28.09.2022

سیاست خارجی کاترین دوم. سیاست داخلی و خارجی کاترین دوم جهت گیری های اصلی سیاست خارجی کاترین 2


مربوط به دوره 1762 تا 1796 است.

در این زمان جنگ هفت ساله در اروپا رو به پایان بود و روسیه دوره نزدیک شدن به پروس و تدارک جنگ با دانمارک را سپری می کرد که پیتر سوم در شرف آغاز آن بود. کاترین دوم پس از به قدرت رسیدن، موفق شد در جنگ هفت ساله بی طرف بماند، مقدمات جنگ با دانمارک را متوقف کند، و نفوذ پروس را در دربارش تضعیف و ریشه کن کند.

سوال ترکی


سرزمین های دریای سیاه، قفقاز شمالی و کریمه تحت حاکمیت ترکیه بود. سلطان ترکیه در سال 1768 به بهانه ای دور از ذهن (با اشاره به این که یکی از دسته های ارتش روسیه با تعقیب لهستانی های شرکت کننده در قیام کنفدراسیون بارها وارد قلمرو امپراتوری عثمانی شد) اعلام کرد. آغاز جنگ روسیه و ترکیه که 6 سال به طول انجامید.

با این حال، روسیه در جنگ پیروز شد و قلمرو خانات کریمه رسما مستقل شد، اما در واقع به روسیه وابسته شد. علاوه بر این، بر اساس شرایط پیمان صلح، سواحل شمالی دریای سیاه به روسیه رفت.


ترکیه در تلاش برای بازگرداندن این مناطق، جنگ دیگری را آغاز کرد (1787 - 1792) که او نیز شکست خورد و مجبور شد اوچاکوف و کریمه را به روسیه واگذار کند. نتیجه این دو جنگ، گسترش قابل توجه قلمرو امپراتوری روسیه بود: اکنون مرز با امپراتوری عثمانی به دنیستر منتقل شد. علاوه بر این، در نتیجه دستکاری های ماهرانه امپراتور، که موفق شد یک حاکم طرفدار روسیه را بر تاج و تخت خانات کریمه بنشاند، خانات کریمه نیز بخشی از روسیه شد.

سوال لهستانی


دلیل رسمی مداخله در امور داخلی کشورهای مشترک المنافع، که شامل پادشاهی لهستان نیز می شد، تقاضا برای برابری حقوق ارتدکس ها و پروتستان ها با کاتولیک ها بود. در نتیجه فشار کاترین دوم، آگوست پونیاتوفسکی تاج و تخت لهستان را اشغال کرد که منجر به نارضایتی اشراف لهستانی و قیام کنفدراسیون بارها شد که توسط نیروهای روسی سرکوب شد. پروس و اتریش که متوجه شدند نفوذ روسیه در لهستان به میزان قابل توجهی افزایش یافته است، به امپراتوری روسیه پیشنهاد کردند که کشورهای مشترک المنافع را تقسیم کند.

اولین تقسیم در سال 1772 انجام شد، در نتیجه، روسیه بخشی از سرزمین های لتونی و بخش شرقی بلاروس را دریافت کرد. تقسیم بعدی پس از آن صورت گرفت که شهروندان کشورهای مشترک المنافع که مخالف تصویب قانون اساسی 1791 بودند، برای کمک به روسیه مراجعه کردند. در نتیجه تقسیم بندی که در سال 1793 در گرودنو سیماس تصویب شد، روسیه بانک راست اوکراین و اوکراین را دریافت کرد. بلاروس مرکزی، از جمله مینسک. و سرانجام پس از قیام T. Kosciuszko ، در سال 1795 ، آخرین تقسیم سوم اتفاق افتاد که در نتیجه مشترک المنافع وجود نداشت و روسیه با پیوستن به بلاروس غربی ، کورلند ، لیتوانی و ولهینیا قلمرو خود را گسترش داد.

سوال گرجی

اریکل دوم، پادشاه کارتلی-کاختی برای محافظت از دولت خود از تجاوزات ایرانیان و ترک ها به روسیه روی آورد و امپراتور نیز موافقت کرد و گروه کوچکی را به گرجستان فرستاد. پس از آن، در سال 1783، امپراتوری روسیه و پادشاهی Kartli-Kakheti قراردادی ("معاهده سنت جورج") امضا کردند که بر اساس آن پادشاهی در ازای حمایت نظامی تحت الحمایه روسیه قرار گرفت.

سوال سوئدی

سوئد با حمایت انگلیس، هلند و پروس با سوء استفاده از جنگ روسیه با ترکیه به قلمرو امپراتوری روسیه حمله کرد. با این حال، روسیه موفق شد در اینجا نیز پیروز شود و در نتیجه پیمان ورل را با سوئد امضا کرد (1790) که بر اساس شرایط آن، مرزهای بین ایالت ها بدون تغییر باقی ماند.

کشورهای دیگر

هدف سیاست خارجی امپراتور نه تنها گسترش قلمرو امپراتوری، بلکه تقویت موقعیت روسیه در عرصه بین المللی بود. اول از همه، روابط با پروس را عادی کرد (معاهده اتحادیه در سال 1764 امضا شد)، که بعداً امکان ایجاد به اصطلاح سیستم شمالی - اتحاد چندین کشور اروپایی از جمله روسیه و پروس را علیه اتریش و فرانسه فراهم کرد.

در اکتبر 1782، روسیه قرارداد همکاری با دانمارک را امضا کرد. در طول جنگ اتریش و پروس (1778 - 1779) کاترین دوم به عنوان واسطه بین طرفین عمل کرد و اساساً شرایط آشتی خود را دیکته کرد و در نتیجه تعادل را در اروپا بازگرداند.

شکست ها

تقریباً مانند هر سیاستمداری، کاترین دوم نیز برنامه هایی داشت که محقق نشدند. اول از همه، این پروژه یونانی است - طرح هایی برای تقسیم سرزمین های ترکیه به همراه اتریش، و همچنین لشکرکشی ایرانی ها با هدف تسخیر سرزمین های بزرگ ایران و سپس قسطنطنیه. دومی به دلیل مرگ ملکه تکمیل نشد، اگرچه اقدامات خاصی انجام شد.

نتایج و ارزیابی

قلمرو امپراتوری روسیه در زمان سلطنت کاترین دوم به دلیل سرزمین های ضمیمه و فتح شده به طور قابل توجهی گسترش یافت، استعمار آلاسکا و جزایر آلوتین آغاز شد. موقعیت امپراتوری در اروپا نیز با انعقاد قراردادهای همکاری متعدد تقویت شد. با این حال، مورخان در مورد سیاست خارجی ملکه تردید دارند. برخی استدلال می کنند که تخریب حاکمیت کشورهای مشترک المنافع غیرقابل قبول بود.

نگرش انتقادی به روش های کاترین دوم و جانشینان او، پل اول و بعداً نیکلاس اول. با این وجود، وظایفی که کاترین دوم به عنوان حاکم یکی از قدرتمندترین قدرت ها با آن روبرو بود، با موفقیت حل کرد، حتی اگر وسایلی که انتخاب می کرد همیشه کافی و دوراندیش بود.

V. Eriksen "پرتره سوارکاری کاترین کبیر"

"کاترین یک تصرف مضاعف کرد: او قدرت را از شوهرش گرفت و آن را به پسرش ، وارث طبیعی پدرش منتقل نکرد" (V.O. Klyuchevsky).

کاترین دوم پس از صعود به تاج و تخت روسیه از این طریق، سلطنت خود را با تدوین وظایف اولیه برای فعالیت های خود آغاز کرد:

  1. باید ملتی را تربیت کرد که باید حکومت کند.
  2. لازم است نظم خوبی در دولت ایجاد شود، از جامعه حمایت شود و آن را مجبور به رعایت قوانین کنیم.
  3. ایجاد یک نیروی پلیس خوب و دقیق در کشور ضروری است.
  4. باید به شکوفایی دولت کمک کرد و آن را فراوان کرد.
  5. باید دولت را به خودی خود نیرومند ساخت و به همسایگان خود احترام گذاشت.

اکنون بیایید در نظر بگیریم که کاترین دوم چگونه این وظایف را اجرا کرد.

اصطلاح "مطلق گرایی روشنفکر" اغلب برای توصیف سیاست داخلی کاترین دوم استفاده می شود. بله، تحت آن استبداد تقویت شد، دستگاه بوروکراتیک تقویت شد. اما عقاید دیدرو و ولتر مبنی بر اینکه هر فرد آزاد به دنیا می آید، همه مردم برابر هستند، که اشکال حکومت استبدادی باید از بین برود - این با سیاست داخلی او مطابقت نداشت. در زمان کاترین، وضعیت دهقانان بدتر شد و اشراف هر چه بیشتر از امتیازات برخوردار شدند.

سیاست داخلی

اصلاح مجلس سنا و کمیسیون قانونی

طبق پروژه دولتمرد N.I. پانین در سال 1763 سنا دوباره سازماندهی شد. این به شش بخش تقسیم شد: بخش اول به ریاست دادستان کل، که مسئول امور دولتی و سیاسی در سن پترزبورگ بود، بخش دوم - قضایی در سن پترزبورگ، بخش سوم - حمل و نقل، پزشکی، علم، آموزش، هنر، چهارم - امور نظامی و زمینی و دریایی، پنجم - دولتی و سیاسی در مسکو و ششم - اداره قضایی مسکو.

در مورد کمیسیون قانونگذاری، این کمیسیون برای نظام مند کردن قوانین ایجاد شده است. اما جلسات فقط شش ماه برگزار شد و پس از آن کمیسیون منحل شد. نتیجه اصلی فعالیت های او تصویب عنوان "بزرگ" برای ملکه بود (دیگران نیز پیشنهاد شدند: "حکیم"، "مادر میهن" و دیگران). بنابراین ، این به دلیل شایستگی نبود که او چنین عنوانی را دریافت کرد - چاپلوسی معمولی دادگاه بود.

دی. لویتسکی "پرتره کاترین دوم"

اصلاحات استانی

در سال 1775، "موسسه اداره استان های امپراتوری تمام روسیه" به تصویب رسید. ماهیت آن این بود که سه سطح تقسیم اداری حذف شد: استان، استان، شهرستان و دو سطح معرفی شدند: استان و شهرستان. 50 استان (به جای 23) تشکیل شد. استان ها به 10-12 شهرستان تقسیم شدند. فرماندار(نایب السلطنه) 2-3 ولایت را اطاعت کرد. او دارای اختیارات اداری، مالی و قضایی بود. فرمانداربر استان حکومت می کرد و مستقیماً به امپراتور گزارش می داد. فرمانداران توسط مجلس سنا منصوب می شدند. اتاق خزانه داریبه ریاست معاون استاندار به امور مالی در استان مشغول بود. مدیریت زمین - نقشه بردار استانی. دستگاه اجرایی استاندار، هیئت استان بود که نظارت کلی بر فعالیت نهادها و مسئولان را اعمال می کرد. دستور انفاق عمومینظارت بر مدارس، بیمارستان ها و یتیم خانه ها، و همچنین موسسات قضایی املاک: دادگاه زمسکی بالا برای اشراف, قاضی استان، که دعوای حقوقی بین مردم شهر را در نظر گرفت و خشونت بالابرای محاکمه دهقانان دولتی اتاق کیفری و مدنیهمه طبقات را قضاوت می کردند، آنها بالاترین نهادهای قضایی استان ها بودند.

در راس شهرستان بود کاپیتان پلیس، رهبر اشراف، برای سه سال انتخاب شد.

ایجاد شد دادگاه وظیفه شناس، خواستار آشتی دادن کسانی بود که دعوا و دعوا می کنند، بی کلاس بود. سنا بالاترین نهاد قضایی در کشور است..

216 شهر جدید تشکیل شد (بیشتر سکونتگاه های روستایی بزرگ به شهر تغییر نام دادند). جمعیت شهرها شروع به نامیده شدن فلسطین و بازرگان شد. واحد اداری اصلی شهر بود. در رأس آن بود شهردار، از همه حقوق و اختیارات برخوردار بود. کنترل شدید پلیس در شهرها ایجاد شد. شهر به بخش هایی (بخش) تقسیم می شد که تحت نظارت بود ضابط خصوصی، و قطعات به بخش های کنترل شده توسط تقسیم شدند ناظر سه ماهه

به گفته مورخان، اصلاحات استانی منجر به افزایش قابل توجهی در هزینه حفظ بوروکراسی شد.

تأسیس کوبان و الحاق خانات کالمیک

در سال 1771 کاترین دوم فرمانی مبنی بر انحلال خانات کالمیک و الحاق ایالت کالمیک به روسیه صادر کرد. هیئت ویژه ای از امور کالمیک زیر نظر فرماندار آستاراخان تأسیس شد که مسئولیت امور کلیمی ها را آغاز کرد. اما این الحاق بلافاصله اتفاق نیفتاد: از دهه 60، کاترین به طور مداوم قدرت خان را محدود کرده است، تا اینکه توطئه ای برای عزیمت به سرزمین تاریخی خود، Dzungaria (منطقه ای از آسیای مرکزی در شمال غربی چین. منطقه ای با نیمه بیابانی و استپی است. چشم انداز) در داخل خانات بالغ شده است. این یک فاجعه بزرگ برای مردم بود که حدود 100 هزار نفر را از دست دادند.

سایر اصلاحات استانی

قلمرو استونی و لیوونیا به 2 استان - ریگا و ریول - تقسیم شد. سه استان در سیبری ایجاد شد: توبولسک، کولیوان و ایرکوتسک.

اقتصاد

بانک دولتی تأسیس شد و انتشار پول کاغذی - اسکناس - تأسیس شد.

مقررات دولتی قیمت نمک معرفی شد - این یکی از با ارزش ترین کالاها بود. اما انحصار دولتی معرفی نشد، بنابراین قیمت نمک افزایش یافت.

صادرات رشد کرده است: پارچه قایقرانی، چدن، آهن، الوار، کنف، موز، نان - عمدتاً مواد خام و محصولات نیمه تمام. و محصولات صنعتی 80 درصد واردات را به خود اختصاص داده است. کشتی های تجاری روسی شروع به ورود به دریای مدیترانه کردند.

کاترین دوم اهمیت توسعه صنعت را درک نکرد، زیرا. معتقد بودند که این امر باعث کاهش تعداد کارمندان می شود.

صنعت و کشاورزی عمدتاً از طریق روش های گسترده (افزایش مقدار زمین قابل کشت) توسعه یافت. در طول سلطنت او، قحطی در روستاها غیرمعمول نبود، که با شکست محصول توضیح داده شد، اما برخی از مورخان معتقدند که این نتیجه صادرات انبوه غلات بود.

در زمان سلطنت کاترین دوم، رشوه خواری و سایر اشکال خودسری مقامات رونق گرفت (آنچه ما اکنون فساد می نامیم)، او خودش از این موضوع خبر داشت و سعی کرد مبارزه کند، اما فایده ای نداشت. همانطور که مورخ وی. فراتر از آن زمان یا بعد از آن باشد.»

مورخان به رشد بی رویه طرفداری در دوران کاترین دوم اشاره می کنند که به رفاه دولت کمک نکرد، اما هزینه ها را افزایش داد. آنها هم بدون هیچ معیاری جوایزی دریافت کردند. به عنوان مثال، پلاتون زوبوف مورد علاقه او جوایز زیادی داشت که شبیه "فروشنده روبان و سخت افزار" بود. در طول سلطنت خود، او در مجموع بیش از 800 هزار دهقان را از دست داد. برای نگهداری از خواهرزاده گریگوری پوتمکین، او سالانه حدود 100 هزار روبل و برای عروسی 1 میلیون روبل به او و نامزدش داد. در نزدیکی او انبوهی از درباریان فرانسوی بودند که سخاوتمندانه به آنها وقف کرد. مبالغ زیادی به نمایندگان اشراف لهستانی، از جمله پادشاه استانیسلاو پونیاتوفسکی (در گذشته - مورد علاقه او) پرداخت شد.

آموزش و علم

کاترین دوم توجه ویژه ای به آموزش زنان داشت. در سال 1764، موسسه اسمولنی برای دختران نجیب افتتاح شد.

موسسه اسمولنی برای دختران نجیب

کاپوت ماشین. گالاکتیونوف "موسسه اسمولنی"

این اولین موسسه آموزشی زنان در روسیه است. این انجمن به ابتکار I. I. Betsky و مطابق با فرمان کاترین دوم در سال 1764 تأسیس شد و در ابتدا انجمن آموزشی امپراتوری برای دختران نجیب نامیده می شد. این سازمان برای «دادن زنان تحصیلکرده، مادران خوب، اعضای مفید خانواده و جامعه» به دولت ایجاد شد.

کاترین، یکی از طرفداران ایده های مترقی روشنگری فرانسه، می خواست یک موسسه آموزشی تأسیس کند که در آن زمان در اروپا مشابهی نداشت. طبق منشور، کودکان کمتر از شش سال به مؤسسه وارد شدند و به مدت 12 سال در آنجا ماندند. والدین باید رسید می دادند که قبل از انقضای این مدت فرزندان خود را از موسسه آموزشی تحویل نگیرند. امپراتور انتظار داشت که بچه ها از محیط جاهلانه حذف شوند و به افراد تحصیلکرده تبدیل شوند، بنابراین در آینده "نژاد جدیدی از مردم" ایجاد کنند. این فرمان آموزش دویست دختر نجیب را در صومعه تازه ساخته نوودویچی پیش بینی کرد. در ابتدا یک مؤسسه بسته برای کودکان نجیب بود و در سال 1765 یک بخش در مؤسسه "دختران خرده بورژوا" (املاک غیر نجیب به جز رعیت ها) افتتاح شد. ساختمان مدرسه Meshchansky توسط معمار Y. Felten ساخته شد.

ک.د. اوشینسکی

در 1859-1862. K. D. Ushinsky بازرس کلاس ها در مؤسسه بود که تعدادی از تحولات مترقی را در آن انجام داد (یک برنامه درسی هفت ساله جدید با تعداد زیادی ساعت اختصاص داده شده به زبان روسی، جغرافیا، تاریخ، علوم طبیعی و غیره). . پس از خروج اجباری اوشینسکی از مؤسسه، تمام تغییرات عمده آن حذف شد.

دانش آموزان مؤسسه لباس های یکنواخت از یک رنگ خاص می پوشیدند: در سنین جوانی - قهوه، در دوم - آبی تیره، در سوم - آبی و در سنین بالاتر - سفید. رنگ های روشن تر نمادی از افزایش آموزش و دقت است.

این برنامه شامل آموزش ادبیات روسی، جغرافیا، حساب، تاریخ، زبان های خارجی، موسیقی، رقص، طراحی، آداب سکولار، انواع خانه داری و غیره بود.

امپراتور و اعضای خانواده اش در امتحان عمومی نهایی شرکت کردند. در پایان مؤسسه، شش فارغ التحصیل برتر یک «رمز» دریافت کردند - یک مونوگرام طلایی به شکل حروف اول امپراتور کاترین دوم، که روی یک کمان سفید با نوارهای طلایی پوشیده شده بود.

برخی از شاگردان مؤسسه به بانوهای منتظر دربار تبدیل شدند (خانم های منتظر گروه امپراتورها و دوشس های بزرگ را تشکیل می دادند).

دوره آموزشی مؤسسه برابر با دوره سالن های بدنسازی بانوان بود.

در اکتبر 1917، موسسه به سرپرستی شاهزاده V.V. Golitsyna به نووچرکاسک نقل مکان کرد.

آخرین شماره روسیه در فوریه 1919 در نووچرکاسک اتفاق افتاد. قبلاً در تابستان 1919 ، مؤسسه روسیه را ترک کرد و به کار خود در صربستان ادامه داد.

"رمز" از بهترین فارغ التحصیلان موسسه اسمولنی

در زمان کاترین دوم، آکادمی علوم به یکی از پایگاه های علمی پیشرو در اروپا تبدیل شد. یک رصدخانه، یک دفتر فیزیک، یک تئاتر تشریحی، یک باغ گیاه شناسی، یک کارگاه ساز، یک چاپخانه، یک کتابخانه و یک آرشیو تأسیس شد. در سال 1783 آکادمی روسیه تأسیس شد. آکادمی روسیه(همچنین آکادمی امپراتوری روسیه، آکادمی روسیه) توسط کاترین دوم و پرنسس E. R. Dashkova بر اساس الگوی آکادمی فرانسوی برای مطالعه زبان و ادبیات روسی در سن پترزبورگ ایجاد شد. نتیجه اصلی این محصول روشنگری روسیه، انتشار فرهنگ لغت آکادمیک روسیه بود. در سال 1841 آکادمی به بخش دوم آکادمی علوم امپراتوری سنت پترزبورگ تبدیل شد.

اما مورخان از دستاوردهای در زمینه آموزش و علم در دوره کاترین دوم قدردانی نمی کنند: مؤسسات آموزشی همیشه کمبود دانش آموزان را تجربه کرده اند، بسیاری از دانش آموزان نتوانستند امتحانات را بگذرانند و مطالعات به خوبی سازماندهی نشده بود.

تحت کاترین، یتیم خانه هایی برای کودکان بی خانمان سازماندهی شد، جایی که آنها آموزش و پرورش یافتند. برای کمک به زنان بیوه، خزانه داری بیوه ایجاد شد. مبارزه با بیماری های همه گیر در طول سلطنت او شروع به شخصیت رویدادهای دولتی کرد.

سیاست ملی

کاترین دوم در سال 1791 سکونتگاه یهودیان را تأسیس کرد: در سرزمین هایی که در نتیجه سه تقسیم لهستان ضمیمه شده بودند، و همچنین در مناطق استپی نزدیک دریای سیاه و مناطق کم جمعیت در شرق دنیپر. گرویدن یهودیان به ارتدکس تمام محدودیت های اقامت را از بین برد. رنگ پریدگی حل و فصل به حفظ هویت ملی یهودی، شکل گیری یک هویت خاص یهودی در داخل امپراتوری روسیه کمک کرد.

در سال 1762، کاترین دوم مانیفستی صادر کرد: «در مورد اجازه دادن به همه خارجی‌هایی که وارد روسیه می‌شوند برای اسکان در استان‌هایی که می‌خواهند و حقوقی که به آنها داده شده است.» لیستی از مزایا برای مهاجران وجود داشت. بنابراین بوجود آمد سکونتگاه های آلمانی در منطقه ولگامختص مهاجران هجوم استعمارگران آلمانی بسیار زیاد بود، قبلاً در سال 1766 لازم بود که پذیرش مهاجران جدید تا زمان اسکان افرادی که قبلاً وارد شده بودند به حالت تعلیق درآید. در زمان سلطنت کاترین، روسیه شامل منطقه دریای سیاه شمالی، دریای آزوف، کریمه، کرانه راست اوکراین، زمین های بین Dniester و Bug، بلاروس، Courland و لیتوانی.

بنای یادبود کاترین دوم در شهر مارکس، منطقه ساراتوف

اما این پدیده به ظاهر مثبت اتفاقی بود - "نزاع منافع" زمانی تشدید شد که جمعیت بومی در وضعیت بدتری قرار داشتند و هنگامی که برخی از اشراف روسی در اواخر قرن 18 - اوایل قرن 19 بودند. به عنوان پاداشی برای خدمات خود، از آنها خواسته شد که "به عنوان آلمانی" ثبت نام کنند تا بتوانند از امتیازات مربوطه برخوردار شوند.

در زمان کاترین، امتیازات اشراف بیشتر تقویت شد. دهقانان حدود 95٪ جمعیت را تشکیل می دادند و رعیت ها - بیش از 50٪ از جمعیت را تشکیل می دادند. طبق نظر کلی مورخان، موقعیت این بزرگترین گروه از جمعیت در عصر کاترین بدترین موقعیت در تاریخ روسیه بود. داد و ستد دهقانان به مقیاس وسیعی رسید: آنها در بازارها، در آگهی های تبلیغاتی در صفحات روزنامه ها فروخته می شدند. آنها با کارت گم شدند، مبادله شدند، به آنها داده شد، به زور ازدواج کردند. او تعدادی از قوانین را تصویب کرد که وضعیت دهقانان را بدتر کرد. او در طول سلطنت خود بیش از 800000 دهقان را به صاحبان زمین و اشراف بخشید. نتیجه این سیاست جنگ دهقانان 1773-1775 بود.

کاترین سیاست تساهل مذهبی را در پیش گرفت؛ در سالهای اول سلطنت او، آزار و اذیت مؤمنان قدیمی متوقف شد. او حتی از ابتکار پیتر سوم برای بازگرداندن مومنان قدیمی از خارج حمایت کرد. اما از سوی دیگر به دلیل مهاجرت دسته جمعی آلمانی ها به روسیه، تعداد پروتستان ها (عمدتاً لوتری ها) افزایش یافت.

مدعیان تاج و تخت

به قدرت رسیدن کاترین به طور غیرقانونی باعث ایجاد یک سری مدعیان برای تاج و تخت روسیه شد: از 1764 تا 1773. هفت پترز کاذب سوم در کشور ظاهر شد (که ادعا می کرد آنها "پیتر زنده شده" هستند)، املیان پوگاچف هشتمین شد. و در 1774-1775. "مورد پرنسس تاراکانووا" اضافه شد که به عنوان دختر الیزابت پترونا ظاهر شد.

در طول سلطنت او، 3 توطئه علیه او فاش شد، دو مورد از آنها با نام ایوان آنتونوویچ (ایوان ششم) مرتبط بود، که در زمان رسیدن به تاج و تخت کاترین دوم در قلعه شلیسلبورگ زندانی بود.

فراماسونری روز به روز در محافل اشراف تحصیل کرده محبوبیت بیشتری پیدا می کند. کاترین دوم سعی کرد فراماسونری را کنترل کند و فقط اجازه فعالیت هایی را بدهد که با منافع او در تضاد نباشد.

ادبیات

به گفته تعدادی از مورخان، ادبیات روسی در عصر کاترین، و همچنین در کل قرن 18، عمدتاً به "پردازش عناصر خارجی" مشغول بود. ادبیات "رسمی" دوران کاترین با چندین نام شناخته شده نشان داده می شود: Fonvizin (در مورد او در وب سایت ما بخوانید:، سوماروکوف، درژاوین (در مورد او در وب سایت ما بخوانید :) همچنین ادبیات "غیر رسمی" وجود داشت: رادیشچف، نوویکوف، کرچتوف، - که در معرض ممنوعیت قرار گرفت، و نویسندگان - سرکوب شدید. به عنوان مثال، کنیازنین، که درام تاریخی اش ("وادیم نووگورودسکی") ممنوع شد، و کل نسخه سوزانده شد.

مجله نوویکوف "تروتن" در سال 1770 توسط مقامات بسته شد، زیرا مسائل اجتماعی حاد را مطرح می کرد - خودسری مالکان زمین در برابر دهقانان، فساد در بین مقامات و غیره. بولتن سن پترزبورگ، که فقط کمی بیش از آن وجود داشت. دو سال و مجلات دیگر. در کتاب A. Radishchev "سفر از سن پترزبورگ به مسکو" هیچ درخواستی برای سرنگونی سیستم موجود و الغای رعیت وجود ندارد. اما نویسنده به اعدام محکوم شد (پس از عفو، یک تبعید 10 ساله در توبولسک جایگزین شد) زیرا کتاب او "پر از فلسفه های مضر است که آرامش عمومی را از بین می برد و احترام مقامات را از بین می برد. ". کاترین عاشق چاپلوسی بود و نمی‌توانست افرادی را که جرأت می‌کردند قضاوت‌های انتقادی خود را بیان کنند که مخالف قضاوت او بود، تحمل کند.

فرهنگ و هنر زیر نظر کاترین

بنیاد ارمیتاژ

تالار ارمیتاژ

ارمیتاژ ایالتیدر سنت پترزبورگ - بزرگترین در روسیه و یکی از بزرگترین موزه های هنری و فرهنگی-تاریخی جهان. تاریخچه موزه در سال 1764 با مجموعه هایی از آثار هنری آغاز می شود که کاترین دوم شروع به خرید خصوصی کرد. در ابتدا، این مجموعه در یک بال ویژه قصر - هرمیتاژ کوچک (از فر. ارمیتاژ- یک مکان خلوت)، از این رو نام رایج موزه آینده ثابت شد. در سال 1852، از یک مجموعه بسیار گسترده، تشکیل شد و به روی عموم باز شد. امپراتوری ارمیتاژ.

تا به امروز، مجموعه موزه شامل حدود سه میلیون اثر هنری و بناهای تاریخی فرهنگ جهانی، از عصر حجر تا به امروز است.

تأسیس کتابخانه عمومی

ساختمان کتابخانه قدیمی، اوایل قرن نوزدهم

در سال 1795، با بالاترین حکم امپراتور کاترین دوم، کتابخانه عمومی امپراتوریاساس کتابخانه عمومی امپراتوری کتابخانه زالوسکی (400000 جلد) است که پس از سرکوب در سال 1794 قیام به رهبری Tadeusz Kosciuszko و تصرف ورشو توسط A. Suvorov به عنوان یک غنائم جنگی متعلق به دولت روسیه اعلام شد. . در حال حاضر، این یک شیء با ارزش ویژه از میراث ملی است و میراث تاریخی و فرهنگی مردمان فدراسیون روسیه را تشکیل می دهد. یکی از بزرگترین کتابخانه های جهان.

کاترین دوم از حوزه های مختلف هنر - معماری، موسیقی، نقاشی حمایت کرد.

کاخ های عصر کاترین دوم (زمستان، بولشوی کاترین، کاترین در مسکو) و پارک های اطراف آنها در تجمل و شکوه خود دست کمی از کاخ ها و پارک های پادشاهان فرانسه نداشتند و مانند دیگری در اروپا نداشتند. همه در تجمل کالسکه ها، اسب های اصیل، درخشش تیم ها رقابت می کنند، هدف اصلی این است که بدتر از دیگران ظاهر نشوند.

سیاست خارجی کاترینII

V. Borovikovsky "کاترین در پیاده روی در پارک Tsarskoye Selo"

سیاست خارجی تحت رهبری کاترین با هدف تقویت نقش روسیه در جهان و گسترش قلمرو آن بود. شعار دیپلماسی او این بود: آدم باید با همه قدرت‌ها رابطه دوستانه داشته باشد تا همیشه این فرصت را داشته باشد که طرف ضعیف‌تر را بگیرد... دست‌هایش را آزاد بگذارد... دم خود را پشت سر کسی نکشد.

در زمان کاترین، رشد روسیه به شرح زیر بود: پس از اولین جنگ ترکیه در سال 1744، روسیه Kinburn، Azov، Kerch، Yenikale را تصاحب کرد. سپس در سال 1783، بالتا، کریمه و منطقه کوبان ملحق شدند. جنگ دوم ترکیه با تصاحب نوار ساحلی بین باگ و دنیستر (1791) به پایان می رسد. روسیه محکم روی دریای سیاه ایستاده است.

در همان زمان، بخش های لهستانی روسیه غربی را به روسیه بازگرداند: در سال 1773، روسیه بخشی از بلاروس (استان های ویتبسک و موگیلف) را دریافت کرد. در سال 1793 - مینسک، ولین و پودولسک؛ در 1795-1797 - استان های لیتوانی (ویلنا، کوونو و گرودنو)، روسیه سیاه، بخش بالایی پریپیات و بخش غربی ولهینیا. همزمان با بخش سوم، دوک نشین کورلند به روسیه ضمیمه شد.

یکی از جهت گیری های مهم سیاست خارجی کاترین دوم نیز الحاق در نتیجه جنگ های روسیه و ترکیه به سرزمین های کریمه، منطقه دریای سیاه و قفقاز شمالی بود که تحت سلطه ترکیه بود. جنگ با ترکیه با پیروزی های نظامی بزرگی برای رومیانتسف، سووروف، پوتمکین، کوتوزوف و اوشاکوف مشخص شد.

در سال 1790 پیمان صلح ورل با سوئد امضا شد که بر اساس آن مرز بین کشورها تغییر نکرد.

روابط روسیه و پروس عادی شد و پیمان اتحاد بین کشورها منعقد شد.

پس از انقلاب فرانسه، کاترین یکی از آغاز کنندگان ائتلاف ضد فرانسوی و ایجاد اصل مشروعیت بود. او گفت: «تضعیف قدرت سلطنتی در فرانسه همه سلطنت‌های دیگر را به خطر می‌اندازد. من هم به سهم خودم با تمام وجود آماده مقاومت هستم. وقت آن است که دست به اقدام بزنیم و اسلحه به دست بگیریم." اما در واقع، او از شرکت در خصومت ها علیه فرانسه خودداری کرد.

در زمان سلطنت کاترین، امپراتوری روسیه این مقام را به دست آورد قدرت بزرگدر نتیجه دو جنگ موفق روسیه و ترکیه برای روسیه، 1768-1774 و 1787-1791. شبه جزیره کریمه و کل قلمرو منطقه شمال دریای سیاه به روسیه ضمیمه شد. در 1772-1795. روسیه در سه بخش مشترک المنافع شرکت کرد و در نتیجه سرزمین های بلاروس امروزی، اوکراین غربی، لیتوانی و کورلند را ضمیمه کرد. در زمان سلطنت کاترین، استعمار روسیه در جزایر آلوتی و آلاسکا آغاز شد.

در طول سلطنت طولانی کاترین دوم (34 سال) خوب و بد زیادی وجود داشت. اما ما با سخنان معاصر کاترین، مورخ و روزنامه‌نگار روسی شاهزاده ام. شچرباتوف، که نوشت که طرفداری و فسق کاترین دوم به کاهش اخلاق اشراف آن دوران کمک کرد.

به عنوان میراثی از اسلاف خود، کاترین سه جهت اصلی در سیاست خارجی دریافت کرد. اولی شمالی است. سوئدی ها پیوسته به دنبال بازگرداندن سرزمین های از دست رفته در زمان پتر کبیر بودند، اما موفق نشدند: اوج عظمت سوئد، که در زمان چارلز دوازدهم به دست آمد، به طور جبران ناپذیری در زمان او از دست رفت. پس از جنگ شمال، این کشور نتوانست منابع اقتصادی و انسانی خود را به سطح کافی برای جنگ موفق با روسیه بازگرداند. اما این امر حضور نیروهایی را در استکهلم منتفی نمی کرد که از هر فرصتی برای امتحان شانس خود استفاده کنند. سن پترزبورگ به خوبی از آرزوهای دیرینه سوئدی ها آگاه بود و آماده مبارزه بود.

در جهت جنوبی، برای مدت طولانی رویای حاکمان روسیه دسترسی به سواحل دریای سیاه گرم بود که توسط نیازهای اقتصادی و دفاعی کشور دیکته می شد. در اینجا، دهه‌هایی که از مبارزات پروت می‌گذرد، تعدیل‌های قابل توجهی در توازن قوا ایجاد کرده است: امپراتوری عثمانی رو به زوال بود، بسیاری از قدرت‌های اروپایی به دارایی‌هایش با طمع نگاه می‌کردند، در حالی که روسیه در اوج شکوه و قدرت بود. ترسو قبل از عبور ترک ها و تاکتیک های دفاعی محتاطانه با طرح های تهاجمی گسترده و اعتماد به پیروزی زودهنگام بر دشمنی که زمانی مهیب بود جایگزین شد. اما شکست دادن ترکیه به تنهایی غیرممکن بود و بنابراین ، در زمان پتر کبیر ، روسیه به دنبال اتحاد با لهستان و اتریش بود. شرط اتحاد با اتریش، حمایت روسیه از به اصطلاح "تحریم عملی" بود - سندی که به گفته روما، پس از مرگ امپراتور چارلز ششم (او در سال 1740 درگذشت)، تاج و تخت قرار بود به دخترش ماریا منتقل شود. ترزا دولت اتریش چنان علاقه مند به حمایت از «تحریم عملگرایانه» بود که برای این امر آماده بود تا هر گونه امتیازی بدهد. اتحاد با اتریش باعث شد روسیه در جنگ هفت ساله با پروس درگیر شود.

جهت سوم نیز سنتی بود - جهت لهستانی، که منعکس کننده تمایل روسیه برای متحد کردن تمام سرزمین های ساکن در اقوام نزدیک روسی - اوکراینی ها و بلاروس ها - در امپراتوری بود. در قرن هجدهم. کشورهای مشترک المنافع تقریباً همان دوران سختی را تجربه کردند که امپراتوری عثمانی. در حالی که همسایگان صنعت و تجارت را توسعه دادند، نیروهای مسلح قدرتمند و رژیم های مطلقه قوی ایجاد کردند، کشورهای مشترک المنافع نتوانست بر جدایی طلبی بزرگان غلبه کند، از هرج و مرج سیاسی (لیبروم وتو و غیره) خلاص شود و طعمه آسانی برای همسایگان خود شد: پروس، اتریش و روسیه پیش از این در زمان پیتر اول، روسیه از اعمال روش‌های فشار قهرآمیز علیه لهستان که از آن زمان در روابط روسیه و لهستان رایج شده بود، تردید نداشت. امپراتوری روسیه از ضعف دولت لهستان برای مداخله مداوم در امور داخلی آن و مقابله با تقویت این کشور استفاده کرد. لهستان در واقع به یک اسباب بازی در دست روسیه تبدیل شد که کاترین دوم به خوبی از آن آگاه بود.

موقعیت بین المللی امپراتوری روسیه در زمان به سلطنت رسیدن کاترین دوم بسیار ساده نبود. موفقیت های دیپلماتیک سلطنت الیزابت، که با شجاعت سربازان روسی در میدان های جنگ هفت ساله تقویت شده بود، در واقع با سیاست تکانشی پیتر سوم باطل شد. دکترین سیاست خارجی قدیمی نابود شد و دکترین جدید خوب نبود. وضعیت مالی نیز سخت بود. ارتش خسته هشت ماه حقوق نگرفت. با این حال، کشورهای دیگر نیز در نتیجه جنگ، کمتر ضعیف نشدند و آنها نیز مجبور شدند جهت گیری سیاست خارجی خود را بازتعریف کنند. به عبارت دیگر، کاترین دوم تقریباً بدون توجه به گذشته، فرصت نادری داشت تا مسیر سیاست خارجی خود را دوباره توسعه دهد. در همان زمان، روسیه در مقایسه با سایر کشورها از مزایای خاصی برخوردار بود - در جنگ پیروز شد، ارتش آن هنوز در اروپا بود و هر لحظه می توانست دوباره در یک راهپیمایی بچرخد. تصادفی نیست که خبر کودتای 28 ژوئن 1762 در سن پترزبورگ دادگاه های اروپایی به ویژه پروس را در شوک فرو برد. ضعف دیگران به کاترین قدرت بخشید ، دیپلمات های خارجی متوجه شدند که از اولین روزهای سلطنت او شروع به رفتار غرورآمیز و متکبرانه با آنها کرد. این لحن مستقل ملکه در برخورد با خارجی ها نزدیک ترین حلقه او را تحت تأثیر قرار داد و تضاد شدیدی با روش پیتر سوم که بر پروس حنایی می کرد ایجاد کرد.

دوره اول سیاست خارجی کاترین (1762 - 1774)

کاترین دوم فعالیت های سیاست خارجی خود را با بازگشت نیروهای روسی که در خارج از کشور بودند آغاز کرد، صلح با پروس را تأیید کرد، اما اتحاد نظامی را که پیتر سوم با او منعقد کرد رد کرد. پس از آن، توجه دولت پروس به کورلند جلب شد - یک دوک نشین کوچک در قلمرو لتونی مدرن، به طور رسمی تحت حاکمیت تاج لهستان، اما با حقوق خودمختاری و یک دوک منتخب در راس. کاترین هدف خود را ضمیمه کردن کورلند به روسیه تعیین کرد و بنابراین لازم دانست که دستیار خود را که به هیچ وجه با پادشاه لهستان ارتباط نداشت بر تاج و تخت دوک بگذارد. نامزد او بیرون بود، مورد علاقه آنا یوآنونا، که در سال 1739 به عنوان دوک کورلند انتخاب شد. (از 1741 او در تبعید بود و از آنجا توسط پیتر سوم آزاد شد.) در اجرای برنامه ریزی، کاترین دوم سرسختی نشان داد. و قاطعیت، گویی به همه جهان نشان می دهد که سیاست خارجی آن چگونه خواهد بود. برای حفظ تاج و تخت برای بایرون، نیروهای روسی وارد کورلند شدند. در نتیجه وضعیت آنقدر برای روسیه مساعد بود که حتی در آن زمان در سال 1762 کورلند می توانست بخشی از روسیه شود. اما کاترین همچنین می خواست خود را به عنوان یک حاکم عادل نشان دهد، بنابراین عاقلانه خود را از آنچه به دست آورده بود راضی کرد، بیرون را دست نشانده خود کرد و ورود کورلند را در آینده به امپراتوری تضمین کرد (سرانجام در سال 1795).

در همان سال 1762، کاترین تصمیم گرفت که تحت الحمایه خود را بر تاج و تخت لهستان بگذارد. من باید تا اکتبر 1763 صبر می کردم، زمانی که شاه آگوست دوم (همچنین تحت الحمایه روسیه) درگذشت و روسیه بلافاصله اقدام قاطعانه را آغاز کرد. اما کار جدید دشوارتر بود و برای حل آن لازم بود از عدم مداخله سایر قدرت های اروپایی استفاده شود. در مارس 1764، یک پیمان اتحاد جدید با پروس امضا شد، که بر اساس آن، طرفین در مورد اقدامات مشترک به منظور حفظ نظام سیاسی موجود در لهستان، که امکان تأثیرگذاری بر سیاست لهستان را ممکن می کرد، توافق کردند.

اتحاد با پروس عدم مداخله اتریش و فرانسه را تضمین کرد که نامزدهای خود را برای تاج و تخت لهستان داشتند. نیات روسیه دوباره با معرفی نیروهای روسی تقویت شد، در نتیجه در اوت 1764، استانیسلاو پونیاتوفسکی، محبوب سابق کاترین، به عنوان پادشاه لهستان انتخاب شد. این یک پیروزی بزرگ بود، اما فقط در نگاه اول، زیرا پس از این اتفاقات بود که روسیه برای مدت طولانی در مشکلات لهستان گرفتار شد.

حزب قدرتمند شاهزادگان چارتوریسکی که برادرزاده اش پادشاه تازه منتخب بود، با ایجاد سلطنت موروثی به دنبال تغییر نظام سیاسی لهستان بود و در ازای حمایت روسیه قول بهبود موقعیت ارتدوکس های لهستانی، به اصطلاح، را داد. مخالفان در نتیجه، این کشور در موقعیت بسیار دشواری قرار گرفت: افکار عمومی در خود روسیه از مدت ها پیش بر کمک به مخالفان اصرار داشت، اما موافقت با برنامه های Czartoryskis به معنای تغییر اصول اساسی سیاست آنها در لهستان بود. در نتیجه، روسیه حمایت یک نیروی سیاسی جدی در لهستان را از دست داد و در سال 1768 به اصطلاح کنفدراسیون وکلای بزرگان لهستانی با آن مخالفت کردند تا با آن مبارزه کنند که نیروهای روسی به فرماندهی A.V. Suvorov دوباره به لهستان آورده شدند. و اگرچه اقدامات سووروف به طور کلی موفقیت آمیز بود، حل مشکل لهستان فقط به تاخیر افتاد.

در همین حال، اقدامات فعال روسیه در لهستان بیش از پیش اتریش و فرانسه را نگران کرد. نگرانی آنها همچنین با "نظام شمالی" معاهدات بین روسیه و کشورهای پروتستان اروپا، که توسط N.I. Panin، رهبر سیاست خارجی روسیه در آن زمان طراحی شده بود، با هدف تقویت نقش رهبری روسیه در سیاست جهانی تقویت شد. باید توجه روسیه را از مشکلات اروپایی منحرف کرد و این در نتیجه یک دسیسه پیچیده به دست آمد، زمانی که فرانسه و اتریش موفق شدند ترکیه را وادار کنند که به روسیه اعلام جنگ کند (پاییز 1768). در این زمان، کاترین دوم بیش از پنج سال سلطنت کرده بود، اما روسیه هنوز به اندازه کافی برای جنگ آماده نشده بود و بدون شور و شوق وارد آن شد، به خصوص که درگیری نظامی با ترکیه خاطرات ناخوشایندی را برانگیخت.

دولت روسیه با ورود به جنگ با ترکیه (1768 - 1774)، کسب حق آزادی کشتیرانی در دریای سیاه، دستیابی به بندر مناسب در سواحل دریای سیاه و ایجاد امنیت را به عنوان هدف اصلی تعریف کرد. هم مرز با لهستان آغاز جنگ برای روسیه بسیار خوب بود. قبلاً در بهار 1769 ، سربازان روسی آزوف و تاگانروگ را اشغال کردند و در پایان آوریل آنها دو تشکیلات بزرگ از نیروهای ترکیه را در نزدیکی خوتین شکست دادند ، اگرچه خود قلعه فقط در سپتامبر تصرف شد. سپس، در سپتامبر-اکتبر 1769، مولداوی از دست ترک ها آزاد شد و کاترین شروع به نامیدن خود را شاهزاده خانم مولداوی کرد. در نوامبر، نیروهای روسیه بخارست را تصرف کردند. سپاه روسیه اعزامی به گرجستان نیز با موفقیت جنگید. سرانجام، در 24 - 26 ژوئن 1770، ناوگان روسیه به فرماندهی A.G. Orlov و دریاسالار G.A. اسپیریدوف بر ناوگان ترکیه که تقریباً دو برابر آن در خلیج چسمه برتری داشت، یک پیروزی کامل به دست آورد. ترکها 15 کشتی جنگی، 6 ناوچه و 50 کشتی کوچک - تقریباً کل ناوگان خود را از دست دادند. پیروزی چسمه تأثیر زیادی بر اروپا گذاشت و به تقویت شکوه سلاح های روسی کمک کرد.

پس از مدت کوتاهی، پیروزی های به همان اندازه درخشان توسط نیروی زمینی به دست آمد. در اوایل ژوئیه، ارتش روسیه به فرماندهی P. A. Rumyantsev نیروهای ترکیبی ترک ها و تاتارهای کریمه را در تلاقی رودخانه لارگا با پروت شکست داد. ترک ها بیش از 1000 نفر را در میدان نبرد گذاشتند، روس ها فقط 29 نفر را از دست دادند. در 21 ژوئیه، نبرد معروف در رودخانه کاگول آغاز شد، جایی که گروه 17000 نفری رومیانتسف توانست تقریبا 80000 نیروی دشمن را شکست دهد.

در ژوئیه - اکتبر 1770، قلعه های ازمیل، کیلیا، آکرمن به نیروهای روسی تسلیم شدند. در ماه سپتامبر، ژنرال P.I. پانین بندر را گرفت. در سال 1771، نیروهای روسی به فرماندهی شاهزاده V. M. Dolgoruky وارد کریمه شدند و در عرض چند ماه نقاط اصلی آن را تصرف کردند.

به نظر می رسید که همه چیز خوب پیش می رود، اما وضعیت واقعی امور آسان نبود. اولاً، جنگ همزمان در لهستان (با کنفدراسیون بارها)، در مولداوی، در کریمه و در قفقاز فشار عظیمی از نیروها را طلب کرد و بار تقریباً غیرقابل تحملی را بر دوش روسیه گذاشت. ثانیاً مشخص شد که قدرت های اروپایی اجازه تقویت قابل توجه روسیه را به قیمت ترکیه نمی دهند و بنابراین لازم نیست روی حفظ و الحاق تمام سرزمین های تصرف شده در طول جنگ حساب باز شود. از سال 1770، روسیه به دنبال زمینه هایی برای انعقاد صلح بود، اما ترکیه که فعالانه توسط اتریش حمایت می شد، مایل به انجام هیچ توافقی نبود. تنها شرکت در اولین تقسیم لهستان در سال 1772 اتریش را وادار کرد که حمایت خود را از ترکیه کنار بگذارد.

ایده سود بردن به هزینه لهستان در سالهای اولیه سلطنت کاترین دوم بوجود آمد. پروس بارها پیشنهادهای مشابهی را در دهه 1960 ارائه کرد. با این حال، در حال حاضر، روسیه امیدوار بود که سرزمین‌های لیتوانی و بلاروس را که از ابتدا روسی تلقی می‌شدند، بدست آورد، در حالی که لهستان اسمی مستقل را به عنوان حائل بین روسیه و پروس حفظ کرد. اما زمانی که جنگ با کنفدراسیون‌ها که توسط طرف اتریش حمایت می‌شد، ماهیت طولانی‌تری به خود گرفت، نیاز به توافق با اتریش برای رفع فوری مشکلات لهستانی و ترکی آشکار شد.

تحت این شرایط، توافق نامه ای مبنی بر تقسیم لهستان به امضا رسید که در 25 ژوئیه 1772 امضا شد که بر اساس آن روسیه بخش لهستانی لیوونیا و همچنین پولوتسک، ویتبسک، مستیسلاو و بخشی از استان های مینسک را دریافت کرد. گالیسیا (اکنون غربی اوکراین) به استان های اتریش، پومرانیا، چلم و مالبورک، بخشی از لهستان بزرگ و بزمیا به پروس رفت.

در نگاه اول، سهم روسیه مهم ترین بود: سرزمین هایی به وسعت 92 هزار متر مربع را به دست آورد. کیلومتر با 1 میلیون و 300 هزار نفر جمعیت. اما در واقع، از نظر استراتژیک و اقتصادی، تولید روسیه بسیار کم بود، زیرا به عنوان مثال، مرکز مهم اقتصادی و تجاری مانند لووف در دست اتریش بود و مناطقی با توسعه یافته ترین کشاورزی در این کشور قرار داشتند. دست پروس درست است، روسیه برای مدت طولانی آنچه از کشورهای مشترک المنافع باقی مانده بود را در حوزه نفوذ خود نگه داشت: تا سال 1788، پادشاه لهستان عملاً نمی توانست بدون اجازه سفیر روسیه در ورشو کاری انجام دهد. در سال 1776، پادشاه استانیسلاو آگوست پونیاتوفسکی، با رضایت روسیه، اصلاحاتی را با هدف تقویت دولت لهستان انجام داد که وضعیت را تثبیت کرد و در سال 1780 امکان خروج نیروهای روسی از لهستان را فراهم کرد.

در سال 1774، پس از مذاکرات طولانی، روسیه موفق شد با ترکیه صلح کند. بر اساس معاهده کیوچوک-کایناردژیسکی (پس از نام دهکده ای که در آن صلح منعقد شد)، روسیه سرانجام حق عبور آزاد کشتی های خود را از تنگه بسفر و داردانل، قلعه های کرچ و ینیکاله و سهم قابل توجهی دریافت کرد. ترکیه متعهد شد که خودمختاری مولداوی و والاچیا را بازگرداند، نه به ارتدوکس در ماوراءالنهر ظلم کند، و همچنین استقلال کریمه را به رسمیت شناخت، که طبق برنامه دولت روسیه، تضمین ورود بیشتر آن به امپراتوری روسیه بود.

دوره دوم سیاست خارجی کاترین (1775 - 1796)

صلح کیوچوک-کاینارجی به دوره اول سیاست خارجی کاترین دوم پایان داد. دوره بعدی (دهه 70-90) نیز با موفقیت های جدی در حوزه های دیپلماتیک و نظامی مشخص شد. صف بندی نیروها در عرصه سیاست خارجی در آن زمان تا حدودی تغییر کرد.

زمین هایی که روسیه بر اساس توافق با ترکیه به دست آورده بود، بین متصرفات امپراتوری عثمانی، لهستان و خانات کریمه گره خورده بود که به خودی خود درگیری های جدید را اجتناب ناپذیر می کرد. واضح بود که روسیه به تلاش خود برای به دست آوردن جایگاهی در شمال دریای سیاه ادامه خواهد داد و ترکیه به هر طریق ممکن با این امر مخالفت خواهد کرد. در واقع ، ترکها که از مشکلات داخلی روسیه جسور شده بودند ، پادگان های قلعه های خود را در سواحل شمالی دریای سیاه به طور قابل توجهی تقویت کردند ، کریمه و کوبان را با عوامل پر کردند و ناوگان ترکیه قدرت خود را در نزدیکی ساحل کریمه نشان داد. در همان زمان، ترکیه روی حمایت قدرت های اروپایی - مخالفان روسیه و در درجه اول انگلیس - حساب می کرد. با این حال، در سال 1775، انگلستان یک جنگ طولانی با مستعمرات آمریکای شمالی آغاز کرد و حتی مجبور شد با درخواست 20000 سرباز روسی برای مبارزه با شورشیان به روسیه متوسل شود. کاترین، پس از تردید، امتناع کرد، اما از نزدیک توسعه درگیری را دنبال کرد و سعی کرد از آن به نفع خود استفاده کند.

در همین حال، در دسامبر 1774، یک کودتا در کریمه رخ داد که در نتیجه آن Devlet-Giray بر تاج و تخت خان نشست و سعی کرد همزمان با ترکیه و روسیه ارتباط برقرار کند. با این حال، دولت روسیه به یک حامی بی چون و چرا در کریمه مانند شاگین گیرای نیاز داشت. برای استقرار او بر تاج و تخت خان در بهار 1776، نیروهای روسی شروع به آماده سازی برای حمله به کریمه کردند.

حمایت از اقدامات روسیه در کریمه با تقویت اتحاد با پروس انجام شد ، توافق نامه جدیدی که با آن در اوت 1776 امضا شد و قبلاً در نوامبر روس ها وارد کریمه شدند. در ماه مارس سال بعد، قرارداد دوستی با پروس تمدید شد و در آوریل شاگین گیرای به تاج و تخت خان رسید. هنگامی که کمتر از یک سال بعد، شورشی علیه او در گرفت، او دوباره با کمک نیروهای روسی سرکوب شد.

همزمان با این وقایع، درگیری جدیدی در مرکز اروپا بین اتریش و پروس، این بار بر سر بایرن درگرفت که امپراتور اتریش جوزف سعی کرد آن را به متصرفات خود ضمیمه کند. پروس از روسیه کمک خواست و اتریش به فرانسه روی آورد. دومی در آستانه جنگ با انگلیس بود و به همین دلیل علاقه ای به برافروختن آتش نظامی در این قاره نداشت. و هنگامی که در تابستان 1778 جنگی بین اتریش و پروس در گرفت و در همان زمان ترک ها تلاش ناموفقی برای فرود در کریمه کردند، فرانسه میانجیگری خود را در حل و فصل هر دو درگیری ارائه کرد. پروس با این پیشنهاد موافقت کرد به شرطی که روسیه دومین میانجی باشد. بنابراین، دولت روسیه فرصتی بی نظیر برای تقویت قابل توجه موقعیت خود در عرصه بین المللی داشت.

در مارس 1779، یک کنگره صلح در Teshen افتتاح شد که در واقع توسط فرستاده روسیه، شاهزاده N.V. Repnin، ریاست آن را بر عهده داشت. در ماه مه، کنگره با امضای صلح تشن به پایان رسید که موفقیت بزرگی برای دیپلماسی روسیه بود. بر اساس این معاهده، روسیه نه تنها یک میانجی، بلکه ضامن صلح نیز نامیده می شد که امکان مداخله آزادانه در امور آلمان را فراهم می کرد. تفاهم متقابل حاصل با فرانسه نیز مهم بود، روابطی که با آن برای مدت طولانی، سلطنت الیزابت پترونا، سرد باقی ماند. با وساطت فرانسه، قرارداد روسیه و ترکیه امضا شد - یک "کنوانسیون توضیحی" که استقلال کریمه و حقوق شاهین گیرای را بر تاج و تخت خان تایید می کرد.

در سال 1780، روسیه با یک ابتکار مهم بین المللی روبرو شد: اعلامیه معروف بی طرفی مسلحانه تهیه شد که طبق آن کشتی های کشورهای بی طرفی که در درگیری های نظامی شرکت نمی کردند، حق داشتند در صورت حمله به آنها از خود دفاع کنند. این اعلامیه علیه انگلستان بود که سعی داشت از توسعه تجارت دریایی روسیه با مخالفان خود جلوگیری کند. به زودی سوئد، دانمارک، هلند و پروس به این اعلامیه پیوستند. عملاً یک ائتلاف ضد انگلیسی ایجاد شد که بدون دخالت در جنگ با مستعمرات آمریکای شمالی، در واقع از ایالات متحده حمایت جدی کرد. در همان زمان، در محافل دولتی روسیه، ایده به اصطلاح. پروژه یونانی

ماهیت "پروژه یونانی" احیای امپراتوری بیزانس با پایتخت آن در قسطنطنیه و با نوه دوم کاترین دوم، کنستانتین پاولوویچ، بر تاج و تخت امپراتوری بود. در واقع، دوک بزرگ، که در آوریل 1779 به دنیا آمد، نام خود را مطابق با این پروژه دریافت کرد. در جشن تولد او، آیات یونانی خوانده شد. برای این جشن، مدالی با تصویر ایاصوفیه در قسطنطنیه ضرب شد. چنین تحولی در دکترین سیاست خارجی روسیه توسط خود منطق رویدادها دیکته شد.

اعتماد به امکان اجرای پروژه با موقعیت جدید روسیه در عرصه بین المللی حاصل شد که در نتیجه موفقیت های کنگره Teshen به دست آمد. اما برای عملی ساختن برنامه ها، بازگشت به اتحاد با اتریش ضروری بود که کار دشواری نبود، زیرا تمام مزایای ممکن از اتحاد با پروس قبلاً استخراج شده بود. اولین قدم برای نزدیکی با اتریش در بهار 1780 برداشته شد، زمانی که کاترین در سفر کاترین به استان های غربی با امپراتور جوزف ملاقات کرد. پس از آن بود که به رضایت هر دو پادشاه، توافقی بر سر یک اتحاد ضد ترک، از جمله، حداقل به طور کلی، «پروژه یونانی» حاصل شد. یک سال بعد، کاترین دوم و جوزف دوم در صورت وقوع جنگ با ترکیه و همچنین حفظ رژیم سیاسی در لهستان، پیام‌هایی مبادله کردند که تعهدات متقابلی را به همراه داشته باشند. این مبادله نامه که توسط کاترین اختراع شد، تازگی در روابط بین الملل بود که امکان مخفی نگه داشتن توافقات را فراهم کرد. در همان زمان، تبادل نامه به طور مستقیم در مورد پروژه بازسازی امپراتوری یونان انجام شد. با این حال، هیچ توافق رسمی در مورد "پروژه یونان" منعقد نشد. این طرح بیش از حد جسورانه بود که نمی‌توان آن را علنی کرد. در واقع، این پروژه یک هدف دور از روسیه، رویای ملکه بود و از بسیاری جهات به عنوان اساس دکترین سیاست خارجی عمل کرد. اتفاقات دیری نپایید.

قبلاً در اوایل دهه 1789 ، وضعیت کریمه دوباره تشدید شد ، تاج و تخت شاگین-گیری متزلزل شد و در بهار 1782. خان مجبور شد تحت حمایت نیروهای روسی به کرچ فرار کند. ترکیه در حال آماده شدن برای قرار دادن سرپرست خود بر تاج و تخت خان بود، زمانی که کاترین به G. A. Potemkin دستور آورد تا نیروهای روسی را به کریمه بیاورد. پس از بازگرداندن شاگین گیرای بر تاج و تخت، این بار نیروها ترک نکردند. و چند ماه بعد، با دریافت حمایت کامل اتریش و پایان دادن به تردیدهای خود، در 8 آوریل 1783، کاترین مانیفستی را در مورد "پذیرش شبه جزیره کریمه، جزیره تامان و کل طرف کوبان تحت دولت روسیه" امضا کرد. ”

الحاق کریمه البته به لطف کمک های سیاسی اتریش و عدم مداخله سایر قدرت های اروپایی که در آن زمان علاقه ای به درگیری روسیه و ترکیه نداشتند، به هر طریق ممکن سعی کردند ترکیه را متقاعد کنند امکان پذیر شد. آشتی دادن در این میان، الحاق با مشکلاتی روبرو بود. در تابستان 1783، قیام نوگائی‌های ساکن در منطقه کوبان رخ داد. اما قبلاً در ماه اوت ، یک یگان روسی متشکل از 1000 نفر به فرماندهی A.V. سووروف شکست سنگینی را به نوگایس برتر از لحاظ عددی وارد کرد. مانور پنهان روس ها دشمن را غافلگیر کرد. در اکتبر 1783، در دهانه رودخانه لابا، نوگای ها به طور کامل شکست خوردند، که در نهایت الحاق کوبان به روسیه را تکمیل کرد.

در این زمان، مرزهای امپراتوری روسیه به قفقاز نزدیک شد. مردمان ساکن در اینجا از سه طرف توسط روسیه، ترکیه و ایران تحت فشار قرار گرفتند که وجود پادشاهی های کوچک مستقل را تقریباً غیرممکن می کرد. واضح بود که در درگیری نظامی آتی بین روسیه و ترکیه، قفقاز می تواند صحنه عملیات نظامی باشد، اما قبل از آن، کوهنوردان باید این یا آن طرف را انتخاب می کردند. رویدادهای سال های اخیر نشان داد که پیوستن به روسیه به عنوان یک قدرت قوی تر سودآورتر است. همچنین مهم بود که مردم گرجستان و ارمنستان که به ارتدوکس (یا گرگورییسم نزدیک به آن) اعتقاد داشتند، در صورت پیوستن به روسیه از حمایت تضمین شده در برابر ستم مذهبی برخوردار شوند. در نتیجه مذاکرات بین دولت روسیه و نمایندگان ارکل دوم، پادشاه کارتلی-کاختی، در 24 ژوئیه 1783، معاهده سنت جورج امضا شد که به موجب آن، پادشاهی کارتلی-کاختی تحت حمایت روسیه قرار گرفت. که مصونیت و تمامیت ارضی آن را تضمین می کرد. طبق مواد محرمانه این معاهده، دو گردان از نیروهای روس به تفلیس (تفلیس) اعزام شدند.

چند سال بعد در دیپلماسی روسیه با فعالیت هایی با هدف تقویت موقعیت آنها مشخص شد. در همان زمان، در نتیجه نزدیک شدن بیشتر با اتریش و تا حدی با فرانسه، تنش در روابط با پروس و انگلیس افزایش یافت. در ژانویه 1787، کاترین دوم، همراه با دربار و دیپلمات های خارجی، عازم سفر معروف خود به کریمه شد. این سفر در درجه اول اهمیت بین المللی دارد: در کریمه، ملکه قرار بود با امپراتور اتریش و پادشاه لهستان ملاقات کند و قدرت روسیه را به آنها نشان دهد و ترکیه را با این تظاهرات بترساند. G. A. Potemkin به عنوان سازمان دهنده اصلی کل عمل منصوب شد. با سفر کاترین به کریمه است که عبارت معروف "روستاهای پوتمکین" مرتبط است. اعتقاد بر این است که پوتمکین ظاهراً تزئینات باشکوهی را در امتداد جاده ساخته است که روستاهای موجود را به تصویر می کشد. در واقع، او فقط از رسم زمان خود برای تزئین جشن های دربار پیروی می کرد، اما روستاهای واقعی آنقدر باشکوه تزئین شده بودند که مخاطبان در صحت آنها شک کردند. همه این تزئینات باشکوه، همراه با نمایش هنگ های ارتش روسیه، سواره نظام تاتار و کالمیک و ناوگان دریای سیاه، تأثیری غیرقابل حذف بر خارجی ها گذاشت. در خرسون، کاترین دوم به همراه امپراتور جوزف دوم در پرتاب سه کشتی حضور داشت که با تمام شکوه ممکن رها شد.

در سرتاسر صحنه‌سازی باشکوه پوتمکین، ایده یک امپراتوری بزرگ، وارث بیزانس، همواره وجود داشت و حتی بر آن تسلط داشت. بنابراین، دروازه های نصب شده در ورودی خرسون به عنوان جاده بیزانس طراحی شد و شهرهای تازه ساخته شده در نووروسیا نام های یونانی (سواستوپل، سیمفروپل و غیره) گرفتند. حضور جوزف دوم در این جشن ها بر وحدت برنامه های وین و سن پترزبورگ تاکید کرد. با این حال، لازم بود که اجرای آنها زودتر از حد انتظار آغاز شود. قبلاً در اواسط ژوئیه 1787 ، سفیر روسیه در استانبول اولتیماتومی با خواسته های آشکارا غیر واقعی از جمله بازگشت کریمه ارائه شد و سپس اعلام شد که تمام توافقات قبلی منعقد شده شکسته شده است. این آغاز جنگ جدید روسیه و ترکیه (1787 - 1791) بود.

روسیه بدون داشتن زمان برای تکمیل مقدمات آن وارد جنگ شد: تشکیلات ارتش تکمیل نشد، ساخت ناوگان دریای سیاه کامل نشد و انبارهای مواد غذایی و تجهیزات تقریباً خالی بود. با این حال، در 7 سپتامبر 1787، کاترین مانیفست جنگ را امضا کرد. G.A به عنوان فرمانده کل ارتش روسیه منصوب شد. پوتمکین. او همچنین رهبری مستقیم ارتش اصلی یکاترینوسلاو را انجام داد که تعداد آنها بالغ بر 82 هزار نفر بود. ارتش دوم، دو برابر تعداد کمتر، توسط P. A. Rumyantsev رهبری می شد. علاوه بر این، قرار بود یک گروه 12000 نفری در قفقاز فعالیت کند و قزاق های دون کوبان را تحت پوشش قرار دادند.

ترکها از قبل در آغاز جنگ فرض کردند فرودهای بزرگی را در کریمه و دهانه دنیپر فرود آورند و حمله اصلی را در مولداوی انجام دهند. در اکتبر 1787، ناوگان ترکیه دهانه دنیپر را مسدود کرد و یک گروه 6000 نفری را در تف کینبرن فرود آورد. در اینجا یک دسته از نیروهای روسی به فرماندهی A.V منتظر او بودند. سووروف نبردی (اول اکتبر) روی داد که طی آن نیروی فرود از بین رفت. پیروزی در کینبرن اسپیت در همان ابتدای جنگ برای ارتش روسیه بسیار مهم بود، اما همه چیز به این خوبی انجام نشد. در ماه سپتامبر، ناوگان سواستوپل روسیه توسط یک طوفان شکست خورد، در نتیجه محاصره قلعه اوچاکوف توسط ارتش روسیه برای مدت طولانی به طول انجامید و تنها در دسامبر 1788 انجام شد. اقدامات اتریش، که وارد جنگ شد، ناکارآمد بودند و لازم نبود روی کمک ویژه آن حساب باز کرد. در همین حال، کندی و بلاتکلیفی متحدان به عنوان ضعف تلقی شد و در تابستان 1788، با فشار انگلیس و پروس، سوئد (1788-1790) درگیر جنگ با روسیه شد و از زمان نیستات در آرزوی انتقام بود. صلح. نبرد قاطع دریایی در نزدیکی جزیره گوگلند در 6 جولای رخ داد. هر دو ناوگان بسیار آسیب دیده بودند. ملوانان روسی به فرماندهی دریاسالار S.K. Greig کشتی سوئدی پرنس گوستاو 70 تفنگی را به اسارت گرفتند و سوئدی ها همان کشتی روسی ولادیسلاو را تسخیر کردند. با این حال، از آنجایی که سوئدی ها ابتدا عقب نشینی کردند، پیروزی با روس ها باقی ماند. نیروهای زمینی سوئد در سال 1789 که از حمایت دریا محروم شدند، ناموفق عمل کردند و سال بعد، سوئد مجبور به برقراری صلح شد. سال 1789 در جنگ روسیه و ترکیه نیز تعیین کننده بود و با پیروزی های درخشان جدید مشخص شد. در 21 ژوئیه 1789، 5000 روس و 12000 اتریشی که تحت فرماندهی سووروف متحد شدند، به اردوگاه استحکامات ترکها در نزدیکی فوکسانی یورش بردند و سپاه 30000 ترک مصطفی پاشا را شکست دادند. یک ماه و نیم بعد، سووروف با یک راهپیمایی سریع صد مایلی در دو روز، در 11 سپتامبر شکست کوبنده دیگری را به ترکها در نزدیکی رودخانه ریمنیک وارد کرد. برای این نبرد به سووروف عنوان کنت با عنوان افتخاری ریمنیکسکی اعطا شد. در چند ماه بعدی 1789، نیروهای روسی آکرمن و بندر را تصرف کردند و نیروهای اتریشی بلگراد و بخارست را گرفتند. با این حال، وضعیت بین المللی به طور کلی برای اتریش و روسیه ناموفق در حال توسعه بود. روسیه در اروپا با مخالفت سوئد و اتریش با پروس روبرو شد. لازم نبود روی حمایت فرانسه حساب کرد، جایی که انقلاب در ژوئیه 1789 رخ داد. در همین حال، پروس فعالیت های دیپلماتیک خود را افزایش داد و با لهستان و ترکیه معاهدات منعقد کرد. در مارس 1790، امپراتور جوزف دوم درگذشت، جانشین او لئوپولد دوم، از ترس جنگ با پروس، مجبور به انعقاد توافقنامه با ترکیه در مورد توقف خصومت ها شد. روسیه در واقع رو در رو با دشمنان خود رها شد.

در محافل دربار روسیه در آن زمان دیدگاه‌های متفاوتی در مورد چشم‌انداز ادامه جنگ وجود داشت: با این حال، کاترین دوم به درستی محاسبه کرد که پروس در نهایت در مورد درگیری آشکار با روسیه تصمیم نمی‌گیرد و توجه انگلستان به وقایع معطوف خواهد شد. در فرانسه. در پایان سال 1790، ارتش روسیه یک سری پیروزی های متقاعد کننده جدید بر ترک ها به دست آورد که درخشان ترین آنها تصرف اسماعیل در 11 دسامبر 1790 بود، قلعه ای که ترک ها آن را تسخیرناپذیر می دانستند.

نیروهای ترکیه در قفقاز شمالی نیز شکست خوردند. سرانجام در 31 ژوئیه 1791 ناوگان روسیه به فرماندهی F.F. اوشاکوف ترک ها را در کیپ کالیاکریا شکست داد. در همان روز، با ترکیه که درخواست رحمت کرده بود، آتش بس امضا شد و در پایان دسامبر 1791، معاهده یاسی که مدت ها در انتظار آن بودیم، که بر اساس آن ترکیه سرانجام الحاق کریمه را به رسمیت شناخت. مرز بین دو کشور در امتداد دنیستر تعیین شد.

در همین حال، در تمام طول جنگ روسیه و ترکیه، مشکل لهستان دائماً تشدید می شد. در سال 1787، پادشاه استانیسلاو آگوست تلاش دیگری برای تقویت دولت لهستان از طریق اصلاحات سیاسی داخلی انجام داد. او در ازای حمایت از این اصلاحات، پیشنهاد کمک به روسیه در مبارزه با ترکیه را داد، اما پروس با انعقاد قرارداد در حال آماده شدن مخالفت کرد. در این میان، سجم به نام چهار سال گرد آمد که طبق نقشه استانیسلاو آگوستوس، قرار بود تقویت قدرت سلطنتی را تایید کند. با این حال، مخالفان شدید ضد سلطنتی در سجم به تغییر جهت سیاست لهستان از روسیه به پروس دست یافت که منجر به قرارداد فوق الذکر لهستان و پروس در سال 1790 شد. سجم تصمیمات مهمی اتخاذ کرد که مهمترین آنها عبارت بود از قانون اساسی 3 مه 1791.

کاترین دوم از اخبار قانون اساسی لهستان نگران و آزرده شد، زیرا این قانون اساسی نظم جهانی را نقض می کرد و تقویت استقلال لهستان به هیچ وجه برای روسیه مناسب نبود. پس از انتظار برای حل و فصل روابط اتریش-پروس و روسیه-ترکیه، کاترین دوباره نیروهای خود را به لهستان فرستاد. این کارزار کوتاه مدت بود و تا تابستان 1792 ارتش روسیه تمام قلمرو مشترک المنافع را کنترل کرد. در دسامبر، سنت پترزبورگ به پیشنهاد پروس برای تقسیم جدید لهستان که رسماً در آوریل 1793 اعلام شد، پاسخ مثبت داد. نتیجه تقسیم، دریافت قلمروی 38 هزار متر مربعی توسط پروس بود. کیلومتر از سال گدانسک، تورون، پوزنان. امپراتوری روسیه دارایی های خود را 250 هزار متر مربع افزایش داد. کیلومتر به هزینه قلمروهای شرق. بلاروس و بانک راست اوکراین

تقسیم دوم لهستان باعث ایجاد یک جنبش میهن پرستانه در مقیاس بزرگ به رهبری تادئوش کوشیوشکو شد. در ابتدا، شورشیان موفق به کسب موفقیت هایی شدند، اما زمانی که A.V فرماندهی نیروهای روسی را به دست گرفت، هدف آنها محکوم به شکست بود. سووروف پس از شکست قیام Kosciuszko ، قدرت های اروپایی در اکتبر 1795 سومین تقسیم لهستان را انجام دادند. اتریش 47 هزار متر مربع دیگر دریافت کرد. کیلومتر از زمین های لهستانی با شهر لوبلین، پروس - 48 هزار متر مربع. کیلومتر با ورشو، و روسیه - 120 هزار متر مربع. کیلومتر، از جمله ولین غربی، لیتوانی، کورلند. سومین تقسیم لهستان به دولت لهستان پایان داد که تنها در سال 1918 احیا شد.

نتایج فعالیت های سیاست خارجی کاترین دوم

فعالیت سیاست خارجی کاترین دوم در سالهای پایانی سلطنت او عمدتاً ناشی از رویدادهای انقلابی فرانسه بود. در ابتدا، این وقایع نوعی خوشحالی را در امپراتور برانگیخت، زیرا او همیشه از رژیم سیاسی فرانسه بسیار انتقاد می کرد و فرمان کمیسیون قانونگذاری او در سلطنت لویی شانزدهم حتی از توزیع در آنجا ممنوع شد. اطلاعات مربوط به رویدادهای فرانسه به طور مرتب در روزنامه های روسی منتشر می شد و اعلامیه حقوق بشر و شهروند منتشر می شد که ایده های اصلی آن با ایده های ناکاز منطبق بود. با این حال، تا سال 1792، امپراتور به طور فزاینده ای شروع به درک وقایع فرانسه به عنوان یک شورش علیه ایده قدرت کرد و در آنها خطری برای اروپای سلطنتی دید. کاترین به طور فعال در ساخت ائتلاف ضد فرانسوی شرکت کرد، به مهاجران فرانسوی کمک کرد، به ویژه پس از دریافت خبر اعدام پادشاه و ملکه در اوایل سال 1793. با این حال، تا زمان مرگ کاترین، ارتش روسیه مستقیماً در عملیات نظامی علیه فرانسه شرکت نکرد. امپراتور امیدوار بود که اتریش و پروس را به امور فرانسه بکشاند تا دستان خود را برای اجرای نقشه های خود باز کند.

با ارزیابی سیاست خارجی کاترین به عنوان یک کل، باید اذعان داشت که این سیاست مطابق با روح آن دوره، ایده های اساسی آن و همچنین شرایط خاص اوضاع بین المللی، ماهیت امپراتوری آشکاری داشت و با توسعه طلبی، غفلت از منافع مردمان دیگر، و تا حدی، پرخاشگری متمایز می شود. کاترین دوم ایجاد امپراتوری روسیه را که توسط پیتر اول به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی آغاز شده بود، با موفقیت ادامه داد و پیروزمندانه به پایان رساند. نتایج سیاست خارجی اقامت 34 ساله کاترین بر تاج و تخت، تصاحب سرزمینی قابل توجه و تحکیم نهایی وضعیت یک قدرت بزرگ برای روسیه بود. این کشور شروع به ایفای یکی از نقش های پیشرو در سیاست جهانی کرد که این امکان را به وجود آورد که بر اساس منافع خود در حل تقریباً هر موضوع بین المللی تأثیر بگذارد. همه اینها در قرن نوزدهم امکان گسترش بیشتر مرزهای امپراتوری را فراهم کرد. در اصل، در دوران کاترین بود که یک امپراتوری «یگانه و غیرقابل تقسیم» با منابع انسانی و اقتصادی تمام نشدنی و گستره‌های بی‌پایانی ایجاد شد که هر فاتحی را بلعید. این کشور یک دولت چند ملیتی با وجهه قومی، اقتصادی، فرهنگی، طبیعی و اجتماعی منحصر به فرد بود.

پیروزی های درخشان فرماندهان روسی زمان کاترین در خشکی و دریا به شکل گیری خودآگاهی ملی کمک کرد ، اما در آن زمان از آگاهی امپراتوری جدایی ناپذیر بود.

موفقیت های سلطنت کاترین در سیاست خارجی هم توسط معاصران و هم چندین نسل از فرزندان بسیار مورد قدردانی قرار گرفت، با این حال، از منظر تاریخی، بسیاری از این میراث به مشکلات جدی برای روسیه و مردمان آن تبدیل شد. اولاً، امپراتوری به عنوان یک دولت واحد با یک اقتدار مرکزی قوی شکل گرفت، که اساساً طول عمر آن را تضمین می کرد، زیرا فقط یک قدرت مرکزی قوی می توانست این کشور عظیم را در اطاعت نگه دارد. در همان زمان، آنها به تدریج به خود امپراتوری به عنوان بالاترین ارزش نگاه کردند و مهم ترین وظیفه میهنی را در مراقبت از حفظ آن می دانستند. بدیهی است که منافع فردی و فردی مردم نادیده گرفته شد. تجاوز به منافع ملی به همه مردم ساکن در امپراتوری، از جمله روس ها، مردم کلان شهرها که نه تنها هیچ منفعتی از این موقعیت نبردند، کشیده شد، بلکه بار اصلی تضمین بقای کشور را بر دوش داشتند. شانه های آنها با این حال، سیاست استعماری دولت برای مردمان امپراتوری با مردم روسیه همراه بود که به تحریک نفرت قومی کمک کرد.

ثانیاً، مشارکت فعال روسیه در تقسیمات لهستان طی دو قرن آینده، توسعه روابط روسیه و لهستان را تعیین کرد و آنها را به مهمترین عامل در سیاست خارجی روسیه تبدیل کرد، زیرا ثبات بین المللی تا حد زیادی به روابط روسیه بستگی داشت. قدرت های شرکت کننده در پارتیشن ها مردم لهستان نتوانستند با نابودی دولت خود کنار بیایند و در طول قرن نوزدهم. دولت روسیه بارها مجبور به استفاده از نیروی نظامی برای سرکوب قیام های لهستان شد. این کار دوباره توسط سربازان روسی انجام شد که طبیعتاً احساسات ضد روسی شدیدی را در لهستان ایجاد کرد. لازم به ذکر است که پیدایش مسئله یهود در روسیه با تجزیه لهستان مرتبط است.

wiki.304.ru / تاریخ روسیه. دیمیتری آلخازاشویلی

علیرغم این واقعیت که دوران کاترین یادآور رعیت قوی دهقانان در پس زمینه یک اشراف ممتاز است، امپراتور برای اولین بار از زمان پیتر کبیر سیاست را اصلاح کرد. به لطف سیاست داخلی و خارجی کاترین، روسیه نه تنها مرزهای خود را گسترش داد، بلکه به یکی از قدرت های بزرگ تبدیل شد.

سیاست داخلی کاترین دوم.

بسیاری از آنها که از سیاست داخلی کاترین صحبت می کنند، "مطلق گرایی روشنگرانه" را به عنوان مثال ذکر می کنند. تحت حکومت او، استبداد تقویت شد، تمرکز کشور اتفاق افتاد. علیرغم نظر دیدرو و ولتر در مورد برابری همه مردم ، کاترین از تشدید استثمار دهقانان حمایت کرد ، اما از عناوین و القاب برای کسانی که خود را در مبارزه برای خیر روسیه متمایز می کردند دریغ نکرد. علیرغم تمایل او برای لغو تجاوز دهقانان، امپراتور به خوبی می دانست که اشراف، که او را به تاج و تخت رساندند، می توانند او را نیز از قدرت محروم کنند، بنابراین او توسط جامعه عالی رهبری می شد و وضعیت دهقانان را بدتر می کرد.

در سال 1775، امپراتور با ایجاد مانیفست آزادی شرکت به همه اجازه داد تا در صنعت شرکت کنند. به لطف این، کارخانه ها با کارخانه ها و کارخانه های در حال توسعه جایگزین شدند. علاوه بر این، بخش قابل توجهی از کارآفرینان ریشه دهقانی داشتند.

کل قلمرو روسیه توسط کاترین به 50 استان با چند صد سکنه تقسیم شد. بسیاری از سکونتگاه های روستایی به شهر تغییر نام داده و بعدها به مراکز اداری تبدیل شدند.

کاترین قصد داشت تفکر جامعه را در سطح جهانی تغییر دهد، بنابراین توجه ویژه ای به آموزش و روشنگری کرد:

  • مدارس دولتی در شهرهای استان افتتاح شد.
  • زبان های خارجی و موضوعات بشردوستانه جایگاه قابل توجهی را در برنامه درسی اشغال کردند.
  • اصلاحات سپاه کادت اتفاق افتاد، مؤسساتی برای دختران ایجاد شد، به عنوان مثال، مؤسسه اسمولنی برای دختران نجیب.

کاترین در هر شهر موظف است که یک بیمارستان یا یک بیمارستان باز کند. به دلیل کمبود پزشک، پرسنل از اروپا دعوت شدند. کاترین با تشویق انواع جهش ها در توسعه پزشکی، اولین کسی بود که تصمیم گرفت علیه آبله واکسینه شود.

سیاست خارجی کاترین دوم به طور خلاصه.

کاترین کبیر تقریباً 35 سال بر تاج و تخت روسیه گذراند. در طول سال ها، روسیه به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است.

پس از الحاق کریمه و نووروسیا در سال 1794، این کشور به دریای سیاه دسترسی پیدا کرد.

در سال‌های 1773، 1793 و 1795، پس از تقسیمات مشترک المنافع، اوکراین غربی، بلاروس، بخشی از لیتوانی ضمیمه شدند که ساکنان محلی این سرزمین‌ها را از ستم ملی آزاد کرد، اما به رعیت بازگشتند و آنها را مجبور به عقب‌نشینی کرد. توسعه آنها

دوران سلطنت کاترین دوم کبیر یکی از پیچیده ترین موضوعات تاریخ است. این احتمالاً به این دلیل است که بیشتر نیمه دوم قرن 18 را اشغال می کند. در این پست به طور خلاصه سیاست داخلی کاترین 2 توضیح داده خواهد شد. این مبحث به سادگی نیاز به مطالعه دارد تا در هنگام انجام تکالیف امتحانی به خوبی به تاریخچه اشراف داشته باشید.

مهم ترین

تعداد کمی از مردم می دانند که چرا وقایع تاریخی به خوبی به خاطر نمی آیند. در واقع، اگر مهم ترین چیز را در نظر داشته باشید، همه چیز کاملاً به خاطر سپرده می شود. مهمترین چیز مفهوم این یا آن دولت یا تضاد محرک است. با علامت گذاری این موارد، به خاطر سپردن آنها و همچنین کل طرح کلی رویدادها آسان است.

مفهوم سلطنت کاترین کبیر مطلق گرایی روشنگری بود - یک مفهوم اروپایی رایج در قرن 18، که به طور خلاصه شامل به رسمیت شناختن نقش رهبری در تاریخ و توسعه دولت ها برای یک پادشاه روشن فکر بود. چنین پادشاهی، حکیمی بر تخت سلطنت، فیلسوفی قادر خواهد بود جامعه را به سوی پیشرفت و روشنگری سوق دهد. ایده های اصلی روشنگری را می توان در کار چارلز لوئیس مونتسکیو "درباره روح قوانین" و در نوشته های دیگر روشنگران یافت.

این ایده ها عموما ساده هستند: شامل رعایت قوانین توسط مردم، این ایده که مردم به طور طبیعی خوب هستند، و دولت باید این خوبی را در مردم از طریق روشنگری بیدار کند.

سوفیا آگوستا فردریکا آنهالت از زربسکایا (نام واقعی ملکه) این اصول را به عنوان یک دختر جوان تحصیل کرده آموخت. و هنگامی که او ملکه شد، سعی کرد آنها را در روسیه پیاده کند.

با این حال، تناقض اصلی سلطنت او این بود که این امکان پذیر نبود. اولین ضربه توسط کمیسیون قانونگذاری به روحیه او وارد شد که تمام رنگ جامعه در آن جمع شده بودند. و حتی یک ملک نمی خواست به رعیت پایان دهد. برعکس، همه در جایگاه برده 90 درصد جمعیت ایالت به دنبال منافعی برای خود بودند.

با این وجود ، حداقل در نیمه اول سلطنت امپراتور - قبل از قیام یملیان پوگاچف - چیزی تحقق یافت. قیام او، به قولی، به نقطه‌ای بین امپراتور دیدگاه‌های لیبرال و حاکم محافظه‌کار تبدیل شد.

اصلاحات

در چارچوب یک پست، نمی توان کل سیاست داخلی کاترین را با جزئیات در نظر گرفت، اما می توان آن را به طور خلاصه انجام داد. من به شما خواهم گفت که کجا می توانید همه چیز را با جزئیات در انتهای پست پیدا کنید.

سکولاریزاسیون زمین های کلیسا در سال 1764

این اصلاح در واقع توسط پیتر سوم آغاز شد. اما از قبل کاترین کبیر بود که متوجه شد. تمام اراضی کلیسا و صومعه اکنون به دولت واگذار شد و دهقانان به طبقه دهقانان اقتصادی منتقل شدند. دولت می تواند این زمین ها را به هر کسی که می خواهد بدهد.

سکولاریزه شدن سرزمین ها به معنای پایان رقابت چند صد ساله بین مقامات کلیسایی و سکولار بود که در دوران سلطنت الکسی میخائیلوویچ و پیتر کبیر به اوج خود رسید.

تشکیل کمیسیون قانونگذاری

  • دلیل: نیاز به تصویب یک قانون جدید، یک قانون جدید، زیرا قانون کلیسای جامع سال 1649 مدتهاست که منسوخ شده است.
  • تاریخ ملاقات: از ژوئن 1767 تا دسامبر 1768
  • نتایج: قانون جدید هرگز تصویب نشد. وظیفه تدوین قوانین روسیه فقط در زمان نیکلاس اول محقق خواهد شد. دلیل انحلال آغاز جنگ روسیه و ترکیه است.

قیام یملیان پوگاچف

یک رویداد جدی در عرصه سیاست داخلی، زیرا تمام ناهماهنگی رعیت از یک سو و بحران در روابط بین مقامات و قزاق ها از سوی دیگر را نشان داد.

نتایج: سرکوب قیام. پیامدهای این قیام اصلاح استانی کاترین کبیر بود.

اصلاحات استانی

در نوامبر 1775، امپراتور "موسسه اداره استان های امپراتوری روسیه" را منتشر کرد. هدف اصلی: تغییر ساختار دولتی-سرزمینی به نفع جمع آوری بهتر مالیات و همچنین تقویت قدرت فرمانداران به طوری که آنها بتوانند به طور مؤثرتری در برابر قیام های دهقانی مقاومت کنند.

در نتیجه ، استانها فقط به شهرستانها تقسیم شدند (قبلاً آنها به استانها تقسیم می شدند) و خود آنها تفکیک شدند: تعداد آنها بیشتر بود.

کل ساختار مقامات دولتی نیز تغییر کرده است. مهمترین این تغییرات را در این جدول مشاهده می کنید:

همانطور که می بینید، ملکه علیرغم اینکه کل اصلاحات طرفدار اشراف بود، سعی کرد اصل تفکیک قوا را هر چند به صورت کوتاه شده اجرا کند. این سیستم اقتدار تا اصلاحات بورژوایی اسکندر دوم آزادی ادامه خواهد داشت

منشوری به اشراف و شهرهای 1785

تجزیه و تحلیل لوح تقدیر یک کار جدی آموزشی است. در محدوده این پست قابل حل نیست. اما من پیوندهایی به متون کامل این اسناد مهم را ضمیمه می کنم:

  • شکایت از اشراف
  • نامه شکایت به شهرستان ها

نتایج

سوال اصلی برای نتایج: چرا ما این ملکه را با ایوان سوم، پتر کبیر هم تراز می کنیم و آن را بزرگ می نامیم؟ زیرا این ملکه بیشتر فرآیندهای سیاست داخلی و خارجی را تکمیل کرد.

در زمینه سیاست داخلی، روند تشکیل مقامات سلطنت مطلقه تکمیل شد، نظام اداره دولتی سامان یافت. اشراف به اوج حقوق و قدرت خود رسید ، "املاک سوم" کم و بیش شکل گرفت - مردم شهر که طبق منشور حقوق عالی به شهرها داده بودند. تنها مشکل این است که این لایه بسیار کوچک بود و نمی توانست به ستون فقرات دولت تبدیل شود.

در زمینه سیاست خارجی: روسیه کریمه را ضمیمه کرد (1783)، گرجستان شرقی (1783)، تمام سرزمین های قدیمی روسیه در طول سه تقسیم لهستان، به مرزهای طبیعی خود رسید. موضوع دسترسی به دریای سیاه حل شد. در واقع کارهای زیادی انجام شده است.

اما کار اصلی انجام نشده است: قانون جدید تصویب نشده است و رعیت لغو نشده است. آیا می شد به این امر دست یافت؟ فکر میکنم نه.


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه