11.01.2022

شخصی که چیزی را خلق کرده است. چگونه انسان روی زمین ظاهر شد؟ اولین مرد کی ظاهر شد؟ بیشتر در مورد یکی از نظریه های رایج


هر فرد در دوره خاصی از زندگی خود به این واقعیت فکر می کند. تلاش های قرن ها برای فاش کردن این راز هنوز به نتیجه ای منجر نشده است ، دانشمندان هنوز در مورد این موضوع بحث می کنند. منطقی است که حقیقت را باید در کهن ترین منابعی که نزدیکترین آنها به لحظه تولد زندگی است جستجو کرد.

نظریه اول: خداوند بشر را آفرید

یکی از اولین افسانه هایی که معتبر به نظر می رسید، داستان هایی بود که خدا مردم را آفرید. بسیاری از مردم معتقد بودند که اولین ها از خاک رس ساخته شده اند. به طور قطع مشخص نیست که چرا این ماده خاص "انسان" در نظر گرفته شده است. به احتمال زیاد، این به دلیل این واقعیت است که خاک رس یک ماده رادیواکتیو است که با وجود اورانیوم در ترکیب توضیح داده می شود و در طول پوسیدگی می تواند مقادیر قابل توجهی انرژی آزاد کند. اجداد ادعا می کردند که این انرژی است که برای ایجاد موجودات زنده استفاده می شود. افسانه هایی در مورد اولین زن و مرد در سراسر جهان شناخته شده است.

نظریه دوم: مردم هرمافرودیت هستند

بر اساس اسطوره های دیگری که نشان می دهد چگونه اولین ظاهر شد، آنها از برخی از موجودات دوجنسه - هرمافرودیت ها نشات گرفتند. طرفداران این نظریه مردم آفریقا و سودان بودند. آنها معتقد بودند که تقسیم بندی افراد بر اساس جنسیت پس از سالها بسیار اتفاق افتاده است.

نظریه سوم: بیگانگان

نسخه های مدرن از نحوه تولد مردم این واقعیت را با حضور زندگی بیگانه مرتبط می کند. مردم بر این باور بودند که موجودات غیرزمینی به زمین آمدند و به طور مصنوعی زندگی در این سیاره را به وجود آوردند.

نظریه چهارم: سلول زنده

برای مدت طولانی، بسیاری از دانشمندان خوشحال بودند و معتقد بودند که آنها معمای چگونگی ظاهر شدن مردم بر روی زمین را حل کرده اند. برای آنها کاملاً بدیهی به نظر می رسید که ظاهر انسان با تشکیل یک سلول زنده مرتبط است.

زمانی که یک سلول زنده از ماده بی جان تحت تأثیر فرآیندهای شیمیایی متولد شد، مدل های مختلفی ساختند. استدلال می شد که این ذره زنده در اقیانوس زمین بود که در آن زمان به سادگی با واکنش های شیمیایی می جوشید.

بعدها ثابت شد که هر چیزی که برای پیدایش حیات ضروری است مدت ها قبل از شکل گیری زمین در فضا بوده است. دانشمندان اصرار داشتند که ظهور یک سلول زنده یک اتفاق و فرآیندهای بیوشیمیایی پیش بینی نشده است که توضیح می دهد که چگونه یک نفر ظاهر شد.

با این حال، افرادی بودند که فعالانه این نسخه را رد کردند، زیرا محتوای کد ژنتیکی یک رکورد انتزاعی است که قابل پیش بینی نیست. که اولین بار کشف کرد کد ژنتیکی، استدلال کرد که یک سلول زنده نمی تواند به تنهایی ایجاد شود. اما حتی با فرض اینکه این اتفاق افتاده باشد، هیچ توضیحی در مورد چرایی وجود چنین اشکال زنده ای که در نتیجه یک سلول منفرد به وجود آمده اند وجود ندارد.

طرفداران این نظریه، چگونگی تولد مردم، به عنوان نمونه به رشد داروین اشاره کردند که معتقد بود تمام زندگی در نتیجه جهش های تصادفی و آشفته شکل گرفته است. در نتیجه انتخاب طبیعی، اشکالی که برای زندگی نامناسب و نامناسب بودند از بین رفتند. و قویترینهایی که زنده ماندند به بقا و توسعه ادامه دادند.

تا به امروز، چنین نظریه ای در مورد چگونگی ظاهر شدن مردم بر روی زمین، آب را نگه نمی دارد. با وجود حفاری های متعدد، یافتن موجودی که موجود دیگری از آن سرچشمه بگیرد، ممکن نبود. اگر حق با داروین بود، اکنون می‌توانستیم هیولاهای عجیب و غریب و شگفت‌انگیزی را مشاهده کنیم.

کشف اخیر این واقعیت که اکثر جهش های ژنتیکی جهت روشنی دارند، در نهایت نظریه «شانس» را رد کرد. و بقیه جهش ها که در اثر اختلال در بدن ایجاد می شوند، نمی توانند چیزی خلاقانه را حمل کنند.

نظریه پنجم: تکامل

مفروضات این نظریه این است که اجداد باستانی انسان، نخستی‌سانان بالاتر یا میمون‌ها بوده‌اند. اصلاح 4 مرحله داشت:


نقص این نظریه این بود که دانشمندان نمی‌توانستند به تفصیل توضیح دهند که چگونه جهش‌ها می‌توانند به پیدایش اشکال پیچیده حیات کمک کنند. تا به حال، یک نوع جهش مفید کشف نشده است، همه آنها منجر به تخریب ژن ها می شوند.

نظریه ششم: هایپربوری ها و لموریان ها

تاریخ باطنی تفسیر خاص خود را از چگونگی ظاهر شدن مردم بر روی زمین دارد. گفته می شود که قبل از بشر مدرن، این سیاره توسط غول های عظیم الجثه زندگی می کرد که لموریان ها و هایپربوری ها نامیده می شدند. با این حال، این نظریه مورد انتقاد قرار گرفت، زیرا، بر اساس این، به سادگی نمی تواند باشد. سیاره ما منابع کافی برای تغذیه چنین غول هایی را ندارد. و این تنها ردیه نیست. اگر رشد این موجودات واقعاً به اندازه های عظیم می رسید، نمی توانستند خود را بلند کنند و با یک حرکت تند، نیروی اینرسی آنها را به زمین می زد. علاوه بر این، رگ های آنها چنین باری را تحمل نمی کنند و جریان خون از دیواره های آنها می شکند.

این تنها بخش کوچکی از تئوری ها است، اما تجربه عملی نشان می دهد که هر فردی با توجه به جهان بینی خود نسخه ای را انتخاب می کند.

مطالعات متعدد نشان داده است که در ابتدا همه جنین ها ماده هستند و تنها در طول دوره تغییرات هورمونی برخی از آنها به جنین مذکر تبدیل می شوند. بسیاری از دانشمندان بر این باورند که این به دلیل تغییرات در ژنوتیپ نر است که منجر به نقض کروموزوم Y می شود. این اوست که جنسیت مرد را تعیین می کند. بر اساس این داده ها، پس از مدتی این سیاره توسط هرمافرودیت های ماده ساکن خواهد شد. کارشناسان آمریکایی از این نظریه حمایت می کنند، زیرا آنها توانستند ثابت کنند که کروموزوم ماده بسیار بزرگتر از مرد است.

با کمک تحقیقات مدرن، تعداد زیادی حقایق کشف شده است، اما حتی آنها توضیح روشنی از چگونگی و مکان ظاهر شدن یک شخص ارائه نمی دهند. بنابراین مردم چاره ای ندارند جز اینکه با اعتماد به شهود خود مقبول ترین نظریه مبدأ حیات را برای خود انتخاب کنند.

تاکنون، منشأ انسان برای دانشمندان یک راز باقی مانده است. نظریه محبوب داروین دارای تعداد زیادی مفروضات و ضعف های اثبات نشده است.

به دلیل فقدان برخی از حلقه های انتقالی در زنجیره تکامل، ذهن های علمی در سراسر جهان دهه هاست که درباره منشأ انسان بحث می کنند. هیچ مشکلی با توضیحات فقط برای طرفداران نظریه های دیگر - از اسطوره ای و خیال انگیز تا بیگانه و عرفانی وجود ندارد.

مردم منشأ خود را از دوران باستان چگونه توضیح داده اند؟ بیایید سعی کنیم نسخه های اصلی ظاهر خود در سیاره زمین را به خاطر بسپاریم...

نسخه های اصلی منشاء انسان

توتمیسم

توتمیسم متعلق به کهن ترین بازنمایی های اساطیری است و اولین شکل آگاهی از جمع انسانی و همچنین جایگاه آن در طبیعت تلقی می شود. توتمیسم تعلیم داد که هر گروه از مردم جد خود را دارند - یک حیوان یا گیاه توتمیک، یک توتم. به عنوان مثال، اگر یک زاغ به عنوان یک توتم عمل می کند، آنگاه مولد واقعی قبیله است و هر کلاغ یکی از خویشاوندان است. در عین حال، حیوان توتم تنها یک حامی است، اما بر خلاف خلقت گرایی بعدی، خدایی نمی شود.

آندروژن

اساطیر شامل نسخه یونانی باستان منشأ انسان از آندروژن ها است - اولین مردمی که علائم هر دو جنس را ترکیب کردند. افلاطون در گفت و گوی «عید» آنها را موجوداتی با بدنی کروی توصیف می کند که پشتشان فرقی با سینه نداشت، با چهار دست و پا و دو صورت یکسان بر سر.

مدل آندری پژیک

طبق افسانه ها، اجداد ما از نظر قدرت و مهارت کمتر از تایتان ها نبودند. آنها با پف کرده تصمیم گرفتند که المپیان را سرنگون کنند و به همین دلیل توسط زئوس از وسط نصف شدند. این امر قدرت و اعتماد به نفس آنها را به نصف کاهش داد.

آندروژنی نه تنها در اساطیر یونان وجود دارد. این ایده که زن و مرد در اصل یک کل بودند به بسیاری از ادیان جهانی نزدیک است. بنابراین در یکی از تفاسیر تلمودی فصل های اول کتاب پیدایش آمده است که آدم را یک آندروژن آفریده است.

ابراهیم قبل از قربانی شدن فرزندش

سنت ابراهیمی

سه دین توحیدی به ادیان ابراهیمی - یهودیت، مسیحیت، اسلام برمی‌گردند که در افسانه ابراهیم که پدرسالار چندین قبیله سامی و اولین کسی بود که به خدای یگانه ایمان آورد، سرچشمه می‌گیرد. آنها همچنین "ادیان وحیانی" نامیده می شوند، زیرا این آموزه بر اساس مکاشفه است، به قول اسکندر من، "خودافشایی خدا و اعلام اراده او به انسان".

بر اساس سنت ابراهیمی، جهان توسط خدا آفریده شده است - موجود از عدم، به معنای واقعی کلمه "از هیچ". خداوند نیز آدم آدم را از خاک زمین «به صورت و شبیه ما» آفرید تا انسان واقعاً خوبی باشد. شایان ذکر است که هم در کتاب مقدس و هم در قرآن بیش از یک بار به خلقت انسان اشاره شده است. مثلاً در انجیل درباره خلقت آدم، در ابتدا در باب اول می‌گوید که خداوند انسان را «از هیچ به صورت و شباهت خود» آفرید، در فصل دوم که او را از خاک (غبار) آفرید. .

مجسمه لرد شیوا در مورودشوار

هندوئیسم

در آیین هندو، حداقل پنج نسخه از خلقت جهان و انسان به ترتیب وجود دارد. برای مثال، در آیین برهمن، خالق جهان، خدای برهما (در نسخه‌های بعدی با ویشنو و خدای ودایی پراجاپاتی شناخته شد)، که از یک تخم‌مرغ طلایی شناور در اقیانوس‌ها ظاهر شد. او بزرگ شد و خود را فدا کرد، از مو، پوست، گوشت، استخوان و چربی خود پنج عنصر جهان - خاک، آب، هوا، آتش، اتر- و پنج پله محراب قربانی را آفرید. خدایان، مردم و دیگر موجودات زنده از آن خلق شده اند. بنابراین، در برهمنیسم، مردم با قربانی کردن، برهما را دوباره خلق می کنند.

اما طبق وداها - باستانی کتاب مقدسهندوئیسم، آفرینش جهان و انسان در تاریکی پوشیده شده است: «چه کسی واقعاً می داند چه کسی اینجا اعلام خواهد کرد. این خلقت از کجا آمده است؟ علاوه بر این، خدایان از طریق خلقت این (جهان) ظاهر شدند. پس چه کسی می داند از کجا آمده است؟

کابالا

بر اساس آموزه های کابالیستی، خالق عین سوف روحی را ایجاد کرد که نام آدام ریشون را دریافت کرد - "نخستین انسان". این سازه ای بود، متشکل از بسیاری از خواسته های مجزا، که مانند سلول های بدن ما به هم پیوسته بودند. همه خواسته ها هماهنگ بودند، زیرا در ابتدا هر یک از آنها تمایل به حمایت از یکدیگر داشتند. با این حال، آدم با قرار گرفتن در بالاترین سطح معنوی، شبیه به خالق، نور معنوی عظیمی به خود گرفت که معادل «میوه ممنوعه» در مسیحیت است.

روح اولیه که قادر به رسیدن به هدف خلقت با همین عمل نبود، به 600 هزار قسمت و هر یک از آنها به بخش های بسیار بیشتری تقسیم شد. همه آنها اکنون در روح مردم هستند. از طریق بسیاری از مدارها، آنها باید یک "اصلاح" را انجام دهند و دوباره در یک مجموعه معنوی مشترک، که آدام نیز نامیده می شود، جمع شوند. به عبارت دیگر، پس از «شکستن» یا افتادن به گناه، همه این ذرات انسانی با یکدیگر برابر نیستند. اما با بازگشت به حالت اولیه خود، دوباره به همان سطح می رسند، جایی که همه برابر هستند.

خلقت گرایی تکاملی

با توسعه علم، خلقت گرایان باید با مفاهیم علوم طبیعی سازش می کردند. مرحله میانی بین نظریه خلقت و داروینیسم «تکامل گرایی خداباورانه» بود. متکلمان تکاملی تکامل را رد نمی کنند، بلکه آن را ابزاری در دست خدای خالق می دانند. به بیان ساده، خداوند "ماده" را برای ظهور انسان - جنس Homo - آفرید و روند تکامل را آغاز کرد. نتیجه یک مرد مدرن است.

نکته مهم آفرینش گرایی تکاملی این است که اگرچه بدن تغییر کرد، اما روح انسان بدون تغییر باقی ماند. این مقامی است که واتیکان از زمان پاپ ژان پل دوم (1995) رسماً در اختیار داشت: "خدا موجودی میمون مانند را با قرار دادن یک روح جاودانه در آن آفرید." در آفرینش گرایی کلاسیک، شخص از زمان خلقت، نه از نظر جسم و نه روح تغییر نکرده است.

"نظریه فضانوردان باستانی"

در قرن بیستم، نسخه ای در مورد منشاء فرازمینی انسان رایج بود. یکی از بنیانگذاران ایده Paleocontact در دهه 1920، Tsiolkovsky بود که امکان بازدید بیگانگان از زمین را اعلام کرد. بر اساس نظریه تماس دیرینه، زمانی در گذشته های دور، تقریباً در عصر حجر، بیگانگان به دلایلی از زمین دیدن کردند. آنها یا به استعمار سیارات فراخورشیدی یا منابع زمین علاقه مند بودند یا پایگاه انتقال آنها بود، اما به هر شکلی، بخشی از فرزندان آنها در زمین ساکن شدند. شاید آنها حتی با جنس محلی Homo مخلوط شده اند و مردم مدرن مزیتی از شکل زندگی بیگانه و بومیان زمین هستند.

استدلال اصلی که حامیان این نظریه بر آن تکیه می کنند پیچیدگی فناوری های مورد استفاده در ساخت آثار باستانی و همچنین ژئوگلیف ها، سنگ نگاره ها و دیگر نقشه های دنیای باستان است که ظاهراً کشتی های بیگانه و افراد را در لباس فضایی به تصویر می کشد. میتس آگرس، یکی از بنیانگذاران تئوری دیدارهای دیرینه، حتی استدلال کرد که سدوم و گومورا کتاب مقدس نه با خشم خدا، بلکه توسط یک انفجار هسته ای نابود شدند.

داروینیسم

اصل معروف - انسان از نسل یک میمون است که معمولاً به چارلز داروین نسبت داده می شود ، اگرچه خود دانشمند ، سرنوشت سلف خود ژرژ لوئیس بوفون را به یاد می آورد ، که در پایان قرن 18 به دلیل تمسخر شد. ایده های مشابه، با احتیاط پیشنهاد کرد که انسان و میمون ها باید اجداد مشترکی داشته باشند، موجودی میمون مانند.

به گفته خود داروین، جنس هومو حدود 3.5 میلیون سال پیش در آفریقا به وجود آمد. هنوز انسان قبیله ما هومو ساپینس نیست که سنش امروز حدود 200 هزار سال است، بلکه اولین نماینده از جنس هومو - میمون بزرگ، انسان نما بود. در سیر تکامل، او شروع به راه رفتن روی دو پا کرد، از دستان خود به عنوان ابزار استفاده کرد، او شروع به تغییر تدریجی مغز، بیان گفتار و اجتماعی کرد. خوب، دلیل تکامل، مانند همه گونه های دیگر، این بود انتخاب طبیعیو نه قصد خدا.

اگر خطایی پیدا کردید، لطفاً قسمتی از متن را برجسته کرده و کلیک کنید Ctrl+Enter.


خداوند انسان را به صورت و شباهت خود آفرید!

این نقل قول از کتاب مقدس درست نیست، زیرا قبلاً گفتیم که خدا عشق است! بنابراین، من و شما باید درک درستی از خلقت انسان را در آگاهی خود قرار دهیم. سپس بیایید "رقصیم" که چگونه چیزی در دنیای ما ایجاد می شود؟ برای انجام کاری، باید یک فکر به دنیا بیاوری! برای فکر اصلی!پس اگر خدا «نخواهد فکر کند» از کجا آمده است؟ سال ها پیش، او در اتحاد جماهیر شوروی زندگی می کرد، مردی به نام پورفیری کورنیویچ ایوانف. او به استالین و سپس خروشچف و برژنف نفوذ کرد. او می خواست به رهبران کشور توضیح دهد که می توان بدون بیمار شدن زندگی کرد. اما او را بازداشت کردند، در بیمارستان های روانی قرار دادند و "درمان" کردند. وقتی او را رها کردند، به اطرافیانش توضیح داد که آب سرد هر چیزی را که خاطره دارد شفا می‌دهد! آیا متوجه شده اید که این ایده از کجا می آید؟ برندگان جایزه نوبل ما، تنها 65 سال بعد، شروع به فریاد زدن کردند که آب حافظه دارد و به محض اینکه بفهمند چگونه حافظه کریستال های رایانه را با حافظه آب جایگزین کنند، این قوی ترین رایانه خواهد بود. از همه ایجاد شده قبلی

خوب، خوب، آنها در مورد توانایی های آب "فرغ زدند"، سپس بیشتر فکر کنید؟ چرا آنها نمی خواهند بیشتر فکر کنند، بعداً به شما خواهم گفت، اما اکنون بیایید در مورد چگونگی ورود حافظه به آب صحبت کنیم؟

آیا می دانید چرا کلیسا مرد خدا را پایین می خواند؟ زیرا اگرچه سلول های او از تمام اتم های جدول تناوبی ساخته نشده اند، اما او نمی داند چگونه توهین شود. چگونه او را مسخره نمی کنند، چگونه او را مسخره نمی کنند و از هوشیاری او به سمت ابله متلک کننده، عشق می ریزد. این همه اتم های تمام سیارات است، روی تمام "پیراهن های" ماتریوشکا، دونا. آنها توسط خدا با یک چیز سازگار شده اند، تا عشق را از آگاهی خود ساطع کنند. اگرچه ما "احمق" هستیم، اما گاهی اوقات هم این کار را می کنیم. وقتی در یک صبح آرام به طبیعت می روید، پرندگان آواز می خوانند، خورشید نوازش می کند و شما بدون اینکه به چیزی فکر کنید، این عشق را ساطع می کنید.

اما ببینید وقتی اتم‌های آب زیر پرتوهای خورشید از یخ به آب تبدیل می‌شوند چه اتفاقی می‌افتد؟ پرتو خورشید، زمانی الهی است که هیچ مانعی بر سر راهش نباشد. چتر باز شد و از پرتو پنهان شد. یک قطره آب نشان دهنده چیست؟ یاد آوردن! یاد آوردن! درست است، یک لنز! اما در یک قطره تریلیون ها اتم هیدروژن و اکسیژن وجود دارد. هنگامی که در عدسی، پرتو خورشید از "پایین" این اتم ها را به یک دزد تبدیل می کند. اتم ها را پوست می کند و آنها به اتم های کلوئیدی تبدیل می شوند. این اتم‌ها نیز ناگهان از داونز، اتم‌های الهی، به اتم‌هایی تبدیل می‌شوند که عشقشان از یک پرتو مستقیم، که هیچ مانعی نمی‌شناسد، مانند پرتوهای رادیواکتیو، به پرتوهای بسته تبدیل می‌شود. آنها ناگهان متوجه همسایه خود می شوند و او را به آنچه می بینند محبت می کنند و با هم یکی را می سازند. از آنجایی که اولین اشعه های خورشید از اتم های آب "پوست را جدا کردند" و آنها را به کلوئید تبدیل کردند، حافظه اصلی در آن متمرکز شده است. او شروع به آزمایش با بقیه اتم ها می کند. او یک اتم را می گیرد، "پوست" از او می پرد، تحت تأثیر پرتو خورشید، و او حداقل در فکر احمقانه تر است، اما او چیزی را نیز می فهمد. و آب شروع به بازی می کند. او بیشتر و بیشتر اتم ها را می گیرد، آنها را "لباس" می کند و سپس "کوکتل" می سازد؟

برای تصور بهتر این موضوع، از طریق گوگل به فضا، روی هر ماهواره ای بروید و به قطب جنوب بروید. از ماهواره شما اتم های Downa را به شکل یخ و برف خواهید دید، سپس با شروع حرکت به سمت استوا، مشاهده خواهید کرد که بسته به تعداد اتم های موجود در آن، پوشش گیاهی چگونه تغییر می کند. آن ها مخلوط در همه موارد توسط آب ساخته می شود. واتر متوجه شد که هر چه بیشتر وارد جامعه اتم ها شود، دانش و توانایی های این «جامعه» بهتر می شود. هر چیزی که توسط آب ایجاد می شود با کمک نور خورشید ساخته شده است مواد معدنیواقع در این قلمرو زمین. (این را به یاد داشته باش!)

آغاز کار طراحی آن، آب ریختن روی موجودات تک سلولی بود. من برای شما مثالی از چنین موجود تک سلولی می زنم که متعاقباً می تواند هم مانند گیاهان و هم مانند حیوانات غذا بخورد. این رابط بین گیاه و حیوان بود. به جد ما EGLEN نگاه کنید!

بدن او از یک سلول تشکیل شده است، اما دارای یک اندام حرکتی است - یک تاژک. تاژک برای حرکت در آب ضروری است. در بدن اوگلنا، کلروفیل وجود دارد - یک ماده سبز رنگ، در اینجا شبیه به گیاهان است. سلول با کمک کلروفیل، اشعه های خورشید را در خود نگه می دارد و با کمک آن ها با افزودن دی اکسید کربن و آب، غذای ارگانیک را برای خود تهیه می کند. (به یاد داشته باشید، تا بعداً آگاهی شما رد نشود، به دلیل آنچه مردم خورشیدی زمین زندگی می کنند؟)

اما اوگلنا می تواند در تاریکی نیز زندگی کند، فقط در این صورت کلروفیل در سلول تشکیل نمی شود و برای تغذیه خود به غذای ارگانیک آماده نیاز دارد، آنها مانند حیوانات شروع به خوردن می کنند.

چی میگه؟ که گیاهان و جانوران آب روی زمین بلافاصله یک تک سلولی ساخت. پس از گذشت قرن ها بود که آنها در توسعه بیشتر خود اختلاف کردند و در واقع فقط به دلیل سبز بودن کلروفیل و قرمز بودن هموگلوبین. کلروفیل برای چیست؟ فلورکه هموگلوبین برای دنیای حیوانات متفاوت است، اما برای زندگی بسیار مهم است. بله، و علم تأیید می کند که هر دوی این مواد پیچیده و شیمیایی در ترکیبات خود به یکدیگر مرتبط هستند و منشأ باستانی مشترکی دارند.

ما می دانیم که جهان حیوانات نمی تواند توسعه یابد، بدون جهان گیاهان وجود دارد. و از آنجایی که «می داند»، پس «دنیای دانا» باید «هزینه» خدمات را بپردازد، بنابراین، اگر دنیای گیاهی غذای ارگانیک و اکسیژن به دنیای حیوانات بدهد، دنیای حیوانات با داشتن مواد آلی فرآوری شده، زباله ها را پس می دهد. غذا برای گیاهان علاوه بر این، حیوانات دی اکسید کربن را بازدم می کنند که یک غذای معدنی برای گیاهان است.

جهان سومی نیز وجود دارد، اینها باکتری ها و میکروب ها هستند که گورکنان دنیای حیوانات و گیاهان هستند. در بدن گیاهان و حیوانات پروتئین‌ها، کربوهیدرات‌ها، چربی‌ها، ترکیبات معدنی وجود دارد که باکتری‌ها، میکروب‌ها آن‌ها را به ترکیبات ساده، اتم‌های کلوئیدی تجزیه می‌کنند که برای تغذیه گیاه در دسترس است. به یک مدار جدید بروید.

بنابراین، در طبیعت زنده سه جهان وجود دارد - دنیای گیاهان، دنیای حیوانات و دنیای میکروب ها. این سه جهان دائماً در حال تبادل ماده با یکدیگر هستند و در وجود و تکامل خود به هم پیوسته اند.
چرا من در این فصل با این جزئیات در مورد این موضوع صحبت می کنم، تا شما این را در آگاهی خود قرار دهید که اتم های دونا ابدی و ثابت هستند و کلوئیدها در چرخ زمان می چرخند. آنها در کجای زمین قرار دارند؟ این لایه "بارور" زمین است. واضح است که مهمترین آنها کسی است که دائماً در آفتاب غسل می کند و با انحراف از موضوع "فریاد می زند": "آیا می خواهید برداشت عالی داشته باشید؟ لایه حاصلخیز زمین را برنگردانید.

در حال حاضر، آب روی زمین در حال ایجاد میلیون‌ها گیاه جدید است. بسیاری از آنها هم سن و سال هستند و "ناهوش ها" موفق می شوند تعدادی را باز کنند. بسیاری از آنها به اندازه ماموت ها در تاریخ ناپدید می شوند. پس بیایید در مورد شخص صحبت کنیم.

پس از ایجاد دنیای گیاهی و حیوانی، واتر دید که هم در محیط گیاهان و هم در محیط حیوانات، کسانی ظاهر می شوند که آرزوی زندگی به هزینه همسایه خود را دارند. این کار توسط کسانی انجام شد که سلول هایشان از تعداد بیشتری عناصر معدنی تشکیل شده بود. آگاهی آنها بهتر رشد کرده بود. پس آنها دست به ترفندی زدند و بی ادبی خود را اینگونه توضیح دادند که خدا او را آفرید تا بقیه او را راضی کنند. اینگونه بود که تقسیمات در مقیاس بوورها چه در محیط زیست گیاهی و چه در محیط حیوانات شروع شد. این گیاهان دور ساقه یا تنه همسایه پیچیدند و شروع به نوشیدن آب او کردند. حیوانی که ما آن را در ستون بیچاره قرار دادیم، چون فهمیدیم گوشت همسایه 60 عنصر دارد و فقط 20 عنصر در پوشش گیاهی، حیوان ضعیف را کشت و خورد.

هر چیزی که روی زمین با چنین عشقی توسط آب ایجاد شد شروع به فروپاشی کرد. بنابراین او تصمیم گرفت انسانی را ایجاد کند که سلول هایش از کل جدول ساخته می شود، به این معنی که او مانند خدا خواهد بود و فقط عشق در تصویر خدا تابش می کند.

مرد آفریده شده، و آن زن بود، توانایی دیدن افکار جهان نباتات و جهان حیوانات را داشت. او بدون آب و غذا زندگی می کرد، یعنی رنگ چهره اش چه بود؟ سبز؟ نه، رنگ معمولی، مثل همه ما، به زینیدا گریگوریونا بارانووا نگاه کنید، که از آوریل 2000 نه نوشیدنی می‌نوشد و نه غذا می‌خورد. شعور انسان اول الهی بود. او می توانست همه چیز را انجام دهد، اما او انجام داد و فقط عشق را تابش کرد. و به زودی گیاهان و جانوران آرام شدند و زمین را به بهشت ​​تبدیل کردند.

ژامبون ها البته نمی توانستند زیر دست انسان فریب دهند، واقعیت این است که جهان گیاهی، دنیای حیوانات و انسان را آب به وجود آورده است به گونه ای که همه بیش از 80 درصد آب در بدن خود داشتند.

هر گیاه دارای مقدار متفاوتی از مواد معدنی در اسکلت خود است، اما مطابق با نسخه - چه کسی؟ خداوند؟ نه! اب! آبی که در DNA متمرکز شده است. او در حافظه خود نگه می دارد که شی باید چگونه باشد و برای ساخت آن چه چیزی لازم است. این DNA مانند طرحی برای ساختن یک ساختمان است. گیاهان همگن، دارای مواد معدنی همگن هستند. آنها می توانند از نظر بدبختی، رنگ آمیزی، دقیقاً مانند ما، مردم، متفاوت باشند، و علت "نابرابری" همه همان اتم هایی است که در منطقه هستند. (به یاد داشته باشید! این ایده اصلی است که می خواهم در این فصل در آگاهی شما قرار دهم).

هر یک از ما می توانیم این را در منطقه خود ردیابی کنیم. آنها چیزی کاشتند، اما رشد کرد، "نه شمع به خدا، نه پوکر به جهنم." سال بعد، آنها زمین را بارور کردند، با آن مواد معدنی که بخشی از DNA گیاه هستند، برداشت میوه ها، "مانند تصویر".

بنابراین! همه گیاهان دارای مواد معدنی کاملاً مشخص هستند. اگر به دلیل عدم وجود برخی، برخی دیگر تا حدی مورد استفاده قرار می گرفتند، علم گزارش می دهد که گیاهی قبلاً ناشناخته پیدا شده است. چنین "ناشناخته ها"، جهش یافته ها، تا زمانی که "جوکرها" در محیط اتم ها منتقل شوند، دائما خواهند بود. حالا جوکر شماره 1 روی زمین یک مرد است. ما آنقدر سریع طبیعت را آلوده می کنیم و زخم هایی ایجاد می کنیم که زمین وقت «لیسیدن» این زخم ها را ندارد.

مانند گیاهان، تولد گونه های جدیدی از حشرات، حیوانات، پرندگان وجود دارد که به دلیل تولد دوباره پوشش گیاهی دوباره متولد می شوند. اما اگر گیاهان در مجموع 20 اتم ناهمگن داشته باشند، حیوانات سه برابر بیشتر دارند. بنابراین، گیاهخواران در رژیم غذایی خود تا حد امکان به انواع مختلفی از گیاهان نیاز دارند.

