15.08.2020

خسته از دختر خوب بودن! چگونه یاد بگیریم که خودت باشیم؟ دختر کوچولوی ابدی سندرم دختر مامان چگونه از شر عقده دختر خوب خلاص شویم


البته خودخواهی منطقی. مشکل اصلی یک دختر خوب میل به خوب بودن برای همه است. یک دختر خوب فکر می کند که تنها زمانی می توان او را دوست داشت که به اندازه کافی مفید و شیرین باشد. بنابراین یک دختر خوب اول فقط به فکر دیگران نیست، بلکه اصلاً به فکر خودش نیست. او زمان ندارد و قدرت آن را ندارد. که، به طور کلی، تعجب آور نیست، زیرا یک دختر خوب فقط برای برآوردن خواسته های دیگران تلاش نمی کند، بلکه سعی می کند آنها را حدس بزند. یک دختر بد اول به خودش فکر می کند. این یک مکانیسم کاملاً طبیعی است که اگر سعی نکنید آن را بشکنید و در جهت دیگر بچرخید، به خوبی کار می کند. زیرا اگر قبل از هر چیز به فکر خود باشید، منابع کافی برای دیگران خواهید داشت. برعکس، کار نمی کند. اگر فقط به دیگران فکر کنید، چیزی برای خودتان باقی نمی ماند.

بی تفاوتی

یک دختر بد می تواند به وضوح بین چیزهای مهم و چیزهایی که به آنها اهمیت نمی دهد تمایز قائل شود. دختر بد در انجمن شکارچیان ثبت نام نمی کند تا به مردم محلی بگوید که واقعاً چقدر مردم بی رحم هستند. یک دختر بد آخرین هزار روبل را از کیف پولش بیرون نمی آورد تا یک بسته غذا برای پناهگاه گربه بخرد. یک دختر بد درگیر نبردهای آنلاین با موضوع "چه کسی مقصر است و چه باید کرد؟" نمی شود. یک دختر خوب همه این کارها را می کند و به تجمعات علیه ظلم به مرغ ها می رود: آیا می دانید آنها در حالی که در قفس خود نشسته اند چگونه رنج می برند؟ سوال اینجاست که چرا بد است؟ این واقعیت که یک دختر خوب از نظر عاطفی خسته است و به هر مورد بی عدالتی در این دنیای گسترده واکنش تند نشان می دهد. یک دختر بد نیز احتمالا به کسی کمک می کند. نشانی. و در عین حال می فهمد که قدرت متوسط ​​او برای بیشتر کافی نیست. خوب، چون این واقعیت است. و اگر عمیقاً تمام چنین داستان هایی را تجربه کنید ، پس قدرت کافی برای این کار وجود نخواهد داشت. و اصلا هیچی

صراط مستقیم

یک دختر بد زندگی آسانی دارد زیرا می داند چگونه یک کار بسیار مهم را انجام دهد: به مردم بگوید نه. یک دختر خوب نمی تواند این کار را انجام دهد. شاید او می خواست، اما چند بار تلاش کرد و به این نتیجه رسید که ارزشش را ندارد. زیرا یک دختر خوب ابتدا کسی را رد می کند و بعد شروع به نگرانی می کند: آیا او توهین کرده است؟ مردخوببیهوده؟ یا شاید شما می توانید موافقت کنید؟ حالا درباره او چه فکری خواهند کرد؟ این مونولوگ درونی بی پایان، زمینه مناسبی برای احساس گناه است. در یک دختر خوب، به اندازه ای رشد می کند، آنقدر فشار می آورد که به معنای واقعی کلمه نمی توان زیر آن نفس کشید. بنابراین دفعه بعد که یک دختر خوب با هر کسی در هر موضوعی موافق است، فقط برای جلوگیری از این تجربیات کابوس‌آمیز. مشکل این است که او هنوز هم باید نگران باشد، اما به دلیل دیگری: بدیهی است که فردی که قادر به رد کسی نیست دیر یا زود دچار مشکل می شود.

تعارض

آه، این درگیری وحشتناک! مردم چگونه می توانند فکر کنند؟ بله، بله، همان افرادی که دختر بد جلوی آنها دهان باز می کند و مستقیم می گوید: از جنگل عبور کنید، همشهریان رفیق عزیز. همین الان. زنده! یک دختر خوب نمی تواند این را بفهمد. خوب، یعنی وانمود می کند که نمی فهمد. وقتی یک دختر خوب صدمه می زند، آن را بی صدا قورت می دهد و سپس به خانه می آید و شروع به پیمایش بی پایان وضعیت می کند. عجب جواب می داد! آه، او با چنین کلماتی اینجا یک کسالت می شود. و سپس با یک چتر در امتداد خط الراس به آن ضربه زدم - برای جذب بهتر اطلاعات. اما این تجزیه و تحلیل درگیری بعد از واقعیت به هیچ وجه به دختر کمک نمی کند، زیرا پس از آن یک جلسه خودکشی شروع می شود: شما فقط می دانید چگونه پس از دعوا مشت های خود را تکان دهید، خوب، شما و یک کهنه! این چیزی است که یک دختر خوب با خودش می گوید و در نتیجه یک درگیری کوچک روزمره به اندازه یک فاجعه محلی منفجر می شود. که البته باعث آرامش خاطر نمی شود.

استقلال

از بیرون، یک دختر خوب بسیار مستقل تر از یک دختر بد به نظر می رسد. او باید دانش آموز ممتاز مدرسه بوده باشد (و مادرش مجبور نبود تمام شب بالای سر او بایستد تا او را مجبور به انجام این کار کند. مشق شب) خودش وارد دانشگاه شد و عالی فارغ التحصیل شد. و او قطعاً یک شغل دارد، و یک کار خوب. مشکل این است که یک دختر خوب به همه اینها دست یافته است نه به این دلیل که خواسته است، بلکه به این دلیل که لازم است. باید. همین احساس وظیفه گاهی دختران خوب را به ارتفاعات دست نیافتنی می رساند. که سپس از آن سقوط می کنند و ستون فقرات خود را می شکنند. از آنجا که ما بسیار مرتب هستیم: فقط در صورتی می توانیم کاری را برای مدت طولانی و مثمر ثمر انجام دهیم که از آن لذت ببریم. اگر نه، مدتی روی اگزوز سوار می‌شویم: «اینجا، من چه آدم خوبی هستم، آنچه را که باید انجام دهم!»، خرده‌های لذت را از آنجا بیرون می‌کشیم، و تمام. غرفه های موتور. سلام افسردگی! یک دختر بد در یک مقطع زمانی برای خودش تصمیم می گیرد که چه چیزی را دوست دارد. او به مادر، شوهر یا دوستش گوش نمی دهد. او راه خود را انتخاب خواهد کرد و خوشحال خواهد شد. و اگر نه، حداقل پشیمان نخواهد شد که آنچه را که می خواست امتحان نکرده است. و نبود حسرت نیز شادی است. که در واقع همه ما برای آن تلاش می کنیم. بنابراین می رود.

چند بار از والدین شنیده ایم: «دختر خوبی باش. این کار را نکن، این حرف را نزن." برخی از ما، حتی در بزرگسالی، مدام به خود می گوییم که حق با دیگران باشد و دیگران را راضی نگه داریم. و به نظر می رسد همه چیز خوب است، به نظر می رسد همه چیز همانگونه است که مادران و باباها به ما یاد داده اند. اما این فقط رضایت از چنین رویکردی به زندگی به ارمغان نمی آورد. و اغلب، برعکس، زنان را از خوشبختی ساده انسانی خود بیگانه می کند.

"دختر خوب" کیست؟

او هر کاری را به نام دیگران انجام می دهد، هیچ کاری برای خودش. او می خواهد برای دیگران مفید باشد، تا مثبت ترین احساسات را در آنها برانگیزد. او باید دائماً تمام امتحانات زندگی، به عنوان مثال، مادری را پشت سر بگذارد. "دختر خوب" و تصور اینکه او مورد بحث و انتقاد قرار گیرد ترسناک است. خوب، چطور است، او یک "فرشته در جسم" واقعی است.

بسیاری از "دختران خوب" حتی نمی دانند که تمایل آنها به آرام بودن، متعادل بودن، ناامید بودن برای ایجاد یک تاثیر خوب و تمایل آنها به احساس گناه در بیشتر موقعیت ها فقط ویژگی های شخصیتی نیست. در واقع، اینها موانع روانی هستند که فرد برای خود ایجاد می کند، با این باور که صرفاً برای آنچه که هست، شایسته خوشبختی نیست. "دختران خوب" مطمئن هستند که خوشبختی را باید به دست آورد.

سندرم "دختر خوب" چیست؟

همه چیز بسیار ساده است - چنین سندرمی واقعاً ما را از زندگی باز می دارد. "دختر خوب" متواضع هرگز اشاره نمی کند که می خواهد از نردبان شغلی بالا برود (این زشت است: در صورت لزوم ، آنها خودشان متوجه می شوند که او چقدر عالی است) ، او آرام در گوشه ای می نشیند در حالی که دیگران یک صندلی اداری معمولی را برای یک صندلی عوض می کنند. صندلی رئیس

"دختر خوب" زنانگی و حتی بیشتر از آن جنسیت خود را احساس نمی کند! این کار ناپسند و بیهوده است! او در قالب یک بطری عطر جدید یا یک ست لباس زیر اغوا کننده، خود را در ریزه کاری های زیبای زنانه افراط نمی کند. و اگر زیاده‌روی کند، پشیمانی وحشتناکی را تجربه می‌کند، زیرا همان پول را می‌توان برای چیز مفیدتری خرج کرد.

"دختر خوب" نمی داند چگونه از دیدگاه خود دفاع کند. او از این می ترسد که شبیه یک قاتل به نظر برسد و بنابراین تأیید دیگران را از دست بدهد. این دقیقاً همان چیزی است که او نمی تواند بپردازد. در درون زندگی او ترس و شک به خود است.

خوب، و در نهایت، "دختر خوب" نارضایتی ها را خاموش می کند، که مستلزم مشکلات روانی جدی است. او که می خواهد دوباره هیستریک به نظر نرسد، برای دیگران روشن نمی کند که چیزی او را آزرده خاطر کرده است. در نتیجه، عدم تعادل داخلی، شبیه به یک بمب ساعتی. در نتیجه، می تواند به طور جدی "تکان" کند.

چگونه از شر سندرم دختر خوب خلاص شویم

اول از همه، درک این موضوع مهم است که از این واقعیت که دائما مجبور هستید خود را با عقاید دیگران مطابقت دهید، واقعاً برای شما سخت است. مثل این است که شما حق یک عمل عجولانه را ندارید - هیچ کس آن را از شما انتظار ندارد. به دیگران اجازه می دهید روی گردن شما بنشینند. و از همه مهمتر، از این فرصت محروم هستید که حداقل گاهی آنطور که دلتان می گوید، خودجوش، بدون برنامه و تعهد زندگی کنید. قبول و محکوم نخواهید شد.

اصلاً چشم انداز روشنی نیست، اینطور است؟ اگر می دانید که همه اینها در مورد شماست و اگر واقعاً می خواهید تصویر یک "دختر خوب" را از بین ببرید، بیایید اقدام قاطعانه انجام دهیم.

1. سعی کنید "دختر بد" باشید. اما بدون بی بند و باری و «همه قبر»! او چگونه است؟ او خودش را دوست دارد، نظر دیگران را تنها یک جایگزین احتمالی برای دیدگاه خود می داند، اما نه حقیقت نهایی، او می داند که چگونه از چیزهای ساده زنانه لذت ببرد و وقتی رژ لب قرمز می خرد (نه به این دلیل که یک آدم خون آشام است، بلکه به این دلیل که او یک آدم خون آشام است، احساس خوبی دارد) او می فهمد - چیزی شبیه به این باید در کیف آرایش شما باشد، هرگز نمی دانید). شما نباید فکر کنید که "دختر بد" یک خودخواه خودشیفته است. او در واقع آنقدرها هم بد نیست. یک دختر معمولی که قدر خود را می داند و می داند چگونه عشق بورزد، نه اینکه خود را فدای عشق کند.

2. به خودتان گوش دهید - در این لحظه از زمان چه می خواهید؟ اگر در خواب حمام با روغن های معطر دیدید، آن را بگیرید. در هر صورت، زمانی برای انجام کارهای خانه پیدا خواهید کرد، اما آن را برای خودتان حک کنید. دخترای خوب اینکارو نمیکنن؟ بله، کسانی که برای خود ارزش قائل هستند و به خود احترام می گذارند این کار را انجام می دهند.

3. به خودتان اجازه دهید اشتباه کنید. فکر نکنید به خاطر کوچکترین بی توجهی سنگسار خواهید شد. هیچ چیز شبیه به آن - میلیون ها نفر اشتباه می کنند، و شما یک قدیس نیستید. هنگامی که کار اشتباهی انجام می دهید، متوجه می شوید که می توانید به زندگی خود ادامه دهید. و حتی ضروری است، زیرا آنها از اشتباهات درس می گیرند.

4. هنگامی که بار دیگر احساس کردید که موجی از کینه شما را فرا گرفته است، اجازه دهید به بیرون «بیرون بیاید». بگذارید تا حد امکان آرام باشد، اما به مجرم بگویید که او فقط احساسات شما را جریحه دار کرده است. کم کم مزه می گیری و می فهمی که حتی دفاع از حقوقت هم خوشایند است.

5. مردم را از این واقعیت که می توانید «سوار» کنید، جدا کنید. یک بار تا حد امکان به درستی امتناع کنید، سپس دیگری و سپس سومی. در پایان ، شخص می فهمد که شما خواسته های او را برآورده نمی کنید و یا همه چیز را خودش انجام می دهد یا یک "دختر خوب" جدید پیدا می کند.

داستان اول شخص سندرم دختر خوب این مشکل برای بسیاری آشناست، اگرچه همه از اتفاقاتی که برای آنها می افتد آگاه نیستند. بیایید به مردی گوش دهیم که نمی داند در مورد چه چیزی صحبت می کند:

جیغ زدم "نمیخوام بمیرم!" اما او صدای خودش را نشنید. تمام بدنم متشنج بود، قلبم آماده بود تا از سینه ام بپرد. به من حمله کردند. اما هیچ دشمنی در آن نزدیکی نبود. فقط من بودم و انعکاس بدن برهنه ام در آینه. آیا من دیوانه ام؟ من سعی می کنم به شما بگویم چه اتفاقی افتاده است.

سال‌ها به خودم دروغ گفتم بدون اینکه بدانم دارم این کار را می‌کنم. علاوه بر این، من به دیگران دروغ گفتم: خانواده، دوست پسر، دوستان، همکاران ... تمام دنیا! من یک دروغگوی واقعی بیمارگونه با لبخندی بر لب بودم. هیچکس حدس نزد. حتی خودم.

چه طور ممکنه؟

من در درون یک فرافکنی ذهنی زندگی می کردم که می توان آن را نامید دخترخوب. من خودم نبودم و از احساسات واقعیم چیزی نمی دانستم. این چیزی است که من می گویم: "دروغ گفتن" به خودم و دنیا. وقتی متوجه این موضوع شدم شوکه شدم.

در حالی که برای رهایی از تله دختر خوب روی خودم کار می کردم، متوجه ۷ علامت اصلی شدم. من آنها را کنار هم گذاشتم تا متوجه شوید که آیا شما یا عزیزانتان عادت به داشتن آن دارید یا خیر. بنابراین، یک مشکل وجود دارد - سندرم دختر خوب و چگونه می توان این دختر بسیار خوب را در خود کشف کرد؟

1. احساس عمیق "من به اندازه کافی خوب نیستم"، بنابراین باید کاری انجام دهید و رفتار خاصی داشته باشید تا محبوب شوید.

تصور از خود به عنوان یک دختر خوب بر اساس این ایده ساخته شده است که شما باید با همه خوب باشید تا دوست داشته باشید و پذیرفته شوید. که در اصل، یک ماموریت غیرممکن و حتی امتحان کردن آن کاملاً بیهوده است. اما سعی کنید آن را به دختر خوب ثابت کنید!

این ایده مبتنی بر ایده دیگری عمیق تر است که می گوید: "تو به اندازه کافی خوب نیستی." بنابراین، باید کاری انجام دهید و فردی خاص باشید تا دوست داشته باشید. این «کردن» و «بودن» تقریباً هرگز به آنچه واقعاً هستیم مربوط نمی شود.

چه باید کرد؟خود را همانگونه که هستید بپذیرید و دوست بدارید. می دانم گفتنش آسان تر از انجام آن است، اما یک سفر هزار مایلی با یک قدم کوچک آغاز می شود. پس فقط بگویید: "اکنون من خودم را دوست دارم و می پذیرم." در طول روز زمانی که خود را سرزنش می کنید علامت بزنید و سعی کنید آن را متوقف کنید. و سپس سرزنش را با افکار عشق و مراقبت از خود جایگزین کنید.

2. مشکل در گفتن "نه"

اگر شما یک دختر خوب هستید، پس چگونه می توانید از همکار خود که در مورد گزارش یا سایر وظایف منحصراً او کمک می خواهد، امتناع کنید؟ شما فرزندانی در خانه ندارید که منتظر شما باشند، بنابراین می توانید چند ساعت وقت اضافه کار کنید و کمک کنید.

و یک همکار برای کار پاداش دریافت می کند. اما برای شما مهم نیست، شما آنقدر خوب هستید که فرصت کمک از قبل خوشحال کننده است.

چه باید کرد؟زمانی که دوست دارید، حداقل «نه» کوچک بگویید. مواظب باشید که برای چند ثانیه مکث کنید قبل از اینکه با عجله بله بگویید، همانطور که معمولاً اتفاق می افتد. با گذشت زمان، یاد خواهید گرفت که بیشتر «نه» بگویید و مطمئن شوید که «نه» گفتن کاملاً طبیعی است (و بله، اگر این کار را انجام دهید دنیا فرو نمی‌پاشد).

3. ناتوانی در گفتن چیزی که ممکن است باعث ناراحتی طرف مقابل شود

دوست شما در حال امتحان کردن لباسی است که در آن شبیه یک سوسیس در خمیر است. به جای اینکه در مورد آن به او بگویید (می توانید مقایسه ملایم تر دیگری را انتخاب کنید)، می گویید: "اوه، عالی به نظر می آیی!". فقط نمیخوای توهینش کنی

پشت این رفتار این ایده پنهان است که شما مسئول احساسات دیگران هستید. و شما با آنها مانند شیشه های کریستالی شکننده رفتار می کنید که می توانند با اولین تند باد سقوط کنند و بشکنند.

چه باید کرد؟مانند کلمه "نه"، کلمات ناخوشایند که مودبانه و با ظرافت بیان می شوند، روابط با افراد دیگر را از بین نمی برند. صداقت ناگهانی شما ممکن است کسی را آزار دهد، اما این کار اوست. در آینده باز هم قدر آن را خواهند دانست یا راه خودشان را خواهند رفت.

4. ترس از شکست در زندگی شخصی که شما را مجبور می کند در یک رابطه "غیر ممکن" قرار بگیرید

اگر دختر خوبی هستید، همیشه مردان نامناسبی را جذب می کنید. اما هیچ مرد "اشتباهی" وجود ندارد، همانطور که هیچ مرد ایده آلی وجود ندارد (من فکر می کنم شما قبلاً دومی را درک کرده اید).

با این حال، نگاهی دقیق تر به روابط گذشته، وجوه مشترک زیادی را نشان می دهد: همه آنها حداقل بر اساس یک عامل کلیدی بودند. این عامل اجازه نداد که رابطه هرگز به یک رابطه کامل تبدیل شود، که در آن شرکای قادر به وقف کامل خود به آنها باشند.

این عامل چیست؟ هر یک از موارد زیر، یا همه آنها با هم (و من همه آنها را ذکر نمی کنم):

او متاهل است (و بدیهی است که با شما نیست)

تفاوت سنی زیادی بین شما (20 سال یا بیشتر) وجود دارد و در مراحل مختلف زندگی هستید (مثلاً او دیگر بچه نمی خواهد، اما شما می خواهید)

او نوعی اعتیاد شدید دارد، چه اعتیاد «بد» مانند الکل، مواد مخدر و قمار باشد، چه «خوب» مانند اعتیاد به کار.

او در زندان است

قانون اول: شما مردی را انتخاب می کنید که به هر دلیلی نمی تواند رابطه شما را با او توسعه دهد.

تا زمانی که مانعی وجود دارد با آن می مانید، چیزی که بتوانید با آن مبارزه کنید. بنابراین شما از ترس خود پنهان می شوید و مرد را برای همه بدبختی ها سرزنش می کنید. فکر معمولی: "فقط اگر او این کار را متوقف می کرد و شروع به انجام آن می کرد..." البته، روابط عالی و طولانی مدت وجود دارد که خلاف آن را ثابت می کند. اما استثناها فقط قاعده را ثابت می کنند.

چه باید کرد؟هوم خیلی سخته شما باید از الگوی رفتار آگاه شوید و پس از آن که متوجه آن شدید کنار بروید. این به طور طبیعی زمانی اتفاق می افتد که شما شروع به دوست داشتن و قدردانی از خود کنید. شما، گویی با جادو، دیگر مجذوب مردان "اشتباه" نخواهید شد. من به شما هشدار می دهم: بازگشت های زیادی به گذشته وجود خواهد داشت. صبور باشید، ادامه دهید، با گذشت زمان آسان تر می شود - اما نه یک شبه.

5. مراقبت از دیگران قبل از مراقبت از خود

برخی ممکن است شما را سامری نیکو خطاب کنند. شما همیشه آماده کمک در صورت نیاز هستید:

در محل کار، تمام روزهای تولد را به یاد می آورید، برای هدیه پول جمع می کنید و هر بار آنها را می خرید.

این شما هستید که پیشنهاد می کنید در یک رویداد خیریه شرکت کنید یا داوطلب شوید.

شما اضافه کار می کنید و حقوق نمی خواهید.

شما قبل از اینکه از شما کمک بخواهند پیشنهاد می کنید.

من نمی گویم انجام همه این کارها بد است گاهی. یک اما وجود دارد: آنها را انجام دهید، اما تا زمانی که به نیازهای شما تجاوز نکند. غم انگیزترین چیز این است که یک دختر خوب ممکن است از نیازهای خود آگاه نباشد.

چه باید کرد؟سامری خوبی باشید، اما به یاد داشته باشید، این مرد در مسیر خود برای کمک به کسی که نیاز داشت، دست نکشید. به محض اینکه متقاعد شد که مجروح در دست های خوباو به کار خود ادامه داد. مراقب دیگران باشید، اما این را بیشتر به خاطر بسپارید شخص مهمدر زندگی شما خودتان هستید از خودت شروع کن همیشه ... هست.

6. همیشه خندان - حتی زمانی که غمگین یا عصبانی هستید

از اوایل کودکی، شنیده اید که باید لبخند بزنید - و لبخند خواهید زد. درست است. اما حتی آن وقت هم لبخند بزنی، می‌خواهی گریه کنی - بوی دیوانه‌خانه می‌دهد. میدانم. خودش بارها این کار را کرد.

چون وقتی کوچک بودی می شنیدی: «عزیزم، دخترزیبابا اشک روی صورتش بد به نظر می رسد. و این همه را ناراحت می کند ... بنابراین ، آرام باشید ، کافی است ، همه چیز آنقدرها هم بد نیست ... ". و بنابراین شما آموختید که نشان دادن احساسات واقعی خود غیرقابل قبول و ناامن است، مگر برای شادی و شادی. اینطوری شروع کردی به دروغ گفتن اول به دیگران، سپس به خودتان. و این زمانی بود که ماسک همیشه خندان را که خیلی زود آشنا شد، گذاشتی.

چه باید کرد؟با توجه به لبخند خود شروع کنید. و سپس آگاهانه تصمیم بگیرید که لبخند نزنید مگر اینکه احساس درستی داشته باشید. این کار را در طول روز انجام دهید. و اگر جرات دارید، یک هفته کامل. سپس سعی کنید بگویید که چگونه گذشت، چه احساسی داشتید. شما تحت تاثیر قرار خواهید گرفت.

وقتی ماسک خود را برمی دارید، ممکن است احساس کنید که دیگر نمی دانید چه کسی هستید. ممکن است احساس کنید در حال مرگ هستید، که دور از واقعیت نیست. بخشی از شما در حال مرگ است. اما این خود واقعی شما نیست.

7. هر انتقادی شخصی است

این مثل یک تهدید برای شماست. پس از همه، تصویر ایده آل از یک دختر خوب به هیچ وجه به هیچ نقصی دلالت نمی کند. شما همیشه آنقدر تلاش می کنید که با همه خوب باشید که کوچکترین انتقادی به عنوان یک چیز بسیار ناعادلانه تلقی شود. شما هر کاری کرده اید که شیرین و بی عیب باشید - و این کافی نیست؟

شما فقط نمی توانید بپذیرید که گاهی اوقات می توانید و حق دارید مانند یک عوضی شیطانی، یک دروغگو، یک شاهزاده خانم دمدمی مزاج، یک خانم رئیس دیوانه یا یک خانم خودشیفته رفتار کنید که به نیازهای دیگران اهمیت نمی دهد. به همین دلیل است که وقتی کسی چیزی به شما می‌گوید که ممکن است این ویژگی‌های «خزنده» را تغییر دهد، در موضع جنگ قرار می‌گیرید یا فرار می‌کنید. شما باید از تصویر ایده آل خود محافظت کنید، در غیر این صورت زنده نخواهید ماند.

چه باید کرد؟نگاهی صادقانه به به اصطلاح کمبودهای خودتان بیندازید. این بخشی از شماست. بدانید که گاهی اوقات خوب است که عوضی یا رئیس باشید تا کارها را پیش ببرید. آن را بشناسید و بپذیرید. سپس تصمیم بگیرید که آیا می خواهید تغییر کنید یا نه. به خاطر داشته باشید که این یک فرآیند قدرتمند است. گاهی اوقات می توانید احساس کنید که سقف در حال رفتن است. برای مثال، ممکن است در مقابل آینه شروع به فریاد زدن کنید و باور کنید که در حال مرگ هستید.

یا شاید این اتفاق نیفتد. برای من اتفاق افتاد. آیا عقلم را از دست داده ام؟ بله، اما نه واقعا. خیلی واقعی به نظر می رسید تا اینکه از خواب بیدار شدم. و چند دقیقه بعد از آن

یک شب خواب دیدم، بعد از آن شروع کردم به بیرون آوردن خودم از سایه ها، این ضمیر ناخودآگاه نگران من بود که رویایی را برایم فرستاد. و من متوجه شدم که تصویر دختر خوب در حال عقب نشینی است.

این ترسناک است. اغلب دردناک است. اما بهتر از زندگی کردن مثل یک دختر خوب است.

با عشق، رالوکا پوپسکو

امروز می خواستم در مورد سندرم دختر خوب که در ذات بسیاری از خانم ها وجود دارد و زندگی آنها به ویژه زندگی شخصی را در هم می شکند بگویم.

همه ما از بچگی تربیت شده ایم که خوب باشیم، درست رفتار کنیم، خوب درس بخوانیم، اطاعت کنیم، دمدمی مزاج نباشیم و غیره و آن وقت دوست داشته باشیم. و این اصل بعداً در تمام زندگی ما زنده می شود، فکر می کنیم برای اینکه دوست داشته باشیم باید خودمان خوب باشیم. سپس سعی می کنیم تا زمانی که ما را دوست دارند، خوش اخلاق، تحصیلکرده، موفق، فرزندان خوب، همسران خوب و هرکسی باشیم، وگرنه فکر می کنیم که نه کسی به ما نیاز دارد و نه کسی ما را دوست خواهد داشت.

بنابراین، ما فراموش می کنیم که خودمان را دوست داشته باشیم. ما می خواهیم مورد پسند قرار بگیریم و منتظر تایید و تمجید باشیم و فراموش کنیم که دوست داشتن آن برای همه غیر ممکن است.

شاید بپرسید خوب بودن چه اشکالی دارد؟ و این واقعیت که باید خودت باشی نه برای کسی خوب . در تلاش برای خوب بودن برای دیگران، به خود و خواسته هایتان گوش نمی دهید. شما کاری را که دوست دارید انجام نمی دهید، سعی می کنید کاری را انجام دهید که همه آن را تایید می کنند.

انجام کار و انتظار برای تایید ناخودآگاه سزاوار عشق هستند

"نه" گفتن به درخواست های دیگران گاهی برای شما دشوار است، زیرا باید خوب باشید و نباید به کسی توهین کنید.

می توانم بگویم راضی کردن همه بسیار سخت است و غیرممکن است. با این حال، کسی وجود خواهد داشت که ناراضی خواهد بود.

بنابراین، من پیشنهاد می کنم "کتاب رکورد" خود را دور بریزید و آن را فراموش کنید، لازم نیست در همه چیز دانش آموز ممتاز باشید، زیرا هیچ کس به آن نیاز ندارد.

و برای شما مهمتر است نه هیچ کس دیگری. لازم نیست لایق عشق باشید، اول از همه باید آن را در درون خود پیدا کنید.

اگر کاری را به خوبی انجام نداده اید، دیگر نیازی به سرزنش خود ندارید، و حتی بیشتر از آن، خودتان را از درون می بلعید. دختران خوب بسیار مستعد این هستند، آنها حتی نیازی به افکار عمومی ندارند، آنها بی رحم ترین منتقد خود هستند.

و همه چیز اتفاق می افتد زیرا هیچ عشقی در درون وجود ندارد، زیرا شما به دنبال آن در بیرون در تأیید دیگران هستید.

و یک زن باید عشق را به اشتراک بگذارد، خورشید برای دیگران باشد.

بنابراین معلوم می شود که دختران خوب ناراضی هستند. آنها بیشتر به دیگران گوش می دهند تا خودشان. آنها نمی دانند واقعاً چه می خواهند و از ترس محکوم شدن، احساسات واقعی خود را به عزیزان نشان نمی دهند.

و از این گذشته ، اغلب این سؤال در ذهن آنها ایجاد می شود - "چرا آنها با من ناعادلانه رفتار می کنند ، زیرا من خیلی خوب هستم و همه چیز را درست انجام می دهم؟"

اگر چنین سوالی در افکار خود داشتید، باید فوراً از شر سندرم دختر خوب خلاص شوید.

بنابراین، مردان در کنار آنها مجبور به "بد" بودن هستند. او فحش می دهد و بی ادب است، اما او رنج می برد، زیرا نمی تواند احساسات خود را نشان دهد. اما او را درک نمی کند و برای او تبدیل به یک "شرور" می شود.

بنابراین درد درونی به شما دست می دهد و پوچی به شکل یک شوهر "بد" یا دوستان قلابی که برایشان مهم نیست که یک دختر خوب چه احساسی دارد، به دنیای بیرون کشیده می شود. در واقع او به خود نیز اشاره می کند. او خواسته های واقعی خود را نمی داند و نمی شنود.

به خودت نگاه کن و سعی کن خودت رو دوست داشته باشی تا دنیات هم بهت جواب بده.

می پرسی چکار کنم؟ چگونه خودتان را تغییر دهید؟

می توانم بلافاصله بگویم که انجام این کار بسیار دشوار است، اما اگر تمایلی وجود داشته باشد، ممکن است.

1) تلاش برای کامل بودن را متوقف کنید. کار اشتباهی انجام بده حداقل یک بار آگاهانه اشتباه کنید تا از درستی خود دور شوید.

۲) خواستن را بیاموزید، به ندای درون خود گوش دهید. هر روز 20 آرزو را روی کاغذ بنویسید یا یک کلاژ از آرزوها بسازید. بنابراین شما حداقل کمی توانایی خواستن را در خود بیدار می کنید.

3) متفاوت باشید خودت را به هر شکلی بپذیر. کاری عجیب یا غیرعادی انجام دهید.

۴) انرژی زنانه را به طور مداوم افزایش دهید. برای این، وجود دارد.

5) یاد بگیرید به کاری که نمی خواهید انجام دهید «نه» بگویید و فقط برای اینکه آزرده نشوید یا عصبانی نشوید انجام دهید. کمک باید عشق باشد نه تعهد.

6) برای خود و زندگی راحت باشید. به حالت چهره خود نگاه کنید. شاید کافی است در همه چیز باهوش و درست عمل کنیم؟ شادی و عشق را تابش کنید.

۷) صمیمانه رفتار کنید تا عزیزانتان شما را به درستی درک کنند. از ابراز احساسات خود نترسید، هیچ کس شما را برای این کار مجازات نمی کند.

سندرم دختر خوباین یک سبک رفتاری است و می توان و باید آن را تغییر داد.

اول از همه خودت باش بعد افراد شایسته در کنارت خواهند بود.


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه