27.07.2020

شهر کسپی در جورجیا یکی از قدیمی ترین ها در کارتالیا علیا است. شهرستان کاسپیسک جمعیت شهر کاسپیسک


کاسپیسک در مرکز جمهوری داغستان ، در ساحل دریای خزر ، نه چندان دور از ماخاچکالا واقع شده است. مساحت کل 32.94 کیلومتر مربع است. تاریخ تأسیس به سال 1932 برمی گردد. تا سال 1947 ، این روستا Dvigatelstroy نامیده می شد.

نواحی کاسپیسک

این شهر هر ساله با مناطق جدید رشد می کند. کاسپیسک را می توان به سه منطقه بزرگ تقسیم کرد: یک معدن سنگ ، یک شهر نظامی و بخش خصوصی. آنها ، به نوبه خود ، به طور غیر رسمی به مناطق کوچک تقسیم می شوند ، که عمدتا به نام هر گونه اشیای محبوب واقع در نزدیکی - به عنوان مثال ، یک کارخانه آجر ، پارک فرهنگ ، دریاچه تورالی ، آنجی و غیره نامگذاری می شوند.

جمعیت Kaspiysk برای 2018 و 2019. تعداد ساکنان Kaspiysk

ارقام جمعیت شهر از سرویس آمار دولتی فدرال گرفته شده است. وب سایت رسمی سرویس Rosstat www.gks.ru است. این داده ها همچنین از اطلاعات و بخش آماری واحد بین وزارتخانه ، وب سایت رسمی EMISS www.fedstat.ru گرفته شده است. این سایت حاوی اطلاعاتی در مورد تعداد ساکنان Kaspiysk است. جدول توزیع تعداد ساکنان Kaspiysk را براساس سال نشان می دهد ، نمودار زیر روند جمعیتی در سال های مختلف را نشان می دهد.

نمودار تغییرات در جمعیت Kaspiysk:

کل جمعیت در سال 2014 تقریباً 105 هزار نفر بود و تراکم آن 3190.83 نفر در کیلومتر مربع بود. در طول تاریخ وجود Kaspiysk ، به طور مداوم بر تعداد شهروندان افزوده شده است. 35 کشور جمهوری را می توان در میان آنها یافت.

در دوران اتحاد جماهیر شوروی ، بسیاری از روس ها در این شهر زندگی می کردند که نظامی بودند و همچنین کارگران کارخانه داگدیزل. از سال 2010 ، ترکیب قومی به شرح زیر توزیع شده است: لزگین ها (39/21 درصد) ، دارگینز (73/20 درصد) ، آوارس (63/14 درصد) ، لاک (25/14 درصد) ، کومیکس (68/9 درصد) ) ، روسها (8.98٪) ، طبساران (5.41٪) ، آگولها (1.71٪) ، روتولها (1.16٪) ، دیگران (1.87٪) ، سهم کسانی که ملیت خود را نشان ندادند 0.17 بود ٪

اساساً ، در Kaspiysk اقوام متعلق به شاخه Lezghin از خانواده نخ-داغستان - 29.7 live زندگی می کنند.

قومی مدفون: خزر ، خزر ، خزر.

عکس شهر کاسپیسک. عکس کاسپیسک


اطلاعات در مورد شهر کسپیسک در ویکی پدیا.

من به شرح سفرهایم در روسیه ادامه خواهم داد ، در واقع وبلاگ برای این کار ایجاد شده است ، اما به نوعی دور شدم. :)

من از تقویم سفرهایم دور می شوم و درمورد سفرم در اکتبر 2008 به داغستان برای شما می گویم. این یک سفر کاری بود که مدتها پیش برنامه ریزی شده بود اما به نوعی همه چیز به تعویق افتاد. از این موضوع خوشحال شدم ، زیرا واقعاً نمی خواستم به آنجا بروم. در عوض ، من می خواستم ، اما خاردار شد :) 3 سال پیش مثل الان "داغ" نبود ، اما قبلاً سابقه داشت.
مقصد شهر کاسپیسک بود. قبل از سفر ، من فقط 2 چیز در مورد این شهر می دانستم - اینکه این شهر در ساحل دریای خزر واقع شده است و یک حمله تروریستی وحشتناک در تاریخ 9 مه 2002 ، زمانی که یک ستون جلو در خیابان مرکزی شهر منفجر شد ، رخ داد ...

ما به آنجا رسیدیم: ابتدا با اتوبوس به ساراتوف ، سپس با قطار به ماخاچکالا می روید. قطار قطار محفظه ای و تقریباً خالی بود که باعث خوشحالی من شد. روز قبل ، حتی قبل از عزیمت ، اخباری مبنی بر انفجار قطار در خاک داغستان منتشر شد. کمی ناراحت کننده بود ، اما همه با موفقیت به آنجا رسیدند. ما تقریباً تمام طول شب را از طریق جمهوری راندیم و چیز زیادی ندیدیم. صبح ، در ورودی ماخاچکالا ، کمی به کوهپایه های قفقاز نگاه کردم. خوش تیپ ...

ما یک شب اکتبر خنک از اولیانوفسک خارج شدیم - ما در یک صبح آفتابی تابستانی در ماخاچکلا حرکت کردیم :)

ما قرار بود در قلمرو یک واحد نظامی در حومه کاسپیسک زندگی کنیم. ما با اتومبیل به کاسپیسک رسیدیم - با سرویس دهندگان این واحد روبرو شدیم. آنها در پادگان سربازان قراردادی ، در فاصله نه چندان دور از دریای خزر مستقر شدند.

باید بگویم که اگرچه من در ارتش خدمت نکردم ، اما سالها کار فراوانی را در ارتش سپری کردم :) یک اتاق به ما اختصاص داده شد ، به جعبه های 3 تخته تقسیم شده است. شرایط کاملاً قابل قبولی است ، بجز اتاق دوم ، که ما در آن زندگی نکردیم ، کف. به نظر من می رسد که اگر کسی به کپک حساسیت داشت ، چند دقیقه دیگر در آنجا می میرد :) اما از آنجا که در اتاق اول فقط 6 صندلی خالی بود و 7 نفر بودیم ، سالم ترین فرد باید از بین 6 صندلی ، کپک زده ترین تخت را انتخاب کند " کم و بیش ":) خوشبختانه جای اتاق اول خیلی زود خالی شد و او مجبور نبود برای مدت طولانی در آنجا زندگی کند. اتاقهای باقیمانده توسط نیروی دریایی قراردادی اشغال شد. هر روز صبح انواع و اقسام جوک ها را در مورد شکل گیری مقابل پادگان می شنیدیم ، اما شب اغلب زنگ خطر "آتشفشان -5" (حمله تروریستی) را می شنیدیم - در کوهها بی قرار بود ...

اجازه داشتیم در غذاخوری پیمانکاران غذا بخوریم. رایگان است. اما چیزی به سرعت ما را خسته کرد :) چند بار پلو با کرم ، یکبار رگهای یک پستاندار ناشناخته که به علت مرگ طبیعی جان خود را از دست داد (در اصل ، هرگز پروتئین حیوانی بیشتری ندیدیم) منجر به تصمیم گیری برای گرفتن غذا در یک کافه شد خارج از قلمرو واحد. این همان چیزی است که بیشتر منتظر آن بودم - خوردن غذاهای داغستان! و من این کار را کردم بار اول ، از گرسنگی ، 3 غذا را از روی عادت سفارش دادم - اول ، دوم و سالاد. وقتی آنها مرا آوردند ، فهمیدم که یکی از ظرف ها را غرق می کردم. من چنین بخشهایی را ندیده ام! لاگمان در یک بشقاب بزرگ قرار نمی گرفت ، پلو از لبه ها می افتاد ، سالاد اولیویه همان بود :) بابت همه اینها ، حدود 130 روبل پرداخت شد. و همه چیز چنان مودبانه بود که من در جای دیگری ندیده ام. و این فقط یک کافه کنار جاده بود. به طور کلی ، قفقاز از آن لحظه احساس شخصی می کند.
در طول ماه اقامتم در کاسپیسک ، فقط در این کافه غذا می خوردم و همه غذاهایی را که در انبار داشتند امتحان کردم. با این حال ، آنها مهمترین چیز را ندارند - گوشت گوسفندی ... ما آن را در یکی پیدا کردیم کافه کوچککه از بیرون شبیه خریدار محلی ما است. ..

اما در داغستان همه چیز فریبنده است. رفتیم داخل و فضا جلوی ما باز شد! یک سالن ضیافت بزرگ و چندین سالن کوچکتر در کناره ها. ما را با مهربانی به یکی از اتاق های کوچکتر بدرقه کردند. وقتی دیدیم چه میز در آنجا چیده شده است ، بلافاصله خواستیم فرار کنیم ، زیرا فکر کردیم که چقدر آنها برای این همه ما را پاره می کنند :)

آنها که گوشت بره زیادی را به اشکال مختلف خورده بودند ، اسکناس را خواستند و ... وقتی آن را برای ما آوردند ، با زحمت زیاد :) مقدار آن به نوعی خنده دار بود. با کمال تعجب ، چنین خدماتی با هزینه کم ... چیزهای زیادی برای یادگیری از رستوران داران ما وجود دارد.

در اولین روز ورود ، ما به کاوش در شهر و تماشای SEA رفتیم :) شهر دوران اتحاد جماهیر شوروی - تمام ساختمان ها حداقل دهه 30 هستند. علاوه بر این ، از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، ظاهراً آنها ترمیم نشده اند. نماها خراب است ، در همه جا نوعی ویرانی ، ساخت ابدی وجود دارد ...

شهر کوچک است ، ما به سرعت به پارک ساحلی رسیدیم.

به هر حال ، پارک در حال تماشا است. سنگفرش های جدید ، خاک شل شده

و در اینجا خود دریای خزر است:

در فاصله دور ، یک ساختمان متروکه بیشتر دیده می شود - یک پایه اژدر آزمایشی. اکنون تقریباً ویران شده و به عنوان محلی برای لانه سازی مرغ ها عمل می کند. نه بده و نه بگیر - فورت بایارد! اما اگر به موقع پول در آن سرمایه گذاری شود ، انجام این بازی های شگفت انگیز در اینجا نیز امکان پذیر خواهد بود. اما داغستان سرنوشت خاصی دارد ...

چگونه این لحظه را خواب دیدم - ایستادن در ساحل خاکستری خزر! بوی آن ولگای عزیز است. خوب ، آب از کجا آمده است؟ :)

نزدیک ساحل - مجسمه ای با طراحی نامفهوم:

این ستون در آب ایستاده است. نه ، همه چیز با پری دریایی روشن است. ارتفاع ستون مشخص نیست. در ولادیک ، من یک عروس دریایی دیدم ، اما او به سختی از آب دیده می شد - همه چیز منطقی است. و پری دریایی روی قطب خیلی خوب نیست. یا زمانی چنین سطح آب در خزر وجود داشت :)

آب در دریا کثیف است و این به دلیل افزایش اخیر سطح آب خزر است - دریا در حال بهبود است و باعث تصفیه امکانات تأسیسات ساحلی می شود. فاضلاب شهری اغلب بدون تصفیه به دریا می رود.

پس از پیاده روی در امتداد خاکریز ، به سمت واحد حرکت کردیم. در راه ، یک کلیسای ارتدوکس کاملاً آراسته مورد توجه قرار گرفت - اسلام با ارتدکس کاملاً مطابقت دارد:

پارک دوره اتحاد جماهیر شوروی:

چیزی شبیه پریپیات نیست؟ حداقل آن را به من یادآوری کرد.

به نظر می رسد که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، برخی از روح ها به طور غیرقابل برگشتی از اینجا خارج شده اند و همه چیز به تدریج در حال ویرانی است ...

ما در خیابان اصلی ، جایی که حمله تروریستی در سال 2002 انجام شد ، قدم زدیم ... یک یادبود به جای آن برپا شد:

افراد زیادی مردند. کودکان ، غیرنظامیان ، افسران ، سربازان خصوصی ... یک مین زمینی از زیر حاشیه خارج شد و پر کننده های کشنده - اتصالات ، توپ ها را پراکنده کرد. ماهیت زخمها عمدتا تا کمر بود - قطع شدن پاها ، پاها ... تفنگداران دریایی یک فیلم بدون سانسور را به ما نشان دادند - جهنم ... تماشای آن غیرممکن است. یادبودی مشابه در قلمرو واحد ما نصب شد ، که در آن تفنگداران مرده خدمت می کردند.

ما به مرکز شهر رفتیم - این بازار و ایستگاه اتوبوس است.
ساختمانی زیبا ، علی رغم ویرانی ، در دوره استالین:

ساختمان بازار:

بازار در Kaspiysk یک موضوع جداگانه است. ما خود را فقط در فصل مخمل یافتیم ، زمانی که پیشخوان های خانه پر از میوه ، انگور ، پنیر فتا ، سبزیجات و گیاهان بود. چنین تنوعی از محصولات انتخاب شده! انارهای Feijoa ، Derbent و آذربایجانی ، كبنس ، خرمالو ، انگور ، نارنگی ، پرتقال ... در بخش لبنیات می توانید پنیر شور و بسیار شور مانند پنیر Adyghe بخرید. و همه برای پول اندک. هیچ کس کمتر از یک کیلوگرم پنیر را قطع نمی کند :) او از من خواست قبل از خرید مقداری انگور امتحان کنم - در پاسخ ، مکثی بی صدا انجام شد. "شما محلی نیستید؟" - "چگونه می دانستید"؟ - "آنها از ما نمی پرسند." با این کلمات ، او کیسه ای را بیرون می آورد ، یک مشت فیوآ ، یک انگور انگور برایم می ریزد - "رایگان است ، بنابراین دیگر نمی پرسند. فقط آن را بگیر و امتحان کن ، پذیرفته شده است" :) بعداً یادم می آید ، در اولیانوفسک ، جلوی من در صف ، مردی از من خواست نمونه. در پاسخ ، چشمان گرد شده - "اینجا خرید می کنید ، سپس سعی خواهید کرد ...". ذهنیت ...

یک روز برای شناسایی به ماخاچکالا رفتیم. در راه از کاسپیسک یک دسته کلبه ناتمام دیدم. به نظر می رسد که ساخت و ساز ابدی در جریان است. آنها همه چیز و هر جا مکانی را می سازند. در ماخاچکالا ، یک کلبه دیدم ، یک دیوار به یک ساختمان 9 طبقه پانل متصل شده است: من یک دیوار کامل را روی آجر ذخیره کردم :)

پیاده روی از پارک نزدیک دریاچه Ak-Gel (Big Turalinskoe) آغاز شد.

حتی قبل از سفر به سایت Tema Lebedev ، متوجه این بنای یادبود سورئال معلم شدم.

هدف از این چوب فقط حمایت از کره زمین است ، که معلم آن را به طرز شگفت انگیزی نگه می دارد - مانند یک توپ بسکتبال. از دور ، چوب شبیه عصا است ، البته :)

این بنای یادبود بسیار آراسته است ، گلهای تازه وجود دارد. از این جا روشن می شود که داغستانی ها نسبت به معلمان نگرشی احترام آمیز دارند.

در نزدیکی دریاچه Ak-Gel قرار دارد. کارخانه ها و کلبه های خنک در اطراف ساخته شده اند - همه در یک انبوه ...

در این روز ، برخی از مسابقات ورزشی مدارس در پارک برگزار شد و دانش آموزان زیادی در آنجا حضور داشتند. یک گروه با چنان دوربین سیاه و بزرگی من را مورد توجه قرار دادند که احتمالاً قبلاً هرگز ندیده بودند ، با توجه به واکنش آنها. آنها با س questionsالاتی روبرو شدند - "شما از چه روزنامه ای هستید؟" تقریباً نشستم ... به طور کلی ، آنها بدون سازش مرا مجاب کردند که از آنها عکس بگیرم:

در فراق ، آنها نیز بدون مصالحه قول ارسال تصاویر را از من گرفتند. اکنون توجه کنید - آدرس: "11 کلاس ، پانل؟" البته من آن را دریافت کردم. سعی کردم عکسهای وعده داده شده را به این آدرس ارسال کنم ، اما متاسفانه نامه به دستم نرسید ... بنابراین ، عکس اینجاست :)

و در اینجا نمونه ای از ساخت و ساز شهری داغستان آورده شده است:

چرا زمین گرانبها را بین خانه ها هدر می دهیم؟ درست است ، ما در آنجا کلبه هایی خواهیم ساخت :) آنها از آمریکا مثال می زنند ، احتمالاً :)

مرکز ماخاچکالا - فروشگاه بزرگ مرکزی:

لازم به ذکر است که به نظر می رسد داغستان تنها جایی است که "رفیکی" به عنوان مینی بوس در آن باقی مانده است :) تصویر او را نشان می دهد - در سمت چپ ، پشت سر یک عابر. می توانید هر آنچه را که می خواهید در یک فروشگاه بزرگ خریداری کنید. برای گران

مناظر خیابان:

"وزن خود را بشناس و استراحت کن"

"تئاتر در تور"

استودیوی ضبط در غرفه ، بین راهروها:

جنگل شهری:

کافه "باراکودا" با کتیبه ای به زبان ناشناخته بالای ورودی:

در ابتدا یک تابلوی قدیمی وجود داشت ، آنها تصمیم گرفتند تابلوی جدیدی را آویزان کنند. سپس آنها فکر کردند ، چرا همه نامه ها؟ 4 نفر اول آنجا هستند ، عادی ...

تشویق کننده ...

یک تفرجگاه دیگر در ماخاچکالا. مستقیماً در پشت آن مسیرهای راه آهن قرار دارد و پشت آنها - دریا ، و آن سوی دریا - قزاقستان :):

اتومبیل خود را در یک پارکینگ محافظت شده قرار دهید ، در غیر این صورت هیچ چیزی پس انداز نمی کند ...

همانطور که از تعداد زیادی از تبلیغات مشابه متوجه شدیم ، در داغستان ، بسیاری از مردم می دانند که چگونه بتن را سریع و ارزان تخریب کنند ...

و نتیجه این است:

و این مرکز شهر است ... آیا چیزی وجود دارد که من درک نکنم؟

خاکریز:

همانطور که من آن را درک می کنم ، آن یا دریا ساخته شده است ، یا افرادی که از دریا ساخته شده اند.

ماهی گرفتار ...

اتفاقاً آنها از ماهیگیران بازار درباره خاویار سیاه س askedال کردند. گفتند مشکلی نیست. 10 خلط در هر کیلوگرم. در آستاراخان 40 خلط بود.

ساحل شهر در ماه اکتبر هنوز می توانید شنا کنید ، اما ...

نمیشه !!

(سطح دریا و امکانات درمانی را بخاطر بسپارید ...)

اما زیباست ، فقط می توانید مانند آن راه بروید:

دو دختر تصمیم گرفتند که خود را در تاریخ بگذارند:

آنها احمقانه ، فقط نمی فهمند که در یک تصویر آینه ای می نویسند - "... oksh 8"

نمی دانم ، شاید بد نگاه می کردم ، اما یک کلمه "FUCK" پیدا نکردم:

نمی دانید؟ یا فرهنگ؟ در یک مکان مشابه 99٪ تراکم این کلمه را خواهیم داشت
به هر حال ، این صفحه نمایش یک سینمای تابستانی است ، اگر کسی متوجه نشود :)

این موجوداتی هستند که من در تابوت کریمه دیدم:

شبیه مرغ مگس خوار هستند. اما حشرات آویزان در هوا در مقابل یک گل و یک تنه بلند ، شهد در حال لرزیدن است. آفرین ، شما چیزی نخواهید گفت ...

فقط یک دختر داغستانی ناز (در پس زمینه):

من حتی می ترسم این ساختمان را شامل شود:

من نمی خواهم به آنجا بروم ...

اکنون جالب ترین قسمت از کل قدم زدن در اطراف ماخاچکالا است. به میدان مرکزی می رسیم. خوب ، مثل ما - خانه شوراها و میدان. آیا تا به حال از میدان مرکزی خود عکس گرفته اید؟ می کنم ، به همین دلیل تصمیم گرفتم اینجا شلیک کنم ، خوب ، زیباست.

وقت نداشتم حتی 10 عکس بگیرم ، صدای سوت آنها را شنیدم ... دیدم پلیسی با سرعت کامل به سمت من هجوم می برد و سوتش را می زد.
YAVSHOKE!
- من آماده شلیک هستم !!
- چرا؟
- پاتامو! مجلس دولت نلجا!
- خوب ، من نمی خواهم ...
- آنچه را حذف کردید پاک کنید!
- بله ، من خانه ای اجاره نکردم ...
- نشان می دهد!
ما شروع به بررسی پیش نمایش می کنیم ...
- آیا می توانم این را ترک کنم؟
- خالص!
- این یکی؟
- خالص!
- چه چیزی مجاز است ؟؟
- امکان حذف آن وجود دارد!

پاک کردن ...

بنابراین من با کاخ سفید آنها عکسی ندارم ...: ((((

در سمت راست یک شی مخفی وجود دارد. حتی نمی توانی مدت طولانی به آنجا نگاه کنی :)

و معلوم شد که پلیس مهربان است - او دوربین را شکست و متشکرم!

و سرانجام ، از ماخاچالا:

این تنها ماهی خاویاری است که من در جمهوری خزر دیده ام .. خشن ... ZAPKASPRYBVOD در یک کلمه ...

اما این خیلی پایان ندارد :) هنوز داستانی درباره Derbent ، قلعه باستانی نارین کالا ، یک گورستان مسلمانان با قبور 40 هزار پیامبر محمد ، هیولاهای خزر ، فانوس دریایی باستان و کاسپین موهای خاکستری وجود دارد :). همه اینها در قسمت های بعدی داستان است.

قسمت دوم داستان:

کاسپی ، شیدا کارتلی ، جورجیا

شهر دنج کسپی ، واقع در دامنه های جنوبی قفقاز شمالی ، گذشته ای غنی و پر حادثه دارد. اگرچه این شهر فقط در سال 1959 جایگاه شهر را دریافت کرد ، اما تاریخچه آن به قرن 5 برمی گردد ، زمانی که یک محل استقرار قرون وسطایی اولیه در محل استقرار مدرن وجود داشته است. کاسپی یکی از قدیمی ترین شهرهای منطقه تاریخی و جغرافیایی کارتلی محسوب می شود و در میان مسافرانی که پس از ورود به گرجستان عجله می کنند تا در خیابان های آن قدم بزنند و آثار معماری حفظ شده را مشاهده کنند ، محبوب است.

داستان کسپی

اولین افرادی که در سایت Kaspi مدرن واقع شده اند در عصر مفرغ زندگی می کردند. طبق داده های باستان شناسی ، در قرن های 6 و 5 قبل از میلاد ، در قلمرو آن یک شهرک از نوع شهری و احتمالاً یک شهر بزرگتر وجود داشته است. در تواریخ ، از کاسپی در رابطه با افسانه شاه میریان یاد شده است که وقتی در کوه توتی بود ، ناگهان خود را در تاریکی زمین دید. بعد از اینکه او به سنت نینو دعا کرد ، تاریکی از بین رفت و دعای او برای جورجیا به دوره ای تبدیل شد. پس از چنین اتفاقی ، حاکم غسل تعمید یافت و مسیحیت را به دین اصلی دولت تبدیل کرد.

در قرن پنجم میلادی ، کاسپی یک شهر تمام عیار بود ، که دارای اهمیت نظامی-استراتژیک و فرهنگی ، استراحتگاه های خاص خود بود و به عنوان یک مرکز مهم در قسمت اداری نظامی حوزه خزر محسوب می شد. در دهه 30 قرن هشتم ، توسط فاتحان عرب به رهبری مروان ویران شد ، و پس از آن برای قرنهای طولانی تنها یک روستای دور افتاده باقی ماند.

دور جدیدی از تاریخ کسپی از نیمه اول قرن بیستم آغاز شد. در دهه 1930 ، کارخانه سیمان (بزرگترین کارخانه قفقاز) در قلمرو آن ساخته شد ، که انگیزه ای برای توسعه و گسترش محل استقرار بود. سپس به مرکز اداری شهرداری خزر تبدیل شد و در سال 1959 جایگاه شهر را دریافت کرد.

شهر مدرن کسپی

امروز کاسپی یک شهرک صنعتی با بیش از 15000 نفر جمعیت است و به طور مشروط به سه قسمت تقسیم می شود:

  • شهر قدیمی ، واقع در یک تپه ، در محل تلاقی رودخانه Lehura با Kura. اینجاست که جالب ترین مکانهای دیدنی این شهرک واقع شده است.
  • حومه شرقی با ساختمانهای مسکونی یک طبقه.
  • حومه صنعتی جنوب با کارخانه ها و زیرساخت های مربوطه.

شهر کسپی عمدتا بر روی تپه ها ساخته شده است. در جنوب آن تنگه های خالی از سکنه وجود دارد و در جنوب غربی آن دره رود کورا با دشت ها و دشت های وسیع واقع شده است. آب و هوا در Kaspi معتدل است و دارای زمستانهایی خنک و تابستانهای گرم و گرم است. دمای هوا در ژانویه -1 درجه سانتی گراد است ، در آگوست به +23 درجه سانتی گراد افزایش می یابد. میزان بارندگی متوسط \u200b\u200bتا 450 میلی متر در سال است.

چگونه می توان به کاسپی رسید

رسیدن به کاسپی از بسیاری از شهرهای جورجیا کار دشواری نیست. گردشگرانی که از تفلیس به این شهرک می روند می توانند از چندین نوع حمل و نقل استفاده کنند:

  • با اتومبیل شخصی یا اجاره ای - در امتداد بزرگراه Zahesi-Mtskhata-Kavtiskhevi-Gori ؛
  • با شاتل - از ایستگاه مترو Didube حرکت می کند.
  • با قطار به برجومی - از ایستگاه مرکزی پایتخت حرکت می کند و 1 ساعت و 10 دقیقه بعد به کاسپی می رسد.

علاوه بر تفلیس ، مینی بوس یا اتوبوس از Mtskheta ، Metekhi ، Gori ، Chocheti ، Zemo ، Akhaltsikhe ، Akhalkalaki به این شهر می روند.

چه چیزی را می توان در کسپی مشاهده کرد

اگرچه شهر کسپی نمی تواند به وفور بناهای معماری افتخار کند ، اما در قلمرو آن تعدادی مناظر جالب وجود دارد که شایسته توجه گردشگران هستند.

  • کلیسای تئودور تیرونی

کلیسای قدیمی ، واقع در خیابان Kostava ، قدیمی ترین بنای شهر قلمداد می شود. در قرن پنجم ساخته شد ، متعاقباً به طور قابل توجهی بازسازی شد ، اما جذابیت معتبر قرون وسطایی خود را حفظ کرد. نقاشی های دیواری درخشان در داخل معبد مورد توجه ویژه قرار می گیرند ، گرچه مدرن هستند اما تفاوت های اساسی با بازسازی های سنتی دیگر کلیساهای گرجستان دارند.

  • معابد قرن های 5-7

با قدم زدن در خیابان های این شهرک ، در مکان های مختلف آن ، مشاهده کلیساهای باستانی ، کلیساهای باستانی و ویرانه های معابد که در طول دوره رونق کاسپی در قرن 5 تا 7 ساخته شده اند ، آسان است. اینها شامل کلیساهای مریم مقدس ، معراج ، کویراتسخوولی ، ماتسخواری ، سنت جورج است.

  • موزه فرهنگ محلی

در میدان مرکزی شهر ، ساختمانی دو طبقه وجود دارد که موزه محلی لرهای محلی را در خود جای داده است. باارزش ترین مجموعه باستان شناسی آن است که شامل مصنوعات مربوط به عصر مفرغ و اوایل آهن (از هزاره 3 تا 1 میلادی قبل از میلاد) و همچنین اشیایی از دوران باستان و قرون وسطی است. بخش قابل توجهی از نمایشگاه ها یافته های کشف شده در حین کاوش در قلمرو کاسپی ، متخی و رنه است.

  • نکروپلیس خزر

در 0.5 کیلومتری حومه غربی شهر مجموعه ای از "محل دفن" وجود دارد که قدمت آن به قرن ششم میلادی برمی گردد. این شامل غارهای کوچکی است که برای دفن ساکنان در سنگ نرم تراشیده شده اند. جالب اینجاست که غارهای کاسپین در همان سطح غارهای اوپلیسیستخه Odnoklassniki افزایش می یابند

به طور کلی ، بانک عالی است ، اما من هنوز هم می خواهم یک بررسی بنویسم ، که شاید ، به آن توجه شود.

پول خود را از کسپی طلا در خودپرداز بانک آلتین پس بگیرید. در دست کیسه ها ، بسته ها ... سرانجام مردد شدند و خودپرداز کارت را قورت داد.

با دانستن تمام این مشکلات ناشی از تشنج از تجربه دوستم ، برای صدور مجدد کارت به بانک کاسپی آمدم. اما شیرین ترین دختر در بخش من را متقاعد کرد: چرا پول می دهی ، می توانی او را برگردانی ، چون می دانی کجا مانده است؟ خوب. یک برنامه آنلاین ارسال کرد آنها گفتند 24 ساعت صبر کنید - یک کارمند بانک با شما تماس می گیرد. خوب. چند ساعت بعد ، کارمندی تماس گرفت و گفت که من باید به بانک آلتین بروم و برنامه ای برای جمع آوری کارت خود بنویسم. خوب. هنگامی که درگیر این موضوع شدم ، به بانک Alytyn رفتم. یک صف کوچک برای شنیدن این بود که بانک Altyn درخواست من را قبول نمی کند ، زیرا من مشتری بانک آنها نیستم. برو صحبت کن و بیانیه ای را به بانک کاسپی بنویس. اما من قبلا آنجا بودم و بیانیه ای گذاشتم. یک کارمند بانک آلتین ، ظاهراً متوجه خشم من شد ، جایی فرار کرد و با خبرهای جدید بازگشت. به نظر می رسد که جمع آوری از خودپردازها توسط بانک هالیک انجام می شود و من باید با هالیک بانک تماس بگیرم تا بفهمم آیا این مجموعه در آن دستگاه خودپرداز ناخوشایند اتفاق افتاده است یا خیر ، آیا این اتفاق افتاده است که این کارت ها را به شعبه کسپی می آورند. اوایل سپتامبر بود ، زمانی که نارودنی با Kazkom ارتباط برقرار کرد ... من نمی توانستم از طریق بانک Narodny راهی شوم. در برخی موارد فکر کردم ، چرا من با نارودنی تماس می گیرم ، من مشتری بانک کاسپی هستم. با کاسپی تماس گرفتم و مشکل را توضیح دادم. توجه! من شماره برنامه ای را که قبلاً در بخش کاسپی نوشتم و تمام اطلاعات در آن بود - نام کامل من ، IIN و شماره گواهینامه را نام بردم! دختری آن طرف خط شماره کارت طلای کسپی را می خواهد. من شماره کارت را نمی دانم ، آن را ندارم ، توسط دستگاه خودپرداز قورت داده شد. و چرا اگر شماره برنامه ای وجود داشته باشد که حاوی تمام اطلاعات باشد و اگر س myال من محرمانه نباشد ، او به شماره کارت من نیاز دارد !!! س wasال این بود: اگر بانک ملی کارت کاسپی را جمع آوری کند - این کارت ها را کجا آورده اند و کجا باید بروم ، آن را به کدام شعبه کاسپی برسانم؟ این دختر چندین بار سعی کرد از جایی عبور کند ، جایی که تلفن جواب نمی داد. او پیشنهاد کرد که بعداً تماس بگیرم. به س myال من - چگونه می توانم با مرکز تماس تماس بگیرم تا دقیقاً این اپراتور را دریافت کنم ، که به مدت نیم ساعت مشکل او را برای او توضیح دادم؟ آنها به من پاسخ دادند - به هیچ وجه. شما یک اپراتور جدید خواهید داشت - iiii سلام دوباره .... من از من خواستم که شماره مستقیمی از دایره ای را که او سعی کرده در آنجا تماس بگیرد به من بدهند - مجاز نیست. تمام حوصله ام تمام شد ، من به همه آن تف کردم و هزینه چاپ مجدد کارت را پرداخت کردم.

استل کاسپیسک

همانطور که به طور منطقی می توانید از نام نتیجه بگیرید ، شهر کاسپیاسک در سواحل دریای خزر (به طور عامیانه - خزر) واقع شده است. شهر کوچک ماهواره ای ماخاچکالا به اندازه پایتخت داغستان سابقه نداشته است. تا پایان دهه 40 این محل سکونتگاهی از نوع شهری با نام افتخارآفرین Dvigatelstroy بود. سپس به آن تغییر نام داد.

امروزه روستاهای کلبه ای که از مرزهای هر دو شهر گسترش می یابند مانند ریشه درختان در هم آمیخته اند و آنها را عملاً متحد کرده اند. همانطور که جمعیت محلی نشان می دهد ، در عرض چند سال ممکن است این سوال مطرح شود که کسپییسک به بخشی از ماخاچالا تبدیل شود. این شهر 14 کیلومتر با ایستگاه راه آهن ماخاچکالا (عملاً مرکز) فاصله دارد و فرودگاه Uytash با فاصله بسیار کمی فاصله دارد - بیش از 5 کیلومتر فاصله دارد. در مقایسه با مسکو ، سن پترزبورگ یا دیگر شهرهای بزرگ روسیه ، این اعداد مسخره است.

Kaspiysk علی رغم واقع شدن در ساحل دریا ، به استراحتگاه تبدیل نشد و بعید است که به دلیل واحدهای نظامی و یک کارخانه استراتژیک واقع در خاک آن ، هرگز تبدیل شود.

آب و هوا و بوم شناسی کاسپیسک

کاسپیسک ، مانند دیگر شهرهای جنوب روسیه ، دارای زمستان هایی نسبتاً معتدل است. دما در ژانویه-فوریه به ندرت به زیر -10 درجه می رسد. درست است ، یک برودت سرد مرطوب اغلب از دریا خارج می شود ، بنابراین سرما احساس قویتر می شود. کمی برف می بارد ، به سرعت ذوب می شود.

بهار به موقع می آید ، در اواخر ماه مارس گیلاس و زردآلو در حال شکوفایی هستند. تابستان در Kaspiysk گرم است ، بدون کولر هوا کم تحمل می شود. ناتوان کننده ترین دوره از اواسط ژوئن شروع می شود و در ماه آگوست پایان می یابد.

کاسپیاسک تا همین اواخر تقریباً به اندازه ماخاچکالا کثیف بود. گلدسته های سیاه کیسه های زباله درختان کنار مسیر را آراسته می کنند و بوی عطر از سطل های زباله سرریز شده به فاصله چندین متر در اطراف پخش می شود. دلیل این امر ، اول از همه ، مفهوم داغستانی متوسط \u200b\u200b"همه چیز در خارج از پنجره قلمرو من نیست" و همچنین این اعتقاد که سرایدار حرفه ای شرم آور برای یک کوهنورد (یا یک زن کوهستانی) است. اکنون وضعیت به طور قابل توجهی بهبود یافته است. و نظافت کنندگان خیابان ظاهر شدند و پوسترهای تبلیغاتی از شهروندان خواستند که نه تنها در آپارتمان خود تمیز نگه دارند

سطح جاده در حال بهبود است ، گاراژهای زشت - "پوسته ها" از بین می روند ، روی سطل های زباله لمس می شود کتیبه ها "مرا آتش نزن! آیا به من احتیاج داری". هیچ منبع بخصوص خطرناک آلودگی محیطی (به جز ساکنان محلی) در کسپی اسک وجود ندارد.

جمعیت کاسپیسک

از زمان شکل گیری کاسپیسک ، جمعیت آن فقط افزایش یافته است. در آغاز سال 2014 ، بیش از 105 هزار نفر در این شهر زندگی می کردند ، که باز هم مطابق با معیارهای روسیه نیست. تقریباً 35 ملیت داغستان نمایندگی دارند.

در زمان اتحاد جماهیر شوروی ، کاسپیسک یک شهر "روسی" قلمداد می شد. بسیاری از روس ها که در کارخانه داگدیزل کار می کردند ، و همچنین ساکنان واحدهای نظامی بودند. در تابستان ، اقوام به این ساکنان می آمدند و جمعیت روس زبان تقریباً دو برابر می شد. امروزه روس ها حدود 10٪ از ساکنان خزر را تشکیل می دهند (از نظر تعداد 5 نفر). کسانی که برای بازگشت ترک کرده اند به دلیل اوضاع ناپایدار جمهوری و کمبود کار عجله ندارند. نگرش نسبت به کسانی که باقی مانده اند مدارا است ، زیرا آنها عمدتاً ساکنان قدیمی شهر هستند که آشنایان زیادی دارند. و مهمان نوازی افسانه ای کوهستان به شما نمی گوید اگر همسایگانتان آسیبی نبینند ، آزرده خاطر شوید.

اکثریت مطلق مردم شهر مسلمان هستند ، مسیحیان بیش از 15٪ نیستند. رشد آگاهی مذهبی کوهنوردان بیش از پیش محسوس است. اگر پنج سال پیش در کاسپیسک یک زن باحجاب یا یک مرد با ریش بلند با نگاهی متعجب و نجوا دیده می شد ، اکنون این یک اتفاق عادی است. با وجود برتری عددی ، مسیحیان در کاسپیسک وفادار هستند. در اینجا نقاشی های دیواری ملی گرایانه را نخواهید دید و کلیسای مرکز شهر نجس نیست. اساساً ، ساکنان خزر مردم لائیکی هستند که از قانون اساسی و جنگ کوهستان احترام می گذارند و حتی این افراد به طور انتخابی هستند.

تعداد زیادی از جوانان و خانواده های جوان در Kaspiysk زندگی می کنند. و بسیاری از کودکان. دختران و پسران برای به دست آوردن تلاش می کنند آموزش عالی، اما برای بسیاری از آنها هنوز یک مسئله اعتبار است و در آینده امکان کار در تخصص خود را پیدا نمی کند. با وجود درجه قابل توجهی از اروپایی شدن ، بخش بالغ مردم هنوز برخی از هنجارهای محافظه کارانه رفتار را حفظ کرده اند: در خیابان با یک مرد شلوارک ، زنی که بیش از حد لباس پوشیده باشد یا یک زن و شوهر در حال بوسیدن نخواهید بود.

نواحی و املاک و مستغلات کاسپیسک

هر ساله شهر در حال گسترش است ، زیرا منطقه کویری اطراف این امکان را برای شما فراهم می کند. همانطور که در بالا ذکر شد ، در شمال و در منطقه Novy Khushet ، عملا با ماخاچکلا ادغام شد. گسترش به غرب با چنین سرعتی پیش نمی رود و در جنوب ، کاسپیسک کاملاً پایان می یابد.

امروز کاسپیسک 33 کیلومتر مربع مساحت دارد و به سه منطقه تقسیم می شود: یک شهر نظامی ، یک معدن سنگ و بخش خصوصی.

در شهر نظامی ، بیشتر ساکنان نظامی و خانواده آنها هستند ، بقیه - افراد فانی. مناطق بزرگ به طور غیر رسمی به مناطق کوچک تقسیم می شوند ، که به طور کلی نام برخی از مکان های محبوب اطراف را بر خود دارند: منطقه دریاچه تورالی ، یک کارخانه آجر ، آنجی ، پارک فرهنگ و غیره.

خیابان ها تقریباً در همه جا از "طرح آمریکایی" پیروی می کنند - موازی و عمودی ، بنابراین گم شدن مسئله ساز است.

معتبرترین مناطق کوچک در مرکز شهر (خیابان خیزروف ، اخمت خان سلطان) و در ساحل دریا (خیابان لنین ، خلیلوا) است ، اما چندان برجسته نیستند ، زیرا شهر کوچک است و مرکز 10 دقیقه با دوردست ترین فاصله دارد ناحیه. قیمت آپارتمان در کاسپیسک از نظر اجاره و خرید مسکن از قبل با ماخاچ کالا قابل مقایسه است. برای اجاره یک آپارتمان یک اتاقه حداقل 8000 روبل در ماه هزینه می شود (در صورتی که نوسازی انجام نشود و مبلمان وجود نداشته باشد). هزینه مسکن خریداری شده به مرحله ساخت خانه و مساحت آپارتمان بستگی دارد. هزینه آپارتمان 1 اتاقه تقریبی 400000 روبل ، قاب - از 600،000 روبل ، لانه مسکونی - از 800،000 روبل و بیشتر.

"شهر قدیمی" در کاسپیسک یک ساختمان 5 طبقه و 9 طبقه نوستالژیک است که با درختانی از جمله ساختمانهای میوه دار پوشانده شده است. خیابان های سبز و آرام ، مغازه های کوچک و کافه ها که در هر منطقه بسیاری وجود دارند ، روح را لمس می کنند. متاسفانه ، Kaspiysk نمی تواند به سبک نفیس یا بناهای معماری افتخار کند.

بخش خصوصی در حومه جنوبی شهر با خیابان هایی نشان داده می شود که در امتداد نرده های اندازه های مختلف کشیده شده اند. متأسفانه ، هیچ یک از شهرهای داغستان برنامه های معماری برای خانه های شخصی ندارند ، بنابراین ساختمانهایی با هر سبک و رنگ ممکن با یکدیگر مطابقت ندارند. از یک طرف ، این امر فضای نامحدودی را به پرواز تخیل مالک می دهد ، از سوی دیگر ، کاسپیسک سبک قابل تشخیص خاص خود را ندارد ، مانند شهرهای اروپایی یا آمریکایی.

کاسپیسک مرکز تجاری ، مناطق خوابگاهی یا زاغه نشینی مشخصی ندارد. ساختمانهای بلند مرتبه نخبه و خانه های شخصی جداگانه وجود دارد ، اما در کل شهر به سبک شوروی یکسان به نظر می رسد. چند مکان "مهمانی" وجود دارد - مجموعه تفریحی "مسکو" و کافه "اوریون".

جوانان به سادگی در خیابان ها و پارک فرهنگ قدم می زنند یا به پیاده روی می روند تا ماخاچکالا ، جایی که فرصت های بیشتری برای گذران اوقات خوش دارد.

شرایط زیرساخت

تمام خانه های کسپی اسک به ساختمانهای خصوصی و "بخشها" (ساختمانهای بلند از 5 طبقه به بالا) تقسیم می شوند. ساختمان های بلند مرتبه در بیشتر موارد خانه های تابلویی دوره خروشچف با افزایش 5 یا 9 طبقه هستند. در خارج ، آنها یک منظره غم انگیز است ، اما در داخل آپارتمان آنها می توانند با بازسازی با کیفیت اروپایی و مبلمان فوق العاده گران بدرخشند. این شهر اکنون شاهد رونق ساخت و ساز است که منجر به ایجاد ساختمان های بلند مرتبه مدرن تر شده است. بر این اساس بخش خصوصی خانه های خصوصی با محوطه حصارکشی شده خود است. معماری - هر نوع ، از خانه های خشتی قدیمی گرفته تا عمارت های مجلل با برج.

به طور کلی ، با توجه به مسکن و خدمات عمومی ، Kaspiysk مطلوب با Makhachkala مقایسه می کند: نور بسیار نادر "ترک" می کند ، گرمایش به خوبی کار می کند ، آسانسورها نیز بعد از 9 شب خاموش می شوند. تنها مشکل نسبتاً جدی که مسئولان شهر هنوز نمی توانند حل کنند ، آب "ساعت به ساعت" است. این برنامه دقیق است: آب از 6 تا 9 صبح ، سپس در وقت ناهار از 12 تا 2 و عصر از 18.00 تا 21.30 سرو می شود. بنابراین ، در هر خانه / آپارتمان ، در حمام ، قطعاً یا چند سطل عظیم 50 لیتری یا بیشتر یا جدا شدن بادمجان های 5 لیتری از زیر آب آشامیدنی پیدا خواهید کرد.

در کاسپیسک دو نوع حمل و نقل اصلی وجود دارد - مینی بوس و تاکسی. هزینه یک سفر با مینی بوس به هر نقطه از شهر 12 روبل برای سال 2013 است. هزینه یک تاکسی 50-70 روبل است و تماس تلفنی با ماشین ارزان تر از "رای دادن" در بزرگراه است. در اینجا هیچ نوع حالت حمل و نقل دولتی وجود ندارد ، بنابراین هیچ مفهومی از "سفر" وجود ندارد. جاده ها به طور کلی خوب هستند ، هیچ ترافیکی وجود ندارد. اخیراً ، ساخت بزرگراه جدید Kaspiysk-Makhachkala به پایان رسیده است و اکنون می توان در مدت پانزده دقیقه به پایتخت رسید. این مسئله برای ساکنان خزر بسیار مهم است ، زیرا بسیاری از افراد هر روز برای کار به ماخاچ کالا سفر می کنند.

مانند سایر شهرهای بزرگ داغستان ، Kaspiysk در مهد کودک ها به شدت کم است. یک مکان برای یک کودک 20-30 هزار روبل هزینه دارد. اگر "تسلیم نشوید" ، کودک خطر انتظار برای نوبت خود قبل از نیمکت مدرسه را دارد. برای مادران دارای فرزند زیاد و اصولاً صندلی های خارج از نوبت وجود ندارد. مدارس کمی بهتر هستند اما کلاس ها نیز مملو از جمعیت است.

در Kaspiysk کلینیک های کودکان و بزرگسالان ، بیمارستان ، بیمارستان زایمان وجود دارد. همه آنها در قرن بیست و یکم وضعیت نسبتاً اسفناکی دارند و از همه مهمتر ، یافتن پزشکی که بتواند یک بیمار ناآشنا را از نظر انسانی درمان کند ، در صورتی که اسکناس یا در موارد شدید یک جعبه شکلات نداشته باشد ، بسیار دشوار است. همچنین در این شهر یکی از بهترین کلینیک های چشم در جمهوری است - مرکز جراحی بینی. مردم شهر می توانستند از مزایای داروی پولی (ساختمان مدرن ، نبود خطوط کیلومتر ، کولرها و غیره) قدردانی کنند ، زیرا چندین مراکز درمانی، از جمله از شبکه درمانگاه ها و داروخانه ها "شفا دهنده".

شرکت ها و کارها در Kaspiysk

شرکت های بزرگ Dagdizel و کارخانه مکانیک دقیق کاسپین واقع در Kaspiysk هنوز در حال فعالیت هستند. یک واقعیت شگفت انگیز و دلپذیر ، زیرا به بسیاری از کارخانه های داغستان دستور داده شد که مدتها پس از پرسترویکا زندگی کنند. کارخانه های کوچکتر کاملا متعلق به افراد خصوصی هستند - یک کارخانه تولید پوشاک ، یک کارخانه شراب سازی ، یک نانوایی و چندین کارخانه تخصصی ساخت و ساز.

به هر حال ، تجارت ساختمانی در کسپی اسک و به طور کلی در داغستان یک صنعت بسیار سودآور و کاملاً رقابتی است. با این حال ، هنگامی که آژانس های انتظامی کشف کردند که برده های واقعی در کارخانه ها کار می کنند - افرادی که مدارک آنها را برداشته و مجبور به کار کردن برای یک لقمه نان بر خلاف میل آنها هستند ، با او رسوایی زیادی دارند.

بیشتر مردم شهر در شرکت های کوچکتر و حتی بیشتر اوقات برای خودشان یا یکی از بستگانشان کار می کنند. در کاسپیسک می توانید شیرینی ، آرایشگاه ، سالن عروسی ، تاکسی در محل کار ، فروشگاه مینی مواد غذایی و کافه را باز کنید. صنعتگران محلی ، بدون افتتاح یک کارآفرین فردی ، به دوخت لباس چه در آتلیه و چه در خانه مشغول هستند. بازرگانان متبحر سالن های ضیافت را برای عروسی باز می کنند: در داغستان رسم است که بسیاری از افراد را به یک عروسی دعوت می کنند ، رستوران های معمولی نمی توانند این تعداد مهمان را در خود جای دهند. چنین سالن هایی دائماً تقاضا دارند و برنامه محبوب ترین ها ماه ها قبل برنامه ریزی شده است.

شما همیشه می توانید در یک شغل کم حقوق و بدون مهارت شغل پیدا کنید ، اما برای به دست آوردن موقعیت بالاتر از صندوقدار ارشد باید عرق زیادی بکشید. و این افزایش را تضمین نمی کند ، زیرا پول و روابط خانوادگی تصمیم زیادی می گیرند. کارآفرینان هوشیارتر حتی از بستگان خود پنهان می کنند که موقعیت خوبی در شرکت آنها خالی شده است - به منظور استخدام یک متخصص واقعا شایسته ، و نه پسر عموی دوم پسر عموی خود. اگر از وی برای پیوستن یکی از اقوام خودداری شود ، پذیرفتن پذیرفته نیست.

در کاسپیسک هیچ مرکز خرید بزرگی مانند ماخاچ کالا وجود ندارد. یک زنجیره سوپرمارکت "Pyaterochka" وجود دارد ، مفهوم آن متفاوت از معمول است ، به عنوان مثال ، مسکویت ها. در اینجا این یک فروشگاه کلاس اقتصادی نیست ، بلکه یک فروشگاه متوسط \u200b\u200bو از برخی جهات حتی یک فروشگاه لوکس است. مردم شهر ترجیح می دهند در نزدیکترین مغازه ها یا بازارها خرید کنند. چهار بازار در شهر وجود دارد: مرکزی ، پوشاک ، عمده فروشی و کوچک. یک بازار اتومبیل نیز وجود دارد ، تنها بازار داغستان ، آن در بزرگراه بین کاسپین و ماخاچکالا واقع شده است. اتومبیل های جدیدی از مسکو و اروپا به اینجا آورده می شوند و آنها همچنین صاحبان جدیدی برای اسب های آهنی قدیمی خود پیدا می کنند.

محیط جنایی

Kaspiysk شهری آرام و آرام است. با توجه به اینکه تعداد کمی شرکت وجود دارد که بتوان آنها را تراش داد و کل نخبگان در ماخاچالا زندگی می کنند ، هیچگونه رقابت بین ساختارهای جنایی وجود ندارد. آنها معمولاً در یک عروسی یا در حین انجام یک عملیات خاص در یک منطقه محاصره شده تیراندازی می کنند.

دزدی ها اتفاق می افتد. عملا هیچ متجاوز و پدوفیل وجود ندارد - به دلیل خاصیت ذهنی کوهنوردان. ساکنان با آرامش اجازه می دهند فرزندانشان از 5-6 سالگی در خیابان بیرون بروند ، حرکت در شب در شهر امن است.

برخلاف ماخاچکالا ، حملات تروریستی کاسپیسک را نیز دور می زند. نه اینکه هیچ وجود نداشته باشد ، اما به دفعات پایتخت اتفاق نمی افتد. بزرگترین حمله تروریستی که در سراسر روسیه رعد و برق داشت در سال 1996 رخ داد. سپس ، در نتیجه انفجار ، یک خوابگاه برای سربازان و خانواده های آنها سقوط کرد ، از 106 نفر 67 نفر کشته شدند. کسی "برادران جنگل" را مقصر می داند ، کسی - ساختارهای جنایی که از مرزبانان انتقام می گیرند. یک انفجار بدنام دیگر در 9 مه 2002 هنگام رژه پیروزی رخ داد. او 43 نفر را کشت.

سازمان دهندگان را ستیزه جویان می دانستند ، گرچه هیچ یک از فرماندهان میدانی مسئولیت حمله را بر عهده نگرفتند ، و این را با این واقعیت توجیه می کنند که در جنگ با غیرنظامیان نیستند. به طور کلی ، اگر از پست های پلیس و پلیس راهنمایی و رانندگی دور باشید ، می توانید خود را در Kaspiysk با ایمنی نسبی در نظر بگیرید. همچنین لمس اشیا to مشکوک در خیابان ، بلند کردن یا لگد زدن به بسته ها و جعبه ها با پاها توصیه نمی شود - در داغستان ، از جمله در کاسپیسک ، چندین بار غیرنظامیان توسط بمب های استتار منفجر شدند.

جاذبه های کاسپیسک

هر شهر یا شهری جذابیت هایی دارد. و در Kaspiysk آنها هستند ، حتی اگر در نگاه اول قابل مشاهده نباشند. اولین نقطه ای که میهمانان شهر را به آنجا می آورند البته ساحل دریا است. دریا در داخل شهر خیلی تمیز نیست ، اما مردم شنا می کنند. به خصوص خسته کننده به خارج از شهر بروید و هر کجا که می توانند به آب برسند شنا کنید.

جایی که شن وجود ندارد - سنگ

از آنجا که گاهی اوقات تاسیسات نظامی در امتداد ساحل وجود دارد ، لازم است قبل از انجام هرگونه مانور ، به اطراف نگاه کنید. ساحل خزر شنی است ، با پوسته های شکسته ، به آرامی به دریا می رود. هوای دریا در شهر احساس می شود ، آنها می گویند که حتی بیماران مبتلا به آسم در اینجا نیازی به دستگاه استنشاقی ندارند.

فاصله کمی از کاسپیسک پارک تفریحی آبی Aqualand است. هوای آزاد است و بنابراین فقط در فصل شنا باز است. در پارک سرسره هایی برای کودکان و بزرگسالان وجود دارد ؛ در این قهوه یک کافه وجود دارد.

در حقیقت ، چشم انداز جالب دیگری از Kaspiysk در دریا واقع شده است - کارگاه فرسوده شماره هشت گیاه Dagdizel (به طور عام - تامارا ، قلعه ملکه تامارا). این ساختمان منحصر به فرد ، که مبهمانه یادآور قلعه بایارد است ، در وسط دریا ساخته شد تا اژدرهای تولیدی این گیاه را آزمایش کند.

تا ابتدای دهه 60 کار کرد ، سپس نیاز به آن از بین رفت. این شی در زیر آب قرار نگرفت ، اما آنها برای تبدیل آن به موزه عجله ندارند. به متقاضیان هیجان می توان توصیه کرد که شب با قایق به آنجا بروند ، اگرچه این کارگاه در طول روز تجربه دلگیر کننده ای است. در داخل - فقط مرغ های دریایی ، موش صحرایی و اژدرهای زنگ زده.

مکان دیگری که اگر به طور تصادفی در کاسپیسک باشید می توانید از آن دیدن کنید پارک فرهنگ است که در ساحل واقع شده است. جوانان و مادران با کالسکه در اینجا قدم می زنند ، شما می توانید دریا و درختان را تماشا کنید ، هیچ چیز دیگری در پارک وجود ندارد. اگر به بلایای طبیعی علاقه دارید ، ارزش آن است که از موج شکن ها بالا بروید و به بقایای منطقه ای که با بالا آمدن آب بلعیده شده است ، نگاه کنید.

در Kaspiysk کافه های مختلفی وجود دارد که در هر کدام از هتل ها از شما پذیرایی می کنند ظروف سنتی مردم داغستان ، و همچنین پیتزا ، که ، در اصل ، همچنین به یک غذای ملی تبدیل شد. یک سینما "مسکو" وجود دارد ، جایی که آخرین اخبار کارتون و فیلم در آن نمایش داده می شود.

تاکنون کاسپیسک مناظر جالب توجهی را به خود جلب نکرده است. موقعیت آن در ساحل ، صلح و آرامش از مزایای آن است. برای زوج های متاهل ، افراد مسن مکان خوبی است و البته برای جوانان و بزرگسالان فعال نیز خسته کننده است. علاوه بر این ، نرخ بالای بیکاری ، احتمال پایین جابجایی در هر جایی از نردبان شغلی باعث می شود که این شهر جذاب ترین مکان برای جابجایی نباشد. اما اگر از "موبایل همیشگی" شهرهای بزرگ بیزار هستید ، اگر صلح بدون جدایی شدید از تمدن را می خواهید ، پس کسپی اس برای شما مناسب است!


2020
polyester.ru - مجله ای برای دختران و زنان