بله، اما انسان اول به گیاهان یا حیوانات نیاز نداشت. او تمام غذای لازم را از خورشید دریافت کرد و از ذرات خورشیدی و هوا تغذیه کرد. ما با توجه به تنوع آنها از اتم ها تشکیل شده بودیم که همه در جدول D.I. مندلیف آمده است. یاد آوردن! اولین مرد چگونه بود؟ بی معنی است که تمام اعمال افراد اول را فهرست کنید. اما حتما می دانید که آنها می توانستند هر کاری انجام دهند، اما فقط یک کار را انجام دادند؟ دوست داشتنی!!! این لخته ای از اتم های الهی بود، که صرفاً، تکرار می کنم، کل جدول تناوبی را شامل می شد.

احتمالاً این سؤال پیش خواهد آمد که مصلحت در این علم؟ با درک این موضوع، درک علل بدبختی های امروزی برای ما آسان تر خواهد بود. به طور دقیق تر، دستورالعمل های طول عمر و سلامت خود را خواهید دانست. زیرا دستور، آگاهی برای تولید افعال است که بر اساس آن بدن در حالتی خواهد بود که توسط خالق تصور شده است. زیرا اگر خود خالق به اشتباه به ما معرفی شود، چگونه می توان بدون بیمار شدن زندگی کرد؟
بنابراین! اولین مردم مردم خورشیدی بودند. آنها از ذرات خورشیدی تغذیه می کردند، نمی نوشیدند و به سختی نفس می کشیدند. به عنوان مرجع، در حال حاضر بیش از 30000 نفر از این قبیل بر روی زمین وجود دارند! آنها موجوداتی بودند که همه چیز یکسان بود. تشخیص آنها نه از طریق الگوی انگشتان و نه از طریق عنبیه چشم ممکن نبود.

توانایی های الهی داشتند. اینها افرادی بودند در درک کسانی که امروز زندگی می کنند - "Downs"! آنها در میان طبیعت معطر مانند یک شبح در اطراف زمین حرکت کردند. ارتباط با یکدیگر، با حیوانات، پرندگان، ماهی ها بصری بود. آنها افکار همه را دیدند. حیوانات، حشرات، گیاهان...، هر دانه شن، همانطور که اکنون تصاویر تلویزیون رنگی را می بینیم. این تصاویر با هاله ای در بالای جسمی که مرد نگاهش را به سمت آن چرخانده برجسته می شود. با توجه به چه؟ ارتعاش اتمی، همراه با اندیشه، این آفرینش مولکولی متحد را احاطه کرده است. زیرا اندیشه مرحله اولیه بدن مخلوق است.

هوروات، نیکولا تسلا، تقریباً تمام اکتشافات خود را بر اساس درخواست مردم از جهان های موازی انجام داد. در اصل، این "نکات" همه در مغز ما هستند، اما ما نمی توانیم به آنها دست پیدا کنیم، زیرا مغز ما می تواند همه چیز را ارائه دهد - هر چیزی که قادر به انجام آن است. و اکنون او فقط می تواند حدود 5٪ از همه چیزهایی را که در قفسه های دانش او ذخیره شده است بگوید.

همه کسانی که به انسان اول نزدیک بودند، موجی از انرژی وصف ناپذیر را تجربه کردند که به او اجازه می داد از هر بیماری بهبود یابد. در کنار مرد، جانور پرخاشگری خود را از دست داد و همه گیاهخواران به اطرافش هجوم آوردند. از این رو سرزمین های بهشتی همواره پیرامون انسان ایجاد شده است. صلح در این مناطق ایجاد شد. و وقتی ترسی در روح نباشد این فضا پر از عشق می شود.

اگر اکنون در خاکستر یک قدیس هستیم، احساس می کنیم که چگونه بدن پر از انرژی سالم است و یک "قدیس"، بر خلاف یک فانی صرف، از این جهت متفاوت است که 2-4 اتم بیشتر در بدن او وجود دارد که به او اجازه می دهد. انجام کارهایی که برای دیگران غیرقابل توضیح است. سپس تصور کنید که حیوانات چه احساسی داشتند که در آنها نیمی از اتم ها وجود داشت؟

اما، و گیاهان به طور کلی معطر بودند، عجله داشتند تا بوی گلهایشان و درخشندگی میوه ها را به انسان هدیه کنند. مردم به طبیعت عشق دادند و طبیعت به نوبه خود به انسان عشق داد.

آنها می گویند بسیاری از آنها شک خواهند کرد که حیوانات غیر گیاهخوار چه می خوردند؟ همه آنها منظم بودند و مردار می خوردند.

اولین انسان ها همگی اواس بودند! آنها به عنوان مشتق شده از زمین ، طبق "میل" آن ، در دوره خاصی لقاح دریافت کردند که در کتاب مقدس آن را لقاح پاک نامیده است. همه چیز در همان زمان اتفاق افتاد. کودکان نیز همیشه در همان زمان ظاهر می شدند. طبیعتاً این کار در یک دوره تاریخی خاص انجام شده است.

درک همه اینها برای یک کشور نشین که می داند امسال یک علف هرز روی زمین رشد می کند آسان تر است و سال آینده یک علف هرز کاملاً متفاوت است.
به طور مشابه، طبیعت تعداد افراد حیوانات را تنظیم می کند. غذای زیادی رشد می کند، به جای یک توله، چندین حیوان زندگی می کنند. این بدان معناست که بیشتر متولد می شوند، بیشتر می میرند، پرستاران بیشتری متولد می شوند.

چرا حوا و نه آدم؟ آیا کتاب مقدس می گوید که پسر آدم به دنیا آمد؟ زیرا زن نه تنها با کیهان، بلکه با زمین نیز ارتباط دارد. یو. آندریف در کتاب خود "سه نهنگ سلامتی" این را رنگارنگ توصیف کرده است. این ارتباط دائمی است. امواج از "دنباله" به سمت زمین هجوم می آورند. به همین دلیل است که مواد مصنوعی برای زنان بسیار مضر است. مواد مصنوعی ارتباط زن با زمین را مسدود می کند. شاید اکنون لباس های ما، مردانه - زنانه، برای شما واضح تر شود؟

از طریق همین ارتباط بود که حوا از زمین اجازه لقاح پاک را دریافت کرد.

مامان همچنین تا سن خاصی آموزش انجام داد و نتیجه گرفت - همانطور که من انجام می دهم. به زودی کودک به یک زندگی مستقل رفت که فقط شامل یک چیز بود - ادغام با طبیعت.

زندگی انسان هزاره ها طول کشید! می توانست برای همیشه ادامه داشته باشد اما ...

چرا آدم نبود؟ اگر او بود، مردم خدا نبودند، بلکه حیوانات بودند. در حال حاضر نیازی به توضیح تفاوت های زن و مرد نیست. اگر افراد اول با هم تفاوت داشتند، بلافاصله مقایسه ها ایجاد می شد. مقایسه باعث حسادت می شود. اگر حسادت نیست، پس آرزو کن، همانطور که برخی اکنون انجام می دهند، برخی از اندام های تناسلی دوخته می شوند، در حالی که برخی دیگر بریده می شوند.

تابو بعدی از این واقعیت ناشی می شود که لقاح مدرن با لقاح اتفاق می افتد. صدها میلیون اسپرم به سمت رحم هجوم می آورند و تنها یکی به هدف می رسد. اسپرم از دست رفته توهین شده است، منفی را روی "خوش شانس" می ریزد. به همین دلیل است که میل جنسی "گناه" نامیده شده است! بنابراین، اولین قدم های یک نوزاد مدرن با چنین منفی شروع می شود که با آغاز راه الهی ناسازگار است. صدها میلیون اسپرم که به جای رحم وارد فاضلاب می شوند، طبیعتاً نگرش منفی نسبت به "خوش شانس" دارند.

اما دو کلمه در مورد خود RAE. بهشت، فکرش را بکن، اینجا یک مکان نیست، یک حالت روحی است. این دولت در اطراف حوا شکل گرفت. زمین نسبت به حوا بسیار بزرگ است. زمین نیز، در بدن، کل جدول تناوبی، همه اتم ها را دارد، اما آنها پراکنده هستند، در حالی که حوا آنها را جمع آوری کرده بود. مانند حروف الفبا، که می توانید از آن هر متنی بسازید، هر عملی را انجام دهید، و تنها یک "عمل" وجود داشت - عشق! حیوانات و گیاهان از آن به عشق آلوده شدند. زندگی در عشق سپری شد.

چه شد که حوا از بهشت ​​«اخراج» شد؟ در فصل بعدی با این موضوع آشنا خواهید شد:
"تبعید از بهشت"

اکنون زمانی است که با یک کلیک «موس»، اینترنت آماده است از شلوار شما بپرد تا به صفحه آن بروید و «حقیقت» را دریابید. پس بیایید برویم، من به شما می گویم، اما "توماس یک مؤمن نیست"، می توانید بلافاصله در اینترنت چک کنید.

بیایید برهان خود را با بازگشت به باب «خدا چیست؟» شروع کنیم، جایی که سعی کردم به شما بگویم که هر ذره ای مظهر خداست و بنابراین ازلی است. سیارات همه کهکشان ها از این اتم ها پر شده اند. از آنجایی که اتم ها ابدی هستند، به این معنی است که آنها فقط اظهار عشق می کنند.

نقطه مقابل خدا شیطان است. طبق کتاب مقدس، این فرشته ای است که سقف فرشته اش رفته است. بنابراین او تصمیم گرفت که برای تریلیون ها - تریلیون ها سال کسل کننده است که بدون هیچ رابطه ای با یکدیگر دروغ بگویند.

او به چه چیزی رسید؟ از آنجایی که او مخلوق الهی است، طبیعتاً چیزی نیست که نداند یا نتواند ایجاد کند. بنابراین او شروع به ایجاد در تمام سیارات واقع در فاصله ای از ستاره ها کرد که امکان ایجاد جوی در اطراف این سیارات را فراهم می کند که در زیر سقف آن یک انجمن اتمی H2O به شکل مایع می تواند وجود داشته باشد. دوران کودکی خود را به یاد دارید؟ آنها برای شما یک سازنده خریدند که در آن قطعات همگن زیادی وجود دارد، اما شما از این قطعات، ارقام غیر یکنواخت را جمع آوری می کنید. بنابراین شیطان شروع به بازی کرد. برای تماشای بهتر بازی های او، به سرزمین اصلی قطب جنوب آنلاین رفته و به سمت استوا حرکت کنید.

بهتر است این سفر را از ژانویه آغاز کنید، زمانی که اوج تابستان در قطب جنوب است. در این سفر چه چیزی می توانیم ببینیم؟ و ما خواهیم دید که جایی که یخ ها، اتم ها همچنان در قدرت خدا هستند، دروغ می گویند و عشق را تابش می کنند، بقیه چیز نیست.

اکنون، جایی که پوسته یخی به پایان رسید، و سیاهی زمین اجازه می دهد تا دانه های برف به قطره تبدیل شود، می توانیم هاگ های قارچ، کمی بیشتر خزه ها، گلسنگ ها را پیدا کنیم. آن چیست؟ بله، این شیطان ما است که یاد می گیرد اسباب بازی ها را از روی جزئیات طراح جمع کند. او متوجه شد که برای ربودن یک اتم از دوپ عشق، لازم است پهلوهایش را زیر پرتوهای ملایم خورشید گرم جایگزین کند، پس از آن، پرده از روی او می پرد و او شروع به دیدن می کند. دو اتم را از کانی های مختلف به هم می پیوندد، یک اتحاد به دست می آید. اتم ها را تغییر می دهد - دیگران مشترک المنافع دریافت می کنند. با حرکت به سمت شمال، می بینیم که پوشش گیاهی، هر چه به خط استوا نزدیک تر باشد، فصل رشد، از بیدار شدن از خواب تا تشکیل DNA، که به "بیداری جدید" کمک می کند، افزایش می یابد، زیرا در این مکان ها خورشید افزایش می یابد. دائماً "در امتداد افق راه می رود". با افزایش تعداد روزهای گرم، پوشش گیاهی تغییر می کند و به علف ها، درختچه ها و درختان تبدیل می شود.

تمام زندگی روی زمین دقیقاً با پوشش گیاهی آغاز می شود، زیرا فقط گیاهان فرشته ما هستند (من جرأت نمی کنم آن را شیطان بنامم) که دارای توانایی بیرون آوردن اتم ها از حالت عشق به فکر هستند.

چگونه این اتفاق می افتد؟ هر گیاه توسط سیستم ریشه خود به زمین متصل است. در DNA او، نیاز به مواد معدنی نوشته شده است، که پس از حل شدن در آب، مانند یک آسانسور، در امتداد مویرگ ها در امتداد ساقه یا تنه بالا می روند. در حین حرکت، زیر پرتوهای ملایم خورشید، پوسته از اتم پاک می شود، و غیر آلی، (عاشق)، آلی می شود، (تفکر). آگاهی او به شما اجازه می دهد تا اتحاد خود را به خاطر بسپارید ... اما فقط برای این فصل. سرما می آید و آن اتم هایی که وارد DNA نشده اند، اما در ساقه، برگ بودند، در زمین پوسیده می شوند، در تمام سال آینده به اتم تجزیه می شوند و تنها پس از یک سال دیگر، دوباره تلاش می کنند تا دور زندگی را بسازند. با دوستان.

بنابراین، به تدریج، عشق الهی دوباره به عشق شیطانی متولد شد.

"اتم معدنی"، قابل توجه نیست. از او، عشق، همانطور که از خورشید، پرتوی به فضای جهان می رود. همان اتمی که عشق شیطان را نوشید، دچار جایگزینی می شود، یعنی. پرتوی مستطیل عشق به دایره تبدیل می شود. عشق او شروع به تقسیم می کند، مثلاً به آن اتم هایی که یک سال با آنها در ساقه یا برگ یک گیاه گذرانده است، یکی، زیرا چیزی برای یادآوری با آنها وجود دارد و او کاملاً نسبت به اتمی که با آن داشت بی تفاوت شد. قبلا "دوستی" نداشتیم.

پس از تکمیل ساختن دنیای گیاهی، فرشته ما شروع به ایجاد حشرات، حیوانات، پرندگان کرد که به تولید مثل دنیای گیاهی کمک کردند، زیرا برخی از DNA منتقل شد، در حالی که برخی دیگر به گرده افشانی کمک کردند.

اگر گیاهان به 20 ترکیب اتمی محدود می شدند، دنیای حیوانات می توانست تا 60 اتم مختلف را جذب کند. فرشته با ایجاد طبیعت و جانوران، احتمالاً تمایلی به دریافت چنین چیزی نداشت. آنجا بود که متوجه شد که تبدیل عشق الهی به یک ماده مخدر و باعث شد این ضرب المثل به وجود بیاید که آنها بهترین ها را می خواهند، اما مثل همیشه شد.

چرا اینطور شد؟ آیا فرشته این را می خواست؟ و این اتفاق افتاد زیرا برخی از زیرگونه های حیوانات به زودی احساس کردند که خوردن یک برگ یک لذت و سیری است، اما پس از خوردن DNA گیاهی که همه مواد معدنی در آن متمرکز شده اند، قبلاً طعم الهی و اشباع سریع وجود دارد. این باعث رنجش در دنیای گیاهان شد و در پشت این کینه، خشم ایجاد شد، بنابراین آنها شروع به پنهان کردن دانه DNA، یا در یک پوسته سخت، یا پیچیده در خار کردند.

حیواناتی که قبلاً فقط عشق را از محیط دریافت کرده بودند شروع به دریافت منفی از دنیای گیاهان کردند. این منفی گرایی برخی از افراد را به "جانوران" تبدیل کرد.

بهشت که توسط فرشته آفریده شد شروع به فروپاشی کرد. و در اینجا حوا خلق شد تا بهشت ​​را نجات دهد. قرار بود حوا خدای روی زمین باشد، بنابراین زمین او را خلق کرد تا بهشت ​​را نجات دهد.

زمین، بدن حوا، با "خمیر کردن" آن بر روی تمام اتم های موجود در جدول تناوبی ساخته شده است. بنابراین توانایی های او نامحدود بود. او می توانست هر کاری بکند، اما مثل خدا فقط دوست داشت. عشق از او سرچشمه می گیرد، درست مانند پرتوهایی که از خورشید می تابد. حالا فهمیدی چرا داون کلیسا را ​​مرد خدا می نامد؟

بله، اما انسان اول به گیاهان یا حیوانات نیاز نداشت. او تمام غذای لازم را از خورشید دریافت کرد و از ذرات خورشیدی و هوا تغذیه کرد. ما با توجه به تنوع آنها از اتم ها تشکیل شده بودیم که همه در جدول D.I. مندلیف آمده است. یاد آوردن! اولین مرد چگونه بود؟ معرفی او به ما کار بزرگی نخواهد بود ....

بیایید در این تصویر همه کسانی را که اکنون گفته می شود یک مقدار استاتیک متوسط ​​هستند، جمع آوری کنیم. به این ارزش، افرادی را که در کنار ما زندگی می کنند اضافه می کنیم، اما دانشمندان نمی توانند چیزی را به طور قابل درک در مورد توانایی های آنها برای ما توضیح دهند، و کلیسا آنها را به عنوان مقدسین معرفی می کند، یا با باز کردن دستان خود، می گویند که اعمال کودک برای خدا شناخته شده است. تنها.

علاوه بر این، در این تصویر افرادی را تکمیل می کنیم که اخیراً و همچنین با توانایی های مرموز برای علم و دین زندگی می کردند. بنابراین، من این پرتره را توصیف می کنم، و شما می توانید نقاشی را تمام کنید. اما من در مورد آن توانایی هایی صحبت خواهم کرد که به وضوح تصویر شخص اول را که به لطف او اکنون زندگی می کنیم نشان می دهد. فقط به یاد داشته باشید که این توانایی ها توسط خدایی که گوش های ما در مورد او وزوز می کند نیست، بلکه توسط اتم های اضافی که توسط شخصی در طول دوره تولد دریافت شده است، یا با معیارهای ما از یک بیماری وحشتناک جان سالم به در برده است، یا وارد ماجراجویی های زمینی شده است. مثلا؛ برخورد صاعقه، جریان الکتریکی با ولتاژ بالا یا کما. ما می‌توانیم هزاران نفر از این «معجزه‌گران» را بشماریم، اما من فقط می‌خواهم به کسانی اشاره کنم که کلیسا از آنها برای فریب دادن ما استفاده می‌کند.

مثلا! در مطبوعات خواندیم که چگونه یک دختر با یک نگاه تمام مواد قابل احتراق را مشتعل می کند. به هر چه نگاه کنی، شعله ور می شود. چنین افرادی زیاد نیستند، اما وجود دارند. اینها همانهایی هستند که کلیسا انتخاب کرده و برای قرن ها نمایش عید پاک را به نمایش گذاشته اند. دولت ها هواپیما می فرستند و آتش در سراسر کشورها "پراکنده" می شود، که در انتظار میلیون ها انسان فریب خورده است.

به علاوه! کمونیست ها اعلام کردند که دین مواد افیونی مردم است. اکنون است که کلیسای ما قدرت را به دست خود می گیرد، اما در آغاز دهه 1990، آنها چنین قدرتی نداشتند، بنابراین در روسیه شروع به نمایش معجزه گر، آلن چوماک، در تلویزیون مرکزی کردند. مردی در تلویزیون به کسانی که آرزو می کردند آب برکت داد. به دلایلی، در Epiphany، خوب، آنها اصلاً نمی خواهند آلن را به یاد بیاورند؟ و مقدس شدن آب به افعال خداوند نسبت داده می شود.

چرا این فریب؟ بنابراین تقلب، این یک حقه است. پروردگارا، فقط در روسیه چند میلیاردر و همه میلیاردها با فریب به دست آورده اند؟ و اگر ما از فریب خبر داشتیم، آیا می‌توانستند به آنها تبدیل شوند؟ این قبلا یک موضوع جنایی است ....

بی معنی است که تمام اعمال افراد اول را فهرست کنید. اما حتما می دانید که آنها می توانستند هر کاری انجام دهند، اما فقط یک کار را انجام دادند؟ دوست داشتنی!!! این یک دسته از اتم های الهی بود، که صرفاً، تکرار می کنم، کل جدول تناوبی را شامل می شد.

احتمالاً این سؤال پیش خواهد آمد که مصلحت در این علم؟ هنگامی که این را درک کنیم، درک علل بدبختی های امروزی برای ما آسان تر خواهد بود. به طور دقیق تر، دستورالعمل های طول عمر و سلامت خود را خواهید دانست. زیرا دستور، آگاهی برای تولید افعال است که بر اساس آن بدن در حالتی خواهد بود که توسط خالق تصور شده است. زیرا اگر خود خالق به اشتباه به ما معرفی شود، چگونه می توان بدون بیمار شدن زندگی کرد؟ و با علم به این که - "انسان را خداوند به صورت و شباهت آفریده است!" - ما "شبیه" خود را به درستی درک نمی کنیم.

بنابراین! اولین مردم مردم خورشیدی بودند. آنها از ذرات خورشیدی تغذیه می کردند، نمی نوشیدند و به سختی نفس می کشیدند. به عنوان مرجع، در حال حاضر بیش از 30000 نفر از این قبیل بر روی زمین وجود دارد! آنها موجوداتی بودند که همه چیز یکسان بود. تشخیص آنها نه از طریق الگوی انگشتان و نه از طریق عنبیه چشم ممکن نبود.

توانایی های الهی داشتند. اینها افرادی بودند در درک کسانی که امروز زندگی می کنند - "Downs"! آنها در میان طبیعت معطر مانند یک شبح در اطراف زمین حرکت کردند. ارتباط با یکدیگر، با حیوانات، پرندگان، ماهی ها بصری بود. آنها افکار همه را دیدند. حیوانات، حشرات، گیاهان...، هر دانه شن، همانطور که اکنون تصاویر تلویزیون رنگی را می بینیم. این تصاویر با هاله ای در بالای جسمی که مرد نگاهش را به سمت آن چرخانده برجسته می شود. با توجه به چه؟ ارتعاش اتمی، همراه با اندیشه، این آفرینش مولکولی متحد را احاطه کرده است. زیرا اندیشه مرحله اولیه بدن مخلوق است.

مانند افراد اول، ولف گریگوریویچ مسینگ می توانست "بخواند"، افکار مردم را ببیند. با موفقیت کمتر، این کار توسط روانشناسان انجام می شود که تصاویری از آنچه اتفاق می افتد "از کلمات" اتم هایی که قبلاً در صحنه حضور داشتند را می سازند.

هوروات، نیکولا تسلا، تقریباً تمام اکتشافات خود را بر اساس درخواست مردم از جهان های موازی انجام داد. در اصل، این "نکات" همه در مغز ما هستند، اما ما نمی توانیم به آنها دست پیدا کنیم، زیرا مغز ما می تواند همه چیز را ارائه دهد - هر چیزی که قادر به انجام آن است. و اکنون او فقط می تواند حدود 5٪ از همه چیزهایی را که در قفسه های دانش او ذخیره شده است بگوید.

همه کسانی که به انسان اول نزدیک بودند، موجی از انرژی وصف ناپذیر را تجربه کردند که به او اجازه می داد از هر بیماری بهبود یابد. در کنار مرد، جانور پرخاشگری خود را از دست داد و همه گیاهخواران به اطرافش هجوم آوردند. از این رو سرزمین های بهشتی همواره پیرامون انسان ایجاد شده است. صلح در این مناطق ایجاد شد. و وقتی ترسی در روح نباشد این فضا پر از عشق می شود.

اگر اکنون در خاکستر یک قدیس هستیم، احساس می کنیم که چگونه بدن پر از انرژی سالم است و یک "قدیس"، بر خلاف یک فانی صرف، از این جهت متفاوت است که 2-4 اتم بیشتر در بدن او وجود دارد که به او اجازه می دهد. انجام کارهایی که برای دیگران غیرقابل توضیح است. سپس تصور کنید که حیوانات چه احساسی داشتند که در آنها نیمی از اتم ها وجود داشت؟

اما، و گیاهان به طور کلی معطر بودند، عجله داشتند تا بوی گلهایشان و درخشندگی میوه ها را به انسان هدیه کنند. مردم به طبیعت عشق دادند و طبیعت به نوبه خود به انسان عشق داد.

آنها می گویند بسیاری از آنها شک خواهند کرد که حیوانات غیر گیاهخوار چه می خوردند؟ همه آنها منظم بودند و مردار می خوردند.

اولین انسان ها همگی اواس بودند! آنها به عنوان مشتق شده از زمین ، طبق "میل" آن ، در دوره خاصی لقاح دریافت کردند که در کتاب مقدس آن را لقاح پاک نامیده است. همه چیز در همان زمان اتفاق افتاد. کودکان نیز همیشه در همان زمان ظاهر می شدند. طبیعتاً این کار در یک دوره تاریخی خاص انجام شده است.

درک همه اینها برای یک کشور نشین که می داند امسال یک علف هرز روی زمین رشد می کند آسان تر است و سال آینده یک علف هرز کاملاً متفاوت است.

به طور مشابه، طبیعت تعداد افراد حیوانات را تنظیم می کند. غذای زیادی رشد می کند، به جای یک توله، چندین حیوان زندگی می کنند. این بدان معناست که بیشتر متولد می شوند، بیشتر می میرند، پرستاران بیشتری متولد می شوند.

چرا حوا و نه آدم؟ آیا کتاب مقدس می گوید که پسر آدم به دنیا آمد؟ زیرا زن نه تنها با کیهان، بلکه با زمین نیز ارتباط دارد. یو. آندریف در کتاب خود "سه نهنگ سلامتی" این را رنگارنگ توصیف کرده است. این ارتباط دائمی است. امواج از "دنباله" به سمت زمین هجوم می آورند. به همین دلیل است که مواد مصنوعی برای زنان بسیار مضر است. مواد مصنوعی ارتباط زن با زمین را مسدود می کند. شاید اکنون لباس های ما، مردانه - زنانه، برای شما واضح تر شود؟

از طریق همین ارتباط بود که حوا از زمین اجازه لقاح پاک را دریافت کرد.

مامان همچنین تا سن خاصی آموزش انجام داد و نتیجه گرفت - همانطور که من انجام می دهم. به زودی کودک به یک زندگی مستقل رفت که فقط شامل یک چیز بود - ادغام با طبیعت.

زندگی انسان هزاره ها طول کشید! می توانست برای همیشه ادامه داشته باشد اما ...

چرا آدم نبود؟ اگر او بود، مردم خدا نبودند، بلکه حیوانات بودند. در حال حاضر نیازی به توضیح تفاوت های زن و مرد نیست. اگر افراد اول با هم تفاوت داشتند، بلافاصله مقایسه ها ایجاد می شد. مقایسه باعث حسادت می شود. اگر حسادت نیست، پس آرزو کن، همانطور که برخی اکنون انجام می دهند، برخی از اندام های تناسلی دوخته می شوند، در حالی که برخی دیگر بریده می شوند.

تابو بعدی از این واقعیت ناشی می شود که لقاح مدرن با لقاح اتفاق می افتد. صدها میلیون اسپرم به سمت رحم هجوم می آورند و تنها یکی به هدف می رسد. اسپرم از دست رفته توهین شده است، منفی را روی "خوش شانس" می ریزد. به همین دلیل است که میل جنسی "گناه" نامیده شده است! بنابراین، اولین قدم های یک نوزاد مدرن با چنین منفی شروع می شود که با آغاز راه الهی ناسازگار است، زیرا صدها میلیون اسپرم فوران می کنند.

اما دو کلمه در مورد خود RAE. بهشت، فکرش را بکن، اینجا یک مکان نیست، یک حالت روحی است. این دولت در اطراف حوا شکل گرفت. زمین نسبت به حوا بسیار بزرگ است. زمین نیز، در بدن، کل جدول تناوبی، همه اتم ها را دارد، اما آنها پراکنده هستند، در حالی که حوا آنها را جمع آوری کرده بود. مانند حروف الفبا، که می توانید از آن هر متنی بسازید، هر عملی را انجام دهید، و تنها یک "عمل" وجود داشت - عشق! حیوانات و گیاهان از آن به عشق آلوده شدند. زندگی در عشق سپری شد.

چه شد که حوا از بهشت ​​رانده شد؟ در فصل بعدی با این موضوع آشنا خواهید شد:

"تبعید از بهشت"

نظریه های مختلفی در مورد ظهور انسان بر روی زمین وجود دارد. نسخه اصلی استدلال های داروین است که اکثر دانشمندان از آن حمایت می کنند. گزینه های دیگری برای ایجاد یک شخص وجود دارد، کلیسا نظریه الهی خود را موعظه می کند (خدا دو نفر را خلق کرد، آدم و حوا).

اجازه دهید مراحل رشد انسان را با جزئیات بیشتری در نظر بگیریم.

فرآیند تشکیل یک فرد

اولین مردم در قاره آفریقا ظاهر شدند، با گذشت زمان به تدریج در قلمرو اوراسیا و بعداً آمریکا و استرالیا مستقر شدند. اگر نسخه علم را دنبال کنید، بشریت حدود 200000 سال پیش پدید آمد.

اولین تولد یک کودک 160000 سال پیش اتفاق افتاد و سکونت 100000 سال پیش آغاز شد. تعداد افراد اول به سختی به 10000 نفر می رسید. حدود صد نفر به خارج از سرزمین اصلی نقل مکان کردند. پس از 40000 سال، آنها فقط به شرق رسیدند، جایی که ایجاد فرهنگ انسانی آغاز شد.

طبق نظریه چارلز داروین، فرد باید در روند زایمان پیشرفت کند. این مبتنی بر مفهوم خود انسانیت است. این جامعه ای از همه افرادی است که ذهن و توانایی خلاقیت دارند.

می تواند برای جامعه مفید یا مضر باشد. تحقیق کرده است بافت استخوانیبا پیدا کردن بقایای افراد باستانی، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که 40000 سال پیش یک انسان مدرن زندگی می کرد.

پیدایش بشر بیش از 65 میلیون سال پیش آغاز شد. زمانی که یک شهاب سنگ عظیم بر روی این سیاره سقوط کرد و به دلیل تغییرات آب و هوایی، انقراض دایناسورها آغاز شد. در این زمان، پس از مرگ بیشتر زمین، انسان شروع به تکامل کرد. AT تاریخ باستاناین زمان عصر سنوزوئیک نامیده شد.

با گذشت زمان، مغز فرد افزایش یافت، این به این دلیل است که او شروع به استفاده از گفتار محاوره ای کرد. او همچنین شروع به استفاده از آتش و شکار کرد. گروه بندی افراد صورت می گیرد. همه این علائم در یک فرد "کار" که حدود 1.8 میلیون سال پیش زندگی می کرد ذاتی است.

پس از او مردی "راست" ظاهر شد که ساخت ابزارهای سنگی را آموخت. یک انسان با ذهن برای اولین بار حدود 350000 سال پیش ظاهر شد. کمتر از 10000 سال پیش، مردم شروع به استفاده از ذهن و خلاقیت خود کردند. آنها کاربرد پیدا کردند: در کشاورزی، ایجاد خانواده، ساخت ابزار، ساختن شهرک. گفتار به تدریج جایگزین حرکات و حالات چهره از گردش خون شد.

در آینده، شهرها شروع به ساختن کردند، هر قبیله زبان های خاص خود را داشت که با آنها ارتباط برقرار می کردند. با گذشت زمان، مردم نظریه الهی در مورد منشأ انسان را رد کردند و به نتایج داروینی پایبند بودند.


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه