24.01.2024

چه کسی، کی و چگونه روس را تعمید داد؟ غسل تعمید روسیه: چگونه، چرا و چرا؟ چرا غسل تعمید روسیه


سرگئی بایموخامتوف، مورخ

تعداد کمی از مردم می دانند که شاهزاده ولادیمیر، که بعدها قدیس نامیده شد، مسیحیان را سوزاند.

سرگئی بایموخامتوف، ستون نویس NI، می نویسد که او، یک بت پرست، پسر نامشروع سواتوسلاو از برده مالوشا، از دربار کیف خارج و به حومه تبعید شد، از روح شهر فرهنگی متنفر بود. مخالف اصول پذیرش یک ایمان جدید - در مورد روسیه و اروپا.

رویداد اختلاف

جهان ارتدکس 1030 سالگرد غسل تعمید روسیه باستان را جشن می گیرد. مثل همیشه بدون سیاسی کاری انجام نمی شود. مقامات روسیه کنسرتی باشکوه را در کریمه، در خرسونسوس، جایی که شاهزاده ولادیمیر در آن غسل تعمید دادند، با حضور دیمیتری مدودف، نخست وزیر روسیه و سرگئی آکسنوف، رئیس کریمه، ترتیب دادند.

و پترو پوروشنکو، رئیس جمهور اوکراین، به ویژه خاطرنشان کرد که "تعمید انتخاب اروپایی شاهزاده ولادیمیر بود." او پیش از این در مصاحبه ای با تلویزیون صربستان گفته بود که "شاهزاده ولادیمیر اوکراین را غسل تعمید داد."

در سال 2016، در افتتاحیه بنای یادبود شاهزاده ولادیمیر در مسکو، مطبوعات اوکراین نوشتند که "این غصب بود، ولادیمیر هرگز به مسکو نرفته بود، مسکو در آن زمان وجود نداشت." نوشته ای در حساب رسمی انگلیسی زبان اوکراین در توییتر ظاهر شد: «کیف ارتدکس را به روسیه آورد. یادآوری به روسیه." یک نماینده رسمی وزارت خارجه روسیه پاسخ داد: «کیف... به کار خود ادامه می دهد. درست است، اکنون مسیحیت نیست، بلکه مزخرف است. اگرچه به زبان انگلیسی."

مشرکان وارنگ

شاهزاده ولادیمیر که بعدها قدیس نامیده شد، مسیحیان را سوزاند.

داستان اعمال وحشتناک او به عنوان یک متجاوز و قاتل شناخته شده است - از تجاوز به شاهزاده خانم پولوتسک روگندا در مقابل والدینش تا قتل شرور برادرش یاروپلک که او را برای مذاکره به چادر خود دعوت کرد و در ورودی. دو وارنگ از دو طرف او را با شمشیر سوراخ کردند. وقایع نگاری می گوید: «زیر سینه ها».

اما کمتر کسی می داند که ولادیمیر دشمن متعصب مسیحیت بود.

او اول از همه چه کرد، برادرش یاروپلک را کشت و کیف را گرفت؟ او بت ها را قرار داد، بت های بت پرستی.

در تواریخ چنین آمده است: «بُتهایی را بر تپه پشت حیاط برج گذاشت: پرون چوبی با سر نقره ای و سبیل طلایی و خرس و داژبوگ و استریبوگ و سیمرگل و موکوش. و برای آنها قربانی کردند و آنها را خدایان نامیدند و پسران و دخترانشان را آوردند و برای دیوها قربانی کردند و با قربانی های خود زمین را هتک حرمت کردند. و سرزمین روسیه و آن تپه با خون آلوده شد.»

چه نوع "فداکاری"؟ چه "خون"؟

در این مورد ما در مورد قتل آیینی صحبت می کنیم، در مورد قربانی کردن برای خدایان بت پرست. نام تئودور و پسرش جان ثبت شده است - مسیحیان که از بیزانس به روسیه، به کیف نقل مکان کردند. در آن تپه کشته و سوزانده شدند.

بسیاری از تواریخ اروپایی و بیزانسی در مورد قربانی های انسانی در روسیه می نویسند. مثلاً زنان را با شوهرانشان به قبر می بردند. و کشتار زندانیان به هکاتمب تبدیل شد. بزرگسالان سوزانده شدند، کودکان خفه و در رودخانه غرق شدند. یکی از این هکاتمب ها در «تاریخ» نویسنده و مورخ بیزانسی لئو دیاکون شرح داده شده است.

و در «داستان سال‌های گذشته» برای سال 983 می‌گوید: «ولادیمیر... به کیف رفت و با قوم خود برای بت‌ها قربانی کرد. و بزرگان و پسران گفتند: بیایید برای دختر و پسر قرعه بیندازیم، بر هر که بیفتد او را به عنوان قربانی خدایان ذبح می کنیم.

این اتفاق 5 سال قبل از غسل تعمید روسیه افتاد.

یعنی اگر مردم در اواخر قرن دهم در کیف در زمان های نسبتاً متمدن زنده زنده سوزانده می شدند، فرقه قربانی چندان هم گذشته ای دور نیست. ظاهراً ولادیمیر به طور تصادفی رسم خونین سابق را به یاد آورد. نشانه و نماد بود. نشانه و نمادی از بازگشت به پایه های بت پرستی کهن.

از این گذشته ، کیف در آن زمان به آرامی اما مطمئناً از بت پرستی دور می شد. مادربزرگ ولادیمیر، پرنسس اولگا، به مسیحیت گروید؛ پسرش، سواتوسلاو بت پرست، در طول سلطنت خود در تعمید و نفوذ مسیحیت به کیف دخالت نکرد. پسرش یاروپولک که توسط مادربزرگش اولگا بزرگ شد با یک زن مسیحی یونانی ازدواج کرد.

بله، در کیف به مسیحیان خندیدند، اما آنها را آزار و اذیت نکردند. و احتمالاً همان طور که برخی از مردم روستا اغلب به مرد شهری که در میان آنها افتاده است می خندند - به عادت های عجیب او برای آنها. یعنی فرهنگ مسیحی در حال نفوذ بود و یک کلیشه فرهنگی متفاوت در حال ایجاد بود.

و سپس ولادیمیر قدرت را به دست گرفت.

او، یک حرامزاده زخمی، آزرده، پسر نامشروع سواتوسلاو از برده مالوشا، که از دربار کیف خارج شد و به حومه شهر نووگورود تبعید شد، از روح کیف، فضای آن متنفر بود. بزرگترین محقق تاریخ کلیسای روسیه، A.V، نوشت: «به نظر می رسید که حومه نووگورود بی فرهنگ، نیمه فنلاندی روسیه، از نظر مذهبی، کیف یونانی شده پایتخت را شکست داده است. کارتاشف.

اما بعد چه شد؟

امروز تنها ما نیستیم که این سوال را می پرسیم. متروپولیتن هیلاریون، یک قرن و نیم پس از مرگ سنت ولادیمیر، بر سر آرامگاه او پرسید:

«چطور باور کردی؟ چگونه با عشق مسیح ملتهب شدید؟ چگونه ذهنی بالاتر از ذهن حکیمان زمینی به شما القا کرد تا به نادیدنی ها عشق بورزید و برای آسمانی ها تلاش کنید؟ چگونه به دنبال مسیح بودید؟ چگونه تسلیم او شدی؟ ... شما مسیح را ندیده اید: چگونه شاگرد او شدید؟ ... معجزه شگفت انگیز! تنها با هدایت عقل خوب و ذهن تیز خود، دریافتید که تنها یک خالق نامرئی و مرئی، آسمانی و زمینی وجود دارد و او پسر محبوب خود را برای نجات به جهان فرستاد. و با این افکار وارد قلم مقدس شدی. پس آنچه در نظر دیگران دیوانگی به نظر می رسید برای تو قدرت خدا بود... به ما بگو ای بندگانت به ما بگو ای معلم ما بوی روح القدس از کجا آمده است؟»

ما اجازه نداریم بدانیم.

شاید معجزه ای از تحول روحی رخ داده است.

شاید لطف خداوند بر این روح وحشتناک نازل شده باشد.

ما فقط می توانیم فراز و نشیب های زمینی زندگی ولادیمیر را تحلیل کنیم.

طبق تواریخ، همه صحنه انتخاب ایمان را می دانند. به تأملات غم انگیزی منجر می شود: آیا می توان فرض کرد که همه چیز همانطور که یک نفر، کاگان ولادیمیر، تصمیم گرفته بود، باشد؟ هیچ دولتی به نام "کیوان روس" در طبیعت وجود نداشت، این یک اصطلاح علمی است که توسط مورخان روسی در قرن نوزدهم برای راحتی نامگذاری معرفی شد. شاید انگیزه های دیگری هم وجود داشت، مثلاً فاصله گرفتن از میراث «آسیایی». آن ایالت را کاگانات کیف یا کاگانات روسیه می نامیدند. و شاهزادگان ولادیمیر مقدس و یاروسلاو حکیم را خاقان می نامیدند. (کاگان - "خان خان ها"، "خان بزرگ".) در "داستان قانون و لطف"، یکی از اولین آثار ادبیات باستانی روسیه، قرن یازدهم، متروپولیتن هیلاریون نوشت: "و ستایش کاگان ما ولادیمیر، که توسط او تعمید یافتیم.»

فرمانروایان روسیه بعداً شروع به لقب شاهزادگان کردند. نزدیکترین همکاران خانهای پولوفتسی و سپس کاگانهای مغول و خانهای هورد طلایی "کنز" را تشکیل دادند که به معنای واقعی کلمه "شورای" بود. در روسیه به آنها "کنیز" و سپس "شاهزاده" می گفتند.

طبق تواریخ، کاگان ولادیمیر، با انتخاب ایمان خود، با گوش دادن به سفیران مسلمان بیزانس، خزر-یهودی و بلغارستان، اسلام را رها کرد، زیرا دین اسلام نوشیدن الکل و عسل را ممنوع کرده است. هنگامی که به این موضوع رسید، ظاهراً او به سفرای بلغارستان گفت: "روسیه لذت نوشیدن دارد: ما بدون آن نمی توانیم وجود داشته باشیم."

به طور کلی، همانطور که محقق تاریخ کلیسای روسیه A.V. کارتاشف، چیزی کارتونی در این صحنه وجود دارد. اما این اغلب زمانی اتفاق می‌افتد که وقایع نگاری‌ها بازنویسی می‌شوند، برای تناسب با یک یا آن قانون ایدئولوژیک تنظیم می‌شوند، یا سعی می‌شود به «یک دوره کوتاه» تقلیل داده شوند. هر کپی‌نویس چیزی از خودش را وارد می‌کند و آن را به روش خودش تحریف می‌کند. و نتیجه نهایی چیزی غیر قابل تصور است. همانطور که روزنامه نگار مدرن آندری ورونین به درستی تعریف کرد: "سبک پوچ گرایانه وقایع نگاری روسیه".

اما با این وجود، "داستان سال های گذشته" در این قسمت ماهیت را منعکس می کند - زمان انتخاب ایمان. یا به عبارت دقیق تر، انتخاب یک راه، یک تمدن. هشت سال قدرت دوک بزرگ - از قتل یاروپلک و تصرف کیف تا غسل تعمید روس - دوره قابل توجهی است. به خصوص در آن دوران. با تمام بازگشت متظاهر به بت پرستی، زندگی در کیف به سختی لغو می شود. یک اعدام مانند یک نماد است. و سپس غیرممکن است. سپس ما باید همه مسیحیان را سلاخی کنیم. از جمله همسر مسیحی او که از برادرش یاروپولک که توسط او کشته شد به ارث برده است. و حتی در میان وارنگیان با تمام خشونت و بی اعتنایی کامل به همه چیز و همه افراد، نوکیشانی وجود دارد. به ویژه از سوی رهبران پادشاه. بیایید همان حماسه اسکاندیناویایی را در مورد اولاو تریگوسون، پسر یک پادشاه نروژ و پادشاه آینده نروژ، به یاد بیاوریم که در دربار ولادیمیر زندگی می کرد و او را متقاعد کرد که ایمان مسیحی را بپذیرد.

رویدادهای فوری منجر به غسل ​​تعمید ولادیمیر در تواریخ عرب و بیزانس باستان توصیف شده است.

در سال 986 جنگ داخلی در بیزانس آغاز شد. شورش توسط ژنرال واردا اسکلیر آغاز شد و سپس ژنرال واردا فوکاس به او پیوست. آنها مذاکراتی را با خلیفه عرب در مورد جنگ مشترک علیه امپراتور باسیل آغاز کردند. بدین ترتیب بیزانس از جنوب و شرق مورد تهدید شورشیان و اعراب قرار گرفت. علاوه بر این، از شمال و غرب - خاقانات بلغارستان و خاقانات کیف. بنابراین، بیزانس محاصره شد، جنگ در همه جبهه ها به یکباره درگرفت. امپراتور واسیلی مذاکرات را آغاز می کند و با بلغارها صلح می کند و سرزمین های بیزانسی را که در آن زمان فتح شده بود به آنها واگذار می کند. چه نوع "بازگشتی" وجود دارد وقتی همه چیز را می توان از دست داد! و او برای کمک نظامی به ولادیمیر روی می آورد. پرداخت کمک - شاهزاده بیزانسی آنا. در این مورد، یک شرط تعیین می شود - غسل تعمید ولادیمیر.

به نظر ما شرایط عجیبی است. و از ایمان خود به پرون دست بکشید و سربازان را رها کنید. برای چی؟ برای یک زن؟ به زبان روسی - برای یک زن؟!

نه - برای وضعیت!

شکی نیست که کاگانات کیف جوان و قدرتمند است. با این حال، این کشور وحشی است. و خود ولادیمیر احساس می کند که یک بربر است. و سلسله بیزانسی باستانی، "واقعی" است که قرن ها تقدیس شده است. ازدواج با آنا تنها پیوستن به خانواده امپراتوری نیست، بلکه ورود به قبیله پادشاهان "واقعی" باسیلئوس است. بنابراین ولادیمیر در میان حاکمان ایالات جوان به یک اشراف تبدیل می شود. نه کاگان بلغاری در دانوب و نه کاگان بلغاری در کاما نمی توانند با او مقایسه شوند.

آیا او چنین فکر می کرد یا نه، ما نمی توانیم بدانیم.

ولادیمیر با امپراتور واسیلی وارد اتحاد شد و در مبارزه با شورشیان به او کمک نظامی کرد. تواریخ عرب و بیزانس در این باره به تفصیل می نویسند.

با این حال ، امپراتور واسیلی سعی کرد کاگان ولادیمیر را فریب دهد. پرنسس آنا به خاطر او اهدا نشد. چه، چگونه و چرا ناشناخته است. شاید آنا مقاومت کرد، نمی خواست، مانند شاهزاده خانم پولوتسک روگندا، با پسر یک برده ازدواج کند. یا شاید امپراتور واسیلی تصمیم گرفت که اکنون که تهدید از بین رفته است، می توان از وعده های داده شده به بربر شمالی غفلت کرد.

اما آنجا نبود. ولادیمیر بلافاصله علیه کورسون-چرسونز لشکرکشی کرد و شهر را تصرف کرد و تهدید کرد که به قسطنطنیه لشکرکشی می کند. علاوه بر این، در اتحاد با بلغارها. امپراتور واسیلی ترسید و بلافاصله شاهزاده آنا را که ولادیمیر ما در آنجا ازدواج کرد در کورسون فرستاد و پس از آن شهر را به عنوان قیمت عروس به بیزانس برگرداند.

از اینجا، از کورسون، او به کیف، به روسیه رفت.

حمل صلیب

بتها را زد

همانطور که وقایع نگاری شهادت می دهد، شاهزاده ولادیمیر پس از بازگشت از کورسون " دستور داد بت ها را واژگون کنند - برخی را خرد کنید و برخی را بسوزانید. پرون دستور داد اسبی را به دم ببندند و از کوه در امتداد جاده بوریچف به استریم بکشند و به 12 مرد دستور داد تا او را با چوب بزنند... وقتی پروون را در امتداد نهر به دنیپر کشیدند، کفار برای او عزادار شدند. زیرا آنها هنوز تعمید مقدس را دریافت نکرده بودند. و پس از کشیدن آن، آن را به دنیپر انداختند. و ولادیمیر افرادی را به او اختصاص داد و به آنها گفت: "اگر او در جایی در ساحل فرود آمد، او را دور بریزید. و هنگامی که تندروها گذشت، او را رها کن.» آنچه را که دستور داده بودند انجام دادند. و هنگامی که پروون را به داخل راه دادند و او از تندروها عبور کرد، باد او را به ساحل شنی پرتاب کرد و به همین دلیل است که این مکان به نام پرونیا شال معروف شد که تا به امروز به آن می گویند. سپس ولادیمیر به سراسر شهر فرستاد تا بگوید: "اگر کسی فردا به رودخانه نیاید - خواه ثروتمند، فقیر، یا گدا، یا برده - دشمن من خواهد بود." مردم با شنیدن این سخن، با خوشحالی رفتند و گفتند: اگر این خوب نبود، شاهزاده ما و پسران آن را نمی پذیرفتند.

این «داستان سال‌های گذشته» است که البته توسط راهبان مسیحی نوشته شده است. داستانی شیرین در مورد غسل تعمید شاد همه ساکنان کیف: "مردم رفتند، شادی کردند..." اگرچه عبارت قبلی به وضوح به واقعیت خیانت می کند: "اگر کسی فردا به رودخانه نیاید..." او خواهد بود. دشمن من." این حتی یک اولتیماتوم نیست، بلکه یک تهدید مستقیم است. و سعی کنید اطاعت نکنید - کیف طبیعت دیوانه ولادیمیر را به خوبی می شناخت ، فداکاری ها ، سوزاندن مسیحیان را به یاد آورد.

من یک رزرو می کنم: ما اجازه نداریم بدانیم در روح او چه می گذرد. شاید او به دلایل تجاری و سیاسی غسل تعمید داده شده است. شاید در لحظه غسل ​​تعمید معجزه تغییر شکل در روح او رخ داد. شاید او احساس می کرد که یک مبلغ بزرگ است - او روح بربرها را نجات داد، آنها را به ایمان واقعی تبدیل کرد و نور ایمان واقعی را برای آنها آشکار کرد. اما حتی اگر او به سادگی کشور و مردم را به جریان اصلی تمدن توسعه یافته دیگر تبدیل کرد، او توسط عالی ترین اهداف و بهترین نیت ها هدایت می شد - نکته این است!

ولادیمیر به هر طریقی، غسل تعمید روس را با تسلیم ناپذیری و ظلم وارنگی انجام داد. مانند حمله نظامی به شهر دشمن. در کیف، مردم را با باتوم به دنیپر می‌رانند و پرون را با چوب کتک می‌زنند. و در نوگورود، برای افزایش تحقیر بت‌ها و بت‌های سابق، پروون "از میان سرگین" کشیده شد. تواریخ شهادت می دهد: "و آنها شروع به ساختن کلیساها در شهرهای دیگر کردند و در آنها کاهنان گماشتند و مردم را در همه شهرها و روستاها به غسل ​​تعمید آوردند. می فرستاد تا بچه ها را از بهترین مردم جمع کند و به آموزش کتاب بفرستد. مادران این کودکان برای آنها گریه کردند. زیرا آنها هنوز در ایمان ثابت نشده بودند و بر آنها گریه می کردند که گویی مرده اند.»

اینجاست که یک داستان تمام می شود و داستان دیگری آغاز می شود.

آیا راه دیگری وجود داشت؟

همانطور که گفتند و نوشتند، غسل تعمید روس قطعاً یک پدیده مترقی بود. چه کسی کشور ما را به جریان اصلی تمدن مسیحی تبدیل کرد.

آیا راه دیگری وجود داشت؟ قطعا اینطور بود. گواه این امر تواریخ باستانی است. در آن روزها، دسته هایی از آزادگان اسلاو-ترک-وارنگی یا به عبارت دیگر دزدان در امتداد ساحل شمالی دریای سیاه قدم می زدند. آنها را روس، روس می نامیدند. زندگی سنت جورج، اسقف اعظم آمسترید (تقریباً قرن نهم) می گوید: "تهاجم بربرها وجود داشت - روس ها، مردمی، همانطور که همه می دانند، بسیار وحشی و بی ادب، بدون هیچ اثری از بشردوستی. از نظر اخلاقی وحشیانه، در اعمال غیر انسانی، تشنه‌ی خون خود را با ظاهرشان آشکار می‌کردند، در هیچ چیز دیگری... چون لذتی مانند قتل پیدا نکردند، سرانجام به سرزمین پدری قدیس رسیدند و بی‌رحمانه هر جنس و سنی را شلاق زدند.»

سارقان پس از تصرف آماسترا، شهر دریای سیاه در بیزانس، و هجوم به معبد، به غارت آرامگاه سنت جورج هجوم بردند و به فکر یافتن گنج در آنجا بودند، اما ناگهان به سنگ تبدیل شدند. و آنها تنها پس از دعای یکی از مسیحیان اسیر برای آنها آزاد شدند. پس از آن «دیگر به حرم اهانت نکردند».

این منبع می گوید که در دوران ازلی بربرهای شمالی با تمدن مسیحی در منطقه دریای سیاه مواجه شدند. تمام تواریخ روسی از کورسون و تموتوراکان (چرسون و تامان) نه به عنوان سرزمین های دور، بلکه به عنوان سرزمین های همسایه و آشنا یاد می کنند. نفوذ مسیحیت و تمدن مسیحی به روسیه از طریق کریمه آرام و غیرقابل توقف بود. هم مردم و هم اقشار بالا را اسیر خود کرد. نمونه ای از آن پرنسس اولگا است.

ولادیمیر با بی‌رحمی و بی‌رحمی واقعاً وارنگی، مسیر تکاملی را که آغاز شده بود شکست. که به نظر من بر تاریخ بیشتر روسیه تأثیر گذاشت.

البته متروپلیت ها نوعی تعادل در برابر مطلق گرایی شاهزادگانی بودند؛ از آنجایی که توسط پاتریارک قسطنطنیه تأیید یا منصوب می شدند، از شاهزادگان بزرگ، پادشاهان بعدی، مستقل به حساب می آمدند. اما با گذشت هر سال و قرن این انتصاب و تایید رسمی و رسمی تر شد. و دولت این مقدار اندک استقلال را تحمل نکرد. باید گفت که خود کلانشهرهای ما می خواستند مستقل باشند، می خواستند پدرسالار باشند. بدين ترتيب، با تلاش مشترك اولين شاهان و كلان شهرها، رشته نازك بين روسيه و قسطنطنيه گسسته شد. و ما کلیسای ارتدکس روسی خودمختار خود را تشکیل دادیم، پدرسالار خودمان. البته تابع شاه.

اما حتی در این شکل، کلیسا با قدرت سکولار تداخل داشت. اقتدار پدرسالار در بین مردم بسیار زیاد بود. اجازه دهید همچنین در نظر بگیریم که پدرسالاران فیلارت و نیکون در واقع در سخت ترین زمان ها بر روسیه حکومت می کردند و رسماً مانند تزار، حاکمان بزرگ نامیده می شدند.

و بنابراین ، پتر کبیر با تثبیت قدرت خود ، پدرسالاری را لغو کرد و یک اتحادیه ایجاد کرد و کلیسا را ​​عملاً به یکی از بخش های دستگاه دولتی تبدیل کرد.

مسلمانان هرگز یک مرکز کلیسا نداشته اند. پس از سقوط خلافت بغداد، جایی که خلیفه قدرت سکولار و عالی ترین قدرت کلیسایی را در یک شخص متحد کرد، امامان و مفتی ها گروگان خان ها، امیران و سلاطین شدند.

وقتی ایمان به خودی خود می آید و ذهن ها و دل ها را به دست می آورد، به عنوان فیض خداوند به عنوان بالاترین قدرت می آید.

هنگامی که آنها با آتش، شمشیر و شلاق تعمید می دهند - بالاترین قدرت متعلق به کسی است که شلاق و شمشیر را در دستان خود دارد. خان ازبک، برادر شوهر شاهزاده بزرگ ولادیمیر یوری دانیلوویچ، سرهای اعضای ارتدکس و بت پرست هورد را برید و گروه ترکان طلایی را به اسلام تبدیل کرد. شروع اعدام با بستگانی مانند او، از نوادگان چنگیزخان.

به نظر می رسد که پس از قرن ها همه چیز قبلاً فراموش شده است. اما نه. حتی یک پادشاه انگلستان یا فرانسه نمی توانست بگوید این جد شکوهمند او بود که ایمان واقعی را به این وحشی ها بخشید. اما با ما او می توانست و این کار را کرد. و مطابق آن رفتار کرد. علاوه بر این، من جرات می کنم باور کنم که چیزی بالاتر از آگاهی شخصی ما وجود دارد - آگاهی اجتماعی. هاله ای معلق بر فراز این یا آن کشور، بالای این یا آن مردم.

کلیسا که توسط قدرت دولتی کاشته شده بود، به خدمتگزار دولت تبدیل شد - یک پشتوانه ایدئولوژیک. بنابراین، ارتدکس و اسلام در روسیه در ابتدا آن اهمیتی را که کلیسا در اروپای غربی داشت، نداشت و نمی توانست داشته باشد.

تفاوت ما با اروپا همین است. به همین دلیل است که ما همان شدیم که هستیم و تاریخ ما به همین شکل رقم خورد.

غسل تعمید روسیه در تاریخ روسیه اهمیت زیادی داشت. اعتقادات بت پرستان جای خود را به یک دین یکپارچه ملی داد. پذیرش مسیحیت از بیزانس مسیر آینده توسعه روسیه را به عنوان بزرگترین سنگر ارتدکس از پیش تعیین کرد.

بت پرستی روسیه باستان

قبل از پذیرش مسیحیت، اسلاوها بت پرست بودند. هر قبیله خدای خود را می پرستید که حامی و حامی آن محسوب می شد. خدایان رایج اسلاو نیز برجسته بودند.
مهمترین آنها در روسیه باستان عبارت بودند از:

  • پرون (خدای رعد و برق، رعد و برق و رعد و برق)؛
  • Volos یا Veles (خدای دام، تجارت و ثروت)؛
  • Dazhdbog و Khors (تجسم های مختلف خدای خورشید)؛
  • استریبوگ (خدای بادها، گردباد و کولاک)؛
  • موکوش (الهه زمین و باروری)؛
  • سیمرگل (خدای دانه ها و محصولات).

با تقویت قدرت شاهزاده، نیاز به متمرکز کردن دولت به وجود آمد. تنوع باورهای بت پرستان، روسیه باستان را تضعیف کرد و مانع از ادغام قبایل در یک گروه قومی شد.

اولین تلاش برای ایجاد یک دین ملی در زمان سلطنت ولادیمیر سویاتوسلاوویچ انجام شد. ولادیمیر پس از شکست دادن همه مخالفان و استقرار خود بر تاج و تخت بزرگ دوک، دستور نصب بتهای خدایان اصلی اسلاو را در کیف داد.

برنج. 1. بازسازی معبد پرون در جزیره پرین.

در سر پانتئون، پرون چوبی با سر نقره ای و سبیل طلایی ایستاده بود. مردم کیف به خدایان از جمله انسان قربانی تقدیم کردند.

به دنبال یک دین جدید باشید

علیرغم تایید پانتئون خدایان پان اسلاوی، اتحادیه قبایل به طور پیوسته از هم پاشید. ولادیمیر سویاتوسلاوویچ فهمید که دین قوی تری لازم است که بتواند مردم را متحد کند.

4 مقاله برترکه در کنار این مطلب می خوانند

شاهزاده به ایمان بیزانسی گرایش داشت. مسیحیت برای مدت طولانی در روسیه نفوذ کرده است. در سال 957 شاهزاده اولگا غسل تعمید یافت. افرادی از حلقه نزدیک شاهزاده مسیحی شدند.

سفرای کشورهای دیگر به ولادیمیر رسیدند. مبلغان یهودی بلافاصله توسط شاهزاده طرد شدند. او آنها را سرزنش کرد که شهر مقدس یهودیان، بیت المقدس، در دست مسلمانان است. وقایع نگاری می گوید که شاهزاده قوم خود را فرستاد تا در مورد مزایا و معایب هر دین بیاموزند.
گزارش نمایندگان حاوی اطلاعات زیر بود:

  • اسلام (ولگا بلغارستان): "هیچ شادی در آنها نیست، فقط غم و اندوه و بوی تعفن زیاد است".
  • کاتولیک (امپراتوری مقدس روم): "آنها زیبایی ندیدند"؛
  • ارتدکس (بیزانس): "خدمات آنها بهتر از همه کشورهای دیگر است."

ولادیمیر پس از مشورت با پسران، ایمان بیزانسی را انتخاب کرد.

وقایع نگاری، البته، فضایل ارتدکس را زینت می دهد. انتخاب ولادیمیر کاملاً قابل درک بود علل :

  • تأثیر عظیم فرهنگ بیزانس بر روسیه اسلاو.
  • روابط تجاری و دیپلماتیک طولانی مدت؛
  • قدرت امپراتوری بیزانس

غسل تعمید شاهزاده ولادیمیر

علیرغم تصمیم به غسل ​​تعمید، ولادیمیر سواتوسلاوویچ یک جنگجوی بت پرست معمولی بود که عادت داشت با کمک نیروی نظامی عمل کند. در سال 988 جنگ با بیزانس را آغاز کرد و کورسون را محاصره کرد.

"افسانه کورسون" می گوید که ولادیمیر سوگند یاد کرد که در صورت تسخیر شهر غسل تعمید یابد. یکی از ساکنان کورسون به نام آناستاس به شاهزاده نشان داد که آب در کورسون از کجا می آید. شاهزاده منبع را مسدود کرد و ساکنان شهر تسلیم شدند.

ولادیمیر از حاکمان بیزانسی واسیلی و کنستانتین خواست که خواهرش آنا را به عنوان همسرش به او بدهند. امپراطوران به این شرط موافقت کردند که شاهزاده قطعاً غسل تعمید خواهد یافت.

تواریخ در مورد "معجزه" دیگری می گوید: ولادیمیر نابینا شد ، اما پس از غسل تعمید بلافاصله بینایی خود را به دست آورد. این سرانجام او را به برتری ارتدکس بر سایر ادیان متقاعد کرد. بسیاری از شرکت کنندگان در محاصره نیز پس از این غسل تعمید گرفتند.

برنج. 2. بنای یادبود شاهزاده ولادیمیر در میدان Borovitskaya در مسکو.

ولادیمیر با آنا ازدواج کرد، کشیشان، یادگارها، ظروف کلیسا و نمادها را از کورسون گرفت و به کیف بازگشت.

غسل تعمید روسیه

به طور خلاصه، مهمترین چیز در مورد غسل تعمید روس به نکات زیر خلاصه می شود:

  • تاریخ عموماً پذیرفته شده غسل ​​تعمید روسیه 988 است.
  • ولادیمیر به کیف بازگشت و بلافاصله دستور تخریب پانتئون خدایان بت پرست را صادر کرد.
  • شاهزاده با بیانیه ای خطاب به مردم کیف گفت: روز بعد همه باید برای غسل تعمید به دنیپر بیایند. شخصیت کاریزماتیک شاهزاده احترام و ترس را برانگیخت. غسل تعمید دسته جمعی کاملاً مسالمت آمیز انجام شد.
  • ولادیمیر به طور فعال در گسترش دین جدید مشارکت داشت. او در محل یک معبد بت پرست در کیف، کلیسای سنت باسیل را برپا کرد. ساخت کلیساها در سراسر روسیه آغاز می شود و کشیشان منصوب می شوند.

پروون تحت "مجازات" قرار گرفت: آنها مجسمه را به رودخانه انداختند و اجازه ندادند او تا زمانی که تندبادهای دنیپر (یعنی تا مرزهای سرزمین روسیه) در ساحل فرود آید.

معنی و نتایج غسل تعمید روسیه

غسل تعمید روسیه توسط شاهزاده ولادیمیر به طور قابل توجهی اقتدار دولت قدیمی روسیه را افزایش داد. ایجاد یک دین دولتی به تشکیل یک ملت واحد کمک کرد. فرهنگ رشد زیادی در توسعه یافت.

برنج. 3. غسل تعمید شاهزاده ولادیمیر. نقاشی دیواری توسط V. Vasnetsov در کلیسای جامع ولادیمیر در کیف.

تواریخ این امکان را برای ردیابی چگونگی غسل تعمید در سراسر قلمرو روسیه فراهم می کند. درگیری های مسلحانه بین مشرکان و واعظان مسیحی به وجود آمد. کشیش ها مجبور شدند خود را با شرایط محلی وفق دهند. در نتیجه ادغام با بت پرستی در روسیه، شکل اصلی مسیحیت پدید آمد - ارتدکس روسیه. در تاریخ روسیه، مسیر توسعه خاصی پدید آمده است.

ما چه آموخته ایم؟

تا پایان قرن دهم، تمام پیش نیازها برای پذیرش یک دین ملی در کیوان روس ایجاد شده بود. در سال 988، غسل تعمید روسیه بر اساس الگوی بیزانسی انجام شد. تأثیر غسل تعمید روس در تاریخ بعدی روسیه دشوار است که بیش از حد برآورد شود. پس از فتح قسطنطنیه توسط ترک ها در سال 1453، روسیه به مرکز جهانی ارتدکس تبدیل شد که به آن اجازه داد تا با قاطعیت بیشتری از حقوق امپراتوری خود دفاع کند.

در مورد موضوع تست کنید

ارزیابی گزارش

میانگین امتیاز: 4.6. مجموع امتیازهای دریافتی: 1475.

شاهزاده ولادیمیر کیست و واقعاً چه کسی بود؟
تاریخ در کتب درسی تمایل دارد مردم را به مجسمه های برنزی تبدیل کند و آنها را به ارتفاعات ماورایی برساند. به نظر من این کاملا درست نیست. اگر قوانین منطق ابتدایی و انگیزه های معمولی انسانی را در مورد او به کار ببرید، می توانید قهرمان دوران باستان را خیلی بهتر درک کنید. بیایید مراحل خود را با شاهزاده ولادیمیر مقدس برابر با حواریون آغاز کنیم.

واقعا ولادیمیر کی بود؟

شاهزاده ولادیمیر قطعا یک قدیس نبود. حداقل در ابتدای زندگی انسانی اش. ولادیمیر برادرش یاروپولک را فریب داد و کشت، عروسش روگندا را به زور به همسری گرفت و حرمسرای بزرگی از صیغه داشت. به طور کلی، چنین حاکم عادی قرون وسطایی قوی، خیانتکار و بی رحم است. او جنگید، کنجکاو شد، اتحادهای سیاسی ایجاد کرد و شکست، و از قدرت قدرتمندان برخوردار بود. رفتار کاملا طبیعی برای آن زمان. این یک واقعیت شناخته شده است که ولادیمیر خورشید سرخ توسط 800 صیغه خوشحال شد.

چرا ولادیمیر روس را تعمید داد؟

سوال منطقی است. به نظر می رسد که خدایان اسلاوی قدیمی فقط پیروزی و شانس برای ولادیمیر به ارمغان آوردند. او پس از کشتن یاروپولک و تصرف کیف، کلیسای مسیحی (احتمالاً کاتولیک) را که در زمان برادرش ساخته شده بود را ویران کرد و شروع به احیای فرقه های بت پرستی کرد. ولادیمیر عاشق جنگ و زنان بود. دومی ها به ویژه قوی و مکرر هستند. پذیرش ایمان جدید به معنای پایان سرگرمی مورد علاقه او بود. حداقل در همین مقیاس.
پاسخ نیز به طور کلی روشن است. دوران جنگ های مذهبی آغاز شد که در آن مشرکان هیچ شانسی نداشتند. در چند صد سال بعد، ادیان توحیدی اروپا، آسیای مرکزی و خاورمیانه را تحت سلطه خود درآوردند. بت پرستی غیر قابل رقابت بود و از صحنه جهانی محو شد. چرا؟ اولاً قدیمی و ضعیف بود. مردم عادی معانی بالاتری در آن نیافتند. فقط مبتکران، مغان و دیگر روحانیون اسرار نهفته در تعالیم باستانی را می دانستند. ثانیاً، ادیان توحیدی جدید در اتحاد مردم و تابع ساختن آنها به حکومت مرکزی بسیار بهتر عمل می کردند. خدایان بت پرست به نفاق کمک کردند - در یک شهر پروون بیشتر مورد احترام بود و در شهر دیگر ولز. ثالثاً مردم خیلی بیشتر حاضر بودند به نام خدای واحد بمیرند و بکشند. عدم تحمل مذهبی برگ برنده جنگ های بی پایان بوده است.
بنابراین، ترک بت پرستی به نفع دین توحیدی یک تصمیم سیاسی خردمندانه بود. اگر ولادیمیر روسیه را غسل تعمید نمی داد، می توانست به راحتی به چندین ایالت با مذاهب مختلف سقوط کند، که منجر به تشکیل نه یک قوم روس، بلکه چندین ملت متخاصم می شد. نمونه های زیادی از این در بالکان و شبه قاره هند وجود دارد.
یک نسخه به طور گسترده شناخته شده این است که ولادیمیر برای دریافت دست شاهزاده خانم بیزانسی آنا غسل تعمید داده شد. اما به وضوح علت و معلول را با هم اشتباه می گیرد. شاهزاده آنا را فقط برای ایجاد اتحاد با بیزانس می خواست. علاوه بر این، او می توانست خود ایمان خود را تغییر دهد، بدون اینکه تمام روسیه را به غسل ​​تعمید سوق دهد. خوب، البته، او می تواند بعد از عروسی نظر خود را تغییر دهد. این همان کاری است که حاکمان بت پرست اغلب انجام می دادند - با دریافت آنچه می خواستند، به ایمان قدیمی بازگشتند.
شاهزاده ولادیمیر و یارانش روس را اینگونه تعمید دادند:
دسته ای با صلیب ها و روحانیون به روستایی آمدند و به همه دستور دادند که ایمان جدید را بپذیرند. اولین کسانی که در مسیر غسل تعمید ایستادند، حکیمان و مجوس بودند - آنها بلافاصله کشته شدند، و به طور مشخص. آنها یا سوزانده شدند یا به چوب. اگر شفیعانی بودند، همان سرنوشت در انتظارشان بود. منابع باستانی همچنین از توبه اجباری از طریق کشتن نوزادان، در حضور همگان صحبت می کنند. پس از چنین "تعمید" بسیاری به روستاها رفتند، اما بخش اصلی (زنان، کودکان و مردان زحمتکش) باقی ماندند. سر خم کردند و ایمان جدید را پذیرفتند. ما نباید فراموش کنیم که ولادیمیر ارتش عظیمی پشت سرش بود و مخالفت با او صرفاً خودکشی بود. آموزش جوانان منحصراً توسط روحانیون انجام می شد. و بنابراین نسل جدیدی ظاهر شد که ایمان ارتدکس را در سراسر روسیه کاشت.

چرا ارتدکس؟

برای پاسخ به یک نقشه سیاسی آن زمان نیاز داریم.
بیایید از دیدگاه ادیان اصلی به آن نگاه کنیم:

یهودیت - هیچ قدرت قوی وجود ندارد. کاگانات خزر با اطمینان به سمت سقوط خود حرکت می کند و شاهزادگان روسی آن را نیروی برتر نمی دانند.
اسلام هنوز خیلی دور است.
کاتولیک - امپراتوری مقدس روم، تجاوز مداوم به سرزمین های اسلاو.
ارتدکس - امپراتوری روم شرقی، همچنین به عنوان بیزانس شناخته می شود. مرز مشترکی وجود ندارد. به طور فعال گسترش نمی یابد.
این لیست همه چیز را روشن می کند. علاوه بر این، باید در نظر گرفت که ولادیمیر در دوران رقابت فعال بین دو روم زندگی می کرد. حال قدیم - بیزانس. و یک مورد جدید که توسط قبایل گوتیک و فرانک بر روی خرابه های امپراتوری روم غربی ایجاد شد. در همان زمان، فرانسوی-آلمانی ها به طور فعال سرزمین های اسلاو را تصرف کردند. در چنین شرایطی، پذیرش ارتدکس و اتحاد با بیزانس عملا تنها راهبرد ممکن بود. همه شوخی ها در مورد این واقعیت که انتخاب ارتدکس توسط یک سیستم نرم افزاری از ممنوعیت ها دیکته شده است، هیچ مبنایی ندارد. ولادیمیر اول یک سیاستمدار بود و بعد یک خوشگذرانی. نحوه انجام غسل تعمید روس - به سرعت و با خشونت - نشان می دهد که این تصمیم سیاسی و بسیار مهم بوده است.
چرا کاتولیک نه؟
ولادیمیر یک متحد استراتژیک انتخاب کرد. رومی ها بسیار ارجح تر از "اروپایی ها" به نظر می رسیدند. سرمایه فرهنگی و علمی بسیار بیشتری داشتند. در همان زمان، آنها توسعه فعالی (به ویژه در قلمرو روسیه) انجام ندادند. کاتولیک ها در آن روزگاران شسته نشده، پرخاشگر و فریبکار بودند. نزدیکی به خاک روسیه حاکی از درگیری در آینده است.

روسیه چگونه از تهاجم جهانی همسایگان خود اجتناب کرد؟

روس با ترک ایمان اجداد خود بلیطی برای زندگی جدید دریافت کرد. درست است که همه چیز آنطور که ولادیمیر می خواست پیش نرفت. بیزانس خیلی قدیمی بود و تهاجمی نبود. او خود را بین دنیای کاتولیک و مسلمان یافت، گویی بین یک صخره و یک مکان سخت. در نتیجه، به سرعت ضعیف شد و به متحد قدرتمند روسیه تبدیل نشد. و به طور کلی آنها نمی خواستند متحدان بربر داشته باشند.

دویست و پنجاه سال بعد، دوران سختی به روسیه رسید - گروه ترکان و مغولان طلایی در شرق افزایش یافت. لهستانی ها و نظم توتونی از غرب تحت فشار قرار گرفتند. در این زمان، بیزانس پس از چهارمین جنگ صلیبی ویران شده بود. روسیه تکه تکه شد، توسط دشمنان محاصره شد و از متحدین محروم شد، اما جان سالم به در برد و برخلاف میل خود، به روم ارتدکس جدید تبدیل شد. در دوران جنگ های مذهبی، زمانی که قسطنطنیه سقوط کرد، کسی باید جهان ارتدکس را رهبری می کرد. بنابراین، ولادیمیر را می توان با کلمب مقایسه کرد. او فقط می خواست به هند برسد - برای بدست آوردن یک متحد قوی در یک زمان دشوار جدید. معلوم شد که متحد بی فایده است، اما روس پرچم خود را برافراشت و شروع به حرکت به سمت تبدیل شدن به یکی دیگر از مراکز قدرت جهانی کرد.

مقدس یا نه؟

به طور کلی، تقدس یک موضوع بسیار بحث برانگیز است. چگونه می توان فردی را به عنوان یک قدیس تشخیص داد؟ حتی اگر طبق مفاهیم کلیسای ارتدکس، ما قبلاً در گناه متولد شده باشیم؟ قدیس یک فرد کاملاً پاک است. و آیا او مرد است؟ که، خوب، نمی توان به طور کامل در مورد ولادیمیر گفت. می توان در مورد او گفت که او یک سیاستمدار قوی و استراتژیک بود و آن را رها کرد. در غسل تعمید روسیه به راحتی می توان محاسبه هوشیارانه یک سیاستمدار باهوش را خواند.
اما وقتی جوانی بت پرست طوفانی شاهزاده پشت سر گذاشته شد، بعد چه اتفاقی افتاد؟ ولادیمیر در 27 سال آخر زندگی خود ظاهراً یک مسیحی واقعی بود. حرمسرا را رها کرد، از کلیسا به هر طریق ممکن حمایت کرد و هر یکشنبه غذا و پول بین نیازمندان توزیع کرد.
توطئه سویاتوپولک به بهترین وجه ولادیمیر فقید را مشخص می کند. شاهزاده توطئه گران را بخشید. در کل قرار نبود این کار انجام شود. روریکوویچ های زیادی در روسیه وجود داشت. روش اصلی مبارزه سیاسی قتل بود. حاکمی که ضعف نشان می داد، بلافاصله در معرض خطر دریافت ده ها مدعی برای تاج و تخت خود بود. معلوم می شود که ولادیمیر توانسته بود از شکاف بین یک بت پراگماتیک و یک مسیحی مؤمن عبور کند. چیزی که چیز کوچکی نیست - اکثر مردم روی زمین، حتی پس از هزار سال، طبق قوانین جنگل به زندگی خود ادامه می دهند.

کیوان روس در اوت 988 مسیحی شد. از لحاظ درونی، معنوی، با تمام ذات خود، آماده پذیرش ارتدکس بود و بذر مسیحیت در خاک حاصلخیز افتاد. مردم روسیه با ترس و ایمان به آبهای مقدس خرشچاتیک، پوچاینا و دنیپر برای دریافت غسل تعمید مقدس فرو رفتند. این روزها 1020 سال از غسل تعمید کیوان روس می گذرد، که با انتخاب آگاهانه و نهایی ایمان، از بت پرستی به مسیحیت رفت.

اولین روشنگران


بت پرستی یک دین پیش از مسیحیت است، شرک، شرک، زمانی که مردم بت ها را می پرستیدند. اصلی ترین آنها در روسیه باستان خورشید (Dazh Bog) و رعد و برق (Perun) بودند. بسیاری از بت های پایین تر نیز مورد احترام بودند - حامیان اقتصاد، خانه، زمین، آب، جنگل و غیره. در زندگی اجداد بت پرست ما خرافات، آداب و رسوم ظالمانه و حتی قربانی های انسانی نیز وجود داشته است. در عین حال، بت پرستی در روسیه باستان آنقدر در بت پرستی فرو نمی رفت که دارای معابد بت و طبقه ای از کشیشان باشد.

قبلاً در قرن اول پس از میلاد. اسلاوهای شرقی (پلیان ها، درولیان ها، درگوویچ ها، بوژان ها، اسلوونیایی ها، اولیچ ها، ویاتیچی، تیورتسی) به تدریج متوجه نیاز به انتخاب مسیحیت به عنوان ایمان واقعی شدند که شروع به نفوذ به قلمرو روسیه آینده کرد. بر اساس افسانه، در آغاز قرن یکم پس از میلاد. اسلاوهای شرقی مورد بازدید قرار گرفتند و آغاز مسیحیت در اینجا توسط رسول مقدس اندرو اول خوانده شد. او برای فعالیت‌های خداآفرینش، به‌عنوان قرعه‌ای از حواریون در اورشلیم، سکا را دریافت کرد - قلمرو شمال دریای سیاه و تا دریای بالتیک. رسول اندرو با ورود به خرسونسوس (یک مستعمره یونانی در کریمه، در قرون 4 تا 10 که به بیزانس وابسته بود)، اولین جامعه مسیحی را در اینجا تأسیس کرد و معبدی ساخت.

طبق تواریخ یونان باستان، از کرسونسوس، اندرو رسول به دهانه دنیپر آمد و به منطقه دنیپر میانی صعود کرد. در دامنه کوه های کیف، جایی که در آن زمان چندین آبادی وجود داشت، به شاگردانش نبوی گفت: "آیا این کوه ها را می بینید؟ بر این کوه ها لطف خدا خواهد درخشید، شهری بزرگ خواهد بود..." وقایع‌نویس می‌گوید: «و پس از بالا رفتن از این کوه‌ها، آنها را برکت داد و صلیبی را در اینجا قرار داد ... و با پایین آمدن از این کوه، جایی که کی‌یف بعداً برخاست، از دنیپر بالا رفت و نزد اسلاوها آمد. جایی که نووگورود الان است و مردمی را دیدم که در آنجا زندگی می کنند..."

همانطور که آخرین تحقیقات تاریخی نشان می دهد، رسول آندری از نوگورود در امتداد رودخانه ولخوف تا دریاچه لادوگا و سپس به والام شنا کرد. او کوه های آنجا را با صلیب سنگی برکت داد و مشرکان ساکن جزیره را به ایمان واقعی تبدیل کرد. این در قدیمی ترین نسخه خطی "سرزنش" که در کتابخانه صومعه والام نگهداری می شود، و در اثر باستانی دیگر "Vseletnik" توسط هیلاریون متروپولیتن کیف (1051) ذکر شده است.

ادامه‌دهنده تلاش‌های بشارتی رسول اندرو در منطقه دریای سیاه، شهید کلیمنت، اسقف روم بود. او که توسط امپراتور روم ترویان به خرسونسوس تبعید شد، به مدت سه سال (99-101) از نظر معنوی بیش از دو هزار مسیحی کریمه در اینجا مراقبت کرد. قدیس جان کریزوستوم که در قرن پنجم در یکی از شهرهای آبخازیا در تبعید خدمت می کرد نیز به فعالیت های موعظه پرداخت. تمام فعالیت های آنها در خدمت گسترش تدریجی ارتدکس در سراسر کریمه، قفقاز و کل منطقه دریای سیاه بود.

اولین روشنگران اسلاوها - برادران مقدس کریل و متدیوس برابر با رسولان - نیز در غسل تعمید روسیه شرکت کردند. آنها نوشتار اسلاوی را گردآوری کردند (تاریخ دقیق ایجاد الفبای اسلاوی توسط برادران و پایه های نوشتن توسط منبع معتبر "درباره نوشتن" توسط Chernorizets Khrabra - 855 ارائه شده است) ، کتاب مقدس و کتاب های کلیسا را ​​به زبان اسلاو ترجمه کردند. . در سال 861، برادران به Tauride Chersonesos رسیدند و دویست نفر را به یکباره در اینجا تعمید دادند. آنها همچنین از قلمرو باستانی آنچه اکنون Transcarpathia نامیده می شود ، جایی که روسین ها غسل تعمید گرفتند ، بازدید کردند و سنت متدیوس حتی مدتی در صومعه محلی در شهرک گروشوو زندگی کرد.

آسکولد و دیر


کل تاریخ پذیرش مسیحیت در روسیه مستقیماً با روند تشکیل خود کلیسای ارتدکس مرتبط بود که تنها در سال 842 با تأسیس جشن ویژه - پیروزی ارتدکس در شورای محلی قسطنطنیه در بیزانس تکمیل شد.

طبق منابع یونانی، شاهزادگان کیف آسکولد و دیر اولین کسانی بودند که در روسیه باستان غسل تعمید گرفتند و در سال 867 به ارتدکس گرویدند. آنها در اواسط قرن نهم با جوخه های جنگی به کیف آمدند. از شمال، جایی که قبایل اسلاوها (اسلوونیایی ها و کریویچی به همراه قبایل فنلاندی) تشکیلات دولتی قوی را با مرکز شهر لادوگا، واقع در دهانه رودخانه ولخوف، که به دریاچه لادوگا می ریزد، ایجاد کردند. این شکل گیری پس از حمله خزرها به روسیه جنوبی و مرکزی به وجود آمد (محتمل ترین تاریخ حمله خزرها به کیف حدود سال 825 است).

غسل تعمید شاهزادگان کیف به شرح زیر است. طبق شهادت پاتریارک قسطنطنیه فوتیوس، در ژوئن 860، دویست کشتی روسی به رهبری آسکولد و دیر، به قسطنطنیه حمله کردند که "تقریباً به نیزه بلند شده بود" و "برای روسها آسان بود که آنها را بگیرند." اما دفاع از آن برای ساکنان غیرممکن است.» اما باور نکردنی اتفاق افتاد: مهاجمان ناگهان شروع به عقب نشینی کردند و شهر از نابودی نجات یافت. دلیل عقب نشینی طوفان ناگهانی بود که ناوگان مهاجم را پراکنده کرد. این شتاب خود به خودی توسط روس ها به عنوان جلوه ای از قدرت الهی مسیحی تلقی شد که باعث ایجاد تمایل برای پیوستن به ایمان ارتدکس شد.

پس از این اتفاق، امپراتور بیزانس، مقدونیه، پیمان صلحی با روس‌ها منعقد کرد و «قرار داد تا اسقف میکائیل را بپذیرند، اسقف میکائیل را که توسط پدرسالار فوتیوس قسطنطنیه به روسیه فرستاده شد تا ایمان ارتدکس را گسترش دهد». فعالیت خداآفرین اسقف مایکل نتایجی را به همراه داشت - شاهزادگان آسکولد و دیر با "بولیارها"، بزرگان و بخشی از مردم در کیف تعمید گرفتند. پاتریارک فوتیوس در این مورد نوشت: «و اکنون حتی آنها آموزه های شرورانه ای را که قبلاً داشتند با ایمان خالص و اصیل مسیحی مبادله کرده اند و عاشقانه خود را در ردیف رعایا و دوستان قرار می دهند، به جای اینکه ما را غارت کنند و گستاخی بزرگ علیه ما را انجام دهند. که چندی پیش نبود.»

اینگونه بود که اولین غسل تعمید دسته جمعی در روسیه انجام شد. اولین شاهزاده تمام روسیه - کریستین آسکولد به افتخار سنت نیکلاس شگفت انگیز نام نیکلاس را دریافت کرد. در سال 867، اولین جامعه مسیحی به ریاست اسقف در روسیه ظاهر شد.

گسترش مسیحیت در روسیه در قرن نهم. توسط منابع عربی تایید شده است. در "کتاب راه ها و کشورها" توسط جغرافیدان برجسته ابن هاردادوخ با اشاره به داده های دهه 880 آمده است: "اگر در مورد بازرگانان آرروس صحبت کنیم، این یکی از انواع اسلاوها است. .. ادعا می کنند که آنها مسیحی هستند...» همراه با با این حال، آشنایی مردم روسیه باستان با مسیحیت در آن زمان گسترده و ماندگار نبود. غسل تعمید واقعی روسیه تنها بیش از یک قرن بعد انجام شد.

اولگ و ایگور


در نیمه دوم قرن نهم. بخش قابل توجهی از اسلاوهای شرقی (Polyans، Rodimichs، Krivichis، Severians، Dregovichi، Novgorod Slovenes) تحت حکومت شاهزاده اولگ لادوگا متحد شدند (شاهزاده در حدود 879 - اوایل قرن 10th سلطنت کرد). او با جوخه خود از نووگورود آمد (نوگورودی ها در سال 862 با متحد کردن قبایل اسلاوی شمال شرقی ، وارنگ ها را به خارج از کشور راندند "و اگر به آنها خراج نمی دادید ، اغلب خود را از دست می دادید") ، کیف را تصرف کرد ( در حدود 882) و آسکولد و دیر را که در آنجا سلطنت می کردند، کشت. با اتحاد نووگورود با کیف، شاهزاده اولگ پایه و اساس روس کیوان را گذاشت و به آزادی قبایل جنوب شرقی از خزار خاقانات ادامه داد.

دوران سلطنت او دوره گسترش و تقویت بیشتر مسیحیت بود. از تواریخ مشخص است که در زمان اولگ بود که یک اسقف نشین ویژه روسیه تحت اختیار پدرسالار یونانی ایجاد شد و به زودی اسقف مسیحی در روسیه به یک کلان شهر تبدیل شد. در پایان قرن نهم - آغاز قرن دهم. اسقف نشین روسیه در حال حاضر در فهرست اسقف های یونان گنجانده شده است.

هنگامی که در سال 907 ارتش اولگ یک لشکرکشی موفقیت آمیز علیه قسطنطنیه انجام داد، بیزانس مجبور شد پیمان صلحی را امضا کند که برای دولت قدیمی روسیه مفید بود. طبق تواریخ، امپراتور بیزانس سفیران اولگ را به قسطنطنیه دعوت کرد، "او شوهران خود را به آنها منصوب کرد تا زیبایی کلیسا، اتاق های طلایی و ثروت ذخیره شده در آنها را به آنها نشان دهند، ایمان خود را به آنها آموزش دهد و ایمان واقعی را به آنها نشان دهد." پس از بازگشت سفیران به کیف، جمعیت شهر به شرح زیر به این پیمان بیعت کردند: مشرکان به بت پروون سوگند یاد کردند و مسیحیان - "در کلیسای سنت الیاس که بالای نهر."

در آغاز قرن دهم. ایگور برادرزاده اولگ (شاهزاده در آغاز قرن دهم - 945) شاهزاده کیف می شود. او با مبارزه برای تقویت مسیر تجاری دریای سیاه، لشکرکشی‌های جدیدی علیه قسطنطنیه در سال‌های 941 و 944 انجام داد. منابع تواریخ نشان می دهد که در زمان ایگور تعداد قابل توجهی از مسیحیان در روسیه وجود داشته است. بنابراین، اگر در معاهده اولگ با بیزانس، فقط بیزانسی ها "مسیحیان" نامیده می شوند، در معاهده ایگور روس ها به دو "دسته" تقسیم می شوند: کسانی که غسل ​​تعمید گرفتند و کسانی که تعمید ندادند، پروون را می پرستند - "اجازه دهید مسیحیان روسی ما به ایمان خود سوگند یاد کنید و غیر مسیحیان طبق شریعت خود.»

هنگامی که معاهده صلح بین قسطنطنیه و شاهزاده ایگور در سال 944 منعقد شد، بدیهی است که افراد صاحب قدرت در کیف از ضرورت تاریخی معرفی روسیه به فرهنگ ارتدکس آگاه بودند. با این حال ، خود شاهزاده ایگور نتوانست بر وابستگی خود به بت پرستی غلبه کند و طبق عرف بت پرستی - با سوگند بر شمشیرها - توافق نامه را مهر و موم کرد. علاوه بر روس های بت پرست، روس های مسیحی نیز در مذاکرات با یونانیان در سال 944 شرکت داشتند. این توافقنامه که توسط دیپلمات های مجرب بیزانس تنظیم شده بود، کمک متقابل و امکان پذیرش مسیحیت توسط شاهزادگانی را که در جریان مذاکرات در کیف باقی مانده بودند، فراهم کرد. فرمول نهایی این بود: «و هر که از کشور ما تجاوز کند، خواه شاهزاده باشد یا غیر، خواه غسل ​​تعمید یا غسل تعمید، از خداوند یاری نخواهند داشت...»، کسی که پیمان را نقض کرد، «لعنت خدا بر او باد». و توسط پرون. با این حال، امید بیزانس برای غسل تعمید قریب الوقوع روسیه محقق نشد. پذیرش مسیحیت برای روس ها روند طولانی تری داشت.

دوشس اولگا


در سال 945، شاهزاده ایگور توسط مشرکان شورشی در سرزمین درولیانسکی کشته شد و بیوه ایگور، دوشس بزرگ اولگا (اصلی 945 - 969)، بار خدمات عمومی را بر عهده گرفت. برخلاف نسخه مصنوعی «نورمانیست‌ها» در مورد منشأ نورمنی‌اش و «نارنجی‌گرایان» امروزی درباره «تبار اوکراینی‌اش»، پرنسس اولگا بومی روستای لیبوتی در سرزمین پسکوف است، دختر یک کشتی‌نشین در آن سوی رودخانه ولیکایا. . او زنی باهوش و فرمانروایی فوق العاده بود، جانشینی شایسته برای کار شاهزادگان روسی، که به رسمیت شناختن و عشق مردمی که او را خردمند می نامیدند، به دست آورد.

پرنسس اولگا اولین شاهزاده کیف بود که مستقیماً در قسطنطنیه به ارتدکس گروید. طبق تواریخ، در نیمه دوم دهه 50 قرن دهم. اولگا به سرزمین یونان رفت و به قسطنطنیه آمد. او در آن زمان باید بین 28 تا 32 سال سن داشته باشد. هنگامی که اولگا با امپراتور بیزانس کنستانتین ملاقات کرد، او با دیدن "این که او هم از نظر چهره و هم از نظر ذهنی بسیار زیبا است" به او گفت: "تو لیاقت این را داری که با ما در پایتخت ما سلطنت کنی!" اولگا با درک معنای این جمله، امپراتور پاسخ داد: من یک بت پرست هستم. اگر می خواهی مرا غسل تعمید بدهی، خودت را تعمید بده، وگرنه من تعمید نخواهم گرفت.»

دوئل سیاسی بین اولگا و کنستانتین حتی قبل از ملاقات شخصی آنها آغاز شد. شاهزاده خانم به دنبال به رسمیت شناختن اعتبار بالای دولت روسیه و شخصاً او به عنوان حاکم آن بود. او بیش از یک ماه در بندر قسطنطنیه زندگی کرد تا اینکه پذیرایی او در کاخ انجام شود: مذاکرات طولانی در مورد چگونگی و با چه مراسمی باید از شاهزاده خانم روسی پذیرایی شود. اولگا خردمند تصمیم گرفت که غسل ​​تعمید را در قسطنطنیه و از خود پدرسالار بپذیرد تا به رسمیت شناخت گسترده روسیه در دنیای کشورهای قدرتمند مسیحی دست یابد و از حمایت معنوی پدرسالار کلیسایی برای مأموریت رسولی خود در خاک روسیه اطمینان حاصل کند. و شاهزاده خانم به نتایج بسیار مهمی دست یافت. او با افتخار در پایتخت بیزانس، در کلیسای سنت سوفیا - کلیسای کلیسای جامع کلیسای جامع آن زمان، غسل تعمید یافت. در هنگام غسل تعمید، اولگا نام هلنا (به افتخار مادر کنستانتین کبیر) و برکتی برای یک مأموریت رسولی در کشورش دریافت کرد.

پس از غسل تعمید، امپراتور کنستانتین دوباره در 18 اکتبر 957 با اولگا ملاقات کرد و به او گفت: "می خواهم تو را به عنوان همسر خود بگیرم." او پاسخ داد: "چگونه می‌خواهی مرا ببری وقتی خودت مرا غسل تعمید دادی و مرا دخترت خواندی؟ و مسیحیان این اجازه را نمی‌دهند - خودت می‌دانی." کنستانتین مجبور شد پاسخ دهد: "تو من را فریب دادی، اولگا، و هدایای زیادی به او دادی... او را رها کرد و دخترش را صدا کرد."

عنوان امپراتوری "دختر"، همانطور که تحقیقات مدرن نشان می دهد، روسیه را در بالاترین رتبه سلسله مراتب دیپلماتیک دولت ها قرار داد (البته پس از خود بیزانس، زیرا هیچ کس نمی توانست با آن برابری کند). این عنوان با موقعیت مسیحی اولگا-النا به عنوان دختر خوانده امپراتور بیزانس مصادف شد.

پرنسس اولگا در بازگشت به خانه خاطرنشان می کند: "اراده خدا انجام می شود؛ اگر خدا بخواهد به خانواده من و سرزمین روسیه رحم کند، همان آرزوی بازگشت به خدا را در دل آنها خواهد گذاشت که به من داده است." او همچنین پسرش سواتوسلاو را متقاعد کرد که مسیحیت را بپذیرد، اما او موافقت نکرد و یک بت پرست باقی ماند.

پرنسس اولگا نه تنها «هر شب و روز» برای پسرش و برای مردم دعا می‌کرد، بلکه مسیحیت را موعظه می‌کرد، بت‌ها را در املاکش خرد می‌کرد و کلیساها را ساخت. در کیف، کلیسایی به نام سنت سوفیا تقدیس شد و در محل اسکوف آینده، او ساخت کلیسای تثلیث مقدس را سازمان داد. شاهزاده خانم از قسطنطنیه بسیاری از زیارتگاه های مسیحی را آورد، به ویژه یک صلیب هشت پر که تماماً از چوب صلیب حیات بخش خداوند ساخته شده است. این زیارتگاه ها به هدف بزرگ روشنگری مردم کیوان روس کمک کردند.

پس از مرگ اولگا برابر رسولان در سال 969، پسرش سواتوسلاو (تا سال 972 سلطنت کرد)، اگرچه خود او غسل تعمید نداشت، "اگر کسی قرار بود تعمید یابد، آن را منع نکرد." پس از مرگ سواتوسلاو در سال 972، پسرش یاروپلک (حکومت 972 - 978) نیز غسل تعمید داده نشد، اما یک همسر مسیحی داشت. طبق تواریخ یواخیم و نیکون ، یاروپولک "مسیحیان را دوست داشت و اگرچه خود به خاطر مردم تعمید نیافته بود ، کسی را آزار نمی داد" و آزادی زیادی به مسیحیان داد.

انتخاب ایمان


غسل تعمید کیوان روس توسط کوچکترین پسر سواتوسلاو، نوه شاهزاده خانم اولگا، شاهزاده ولادیمیر سویاتوسلاوویچ (حکومت 980 - 1015) تکمیل شد.

ولادیمیر شکست خاقانات خزر را در پایان قرن دهم تکمیل کرد و بخش هایی از دولت عظیم باستانی روسیه را تقویت کرد. در زمان او بود که روس به آن قدرتی دست یافت که امکان شکست خود را در مبارزه با هر نیروی جهان آن زمان منتفی می کرد. منابع عربی درباره «روس‌ها» اواخر قرن دهم - اوایل قرن یازدهم گواهی می‌دهند: «... آنها یک پادشاه مستقل دارند بولادمیر (ولادیمیر)... آنها قوی‌ترین و بسیار قدرتمندترین مردم هستند؛ آنها با پای پیاده به کشورهای دوردست می‌روند. هجوم می آورند، آنها نیز با کشتی های خزر (خزر) دریانوردی می کنند ... و در امتداد دریای پونتیک (سیاه) به سمت قسطنطنیه حرکت می کنند ... شجاعت و قدرت آنها معلوم است، زیرا یکی از آنها برابر است با تعداد معینی از افراد دیگر. ملت..."

ولادیمیر در اولین سالهای سلطنت خود یک بت پرست بود ، اگرچه مادرش میلوشا از اعتقادات ارتدکس بود که همراه با اولگا غسل تعمید داده بودند. اما شاهزاده با تقویت دولت تصمیم گرفت پایه معنوی کشور را تقویت کند. از آنجایی که اشکال بت پرستی اسلاو با تقویت دولت در تضاد قرار گرفت، او شروع به فکر کردن در مورد ایمان دیگری و بهتر کرد.

طبق تواریخ، در سال 986 ولادیمیر به "مطالعه" ادیان اصلی اروپا و آسیای غربی روی آورد و هدف خود را "انتخاب" یکی از سازگارترین با آرزوهای معنوی کشورش تعیین کرد. پس از اطلاع از این موضوع، "بلغارها (ولگا) با ایمان محمدی آمدند ... سپس خارجی ها از روم آمدند، ... یهودیان خزر، سپس یونانی ها به ولادیمیر آمدند، و همه دین خود را تبلیغ کردند." ولادیمیر بیشتر آنها را دوست داشت. تمام موعظه های فرستاده یونانی که تاریخ ارتدکس و ماهیت آن را بیان می کرد. به همه واعظان دیگر قاطعانه امتناع داده شد. از جمله "خارجی ها از روم." ولادیمیر به پیشنهاد آنها مبنی بر پذیرش مذهب کاتولیک پاسخ داد: "به جایی بروید که از آنجا آمده اید. زیرا پدران ما این را نپذیرفتند.»

در سال 987، ولادیمیر پسران و مشاوران را جمع کرد تا در مورد ادیان مختلف بحث کنند. به توصیه آنها، شاهزاده ده "مرد مهربان و عاقل" را برای مطالعه مذاهب به بسیاری از کشورهای اروپایی فرستاد. هنگامی که آنها به قسطنطنیه رسیدند، امپراتورهای باسیل و کنستانتین (با هم حکومت می کردند) و پاتریارک قسطنطنیه با آگاهی از اهمیت این سفارت، با روس ها بسیار محترمانه رفتار کردند. خود پدرسالار در حضور سفیران کیف، عبادت الهی را در کلیسای جامع سنت سوفیا با شکوه فراوان برگزار کرد. شکوه و جلال معبد، خدمات ایلخانی و آواز با شکوه سرانجام نمایندگان کیف را به برتری ایمان یونانی متقاعد کرد.

پس از بازگشت به کیف، آنها به شاهزاده گزارش دادند: «ما نمی دانستیم در بهشت ​​هستیم یا روی زمین؛ زیرا چنین منظره و زیبایی در زمین وجود ندارد و نمی دانیم چگونه در مورد آن به شما بگوییم. ما فقط می دانیم که خدا آنجا با مردم است، و خدمت "آنها بهتر از همه کشورها هستند. ما نمی توانیم زیبایی را فراموش کنیم، زیرا هر شخصی، اگر طعم شیرینی را بچشد، تلخی را نخواهد گرفت، بنابراین ما نمی توانیم دیگر در بت پرستی در اینجا بمانید." پسران به این نکته اضافه کردند: "اگر قانون یونان بد بود، مادربزرگ شما اولگا، عاقل ترین مردم، آن را نمی پذیرفت."

پس از مطالعه دقیق مذاهب، تصمیمی تاریخی برای کنار گذاشتن بت پرستی و پذیرش ارتدکس یونان گرفته شد.

ولادیمیر و آنا


باید تاکید کرد که پذیرش مسیحیت به دلیل نفوذ بیزانس (همانطور که در بسیاری از کشورها اتفاق افتاد) نبود، بلکه به خواست خود روسیه اتفاق افتاد. در این زمان، از نظر درونی و معنوی، او آماده پذیرش یک ایمان جدید و مترقی بود. غسل تعمید روسیه نتیجه تمایل فعال لایه های حاکم جامعه روسیه باستان برای یافتن ارزش هایی در جهان بینی مسیحی بیزانسی بود که پذیرش آنها به حل مسائل دشواری که مردم را نگران می کند کمک می کرد.

کیوان روس مسیحیت را تحت شرایط تاریخی خاص پذیرفت. با وجود تمام عظمت امپراتوری بیزانس، دولت روسیه باستان، که یک نیروی قدرتمند بود، از آن حمایت کرد و نه برعکس. بیزانس در آن زمان در شرایط بسیار سختی قرار گرفت. در اوت 986، ارتش او توسط بلغارها شکست خورد و در آغاز سال 987، فرمانده بیزانس واردا اسکلیر شورش کرد و همراه با اعراب وارد امپراتوری شد. رهبر نظامی دیگری به نام واردا فوکاس برای مبارزه با او فرستاده شد که به نوبه خود شورش کرد و خود را امپراتور اعلام کرد. او پس از تصرف آسیای صغیر و سپس محاصره آویدوس و کریزوپلیس، قصد داشت قسطنطنیه را محاصره کند.

امپراتور واسیلی دوم با درخواست کمک به شاهزاده قدرتمند ولادیمیر متوسل شد که در قرارداد 944 بین شاهزاده ایگور و بیزانس پیش بینی شده بود. ولادیمیر تصمیم گرفت به بیزانسی ها کمک کند ، اما تحت شرایط خاصی: هنگام امضای توافق نامه کمک نظامی ، روس ها درخواست استرداد خواهر واسیلی دوم و کنستانتین آنا را در ازدواج با شاهزاده مطرح کردند. پیش از این، یونانیان قصد قاطعانه ای داشتند که با "مردم بربر" خویشاوندی نکنند، همانطور که قانون کنستانتین پورفیروژنیتوس نشان می دهد: "ازدواج خانه امپراتوری با آنها، مردمان شمالی - خزرها، ناپسند است. ، ترک ها، روس ها." با این حال، این بار بیزانسی ها مجبور به موافقت شدند و امپراتوری را نجات دادند. در مقابل، آنها خواستار مسیحی شدن ولادیمیر شدند. شاهزاده این شرط را پذیرفت.

به زودی شش هزارمین ارتش کیوان روس به بیزانس رسید، شورشیان را در دو نبرد بزرگ شکست داد و بیزانس را نجات داد. با این حال، امپراتورها برای اجرای مفاد قرارداد عجله ای نداشتند و از ازدواج خواهر خود آنا با رهبر روس ها خودداری کردند. سپس ولادیمیر به خرسونسوس رفت، آن را محاصره کرد و به زودی شهر را تصرف کرد. و سپس به قسطنطنیه اولتیماتوم فرستاد: «اگر او (آنا) را به خاطر من ندهی، با پایتخت تو نیز مانند این شهر رفتار خواهم کرد. قسطنطنیه اولتیماتوم را پذیرفت و آنا را نزد ولادیمیر فرستاد.

در تابستان 988، ولادیمیر سویاتوسلاوویچ در خرسونسوس غسل تعمید یافت. در هنگام غسل تعمید، او را به افتخار سنت واسیلی نامیدند. ریحان بزرگ. همراه با شاهزاده، گروه او غسل تعمید گرفتند.

پس از غسل تعمید ولادیمیر، ازدواج او با آنا انجام شد و در نتیجه بیزانس به شاهزاده کیف عنوان "تزار" را اعطا کرد. تصور ترکیبی عاقلانه تر از غسل تعمید یک شاهزاده با بیشترین سود معنوی و سیاسی برای روسیه - ازدواج دودمانی، خواهرخواندگی با امپراتوران بیزانس - دشوار است. این ارتقای بی سابقه ای از رتبه سلسله مراتبی دولت بود.

پس از انجام غسل تعمید، در وقایع نگاری باستانی روسیه ذکر شده است، شاهزاده ولادیمیر "ظروف کلیسا و نمادها را برای برکت برای خود برداشت" و با همراهی گروه خود، پسران و روحانیون خود به کیف رفت. متروپولیتن میکائیل و شش اسقف فرستاده شده از بیزانس نیز به اینجا رسیدند.

پس از بازگشت به کیف، ولادیمیر ابتدا دوازده پسر خود را در چشمه ای به نام خرشچاتیک غسل تعمید داد. در همان زمان، پسران غسل تعمید گرفتند.

و افراد بی شماری هجوم آوردند...


ولادیمیر غسل تعمید دسته جمعی ساکنان کیف را برای 1 اوت 988 برنامه ریزی کرد. فرمانی در سراسر شهر اعلام شد: "اگر کسی فردا به رودخانه نیاید، خواه ثروتمند، فقیر، یا گدا، یا برده، منزجر شود. با من!"

وقایع نگار خاطرنشان می کند که با شنیدن این سخن، مردم با خوشحالی رفتند و شادی کردند و گفتند: "اگر خیر (یعنی تعمید و ایمان) نبود، شاهزاده و پسران ما این را نمی پذیرفتند. "مردم بی شمار" به محلی که رودخانه پوچاینا به دنیپر می ریزد هجوم آوردند. آنها وارد آب شدند و برخی تا گردن، برخی دیگر تا سینه خود ایستادند، برخی نوزادان را در آغوش گرفتند، در حالی که کسانی که غسل ​​تعمید می گرفتند و به تازه آغاز شده آموزش می دادند در میان آنها سرگردان بودند. بنابراین، یک اقدام جهانی بی‌سابقه و بی‌نظیر از تعمید رخ داد. کشیش ها دعا می خواندند و تعداد بی شماری از ساکنان کیف را در آب های Dnieper و Pochayna غسل تعمید می دادند.

در همان زمان ، ولادیمیر " دستور داد بت ها را واژگون کنند - برخی را خرد کرده و برخی را بسوزانند ..." پانتئون بت های بت پرست در دربار شاهزاده با خاک یکسان شد. دستور داده شد که پرون را با سر نقره ای و سبیل طلایی به دم اسبی ببندند، به دنیپر بکشند، برای تحقیر عمومی با چوب کتک بزنند، و سپس تا رپید اسکورت کنند تا کسی نتواند او را بازگرداند. در آنجا سنگی به گردن بت بستند و آن را غرق کردند. بنابراین، بت پرستی روسیه باستان در آب غرق شد.

ایمان مسیحی به سرعت در سراسر روسیه گسترش یافت. اول - در شهرهای اطراف کیف: Pereyaslavl، Chernigov، Belgorod، Vladimir، در امتداد Desna، Vostri، Trubezh، در امتداد Sula و Stugane. وقایع نگاری می گوید: «و شروع به ساختن کلیساها در شهرها کردند، و کاهنان و مردم را برای غسل تعمید در همه شهرها و روستاها آوردند.» خود شاهزاده در گسترش ارتدکس مشارکت فعال داشت. او دستور داد که "قطع کردن"، یعنی ساختن کلیساهای چوبی، به ویژه در مکان های شناخته شده برای مردم. به این ترتیب، کلیسای چوبی سنت باسیل کبیر بر روی تپه ای که اخیراً پرون در آن ایستاده بود، ساخته شد.

در سال 989، ولادیمیر شروع به ساخت اولین کلیسای سنگی با شکوه به افتخار خواب مریم مقدس و مریم باکره کرد. شاهزاده کلیسا را ​​با نمادها و ظروف غنی که از کرسونی گرفته شده بود تزئین کرد و آناستاس کورسونیان و دیگر کشیشان را که از کرسونی آمدند برای خدمت در معبد منصوب کرد. او دستور داد که یک دهم تمام هزینه های کشور به این کلیسا اختصاص داده شود و پس از آن نام دهک را دریافت کرد. در پایان X - آغاز قرن XI. این کلیسا به مرکز معنوی کیف و تمام روسیه تازه روشن شده تبدیل شد. ولادیمیر همچنین خاکستر مادربزرگ خود، پرنسس اولگا، برابر با رسولان را به این معبد منتقل کرد.

گسترش مسیحیت به طور مسالمت آمیز پیش رفت؛ مقاومت فقط در نووگورود و روستوف در شخص مجوس فعال انجام شد. اما در سال 990، متروپولیتن مایکل و اسقف ها به همراه دوبرینیا، عموی ولادیمیر، وارد نووگورود شدند. دوبرینیا بت پرون را (که خود قبلاً ساخته بود) خرد کرد و آن را به رودخانه ولخوف پرتاب کرد ، جایی که مردم برای غسل تعمید جمع شدند. سپس کلانشهر و اسقف ها به روستوف رفتند، جایی که آنها نیز غسل تعمید را انجام دادند، پرسبیتورها را منصوب کردند و معبدی برپا کردند. سرعت شکسته شدن مقاومت مشرکان نشان می دهد که با وجود همه پیروی از آداب و رسوم باستانی، مردم روسیه از مغان حمایت نکردند، بلکه از ایمان جدید مسیحی پیروی کردند.

در سال 992 ولادیمیر و دو اسقف وارد سوزدال شدند. مردم سوزدال با کمال میل غسل تعمید داده شدند و شاهزاده که از این موضوع خوشحال شده بود، شهری به نام خود را در سواحل کلیازما تأسیس کرد که در سال 1008 ساخته شد. فرزندان ولادیمیر همچنین از گسترش مسیحیت در این سرزمین ها مراقبت کردند. تحت کنترل آنها: Pskov، Murom، Turov، Polotsk، Smolensk، Lutsk، Tmutarakan (شاهزاده روسیه قدیمی در کوبان) و در سرزمین Drevlyanskaya. اسقف های زیر افتتاح شد: نووگورود، ولادیمیر-ولین، چرنیگوف، پریاسلاو، بلگورود، روستوف، به سرپرستی یک کلانشهر منصوب شده توسط پاتریارک قسطنطنیه. در زمان شاهزاده ولادیمیر، کلان شهرها عبارت بودند از: مایکل (991)، تئوفیلاکت (991 - 997)، لئونتس (997 - 1008)، جان اول (1008 - 1037).

ایمان، جامعه، دولت


ایمان ارتدکس بیشترین تأثیر را بر اخلاق، شیوه زندگی و زندگی اسلاوها داشت. و خود ولادیمیر شروع به هدایت بیشتر دستورات انجیل ، اصول مسیحی عشق و رحمت کرد. وقایع نگار یادآور می شود که شاهزاده "به هر گدا و بدبخت دستور داد که به حیاط شاهزاده بیاید و هر نیاز - نوشیدنی و غذا" و پول را جمع آوری کند. در روزهای تعطیل، او تا 300 گریونا بین فقرا توزیع کرد. دستور داد گاری‌ها و گاری‌ها را با نان، گوشت، ماهی، سبزی، پوشاک تجهیز کنند و در سطح شهر توزیع کنند و به بیماران و نیازمندان بدهند. او همچنین به ایجاد صدقات و بیمارستان برای فقرا رسیدگی کرد. مردم شاهزاده خود را به عنوان مردی با رحمت بی حد و حصر دوست داشتند و به همین دلیل به او لقب "خورشید سرخ" دادند. در همان زمان، ولادیمیر همچنان یک فرمانده، یک جنگجوی شجاع، یک رئیس خردمند و سازنده دولت باقی ماند.

شاهزاده ولادیمیر، به عنوان مثال شخصی، در ایجاد نهایی ازدواج تک همسری در روسیه کمک کرد. او منشور کلیسا را ​​ایجاد کرد. در زمان او، دادگاه های شهریاری و کلیسایی شروع به کار کردند (از اسقف تا وزیر پایین، دادگاه کلیسا قضاوت می کرد، اما برخی از افراد غیر نظامی نیز به دلیل ارتکاب اعمال غیر اخلاقی مشمول دادگاه کلیسا بودند).

در زمان ولادیمیر، پایه های آموزش عمومی گذاشته شد و مدارسی برای آموزش خواندن و نوشتن به کودکان شروع شد. وقایع نگاری گزارش می دهد که ولادیمیر "فرستاد... تا کودکان را از بهترین افراد جمع آوری کند و آنها را به آموزش کتاب بفرستد." روحانیون هم در حال آموزش بودند. ترجمه کتابهای مذهبی و پاتریستیکی از یونانی به اسلاوی و تکثیر آنها سازماندهی شد. قبلاً در اواسط قرن یازدهم. یک نمونه واقعا عالی از ادبیات مسیحی، "کلمه قانون و فیض" توسط متروپولیتن هیلاریون کیف - قدیمی ترین اثر باقی مانده از ادبیات روسیه ساخته شد. افزایش بی سابقه ای در سواد، به ویژه در میان جمعیت شهری وجود داشته است.

ساخت کلیسا به موفقیت بزرگی دست یافت. در ولادیمیر، کلیسای جامع Assumption از یک جنگل بلوط ساخته شد. در کیف، کلیسای جامع مشابهی از سنت سوفیا در قسطنطنیه ساخته شد، پس از آن سنت سوفیای نووگورود برخاست. لاورای کیف پچرسک، فانوس یک ایمان جدید، قبلاً در قرن یازدهم متولد شد. که افرادی مانند قدیسین آنتونی، تئودوسیوس، نیکون کبیر، نستور و دیگران را به ارمغان آورد.

پذیرش مسیحیت به عنوان یک دین کاملاً توحیدی اسلاوهای شرقی یکی از آخرین مراحل مهم در روند تشکیل جامعه و دولت بود. برای شاهکار بزرگ روشن کردن زمین با ایمان ارتدکس ما، کلیسای روسیه ولادیمیر را به عنوان یک قدیس مقدس اعلام کرد و او را برابر با رسولان نامید.

غسل تعمید روسیه یک پدیده مترقی بود. این امر به اتحاد قبایل اسلاوی متفاوت در یک دولت واحد ، تقویت و شکوفایی معنوی آن کمک کرد. استقرار مسیحیت به عنوان یک ایمان واقعی به تحکیم قدرت شاهزادگان بزرگ، گسترش روابط بین المللی دولت روسیه باستان و برقراری صلح در روابط با قدرت های همسایه کمک کرد. روسیه فرصتی عالی برای آشنایی با فرهنگ عالی بیزانس و درک میراث دوران باستان و تمدن جهانی به دست آورد.
A.P. لیتوینوف، کاندیدای علوم تاریخی،
عضو انجمن منطقه ای فرهنگ روسیه Transcarpathian "Rus"

تاریخ پذیرش مسیحیت در روسیه 988 است. این رویداد نه تنها روسیه را به یک بازیگر مهم سیاست خارجی تبدیل کرد، بلکه سرنوشت مردم روسیه را برای مدت طولانی تعیین کرد. مسیحیت در شکل ارتدکس خود به بخشی جدایی ناپذیر از خودشناسی شخص روس تبدیل شده است و اثر خود را بر شخصیت ملی او بر جای گذاشته است.

قبل از ظهور، روس مرحله اولیه شکل گیری خود را پشت سر گذاشت. این اتحادیه در طول مسیر از وارنگیان به یونانیان به عنوان اتحادیه ای از قبایل، با منافع مشترک اقتصادی و استراتژیک تشکیل شد. دولت فاقد یک چیز بود - یک هسته ایدئولوژیک واحد. در آن روزگار دین این نقش را ایفا می کرد، بنابراین وابستگی مذهبی معنایی دوگانه داشت:

  • داخلی - یک فرقه واحد جمعیت را متحد کرد.
  • خارجی - تعلق به یک اعتراف، کشور را موضوع روابط بین الملل قرار داد، مسیحیان جدید برای هم دینان خود، مردم خود شدند.

زندگی مذهبی روسیه قبل از غسل تعمید

اسلاوها مانند سایر مردمان عقاید اساطیری خود را در مورد جهان و سیستم فرقه های بت پرستی داشتند. اسطوره و فرقه آینه ای از زندگی آنها بود. خدایان نیروهای مختلف طبیعت و فعالیت های مردم را شخصیت می دادند؛ تعطیلات با چرخه کشاورزی گره خورده بود.

ما اطلاعات کمی در مورد بت پرستی اسلاو داریم: اسلاوها در خارج از حومه جهان باستان زندگی می کردند، زبان نوشتاری نداشتند، بنابراین ما هیچ گونه ثبت مکتوب اسطوره ها نداریم. تمام بازسازی‌های این نوع بر اساس شواهد تکه‌ای از نویسندگان باستان و اوایل قرون وسطی، داده‌های فولکلور و مقایسه با عقاید مذهبی پیش از مسیحیت سایر اقوام هند و اروپایی است.

لایه هندواروپایی اولیه در بت پرستی اسلاو با تجسم زمین خام مادر، خدای آسمانی که رعد و برق و رعد و برق (پرون)، دوآلیسم (یاریلا و یاریلیخا)، جهان دیگر (ولز) می دهد، نشان داده می شود.

شکل گیری افکار مذهبی به شدت تحت تأثیر تأثیر همسایگی با سایر مردم - ابتدا سلت ها و آلمان ها، سپس ایرانی ها، بالت ها و فنلاندی ها- بود. سنکرتیسم ویژگی مشترک همه ادیان بت پرستی است. با توجه به این عامل و همچنین شرایط مختلف زندگی در مناطق جغرافیایی و اقلیمی دور از یکدیگر، فرقه‌های اقوام مختلف تفاوت چشمگیری با یکدیگر داشتند.

هنگامی که شاهزاده ولادیمیر سعی کرد یک فرقه واحد را معرفی کند و خدایان قبایل مختلف را در کیف متحد کند، بت ها را جمع آوری کرد و یک پناهگاه ساخت.

از جمله خدایان می توان به پرون، ولز (او نه در پناهگاه عمومی، بلکه در پودول ایستاد)، موکوش، استریبوگ، دژدبوگ، خورس و سمارگل اشاره کرد. آخرین آنها ایرانی الاصل بودند. بسیاری از خدایان مورد احترام در تعدادی از قبایل در پانتئون گنجانده نشدند. مثلا سواروگ آنجا نبود. هیچ بت یا معبدی برای او قرار داده نشد، اما در ذهن اسلاوها او وظیفه ای پدرانه داشت. آیین های مرتبط با آن در تعطیلات (افروختن آتش مقدس) انجام می شد. پرون قدیس حامی شاهزاده و جوخه او شد، در حالی که برای بسیاری از مردم ساکن در مناطق خشک، او مظهر رعد و برق، رعد و برق و باران مورد انتظار بود.

به هر شکلی ، اتحاد فرقه به رهبری پرون نمی تواند عاملی برای اتحاد قبایل اسلاو شود ، حتی با وجود اینکه مقامات "شاخه هایی" از پناهگاه یک فرقه مشترک را در شهرهای مختلف ایجاد کردند.

روابط بین المللی

روسیه به عنوان یک دولت به لطف راه های تجاری شکل گرفت. تجارت بین شرق و غرب از طریق بیزانس انجام می شد که عملاً منطقه مدیترانه را در انحصار خود در آورد. به طور طبیعی، تمایل به دور زدن چنین انحصاری با استفاده از شریان های رودخانه دیگر وجود داشت و سیستم حمل و نقل در دشت روسیه به خوبی با این کار کنار آمد. قسمت شمالی این مسیرها توسط اسکاندیناوی ها و قسمت جنوبی توسط خزرها کنترل می شد. آنها از اسلاوهای ساکن اینجا خراج جمع آوری کردند و از سیستم رودخانه بهره برداری کردند.

خاقانات خزر با موفقیت با بیزانس برای تصاحب راه های تجاری رقابت کرد. بودجه این نهاد دولتی شامل وظایف تجاری بود، بنابراین خزرها به دنبال گسترش قلمرو تحت کنترل خود بودند. در شمال به مسکو آینده رسید، در غرب مرز در امتداد دنیپر قرار داشت (اولین ذکر کیف، اتفاقا، در بایگانی مصر است - این شکایت یک شهرک نشین یهودی است)، در شرق - در مناطق خزر و در جنوب خزرها با اعراب جنگیدند. قفقاز به طور کامل بخشی از کاگانات بود.

تحکیم قبایل اسلاو از شمال آغاز شد که شواهد وقایع مربوط به آن حفظ شده است. به تدریج، اتحادیه شمالی شهرها، که شامل نووگورود، لادوگا، پولوتسک، ایزبورسک، روستوف، بلوزرو بود، مسیر دنیپر را تصرف کرد و خزرها را بیرون راند. در نتیجه دولتی به نام سرزمین روسیه تشکیل شد.

جامعه بین المللی روسیه را به عنوان یک شریک برابر درک نمی کرد. امپراتوری بیزانس روسیه را به عنوان گروهی از بربرها معرفی می کرد که بارها موفق به غارت مرزهای آن شدند. ارزش این را دارد که در مورد کشورهای اروپای غربی به طور کلی سکوت کنیم.

وضعیتی به وجود آمد که در آن امکان حذف اسلاوها به حاشیه اقتصاد و سیاست جهانی وجود نداشت؛ تنها چیزی که باقی می ماند این بود که دولت جدید را به عنوان یک امر معین به رسمیت بشناسید. این تنها با یک شرایط جلوگیری شد - عدم وجود اعتراف در روسیه به رسمیت شناخته شده در کشورهای دیگر.

پیش شرط های داخلی و خارجی کشور را در مقابل یک انتخاب مبهم قرار داده است. روسیه بین شرق و غرب قرار گرفت، و تصمیم در مورد اینکه چه کسی طرفدار آن خواهد بود، کل آینده کشور و مردم را تعیین کرد.

انتخاب دین

در مورد اینکه کجا و چرا ارتدکس به سبک بیزانسی به عنوان دین دولتی انتخاب شد، دو نسخه وجود دارد: افسانه ای و بر اساس تجزیه و تحلیل منابع. در عین حال، پاسخ به این سوال که چه کسی کیوان روس را غسل تعمید داده است برای ما و یونانیان متفاوت خواهد بود - در بیزانس اعتقاد بر این بود که غسل ​​تعمید در زمان مادربزرگ ولادیمیر، شاهزاده خانم اولگا، و در روسیه، سلطنت ولادیمیر در درجه اول مرتبط است. با معرفی مسیحیت.

تست ایمان

افسانه در مورد انتخاب ایمان شاهزاده ولادیمیر در داستان سالهای گذشته بیان شده است. بر اساس آن، سفرای خارجی یکی یکی نزد شاهزاده آمدند و از دین خود صحبت کردند و او پیشنهادات را بررسی کرد.

اولین کسانی که به ولادیمیر آمدند نمایندگان ولگا بلغارستان بودند که به اسلام اعتقاد داشتند. آنها در مورد زندگی و مناسک خود و همچنین ممنوعیت ها از جمله نوشیدن مشروبات الکلی صحبت کردند. مورد دوم دلیل امتناع شاهزاده بود. از آن زمان، ضرب المثلی داریم: «روس شادی و نوشیدن دارد».

دومی فرستادگانی از روم بودند که توضیح دادند که تقریباً هیچ ممنوعیتی ندارند و هر کاری انجام می‌شد طبق خواست خدا و برای جلال او انجام می‌شد. ولادیمیر پیشنهاد آنها را رد کرد و پاسخ داد که پدران ما این را نپذیرفتند.

بعد خزرها بودند که یهودیت داشتند. پیشنهاد آنها به دلیل نبود زمین اختصاصی در بین این افراد پذیرفته نشد. خزرها خود چادرنشین بودند و یهودیان که یهودیت را به آنها آوردند، سرزمین خود را حتی در زمان روم از دست دادند.

سرانجام، فرستاده بیزانس در مورد کتاب مقدس صحبت کرد. ولادیمیر از پاسخ دادن خودداری کرد و تصمیم گرفت ببیند که چگونه خدمات در کشورهای مختلف برگزار می شود. آیین بیزانس بیش از همه فرستادگان روسیه را تحت تأثیر قرار داد. طبق اعتراف آنها، آنها نمی دانستند کجا هستند - روی زمین یا در بهشت. و شاهزاده ایمان یونانی را برگزید.

اولین مسیحیان

امپراتوری بیزانس به غسل ​​تعمید اسلاوهایی که آن را آزار می دادند علاقه مند بود. بنابراین، آنها خود را در حوزه نفوذ او یافتند و از دشمنان به خوبی توانستند متحد شوند. دولت های اسلاوی جنوبی مسیحیت را دقیقاً به این ترتیب پذیرفتند. برای درک بهتر ماهیت این دکترین، الفبای جدیدی ایجاد شد که آغاز آن توسط کریل و متدیوس برابر با حواریون ایجاد شد.

نفوذ مسیحیت به روسیه قبل از عصر ولادیمیر آغاز شد. عقیده ای وجود دارد که اولین شاهزادگان غسل تعمید شده آسکولد و دیر بودند ، اما اطلاعات دقیقی در این مورد حفظ نشده است و آنها در جریان کودتا کشته شدند.

از خانواده شاهزاده، رسماً اولین مسیحی، پرنسس اولگا برابر با حواریون بود. او خود به قسطنطنیه آمد، غسل تعمید گرفت و به دنبال به رسمیت شناختن روسیه به عنوان دولتی برابر با بیزانس بود، اما نتوانست بخشی از ارتش را برای کمک به امپراتوری فراهم کند. متعاقباً او متکلمان آلمانی را به دربار دعوت کرد و این بازی دیپلماتیک بیزانسی ها را مجبور کرد در نگرش خود نسبت به اولگا تجدید نظر کنند. اتحاد بین دولت ها منعقد شد.

اولگا تنها مسیحی در روسیه نبود. در برخی از سرزمین ها، دین به صورت موعظه گسترش یافت و تا به امروز در برخی مناطق (مثلاً در ماوراءالنهر) نه ولادیمیر، بلکه سیریل و متدیوس را باپتیست می دانند. و تدفین های مسیحی باستان در تمام مسیر از وارنگیان تا یونانیان یافت می شود.

نگرش مردم نسبت به مسیحیان مبهم بود. از یک طرف وفادار بود، اما از طرف دیگر این وفاداری حدی داشت. بنابراین ، پسر اولگا ، شاهزاده سواتوسلاو ، از ترس از دست دادن اقتدار در تیم خود ، غسل تعمید را نپذیرفت. در زمان ولادیمیر، مشرکان کیف می خواستند جان معینی، پسر تئودور جنگجو را قربانی کنند. نتیجه غم انگیز بود و از آن زمان تئودور و جان را اولین شهید روسی می دانند.

غسل تعمید ولادیمیر

بیزانس اغلب تحت تأثیر درگیری‌های بین سلسله‌ای بود. روس به عنوان متحد امپراتوری در کنار امپراتوران قرار گرفت. در یکی دیگر از این درگیری ها، ارتش ولادیمیر کورسون را که شورشی واردا فوکا در آن نشسته بود، محاصره کرد. شرط کمک آنا، خواهر امپراطور ریحان و کنستانتین بود. امپراطوران نمی توانستند چنین قدمی بردارند که به نظر آنها تحقیر بود. و به این دلیل بود:

  • ولادیمیر یک بت پرست بود.
  • او کوچکترین پسر سواتوسلاو بود که تاج و تخت را غصب کرد و همچنین از خانه دار به دنیا آمد.
  • ولادیمیر قبلاً همسرانی داشت و چنین ازدواجی هیچ سود سیاسی برای بیزانس به همراه نداشت.

سپس ولادیمیر خود کورسون را اشغال کرد و موافقت کرد که فقط در صورت مشاهده شهر را به امپراتوری بدهد.

شرایط آن قسطنطنیه موافقت کرد، اما شرط خود را تعیین کرد: ولادیمیر باید غسل تعمید شود. این در همان Korsun در سال 988 اتفاق افتاد.

اینکه آیا این درست بود یا نه ناشناخته است. منابع خارجی اطلاعات کمی متفاوت در این مورد ارائه می دهند. بنابراین، سوابق ارمنی، لهستانی و عربی نشان می دهد که ولادیمیر قبلاً غسل تعمید داده شده بود و لشکری ​​را برای کمک به برادر شوهرش به کورسون فرستاد. تاریخ نیز متفاوت است - از 986 تا 988. ماه های ذکر شده آوریل و آگوست هستند. سالی که در آن غسل تعمید روسیه برگزار شد نیز با پذیرش مسیحیت توسط شاهزاده گره خورده است، اگرچه در واقع این روند یک سال بعد، در سال 989 آغاز شد.

مراحل غسل تعمید روسیه

نمی توان گفت که پذیرش مسیحیت برای مردم آسان بود.. این روند به همان آرامی که در منابع کلیسا توصیف شده است پیش نرفت و قرن ها ادامه داشت. در چند مرحله اتفاق افتاد:

  1. غسل تعمید کیف
  2. غسل تعمید نووگورود.
  3. غسل تعمید پیرامونی.

غسل تعمید کیف و تأسیس کلان شهر

کیف نسبتاً مسالمت آمیز به این نوآوری واکنش نشان داد، همانطور که از توضیحات و تصاویر موجود در کتاب ها آمده است. ابتدا پسران شاهزاده و همراهانش غسل تعمید داده شدند و سپس مردم به دنیپر دعوت شدند. برخی از افراد نرفتند - وفاداری به خدایان خود تحت تاثیر قرار گرفت. دیگران موافقت کردند و تصمیم گرفتند که چون شاهزاده و پسرانش غسل تعمید داده شده اند و هیچ اتفاق وحشتناکی رخ نداده است، پس آنها نیز می توانند این کار را انجام دهند.

ولادیمیر بت های بت پرست را ویران کرد و آنها را به دنیپر انداخت. این همه خلاصه ای از روند غسل تعمید ساکنان کیف است.

برای مراقبت از تازه مسلمان شده ها، یک کلانشهر در شهر ایجاد شد که میکائیل به عنوان سلسله مراتب آن از بیزانس فرستاده شد. کشیشان و صنعتگرانی فرستاده شدند که می توانستند کلیسا بسازند. اولین کلیسایی که تحت ولادیمیر ساخته شد کلیسای ده بود که تا به امروز باقی نمانده است.

کلان شهر کیف تا سال 1299 به عنوان بخشی از پاتریارک قسطنطنیه وجود داشت و پس از آن به ولادیمیر و بعداً به مسکو منتقل شد. موقعیت کیف توسط کلانشهرهای روسیه غربی در زمان ورود آن به دوک نشین بزرگ لیتوانی و بعداً به مشترک المنافع لهستان-لیتوانی حفظ شد. پس از سقوط بیزانس زیر ضربات ترک ها، مسکو به ایلخانی تبدیل می شود.

"پوتیاتا شما را با شمشیر تعمید داد و دوبرینیا با آتش"

غسل تعمید نوگورود به همین راحتی پیش نرفت و دو سال طول کشید. در سال 990، یک گروه از دوبرینیا، عموی مادری ولادیمیر، به نووگورود فرستاده شد. با دانستن شخصیت نوگورودی ها ، این مأموریت توسط جدایی پوتیاتا تقویت شد. بر اساس برخی منابع، متروپولیتن میکائیل به عنوان یک سلسله مراتب فرستاده شد و به گفته برخی دیگر، اسقف یواخیم.

در سال اول، برخی از نووگورودی ها غسل تعمید گرفتند، اما به طور کلی مردم شهر به این روش واکنش منفی نشان دادند. در سال 991، شورای شهر تصمیم گرفت به ارتش دوبرینیا اجازه ورود به شهر را ندهد. مقاومت توسط هزار اوگونایی و جادوگر بوگومیل رهبری می شد. دوبرینیا در سمت تجارت شهر توقف کرد و پس از آن مشرکان پل را تخریب کردند و شروع به فعالیت فعال کردند.

اگر دوبرینیا قیام مشرکان را سر نمی زد، معلوم نیست کدام طرف از این مزیت برخوردار بود. یک جنگ واقعی در شهر شروع شد که در نتیجه آن برخی از مردم شهر ابتدا غسل تعمید گرفتند و بقیه مجبور شدند به رودخانه ولخوف رانده شوند.

پذیرش ایمان جدید صادقانه نبود. این به وضوح در لحظه ای که معبد پرون در پرین ویران شد آشکار شد (اکنون صومعه صومعه یوریف در آنجا وجود دارد). مردم شهر در ماتم بودند. نوگورودی ها این وقایع را برای مدت طولانی به یاد داشتند، علیرغم این واقعیت که حافظه مستقیم تاریخی بیش از سه نسل طول نمی کشد.

نمی توان گفت که مسیحیت به این ترتیب برای نووگورودیان نفرت انگیز بود. مسیحیان قبلاً در این شهر وجود داشتند. بلکه چنین تقابلی دلایل سیاسی داشت که بعداً نووگورود را به استقلال رساند. در این میان، این غسل تعمید نوگورود بود که برای شاهزاده مهم بود - اینگونه بود که شاهراه مرکزی کشور، مسیر وارنگیان به یونانیان بسته شد.

شهرهای دیگر سرزمین روسیه

غسل تعمید روس توسط شاهزاده ولادیمیر اغلب ماهیت اجباری داشتو حتی بیشتر اوقات رسمی بود. گسترش آهسته بود. این روند سرانجام در قرن سیزدهم در شهرهای شرق روسیه به پایان رسید و بقایای بت پرستی ویژگی ملی ما باقی ماند.

در زمان ولادیمیر، مقرهای اسقفی در کیف، نوگورود، ولادیمیر-ولینسکی، پریاسلاول، پولوتسک، چرنیگوف تأسیس شد.

غسل تعمید چندان هدفی مذهبی نداشت که هدفی سیاسی. یک ایمان واحد به عنوان عاملی که روسیه را متحد می کند تلقی می شد. خود مشرکان این را فهمیدند و نه آنقدر که کیف در برابر مبلغان مذهبی مقاومت کردند.

پیامدها و پیامدها برای روسیه

زمانی که این وقایع رخ داد، افراد کمی به این فکر می کردند که چرا روسیه به ایمان جدیدی نیاز دارد. مردم در آن زمان بیشتر نگران زندگی روزمره خود بودند، زیرا پیشرفت و انقلاب سبز هنوز بسیار دور بود. اما اکنون، پس از بیش از هزار سال، می‌توان ارزیابی کرد که این رویداد چه چیزی به روسیه داد. و نحوه درمان آن به ارزیابی های ذهنی بستگی دارد.

غسل تعمید روسیه و اهمیت آن را نمی توان به طور خلاصه توصیف کرد. شاید ارزش توقف داشته باشد در مورد چندین پیامد آن:

  • سیاسی؛
  • فرهنگی؛
  • تاریخی های دور

پیامدهای سیاسی

معرفی ارتدکس به عنوان دین دولتی، روسیه را در میان کشورهای متمدن قرار داد. خاندان شاهزاده روریکوویچ در صف خانه های سلطنتی اروپا ایستاده بودند، از آنجا زنان خود را می گرفتند و دختران خود را به آنجا می فرستادند. این امر باعث گسترش روابط بین المللی روسیه شد.

در عین حال، کلیسا مانند اروپای غربی بر مقامات فشار نیاورد، جایی که مقر مقدس به نمایندگی از پاپ ها، تحت درد تکفیر، به معنای واقعی کلمه اراده خود را به پادشاهان دیکته کرد. مسیحیت نوع بیزانس قبلاً با مسیحیت رومی متفاوت بود ، اگرچه انشعاب بین آنها فقط در سال 1054 رخ داد.

بدین ترتیب، روسیه وارد مدار امپراتوری بیزانس شد که بعدها در مسیر تاریخی کشور، زمانی که این امپراتوری دیگر وجود نداشت، تأثیر گذاشت.

در داخل کشور، رویدادهای Epiphany منجر به موج دیگری از مهاجرت داخلی به شرق، به تلاقی Volga-Oka شد. افرادی که نمی خواستند از خدایان خود جدا شوند به جنگل ها رفتند، به امید اینکه در آنجا ایمان نیاکان خود را حفظ کنند.

اهمیت فرهنگی

همراه با مسیحیت، فرهنگ بیزانس به روسیه آمد.، که وارث سنت های رومی و یونانی بود. نوشتن، نقاشی شمایل و ساخت و ساز مذهبی در سراسر کشور گسترش یافت. ظهور نوشتار (سیریلیک) مرحله جدیدی را در توسعه فرهنگ ملی رقم زد.

با این وجود، نمی توان گفت که نوعی نقطه عطف در آگاهی عمومی وجود داشته است. کاشتن اجباری ایمان نمی توانست انسان را وادار به پذیرش صمیمانه آن کند. تاکتیک غسل تعمید دسته جمعی به تدریج کنار گذاشته شد و روش جایگزینی را ترجیح داد.

کلیساها بر روی معابد سابق ساخته شدند، تعطیلات مسیحی به تدریج جایگزین بت پرستی باستانی شد و به همین ترتیب به چرخه سالانه گره خورد. از این رو معانی مضاعف اعیاد است که نام های دوگانه ای نیز دارند. بنابراین یکشنبه بخشش ماسلنیتسا نامیده می شود، روز یحیی باپتیست کوپالا نامیده می شود، الیاس پیامبر جای پرون را گرفت و جمعه پاراسکوا جای موکوشا را گرفت. چنین مسیحیت محبوب و نه کاملاً صحیحی به عنوان واکنشی به تلاش مقامات کلیسا برای پاک کردن حافظه گذشته و زور بت پرستان ظاهر شد. حفظ تمام احکام.

این نه تنها برای اسلاوها معمول بود. تقریباً تمام مردمانی که مسیحیت را در قرون وسطی پذیرفتند، در عقاید مذهبی خود، هم آیین های باستانی بت پرستی و هم ایمان کاملاً صادقانه به مسیح را با هم ترکیب کردند.

یک پدیده جالب پوشیدن صلیب روی بدن است. باید گفت که این صفت اجباری یک مسیحی در هیچ کجا به جز روسیه نیست. مرسوم است که حتی در پاسخ به اتهامات دروغگویی آن را نشان می دهیم. دلیل این پدیده علامت گذاری عجیب و غریب یک فرد غسل تعمید شده در آن سالها بود که مسیحیت به تازگی به روسیه آمده بود. مشرکانی که نمی خواستند به ایمان جدید روی آورند، اغلب خود را به عنوان مسیحی در می آوردند تا از سرکوب جلوگیری کنند. برای تمایز آنها از تعمیدشدگان، به دومی دستور داده شد که صلیب سینه ای بپوشند.

در دوره های بعدی، زمانی که بیزانس ناپدید شد، انتخاب شاهزاده ولادیمیر به عنوان یک عامل تعیین کننده در مسیر خارجی و داخلی کشور عمل کرد. بنابراین، نوگورودی ها که می خواستند از استقلال خود دفاع کنند، صلیبیون را رد کردند و تعهد آنها به ارتدکس نقش مهمی در اینجا ایفا کرد.

ایوان سوم با گرفتن آخرین شاهزاده بیزانسی سوفیا پالئولوگوس به عنوان همسر خود، مفهوم مسکو - رم سوم را ایجاد کرد. از آن زمان، کلیسای ارتدکس روسیه بزرگترین و تأثیرگذارترین کلیسای محلی بوده است.

تعهد به ارتدکس یکی از ارکانی شد که مردم روسیه بر آن تثبیت شدند. تغییر مذهب به معنای از دست دادن هویت ملی برای مدت طولانی، تا آغاز قرن بیستم بود. در عین حال، مردمی که توسط مبلغان روسی غسل تعمید گرفتند، در معرض همگون سازی قرار نگرفتند و بنابراین هنوز در خاک روسیه وجود دارند.

اگر از مفهوم تاریخی توینبی پیروی کنیم، در سال 988 شاهزاده ولادیمیر یک انتخاب تمدنی انجام داد. به تعداد کمی از افراد در زندگی چنین فرصتی داده می شود، زیرا رویدادها دلایل کاملاً عینی دارند و اگر قرار باشد اتفاق بیفتند، اتفاق می افتد. با این حال، روند تاریخی قوانین خاص خود را دارد. اما هیچ کس نمی تواند بداند اگر ولادیمیر انتخاب دیگری می کرد چه اتفاقی می افتاد. اما تاریخ حالت فرعی را نمی شناسد.


2024
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه