به موراویا نقل مکان کرد و مشغول ترجمه کتاب مقدس به زبان اسلاو بود. او در 6 آوریل 885 درگذشت.

فعالیت‌های برادران در کشورهای اسلاوی جنوبی توسط شاگردانشان که در سال 886 از موراویا اخراج شدند ادامه یافت. در غرب، خدمات الهی و سواد اسلاوی باقی نماند، اما در بلغارستان تأیید شد و از آنجا از قرن 9 به روسیه گسترش یافت. ، صربستان و سایر کشورها.

اهمیت فعالیت های کنستانتین (سیریل) و متدیوس عبارت بود از ایجاد الفبای اسلاوی ، توسعه اولین زبان نوشتاری ادبی اسلاو ، تشکیل پایه های ایجاد متون به زبان ادبی - نوشتاری اسلاو. سنت های سیریل و متدیوس مهمترین پایه زبان های ادبی و نوشتاری اسلاوهای جنوبی و همچنین اسلاوهای ایالت بزرگ موراویا بودند. علاوه بر این، آنها عمیقاً بر شکل گیری زبان ادبی نوشتاری و متون موجود در آن در روسیه باستان و همچنین فرزندان آن - روسی، اوکراینی و بلاروسی تأثیر گذاشتند. به هر حال، سنت های سیریل و متدیوس در زبان های لهستانی، سربولیک، پولابیایی منعکس شده است. بنابراین، فعالیت های کنستانتین (سیریل) و متدیوس از اهمیت عمومی اسلاوی برخوردار بود.

سواد گسترده در محیط شهری در قرن 11-12: حروف پوست درخت غان و گرافیتی

فرهنگ شهری روسیه باستان به سختی مورد مطالعه قرار گرفته است. فضای کمی به آن اختصاص داده شده است، حتی در یک نشریه بزرگ دو جلدی در مورد تاریخ فرهنگ روسیه باستان در دوران پیش از مغول، حتی کمتر در کتاب های تاریخ معماری، نقاشی و ادبیات. از این نظر، بخش "فرهنگ روسیه باستان" در چنین اثر تعمیم دهنده ای مانند "مقالاتی در مورد تاریخ اتحاد جماهیر شوروی" (قرن های IX-XIII) بسیار نشان دهنده است. در اینجا این تز کاملاً به درستی اعلام می شود که "فرهنگ مادی روستایی و شهری روسیه، فرهنگ دهقانان و صنعتگران، اساس کل فرهنگ روسیه باستان را تشکیل می دهد." و سپس نوشتن، ادبیات و هنر، هر چند به شکلی تا حدی مبهم، به عنوان دارایی "زمینداران فئودال" اعلام می شود و فقط فولکلور به عنوان دارایی خلاقیت شاعرانه مردم روسیه شناخته می شود.

البته، آثار ادبی، معماری، نقاشی و هنرهای کاربردی که از روسیه باستان در قرون 11-13 به زمان ما رسیده اند، آثاری هستند که عمدتاً به دستور اربابان فئودال ساخته شده اند. اما آنها همچنین ذائقه ملی را منعکس می کنند، علاوه بر این، تا حد زیادی حتی ذائقه صنعتگران را نسبت به خود اربابان فئودال منعکس می کنند. آثار هنری بر اساس ایده صنعتگران و به دست صنعتگران ساخته می شد. اربابان فئودال، طبیعتاً آرزوهای کلی خود را بیان می کردند، آنچه که دوست دارند ساختمان ها، سلاح ها، زیور آلات را ببینند، اما خودشان کاری انجام ندادند، بلکه خواسته های خود را با دستان دیگری مجسم کردند. بیشترین نقش در ایجاد اشیاء هنری در روسیه باستان متعلق به استادان-مردم شهر بود و این نقش هنوز روشن نشده است، اما حتی مورد مطالعه قرار نگرفته است. بنابراین، فرهنگ روسیه باستان در بسیاری از آثار تاریخی بسیار یک طرفه به نظر می رسد. بیهوده حتی یک پاراگراف در مورد فرهنگ شهری را در نسخه های عمومی و ویژه خود جستجو می کنیم. این شهر و زندگی فرهنگی آن از دید مورخان و مورخان فرهنگ روسیه باستان دور شد، در حالی که فرهنگ شهری قرون وسطایی شهر اروپای غربی توجه محققان را به خود جلب کرد و همچنان به خود جلب می کند.

یکی از پیش نیازهای توسعه فرهنگ شهری، گسترش سواد بود. گسترش گسترده نوشتار در شهرهای روسیه باستان توسط اکتشافات قابل توجهی که توسط باستان شناسان شوروی انجام شده است تأیید می شود. و قبل از آنها، کتیبه های گرافیتی از قبل شناخته شده بود که توسط دست های ناشناس بر روی دیوارهای کلیسای جامع سنت سوفیا در نووگورود، بر روی دیوارهای کلیسای ویدوبیتسکایا در کیف، کلیسای جامع سنت سوفیا در کیف، کلیسای پانتلیمون در گالیچ و غیره نوشته شده بود. این کتیبه ها بر روی گچ با ابزاری نوک تیز ساخته شده اند که در خط روسی قدیم به «شیلتسا» معروف است. جزئیات آنها نه اربابان فئودال و نه کلیساها، بلکه اهل محله معمولی است، بنابراین، بازرگانان، صنعتگران و سایر افرادی که در کلیساها حضور داشتند و خاطرات خود را در قالب این نوع ادبیات دیواری به جا گذاشتند. رسم گرافیتی خود گویای گسترش سواد در محافل شهری است. تکه‌هایی از دعاها و دعاها، نام‌ها، عبارات کامل حک شده بر روی دیوارهای کلیسا نشان می‌دهد که خالقان آنها افراد باسوادی بوده‌اند، و این سواد، اگر گسترده نبود، پس بخش زیادی از مردم شهر نبود. به هر حال، کتیبه های گرافیتی باقی مانده به طور تصادفی به دست ما رسیده اند. می توان تصور کرد که چه تعداد از آنها باید در جریان بازسازی های مختلف کلیساهای باستانی از بین می رفتند، زمانی که به نام "شکوه"، دیوارهای ساختمان های شگفت انگیز روسیه باستان را با گچ جدید پوشانده و رنگ آمیزی کردند.

اخیراً کتیبه های قرن XI-XIII. روی وسایل مختلف خانه پیدا شد. آنها هدف خانگی داشتند، بنابراین برای افرادی در نظر گرفته شده بودند که می توانستند این کتیبه ها را بخوانند. اگر می‌توان کتیبه‌های دیواری را تا حدی به نمایندگان روحانیت، حتی پایین‌ترین آنها نسبت داد، پس چه شاهزادگان و پسرانی این کتیبه‌ها را روی دیگ‌های شراب و بلوک‌های کفش ساخته‌اند؟ واضح است که این کتیبه ها توسط نمایندگان حلقه های کاملاً متفاوتی از جمعیت ساخته شده است که نگارش آنها اکنون به لطف موفقیت های علم باستان شناسی و تاریخی شوروی به مالکیت ما تبدیل شده است.

حتی یافته های قابل توجه تری در نووگورود به دست آمد. در اینجا ته یکی از بشکه ها با کتیبه ای واضح از قرن XII-XIII پیدا شد. - "قانون". بنابراین، بشکه متعلق به برخی از یوری، "Yurishch" بود، طبق رسم قدیمی روسیه برای کاهش یا تقویت نام. روی یک بلوک کفش چوبی برای کفش های زنانه، با کتیبه "Mnezi" روبرو می شویم - نامرئی، نام یک زن. دو کتیبه مخفف نام ها هستند، آنها بر روی یک فلش استخوانی و روی یک شناور پوست درخت غان ساخته شده اند. اما، شاید، جالب ترین کشف، کشف آرنج به اصطلاح ایوان در نوگورود است که در حفاری در دادگاه یاروسلاو در نووگورود پیدا شد. این یک تکه چوب کوچک به شکل آرشین شکسته است که روی آن کتیبه ای به حروف قرون XII-XIII وجود دارد.

یک استوانه چوبی نیز در نووگورود یافت شده است قابل توجه است. روی آن کتیبه "emetsya hryvnia 3" حک شده است. یمتس یک خدمتکار شاهزاده است که وظایف دادگاه و سایر وظایف را جمع آوری می کرد. ظاهراً استوانه برای ذخیره hryvnia خدمت می کرد و دارای کتیبه مربوطه بود).

یافته‌های نووگورود نشان می‌دهد که رواج نوشتن در زندگی حرفه‌ای و تجاری قابل توجه بوده است، حداقل این را می‌توان در مورد نووگورود گفت. با این حال، استفاده از نوشتن بر روی وسایل خانه تنها یک ویژگی نووگورود نبود. بی.ا. ریباکوف قطعه ای از کورچاگا را توصیف کرد که کتیبه ای روی آن حفظ شده بود. او موفق شد بیشتر آن را تشخیص دهد. کتیبه کامل ظاهراً به این صورت نوشته شده است: "پلونای مهربان کورچغا سی". کلمات "nesha plona korchaga si" به طور کامل بر روی بقایای این ظرف که در بخش قدیمی کیف در حین حفاری یافت شده است، حفظ شده است. A.L. گزارش می دهد که تقریباً همان کتیبه فقط گسترده تر روی قطعه دیگ که شراب در آن نگهداری می شد. مونگایت. در امتداد لبه این ظرف که در استارایا ریازان یافت شده است، کتیبه ای با حروف مربوط به قرن دوازدهم یا اوایل قرن سیزدهم حک شده است. V.D. بلاواتسکی قطعه ای از ظرفی را از Tmutarakan کشف کرد که روی آن چندین حروف مبهم به خط باستانی نوشته شده بود. تشخیص این کتیبه به دلیل تکه تکه بودن آن ممکن نبود.

صحبت از نوشتن در شهرهای باستانی روسیه، نباید فراموش کرد که در تعدادی از حرفه های صنایع دستی، نوشتن شرط لازم بود، نیازی که از ویژگی های خود تولید ناشی می شد. اینها، اول از همه، هنر و نقاشی های دیواری نمادین بودند. روی نمادها، به عنوان یک قاعده، حروف و عبارات کامل قرار داده می شد. یک نقاش شمایل یا یک نقاش کلیسا می‌توانست فردی نیمه‌سواد باشد، اما باید اصول سواد را در هر شرایطی می‌دانست، در غیر این صورت نمی‌توانست دستوراتی را که دریافت می‌کرد با موفقیت انجام دهد. در برخی موارد، هنرمند مجبور بود تصاویر صفحات باز کتاب یا طومارها را با متون طولانی پر کند (به عنوان مثال، نماد مادر خدا بوگولیوبسکی اواسط قرن دوازدهم را ببینید). مطالعه کتیبه های روی شمایل ها و نقاشی های دیواری در رابطه با ویژگی های زبانی آنها به سختی انجام شده است، اما می تواند نتایج جالبی داشته باشد. بنابراین ، روی نماد معبد دیمیتری سلونسکی ، که تقریباً از زمان تأسیس آن در کلیسای جامع شهر دمیتروف قرار داشت ، امضای "دیمیتری" را در کنار نام های یونانی (در مورد agios - قدیس) می خوانیم. در اینجا «دیمیتری» معمولی و معمولی روسی با یک عبارت سنتی یونانی ترکیب شده است. این نشان می دهد که این هنرمند روسی بوده و خارجی نبوده است.

تعداد کتیبه های کوچک و بزرگ بر روی آیکون ها و نقاشی های دیواری به قدری زیاد است که خود کتیبه ها آنقدر با دقت ساخته شده اند و به قدری نشان دهنده پیشرفت زبان زنده روسی قدیمی با ویژگی های آن است که برای نتیجه گیری در مورد توسعه گسترده نیازی به مدرک خاصی نیست. نویسندگی در میان هنرمندان چیره دست

دانش حداقل عناصر سواد برای نقره سازان و اسلحه سازانی که اقلام گران قیمت می ساختند نیز ضروری بود. این را عرف نشان می دهد که نام استادان را بر روی برخی از اقلام قرن 11-13 نشان می دهد. نام استادان (کاستا، براتیلو) بر روی دهانه های نووگورود، روی طاق مسی از وشیژ (کنستانتین)، بر روی صلیب شاهزاده خانم پولوتسک یوفروسین (بوگشا) حفظ شده است. نویسندگی نیز در میان آجرسازان-سازندگان رواج داشت. مطالعات ویژه نشان داده است که آجرهای مورد استفاده برای ساخت بناهای سنگی در روسیه باستان معمولاً دارای علامت هستند. بنابراین، بر روی چندین آجر کلیسای جامع در Staraya Ryazan، نام استاد حک شده است: Yakov.

ما همچنین در میان سنگ تراشی ها به گسترش نوشتن می پردازیم. قدیمی‌ترین نمونه‌های کتیبه‌های سیریل، تخته‌های سنگی با بقایای حروف است که در ویرانه‌های کلیسای دهک در کیف در پایان قرن دهم یافت شد. یکی از قدیمی ترین کتیبه ها بر روی سنگ معروف تموتارکان ساخته شده است. صلیب استرجنسکی متعلق به 1133 است. تقریباً همزمان با او سنگ بوریسوف در دوینا غربی ساخته شد. رواج این گونه صلیب ها و سنگ ها با سوابق یادبود قرن 11-13. نشان می دهد که نوشتن ریشه محکمی در زندگی روزمره روسیه باستان داشته است. به اصطلاح "سنگ استپان" یافت شده در منطقه کالینین نیز از رسم ثابت قرار دادن سنگ هایی با کتیبه بر روی مرزها صحبت می کند.

بیایید وجود کتیبه هایی بر روی انواع ظروف، صلیب ها، شمایل ها، زیور آلات که از قرن 11 تا 13 به ما رسیده است را به یاد بیاوریم. نمی توان اعتراف کرد که صنعتگرانی که این کتیبه ها را ساخته اند، افراد بی سواد بوده اند، زیرا در این صورت آثار واضحی از ناتوانی در بازتولید کتیبه ها روی خود اشیا خواهیم داشت. بنابراین، باید فرض کرد که در میان صنعتگران، افرادی با مهارت های نوشتاری خاصی وجود داشته اند.

می‌توان فرض کرد که کتیبه‌های روی وسایل منزل شاهزادگان یا روحانیون عالی‌رتبه، همانطور که به وضوح مشاهده می‌شود، مثلاً از کتیبه‌ای که قبلاً در ظروف ریازان قدیم ذکر شد، گاهی اوقات توسط شاهزاده‌ها یا برخی دیگر از خدمتکاران خانه ساخته شده است. دستمزد انجیل مستیسلاو بین 1125-1137 ساخته شد. به هزینه شاهزاده شخصی ناسلاو به دستور شاهزاده به قسطنطنیه سفر کرد و خدمتکار یک شاهزاده بود. اما آیا این حق انکار وجود نوشتن را در میان صنعتگرانی که به تولید اقلام دیگر کم ارزش تر از دهانه های نووگورود و صلیب پولوتسک مشغول بودند، می دهد؟ چکمه های چوبی، یک پیکان استخوانی، یک شناور از پوست درخت غان، یک فنجان چوبی با کتیبه "smova" که در حفاری های نووگورود یافت شد گواهی می دهد که نوشتن در کیوان روس فقط متعلق به اربابان فئودال نبوده است. در میان محافل تجارت و صنایع دستی شهرهای باستانی روسیه در قرون 11-13 گسترده بود. البته در گسترش نوشتن در بین صنعتگران نباید اغراق کرد. سواد برای صنعتگران چند حرفه ضروری بود و عمدتاً در شهرهای بزرگ رایج بود، اما در این مورد، یافته های باستان شناسی سال های اخیر ما را از ایده های معمول در مورد روسیه نانوشته دور می کند، که بر اساس آن فقط صومعه ها و کاخ های شاهزادگان و پسران بود. مراکز فرهنگی

نیاز به سواد و نوشتن به ویژه در محیط بازرگان مشهود بود. "ریاد" - قرارداد - هم از پراودا روسی و هم از منابع دیگر برای ما شناخته شده است. قدیمی‌ترین «ردیف» مکتوب خصوصی (تشاتی و یاکیما) به نیمه دوم قرن سیزدهم برمی‌گردد، اما این بدان معنا نیست که چنین اسناد مکتوب قبلاً وجود نداشته است.

استفاده از اصطلاحات مربوط به نوشتن در بناهای قانونی دوران باستان گواه این امر است. معمولاً برای اثبات اینکه روسیه باستان از توزیع گسترده اعمال خصوصی اطلاعی نداشت، به پراودا روسی مراجعه می کردند که گویا به اسناد مکتوب اشاره نمی کند. با این حال، در نسخه طولانی پراودا، از "خز" نام برده شده است، مجموعه ای خاص که به نفع کاتب بوده است: "کاتب 10 کونا، 5 کونا روی خز، دو پا در هر خز". چنین خبره نوشتن باستانی مانند I.I. سرزنفسکی، اصطلاح "خز" را در پراودا روسی دقیقاً به عنوان "چرم برای نوشتن" ترجمه می کند. خود روسکایا پراودا اشاره می کند که هم "توشه" و هم وظیفه "روی خز" به کاتب رسید. ما در نسخه خطی وسوولود مستیسلاویچ ("نامه روسی") نشانی از وظایف مربوط به معاملات و سوابق کتبی داریم.

در میان جمعیت شهری نیز چنین قشری وجود داشت که نوشتن برای آنها اجباری بود - روحانیون محله، در درجه اول کشیشان، شماس ها، شماس ها، که در کلیسا می خواندند و می خواندند. پسر پوپوف که خواندن و نوشتن را یاد نگرفته بود، در نظر مردم روسیه باستان نوعی احمق به نظر می رسید، فردی که حق حرفه خود را از دست داده بود، همراه با یک تاجر بدهکار یا برده ای که به او باج داده شده بود. آزادی از میان روحانیون و منشیان کلیسا، کادرهایی از کاتبان کتاب جذب شدند. اگر به یاد بیاوریم که صومعه های روس باستان در درجه اول صومعه های شهری بودند، پس دسته ساکنان شهری، که در میان آنها سواد گسترده بود، بسیار مهم به نظر می رسد: صنعتگران، بازرگانان، روحانیون، پسران و شاهزاده ها را شامل می شد. بگذار سواد فراگیر نشود. حداقل در شهر افراد باسواد به میزان قابل توجهی بیشتر از روستاها بودند، جایی که نیاز به سواد در این زمان بسیار محدود بود.

در میان شاهزادگان قرن XII-XIII. رسم مبادله به اصطلاح حروف صلیب که قراردادهای مکتوب بود رایج بود. نامه صلیب، که شاهزاده ولادیمیرکا گالیسی، شاهزاده کیف وسوولود را "احیا" کرد، در سال 1144 گزارش شده است. در سال 1195 شاهزاده کیف روریک نامه های صلیب را برای رومن مستیسلاویچ فرستاد. بر اساس Rurik خود "افشای" خیانت رومن. در سال 1196، همان حروف صلیب در رابطه با وسوولود آشیانه بزرگ ذکر شد. شناخته شده در مورد حروف صلیب شاهزاده یاروسلاو وسوولودویچ و غیره. بنابراین، رسم قراردادهای مکتوب بین شاهزادگان در قرن دوازدهم به طور محکم در روسیه تثبیت شد. قبلاً در این زمان ، جعل نامه ها ظاهر شد. در مورد نامه نادرستی که از طرف یاروسلاو اوسمومیسل در سال 1172 توسط فرماندار گالیسیا و رفقایش فرستاده شده است شناخته شده است. نامه در این خبر یکی از صفات لازم روابط بین شهریاری است. نامه های شاهزاده ای که تا زمان ما باقی مانده است به ما امکان می دهد بگوییم که آنها قبلاً در قرن XII بودند. بر اساس فرم مشخصی تدوین شدند. دو مدرک از شاهزاده نووگورود وسوولود مستیسلاویچ که توسط وی به صومعه یوریف در 1125-1137 داده شده است، مقدمه و نتیجه یکسانی دارند. نامه های مستیسلاو ولادیمیرویچ (1130) و ایزیاسلاو مستیسلاویچ (1146-1155) 1) تقریباً به همین شکل نوشته شده است. این اسناد که از دفتر شاهزاده بیرون آمده، بر اساس نمونه های خاصی توسط کاتبان مجرب نوشته شده است. مهارت های دفاتر شاهزاده را نمی توان یک شبه توسعه داد. در نتیجه، باید قبل از آنها دوره ای از توسعه وجود داشته باشد. وجود معاهدات بین روسیه و یونانیان به ما می گوید که دفاتر شاهزاده در روسیه دیرتر از قرن 10 ظاهر شدند.

گسترش نسبتاً گسترده سواد در محیط شهری با کشف حروف پوست درخت غان نووگورود تأیید می شود. ماده ای برای نوشتن در روسیه باستان چیزی مانند پوست درخت غان بود. حتی نمی توان آن را ارزان نامید، فقط به طور کلی در دسترس بود، زیرا پوست درخت غان در هر کجا که توس رشد می کند یافت می شود. پردازش پوست برای نوشتن بسیار ابتدایی بود. خواص پوست درخت غان که به راحتی از بین می رود و شکننده است، آن را به یک ماده نوشتاری مناسب فقط برای مکاتبات با اهمیت موقت تبدیل کرده است. کتابها و اعمال بر روی کاغذ پوستی بادوام و بعداً روی کاغذ نوشته می شد.

کشف حروف پوست درخت غان توسط A.V. آرتسیخوفسکی افسانه گسترش بسیار ضعیف سواد در روسیه باستان را از بین برد. معلوم می شود که در این زمان مردم به راحتی در مورد مسائل مختلف مکاتبه می کردند. در اینجا نامه ای از مهمان به واسیلی در مورد یک پرونده خانوادگی دشوار است. نامه دیگر در مورد یک گاو جنجالی یا دزدیده شده است، نامه سوم در مورد خز و غیره. اینها یافته های سال 1951 است.

مکاتبات مردم شهر در قرون XI-XIII در نامه‌هایی که در حفاری‌های سال 1952 به دست آمده است، به طور کامل‌تر و واضح‌تر نشان داده شده است. بی احترامی به برخی از اشراف، دستورات تجارت و حتی گزارش خصومت.

دیپلم های مربوط به پوست درخت غان با ارزش هستند زیرا ایده ای از زندگی روزمره و فعالیت های مردم شهر با نگرانی های جزئی نظم عمومی و شخصی را ارائه می دهند. در عین حال، آنها شاهدی غیرقابل انکار از گسترش نسبتاً گسترده سواد در شهرهای روسیه باستان در قرن 11-13 هستند.

دانش ریاضی، نجومی و جغرافیایی در روسیه باستان

روند اتحاد سرزمین های روسیه در اطراف مسکو در قرن چهاردهم و در پایان قرن پانزدهم و آغاز قرن شانزدهم آغاز شد. این روند به پایان رسیده است. دولت متمرکز روسیه ایجاد شد. اما، عقب ماندگی آن از غرب قابل توجه بود. در آن زمان دانشگاه ها در اروپا فعالیت می کردند، بازار در حال توسعه بود، تولیدات ظاهر شد، بورژوازی یک طبقه سازمان یافته بود، اروپایی ها فعالانه در حال کاوش در سرزمین ها و قاره های جدید بودند.

دانش علمی و فنی در قرون XIV-XVI. در سرزمین های روسیه، در بیشتر موارد، آنها در سطح عملی بودند، هیچ پیشرفت نظری وجود نداشت. منبع اصلی آنها همچنان کتاب های نویسندگان اروپای غربی بود که به روسی ترجمه شده بودند.

در قرون XIV-XVI. ریاضیات به ویژه در جنبه عملی توسعه یافت. محرک، نیازهای کلیسا و دولت بود. با این حال، علاقه کلیسا فقط به منطقه تقویم کلیسا، مسائل مربوط به تعیین زمانی تعطیلات و خدمات کلیسا محدود بود. به طور خاص، ترجمه از لاتین، آثار ویژه در ریاضیات امکان محاسبه جداول عید پاک را فراهم کرد که فقط تا سال 1492 آورده شد. نیازهای سیاست مالی دولت نیز تمرکز بیشتری بر ریاضیات ایجاد کرده است. کارهای نقشه برداری مختلفی انجام شد و بر این اساس دانش هندسه مورد نیاز بود.

نجوم جایگاه ویژه ای در زمینه علوم طبیعی داشت. توسعه آن در چندین جهت صورت گرفت: بازتولید و سیستم سازی مفاهیم قدیمی نجومی، تکمیل آنها با دانش جدید. توسعه نجوم عملی، همراه با محاسبه جداول تقویم-نجومی؛ تلاش می کند تا نظام جهان را در منظری ریاضی ارائه کند.

دانش جغرافیایی در قرون XIV-XVI. نسبت به دوره قبل پیشرفت چندانی نداشته است. یکی از ویژگی های بارز این دوره افزایش تعداد سفرهای روسیه به خارج از کشور بود. منابع اطلاعات جغرافیایی کتاب های راهنما خارجی بود. به عنوان مثال، اثر بیزانسی "کرنوگراف" که در سال 1512 منتشر شد. این کار رنگی از افسانه داشت. یکی دیگر از آثار ترجمه شده این دوره - جغرافیای "لوسیداریوس" اطلاعات سطحی در مورد اروپای غربی می دهد، جغرافیای آسیا با جزئیات شرح داده شده است، اگرچه حاوی اطلاعات اسطوره ای زیادی در مورد جمعیت هندوستان، جانوران آن است.

در قرون XV-XVI. دانش فلسفی به طور فعال در روسیه نفوذ می کند. این کشور از طریق ادبیات ترجمه با اندیشه های افلاطون و ارسطو آشنا شد. بنابراین منبع اصلی رسوخ اندیشه های ارسطو «دیالکتیک قدیس جان دمشقی» بود. در همان دوره، اثر فلسفی دانشمند عرب غزالی "هدف فیلسوف" که عقاید نوافلاطونی را مدعی بود، به روسیه آمد. از میان فیلسوفان روسی، لازم است آثار ارمولای-اراسموس در مورد اهمیت کیهانی تثلیث مقدس را مشخص کنیم.

اولین مدارس محلی تحت ولادیمیر اول و یاروسلاو حکیم

دوره توسعه آموزش داخلی تحت شاهزادگان ولادیمیر و یاروسلاو حکیم اغلب به عنوان اولین دوره در کل تاریخ این شکل گیری شناخته می شود که تا حد زیادی با کلیساهای مسیحی مرتبط است.

در سال 988، در داستان سالهای گذشته: "و (ولادیمیر) کلیسایی به نام سنت باسیل بر تپه ای که بت پرون و دیگران در آنجا ایستاده بود و شاهزاده و مردم خدمات خود را انجام می دادند، قرار داد. در شهرهای دیگر شروع به برپایی کلیساها و تعیین کشیشان کردند و مردم را در همه شهرها و روستاها به غسل ​​تعمید می‌آوردند.او فرستاد تا بچه‌ها را از بهترین مردم جمع‌آوری کند و به آنها آموزش کتاب بدهد. زیرا آنها هنوز در ایمان ثابت نشده بودند و برای آنها گریه می کردند که گویی مرده اند.» (مشرکان مخالف بدعت های مسیحی بودند).

مورخ لهستانی یان دلوگوس (1415-1480) در مورد مدرسه کیف "آموزش کتاب" "ولادیمیر ... جوانان روسی را به مطالعه هنر جذب می کند، علاوه بر این، شامل استادانی است که از یونان درخواست می شود." برای ایجاد یک تاریخ سه جلدی از لهستان، دلوگوش از منابع لهستانی، چک، مجارستانی، آلمانی و تواریخ روسی قدیمی استفاده کرد. ظاهراً از وقایع نگاری که به دست ما نرسید ، او اخبار مربوط به تحصیل هنر (علوم) را در مدرسه کیف ولادیمیر دریافت کرد. طبق برآوردهای تقریبی، "مدرسه ولادیمیر" با گروهی متشکل از 300 دانش آموز در 49 سال (988-1037) توانست بیش از هزار دانش آموز تحصیل کرده را آماده کند. یاروسلاو حکیم از تعدادی از آنها برای توسعه آموزش در روسیه استفاده کرد.

معلمان قرن X-XIII به دلیل ناقص بودن روش های تدریس و کار انفرادی در کلاس ها با هر دانش آموز به صورت جداگانه نمی توانست با بیش از 6-8 دانش آموز برخورد کند. شاهزاده تعداد زیادی از کودکان را به مدرسه جذب کرد، بنابراین در ابتدا مجبور شد آنها را بین معلمان تقسیم کند. این تقسیم بندی دانش آموزان به گروه ها در آن زمان در مدارس اروپای غربی رایج بود. از اعمال بازمانده خوانندۀ مدارس پاریس قرون وسطی، مشخص است که تعداد دانش آموزان به ازای هر معلم از 6 تا 12 نفر بود، در مدارس صومعه کلونی - 6 نفر، در مدارس ابتدایی دخترانه در تیل. - 4-5 دانش آموز. هشت دانش آموز در مینیاتور جلوی "زندگی سرگیوس رادونژ" به تصویر کشیده شده اند، 5 دانش آموز در جلوی معلم در حکاکی جلو "ABC" 1637 توسط V. Burtsov نشسته اند.

در مورد این تعداد دانش آموز، نامه های پوست درخت غان دانش آموز معروف نووگورود قرن سیزدهم مشهود است. اونفیما یکی با دست خطی متفاوت از آنفیم (شماره 201)، از این رو V.L. یانین پیشنهاد کرد که این نامه متعلق به دوست مدرسه اونفیم است. شاگرد همکار اونفیم دانیلا بود که اونفیم برای او سلامی آماده کرد: "تعظیم از اونفیم برای دانیلا." شاید چهارمین نووگورودیان، ماتوی (دیپلم شماره 108) نیز نزد اونفیم که دستخطش بسیار شبیه به هم است درس خوانده است.

کاتبان روسی که در مدارس پیشرفته کار می کردند، از نسخه خود از ساختار موضوعات استفاده می کردند، که تا حدی تجربه مدارس بیزانسی و بلغاری را که آموزش عالی ارائه می کردند، در نظر می گرفتند.

اولین وقایع نگاری سوفیا از مدرسه در نووگورود: 1030. "در تابستان 6538. یاروسلاو ایده در چیود، و من پیروز شدم، و شهر یوریف را برپا کردم. و وقتی به نووگورود آمدم، 300 کودک را از بزرگان و کشیش ها، با یک کتاب به آنها آموزش دهید.»

مدرسه نووگورود که در سال 1030 توسط یاروسلاو حکیم تأسیس شد، دومین مؤسسه آموزش عالی در روسیه بود که فقط فرزندان بزرگان و روحانیون در آن آموزش می دیدند. نسخه ای وجود دارد که تواریخ در مورد فرزندان بزرگان کلیسا صحبت می کند که از طبقات پایین انتخاب شده اند، اما تا پایان قرن شانزدهم. فقط بزرگان اداری و نظامی شناخته شده اند. اصطلاح "پیر کلیسا" در قرن هفدهم ظاهر شد. گروه دانش آموزان مدرسه نوگورود متشکل از فرزندان روحانیون و اداره شهر بود. ترکیب اجتماعی دانش آموزان منعکس کننده ماهیت طبقاتی آموزش در آن زمان بود.

وظیفه اصلی مدرسه تربیت یک دستگاه اداری و کشیشان با ایمان جدید بود که فعالیت های آنها در یک مبارزه دشوار علیه سنت های قوی مذهب بت پرستی در میان نوگورودی ها و قبایل فینو-اوگریک که نووگورود را احاطه کرده بودند، انجام شد.

فعالیت های مدرسه یاروسلاو متکی به شبکه گسترده ای از مدارس برای سواد ابتدایی بود، همانطور که او نوشت، تعداد زیادی حروف پوست درخت غان که توسط باستان شناسان کشف شده بود، نشان می دهد، پلاک های مومی. بر اساس سواد گسترده، سواد نوگورود شکوفا شد. انجیل معروف اوسترومیر، توصیف دوبرینیا یدریکوویچ از قسطنطنیه و رساله ریاضی کریک در نووگورود نوشته شده است. «Izbornik 1073 Years»، مجموعه اولیه تواریخ، نسخه کوتاهی از «پراودا روسی» برای آیندگان حفظ شده است. انبارهای کتاب نوگورود به عنوان یکی از منابع اصلی "منایون بزرگ" - مجموعه ای از "همه کتاب هایی که در روسیه هستند"، شامل 12 جلد عظیم با حجم کل بیش از 27 هزار صفحه است.

در سال 6545. یاروسلاو شالوده شهر بزرگی را که اکنون دارای دروازه طلایی است، گذاشت، کلیسای سنت سوفیا، کلانشهر، و سپس کلیسای باکره مقدس بشارت در دروازه طلایی، سپس صومعه سنت جورج و سنت ایرنه... یاروسلاو قوانین کلیسا را ​​دوست داشت، کشیشان به خصوص راهبان بسیار علاقه مند بودند و نسبت به کتاب ها غیرت نشان می دادند و اغلب آنها را هم در شب و هم در روز می خواندند. و بسیاری از نویسندگان کتاب را جمع آوری کرد که از یونانی به اسلاوی ترجمه کردند. و کتابهای زیادی نوشتند که مؤمنان از آنها تعلیم الهی را فرا می گیرند و لذت می برند. همانطور که اتفاق می افتد که یکی زمین را شخم می زند، دیگری آن را می کارد، و دیگران آن را درو می کنند و می خورند که کمیاب نیست، اینجا هم همین طور است. بالاخره پدرش ولادیمیر زمین را شخم زد و نرم کرد، یعنی او را با غسل تعمید روشن کرد و ما با دریافت آموزش کتاب درو می کنیم.

از این گذشته، آموزش کتاب مزایای زیادی دارد. کتاب‌ها راه‌های توبه را به ما می‌آموزند و به ما می‌آموزند، زیرا در کلام کتاب، حکمت و پرهیز می‌یابیم. اینها رودخانه هایی هستند که کیهان را تغذیه می کنند، این ها منابع خرد هستند، در کتاب ها عمق بی اندازه ای وجود دارد ... ... یاروسلاو ... کتاب ها را دوست داشت و با کپی برداری از بسیاری از آنها، آنها را در کلیسای "کلیسا" قرار داد. سنت سوفیا که خودش آن را آفرید

اصلاحات آموزشی ولادیمیر و یاروسلاو مسیحیت را در سرزمین های روسیه آینده و همسایگان آن تشدید کرد، اما سنت های بت پرستانی چند صد ساله ریشه های عمیقی در مردم این کشور داشت.

به عنوان کاتبان حرفه ای نسخه های خطی اسلاوی جنوبی ، آنها خود را "گرامر" می نامیدند و معلمان - معلمان دوره کامل دستور زبان - نیز "گرامر" نامیده می شدند. امپراتور ژوستینیان در سال 534 برای دستور زبان نویسان برجسته پاداشی به میزان 70 سالیدی تعیین کرد و تعدادی امتیاز دیگر را به این معلمان اختصاص داد. دستور زبان در مدرسه کاخ کیف آموزش داده شد، پس از مرگ، با توجه به وضعیت آنها، آنها در کلیسای جامع به خاک سپرده شدند. بقایای دستور زبان به صومعه منتقل شد، جایی که لازار در آنجا راهبایی بود (ذکر شده در سال 1088).

کاربرد عملی دانش در صنایع دستی و ساخت و ساز

در کیوان روس، دانش و دستاوردهای فنی مختلف مورد استفاده در زندگی عملی انباشته شد و به طور فعال مورد استفاده قرار گرفت: شهرها، قلعه ها و قلعه ها برپا شد، فلز استخراج شد، ابزار و سلاح جعل شد، کشتی ها و ماشین ها ساخته شدند، پارچه ها و لباس ها تولید شد، چرم. و کفش ساخته شد. همه این شاخه‌های صنعت نیازمند دانش، مهارت‌ها و سازگاری‌های فنی گسترده‌ای بود. از X تا 20-30s. قرن XII اولین مرحله در توسعه صنایع دستی باستانی روسیه با فناوری نسبتاً بالا تولید از نظر قرون وسطی برجسته است. در این زمان، پایه های تولید روسیه باستان ایجاد شد. به طور خاص، متالورژی آهنی بر اساس فرآیند خام دمیدن تولید آهن از سنگ معدن باتلاق وجود داشت. متالورژی‌هایی که در مناطق روستایی زندگی می‌کردند، مقدار کافی آهن باکیفیت را به شهرها می‌رساندند که آهنگران شهر آن را به فولاد کربنی باکیفیت تبدیل می‌کردند. همچنین تولید چرم و خزدار، تولید کفش چرمی توسعه یافت. در کیوان روس، چندین نوع چرم با کیفیت بالا شناخته شده بود، مجموعه ای از پارچه های پشمی به طور گسترده ای ارائه شد. در تولید صنایع دستی، فن آوری های مختلفی از نجاری وجود داشت که ساخت پیچیده ترین ظروف تراش خورده از بیش از 20 نوع را ممکن می ساخت. محصولات جواهرسازان برای فرآوری فلزات غیر آهنی متنوع بود و تکنیک جواهرسازی در سطح فنی بالایی قرار داشت.

دوره دوم، که در پایان ثلث اول قرن دوازدهم آغاز شد، با گسترش شدید طیف محصولات و در عین حال، منطقی سازی قابل توجه تولید، که منجر به استانداردسازی محصولات و محصولات شد، مشخص شد. تخصص صنایع دستی تعداد تخصص ها در پایان قرن XII در برخی از شهرهای روسیه از 100 فراتر رفت. به عنوان مثال، در فلزکاری، به جای تیغه های فولادی چند لایه با کیفیت بالا، تیغه های ساده شده با لبه جوش داده شده ظاهر می شوند. در صنعت نساجی در پایان قرن XII - آغاز قرن سیزدهم. (همزمان با اروپای غربی) بافندگی افقی ظاهر می شود. بافندگان روسی با استفاده از روابط اقتصادی گسترده با کشورهای اروپای غربی، در نوسازی تولید بافندگی چندان از صنعتگران اروپایی عقب نماندند. بافندگان روسی در تولید پارچه های کتانی تخصص داشتند.

علاوه بر دستگاه‌های بافندگی در روسیه، از انواع دستگاه‌ها و ماشین‌های مکانیکی استفاده می‌شد که عمدتاً از چوب ساخته می‌شدند: دمنده‌ها، اهرم‌های بالابر، مته‌ها و یقه‌ها، تیزکن‌ها و آسیاب‌های دستی، دوک‌ها و قرقره‌ها، گاری‌های چرخدار و چرخ سفالگری، خرد کردن. و خمیر کاغذ، ماشین های تراش، پرتاب کننده های سنگ، قوچ های ضربی، کمان های کراس و خیلی چیزهای دیگر.

بنابراین، از طریق ادبیات ترجمه شده در کیوان روس، ایده های علمی جهان اطراف گسترش یافت، بسیاری از افراد باسواد و تحصیل کرده (به طور کلی) وجود داشتند، مدارس مشغول به کار بودند. تکنیک ساخت معابد و سایر سازه ها، استحکامات نظامی در حال توسعه بود (در اینجا لازم بود با محاسبات دقیق عمل کنیم، مکانیک را بدانیم). تولید صنایع دستی در روسیه از نظر تنوع عملیات تکنولوژیکی، در توسعه و تجهیز ابزار، از نظر تخصصی، در حد تولید صنایع دستی در اروپای غربی و شرق بود. با این حال، مدارس علمی ایجاد نشد، توسعه دانش ماهیت منحصراً عملی داشت.

از ربع دوم قرن سیزدهم. توسعه سرزمین روسیه با یک ضربه قدرتمند از شرق، از سوی امپراتوری مغول، و ایجاد وابستگی رعیت روسیه به گروه ترکان طلایی متوقف شد. حمله باتو صدمات وحشتناکی به شهرهای روسیه - مراکز پیشرفت و دانش - وارد کرد. از جمله پیامدهای غم انگیز این واقعیت بود که توسعه صنایع دستی روسیه متوقف شد و با این حال در حال بهبود بود. برای بیش از یک قرن، برخی از انواع صنایع دستی (جواهرات، شیشه)، فنون و مهارت‌ها (فیلگر، دانه، مینای کلوزونی) از بین رفت. بناهای تاریخی معماری روسیه تخریب شد. برای نیم قرن، ساخت و ساز شهر سنگی متوقف شد. بسیاری از آثار مکتوب از بین رفت. همانطور که N.M نوشته است کرمزین: "سایه بربریت که افق روسیه را تاریک می کند، اروپا را در همان زمان از ما پنهان کرد ... اختراع قطب نما باعث گسترش ناوبری و تجارت شد؛ صنعتگران، هنرمندان، دانشمندان توسط دولت تشویق شدند؛ دانشگاه ها برای علوم عالی. برخاست... اشراف قبلاً از دزدی خجالت می‌کشیدند... من یاد گرفتم اروپا ما نیستیم: اما به خاطر این واقعیت است که در این 250 سال تغییر کرده است و ما همان‌طور که بودیم ماندیم.»

وضعیت در سرزمین های روسیه در نیمه دوم قرن چهاردهم شروع به تغییر کرد، به ویژه، سطح توسعه تولید پیش از مغول به دست آمد. پیش نیازهای این نوع رونق تولید، بدون شک، افزایش و تقویت مواضع مسکو در روند اتحاد، تاکتیک های ایوان کالیتا و پسرانش برای "جلوگیری از درگیری" با گروه هورد بود. نماد تجدید حیات، ساخت کرملین با سنگ سفید در مسکو در زمان سلطنت دیمیتری دونسکوی بود.

نتیجه گیری

نقش تاریخی بیزانس در سرنوشت اروپا، کیوان روس، بسیار زیاد است، اهمیت فرهنگ آن در توسعه تمدن جهانی ماندگار و البته مثمر ثمر است.

هنر بیزانس بسیار مهم بود. هنر بیزانسی با استفاده گسترده از میراث باستانی به عنوان مخزن بسیاری از تصاویر و انگیزه های آن عمل کرد و آنها را به مردمان دیگر منتقل کرد. اهمیت هنر بیزانس به ویژه برای کشورهایی که مانند بیزانس به مذهب ارتدکس (بلغارستان، روسیه باستان) پایبند بودند و پیوسته پیوندهای فرهنگی پر جنب و جوشی با قسطنطنیه (دربارهای امپراتوری و ایلخانی) داشتند، بسیار زیاد بود.

در تاریخ فرهنگ جهانی، بیزانس اولین امپراتوری مسیحی، یک دولت ارتدکس است که عصر قرون وسطی اروپا را باز می کند.

باستانی ترین دولت قرون وسطایی بادوام، بیزانس برای قرن ها - قدرتمندترین کشور در جهان مسیحی، مرکز یک تمدن چند وجهی و برجسته.

منابع از

1.ایسترین V.A. پیدایش و توسعه نویسندگی، 2010

.Rozov N.N. کتاب های روسیه باستان 9-14 قرن، 1977

.فلورا بی.ن. ظهور نوشتار اسلاوی. شرایط تاریخی توسعه آن // مقالاتی در مورد تاریخ فرهنگ اسلاوها. RAS. موسسه مطالعات اسلاو و بالکان. م.، 1996

.Udaltsova Z. V. فرهنگ بیزانسی م.، 1988.

.# "توجیه کردن">. Arsentieva A.V.، Mikhailova S.Yu. تاریخ علم: کتاب درسی. چبوکساری، ویرایش. دانشگاه چوواش. 2003.

.دیاتچین N.I. تاریخچه توسعه فناوری. M .: Phoenix, 2001, 320 p.

.پوزیرف N.M. تاریخچه مختصر علم و فناوری. کتاب درسی. کمک هزینه Tver، دانشگاه Tver 2003-2004.

.# "توجیه کردن">. # "توجیه کردن">. http://www.portal-slovo.ru/impressionism/39140.php - پورتال آموزشی

آثار مشابه در مورد - گسترش سنت های معنوی یونانی- بیزانسی در روسیه. زندگی مقدسین و مقدمه ای بر دانش باستانی

متعلق به هند و اروپایی ها است. خانواده زبان ها، لبه هایی که در قلمرو جنوب شرقی تشکیل شده اند. اروپا (یا به گفته سایر t. Sp.، M. Asia) در نتیجه فرآیندهای قومی تقریباً. هزاره ششم و پنجم قبل از میلاد در میان هند و اروپاییان جایگاه ویژه ای دارد. زبان ها، از تاریخ مکتوب G. i. بیش از 3.5 هزار سال قدمت دارد (از قرن 15 تا 14 قبل از میلاد) و پدیده ای منحصر به فرد است که امکان ردیابی توسعه مداوم سنت های زبانی و فرهنگی آن را فراهم می کند. این شرایط به حفظ ثبات G. Ya کمک کرد، To-ry بر اروپای اصلی تأثیر گذاشت. زبان ها، به ویژه در اسلاوی، و همچنین در زبان های مسیح. شرق. یونانی زبان اصلی مسیح است. متن ها

تاریخچه G. i.

به طور معمول به 3 دوره اصلی تقسیم می شود: پیش یونانی. زبان، یونان باستان زبان یونان باستان، زبان قرون وسطی. بیزانس که گاهی یونانی میانه و یونانی جدید نامیده می شود. زبان مدرن یونان.

در این دوره بندی، تقسیم کسری زیر را می توان پیشنهاد کرد: 1) یونانی اولیه. زبان III - ser. هزاره دوم قبل از میلاد؛ 2) یونان باستان. زبان: یونان Mycenaean (تجارت Mycenaean Koine) - قرون XV-XII. قبل از میلاد، دوره پرپولیس (بازسازی) - قرن XI-IX. قبل از میلاد، پولیس عتیقه یونان (دولت چند دیالکتیکی) - هشتم - اواخر. قرن چهارم قبل از میلاد، "اسکندری" کوئین (سقوط گویش های باستانی) - قرون III-I. قبل از میلاد مسیح؛ 3) G. i. هلنیستی-رم. دوره (مخالفت با زبان ادبی و گفتار محاوره ای چند متغیره) - قرن I-IV. به گفته ر.خ. 4) قرون وسطی G. i. 5) زبان بیزانس پنجم - سر. قرن پانزدهم؛ 6) زبان عصر یوغ عثمانی - باطل. XV - اوایل. قرن هجدهم؛ 7) یونانی جدید. زبان از قرن 18

از منظر زبان شناختی، با در نظر گرفتن ویژگی های توسعه و رابطه 2 شکل کاربردی زبان (روشنی و محاوره ای)، لبه ها نقش مهمی در توسعه GI ایفا کردند، دوره بندی تاریخ آن بر اساس تخصیص 3 مجموعه زبان: یونان باستان. زبان (در گفتار شفاهی تا قرن 4-3 قبل از میلاد)، حاوی گویش های قلمرو و همچنین ادبی پردازش شده؛ کوئین هلنیستی، که در زمان اسکندر مقدونی و جانشینان او شکل گرفت و در اوایل هزاره اول پس از میلاد به یونانی جدید تبدیل شد. در واقع یونانی جدید زبان به شکل دوگانه پس از قرن دهم. به گفته R. K. به این ترتیب، زبان بیزانسی یا یونانی میانه که از نظر ساختار دستوری با مجتمع های زبانی فوق تفاوت داشت، وجود نداشت.

جدایی G. i. در یونانی باستان، میانی و جدید. در درجه اول اهمیت تاریخی و سیاسی دارد و نه تاریخی و زبانی (Beletskiy A.A. مشکلات زبان یونانی دوران بیزانس // فرهنگ عتیقه و علم مدرن. M., 1985. S. 189-193). از منظر تاریخ زبانی خاص، وضعیت خاص G. Ya. که مشابه آن در زبان های دیگر وجود نداشت، توسعه آن به بیزانس است. دورانی که علاوه بر متون حفظ شده و تازه ایجاد شده در یونان باستان. زبان در آن از نزدیک در هم تنیده و به طور مستقیم در مجاورت یک متن ویژگی های یونان باستان. دوره (از اشکال و واژگان هومری گرفته تا انواع G. i. قرن های اول مطابق با R. Kh.) و ویژگی های جدید، to-rye حتی قبل از R. Kh شروع به شکل گیری کرد و به سیستمی در یونان جدید تبدیل شد. . زبان

ظهور G. i.

شاخه یونانی. لهجه‌های اولیه (یونانی) از بقیه هندواروپایی‌ها. به حدود هزاره سوم قبل از میلاد اشاره دارد. قبایل در شبه جزیره بالکان ظاهر شدند که ظاهراً در 2 جهت گسترش یافتند. در جنوب، شبه جزیره بالکان و جزایر مجاور، جایی که غیرهندواروپایی ها برای مدت طولانی در آن زندگی می کردند. و هند و اروپایی. قبایل ساکن آخایی ها، قبایل بعدی از شمال آمدند که تحت نام "دوریان" متحد شدند. تمدن بسیار توسعه یافته در جزیره کرت در پایه غیرهندواروپایی ها بود. "حرف B")، سازمان سیاسی، مبانی صنایع دستی و هنر.

فرهنگ میسنی یا کرت میسنی در قرون XIII-XI توسعه یافته است. ایالت آخایی قبل از میلاد مسیح. متون کرتی-میکنایی بر روی لوح‌های گلی خط‌دار (نوشته «خطی») دلیلی برای در نظر گرفتن این زمان به عنوان آغاز تاریخ G. i.

شکل گیری لهجه های یونانی

در پایان. هزاره دوم قبل از میلاد، مهاجرت قبایلی در اروپا و شمال بالکان رخ داد. برخی از قبایل ساکن شمال بالکان به سمت جنوب هجوم آوردند. از جمله دوریان ها بودند که در سطح پایین تری از پیشرفت فرهنگی نسبت به آخایی ها قرار داشتند. در نتیجه تهاجم دوریان و احتمالاً برخی بلایای طبیعی، فرهنگ آخایی تقریباً به طور کامل از بین رفت. در قرن XII-IX. قبل از میلاد در شرق، یونانی. جهان لهجه های ایونیایی سواحل آسیای صغیر، بخش هایی از جزایر مجمع الجزایر دریای اژه و آتیکا را توسعه داد. گویش آتیکا به زودی به عنوان یک گویش مستقل پدیدار شد. مرکزی و تا حدودی شرقی. قبایل حامل گویش های بادی (جزیره لسبوس، سواحل مجاور M. آسیا، و همچنین تسالی، بوئوتیا در بالکان) بودند. گروه جداگانه ای از گویش های دوری پلوپونز و گویش های شمال غربی نزدیک به آنها تشکیل شده بود. بخش هایی از هلاس همه این گویش ها نقش مهمی در شکل گیری زبان یونانی داشتند. ادبیات.

دوره های باستانی و کلاسیک

در قرن هشتم. قبل از میلاد در بخش مرکزی توسعه یافته ترین سواحل آسیای صغیر، ساکنان عمدتا توسط Ionians، پایه های روشن. زبان یونانی شکل گرفت. حماسه غیر فولکلور آثار اصلی آن منظومه های حماسی ایلیاد و ادیسه است که تألیف آنها از دوران باستان به هومر نسبت داده شده است. این آثار مرزی بین فولکلور و ادبیات نویسنده است، بنابراین، قرن هشتم. قبل از میلاد را زمان آغاز یونانی می دانند. روشن توسعه سریع اقتصادی و فرهنگی باعث نیاز به نوشتن شد و از سامی ها به عاریت گرفته شد. مردم در قرون VII-VI. قبل از میلاد در ارتباط با توسعه یونانی. ادبیات کلاسیک، تمایز ژانر-گویش یونانی شکل گرفت. ادبیات.

ظهور آتن در نتیجه ی یونان-پارسی ها. جنگ ها (500-449 قبل از میلاد) موجب افزایش اعتبار گویش آتیک شد. این نیز با شکوفایی خلاقیت کلامی در آتن، ظهور مکاتب فلسفی، ظهور خطابه تسهیل شد. در قرون V-IV. زبان BC روشن شد. آثار به درجه بالایی از پردازش سبک دست یافتند، با وجود اهمیت گویش آتیک برای زبان ادبیات، لیتاهای ایونی معنای خود را از دست ندادند. اشکال، که به تدریج منجر به ایجاد نسخه مشترک آتیک-یونی این زبان - کوئینه (از یونانی κοινὴ διάλεκτος - زبان رایج) در محاوره و روشن شد. تشکیل می دهد.

دوره هلنیستی و رومی

از آخر. قرن چهارم قبل از میلاد، در دوران هلنیستی (به یونان باستان مراجعه کنید)، در مورد ایالت G. i. و توسعه بیشتر آن تا حد زیادی تحت تأثیر تغییر در رابطه بین گفتار نوشتاری و شفاهی قرار گرفت. اگر زندگی پولیس مستلزم توسعه گفتار شفاهی بود، پس تماس های سیاسی و فرهنگی در قلمرو وسیع امپراتوری اسکندر مقدونی و جانشینان او بدون گسترش دامنه زبان نوشتاری انجام نمی شد، این روند مستلزم تجدید ساختار آموزش و پرورش بود. و تغییر در ادبیات ژانرها از این زمان به بعد، گفتار شفاهی و نوشتاری روشن شد. زبان در جهت مخالف توسعه یافت. در گفتار شفاهی، گونه های محلی متعددی ظاهر شد، اشکال گویش ها مخلوط شد و شکل محاوره ای متوسط ​​خاصی ایجاد شد که در کل فضای یونانی قابل درک بود. جهان. این نوع یونانی باستان است. زبان در یونانی علم نام "اسکندری (s) koine" را دریافت کرد، در روسی - "koine". در نوشته روشن. در زبان نثر، حفاظت آگاهانه از هنجار کلاسیک آتیک قرن 5-4 وجود داشت. قبل از میلاد و نسخه یونی-آتتیک از lit. باطل زبان IV-III قرن. قبل از میلاد، که بر تاریخ بیشتر G. i.

در قرن دوم. یونانی قبل از میلاد ایالت ها تحت حاکمیت روم قرار گرفتند. رم فرهنگ تحت یونان قوی توسعه یافته است. با این حال، یونانیان تأثیر لات را تجربه کردند. زبان، توری به دولت تبدیل شد. زبان هلاس (از آن زمان بخشی از امپراتوری روم). قرون 1-4 به گفته ر.خ به عنوان دوره ای رومی یا هلنی-رومی در توسعه یونانی تعریف شده است. فرهنگ. واکنش به رومی سازی یونانی ها. سیاست "احیای" یونان بود. نفوذ در قرن دوم به گفته R. K. ، در درجه اول در مورد سرنوشت زبان منعکس شده است: هنجار روشن. زبان دوباره به زبان نثر آتیک قرن 5-4 تبدیل شد. قبل از میلاد این یک روند باستانی در تاریخ G. i. نام "آتیسم" را دریافت کرد. آتیسیست ها مانع نفوذ نور شدند. زبان واژگان جدید، اشکال دستوری غیر کلاسیک، اشکال ترمیم شده که منسوخ شده بودند - همه اینها کمک زیادی به این واقعیت کرد که گفتار شفاهی و ادبیات نوشتاری. زبان بیشتر در اشکال استفاده متفاوت شد. این وضعیت مشخصه کل تاریخ G. i. تا به امروز ایالت ها.

دوره بیزانس

تاریخ سیاسی بیزانس به طور مشروط از سال 330 بعد از میلاد - تأسیس پایتخت جدید امپراتوری روم (رومی) - فیلد K (به امپراتوری بیزانس مراجعه کنید) آغاز می شود. ویژگی وضعیت زبانی در بیزانس، حفظ در گفتار نوشتاری، ابتدا به طور انحصاری، و سپس، تا حدی کمتر، هنجارهای روشن بود. زبان دوره آتیک یا هلنیستی روشن. کوینه همراه با این فرم روشن. زبان به توسعه زبان گفتاری (اساس زبان یونانی جدید) ادامه داد، که به سختی حوزه های بالاتر ارتباطات زبانی را فتح کرد. تفاوت فزاینده زبان نوشتاری و گفتاری مشخصه تقریباً کل دوره هزار ساله بیزانس است.

پس از فتح یونانیان. سرزمین های قرن پانزدهم. مقامات عثمانی فقط حداقل از یونانی ها حمایت کردند. فرهنگ لازم برای پیوندهای فرهنگی و سیاسی با اروپا. در این زمان، برای جمعیت یونانی زبان امپراتوری عثمانی، فرهنگ باستان و یونان باستان. زبان تجسم روح ملی شد، مطالعه و تبلیغ آنها همچنان اساس آموزش بود. گرایش باستانی مشابهی پس از آزادی یونانیان از تورها حاکم شد. یوغ در سال 1821 و برای بیش از یک قرن ادامه یافت.

تقسیم لهجه ای زبان یونان باستان و زبان ادبیات

گویش های دوره کلاسیک

جی. آی. دوران باستان و کلاسیک (قرن های هشتم تا چهارم قبل از میلاد) چند گویش بود. به موازات توسعه pl. از گویش های سرزمینی، اشکال عمومی تر، هرچند محلی، زبان شکل گرفت - کوئینه گویش. آنها حداقل 2 گزینه داشتند: محاوره ای و روزمره و به یک درجه یا درجات سبکی پردازش شده، در زبان تجاری (ویژگی های آن در کتیبه ها منعکس شده است) و به زبان روشن استفاده می شود. آثاری که به تدریج سنت خاصی ایجاد شد: روشنایی معین. این ژانر باید با نوع خاصی از گویش لیتاس مطابقت داشته باشد. کوینه

در دوره کلاسیک (قرن 5-4 قبل از میلاد)، Dorian Koine در پلوپونز و Veliko در مناطق مختلف جهان چند قطبی و چند لایه هلنی شکل گرفت. یونان، کوئین بادی در Cf. یونان، کوئین یونی در مناطق آسیای صغیر. نقش اصلی در این زمان توسط Attic Koine ایفا می شد. کوئینه لهجه ای عمدتاً در ویژگی های آوایی متفاوت بود. تفاوت گرامری زیادی (به صورت پایانی) وجود نداشت.

دوریان کوئین

لهجه های شمال غربی بالکان، بیشتر پلوپونز و ول. یونان توسط pl. ویژگی های آوایی و دستوری در یک گروه ترکیب می شوند که معمولاً دوریان نامیده می شود. این گویش‌ها ویژگی‌های باستانی G.i را حفظ کردند، بنابراین این گویش‌ها اشکال دوریان یونانی بودند. کلمات اغلب در کنار هم قرار دادن زبان هند و اروپایی استفاده می شوند. زبان ها. درباره دوریان لیت koine را می توان با زبان افسران قضاوت کرد. مثلاً کتیبه ها و آثار شاعران. آلکمانا از اسپارت (قرن هفتم قبل از میلاد). نمونه هایی از استفاده از گویش دوری در مسیح. روشنایی اندک هستند (Sinesiy Kirensky، قرن پنجم).

کوئین بادی

گروه گویش های بادی با تعبیری وسیع از این اصطلاح شامل 3 sev. گویش (تسالیایی، بوئوتی و آسیای صغیر، یا لزبین) و 2 جنوبی (آرکادی در پلوپونز و قبرسی). اما دومی معمولاً در گروه آرکادو-قبرس برجسته می شود. روشن شد شکل لهجه‌های بادی را از کتیبه‌ها و آثار شاعران لزبین آلکائوس و سافو می‌دانیم. در مسیح. ادبیات، این گویش نشان داده نمی شود.

کوئین ایونی

لهجه های این گویش در سواحل M. آسیا و در جزایر (خیوس، ساموس، پاروس، اوبویا، و غیره)، در شهرهای جنوب گسترده بود. ایتالیا و منطقه دریای سیاه. گویش آتیک که در اوایل از آن جدا شده بود نیز به گویش های ایونی تعلق دارد. اشکال پردازش سبک گویش های ایونی از آثار حماسی و غنایی (اشعار میمنرم)، کتیبه ها و تاریخ هرودوت شناخته شده است. پژواک گویش یونی عمدتاً در آثار بیزانسی ها یافت می شود. مورخان در نتیجه تقلید آنها از هرودوت.

گویش آتیک و آتیک

گویش آتیک یک گویش متمایز اولیه از گروه ایونی است. با توجه به موقعیت پیشرو آتن، شهر اصلی آتیکا، در تاریخ سیاسی و فرهنگی هللاس روشن شد. گونه ای از گویش آتیک در دوره کلاسیک (قرن V-IV قبل از میلاد) نقش یونانی رایج را بازی می کرد. زبان (koine) در حوزه های عالی ارتباط (مذهب، هنر، علم، دادگاه، ارتش). قبلاً از قرن III. قبل از میلاد در اسکندریه، که به مرکز فرهنگ هلنیستی تبدیل شد، آثار نویسندگان آتیک دوره کلاسیک به عنوان متعارف، واژگان و دستور زبان قرن 5-4 در نظر گرفته شد. قبل از میلاد به عنوان هنجارهای روشن توصیه می شد. زبان این جهت را «آتیسیسم» نامیدند. قبل از شروع. قرن XX آن را اساس یونانی اعلام کردند. فرهنگ زبانی، که به پایداری روشن کمک کرد. جی. آی.

در تاریخ گویش آتیک، 3 دوره به طور مشروط متمایز می شود: آتیک قدیم (VI - اوایل قرن پنجم قبل از میلاد)، کلاسیک (قرن V-IV قبل از میلاد)، آتیک جدید (از پایان قرن چهارم قبل از میلاد). X.). گویش آتلانتیک جدید منعکس کننده ویژگی های توسعه کلی G. I .: یک فرآیند فعال تراز کردن انحراف و صرف طبق اصل قیاس و غیره توزیع واژگان یونی و مدل های کلمه سازی. این فرآیندها با شکل گیری نسخه رایج زبان - کوئین هلنیستی (اسکندری) همراه بود. در این گویش G. i. خدمت کردن قرن سوم. پس از میلاد در اسکندریه از عبری ترجمه شد. زبان کتاب OT (رجوع کنید به Art. Septuagint)، که ابتدا پایه یونانی-یهودی و سپس مسیح اولیه را گذاشت. روشن

کوئین یونانی دوره هلنیستی (قرن سوم قبل از میلاد - قرن چهارم پس از میلاد). تغییرات عمده زبان

آواشناسی

در سیستم آواز، تفاوت در طول واکه و مختصر به تدریج ناپدید شد، در قرون II-III. به گفته R. K. این منجر به تغییر در نوع استرس - موسیقیایی به پویا شد. سیستم پیچیده دیفتونگ ها از قرن پنجم شروع به ساده شدن کرد. قبل از میلاد، زمانی که دوفتونگ ου یکنواخت شد. تاشو (involution) یونانی. آواز به این واقعیت منجر شد که مصوت های ι و η و در برخی مناطق نیز υ در تلفظ [i] (ایتاکیسم یا آیوتاسیسم) منطبق هستند. تا قرن 1. قبل از میلاد به طور کامل از حرف iota در دوفتوننگ با 1 مصوت بلند ناپدید شد. بعداً توسط آتیکیست ها به عنوان یک یون منسوب و سپس توسط بیزانس معرفی شد. دستور زبان - مانند اشتراک آیوتا.

در سیستم همخوانی، تلفظ صامت دوتایی ζ در [z] ساده شد و تقابل s / z به تدریج شکل گرفت. ف، χ، θ آسپیره شده به اصطکاکی های بی صدا منتقل می شوند. صدادار β، γ، δ - به اصطکاک های صدادار. ویژگی‌های آوایی گویش آتیک همسطح شد، اشکال یونی تثبیت شد: -γν-> -ν-، -ρρ-> -ρσ-، -ττ-> -σσ-؛ یک سری جدید از انسدادها (آلوفون بینی یا غیر بینی) تشکیل شد. انسدادهای پالاتالیزه ظاهر شدند (آنها به طور خاص در نامه مشخص نشده بودند). در دوره‌های بعد یک آفریکا وجود داشت. در حوزه آوایی نحوی، صفت ν در آخر کلمه رایج شده است; Elysia و Krasis به ندرت مورد استفاده قرار گرفتند.

در مورفولوژی، در سیستم نام، زیرگونه‌ها در انحراف -α قرار گرفتند، انحراف II Attic ناپدید شد، بیشترین تغییرات بر انحراف atematic تأثیر گذاشت. ناهنجاری‌های آن یا با مترادف‌ها جایگزین شدند یا بر اساس رایج‌ترین انواع اشتقاق تغییر کردند. آلودگی نزول III از یک طرف و I و II از طرف دیگر وجود داشت. مصداق آوازی جای خود را به اسمی داد و اگر از آن استفاده می شد، بدون الفاظ ὦ. عدد دوتایی ناپدید شد، مورد داتیو به تدریج حذف شد. در نتیجه تجزیه پایان ها به نفع مبانی، به تدریج یونانی. انحراف با توجه به انواع ساقه ها با توجه به جنسیت دستوری (نر، ماده و انحراف میانی) به انحراف تبدیل شد. درجات اشتباه مقایسه با نوع منظم برابر شد، نوع ترکیبی درجه فوق العاده صفت ها با درجه فوق العاده تشکیل شده از مقایسه با اضافه شدن مقاله جایگزین شد. صفت ها به 2 نوع تقسیم شدند: -ος، -α، -ον و -υς، - (ε) ια، -υ. عدد "یک" به حرف نامعین تبدیل شد. استفاده از ضمیر بازتابی سوم شخص در اول و دوم شخص شروع شد.

در نظام فعل، شیوه های بیان هر دو دسته افعال و صورت های فردی تغییر کرده است. در همان زمان، تمایلات تحلیلی برای بیان واضح تر معنای پیچیده شکل فعل در حال رشد بود. گرایش به شکل گیری اشکال با قیاس تشدید شده است. اشکال نوع «من بیننده هستم» به نظر می‌رسید که مخالفت زمان حال طولانی و بی‌پایان را به موازات گذشته طولانی و بی‌پایان بیان کند. پایان های I و II آئوریست ها، ناقص و آئوریست I، شکل های افعال در -αω و -εω مخلوط شدند. افعالی که به -οω ختم می‌شوند، تبدیل به افعالی شده‌اند که به -ωνω ختم می‌شوند. استفاده از دستور وصفی برای شخص اول و سوم آغاز شد. پایان شخص دوم امر حال یکپارچه شد. زمان و آئوریست.

در حوزه نحو، تمایل به بیان معانی موردی مختلف با استفاده از حروف اضافه وجود داشته است. عبارات مطلق (مستقل) مصدر و مشارکتی به تدریج ناپدید شدند. کاهش تنوع موارد با حروف اضافه. روند شکل گیری فرم های تحلیلی با بهانه تشدید شد، تا چاودار جایگزین جمع شد. مورد.

در واژه سازی کوئین، تغییر انواع صورت گرفت. بنابراین، در زبان NT و پاپیروس، کلمات جدید زیادی در -ισκος، -ισκη وجود داشت، تعداد زیادی کلمه برای همسران ظاهر شد. نوع روی -η. انشاء به ویژه در کوئینه که کلمات زیادی را در عهد جدید و زبان‌های بعدی به دست می‌دهد فشرده شد، کپی کردن آنها واژگان جلال را افزایش داد. زبان ها. در روشن. فرم های کوئین عمدتاً واژگان دوره کلاسیک را حفظ کردند.

Koine Septuagint و NZ

از زبانی t. Sp. ویژگی G. i. OT شامل این واقعیت است که انطباق با زبان یک سیستم کاملاً متفاوت است و در عین حال تصویری از ناپایداری زبان گفتار است که سامی گرایی های دستوری و واژگانی را منعکس می کند. زبان OT دقیق ترین بیان ماهیت یونانی است. کوینه پایداری و چند متغیری نیز از ویژگی های مشخصه G.I هستند. NZ، to-ry را می توان به عنوان یک پدیده پیچیده تعریف کرد که نشان دهنده زمان متفاوت ایجاد بخش هایی از قانون و تأثیر یونانی است. لهجه ها و زبان های همسایه، در درجه اول آرامی و عبری. اگرچه در NT یک زبان گفتاری با ویژگی ها و تمایلات توسعه خود وجود دارد، G. i. NZ را نمی توان بازتابی از زبان بومی در نظر گرفت. متون NZ از نظر سبک متفاوت هستند: موعظه ها، داستان ها، تمثیل ها، پیام ها و غیره، آنها از بسیاری استفاده می کنند. ابزارهای بلاغی ذاتی در روشنایی دقیقاً توسعه یافته. زبان زبان NZ در تاریخ G. i. به عنوان یک شکل مستقل از روشن درک می شود. زبانی مشابه زبان هومر.

کوئینه زبان مسیح باقی ماند. روشن تا اواسط قرن دوم از آن زمان به بعد، مسیح. نویسندگان عموماً به نسخه‌هایی از زبان «یادگرفته‌شده» روی می‌آورند، اما آثاری مانند پاتریکن‌ها، داستان‌های روح‌انگیز، زندگی معینی از قدیسان و غیره به نوشتن به زبان کوینه ادامه دادند. بر اساس Koine VZ و NZ و بیشتر به اشکال کلاسیک G. i. تا قرن IV-V. زبان مسیح شکل گرفت. خدمات، to-ry اساس ثبات G. شد. چه در قرون وسطی و چه در دوره جدید تاریخ، و تاری تا کنون استفاده می شود. زمان بدون تغییر بر خلاف کاتولیک. غرب، جایی که لات. زبان عبادت برای عموم مردم برای ارتدکس ها غیرقابل دسترس بود. متون مذهبی یونانی همیشه حداقل تا حدی قابل فهم باقی مانده اند.

قرون وسطی G. i. (قرن IV یا VI-XV).

در ساختار زبان در این زمان، همه آن فرآیندها در جریان بود که آغاز آن در دوران هلنیستی بود. تصور دوره بندی آنها به دلیل تعداد ناکافی منابع سازگار در زمان دشوار است.

در آواشناسی، فرآیندهای ایتاکیسم ادامه یافت (تقریباً در همه جا η، ι، οι به صورت [i] تلفظ می‌شوند)، باریک شدن مصوت (ر.ک.). عدم تشبیه صامت های بی صدا (νύξ و شب - شب)، ساده سازی گروه های همخوان، ناپایداری -ν نهایی. در ریخت شناسی، انحرافات متحد و کاهش یافتند: ایجاد پارادایم هایی با پایان های 2 و 3 موردی، ناپدید شدن تدریجی حالت داده ای. گرایش به "فروپاشی" سیستم شاخه ای از اشکال زمان کلاسیک بر سیستم فعل غالب بود: اختیاری و مصدر ناپدید شدند، استفاده از ملتحمه کاهش یافت، افزایش نامنظم شد، انحراف ذرات از بین رفت، وجود داشت. هیچ تفاوتی در سیستم صرف افعال استمراری در ناقص وجود ندارد، فعل "بودن" پایان های رسانه ای واضح را به دست آورد و غیره.

در قرون IV-VII. سیستم آموزشی مانند گذشته به سمت فرهنگ باستانی از جمله G. i. دوران عتیقه همانطور که در هلای باستان، آموزش دستور زبان مبتنی بر مطالعه اشعار هومر بود، زیرا دستور زبان به عنوان توانایی خواندن و تفسیر نویسندگان باستان شناخته می شد. به عنوان مثال از زبان هومر، انحرافات و صرف، املا، متریک و سبک شناسی مورد مطالعه قرار گرفت. کتاب درسی اصلی دستور زبان دیونیسیوس تراکیه (قرن دوم قبل از میلاد) بود، بعداً آنها شروع به خواندن کتابهای OT (به ویژه Psalter) و NT کردند. برنامه درسی مدرسه همچنین شامل تراژدی های آیسخولوس، سوفوکل و اوریپید، آثار هزیود، پیندار، اریستوفان، مورخان و سخنوران بود. یونان باستان. این زبان نه تنها در نوشتار، بلکه در قالب شفاهی نیز به کار خود ادامه داد، همانطور که در سخنرانی ها و موعظه ها، که در آن زمان وجود داشت و برای مؤمنان قابل درک بود، گواه است. بنابراین، وضعیت زبانی این دوره توسط دیگلوسیا - واگرایی گفتاری و ادبی - تعیین شد. زبان زبان دوم قرن های گذشته بود که عمدتاً توسط آتیکیست ها ایجاد شد و در نوشته های پدران کلیسا قانونی شد. او به تدریج اهل کتاب شد، یعنی عمدتاً در نوشتن ادبی شد. با این حال، گردآوری خطبه ها بر آن گواه بر ارتباط ارگانیک هنوز موجود بین گفتار نوشتاری و شفاهی در نور است. و گزینه های محاوره ای جی. آی. دوران باستان (یونان باستان) در شرایط مختلف تاریخی و فرهنگی، اما در کام گویشوران این زبان و در شرایط تداوم سنت زبانی و فرهنگی، کارکرد دارد.

تغییرات سیاسی و فرهنگی در بیزانس در میانه. قرن هفتم (کاهش شدید قلمرو، از دست دادن بسیاری از مناطق غیر زبان، افول فرهنگ و آموزش) به طور مستقیم بر وضعیت زبانی تأثیر گذاشت. زبان ادبیات هنوز سنت بود. روشن شد G. I. ، که از آن بیشتر و بیشتر هم در واژگان و هم در اشکال دستوری محاوره دور می شود. خیزش اقتصادی و فرهنگی قرن 9-11 مستلزم کاشت یونان باستان بود. زبان در اشکال کلاسیک آن و بالاتر از همه گویش آتیک. تا قرن X روشن شد که اگرچه در اصل یونان باستان. زبان در قرون گذشته روشن باقی ماند. زبان، عناصر زبان گفتاری بومی به طور فعال به آن هجوم آوردند که می توان آن را یونانی مدرن نامید. عذرخواهان «گ» سعی کردند از این امر جلوگیری کنند. دوران عتیقه چنین نویسندگانی به عنوان الگوی آثار خود، اشکال مختلفی از یونان باستان را انتخاب کردند. زبان از آثار در محدوده زمانی از هرودوت (قرن پنجم قبل از میلاد) تا لوسیان (قرن دوم پس از میلاد).

در قرن X. سیمئون متافراست دست به «تصفیه» زبانی ادبیات هاگیوگرافیک زد و زبان نسخه های اصلی را در جهت نزدیک کردن آن به یونانی باستان دستخوش ویرایش قرار داد و گویی کلمات و عبارات رایج را به یونانی باستان ترجمه می کرد. زبان روش «ترجمه» (μετάφρασις، از این رو نام مستعار متافراست) آثار نوشته شده به زبان عامیانه به یونانی باستان. این زبان بعدها مورد استفاده قرار گرفت. با این حال، موارد شناخته شده ای از نقل قول مخالف وجود دارد، که به عنوان مثال، آثار تاریخی آنا کامنا و نیکیتا کنیاتس در معرض آن قرار گرفتند. بنابراین، در این مرحله، کتاب و زبان‌های گفتاری تا حدی به زبان‌های مختلف تبدیل شدند، نیاز به ترجمه داشتند، اگرچه سنت‌های زبانی و فرهنگی مستمر در حاملان G.i پشتیبانی می‌شد. احساس وحدت یونان باستان و مدرن. زبان پیچیده ترین وضعیت زبان از قرن XII. با ترکیبی در روشن مشخص می شود. زبان بیزانس دوزبانگی ناقص (یونانی باستان و یونانی جدید) با دیگلوسیا (وجود شکل محاوره ای و تحت اللفظی) در زبان رایج (یونانی مدرن) است.

وضعیت زبانی در اواخر بیزانس، پس از تصرف میدان K توسط صلیبیون (1204)، تصویر پیچیده ای را ارائه داد. دیگلوسیا هنوز وجود داشت، اما مخالفت یونان باستان نیز پاک شد. و یونانی جدید. (byzant.) گزینه های روشن. زبان با اختلاط مکانیکی یونان باستان. و یونانی جدید. تشکیل می دهد. این قرون وسطایی است. یونانی جدید زبان در روشن نوع عمدتا ساختار "موزاییک" داشت. در همان روشن. کار به موازات یونان باستان مورد استفاده قرار گرفت. و یونانی جدید. اشکال همین کلمات در یونان باستان استفاده می شد. و یونانی جدید. کلمات مترادف عصر پالئولوگ ها (نیمه دوم. سده های XIII-XV) را می توان عصر «آتیسیسم دوم و سفسطه سوم» نامید. اختلاف بین روشن. زبان نوشتاری و گفتار توده‌های وسیع جمعیت کم‌رنگ‌تر امپراتوری، به احتمال زیاد در آن زمان به اوج خود رسید (Beletsky. 1985, p. 191). در قرن سیزدهم. اشکال پردازش شده یونانی جدید به تدریج ایجاد شد. گویش‌ها، تا چاودار در اواخر بیزانس شروع به متفاوت شدن کردند. اما محافل تحصیل کرده جامعه "پردازش" گفتار گویش عامیانه را در حداکثر تقریب آنها با زبان "یادگرفته" (یونان باستان آتیزه شده) دیدند. ترکیب این 2 سبک شکل های متفاوت و غیرمنتظره ای به لیتاها داد. زبان

وجود ادبیات در زبان عامیانه در اواخر بیزانس گواهی می دهد که زبان عامیانه شروع به کسب موقعیت های بیشتر و بیشتری از زبان کتاب باستانی کرد، پارادایم عملکردی آن گسترش یافت. با این حال، رشد طبیعی G. I است. تور قطع شد فتح

یونانی مدرن

در طول دوره رنسانس، زبان یونان باستان به عنوان یک زبان مستقل مشخصاً محدود در زمان تلقی می شد که با زبان هلاس، که بخشی از امپراتوری عثمانی بود، ارتباط کمی داشت. برای درک G. i. زمان جدید، اهمیت یونان باستان. زبان به قدری عالی بود که دومی نام "زبان یونانی مدرن" را دریافت کرد که در آن مفهوم "زبان یونانی باستان" به طور ضمنی وجود دارد.

از قرن 18. مخالفت 2 گونه از G. i وجود داشت. از یک سو، زبان پاک از ترکیسم و ​​جهت گیری به هنجارهای یونان باستان. روشن شد زبان (kafarevusa)، و با دیگران - زبان عامیانه روزمره محاوره ای (dimotics). بسته به نسبت این گزینه ها، انواع مختلف لیتا شکل می گرفت. جی. آی. علاوه بر این، گزینه روشن است. کوئین تحت تأثیر گویش های سرزمینی قرار گرفت. جنوب لهجه های پلوپونز اساس یونانی مدرن بودند. کوینه

ویژگی های اصلی کوئینه ادبی یونان مدرن

نووگرچ. آوایی با 4 فرآیند اصلی مشخص می شود: ساده سازی بیشتر سیستم صدادار. ساده سازی گروه های صامت؛ فرآیند تجزیه فعال؛ کاهش "مقدار یک کلمه" که به طرق مختلف در زبان منعکس می شود - در صدای کلمه، در تلفظ و در نوشتن.

در زمینه ریخت شناسی، سیستم نام دستخوش تغییرات زیر می شود: حالت داده ناپدید می شود. سیستم پایان بندی موارد ساده شده است. انحرافات با توجه به 2 ویژگی دیفرانسیل دوباره مرتب شدند: بر اساس جنسیت و تعداد پایه ها (1 پایه و 2 پایه). تقابل 2 نوع در انحطاط اسامی با صورت های 2 و 3 تثبیت شد. در سیستم فعل، مضارع فعال به شکل غیرنزولی تبدیل شده اند، یعنی شکلی نزدیک به روسی. جروندها مقداری یونان باستان مقدسات به عنوان دلایل حفظ می شدند. سوم شخص امری گم شده است که صورت آن حاشیه ای شده است. با حفظ سیستم اشکال موقت ساده (حال، ناقص، آئوریست)، یک سیستم متوالی از اشکال توصیفی ظاهر شد (آینده، کامل، پرپرفکت). در زمان‌های تاریخی فقط هجایی باقی می‌ماند و فقط تحت فشار قرار می‌گرفت، اما در فرم‌های دارای پیشوند، افزایش کمی را می‌توان حفظ کرد.

از جمله ویژگی های یونانی جدید. واژگان و واژه سازی را می توان به استفاده از بسیاری از یونانی باستان اشاره کرد. کلمات به موازات کلمات جدید و با کلماتی که شکل دستوری جدیدی دارند. در عین حال، شکل اصلی نه به عنوان باستان گرایی، بلکه به عنوان یک فرم کتاب تلقی می شد، یعنی فرم به صورت محاوره ای روزمره نیست. تعداد زیادی از یونانی باستان. کلمات به عنوان باستان شناسی در استفاده نگه داشته می شدند. توسعه بیشتر ترکیب کلمه وجود دارد.

از t. Sp. اشکال وجود یونانی جدید زبان از قرن 18. توسعه روشن شد جی. آی. را می توان به چندین تقسیم کرد. دوره هایی بسته به نگرش بومی زبانان به یونان باستان. زبان I. باستان سازی روشن. زبان ("باستان گرایی" یا "نوآتیسم")؛ تشکیل اپوزیسیون "kafarevus / dimotics" - XVIII - نیمه اول. قرن نوزدهم. II. تلاش برای ایجاد اشکال پردازش شده ("تصفیه") زبان عامیانه (دوماتیک) (καθαρισμός - تطهیر) - ser. قرن نوزدهم. III. تقریبی روشن شد. زبان به مردم گفتاری؛ فعالیت J. Psycharis (به اصطلاح paleodynamicism) - اواخر. قرن نوزدهم. IV. تقریبی روشن شد. زبان به kafarevus; ایجاد یک کافه "ساده"؛ ظهور کافه تریا "مخلوط" - اوایل. قرن XX 5. ایجاد دستور زبان استاندارد شده زبان ملی قبل از جنگ جهانی دوم (دوموتیسم). شکل گیری یونانی جدید روشن شد کوین مدرن یونان. Vi. دیموتیک (زبان عامیانه) به عنوان زبان مدرن. یونان.

I. در قرن هجدهم. رهبران یونانی فرهنگ ها دوباره به مشکل ادبیات ملی روی آوردند. زبان و اصرار بر احیای یونان باستان. روشن شد زبان آنها معتقد بودند که احیای معنوی یونانی. مردم تنها با بازگشت به خاستگاه فرهنگ معنوی یونانیان امکان پذیر است. در زمینه زبان، یونان باستان بود. زبانی باستانی که قادر خواهد بود تداوم کل فرهنگ ملی یونان را بازگرداند. نمونه ای از گرایش باستانی، فعالیت یوجین (بلگاریس، ولگاریس) (1716-1806)، نویسنده آثاری در زمینه تاریخ، فلسفه، موسیقی، الهیات، مترجم باستان و مدرن است. او اروپا فیلسوفان Ops گسترده او. "منطق" به یونانی باستان نوشته شده است. زبان، و نویسنده اصرار داشت که فلسفه فقط در آن قابل مطالعه است.

در آن زمان، گفتار عامیانه حاوی بسیاری از واژگان وام گرفته شده (از زبان ترکی، عاشقانه، اسلاوی) بود. علاوه بر این، تعداد زیادی از انواع نامنظم سرزمینی در گفتار شفاهی مواجه شد. یونانی باستان به طور کلی برای نمایندگان محافل تحصیل کرده قابل درک است. زبان حتی نزدیکتر از مدرن بود. یا محاوره ای G. i. دوباره، همانطور که بیش از یک بار در تاریخ G. I. اتفاق افتاد، گویش آتیک دوره کلاسیک به عنوان یک الگو معرفی شد. نامزد pl. چهره‌های فرهنگی (I. Misiodakas، D. Katarzis، و غیره) تز در مورد نیاز به توسعه زبان ملی پشتیبانی پیدا نکرد: دوران باستان و یونان باستان. زبان برای بسیاری به عنوان سنگر فرهنگ ملی و تضمین آزادی ملی باقی ماند.

تأثیر بر یونانیان در اروپای غربی. فرهنگ از یونان بزرگ گذشت. مستعمرات در تریست، بوداپست، وین، لایپزیگ و سایر شهرها. در این زمان در زاپ. اروپا به میراث کلاسیک یونانیان علاقه داشت و موضوع مطالعه یونان باستان بود. زبان این شرایط کمک زیادی به این واقعیت کرد که تا سال 1800، یعنی اندکی قبل از مرحله نهایی مبارزات آزادی یونانیان، kafarevusa بر زبان ملی پیروز شد.

در یونان، وضعیت دوزبانگی ناقص در ترکیب با diglossia دوباره بوجود آمد: عملکرد G.i باستان. به عنوان بالاترین قشر (در زبان، gl. arr. در نوشتار) و عامیانه یونانی جدید. زبان به عنوان پایین ترین قشر (زبان گفتاری). در این زمان یونان باستان. این زبان در حال حاضر توسط توده ها کمی درک شده است و ترجمه به دوگانگی مورد نیاز است.

زمانی که یک یونان مستقل تشکیل شد. دولت، در مقابل او بلافاصله مسئله دولت مطرح شد. زبان، زیرا در آن زمان 2 G. i .: نوشتاری - kafarevusa و شفاهی - dimotics وجود داشت. کلیسا و دولت. دستگاه به شدت به زبان بومی اعتراض کرد و این موضع را با وجود یک زبان بومی چند گویش از مقدونیه تا کرت استدلال کرد.

از آن زمان، یک سیاست زبانی در یونان با هدف بازگشت G. i. به پاکی ملی دولت دستگاه توسط یک کافه "سخت" سرویس می شود. یونان باستان. زبان توسط کارگران فرهنگ، آموزش عمومی و کلیسا به عنوان پایه واقعی G.I. در نظر گرفته می شود، تا یک گروه باید به یونانی جدید نزدیک شود. زبان، زیرا طرفداران Kafarevus معتقد بودند که G. i. تقریباً برای 2 هزار سال بدون تغییر. K ser. قرن نوزدهم. این جنبش برای یونان باستان است. زبان مرتبط با رسمی تبلیغ "ایده بزرگ" بازگرداندن یونان در مرزهای امپراتوری بیزانس. un-t ایجاد شده در آتن توزیع کننده "نجیب" kafarevusa، pl. نویسندگان و شاعران از این ایده حمایت کردند. اما آثاری به زبان عامیانه (آوازهای کلفت) نیز باقی مانده است، به ویژه آنهایی که در جزایر ایونی که تحت فرمانروایی ترکها نبودند خلق شده اند.

II. اما به زودی برای بسیاری مشخص شد که معکوس کردن توسعه زبان غیرممکن است و چنین تغییراتی کاملاً توجیه نشده است، زیرا در G.I. در طول قرون گذشته، چیزی بیش از تلفات بوده است. مقاومت در برابر باستانی سازی مداوم G. i. ("نزاع زبانی"، به تعبیر زبان شناسان یونانی)، تقاضاها برای نزدیک کردن زبان نوشتاری به زبان گفتاری افزایش یافت. در رأس این جنبش میانه رو، یونانی ها قرار داشتند. مربی A. Korais، to-ry معتقد بود که لازم است زبان تور را "پاکسازی" کرد. و اروپا استقراض و جایگزینی آنها در یونانی. کلمات (کهن یا تازه ایجاد شده)، اما ادعا نکردند که نقش اصلی باید متعلق به زبان عامیانه باشد. با این وجود، موضع معتدل کورایس، اعتقاد او به اینکه حقیقت در اتحاد دو اصل G.i نهفته است، راه را برای تأیید دیموتیک ها هموار کرد، لبه ها بیش از پیش در روشنایی نفوذ کرد. زبان بنابراین، در سال 1856، کمدی های آریستوفان به دوگانگی ترجمه شد.

III. جهش اجتماعی در دهه 70 و 80 قرن نوزدهم. در یونان به گسترش بیشتر استفاده از زبان زنده در ادبیات کمک کرد. در پایان. قرن نوزدهم. پروفسور سوربن سایکاریس به لحاظ نظری «وضعیت زبانی» محبوب G.i را اثبات کرد. و لزوم استفاده از آن به عنوان رسمی. اما تمایل او به متحد کردن pl. ویژگی های زبان ملی و استفاده از واژه ها اساساً تنها با اصل قیاس منجر به «دوگانگی» شدید شد. زبان بومی به دلیل وجود اشکال بسیاری - از کوئینه پلوپونزی گرفته تا گویش های جزیره ای - نمی تواند به سرعت یکی شود.

با این حال، فعالیت های Psycharis، که طرفدار معرفی دیموتیک از ملی، علمی و ادبی بود. مواضع، یک بار دیگر مجبور به تجدید نظر در هنجارهای زبان عامیانه شفاهی و نوشتاری بر اساس یونان باستان شد. روشن شد زبان اگر تا این زمان آثار منثور و نمایشی تماماً سروده می شد و شعر عمدتاً در کفارووس سروده می شد، در ابتدا. قرن XX اولی عمدتاً، در حالی که دومی به طور کامل بر اساس دیموتیک ایجاد شد. کلیسا، دولت و علم به Kafarevus و یونان باستان پایبند بودند. زبان طولانی تر در سال 1900، تحت نظارت کور. اولگا تلاش کرد متن NZ را از یونانی باستان ترجمه کند. زبان، از آنجایی که توده‌ها آن را نمی‌فهمیدند، اما پاک‌اندیشان اجازه انجام این کار را ندادند. مدتی بعد، A. Pallis ترجمه NZ را به زبان ملی در گاز آتن منتشر کرد. «آکروپلیس» تنها موردی بود که اجازه انتشار به زبان عامیانه را داد (همچنین به کتاب مقدس، بخش «ترجمه‌های کتاب مقدس» مراجعه کنید). اما این تلاش باعث ناآرامی مردم و درگیری با پلیس شد که کشته و زخمی برجای گذاشت. در سال 1903 پروفسور گ. سوتیریادیس ترجمه ای از اورستیای آیسخولوس را به زبان عامیانه منتشر کرد و دوباره شورش در گرفت. اما، با وجود این، مواضع کسانی که دیموتیک را ترویج می کردند، ثابت شد. در سال 1903، هفته نامه "Numas" تأسیس شد که در آن مقالاتی از Psikharis، Pallis، K. Palamas منتشر شد. دومی زبان یونانی جدید را تنها زبان محاوره ای می دانست. زبانی که می تواند به زبان نوشتاری برای همه مردم تبدیل شود.

IV. افراط در موضع Psycharis بر درستی راه میانی پیشنهاد شده توسط کورایس تأکید داشت، که منجر به ایجاد یک "kafarevusa ساده" بدون باستان سازی قوی شد، که به طور فزاینده ای به زبان شفاهی نزدیک می شد. معذرت خواه این نوع کافرووسا، جی. هادزیداکیس بود که به مطالعه گفتار عامیانه پرداخت و کافراوسا را ​​زبان آینده می دانست. روی افسر در سطح، مخالفت kafarevusa با dimotics افزایش یافت. در سال 1910، کافه به عنوان تنها ایالت تأیید شد. زبان اما 7 سال بعد، در مقاطع ابتدایی، به مدارس اجازه داده شد که به صورت دوگانه، اما بدون گویش و باستان گرایی تدریس کنند. این مدارس را «میکتا» (مختلط، زیرا در مقاطع بالاتر تدریس در کفارووس انجام می شد) می گفتند. کافه تریا مدرسه که تا حد امکان به زبان گفتاری نزدیک است «میکتی» نام داشت.

V. حامیان هر دو نوع G. i. نیاز به کار فعال بیشتر روی شکل آن را درک کرد. دوگانگی افراطی Psycharis در آثار M. Triandafyllidis که با همتای دیگران، دستور زبان dimotics را که در سال 1941 منتشر شد، نوشت، هموار شد. Triandafyllidis به صورت جمع. موارد، اشکال املایی و دستوری kafarevusa را حفظ کردند، اگرچه عمدتاً بر دوموتیک تکیه داشتند. او معتقد بود که زبان گفتاری لزوماً باید استاندارد و ساده شود، اما دستور زبان او بازتاب دقیق زبان گفتاری نیست، که گزینه های بسیاری را حفظ کرده است. یکی از دلایل اصلی این موقعیت، نیاز به حمایت از I. ریشه شناسی، نه آوایی، اصل املا: برای هزاران سال توسعه یونانی. تلفظ آنقدر تغییر کرده است که پیروی از اصل آوایی می تواند به صورت جمع باشد. مواردی برای قطع سنت زبانی.

در نتیجه آموزش در تاریخ یونان جدید. زبان 2 جهت افراطی (باستان گرایی - روان پرستی) و 2 جهت معتدل (کافریسم - دوگانگی) نیاز به مخالفت نکردن، بلکه ترکیب 2 اصل پیدا کرد: باستانی، که قدمت آن به یونان باستان برمی گردد. زبان و مدرن در دهه 70. قرن XX ساختار G. i. را می توان "tetraglossia" نامید که شامل اشکال زیر G. i است. Hypercapharevusa تا حد امکان به هنجارهای کوئینه هلنیستی و حتی گویش آتیک پایبند بود، با کمی تفاوت در نحو، واژگان و کمی در دستور زبان (مثلاً عدد دوگانه و اختیاری) در کلیسا و علم استفاده می شد. . خود Kafarevusa بیشتر از نحو کلاسیک منحرف شد و همچنین مثلاً از یونانی باستان استفاده نکرد. جوانه را تشکیل می دهد. زمان، در بخش های سیاسی مطبوعات، در مجلات علمی، در کتاب های درسی دبیرستان ها و دبیرستان ها استفاده می شد. زبانی ترکیبی، نزدیک به نسخه گفتاری G. i.، در نئوفیت ها استفاده می شد. مقالات در مجلات، در داستان. این زبان، متفاوت از زبان ادبیات باستانی و از زبان ترانه‌های عامیانه، به عنوان «دیموتیک بدون افراط» شناخته می‌شد، می‌توان آن را یونانی نو نامید. روشن شد کوینه دیموتیک از بسیاری جهات با kafarevusa در دستور زبان متفاوت بود، به شدت در واژگان، حاوی تعداد زیادی وام‌گیری، و دارای انواع سرزمینی بود. در شعر و نثر، در کتاب های درسی، در نور استفاده شد. مجلات و روزنامه ها

Vi. جنگ جهانی دوم و سپس جنگ داخلی یونان 1940-1949 توسعه مسائل نظری یونانی جدید را متوقف کرد. زبان تنها در سال 1976، زبان عامیانه (دیموتیک) به طور رسمی تنها شکل یونانی جدید اعلام شد. زبان، و در سال 1982 اصلاح خاصی در گرافیک انجام شد: تمام علائم دیاکریتیک لغو شد، به جز علامت لهجه حاد در کلمات 2 مرکب و چند هجایی. Kafarevusa اساساً از کار افتاده است و فقط در مقام رسمی یافت می شود. اسناد، در مراحل قانونی یا عناوین خاص روزنامه ها، در گفتار مکتوب نسل قدیم.

در طول بسیاری از قرن ها وجود صریح یا نهفته یونان باستان. زبان به موازات یا در یک بافت پیچیده با یونانی زنده. زبان بیزانسی و مدرن یونان چنان وضعیت زبانی پیچیده ای ایجاد کرده است که بسیاری در ارزیابی آن متفاوت هستند. محققین بنابراین، یونانی. دانشمندان بر این باورند که هرگز توسط دوزبانگی مشخص نشده است، بلکه همیشه فقط دیگلاسیا بوده است: 2 حالت از یک زبان که به صورت موازی وجود داشته اند، و بنابراین تعامل و نفوذ متقابل آنها کاملاً طبیعی است. حتی اگر اصطلاح «دو زبانگی» را برای توصیف وضعیت زبانی در دوران مدرن بپذیریم. یونان، باید در نظر داشت که یونانی. دوزبانگی مرزهای روشن کمتری نسبت به مخالفت زبانهای لاتین و رومنس، به ویژه در زبان لاتین داشت. زبان نووگرچ. این زبان بیشتر با یونان باستان مرتبط است. دوزبانگی بر Ch. arr دستور زبان (مورفولوژی و به ویژه نحو) و در واژگان و واژه‌سازی هرگز مرزهای واضحی بین کافراووس و دیموتیک وجود نداشته است. دوزبانگی ناقص (نسبی) که برای سالها مشخص بود. قرن‌ها، وضعیت زبانی در محیط یونانی‌زبان، بار دیگر بر قدرت گرایش‌های باستان‌سازی در G.i تأکید می‌کند. و اهمیت مطالعه یونانی باستان آن. ایالت ها. یونان باستان. این زبان هرگز توسط گویندگان G.i به رسمیت شناخته نشد. به عنوان یک زبان دیگر، حتی با وجود ترجمه هایی از یونان باستان به یونانی جدید، که با ویژگی های تاریخ سیاسی و فرهنگی یونان همراه است.

M. N. Slavyatinskaya

بیزانس (قرن 4-15 پس از میلاد)

امپراتوری روم شرقی و فرهنگ بیزانس به عنوان یک کل، نقش عظیمی را در حفظ و انتقال میراث فلسفی و علمی یونانی-رومی (از جمله در زمینه فلسفه و نظریه زبان) به نمایندگان ایدئولوژی ایفا کردند. و علم عصر جدید. این دقیقاً فرهنگ بیزانسی است که اروپا مدیون دستاوردهای سنتز خلاقانه سنت باستانی بت پرستی (عمدتاً در شکل متأخر هلنیستی) و جهان بینی مسیحی است. و تنها تاسف باقی می ماند که در تاریخ زبان شناسی هنوز به سهم دانشمندان بیزانسی در شکل گیری آموزه های زبانی قرون وسطایی در اروپا و خاورمیانه توجه ناکافی شده است.

هنگام توصیف فرهنگ و علم (به ویژه زبان شناسی) بیزانس، باید ویژگی های دولتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زندگی مذهبی در این قدرت قدرتمند مدیترانه ای را که بیش از هزار سال در طول این دوره وجود داشت در نظر گرفت. دوره باز ترسیم مداوم نقشه سیاسی اروپا، ظهور و ناپدید شدن بسیاری از دولت های "بربر" ...

از نظر فرهنگی، بیزانسی ها بر اروپایی ها برتری داشتند. از بسیاری جهات، آنها برای مدت طولانی شیوه زندگی قدیمی قدیمی را حفظ کردند. آنها با علاقه فعال طیف گسترده ای از مردم به مسائل فلسفه، منطق، ادبیات و زبان مشخص می شدند. بیزانس تأثیر فرهنگی قدرتمندی بر مردمان کشورهای مجاور داشت. و در عین حال تا قرن یازدهم. بیزانسی ها از فرهنگ خود در برابر تأثیرات خارجی محافظت کردند و تنها بعداً دستاوردهای پزشکی عرب، ریاضیات و غیره را به عاریت گرفتند.

در سال 1453 امپراتوری بیزانس سرانجام تحت تهاجم ترکان عثمانی قرار گرفت. مهاجرت دسته جمعی از دانشمندان، نویسندگان، هنرمندان، فیلسوفان، رهبران مذهبی، متکلمان یونانی به کشورهای دیگر از جمله ایالت مسکو آغاز شد. بسیاری از آنها به عنوان استاد دانشگاه های اروپای غربی، مربیان انسان گرا، مترجم، رهبران معنوی و غیره به فعالیت خود ادامه دادند. بیزانس ماموریت تاریخی مسئولانه ای برای نجات گنجینه های تمدن بزرگ باستانی در دوره شکست های ناگهانی داشت و این ماموریت با انتقال آنها به اومانیست های ایتالیایی در دوره پیش از رنسانس با موفقیت به پایان رسید.

ترکیب قومی جمعیت امپراتوری از همان ابتدا بسیار متنوع بود و در طول تاریخ این ایالت تغییر کرد. بسیاری از ساکنان امپراتوری در اصل یونانی یا رومی شده بودند. بیزانسی ها مجبور بودند با گویشوران به زبان های مختلف - ژرمنی، اسلاوی، ایرانی، ارمنی، سوری، و سپس عربی، ترکی و غیره تماس دائمی داشته باشند. بسیاری از آنها با زبان عبری نوشتاری به عنوان زبان کتاب مقدس آشنا بودند، که مانع از آن نمی شد که غالباً برخلاف عقاید کلیسا، نسبت به وام گرفتن از آن نگرش بسیار خالصانه ابراز کنند. در قرن 11 و 12. - پس از تهاجم و اسکان قبایل متعدد اسلاو در قلمرو بیزانس و قبل از تشکیل دولت های مستقل توسط آنها، بیزانس اساساً یک دولت یونانی-اسلاو بود.

توجه زیادی به بلاغت معطوف شد که به عقاید نویسندگان باستانی هرموگنس، مناندر لائودیسه، افتونیوس بازمی‌گردد و توسط پسلوس بیزانسی‌ها و به‌ویژه در غرب توسط جورج ترابیزون شناخته شده است. بلاغت در مرکز آموزش عالی قرار داشت. محتوای آن شامل آموزه هایی در مورد مسیرها و اشکال گفتاری بود. بلاغت جهت گیری به سمت گوینده را حفظ کرد، مشخصه دوران باستان، در حالی که زبان شناسی به سمت فردی بود که گفتار هنری را درک می کرد. تجربه بیزانسی مطالعه جنبه فرهنگی گفتار در توسعه شعر، سبک شناسی و هرمنوتیک اهمیت خود را در قرون وسطی و در زمان ما حفظ کرده است.

بیزانسی ها در عمل و تئوری ترجمه به موفقیت های چشمگیری دست یافتند. آنها ترجمه الهیات و فیلسوفان غربی را انجام دادند و این فعالیت را پس از فتح قسطنطنیه توسط صلیبیون تشدید کردند. "Greek Donates" (ترجمه های بین خطی یونانی به متن لاتین) ظاهر شد که در ابتدا به مطالعه زبان لاتین کمک کرد و سپس به عنوان کمکی برای انسان شناسان ایتالیایی برای مطالعه زبان یونانی عمل کرد. مترجمان برجسته بیزانسی دیمیتری کیدونیس، گنادیوس اسکولاریوس، پلانود، ونیزی ها یاکوب از ونیز، بومیان جنوب ایتالیا هنریک آریستیپوس و لئونتیوس پیلاتس از کاتانیا بودند.

یکی از قدیمی ترین زبان های دنیا. حتی امروزه زبان یونانی توسط 10 میلیون نفر از ساکنان یونان صحبت می شود که اکثریت جمعیت قبرس و البته یونانیان دیاسپورا در سراسر جهان پراکنده هستند. البته می توان گفت که این چندان زیاد نیست. اما قضاوت در مورد زبان یونانی بر اساس تعداد افرادی که امروزه به آن صحبت می کنند بسیار عجیب خواهد بود.

در این زبان، جالب‌تر از همه، تاریخ شگفت‌انگیز آن است: هر چه باشد، زبان یونانی سرچشمه هر چیزی است که تفکر غربی را شکل داده است - فلسفه، ادبیات، کلیسای مسیحی... و بنابراین، تقریباً در هر زبان اروپایی. شما می توانید تعداد زیادی کلمه با ریشه یونانی پیدا کنید: فضا، تلفن، دستور زبان، لامپ، نجوم و بسیاری دیگر. بنابراین می توان گفت که همه ما کمی یونانی صحبت می کنیم!

کمی تاریخ

البته یونانی جدید از بسیاری جهات با زبانی که بزرگترین متفکران دوران باستان، مانند افلاطون یا ارسطو به آن صحبت می کردند، متفاوت است. در طول قرن ها از وجود خود، زبان تغییر زیادی کرده است، بنابراین عبارت "یونانی" اغلب نیاز به توضیح دارد. برای مراحل مختلف توسعه آن از نام های زیر استفاده می شود:

  • یونان باستان- زبان یونان باستان، از جمله به عنوان بخشی از امپراتوری روم (تا قرن 5 پس از میلاد).
  • زبان بیزانسی (یا یونانی میانه)- زبان جمعیت یونانی و هلنیزه شده امپراتوری بیزانس (قرن VI-XV). با این حال، بسیاری از محققان نو هلنیستی مخالف این اصطلاح هستند و پیشنهاد می کنند در مورد همزیستی یونانی جدید اولیه و یونانی باستان صحبت کنند: این به این دلیل است که زبان یونانی آن دوره بسیار ناهمگون بود.
  • یونانی مدرناز حدود قرن پانزدهم به عنوان زبان یونانی‌ها و جمعیت‌های هلنیزه شده در اواخر بیزانس و امپراتوری عثمانی وجود داشته است. امروزه این زبان رسمی یونان و قبرس است.

قرن نوزدهم و بیستم در یونان با وجود موقعیت زبانی خاص مشخص شده است - دیگلاسیا(به اصطلاح وجود همزمان دو گزینه زبان). با این حال، در سال 1976، زبان رسمی شد دیموتیک(δημοτική) و از کافه ها(καθαρεύουσα) - یک نوع زبانی است که به سنت ادبی یونانی گرایش دارد و از هنجارهای نوشتاری یونان باستان پیروی می کند، اما با تلفظ مدرن، تنها عناصر کمی باقی مانده است.

درباره لهجه های یونانی

بیشتر مناطق یونانی گویش های محلی خود را دارند. بنابراین، به عنوان مثال، قبرس، کرت، Tsakonsky، ایتالیای جنوبی و یونان شمالی وجود دارد. لهجه ها منحصراً شفاهی هستند و در نوشتار استفاده نمی شوند (به استثنای آثار ادبی که شخصیت ها می توانند به یک گویش خاص صحبت کنند). در هر یک از مناطق، ویژگی های تلفظی نیز وجود دارد که به درجات مختلف برای یک خارجی قابل توجه است.

بیشتر تفاوت ها بین گویش قبرسی زبان یونانی و گویش یونانی کلاسیک است. باید گفت که گویش قبرسی به طور کلی با وجود آواهای «ش» و «ه» که در یونانی امروزی نیستند و همچنین حروف صدادار بلند و تکثیر صامت ها یا «بلع» آنها مشخص می شود. همچنین برای زبان یونانی مدرن معمولی نیست. این تفاوت های آوایی نیز به صورت نوشتاری ثبت می شود:

موتτη - μύτη - بینی

(موتی - میتی)

Όι - نه - نه

Μυάλος - μεγάλος - بزرگ

(myYalos - magAlos)

همانطور که می بینید، تفاوت بسیار قابل توجه است، ناگفته نماند که کلماتی کاملاً متفاوت از "برادران" یونانی آنها وجود دارد:

کرکالا - تخت - تخت

(karkOla - krevAti)

Ιντυχάνω - μιλώ - صحبت كردن

(ایندیهانو - milO)

فκάλλω - βγάζω - بیرون آوردن، بیرون کشیدن

(fkAllo - vgazo)

اما نیازی به ترس از این تفاوت ها نیست: مهم نیست که در کجای یونان یا قبرس هستید، اگر به زبان یونانی کلاسیک مدرن صحبت کنید (که در بخش قاره ای یونان - آتن و تسالونیکی صحبت می شود) درک خواهید شد. همه جا بدون هیچ مشکلی!

چگونه و از کجا شروع به یادگیری یونانی کنیم

با حروف الفبا شروع کنید و تلفظ صداها را به وضوح بررسی کنید، زیرا در یونانی، همراه با استرس صحیح، این تلفظ است که نقش تعیین کننده ای دارد: در یونانی صداهای به ظاهر مشابه بسیاری وجود دارد که جایگزینی آنها می تواند منجر به خنده دار و خنده دار شود. گاهی اوقات عواقب غم انگیز این به ویژه برای آن دسته از صداهایی که در زبان روسی نیستند صادق است.

گام بعدی - و در این مورد مهم نیست که یونانی را به تنهایی یا زیر نظر یک معلم بخوانید - تسلط بر مبانی دستوری زبان یونانی است. بسیاری به شباهت گرامر زبان یونانی با دستور زبان روسی اشاره می کنند. این تا حدی درست است: هم در یونانی و هم در روسی، اسم ها از نظر جنسیت تغییر می کنند (سه مورد از آنها وجود دارد، مانند روسی - مذکر، مؤنث و خنثی)، اعداد، موارد (در اینجا برای روسی زبانان حتی ساده تر است، زیرا در یونانی چهار - اسمی، مضارفی، مفعولی و مصطلح) و افعال دارای دسته های صرف، حالت ... هستند.

از آنجایی که زبان یونانی مدرن نسخه ساده شده یونان باستان است، قوانین زیادی در مقایسه با زبان روسی وجود ندارد، اما استثنائات کمی وجود دارد. اما این همان چیزی است که آن را بیشتر با زبان روسی مرتبط می کند و تا زمانی که یادگیری یونانی را شروع نکنید، حتی نمی توانید حدس بزنید که چقدر بین این زبان ها مشترک است!

به همین دلیل است که شروع به یادگیری یونانی، مانند انگلیسی، با به خاطر سپردن تعداد معینی از کلمات، کارساز نخواهد بود: بدون آشنایی با ساختار دستوری زبان یونانی، نمی توانید حتی ساده ترین جملات را بسازید. پس لطفا صبور باشید و برای دستور زبان یونانی وقت بگذارید.

و یادگیری کلمات می تواند به یک بازی تبدیل شود. به عنوان مثال، کلمه انسان (Anfropos) - یک شخص را در نظر بگیرید. و چه نوع علمی در مطالعه انسان مشغول است؟ مردم شناسی! یا میز (ذوزنقه) - میز. سر میز چیکار میکنیم؟ لذت می بریم یعنی می خوریم. و شما می توانید بی پایان مثال های مشابه بزنید.

یادگیری یونانی در ابتدا می تواند دلهره آور به نظر برسد. با این حال، همه چیز در دستان شما است و موفقیت به منظم بودن و شدت کلاس ها - البته ترجیحاً با راهنمایی یک معلم مجرب - و تمرین زبان بعدی بستگی دارد.

یونان بیزانس

یونانی- بیزانسی

لوپاتین فرهنگ لغت زبان روسی لوپاتین. 2012

همچنین به تفسیر، مترادف ها، معانی کلمه و آنچه GRECO-BYZANTINE به زبان روسی است در فرهنگ لغت ها، دایره المعارف ها و کتاب های مرجع مراجعه کنید:

  • یونان بیزانس در فرهنگ لغت املای کامل زبان روسی.
  • یونان بیزانس در فرهنگ لغت املا.
  • گرکو در فرهنگ لغت دانشنامه بزرگ:
    (گرکو) امیلیو (متولد 1913) مجسمه ساز ایتالیایی. قطعات پلاستیکی تزیینی با نوک تیز ریتمیک و شیک شده ("لیا"، ...
  • شطرنج باز گرکو
    (Gioachino Greco) - شطرنج باز معروف ایتالیایی (1600-1634)، در سال 1626 یک مقاله نظری در مورد بازی شطرنج نوشت. ویرایش جدید 1859 و ...
  • هنرمند گرکو در فرهنگ لغت دایره المعارف بروکهاوس و یوفرون:
    (ال-، ال گرکو) - Teotokopouli را ببینید ...
  • گرکو در فرهنگ لغت دانشنامه مدرن:
    نگاه کن ال...
  • گرکو در فرهنگ لغت دایره المعارف:
    نگاه کن ال...
  • گرکو در فرهنگ لغت دایره المعارف:
    - ... قسمت اول کلمات پیچیده با معنی. یونانی، سابق یونانی-لاتین، ...
  • بیزانس در فرهنگ لغت دایره المعارف:
    , th, th. متعلق به بیزانس - ایالتی از قرون 4-15 که پس از فروپاشی امپراتوری روم شکل گرفت. هنر بیزانسی بیزانسی...
  • گرکو در فرهنگ لغت دانشنامه بزرگ روسی:
    گرکو، ال گرکو را ببینید...
  • گرکو
    (جواکینو گرکو)؟ شطرنج باز معروف ایتالیایی (1600-1634)، در سال 1626 مقاله ای نظری در مورد بازی شطرنج نوشت. ویرایش جدید 1859 و ...
  • بیزانس در پارادایم کامل تاکید شده توسط زالیزنیاک:
    بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس yskoe، بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس yskoy، بیزانس، بیزانس yskoy ، بیزانسی" یسکوی، بیزانسی "یسکوی، بیزانسی" یسکوی، بیزانسی "یسکی، ...
  • بیزانس در فرهنگ لغت مترادف های زبان روسی.
  • بیزانس در فرهنگ لغت توضیحی جدید زبان روسی توسط Efremova:
    صفت 1) مربوط به بیزانس، مرتبط با آن. 2) خاص بیزانس، مشخصه آن. 3) متعلق به بیزانس. 4) ایجاد، تولید ...
  • بیزانس در فرهنگ لغت زبان روسی لوپاتین:
    بیزانسی (از ...
  • بیزانس در فرهنگ لغت املای کامل زبان روسی:
    بیزانسی (از ...
  • بیزانس در فرهنگ لغت املا:
    بیزانسی (از ...
  • گرکو
    قسمت اول کلمات مرکب با معنی. یونانی یونانی لاتین، ...
  • بیزانس در فرهنگ لغت زبان روسی اوژگوف:
    مربوط به بیزانس - ایالتی از قرون 4-15 که پس از فروپاشی روم شکل گرفت ...
  • گرکو در فرهنگ لغت توضیحی مدرن، TSB:
    ال گرکو را ببینید. - (گرکو) امیلیو (متولد 1913)، مجسمه ساز ایتالیایی. قطعات پلاستیکی تزیینی با نوک تیز ریتمیک و شیک شده ("لیا"، ...
  • بیزانس در فرهنگ لغت توضیحی افرموا:
    بیزانس adj. 1) مربوط به بیزانس، مرتبط با آن. 2) خاص بیزانس، مشخصه آن. 3) متعلق به بیزانس. 4) ایجاد، ...
  • بیزانس در فرهنگ لغت جدید زبان روسی اثر افرموا:
  • بیزانس در فرهنگ لغت بزرگ مدرن توضیحی زبان روسی:
    صفت 1. مربوط به بیزانس، مرتبط با آن. 2. خاص بیزانس، مشخصه آن. 3. متعلق به بیزانس. 4. ایجاد، تولید ...
  • تئودور بیزانس
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". تئودور بیزانسی (+ 1795)، شهید. یادبود 17 فوریه (یونانی) اصالتاً اهل قسطنطنیه است. رنج …
  • استفان بیزانتین در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". سنت استفانوس (قرن هشتم)، شهید. بزرگداشت 28 نوامبر. شهدای مقدس استفان، ریحان ...
  • پل بیزانتین در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". پولس بیزانسی (+ حدود 270 - 275)، شهید. بزرگداشت در 3 ژوئن. رنج برد برای ...
  • لئونتیوس بیزانس در فرهنگ لغت دایره المعارف بروکهاوس و یوفرون:
    (اورشلیم) (در محل تولد - بیزانسی، در محل سکونت - اورشلیم) - مورخ کلیسا و الهیات-بدعت شناس (+ حدود 590). اولین …
  • صفحه بندی یونانی رومی در دایره المعارف بروکهاوس و افرون:
    ¬ 1) آنیمیسم به معنای محدود کلمه (پرستش ارواح). کهن ترین مرحله دین یونانی-رومی، باید مرحله ای را بشناسیم که برای ...
  • بیزانس* در دایره المعارف بروکهاوس و افرون:
    مطالب: بیزانس؟ مستعمره ? امپراتوری بیزانس. ? ادبیات بیزانسی. ? حقوق بیزانس. ? هنر بیزانسی ? سکه بیزانس. بیزانس...
  • ال گرکو در فرهنگ لغت Collier's:
    (El Greco) (حدود 1541-1614)، هنرمند اسپانیایی یونانی الاصل، در جزیره کرت، که در آن زمان تحت حکومت ونیز بود، به دنیا آمد. خود …
  • آبگرم (عسل، سیب، آجیل) در فرهنگ آداب و رسوم:
    SPASA (14/1، 19/6، 29/16 مرداد) همانطور که وعده داده بود، بدون فریب، آفتاب صبح زود با نوار کج زعفران از پرده تا مبل نفوذ کرد. ...
  • کلیسای جامع فرارو-فلورانس در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". کلیسای جامع فرارو-فلورانس 1438 - 1445، - کلیسای جامع کلیسای غربی، که توسط پاپ یوجین چهارم در ...
  • اتحاد. اتصال در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". توجه، این مقاله هنوز به پایان نرسیده و تنها بخشی از اطلاعات لازم را در خود دارد. اتحادیه (کلیسا؛ lat.unio ...
  • استفان دچانسکی در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". استفان اوروش سوم، دکانسکی (1285 - 1331)، پادشاه صربستان، شهید بزرگوار. حافظه…
  • ملاقات پروردگار در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". ارائه خداوند، تعطیلات کلیسای ارتدکس، متعلق به دوازده است. در 2 فوریه جشن گرفته می شود. V…
  • اسپاسکی آناتولی الکسیویچ در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". اسپاسکی آناتولی آلکسیویچ (1866 - 1916)، استاد آکادمی الهیات مسکو در گروه تاریخ باستان ...
  • جداسازی کلیساها در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". توجه، این مقاله هنوز به پایان نرسیده و تنها بخشی از اطلاعات لازم را در خود دارد. کلیسای مسیحی بر اساس ...
  • الکسی پتروویچ لبدف در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". توجه، این مقاله هنوز به پایان نرسیده و تنها بخشی از اطلاعات لازم را در خود دارد. لبدف الکسی پتروویچ (...
  • ایرینا-پیروشکا در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". ایرینا-پیروشکا (پیروسکا)، در طرحواره زنیا (1088 - 1134)، ملکه، قدیس. حافظه…
  • جوزف (سماشکو) در درخت دایره المعارف ارتدکس:
    دایره المعارف ارتدکس باز "DREVO". جوزف (سماشکو) (1798 - 1868)، متروپولیتن لیتوانی و ویلنا. در جهان ایوسف یوسفوویچ ...
  • برست یونیا در درخت دایره المعارف ارتدکس.
  • رمان در کتابچه راهنمای شخصیت ها و اشیاء فرقه اساطیر یونان:
    I LACAPINUS امپراتور بیزانس در 920-945. 115 ژوئن 948 روم از شهر لاکاپا در لیکاند فم آمد. ...
  • روسیه، بخش موسیقی کلیسا (دوران پیش از تاریخ و باستان) در دایره المعارف مختصر زندگینامه.
  • روسیه، بخش فلسفه کلاسیک
    Rz از هر دو زبان باستانی در روسیه یونانی را زودتر آموختند و از آثاری که به این زبان نوشته شده بود ابتدا خواندن و ترجمه کردند ...
  • روسیه، بخش داستان در دایره المعارف مختصر بیوگرافی:
    موضوع اصلی علم تاریخی در روسیه گذشته کشور بومی است که بیشترین تعداد مورخان روسی و ...
  • بولوتوف واسیلی واسیلیویچ در دایره المعارف مختصر بیوگرافی:
    بولوتوف، واسیلی واسیلیویچ، - مورخ مشهور کلیسا (متولد 31 دسامبر 1853، درگذشته 5 آوریل 1900). پسر یک سکستون از Tver ...
  • آنتونی زوبکو در دایره المعارف مختصر بیوگرافی:
    آنتونی، زوبکو، اسقف اعظم ارتدوکس مینسک (1797 - 1884)، بلاروسی در اصل، پسر یک کشیش یونانی-اتحادیه. او در مدرسه علمیه یونانی-اتحادیه پولوتسک، در ...
  • جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه، RSFSR در دایره المعارف بزرگ شوروی، TSB.
  • مایکل پسل در دایره المعارف بزرگ شوروی، TSB:
    پسلوس (مایکل پسلوس)، قبل از تونس - کنستانتین (1018، قسطنطنیه، - حدود 1078 یا حدود 1096)، سیاستمدار، نویسنده، دانشمند بیزانسی. ...

2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه