03.11.2023

تست "بالرین". کدام نیمکره شما غالب است؟ شبیه ساز بصری "18 بالرین چرخان" چگونه بالرین ها می چرخند


.

شبیه ساز-ورزش برای گسترش قابلیت های مغز شما.

تصحیح دو طرفه. تست توسط ولادیمیر پوگاچ روانشناس

این تمرین باعث فعال شدن و متعادل کردن کار نیمکره راست و چپ مغز می شود. در نقطه ای، دختر شروع به چرخش در جهات مختلف می کند. این سطح متابولیسم اطلاعات مغز شماست.

حدود 2 دقیقه با دقت تماشا کنید و سپس سر خود را کج کنید (یا در غیر این صورت) سعی کنید چرخش های پنجره های مختلف را به روشی جدید کنترل کنید.

لطفاً توجه داشته باشید که پس از چند روز، هر تمرین تکراری احساسات و نتایج جدیدی را به همراه خواهد داشت. به عنوان مثال، اگر تصویر بالاتر از سطح چشم باشد. زیر سطح چشم. تفاوت در چیست.

این یک مربی قدرتمند برای توسعه و "روشن کردن" مغز شما است

شما قوی ترین جنبه های مغز خود را شناسایی می کنید.

این به ویژه در مورد افراد دوسویه صدق می کند. (لاتین ambi - دوگانه؛ دکستروم - راست). یعنی افرادی که همزمان دارای عدم تقارن نیمکره راست و نیمکره چپ هستند بر عملکرد مغز غالب هستند.

دوسویه - این گروه خاصی از افراد با توانایی های قابل توجهی بالاتر از حد معمول هستند. همین بس که این گونه افراد با سازماندهی خاصی از عملکرد مغز، از برجسته ترین افراد هستند. به عنوان مثال، بنجامین فرانکلین (که روی اسکناس 100 دلاری تصویر شده است)، باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، شیوخ در امارات متحده عربی - همه آنها دوسویه هستند. یعنی افرادی با توانایی های بالقوه منحصر به فرد که ممکن است تحقق یابند یا نشوند.

لطفا این تست را تا حد امکان جدی بگیرید. هر از چند گاهی می توان آن را تکرار کرد. با تسلط نیمکره چپ، در میان "منطقان" دختر به سمت راست می چرخد. با تسلط نیمکره راست، در "عیدتیک هنری" دختر ناگهان شروع به چرخش به سمت چپ می کند. برای افراد دودسته، وقتی سر در جهت مناسب کج می شود، سپس به سمت راست، سپس به سمت چپ!

ساده ترین آزمایش به شما کمک می کند تا در چند ثانیه عملکرد مغز خود را بررسی کنید.

تصویر یک دختر در حال چرخش که می بینید در سراسر اینترنت پخش شده است و یکی از موقعیت های برتر را به عنوان آزمایشی که برای کدام نیمکره مغز شما بهتر کار می کند، محکم به دست آورده است.

وقتی به شبح چرخان یک بالرین نگاه می کنید، جهت چرخش توسط مغز ما "اندیشه" می شود. هیچ نشانه مشخص یا نقطه مرجعی ندارد، بنابراین برخی افراد آن را در جهت عقربه‌های ساعت می‌چرخانند، در حالی که برخی دیگر آن را در خلاف جهت عقربه‌های ساعت می‌چرخانند.

علاوه بر این، اگر مدتی چرخش را تماشا کنید، ممکن است در نقطه ای به نظر برسد که بالرین شروع به چرخش در جهت مخالف کرد. اینها همه ترفندهای مغز ما هستند.

نیمکره چپ اطلاعات کلامی را پردازش می کند. نیمکره چپ مسئول توانایی های زبانی، کنترل گفتار، نوشتن و توانایی های خواندن است. با استفاده از نیمکره چپ مغز، شخص حقایق، تاریخ ها، نام ها را به خاطر می آورد و نوشتن خود را کنترل می کند. نیمکره چپ مغز تمام حقایق را تجزیه و تحلیل می کند و مسئول تجزیه و تحلیل و منطق است. نمادها و اعداد ریاضی نیز توسط نیمکره چپ تشخیص داده می شوند. اطلاعات به صورت متوالی پردازش می شوند.

نیمکره راست اطلاعات غیرکلامی را پردازش می کند. نیمکره راست مغز انسان اطلاعاتی را پردازش می کند که نه با کلمات، بلکه در تصاویر و نمادها بیان می شود. با استفاده از نیمکره راست، فرد می تواند خیال پردازی کند و خیال پردازی کند و داستان بسازد. نیمکره راست مغز مسئول هنرهای تجسمی و موسیقی است. نیمکره راست به طور همزمان بسیاری از اطلاعات مختلف را پردازش می کند. این امکان را فراهم می کند که همه چیز را به عنوان یک کل بدون توسل به تحلیل در نظر بگیریم.

برای کسانی که نمی توانند جهت چرخش رقصنده را با چشمان خود تغییر دهند، 3 تصویر در زیر وجود دارد.

با نگاهی کوتاه به تصویر چپ یا راست می توانید به راحتی جهت حرکت را در تصویر مرکزی تغییر دهید.

این تست ساده به شما کمک می کند تا بررسی کنید کدام قسمت از مغز شما فعال تر است. ساده ترین راه برای درک این موضوع این است که پا و بازوی چپ بالرین را با خط قرمز و دست و پای راست را با خط آبی مشخص کنید:

مغز از 78 درصد آب، 15 درصد چربی و بقیه پروتئین، هیدرات پتاسیم و نمک تشکیل شده است.

تاتیانا چرنیگوفسایا.

سلام عزیزان.

ما شروع به افشای بی رحمانه یکی از رایج ترین افسانه های دهه های اخیر درباره مغز می کنیم.

نیمکره چپ مغز مسئول کار منطق است و نیمکره راست مسئول خلاقیت است.- این یک عبارت آشنا است؟

بنابراین...

این نظریه نیمکره ای در مورد عدم تقارن عملکردی نیمکره های مغزی یکی از رایج ترین افسانه ها در مورد مغز انسان است.

اگرچه جالب ترین افسانه در مورد مغز این است که یک فرد تنها از 10 درصد مغز استفاده می کند.

اما در مورد این اسطوره زمانی دیگر.

همراه با اسطوره "نیمکره"، اسطوره "نیاز به همگام سازی" یا "تعادل" نیمکره های مغز متولد شد. همگام سازی به درخواست مالک نیز یک افسانه است. این نظریه که چپ دست ها خلاق تر از راست دست ها هستند و راست دست ها منطقی تر از چپ دست ها هستند نیز یک افسانه است. و اکنون فقط تنبل‌ها و کسانی که در جزیره‌ای بیابانی زندگی می‌کنند درباره این نظریه «نیم‌کره‌ای» و «همگام‌سازی نیمکره‌ها» چیزی نشنیده‌اند.

اینترنت و تلویزیون به سادگی مملو از ویدئوها و مقالات در این زمینه است. چه بسیار آموزش ها و کتاب هایی که قبلاً در این زمینه نوشته شده و در کارهای خودسازی، رشد شخصی و حتی روانشناسی گنجانده شده است.

یک مقدار غول پیکر شگفت انگیز است که چگونه این اسطوره بشریت را تسخیر کرده است؛ گاهی اوقات روانشناسان حرفه ای با مدارک علمی از آن در کار خود استفاده می کنند. الان اسم نمی برم

چرا افسانه عدم تقارن عملکردی نیمکره های مغز ریشه پیدا کرد و محبوبیت پیدا کرد؟

به دلیل سادگی توضیح، این اصل عملکرد مغز محبوبیت پیدا کرده است. از نقطه نظر منطقی بسیار واضح است - از آنجایی که دو نیمه وجود دارد، به این معنی است که آنها باید از نظر عملکرد متفاوت باشند.

بیایید افسانه مربوط به نیمکره را از بین ببریم.

در حقیقت، هر دو نیمکره مغز به طور همزمان در تمام فرآیندهای فعالیت ما شرکت می کنند و با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. این افسانه پس از تفسیر نادرست از تحقیقات راجر اسپری در مورد درمان افراد مبتلا به صرع با بریدن جسم پینه متولد شد. این مطالعه نشان داد که کدام یک از نیمکره ها پس از جدا شدن با این یا شکل دیگری از فعالیت سازگاری بهتری دارند. اما این بدان معنا نیست که مغز یک فرد سالم به روش مشابهی کار می کند. برای عملکرد سالم بدن و روان انسان، بخش‌های مختلف مغز باید فعال و استفاده شوند.

فعل و انفعال نیمکره ها در حال حاضر به طور هماهنگ توسط طبیعت هماهنگ شده است. اگر این هماهنگ سازی طبیعی مختل شود، مشکلات شروع می شود. طبیعت از ما هوشمندتر است، همه چیز قبلاً توسط تکامل و خود طبیعت - خالق - پیش از ما اختراع شده است.

و اکنون تست بالرین (ویدئوی پست را ببینید).

چرخش آن کار نیمکره راست یا چپ را تعیین نمی کند، بلکه انعطاف پذیری و تغییرپذیری تفکر، توانایی تفکر در جهات مختلف و آویزان نشدن به کلیشه ها را تعیین می کند.

بالرین در جهتی می چرخد ​​که شما، مغز و هشیاری شما اعتراف می کنید که می تواند بچرخد، یعنی بر اساس تصویر معمول شما از جهان، باورها و باورها، بالرین در جهت عقربه های ساعت یا خلاف جهت عقربه های ساعت می چرخد. بیشتر اوقات مردم چرخش را در جهت عقربه های ساعت می بینند و کمتر در خلاف جهت عقربه های ساعت. این با تفکر کلیشه ای توضیح داده می شود. اگر فردی تجربه چرخش بالرین در خلاف جهت عقربه های ساعت را داشته باشد، می تواند آگاهانه جهت چرخش او را به میل خود تغییر دهد.

کلیشه (سناریو) تفکر به دلیل تجربه به دست آمده تغییر کرده است. (این کاری است که یک روانشناس در طول مشاوره انجام می دهد.)

در حالت آرامش، مغز می‌تواند فرض کند که بالرین همچنین می‌تواند در خلاف جهت عقربه‌های ساعت بچرخد. پس از تجربه، فرصتی برای بالرین وجود دارد که به دور خود برگردد. (به همین دلیل مهم است که بتوانید آرام باشید.)

تمام موارد فوق در مورد افرادی که فقط چرخش خلاف جهت عقربه های ساعت را می بینند نیز صدق می کند. مهم این است که بتوانید همه موقعیت ها و فرصت ها را ببینید.

پس از تماشای آخرین فریم ویدیو، می توانید بالرین را به دلخواه از هر ایالت به جهات مختلف بچرخانید، زیرا متقاعد شده اید و تجربه کسب کرده اید که این امکان پذیر است.

جالب است، آیا آن را دوست داشتید، آیا می خواهید افشاگری های بیشتری داشته باشید؟

هفته پرباری داشته باشید

(نسخه تصحیح شده آزمون:)
اگر به نظر شما می رسد که در جهت عقربه های ساعت می چرخد، نیمکره راست شما توسعه یافته تر است (احساسات، شهود)، اگر در خلاف جهت عقربه های ساعت می چرخد، نیمکره چپ شما توسعه یافته تر است (منطق، تجزیه و تحلیل)
اگر به زور آن را مجبور به چرخش چپ و راست در زمانی که می خواهید بکنید، در این صورت ضریب هوشی شما افزایش یافته است
در واقع، بالرین می تواند در جهات مختلف بچرخد.

کاری کنید که بالرین در جهتی که می خواهید بچرخد. و زمانی که موفق شوید بسیار شگفت زده خواهید شد.

نیمکره چپ و راست مغز - نقش آنها در زندگی انسان.

نیمکره چپ مغز مسئول تفکر منطقی منطقی، تحلیلی، کلامی (کلامی) است که با اعداد، کلمات، یادداشت ها عمل می کند. توجه داشته باشید که ریتم موسیقی دقیقاً توسط نیمکره چپ درک می شود. این بخش از مغز مسئول تفکر انتزاعی است که توسط هر چارچوبی محدود شده است - این یک محدودیت از جنبه ها، ویژگی ها یا اتصالات اشیاء و پدیده ها برای برجسته کردن ویژگی های موجود و الگوهای درونی آنها است. این ادراک از جهان مبتنی بر عقل و منطق با شناسایی عقلانی توالی علل و پیامدهای هر رویداد است. اولویت به محاسبات خشک است تا احساسات. نمونه بارز این نوع تفکر ازدواج از روی مصلحت است نه عشق.

نیمکره چپ مغز یک جزء مردانه است، زیرا چنین دیدی از جهان مشخصه آگاهی مرد است. این آگاهی نیمکره چپ مرد (یانگ) است. مسئول ادراک مکانی-زمانی جهان است و به شدت در چارچوب گذشته و حال محدود می شود و آینده قطع می شود. بنابراین، اگر به دلایلی نیمکره راست مغز تحت تأثیر قرار گیرد و فقط نیمکره چپ کار کند، فرد دچار بیماری کلاستروفوبیا می شود - ترس از فضاهای بسته.

مشاهدات جالبی در مورد بیماری انجام شد که نیمکره چپ غالب داشت و نیمکره راستش به دلیل تومور مغزی کاملاً برداشته شده بود. نیمکره چپ باقی مانده به او اجازه می دهد تا نیمه راست بدن خود را به راحتی کنترل کند (بازوی راست، پای راست و غیره). یک فنجان قهوه در دست راستش گرفته و پای راستش را تکان می دهد. از او می‌پرسید: «می‌خواهی کمی خامه به قهوه‌ت اضافه کنی؟» او پاسخ می دهد: نه، متشکرم. صدای او نرم است، عملاً بدون هیچ گونه لحن و احساس. اگر روزنامه ای روی تخت جلویش بگذارید، او آن را می خواند. اگر از او بخواهید یک مسئله ریاضی را حل کند، آن را به راحتی و آزادانه انجام خواهد داد. اما، در روند صحبت با او، متوجه تأثیر مخرب عملیات می شوید. به دلیل عدم وجود نیمکره راست، نیمه چپ بدن او فلج شده است. اگرچه او به طور منطقی گفتگو را ادامه می دهد، اما پاسخ های او گاهی عجیب است. او همه چیز را مستقیماً و به معنای واقعی کلمه مانند یک ماشین روباتی می فهمد. از او می‌پرسی: "چه احساسی داری؟" پاسخ: «دست‌ها». او فقط احساسات لامسه داشت و توانایی تفکر خلاق را کاملاً از دست داد و همچنین شهود خود را از دست داد. اگر وضعیت را تغییر دهید و او را با ویلچر به راهرو ببرید، او دیگر متوجه نمی شود که اتاقش کجاست و خودش کجاست، زیرا توانایی جهت گیری فضایی را از دست داده است. او همچنین نمی تواند ساده ترین پازل تصویر را جمع کند یا بدون کمک لباس بپوشد. نمی فهمد که آستین های پیراهنش ربطی به دست هایش دارد یا نه.

اگر کسی شروع به دعوا و فحش دادن با او کند، همه کلمات را می‌فهمد، اما احساساتی را که پشت این کلمات نهفته است، درک نمی‌کند. او هیچ توجهی به اشک های همسر و عزیزانش نمی کند و به حرف های دلداری پاسخ نمی دهد. او حتی از اتفاقی که برایش افتاده است ناراحت نیست، زیرا واکنش طبیعی به غم و اندوه و بدبختی به سادگی برای نیمکره چپی که او پس از عمل ترک کرده است غیرقابل دسترس است. اگر او را به گوش دادن به موسیقی دعوت کنید، جواب شما را نخواهد داد. با روشن کردن موسیقی، می بینید که او به آن گوش نمی دهد، زیرا او کاملاً نسبت به ملودی ها بی تفاوت است. اگر یکی از بستگان به بیمار نزدیک شود، او را نمی شناسد، زیرا نیمکره چپ حافظه عکاسی از چهره ها ندارد. اوه، هیچ رویایی نیز وجود ندارد، و حتی اگر وجود داشته باشد، او نمی تواند آنها را به خاطر بیاورد.

نیمکره راست مغز بیشتر به تجربیات (احساسات) مربوط می شود تا درک منطقی از چیزی. این مؤلفه مسئول تجزیه و تحلیل غیرکلامی (بدون کلمه) (به عنوان مثال، برای اولین درک فوری از شخص دیگر، ویژگی های شخصیت و رفتار بعدی)، جهت گیری شهودی در فضا و، به طور کلی، برای شهود است. منظور از شهود (پیش پیشگویی) پیش‌بینی هر رویداد، حتی جزئی، است که متعاقباً رخ می‌دهد. در یک درک عمیق، اساس شهود، تجربه زندگی است که فرد در تناسخ های گذشته خود (تجسم) به دست آورده است.

بنابراین، نیمکره راست مسئول ادراک حسی جهان است. به عنوان مثال، ما ملودی و زیبایی موسیقی را با نیمکره راست درک می کنیم. مسئول درک آنی هر تصویر یا حقیقتی با مشاهده مستقیم آن است. این عبارت است از نفوذ در ماهیت چیزی بدون توجیه با کمک هیچ مدرکی - فراتر از حدود تجربه عینی از طریق درک ذهنی، "اشراق" یا تعمیم به شکل مجازی پیوندها و الگوهای ناشناخته، که بیشتر توسط فرد تایید می شود. تجربه خود فرآیندهای خود به خودی ناخودآگاه و ناخودآگاه که منعکس کننده تجربه زندگی گذشته یک فرد است، عمدتاً تجلی کار نیمکره راست است.

ارتباط نوروانرژی-اطلاعاتی نه تنها با حال، بلکه با آینده نیز وجود دارد، زمانی که حالت "روشنگری" آنی حاصل می شود و اطلاعاتی از آینده دریافت می کند.
نیمکره راست جزء زنانه است که مسئول آگاهی زن (یین) نیمکره راست است. وقتی مردی با تفکر "چپ مغزی" خود به طرز تلقی یک زن نگاه می کند، می گوید: اینجا منطقی وجود ندارد. و زن در حالی که به او نگاه می کند می پرسد: "احساس کجاست؟" مؤلفه زن با اصول هدایت می شود: "من آن را دوست دارم" ، "من آن را می خواهم" ، "من به هیچ مدرکی اهمیت نمی دهم." نمونه ای از این نوع تفکر، ازدواج برای عشق است، نه برای محاسبه: "من او را دوست دارم و بس است." این یک ادراک حسی مجازی از جهان «خارج از زمان و خارج از مکان» است، یعنی بدون هیچ گونه محدودیت یا دلبستگی به زمان یا مکان. چنین ادراک با رویاها و خیالات جدا شده از واقعیت عینی مشخص می شود. اینها رویاهایی هستند که در اصل نمی توانند در دنیای ما وجود داشته باشند - "این نمی تواند باشد، زیرا نباید باشد." نمونه های واضح از تجلی فعالیت نیمکره راست رویاهای خارق العاده هستند. در آنها، یک فرد پرواز می کند، روی آب راه می رود، و اشیاء آشنا اندازه های غیرمعمول کوچک یا بزرگی پیدا می کنند (شخصی به اندازه یک حشره یا، برعکس، یک غول؛ مگسی به اندازه یک فیل و غیره). وقتی نیمکره چپ مسدود می شود، وقتی تمام بار روی نیمکره راست می افتد، فرد از دنیای واقعی خارج می شود. نه تنها کارکردهای به اصطلاح "فضا و زمان فردی" مختل می شود، بلکه فضا و زمان حتی به طور کامل وجود ندارند. در سال 1957، در جلسه انجمن روانشناسی آمریکا، متخصصان مشهور یان دبلیو بروئل و جورج دبلیو آلبی شواهدی ارائه کردند که نشان می دهد یک فرد می تواند تنها با نیمی از مغز زندگی کند و رشد کند. وقتی یک مرد 39 ساله نیمه راست مغزش را برداشتند که قبل از عمل توانایی های فکری او افزایش یافته بود و نیمی از مغزش را از دست داده بود، توانایی های خود را از دست نداد. مشاهدات جالبی با یک بیمار راست دست انجام شد که نیمکره چپش غالب بود و نیمکره چپش به دلیل تومور مغزی به طور کامل برداشته شد. نباید فراموش کنیم که نیمکره راست حرکات نیمه چپ بدن را کنترل می کند و نیمکره چپ حرکات سمت راست را کنترل می کند.

در حالی که با او در اتاق هستید، بیمار روی صندلی می نشیند و شما را تماشا می کند. بلافاصله متوجه می شوید که فقط دست چپ و پای چپ او کار می کنند، زیرا نیمه دیگر بدنش فلج شده است. سپس متوجه می شوید که او بسیار غمگین است. در تلاش برای برقراری ارتباط با او، لبخند می زنید و از او تعریف می کنید که ظاهر بهتری دارد. اگرچه او نمی تواند صحبت کند، اما حرف شما را می فهمد. همسرش وارد اتاق می شود و او بلافاصله او را می شناسد. کلمات ساده دلنشین و ابراز محبت باعث آرامش او می شود. همسرش یک ضبط صوت کوچک با خود آورده، آن را روشن می کند و او از موسیقی لذت می برد. هنگامی که آهنگ به پایان می رسد، بیمار که نمی تواند نام خود را بیان کند یا احساسات خود را با کلمات بیان کند، به طرز تکان دهنده ای شروع به خواندن سرودی می کند که در اوایل کودکی آموخته است. شما از او تشکر می کنید که توانسته سرود را طوری بخواند که حرف هایش را بفهمید. اگر از او بخواهید چیز دیگری بخواند، نیمکره راست فقط یک قافیه کوتاه مهد کودک یا دعای بسیار کوتاهی را که در اوایل کودکی آموخته به خاطر می آورد.

اگر از او بخواهید که یک عکس پازل بسازد، بدون مشکل این کار را انجام می دهد. وقتی او را با ویلچر به داخل راهرو می‌برید، کاملاً جهت‌گیری می‌کند و می‌داند اتاقش کجاست و خودش کجاست. بیمار نمی تواند به طور مستقل مسائل ریاضی را بخواند یا حل کند، اما از شنیدن شعر و داستان لذت می برد. و محقق رویا شهادت می دهد که بیمار REM (حرکات سریع چشم) را در شب ثبت کرده است که نشان دهنده خواب دیدن است. با توجه به موارد فوق، می توان نتیجه گرفت که هر دو نیمکره مغز دارای زمینه های تخصصی به وضوح از هم جدا هستند و از دست دادن یکی از آنها منجر به از دست دادن کامل تمام توانایی هایی می شود که این نیمکره مسئول آن بوده است.

نیمکره راست مغز ادراکی (ادراکی، حسی) و نیمکره چپ مفهومی است (خلاصه دیدگاه ها و ادراکات مختلف از چیزی در یک سیستم واحد). با نیمکره چپ، فرد به طور منطقی اطلاعاتی را که درک می کند (می خواند) با نیمکره راست درک می کند. در نیمکره راست، نام اجسام با ماهیت آنها ادغام می شود و در نیمکره چپ، تنها نامگذاری های متعارف آنها به شکل نمادها درج شده است.

نیمکره چپ یک درک مسطح دو بعدی می دهد. این یک برداشت محدود (منزوی) از جهان است. نتیجه این دید از جهان، تصویری مسطح از یک شی در فضای دو بعدی است.
نیمکره راست درک سطحی بی زمان (نه به زمان خاصی) را از اجسام سه بعدی جهان سه بعدی ارائه می دهد. کار مشترک هر دو نیمکره چپ و راست، درک عمیق سه بعدی از جهان را فراهم می کند. با این حال، نمونه‌های مناسب‌تر از چنین تفکری می‌تواند نمایش یک بدن سه‌بعدی در قالب یک مجسمه با بریدگی یا یک شی سه‌بعدی دیگر باشد که نه‌تنها می‌توان آن را از هر طرف مشاهده کرد، بلکه آنچه را که در آن وجود دارد نیز مشاهده کرد. درون آن.

احتمالاً همه قبلاً این گیف را دیده اند؟ یک GIF بسیار استاندارد (بالرین چرخان را به خاطر دارید؟). تنها تفاوت این است که در اینجا می توانیم بفهمیم که قطار دقیقا به کدام سمت می رود. بیایید ابتدا این را از سر راه برداریم:

خوب، مثال کلاسیک را به یاد دارید؟

در اینجا با حقایق متوجه نخواهیم شد که در کدام جهت می چرخد؛ کمی بعد به این مواجهه خواهیم پرداخت. اما بیایید به قطار خود برگردیم

بیایید دریابیم که کدام نسخه از این وضعیت به طور کلی در اینترنت محبوب است:
1. میگن بستگی داره کدوم نیمکره آدم بیشتر کار کنه، قطار به اون سمت حرکت میکنه.
2. نسخه ای هست که 2 فریم اونجا و 2 فریم پشت هست مثل اینکه مخصوصا انجام شده تا کسی حدس نزنه. GIF 50% به بالا 50% برگشت
3. بازتاب سیگنال سیموفور یا هر چیزی که هست چطور؟ اگر از تونل می آید سوزاندن او منطقی است؟
4. مثل لندن است، اما ترافیک در سمت چپ است، به این معنی که شما رانده می‌شوید.
5. به لطف گوشی من که GIF ها را خوب پخش نمی کند، مشخص است که قطار در حال ورود به تونل است.
6. او به داخل تونل می رود. سمافور در تونل رو به روی ما و در نتیجه به سمت راننده منعکس می شود. سود
7. تمام قطارهای مترو اگر روی سکو بایستید به سمت چپ می روند
8. به نظرم می رسد که آنها به سمت تونل می روند و نه از آنجا ، در مترو به نظر می رسد که اینطور از سمت راست می روند)
9. درهای او این طرف است، یعنی روی ما هستند

و همچنین این نسخه ها وجود دارد:
1. قطار از تونل می آید! زیرا ساعتی وجود ندارد و ساعت همیشه در جهت قطار قرار دارد.
2. حالا بیایید منطقی فکر کنیم... آیا رنگ قرمز سمافور را می بینید؟ این بدان معنی است که قطار قبلاً از این مکان عبور کرده است و پس از آن چراغ قرمز روشن می شود. به هر حال، شما می توانید نه خود سمافور، بلکه انعکاس نور از آن را ببینید. همچنین تشخیص اینکه قطار روی سکوی شما در حال حرکت است بسیار آسان است. در تصویر انتهای سکو را می بینیم و بر این اساس انتهای قطار باید در آنجا توقف کند.از آنجایی که در ابتدای سکو باید آینه یا مانیتور برای راننده و همچنین یک تلفن برای ارتباط با کنترل وجود داشته باشد. مرکز
3. او به سمت دوربین رانندگی می کند زیرا مردم ایستاده اند و منتظر او هستند و 1 کالسکه قبلاً باید متوقف می شد.
4. شماره گیری وجود ندارد، به این معنی است که در حال رانندگی است)
5. اگر قطار در حال حرکت است، چرا مردم ایستاده اند و منتظرند؟
6. مردم معمولاً به سمتی که حمل و نقل نزدیک می شود نگاه می کنند. در آنجا مرد سرش را به سمت چپ چرخاند.
7. یک دوربین در آنجا وجود دارد که از چند نفر روی سکویی ایستاده اند - مثل آینه دید عقب، یعنی راننده آنجا نیست، یعنی قطار به سمت ما می آید.

پس کجا می رود؟ آیا به نتیجه ای رسیده اید؟ یا تنها راه برای کشف حقیقت است - منتظر آخرین کالسکه باشید. چند نکته به ما بدهید!

بیایید سرعت گیف را کمی کاهش دهیم:

اگر به گیف دقت کنید، می‌توانید اتصال قطارها را ببینید (برخی افراد فکر می‌کنند اینها درها را باز می‌کنند)
بنابراین این اتصال به دوربین نزدیک می شود، این تنها نقطه عطفی است که می توانید جهت حرکت را تعیین کنید. معلوم شد که قطار در حال ترک تونل است.

بیایید گیف را استوری برد کنیم:

قابل کلیک

حالا بیایید یک استدلال ملموس داشته باشیم: پوستر می گوید Charing cross - این یک ایستگاه مترو در لندن است.

به نظر می رسد که این همان است! اما شک و تردیدهای مبهم عذابم می دهد! اینطور نیست که اخیراً نوعی تجهیزات مجدد در ایستگاه وجود داشته باشد. به کف جلوی مسیرها توجه کنید: هیچ نوار فلزی در فیلم وجود ندارد و ورودی تونل دارای رنده در بالای آن نیست. جعبه فلزی جلوی تونل وجود ندارد.

و با این حال او است


، سپتامبر 2011

و این هم طرح مشکی در بالا:

ژانویه 2011

در ادامه ویدیویی از این طرح ها را مشاهده می کنید.

به طور کلی 99 درصد قطار به سمت ما می رود. فقط مردم لندن می توانند ما را قضاوت کنند. چنین هستند؟ لطفا به این ایستگاه بروید، ببینید آنجا چگونه است :-)

به هر حال، کسی که هنوز از سوال در مورد بالرین عذاب می دهد، در اینجا شما در طول راه با راه حل مواجه شدید،

در واقع، تصویر صاف است و به چپ و راست حرکت می کند، اما مغز ما آن را «پیچان» می کند

تصویر رقصنده توسط طراح ژاپنی Nobuyuki Kayahara ایجاد شده است و به عنوان یک آزمایش فرضی در سراسر اینترنت پخش شده است تا ببینید کدام قسمت از مغز شما بهتر کار می کند. مثلاً اگر رقصنده‌ای را دیدید که در جهت عقربه‌های ساعت می‌چرخد، فرض می‌شود که نیمکره راست مغز شما توسعه‌یافته‌تر است (= چپ دست هستید، به شدت زندگی می‌کنید)، و اگر رقصنده در خلاف جهت عقربه‌های ساعت می‌چرخد، فرض می‌شود که شما مغز نیمکره چپ توسعه یافته تری داشتید (شما فرد راست دست و منطقی تری هستید).

سیستم بصری ما برای ایجاد نوعی تصویر ذهنی معقول، آشنا و ذهنی از جهان با استفاده از مقدار محدودی از اطلاعات، تکامل یافته است، و بنابراین از تعداد زیادی فرضیات مختلف برای تشکیل یک تصویر کامل استفاده می‌کند. معمولاً این مفروضات کافی هستند و فقط به یک روش قابل تفسیر هستند و این همان کاری است که مغز ما انجام می دهد. با این حال، هنرمندان و دانشمندان می توانند از نشانه های بصری مانند این استفاده کنند تا مغز ما را فریب دهند تا آنچه را که می بینند به روش های مختلف تفسیر کند.

بنابراین، در این تصویر، مغز شما یک رقصنده را از اشکال سیاه و سفید بامزه ساخت، و سپس فرض کرد که او هم در جهت عقربه‌های ساعت و هم در خلاف جهت عقربه‌های ساعت می‌چرخد و به نوبه خود یکی از تصاویر را «نشان می‌دهد» یا حتی به یکی از راحت‌ترین و آشناترین تصاویر محدود می‌شود. . (در واقع، رقصنده پای خود را با یک زاویه خاص، ابتدا به یک سمت، سپس به سمت دیگر، در یک دنیای صاف و دو بعدی حرکت می دهد). این یک توهم نوری است.


2024
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه