18.11.2023

با موضوع انسان و جامعه کار می کند. انشا با موضوع «انسان و جامعه


تفسیر FIPI در مورد موضوع "انسان و جامعه" :
"برای موضوعات در این راستا، نگاه یک فرد به عنوان نماینده جامعه مرتبط است. جامعه تا حد زیادی فرد را شکل می دهد، اما فرد نیز قادر است بر جامعه تأثیر بگذارد. موضوعات به ما این امکان را می دهد که مشکل فرد و جامعه را در نظر بگیریم. از جنبه های مختلف: از نقطه نظر تعامل هماهنگ، رویارویی پیچیده یا درگیری آشتی ناپذیر آنها به همان اندازه مهم است که به شرایطی فکر کنیم که تحت آن یک فرد باید قوانین اجتماعی را رعایت کند و جامعه باید منافع هر فرد را در نظر بگیرد. ادبیات همواره به مسئله رابطه انسان و جامعه، پیامدهای خلاقانه یا مخرب این تعامل برای فرد و تمدن بشری علاقه نشان داده است.»

توصیه هایی برای دانش آموزان:
جدول آثاری را ارائه می دهد که هر مفهوم مرتبط با جهت "انسان و جامعه" را منعکس می کند. شما نیازی به خواندن همه آثار ذکر شده ندارید. شاید قبلاً زیاد خوانده باشید. وظیفه شما این است که دانش خواندن خود را تجدید نظر کنید و اگر متوجه کمبود استدلال در یک جهت خاص شدید، شکاف های موجود را پر کنید. در این صورت به این اطلاعات نیاز خواهید داشت. به آن به عنوان یک راهنما در دنیای وسیع آثار ادبی فکر کنید. لطفا توجه داشته باشید: جدول تنها بخشی از آثار را نشان می دهد که حاوی مشکلات مورد نیاز ما هستند. این به هیچ وجه به این معنی نیست که نمی توانید در کار خود استدلال های کاملاً متفاوتی ارائه دهید. برای راحتی، هر اثر با توضیحات کوچک همراه است (ستون سوم جدول)، که به شما کمک می کند دقیقاً چگونه و از طریق کدام شخصیت ها باید به مطالب ادبی تکیه کنید (دومین معیار اجباری هنگام ارزیابی مقاله نهایی)

فهرست تقریبی آثار ادبی و حاملان مشکلات در راستای «انسان و جامعه»

جهت فهرست نمونه آثار ادبی حاملان مشکل
انسان و جامعه A. S. Griboyedov "وای از هوش" چاتسکیجامعه معروف را به چالش می کشد
A. S. پوشکین "یوجین اونگین" اوگنی اونگین، تاتیانا لارینا- نمایندگان جامعه سکولار - گروگان قوانین این جامعه می شوند.
M. Yu. Lermontov "قهرمان زمان ما" پچورین- بازتابی از تمام رذایل نسل جوان زمان خود.
I. A. Goncharov "Oblomov" اوبلوموف، استولز- نمایندگان دو نوع تولید شده توسط جامعه. اوبلوموف محصول دوران گذشته است، استولز یک نوع جدید است.
A. N. Ostrovsky. "طوفان" کاترینا- پرتوی از نور در "پادشاهی تاریک" Kabanikha و Wild.
A.P. چخوف. "مرد در یک پرونده." معلم بلیکوفاو با نگرش به زندگی، زندگی اطرافیان خود را مسموم می کند و جامعه مرگ او را رهایی از چیزی دشوار می داند.
A. I. Kuprin "Olesya" عشق به "انسان طبیعی" ( اولسیا) و مردی با تمدن ایوان تیموفیویچنتوانست در آزمون افکار عمومی و نظم اجتماعی مقاومت کند.
وی. بایکوف "راند آپ" فدور روبا- قربانی جامعه ای که در دوره دشوار جمعی سازی و سرکوب به سر می برد.
سولژنیتسین "روزی از زندگی ایوان دنیسوویچ" ایوان دنیسوویچ شوخوف- قربانی سرکوب های استالینیستی.
آر بردبری. "صدای تندر" مسئولیت هر فرد در قبال سرنوشت کل جامعه.
م. کریم "بخشش" لوبومیر زوچ- قربانی جنگ و حکومت نظامی.

"انسان و جامعه" یکی از موضوعات مقاله پایانی ادبیات برای فارغ التحصیلان در سال 2019 است. این دو مفهوم را از چه جایگاهی در اثر می توان در نظر گرفت؟

به عنوان مثال، می توانید در مورد فرد و جامعه، در مورد تعامل آنها، هم در مورد توافق و هم در مورد مخالفت بنویسید. ایده های تقریبی که ممکن است در این مورد شنیده شود متفاوت است. این شخص به عنوان بخشی از جامعه، عدم امکان وجود او در خارج از جامعه و تأثیر جامعه بر چیزی است که با یک فرد مرتبط است: نظر، سلیقه، موقعیت زندگی او. همچنین می‌توانید تقابل یا تضاد بین فرد و جامعه را در نظر بگیرید؛ در این صورت، ذکر مثال‌هایی از زندگی، تاریخ یا ادبیات در مقاله مفید خواهد بود. این نه تنها کار را خسته کننده تر می کند، بلکه به شما فرصتی می دهد تا نمره خود را ارتقا دهید.

گزینه دیگری برای اینکه در مقاله در مورد چه چیزی بنویسید، توانایی یا، برعکس، ناتوانی در وقف زندگی خود برای منافع عمومی، بشردوستی و مخالف آن - انسان دوستی است. یا شاید در کار خود بخواهید به تفصیل موضوع هنجارها و قوانین اجتماعی، اخلاق، مسئولیت متقابل جامعه در قبال انسان و انسان در قبال جامعه را برای همه چیزهای گذشته و آینده در نظر بگیرید. مقاله ای که از منظر دولتی یا تاریخی به انسان و جامعه اختصاص دارد یا نقش فرد (متنقی یا انتزاعی) در تاریخ نیز جالب خواهد بود.

نوجوانان چگونه قوانینی را که جامعه مدرن بر اساس آن زندگی می کند، درک می کنند؟

متن: آنا چاینیکووا، معلم روسی و ادبیات، مدرسه شماره 171
عکس: proza.ru

دانش آموختگان هفته آینده مهارت های خود را در تحلیل آثار ادبی محک خواهند زد. آیا آنها می توانند موضوع را باز کنند؟ استدلال های درست را پیدا کنید؟ آیا آنها در معیارهای ارزیابی قرار می گیرند؟ خیلی زود متوجه می شویم. در ضمن، ما به شما تحلیلی از حوزه موضوعی پنجم - "انسان و جامعه" ارائه می دهیم. شما هنوز زمان دارید تا از توصیه های ما استفاده کنید.

نظر FIPI:

برای موضوعاتی در این راستا، نگاه یک فرد به عنوان نماینده جامعه مرتبط است. جامعه تا حد زیادی فرد را شکل می دهد، اما فرد می تواند بر جامعه نیز تأثیر بگذارد. موضوعات به شما امکان می دهد مشکل فرد و جامعه را از جنبه های مختلف در نظر بگیرید: از نقطه نظر تعامل هماهنگ آنها، رویارویی پیچیده یا درگیری آشتی ناپذیر. به همان اندازه مهم است که در مورد شرایطی که یک فرد باید قوانین اجتماعی را رعایت کند و جامعه باید منافع هر فرد را در نظر بگیرد، مهم است. ادبیات همواره به مسئله رابطه انسان و جامعه، پیامدهای خلاقانه یا مخرب این تعامل برای فرد و تمدن بشری علاقه نشان داده است.

کار واژگان

فرهنگ لغت توضیحی T. F. Efremova:
انسان - 1. موجودی زنده، بر خلاف حیوان، دارای استعداد گفتار، اندیشه و توانایی تولید ابزار و استفاده از آنها. 2. حامل هر خصلت و خاصیت (معمولاً با تعریف). شخصیت
جامعه - 1. مجموعه ای از مردم که توسط اشکال اجتماعی تعیین شده تاریخی از زندگی و فعالیت مشترک متحد شده اند. 2. دایره ای از مردم که با یک موقعیت، منشاء، منافع مشترک متحد شده اند. 3. دایره افرادی که شخصی با آنها در ارتباط نزدیک است. چهار شنبه.

مترادف ها
انسان:شخصیت، فردی
جامعه:جامعه، محیط، محیط

انسان و جامعه ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و بدون یکدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. انسان موجودی اجتماعی است، او برای جامعه آفریده شده و از دوران کودکی در آن بوده است. این جامعه است که فرد را رشد می دهد و شکل می دهد؛ از بسیاری جهات، این محیط و محیط است که تعیین می کند که یک فرد چه خواهد شد. اگر به دلایل مختلف (انتخاب آگاهانه، تصادف، اخراج و انزوا به عنوان تنبیه) شخصی خود را خارج از جامعه بیابد، بخشی از خود را از دست می دهد، احساس گمراهی می کند، احساس تنهایی می کند و اغلب پست می شود.

مشکل تعامل فرد و جامعه بسیاری از نویسندگان و شاعران را نگران کرد. این رابطه ممکن است چگونه باشد؟ آنها بر چه چیزی ساخته شده اند؟

روابط زمانی می تواند هماهنگ باشد که فرد و جامعه در وحدت باشند، می توانند بر روی تقابل، مبارزه فرد و جامعه بنا شوند، یا همچنین می توانند بر اساس درگیری آشکار و آشتی ناپذیر باشند.

اغلب قهرمانان جامعه را به چالش می کشند و خود را در مقابل دنیا قرار می دهند. در ادبیات، این امر به ویژه در آثار دوران رمانتیک رایج است.

در داستان "پیرزن ایزرگیل" ماکسیم گورکیبا بیان داستان لارا، خواننده را به تفکر در مورد این سوال دعوت می کند که آیا یک فرد می تواند خارج از جامعه وجود داشته باشد؟ لارا، پسر عقابی مغرور، آزاد و زنی زمینی، قوانین جامعه و افرادی را که آنها را اختراع کرده‌اند تحقیر می‌کند. مرد جوان خود را استثنایی می داند ، مقامات را به رسمیت نمی شناسد و نیازی به مردم نمی بیند: او با جسارت به آنها نگاه کرد و گفت که دیگر مانند او وجود ندارد. و اگر همه به آنها احترام بگذارند، او نمی خواهد این کار را انجام دهد.». لارا با بی توجهی به قوانین قبیله ای که در آن قرار دارد به زندگی خود مانند قبل ادامه می دهد، اما امتناع از اطاعت از هنجارهای جامعه مستلزم اخراج است. بزرگان قوم به جوان جسور می گویند: او در میان ما جایی ندارد! بگذار هر جا که می خواهد برود- اما این فقط باعث خنده پسر عقاب مغرور می شود، زیرا او به آزادی عادت کرده و تنهایی را مجازات نمی داند. اما آیا آزادی می تواند سنگین شود؟ ماکسیم گورکی می گوید: بله، تبدیل شدن به تنهایی، به مجازات تبدیل می شود. قبیله با داشتن مجازاتی برای کشتن یک دختر، انتخاب از بین شدیدترین و بی رحمانه ترین آنها، نمی تواند یکی را انتخاب کند که همه را راضی کند. "مجازات وجود دارد. این مجازات وحشتناکی است. هزار سال دیگه همچین چیزی اختراع نمیکنی! مجازاتش در خودش است! بگذار برود، بگذار آزاد شود».حکیم می گوید. نام لارا نمادین است: "رانده شده، بیرون انداخته شده".

چرا آنچه در ابتدا باعث خنده لارا شد، "که مانند پدرش آزاد ماند" به رنج تبدیل شد و تبدیل به یک مجازات واقعی شد؟ گورکی ادعا می‌کند که انسان موجودی اجتماعی است، بنابراین نمی‌تواند خارج از جامعه زندگی کند و لارا با وجود اینکه پسر عقاب بود، هنوز نیمی از انسان بود. «آنقدر غم و اندوه در چشمانش بود که می توانست همه مردم جهان را با آن مسموم کند. بنابراین، از آن زمان به بعد، تنها، آزاد و در انتظار مرگ ماند. و بنابراین راه می رود، همه جا قدم می زند... می بینید، او قبلاً مانند یک سایه شده است و برای همیشه همینطور خواهد بود! او گفتار یا اعمال مردم را نمی فهمد - هیچ چیز. و مدام جستجو می کند، راه می رود، راه می رود... زندگی ندارد و مرگ هم به او لبخند نمی زند. و جایی برای او در میان مردم نیست... اینگونه بود که آن مرد به خاطر غرورش مورد ضرب و شتم قرار گرفت!»لارا جدا از جامعه به دنبال مرگ است، اما آن را نمی یابد. حکیمان که ماهیت اجتماعی انسان را درک کرده بودند، با گفتن «مجازات او در خود اوست»، آزمایش دردناکی از تنهایی و انزوا را برای جوان مغروری که جامعه را به چالش می‌کشید، پیش‌بینی کردند. روشی که لارا رنج می برد تنها این ایده را تایید می کند که یک فرد نمی تواند خارج از جامعه وجود داشته باشد.

قهرمان افسانه دیگری که پیرزن ایزرگیل گفته است، دانکو است، مخالف مطلق لارا. دانکو با جامعه مخالفت نمی کند، بلکه با آن ادغام می شود. او به بهای جان خود، مردم ناامید را نجات می دهد، آنها را از جنگل غیرقابل نفوذ بیرون می برد و با قلب سوزان خود، که از سینه اش دریده است، راه را روشن می کند. دانکو یک شاهکار را انجام می دهد نه به این دلیل که انتظار قدردانی و تمجید دارد، بلکه به این دلیل که مردم را دوست دارد. عمل او فداکارانه و نوع دوستانه است. او به خاطر مردم و خیر آنها وجود دارد، و حتی در آن لحظاتی که مردمی که او را دنبال می‌کردند سرزنش و خشم در دلش می‌جوشند، دانکو از آنها روی برنمی‌گرداند: او مردم را دوست داشت و فکر می کرد که شاید بدون او بمیرند.. "من برای مردم چه کنم؟!"- قهرمان فریاد می زند و قلب شعله ور خود را از سینه اش بیرون می آورد.
دانکو نمونه ای از اشراف و عشق زیاد به مردم است. این قهرمان رمانتیک است که به ایده آل گورکی تبدیل می شود. به گفته نویسنده، انسان باید با مردم و به خاطر مردم زندگی کند، نه اینکه خود را کنار بکشد، نه فردی خودخواه باشد و فقط در جامعه خوشبخت باشد.

کلمات قصار و گفته های افراد مشهور

  • همه راه ها به مردم ختم می شود. (آ. دو سنت اگزوپری)
  • انسان برای جامعه آفریده شده است. او قادر نیست و شهامت تنها زندگی کردن را ندارد. (W. Blackstone)
  • طبیعت انسان را می آفریند، اما جامعه او را توسعه می دهد و شکل می دهد. (V. G. Belinsky)
  • جامعه مجموعه ای از سنگ هاست که اگر یکی از دیگری حمایت نکند فرو می ریزد. (سنکا)
  • هر که تنهایی را دوست دارد یا حیوان وحشی است یا خداوند خداوند. (اف.بیکن)
  • انسان برای زندگی در جامعه آفریده شده است. او را از او جدا کنید، منزوی کنید - افکارش آشفته می شود، شخصیتش سخت می شود، صدها شور و شوق پوچ در روحش پدید می آید، ایده های اسراف آمیز مانند خارهای وحشی در زمین بایر در مغزش جوانه می زند. (دی. دیدرو)
  • جامعه مانند هوا است: برای تنفس لازم است، اما برای زندگی کافی نیست. (D. Santayana)
  • هیچ وابستگی تلخ و تحقیرآمیزتر از وابستگی به اراده انسان، به خودسری همتایان خود نیست. (N. A. Berdyaev)
  • نباید به افکار عمومی تکیه کرد. این یک فانوس دریایی نیست، بلکه یک فانوس دریایی است. (A. Maurois)
  • هر نسلی تمایل دارد خود را برای بازسازی جهان فراخواند. (آ. کامو)

چه سوالاتی ارزش فکر کردن را دارد؟

  • تعارض انسان و جامعه چیست؟
  • آیا یک فرد می تواند در مبارزه با جامعه پیروز شود؟
  • آیا انسان می تواند جامعه را تغییر دهد؟
  • آیا انسان می تواند خارج از جامعه وجود داشته باشد؟
  • آیا انسان می تواند خارج از جامعه متمدن بماند؟
  • تکلیف آدمی که از جامعه جداست چه می شود؟
  • آیا فرد می تواند جدا از جامعه به یک فرد تبدیل شود؟
  • چرا حفظ فردیت مهم است؟
  • اگر نظر شما با نظر اکثریت متفاوت است، آیا لازم است نظر خود را بیان کنید؟
  • چه چیزی مهمتر است: منافع شخصی یا منافع جامعه؟
  • آیا می توان در جامعه زندگی کرد و از آن رهایی یافت؟
  • نقض هنجارهای اجتماعی به چه چیزی منجر می شود؟
  • چه نوع فردی را می توان برای جامعه خطرناک نامید؟
  • آیا فرد در برابر جامعه مسئول اعمال خود است؟
  • بی تفاوتی جامعه نسبت به مردم به چه چیزی منجر می شود؟
  • جامعه با افرادی که بسیار متفاوت از آن هستند چگونه رفتار می کند؟

موضوع رابطه بین انسان و جامعه مردم، هم در ادبیات کلاسیک روسیه و هم در دنیای مدرن یکی از مرتبط ترین موضوعات است. جامعه بخشی از جهان است که زندگی می کند، توسعه می یابد، چارچوب های زمانی، ارزش ها و سنت های خاصی دارد. و واحد جامعه کسی نیست جز انسان. او نمی تواند انجمنی از افراد را به طور خاص برای خود انتخاب کند: او از بدو تولد بخشی از جامعه می شود. این اوست که متعاقباً شخصیت، علایق و طرز تفکر آن را شکل می دهد. اما آیا یک فرد قادر است زندگی اطرافیان خود را تغییر دهد؟ آیا می تواند خارج از ساختار خود توسعه یابد؟ فشار اجتماعی چگونه بر افراد تأثیر می گذارد؟ در این مجموعه، استدلال هایی از ادبیات مقاله نهایی در راستای «انسان و جامعه» جمع آوری کرده ایم که می تواند به پاسخ به این سؤالات کمک کند.

  1. تولستوی در رمان حماسی خود جنگ و صلح، دوگانگی ماهیت جامعه عالی روسیه را در آغاز قرن نوزدهم آشکار می کند. از یک سو، خواننده زندگی جامعه عالی سن پترزبورگ را مشاهده می کند و کل جهان را با قوانین و اصول اخلاقی خاص خود به سمت اروپا می بیند. با این حال، در تمام روابط بالا، تولستوی بر یک جزئیات قابل توجه تأکید می کند - غیر طبیعی بودن. شیرین، لبخندهای اجباری، خانم هایی با زیباترین لباس ها، اما رنگ پریده سرد و مرگبار، گویی از سنگ مرمر آفریده شده اند، و پشت این همه شکوه خیالی پوچی و بی تفاوتی نهفته است. بحث در مورد اخبار خارجی در میهمانی‌های بلندپایه جامعه به سرعت برای یک فرد متفکر خسته‌کننده شد و او به زودی از زرق و برق بیرونی آقایان فاخر ناامید شد. از سوی دیگر، تولستوی پرتره هایی از نمایندگان نجیب و حساس طبقه بالا مانند پیر بزوخوف، آندری بولکونسکی، ناتاشا روستوا و دیگران می کشد. آنها ذهنی پر جنب و جوش دارند، به دنیا و مردم علاقه دارند، با مردگان سالن های سنت پترزبورگ مخالفند. با این حال، همه آنها در جامعه بالا احساس غریبگی می کردند و حتی بیش از یک بار توسط آن فریب خورده و رسوا شدند. فردیت آنها که در تضاد مطلوب با کسالت و دورویی جامعه بود، به لطف خانواده های استثنایی یا تربیت در خارج از کشور، تنها در فاصله ای از جامعه توانست شکل بگیرد.
  2. ام. گورکی ایده آل رمانتیک خود را در اثر خود "پیرزن ایزرگیل" خواند. او در مرد جوان زیبای دانکو مجسم شد که نویسنده تصویر مرد جوان لارا را در مقابل او قرار داد. لارا، پسر عقاب و زن، ناتوان از عشق واقعی، ترحم و از خود گذشتگی. زندگی، ارزش بزرگی که انسان نگه می دارد، برای او تبدیل به جهنمی می شود. او قادر به درک شکنندگی و گذرا بودن آن نیست. لارا خودخواه فقط می تواند دریافت کند، اما در ازای آن نمی دهد. و گورکی تأکید می کند که لارا هرگز آزادی را به دست نخواهد آورد، زیرا آزادی واقعی باید با افراد دیگر به اشتراک گذاشته شود تا هماهنگی برقرار شود. برعکس، دانکو از هیچ چیز برای جامعه دریغ نمی کند. او به روی جهان گشوده است و بدون تردید جان خود را برای نجات قبیله بومی خود فدا می کند. او بدیهی است که انتظار شکرگزاری ندارد، زیرا تمام وجود او در جهت خیر و صلاح انسان است. گورکی معنای زندگی را در خدمت به جامعه می دید.
  3. M.A. Bulgakov در رمان "استاد و مارگاریتا" به شدت موضوع رابطه بین جامعه و فرد را مطرح می کند. قهرمان او یک نابغه واقعی است که رمان شگفت انگیزی نوشت. با این حال، پس از انتشار، استاد عشق عمومی را به دست نمی آورد، بلکه برعکس، در مطبوعات مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. و این نقدها و جزوه های پر از خشم را از چه کسی دریافت می کند؟ از جامعه گرافومان های رقت انگیز از MASSOLIT، شبه نویسان و افراد حسود. نویسنده گروه «اهالی هنر» را با آگاهی از دست اول، تندخو و موذی معرفی می کند. و در نهایت همین جامعه با حملات و قلدری های بی پایان استاد را وادار به نابودی مخلوق زیبای خود می کند و او را به دیوانه خانه می کشاند. او دیگر بخشی از این گردهمایی زشت نیست و مارگاریتا محبوبش تمام جامعه او می شود و روحش به آرامش ابدی می رسد.
  4. هر جامعه ای قطعا باید توسعه یابد. در کمدی A.S. "وای از شوخ" گریبودوف جامعه ی فاسد شده ی فاموس را به نمایش می گذارد - تجمعی از افراد بلندپایه، رقت انگیز و نادان. مهمانان فاموسوف، مانند غربی های هذلولی، وقتی فرانسوی های بوردو، میلینرهای پاریسی و کلاهبرداران خارجی بی ریشه به دیدار آنها می آیند، از خوشحالی مات و مبهوت می شوند. آنها در مقابل چاتسکی قرار می گیرند که پرستش مخرب آنها از جهان غرب و عدم پذیرش راه خود را محکوم می کند. او باهوش، پرشور، مشتاق یادگیری چیزهای جدید، بی حوصله و پرشور است. این اوست که به دفاع از آزادی، هنر، هوش می‌آید و اخلاق والای جدیدی را به دنیای فاموسوف می‌آورد، اما دنیای اولیه فاموسوف تغییر را نمی‌پذیرد و هیچ آغازی از نو، درخشان و زیبا را در جوانی قطع می‌کند. این تضاد ابدی بین فرد مترقی و جمعیتی است که به سمت محافظه کاری می کشد.
  5. شخصیت اصلی رمان، M.Yu. نیز سرشار از روحی سرکش است. لرمانتوف "قهرمان زمان ما". پچورین بسیاری از قوانین اجتماعی تعیین شده را نمی پذیرد، اما همچنان سعی می کند زبان مشترکی با دنیای اطراف خود پیدا کند. شخصیت او، مانند شخصیت بسیاری دیگر، تحت تأثیر چندین نیرو شکل می گیرد: اولی اراده او، دومی جامعه و عصری است که در آن وجود دارد. عذاب درونی پچورین را وادار می کند تا به دنبال هماهنگی بین افراد دیگر باشد. او نقاب های آنها را می کند، آزادی درونی به آنها می دهد، اما همیشه هر یک از آنها شکست می خورند. به همین دلیل است که قهرمان هر بار تنها می ماند و در درون نگری عمیق و جستجوی «من» خود غوطه ور می شود. در چنین جامعه ای او به سادگی نمی تواند خود را بیابد و به توانایی های درونی خود پی ببرد.
  6. در رمان M.E. سالتیکوف-شچدرین "آقایان گولولوف" از مثال یک خانواده ثروتمند برای نشان دادن زندگی طبقه اشراف استفاده می کند. خانواده گولولفف، به عنوان واحد مستقیم جامعه عالی، همه هیولاترین رذایل خود را منعکس می کند: طمع، بطالت، جهل، تنبلی، ریاکاری، حماقت، ناتوانی در کار. آرینا پترونا گولولووا در تمام زندگی خود املاک را مدیریت کرد ، ثروتی را بدون فکر جمع کرد و در عین حال فرزندان خود را از نظر اخلاقی و اخلاقی فاسد کرد. او دائماً در صحبت های خود از کلمه "خانواده" استفاده می کرد ، اما وقتی دید که چگونه همه کالاهایی را که به دست آورده بود توسط فرزندان خیانتکارش ربوده شده است ، آرینا پترونا متوجه شد که او به خاطر یک روح زندگی می کند و هرگز وجود نداشته است. خانواده واقعی در زندگی او بنابراین جامعه «بالاتر»، حریص، درمانده و تنبل، قطعاً نابودی خود را در گناهان خود خواهد یافت، همانطور که تاریخ نشان داده است.
  7. دنیای داستان A. و سولژنیتسین "روزی از زندگی ایوان دنیسوویچ" شادی آور، رنگی خسیس و ناامیدکننده است. در اینجا افراد دیگر نام ندارند؛ شناسه اصلی شماره اردوگاه است. زندگی انسان ارزش خود را از دست داده است و عادات ساکنان کمپ بیشتر شبیه به عادات حیوانات است: تمام چیزی که آنها به آن فکر می کنند این است که نیازهای بیولوژیکی خود را برآورده کنند تا نمیرند. در میان آنها ، خود ایوان دنیسوویچ شوخوف باید مدتها پیش وحشیانه پیش می رفت و ویژگی های انسانی خود را از دست می داد. با این حال، با وجود تمام دشواری های سرنوشت، او از هر روزی که روی زمین زندگی می کند خوشحال می شود. موفقیت های کوچک او در فضای بسته اردوگاه به موفقیت های بزرگ تبدیل می شود. زندانی شماره هشتصد و پنجاه و چهار بی حس و کبود نشده است. او همچنان قادر به همدردی و ترحم برای همسایه خود است. در مخالفت با ایوان دنیسوویچ، نگهبانان اردوگاه قرار گرفتند که با تبدیل زندانیان به برده، زندگی شگفت انگیزی را برای خود تضمین کردند. آنها خود را بالاتر از ساکنان اردوگاه قرار می دهند و در نتیجه قوانین انسانی را زیر پا می گذارند و خود را از جامعه انسانی طرد می کنند.
  8. قهرمان را در مقابل جامعه و A.P. چخوف در داستان "یونیچ". در ابتدای کار، دیمیتری یونیچ استارتسف، یک پزشک زمستوو، در مقابل ما ظاهر می شود که با قهرمانان شهر S.، مردم خاکستری و نادان مقایسه می شود. این به ویژه در نمونه خانواده ترکین که استارتسف از آنها بازدید می کند به وضوح دیده می شود. تمام خانواده تلاش می کنند تا "استعداد" های خیالی خود را که در واقع وجود ندارند، به رخ بکشند و هر یک از حماقت خود لذت می برند. ترکی ها ساکن هستند، هیچ پیشرفتی در تصاویر آنها وجود ندارد. اما استارتسف سعی نمی کند چیزی را تغییر دهد، بلکه برعکس، خود او به آرامی شروع به انطباق با دنیای اطراف خود می کند. او نیز تحت تأثیر نیروهای بیرونی تنزل می‌یابد، به ته اخلاقی فرو می‌رود، با احتکار برده می‌شود، چاق می‌شود، احمق می‌شود و دیگر به هر چیزی علاقه‌ای ندارد. و در پایان فقط ایونیچ را می بینیم، مردی بی نام و بدون هسته، که مطابق با استانداردهای پایین جامعه در شهر اس.
  9. در رمان M.A. شخصیت اصلی شولوخوف "دان ساکت" راه طولانی را در جستجوی جایگاه خود در جامعه آشفته دوران انقلاب طی می کند. گریگوری ملخوف عجله دارد و سعی می کند بفهمد که به کدام اردوگاه بپیوندد و از چه کسی در یک جنگ برادرکشی وحشیانه حمایت کند. "دنیای دیوانه" قهرمان را می ترساند، عذاب درونی او را عذاب می دهد. علاوه بر این، پیچ و خم های عشق ظاهر می شود. احساسات او نسبت به آکسینیا، ممنوع اما عمیق، ملخوف را به انجام اقدامات جدی سوق می دهد - او خانواده خود را ترک می کند، برخلاف هنجارهای پذیرفته شده عمومی می رود تا در نهایت تمام مشکلات و طوفان های روحش را حل کند. او که از افکار مداوم و اختلاف نظر خسته شده است، خواهان صلح و آرامش است. به همین دلیل است که ملخوف پس از بازگشت به خانه اسلحه خود را در آب می اندازد. با این حال، یک جامعه کوته فکر جستجوی او را نمی پذیرد، به او برچسب "خائن" می زند و مردی را که قبلاً غیرمسلح و شکسته بود، بدون اینکه شفقت بداند، تحت تعقیب قرار می دهد.
  10. داستایوفسکی در رمان "جنایت و مکافات" نشان می دهد که زوال جامعه شهروندان عادی خود را به چه چیزی سوق می دهد. دلایل مختلفی برای این واقعیت وجود دارد که رودیون راسکولنیکوف تصمیم به کشتن گروگان قدیمی گرفت. یکی از آنها، البته، ریشه در شخصیت رودیون دارد. اما جامعه غرق در فقر و گناه نیز نقش مهمی در تصمیم گیری دانش آموز داشت. خود راسکولنیکف توسط فقر شوم خفه شد و او که نسبت به رنج دیگران حساس بود، مرتکب جنایت وحشتناکی شد. در جامعه‌ای که پول و تکه‌های کاغذ ساده به ارزش اصلی تبدیل شده‌اند و همه مدت‌هاست که اخلاق بالا را فراموش کرده‌اند، هیچ چیز دیگری معنا ندارد. یک دختر ساده سونیا مارملادوا برای کسب درآمد برای خانواده‌اش راه یک فاحشه را می‌پیماید. و پدرش که به خانواده‌اش فکر نمی‌کند، همه چیز را در میخانه‌هایی می‌نوشد که بوی گندیدگی روح انسان‌ها را می‌دهد، در حالی که کیسه‌های پول ثروتمند از ثروتشان لذت می‌برند، که از زندگی مردم عادی به دست می‌آیند. این گونه است که نویسنده نشان می دهد که زندگی در جامعه و رهایی از آن غیرممکن است: مشکلات آن خود به خود به شما تبدیل می شود.
  11. جالب هست؟ آن را روی دیوار خود ذخیره کنید!

(تصویر قطعه ای از نقاشی الکساندر دینکا "استاخانوویتس" را نشان می دهد.)

انسان و جامعه، تعامل آنها مهمترین موضوع در آثار ادبیات روسیه است. جامعه بخشی از جهان است که همیشه در حال توسعه است. این سنت ها، ارزش ها، چارچوب های زمانی خاص خود را دارد. جامعه واحد خود را دارد - فرد. او فرصت ندارد انجمنی را که باید در آن زندگی کند انتخاب کند. وقتی به دنیا می آید، از قبل بخشی از جامعه می شود. این جامعه بر شکل گیری شخصیت، سبک زندگی و علایق فرد تأثیر می گذارد. جامعه چگونه بر یک فرد فشار می آورد؟ آثار ادبیات روسیه مشکل "انسان و جامعه" را برجسته می کند:

(تصویرسازی برای L.N. تولستوی "جنگ و صلح")

تولستوی در رمان "جنگ و صلح" نشان می دهد که ماهیت جامعه عالی در روسیه دوگانه است. خواننده این فرصت را دارد که به جامعه عالی سن پترزبورگ نگاه کند و زندگی آن را مشاهده کند. یک دنیای کامل با مبانی و قوانین خاص خود نیز به روی او باز می شود. با این حال، نویسنده به وضوح غیرطبیعی بودن روابط بالا را برجسته می کند. خانم‌های خوش‌پوش لبخندشان را کمرنگ می‌کنند، رنگ‌پریده و سرد هستند، اما درونشان فقط بی‌تفاوتی و پوچی است. اخبار خارجی اغلب در رویدادهای جامعه بالا مورد بحث قرار می گیرد. آدمی که طرز فکر کردن را بلد باشد، زود حوصله اش سر می رود و از آبروریزی آقایان ناامید می شود. تولستوی همچنین به وضوح نمایندگان طبقه بالا را به تصویر می کشد که با حساسیت و اشراف خود متمایز می شوند. ما در مورد ناتاشا روستوا، آندری بولکونسکی، پیر بزوخوف صحبت می کنیم. آنها باهوش هستند، به مردم، به طور کلی به دنیا علاقه دارند. آنها نقطه مقابل مرده هایی هستند که در سالن های سنت پترزبورگ پیدا می شوند. اما هر یک از موارد فوق در جامعه بالا احساس آرامش نمی کردند. آنها فریب خوردند و ممکن بود رسوا شوند. آنها فردی هستند، هیچ وجه اشتراکی با یک جامعه ریاکار و خاکستری ندارند.

(تصویرسازی برای ف. داستایوفسکی "جنایت و مکافات")

رمان "جنایت و مکافات" نوشته داستایوفسکی به این موضوع می پردازد که چگونه جامعه می تواند بر یک شهروند عادی و اعمال او تأثیر بگذارد. راسکولنیکف می خواست رهن را بکشد. این بی دلیل نبود. اولین دلیل شخصیت رودیون، ریشه های او است. جامعه غرق در گناه و فقر کمترین نقش را در این امر ایفا کرد. راسکولنیکف نیز فقیر بود، او با سایر افرادی که رنج می بردند همدردی می کرد. اما او همچنان تصمیم به ارتکاب جنایت گرفت. جامعه از داستان "جنایت و مکافات" فقط برای پول ارزش قائل شد و اخلاق عالی را فراموش کرد. هیچ چیز دیگری برای آنها معنی نداشت. سونیا مارملادوا یک دختر ساده بود که به یک فاحشه تبدیل شد. این به دلیل نیاز به کسب درآمد برای تغذیه خانواده اتفاق افتاد. پدر این قهرمان به شدت مشروب می نوشد و در میخانه هایی می نشیند که روح انسان ها در آن می پوسد. کیسه های پول به نوبه خود از ثروتی لذت می برند که از طریق زندگی مردم عادی به دست آمده است. داستایوفسکی ثابت می کند که جامعه در هر صورت بر شخص، زندگی او تأثیر می گذارد. در جامعه آزاد بودن غیرممکن است.


(تصویرسازی برای M. Bulgakov "The Master and Margarita")

بولگاکف با کمک رمان «استاد و مارگاریتا» پرسش از فرد و حضور او در جامعه را مطرح کرد. شخصیت اصلی، استاد، یک نابغه واقعی است که توانسته رمانی باورنکردنی بنویسد. اما پس از انتشار، قهرمان شروع به آزار و اذیت می کند؛ او شناخته نشد. چه کسی جزوه ها و نظرات پر از خشم برای او می فرستد؟ این جامعه گرافومن هاست، افرادی که حسادت می کنند و شبه نویس هستند. نویسنده این جامعه را موذی و تندخو نشان می دهد. دائماً به استاد مسموم می شود و به آن حمله می کند که باعث نابودی خلقت باشکوه می شود. در نتیجه، نابغه به دیوانه خانه می رود. حالا او به یک دسته بد تعلق ندارد، دنیای جدید او مارگاریتا است. در این جامعه است که استاد روح خود را آرام می گیرد.

بنابراین، مهم نیست که یک شخص چه کسی باشد، هر چه باشد، ویژگی ها و ویژگی های فردی او به نفع جامعه ای است که فرد در آن زندگی و کار می کند. به جرات می توان گفت اگر فرمول ایده آلی وجود داشته باشد، رابطه ای کامل و دو سویه بین انسان و جامعه است.

طرح

معرفی

مشکل مرد جدید در کمدی گریبایدوف وای از شوخ طبعی

موضوع یک مرد قوی در آثار N.A. نکراسوا

مشکل یک فرد تنها و زائد در یک جامعه سکولار در شعر و نثر M.Yu. لرمانتوف

مشکل مرد فقیر در رمان اف.م. جنایت و مکافات داستایوفسکی

موضوع یک شخصیت ملی در تراژدی A.N. رعد و برق استروفسکی

موضوع افراد در رمان اثر L.N. جنگ و صلح تولستوی

موضوع جامعه در کار M.E. سالتیکوف-شچدرین لرد گولولوفس

مشکل مرد کوچک در داستان ها و نمایشنامه های A.P. چخوف

نتیجه

فهرست ادبیات استفاده شده

معرفی

جامعه مردم ادبیات روسی

ادبیات روسیه قرن نوزدهم آثار نویسندگان و شاعران برجسته ای مانند A.S. گریبایدوف، A.S. پوشکین، ام.یو. لرمانتوف، N.V. گوگول، I.A. گونچاروف، A.N. استروفسکی، I.S. تورگنیف، N.A. نکراسوف، M.E. سالتیکوف-شچدرین، F.M. داستایوفسکی، L.N. تولستوی، A.P. چخوف و دیگران.

در بسیاری از آثار این و دیگر نویسندگان روسی قرن نوزدهم، مضامین انسان، شخصیت و مردم توسعه یافت. شخصیت مخالف جامعه بود (وای از هوش توسط A.S. Griboyedov)، مشکل یک فرد اضافی (تنها) نشان داده شد (یوجین اونگین توسط A.S. Pushkin، قهرمان زمان ما توسط M.Yu. Lermontov)، یک فرد فقیر ( جنایت و مکافات اثر F.M. داستایوسکی)، مشکلات مردم (جنگ و صلح اثر L.N. Tolstoy) و دیگران. در بیشتر آثار، نویسندگان در چارچوب بسط مضمون انسان و جامعه، تراژدی فرد را به نمایش گذاشته اند.

هدف این مقاله بررسی آثار نویسندگان روسی قرن نوزدهم، بررسی درک آنها از مشکلات انسان و جامعه و ویژگی های درک آنها از این مشکلات است. در این مطالعه از ادبیات انتقادی و همچنین آثار نویسندگان و شاعران عصر نقره استفاده شد.

مشکل مرد جدید در کمدی گریبایدوف وای از شوخ طبعی

برای مثال کمدی A.S. Griboyedova Woe from Wit، که نقش برجسته ای در تربیت اجتماعی-سیاسی و اخلاقی چندین نسل از مردم روسیه ایفا کرد. او آنها را مسلح کرد تا به نام آزادی و عقل، به نام پیروزی ایده های پیشرفته و فرهنگ واقعی، با خشونت و استبداد، پستی و جهل مبارزه کنند. گریبودوف در تصویر شخصیت اصلی کمدی چاتسکی، برای اولین بار در ادبیات روسیه، فردی جدید را با الهام از اندیشه های متعالی نشان داد که در دفاع از آزادی، انسانیت، شعور و فرهنگ، علیه جامعه ای مرتجع قیام می کند و به پرورش یک جامعه جدید می پردازد. اخلاق، ایجاد دیدگاه جدیدی از جهان و روابط انسانی.

تصویر Chatsky - یک فرد جدید، باهوش و توسعه یافته - با جامعه Famus در تضاد است. در Gora Out of Mind، همه مهمانان فاموسوف به سادگی از آداب و رسوم، عادات و لباس‌های میلینرهای فرانسوی و کلاهبرداران بازدیدکننده بی ریشه که با نان روسی امرار معاش می‌کردند، کپی می‌کنند. همه آنها ترکیبی از فرانسوی و نیژنی نووگورود را صحبت می کنند و از دیدن هر فرانسوی بازدید کننده از بوردو مات و مبهوت می شوند. از زبان چاتسکی، گریبودوف با بیشترین شور و اشتیاق این نوکری ناشایست را در برابر دیگران و تحقیر خود را آشکار کرد:

به طوری که پروردگار ناپاک این روح را از بین می برد

تقلید توخالی، بردگی، کورکورانه;

به طوری که جرقه ای در وجود کسی که روح دارد می کارد.

چه کسی می توانست با کلمه و مثال

ما را مانند افسار قوی نگه دار،

از حالت تهوع رقت انگیز، از طرف غریبه.

چاتسکی مردم خود را بسیار دوست دارد، اما نه جامعه زمینداران و مقامات مشهور، بلکه مردم روسیه، سخت کوش، عاقل، قدرتمند. ویژگی بارز چاتسکی به عنوان یک مرد قوی، بر خلاف جامعه اصلی فاموس، پر بودن احساسات اوست. در هر چیزی که او اشتیاق واقعی را نشان می دهد، او همیشه در روح پرشور است. او داغ، شوخ، خوش بیان، پر از زندگی، بی حوصله است. در عین حال، چاتسکی تنها قهرمان آشکارا مثبت در کمدی گریبایدوف است. اما نمی توان او را استثنایی و تنها نامید. او جوان، عاشقانه، پرشور است، افرادی همفکر دارد: به عنوان مثال، استادان مؤسسه آموزشی، که به گفته شاهزاده توگوخوفسکایا، انشعابات و بی ایمانی را تمرین می کنند، اینها دیوانه هایی هستند که تمایل به مطالعه دارند، این کار شاهزاده خانم است. برادرزاده شاهزاده فئودور، شیمیدان و گیاه شناس. چاتسکی از حقوق بشر برای انتخاب آزادانه فعالیت‌های خود دفاع می‌کند: سفر، زندگی در روستا، تمرکز ذهن خود بر علم یا وقف خود را به هنرهای خلاقانه، عالی و زیبا.

چاتسکی در مونولوگ خود از جامعه عامیانه دفاع می کند و جامعه فاموس، زندگی و رفتار آن را به سخره می گیرد:

آیا اینها در دزدی ثروتمند نیستند؟

آنها محافظت از دربار را در دوستان، در خویشاوندی یافتند.

اتاق های ساختمانی باشکوه،

جایی که در بزم و اسراف بیرون می ریزند.

می توان نتیجه گرفت که چاتسکی در کمدی نماینده نسل جوان و متفکر جامعه روسیه، بهترین بخش آن است. A. I. Herzen در مورد Chatsky نوشت: تصویر Chatsky، غمگین، بی قرار در کنایه خود، لرزان از عصبانیت، وقف یک ایده آل رویایی، در آخرین لحظه سلطنت اسکندر اول، در آستانه قیام در سنت اسحاق ظاهر می شود. مربع. این یک دکابریست است، این مردی است که به دوران پتر کبیر پایان می دهد و سعی می کند، حداقل در افق، سرزمین موعود را تشخیص دهد...

موضوع یک مرد قوی در آثار N.A. نکراسوا


2023
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه