14.03.2021

درباره رابطه با مقامات. Yesenin: مورد علاقه خانواده تزاری و قدرت شوروی مقالات Yesenin در مورد قدرت شوروی


بیماری اصلی

دوستان و آشنایان این شاعر اتفاق نظر دارند که مشروبات الکلی یسنین دلیل اصلی عزیمت زودرس وی "به کشوری که در آن صلح و لطف است" بود. خود شاعر در 5 دسامبر 1925 در هنگام پر کردن کارت سرپایی به سالات در ستون "الکل" پاسخ می دهد: "خیلی ، از 24 سالگی". در همان محل ، دست پزشک معالج با بی رحمی استنباط کرد: "هذیان گویی ، (توهم)." بدن سالم جوان پسر ریازان در آغاز زندگی بوهمی خود با تحرکات مهمانی حزب کنار آمد. یسنین حتی موفق شد روزهای "روزه داری" را ترتیب دهد. در سال 1921 ، او با خوشحالی در نامه ای به دوست خود آناتولی مارینگوف یادداشت کرد: "... من دیگر آن طور نخواهم نوشید ، اما به عنوان مثال امروز ، من حتی به طور کامل از دیدن گریشکا مست خودداری کردم. وای خدای من ، چقدر نفرت انگیز است و احتمالاً از این هم بدتر شده ام. " اما شاعر مدتها کافی نبود. یسنین در آخرین سال زندگی خود ، به قول همان مارینگوف ، "یک مرد بیشتر از یک ساعت در روز نیست". از اول صبح ، شیشه هوشیاری را تاریک کرده است.

در سال 1922 ، سرگئی الكساندروویچ در نامه ای به "مربی" شاعر خود كلیوف گله كرد: "من بسیار خسته ام ، و آخرین بیماری مست من كاملاً فرسوده شد." یسنین در حالی که در همسرش ایزادورا دانکن در آمریکا بود ، خود را تا حد تشنج صرع نوشید. انصافاً باید بگویم که نه تنها در مورد میزان نوشیدن ویسکی ، بلکه در کیفیت آن نیز. در آن زمان امریکا توسط "قانون خشک" متزلزل شده بود ، بنابراین در صبح لازم بود که جایگزین های مهتاب بر روی سینه گرفته شود. A. دانکن در روزنامه هرالد تریبون نوشت ، سعی داشت به نوعی شوهرش را سپر کند و شنبه های مستی را با ضرب و شتم آینه در هتل ها توضیح دهد: "حملات اختلالات روانی ، که یسنین از آن رنج می برد ، نه تنها از طریق الکل ... بلکه از طریق مسمومیت خون نیز رخ می دهد از نوشیدن ویسکی آمریکایی "ممنوع" ، که در آن من یک گواهی از یک پزشک مشهور نیویورکی دارم که یسنین را برای تشنج مشابه در نیویورک درمان کرده است ... ".

ارتباط با مقامات

طرفداران نسخه مرگ خشونت آمیز شاعر با شدت و قدرت اصلی بر درگیری های مهلک یسنین با مقامات فشار می آورند. درگیری هایی وجود داشت ، اما فقط بر اساس شورش میخانه میانه شاعر. یسنین 10 بار به پلیس منتقل شد. اما نه برای شکنجه ، بلکه برای "هوشیاری". من نقل قول از همکار وی در قلم وی. خوداسویچ ، که یسنین را از نزدیک می شناخت: "در مورد یسنین ، در سال 1924 به پلیس دستور داده شد - بدون اینکه پیشرفت بیشتری داشته باشد ، برای هوشیاری و آزادی به ایستگاه برسد." مقامات در مورد خواننده "روسیه شوروی" بسیار جالب توجه بودند. تنها شعری که می توان با کششی عظیم در رابطه با مقامات حکومتی را به انتقادی نسبت داد ، "کشور خبیث" است. در آنجا یسنین قهرمانى به نام لایبمان با نام مستعار چکیستف دارد. اگر کسی نمی داند ، نام یکی از رهبران انقلاب ، تروتسکی-برونشتاین ، لایب است. آیا از این همزمانی می توان لایب داویدوویچ را به شدت رنجاند؟ واژه های "وحشتناک" دیگری نیز وجود دارد که توسط Makhno (در شعر راهزن Nomakh) گفته شده است: "گله! گله ... برابری شما دروغ و دروغ است. طعمه خوب احمق ها رذل ها - صید مناسبی. " اما یک راهزن باید داستان های ترسناک را بیان کند ، به همین دلیل او راهزن است. این همه اختلاف است. اما یسنین چند خط قلبی به نفع اعمال بلشویکی روی کاغذ ریخت! و شاعر در پاسخ به مرگ لنین به شکلی پاسخ داد که فقط یک شاعر و غزل سرای بزرگ می تواند پاسخ دهد: "و بنابراین او درگذشت ... کسی که ما را نجات داد دیگر در آنجا نیست. و کسانی که او را ترک کرد ، کشور در یک سیل خشمگین باید در بتن زنجیر شود. "

خصومت یسنین با بلشویک ها یک افسانه است. البته ، سرگئی الكساندروویچ در یك مغازه مست شرك بازی فوردیباخ را شروع كرد و بعضی اوقات انواع زشتی ها را بر زبان می آورد ، اما مقامات به مرز میخانه او تسلیم می شدند. اگر خطری برای مقامات بود ، به راحتی به نوعی توطئه متهم می شد و مانند مثلاً شاعر نیکولای گومیلوف ، سیلی می خورد. یسنین با بسیاری از چکیست ها یک پا کوتاه بود. به ویژه ، او دوست داشت که چکیست-موکروشنیک معروف یاکوف بلومکین را به مهمانی ها بکشاند ، که در تابستان 1918 سفیر آلمان را خودش تصمیم گرفت. یسنین ، به گفته خوداسویچ ، برای شجاعت می تواند به یک شرکت صادق پیشنهاد کند که برای دیدن اعدام "پیشخوان" برود. شاعر و غزلسرای ملتهب کاملاً جدی اظهار داشت: "من ظرف یک دقیقه آن را برای شما ترتیب می دهم."

"به کمونیست ها بزن ، روسیه را نجات بده!" - سرگئی یسنین.
120 سال پیش ، در 3 اکتبر ، سرگئی یسنین ، ترجمه ترین شاعر روسی در جهان ، متولد شد. او رمز و رازهای زیادی را پشت سر گذاشت. اما یک چیز قابل بحث نیست: عشق اصلی او روسیه بود.
"بر اساس نسخه رسمی ، زندگی یسنین به طرز غم انگیزی در 30 سالگی به پایان رسید. اما قطعی نیست - قطع شد. "یقین دارد شاعر پترزبورگ ، نیکولای براون ، پسر شاعر نیکولای لئوپولدوویچ براون ، که به همراه دیگر نویسندگان ، جسد یسنین را در 28 دسامبر 1925 از آنگلتر بیرون بردند.
پدر من از امضای پروتكلی كه می گوید یسنین خودكشی كرده است امتناع كرد. همچنین نویسنده بوریس لاورنیف به خودکشی اعتقاد نداشت ، که او نیز در آنگلتر بود و روز بعد مقاله ای را در Krasnaya Gazeta در مورد مرگ شاعر تحت عنوان "توسط افراد منحط اعدام شد" منتشر کرد.
پدرم گفت كه شاعر دو زخم عمیق دارد: یك سوراخ بالای پل بینی ، مثل گرفتن تپانچه ، و یكی دیگر زیر ابرو. هیچ شیاری روی گردن وجود نداشت ، مشخصه چوبه دار. پدرم گفت: "هنگامی كه یسنین را باید انجام می دادند ،" من او را كه قبلاً بی حس شده بود ، زیر شانه هایم گرفتم. سر عقب انداخته افتاد. مهره ها شکسته شدند. " وقتی از او س askedال کردم که آیا یسنین مورد اصابت گلوله قرار گرفته است ، پاسخ کوتاهی وجود داشت: "او را شکنجه کردند." پدر مطمئن بود كه یسنین مرده را پس از بازجویی به اتاق هتل آورده اند.
من همچنین نویسنده پاول لوكنیتسكی ، یكی از سازمان دهندگان مراسم تشییع جنازه یسنین را می شناختم و یك بار پرسیدم كه چه چیزی از مرگ شاعر به یاد دارد. لوكنیتسكی تأیید كرد: شاعر "پس از شكنجه" در حین بازجویی درگذشت ، و گفت: "اما چشم چپ وجود نداشت." - "چطور نبود؟" - "پریز".
برای مراسم تشییع جنازه ، ظاهر یسنین چنان "بازسازی" شد که هنگام فراق در خانه مطبوعات مسکو ، طبق شهادت نویسنده گالینا سربریاکوا ، یک "عروسک خشن" در تابوت وجود داشت.
شاعر به همان دلایلی که تعدادی از دوستان و همرزمان وی از محیط ادبی اعدام شدند ، کشته شد: گانین ، کلیوف ، کلیچکوف ، واسیلیف ، ناسدکین ، پریبلودنی و دیگران. و حتی زودتر ، در سال 1921 ، گومیلف. قدرت آتئیست ها-انترناسیونالیست های مبارز قصد دارد تا روس های "سابق" یاغی (چنین اصطلاحی در مطبوعات شوروی ظاهر شود) را به یک گله مطیع تبدیل کند. و اگر شخصی تسلیم نشود ، کشته شد. در لنینگراد ، خط حزب توسط گریگوری زینوویف (رئیس کمینترن) ، در مسکو - توسط لئون تروتسکی اجرا شد.
تا زمان مرگ وی ، 13 پرونده جنایی علیه یسنین تشکیل شده بود. این شاعر تنها کسی بود که می توانست در رستورانی نزدیک میدان سرخ فریاد بزند: "کمونیستها را بزن ، روسیه را نجات بده!" این لحظه ای بود که یسنین فهمید کمونیست ها از سلاح های شیمیایی برای سرکوب قیام تامبوف استفاده می کنند. سپس 70 هزار دهقان به رهبری آتامان آنتونوف علیه قدرت شوروی قیام کردند. آهنگ شورشیان - "Antonovskaya" - آهنگ مورد علاقه شاعر شد. در همان زمان ، او تروتسکی را به عنوان "کمیسر یهودی" در شعر "کشور خائنان" به تصویر کشید. و او برای یکی از دوستان خود نوشت: "برای من پسر قانونی امپراتوری روسیه ترسناک است که در کشور خودم پسر برادر باشم."
یسنین با این واقعیت که برای سفر به اروپا و آمریکا به همراه ایزادورا دانکن عزیمت کرده بود ، از تلافی نجات یافت. "
بلافاصله پس از مرگ این شاعر ، روزنامه های شوروی نوشتند: "ما باید با Yeseninism ، که بوی بد می دهد ،" "بازنده با استعداد دیوانه" پایان دهیم. بوی بد بلشویک ها بود ، به عنوان مثال این واقعیت که یسنین اولین مجموعه شعر خود را "با احترام" در سال 1915 به ملکه الکساندرا فئودوروونا ، که شخصاً می شناخت ، و همچنین دوشس های بزرگ ، که شعر را به آنها اختصاص داده بود ، "وقف کرد" تسارنواس ». یسنین قسم داده شده به تزار نیکلاس دوم را شکست. در طول انقلاب فوریه ، این شاعر در ارتش خدمت می کرد. سپس بسیاری از سربازان با دولت موقت بیعت کردند. و یسنین - نه. اندکی قبل از مرگ او نوشت: «من دیگر نمی فهمم که به کدام انقلاب تعلق داشتم. فقط یک چیز می بینم: نه به فوریه و نه به اکتبر.
این شاعر با کفر علیه خدا که توسط بلشویک ها مورد تشویق قرار گرفت مخالفت کرد. یسنین شش ماه قبل از مرگش ، در پاسخ به آیات کفرآمیز دمیان بدنی نوشت:
"وقتی در پراودا می خواندم
عدم صحت درباره مسیح شیطان دمیان
احساس شرمندگی می کردم انگار گرفتار شده ام
به استفراغ ، مستی بیرون زد. "
و هنگامی که بلشویک ها تصمیم گرفتند کلمه "خدا" را از تمام نوشته های خود حذف کنند ، شاعر در چاپخانه با حروف چاپگر جنگید ، اما نسخه قبلی را بازسازی کرد. در همین حال ، دولت جدید برای ساختن خوکچه ای از آن آجر ، برج ناقوس را در زادگاهش کنستانتینوف (جایی که یسنین جوان برای تعطیلات فراخوان می کرد) برچید. در یسنین ، یک پسر روستایی هرگز درگذشت ، که در کلیسا آواز می خواند ، با پدر جان اسمیرنوف ، که اولین کسی استعداد یک شاعر را در او تشخیص داد ، دوست بود. این کشیش یسنین را به احترام راهب سرگیوس رادونژ با نام سرگئی غسل داد. همین پدر بود که خدمات شاعر را خواند.
یسنین از خدا جدا شد و دوباره بازگشت. درخواست شده:
"به طوری که برای تمام گناهان سنگین من ،
برای عدم ایمان به فضل
آنها مرا در یک پیراهن روسی قرار دادند
زیر آیکون ها بمیرم ... "
"یسنین در سه مکان به خاک سپرده شد: در مسکو ، دهکده زادگاهش کنستانتینوو و روستای همسایه فدیاکین. در کشته شدن وی تردیدی نبود. در غیر این صورت ، هیچ کس مراسم تشییع جنازه او را شروع نمی کرد. "ایرینا میخائیلوونا مامونوا ، نوه پسر عموی شاعر از طرف پدرش ، به AiF گفت. - مادربزرگ من ، نادژدا فدوروونا ، هفت سال از شاعر بزرگتر بود ، او 97 سال زندگی کرد. مادربزرگم به من گفت که او در مراسم تشییع جنازه در کنستانتینوف است. و در مسکو در مراسم تشییع جنازه - مادر Yesenina تاتیانا Fedorovna. مادربزرگ یسنین را یک ماه قبل از مرگش دید. این شاعر در بیمارستان از دید چک ها مخفی شده بود. یسنین توسط دکتر مشهور پیوتر گانوشکین محبوب و مورد توجه قرار گرفت. در لحظات خطرناک ، سرگئی الکساندروویچ را پناه داد. و دشمنان یسنین افسانه ای در مورد ادعای مشکلات روحی و مستی بی بند و باری او ایجاد کردند. با این حال ، خود یسنین (این به ویژه در خاطرات I. اشنایدر موجود است) تکرار کرد: "من هرگز هنگام مستی نمی نویسم."
یسنین چه زمانی نوشید ، اگر در 5 سال آخر زندگی خود حدود 100 شعر و 5 شعر سروده بود و در آخرین سال زندگی خود را برای انتشار آماده کرد و 4 مجموعه شعر را منتشر کرد؟ و در لنینگراد ، جایی که فاجعه رخ داد ، او برای انتشار مجموعه کامل آثار خود کار کرد.
در مسکو ، در یخبندان های دسامبر ، هزاران نفر برای خداحافظی از شاعر آمدند. این خط باورنکردنی بود ، از ساعت پنج شب تمام شب و تا صبح جریان مردم به پایان نرسید. "اعدام یسنین پس از مرگ او ادامه یافت. نیکولای براون می گوید تابوت این شاعر از گور در قبرستان واگانکوفسکوئه ناپدید شد. - این در سال 1955 توسط خواهر یسنین شورا کشف شد ، زمانی که قبر باز شد تا مادرش تاتیانا فدوروونا را در کنار بقایای شاعر دفن کند. در اواخر دهه 80. یک شاهد مسن پیدا شد ، راننده OGPU Snegirev ، که در 1 ژانویه 1926 ، در برداشتن تابوت از قبر شرکت کرد. تابوت را از کجا بردند ، او نمی دانست ".
یسنین این فرصت را داشت که از خارج برنگردد.
اما بازگشت ، اگرچه فهمید که قصد ذبح را دارد. در عشق به روسیه ، او صادق بود:
"اگر ارتش مقدس فریاد بزند:
"تو روس بینداز ، در بهشت \u200b\u200bزندگی کن!"
من می گویم: "نیازی به بهشت \u200b\u200bنیست ،
وطنم را بده. "
P. S. پرونده درگذشت شاعر بزرگ روس هنوز غیرقابل دسترسی است و هنوز هم به عنوان "مخفی" برچسب گذاری شده است.
برنامه ای برای دانش آموزان دبیرستان

ما در یک میز مشترک جمع خواهیم شد ، جایی که اقشار مختلف اجتماعی جامعه ، احزاب سیاسی مختلف اوایل قرن 20 به صورت رو در رو با یکدیگر روبرو می شوند: سوسیالیست-انقلابیون و بلشویک های چپ ، کمونیست های انقلابی و کولاک ها ، پرولتاریای آگاه طبقاتی و دهقانان عقب مانده ، پرولت کولت شاعران و نمایندگان ادبیات "رو به زوال" بورژوازی.

در بحث خود ، ما به بسیاری از موضوعات دوره قبل و بعد از انقلاب خواهیم پرداخت. در اینجا برخی از آنها وجود دارد:

  • شعارهای "فریاد زدن" از دولت جدید و ظهور شاعرانه S.A. یسنین
  • "جنگ داخلی در حومه" و مقاومت مخالفان سوسیالیست-انقلابی-منشویک در شوروی.
  • "فقط دو حزب می توانند وجود داشته باشند: یکی در قدرت ، دیگری در زندان" (AN Bukharin). نقش شوروی در سرنوشت خلاق شاعر.
  • "هشت طبقه برتر به بورژوازی بدهید ... و به پرولتاریا نان بدهید" (ششم لنین). کاهش جمعیت روسیه شوروی و وضعیت بحرانی روستاها ، به عنوان مثال کنستانتینوو.
  • "فرمان سرزمین" که مدتها در انتظار آن بود به عنوان مخالفت با فرمان "در مورد قدرت های خارق العاده ..." توسط لنین.
  • Vera S.A. یسنین برای تمدید روسیه ("درامر آسمانی" ، "تغییر شکل" ، "اینونیا" و نگرانی ناخودآگاه برای آینده خود ("ساعتی روستایی" ، "کشور خائنانی")
  • خیال پردازی به عنوان "بازیهای شیطانی شیطانی به خاطر شیطان بازی" و هنرهای عامیانه به عنوان استانداردی از تصاویر واقعی.
  • دو چهره بودن ، خیانت ، مجاز بودن "دوستان" جدید شاعر (بلومکین ، اوستینوف ، تروتسکی ، کامنف) و خروج یسنین از کهکشان شاعران دهقان.

این برنامه با خواندن اشعار توسط S.A. همراه است. یسنین ، داستانی درباره زندگی شخصی او.

مدت زمان اجرای برنامه با گشت و گذار در موزه 1 ساعت و 30 دقیقه است.

سرگئی یسنین: "من به بدبختان در سیاه چال ها شلیک نکردم ...". - قسمت 3

در سال 1915 ، یک جوان سرحال و سرشار از نشاط سرگئی یسنین خطوطی را نوشت که نبوی شدند:

روی آن شن ،
و من توسط باد سوخته خواهم شد
عاشق مالیخولیا شوید.
آنها شما را با یک طناب به گردن شما هدایت می کنند ...


فقط هفت سال می گذرد و پیشگویی در مورد مرگ سرگئی الكساندروویچ دوباره شنیده خواهد شد ، كه توسط دوست صمیمی وی ، شاعر نیكولای كلیوف گفته شده است: "شما ، محكوم به كشتار ... از ذبح خود شاد باشید ..." - او در نامه ای به یسنین نوشت. خود شاعر تصوری از مرگ غم انگیز داشت. "من یک قربانی خواهم شد ..." ، - او به دبیر ادبی خود G. Benislavskaya گفت ، و چند روز قبل از مرگ او مستقیماً به V. Ehrlich اعتراف کرد: "آنها می خواهند من را بکشند! من ، مانند یک جانور ، آن را احساس می کنم! "زندگی سرگئی الکساندروویچ ، طبق آخرین تحقیقات ، در 27 دسامبر 1925 قطع شد. در هتل آنگلتر. آنچه در آن زمان در این هتل اتفاق افتاد ، دقیقاً چگونه وجود زمینی این شاعر بزرگ پایان یافت - آینده ای نزدیک را نشان می دهد (امیدوارم). با این حال ، امروز می توانیم با اطمینان بالایی بگوییم که یسنین برخلاف نسخه رسمی ، کشته و سپس قطع شد. و در اینجا بلافاصله این س arال مطرح می شود: "و چرا ، در واقع ، می توان یسنین را كشت؟"

من شرور نیستم و جنگل را سرقت نکردم ،

من فقط یک چنگک خیابان هستم
من بدبخت ها را در سیاه چال ها شلیک نکردم ،

لبخند زدن به چهره های پیشخوان -

سرگئی یسنین در مورد خودش نوشت. او ساده و صادقانه نوشت ، اتفاقاً در مورد همه چیزهایی که مجبور بود در مورد آن بنویسد. او در یکی از شعرهای خود می گوید: "من هرگز با قلبم دروغ نمی گویم." به طرز متناقضی ، اما این موقعیت مناسب مقامات بلشویکی نبود ، آنها معتقد بودند که اگر شخصی در انقلابی زندگی کند ، باید از قوانین آن زمان پیروی کند. چنین جهان بینی توسط شاعر پرولتری E. Bagritsky به وضوح تعریف شد ، و در مورد قرن خود صحبت کرد ، او نوشت:
"دروغ دروغ
اما اگر او (قرن) بگوید:
"بکش" - بکش ...
سرگئی یسنین ، که از کودکی با ارزشهای مسیحی و ارتدکس پرورش یافت ، چیز دیگری را تبلیغ کرد. او در یکی از نامه های جوانی خود ، به همسر روح خود G. Panfilov نوشت: "گریشا ، در حال حاضر من انجیل را می خوانم و چیزهای جدیدی را برای خودم پیدا می کنم ... مسیح برای من کمال است" ، و در نامه دیگری: "بله ، گریشا ، مردم محبت و ترحم - و جنایتکاران ، و شیادان ، و دروغگوها ، و مبتلایان و صالحان: شما می توانید و می توانید هر یک از آنها باشید. ستمگران را دوست بدارید و انگ نگیرید ، بلکه با حساسیت بیماری های حیاتی مردم را آشکار کنید. "

این سطرها حتی قبل از انقلاب 1917 نوشته شده بود که علیه "ستمگران" خوانده می شد. به نظر می رسد که بعد از انقلاب ، یسنین نظرات خود را تغییر داد. از این گذشته ، او از او استقبال کرد ("زنده باد انقلاب ، هم در زمین و هم در آسمان!") و حتی خود را به عنوان خالق آن نوشت:

آسمان مانند زنگ است

مادر من سرزمین مادری است ،
ماه زبان است

من بلشویک هستم

و به عنوان یک بلشویک ، باید بر این اساس فکر کند و بنویسد. و در حقیقت ، سرگئی یسینین که دچار تاریکی معنوی شده بود (اتفاقاً مانند اکثریت مردم روسیه) ، آیات کفرآمیز متناسب با دوران انقلابی و تئوماسی را نوشت. بنابراین یکی از آنها می گوید:
گوشت مانند عسل جریان می یابد
برای هزاران سال همین ستاره ها مشهور بوده اند
تو به من آموختی ، پروردگار.
نه دعا کردنت ، بلکه پارس کردن
برای یک پنی از گلدان های طلایی
برای موهای خاکستری ، فرفری ،
پسر سرکش ، سارق.
شما را فریاد می زنم: "به جهنم پیر!"
به نظر می رسد که او از "قدیمی" که در آن زندگی بر اساس رحمت مسیحی و عشق به همسایه ساخته شده بود دست بردارد ، به نظر می رسید که او باید مبلغ یک میثاق انقلابی جدید شود: در صورت لزوم ، دروغ گفت ، در صورت لزوم ، کشتن. ..

با این حال ، در سال 1919 ، شاعر در یک شعر کوچک "کشتی های مادیان" ، با اشاره به حیواناتی که از نظر او بهتر از مردم شده اند ، می گوید:

من با مردم به جایی نمی روم

از این که زمین را با معشوق خود پرورش دهی
بهتر است که با شما بمیریم

به سنگ دیوانه

همین شعر همچنین حاوی سطور زیر است:
شما در حال قایقرانی در سرزمین آینده هستید.
کنار پاروهای دستهای بریده
یسنین فهمید که انقلاب بر روی خون بنا شده است ، شروع به دیدن نوری از "آزادی که همه را کور کرد" کرد. اما با قلب حساس و شاعرانه خود احساس کرد که این بینش می تواند برای او کشنده باشد. و دوباره کلمات نبوی در کار او به صدا درآمد:

فقط یک قلب زیر لباسهای ریش

"دوست من ، دوست من ، بینش
برای من که از قلمرو سفر کرده ام نجوا می کند:

فقط مرگ آن را پوشانده است. "

در سال 1923 ، سرگئی الكساندروویچ در نامه ای به A. Kusikov نوشت: "من دیگر نمی فهمم كه متعلق به كدام انقلابی هستم. من فقط یک چیز می بینم ، که نه فوریه و نه اکتبر ... "چرا چنین است - او در شعر" کشور خائنان "توضیح داد:
برخی مکالمات
تفریح \u200b\u200bخالی
خوب ، ما چه عوض کردیم؟
خوب پس ،
همان سارقان
همان کلاهبرداران آمدند
همه اسیر شدند.
و طبق قانون انقلاب
به دنبال بینش ایدئولوژیک ، بصیرت معنوی به یسنین رسید.

شرمنده ام که به خدا ایمان آورده ام ،

برای من تلخ است که الان اعتقادی ندارم.

این خطوط ، از نظر معنایی مبهم ، برای همه تحسین کنندگان آثار سرگئی الکساندروویچ شناخته شده است. او در سال 1922 با اطمینان زیادی با ایسادورا دانکن صحبت کرد:

- بلشویک ها استفاده از کلمه "خدا" را در چاپ منع کردند ، می دانید؟

"اما بلشویک ها حق دارند. هیچ خدایی وجود ندارد. قدیمی احمق.

- ای ، ایسادورا! بالاخره همه چیز از خداست. شعر و حتی رقص های شما ، - سرگئی الكساندروویچ پاسخ داد ، مترجم دانكن لولا كینل به یاد می آورد.

با این وجود بازگشت یسنین به خدا به طرز دردناکی دشوار بود. حتی در سال 1924 ، او در شعرهای خود ، هنوز خودش را از ویژگیهای شجاعانه روشنفکران آن زمان جدا نکرد. بنابراین سرگئی یسنین در کار "نامه به مادر" می نویسد:
دیگر هیچ بازگشتی به گذشته وجود ندارد.
و نماز خواندن را به من یاد نده ، نکن.
اما یک سال بعد ، خطوط اعتراف-توبه در کار او به صدا درآمد:

منو ببخش

شب او را دعا می کنم.
من به خدا اعتقاد ندارم
و شما باید دعا کنید ...
بنابراین من به آن نیاز دارم
هنگامی که در آوریل-مه 1925 ، در حدود 10 شماره روزنامه پراودا ، یکی از ضد مسیحی ترین آثار دمیان بدنی چاپ شد - شعر "عهد جدید بدون نقص دمیان انجیلی" ، یسنین به صراحت دفاع کرد ارتدکس ، نوشتن شاعرانه "پیام به انجیلیست" دمیان ". و اگرچه در آن سرگئی الكساندروویچ بار دیگر نگرشی دوسویه شخصی نسبت به دین را نشان می دهد (كه به احتمال زیاد صحنه ای برای سانسور بلشویك بود) ، اما ، به طور كلی ، او صریحاً می گوید كه هیچ كسی نباید ایمان ارتدكوس مردم روسیه را زیر پا بگذارد.

شاعر در پیام خود می نویسد:

... وقتی در پراودا خواندم

احساس می کردم شرمنده ام انگار ضربه خورده ام
عدم صحت درباره مسیح شیطان دمیان.
نه ، تو ، دمیان ، مسیح را آزرده نکردی ،
به استفراغ ، در اثر مستی فوران ...
یک دزد بود ، یهودا بود.
خیلی با قلم خود او را لمس نکرده اید.
شما لخته خون هستید
فقط دلتنگ شدی
شما فقط به مسیح غصه خوردید ،
سوراخهای بینی خود را مانند گراز چربی حفر کرد.

Efim Lakeevich Pridvorov.

(نام اصلی دمیان بدنی Efim Alekseevich Pridvorov بود.)

در ماه مه 1925 یسنین "پیام" را برای چاپ به روزنامه "باكینسكی رابوچی" تحویل داد كه سردبیر آن دوست صمیمی وی پی. چاگین بود. با این حال ، او جرات انتشار این اثر را نداشت. و سپس به سراغ افراد موجود در لیست ها رفت. آنها آن را خواندند ، با دست کپی کردند و به یکدیگر منتقل کردند. نسخه ها به طور گسترده در سراسر روسیه توزیع می شد. برای آن زمان ، "پیام" یسنین نقش زیادی در تقویت روحیه مردم داشت. برای مدت طولانی ، متخصصین یسینینولوژی با اشاره به سخنان یکاترینا یسنینا ، که در سال 1926 در همان "پراودا" منتشر شد ، اصالت این "پیام" را انکار کردند. "این شعر متعلق به برادرم نیست." با این حال ، در پایان قرن 20 ، اصل شعر پیدا شد و گرافولوژیست ها تأیید کردند که آن را سرگئی یسنین نوشته است. علاوه بر این ، خاطرات P. Chagin وجود دارد ، که شخصاً این اثر را از یسنین یاد کرد.

در سال 1925 سرانجام برای بلشویک ها مشخص شد که آنها نتوانسته اند یسنین را "رام" کنند. او به یک آشوبگر انقلاب تبدیل نشد... "لوله خدا" - اینگونه است که سرگئی یسنین در مورد خودش گفت. بلشویک ها خطر ایدئولوژیک و معنوی را در او می دیدند.... او تحت نظر بود ، پرونده های جنایی علیه او آغاز شد ، که تهدید می کرد هر زمان به پرونده های سیاسی تبدیل می شود (فقط به لطف شهرت جهانی جرات نکردند شاعر را به سیاه چالهای چکا بفرستند). یسنین یک نتیجه غم انگیز را پیش بینی کرد ، و این پیشگویی او را عذاب می داد. طبق خاطرات Ekaterina Yesenina ، قبل از مصلوب شدن عیسی مسیح دعا می کرد ، گفت: "پروردگارا ، می بینی که چگونه رنج می برم ، چقدر برای من سخت است ..."

در 27 دسامبر ، سرگئی الکساندروویچ به طرز غم انگیزی درگذشت. دلایل واقعی مرگ وی پنهان بود ، اما بسیاری از شاهدان هنوز باور نکردند که شاعر خودکشی کرده است. شوهر یکاترینا یسینینا ، شاعر ، واسیلی ناسدکین ، از اولین کسانی بود که جسد را در آنگلتر دید و بلافاصله به او گفت: "به نظر نمی رسد خودکشی باشد ... مغزها از روی پیشانی بیرون ریختند ..."

کلیسای ارتدکس همچنین در ابتدا کشیش هایی پیدا کرد که اعتقادی به خودکشی ندارند. طبق گفته N. Sidorina ، محقق زندگی و مرگ یسنین ، مراسم یادبود وی در سه کلیسا انجام شد: مسکو ، لنینگراد و سرزمین ریازان. در کلیسای کازان روستای کنستانتینوو ، سرگئی الکساندروویچ ، روحانی روحانی وی ، اسقف اعظم ایوان اسمیرنوف ، مراسم تشییع جنازه را به صورت غیر حضوری انجام داد. در آن زمان ، برای مراسم تشییع جنازه خودکشی و مراسم یادبودی برای آنها ، بلافاصله از شأن کاهنی محروم شدند. این بدان معنی است که شهادت بستگان مبنی بر اینکه یسنین خودکشی نکرده ، بلکه کشته شده است ، کاملاً قانع کننده بوده است.


اما تقریباً به مدت هشتاد سال ، نسخه خودکشی با سرسختی در ذهن مردم شوروی کاشته شد. و فقط در سال 1997 در روزنامه "Izvestia" مدیر بایگانی ویژه A.S. پروکوپنکو گفت: "مدت هاست که محققان علل مرگ سرگئی یسنین به این نتیجه رسیده اند که OGPU مستقیماً در مرگ شاعر نقش داشته است. و اسنادی در این باره در بایگانی KGB وجود دارد ، اما به مدت هفت دهه اجازه خواندن آنها را ندارند. فقط به خاطر حذف تنها یک گناه خودکشی از روح شاعر بزرگ ، باید شریرانی که زندگی او را قطع کردند نامگذاری شوند. "




یسنین توسط بلشویک-انترناسیونالیستها به دلیل هویت ملی ، به دلیل تبلیغ ارزشهای ارتدکس در کار خود - عشق به همسایه و رحمت ، عشق به سرزمین مادری و مردم روسیه کشته شد ، به این دلیل که با شعرهای خود شاعر بزرگ در برابر عدم وجود معنویت توسط دولت اتحاد جماهیر شوروی ، و در نتیجه حمایت از این عقیده در میان مردم وجود دارد که روسیه ارتدوکس در هیچ جا فرو نرفته است ، به این معنی که زمان احیای آن فرا خواهد رسید. برای این ، سرگئی یسنین محکوم به کشتار شد.

ویکتور کوزنتسوف ، دانشیار گروه ادبیات آکادمی فرهنگ سن پترزبورگ ، عضو اتحادیه نویسندگان فدراسیون روسیه ، در کار خود "رمز و راز مرگ یسنین" نوشت: "در داستان با یسنین ، سادیست ها جلو رفتند متناقض است ، اما درست است: حتی یک دلیل قانع کننده وجود ندارد که شاعر خودکشی کرده باشد. اما شواهد زیادی در مورد قتل وجود دارد. "


کوزنتسوف این حادثه را اینگونه توصیف می کند: "کارگردان" صحنه سازی "خودکشی سرگئی یسنین در اتاق 5 هتل آنگلتر ، مدیر فیلم Sevzapkino پاول پتروویچ پتروف (ماکارویچ) بود که با اعتماد به اراذل و اوباش ، بدن یسنین مقتول در امتداد دخمه پرپیچ و خم ساختمان واقع در زندان تحقیق GPU واقع در خیابان Mayorova ، 8/23 ، اتاق 5 هتل را که برای مشاهده باز آماده شده بود ، بررسی نکرد. "" در نتیجه ، س questionsالات زیادی مطرح شد : چرا طناب فقط یک و نیم بار به حلقوم مرد بدبخت پیچید و هیچ حلقه ای وجود نداشت. چگونه یسنین ، با خونریزی ، توانست با کف دست و زخم های دیگر برش ، هرم پیچیده ای را روی میز بسازد و به سقف صعود کند. چه علامت افسردگی وحشتناکی روی پل بینی (نسخه رسمی سوختگی است) ؛ سرانجام ، کت مرحوم در جایی ناپدید شد. به هر حال ، I. Oksenov ، رادیولوژیست مشهور در آن زمان ، عضو گروه ادبی لنینگراد "مشترک المنافع" (1929-1925) ، I. Oksenov ، که او را دید ، در دفتر خاطرات خود نوشت: گرم کردن ، که او به سرش ضربه زد) ، دهانش نیمه باز است ، موهایی که هاله ای وحشتناک در اطراف سرش ایجاد کرده اند. " و بعلاوه: "در قبر ، او دیگر خیلی وحشتناک نبود. سوختگی پوشانده شد ، ابروها و لب ها پایین آمد. "بیشتر کوزنتسوف به شهادت خبرچین تازه کار ، شاعر جوان پاول لوکنیتسکی استناد می کند:" یسنین کمی شبیه خودش بود. در حین کالبد شکافی ، صورت او به بهترین شکل ممکن اصلاح شد ، اما هنوز یک لکه بزرگ قرمز روی پیشانی او ، یک گره در گوشه بالایی چشم راستش ، یک خراش روی پل بینی اش وجود داشت ، و چشم چپش مسطح: سرازیر شده بود "(" ملاقات هایی با آنا آخماتووا. "1. 1924-1925 پاریس: Ymca-Press ، 1991).

مواد عکس - شواهدی از نسخه قتل سرگئی یسنین: تمام عکس ها - اصل در S.A نگهداری می شود. یسنین همچنین عکسهایی از ماسکهای مرگ این شاعر وجود دارد که هم در موزه ها و هم در مجموعه های خصوصی نگهداری می شود.


مواد عکاسی نشان می دهد که نه تنها سرگی یسنین خودآویخته نیست ، بلکه همچنین قبل از مرگ او مقاومت شدیدی در برابر جلادانی که به او زخمهای مرگبار وارد کرده اند نشان داده است.

همه عکس ها با سوالاتی در رابطه با مغایرت تصاویر نسخه رسمی همراه با ادعای خودکشی شاعر همراه است.

به رسمیت شناختن نسخه رسمی مرگ سرگئی یسنین برای روسیه چه معنایی دارد؟

میخائیل کوریاکوف ، مورخ و نویسنده مهاجر در سال 1950 به طور قاطع اعلام کرد: "تف انداختن به یسنین به معنای تف انداختن به روسیه و مردم روسیه است." چرا مردم روسیه فریب خوردند ، چرا مجبور شدند خودکشی سرگئی یسنین را باور کنند؟ چرا شعر او توقیف شد؟ مقامات شوروی و نظام کمونیستی نوظهور اینقدر از چه ترس داشتند؟

اجازه دادن به مردم برای خواندن اشعار یسنین - برای سیستم کمونیستی به معنای اجازه دادن به مردم بود که به خدا ایمان بیاورند ، به همین دلیل آنها اعتقاد خود را به حزب کمونیست از دست می دهند ، و در پایان ، برای حزب کمونیست به معنای از دست دادن قدرت خود بر مردم است. بنابراین ، نابغه جوان سرگئی یسنین مورد تهمت قرار گرفت و بعنوان بیمار روانی ، نزاع کش ، شرابخوار و زن زن به مردم ارائه شد.

اما این برای رژیم کمونیستی حاکم کافی نبود ، لازم بود که شاعر بزرگ روسی هنوز گناهکار باشد - بنابراین این جنایت هیولا نه تنها در رابطه با تخریب فیزیکی شاعر ، بلکه همچنین تخریب وجدان مردم روسیه. افرادی که به این دروغ اعتقاد داشتند همدست این جنایت شدند. در اصل آن ، قتل سرگئی یسنین یک جنایت علیه بشریت است.

بعداً شعر یسنین ممنوع شد ، به دلیل خواندن اشعار شاعر ، مردم تحت ماده 58 (ماده ای در قانون جزایی RSFSR ، که برای مقابله با فعالیت های ضدانقلاب از 25 فوریه 1927 لازم الاجرا شد) ، جذب شدند. کارزار ضد "یسینینیسم" چندین دهه به طول انجامید.

بازگشت نام ناب ، شایسته و افتخارآمیز شاعر بزرگ روسی سرگئی الکساندروویچ یسنین بازگشت وجدان مردم روسیه است.

سیستم کمونیستی از همان ابتدای تاریخ قتل خود ، همیشه از همان شیوه های گانگستری استفاده کرده است: این کار با ایجاد شایعات منفی در جامعه درباره اینکه چه کسی مورد آزار و شکنجه قرار می گیرد ، آغاز شد. اگر فردی از نظر معنوی شکسته شده باشد ، دیگر تهدیدی برای سیستم کمونیستی نیست ، اما اگر شخصی به برخی از آرمان ها وفادار بماند ، باید همانطور که با سرگئی یسنین ، که دولت شوروی "او را غیرقانونی" خواند ، نابود شود.

"هر کسی که غیرقانونی باشد غیرقانونی است ، بدون در نظر گرفتن اینکه چه لیاقت گذشته ای داشته باشد ، بلافاصله خط خورده است. بنابراین ، دیگر نیازی به گفتگو در مورد هر گونه تردید در مورد گناه او نیست: این فرد نه تنها به یک رانده شده بلکه به یک جسد زنده تبدیل می شود ، که مرگ او فقط به یک زمان مربوط می شد ... "، - گفت: سرلشکر دادگستری AF کاتوسف

باد ، باد ، آه باد برفی ،
به زندگی گذشته من توجه کنید.
می خواهم جوانی روشن باشم
یا یک گل از مرز چمنزار.

من شاخ چوپان می خواهم
برای خود و برای همه بمیرید.
زنگ های ستاره ای در گوش شما
برف عصر را بریز.

خوب تریل مه آلود او ،
وقتی درد را در کولاک غرق می کند.
دوست دارم مثل درخت بایستم
در جاده روی یک پا.

دوست دارم زیر اسب خرخر کنم
در آغوش بوش همسایه.
پنجه ماه بلند شوید ،
غم من در سطل بهشت.
(v. Yesenin. 1919).


2021
polyester.ru - مجله ای برای دختران و زنان

این که آیا این انتشارات در RSCI در نظر گرفته شده است یا خیر. برخی از دسته های نشریات (به عنوان مثال ، مقالات مجلات انتزاعی ، علوم عامه ، اطلاعات) می توانند در بستر سایت قرار گیرند ، اما در RSCI شمرده نمی شوند. همچنین ، مقالاتی در ژورنال ها و مجموعه هایی که به دلیل نقض اخلاق علمی و نشر از RSCI مستثنی هستند ، در نظر گرفته نمی شوند. "\u003e در RSCI موجود است ...: بله تعداد استنادهای این نشریه از انتشارات موجود در RSCI. در عین حال ، ممکن است خود نشریه در RSCI گنجانده نشود. برای مجموعه مقالات و کتابهای نمایه شده در RSCI در سطح فصل های جداگانه ، تعداد کل استنادات همه مقاله ها (فصل ها) و مجموعه (کتاب) به طور کلی مشخص شده است. "\u003e نقل قول ها در RSCI ®: 1
این که این نشریه در هسته RSCI گنجانده شده باشد یا نه. هسته RSCI شامل کلیه مقالاتی است که در مجلات نمایه شده در پایگاه داده های Web of Science Core Collection ، Scopus یا پایگاه استنادی علوم روسی (RSCI) منتشر شده است. "\u003e موجود در هسته RSCI ... نه تعداد استنادهای این نشریه از انتشاراتی که در هسته RSCI گنجانده شده است. در عین حال ، ممکن است خود نشریه در هسته RSCI قرار نگیرد. برای مجموعه مقالات و کتابهای نمایه شده در RSCI در سطح فصل های جداگانه ، تعداد کل استنادات همه مقاله ها (فصل ها) و مجموعه (کتاب) به طور کلی مشخص شده است. "\u003e نقل قول ها از هسته RSCI ®: 0
نرخ استنادی که توسط ژورنال نرمال می شود با تقسیم تعداد استنادهای دریافتی مقاله خاص بر متوسط \u200b\u200bتعداد استنادات دریافت شده توسط مقاله هایی از همان نوع در همان ژورنال منتشر شده در همان سال محاسبه می شود. نشان می دهد که مقاله از متوسط \u200b\u200bمقالاتی که در ژورنالی که در آن چاپ شده است بالاتر یا پایین است. اگر RSCI مجموعه کاملی از مسائل مربوط به یک سال خاص برای یک ژورنال را داشته باشد ، محاسبه می شود. برای مقالات سال جاری ، شاخص محاسبه نمی شود. "\u003e استناد عادی برای مجله: 1.214 ضریب تأثیر پنج ساله ژورنالی که مقاله برای آن در سال 2018 منتشر شده است. "\u003e ضریب تأثیر مجله در RSCI: 0.021
نرخ استناد بر اساس حوزه موضوعی با تقسیم تعداد استنادهای دریافتی توسط یک نشریه معین بر میانگین تعداد استنادات دریافتی توسط انتشاراتی از همان نوع از همان حوزه موضوعی منتشر شده در همان سال محاسبه می شود. نشان می دهد که چگونه سطح یک نشریه معین بالاتر یا پایین تر از سطح متوسط \u200b\u200bسایر نشریات در همان زمینه علمی است. برای نشریات سال جاری ، شاخص محاسبه نمی شود. "\u003e استناد عادی در جهت: 0,595