06.01.2022

خاستگاه فاشیسم در ایتالیا مقاله ویژگی های مشخصه فاشیسم در ایتالیا فاشیسم در اسپانیا


شکل سیاسی دولت فاشیستی توتالیتاریسم است. دولت مسئول سرنوشت فردی، چه از نظر جسمی و چه از لحاظ روحی، اعلام می شود. از آن خواسته می شود که بی رحمانه به هرگونه تجاوز به وحدت ملت پایان دهد. فاشیسم نیاز به قدرت قوی را بر اساس سلطه سیاسی یک حزب اقتدارگرا که کنترل کامل بر فرد و کل جامعه را فراهم می کند، تبلیغ می کرد. کیش رهبر به عنوان شرط لازم برای سلطه سیاسی شناخته می شود.

فاشیسم قاطعانه مبارزه طبقاتی را رد می کند، که برخلاف ایده وحدت ملت است، از ادغام طبقات در یک مشترک المنافع نژادی یا شرکتی حمایت می کند. فاشیست ها پس از به قدرت رسیدن احزاب کارگری، اعتصابات و سایر اشکال و ابزارهای دفاع از منافع خود توسط کارگران را ممنوع کردند.

فاشیسم با ایجاد رژیم های تروریستی توتالیتر، تمامی آزادی ها و نهادهای دموکراتیک را نابود کرد. نظامی شدن تمام حوزه های زندگی عمومی وجود داشت و کنترل جامعه با کمک ساختارهای دولتی و شبه نظامیان حزبی انجام می شد. خشونت دولتی و حزبی به یک امر عادی تبدیل شده است.

فاشیسم نقش تعیین کننده ای در آغاز جنگ جهانی دوم داشت که در آن شکست سخت نظامی و اخلاقی-سیاسی را تجربه کرد. بلافاصله پس از پایان جنگ در برخی از کشورهای غربی - آلمان، ایتالیا، ایالات متحده آمریکا، بریتانیای کبیر، فرانسه، به عنوان نئوفاشیسم شروع به احیاء کرد.

نئوفاشیسم همان دیدگاه‌های ایدئولوژیک و سیاسی فاشیسم را موعظه می‌کند، بر همان پایگاه اجتماعی تکیه می‌کند - اقشاری ​​که با سیر توسعه اجتماعی به حاشیه رانده شده‌اند.

هدف استراتژیک فاشیسم و ​​نئوفاشیسم، گسترش نامحدود (امپریالیسم) است.

هدف فاشیسم تسلط نامحدود بر مردمان خود و تسخیر شده است. فاشیسم بر داروینیسم اجتماعی تکیه دارد - این یکی از گرایش های جامعه شناسی قرن نوزدهم بود؛ با طبقه بندی ملت به عنوان یک گونه در طبیعت، نظریه داروین در مورد مبارزه برای هستی و فضا را به آزمایش های جامعه منتقل می کند. این نظریه از نیمه دوم قرن بیستم به کار گرفته نشده است.

فاشیسم یک جنبش سیاسی عمدتا اروپایی در قرن بیستم و شکل خاصی از حکومت است.

کلمه "فاشیسم" ریشه ایتالیایی دارد. در ابتدا فقط در رابطه با واقعیت ایتالیایی دهه 20 استفاده می شد. متعاقباً جنبش های مشابه در کشورهای دیگر شروع به نامگذاری آنها کردند. فاشیست های آلمانی خود را "نازی"، "نازی" می نامیدند، فاشیسم به عنوان یک جنبش سیاسی دارای تعدادی ویژگی است که ویژگی آن را تعیین می کند.

اول ناسیونالیسم است که به شوونیسم و ​​نژادپرستی تبدیل می شود. برای فاشیست ها، منافع ملت بالاتر از منافع فردی، گروهی، طبقاتی است. دومی را حتماً باید فدای اولی کرد. به نظر می رسد فاشیسم تمام موج شوونیسم و ​​ناسیونالیسم را در طول جنگ جهانی اول جذب کرده است. بعلاوه، بزرگترین دامنه این جنبش در آلمان و ایتالیا با رنجش احساسات ملی مردمان این کشورها توضیح داده می شود که دیرتر از دیگران اتحاد خود را تکمیل کردند و از جنگ جهانی اول نه تنها ضعیف، بلکه تحقیر شده بیرون آمدند. : آلمان - شرایط معاهده ورسای ایتالیا - این واقعیت که منافع آن در کنفرانس صلح پاریس نادیده گرفته شد.

برای فاشیست ها، دموکراسی مترادف با هرج و مرج است، جایگزینی که آنها نظم و انضباط را برای آن در نظر می گیرند.

ستایش دولت، فاشیست ها را به راست گرایان سنتی نزدیک کرد: هر دوی آنها تمرکز روح ملی، اساس ثبات و نظم را در آن می دیدند. آنها و دیگران مخالف هرگونه مدرنیزاسیون بودند، آنها خواستار بازگشت مکانیکی به منابع، ریشه ها، مقدسات ملی شدند.

نازی ها نه تنها ایده یک دولت قوی، بلکه یک دولت توتالیتر که جامعه مدنی را جذب می کند، مطرح کردند و به دنبال آن بودند که عملی کنند. در آلمان، اجرای این ایده منجر به درگیری بین نازی ها و کلیسا شد که به دنبال حفظ خودمختاری خود بودند. راست سنتی به دلیل تمایل خود به کلیسا اجازه چنین درگیری را نمی دهد. علاوه بر این، آنها بر خلاف نازی ها، نخبگان کوچکی (اشراف زادگان، سرمایه داران بزرگ و صنعت گران) بودند. فاشیسم یک جنبش توده ای است که در آن صنعتگران، دهقانان، تجار و کارآفرینان کوچک، کارمندان و جانبازان جنگ شرکت داشتند.

یکی از ویژگی‌های زشت جنبش فاشیستی، تمایل به خشونت است، که آنها ادعا می‌کردند که آن را یک فرقه کرده است. آنها به دنبال ایجاد یک نظم جهانی جدید بر اساس خشونت بودند. درک خشونت به عنوان یک ویژگی ضروری مبارزه سیاسی، فاشیسم را با سوسیالیست های ارتدکس و کمونیست ها مرتبط ساخت.

فاشیسم با وام گرفتن تعدادی شعار و ایده از سوسیالیست ها، سوسیالیست ها و کمونیست ها را دشمن اصلی خود می دانست.

شعارهای ضد کمونیستی به اتحاد فاشیست های ایتالیایی، نازی های آلمانی و نظامیان ژاپنی در پیمان ضد کمینترن کمک کرد. آنها سوسیالیست ها را به دلیل "گناه" آنها در شکست در جنگ جهانی اول درک نمی کردند.

در کشورهای مختلف، جنبش فاشیستی ویژگی های خاص خود را داشت. طرفداران او به دلیل ملی گرا بودن هیچ تلاشی برای ایجاد یک برنامه مشترک نکردند.

فاشیسم ایتالیایی امپراتوری روم را به عنوان یک الگو در نظر گرفت و سعی کرد دریای مدیترانه را به «دریاچه ایتالیایی» تبدیل کند.

فاشیسم اسپانیا تا حد زیادی واکنشی به قیام های انقلابی جمعیت و نفوذ کمونیسم بود. مبتنی بر سلطنت، روحانیت و ضد کمونیسم بود.

باید به ویژگی های اصلی فاشیسم ایتالیایی اشاره کرد.

پیش از دیگران، گرایش «رهبری» یعنی دیکتاتوری تک نفره مشخص شده بود. قبلاً قانون 1925 "درباره اختیارات رئیس دولت" نخست وزیر را غیرمسئول و مستقل از پارلمان کرد. همکاران او در وزارتخانه، وزرای او، تبدیل به دستیاران صرف شده اند و در مقابل رئیس خود مسئول هستند. آنها به خواست دومی منصوب و عزل شدند.

موسولینی برای سالها (تا سال 1936) 7 پست وزارتی را به طور همزمان بر عهده داشت. قانون 1926 «درباره حق قوه مجریه برای صدور هنجارهای قانونی» به «قوه مجریه» یعنی همان رئیس دولت حق صدور «فرمان - قوانین» را اعطا کرد. در عین حال، مرزی بین «قوانین» که در صلاحیت مجلس باقی مانده بود و «فرمان‌نامه‌ها» کشیده نشد.

گرایش دوم که به سرعت ظهور کرد مربوط به حزب فاشیست بود: این حزب به بخشی جدایی ناپذیر از دستگاه دولتی تبدیل شد. کنگره های حزبی و نیز تمام اشکال خودگردانی حزب لغو شد.

شورای بزرگ حزب فاشیست متشکل از مقامات رسمی و با انتصاب بود. رئیس شورا رئیس دولت بود. این شورا متولی مسائل قانون اساسی بود، مهم ترین لوایح را مورد بحث و بررسی قرار می داد و از آنجا بود که انتصابات در پست های مسئول انجام می شد.

اساسنامه حزب با فرمان سلطنتی تصویب شد. رئیس رسمی حزب ("دبیر") به پیشنهاد رئیس دولت توسط شاه منصوب می شد. سازمان‌های استانی حزب توسط دبیرانی که از بالا منصوب می‌شدند رهبری می‌شدند: دایرکت‌های وابسته به آنها وظایف مشورتی داشتند، اما حتی اعضای این دایرکتوری‌ها نیز با حکم رئیس دولت منصوب می‌شدند.

گرایش سوم را می توان با واژه ترور تعریف کرد. رژیم فاشیستی نمی تواند خود را جز از طریق سرکوب توده ای، با انتقام های خونین حفظ کند. بر این اساس، اهمیت پلیس مشخص می شود، به طور دقیق تر، آن دسته از خدمات پلیسی که تحت رژیم موسولینی ایجاد شدند. سرویس ویژه تحقیقات سیاسی، «پلیس داوطلبانه امنیت ملی».

مخالفان رژیم تحت نظارت پلیس مخفی ویژه بودند. دادگاه های ویژه تازه تاسیس آنها را به حبس های طولانی مدت یا حبس در جزایر دورتر محکوم کردند. برای محکومیت، به جز ظن «بی اعتباری سیاسی»، انگیزه دیگری لازم نبود.

اقلیت های ملی نیز مورد آزار و اذیت شدید قرار گرفتند. اما یهودیان که در ایتالیا بسیار اندک بودند، در ابتدا لمس نشدند. فقط در سالهای 1937-1938، در روند همکاری با آلمان ناسیونال سوسیالیست، آنها شروع به انجام اقدامات ضد یهودی کردند.

گسترش بیرونی ویژگی جدایی ناپذیر دیکتاتوری فاشیستی است. موسولینی مدعی شد که «امپراتوری روم را احیا می کند».

"فاشیسم آلمانی"، با تمام ویژگی های مشترکش، تفاوت قابل توجهی با فاشیسم "اصلی" ایتالیایی دارد - در علل، ساختار و، آخر، اما نه کم، پیامدهای آن متفاوت است. در سوسیالیسم ناسیونال آلمانی یا نازیسم، ایده های فاشیسم توسعه بدیع و گسترده تر، سازگار و بی رحمانه ای دریافت کردند.

فاشیسم سیاسی بحران

1. اول از همه، روند «رهبری»، دیکتاتوری واحد مشخص شد. قبلاً قانون 1925 "درباره اختیارات رئیس دولت" نخست وزیر را مستقل از پارلمان مسئول نمی دانست. همکاران او در وزارتخانه، وزرای او، تبدیل به دستیاران صرف شده اند و در مقابل رئیس خود مسئول هستند. آنها به خواست دومی منصوب یا برکنار شدند.

موسولینی برای سالها (تا سال 1936) 7 پست وزارتی را به طور همزمان بر عهده داشت. قانون 1926 "حق قوه مجریه برای صدور هنجارهای قانونی" به "مجری" یعنی همان رئیس دولت این حق را می داد که صدور "فرمان - قوانین". در عین حال، مرزی بین «قوانین» که در صلاحیت مجلس باقی مانده بود و «فرمان‌نامه‌ها» کشیده نشد.

2. حزب فاشیست جزء لاینفک دستگاه دولتی شد. مهمانی - جشن

کنگره‌ها و تمام اشکال «خودگردانی» حزب لغو شد.

شورای بزرگ حزب فاشیست متشکل از مقامات رسمی و با انتصاب بود. رئیس شورا رئیس دولت بود. این شورا متولی مسائل قانون اساسی بود، مهم ترین لوایح را مورد بحث و بررسی قرار می داد و از آنجا بود که انتصابات در پست های مسئول انجام می شد.

اساسنامه حزب با دستور سلطنتی تصویب شد، رئیس رسمی حزب ("دبیر") به پیشنهاد رئیس دولت توسط پادشاه منصوب شد.

سازمان‌های استانی حزب توسط دبیرانی که از بالا منصوب می‌شدند رهبری می‌شدند: دایرکت‌های وابسته به آنها وظایف مشورتی داشتند، اما حتی اعضای این دایرکتوری‌ها نیز با حکم رئیس دولت منصوب می‌شدند.

3. وحشت. رژیم فاشیستی نمی تواند خود را جز از طریق توده ای حفظ کند

سرکوب، قتل عام. بر این اساس، اهمیت پلیس مشخص می شود، به طور دقیق تر، خدمات پلیسی زیادی که در رژیم موسولینی ایجاد شده است.

علاوه بر پلیس عمومی، "سازمان حفاظت در برابر جنایات ضد فاشیستی"، "سرویس تحقیقات سیاسی ویژه"، "پلیس داوطلبانه امنیت ملی" وجود داشت.

اقلیت های ملی نیز تحت ظلم شدیدی قرار گرفتند، اما یهودیان که در ایتالیا بسیار اندک بودند، در ابتدا مورد توجه قرار نگرفتند. فقط در سالهای 1937-1938، در روند همکاری با آلمان ناسیونال سوسیالیست، آنها شروع به انجام اقدامات ضد یهودی کردند که تحت محکومیت قوانین نورنبرگ قرار گرفت. فاشیست های ایتالیایی که حداقل در دوره اولیه در صفوف آنها افرادی یهودی الاصل نیز حضور داشتند، حتی یک یهودی را نکشتند. «نژادپرستی» که توسط موسولینی موعظه شد، هیچ مفهوم بیولوژیکی نداشت.

گسترش بیرونی ویژگی جدایی ناپذیر دیکتاتوری فاشیستی است. موسولینی مدعی شد که "امپراتوری روم را احیا کرده است".

ایتالیای فاشیست مدعی برخی از سرزمین های فرانسوی (ساوی، نیس، کورس) شد، مدعی مالت شد، سعی کرد جزیره کورفو را تصرف کند، به این امید که بر اتریش تسلط یابد. (قبل از اتحاد با آلمان نازی)، برای تصرف شرق آفریقا آماده می شد.

در اجرای این برنامه، امکان تصرف حبشه ضعیف و عقب مانده (1936)، اشغال آلبانی (1938) فراهم شد.

در ژوئن 1940، ایتالیا، شریک آلمان و ژاپن تحت پیمان ضد کمینترن، به فرانسه و انگلیس اعلام جنگ کرد. مدتی بعد او به یونان حمله کرد. مطبوعات فاشیست ایتالیا مملو از وعده های قریب الوقوع امپراتوری روم بزرگ آفریقایی-اروپایی بود. این نقشه ها محقق نشد.


معرفی

رژیم سیاسی همیشه در مستقیم ترین و بی واسطه ترین وابستگی به پایگاه اجتماعی دیکتاتوری بورژوازی است. حتی قبل از شروع بحران عمومی سرمایه داری، بورژوازی به طور سیستماتیک به روش های حکومتی استبدادی و تروریستی متوسل شد. پس از جنگ جهانی اول و انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، عقب نشینی بورژوازی از دموکراسی یک ویژگی تقریباً جهانی پیدا کرد. در اولین سالهای پس از جنگ بود که چنین پدیده سیاسی اساساً جدیدی مانند فاشیسم ظهور کرد که برای سرمایه داری در دوره قبل کاملاً ناشناخته بود. فاشیسم تنها می‌توانست به‌عنوان واکنش بورژوازی به دیکتاتوری پیروزمند پرولتاریا ظاهر شود. جای تعجب نیست که جنبش فاشیستی در سرزمین مادری خود، در ایتالیا، بلافاصله خصلت ضد بلشویکی به خود گرفت. از این بذر، متعاقباً ویژگی اصلی متمایز کننده فاشیسم ایجاد شد - ضد کمونیسم ستیزه جو، با لجام گسیخته ترین عوام فریبی اجتماعی و ناسیونالیستی. با وجود همه تنوع و پیچیدگی ترکیب طبقاتی جنبش فاشیستی، خصلت ضد پرولتاریایی آن تعیین کننده است. استقرار فاشیسم نشان‌دهنده یک تحول رادیکال است که منجر به نابودی کامل و نهایی دموکراسی بورژوایی توسط خود بورژوازی می‌شود، زیرا پایگاه اجتماعی دیکتاتوری آن متلاشی شده است.
با استقرار فاشیسم، هیچ تغییری در جوهر طبقاتی قدرت دولتی ایجاد نمی‌شود و ماهیت نظام اجتماعی-اقتصادی نیز تغییر نمی‌کند. با استقرار فاشیسم، ارتجاعی ترین بخش بورژوازی به قدرت می رسد که رژیم خودسری و بی قانونی مستقیم را برقرار می کند. فاشیسم که محصول دوران بحران عمومی سرمایه داری است، دیکتاتوری آشکارا تروریستی ارتجاعی ترین و شوونیستی ترین عناصر سرمایه مالی است.
درک این نکته مهم است که فاشیسم در درجه اول یک جنبش معنوی بود و نه فقط یک جنبش سیاسی یا اقتصادی. و بنابراین احزاب خود را دمکراتیک، لیبرال، کمونیست و غیره می نامند. و با متهم کردن مخالفان خود به "فاشیسم"، هیچ کس حتی به خود فکر نمی کند که چه ایده های خاصی زیربنای این یا آن مفهوم است.

مفهوم فاشیسم

ایدئولوژی فاشیستی که در دهه 20 بوجود آمد. قرن 19، به یکی از پدیده های برجسته قرن 20 تبدیل شد. سیر تحول آن، شیوه های تأثیرگذاری بر روابط سیاسی در کشورهای مختلف نیز نگرش مبهم نسبت به آن در علوم سیاسی ایجاد کرده است.
تفسیرهای مختلفی از مفهوم فاشیسم وجود دارد، از جمله:
فاشیسم- پاسخ ناکافی جامعه به فرآیندهای بحران حاد که ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیک مستقر را تخریب می کند.هر چه بحران عمیق تر باشد، زمینه برای فاشیسم حاصلخیزتر است، زمانی که بحران نه تنها ساختار اجتماعی جامعه، بنیان های اخلاقی آن را متزلزل می کند، روند فرآیندهای اقتصادی را مختل می کند، به بی اعتبار شدن نهادهای جامعه می انجامد. قدرت، باعث ناامیدی در جمعیت و احساس بدتر شدن شرایط زندگی می شود. تحرک رو به پایین اغلب با تعصب علیه اقلیت های اجتماعی، سیاسی و قومی همراه است.
- یک جنبش سیاسی و ایدئولوژی راست افراطی که در دهه 30-20 قرن بیستم در آلمان و اسپانیا شکل گرفت و به عنوان ابزاری پوپولیستی برای خروج این کشورها از بحران پس از جنگ عمل کرد.
- (ایتالیایی) - نتیجه اتحاد چپ های سرخورده از مارکسیسم، "ناسیونالیست های جدید" و نمایندگان "سندیکالیسم ملی".
- ایدئولوژی و عملکرد افراطی، اظهار برتری و انحصار یک ملت یا نژاد خاص، نفی دموکراسی، ایجاد کیش رهبر.
از دیدگاه سیاسی، برخی از دانشمندان آن را چنین می دانند انواع خاصی از ایدئولوژی های سیاسی، در ایتالیا، آلمان و اسپانیا در دهه 30-20 تشکیل شد. و به عنوان ابزاری پوپولیستی برای خروج این کشورها از بحران پس از جنگ عمل کرد.
بنیانگذار فاشیسم، رهبر جناح چپ بی. موسولینی بود. نظریه او بر اساس ایده های نخبه گرایانه افلاطون - ساختار سلسله مراتبی جامعه، نیچه - ابرمرد، گوبلیو - نابرابری نژادهای انسانی، هگل و مفهوم "دولت ارگانیست" (توجیه اقدامات تهاجمی مقامات در نام خیر جمعیتی که به او اختصاص داده شده بود)، ناسیونالیسم افراطی، "اراده بی حد و حصر" دولت و نخبه گرایی حاکمان سیاسی آن را تبلیغ می کرد.[9، p.121]
از منظری دیگر از فاشیسم چنین تعبیر می شود ایدئولوژی ای که محتوای ایدئولوژیک مشخصی نداردو شکل دادن به کجا و چه زمانی، در آرمان های ایدئولوژیک و سیاسی نیروهای سیاسی، اهداف سرکوب دموکراسی به منصه ظهور می رسد و عطش خشونت و ترور، گاه وظایف تصرف و استفاده از قدرت را تحت الشعاع قرار می دهد. خط سیاسی چنین جنبشی به طور ناگسستنی با ایده های اتوپیایی برتری برخی از گروه های نژادی، قومی، طبقاتی و دیگر جامعه، تهاجمی بودن مطالبات سیاسی، ویژگی های میلیتاریسم ملی، و توسل به احساسات و احساسات پایه انسانی پیوند خورده است. پیش داوری، تعصبات. تدوین سیاسی این گونه دکترین های ایدئولوژیک و دکترا با رد دموکراسی به عنوان یک نظام قدرت، اولویت کامل منشور اخلاقی ملی بر ارزش های جهانی و القای کیش شخصیت همراه است. از این نظر، فاشیسم به مثابه ایدئولوژی فوق ارتجاعی و ضدانسانی ظاهر می شود که بر اساس آن جنبش های سیاسی از نوع بسیج شکل می گیرد که بر اجرای ایده ها و اهداف اسطوره ای متمرکز شده و مبارزه مستمر با دشمنان را اعلام می کند.
بنابراین، هیچ پاسخ واحدی برای سؤال در مورد مفهوم فاشیسم وجود ندارد. با این حال، پاسخ هایی برای این پرسش ها وجود دارد که ماهیت اجماعی دارند، که در آن فاشیسم(ایتال. فاشیسماز جانب فاسیو « دسته، دسته، اتحاد") به عنوان عمل می کند علوم سیاسیاصطلاح، یک نام عمومی برای جنبش‌های سیاسی راست افراطی خاص استایدئولوژی ها ، و همچنین توسط آنها رهبری می شودرژیم های سیاسینوع دیکتاتوری در یک مفهوم تاریخی محدودتر، فاشیسم به عنوان یک سیستم سلطه سیاسی خشونت آمیز درک می شود که با تبعیت کامل جامعه، زندگی اقتصادی، قوی و معنوی آن در برابر قدرت دولتی مشخص می شود، که در یک دستگاه نظامی-بورکراتیک یکپارچه سازمان یافته است، که توسط رهبر.

تاریخچه پیدایش فاشیسم از دیدگاه سیاسی

زودتر از سایر کشورهای اروپایی، فاشیسم در ایتالیا جا افتاد. اینجا به دنیا آمد. ب.موسولینی رهبر این جنبش شد. در میان قدرت های بزرگ پیروز اروپایی، ایتالیا در جنگ جهانی اول فرسوده ترین بود. صنعت، مالی، کشاورزی در وضعیت ناامیدکننده ای قرار داشتند. همه چیز حکایت از وضعیت انقلابی داشت: رشد سریع اتحادیه‌های کارگری، پیروزی فوق‌العاده سوسیالیست‌ها در انتخابات پارلمانی 1919 (31 درصد آرا)، تصرف کارخانه‌ها و کارخانه‌ها توسط کارگران، زمین‌های زمین‌داران توسط دهقانان و مزارع. کارگران
تا سال 1921، فاشیسم دقیقاً به عنوان یک جنبش بود و نه به عنوان یک حزب سیاسی. هنوز برنامه مشخصی برای شرکت کنندگان آن وجود نداشت. آنها کاملاً با موفقیت از احساساتی که در آن زمان بر جامعه ایتالیا حاکم بود استفاده کردند: ناامیدی و نارضایتی. و از این رو عطش تغییری که نازی ها وعده داده بودند.
سخنرانی‌های متعدد موسولینی وعده‌هایی را برای تضمین «عظمت ملت» داد، قدرت‌های پیروز را به دلیل رفتار ناعادلانه‌شان با ایتالیا در کنفرانس صلح پاریس به شدت مورد انتقاد قرار داد، و به شدت به دولت و دموکراسی خود به طور کلی به دلیل کوتاهی در دفاع مؤثر از منافع این کشور حمله کرد. ملت.
پیروان موسولینی بدون توجه به وابستگی اجتماعی رای دهندگان، خود را سخنگوی منافع کل ملت می دانستند.
سازمان های فاشیستی نه تنها ایده های خود را تبلیغ می کردند، بلکه واحدهای دفاع از خود را نیز ایجاد کردند. با استفاده از ویژگی بی ثباتی سیاسی ایتالیا در اوایل دهه 20 (از ژوئن 1921، 3 دولت در کشور تغییر کرده است)، نازی ها آشکارا ادعای قدرت را آغاز کردند و ادعا کردند که فقط آنها می توانند کشور را از هرج و مرج خلاص کنند. بدین منظور در سال 1921 جنبش خود را به حزب تبدیل کردند.
حتی قبل از به قدرت رسیدن در ایتالیا، ایدئولوگ ب. موسولینی نوشت که فاشیسم "ملت را قبل و بالاتر از هر چیز دیگری ایستاده است." در این ایدئولوژی، ملت نه به عنوان مجموعه ای از افراد، بلکه به عنوان یک وحدت محدود دیده می شود که نظر و اراده خود را در رهبر و حاکمیت را در دولت بیان می کند. در عین حال، برای نازی ها، ملت یک "اسطوره"، "نماینده ایده آل آینده ممکن" و همچنین میراثی از میراث هزار ساله "روم ابدی" است. این انگیزه اصلی بود که الهام بخش شهروندان برای فداکاری است، به عنوان خاطره ای از آینده جایگزین تفسیر شد. ملت واقعی، محدود به قلمرو، زبان، اقتصاد و تاریخ مشترک، تنها یک «ماده خام» بود که دولت فاشیستی به آن شکل و یکپارچگی واقعی، وحدت اخلاقی، سیاسی و اقتصادی خود را می بخشد.
ارتش و مقامات دولتی از نیات نازی ها برای به دست گرفتن قدرت مطلع بودند، اما هیچ اقدامی برای متوقف کردن نازی ها انجام ندادند.
رئیس سرویس اطلاعات ارتش در 17 اکتبر 1922 گزارش داد: «موسولینی آنقدر از پیروزی مطمئن است و او ارباب اوضاع است که حتی اولین گام های دولت خود را پیش بینی می کند. به نظر می رسد او قصد دارد کودتا را حداکثر تا 19 آبان و احتمالا 13 آبان انجام دهد.
در پایان سال 1922، در جریان بحث در مورد وضعیت فعلی در کنگره حزب خود در ناپل، با بیان اینکه کشور در حال گذراندن یک بحران سیاسی دیگر است، نازی ها در مورد تأمین تعدادی از پست های اداری کلیدی از دولت درخواست کردند. به آنها. در صورت امتناع، لشکرکشی گسترده علیه رم آغاز خواهند کرد. اوضاع به حدی رسید. دولت انصراف داد، زیرا پادشاه از امضای فرمانی مبنی بر برقراری وضعیت اضطراری در کشور خودداری کرد.
در عوض، موسولینی را که قبلاً قدرت را در برخی از شهرهای ایتالیا به دست گرفته بود، به رم دعوت کرد و او را به ریاست دولت دعوت کرد. در 30 اکتبر 1922، شرکت کنندگان راهپیمایی فاشیستی به رم وارد پایتخت شدند و در همان روز موسولینی ریاست دولت را بر عهده گرفت. از آن لحظه تجدید ساختار نظام سیاسی پادشاهی ایتالیا آغاز شد. در ایتالیا، دوره گذار، حداقل از نظر ظاهری، با حفظ عناصر مهم تداوم با گذشته مشخص شد. مجلس به کار خود ادامه داد، هیچ یک از احزاب قدیمی ممنوع الکار نشد، قانون اساسی قدیمی حفظ شد.
اما دولت موسولینی بلافاصله شروع به گسترش اختیارات خود به ضرر حقوق پارلمان کرد.
2 نهاد دولتی ایجاد شد: "شورای فاشیست بزرگ" (BFS) و "شبه نظامی داوطلبانه امنیت ملی" (DMNB). BFS لوایح را قبل از ارائه به مجلس کنترل می کرد، فعالیت های خود دولت. با ایجاد DMNB، موسولینی به دنبال برتری قوه مجریه در مقابل دولت فاشیستی بر قوه مقننه در شخص پادشاه و پارلمان بود. انتقال DMNB به زیرمجموعه موسولینی قدرت شخصی او را تقویت کرد.
پس از کودتای فاشیستی، کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها تظاهرات جداگانه‌ای از کارگران، عمدتاً اعتصاب‌ها، ترتیب دادند. دلیل اقدام دسته جمعی لایه ها قتل روزنامه نگار معروف، نماینده مجلس بود که نامش به نوعی نماد مبارزه با فاشیسم شده است - جاکومو ماتئوتی. تمام فعالیت های نیروهای ضد فاشیست نتوانست ایتالیا را به اندازه این اقدام خود فاشیست ها تحریک کند. موجی از تظاهرات گسترده سراسر کشور را فرا گرفت و خواستار استعفای دولت و مجازات قاتلان متئوتی شد.
موسولینی گیج شده بود، او انتظار چنین تحولی را نداشت. برای اولین بار از زمان به قدرت رسیدن فاشیست ها، مخالفت ها در پارلمان شروع به شورش کردند. بلوک به اصطلاح آونتین در آنجا ایجاد شد. برخی پیشنهاد کردند تا حد امکان اقدامات توده ای را تحریک کنند و یک اعتصاب عمومی را تدارک ببینند. با این حال، سایر اعضای بلوک آونتین به دنبال محدود کردن کمپین اعتراضی در حال گسترش به یک چارچوب قانونی سفت و سخت بودند تا آن را به محکومیت اخلاقی فاشیسم تقلیل دهند. حزب کمونیست پیشنهاد کرد که رهبران بلوک متحد شوند و مبارزه با فاشیسم را آغاز کنند. اما این بار نیز هیچ اقدام قاطعی انجام نشد و فاشیست ها به سرعت اوضاع را در دست گرفتند.
در حالی که مخالفان رژیم فاشیستی در مورد روش‌های مقابله با آن بحث می‌کردند، موسولینی در حال آماده‌سازی برای از بین بردن همه آن عناصر نظام دموکراتیک بود که حداقل به طور رسمی در ایتالیا حفظ شده بودند. تمامی وزرایی که عضو حزب فاشیست نبودند از دولت اخراج شدند که در نهایت حکومت تک حزبی را تایید کرد. موسولینی ایدئولوژی فاشیسم را به تمجید از دولت قدرتمند و حزبی تبدیل کرد که باید اتحادیه ها و تجارت شرکت های تحت حمایت دولت را سازمان دهد.
موسولینی گفت که همه تغییرات در راستای حل وظیفه جهانی ساختن یک "دولت شرکتی" است که در آن هماهنگی طبقاتی حاکم خواهد شد. در سال 1927، منشور کار به تصویب رسید که اصول اساسی شرکت‌گرایی را بیان می‌کرد. به عنوان پایه و اساس دولت جدید، قرار بود شرکت هایی ایجاد کند که همه کارآفرینان و کارگران شاغل در هر شاخه تولید را برای همکاری به نام منافع ملی متحد کند. بر اساس دولت شرکتی، موسولینی به دنبال ایجاد امپراتوری خود بود.
فیلسوف معروف ایتالیایی دی. جنتیله که خود را در خدمت فاشیسم قرار داد و بخش های اصلی «دکتریای فاشیسم» را نوشت و در مورد کارکردهای دولت فاشیستی صحبت کرد، اظهار داشت: «برای فاشیسم، میل به امپراتوری، که برای گسترش ملی، یک مظهر حیاتی است. برعکس، یعنی «نشستن در خانه» نشانه زوال است. مردمی که قیام می کنند و قیام می کنند، امپریالیست ها هستند.» او بارها تکرار می کرد که رسالت خود را در احیاء و قدرت امپراتوری روم می داند و برای حل این مشکلات لازم بود مجموعه نظامی-صنعتی ایتالیا تقویت شود. فعالیت های زیر انجام شد:

    بانک ملی در سال 1936 ملی شد.
    اقتصاد در حالت خودکامگی قرار گرفت
    اما با وجود این، ایتالیا همچنان از نظر مقیاس قدرت اقتصادی نسبت به رقبای اصلی خود در عرصه بین المللی پایین تر بود.
بنابراین، کارکردهای تروریستی دولت فاشیستی، همه اقدامات سازمانی و اقتصادی آن با برنامه های غارتگرانه سیاست خارجی همراه بود. با افزایش خشونت خانگی، دولت فاشیستی در سیاست خارجی تهاجمی‌تر شد و آمادگی‌های نظامی برای ایجاد یک امپراتوری را افزایش داد.

پیش نیازهای ظهور فاشیسم

بحران اقتصادی جهانی 1929-1933 همه تضادهای ذاتی سرمایه داری را تشدید کرد. تنش اجتماعی در جامعه افزایش یافته است، سطح تقابل طبقاتی به مرز بحرانی رسیده است، مملو از درگیری هایی که پیامدهای غیرقابل پیش بینی دارد. در نتیجه، در محافل خاصی از سرمایه انحصاری، در میان طبقات بالای اشراف کشاورزی. و همچنین در اقشار متوسط ​​جامعه و در میان بخشی از طبقه کارگر، ناامیدی از امکانات نهادهای بورژوایی- پارلمانی برای ارائه راه خروج از بحران در حال رشد بود. در اکثر کشورها، نیروهای سیاسی در حال شکل گیری هستند که جهت گیری آن ها به سمت انتقال قدرت به رژیم های ارتجاعی محافظه کار است. یکی از الگوهای این رژیم ها فاشیسم است. بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی عوامل زیر را برای تولد فاشیسم شناسایی می کنند:
    درونی؛ داخلی
کشورهایی که ایجاد جامعه صنعتی در آنها ماهیت انفجاری داشت و به مرور زمان با انقلاب الکتریکی بسته می‌شد، طبیعتاً از مکانیسم‌هایی برای محافظت در برابر خطرات انبوه‌سازی محروم بودند، بسیار بیشتر در معرض آن هستند. ظهور اولیه صنعت سرمایه داری اساس این فردگرایی بود. کارآفرینی و اخلاق کاری عملکرد عادی روابط سرمایه داری را در اقتصاد تضمین می کرد (اعتماد اولیه تجار به یکدیگر). در ایتالیا، فقط صنعتی شدن انفجاری بود و تقریباً همزمان با انقلاب الکتریکی بود. ماهیت انفجاری صنعتی شدن عبارت بود از سرعت تند رشد صنعتی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در گسترش اصول لیبرالیسم به جامعه‌ای که هنوز در اندیشه‌های خود عمدتاً سنتی بود، جایی که این اصول به سختی ریشه دوانیدند. شهرنشینی اجباری همه اینها به ایجاد زمینه مساعدی برای رشد سریع ذهنیت توده منجر شد.
به طور خاص، در ایتالیا را می توان حتی پس از جهان اول ردیابی کرد
جنگ عود بسیاری از یک جامعه کشاورزی.
اول، صنعتی شدن، که نسبتاً دیر شروع شد، عمدتاً شمال را تحت تأثیر قرار داد. جنوب ایتالیا و تا به امروز کاملاً کشاورزی باقی مانده است. بله، و در شمال، کشاورزی و مالکان همچنان نقش مهمی در اقتصاد داشتند. ثانیاً، ظهور یک ملت ایتالیایی واحد در پایان قرن نوزدهم به دلیل اتحاد ایتالیا تحت شعار ملی، همچنان در شک و تردید است. تنها درصد کمی از مردم به زبان دولتی (ایتالیایی ادبی) صحبت می کردند، اکثریت به گویش صحبت می کردند. بنابراین، جنوب و شمال همچنان جهان های کاملاً متفاوتی در یک کشور باقی می مانند (جنوبی ها گویش ناپلی را یک زبان جداگانه می دانند). ثالثاً، اشراف لاتیفونست که مهمترین جایگاه را در اقتصاد داشتند که حامیان سنتی دهقانان اطراف بودند.
که تا همین اواخر متعلق به ایالات ایتالیا بود
انحصار سیاسی، که عمدتاً ارتباطات قدیمی و نفوذ قدیمی را حفظ کرده بود، همچنان یکی از نیروهای اجتماعی پیشرو در ایتالیا بود.
در ایتالیا، حتی پس از جنگ جهانی اول، این عنوان یک سرمایه واقعی اقتصادی و سیاسی بود. بنابراین، در ایتالیا، بسیاری از عناصر جامعه سنتی، که در جامعه صنعتی گنجانده شده بود، حفظ شد. و در هر شرایط بحرانی، تأثیر ایدئولوژی سنتی به هیچ وجه برای جستجوی راه‌حل دموکراتیک عقلانی نیست.

2. خارجی
پس از اتحاد، ایتالیا تمام تلاش خود را کرد تا به یکی از بزرگان تبدیل شود
قدرت ها، و فعال ترین سیاست خارجی، از جمله سیاست استعماری را رهبری کرد. این فعالیت ایتالیا را از بی طرفی در درگیری های اروپایی قبل از جنگ جهانی اول باز داشت. ایتالیا که مجبور به تصمیم گیری شد، در ابتدا به اتحاد سه گانه پیوست، به امید تقسیم مجدد جهان استعماری. با این حال ، در همان ابتدای جنگ ، دولت ایتالیا از متحدان خود حمایت نکرد و بدون خطر درگیر شدن در یک جنگ اروپایی ، اعلام بی طرفی کرد. اما در سال 1915، پس از آشکار شدن شکست طرح جنگ آلمان، فریفته وعده های آنتانت، ایتالیا به اتریش-مجارستان اعلام جنگ کرد. این ماجراجویی غم انگیز به پایان رسید: دو لشکر آلمانی که به جنوب منتقل شده بودند از جبهه نزدیک رودخانه کاپورتو عبور کردند که ارتش ایتالیا را به یک پرواز وحشتناک سیصد کیلومتری تبدیل کرد که به طور طبیعی پایان یافت (آلمانی ها حمله را متوقف کردند).
پس از این فاجعه، که به خصومت های فعال در جبهه ایتالیا پایان داد، آنتانت دیگر ایتالیا را به عنوان یک نیروی واقعی تلقی نکرد. بنابراین، در کنفرانس صلح پاریس، اگرچه اورلاندو نخست وزیر ایتالیا یکی از "چهار بزرگ" (به همراه کلمانسو، لوید جورج و ویلسون) بود، اما آنتانت به وعده های خود (به جز انتقال تیرول جنوبی) فکر نکرد. ، که پس از فروپاشی اتریش-مجارستان به ایتالیا - ترنتینو و ایستریا با تریست بی صاحب ماند.
این نتیجه کنفرانس صلح در ایتالیا به عنوان
"کاپورتو دیپلماتیک". احساسات ملی، به ویژه حاد در
کشور تازه متحد شده، دوباره آزرده خاطر شدند. توهین است"
بر شدیدترین بحران اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ تحمیل شده است،به ویژه در ایتالیا توسعه نیافته تیز.

3-بحران اقتصادی
بحران پس از جنگ در دسته ای پر از مشکلات اقتصادی و اجتماعی بیان شد. جنگ ضربه سختی به سیستم مالی وارد کرد. بدهی خارجی کشور تا پایان جنگ به 19 میلیارد لیره رسید. هزینه های نظامی در سال 1918 تا 80 درصد بودجه (46 میلیارد لیره) را جذب کرد. ذخایر طلا و ارز به دلیل خرید مواد استراتژیک و تسلیحات در زمان جنگ عملاً تمام شده بود. این امر منجر به تورم کنترل نشده شد. پس از پایان دستورات نظامی و در
به دلیل عدم امکان حمایت بیشتر از تولید به دلیل خالی بودن خزانه، مجموعه ای از ورشکستگی های بهمنی بنگاه ها آغاز می شود.
استخراج همه مواد معدنی یک و نیم تا دو برابر کاهش می یابد، سطح زیر کشت کاهش می یابد، که منجر به فقیر شدن انبوه دهقانان در یک کشور هنوز عمدتاً کشاورزی می شود. این بحران اقتصادی با افزایش سریع بیکاری همراه بود که با عزل گسترده سربازان تشدید شد. همه اینها حاصلخیزترین زمینه برای فرآیند فعال سازی ذهنیت توده ای شده است. این فعال‌سازی هم در اقدامات توده‌ای خودجوش (قتل عام فروشگاه‌های مواد غذایی - بازرگانان یا دولت در افزایش قیمت‌ها "مقصر" بودند - تصرف غیرمجاز زمین در روستا و غیره) و هم در فعالیت‌های سازمان‌هایی که دستکاری می‌کنند آشکار شد. توده ها، در درجه اول سوسیالیست های جناح رادیکال که به کمینترن گرایش داشتند
(مرکز آنها دفتر تحریریه روزنامه تورین با عنوان مشخصه "Ordine Nuovo" - "نظم جدید" بود). این سوسیالیست ها با بهره گیری از رشد بحران جنبش اعتصابی (در سال 1919 اعتصابی در سال 1871 با بیش از یک و نیم میلیون شرکت کننده رخ داد) تعدادی اعتصاب انجام دادند.
شخصیت سیاسی
فعال شدن توده ها به ناچار منجر به تشدید بحران اقتصادی به بحران سیاسی شد.

4. بحران سیاسی
شاه، دولت و مجلس نتوانستند اوضاع را حل کنند.
احزاب لیبرال قدیمی نمی دانستند در شرایط انبوه سازی چگونه عمل کنند.
اقتدار آنها با شکست های نظامی، دیپلماتیک (حتی معلوم شد که نسبت به توده ها بی تفاوت نیست) و اقتصادی تضعیف شد.
طیف نیروهای سیاسی در ایتالیا در این زمان به شرح زیر بود. در جناح چپ حزب سوسیالیست قرار داشت که در آن جناح میانه رو باقی ماند (در سال 1921، سوسیالیست های رادیکال سرانجام وارد کمینترن شدند و به عنوان یک حزب کمونیست شکل گرفتند). در سمت راست عبارت بودند از: حزب مردم که عمدتاً بر دهقانان، لیبرال ها متمرکز بود و در نهایت، حزب ملی گرا که با شعارهای شوونیستی به میدان آمد. شعارهای ملی گرایان در رقابت با کمونیست ها در محبوبیت بود، اکثر دهقانان، کارگران، روشنفکران، به دلیل غرور ملی نقض شده پس از جنگ و ورسای، به فراخوان «بازگشت» به ایتالیا «اصالتا ایتالیایی» دالماسی، آلبانی پاسخ دادند. و شمال آفریقا رادیکال ترین جناح خواستار این بود که نیس، ساووی و کورسیکا از فرانسه گرفته شود (!) بیش از همه، ملی گرایان نگران سرنوشت آدریاتیک بودند
بندر فیومه (ریژا). نویسنده معروف ایتالیایی گابریل دوآنزیو حتی استودیوهای ادبی خود را ترک کرد تا فیومه را با گروهی از "لژیونرهایی" که به خدمت گرفته بود به تصرف خود درآورد و در آنجا جمهوری ایجاد کرد که توسط خودش به عنوان یک دیکتاتور طبق مدل روم باستان رهبری می شد.
نکته خنده دار این است که او موفق شد و جمهوری d'Annunzio به مدت 16 ماه دوام آورد (از سپتامبر 1919 تا ژانویه 1921، زمانی که نیروهای ایتالیایی تحت فشار آنتانت مجبور شدند او را از آنجا اخراج کنند). این اپیزود از یک سو به خوبی نشان می دهد که دولت تا چه حد بر اوضاع کشور کنترل داشته است و از سوی دیگر به یک نشانه بسیار آشکار اشاره می کند: ذهنیت توده ای بسیار مسری است و نه تنها افراد ضعیف را پوشش می دهد. بخش تحصیلکرده مردم و همچنین روشنفکران تصفیه شده.[www.5ka.ru/33/33668/1.html].
پس از تجزیه و تحلیل تعدادی از منابع، 2 گروه قابل تشخیص است.
گروه اول شامل نظرات نویسندگانی مانند O. A. Yanovsky، O. V. Brigadina، P. A. Shuplyak، V. A. Melnik، S. Gapali، S. Tikhvinsky، V. فاشیسم است:
1. بحران اقتصادی جهانی 1929-1933: بیکاری، تورم.
2. تقویت احساسات انقلابی در بین مردم پس از جنگ جهانی اول و پیروزی انقلاب در روسیه.

    عطش انتقام از جانب سربازان که خود را فریب خورده می دانستند که به توسعه درگیری نظامی کمک کرد.
به در مورد دوم - A. I. Solovyov، E. V. Belyaeva، T. V. Mishatkina، که معتقدند پیش نیازهای اصلی برای توسعه فاشیسم به شرح زیر تعیین می شود:
    فقدان قوانینی برای مبارزه با رادیکالیسم سیاسی و افراط گرایی
    عدم وجود تبلیغات هدفمند و مورد حمایت دولت علیه اشکال افراطی مشارکت سیاسی.
    طولانی شدن بحران سیاسی و اقتصادی
    حمایت از سرمایه های بزرگ صنعتی و مالی.
    وجود جنبش های فاشیستی با گروه های مسلح که ترور سیاسی را بر جامعه تحمیل می کنند.

ویژگی های فاشیسم
اصل کلمه فاشیسم ایتالیایی است. اولین اجراهای نازی ها در سال 1919 انجام شد. سازمان آنها که توسط بنیتو موسولینی ایجاد شده بود نامیده شد Fascio di Combatimento،که به معنای اتحاد مبارزه بود. اعضای این سازمان شروع به نامیدن فاشیست و خود جنبش کردند فاشیسم Duce تعدادی تغییر در ایالت انجام داد:

    سیستم تک حزبی
    ایجاد شرکت هایی که به آزادی اتحادیه های کارگری و ظهور "اتاق سازمان ها و شرکت های فاشیستی" به جای پارلمان پایان داد.
    آزادی تجمع و تشکل، آزادی مطبوعات لغو شد و کارمندانی که از نظر سیاسی غیرقابل اعتماد بودند اخراج شدند.
    ظهور قوانین جدید: اتحادیه های کارگری و احزاب سیاسی به استثنای قوانین فاشیستی ممنوع شدند. مجازات اعدام اعاده شد و غیره.
بر اساس همه اینها، دانشمندان علوم سیاسی ویژگی های زیر را از فاشیسم ایتالیایی متمایز می کنند:
    ابتدا گرایش «رهبری» یعنی دیکتاتوری واحد مشخص شد.
در رأس دولت فاشیست رهبر قرار دارد و کیش شخصیت او بر کشور مسلط است. رهبر (Duce) همه کارها را به تنهایی انجام می دهد. در اداره کشور، همه چیز باید بسیار ساده باشد، نیازی به پیچیده کردن زندگی مردم با انواع انتخابات، اصول تفکیک قوا نیست. در یک دولت فاشیستی، افراد غیر روحانی معتقدند که فقط یک رهبر می تواند نظم جهانی عادلانه و باثبات را تضمین کند، جامعه را از تغییرات ناخواسته محافظت کند و شیوه زندگی سنتی و پایدار را حفظ کند. اکثر شهروندان دولت فاشیستی با ایمان عمیق و صمیمانه به عدالت رژیم خود مشخص می شوند و ایده عدالت در تصویر Duce - پدر مردم تجسم یافته است. برای پیروزی این عدالت، می توان از همه اصول اخلاقی، ارزش های انسانی جهانی گذر کرد و کورکورانه رهبر را به سوی آینده ای عادلانه فاشیستی دنبال کرد.
قبلاً قانون 1925 "درباره اختیارات رئیس دولت" نخست وزیر را مستقل از پارلمان مسئول نمی دانست. همکاران او در وزارتخانه، وزرای او، تبدیل به دستیاران صرف شده اند و در مقابل رئیس خود مسئول هستند. آنها به خواست دومی منصوب یا برکنار شدند.
و غیره.................

به طور سنتی، بنیتو موسولینی به عنوان چهره فاشیسم و ​​نویسنده آن شناخته می شود. او معتقد بود که فاشیسم توسط هیچ دکترین محافظه‌کاری ایجاد نشده است، بلکه در ذهن توده‌ها متولد شده است که به جنبش و تغییر در بنیان‌های دولت باستانی نیاز دارند که با مدرنیته مطابقت ندارد. او حزب فاشیست ایتالیا متعلق به خود را نه به عنوان یک حزب اپوزیسیون معمولی، بلکه به عنوان حزبی برای همه احزاب، نوعی جنبش زنده حاوی روح زنده می دید. او خاطرنشان کرد که با ایجاد جنبش خود، آموزه مفهومی خاصی در دست نداشت و همه قوانین او را می توان به مجموعه خاصی از قصار، احساسات و آرزوها تقلیل داد که بعداً به یک نظریه تبدیل شد.
عوامل تعیین کننده فاشیسم ایتالیا، مردم و دولت بودند. ویژگی آن تسلط کامل دولت بر مردم بود و فاشیسم به یک دولت قوی نیاز داشت که به نظر او باید مانند یک ارگانیسم یکپارچه می بود و با معیارهای اقتصادی و ایدئولوژیک تقسیم نمی شد. در دولت، وجود افراد، گروه‌هایی از افراد که می‌توانند احزاب سیاسی، اتحادیه‌های اقتصادی، انجمن‌های اجتماعی یا فرهنگی تشکیل دهند، باید کاملاً انکار شود.
موسولینی نیاز به ایجاد تنها یک دولت توتالیتر را استدلال کرد که در آن نه ارزش های انسانی و نه معنوی وجود داشته باشد، یا اهمیت نسبتا کمی دارند. تشکیل یک دولت فاشیستی نتیجه منطقی خود را در قالب یک رهبر قدرتمند، رهبر دولت و ملت، که موسولینی به آن تبدیل شد، دریافت خواهد کرد. او به عنوان یک رهبر دولتی، رئیس دولت، سرپرستی وزیران، و همچنین رهبر شورای بزرگ فاشیست بود. پارلمان ایتالیا تا این زمان وجود داشت 1936 سالها، اگرچه نمایندگان پارلمان انتخاب نشدند، اما توسط شورای فاشیست منصوب شدند.
دولت فاشیستی به حمایت عمومی گسترده در چارچوب نظام حکومتی توتالیتر مستقر در دولت نیاز حیاتی داشت. به گفته موسولینی، دولت باید مبتنی بر حمایت چند میلیون دلاری مردم باشد، مردمی که قدرت خود را می شناسند، دائماً قدرت دولت را احساس می کنند و آماده خدمت به آن هستند. در چنین شرایطی، وظایف اولویت‌دار دولت، توانایی سازمان‌دهی واضح ملت، از طریق هدایت فعالیت‌های افراد به سمت یک هدف مشخص و مشخص و همچنین رساندن وضعیت سیاست خارجی دولت به وضعیت یک امپراتوری بود. . قدرت دولت و ویژگی‌های فاشیسم ایتالیایی در نظامی‌سازی کامل اقتصاد نهفته است که می‌تواند به طور مستقل، بدون مشارکت دولت‌های ثالث، تجهیزات نظامی کامل کشور را تضمین کند. تنها آموزش نظامی در مقیاس بزرگ، ارتقای آرمان های یک دولت توتالیتر به کشورهای همسایه را از طریق گسترش تضمین می کند.
موسولینی به شدت درگیر شخصیت خود بود و اغلب دوست داشت در شایستگی های خود اغراق کند و از خود ابرمردی بسازد. احتمالاً به همین دلیل است که بسیاری از نقشه های باورنکردنی و نادرست او شکست خورده اند. او به شدت بی حوصله بود، بنابراین، چون به موقع به چیزی که می خواست نرسید، به سرعت علاقه اش را به این ایده از دست داد و نیمه راه را رها کرد. در پایان دهه سی، استاندارد زندگی جمعیت در حال کاهش بود، نرخ زاد و ولد نیز رو به کاهش بود، قیمت محصولات حیاتی در برابر دستمزدهای منجمد افزایش یافت. دوسه ایتالیایی تحت تأثیر هیتلر قرار می گیرد، اگرچه پیش از آن پیشور پیرو او بود. تعداد زیادی از گفته های موسولینی حفظ شده است، با قضاوت که او نتوانست نازیسم هیتلر را تحمل کند، و آن را نژادپرستی صد در صد مطلقا علیه همه و همه تعریف می کند: دیروز علیه مسیحیان، امروز علیه تمدن لاتین، و فردا، شاید، علیه تمام بشریت. تمدن او یک روز هیتلر را به عنوان یک منحط جنسی منزجر کننده و یک دیوانه خطرناک توصیف می کند و سوسیالیسم ملی آلمانی خود را بربریت وحشی توصیف می کند و همچنین اگر به این کشور (آلمان) قاتلان و جنایتکاران اجازه داده شود که تمام قاره را به تصرف خود درآورد، تمدن اروپایی را نابود می کند. . موسولینی نتوانست از هیتلر الگوبرداری کند و آزار و اذیت یهودیان را آغاز کند، مردم مخالف مانع شدند. بسیاری از ایتالیایی ها کوچولوی رهبر خود را دوست نداشتند. اما برخلاف ارتش نازی، نیروهای ایتالیایی اعزامی به شرق توانستند خود را با جنایات جنگی وحشیانه و خون غیرنظامیان آلوده نکنند. تلاش های رقت انگیز موسولینی برای حمله به یوگسلاوی و شمال آفریقا تنها به لطف ورود به موقع نیروهای آلمانی به یک فاجعه تبدیل نشد. اما در نزدیکی استالینگراد، نازی‌ها در حد همفکران ایتالیایی نبودند. که در 1943 متفقین در ایتالیا فرود می آیند و پادشاه موسولینی را از سمت خود برکنار می کند و ژنرال بادوگلیو را در سمت خود قرار می دهد و پس از آن آلمانی ها شمال ایتالیا را تصرف می کنند و قسمت جنوبی کشور در دست متفقین است. موسولینی، که در بازداشت بود، قرار بود توسط یک گروه از چتربازان آلمانی آزاد شود و یک دولت طرفدار نازی در شمال ایتالیا را رهبری کرد. بعداً، آوریل 1945- هنگامی که نتیجه جنگ مشخص شد، سعی کرد از کشور بگریزد، اما به اسارت رزمندگان مقاومت ایتالیایی درآمد و 28 آوریلاو تیرباران شد و ویژگی‌های فاشیسم ایتالیایی را که برای مدت‌های طولانی به کار گرفته شده بود و با جدیت تبلیغ می‌شد، با خود برد.

فاشیسم(از ایتالیا فاسیو- بسته، بسته، انجمن، همچنین فاسیا را ببینید) - این یک جهت سیاسی تمامیت خواه است که در قرن بیستم بوجود آمد. مفهوم فلسفی و سیاسی و شکل ساختار شهرداری بر اساس اولویت منافع شهرداری بر سایرین.

فاشیسم در قدرت یک دیکتاتوری آشکار تروریستی است که هدفش سرکوب آزادی های دموکراتیک و جنبش های عمومی است. ایدئولوژی فاشیسم عبارت است از شوونیسم ستیزه جو، نژادپرستی، ضد کمونیسم، خشونت، کیش رهبر، قدرت کامل کشور، کنترل جهانی بر فرد، نظامی کردن تمام حوزه های جامعه، خشم. یک دسته میله (فاسیا) نماد نظام قدرت در روم باستان بود. از آنجا تقریباً همه چیز از ایدئولوژی فاشیسم آلمان گرفته شد و حتی نام: اولین امپراتوری به عنوان امپراتوری مقدس روم قرون وسطایی تمدن آلمان اعلام شد ، دوم - امپراتوری آلمان 1871-1918 ، سومین امپراتوری باید تجدید شود. ، پس از شکست در جنگ جهانی اول و انقلاب دوباره احیا شد، یک کشور کاملاً جدید آلمان، که ظاهراً باید هزار سال وجود داشت (رایش سوم، رایش هزار ساله).

فاشیسم در علوم سیاسی مدرن ترکیبی از سه بخش مهم تلقی می شود:

  • سیستم اقتصادی- جوهر مالی فاشیسم در نقش هیپرتروفیک کشور در حضور اقتصاد بازار است (یعنی دولت تمام ابزار اصلی تولید را در اختیار ندارد، بلکه فقط اهرم های اصلی نفوذ بر اقتصاد را کنترل می کند).
  • سیاستمدارانیک دیکتاتوری است که معمولاً بر اساس شخصیت یک مورد علاقه کاریزماتیک، "رهبر ملت" استوار است.
  • ایدئولوژی ها- فاشیسم در تبلیغ انحصار دولت، "برتری" یک گروه قومی بر سایر قوم ها آشکار می شود.
  • بنابراین، تنها با در نظر گرفتن هر سه سطح، می توان تعریفی از فاشیسم ارائه داد.

    به عبارت دیگر، فاشیسم یک اقتصاد بازار کنترل شده، دیکتاتوری و ناسیونالیسم به عنوان ایدئولوژی رسمی کشور است.

    فاشیسم در پایان جنگ جهانی اول 1914-1918 در ایتالیا ظاهر شد. نازیسم آلمانی (ناسیونال سوسیالیسم) تنها یکی از انواع بی شمار فاشیسم است.بین جنگ های جهانی اول و دوم، تقریباً هر کشور اروپایی احزاب، گروه ها و جنبش های فاشیستی خود را داشت: به عنوان مثال، فالانژیست ها در اسپانیا، لژیون فرشته میشا در رومانی، حامیان فرنس سالاشی در مجارستان، اتحاد انگلیسی. فاشیست ها در انگلستان و غیره. در سیاست خارجی خود، همه رژیم های فاشیستی خط استعماری، تهاجمی و توسعه طلبانه را دنبال می کردند. به عنوان مثال، موسولینی در حبشه جنگ به راه انداخت، فاشیست های مجارستانی می خواستند کل حوضه دانوب را تصرف کنند، فالانژیست ها چشمان خود را به سرزمین اصلی آفریقا و حتی به پرتغال همسایه معطوف کردند. تقریباً همیشه، رژیم های فاشیستی به طور یکسان در قدرت، اغلب حتی دموکراتیک، مانند آلمان، مستقر می شدند. این رژیم ها اغلب با نوعی شوک مواجه می شدند: شکست در جنگ، تحقیر در نتیجه معاهدات نابرابر بین المللی، بحران اقتصادی.

    تا قبل از جنگ جهانی دوم، فاشیست ها معتقد بودند که اصول فلسفی مشترکی دارند: نظام مورد علاقه، نظام تک حزبی، داروینیسم اجتماعی، نخبه گرایی، با همه اینها، هر دولت به مدل دولتی خود از فاشیسم - برای مثال روحانی پرتغالی- پایبند بود. دولت جدید شرکتی تحت سلطه سالازار، فالانژیست های اسپانیایی، نیلاشیست های مجارستانی. در سال 1945، رژیم‌های فاشیستی بازمانده خود را از نازیسم جدا کردند تا با انواع فاشیسم نازی که توسط جامعه جهانی محکوم شده است، یکسان نشوند.

    فاشیسم ایتالیایی- سیاست اقتدارگرایانه و ملی گرایانه ای که در ایتالیا از سال 1922 تا 1943 توسط نخست وزیر بنیتو موسولینی (1883-1945) دنبال شد - پسر آهنگر، سوسیالیست سابق، و سپس تران، عنوان رسمی - دوسه(آن. "رهبر").

    از نظر ریشه شناسی، اصطلاح "فاشیسم" از "fascio" (لیگ) ایتالیایی می آید، همچنین از لاتین "fascia" (بسته نرم افزاری) - این یک نشانه باستانی از مدیریت رومی است. موسولینی در سال 1919 هنگامی که "fascia di combattimento" (لیگ های مبارز) را توسعه داد، فاسیا را به عنوان علامت حزب فاشیست پذیرفت.

    در علوم سیاسی، فاشیسم ایتالیایی به عنوان یک مدل ترکیبی از ایدئولوژی و شکل حکومت در نظر گرفته می شود که انواع دیگر فاشیسم از آن شکل گرفت.

    ایده های اصلی فاشیسم ایتالیایی در کتاب "دکترین فاشیسم" و همچنین در آثار جووانی جنتیله، بنیانگذار نظریه "ایدئالیسم بالفعل"، که مبنایی برای فاشیست ها شد، بیان شد. این دکترین جهان عمل را در زمینه جمعیت زمین اعلام کرد، "صلح ابدی" را به عنوان چیزی نفس گیر رد کرد. نازی ها استدلال می کردند که انسان و جمعیت زمین نمی توانند در غیاب جنگ زندگی کنند.

    "دکترین فاشیسم" بی. موسولینیاولین بار در سال 1932 در جلد چهاردهم دایره المعارف ایتالیایی Enciclopedia Italiana di scienze، lettere ed arti به عنوان مقدمه ای بر مقاله "Fascismo" (فاشیسم) منتشر شد. موسولینی در اثر خود نوشت که او از آموزه های گذشته، از جمله سوسیالیسم، که سال ها مروج فعال آن بود، سرخورده بود. او معتقد بود که باید ایده های جدیدی پیدا کرد، زیرا دکترین های سیاسی می آیند و می روند، اما مردم باقی می مانند. موسولینی متقاعد شده بود که اگر قرن نوزدهم قرن فردگرایی بود، قرن بیستم قرن جمع گرایی و، همانطور که باید، قرن کشور خواهد بود.

    او در جستجوی دستور العمل خود برای شادی ملی بیان کرد مقررات بعدی:

  • مفهوم فاشیستی کشور فراگیر است. خارج از آن هیچ ارزش انسانی و معنوی وجود ندارد. فاشیسم تمامیت خواه است و حکومت فاشیستی حاوی همه ارزش ها است - همه فعالیت های انسانی را تفسیر می کند، توسعه می دهد و تولید می کند.
  • فاشیسم مقدمات ظهور و توسعه سوسیالیسم و ​​جنبش سندیکایی را درک می کند، بنابراین به سیستم شرکتی که در آن منافع متفاوت در یک کشور هماهنگ و هماهنگ می شود، اهمیت مناسبی قائل است.
  • فاشیسم هم در سیاست و هم در اقتصاد کاملاً با لیبرالیسم مخالف است.
  • دولت فاشیستی اقتصاد را به همان روشی که بقیه عمر اداره می کند - از طریق مؤسسات شرکتی، اجتماعی و آموزشی، از طریق نیروهای سیاسی، اقتصادی و معنوی تمدن، سازماندهی شده در انجمن های مناسب، که در دولت کار می کنند، اداره می کند.
  • موسولینی تعریف نژادی تمدنی را که حکومت تشکیل می دهد درک نمی کند: "ملت یک نژاد یا یک منطقه جغرافیایی خاص نیست، بلکه گروهی است که در تاریخ ماندگار است..."; "نژاد یک احساس است، نه یک واقعیت. 95% احساس."
  • در 18 ژوئن 2010، دادگاه ناحیه کیروف اوفا حکم داد که این کتاب افراطی است. تصمیم دادگاه با این واقعیت ثابت شد که قانون فدرال "در مورد مقابله با فعالیت های افراطی" به وضوح آثار رهبران حزب فاشیست ایتالیا را در میان مواد افراطی گنجانده است. نتیجه این تصمیم، گنجاندن کتاب در فهرست فدرال مواد افراطی بود.

    در حال حاضر، ایده‌های فاشیستی توسط سازمان‌های مختلف نئوفاشیستی و ناسیونالیستی - برای مثال، حزب Jobbik در مجارستان - در حال توسعه است. مخالفت با ایدئولوژی ها، سازمان ها و دولت های فاشیستی به عنوان ضد فاشیسم شناخته می شود.

    منابع و مطالب اضافی:

  • eksmoprofi.ru - Zgursky G.V. فرهنگ تعاریف تاریخی. M.: EKSMO, 2008. P. 375. ISBN: 978-5-699-27092-7;
  • wikiznanie.ru - مطالبی از دایره المعارف برق WikiKnowledge.
  • Science.ncstu.ru - Shcherbina O.S. فاشیسم چیست؟ // مجموعه آثار علمی SevKavGTU. سریال "علوم انسانی". موضوع. شماره 10. Stavropol, 2003. (در قالب pdf);
  • nasledie.ru - خطر لغزش روسیه به سمت فاشیسم چقدر بزرگ است؟
  • zn.ua - Dubinyansky M. "فاشیسم در مقابل نازیسم" (مقاله در روزنامه "Zerkalo Nedeli"، اوکراین، 9 دسامبر 2006)
  • موارد اضافی به سایت:

  • بیوگرافی آدولف هیتلر چیست؟
  • بیوگرافی پل جوزف گوبلز چیست؟
  • از کجا می توانم اطلاعاتی درباره تاریخچه رایش سوم در اینترنت پیدا کنم؟
  • روز جهانی نهضت مقاومت چه زمانی جشن گرفته می شود؟ (در یک پاسخ)
  • جشن روز جهانی یادبود قربانیان فاشیسم از چه زمانی آغاز شد؟
  • "ستون پنجم" چیست؟
  • Jobbik چیست؟
  • آبور چیست؟
  • ضد فاشیسم چیست؟
  • ضد کمونیسم چیست؟
  • فاسیا چیست؟
  • چه حقایقی را می توان در فرهنگ اصطلاحات تاریخی خواند؟
    • فاشیسم ایتالیا چه ویژگی هایی دارد؟

      فاشیسم (از ایتالیایی fascio - بسته، بسته، انجمن، همچنین رجوع کنید به fascia) یک روند سیاسی تمامیت خواه است که در قرن بیستم به وجود آمد. مفهوم فلسفی و سیاسی و شکل ساختار شهرداری بر اساس اولویت منافع شهرداری بر سایرین. فاشیسم در قدرت یک دیکتاتوری آشکار تروریستی است که هدفش سرکوب آزادی های دموکراتیک و جنبش های عمومی است. ایدئولوژی فاشیسم شوونیسم ستیزه جو، نژادپرستی و...


    2022
    polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه