23.10.2021

که دیگه بهش نیاز نداری مارتا کترو در مورد اینکه چرا دیگر به یک عاشق فقیر نیاز ندارید. "دختر احساس می کرد رها شده است"


حق چاپ تصویر Thinkstock

در خرج کردن مبالغ نجومی برای تحصیل دوم عجله نکنید. شاید دوره مورد نظر از بهترین دانشگاه جهان در حال حاضر در اینترنت موجود باشد. و کاملا رایگان. پلتفرم های آموزشی و فرصت هایی که ارائه می دهند را مطالعه می کند.

زمانی که لوئیس اوچوا، فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد، تصمیم گرفت از تحلیلگر بانکداری سرمایه گذاری به استراتژیست شرکتی تبدیل شود، مسیر شکست خورده را دنبال نکرد.

او به جای تحصیل در دوره MBA، چندین دوره رایگان برنامه ریزی استراتژیک و حسابداری مالی را در پلتفرم آموزشی Coursera گذراند. V سال های گذشتهچنین دوره های آنلاینی که برای عموم مردم باز است (MOOC - Massive Online Open Courses) به سرعت در سراسر جهان محبوبیت پیدا می کنند.

نیویورکر 29 ساله می گوید: "این دوره ها پایه گذار من به کار در استراتژی شرکتی در OppenheimerFunds را پایه ریزی کرد. من دیگر نیازی به MBA ندارم: دقیقاً همان چیزی را که به دنبالش بودم پیدا کردم."

اوچوا در انتخاب خود تنها نیست. افراد بیشتر و بیشتری MEP را انتخاب می کنند، به این امید که چنین دوره هایی بلیط آنها برای یک زندگی حرفه ای جدید، یا حداقل مجوزی برای سطح شغلی بعدی باشد. بلیتی که برخلاف مدارک دانشگاهی سنتی، نیازی به پرداخت زمان و هزینه ندارید.

جذابیت اصلی دوره های MOOC این است که معمولاً نیازی به پرداخت ندارند. علاوه بر این، آنها در هر نقطه از جهان در دسترس هستند - کافی است یک کامپیوتر و دسترسی به اینترنت داشته باشید. دانشگاه ها در شهرهای مختلف در سراسر جهان: استنفورد و پرینستون، لندن و ملبورن، دانشگاه بوکنی، دانشگاه شانگهای جیائو تونگ و بسیاری دیگر - دوره های MOOC خود را ایجاد می کنند.

دوره های آنلاین ضبط ویدئویی از سخنرانی ها به علاوه پلتفرم هایی برای بحث های آنلاین هستند - تالارهایی که می توانید از معلم سؤال بپرسید و با سایر دانش آموزان تبادل نظر کنید.

دوره هایی وجود دارد که با پرداخت هزینه ای بسیار متوسط ​​به فارغ التحصیلان خود گواهی یا گواهی صلاحیت ارائه می کنند.

و برخی از شرکت ها دوره های به هم پیوسته را در زمینه های خاصی از کسب و کار یا فناوری در یک بسته آموزشی واحد ترکیب می کنند - یک نوع مینی دانشکده با نرخ های کاملاً مقرون به صرفه به نظر می رسد.

کارفرمایان متحیر هستند

اکنون موضوع کوچک است: مطمئن شوید که کارفرمایان نگاه دقیق تری به دوره های آنلاین دارند و از آنها قدردانی می کنند.

حق چاپ تصویر Thinkstockعنوان تصویر مزیت دوره های آنلاین این است که تا حد امکان در دسترس هستند: مهم نیست در کجای جهان هستید

سباستین ترون می‌گوید: «نمایندگان شرکت‌ها هنوز اغلب از ما می‌پرسند که دوره‌های MOOC چقدر مؤثر هستند، با این حال، طبق مشاهدات ما، کسب‌وکارها نسبت به این شکل از آموزش مطلوب‌تر می‌شوند و مایلند آن را منبعی برای کمبود پرسنل واجد شرایط ببینند». رئیس پلتفرم آموزشی آنلاین Udacity، که دفتر مرکزی آن در Mountain View، کالیفرنیا واقع شده است. "هنگام استخدام نامزدها برای یک موقعیت، شرکت اغلب به دنبال افرادی با شرایط خاص است. MEP می تواند چنین مدارکی را ارائه دهد، به هیچ وجه لازم نیست مدرک کارشناسی ارشد دریافت کنید. درجه."

نظرسنجی Bainbridge Strategy Consulting نشان داد که در ایالات متحده، تنها یک سوم از استخدام کنندگان می دانند MEP چیست. حدود نیمی از مدیران و مدیرانی که توسط CarringtonCrisp مورد بررسی قرار گرفتند، گفتند که "مطمئن نیستند دوره های MEP چه شرایطی را می توانند ارائه دهند."

اندرو کریسپ، مدیر شرکت تحقیقاتی بازار آموزش مستقر در لندن CarringtonCrisp، می گوید: «استخدام کنندگان و جوانانی که مخاطبان دوره های آنلاین را تشکیل می دهند، از نسل های مختلفی هستند.» «کارکنان توسط افراد مسن که دانشگاه خود را دریافت کرده اند، استخدام می شوند. 10 سال یا بیشتر مدرک گرفته و به طور مبهم تصور کنید که در این مدت چقدر در حوزه آموزش عالی تغییر کرده است.

کارفرمایانی که نحوه عملکرد سیستم MOOC را می دانند، نسبت به آن کاملاً مثبت هستند. بیش از نیمی از شرکت کنندگان در نظرسنجی Bainbridge گفتند که شروع به توجه به اطلاعات تکمیل دوره های MEP در رزومه متقاضیان کردند و 60٪ معتقدند که دوره های MEP پشت سر آنها "یک شاخص نسبتاً قابل اعتماد از صلاحیت یا صلاحیت یک فرد است. دانش."

استیو کومان، رئیس منابع انسانی در Celanese، تاکنون اطلاعاتی در مورد تکمیل دوره های آنلاین در پرسشنامه های متقاضی ندیده است، اما علاقه مند به چنین اطلاعاتی است، زیرا نشان می دهد که نامزد "به تلاش خود برای رشد حرفه ای ادامه می دهد و آموزش را ضروری می داند. شرط چنین رشدی

کومان با داشتن مدرک MBA، اکنون چهار دوره دوره MBA Coursera را از دانشکده بازرگانی وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا می گذراند تا هم دانش و مهارت های خود را تقویت کند و هم گواهینامه خود را کسب کند.

او می‌گوید: «در حال حاضر مزایای این دوره‌ها را در محل کار احساس می‌کنم. اکنون در بحث درباره بودجه و هزینه‌ها با گروه مالی راحت‌تر هستم. کاملاً می‌توانم به طور سازنده به بحث کمک کنم.»

مدرک نانو

حتی برنامه های آموزش عالی سنتی شروع به استفاده از پلت فرم MEP کرده اند، اگرچه در این مورد کلمه "انبوه" کاملاً برای آن قابل استفاده نیست، زیرا انتخاب ورودی و شهریه وجود دارد. موسسه فناوری جورجیا امسال دوره کارشناسی ارشد علوم کامپیوتر را بر اساس پلتفرم Udacity راه اندازی کرد این لحظهبیش از 1000 دانشجو در حال حاضر پذیرفته شده اند.

حق چاپ تصویر Thinkstockعنوان تصویر در بسترهای آموزشی، تعداد شرکت کنندگان دوره می تواند به چند صد هزار نفر برسد، اما بر خلاف دانشجویان دانشگاه های واقعی، بعید است که بتوانند دوستان و شرکای تجاری آینده را در بین همکلاسی های خود پیدا کنند.

زوی گالیل، رئیس کالج می گوید: «یکی از معیارهای موفقیت باید استخدام فارغ التحصیلان باشد، اما ما مطمئن هستیم که آنها در بین کارفرمایان مورد تقاضا خواهند بود، زیرا برنامه درسی مانند دوره تمام وقت ما است. علوم کامپیوتر.

برای تحصیل در قالب MEP، دانش آموزان کمتر از 7 هزار دلار آمریکا پرداخت خواهند کرد. هزینه دوره تمام وقت برای دانشجویان تقریباً 45000 دلار است.

برخی از شرکت های فناوری برای دوره های MOOC پشتیبانی مالی و غیره ارائه می کنند. فعال ترین در این زمینه را شاید بتوان شرکت AT&T دانست. او 2 میلیون دلار به مؤسسه فناوری جورجیا برای توسعه برنامه کارشناسی ارشد در علوم رایانه اهدا کرده است و با پلتفرم Udacity برای توسعه برنامه های ویژه از سری Nanodegree (یعنی یک نانو مدرک علمی - Ed.) همکاری می کند. این دوره شامل موضوعاتی مانند برنامه نویسی وب و توسعه اپلیکیشن موبایل می باشد.

اسکات اسمیت، معاون ارشد منابع انسانی در AT&T می‌گوید: «ما به دانشمندان داده با مهارت بیشتری نیاز داریم، به مهندسان و برنامه‌نویسان بیشتری نیاز داریم، و این دوره‌های آنلاین می‌توانند هجوم استعدادهای بهتری را فراهم کنند. این شرکت انتظار دارد هم فارغ التحصیلان گرجستان فناوری و هم دانشجویان خودآموخته رشته نانو درجه را ابتدا برای دوره های کارآموزی و سپس برای مشاغل تمام وقت استخدام کند. علاوه بر این، AT&T تعدادی از کارمندان خود را برای تحصیل در برنامه‌های موسسه فناوری و دوره‌های Nanodegree می‌فرستد.

کارفرمایان طبیعتاً بیش از همه به یک سری از سه تا چهار دوره MEP مرتبط در تجارت یا فناوری جذب می شوند، اما حتی یک دوره می تواند به شما کمک کند در زمینه فعالیت جدید راحت باشید. پابلو فیلیپس، که در خواربارفروشی Trader Joe کار می‌کرد، در Fusion Marketing به سمت توسعه‌دهنده برنامه‌های کاربردی جوان دست یافت و در رزومه خود به یک دوره علوم کامپیوتر مبتنی بر edX اشاره کرد.

این توسعه دهنده 27 ساله که در کالج در رشته فلسفه تحصیل کرده است و اکنون می خواهد دوره های آنلاین بیشتری را تکمیل کند، می گوید: "فرمت MOOC برای آموزش برنامه نویسی و علوم کامپیوتر عالی است." به یک چیز مهم پی برد: یک برنامه نویس باید دائماً یاد بگیرد - این تنها راه برای ماندن در این حرفه است.

مشکلات ادراک

سازندگان بزرگ‌ترین پلت‌فرم‌های MOOC نیاز به اطلاع‌رسانی هرچه بیشتر کارفرمایان در مورد دوره‌های آنلاین را درک می‌کنند. علاوه بر این، باید تمام تلاش خود را برای غلبه بر کلیشه های منفی مرتبط با این قالب یادگیری انجام داد. مشخص است که تنها 5 درصد از دانش آموزان یا حتی کمتر از کسانی که برای دوره های آنلاین ثبت نام کرده اند به گواهی فارغ التحصیلی می رسند.

با این حال، درصد دانش‌آموزانی که کل دوره تحصیلی را به پایان می‌رسانند، به میزان قابل توجهی افزایش می‌یابد اگر دانش‌آموزان چیزی را روی خط بگذارند - اگر مبلغ مشخصی برای دریافت گواهینامه بپردازند، مهارت‌های خاصی کسب کنند یا خدمات خاصی دریافت کنند - حتی اگر این پرداخت صرفاً باشد. نمادین به عنوان مثال، پلتفرم Udacity با قیمت 150 دلار، ویژگی های اضافی از جمله معلمان خصوصی و دسترسی به خدمات پشتیبانی تلفنی را ارائه می دهد - در یک کلام، کمک به تسلط بر مطالب آموزشی. در نتیجه، به گفته Udacity، نسبت دانش‌آموزانی که کل دوره را از ابتدا تا انتها گذرانده‌اند به 60 درصد رسیده است.

حق چاپ تصویر Thinkstockعنوان تصویر برخی از شرکت ها آماده جذب متخصصانی هستند که مدارک خود را از طریق دوره های آنلاین کسب کرده اند

Coursera با LinkedIn همکاری می کند تا دانش آموزان را قادر سازد دوره های MOOC را در رزومه آنلاین خود بگنجانند. علاوه بر این، در شش ماه گذشته، Coursera با شرکت‌ها همکاری کرده است تا آنها را تشویق کند تا بیشتر در فرآیند آموزشی مشارکت کنند، مانند ارائه شرایط مرجع برای پروژه‌های صلاحیت نهایی. بدین ترتیب دانشجویان دوره های برنامه نویسی مبتنی بر پلتفرم اندروید اقدام به ایجاد اپلیکیشن هایی می کنند که بهترین آنها در فروشگاه اپلیکیشن گوگل پلی قرار می گیرد.

جولیا استیگلیتز، مدیر توسعه کسب و کار و بازاریابی بین المللی در Coursera، گفت: "پروژه هایی مانند این برای توسعه MOOC بسیار مفید هستند. دانش آموزان این فرصت را دارند تا نمونه کار خود را ایجاد کنند، که می تواند به یک کارفرمای بالقوه ارائه شود و نشان دهد که چه چیزی را نشان می دهد. آموخته اند."

اکثر دانشجویان MOOC در حال حاضر دارای مدرک لیسانس یا فوق لیسانس هستند و به دنبال کسب مهارت های عملی برای تضمین آینده شغلی بهتر هستند. اینکه آیا دوره های MEP می تواند به افراد کم سواد با درآمد کم کمک کند تا وضعیت زندگی خود را بهبود بخشند، هنوز مشخص نیست.

برای کسانی که در دوره های MEP شرکت می کنند زیرا نمی توانند تمام وقت هزینه کنند آموزش عالی، به یک مطالعه کوچک که توسط کارکنان دانشگاه میشیگان انجام شد اختصاص داده شد. هیچ مدرکی مبنی بر اینکه آموزش الکترونیکی در چنین مواردی باعث ارتقای شغل می شود وجود نداشت.

توانا دیلاهونت، دانشیار دانشکده انفورماتیک میشیگان، خاطرنشان می‌کند: «با این حال، دوره‌های MEP زمینه‌هایی را برای این افراد باز کرد که قبلاً هرگز کوچک‌ترین تصوری در مورد آن نداشتند.» و به آنها کمک کرد تا در مورد نیاز به مطالعه بیشتر اطمینان پیدا کنند. "

شانون ویلی، مربی زندگی، بارها استعفا داد و خود را به خاطر آن سرزنش کرد. تنها سال ها بعد، او متوجه شد که همه چیز را درست انجام می دهد.

یک بار رفتم فوق لیسانس و انصراف دادم. به طور شهودی، احساس کردم که این برای من نیست. پدر و مادرم به شدت ناراحت بودند: قرار بود من اولین دکترای علوم در تاریخ خانواده شوم.

من به مدت سه سال با مردی ملاقات کردم، او را با تمام وجود دوست داشتم، آینده مشترکی را تصور کردم: عروسی، فرزندان، یک خانه مشترک. با این حال، او اشتیاق داشت - الکل، بنابراین من او را با قلب شکسته ترک کردم.

من به یک مدرسه آرایشگر عالی رفتم و در یکی از سالن های برجسته در سیاتل شغلی پیدا کردم. اما سر کار مثل هیچ وقت در زندگیم بدبخت بودم. من حتی زمان برای درخواست استعفا هم نداشتم: آنها خودشان تصمیم گرفتند من را اخراج کنند.

در سال 2011، همه چیز برای حرکت آماده بود: وسایل بسته بندی شده بود، مبلمان فروخته شد، شغلی در سن دیگو پیدا شد. اما در آخرین لحظه نظرم عوض شد. من حتی قبل از شروع کارم را رها کردم و شروع به باز کردن جعبه‌ها کردم. احساس کردم چیزی اشتباه است. پس از 12 سال زندگی در سیاتل، در سال 2013 به سن دیگو و نزد خانواده ام بازگشتم. و دوباره چیزی اشتباه بود. یک صدای درونی گفت: این تصمیم بدی است.

ناگهان فرصت نقل مکان به جزایر کیمن فراهم شد. بستگان بسیار ناراحت بودند: آنها منتظر لحظه ای بودند که من دوباره آنجا باشم. قسمتی از من احساس وحشتناکی می کرد، قسمت دیگر احساس آرامش زیادی می کرد.

این سوال را از خود بپرسید: چه چیزی دیگر لذت و فایده ندارد؟

بارها و بارها احساس می کردم که یک شکست خورده ام. می دانستم که در حال قضاوت هستم و احساس گناه می کردم. من برای مدت طولانی در یک رابطه ماندم زیرا خجالت می‌کشیدم اعتراف کنم که دوباره درست نشد. سالها گذشت، من ناراضی ماندم. من در 23 سالگی طلاق گرفتم - چه شرم آور! در 25 سالگی دوباره تنها شدم. و دوباره در 30 سالگی. آیا من تنها خواهم مرد؟ دوباره تنها در 32 سالگی. این کار ادامه پیدا کرد تا اینکه برای تایید به دیگران نگاه نکردم. در نقطه ای به من گفت: من بازنده نیستم. من کاملا برعکس او هستم من قوی و شجاع هستم.

من این شهامت را داشتم که آنچه را که به آن نیاز ندارم ترک کنم. به صدای درونم گوش دادم. گاهی چندین سال طول کشید تا اعتراف کنیم: همه چیز خراب شده و بهتر نخواهد شد، من دیگر جای خودم نیستم.

اما تمام تصمیمات در نهایت مرا به جایی که الان هستم رساند. معلوم شد حق با آنها بود موقعیت ها را دوباره ارزیابی کردم و مسیر را تغییر دادم. من مدرسه را رها کردم ، مرد "ایده آل" را ترک کردم که در واقعیت به طرز غیر قابل تحملی خسته کننده بود ، از یک سالن معتبر اخراج شدم - شاید برای برخی اینها نشانه های شکست باشد. اما این بیشتر از من مشخصه آنهاست.

من دیگر به دنبال تایید دیگران نیستم. من یک جنگجو هستم، من یک جنگنده هستم. من شجاع و مصمم هستم. من هستم زن قوی. من کاری را که می خواهم انجام می دهم.

این سوال را از خود بپرسید: چه چیزی دیگر برای شما لذت و فایده ندارد؟ کار، روابط، دوستی، مذهب؟ چه بهانه‌هایی شما را از دنبال کردن رویاهایتان باز می‌دارد، که مانند ژاکت پشمی خراشیده‌ای است که می‌خواهید هر چه زودتر آن را در بیاورید؟

چه زمانی زمان تغییر چیزی است؟

وقتی در اعماق خود می دانید که راهی که می روید دیگر به هدف منتهی نمی شود.

وقتی کاری که انجام می دهید دیگر برای شما شادی نمی آورد. علاوه بر این، حتی فکر کردن به آن برای شما ناخوشایند است.

وقتی اضطراب و افسردگی سلامت جسمانی شما را تضعیف می کند.

وقتی مدام از زندگی خود و دیگران شکایت می کنید. وقتی در آینه نگاه می کنید و می گویید: «باورم نمی شود این زندگی من است. چطور به اینجا رسیدم؟

به خودتان اجازه دهید چیزهایی را که دیگر نیاز ندارید پشت سر بگذارید. خود جدید شما به خاطر آن از شما تشکر خواهد کرد.

درباره نویسنده

شانون ویلی- مربی زندگی، به کارآفرینان کمک می کند تا کسب و کاری بسازند که با خود واقعی آنها سازگار باشد.

گاهی اوقات ما فقط به این دلیل که به یک نفر عادت کرده ایم یا از اینکه در آینده چه اتفاقی می افتد می ترسیم، به او چنگ می زنیم. و برای این ما آماده ایم هر چیزی را که مناسب ما نیست تحمل کنیم و منفی باشیم. ما برای خودمان بهانه می یابیم که چرا این فرد خوب است، با وجود اینکه چیزی جز درد به ما نمی رسد. شما باید از حفظ رابطه ای که مدت هاست منسوخ شده است دست بکشید. بیایید تصمیم بگیریم که چرا باید این شخص را رها کنیم.

در زندگی هر یک از ما لحظه ای فرا می رسد که باید از کسی جدا شویم - با دوست پسر سابقیا یک دختر، یک دوست یا فقط یک آشنا.

زمانی که برای اولین بار با این شخص آشنا شدید، با هم خیلی خوب بودید، اما بعد از اینکه او را بهتر شناختید و مدتی را با او گذراندید، متوجه می شوید که رابطه با او نه تنها برای شما خوب نیست، بلکه شاید باعث رکود شما شود

گاهی اوقات ما فقط به این دلیل که افراد را مدت‌هاست می‌شناسیم و به این واقعیت عادت کرده‌ایم که آنها بخشی از زندگی ما هستند، به آنها دست می‌گیریم. بله، زمانی که با هم می گذرانید، افراد را به یکدیگر پیوند می دهد، اما اگر احساس می کنید هیچ چیز دیگری شما را به جز او مقید نمی کند، این دلیل برای چسبیدن به این شخص کافی نیست.

ما به افرادی که مدت هاست می شناسیم عادت می کنیم و همان طور که در محیط چیزهای آشنا راحت هستیم، در حضور آنها راحت هستیم. اما چسبیدن به مردم فقط به این دلیل، فقط به این دلیل که آنقدر به آنها عادت کرده اید که نمی توانید زندگی را بدون آنها تصور کنید، ارزشش را ندارد.

همچنین ترس را فراموش نکنید. ترس یکی دیگر از دلایلی است که باعث می شود ما نتوانیم جلو برویم و افراد بی فایده را پشت سر بگذاریم. ترس از تنها ماندن و پیدا نکردن کسی برای جایگزینی کسانی که رفتند، ترس از اینکه افرادی که رها کردیم تمام اسرار ما را برای انتقام بریزند، ترس از اینکه از ما متنفر شوند، ترس از اینکه بعداً از کاری که کرده ایم پشیمان شویم.

اما این اتفاق می‌افتد که برخی افراد بهتر است در حافظه ما بمانند تا نزدیک ما. علیرغم تمام تلاش‌هایی که می‌کنید رابطه‌تان را با این شخص به همان شکلی که قبلا بوده‌اند، یا روابط جدیدی را شروع کنید، به این امید که آنها بدتر نشوند، حقیقت این است که با او هرگز به اندازه گذشته خوشحال نخواهید شد.

به عنوان یک قاعده، معلوم می‌شود که هر دوی شما بیش از حد تغییر کرده‌اید، فشار زیادی به یکدیگر وارد کرده‌اید، و انتظار زیادی دارید که چیزی را که زمانی بینتان بود، بازسازی کنید. و بنابراین بهتر است گذشته را در گذشته رها کنید و با لطافت هر از گاهی به یاد آورید، به جلو بروید. برای آنچه این رابطه یا دوستی به شما آموخته است سپاسگزار باشید.

خوب، اگر به دوستی ها و روابطی که منسوخ شده اند نچسبید، مشکل خاصی برای یافتن روابط جدید نخواهید داشت. بله، گاهی اوقات آنها مشکل ساز هستند. گاهی اوقات باید اصلاح شوند. اما آنها همچنان بسیار بهتر از قدیمی های قدیمی خواهند بود.

اگر شخصی هیچ چیز خوبی را وارد زندگی شما نمی کند، با شما آن طور که دوست دارید رفتار نمی کند یا اصلاً آن طور که دوست دارید رفتار نمی کند، این نشانه روشنی است که باید از او دور شوید.

و اگر چه این خودخواهانه است - نپذیرفتن یک شخص آنطور که هست، تحمل دوستی ها یا روابطی که فقط به شما آسیب می زند یا شما را دچار رکود می کند - برای شما منصفانه نیست.

خوب، حالا که تصمیم گرفتیم چرا می‌توانیم رابطه‌ای را که منسوخ شده حفظ کنیم، بیایید تصمیم بگیریم که چرا باید این شخص را رها کنیم:

1. اگر می دانید که هرگز به خوبی قبل با هم نخواهید بود، او را رها کنید.

همه ما در طول زندگی تغییر می کنیم، و این اشکالی ندارد. ما ناگهان متوجه می‌شویم که ما و دوستان سابقمان اکنون سلیقه‌ها، آرزوها، سرگرمی‌ها و رویاهای متفاوتی داریم. این که دیگر همدیگر را درک نمی کنید و ارتباط بین شما در تعادل است.

فکر کنید - آیا زمان آن رسیده است که این را بپذیرید و این شخص را رها کنید؟ به هر حال، آیا این خیلی بهتر از چسبیدن به چیزی است که دیگر وجود ندارد، چیزی که بعید است برگردانده شود، و چیزی که شاید اصلاً وجود نداشته است؟

گاهی اوقات ممکن است برای ما سخت باشد که کسی را نزدیک خود نگه داریم، اما به یاد داشته باشید که سرنوشت برای ما مقدر شده است که در مسیر خود با افراد مختلف ملاقات کنیم و هرگز از قبل حدس نمی زنیم که آنها چه چیزی برای شما به ارمغان می آورند - شادی، غم، درد یا لذت.

2. اگر در رابطه شما جایی برای اعتماد و وفاداری نیست، او را رها کنید.

اگر در اعماق قلب خود می دانید که نمی توانید به این شخص اعتماد کنید یا دیر یا زود به شما خیانت می کند، ارزش این را ندارد که از خود بپرسید که آیا حتی در زندگی به او نیاز دارید یا خیر. اعتماد و وفاداری همیشه سنگ بنای هر دوستی و رابطه شخصی بوده است - و دلیلی هم دارد.

اگر چنین اتفاقی بیفتد که آنها در جایی ناپدید شده اند ، این مطمئناً منجر به پارانویا ، تحریک ، تنش در روابط و خشم خواهد شد - به طور کلی ، همه چیزهایی که می توانید بدون آن انجام دهید.

3. اگر نمی دانید که چه احساسی نسبت به یکدیگر دارید، او را رها کنید

وقتی دوستی ها یا روابط شخصی مرزهای مشخصی ندارند، این روابط نه خوشایند هستند و نه سالم. اگر فقط به این دلیل که دائماً تعجب می کنید که برای این شخص چه معنایی دارید - و آیا اصلاً معنایی دارید یا خیر. و اگر بودن در کنار او باعث نمی شود احساس مهم بودن کنید، به این فکر کنید که چرا اجازه می دهید یک نفر با شما اینطور رفتار کند.

آیا بهتر نیست در جمع فردی باشید که از اینکه شما بخشی از زندگی خود را داشته باشید، به این که توانسته با شما آشنا شود افتخار می کند و از گفتن این موضوع به شما یا دیگران واهمه ای ندارد. ? نزدیک شدن به کسی که با احساسات و افکار شما بازی نمی کند، اگر فقط به این دلیل که می خواهد از همراهی شما بیشتر لذت ببرد؟

4. اگر رابطه یا دوستی با او آشکارا برای شما مضر است، او را رها کنید.

اگر دوستی یا رابطه شخصی با کسی شما را ناراضی می کند یا باعث می شود برای خود متاسف شوید، وقت آن است که از او جدا شوید. شما نمی توانید با احساس دائمی به دام افتادن، و حتی بیشتر از آن با اجازه دادن بدتر از آنچه استحقاق شما را دارید، زندگی کنید.

بنابراین اگر کسی مدام شما را تحقیر می‌کند، با شما دعوا می‌کند، شما را نادیده می‌گیرد، به احساسات شما اهمیت نمی‌دهد، شما را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد، شما را می‌خنداند، باعث می‌شود به خودتان شک کنید، یا فقط طوری رفتار کند که انگار اهمیتی نمی‌دهد. ... زندگی خود را از منفی گرایی خلاص کنید و در اسرع وقت.حداقل یک قطره عزت نفس در خود پیدا کنید - این شخص را پشت سر بگذارید.

5. اگر نمی توانید یکدیگر را درک کنید، او را رها کنید

اگر همیشه با او بحث می کنید، حفظ هر نوع رابطه ای با او دشوار است و نمی توانید حداقل در موردی به یک نظر مشترک برسید. اگر تنها چیزی که بر سر آن توافق دارید این است که در مورد چیزی به توافق نرسیدید، شاید وقت آن رسیده است که به این رابطه بیهوده پایان دهید؟

سرنوشت اغلب افراد کاملاً متفاوتی را گرد هم می آورد، و اگرچه در برخی موارد آنها بدون توجه به هر اتفاقی با هم می مانند، اغلب اینطور نیست. و اگر احساس می کنید که عدم شباهت شما فقط مشاجره و درگیری را به دنبال دارد، از چنین روابطی خارج شوید.

6. اگر تنها شما هستید که سعی می کنید رابطه خود را نجات دهید، او را رها کنید.

اگر به نظرتان می رسد که تمام زحمت ها را برای حفظ رابطه تان کشیده اید، اگر تمام وقت، احساسات و تلاش خود را به آنها بدهید، خوب فکر کنید که آیا ارزشش را دارد یا خیر. اگر کسی واقعاً شما را دوست دارد، به شما اهمیت می دهد، می خواهد در کنار شما باشد و به شما نیاز دارد، آن شخص هرگز اجازه نمی دهد بار سنگینی را به دوش بکشید.

پس سعی کنید سرنوشت خود را با کسی که به شما الهام می‌بخشد، که در رابطه با شما کمتر از چیزی که می‌گیرد، نمی‌دهد و آماده است برای ماندن شما در زندگی‌اش بجنگد، پیوند دهید. به دنبال شخصی باشید که صمیمانه باور کند که با شما بسیار خوش شانس است.

به دنبال شخصی باشید که برای هر کاری که برای او انجام می دهید از شما سپاسگزار باشد، شخصی که برای هر کاری آماده باشید. پس از همه، شما لیاقت آن را دارید.

7. اگر بال های شما را می بندد، بگذارید برود.

اگر می دانید که رابطه شما نه تنها به شما الهام نمی بخشد، بلکه برعکس، شما را از بهشت ​​به زمین می اندازد، به شما توصیه می کنم با دقت بیشتری به آنها نگاه کنید. بدانید که لایق داشتن کسی در کنارتان هستید که بتواند در زندگی شما را حمایت کند. مسیر زندگیو حتی زمانی که انجام این کار برای شما سخت است به شما ایمان داشته باشید.

8. اگر آنچه را که می خواهید و نیاز دارید از رابطه خود دریافت نمی کنید، او را رها کنید.

از خود بپرسید که اگر می خواستید می توانستید بدون این رابطه عمل کنید؟ یا آیا آنها هنوز چیزی را به شما می دهند که آنقدر برای شما مهم است که حتی نمی توانید زندگی ای را تصور کنید که در آن نیستند؟ بله، اغلب به ما می گویند که ظاهراً از مردم انتظار زیادی داریم، اما از طرف دیگر، چرا باید به چیزی کمتر از خوشبختی واقعی بسنده کنیم؟

هرگز و هرگز از این که می خواهید یک شخص واقعاً دوست داشتنی، دلسوز و صمیمی در کنار خود داشته باشید، خجالت نکشید. کسی که نه تنها قادر به گوش دادن است، بلکه قادر به درک است، کسی که می توان به او اعتماد کرد و به شما اعتماد خواهد کرد، کسی که در آرزوهای شما شریک است. و کسی که بال های تو را نمی بندد، بلکه به تو کمک می کند تا به ارتفاعات پرواز کنی.

گاهی اوقات ما فقط به این دلیل که به یک نفر عادت کرده ایم یا از اینکه در آینده چه اتفاقی می افتد می ترسیم، به او چنگ می زنیم. و برای این ما آماده ایم هر چیزی را که مناسب ما نیست تحمل کنیم و منفی باشیم. ما برای خودمان بهانه می یابیم که چرا این فرد خوب است، با وجود اینکه چیزی جز درد به ما نمی رسد. شما باید از حفظ رابطه ای که مدت هاست منسوخ شده است دست بکشید. بیایید تصمیم بگیریم که چرا باید این شخص را رها کنیم.

در زندگی هر یک از ما لحظه ای فرا می رسد که باید از کسی جدا شویم - با دوست پسر یا دوست دختر سابق، یک دوست یا فقط یک آشنا.

زمانی که برای اولین بار با این شخص آشنا شدید، با هم خیلی خوب بودید، اما بعد از اینکه او را بهتر شناختید و مدتی را با او گذراندید، متوجه می شوید که رابطه با او نه تنها برای شما خوب نیست، بلکه شاید باعث رکود شما شود

گاهی اوقات ما فقط به این دلیل که افراد را مدت‌هاست می‌شناسیم و به این واقعیت عادت کرده‌ایم که آنها بخشی از زندگی ما هستند، به آنها دست می‌گیریم. بله، زمانی که با هم می گذرانید، افراد را به یکدیگر پیوند می دهد، اما اگر احساس می کنید هیچ چیز دیگری شما را به جز او مقید نمی کند، این دلیل برای چسبیدن به این شخص کافی نیست.

ما به افرادی که مدت هاست می شناسیم عادت می کنیم و همان طور که در محیط چیزهای آشنا راحت هستیم، در حضور آنها راحت هستیم. اما چسبیدن به مردم فقط به این دلیل، فقط به این دلیل که آنقدر به آنها عادت کرده اید که نمی توانید زندگی را بدون آنها تصور کنید، ارزشش را ندارد.

همچنین ترس را فراموش نکنید. ترس یکی دیگر از دلایلی است که باعث می شود ما نتوانیم جلو برویم و افراد بی فایده را پشت سر بگذاریم. ترس از تنها ماندن و پیدا نکردن کسی برای جایگزینی کسانی که رفتند، ترس از اینکه افرادی که رها کردیم تمام اسرار ما را برای انتقام بریزند، ترس از اینکه از ما متنفر شوند، ترس از اینکه بعداً از کاری که کرده ایم پشیمان شویم.

اما این اتفاق می‌افتد که برخی افراد بهتر است در حافظه ما بمانند تا نزدیک ما. علیرغم تمام تلاش‌هایی که می‌کنید رابطه‌تان را با این شخص به همان شکلی که قبلا بوده‌اند، یا روابط جدیدی را شروع کنید، به این امید که آنها بدتر نشوند، حقیقت این است که با او هرگز به اندازه گذشته خوشحال نخواهید شد.

به عنوان یک قاعده، معلوم می‌شود که هر دوی شما بیش از حد تغییر کرده‌اید، فشار زیادی به یکدیگر وارد کرده‌اید، و انتظار زیادی دارید که چیزی را که زمانی بینتان بود، بازسازی کنید. و بنابراین بهتر است گذشته را در گذشته رها کنید و با لطافت هر از گاهی به یاد آورید، به جلو بروید. برای آنچه این رابطه یا دوستی به شما آموخته است سپاسگزار باشید.

خوب، اگر به دوستی ها و روابطی که منسوخ شده اند نچسبید، مشکل خاصی برای یافتن روابط جدید نخواهید داشت. بله، گاهی اوقات آنها مشکل ساز هستند. گاهی اوقات باید اصلاح شوند. اما آنها همچنان بسیار بهتر از قدیمی های قدیمی خواهند بود.

اگر شخصی هیچ چیز خوبی را وارد زندگی شما نمی کند، با شما آن طور که دوست دارید رفتار نمی کند یا اصلاً آن طور که دوست دارید رفتار نمی کند، این نشانه روشنی است که باید از او دور شوید.

و اگر چه این خودخواهانه است - نپذیرفتن یک شخص آنطور که هست، تحمل دوستی ها یا روابطی که فقط به شما آسیب می زند یا شما را دچار رکود می کند - برای شما منصفانه نیست.

خوب، حالا که تصمیم گرفتیم چرا می‌توانیم رابطه‌ای را که منسوخ شده حفظ کنیم، بیایید تصمیم بگیریم که چرا باید این شخص را رها کنیم:

1. اگر می دانید که هرگز به خوبی قبل با هم نخواهید بود، او را رها کنید.

همه ما در طول زندگی تغییر می کنیم، و این اشکالی ندارد. ما ناگهان متوجه می‌شویم که ما و دوستان سابقمان اکنون سلیقه‌ها، آرزوها، سرگرمی‌ها و رویاهای متفاوتی داریم. این که دیگر همدیگر را درک نمی کنید و ارتباط بین شما در تعادل است.

فکر کنید - آیا زمان آن رسیده است که این را بپذیرید و این شخص را رها کنید؟ به هر حال، آیا این خیلی بهتر از چسبیدن به چیزی است که دیگر وجود ندارد، چیزی که بعید است برگردانده شود، و چیزی که شاید اصلاً وجود نداشته است؟

گاهی اوقات ممکن است برای ما سخت باشد که کسی را نزدیک خود نگه داریم، اما به یاد داشته باشید که سرنوشت برای ما مقدر شده است که در مسیر خود با افراد مختلف ملاقات کنیم و هرگز از قبل حدس نمی زنیم که آنها چه چیزی برای شما به ارمغان می آورند - شادی، غم، درد یا لذت.

2. اگر در رابطه شما جایی برای اعتماد و وفاداری نیست، او را رها کنید.

اگر در اعماق قلب خود می دانید که نمی توانید به این شخص اعتماد کنید یا دیر یا زود به شما خیانت می کند، ارزش این را ندارد که از خود بپرسید که آیا حتی در زندگی به او نیاز دارید یا خیر. اعتماد و وفاداری همیشه سنگ بنای هر دوستی و رابطه شخصی بوده است - و دلیلی هم دارد.

اگر چنین اتفاقی بیفتد که آنها در جایی ناپدید شده اند ، این مطمئناً منجر به پارانویا ، تحریک ، تنش در روابط و خشم خواهد شد - به طور کلی ، همه چیزهایی که می توانید بدون آن انجام دهید.

3. اگر نمی دانید که چه احساسی نسبت به یکدیگر دارید، او را رها کنید

وقتی دوستی ها یا روابط شخصی مرزهای مشخصی ندارند، این روابط نه خوشایند هستند و نه سالم. اگر فقط به این دلیل که دائماً تعجب می کنید که برای این شخص چه معنایی دارید - و آیا اصلاً معنایی دارید یا خیر. و اگر بودن در کنار او باعث نمی شود احساس مهم بودن کنید، به این فکر کنید که چرا اجازه می دهید یک نفر با شما اینطور رفتار کند.

آیا بهتر نیست در جمع فردی باشید که از اینکه شما بخشی از زندگی خود را داشته باشید، به این که توانسته با شما آشنا شود افتخار می کند و از گفتن این موضوع به شما یا دیگران واهمه ای ندارد. ? نزدیک شدن به کسی که با احساسات و افکار شما بازی نمی کند، اگر فقط به این دلیل که می خواهد از همراهی شما بیشتر لذت ببرد؟

4. اگر رابطه یا دوستی با او آشکارا برای شما مضر است، او را رها کنید.

اگر دوستی یا رابطه شخصی با کسی شما را ناراضی می کند یا باعث می شود برای خود متاسف شوید، وقت آن است که از او جدا شوید. شما نمی توانید با احساس دائمی به دام افتادن، و حتی بیشتر از آن با اجازه دادن بدتر از آنچه استحقاق شما را دارید، زندگی کنید.

بنابراین اگر کسی مدام شما را تحقیر می‌کند، با شما دعوا می‌کند، شما را نادیده می‌گیرد، به احساسات شما اهمیت نمی‌دهد، شما را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد، شما را می‌خنداند، باعث می‌شود به خودتان شک کنید، یا فقط طوری رفتار کند که انگار اهمیتی نمی‌دهد. ... زندگی خود را از منفی گرایی خلاص کنید و در اسرع وقت.حداقل یک قطره عزت نفس در خود پیدا کنید - این شخص را پشت سر بگذارید.

5. اگر نمی توانید یکدیگر را درک کنید، او را رها کنید

اگر همیشه با او بحث می کنید، حفظ هر نوع رابطه ای با او دشوار است و نمی توانید حداقل در موردی به یک نظر مشترک برسید. اگر تنها چیزی که بر سر آن توافق دارید این است که در مورد چیزی به توافق نرسیدید، شاید وقت آن رسیده است که به این رابطه بیهوده پایان دهید؟

سرنوشت اغلب افراد کاملاً متفاوتی را گرد هم می آورد، و اگرچه در برخی موارد آنها بدون توجه به هر اتفاقی با هم می مانند، اغلب اینطور نیست. و اگر احساس می کنید که عدم شباهت شما فقط مشاجره و درگیری را به دنبال دارد، از چنین روابطی خارج شوید.

6. اگر تنها شما هستید که سعی می کنید رابطه خود را نجات دهید، او را رها کنید.

اگر به نظرتان می رسد که تمام زحمت ها را برای حفظ رابطه تان کشیده اید، اگر تمام وقت، احساسات و تلاش خود را به آنها بدهید، خوب فکر کنید که آیا ارزشش را دارد یا خیر. اگر کسی واقعاً شما را دوست دارد، به شما اهمیت می دهد، می خواهد در کنار شما باشد و به شما نیاز دارد، آن شخص هرگز اجازه نمی دهد بار سنگینی را به دوش بکشید.

پس سعی کنید سرنوشت خود را با کسی که به شما الهام می‌بخشد، که در رابطه با شما کمتر از چیزی که می‌گیرد، نمی‌دهد و آماده است برای ماندن شما در زندگی‌اش بجنگد، پیوند دهید. به دنبال شخصی باشید که صمیمانه باور کند که با شما بسیار خوش شانس است.

به دنبال شخصی باشید که برای هر کاری که برای او انجام می دهید از شما سپاسگزار باشد، شخصی که برای هر کاری آماده باشید. پس از همه، شما لیاقت آن را دارید.

7. اگر بال های شما را می بندد، بگذارید برود.

اگر می دانید که رابطه شما نه تنها به شما الهام نمی بخشد، بلکه برعکس، شما را از بهشت ​​به زمین می اندازد، به شما توصیه می کنم با دقت بیشتری به آنها نگاه کنید. بدانید که لایق این هستید که فردی در کنارتان باشد که بتواند شما را در مسیر زندگی حمایت کند و حتی زمانی که انجام آن برایتان سخت است، شما را باور کند.

8. اگر آنچه را که می خواهید و نیاز دارید از رابطه خود دریافت نمی کنید، او را رها کنید.

از خود بپرسید که اگر می خواستید می توانستید بدون این رابطه عمل کنید؟ یا آیا آنها هنوز چیزی را به شما می دهند که آنقدر برای شما مهم است که حتی نمی توانید زندگی ای را تصور کنید که در آن نیستند؟ بله، اغلب به ما می گویند که ظاهراً از مردم انتظار زیادی داریم، اما از طرف دیگر، چرا باید به چیزی کمتر از خوشبختی واقعی بسنده کنیم؟

هرگز و هرگز از این که می خواهید یک شخص واقعاً دوست داشتنی، دلسوز و صمیمی در کنار خود داشته باشید، خجالت نکشید. کسی که نه تنها قادر به گوش دادن است، بلکه قادر به درک است، کسی که می توان به او اعتماد کرد و به شما اعتماد خواهد کرد، کسی که در آرزوهای شما شریک است. و کسی که بال های تو را نمی بندد، بلکه به تو کمک می کند تا به ارتفاعات پرواز کنی.

دیدن شخصی در مقابل خود، و نه حساب بانکی او، برای یک فرد سالم طبیعی است - کسی که از گرسنگی، فقر و ترس از آینده خود آسیبی نبیند. و بنابراین، چنین زنانی به راحتی با مردانی که سطح زندگی آنها چندین برابر کمتر از خود او است وارد رابطه می شوند. فرقی نمیکنه کی همچین دستایی داری، همچین صدایی و همچین... هوم... مغزت.

خودش بانکدار نیست تازه تحصیلاتش رو تموم کرده و تا حقوق یکی دو هزار تومن کار کرده و کل درآمدش حداکثر پانصده و حتی اون موقع هم نامنظم ولی خدای من چه فرقی میکنه ؟! وقتی دو روح به هم می رسند، دو عقل، دو جسم که به هم جذب می شوند، پول چه ربطی دارد؟!

این رمان‌ها مخصوصاً در تابستان بسیار خوب هستند، زمانی که می‌توانید عصرهای طولانی در شهر قدم بزنید و بستنی در لیوان میل کنید - درست مثل دوران کودکی! - بوسیدن روی نیمکت ها و گپ زدن در مورد همه چیز در جهان. در زمستان، بدن شروع به تقاضای گرما، راحتی و غذای گرم می کند و اولین قرارها اغلب در یک کافه انجام می شود. و یک روز زن متوجه چیزی می شود.

نه، او واقعاً نمی خواهد به کافه برود، مگر اینکه شما اصرار کنید. نه، او سیر است و فقط چای خواهد بود. او از غذاهای محلی انتقاد می کند و سفارش غذاهای گرم را توصیه نمی کند. بله، در موسسه همسایه هم همه چیز بد است. او از غذاهای ایتالیایی، ژاپنی و فرانسوی متنفر است، اما در غذاخوری برای او بسیار خوشمزه تر است.

حتی تنگ نظرترین زن نیز به تدریج حدس می‌زند که او پس‌انداز می‌کند. و قلبش پر از لطافت خواهد شد: پسر بیچاره سعی می کند مرا سرگرم کند و من آخرین پول را از او بیرون می کشم!

"اوه، یادم رفت ساعتم را بپوشم.
او با جستجوگر به او نگاه کرد.
"و شما به هیچ وجه آنها را گرو نگذاشتید؟"
دوباره سرخ شد.
- نه عجله داشتم لباس بپوشم.
فقط باید به کراواتش نگاه کنی تا بفهمی که اینطور نیست. به او دروغ گفت. ساعتش را گرو گذاشت تا او را به شام ​​دعوت کند. توده ای در گلوی جولیا ایجاد شد. در همانجا آماده بود تا تام را در آغوشش بفشارد و او را ببوسد. چشم آبی. او را می پرستید.
جولیا گفت: بیا بریم.
(سامرست موام، تئاتر)

قهرمان موام، دوست پسرش برای پسران مناسب بود، اما شوهران بالغ در چنین شرایطی اگر زنی بسیار عاشق باشد، می توانند لطافت ایجاد کنند.

او غیرعادی است، و ارزش هایش والا است، او عاری از قراردادها و اهداف سوداگرانه است!

در این موج بلند، اکشن به سرعت به سمت غرفه‌ها می‌رود و حالا دیگر عاشق شده‌اید، دیگر لازم نیست در خیابان‌ها پرسه بزنید، می‌توانید زمان را با سود بیشتری سپری کنید.

اما نه برای ماه ها. روابط کامل بزرگسالان به تنوع نیاز دارد - من می خواهم پیاده روی مشترک، سفر، برداشت های فکری در قالب اجراهای جدید، نمایشگاه ها و فیلم ها. و، بله، شما هم باید در جایی ناهار بخورید.

مردم مدت زیادی است که از یکدیگر خجالت نمی‌کشند، زن از مشکلات پولی او می‌داند و وضعیت را درک می‌کند: یا قبل از پیاده‌روی در خانه به او یک همبرگر بستنی می‌خورد و این تا عصر است، یا او هنوز به یک کافه در راه منتهی می شود، اما سپس به مدت یک هفته کفیر را با یک نان می خورد. یک زن شایسته چه چیزی را انتخاب می کند؟ او ابدی خواهد گفت: "پروردگارا، چه مزخرفی، بگذار به تو غذا بدهم!" «برای من کافی نبود که برای من پول بپردازی! اگر واقعاً می خواهی، برای خودت چیزی بخر، اما من گرسنه نیستم.

و الان تو شرایطی هستی که عشقت روبه رویت نشسته و با سروصدا آب دهانت را قورت می دهد و داری استیک می خوری. عالی، فقط عالی

و سپس مذاکرات آغاز می شود. اجازه بدهید من الان پرداخت کنم و شما دفعه بعد؟ حداقل یه غذای جانبی بردار، منو خراب نمیکنه. نصف میخوای؟ او یاد می گیرد که غذاهای اضافی سفارش دهد، کمی بخورد و بیشتر آن را به او بدهد - "چیزی برای من خیلی خوب نیست، لطفاً مرا از این کتلت نجات دهید!".

در ملاقات با دوستان، او بی سر و صدا یک هزارمین اسکناس را زیر میز به او می دهد. بله، شما هرگز ترفندهایی را نمی شناسید که بتوانید برای نجات غرور او به آن فکر کنید. در اینجا فقط یک فرآیند فیزیولوژیکی طبیعی است، غذا، به یک آیین آزاردهنده تبدیل شده است که توجه بیش از حد را می طلبد. اما همچنان نمایشگاه ها، اجراها و خدای ناکرده سفرهایی در پیش است. تنها یک راه وجود دارد، یا پیاده روی و سوار شدن به تنهایی، یا هزینه بلیط و تاکسی های شبانه را خودتان بپردازید.

و این عادلانه است، من فکر می کنم: شما استانداردی از زندگی را به شخص تحمیل می کنید که او توانایی پرداخت آن را ندارد و علاوه بر این، به هیچ چیز نیاز ندارد - پس چرا باید برای آن هزینه کند؟ او فیلم‌ها را رایگان دانلود می‌کند، به سراسر کشور سفر می‌کند، شب را با دوستانش می‌گذراند، نه در هتل‌ها، اما برایش مهم نبود که به خارج از کشور برود، چیزی که آنجا ندیده است. بنابراین شما خودتان مشکل را ایجاد کردید و پرداخت کنید.

بنابراین صادقانه خواهد بود، اما به دلایلی، نمی دانم چرا، اما رابطه شما شروع به فروپاشی می کند. به نظر می رسد مرد با آرامش شرایط را می پذیرد، اما در چیزهای کوچک تحریک پذیر می شود. شما با برنامه های خود برای خرید یک ماشین جدید، با آیفون 6+ احمقانه خود از او رنجیده اید، و او هم از این هتل خوشش نمی آید، چرا در Nevsky Prospekt یک لانه اجاره کردید وقتی دوستانش در خیابان Veteranov یک مبل عالی در خیابان دارند. آشپزخانه و آنها همچنین به شما گل گاوزبان خانگی می دهند. شما بلد نیستید اینطور آشپزی کنید، حتی اگر تلاش کنید، بیچاره.

به هر حال، هتل در نوسکی واقعاً یک لانه است - شما باید برای دو نفر هزینه کنید و کیفیت خدماتی که باید انتخاب کنید به طور پیوسته در حال کاهش است. اما این دلیل جدایی شما نیست. وضعیت برای شما غیر قابل تحمل نیست - شما هنوز می دانید که یک شخص مهمتر از پول است. اما مرد نمی تواند آن را تحمل کند.

نمی‌دانم چه چیزی او را می‌خورد: کلیشه‌های جنسیتی، اعتماد به نفس پایین، که زمزمه خریده‌اش و ارزان‌قیمت می‌کند یا برخی عقده‌های دیگر، اما او شروع می‌کند به عصبانی شدن با خودش و کم کم خشمش را به شما منتقل می‌کند.

شما به او احترام نمی گذارید، قدر او را نمی دانید، او را سرکوب کنید. دیر یا زود، او به شما نمونه ای از موجودی فروتن می دهد که به دهانش نگاه می کند، اما پرکننده ها را به حساب نمی آورد، بلکه او را با کیسه ای هدایا به عنوان بابانوئل در نظر می گیرد. و بله، می توانید او را با یک دونات خیابانی و یک لیوان بستنی خوشحال کنید.

در فیس بوک، وقتی داشتم با دوستانم در مورد این موضوع بحث می کردم، یک دختر یک چیز شگفت انگیز گفت: «... فهمیدم که یک نفر باید اندازه شما باشد تا مجبور نباشید کوچکتر شوید تا او را اذیت نکنید. این پیچیده است. مثل زندگی کردن در خانه ای است که سقف آن درست زیر ارتفاع شماست، همیشه کمی ناراحت کننده است، و سپس آنقدر ناراحتی وجود دارد که تنها کاری که باید انجام دهید این است که بیرون بیایید و سرتان را روی شانه هایتان بکشید. تا آخر عمرت."

و این، همانطور که می دانید، در مورد درآمد نیست - بلکه در مورد توانایی درونی برای آوردن هدایا و پذیرفتن آنها با شادی است. در مورد اعتماد مرد به اینکه آدم هنوز از پول مهمتر است، عزت نفس بالای او و وجود فضایل دیگر به جز کیف پول چاق و غرور ماچو. اگر همه اینها اتفاق نیفتد، رابطه محکوم به فناست.

اگر اتفاق بیفتد چه؟

سپس ما عالی می بینیم ازدواج های شادجایی که زن بهتر می تواند درآمد کسب کند و مرد پر از فضایل دیگر است - او می داند چگونه یک پشتیبان، محافظت کننده، یک پدر خوب، یک شریک برابر باشد.

اما هرگز نمی دانید که این شخص چه ارزشی دارد اگر بداند چگونه به خود احترام بگذارد و اهمیت خود را با پول سنجید.

اما چنین افرادی اعم از زن و مرد در بین ما زیاد نیستند، بنابراین این ازدواج ها نادر است. اما وجود آنها به خیلی ها امیدوار می شود که "پسر بیچاره" بعدی در واقع "بیشتر از همه" و بسیار بسیار آزاد است. خوب، شما هرگز نمی دانید، اما ناگهان.


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه