15.09.2020

مقالات علمی در مورد خلاقیت دوریس لسینگ. دوریس لسینگ دفترچه ای طلایی است. دوریس لسینگ: آغاز فعالیت ادبی


V.I. Lutsik
لوسیک ولادیمیر ایگورویچ - دانشجوی تحصیلات تکمیلی ، گروه زبانهای آلمانی و مطالعات ترجمه
دانشگاه آموزشی دولتی درهوبیچ به نام ایوان فرانکو ، انستیتوی زبانهای خارجی ، دروهوبیچ ، اوکراین

حاشیه نویسی: این مقاله سعی دارد تا رویکردهای اصلی شکل گیری متن در ژانر داستان علمی را توسط نویسنده انگلیسی D. Lessing در دهه 70 قرن بیستم مشخص کند. ویژگی های ساخت واقعیت هنری در داستان "گزارش شهر تهدید شده" (1972) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.

خلاصه: هدف این مقاله تعیین رویکردهای اصلی دوریس لسینگ برای نوشتن در ژانر داستان علمی تا دهه 70 قرن بیستم است. عناصر هنری ، زیبایی شناختی و فلسفی افشا و تحلیل شده است. آنها مربوط به خلقت دنیای هنری در داستان کوتاه "گزارش در مورد شهر تهدید شده" (1972) است.

کلید واژه ها: د- لسینگ ، نثر کوتاه ، داستان علمی ، آفرینش هنری ، تصوف ، داستان "گزارش از شهر" ، انتخاب اخلاقی.

کلید واژه ها: د- لسینگ ، داستان کوتاه ، داستان علمی ، آفرینش دنیای هنری ، تصوف ، "گزارش در مورد شهر تهدید شده" ، انتخاب اخلاقی.

منظره ادبی دهه 60-70 قرن بیستم با شکوفایی ژانر داستان علمی علمی انگلیسی زبان مشخص می شود. در این دوره ، منتقدان ادبی شروع به استفاده از اصطلاح "موج جدید" در رابطه با نویسندگانی کردند که آثارشان با عناصر آوانگارد ، رادیکال و التقاطی مشخص شده بود. دیمین برودریک نویسنده برجسته داستان های علمی استرالیا خاطرنشان کرد که این حرکت ادبی واکنشی است "به فرسودگی ژانری که تعریف رسمی ندارد". این اصطلاح خود توسط نویسنده انگلیسی کریستوفر پریست ، نویسنده مجموعه "تابستان بی نهایت" (1979) به گردش علمی وارد شد.

یک بستر خلاقانه برای نمایندگان داستان های علمی تجربی مجله لندن "دنیاهای جدید" بود. این نشریه آثار نویسندگان برجسته داستان های علمی انگلیس مایکل مورکاک ، جیمز بالارد ، ادوین تب برایان آلدیس ، جان برانر را منتشر کرده است. نمایندگان گرایش جدید ، مشخصات ژانر ، منطق شکل ، سبک و زیبایی شناسی آن را مورد بازبینی قرار دادند.

در این زمینه ، توصیه می شود توجه داشته باشید که خروج از قواعد تثبیت شده علمی تخیلی ، با تأکید بر منطق ، عقل و عقل سلیم ، توسط بسیاری از منتقدان ادبی منفی تلقی می شد. به عنوان مثال ، رمان نویس و شاعر مشهور انگلیسی ، کینگسلی آمیس (1922-1995) با انتقاد از وجود "عناصر شوک ، دستکاری در رسانه های چاپی ، پاراگرافهای یک جمله ، استعاره های کشیده ، مبهم بودن محتوا ، عقاید مذهبی شرقی و اصول عقیدتی چپ صحبت می کند. "

ارتباط با تعالیم اخلاقی و اخلاقی شرقی تصوف در کارهای D. Lessing در دهه 70 به وضوح قابل مشاهده است. قرن XX نویسنده انگلیسی بر لزوم صداقت و انتخاب اخلاقی فعال تأکید دارد. این انتخاب از نظر محقق مشهور آمریکایی نانسی توپینگ بیزین با هدف "دستیابی به کمال دنیای درون از طریق اتحاد با دیگران و طبیعت است". یکپارچگی و وابستگی متقابل چنین واقعیتی در برابر یک فاجعه اجتناب ناپذیر است. تعالیم اخلاقی و اخلاقی تصوف یک بعد هستی شناختی از یکپارچگی را فرض می کند و با تصاویری از "روح انسان در جستجو و رویکرد به وضعیت هماهنگی و ادغام نهایی با همه موجودات زنده" عمل می کند. این نوعی جستجو است که نویسنده انگلیسی در آثار منثور کوچک خود از دوره مورد مطالعه ارائه می دهد.

D. Lessing در داستان "گزارش در مورد شهر تهدید شده" (1972) اهمیت دستیابی به وحدت شخصی ، اجتماعی و کیهانی را تعریف می کند. پیچیدگی اجرای این طرح در "ناتوانی و عدم تمایل جامعه مردسالار غربی برای مشاهده جهان از طریق منشور کثرت خرده فرهنگ ها و پدیده های جهان بشر است". اندازه گیری شخصیت درونی داستان D. Lessing با امکانات مقدس پتانسیل خلاقیت یکسان است.

نیاز به تغییر الگوهای ایجاد شده در نگرش و رفتار خود ، واکنش ها و مقاومت های دردناکی را هنگام انتقال به حالت وحدت درونی برمی انگیزد. عدم تمایل ساکنان شهر به پذیرش اطلاعات در مورد اجتناب ناپذیری یک فاجعه ، به وضوح درک منفعل آنها از مرگ را نشان می دهد ، نه تنها از خود ، بلکه از هزاران نفر از نوع خود. ارنست بکر ، انسان شناس فرهنگی آمریکایی ، در اثر اساسی خود "انکار مرگ" (1974) خاطرنشان می کند که عمیق ترین نیاز انسان در "خلاص شدن از ترس از مرگ و نیستی که زندگی را به وجود می آورد" آشکار می شود. بر اساس این تعریف ، تشخیص یک فاجعه بیان بحران هویت شخصی خود و تشخیص ناکارآمدی رویکردهای قدیمی است. در نتیجه ، مردم به دلیل عدم امکان غلبه بر چالش های وجودی ، محکوم به وجود محدود هستند. تصویر از کار:

پیامکبرزباناصلی:

"همه افراد در سیستم می دانند که این گونه در حال نابودی خود و یا بخشی از تخریب است. این بومی است. بزرگترین و قدرتمندترین گروهها - براساس موقعیت جغرافیایی - کاملاً توسط عملکردهای جنگ سازانه آنها اداره می شود. "

متن روسی:

"همه افراد در سیستم می دانند که این گونه در حال نابودی خود یا تخریب جزئی است. بومی است. بزرگترین و تأثیرگذارترین گروهها - از نظر پارامترهای جغرافیایی - در فعالیتهای خود کاملاً توسط عملکردهای نظامی هدایت می شوند "(ترجمه - VL).

روایت متن کوچک پروزایی "گزارش در مورد شهر" بر انتقال احساس مسئولیت برای نجات جان هزاران نفر متمرکز است. د- لسینگ خودش اصول اخلاقی خود را به روشی قدیمی تعریف می کند و "از قرار گرفتن در معرض احساس ناتوانی جدید و فراگیر خودداری می کند". نویسنده انگلیسی به دنبال بیدار کردن خواننده قبل از فاجعه است. از نظر نویسنده ، می توان با روی آوردن به درک خارج حسی و مطالعه دنیای درونی یک فرد ، بر عدم کفایت جهان بینی علم امروز غلبه کرد.

پیامکبرزباناصلی:

"در اینجا ما به ماهیت بلوک یا الگوی ذهن آنها نزدیک می شویم - اکنون آن را بیان می کنیم ، اگرچه درک آن را بعداً شروع نکردیم. این است که آنها قادرند چندین ذهنیت متناقض را بدون توجه به آن در ذهن خود نگه دارند. به همین دلیل عمل منطقی برای آنها بسیار سخت است. "

متن روسی:

"حال بیایید ساختار آگاهی انسان را بررسی کنیم - ما در حال تجزیه و تحلیل آن هستیم ، گرچه درک آن را تازه شروع کرده ایم. افراد ، بدون توجه به آن ، می توانند چندین دیدگاه متناقض را در ذهن خود نگه دارند. به همین دلیل اقدامات عقلانی برای آنها بسیار دشوار است »(ترجمه - VL).

از نظر منتقد ادبیات انگلیسی ، بتسی درن ، دیدگاه "بیگانه" که برای ارائه اطلاعات در مورد تمدن بشری انتخاب شده است ، به "فاصله گرفتن گیرنده مشروط از پوچی زمین کمک می کند و درک مسئله از کار را تسهیل می کند." نظر مشابهی توسط منتقد برجسته کروات ، دارکو سووین ، در مونوگرافی Metamorphoses of Science Fiction (1979) بیان شد. وی اصول و رویکردهای شکل گیری متن را در زمینه داستان علمی تالیف کرد. در این حالت ، شرط اصلی حضور و تعامل "یک واقعیت جایگزین است که مغایر با اصول علم تجربی" باشد. مکانیسم بیگانگی از واقعیت با انعطاف پذیری در بدنه داستان D. Lessing تعبیه شده است. تغییر زاویه دید با یک سبک رسمی در واژگان و نحو کار و همچنین با ارائه اطلاعات در قالب اسناد رسمی گزارش به دست می آید. این چیدمان مواد ، کثرت گرایی از دیدگاه های زمینی و بیگانه را ایجاد می کند. نگرش مهمانان از سیارات دیگر به زمینیان نیز در طیف وسیعی از همدلی متفاوت است.

لازم به ذکر است که این اثر فاقد توصیف دقیق شخصیت های اصلی است. طبق مشاهدات B. Drain ، بیشتر شخصیت ها "به صورت ایستا به تصویر کشیده می شوند ، هیچ پیشرفت فردی و ذهنی وجود ندارد." همچنین نکته قابل توجه عدم وجود شخصیت اصلی در این داستان به همین ترتیب است. از این نظر ، گزارش شهر مطابق با استانداردهای داستان علمی است. محتوای موضوعی این ژانر بیشتر مربوط به سرنوشت عمومی تعداد زیادی از مردم است تا تحولات شخصی در سطح افراد. وظیفه اصلی این روش نیاز به پوشش افق های زمانی و مکانی گسترده است.

گزارش شهر خلاصه ای از تاریخ بشر را ارائه می دهد: جنگ ها ، دگم های ایدئولوژیک ، شرایط زندگی و بلایای طبیعی. درج های متعدد از مجلات و برنامه های تلویزیونی دید جداگانه ای از وجود زمینی را در اختیار خواننده قرار می دهد. درهم آمیختگی این دو مسیر روایی در بافت متنی به وضوح قابل مشاهده است. کثرت از طریق استفاده از رسانه تایپوگرافی حاصل می شود. چشم اندازهای بیگانه و انسان با مجموعه ای متضاد از قلم ها نمایش داده می شوند و از نظر ابزار ویرایش تفاوت دارند. این ارائه ترکیبی از مطالب ، انتقال مکرر بین صفحات روایی را ممکن می کند.

در دهه 70 D. لسینگ به طور فعال شامل عناصر داستان علمی است. در عین حال ، رویکردهای نویسنده انگلیسی به شکل گیری متن در آثار این دوره با تأکید بر منطق ، خرد و داده های تجربی با قوانین متداول داستان علمی تفاوتی دارد. اصول اخلاقی و اخلاقی تصوف برجسته می شود ، که دلالت بر اندازه گیری یکپارچگی و هماهنگی درونی دارد. از نظر D. لسینگ ، کثرت گرایی دیدگاه ها ، تفسیرها و خوانش ها ، باید به خواننده کمک کند تا یک چشم انداز عینی از جهان شکل دهد.

ادبیات:

  1. Bazin N. T... Androgyny or Catastrophe: The Vision of Doris Lessing’s later Novels // Frontiers: A Journal of Women Studies. 1980. شماره 3. ص. 10-15.
  2. Becker e... انکار مرگ. نیویورک: مطبوعات آزاد ، 1973.225 ص.
  3. برودریک D. موج جدید و عکس العمل: 1960-1980 // همدم کمبریج در داستان علمی. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج ، 2003. ص. 48-63.
  4. دراین بی ماده تحت فشار مدیسون: انتشارات دانشگاه ویسکانسین ، 1983.240 ص.
  5. کینگزلی آ عصر طلایی داستان علمی تخیلی. هارموندزورث: پنگوئن ، 1981.368 ص.
  6. کمتر از D. صدای شخصی کوچک لندن: فلامینگو ، 1995.192 ص.
  7. کمتر از D. داستانها نیویورک: آلفرد A. ناپف ، 1978.696 ص.
  8. سووین دی دگرگونی های داستان علمی. نیوهیون: انتشارات دانشگاه ییل ، \u200b\u200b1979.336 ص.

Aktualne naukowe problemy. Rozpatrzenie، decyzja، praktyka بخش 1. انتقاد ادبی. Mikolaichik M.V. دانشگاه ملی تاوریچسکی به نام VI Vernadsky تجزیه و تحلیل روانشناسی و خود تجزیه و تحلیل در کار جدید DORIS LESSING کلمات کلیدی: روانشناسی ، تحلیل روانشناختی ، خود تجزیه و تحلیل ، بازتاب. بدون استثنا ، تمام رمان های برنده جایزه نوبل ، نویسنده انگلیسی D. Lessing ، با نمایش دنیای درونی یک شخص مشخص شده اند که از نظر جزئیات و عمق متمایز است. این واقعیت که در نقد ادبی روسیه معمول است که روانشناسی نامیده می شود. در همان زمان ، توجه D. Lessing نه به دنیای درون به طور کلی ، بلکه به عمیق ترین لایه های ناخودآگاه آن جلب می شود. او بدیهی است که نه به فکر فرآیندهای ذهنی آگاهانه ، خصوصیات و حالات بلکه به عنوان پدیده های ناخودآگاه است: انگیزه های نهفته افکار ، احساسات ، اعمال ، اعمال ، اظهارات ، انگیزه های مختلف ناخودآگاه که فقط در لحظه انجام یک شخص یا یک عمل دیگر آشکار می شود یا عمل ، آگاهی در حالت های مختلف تغییر یافته (رویاها ، چشم اندازها ، بینش های شهودی) ، که طی آن برخی از جنبه های ناخودآگاه شخصیت به آگاهی و غیره می رسند. همه اینها امکان تعریف روانشناسی د. لسینگ را عمیق فراهم می کند ، زیرا حوزه علمی روانشناسی که توسط پدیده ناخودآگاه اشغال می شود عمیق نامیده می شود. تمرکز بر ناخودآگاه قبلاً در اولین رمان نویسنده ، چمن آواز می خواند ، که توسط منتقدان اعلام شد "فرویدی" از طریق و از طریق آن است. به گفته خود D. Lessing ، او علاقه فروید را نداشت ، اما ، مانند همه هنرمندان ، CG Jung را دوست داشت. جلسات روانکاوی که D. Lessing در دهه 1950 با یک خانم Suessman (که بعداً به عنوان نمونه اولیه مامان شیرین در دفتر یادداشت طلایی خدمت کرد) ، که احتمالاً موکلش رویاهایی داشته است ، نقش خاصی در این بازی بازی کرده است. "بعد از یونگ" ، و نه "طبق گفته فروید" ، که از نظر او نشان می داد که نویسنده در روند شخصی سازی شخص به سطح کافی بالایی رسیده است. نزدیکی D. Lessing به درک یونگیایی از ناخودآگاه نیز با ایده بیان شده توسط وی در یکی از مصاحبه های خود نشان می دهد که ناخودآگاه ، از نظر او ، می تواند یک نیروی مفید باشد ، و نه یک دشمن ، یا یک تاریک بزرگ همانطور که مرسوم است که آن را در فرویدیسم تفسیر کنید ، باتلاق مملو از هیولا می شود. به گفته نویسنده ، نمایندگان فرهنگ ما باید بیاموزند که یک نیروی مفید را در ناخودآگاه ببینند ، همانطور که در برخی فرهنگهای دیگر نیز انجام می شود - بدیهی است که منظور او ، اول از همه ، تصوف بود ، که از دهه 1960 به آن علاقه مند شد و گفته های یکی از نمایندگان وی ، ادریس شاها را بعنوان یک رساله برای برخی از فصلهای دو رمان آخر چرخه "کودکان خشونت" معرفی کرد. 36 مشکلات علمی واقعی. توجه ، تصمیم ، تمرین D. علاقه عمیق لسینگ به روانشناخت ناخودآگاه با تمایل آشکار به آموزش خواننده همراه است. این نگرش نویسنده به روشنگری در دهه 1970 توسط منتقد ادبی S. J. Kaplan مورد توجه قرار گرفت ، وی نوشت كه این رمان از نظر D. Lessing ، باید در خدمت وظایف آموزش باشد ، یك ابزار اجتماعی باشد. این نگرش بود که از نظر ما ماهیت خاص ، تحلیلی روانشناسی رمان های D. Lessing را تعیین کرد ، که در تلاش او نه تنها برای انعکاس برخی از پدیده های ناخودآگاه ، بلکه برای انجام آن به همان اندازه واضح ، صریح ، قابل فهم است. - به طوری که هر خواننده ای بفهمد که ، علاوه بر آگاهی ، در روان هر فرد یک لایه عظیم از ناخودآگاه وجود دارد ، که اغلب یکی از اعمال ، اعمال ، افکار و احساسات او را کنترل می کند ، خود را در خواب نشان می دهد ، و در افراد با استعداد خاص - همچنین در چشم اندازها ، بینش بصری ، خلاقیت هنری و غیره. ترسیم تصاویر قهرمانان بازتابنده و تحلیلی (مارتا کوئست ، آنا ولف ، کیت براون ، سارا دورهام) ، D. لسینگ خواننده را دعوت می کند تا با آنها جستجو کند برای انگیزه های عمیق و ناخودآگاه اعمال ، اعمال ، افکار و احساسات ، چه خودشان و چه غریبه ها ، نقشه ها و تصاویر رویاها را در جستجوی پیام های خاصی از ناخودآگاه تجزیه و تحلیل می کنند و حتی در آنها فرو می روند با استفاده از تکنیک های توصیف شده توسط وی در برخی از رمان ها ، به حالت های هوشیاری تغییر یافته ، به منظور دیدار چهره به چهره ناخودآگاه در آنجا. بنابراین ، نویسنده خوانندگان را ترغیب می کند ، همانطور که قهرمانانش ، از تجزیه و تحلیل روانشناسی و درون نگری برای درک عمیق تر از خود و افراد دیگر استفاده می کنند تا زندگی خود را به طور موثرتری بسازند. در ارتباط با چنین نگرش بارز D. D. Lessing برای روشنگری خواننده ، ابزارهای مستقیم و صریح روانشناسی در رمان های او غالب است: تجزیه و تحلیل روانشناختی و درون نگری در نوع خود - مورد دوم در انتقاد ادبی روسیه گاهی اوقات تأمل منطقی-تحلیلی نامیده می شود. موضوع تحلیل روانشناختی و درون نگری D. D. Lessing عمدتاً شخصیت اصلی است که دنیای درونی غنی و خودآگاهی پیشرفته آن در مرکز توجه نویسنده قرار دارد - تصادفی نیست که کمیته نوبل D. Lessing را "یک وقایع نگار" خواند از تجربه زنان "و جایزه نوبل را به دلیل" حماسه تصویر زن در کاوش در این تمدن شکسته با شک و تردید و قدرت بینش "به وی اعطا کرد. چنین تمرکزی بر دنیای درونی شخصیت اصلی منجر به این واقعیت شد که بیشتر رمان های D. Lessing یا به صورت اول شخص ، شخص شخصیت اصلی نوشته شده اند (بیشتر دفترهای طلایی ، دفتر خاطرات جین سامرز) ، یا به صورت سوم شخص ، اما باز هم به طور عمده (کودکان خشونت ، علف ها می خوانند) یا به طور انحصاری (رمان های درج شده زنان آزاد و سایه سوم در دفتر یادداشت طلایی ، تابستان قبل از غروب ، عشق ، دوباره عشق) از نقطه نظر دیدگاه شخصیت اصلی ، که به عنوان یک قاعده (به استثنای شاید مری ترنر قهرمان اولین رمان منتشر شده توسط D. Lessing باشد) ، با خودش صادق است و قادر به نتیجه گیری دقیق روانشناختی در مورد خود ، سایر افراد و کل افراد است. گروه های اجتماعی - تصادفی نیست که منتقد ادبی P. Schluter قهرمان کتاب خاطرات طلایی ، آنا وولف را یکی از 37 مشکل ناخوشی Aktualne نامید. Rozpatrzenie ، decyzja ، praktyka قهرمانان انتقاد از خود و تجزیه و تحلیل در ادبیات مدرن. یکی از فرم های روایی مورد علاقه در رمان های D. Lessing ، یادداشت های روزانه شخصیت اصلی است که در آن مکان اصلی به درون گرایی روانشناختی اختصاص داده شده است. به شکل یک دفتر خاطرات است که بیشتر رمان "دفتر طلایی" نوشته شده است. نوشته های خاطرات نیز به صورت درج جداگانه در رمان های "شهر چهار دروازه" و "عشق ، دوباره عشق" که به صورت سوم شخص نوشته شده اند یافت می شود. فرم دفتر خاطرات در درجه اول ارزشمند است زیرا به صاحب دفتر خاطرات اجازه می دهد تا دسترسی افراد دیگر به افکار و احساسات درونی خود را کنترل کند ، و در واقع ، آنا ولف ، که دفتر خاطرات خود را فقط برای انتخاب افراد نشان می دهد - تامی و ساول گرین ، و همچنین مارتا کوئست و سارا دورهام ، که یادداشت های خاطرات را به طور انحصاری برای خود ایجاد می کنند: مارتا - برای ثبت تجربه عمیق روانشناختی ملاقات با ناخودآگاه ، که در حبس داوطلبانه در اتاق خود ، سارا دریافت کرده است - برای مرتب کردن احساس عشق که ناگهان در شصت و پنج سالگی بیش از حد او بزرگ شد. علاوه بر این مزیت آشکار مرتبط با صمیمیت ، پنهان کاری از چشم های کنجکاو ، فرم دفتر خاطرات فضای متنی لازم را برای قهرمانانه "دفتر یادداشت طلایی" برای تجزیه و تحلیل دقیق خود و شیوه گذشته ، نسبتاً اخیر یا دور ، هنگامی که او در آفریقا زندگی می کرد ، و همچنین برای تجزیه و تحلیل روانشناسی گذشته نگر از مردم و کل گروه های اجتماعی از گذشته و حال او. فاصله زمانی بین این یا آن تجربه و تجزیه و تحلیل آن به قهرمان اجازه می دهد آنچه را که قبلاً متوجه نشده و متوجه نشده است ، ببیند و درک کند ، که به تصویر روانشناختی وضوح تحلیلی می بخشد. به عنوان مثال ، آنا با یادآوری دوره سیاه "آفریقایی" خود ، ناگهان متوجه برخی ناهماهنگی ها و حتی بی رحمی ها در نحوه برخورد او و دوستانش ، معمولاً کمونیست های بی عیب و نقص در رفتار خود ، با صاحب هتل Mashopi ، که در آن دوست داشتند ، شد. برای گذراندن وقت در تعطیلات آخر هفته. وی در دفتر خاطرات خود می نویسد: "اکنون به نظر من باورنکردنی است که ما می توانیم چنین کودکانه رفتار کنیم و برای ما مهم نیست که او را آزرده خاطر کنیم." علاوه بر این ، با توجه به اظهارات درست محقق نیوزلندی ، ال اسكات ، آنا وولف ، مانند نام ویرجینیا ، بسیار نگران روند یادآوری وقایع گذشته است ، همان خاطره ای که قهرمان را با غیر قابل اعتماد بودن غمگین می کند. : "... چقدر حافظه تنبل است ... تلاش برای یادآوری ، من خسته شده ام - این مرا به یاد یک مبارزه تن به تن با" من "دوم غیر مجاز می اندازد که سعی در دفاع از حق حریم شخصی خود دارد. و اما همه اینها در آنجا ذخیره شده است ، در مغز من ، فقط اگر بتوانم آن را پیدا کنم. من از نابینایی خودم در آن زمان وحشت کرده ام ، دائماً در هاله ای از ذهنیت ، غلیظ و روشن بودم. چگونه می توانم بدانم آنچه که "به یاد می آورم" واقعاً مهم بوده است؟ من فقط چیزی را به خاطر می آورم که آنا ، آنا ، بیست سال پیش ، برای حافظه انتخاب کرد. نمی دانم این آنا ، آنچه در حال حاضر است ، چه خواهد گرفت. " تأملات مشابه در مورد شکنندگی حافظه ، که در دوره های مختلف زندگی می تواند به روشهای مختلف ، با انتخاب برخی از وقایع و موقعیتها ، تأکید کند ، مانند یک رشته قرمز در کل کار D. Lessing ، جلسه در کودکان خشونت اجرا می شود. 38 مشکلات علمی واقعی . ملاحظه ، تصمیم ، تمرین ، و در تابستان قبل از غروب آفتاب ، و در خاطرات جین سامرز ، و در کارنامه زندگی نامه در پوست من. درون گرایی منطقی گذشته نگر ، همراه با تحلیلی روشن ، اما عاری از نشاط و بی واسطه عاطفی ، در رمان های D. Lessing و نمونه هایی از درون نگری در دفتر خاطرات با هدف احساسات و احساساتی که قهرمان در این موارد تجربه کرده است ، یافت می شود. لحظه ما یکی از بارزترین نمونه های چنین درون بینی را در ابتدای دفتر سیاه آنا ملاقات می کنیم ، جایی که او ابتدا تظاهر ناخودآگاه را با کلمات "تاریک" ، "تاریکی" بیان می کند ، سپس احساسات خود را برطرف می کند و سپس احساسات را دوباره ایجاد می کند: "هر بار که می نشینم و می نویسم و \u200b\u200bشعور خود را آزاد می کنم ، کلمات" چقدر تاریک "یا چیزی که با تاریکی مرتبط است ظاهر می شوند. وحشت وحشت این شهر. ترس از تنهایی. فقط یک چیز من را از پریدن و جیغ کشیدن باز می دارد ، تا به تلفن عجله نکنم و با کسی تماس نگیرم ، این است که من خودم را مجبور می کنم که از نظر ذهنی به آن نور داغ برگردم ... نور سفید ، نور ، چشم های بسته ، نور قرمز می سوزد کره چشم گرمای تپنده خشن یک بلوک گرانیت. کف دست من به او فشار داده شده است ، روی لیسن کوچک کشیده می شود. گلسنگ خشن کوچک. کوچک مانند گوش حیوانات کوچک ، ابریشم گرم و خشن در زیر کف دست من ، که به سختی سعی در نفوذ منافذ پوست من دارد. و گرما بوی آفتاب ، گرم شدن سنگ داغ. خشک و گرم است و ابریشم غبار ریز روی گونه ام ، بوی آفتاب ، خورشید می دهد. " برخلاف نمونه های درون گرایی گذشته نگر ، این یک روند فکری نیست که هدف آن تجزیه و تحلیل گذشته است که قبلاً تجربه شده است ، بلکه آن احساسات و احساساتی است که قهرمان رهبر دفتر خاطرات در اینجا و اکنون تجربه می کند - در این ارتباط ، همانطور که مشاهده می شود از این گزیده فوق ، روانشناختی وضوح تحلیلی را از دست می دهد ، با نظم ، ناگهانی شدن ، با غلبه جملات اسمی ، که به آن نشاط و بی واسطه بیشتری می بخشد ، اثر تأثیر عاطفی بر خواننده را افزایش می دهد. به گفته منتقد ادبی S. Spencer ، فرم دفتر خاطرات نیز ارزشمند است زیرا به فرد اجازه می دهد با آن جنبه های شخصیتی که خود را سرکوب یا مهار می کند ، ارتباط برقرار کند. این جنبه های ناخودآگاه شخصیتی هر از گاهی در دفتر خاطرات آنا ولف ظاهر می شود ، به عنوان مثال ، در اپیزودی که وی تخیل خود را در مورد مرده خوابیدن روی پیاده رو توصیف می کند ، یا به عنوان مثال ، در بازتاب های بعدی آنا از دفتر قرمز: "... من فکر می کنم ، آیا این تصمیم ، که من اخیراً به آن آمدم - برای ترک حزب - به این دلیل بود که امروز من بیش از حد معمول فکر می کنم ، زیرا تصمیم گرفتم تمام این روز را با جزئیات توصیف کنم؟ اگر چنین است ، آنا کیست که آنچه را که من نوشته ام بخواند؟ آن دیگری که از قضاوتها و قضاوتهایش می ترسم کیست. یا حداقل ، نگاه من به زندگی با نگاه من متفاوت است ، وقتی نمی نویسم ، فکر نمی کنم ، از همه اتفاقات آگاه نیستم. و شاید فردا ، وقتی آنا دیگر با دقت به من نگاه می کند ، تصمیم بگیرم که مهمانی را ترک نکنم؟ " ... یادداشتهای خاطرات مارتا ، که در طول زندان داوطلبانه او ساخته شده است ، همچنین به جلساتی با جنبه های ناخودآگاه شخصیت شخصی او اختصاص دارد ، به عنوان مثال ، "متنفر بودن از خود" (در "خودخواننده" اصلی). 39 Aktualne naukowe problem. Rozpatrzenie، decyzja، praktyka با تشکر از بازتاب پذیری ، انتقاد از خود و بینش قهرمانانی از D. Lessing مانند آنا ولف ، مارتا کوئست ، کیت براون ، سارا دورهام ، نیاز به تجزیه و تحلیل روانشناختی خارجی در بیشتر رمان های او به حداقل می رسد. در مواردی که قهرمان هنوز در مورد خودش اشتباه می کند یا از برخی از جنبه های ناخودآگاه شخصیت خود آگاهی ندارد ، D. لسینگ ترجیح می دهد درون گرایی را با تجزیه و تحلیل روانشناختی غیر نویسنده (که می تواند تا حدی قابلیت اطمینان روانی را نقض کند) ، اضافه کند ، زیرا در زندگی واقعی هیچ "راوی دانای کل" وجود ندارد که ایده آل از همه ، حتی عمیق ترین لایه ها ، از دنیای درونی مردم و بنابراین ، در اجرای هدف اصلی دخالت می کند D. لسینگ - به خواننده یاد می دهد که از درون نگری عمیق روانشناختی در زندگی خود استفاده کند) ، و تحلیل روانشناختی از دید شخصیت های دیگر (عمدتاً به صورت گفتگو با شخصیت اصلی شخصیت). بنابراین ، با تجزیه و تحلیل دلایل پنهان "حیرت نویسنده" آنا ، دوست جوان او تامی ، در گفتگو با او ، نشان می دهد که عدم تمایل وی برای نوشتن یا ترس از "در معرض" قرار گرفتن و تنها ماندن در احساسات و افکارش است ، یا با تحقیر علاوه بر تامی با استعداد بی قید و شرط خود در نفوذ به اعماق روان انسان و نتیجه گیری غیرقابل انکار روانشناختی هر بار ، عملکرد تجزیه و تحلیل روانشناختی رفتار ، احساسات ، افکار ، اظهارات ، تخیلات و رویاهای قهرمان داستان به بسیاری از روان درمانگران و روانپزشکان ، که باید روانکاوی وظیفه را انجام دهند: خانم مارکس ، دکتر نقاش ، دوست آنا مایکل و "روان مضاعف" وی ، پل تانر ("دفتر یادداشت طلایی") ، دکتر لام ("شهر چهار دروازه"). تا حدی ، عملکرد تحلیل روانشناختی بیرونی توسط دوست آنا مولی انجام می شود که جلسات روانکاوی را با همان روان درمانگر گذرانده است ، که به عنوان مثال ، تمایل آنا به "ساختن تئوری" را یادآوری می کند ، دوست کیت براون ، مورین ، که اصلی را می گوید شخصیت "تابستان قبل از غروب آفتاب" که تا زمانی که مهر را از رویای تکرار شونده خود نجات ندهد ، و همچنین برخی از شخصیت های دیگر ، نباید به او برگردد. با پرتاب نور از جنبه های خاصی از دنیای درونی شخصیت اصلی ، تحلیل روانشناختی نویسنده تا حد زیادی فقط در آن دسته از آثار که قهرمانانشان از نظر روانشناختی نابالغ هستند و در دنیای هنری که افراد کمی با سطح کافی روانشناختی وجود دارند ، مورد استفاده قرار می گیرد. آموزش و بصیرت این ، به ویژه ، رمان "چمن آواز می خواند" ، تکانشی و بیش از حد متمرکز بر شخص خودش است ، قهرمان او ، در اصل ، قادر به تجزیه و تحلیل روانشناختی نیست (به عنوان مثال ، راوی یادداشت می کند که مری عادت دارد اظهارات افراد "با ارزش" ، توجه نکردن به لحن و حالت چهره آنها) ، و همچنین اولین رمان از چرخه "کودکان خشونت" ، که در آن نویسنده و راوی همه چیز دان ، گاهی اوقات مجبور است برای اصلاح برخی موارد اشتباهات در نتیجه گیری روانشناختی مارتا ، که هنوز بی تجربه و مستعد حداکثر گرایی جوانی است. به عنوان مثال ، تفسیر روانشناختی نویسنده در این قسمت ، که واکنش خشن مارتای تحریک پذیر را به شایعات ابدی مادر و همسایه خود توصیف می کند ، مفید است. Omniscient 40 مشکلات علمی واقعی. ملاحظه ، تصمیم ، تمرین و نویسنده کاملاً فهمیده ابتدا یادآوری می کند که "هیچ چیز مانع قهرمان جوان نمی شود" "به مکان دیگری" برود ، جایی که او مکالمات را با روال معمول خود برای او آزار دهنده نمی شنود ، و سپس توضیح می دهد: ".. مکالمات بین مادران خانواده ها از یک آئین خاص پیروی می کند و مارتا ، که بیشتر زندگی خود را در چنین مکالمه ای سپری کرده است ، وقت آن است که بدانیم گفتگو کنندگان هیچ تصمیمی برای آزردن کسی ندارند. فقط وقتی آنها وارد نقش های خود شدند ، آنها می خواستند مارتا را در نقش مربوط به عنوان "یک دختر جوان" ببینند. " قاعدتاً تحلیل روانشناختی نویسنده در D. Lessing با گفتار درونی قهرمان یا گفتار مستقیم نادرست قهرمان ، جایی که روایت سوم شخص حفظ می شود ، آمیخته می شود ، اما طرز تفکر مشخصه شخصیت را بازتولید می کند. ترکیبی از تحلیل روانشناختی نویسنده با گفتار داخلی یا نادرست مستقیم قهرمان به D. لسینگ اجازه می دهد تا به لایه های عمیق دنیای درونی او نفوذ کند که توسط خود قهرمان تحقق نمی یابد ، اقدامات ، افکار ، احساسات او را تجزیه و تحلیل می کند انگار از در خارج ، و در عین حال ، به لطف تولید مثل گفتار و شیوه ذهنی قهرمان ، برای حفظ نشاط روانی ، غنای و شدت روایت. ادبیات 1. Esin AB اصول و روشهای تجزیه و تحلیل یک اثر ادبی / آندره بوریسویچ اسین. - م .: فلینتا ، 2008. - 248 ص 2. روانشناسی Esin AB از ادبیات کلاسیک روسیه / آندره بوریسویچ اسین. - م .: آموزش و پرورش ، 1988. - 176 ص. 3. Zelensky V. V. فرهنگ نامه روانشناسی تحلیلی / والری وسولودوویچ زلنسکی. - SPb : B&K ، 2000. - 324 ص. 4. Kovtun G. Nobeliana - 2007 / G. Kovtun // بولتن آکادمی ملی علوم اوکراین. - 2007. - شماره 10. - S. 44-51. 5. لسینگ D. دفتر طلایی: رمان / دوریس لسینگ؛ مطابق. از انگلیسی ای. ملنیکووا - SPb : آمفورا ، 2009. - 734 ص 6. لسینگ D. مارتا تلاش: رمان / دوریس لسینگ؛ مطابق. از انگلیسی T. A. Kudryavtseva. - م .: اکسمو ، 2008. - 432 ص 7. لسینگ D. عشق ، عشق دوباره: یک رمان / دوریس لسینگ. - SPb : آمفورا ، 2008. - 357 ص. 8. مکالمات دوریس لسینگ ؛ ویرایش شده توسط E. G. Ingersoll. - ویندزور: انتاریو ریویو پرس ، 1994. - 237 ص. 9. Kaplan S. J. محدودیت آگاهی در رمان های دوریس لسینگ / سیدنی جانت کاپلان // ادبیات معاصر. - 1973. - جلد 14. نه 4. - ص. 536-549. 10. لسینگ D. خاطرات جین سامرز / دوریس لسینگ. - Hardmondsworth: Penguin Books، 1984 - 510 ص 11. Lessing D. Under My Skin: جلد اول کتاب اتوبیوگرافی من ، تا سال 1949 / دوریس لسینگ. - نیویورک: ناشران هارپر کالینز. - 1994 .-- 419 ص 12. لسینگ D. قدم زدن در سایه: جلد دوم زندگی نامه خودم ، 1949 - 1962 / دوریس لسینگ. - نیویورک: کتابهای الکترونیکی هارپر کالینز. - 2007. - 406 ص 13. لسینگ D. محصور در خشکی: یک رمان / دوریس لسینگ. - (کودکان خشونت). - نیویورک: کتابهای الکترونیکی HarperCollins. - 2010. - 352 ص 41 مشکل Aktualne naukowe. Rozpatrzenie، decyzja، praktyka 14. لسینگ D. شهر چهار دروازه: یک رمان / دوریس لسینگ. - (کودکان خشونت). - نیویورک: کتابهای الکترونیکی HarperCollins. - 2010. - 672 ص 15. لسینگ D. تابستان قبل از تاریکی / دوریس لسینگ. - نیویورک: آلفرد A. ناپف ، 1973 - 277 ص. 16. Schlueter P. The Golden Notebook / Paul Schlueter // Doris Lessing؛ ویرایش شده توسط H. بلوم. - (دیدگاههای انتقادی مدرن بلوم). - Broomall: ناشران خانه چلسی. - ص 2760. 17. Scott L. شباهت های ویرجینیا وولف و دوریس لسینگ [منبع الکترونیکی] / لیندا اسکات // Deep South. - 1997. - جلد 3. - نه 2. - حالت دسترسی برای مقاله: http://www.otago.ac.nz/deepsouth/vol3no2/scott.html. 18. Spencer S. Femininity and the Woman Writer: Doris Lessing’s The Golden Notebook and the Diary by Anais Nin / Sharon Spencer // مطالعات زنان. - 1973. - جلد 1. - ص 247-257. 42

(1919 - 2013) - نویسنده انگلیسی ، برنده جایزه نوبل ادبیات 2007. مسیر زندگی او (همانطور که در واقع کار او بود) بسیار پر پیچ و خم و متنوع بود. وی در ایران متولد شد و دوران کودکی خود را در آفریقا گذراند. در طول سالها ، او به ایده های کمونیسم و \u200b\u200bتصوف علاقه داشت ، یک فمینیست بود.

اعطای جایزه نوبل به او برای عموم مردم تعجب آور بود ، زیرا بیش از همه ، او به عنوان نویسنده ادبیات علمی تخیلی شناخته می شد (که کمیته جایزه واقعاً آن را دوست ندارد و از آن طرفداری می کند). در اتحاد جماهیر شوروی شوروی ، انتشار آثار وی از دهه 50 ، هم در مجلدات جداگانه و هم در گلچین ها آغاز شد.

مشهورترین آثار نویسنده رمان های مارتا کوئست ، کودک پنجم و بن در میان مردم و همچنین مجموعه کتاب های خارق العاده Canopus در آرگوس است.

ما 15 نقل قول از آثار او را انتخاب کرده ایم:

آنچه ما می گوییم معمولاً بسیار کوچکتر از آن چیزی است که فکر می کنیم ... "Marta Quest"

مردم شستشوی مغزی داده اند و معتقدند خانواده بهترین چیز در زندگی است. "فرزند پنجم"

مردم دوست دارند در جایی که به احتمال زیاد وجود ندارند به دنبال شباهت ها باشند. "مادربزرگها"

یک شخص را می توان با تصاویر و تخیلاتی که برانگیخته است قضاوت کرد. "عشق ، عشق دوباره"

آنها با فاصله از یکدیگر دراز می کشند. اما فضای بین آنها دیگر پر از عصبانیت نبود. "فرزند پنجم"

دانشجویان ادبیات ممکن است بیشتر از خواندن داستان ها ، شعرها ، رمان ها ، زندگی نامه ها ، به خواندن نقدهای انتقادی و همچنین بررسی های انتقادی از نقدهای انتقادی بپردازند. تعداد زیادی از مردم این وضعیت را کاملاً طبیعی می دانند و به هیچ وجه ناراحت کننده و مضحک نیستند ... "دفتر یادداشت طلایی"

در تمام زندگی ما اقدامات ، احساسات خود را ارزیابی ، وزن می کنیم ، مقایسه می کنیم ... و همه چیز بی فایده است. افکار ، احساسات ، اعمال ما ، که از دیدگاه امروز ارزیابی می کنیم ، متعاقباً رنگ کاملاً متفاوتی پیدا می کنند. "تابستان قبل از غروب آفتاب"

بحران هایی که فرد تجربه می کند ، درست مثل بحران های کل ملت ها ، فقط وقتی در گذشته باقی بمانند به این ترتیب شناخته می شوند. "چمن آواز می خواند"

اگر شخصی از چیزی رو برگرداند ، پس ناگزیر باید به چیزی روی آورد. "مارتا تلاش"

سپس ما می خواستیم دولت را تغییر ندهیم ، بلکه وجود آن را فراموش کنیم. "خاطرات یک بازمانده"

وقتی شخصی بر حق خود اصرار می ورزد ، چیزی مغرورانه در این مورد وجود دارد. "دفتر طلایی"

فاحشه واقعی عقل روزنامه نگار نیست ، بلکه منتقد است. "دفتر طلایی"

برای بزرگسالان و سالخوردگان ، که قبلاً توسط زندگی آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند ، انعکاس فشار ایده آلیست های جوان ، که از آنها توضیحی راجع به اینکه چرا زندگی در دنیا بسیار غم انگیز است ، دشوار است ، بسیار دشوار است. "رویاهای بزرگ"

هک همیشه پیروز می شود ، و خوبی و خوبی را جابجا می کند. "عشق ، عشق دوباره"

دوریس می لسینگ (1919-2013) نویسنده داستان علمی علمی انگلیسی ، برنده جایزه نوبل ادبیات 2007 با جمله "گفتن تجربه زنان ، با بدبینی ، اشتیاق و قدرت بینشی ، تمدن تقسیم شده را آشکار کرد." طرفدار سابق کمونیست و صوفی ، فمینیست. در زیر متن سخنرانی نوبل وی برای چاپ آمده است: V.N. سوشکووا ادبیات خارجی قرن XXI (اثر نویسندگان - برندگان جایزه نوبل): یک آموزش. - Tyumen: انتشارات دانشگاه ایالتی Tyumen ، 2011.

سخنرانی نوبل توسط دوریس لسینگ

در آستان ایستادم ، از میان ابرهای گرد و غبار نگاه کردم و درباره جنگلی که هنوز ویران نشده بود صحبت کردم. دیروز من چندین کیلو تنه رانده و بقایای آتش سوزی شده را آتش زدم ، در دهه پنجاه جنگل باشکوهی در اینجا وجود داشت. من یک بار دیدم همه چیز نابود شده است. مردم باید غذا بخورند. آنها باید سوخت دریافت کنند. این اوایل دهه هشتاد شمال غربی زیمبابوه است. من در حال ملاقات با دوستی بودم که معلم مدرسه ای در لندن بود. اکنون او اینجا است - برای "کمک به آفریقا" - با این تفکر ما با حضور او در این قاره کنار آمده ایم. او روح آرمان خواهی لطیف است و این را اینجا ، در این مدرسه ، کشف کرد که او را در یک افسردگی فرو برد ، بیرون آمدن از آن دشوار بود. این مدرسه شبیه تمام مدارس ساخته شده پس از اعلام استقلال است.

این اتاق از چهار اتاق بزرگ آجری در غبار تشکیل شده است: یک ، دو ، سه ، چهار و نیم اتاق که در انتهای آن کتابخانه قرار دارد. این کلاس ها تخته سیاه دارند. یکی از دوستانم گچ را در جیب خود نگه می دارد وگرنه ممکن است دزدیده شود. این مدرسه اطلس ، کره زمین ندارد ، هیچ متن ، کتاب ، کتاب درسی در کتابخانه وجود ندارد. هیچ کتابی وجود ندارد که دانشجویان بخواهند بخوانند: مجلداتی از دانشگاه های آمریکا ، داستان های پلیسی یا کتابهایی با عناوینی مانند "آخر هفته در پاریس" ، "خوشبختی عشق را پیدا می کند". یک بز وجود دارد که سعی دارد در چمن های قدیمی غذا پیدا کند. مدیر مدرسه بودجه مدرسه را هدر داد و برکنار شد. اما این س theال را در ما بیدار می کند: مردم چگونه می توانند چنین رفتاری داشته باشند؟ آیا آنها نمی توانند ببینند که تحت نظر هستند؟

دوست من هرگز پول دیگران را نمی گیرد ، زیرا همه دانش آموزان و معلمان می دانند که او برای چه چیزی می تواند هزینه کند و چه چیزی نمی تواند. سن دانش آموزان در مدرسه از شش تا بیست و شش سال است زیرا برخی قبلاً تحصیلات خود را ندیده اند. برخی از شاگردان هر روز صبح ، در هر آب و هوایی و از طریق رودخانه ها ، مایل های زیادی را پیاده روی می کنند. آنها تکالیف خود را انجام نمی دهند ، زیرا در روستاها برق وجود ندارد و آنها نمی توانند با نور یک آتش سوزی درس بخوانند. دختران وقتی از مدرسه به خانه می آیند آب جمع می کنند و غذا تهیه می کنند ، قبل از آن آب در مدرسه است. من با دوستم در اتاق نشسته بودیم و مردم با خجالتی از من کتاب خواستند: "لطفاً وقتی وارد لندن می شوید کتاب ها را برای ما بفرستید." یک نفر گفت: "آنها به ما خواندن یاد دادند ، اما ما هیچ کتابی نداریم." همه با درخواست کتاب مواجه شدند. چند روز آنجا بودم. طوفان شن گذشت ، با ترکیدن پمپ ها آب کمی وجود داشت و زنان از رودخانه آب برداشتند.

معلم آرمان گرای دیگری از انگلستان از این که این مکتب چگونه است خشمگین شد. در روز آخر ، اهالی روستا یک بز را کشتند و گوشت را در یک دیگ بزرگ پختند. من منتظر پایان تعطیلات بودم. من در حالی که تعطیلات آماده می شد ، از بین بقایای سوختگی و جنگل های خرد شده دور شدم. فکر نمی کنم بسیاری از دانش آموزان این مدرسه هرگز جایزه دریافت کنند. روز بعد من در مدرسه در شمال لندن بودم. این مدرسه بسیار خوبی است که همه ما اسم آن را می شناسیم. مدرسه پسرانه. ساختمانها و باغهای زیبا دانش آموزان هر هفته از یک شخص مشهور دیدار می کنند و این افراد به ترتیب چیزهایی هستند که می توانند با والدین این دانش آموزان برابر شوند. دیدار از یک فرد مشهور برای آنها مسئله چندان مهمی نیست. مدرسه ای با شن و ماسه از شمال غربی زیمبابوه در ذهن من است. و من به این چهره های جوان انگلیسی منتظر نگاه می کنم و سعی می کنم آنچه را که هفته گذشته دیدم به آنها بگویم: کلاسهای درس بدون کتاب ، متن ، اطلس و نقشه ای که به دیوار چسبیده است. مدرسه ای که در آن از معلمان خواسته می شود برای تدریس کتاب ارسال کنند. آنها فقط هجده یا نوزده سال دارند ، اما درخواست کتاب می کنند. به این پسران می گویم همه آنجا کتاب می خواهند. من اطمینان دارم که هر کسی در آنجا ، هر کلمه ای را بیان می کند ، روحش پاک است ، با تمام قلبش باز است. با این حال ، صحبت کنندگان نمی توانند آنچه می خواهم بگویم را بشنوند: هیچ تصویری در ذهن آنها وجود ندارد تا مطابق با آنچه من به آنها می گویم باشد ، در این مورد ، در مورد مدرسه ایستاده در ابرهای گرد و غبار ، جایی که آب کمی است و کجا یک بز کشته شده است که در یک دیگ بزرگ پخته شده بزرگترین لذت است.

آیا واقعاً تصور چنین فقر گسترده ای برای آنها غیرممکن است؟ من همه کارهای ممکن را انجام می دهم آنها مودب هستند. من مطمئن هستم که در این نسل عده ای جایزه خواهند گرفت. سپس از معلمان آنها می پرسم که چه کتابخانه ای دارند و آیا دانش آموزان در حال مطالعه هستند. و در اینجا ، در این مدرسه ممتاز ، آنچه را که همیشه هنگام رفتن به مدارس و حتی دانشگاه ها می شنوم می شنوم. شما می دانید چه می شنوم. بسیاری از پسران هرگز مطالعه نکرده اند و کتابخانه فقط نیمی از آن استفاده شده است. "می دونی این چجوریه." بله ، ما می دانیم که در واقع چگونه است. مثل همیشه. ما در یک فرهنگ پراکنده هستیم که اعتماد به نفس آن برابر با چندین دهه پیش نیست و این در مردان و زنان جوان که سالها تحصیل کرده اند و هیچ چیز در مورد جهان نمی دانند و چیزی نمی خوانند رایج است. آنها فرهنگ متفاوتی از رایانه می دانند. آنچه برای ما اتفاق افتاد وقتی رایانه ، اینترنت و تلویزیون به وجود آمد حیرت انگیز است. این اولین انقلابی نیست که بشریت تجربه کرده است. انقلاب چاپی که بیش از یک دهه طول کشید اما بسیار بیشتر طول کشید ، نظر و طرز فکر ما را تغییر داد.

بسیاری از مردم - به احتمال زیاد حتی اکثریت - هرگز از خود این س askedال را نپرسیده اند: "چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد ، چه اتفاقی برای چنین اختراعی از بشر مانند چاپ می افتد؟" همانطور که ذهن ما با اینترنت تغییر خواهد کرد ، نسل کلی افراد سطحی و فضولی ایجاد کرده است ، حتی بهترین ذهن های روی کره زمین اعتیاد به مواد مخدر شبکه جهانی وب را اعتراف می کنند و توجه دارند که آنها می توانند یک روز کامل را سپری کنند خواندن یا نوشتن پست های وبلاگ. کاملاً اخیراً ، همه به روشی استاندارد مطالعه می کردند ، به تحصیلات احترام می گذاشتند و از ادبیات موجود در ذخایر بزرگ ما سپاسگزار بودند. البته ، همه ما می دانیم که وقتی این حالت خوشحال با ما بود ، مردم تظاهر به مطالعه ، مطالعه می کردند ، زنان و مردان مشتاقانه منتظر کتاب بودند و گواه این کتابخانه ها ، مutesسسات ، کالج های قرن هجدهم و نوزدهم است. خواندن کتاب بخشی از آموزش عمومی بود. جوانان ، هنگام گفتگو با افراد مسن ، باید درک کنند که آموزش چه چیزی به آنها خوانده است ، اما آنها درک نمی کنند. و اگر کودکان نمی توانند بخوانند ، به این دلیل است که آنها نمی توانند بخوانند. همه ما این داستان غم انگیز را می دانیم ، اما پایان آن را نمی دانیم.

ما درباره این ضرب المثل قدیمی تأمل می کنیم: "خواندن استاد یک مرد تمام عیار است" ، و فراموش کردن در مورد جوک ها ، ارزش گفتن دارد: خواندن هم باعث می شود یک زن و هم مردی که تاریخ می دانند و دارای دانش هستند. اما ما تنها مردم جهان نیستیم. چند روز پیش ، دوستی با من تماس گرفت که از سفر خود به زیمبابوه ، روستایی که سه روز است غذا نخورده بودند به من گفت ، اما آنها درباره کتاب ، نحوه تهیه آنها و تحصیل صحبت کردند. من به یک سازمان کوچک تعلق دارم که کار خود را با هدف تهیه کتاب به روستاهای آفریقا آغاز کردم. گروهی از افراد در مسافرت در زیمبابوه بودند. آنها گفتند که در روستاهایی که مردم معاشرت دارند ، افراد فکری زیادی وجود دارد ، اما معلمان استعفا می دهند ، می روند. من کمی تحقیق کردم که نشان داد آنچه مردم می خواهند بخوانند و متوجه شدم که نتایج با مطالعات سوئدی مطابقت دارد که من از آنها آگاهی نداشتم.

مردم می خواستند آنچه را که اکنون در اروپا می خوانند بخوانند. آنها انواع رمان ها ، داستان های علمی تخیلی ، شعر ، داستان های پلیسی ، نمایشنامه های شکسپیر و کتاب های دیگر را می خوانند ، درست مثل افتتاح حساب بانکی. همه شکسپیر: آنها نام او را می دانستند. مشکل یافتن کتاب برای این روستا این است که آنها نمی دانند چه چیزی در دسترس است. بنابراین ، این مدرسه کتابی را مطالعه کرد که محبوب شد زیرا همه آن را می دانند. مزرعه حیوانات ، به دلایلی مشهور ، محبوب ترین کتاب در میان همه کتاب ها شده است. سازمان كوچك ما كتاب هایی را از آنجا تهیه كردیم كه می توانستیم آنها را تهیه كنیم ، اما باید به خاطر داشته باشید كه یك كاغذ دیواری خوب از انگلیس ارزش دستمزد ماهانه یك آفریقایی را دارد. اکنون با وجود تورم ، ارزش دستمزد چندین ساله را دارد. جعبه کتابها را به دهکده منتقل کنید و به یاد داشته باشید که این هدر رفتن وحشتناک بنزین است ، اما با خوشحالی از جعبه استقبال می شود. کتابخانه می تواند تخته ای در زیر درخت باشد. و طی یک هفته ، کلاسهای سوادآموزی ایجاد می شود و افرادی هستند که می توانند به کسانی که می خواهند یاد بگیرند آموزش دهند.

سازمان کوچک ما از همان ابتدا از نروژ و سپس از سوئد حمایت شد. بدون این حمایت ها ، عرضه کتاب ما باید متوقف شود. رمان هایی در زیمبابوه منتشر می شد و کتاب های خانگی نیز برای مردم - کسانی که آنها را هوس می کردند - ارسال می شد. آنها می گویند مردم دولتی را که لیاقت آن را دارند به دست می آورند ، اما من فکر نمی کنم این حقیقت زیمبابوه باشد. و باید درک کنیم که این احترام و عطش به کتاب ناشی از رژیم ترور نبوده است. این یک پدیده شگفت انگیز است - عطش کتاب. و این را می توانیم در کنیا تا دماغه امید خوب ببینیم. این احتمالاً به این واقعیت برمی گردد: من عملاً در یک کلبه گلی پوشانده شده با کاهگل بزرگ شدم. این خانه ها در هر زمان و هر کجا که نیزار و علف وجود داشته باشد ، گل و لای مناسب برای دیوارها ساخته می شوند. به عنوان مثال ، ساکسون انگلیس. من در چهار اتاق بزرگ شدم ، یكی در كنار اتاق دیگر و تقریباً هر كدام پر از كتاب بود. نه تنها پدر و مادرم از انگلیس به آفریقا كتاب می بردند ، بلكه مادرم نیز برای خانواده ما از انگلیس كتاب سفارش می داد. این کتاب ها در کیسه های بزرگ کاغذی قهوه ای رنگ بود ، که باعث خوشحالی خانواده ما شد.

کلبه ای گلی ، اما پر از کتاب. بعضی اوقات نامه هایی از مردم ساکن روستا می گیرم که نمی توانند برق و آب جاری داشته باشند (این مانند خانواده ما در یک کلبه گلی کشیده است). در نامه هایم می خوانم: "من نیز باید نویسنده شوم ، زیرا خانه من همان خانه شماست." اما در اینجا یک مشکل وجود دارد. نویسندگان خانه را بدون کتاب ترک نمی کنند. من سخنرانی های دیگر برندگان اخیر شما را تماشا کردم. از پاموک باشکوه استفاده کنید. وی گفت که پدرش 1500 کتاب دارد. استعداد او از هوا کم نمی آمد ، او به سنت بزرگ مقید بود. نایپول را بگیرید. وی اشاره می کند که نوشته های هندی در پشت حافظه خانواده اش پنهان بوده است. پدرش او را تشویق کرد تا نویسنده شود. و هنگامی که به انگلستان رسید ، از کتابخانه بریتانیا استفاده کرد. سنت بزرگ به او نزدیک بود. بیایید جان کوتزی را بگیریم. او نه تنها به سنت بزرگ نزدیک بود ، بلکه خود او نیز یک سنت بود: او ادبیات را در کیپ تاون آموخت. من ناراحت شدم که هرگز در یکی از کلاسهای او ، دانشجوی این ذهن جسور و جسور شگفت انگیز نبوده ام.

برای نوشتن ، برای اینکه به ادبیات مشغول باشید ، باید با کتابخانه ها ، با کتاب و سنت ارتباط داشته باشید. تا زمانی که با وجود همه مشکلات نویسندگان به وجود آمده اند ، چیز دیگری وجود دارد که باید به خاطر بسپاریم. این کشور زیمبابوه است ، کشوری که در کمتر از صد سال از نظر جسمی فتح شده است. پدربزرگ و مادربزرگ این افراد احتمالاً قصه گوی خانواده شان بوده اند. سنت شفاهی. در یک نسل ، دو ، انتقال از داستان های شفاهی ، حفظ شده و از طریق چاپ ، به یک کتاب منتقل شد. این یک موفقیت بزرگ است. کتابهایی که به معنای واقعی کلمه از انبوه مزخرفات و از بقایای دنیای سفید انسان پاره شده اند. اما می توانید یک بسته کاغذ داشته باشید که فکر می کنید یک کتاب است. اما او باید ناشری پیدا کند که سپس به شما پول پرداخت کند ، مشکلات را حل کند ، کتابها را توزیع کند. من چندین نشریه خود را به آفریقا ارسال کرده ام. حتی در مکانی ممتاز مانند آفریقای شمالی ، با سنت متفاوت خود ، صحبت درباره انتشار همچنان یک رویا است. در اینجا من در مورد کتابهایی صحبت می کنم که هرگز چاپ نمی شوند زیرا ناشر در آنجا نیست. از استعداد و توانایی بالایی قدردانی نمی شود. اما حتی قبل از این مرحله از ایجاد کتاب ، که نیاز به ناشر ، پیش پرداخت ، تأیید دارد ، چیزی وجود ندارد.

نویسندگان اغلب می پرسند: چگونه می نویسید؟ با پردازنده؟ ماشین تحریر برقی؟ با قلم؟ دست خط چیست؟ اما س essentialال اساسی این است: آیا فضا ، فضای خالی اطراف شما را هنگام نوشتن کشف کرده اید؟ این فضایی شبیه شکل گوش دادن ، توجه است. کلمه خواهد آمد کلمات - نمادهای شما - ایده ها را بیان می کنند و الهام می گیرند. اگر نویسنده نتواند فضایی پیدا کند ، ممکن است شعرها یا داستان ها متولد شوند. بیایید از یک قسمت آشکار دیگر بگذریم. ما در لندن ، یکی از بزرگترین شهرها هستیم. نویسنده جدیدی وجود دارد. با بدبینی می پرسیم. سینه هاش چطوره؟ او زیباست؟ اگر این مرد است ، آیا او کاریزماتیک است؟ خوب؟ ما شوخی می کنیم اما این شوخی نیست. از این یافته های جدید استقبال می شود. شاید آنها پول زیادی به همراه داشته باشند. صدای وزوز از گوش ضعیف آنها شروع می شود. آنها مورد تکریم و ستایش قرار می گیرند ، از دنیا لذت می برند. او متملق ، خوشحال است.

اما در یک سال از او بپرسید که او چه فکر می کند؟ این چیزی است که از آنها شنیدم: "این بدترین اتفاقی است که می تواند برای من بیفتد." چندین نشریه جدید ، نویسندگان جدید دوباره ننوشتند یا نمی خواستند بنویسند. و ما ، قدیمی ها ، می خواهیم در این گوشهای معصوم زمزمه کنیم: "آیا شما قبلاً فضای خود را پیدا کرده اید؟ مکان خود ، تنها و ضروری شما که صدای خودتان می تواند با شما صحبت کند ، شما فقط جایی هستید که می توانید رویای خود را ببینید. اوه ، این مخزن را از خود دور نکن. " این باید نوعی آموزش باشد. ذهن من پر از خاطرات عالی از آفریقا است ، من می توانم آنها را بازیابی کنم و هر زمان که بخواهم می توانم تماشا کنم: غروب آفتاب ، طلایی ، بنفش و نارنجی در آسمان در شب ، پروانه ها و پروانه ها در بوته های معطر کالاهاری ، فیل ها ، زرافه ها ، شیرها و باقی مانده.

اما خاطرات دیگری نیز وجود دارد. مردی جوان ، شاید هجده ساله. اینها "اشک" موجود در "کتابخانه" اوست. یک مسافر آمریکایی که کتابخانه ای بدون کتاب می بیند جعبه ای به آنجا می فرستد. مرد جوان هر کتاب را با احترام و احترام می گرفت و آن را در پلاستیک می پیچید. ما پرسیدیم: "این کتاب ها برای خواندن ارسال شده اند ، مگر نه؟" و او پاسخ داد: "نه ، آنها کثیف می شوند و من از کجا بیشتر می آورم؟" او می خواهد ما از انگلستان برایش کتاب بفرستیم تا یاد بگیرد چگونه یاد بگیرد: "من فقط چهار سال دبیرستان بودم" و اضافه می کند ، "اما آنها هرگز به من یاد نگرفتند که چگونه یاد بگیرم." من یک معلم را در مدرسه ای دیدم که هیچ کتاب درسی وجود ندارد ، حتی تعدادی گچ برای تخته سیاه دزدیده شده است ، او کلاس خود را از شش تا هجده ساله تدریس می کرد و سنگها را در گرد و غبار حرکت می داد. من دختری را دیدم ، شاید او بیست سال بیشتر نداشته باشد ، به همین ترتیب ، بدون یک کتاب درسی ، کتابهایی با تمرین ، من A ، B ، C را در خاک با یک چوب آموزش دادم ، سپس ، با ریتم خورشیدی ، گرد و غبار چرخیده

ما مشاهده کرده ایم که در آفریقا ، در کشورهای جهان سوم یا هرجایی که والدین فرزندان خود را از فقر برای آموزش آنها به جهان بزرگ دانش بفرستند ، عطش زیادی برای تحصیل دارند ، و آنها را قربانی می کنند. من باید مثل شما باشم تا خودم را در جایی در آفریقای جنوبی تصور کنم ، در یک خشکسالی شدید در یک فروشگاه هند ، در یک منطقه فقیر نشسته ام. گروهی از مردم ، عمدتا زنان ، با انواع مختلف ظروف آب وجود دارد. این فروشگاه هر روز ظهر از شهر تأمین آب دریافت می کند و مردم در انتظار این آب گرانبها هستند. هندی به یک زن سیاه پوست نگاه می کند که به یک بسته کاغذ شبیه کتابهای پاره شده خم شده است. او آنا کارنینا را می خواند.

او هر کلمه را به آرامی می خواند. او در حال خواندن کتاب دشواری است. این زن جوانی است که دارای دو فرزند کوچک است و در پاهای او گره خورده است. او باردار است. هندی نگران است زیرا زن جوان روسری به سر دارد که باید سفید باشد اما از گرد و خاک زرد است. گرد و غبار بین سینه و شانه های او قرار دارد. این فرد نگران است زیرا همه مردم تشنه هستند ، اما آب کافی برای رفع آن ندارد. او عصبانی است زیرا می داند افرادی در پشت ابرهای گرد و غبار هستند که به هیچ چیز احتیاج ندارند. برادر بزرگتر او قلعه ای در اینجا نگهداری می کرد ، اما او گفت که به استراحت احتیاج دارد: برای زندگی در شهر.

این شخص کنجکاو است. او از زن جوانی می پرسد: "شما چه می خوانید؟" دختر پاسخ داد: "این در مورد روسیه است." "آیا می دانید روسیه کجاست؟" او به سختی خودش را می شناسد. زن جوان با چشمانی با وقار و چشمان سرخ شده از گرد و غبار مستقیم به او نگاه می کند: «من بهترین کلاس بودم. معلم من گفت من بهترین هستم. " زن جوان به خواندن ادامه می دهد. او می خواهد تا انتهای فصل بخواند. هندی به دو کودک کوچک نگاه کرد و Fanta را به آنها داد ، اما مادر گفت ، Fanta آنها را تشنه می کند. " هندی می داند که نباید این کار را انجام دهد ، اما به ظرف آب می رود و دو لیوان پلاستیکی آب می ریزد و آن را برای کودکان سرو می کند. او نگاه می کند که زن به آب فرزندانش نگاه می کند. لیوان آب خود را به او می دهد. او را در حال نوشیدن می بیند ، و این موضوع او را تا ته قلب تکان می دهد.

حالا زن یک ظرف پلاستیکی آب به او می دهد که او آن را پر می کند. زن و بچه جوانی او را زیر نظر دارند تا قطره ای نریزد. او دوباره به کتاب خم می شود. او آهسته می خواند. اما این فصل شیفته آن است و زن دوباره آن را بازخوانی می کند: "وارنکا ، با روسری سفید که موهای سیاه خود را پوشانده ، توسط کودکان احاطه شده است ، با آنها سرگرم می شود ، و در عین حال در خواب احتمال پیشنهاد ازدواج از شخصی است که او علاقه مند بود كوزنیشف از كنار او گذشت و به تحسین او ادامه داد. با دیدن او ، او به یاد زیباترین چیزهایی که او گفت ، همه خوبیهایی که او در مورد او می دانست ، و هر روز بیشتر آگاه شد که او این احساس نادر و زیبا را در برخی از اوایل جوانی احساس کرده است.

شادی به تدریج از او سبقت گرفت و اکنون به یک حد شدید رسید. همانطور که نگاه می کرد ، در حالی که او قارچ بزرگی را با ساقه نازکی در سبد خود قرار داده بود ، او به چشمان او نگاه کرد ، و رنگ شادی و در عین حال ترس ناشی از صورت او را مشاهده کرد. در سکوت لبخند زد ، از خودش خجالت کشید ، که این خیلی زیاد معنی داشت ". همانطور که اتفاق می افتد ، یک مقام عالی سازمان ملل ، هنگامی که برای عبور از چندین دریا و اقیانوس به مسافرت رفته بود ، یک نسخه از این رمان را در یک کتابفروشی خریداری کرد. در هواپیما ، در کلاس تجاری ، او کتاب را به سه قسمت تقسیم کرد. او به اطراف نگاهی به مسافران انداخت ، دانست که می تواند نگاه های شوکه شده ، کنجکاوی ، اما هنوز هم نوعی سرگرمی را ببیند. وقتی او آرام شد ، کمربند ایمنی خود را محکم بست ، با صدای بلند گفت تا همه او را بشنوند: "من همیشه وقتی یک سفر طولانی هستم این کار را می کنم. شما نمی خواهید یک کتاب بزرگ و سنگین به همراه داشته باشید. " این رمان یک کتاب شومیز بود ، اما در واقع ، کتاب بسیار گسترده بود. این مرد هنگام گفتن توجه مردم را به خود جلب کرد: "من همیشه هنگام مسافرت این کار را می کنم" - اعتراف کرد.

"سفر به اندازه کافی خسته کننده خواهد بود." و وقتی مردم دیگر به او نگاه نمی کردند ، او بخشی از آنا کارنینا را باز کرد و آن را خواند. وقتی مردم به او نگاه كردند ، اعتراف كرد: "نه ، واقعاً ، این تنها راه سفر است." او رمان را می شناخت ، دوستش داشت و این شیوه اصیل خواندن ادویه ای به کتابی که خوب می شناخت اضافه کرد. وقتی کتاب را خواند ، آن را هوانوردی خواند و آن را به دبیر خود که در صندلی های ارزان قیمت سفر می کرد تحویل داد. این حس کنجکاوی قابل توجهی را برانگیخت ، هر بار که بخشی از یک رمان بزرگ روسیالی فلج می شد ، اما در صفحه ای کاملاً متفاوت قابل خواندن است. این روش هوشمندانه خواندن آنا کارنینا چشمگیر است و احتمالاً هیچ کس در هواپیما آن را فراموش نخواهد کرد. در همین حال ، در طبقه پایین یک فروشگاه هندی ، زن جوانی در مقابل پیشخوان ایستاد و بچه های کوچک به دامن خود چسبیده بودند. او از زمانی که یک زن مدرن شده است شلوار جین می پوشد ، اما روی آنها دامن پشمی سنگین می پوشد ، بخشی از لباس سنتی مردمش است. فرزندانش می توانند به راحتی به او بچسبند. نگاهی سپاسگزارانه به سرخپوست فرستاد و پا به غبار ابرها گذاشت. بچه ها گریه می کردند. همه آنها پوشیده از شن و ماسه بودند. سخت بود ، بله ، سخت بود.

گام به گام ، از طریق گرد و غباری که به آرامی زیر پاهای من قرار گرفته است. دشوار ، دشوار ، اما او از دشواری استفاده کرد. ذهن او در داستانی بود که می خواند. زن جوان فکر کرد ، "او فقط شبیه من است ، با روسری سفیدش ، و همچنین از بچه ها نیز مراقبت می کند. من می توانم او باشم ، این دختر روسی. و اینجا مردی است که او را دوست دارد و می خواهد با او ازدواج کند. بله (او بیش از یک پاراگراف نخوانده است) ، و شخصی به من می آید و مرا از همه اینها دور می کند ، من و بچه ها را می برد ، او مرا دوست خواهد داشت و از من مراقبت خواهد کرد. " او راه می رفت. شاید آب روی شانه هایش سنگین باشد. او می رود کودکان می توانند صدای آب را بشنوند. او در نیمه راه متوقف می شود. بچه هایش گریه می کنند. نمی تواند آب را باز کند زیرا گرد و غبار می تواند به آن وارد شود. اینجا چاره ای نیست. او فقط وقتی می تواند به خانه باز شود. او به فرزندانش می گوید: "انتظار". - در انتظار. او باید خودش را جمع کند و حرکت کند. او فکر می کند ، "معلم من گفت در جایی کتابخانه ها بیش از سوپرمارکت ها ، ساختمان های بزرگ وجود دارد و آنها پر از کتاب هستند." زن جوان هنگام راه رفتن لبخند می زند. گرد و غبار به صورتش می وزد. معلم فکر می کند من باهوش هستم. او گفت: "من در مدرسه باهوش بودم." "فرزندان من مثل من باهوش خواهند بود. من به آنها کتابخانه ، مکانهایی پر از کتاب می دهم ، آنها به مدرسه می روند و معلم می شوند. استادم به من گفت که می توانم معلم شوم. کودکان دور از اینجا درآمد کسب خواهند کرد. آنها در مجاورت یک کتابخانه بزرگ زندگی می کنند و به خوبی زندگی می کنند. "

ممکن است بپرسید چگونه رمان روسی در فروشگاه هندی قرار گرفت؟ این یک داستان زیبا خواهد بود. شاید کسی بتواند این را بگوید. این دختر بیچاره می آید. او باید به این فکر کند که وقتی به خانه می آید چگونه به بچه های خود آب بدهد و خودش چگونه مست شود. او از میان غبار وحشتناک ، خشکسالی آفریقا عبور می کند. ما یک حزب سبز زرد هستیم ، در جهان خود هستیم ، در جهان تهدید کننده خود هستیم. ما برای کنایه و حتی بدبینی خوب هستیم. برخی از کلمات و ایده هایی که ما استفاده می کنیم فرسوده است. اما ممکن است بخواهیم برخی کلمات را که زمانی قدرت خود را از دست داده بودیم بازیابی کنیم. ما یک خانه ارزشمند داریم ، گنجینه های ادبی که توسط مصری ها ، یونانی ها ، رومی ها برگردانده شده است. این کاملاً در اینجا است ، ثروت ادبیات. برای شاد شدن ، کافی است آن را بارها و بارها باز کنید. گنجینه فکر می کنید اگر این وجود نداشته باشد ، ما تهی و خسته خواهیم شد؟

ما میراثی از زبان ها ، شعرها ، داستان ها داریم و این چیزی نیست که همیشه خسته شود. همیشه اینجاست ما یک داستان هدیه پس از مرگ داریم ، داستان هایی از قصه گویان قدیمی ، برخی از نام هایی که می شناسیم ، برخی دیگر - نه. نویسندگان برمی گردند و به پاکسازی جنگل برمی گردند ، جایی که آتش بزرگی می سوزد ، جایی که شمن ها می رقصند و آواز می خوانند. میراث ما در آتش ، جادو ، دنیای روح آغاز شد. و این امروز پشتیبانی می شود. از هر نویسنده مدرنی بپرسید ، و او خواهد گفت که همیشه لحظه ای وجود دارد که یکی از آنها این آتش را لمس می کند ، که ما دوست داریم با آن القا کنیم. همه چیز به آغاز مسابقه آتش ، یخ و باد عالی برمی گردد که به ما و دنیای ما شکل داد.

قصه گو در همه ما حضور دارد. داستان همیشه با ماست. بیایید فرض کنیم در جهان جنگ وجود دارد ، وحشت هایی که به راحتی می توانیم تصور کنیم. بیایید تصور کنیم که سیل شهرهای ما را بشوید ، دریاها طغیان کنند. و راوی آنجا خواهد بود. برای این ، تخیل ما ، که شکل می دهد ، ما را برای خیر و شر ایجاد می کند. این داستان های ماست. قصه گویی که وقتی مجروح شویم و حتی نابود شویم ما را بازآفرینی خواهد کرد. این یک قصه گو است - یک آرزو ، یک افسانه ساز. دختر بیچاره ای که در میان گرد و غبار می چرخد \u200b\u200bو در رویای آموزش فرزندانش است. ما فکر می کنیم که ما از او بهتر هستیم ، اما پر از غذا هستیم ، کمد لباس هایمان پر از لباس است ، شکست ما به وفور است. من فکر می کنم این دختر و زنانی که در مورد کتاب و تحصیلات فرزندانشان صحبت می کنند در حالی که خودشان سه روز غذا نخورده اند می توانند از بسیاری جهات از ما جلوتر باشند.

  • داستان آنا ولف ، نویسنده با استعداد و فمینیست سرسخت ، که با تعادل در آستانه جنون ، تمام افکار و تجربیات خود را در چهار دفتر رنگارنگ سیاه ، قرمز ، زرد و آبی می نویسد. اما با گذشت زمان ، یک دفتر یادداشت پنجم ، طلایی نیز ظاهر می شود ، مدخل هایی که در آن به یک آشکارسازی واقعی برای قهرمان تبدیل می شوند و به او کمک می کنند راهی برای خروج از بن بست پیدا کند. بهترین قطعه نویسنده مشهور انگلیسی ، دوریس لسینگ ، برنده نوبل سال 2007. * * * حاشیه نویسی از ژاکت گرد و غبار 1 کار دوریس لسینگ (متولد 1919) واقعاً چند وجهی است ، از جمله نوشته های وی ، آثار متعلق به انواع مختلف ژانرها هستند: از ضد رمان های استعماری به داستان های فلسفی. در سال 2007 ، لسینگ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد "به دلیل شک و تردید ، اشتیاق و قدرت بینش در درک تجربه زنان." رمان دفتر یادداشت طلایی ، که به حق بهترین کار نویسنده محسوب می شود ، اولین بار در سال 1962 منتشر شد و مدتهاست که وارد خزانه ادبیات جهان می شود. این داستان برگرفته از داستان آنا ولف ، نویسنده با استعداد و فمینیست سرسخت است. آنا با تعادل در مرز جنون ، تمام افکار و تجربیات خود را در چهار دفتر چند رنگی یادداشت می کند: سیاه به خاطرات گذشته اختصاص دارد ، قرمز به سیاست ، زرد به خلاقیت ادبی و یکی آبی در مورد وقایع روزمره است. اما با گذشت زمان ، یک دفتر یادداشت پنجم ، طلایی نیز ظاهر می شود ، مدخل هایی که در آن به یک قهرمان واقعی تبدیل می شود و به او کمک می کند راهی برای خروج از بن بست پیدا کند. "بدون شک ، دوریس لسینگ یکی از باهوش ترین و باهوش ترین است. نویسندگان زمان ما. " بولتن PHILADELPHIA * * * حاشیه نویسی از ژاکت گرد و غبار 2 Doris Lessing (متولد 19119) یکی از برجسته ترین نویسندگان زمان ما است ، برنده بسیاری از جوایز معتبر بین المللی ، از جمله جوایز دیوید کوهن انگلیسی و Somerset Maugham ، شاهزاده اسپانیا جایزه آستوریاس ، جایزه شکسپیر آلمان و گرینزانه کاور ایتالیایی. در سال 1995 ، برای سالها کار پربار در زمینه ادبیات ، نویسنده دکترای افتخاری را از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. "من تمام جوایز را در اروپا دریافت کردم ، لعنت بر آنها. من خوشحالم که همه آنها را به دست آوردم ، یک مجموعه کامل. "دوریس لسینگ ، 87 ساله ، به خبرنگاران در خارج از خانه خود در لندن گفت:" این یک خیزش سلطنتی است. کتابهای زیر از دوریس لسینگ توسط انتشارات آمفورا منتشر شده است: کتاب شکاف "خاطرات یک بازمانده" "ماارا و دان" "چمن آواز می خواند" "عشق ، دوباره عشق "" داستان ژنرال دانا ، دختر ماارا ، گریوت و سگ برفی "چرخه" رویاهای بزرگ "" Canopus در Argos: بایگانی ها "" Shikasta "" ازدواج بین مناطق سه ، چهار و پنج "" آزمایشات سیریوس " "" ایجاد یک نماینده برای سیاره هشت "" عوامل احساسی در امپراتوری وولین "در حال آماده سازی برای چاپ:" گربه ها "* * * عنوان اصلی: DORIS LESSINGThe Golden Notebook * * * جلد هنری توسط سوتلانا کندسیوک

  • 2021
    polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه