14.03.2021

الكساندر اوليانوف چه تزاري را ترور كرد؟ اولیانوف تروریست: آیا برادر لنین پسر نامشروع شاهنشاه بود. "اولیانوف ناشناخته" - چگونه برادر بزرگتر لنین تروریست شد


الكساندر اوليانوف - برادر لنين - تقريباً هميشه در سايه خويشاوند مشهورتر او بود. اما جالب است که اگر سوگند ولودیا جوان برای انتقام از ساشا ، که توسط تزار اعدام شد ، نبود ، تاریخ چگونه تغییر می کرد. پس از آن بود که رهبر آینده پرولتاریای جهان مشهورترین جمله خود را گفت: "ما راه دیگری خواهیم رفت".

کودکی و جوانی

الكساندر ایلیچ اولیانوف در 31 مارس 1866 در نیژنی نووگورود متولد شد. وقتی او 3 ساله بود ، خانواده به سیمبیرسك نقل مکان كردند. پدر اسکندر ، ایلیا نیکولایویچ ، ابتدا سمت بازرس مدارس دولتی را بر عهده داشت و 5 سال بعد به سمت مدیرعامل ارتقا یافت. مادر ، ماریا الكساندرونا ، از خانواده ای باهوش بود و چندین زبان خارجی می دانست. این او بود که به فرزندان خود خواندن و نوشتن را آموخت. در مجموع ، ماریا الكساندرونا 8 فرزند داشت ، دو نفر از آنها در كودكی فوت كردند.

ساشا خواندن را خیلی زود یاد گرفت ، یعنی در سن 4 سالگی. هنگامی که او هشت ساله بود ، تحصیلات در خانه او به پایان رسید و او وارد سالن ورزشی سیمبیرسک شد. به گفته همكارانش از کلاسهای ابتدائی شروع می شود ، او در مدرسه بسیار محبوب بود. این واقعیت گواه این واقعیت است که فارغ التحصیلی سالن ورزشی ، که در سال 1883 انجام شد ، "کلاس اولیانوف" نامگذاری شد.

باید بگویم که الكساندر اولیانوف با ادبیات كلاسیك روسیه پرورش یافت. او عاشق خواندن آثار پوشکین ، داستایوسکی ، تولستوی ، نکراسوف بود. علاوه بر این ، در حالی که هنوز در سالن ورزشی بود ، به طور جدی به علوم طبیعی ، به ویژه جانورشناسی علاقه مند شد. اما علاقه واقعی ساشا شیمی بود. هنگامی که او 16 ساله بود ، او به طور مستقل برای خود نوعی آزمایشگاه شیمیایی مجهز کرد ، جایی که اوقات فراغت خود را می گذراند ، و اغلب شبانه می ماند.

همانطور که می بینید ، الکساندر اولیانوف جوان پسری فوق العاده رشد یافته ، بسیار جدی و غوطه ور بود. از این رو ، بسیاری آینده بسیار خوبی را برای او پیش بینی کردند که قطعاً با علم همراه است.

سالهای دانشجویی

اسکندر ، پس از فارغ التحصیلی از یک سالن ورزشی کلاسیک و دریافت مدال طلا ، در سال 1883 به راحتی وارد دانشگاه سن پترزبورگ شد. وی دانشجوی دانشکده فیزیک و ریاضیات می شود. به هر حال ، این دانشگاه در آن زمان نه تنها یکی از بهترین دانشگاه ها ، بلکه بزرگترین مرکز علمی در امپراتوری روسیه نیز بود.

الكساندر اوليانوف دو سال اول تحصيل در پايتخت ، تمام وقت خود را صرف شركت در سخنراني ها و تحقيقات علمي كرد. وی یکی از محبوب ترین دانش آموزان D.I.Mendeleev بود ، بنابراین در آزمایشگاه شیمی منظم بود ، جایی که اغلب می توانست در میکروسکوپ نشسته باشد. در آن زمان ، او حتی به سیاست فکر نمی کرد.

در پایان سال دوم ، او سرانجام در مورد انتخاب رشته تصمیم گرفت - بیشتر به او علاقه داشت. او یک دوره مطالعاتی را انجام داد ، برای آن مدال طلا اعطا شد ، که به طور گسترده ای درهای فعالیت علمی واقعی را برای او باز کرد . پس از آن هیچ کس تردید نکرد که با استعدادترین دانش آموز اولیانوف در دانشگاه باقی بماند و سرانجام استادی دریافت کرد.

موفقیت های علمی اسکندر بود که از بسیاری جهات به افزایش محبوبیت وی در میان دانشجویان کمک کرد. به زودی به انجمن علمی و ادبی در دانشگاه سن پترزبورگ پیوست. به ابتکار پرنس گولیتسین ، کنت هیدن و دیگر دانشجویان مرتجع ، این سازمان انگیزه مخالفی پیدا کرد. گروهی از دانشجویان با دیدگاههای انقلابی بارز تأثیر شگرفی بر وی وارد کردند.

به تدریج ، اسکندر شروع به شرکت در تمام جلسات و تظاهرات غیرقانونی دانشجویی و همچنین تبلیغات انقلابی در حلقه کارگران کرد. در پایان سال 1886 ، وی به همراه رفیقش شویرف ، گروه موسوم به تروریست را در حزب نارودنایا وولیا سازمان داد.

قصد ترور

در اول مارس 1887 ، ترور امپراطور الكساندر سوم برنامه ریزی شد. توسط همان جناح تروریستی سازماندهی شده بود. طرح اصلی این بود که شاه را به گلوله ببندند ، اما بعداً شدیداً رد شد. سپس ایده پرتاب بمب به وجود آمد و آندریوشکین و گراسیموف تمایل خود را برای این کار ابراز کردند.

پس از تلاشهای بیشمار در زندگی امپراطور ، مقامات توجه ویژه ای را به آن دسته از دانشجویان که دائماً در تظاهرات غیرقانونی شرکت می کردند ، آغاز کردند و پلیس اغلب مکاتبات آنها را آغاز می کرد. در یکی از این نامه ها صحبت از وحشت بی رحمی بود که قرار بود در آینده ای نزدیک انجام شود. این پیام خطاب به یک نیکیتین خاص بود. پلیس به تدریج شروع به کشف موضوع توطئه علیه شاهنشاه کرد. بدین ترتیب تلاش برای جان وی و همرزمانش کشف و از آن جلوگیری شد.

آزمایش

شناخته شده است که از 15 تا 19 آوریل جلسات دادگاه برگزار شد که در پشت درهای بسته برگزار می شد. فقط وزرا ، اطرافیان آنها ، سناتورها ، اعضای شورای دولتی و افراد وابسته به بالاترین بوروکراسی اجازه حضور داشتند. حتی اقوام و دوستان متهمان نه تنها اجازه ورود به دادگاه را نداشتند بلکه حتی ملاقات با آنها را نیز مجاز نمی دانستند.

دهها نفر به جرم تلاش برای زندگی امپراطور دستگیر شدند ، اما فقط 15 نفر از آنها به محاکمه کشانده شدند. در میان آنها الكساندر اولیانوف ، برادر لنین بود. در ابتدا ، این مجازات سخت برای سایر محکومان به مجازات های دیگر تبدیل شد ، اما کمی بعد برای هشت متهم. امپراتور این حکم را فقط به پنج متهم امضا کرد ، در لیست آنها علاوه بر شویرف ، اوسیپانوف ، ژنرالوف و آندریوشکین ، الکساندر اولیانوف نیز در لیست قرار گرفت. برای بقیه احکام مختلف حبس و همچنین تبعید به سیبری تعیین شد.

اعدام انقلابیون

همانطور که می دانید ، مادر اسکندر نامه ای به امپراطور روسیه نوشت و در آنجا خواستار اجازه وی برای ملاقات با پسرش شد. مورخان تمایل دارند فکر کنند که ، به احتمال زیاد ، محکوم له مجال تقاضای احسان را داشته است ، اما به دلایلی این کار انجام نشده است. بنابراین ، در 8 (20) مه ، اعدام الكساندر اولیانوف و یارانش انجام شد. آنها در محل به دار آویخته شدند

اولیانف الكساندر ایلیچ (1866-1887) - برادر بزرگ اولیانوف ولادیمیر ایلیچ (لنین) ، یكی از رهبران جناح تروریستی نارودنایا وولیا. وی در 8 مه (همه تاریخ ها به سبک قدیمی داده می شود) در سال 1887 در قلعه شلیسلبورگ به همراه 4 تروریست انقلابی دیگر به دار آویخته شد. دلیل اعدام تلاش برای ترور امپراطور الكساندر سوم بود. ارگان های اجرای قانون اراده مردم بازداشت ، دستگیر و به محاکمه کشانده شدند. در مجموع 15 نفر محاکمه شدند ، 5 نفر از آنها به اعدام با حلق آویز محکوم شدند.

اطلاعات خیلی دلپذیر نیست ، اما چگونه یک جوان 20 ساله به چنین آشفتگی دچار شد و به شدیدترین مجازات محکوم شد؟ الكساندر اولیانوف در یك خانواده کاملاً شایسته و قابل احترام به دنیا آمد. پدرش ایلیا نیکولایویچ (1831-1886) دارای درجه مدنی یک مشاور کامل ایالتی بود. او با درجه نظامی سرلشکر مطابقت داشت و به اشراف موروثی حق می داد. شخصی با چنین رتبه ای "عالیجناب" نامیده می شد.

از سال 1869 ، ایلیا نیکولایویچ سمت بازرس مدارس دولتی در استان سیمبیرسک را بر عهده داشت. در سال 1874 مدیر مدارس دولتی استان سیمبیرسک شد. این مرد تحصیلات بالایی داشت و از یک تحصیلات برابر برای همه فارغ از طبقه و ملیت حمایت می کرد. وی در خانواده ای از بورژوازی (شهر نشین) متولد شد ، اما به لطف کار و کوشش ، به موفقیت های زیادی در زندگی دست یافت.

وی در سن 32 سالگی با ماریا الكساندروونا بلانك 28 ساله (1835-1916) ازدواج كرد. وی در خانواده فیزیوتراپیست به دنیا آمد و تحصیلات عالی را در خانه دید. وی را با قبولی در امتحانات برای حق تدریس به عنوان معلم خانه تأیید کرد. در ازدواج ، ماریا الكساندرونا 8 فرزند - 4 پسر و 4 دختر به دنیا آورد. یک پسر و یک دختر در کودکی درگذشت.

اسکندر فرزند دوم بود. وی پس از خواهر بزرگترش اولگا (1864-1935) متولد شد. در سال 1883 وی از سالن ورزشی کلاسیک سیمبیرسک فارغ التحصیل شد. در آن زمان ، مدیر آن فئودور میخائیلویچ کرنسکی ، پدر رئیس آینده دولت موقت ، الکساندر کرنسکی بود. آنها او را فردی باهوش و معلمی فوق العاده توانا توصیف کردند.

الكساندر هنگام تحصیل در سالن بدنسازی به شیمی علاقه مند شد. او حتی در آنجا آزمایشگاه های خانگی کوچکی ایجاد کرد و آزمایش های شیمیایی را در آنجا انجام داد. وی با مدال طلا از یک م educationalسسه آموزشی فارغ التحصیل شد و در همان سال 1883 وارد دانشکده فیزیک و ریاضیات دانشگاه سن پترزبورگ شد.

وی در تحصیلات عالیه بسیار عالی تحصیل کرد. در سال 1886 او کار علمی در مورد جانورشناسی بی مهرگان انجام داد. خودم همه مطالب را جمع کردم و برای این کار مدال طلا گرفتم. او درگیر یک حلقه بیولوژیکی بود که توسط خود دانشجویان ایجاد شده بود. وی به عضویت حلقه اقتصادی درآمد و در جامعه علمی و ادبی ، به رهبری استاد مشهور تاریخ ادبیات روسیه ، اورست فدوروویچ میلر ، در جامعه علمی و ادبی شرکت کرد.

یعنی یک جوان بسیار باهوش و کنجکاو را می بینیم که به سمت دانش بنیادی می رود. آینده درخشانی با کار جالب و چشم اندازهای روشن در انتظار او بود ، اما ، همانطور که می گویند ، شیطان او را فریب داد.

پایان قرن نوزدهم زمان تخمیر ذهن ها است. در این دوره ، یک جنبش انقلابی در امپراتوری روسیه کاملاً شکل گرفته بود که آثار مارکس ، انگلس ، پلخانف را به تصویب رساند. در سال 1879 ، سازمان پوپولیست انقلابی ، اراده مردم ، پدید آمد. وی رعب و وحشت را یکی از روشهای اصلی مبارزه با رژیم موجود دانست. اعضای سازمان معتقد بودند که اگر پادشاه کشته شود ، جامعه را برمی انگیزد و به تغییرات سیاسی چشمگیری منجر می شود.

در سال 1884 ، پس از یکسری حملات تروریستی و ترور امپراطور الکساندر دوم ، حزب کاملاً فرسوده شد ، زیرا در نتیجه دستگیری بیشتر اعضای خود را از دست داد. و در دسامبر سال 1886 ، یک گروه جدید Narodnaya Volya از لاشه یک سازمان تروریستی بیرون آمد. این توسط الكساندر اولیانوف و پوتر شویروف ساخته شده است. هدف اصلی وی ترور امپراطور اسکندر سوم بود.

امپراطور اسکندر سوم با مردم دیدار می کند. به دست او بود که الكساندر اوليانوف و همكارانش در حال آماده شدن تلاش براي زندگي او بودند

اعضای این گروه تروریستی عمدتاً دانشجویان دانشگاه بودند. اما در اراده مردم حتی یک شرکت کننده قدیمی وجود نداشت. به این معنی که جناح به ابتکار اولیانوف و شویروف بدون هیچ گونه دخالت خارجی به وجود آمد. برنامه توسط اولیانوف نوشته شد ، اعضای سازمان آن را پذیرفتند و آماده شدن برای تلاش برای زندگی امپراطور شدند.

برای پر کردن بمب ها با مواد منفجره پول لازم بود. الكساندر اولیانوف مدال طلای خود را فروخت و با درآمد حاصل از آن تروریست ها مواد منفجره خریداری كردند. آنها با ساختن بمب ها ، در اواخر ماه فوریه اقدام به ترور کردند. اما اعضای جناح تروریستی هیچ برنامه مشخصی نداشتند. بعلاوه ، آنها بسیار بی دقت رفتار کردند و حتی در مورد قتل قریب الوقوع به آشنایان خود که در این جناح نبودند ، گفتند.

چند روز قبل از اقدام ، پیوتر شووریوف ترسیده بود. او به همرزمانش گفت که بیماری سل بدتر شده است و با عجله عازم کریمه شد. پس از آن ، اولیانوف کل رهبری را بر عهده گرفت. او قصد داشت سو on قصد را درست در نلسکی پروسپکت انجام دهد ، امپراطور که به طور مرتب از آن سفر می کرد.

و در 26 فوریه 1887 ، گروهی از جوانان ، که با بمب آویزان بودند ، در نزدیکی دریاسالار ظاهر شدند. آنها شروع به عقب و جلو رفتن كردند و منتظر ظهور حاكم بودند. اما آن روز ناگوار ظاهر نشد. او در 27 و 28 فوریه حاضر نشد. با این حال ، همه این جشن های سوtood تفاهم ، علاقه شدید پلیس را برانگیخت. در اینجا باید گفت که برخی از اعضای فراکسیون به عنوان غیر قابل اعتماد ثبت شده اند. مقامات آنها را از نظر دید بسیار خوب می شناختند و حضور منظم آنها در نزدیکی دریاسالار منجر به نتیجه گیری های خاصی شد.

و هنگامی که در تاریخ 1 مارس همان جوانان دوباره در Nevsky Prospekt ظاهر شدند ، بلافاصله بازداشت شدند. آنها مرا به کلانتری آوردند ، جستجو کردند و بمب پیدا کردند. پس از آن ، کل گروه 15 نفره دستگیر شدند. الكساندر اولیانوف و سایر اعضای جناح در قلعه پیتر و پاول قرار گرفتند و یك سری بی پایان بازجویی آغاز شد. یکی از دستگیر شدگان به نام شویروف و او در 7 مارس در یالتا دستگیر شد.

دادگاه به سرعت سپری شد. از 15 آوریل آغاز شد و در 19 آوریل حکم قرائت شد. به گفته وی ، 5 توطئه گر به اعدام با حلق آویز محکوم شدند. 8 نفر دیگر به کار سخت محکوم شدند. از جمله بمب گذاران انتحاری الكساندر اولیانوف (21 ساله) ، پیوتر شویرف (23 ساله) ، پاخومی آندریوشكین (21 ساله) ، واسیلی جنرالف (20 ساله) و واسیلی اوسیپانوف (26 ساله) بودند.

پس از صدور حکم ، حکم اعدام در قلعه Shlisselburg قرار گرفت ، جایی که قرار بود اعدام در آنجا اجرا شود. مادر اسکندر به دیدن او آمد. وی پس از نوشتن دادخواست به شاهنشاه اجازه دیدار با پسرش را داشت. و پدر زنده نماند تا شرمساری که بر سر خانواده اش افتاد را ببیند. وی در 12 ژانویه 1886 در اثر خونریزی مغزی درگذشت.

ماریا الكساندرونا ، در جلساتی با پسرش ، از او التماس كرد كه دادخواست عفت را ارائه دهد. با این حال ، ابتدا مرد جوان به صراحت از انجام این کار خودداری کرد. با این حال ، او تسلیم قانع شدن مادرش شد ، موافقت كرد و از شاهنشاه خواست كه مجازات اعدام را با مجازات دیگری جایگزین كند. اما دادخواست رد شد.

تروریست ها در 8 مه 1887 در قلمرو قلعه شلیسلبورگ اعدام شدند... فقط 3 چوبه دار بود ، بنابراین در ابتدا آنها آندریوشکین ، ژنرالف و اوسیپانوف را به دار آویختند و بعد از آنها نوبت به اولیانوف و شوایروف رسید. توطئه کنندگان در یک قبر در نزدیکی دیوار قلعه دفن شدند. اینگونه بود که الکساندر اولینوف به زندگی خود پایان داد. او احمقانه درگذشت ، استعداد و زندگی جالب توجه خود را با ایده ای افسانه ای و کاملا غیرقابل تحول عوض کرد. اما به خاطر عینیت ، باید بگویم که در آن زمان امثال او زیاد بودند.

E.V. : به جرم سو assass قصد در زمان صلح نباید اعدام شود .. ..

به دلیل تلاش برای ترور الكساندر سوم در قلعه شلیسبورگ ، الكساندر اولیانوف و یارانش به دار آویخته شدند

20 مه 1887

الكساندر اولیانوف - یكی از سازمان دهندگان سو attempt قصد به سوكترند سوم

الكساندر اوليانوف يكي از سازمان دهندگان و رهبران جناح تروريستي حزب Narodnaya Volya ، برادر بزرگتر V.I. لنین

"جناح تروریستی" عمدتا دانشجویان دانشگاه (P. Andreeyushkin، V. Generalov، O. Govorukhin، Y. Lukashevich، V. Osipanov، N. Rudevich، و غیره) را متحد کرد و از سایر گروههای Narodnaya Volya مستقل بود ، با محافل ارتباط داشت در ویلنیوس و خارکوف ، با دانشجویان انقلابی فکر موسسات آموزشی نظامی پایتخت ، در میان کارگران تبلیغ می کردند.

اعضای فراکسیون هم تحت تأثیر اندیشه های ک. مارکس ، اف. انگلس ، جی پلخانف و اسناد برنامه "Narodnaya Volya" عمل کردند. برنامه "جناح تروریست" ضرورت تشکیل یک حزب سوسیالیست را تشخیص داد ، هسته اصلی آن باید طبقه کارگر ، ملی شدن زمین ، کارخانه ها ، کارخانه ها و به عنوان هدف نهایی ، ایجاد یک سیستم سوسیالیستی باشد.

پیرو سنت Narodnaya Volya ، نویسندگان برنامه وظیفه اصلی سازمان را مبارزه برای آزادیهای سیاسی از طریق "بی نظمی" دولت دانستند ؛ آنها ترور را به عنوان روش مبارزه تشخیص دادند. آنها در حال آماده سازی تلاش برای زندگی امپراطور الكساندر سوم بودند ، و آن را برای 1 مارس 1887 تعیین كردند ، به احترام روزی كه امپراتور الكساندر دوم 6 سال پیش نیز به دست اراده مردم كشته شد.

اما سو assass قصد به شکست انجامید - پلیس مدتهاست که تروریستها را دنبال می کند ، همه آنها دستگیر شدند. در طی جستجو ، آنها سه بمب ، یک هفت تیر و یک برنامه کمیته اجرایی "Narodnaya Volya" را پیدا کردند. تلاش برای ترور تزار با شکست سازمان پایان یافت. شرکت کنندگان و سازمان دهندگان سو assass قصد (15 نفر) در تاریخ 15 تا 19 آوریل در حضور ویژه مجلس سنا محاکمه شدند.

در ابتدا دادگاه همه را به اعدام محکوم کرد اما اسکندر سوم مجازات اعدام را فقط برای پنج نفر تصویب کرد. در 20 مه 1887 ، اولیانوف ، آندریوشکین ، ژنرالف ، اوسیپانوف و شویروف در قلعه شلیسلبورگ به دار آویخته شدند ، بقیه به حبس های مختلف و به تبعید به سیبری محکوم شدند.


شما نگاه می کنید نسخه چاپی... نسخه کامل شرح این رویداد.

انقلابی Narodnoye ، برادر بزرگ V. I. Lenin

12 آوریل 1866 - 20 مه 1887

الكساندر ایلیچ اولیانوف، برادر بزرگتر V.I. لنین ، در خانواده معلم مشهور ایلیا نیکولاویچ اولیانوف ، در نیژنی نووگورود به دنیا آمد. در سال 1883 وی با مدال طلا از سالن ورزشی سیمبیرسک فارغ التحصیل شد و وارد دانشکده طبیعی دانشگاه سن پترزبورگ شد و در آنجا به تحصیل درخشان پرداخت.

اسکندر در جلسات و تظاهرات غیرقانونی دانشجویی شرکت می کرد ، و در محافل کارگران تبلیغ می کرد. در پایان سال 1886 به عضویت فراکسیون تروریستی حزب اراده خلق درآمد. او یکی از نویسندگان برنامه حزب بود ، جایی که نفوذ مارکسیسم در آن آشکار شد.

در کنار به رسمیت شناختن طبقه کارگر به عنوان مرکز حزب سوسیالیست ، در این برنامه آمده بود که روشنفکران انقلابی باید ابتکار عمل در مبارزه با خودکامگی را به دست بگیرند و ترور به عنوان روش مبارزه شناخته شد.

اولیانوف و همرزمانش تلاش برای جان اسکندر سوم را آماده کردند ، اما از تلاش جلوگیری شد و سازمان دهندگان دستگیر شدند - فقط 15 نفر. در اواسط آوریل دادگاهی برگزار شد که در آن اولیانوف ، شویرف ، آندریوشکین ، ژنرالف و اوسیپانوف به اعدام محکوم شدند ، و بقیه به شرایط سخت و تبعید محکوم شدند. در جلسه دادگاه ، الكساندر سخنرانی سیاسی كرد.

شناخته شده است که مادر الكساندرا ، ماریا الكساندرونا ، با نوشتن نامه ای به امپراطور الكساندر سوم ، اجازه ملاقات پسرش را دریافت كرده است. الكساندر اوليانف فرصت خواستار آمرزش از امپراطور شد ، اما او از چنين فرصتي خودداري كرد.

Shlisselburg ، استان سن پترزبورگ ،

در 15-19 آوریل 1887 ، محاكمه ای برگزار شد كه در آن اولیانف ، شووریوف ، آندریوشكین ، ژنرالوف و اوسیپانوف به اعدام محكوم شدند و بقیه - از جمله برونیسلاو پیلسودسكی (برادر بزرگتر یوزف پیلسودسكی) ، كه در ویلنا مواد منفجره را برای الكساندر اوليانوف براي تلاش در راه زندگي شاه - به شرايط مختلف كار سخت و تبعيد بيشتر. مادر الكساندر ، ماریا الكساندرونا ، طومارى را به الكساندر سوم برای رحمت نوشت و اجازه ملاقات با پسرش را گرفت. از خود الكساندر اوليانوف خواسته شد كه از امپراطور تقاضاي رحمت كند. به گفته دادستان كنیازف ، كه در آخرین ملاقات مادر با پسرش حضور داشت ، الكساندر در این تاریخ این پیشنهاد را رد كرد و گفت: «تصور كن مادر ، دو نفر در یك دوئل مقابل هم قرار دارند. یکی قبلاً به طرف حریف خود شلیک کرده است ، دیگری هنوز شلیک نکرده است و دیگری که قبلاً شلیک کرده است با درخواست عدم استفاده از سلاح به سمت دشمن روی می آورد. نه ، من نمی توانم چنین کاری انجام دهم. " من کاملاً می دانم که ماهیت و خصوصیات عملی که مرتکب شده ام و نگرش من نسبت به آن دلیل حقوقی و اخلاقی به من نمی دهد که با تقاضای نرمش از معظم له برای تسکین بخشش خود درخواست تجدید نظر کنم. اما من مادری دارم که سلامتی وی در روزهای اخیر بسیار متزلزل شده و اجرای حکم اعدام من زندگی وی را در معرض جدی ترین خطر قرار می دهد. به نام مادر و خواهران و برادران جوانم که بدون داشتن پدری ، تنها پشتوانه خود را در او می یابند ، تصمیم می گیرم از اعلیحضرت بخواهم مجازات اعدام مرا با مجازات های دیگری جایگزین کند. این تعارف ، قدرت و سلامتی مادرم را برمی گرداند و او را به خانواده ای که زندگی اش برای او بسیار گرانبها است بازگرداند و من را از آگاهی دردناک نجات خواهد داد ، زیرا من عامل مرگ مادرم و بدبختی کل من خواهم بود. خانواده. الكساندر اوليانوف. در 8 مه (20) 1887 ، الكساندر اوليانوف و همرزمانش در قلعه شليسلبورگ به دار آويخته شدند. الكساندر اولیانوف در یك قبر دسته جمعی در خارج از دیوار قلعه اورشك ، در ساحل دریاچه لادوگا (منطقه لنینگراد) دفن شد. 22 آوریل سالروز ولادیمیر لنین است. فقط 30 سال دو مهمترین اتفاقات زندگی این مرد را از هم جدا کرده است: اعدام برادر بزرگتر او الکساندر اولیانوف ، که در روند "مارس اول دوم" محکوم شد ، و اکتبر 1917 در سال 1887. احمقانه است که انقلاب روسیه را به "او که انتقام برادرش را گرفت" پیش پا افتاده است. اما احمقانه است که انکار کنیم که بدون الکساندر اولیانوف ولادیمیر لنین وجود نداشت. آیا اسکندر از نظر امروز مقصر است؟ هنوز هم! این گروه سه پوسته تهیه کردند: برای 2 کیلوگرم دینامیت خانگی ، تقریبا برای 3 کیلوگرم و برای 1.2 کیلوگرم. دو بمب توسط اولیانوف و "شیمی دان سازمان" لوکاشویچ ساخته شد ، یکی توسط خود اولیانوف. مواد منفجره با ترکش ها پراکنده شد - تکه های سرب پوشیده شده با "محلول قوی استریکنین". خوب ، آنها چقدر با تزار برای مردم قرار می دهند! علاوه بر این! پیش از سو assass قصد ، رهبر سازمان ، شویروف ، به طور غیر منتظره ای عازم یالتا شد (یا سرد شد ، یا مصرف واقعاً بدتر شد). اولیانوف ریاست کل تجارت را بر عهده داشت. پس از دستگیری ، او انکار نکرد ، او توجیهی سفت و سخت و منطقی از موقعیت خود عنوان کرد. او سرزنش دیگران را به گردن خود گرفت و بدین ترتیب بسیاری را از زیر طناب بیرون آورد (همان لوکاشویچ). او از درخواست عفو امتناع ورزید ، و در پایان درخواست کرد ، سپس فقط خواست تا به غم و اندوه مادرش تسلیم شود (اما دیگر خیلی دیر شده بود). یعنی - سزاوار اعدام؟ اما با تمام این اوصاف ، این تلاش صورت نگرفت. در حقیقت ، آنها فقط برای قصد تلاش کردند. کاملاً اثبات شده مجازات شده فقط - چه مجازاتی؟ آویزان شدن؟ برای چی؟ قطره ای خون نریخت! امروز عدالت تزاری اغلب به نرم بودن متهم می شود: آنها می گویند انقلابیون را مجازات واقعی می کردند و ... خوب ، گاهی اوقات نرمی صورت می گرفت. و گاهی برعکس است. شش سال پیش ، تزار قبلاً در روسیه کشته شد - یک تکیه گاه و نماد یک قدرت بزرگ. اکنون قضات تصمیم گرفته اند که نگران نباشند. و با این حال ، با دانستن عواقب امروز ، یک فکر بی اختیار در ذهن من فرو می رود. هنگامی که "دومین مارس اول" دستگیر شد ، الكساندر سوم در گرماگرم لحظه ای دستور داد: وقت را از دست ندهید ، توطئه گران را بدون محاكمه و تحقیق به داخل شیلیسبورگ بریزید - و این داستان را فراموش كنید. سپس آنها قضاوت کردند - چگونه ممکن است بدون محاکمه و تحقیق باشد! مطابق قانون لازم است. فقط بعضی اوقات فکر می کنید: شاید اگر آنها طبق اولین دستور شاه رفتار می کردند ، پس همه بهتر می شدند؟ خوب ، اولیانوف تنها خواهد بود. چند سال دیگر به او اجازه داده می شود کتاب داشته باشد. سپس بنویس. او فکر می کند که وظیفه اخلاقی اش انجام شده است. قبل از ورود به سیاست ، او واقعاً یک زیست شناس جوان درخشان بود. در سلول کاری وجود ندارد ، من دوباره علم می کنم. در سال 1905 - عفو عمومی. این یک تروریست آتشین نیست که آزاد شود ، بلکه یک دانشمند در اعماق افکار خود است (مانند ساکن مشهور نارودنوی ، N. Morozov). شاید حتی صادقانه مذهبی (بالاخره اولیانوف تنها کسی بود که قبل از اعدام به بوسیدن صلیب محکوم شد). و "خاکستر Claes" به قلب برادر Volodya نمی کوبد. و - چه کسی می داند! - شاید بسیاری از تاریخ ما طور دیگری پیش رفته باشد. "مارس اول اول" نام غیر رسمی سازمان زیرزمینی ، رسماً "جناح تروریستی حزب" Narodnaya Volya "نامیده می شود. آنها خود را وارث "اولین شهدا" می دانستند - وصیت نامه مردم ، که در اول مارس 1881 کشته شد. تزار الكساندر دوم. شش سال بعد ، "شهدای دوم" در حال آماده سازی برای پرتاب بمب به سمت پسرش الكساندر سوم بودند ، اما پلیس مخفی زودتر توانست در ردیابی آنها قرار گیرد. در اول مارس 1887 ، شبه نظامیان در شکار بعدی تزار در نوسکی پروسپکت دستگیر شدند. رهبران سازمان P. Shevyrev و A. Ulyanov هستند. "افراد سیگنال" (باید از ورود کالسکه تزار مطلع شده باشند) - S. Volokhov، M. Kancher، P. Gorkun. "پرتاب کنندگان" (کسانی که برنامه ریزی شده بودند ، بمب خواهند انداخت) - P. Andreyushkin، V. Generalov، V. Osipanov. در کل ، 15 نفر درگیر پرونده بودند ، پنج نفر (P. Shevyrev ، A. Ulyanov ، P. Andreyushkin ، V. Generalov ، V. Osipanov) به دار آویخته شدند.

یکی از حکایات دوران اتحاد جماهیر شوروی ، انقلاب اکتبر را اینگونه توصیف کرد: "و اینجا در روسیه ، یک دهقان انتقام برادرش را اینگونه گرفت!"

بنابراین در هنرهای عامیانه ، رابطه بین دو برادر انقلابی نقش بسته است - اسکندر و ولادیمیر اولیانوف.

بیوگرافی رسمی لنین ، که آنها در مدرسه شروع به مطالعه آن کردند ، تصویر زیر را به یادگار تلفیق کرد - ولادیمیر اولیانوف ، که در مورد حکم اعدام برای برادرش که آماده تلاش برای امپراتور بود ، مطلع شد ، اعلام می کند: "ما دیگر مسیر!"

در خانواده بزرگ اولیانوف ، شخصیت اسکندر ، که اولین کسی بود که راه مبارزه انقلابی را در پیش گرفت ، جدا از هم ایستاد. اعتقاد بر این است که این سرنوشت او بود که به طور قاطع بر زندگی بیشتر مادر ، خواهران و برادرانش تأثیر گذاشت.

شاید به همین دلیل است که در دوره پس از شوروی ، شخصیت وی بیشتر مورد توجه مورخانی قرار گرفت که در تخریب "اسطوره های شوروی" تخصص داشتند.

برخی از آنها کشف هیجان انگیزی کردند - الکساندر اولیانوف اصلاً پسر نبود ایلیا اولیانوف.طبق این نسخه ، وی از یک رابطه خارج از ازدواج به دنیا آمد. ماریا الکساندروفنا بلانک-اولیانوواو آینده امپراطور الكساندر سوم.

این فرضیه برای مدتی محبوبیت گسترده ای پیدا کرد ، اگرچه مطالعه دقیق و مقایسه واقعیت ها ناهماهنگی کامل آن را نشان می دهد. با وجود این ، حتی امروز کسانی هستند که معتقدند الکساندر اولیانوف سعی در تسویه حساب با "والد مخفی" خود داشته است.

دانشجویی نمونه و آینده ای عالی

الكساندر اولیانوف در 31 مارس (12 آوریل ، به سبک جدید) 1866 در نیژنی نووگورود متولد شد. مقایسه پرتره های اسکندر و پدر واقعی او ، معلم مشهور ، مشاور واقعی ایلیا نیکولاویچ اولیانوف ، هیچ شکی باقی نمی گذارد که "نسخه شاهنشاهی" مبدا در برابر انتقادات ایستادگی نمی کند.

ایلیا اولیانوف ، که کارهای زیادی برای آموزش فرزندان دیگران انجام داد ، با تمام مسئولیت به پرورش خود رسید. همه فرزندان خانواده اولیانوف خوب درس می خواندند و الكساندر نیز از این قاعده مستثنی نبود. برادر بزرگتر لنین به علوم طبیعی ، به خصوص شیمی گرایش داشت و حتی آزمایش هایی را در یک آزمایشگاه کوچک خانگی راه اندازی کرد.

الكساندر اوليانوف ، 1887 عکس: RIA Novosti

در سال 1883 وی با مدال طلا از سالن ورزشی کلاسیک سیمبیرسک فارغ التحصیل شد و وارد رشته علوم طبیعی دانشکده فیزیک و ریاضیات دانشگاه سن پترزبورگ شد.

معلمان الكساندر اولیانوف را به عنوان یك دانش آموز بسیار توانمند توصیف كردند كه به دانشمندی موفق تبدیل شود.

یک حلقه بیولوژیکی در دانشکده ایجاد شد ، جایی که اولیانوف به یک رهبر شناخته شده تبدیل شد. در سال 1886 به انجمن علمی و ادبی دانشجو استاد ادبیات روسیه اورست میلر پیوست و به اتفاق آرا به عنوان دبیر اصلی آن انتخاب شد. اولیانوف همچنین یکی از اعضای حلقه اقتصادی بود که در دانشگاه وجود داشت.

در همان 1886 ، الكساندر اولیانوف برای كار علمی خود در مورد جانورشناسی بی مهرگان "در اندام های آب شیرین قطعه ای و تناسلی Annulata" مدال طلا دریافت كرد.

دیگ جوشان انقلاب

در چنین سال موفقیت آمیزی برای خود اسکندر ، غم بزرگی در خانواده اولیانوف رخ داد - در سن 54 سالگی ، رئیس خانواده ، ایلیا اولیانوف درگذشت.

پدر مجبور نبود نتیجه غم انگیز سرنوشت پسر بزرگش را که آینده بزرگی پیش بینی می شد ، ببیند.

با این حال ، در مسیری که اسکندر انتخاب کرد ، تأثیر پدرش احساس می شود. ایلیا اولیانوف انقلابی نبود ، اما نزدیک به دیدگاه های لیبرال بود ، برای آن لحظه بسیار جسورانه. اولیانوف پدر یکی از حامیان معرفی آموزش جهانی در روسیه بود که بدون در نظر گرفتن موقعیت اجتماعی و ملیت برای همه گروه ها قابل دسترسی بود.

ایلیا اولیانوف ایده هایی را که می توان سوسیالیستی نامید ، به فرزندان خود القا کرد. بنابراین ، زمانی که الکساندر اولیانوف دانشجو شد ، نه تنها برای فعالیت های علمی ، بلکه برای فعالیت های سیاسی نیز آماده بود.

محیط دانشجویی در امپراتوری روسیه "دیگ جوشان انقلاب" بود و الكساندر اولیانوف به سرعت درگیر این فرایندها شد.

او در جلسات غیرقانونی ، تظاهرات شرکت می کرد ، و در محافل کارگری مشغول تبلیغات بود.

در آن لحظه ، یک مرحله انتقالی در جنبش انقلابی در روسیه ترسیم شد. "Narodnaya Volya" پس از قتل امپراطور الكساندر دوم توسط مقامات شکست خوردند و در قالب گروههای پراکنده ای وجود داشتند که با یک رهبری مشترک متحد نشده بودند. در همان زمان ، کارها تأثیر زیادی بر جوانان انقلابی روسیه آغاز کردند. مارکس ، انگلس و پلخانف.

طرحی محکوم به فنا

پایگاه ایدئولوژیک الکساندر اولیانوف و یارانش در محل تلاقی مارکسیسم و \u200b\u200bبرنامه "Narodnaya Volya" بود. در همان زمان ، دانش آموزان معتقد بودند که روش های مبارزه تروریستی صحیح است.

در دسامبر 1886 ، الكساندر اوليانوف و پتر شویروف "جناح تروریستی" حزب "Narodnaya Volya" را تاسیس کرد ، سازمانی انقلابی که اعضای آن دانشجویان دانشگاه سن پترزبورگ بودند. در میان دارایی های جناح تروریستی ، هیچ عضوی از Narodnaya Volya قدیمی وجود نداشت.

این سازمان قصد داشت در ایجاد یک حزب سوسیالیست ، هسته اصلی آن طبقه کارگر و همچنین از هم گسیختگی فعالیت های ساختارهای امپراتوری روسیه از طریق اقدامات تروریستی باشد.

امپراطور الكساندر سوم به عنوان اولین هدف انتخاب شد. سو assass قصد برای اول مارس 1887 - ششمین سالگرد ترور اسکندر دوم برنامه ریزی شده بود.

برای خرید مواد منفجره برای بمب ، الكساندر اولیانوف مدال طلای سالن بدنسازی خود را فروخت. به عنوان یک شیمی دان توانا ، وی قرار بود در ساخت بمب فعالیت کند.

برخلاف تروریست هایی که در حال آماده سازی سو assass قصد به اسکندر دوم بودند ، اولیانوف و همکارانش کاملاً غیراخلاقیانه به موضوع نزدیک شدند. این ایده مخفی نگه داشته نشد ، برنامه عملیاتی که تا آخر انجام نشده بود. در نتیجه ، جناح تروریستی افشا شد و بیشتر اعضای آن در تاریخ 1 مارس دستگیر شدند. در زندان پرونده به اصطلاح "دوم مارس" 15 نفر وجود داشت.

اولیانوف خواستار بخشش مادرش شد

دادگاه شرکت کنندگان در ترور در آوریل 1887 برگزار شد و کمتر از یک هفته به طول انجامید. موضوع واضح بود ، انقلابیون از اعمال خود دست نکشیدند و حضور ویژه مجلس سنا در این باره تصمیم گرفت: پنج فعال فعال در سو attempt قصد ، از جمله الکساندر اولیانوف ، باید به دار آویخته شوند.

الكساندر اولیانوف جمله را با آرامش تحمل كرد ، بدیهی است كه مدتها پیش از نظر ذهنی خود را برای سرنوشت مشابهی آماده می كرد.

ماریا الكساندرونا اولیانوا به ملاقات با پسرش رسید و او را ترغیب كرد كه برای بخشش درخواست كند. دادستان كنیازف، كه در جلسه حضور داشت ، ادعا كرد كه اسكندر به مادرش پاسخ داده است: «تصور كن مادر ، دو نفر در يك دوئل رو در رو هستند. یکی قبلاً به طرف حریف خود شلیک کرده است ، دیگری هنوز شلیک نکرده است و دیگری که قبلاً شلیک کرده است با درخواست عدم استفاده از سلاح به سمت دشمن روی می آورد. نه ، من نمی توانم چنین کاری انجام دهم. "

علی رغم این ، خانواده هنوز موفق شدند اسکندر را ترغیب کنند تا دادخواست عفت را بنویسد. این غیرمعمول شد: انقلابی توبه نکرد ، اما برای مادرش درخواست خود نکرد.

"من مادری دارم که در روزهای اخیر سلامتی او بسیار متزلزل شده است و اجرای حکم اعدام من زندگی او را در معرض جدی ترین خطر قرار می دهد. به نام مادر و خواهران و برادران جوانم ، كه بدون داشتن پدری ، تنها پشتوانه خود را در او می یابم ، تصمیم می گیرم از اعلیحضرت بخواهم كه مجازات اعدام مرا با مجازاتهای دیگری جایگزین كند.

این تعارف ، قدرت و سلامتی مادرم را بازیابی می کند و او را به خانواده ای باز می گرداند که زندگی او برای او بسیار گرانبها است و من را از شر آگاهی دردناک نجات می دهد که من عامل مرگ مادرم و بدبختی کل من خواهم بود خانواده. "

به نظر می رسد حتی اگر انقلابی توبه کامل اعلام کرده باشد ، درخواست الکساندر اولیانوف راضی نمی شد.

وادیم گانشین در نقش الكساندر اولیانوف در فیلم اعدام شده در طلوع ، 1964. عکس: RIA Novosti / B. Bobrov

"ما با خوشرویی و خونسردی از سکو بالا رفتیم"

اعضای "جناح تروریستی" که به اعدام محکوم شده بودند در زندان سیاسی قلعه پیتر و پاول بودند و از آنجا به Shlisselburg منتقل شدند ، جایی که قرار بود اعدام در آنجا اجرا شود.

این حکم در صبح روز 8 (20 سبک جدید) در مه 1887 اجرا شد. پنج نفر از بمب گذاران انتحاری نیمی از ساعت قبل از اعدام مطلع شدند ، آنها با آرامش از این خبر استقبال کردند. هر پنج نفر از اقرار و بیعت مشترک خودداری کردند. داربست زندان شلیسلبورگ برای سه نفر طراحی شده بود ، بنابراین اعدام در دو مرحله انجام شد. اولی که به دار آویخته شد پاخومی آندریوشکین ، واسیلی جنرالف و واسیلی اوسیپانوف... سپس نوبت به رهبران "جناح تروریست" - پیوتر شویروف و الكساندر اولیانوف رسید.

دستیار دادستان دادگاه منطقه سن پترزبورگ Shcheglovitov، که در اعدام حضور داشت ، در گزارشی نوشت: "هر دو با خوشرویی و خونسردی از سکو بالا رفتند و اولیانوف صلیب را بوسید و شوایروف دست کشیش را دور کرد" پس از آن ، این حکم اجرا شد.

الكساندر اوليانوف به سختي 21 ساله بود - او آخرين روز تولد خود را در زندان ، در آستانه حكم اعدام ، ملاقات كرد. وی را در یک گور دسته جمعی در ساحل دریاچه لادوگا به خاک سپردند.

برادر 2

وقتی برادرش اعدام شد ، ولادیمیر اولیانوف 17 ساله بود. او تا آخر عمر به یاد داشت که چگونه دوستان و آشنایان دیروز از خانواده و چگونه از جذامیان دوری کردند. در همان زمان ، رهبر بلشویک دوست نداشت در مورد برادرش صحبت کند.

آنچه اتفاق افتاد می تواند برای همیشه او را از فعالیت انقلابی دور کند ، اما به گونه دیگری رقم خورد - مرگ اسکندر او را متقاعد کرد که این ایده نیست که شرورانه است ، بلکه روش های دستیابی به آن است.

مدتی می گذرد و ولادیمیر اولیانوف یک حزب سوسیالیست ایجاد می کند ، هسته اصلی آن طبقه کارگر خواهد بود و یکبار برای همیشه به سلطنت روسیه پایان می دهد.

انتقام برادرت بود؟ البته که نه. در خانواده اولیانوف ، آنها همیشه در مقیاس وسیع فکر می کردند.


2021
polyester.ru - مجله ای برای دختران و زنان