15.09.2020

چه خانواده ای آکادمیست تولید کنندگان آبجو تولید می کنند. چگونه و چرا مورخان دروغ می گویند. یوری پیوواروف. وابستگی سیاست داخلی به خارجی


اعلام پنج آهنگ برتر ، ده برتر ، صد آهنگ محبوب ، مجری ، بازیگر و غیره در رسانه ها بسیار محبوب است. در این سری از انتشارات ، ما به پنج محبوب ترین و مهمتر از همه ، با نفوذترین مورخان جعل کننده تاریخ اشاره خواهیم کرد.

مارک بلوک ، مورخ مشهور فرانسوی معتقد بود که جعل در تاریخ نقش کم اهمیت و مثبتی از اسناد حاوی اطلاعات صحیح ندارد. او این فرصت را پیدا کرد که انگیزه های فریب را کشف کند. تحقیق در مورد انگیزه های دروغ ، به عنوان یک قاعده ، به دانش جدید کمک می کند. "افشای فریب کافی نیست ، فاش کردن انگیزه های آن ضروری است. حداقل به منظور افشای بهتر او ، "به مارک بلوک آموخت.

فعالیت همیشه انگیزه دارد. فعالیت "بی انگیزه" هنوز انگیزه هایی را که از دید شخص مشاهده کننده یا شخص مورد نظر پنهان مانده است.

در سیاست و اقتصاد ، انگیزه های فریب دنبال کردن سرمایه و قدرت است. و چه انگیزه ای اقدامات جعل کننده تاریخ را تعیین می کند؟

یک سیستم سیاسی که در آن قدرت سیاسی به نخبگان ثروتمند طبقه حاکم تعلق دارد ، پلوتوکراسی نامیده می شود. در عصر جهانی شدن عمومی ، یک پلوتوکراسی جهانی در شخص مرکز جهانی سرمایه و قدرت شکل گرفت. پلوتوکرات نماینده این نخبگان است ، هدف او انباشت ثروت است (از نظر ارسطو - Chremastika یا دستیابی به سود ، صرف نظر از روش های به دست آوردن آن). جمع پلوتوکرات ها نخبه (نخبگان X) را تشکیل می دهند که هدف آنها علاوه بر جمع آوری ثروت ، حفظ قدرت سیاسی است. به همین منظور ، نخبگان X یک حزب با نفوذ (حزب X) را ایجاد و رهبری می کنند که برای منافع خود در سراسر جهان لابی می کند.

X-elite از دو کانال کنترل استفاده می کند. کانال اول دستکاری آگاهی عمومی (فریب) است ، و کانال دوم لابی گری برای سود غیرقانونی در تبانی با نخبگان محلی ، یعنی تقلب طبق گفته S.I. Ozhegova ، "تقلب یک فریبکار حیله گر و زیرک است ، کلاهبردار است." فریب و کلاهبرداری در جهت منافع مرکز محلی سرمایه و قدرت (LCCV) یا مرکز جهانی سرمایه و قدرت (GCCV) یا X-elite انجام می شود. از این نتیجه می شود که "حکمای خیالی" یا در خدمت LCCV یا GCCV هستند. به هر حال ، این سرویس بدون فریب قابل انصراف است. ما بسیاری از مورخان روسی و شوروی را می شناسیم که بدون توسل به دروغ ، کمک های اساسی به تاریخ نگاری کرده اند. اما ما ترفندهای "حکمای فرضی" و دلایل چنین شدن آنها را بررسی خواهیم کرد.

در روزگار ما ، جعل تاریخ به یک کار سیاسی منظم تبدیل شده است. تحریف هدفمند گذشته ، تمسخر از زندگی پدران و مادربزرگ های ما یکی از م componentsلفه های جنگ اطلاعاتی استراتژیک است که علیه روسیه با هدف از هم پاشیدگی آن و ایجاد یک رژیم کنترل خارجی. مقامات فاسد ، تجارت ، علوم و آموزش در دستیابی به این هدف سهیم هستند. وزارت امور خارجه ایالات متحده ، از طریق سیستم سازمان های غیر دولتی ، دانشگاه های روسیه ، م institutionsسسات دانشگاهی ، دپارتمان ها ، دانشمندان و متخصصان "مستقل" فردی را تأمین مالی می کند ... به طور معمول ، دانشگاه ها ، ادارات و م institutionsسسات دانشگاهی بشردوستانه و اقتصادی از حمایت مالی خارجی برخوردار می شوند. این مناطق هستند که به طور قاطع بر پایداری توسعه روسیه تأثیر می گذارند.

در فرآیند آموزش ، انتخاب دانشجویان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی انجام می شود ، افراد اثبات شده برای ادامه تحصیل به "کلان" به "کلانشهر" تحصیل می کنند. سپس این استادان و پزشکان ، با استفاده از سیستم لابی گری ، به سمت های مهم در تجارت ، سیاست و آموزش روسیه معرفی می شوند.

این جوانان را می توان در بالاترین سطوح دولتی یافت. آنها بخشی از گروهی از افراد هستند که منافع رقبای ژئوپلیتیک روسیه را نمایندگی می کنند و فراملی شرکت های بزرگ این گروه شامل "مورخان" ما نیز می شود که به دلیل منافع خودخواهانه ، سو mal نیت یا حماقت ، به فرسایش نظام ارزشی کمک می کنند. و روشنفکر تخریب روسها. در نتیجه فعالیت های جعل کنندگان ، علم و تحصیلات ما در مقابل چشمان ما نابود می شوند.

تهدیدهای چنین "مورخان" نیز در این واقعیت است که آنها در روند آموزش فرزندان ما پذیرفته می شوند ، کتاب های درسی می نویسند ، استانداردهای عمومی آموزشی را معرفی می کنند ، نمایندگی روسیه بین المللی سطحی که پس از آن قطعنامه ها متولد می شوند ، مانند قطعنامه OSCE PA Vilnius "اتحاد یک اروپای تقسیم شده" از 3 ژوئیه 2009.

اساتید لیبرال درباره "آزادی" و "کثرت گرایی" بسیار صحبت می کنند. با این حال ، "آزادی" و "کثرت گرایی" فقط برای آنها وجود دارد ، نه برای دانشجویان. به عنوان مثال ، اگر Y. Pivovarov "مورخ" ، چه دانش آموزي را در صورت سخنراني استاد دانشگاه اعلام كند كه هنددنبورگ را با لودندورف اشتباه گرفته ، تاريخ را نامناسب ناميده ، وقايع را اختراع كرده و به طور كلي ، او مورخ نيست ، بلكه يك جاهل و دروغگو است ، چه ارزيابي خواهد كرد؟

روسیه "مصونیت دولت" را از دست می دهد ، بنابراین جعل کنندگان نسبت نسبت خود را کاملا از دست داده اند. به ویژه ، دانشگاهی RAS Yu.S. پیوواروف:

از ترویج ایده های خود در مورد تجزیه روسیه و کاهش جمعیت آن نمی ترسد.

از مسئولیت قانونی در قبال اهانت به شرافت و عزت پدران و پدربزرگهایمان و خدشه دار کردن اعتبار تجاری ارتش سرخ نترسیدیم.

از نشان دادن نادانی خود نمی ترسد.

نمی ترسم کسی شجاعت پیدا کند و به او بگوید که او مورخ یا دانشمند نیست!

"10-11 ژوئن ، مرکز مطالعات روسی مجارستان در دانشگاه بوداپست. Loranda Eotvos (پروفسور Gyula Swak) و گروه تاریخ اروپای شرقی (پروفسور Tomasz Kraus) یک کنفرانس علمی بین المللی با موضوع "جنگ بزرگ میهنی - 70 سال حمله آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" در بوداپست برگزار کردند. آژانس خبری مجارستان MTI در مورد هر روز کنفرانس دو پیام کوتاه در پورتال خود منتشر کرد.

خبرنگار MTI از میان تمام گزارشات شرکت کنندگان در کنفرانس فقط دو سخنرانی را به خصوص قابل توجه یافت: پژوهشگر ارشد INION RAS ایرینا گلبووا و مدیر آکادمیک INION RAS یوری پیوواروف. بنابراین ، در گزارش خود ، آکادمی آکادمی علوم روسیه یوری پیوواروف خاطرنشان کرد: "فرقه پیروزی شوروی در جنگ جهانی اصلی ترین پایه قانونی روسیه مدرن است. این صدا با صدای بلند توسط تلویزیون ، روزنامه ها و سایر رسانه ها پخش می شود. آگاهی افراد بیست ساله بر این اساس ساخته شده است. این پیروزی برای ما همه چیز است ، ما هرگز آن را رها نخواهیم کرد ، فقط ما می توانیم پیروز شویم - اینها اجزای اصلی افسانه هستند. پس از 1945 ، اسطوره پیروزی در جنگ جهانی ، که منجر به فراموشی میلیون ها قربانی شده است ، پایه اصلی مشروعیت بخشیدن به ویرایش دوم رژیم کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شوروی ، و سپس در روسیه کنونی است ". بنابراین ، برای یو پیوواروف ، مانند کارمندان م instسسه دانشگاهی به سرپرستی وی ، جنگ بزرگ میهنی بزرگ و وطن پرست نیست ، و جنگ "به اصطلاح" و پیروزی در آن یک افسانه است. خبرنگار MTI مجارستان تعریف آخر را آنقدر پسندید که 15 بار آن را در پیام کوتاه خود تکرار کرد! "

الکساندر دیوکوف ، مورخ روسی ، در مورد گزارش آکادمیست پیوواروف به شرح زیر صحبت کرد: "و اما سخنرانی در کنفرانس مدیر INION RAS Yu.S. پیوواروا ، سپس آن ، اختصاص داده شده است در نظر گرفته نشده در این کنفرانس ، مشکلات و یک دید کلی از تاریخ اتحاد جماهیر شوروی ، به وضوح در برابر پیشینه کلی برجسته شد. شنوندگان می توانستند ببینند که Yu.S. پیوواروف این مفهوم را نه با تعمیم واقعیت ها و ایجاد مفهوم سازگار مبتنی بر آنها ، بلکه با استفاده از حقایق (از جمله موارد تأیید نشده) برای نشان دادن مفهومی که قبلاً فرموله شده ایجاد کرد. این امر منجر به حضور در سخنرانی Yu.S. پیوواروف ، تعداد قابل توجهی از اشتباهات واقعی ، که در بحث بعدی به آنها اشاره کردم. همکاران مجارستانی نیز با تردید زیادی از گزارش مدیر INION RAS استقبال کردند. در هر صورت ، اظهار شده توسط Yu.S. پیوواروف ، مفهوم بحث برانگیز تاریخی سزاوار نقد دقیق علمی است "...

بنابراین بیایید نگاهی انتقادی به مسیر زندگی و "کار علمی" آکادمیسین پیوواروف داشته باشیم.

یوری سرگئیویچ پیوواروف (متولد 25 آوریل 1950 ، مسکو) در سال 1967 وارد انستیتوی روابط بین الملل مسکو (MGMIMO) وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد که در سال 1972 فارغ التحصیل شد. ورود به انستیتوی روابط بین الملل از مدرسه در آن زمان تقریباً باورنکردنی بود. اگر این افراد موفق به پیوستن به صفوف CPSU در آنجا و معرفی شوند ، "افراد فانی" می توانند پس از خدمت سربازی در ارتش شوروی (به طور معمول) وارد شوند. از بخش سیاسی منطقه نظامی به این دانشگاه معتبر یا به توصیه کمیته منطقه ای CPSU (برای مسکو) یا کمیته منطقه ای CPSU برای استان. لازم بود اما ناکافی شرط اخذ کارت دانشجویی MGIMO.

در سال 1975 یوری سرگئیویچ از انستیتوی اقتصاد جهانی و روابط بین الملل (IMEMO) آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی فارغ التحصیل شد. وی از سال 1997 (در "دوره دموکراتیک") دکترای علوم سیاسی ، استاد ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه (RAS) ، از سال 2006 آکادمیست RAS شد.

اینها چقدر شبیه هم هستند ، اکنون "مورخان" موفقی هستند. همه آنها ، بدون استثنا ، در رژیم کمونیستی شغل خود را انجام دادند. بدون استثنا ، همه ، بهانه ای برای این امر ، خود را مخالف می نامند. بنابراین یوری سرگئیویچ ، نوه یک انقلابی آتشین ، هم رزم ایلیچ ، به ما گفت: «امروز 13 فوریه 2002 است. در 13 فوریه 1972 ، دقیقاً 30 سال پیش ، من برای اولین بار توسط KGB دستگیر شدم. اوایل صبح روز 13 فوریه در ایستگاه راه آهن یاروسلاول دستگیر شدم "http://www.politstudies.ru/universum/esse/index.htm" برای اولین بار دستگیر شد "، یعنی فرض بر این است که معارض جوان بارها و بارها سرکوب شده است: او در زندان ، تبعید و غیره بود.

"من با مخالفان آشنا بودم ، ادبیات سمیزدات را حمل می کردم ، یک بار بازداشت شدم با تجدید چاپ ، و آزار و شکنجه تا آنجا پیش رفت که پس از تحصیلات تکمیلی آنها شغلی را انتخاب نکردند و یک سال بیکار بودند. او در MGIMO در همان دوره با لاوروف ، توركونوف ، میگرانیان ، با كیسلیاك سفیر در آمریكا در همان كلاس در مدرسه تحصیل كرد - آنها قبلاً در شغل خود بودند و من با یك ژاكت لحافی ، با روسری با پارچه های پا ، و سیگار در دندانهایم رفتم " www.izvestia.ru/science/article3130724/). شما باید بتوانید این کار را انجام دهید: در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، یک سال تمام "با یک سیگار در دندانهای خود" بدون اینکه کاری بلغور کنید. در آن زمان ، مقاله در قانون کیفری بود "برای انگلی" که به صورت طولانی مدت ، بیش از چهار ماه متوالی (یا به طور کلی برای یک سال) ، زندگی یک فرد توانمند و بزرگسال با درآمد بدون درآمد با فرار از کار مفید اجتماعی تعریف شد. انگلی انگلیس طبق قانون کیفری شوروی مجازات می شد (ماده 209 قانون کیفری RSFSR). ضمناً ، I. برادسکی بر اساس این ماده محكوم شد. اما یوری سرگئیویچ از پس این مشکل برمی آید ، پس از یک سال انگلی بودن برای کار در یک موسسه معتبر دانشگاهی استخدام می شود.

بنابراین ، در زمستان سال 1972 ، "مخالف" Pivovarov توسط KGB دستگیر شد ، در بهار همان سال او از MGIMO معتبر وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی فارغ التحصیل شد ، و در پاییز همان سال در تحصیلات تکمیلی تمام وقت در IMEMO آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی اقامت گرفت

از سال 1976 ، یوری سرگئیویچ در انستیتوی اطلاعات علمی علوم اجتماعی (INION) آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی سابق کار می کند. از سال 1998 - مدیر INION RAS ، همزمان رئیس گروه علوم سیاسی و فقه INION RAS. از اوایل دهه 1990. تعدادی از دوره های سخنرانی را در دانشگاه دولتی مسکو و دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه می خواند. رئیس انجمن علوم سیاسی روسیه (RAPN) از فوریه 2011 ، رئیس افتخاری RAPN از سال 2004.

معاون بخش تاریخ بخش دانشکده های علوم تاریخی و فلسفی آکادمی علوم روسیه ، عضو دفتر شورای اطلاع رسانی و کتابخانه آکادمی علوم روسیه ، معاون رئیس شورای علمی علوم سیاسی در گروه علوم اجتماعی آکادمی علوم روسیه ، رئیس بخش "سیاست علمی و فرهنگی ، آموزش" شورای تخصصی زیر نظر رئیس شورای فدراسیون ، عضو شورای علمی روسیه شورای تحت وزارت امور خارجه فدراسیون روسیه و غیره

یو پیوواروف در مورد مقدسین روسی

آیا می توان در حضور 83 هزار نفر علناً به یک شمایل تف کرد یا در محاصره همان تعداد مسلمان ، قاطعانه قدم بر قرآن گذاشت؟ هر فرد عادی پاسخ خواهد داد: "چه سوال احمقانه ای؟" اما چرا می توان مقدسین ارتدکس را آزرده خاطر کرد؟ به عنوان مثال ، دوكس مقدس الكساندر نوسكي مبارك. در اینجا چگونگی صحبت یوری پیوواروف ، مورخ ، آکادمی آکادمی علوم روسیه ، درباره شاهزاده صحبت می شود: ... و نوسکی با تکیه به گروه ترکان و مغولان ، تبدیل به جنگجوی مزدور آن شد. در ترور ، تورژوك ، استارایا روسا ، او گوش همفكران خود را كه علیه مغولها قیام كردند ، برید و آب جوش ریخت و به دهان آنها منتقل كرد. ... و نبرد روی یخ فقط یک درگیری مرزی کوچک است که در آن نوسکی مانند یک راهزن رفتار می کند و به تعداد زیادی از مرزبانان حمله می کند. او در نبرد نوا ، که برای آن نوسکی شد ، به همان شیوه ناپسند عمل کرد. در سال 1240 ، او که به مقر جارو سوئدی ، حاکم بیرگر راه یافته بود ، خود چشمان خود را با نیزه زد ، که در میان شوالیه ها چندان مسلم نبود. " از مصاحبه Y. Pivovarov تا مجله "Profile" شماره 32/1 (تیراژ 83 هزار نسخه).

حوادثی که یو پیوواروف از آنها صحبت می کند مدت ها پیش رخ داده است. هیچ سندی وجود ندارد که بتواند صحت نتیجه گیری دانشگاهیان را تأیید کند. فقط به همین دلیل ، می توان گفت که او اشتباه می کند ، زیرا در اینجا مسئله ارزیابی سوبژکتیو فعالیت های شاهزاده بزرگوار مقدس است و نه علم. و ارزیابی امری "اراده آزاد" است.

"اراده آزاد" آکادمیسن نتیجه گیری او درباره فعالیتهای الکساندر نوسکی را تعیین می کند. یو پیوواروف در استدلال خود اصیل نیست ؛ حتی در زمان نیکلاس اول ، کتابی در مورد روسیه با عنوان "La Russie en 1839" توسط مارکیس کوستین در پاریس منتشر شد. کوستین در "یادداشت های سفر" خود بدون محدودیت او به روسیه معاصر حمله می کند ، او تلاش می کند گذشته روسیه را تخریب کند ، و بنیان های تاریخی مردم روسیه را تضعیف کند. در میان حملات کوستین به گذشته روسیه ، سخنان کنایه آمیز یادبود شاهزاده بزرگوار مقدس الکساندر نوسکی جلب می شود. کوستین می گوید: "الکساندر نوسکی نمونه ای از احتیاط است. اما او شهید ایمان یا احساسات نجیب نبود. كليساي ملي ، اين حكمفرما را عالمانه تر از قهرماني دانست. این اولیس در میان مقدسین است. " و توجه کنید: حتی این غارنورد روسوفوب به خود اجازه نمی دهد تا به سطح سو abuse استفاده کثیفی که مورخ Y. Pivovarov از قدیس روسی رها می کند ، پایین بیاید.

چندین دیدگاه درباره اقدامات الكساندر نوسكی وجود دارد. یو پیوواروف از دیدگاه لیبرال های غربی است. ارزیابی فعالیت های دوک بزرگ لو نیکولایویچ گومیلف دقیقاً برعکس است. و ما هیچ دلیلی برای L.N نداریم. به گومیلف اعتماد نکنید ، زیرا او خردمند ، با درایت است و واقعیت ها را "تحریف" نمی کند.

به همین ترتیب ، یو پیوواروف در مصاحبه خود به کلیسای ارتدکس روسیه توهین کرد:

"آیا می دانید دیمیتری دونسکوی چه زمانی مقدس شد؟ خواهید خندید - با تصمیم کمیته مرکزی CPSU. در سال 1980 ، هنگامی که 600 امین سالگرد نبرد کولیکوو جشن گرفته شد ، آنها کشف کردند - دونسکوی مقدس نیست ، پیوواروف ، "مورخ" می گوید و کمیته مرکزی CPSU کلیسا را \u200b\u200b"برای اصلاح اشتباه" توصیه کرد. به نظر می رسد که آکادمیسین - "مورخ" (یوری پیوواروف عمدتا در علوم عجیب علوم سیاسی مشغول بود ، اما خود را به عنوان یک مورخ به همه توصیه می کند) نمی داند که شاهزاده دیمیتری ایوانوویچ دونسکوی در ژوئن 1988 ، هنگام جشن های بزرگداشت 1000 سالگرد مسیحیت ، مقدس شد در روسیه. برای اطلاع (یو. پیوواروا و دیگران): در آن زمان دخالت "کمیته مرکزی CPSU" در امور کلیسای ارتدکس روسیه به سادگی غیرممکن بود. بنابراین در اینجا یو پیوواروف ما خود را به عنوان یک نادان و در عین حال تهمت می زند - که برای یک مورخ "چندان مناسب نیست".

یو پیوواروف در مورد قهرمانان ملی روسیه

مورخ ما ثابت قدم است ، او مقدسات کمی دارد ، او و دیگر قهرمانان ملی روسیه از او به ارث می برند. به طور خاص: "کوتوزوف واقعی هیچ ارتباطی با ما ندارد و داستان خیالی (توسط ال. تولستوی در رمان" جنگ و صلح "- SB) تجسم روح عمیق روسی است. اما کوتوزوف یک تنبل ، شیاد ، ارومومانی بود که بازیگران شیک پوش فرانسوی را می پرستید و رمان های پورنوگرافی فرانسوی می خواند. این یک شخصیت آکادمیک است که یک رزمنده ناامید شجاع را توصیف می کند که حرفه ای را در زمین بازی نکرده است در سن پترزبورگ ، اما در نبردهای خونین ، جایی که سه بار به شدت زخمی شد.

در نبردی در نزدیکی آلوستا در تاریخ 23/7/1774 ، كوتوزوف ، فرمانده یك گردان نارنجك از لشكر مسكو ، اولین كسی بود كه به روستای مستحكم شوما وارد شد ، در حالی كه به دنبال یك دشمن در حال فرار بود ، بر اثر اصابت گلوله در معبد به شدت مجروح شد. برای این شاهکار ، کاپیتان 29 ساله نشان سنت جورج ، درجه 4 را به خود اختصاص داد. در طول جنگ دوم ترکیه ، در هنگام محاصره اوچاکوف ، کوتوزوف دو بار به شدت زخمی شد (1788). توجه داشته باشید که او این زخم ها را به عنوان یک ژنرال دریافت کرده است ، یعنی "کوتول و" تنبل "م. کوتوزوف پشت سر سربازان خود پنهان نشده است. در سال 1790 ، كوتوزوف ، در راس ستونها ، تحت فرماندهی سووروف در حمله به ایزمیل ، سنگر را تصرف كرد و اولین نفری بود كه به شهر حمله كرد. سووروف زیردستان خود را چگونه ارزیابی می کند: "سرلشکر و کاوالیر گولنیشچف-کوتوزوف تجربیات جدیدی از هنر و شجاعت خود را نشان داد ... او ، به عنوان نمونه ای از شجاعت ، جای خود را حفظ کرد ، بر دشمن قدرتمندی غلبه کرد ، خود را در قلعه مستقر کرد و به شکست دشمنان ادامه داد." کوتوزوف تولید شد در سپهبد و به فرماندهی اسماعیل منصوب شد. سپس مشارکت در جنگ لهستان ، دیپلماتیک بود و اداری کار کردن ، و در فینال - فعال ترین شرکت در جنگ پیروز با ناپلئون. یا آنها افسانه هستند؟

فقط کافی است بگوییم که فیلد مارشال M.I. کوتوزوف یک شوالیه کامل از سنت جورج است. فقط چهار نفر از آنها در تاریخ امپراتوری روسیه وجود داشته است (!). بخش قابل توجهی از خدمات نظامی میخائیل ایلاریونوویچ در سخت ترین شرایط در جبهه های نبرد سپری شد. جنگ ، اول از همه ، سخت کوشی ، فرسودگی و بالاترین مسئولیت در برابر زندگی زیردستان و میهن است. بعداً این استرس و بیشمار جراحات کار خود را انجام دادند: بدن کاملاً فرسوده بود ، مارشال هفتاد سال عمر نکرد.

چرا یو پیوواروف فکر می کند که م. کوتوزوف با ما (احتمالاً روس ها) کاری ندارد؟ شاید به این دلیل که زبان های خارجی برای او بسیار آسان بود و او بسیاری از آنها را می دانست. یا چون او لطیف ترین پدر و شوهر بود؟ وی شش فرزند داشت. تنها پسر در نوزادی درگذشت. پنج دختر مانده است. لیزا ، زشت ترین و محبوب ترین ها ، با یک افسر در ارتش خود ، یک قهرمان جنگ ، ازدواج کرد. هنگامی که داماد محبوبش در میدان جنگ درگذشت ، کوتوزوف مانند کودک هق هق کرد. "خوب ، چرا اینقدر کشته شدی ، این همه مرگ دیده ای!" - به او گفتند وی پاسخ داد: "پس من یک فرمانده بودم ، و اکنون یک پدر تسلی ناپذیر هستم." او به مدت یک ماه از لیزا پنهان کرد که او از قبل بیوه است.

یا م. کوتوزوف روسی نبود زیرا او بزرگترین استراتژیستی بود که از ناپلئون پیشی گرفت؟ میدان مارشال علیه لشكركشی علیه پاریس و آزادی اروپا ، خصمانه با روسیه ، از ناپلئون بود. او سالهای زیادی را دید که در آینده ، درست است. برادران الكساندر و نیكولاس "اولین" با سر خود علیه عفونت انقلابی در اروپا جنگیدند ، و او با حمله متجاوزانه پاسخ داد (جنگ 1854-1856).

بنابراین ، آیا کوتوزوف برای روس ها خیلی خوب است یا بد؟ منظور یو.پیوواروف وقتی می گوید: "کوتوزوف واقعی هیچ ارتباطی با ما ندارد" چیست؟

یو پیوواروف چند سال پیش ، با اعتراف خود وی ، "یک واقعیت کاملاً حیرت انگیز ... تاریخی" را کشف کرد: "در سال 1612 ، هنگامی که کوزما مینین برای بیرون راندن لهستانی ها از مسکو یک شبه نظامی را جمع می کرد ، وی بخشی از جمعیت نیژنی نوگورود را به بردگی فروخت. و با این پول برای شاهزاده پوژارسکی ستیزه جویی کرد. " گزارش شد در قابل توجه است محل - در بنیاد گورباچف \u200b\u200b، در میزگرد "شکل گیری دموکراسی در روسیه مدرن: از گورباچف \u200b\u200bتا پوتین" با شرکت همکاران خارجی با عنوان.

اگر آکادمیسین ما دعوت شد تا در مورد گورباچف \u200b\u200b، در مورد پوتین صحبت کند ، کوزما مینین چه ارتباطی با آن دارد؟ اما چه ربطی به این دارد: "روسیه" ، یوری سرگئیویچ را توضیح می دهد ، گویی که خط می کشد از غلام عادات کوزما مینین در مورد چپاول امروز ثروت ملی توسط صاحبان قدرت - او همیشه از منابع طبیعی خود استفاده کرده است. روزگاری اینها مردم بودند "...

مواد میز گرد منتشر شد. و اکنون V. Rezunkov ، مجری ایستگاه رادیویی رادیو آزادی (همچنین توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده تأمین مالی می شود) ، در 4 نوامبر ، یعنی در روز جشن آیکون مادر خدا در کازان ، و همچنین در روز وحدت ملی ، جسارتاً در سراسر کشور پخش می شود: یوری پیوواروف ، مورخ دانشمند روسی (؟! - S.B.) ، یک واقعیت شگفت انگیز تاریخی را کشف کرد. در سال 1612 ، هنگامی که کوزما مینین برای بیرون راندن لهستانی ها از مسکو یک شبه نظامی را جمع می کرد ، بخشی از جمعیت نیژنی نوگورود را به بردگی فروخت و با این پول یک شبه نظامی برای شاهزاده پوژارسکی تشکیل داد.

در حال حاضر ، بسیاری از مورخان در روسیه "مثمر ثمر" عمل می کنند ، که تحت عنوان "آوردن حقیقت" به مردم و تمایل به "پاک کردن نقاط خالی تاریخ" ، خصومت با وطن خود را می کارند ...

مورخان می توانند جامعه را متحد و تجزیه کنند. این امر مستلزم رویکردی مسئولانه به موضوع است. اما این چیزی است که Y. Pivovarov ادعا می کند: "اگر ما جدی صحبت کنیم ، سازگاری تاریخ با تاریخ غیرممکن است. برای آشتی روسیه قبل از انقلاب ، شوروی و روسیه مدرن - نیز. "

"آشتی دادن تاریخ با تاریخ" به چه معناست؟ ظاهراً منظور زیر است. در محور زمان ، "نقاط شکست" یک روند تاریخی واحد وجود دارد. این نکات زمان وقایع مربوط به توزیع مجدد جهانی املاک در یک کشور خاص در نتیجه انقلاب ها ، استعمار ، اشغال و غیره است. به ویژه یو پیوواروف ، از "روسیه قبل از انقلاب ، شوروی و مدرن" صحبت می کند. چنین شوک هایی دلیل "بازنویسی تاریخ" است. این یک روند عینی است. مورخ غالباً سفارشی را انجام می دهد و برای این کار حقوق می گیرد. تاریخ همیشه در خدمت منافع سرمایه و قدرت خواهد بود. این الگو همراه با خطرات ، به ویژه - با خطر انشعاب در جامعه ، عواقب احتمالی تجدید نظر در توافق نامه های بین المللی که قبلا منعقد شده بود ، و غیره. دیر یا زود ، تفسیر ذهنی از تاریخ منجر به شوک خواهد شد. یک مشتری دور اندیش اطمینان حاصل می کند که این خطرات حداقل بوده و شوک ها تا زمانی که ممکن است به تعویق می افتند و نمی توانند کشور و کشور را نابود کنند. رهبری مدرن درگیر حل این مشکل هستند و نیازی به کنایه از این مسئله نیست. پرچم قرمز و سه رنگ تاریخ ماست. پیروزیهای بسیار باشکوهی تحت این پرچمها حاصل شده است. و آکادمیسین Y. Pivovarov ، مدیر یک مituteسسه معتبر دانشگاهی ، می گوید در مورد مدیر اصلی عدم امکان حل مسئله به حداقل رساندن خطرات ناشی از تأثیر بسیاری از نسخه های جایگزین داستان بر شهروندان روسیه. علاوه بر این ، یو پیوواروف مشکل معکوس را حل می کند - او حداکثر می کند این خطرات بیایید ثابت کنیم

استالین برای آکادمیسین ، مانند هیتلر ، "عقب" است ، اتحاد جماهیر شوروی شوروی امپراتوری شرارت است ، و قدرت شوروی "بزرگترین تراژدی روسیه در 1000 سال" است وجود آن ". اما این آکادمیست اشتباه می کند ، فقط به این دلیل که بدون کمونیست ها ، روسیه وجود نخواهد داشت. در عین حال ، نمی توان انکار کرد که میلیون ها شهروند روسی هنوز از رژیم شوروی سپاسگزار هستند ، به عنوان مثال ، برای یک تحصیلات عالی ، جوانی شاد و بی دغدغه ، و این را نمی توان انکار کرد. ایده های پاک کردن و "تحقیر" مورد پسند مردم نیست. به همین دلیل است که سازمان هایی مانند Memorial ، Fund آنها جهنم. ساخاروف " و دیگران مانند آنها حاشیه ای هستند و برای مردم جالب نیستند. آنها منحصراً از طریق کمک های مالی خارجی وجود دارند.

به طور کلی ، اگر منطق Yu. Pivovarov را دنبال کنید و موافقت کنید که استالین "عقب" است ، ما باید فراتر برویم: ویژگی های مشابه را به اطرافیان او ، سپس به "مارشال های پیروزی" ، دانشمندان و کل مردم اتحاد جماهیر شوروی ارائه دهیم ، که در نتیجه "برده" خواهد بود. با این حال ، هیچ خلائی وجود ندارد ، جای "تفاله" ، البته باید توسط "نه کف" گرفته شود: ژنرال های ولاسوف ، کراسنف ، شکورو ، طبق این منطق رضون (سووروف) و دیگر خائنان به مبارزان "رژیم توتالیتر" و غیره تبدیل می شوند. تشکیل لژیون "نه کف" بیش از بیست سال است که به طور فعال در جریان است. دانشگاهیان در این فرایند سهم فعال دارند ، این از تلاش های وی در امر "تخریب" مقدسین روسیه و قهرمانان ملی مشهود است. روندهای مشابهی در اوکراین و کشورهای بالتیک رخ داده است ، قهرمانان ملی مدرن آنها شناخته شده اند (S. Bandera ، لژیونرهای نیروهای SS و غیره). پس از اتمام پروژه تجدید نظر در تاریخ یو پیوواروف ، ما فقط باید موزه های "اشغال شوروی" را در سراسر روسیه افتتاح کنیم.

بنابراین ، ایده Pivovarov در مورد عدم امکان "آشتی دادن داستان ها" منجر به نیاز به نسخه متعارض تاریخ می شود (چندین "داستان آشتی ناپذیر"). با این حال ، ایده کنار گذاشتن مقدسین و قهرمانان روسی و تحمیل افراد جدید به زور قطعاً به درگیری منجر خواهد شد که در جامعه سوزانده و در یک لحظه حساس در یک گردباد آتشین مخرب بروز خواهد کرد. علاوه بر این. کاملاً واضح است که صرف نظر از اینکه آکادمیست Yu.S. تولیدکنندگان استالین "تفاله" می کنند یا نه ، استالین جایگاه شایسته و برجسته ای در تاریخ روسیه خواهد داشت. مکانی شبیه به همان مکانهایی که در تاریخ فرانسه توسط ناپلئون اشغال شده است ، کرومول و چرچیل در تاریخ انگلیس ، روسای جمهور برده دار در تاریخ آمریکا ، مائو تسه تونگ در تاریخ چین ... این چنین خواهد بود - اگر روسیه قصد دارد یک قدرت مستقل باشد ...

"درباره قوانین تاریخ"

"این عقیده عمومی وجود دارد که تاریخ ، برخلاف علوم به اصطلاح فیزیکی ، بیش از آنکه بدنبال قوانین کلی باشد که بتوانند بر این حوادث حاکم باشند ، به توصیف پدیده های خاص گذشته مربوط می شود. احتمالاً نمی توان این دیدگاه را به عنوان مشخصه ای از نوع مشکلاتی که عمدتاً برخی از مورخان به آن علاقه دارند ، انکار کرد. اما البته به عنوان گزاره ای درباره عملکرد نظری قوانین عمومی در تحقیقات علمی علمی قابل قبول نیست "(کارل جی. همپل" منطق توضیح "، مسکو ، 1998).

یو پیوواروف نظر اصلی خود را درباره موضوع و روش تاریخ دارد. "تاریخ چه می خواند؟ فرناند براودل مورخ فرانسوی گفت: "وقایع غبار است." من همچنین نقش بایگانی ها و نقش اسناد را بیش از حد ارزیابی نمی کنم. یوری تینیانوف گفت: "من از جایی که سند به پایان می رسد شروع می کنم." او ، بزرگترین خبره اسناد ، اسناد کافی نداشت. به این معنا ، بایگانی ها و حقایق به این س answerال که تاریخ چیست پاسخ نمی دهند. من تعریفی از تاریخ که توسط رابین کالینگوود ، مورخ انگلیسی ارائه شده است ، دوست دارم: "تاریخ عملکرد مردم در گذشته است." اگر چنین است ، پس فرد اراده آزاد دارد و می تواند از این طریق ، شاید متفاوت عمل کند. برای این ، هیچ قانونی ، مانند فیزیک یا شیمی ، وجود ندارد. هیچ قانونی در مورد مطابقت نیروهای تولیدی با روابط تولید وجود ندارد ، اگر مطابقت ندارند ، پس یک انقلاب وجود دارد. دیوانه".

با این کلمات ، آکادمیک Pivovarov یک روش جهانی موثر ارائه می دهد که همه چیز را توضیح می دهد. تاریخ به عنوان یک علم متوقف شده است اگر همه چیز توسط "اختیار انسان" تعیین شود. روس ها "اراده آزاد" داشتند ، آنها در سال 1941 در نزدیکی مسکو "استراحت" کردند ، بنابراین هیتلر عقب نشینی کرد و در سال 1812 چنین "اراده آزاد" وجود نداشت ، ناپلئون برنده شد و "تنبل و اروتومنیا" کوتوزوف در آن زمان خواند " رمان های پورنوگرافی فرانسوی. استالین - "زباله" و فقط "اراده آزاد" او "سرکوب جمعی" را توضیح می دهد.

بیایید جزئیات زیر را یادداشت کنیم. این آکادمیست به معنای واقعی کلمه موارد زیر را می گوید: "ما Borodino را داریم - یک پیروزی بزرگ ، و در تاریخ فرانسه و اروپا ، نبرد برای مسکو در سال 1812 پیروزی نبوغ ناپلئون است. از این گذشته ، ما مسکو را تسلیم کردیم. " ما به این واقعیت توجه نخواهیم کرد که بورودینو و "نبرد برای مسکو" "دو اختلاف بزرگ" هستند ، اما توجه کنیم: یو پیوواروف کاملاً در کنار "تاریخ فرانسه و اروپا" است. گرچه ناپلئون گفت: "در جنگ مسکو بیشترین رشادت ها نشان داده شد و کمترین موفقیت حاصل شد. فرانسوی ها خود را شایسته پیروزی در آن نشان دادند و روس ها حق شکست ناپذیری را کسب کرده اند. "به احترامی که ناپلئون با روس ها نشان می دهد و نحوه آکادمیسین یو پیوواروف به آنها توجه کنید.

متأسفانه ، چنین "اراده آزاد" وجود ندارد. فاکتورهای زیادی وجود دارد که بر رفتارهای فرد ، جامعه و دولت حاکم است. اول از همه ، عامل اقتصادی. ژئوپلیتیک توسط قوانین اقتصادی تعیین می شود منافع اقتصادی بر جهان حاکم است. آموزه منافع دولت توسط ماکیاولی بنیان نهاده شد. در قرن هجدهم. محتوای این آموزه در فرمولی یافت می شود که دوک دو روگان پیدا کرده است: "شاهزادگان به ملت ها فرماندهی می کنند ، اما شاهزادگان برای منافع خود. پوفندورف در پایان قرن هفدهم توانست با کمک اقتدار عظیم خود ، تعلیمات را دگرگون کند در مورد دولت منافع در اصل درک عمل سیاسی است. کارل مارکس ، که آثار او یو پیوواروف را "مزخرف" خواند ، در زمینه اقتصاد به اکتشافات اساسی دست یافت و با کمک آنها سعی در توضیح برخی از قاعده های تاریخی داشت. من در آن زمان بسیار موثر این کار را کردم ، این رویکرد با موفقیت در حال توسعه است. قوانین اقتصاد و تأثیر آنها بر تاریخ عینی است و هیچ دانشگاهی نمی تواند آنها را لغو کند ، زیرا این مساوی با لغو قانون جاذبه جهانی است. این دانشگاهی گفت که چنین قانونی وجود ندارد و فردا سنگ انداخته شده هرگز به زمین نمی افتد.

تاریخ یک علم پیچیده است که نیاز به آن دارد از محقق دانش دائرlopالمعارف. مورخ باید بسیاری از زبان ها ، اغلب عجیب و غریب و حتی مرده را بداند. وی همچنین موظف است در رشته های اقتصادی ، جغرافیای فیزیکی ، فلسفه ، ژئوفیزیک ، دیرینه شناسی ، علوم منظر ، مردم نگاری و غیره و غیره و غیره پیمایش کند. ترکیبی از تاریخ ، جغرافیا ، اقتصاد ، جامعه شناسی ، جمعیت شناسی - این گونه است که علم جدید در چشمان مورخ بزرگ فرناند براودل به نظر می رسد. فرناند براودل نوشت: "من به پیامدهای مثمر ثمر تجزیه و تحلیل آماری اعتقاد دارم." تاریخ اقتصادی و اجتماعی جدید در مطالعات خود مسئله تغییر دوره ای را به منصه ظهور می رساند ، مجذوب شبح است ، اما در عین حال واقعیت افزایش دوره ای و سقوط قیمت ها را دارد ".

متأسفانه ، زمان تیتان ها ، که دارای زرادخانه ای غنی از جستجوهای تاریخی بودند ، از بین رفته و هرچه بیشتر "مورخان" با "اراده آزاد" در تحقیقات خود هدایت می شوند. راحت است ، شما نیازی به بلعیدن غبار در بایگانی ها و دانستن زبان های باستانی ندارید.

اما حتی "اراده آزاد" نیز مورخ را ملزم به رعایت منطق ابتدایی و حداقل مقداری نجابت ولو قابل مشاهده می کند.

درباره شات "شفق قطبی"

به عنوان یک مکاشفه ، یو پیوواروف اطلاعاتی درباره "شفق قطبی" می دهد. "و شفق قطبی به سمت زیمنی شلیک نکرد. او یکی از قوی ترین کشتی های تفریحی در جهان بود و اگر او حداقل یک بار شلیک می کرد ، قصر در سال 1945 مانند Reichstag به نظر می رسید (حداکثر کالیبر یک تفنگ عرشه 152 میلی متر است! - S. B.) ". اما در یک کتاب درسی تاریخ اتحاد جماهیر شوروی ، رزمناو آرورا به کاخ زمستان آتش می زند. عکس "آرورا" خالی بود و قرار بود به عنوان سیگنالی برای حمله باشد ، این در کتاب های درسی آمده است ، بنابراین مشخص نیست که یو. پیوواروف چه کسی و در چه چیزی تحصیل می کند؟

بی اساس بودن کامل بسیاری از گفته های دانشگاهی تعجب آور است. مثلا:

"همان آموزش" عمومی "که استالین به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی داد ، در روسیه سابق بسیار بالاتر بود. تا سال 1917 ، سطح تحصیلات ، از نظر رشد فردی ، به گونه ای بود که ما تاکنون از آن پیشی نگرفته ایم. سولژنیتسین آن را "پس انداز ملی" خواند.

و باز هم دانشگاهیان ما دروغ می گویند. اول ، از نظر سواد (30-20٪) ، روسیه قبل از انقلاب در میان قدرتهای برجسته جهان آخرین رتبه را داشت. یعنی کمتر از یک سوم مردم این فرصت را داشتند که "شخصیت خود را رشد دهند". ثانیا ، سیستم آموزش و پرورش شوروی یک سیستم عالی بود ، که به طور عینی توسط پیروزی های منظم دانش آموزان شوروی ثابت می شود در بین المللی المپیادهای ریاضی ، فیزیکی و سایر موارد و همچنین دستاوردهای مسلم علوم شوروی. سوم ، "به معنای رشد شخصیت". هر روسی می تواند نام بسیاری از دانشمندان ، مهندسان ، کارگران ، کشاورزان جمعی ، افسران و ژنرال های شوروی و حتی کارمندان حزب را نام ببرد و دانشگاهیان پیوواروف هرگز به هیچ وجه اثبات نمی کند که چگونه "از نظر رشد شخصی" نسبت به همکاران خود در "روسیه سابق" فرومایه ترند. چون نیست!

در منطق "فازی" نهفته است

وقتی شخص با استفاده از مطالب بایگانی مهاجرت روسیه با تاریخ جنبش سفید آشنا می شود ، این عقیده ایجاد می شود که "سفیدپوستان" محکوم به شکست هستند.

اول ، در ارتباط با فساد کامل. جنگجویان متقاعد شده زیادی برای رسیدن به آرمانهای "روسیه واحد و تقسیم ناپذیر" وجود نداشت.

ثانیا ، نخبگان روسیه چنان انحطاط پیدا کرده اند که در میان آنها هیچ شخصیتی متناسب با مقیاس وظایف پیش روی امپراتوری وجود نداشته است. بزرگترین نمایندگان جنبش سفید دنیكین ، كورنیلوف ، كولچاك ، یودنیچ ، ورانگل نه استراتژیست بودند و نه سیاستمدار.

سوم ، وایت قادر به تنظیم برنامه حرکت خود نبود. حل و فصل کلیه مشکلات "بنا به صلاحدید مجلس موسسان" "برای بعدا" به تعویق افتاد.

چهارم ، در جنبش وحدت وجود نداشت. در ابتدا ، بورژوازی برای از بین بردن سلطنت در اتحاد با چپ جنگید ، سپس نیروهای قابل توجهی برای از بین بردن ارتش هزینه شد ، و سپس یک رقابت مخرب در درون جنبش سفید آغاز شد.

جایگزین واقعی برای توسعه "توتالیتر" تجزیه روسیه به چند ده کشور بود. احتمال تجزیه متناسب با احتمال حفظ قدرت بلشویک ها بود.

به عنوان مصداق استفاده از منطق فازی به منظور گمراه کردن خواننده ، ما مصاحبه ای با یک دانشگاهی ارائه می دهیم RAS یو. پیوواروا ("نمایه" شماره 32/1). این همان چیزی است که بخصوص آکادمیست پخش می کند: «در 25 اکتبر 1917 ، یک گروه کوچک وارد کاخ زمستانی خالی شدند ، جایی که 4 وزیر تا شب در آنجا نشسته بودند و از ملاقات با بازدید کنندگان اجتناب کردند. سپس گروه آن را گرفتند و اعلام كردند كه دولت موقت دستگير شده است ، گرچه هيچ اطلاعي در مورد آن نداشت. و تروتسکی (نه لنین - توجه کنید!) اعلام کرد که انقلابی در روسیه رخ داده است. دقیقاً چهار سال بعد در برلین ، بلشویک های آلمانی در خیابان دویدند Unter den Linden به رایشستاگ برای گرفتن آن. ژنرال پیر و چاق لودندورف (این مربوط به پیرمرد 53-55 ساله (بستگی به آنچه اتفاقات آکادمیست در ذهنش است) ژنرال لاغر و جوان) ، همراه با کمکی ها ، برای مسلسل پایین آمدند و بلشویک ها را زیر و رو کردند. نقطه. انقلاب اتفاق نیفتاد. در پترزبورگ باشید همان گردان شایسته نبرد (یعنی "پیرمرد" لودندورف یک کل گردان کمکی داشت (!) - S. B.) ، او می توانست وارد کاخ زمستان شود ، تروتسکی را به دار آویخت (هر کجا او را پیدا می کردند ، تروتسکی هرگز در کاخ زمستان نمی نشست. - S. B.) ، و هیچ اتفاقی نمی افتاد. اگر نمی دانید واقعاً در آلمان در سالهای 1918-1921 چه می گذشت ، برای یک آکادمیسین این آسان است. و این همان اتفاقی است که افتاده است.

در بهار 1918 ، لودندورف یک سری عملیات تهاجمی گسترده را در فرانسه آغاز کرد. استراتژی لودندورف محاسبه شده است برای همزمان شکست روسیه شوروی و کشورهای آنتانت ، با شکست روبرو شد ، منجر به تخلیه کامل نیروهای ارتش آلمان و شکست آلمان در جنگ شد. در تاریخ 26 اکتبر 1918 ، وی برکنار شد. در جریان انقلاب نوامبر 1918 در آلمان ، ژنرال به سوئد گریخت. این انقلاب با قیام ملوان آغاز شد در ویلهلمهاون و کیله و در عرض چند روز تمام آلمان را تحت پوشش قرار داد. در 9 نوامبر 1918 ، قیصر ویلهلم دوم ، تحت فشار رئیس ستاد کل گرونر ، که ادامه جنگ را بی معنی می دانست ، مجبور به کناره گیری شد و از کشور فرار کرد. نمایندگان حزب سوسیال دموکرات (SPD) به قدرت رسیدند.

کمونیست ها به رهبری کارل لیبکنشت و رزا لوکزامبورگ ، خواستار استقرار بیشتر انقلاب بودند و اعلامیه در آلمان ، رژیم شوروی ، در ژانویه 1919 علیه سوسیال دموکرات ها قیام کرد. خطر واقعی جنگ داخلی وجود داشت. شورش توسط گروههای فریکور تحت رهبری G. Noske ، لیبکنشت و لوکزامبورگ بدون محاکمه کشته شد.

در باواریا ، انقلاب منجر به ظهور باواریایی مستقل (به ریاست کورت آیزنر) و سپس جمهوری شوروی باواریا (به ریاست ارنست تولر) شد که توسط ارتش و واحدهای فریکور نیز شکست خورد. بنابراین ، "پیرمرد" لودندورف هیچ ارتباطی با شکست انقلاب نوامبر نداشت!

بنابراین ، کاملاً مشخص نیست که این آکادمیست در مصاحبه خود درباره چه رویدادهایی پخش می کند. اگر در مورد آلمانی است انقلاب ، در سال 1919 ، زمانی که لودندورف در سوئد زندگی می کرد ، سرکوب شد ، اگر در مورد پاپوش کاپ و قیام روهر بود ، این وقایع در سال 1920 به پایان رسید ، و نه در سال 1921 و به لطف تلاش های ژنرال. "اینگونه است که اراده آزاد می تواند در مورد همه چیز تصمیم بگیرد."

بنابراین ، طبق گفته یو پیوواروف ، معلوم می شود که در آغاز قرن روسیه اگر فقط "ژنرال پیر چاق" پیدا می شد ، روسیه فرصتی داشت که مسیر "دموکراتیک" توسعه را دنبال کند. اما احتمال این احتمال صفر بود.

به طور قطعی شناخته شده است که از ساعت چهار صبح تا صبح 7 نوامبر (25 مهر) کرنسکی در پتروگراد ، در ساختمان ستاد کل ،

کمیته تحقیق "مورخ" پیوواروف را به عنوان بخشی از یک گروه سازمان یافته در تاریخ 31 مارس 2017 به کلاهبرداری متهم کرد

وقتی یوری پیوواروف ، مدیر سابق معروف INION RAS ، روی صفحه های تلویزیون ظاهر شد (قبل از آن موقتاً از بین رفت) ، سرگشتگی محدودیتی نداشت. هرناس بعد از به اصطلاح "آتش" ، فرد باید بنشیند ، این یک واقعیت است ، اما شبه مورخ آرامش و اعتماد به نفس خود را ساطع می کند.

موسیقی مدت زیادی دوام نیاورد. در برابر یوری سرگئیویچ جدید یک پرونده جنایی تحت بخش 4 ماده 159 قانون کیفری فدراسیون روسیه (کلاهبرداری به عنوان بخشی از یک گروه سازمان یافته).

"بازرسان در مورد شروع یک پرونده جنایی به من اطلاع دادند ، امروز آنها با جستجوی من به آپارتمان من آمدند. گذرنامه من پس گرفته شد و نمونه هایی از دست نوشته های من گرفته شد"، - گفت پیوواروف به اینترفاکس.
وی همچنین افزود ، جستجوها در آدرس های دیگر انجام شده است."من به طور تصادفی شنیدم که معاون من ، پروفسور پارخالینا را از محل کارش بردند و به خانه بردند ، و این خانم هیچ ارتباطی با مسائل مالی ندارد ، او فقط زندگی خود را درگیر علم کرده است"، - تاکید Pivovarov.

کمیته تحقیق به طور دقیق تمام فعالیت های مالی INION RAS را بررسی می کند. جستجوها ادامه دارد.

به گفته پیوواروف ، " این(تعقیب کیفری وی - تقریباً) - کافکا مطلق"، و" خودسرانه و نقض فرض برائت". "من برای اولین بار به مدت دو سال مسئول آتش سوزی شدم ... سپس ، وقتی معلوم شد که من مسئولیتی ندارم ، آنها شروع به جستجوی چیز دیگری کردند. این قلدری مطلق سیاسی است... برای چه ، نمی دانم - من ناوالنی نیستم ، نمتسوف نیستم ، بلکه یک دانشمند و معلم متواضع هستم ، هرگز سیاستمدار یا شخصیت عمومی نبوده ام"، - او گفت.

پیوواروف یوری سرگئیویچ، 66 ساله ، مسکویت. به گفته خودش ، در میان اجداد مستقیم ، دکامبرست ها و بلشویک - تروتسکیست های سرکوب شده تحت استالین بودند. وی در جوانی به دلیل توزیع جزوات تبلیغاتی ضد شوروی NTS توسط مقامات امنیتی دولت بازداشت شد ، که مانع از فارغ التحصیلی از MGIMO و تحصیلات تکمیلی در IMEMO نشد. وی "برجسته ترین دانشمند سیاسی روسیه ، یکی از مشهورترین مورخان روسی" ، "پدر علوم سیاسی روسیه" ، "نویسنده مفهوم جدیدی از تاریخ روسیه" شناخته می شود. دکتر علوم سیاسی ، استاد ، دانشگاهیانآکادمی علوم روسیه، ناظر علمی ، مدیر سابق و رئیس گروه علوم سیاسی و حقوقINION RAS، معاون رئیسبخش تاریخ بخش علوم تاریخی و فلسفی RAS، عضو دفتر شورای اطلاع رسانی و کتابخانه RAS، نایب رئیسشورای علمی علوم سیاسی در گروه علوم اجتماعی آکادمی علوم روسیه، عضو دفتر شورای RAS برای کار با دانشمندان هموطن مقیم خارج از کشور، رئیس جمهور افتخاریانجمن علوم سیاسی روسیه (RAPN) ، رئیس بخش "سیاست علمی و فرهنگی ، آموزش"شورای خبرگان زیر نظر رئیس شورای فدراسیون، عضو شورای علمی در وزارت امور خارجه فدراسیون روسیه، یکی از رهبرانپروژه بین المللی "شبکه اطلاعات اروپا در مورد روابط بین الملل و مطالعات منطقه ای" ، معلم MSU, MGIMO و RSUH ، برنده جایزه راکان 2015 (اعطا شده "به دانشمندان برجسته علوم اجتماعی به دلیل مشارکت آنها در توسعه روشهای تحقیق علمی و به دست آوردن نتایج مهم علمی") پسر کارمند وزارت توسعه اقتصادی فدراسیون روسیه است ، دختر یک زن تاجر ، شهروند جمهوری چک است ، برادرزاده روزنامه نگار است ، رئیس سابق برنامه های خبری شب NTV ، الکسی پیوواروف مخالف لیبرال است.

شخصیت در مورد خود:
"... در هفت یا هشت سالگی من یک ضد استالینیست بدون قید و شرط بودم ، شخصی که چیزهای زیادی می فهمید. و به طرز عجیبی چه چیز دیگری برای من بسیار مهم بود ، وقتی مرا به مهد کودک فرستادند ، کل گروه ما را به گیاه بردند. و وقتی گیاه را دیدم ، با خودم گفتم - من شش ساله بودم ، مرا دیر به مهد کودک فرستادند - با خودم گفتم که هرگز اینجا کار نمی کنم.
... البته ، از کودکی ، موسیقی به من آموختند ، معلمی به خانه من آمد. خواهرم در مدرسه موسیقی درس می خواند ، اما معلم تازه به سراغ من آمد و من پیانو را آموختم. و معلم زبان آمد و پس از بلوغ ، خودم شروع به کلاس رفتن کردم. البته ، من کودکی خوشی داشتم که هر کودک شوروی آن را تجربه نکرده است ، زیرا همه والدین او به مادربزرگ من بازگردانده شده اند. این خانواده ای متمول و متبوع شوروی در یک آپارتمان بزرگ و ... بود.
... مادربزرگ من فردی کاملاً بی بند و بار بود و این او بود که مرا بیشتر تربیت کرد ، زیرا پدر و مادرم کار می کردند. مادربزرگ زود به زبان می آمد و نمی دانست چگونه چیزی را پنهان کند. اما با همه این اوصاف ، او کمونیست بود. یعنی این یک نبرد استالینیستی نبود ، بلکه یک لنینیسم ، فرهنگی بود.
... این برای من یک عادت شد (در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، در سال 67!) - من عادت کردم مجلات و روزنامه های خارجی را بخوانم ، که تا به امروز انجام می دهم.
... من به طور تصادفی وارد علم شدم ، زیرا پس از فارغ التحصیلی از MGIMO برای کار نظامی-دیپلماتیک استخدام شدم ، اما نه در وزارت خارجه ، بلکه به عنوان یک وابسته نظامی در پوتسدام ، از آنجا که زبان اول من آلمانی بود. ... اما من نمی خواستم هیچ کار نظامی-دیپلماتیک انجام دهم و به تحصیلات تکمیلی رفتم. این راهی برای رفتن به جایی در حاشیه ، آزاد بودن ، هیچ کاری نبودن بود.
... من اولین کار خود را در سن 22 سالگی نوشتم: "فلسفه تاریخ Chaadaev". البته ، این کار علمی نیست ، این مزخرف است ، اما این اولین لمس کاری است که من انجام می دهم. و در عین حال ، که برای من نیز بسیار مهم بود - قبلاً در 18-19 سالگی من کاملا ضد شوروی ، ضد کمونیست بودم ، گرچه تا سن 18 سالگی هنوز لنین را دوست داشتم ، مادربزرگم مرا اینگونه تربیت کرد. ما در MGIMO محافل زیرزمینی ایجاد کردیم ، قتل برژنف را آماده کردیم ، اما قرار نبود من بکشم.
... هنگامی که آنها ایستگاه رادیویی MGIMO را تصرف کردند ، سال دوم بود و من با سخنرانی طوفانی به دانش آموزان و معلمان متوسل شدم. ما را بیرون نکردند ، به اندازه کافی عجیب ، آنها ما را ترک کردند. و سپس ، برای اولین بار در سال پنجم ، دستگیر شدم. در سال 1972 ، من با یک چمدان سامیزدات در ایستگاه یاروسلاوسکی دستگیر شدم. من برای بازجویی توسط KGB احضار شدم ، فکر می کردم زندانی خواهم شد ، اما نه تنها اجازه فارغ التحصیلی از این مituteسسه را گرفتم ، بلکه برای کارهای دیپلماتیک نیز استخدام شدم.
... من انگلی بودم و برای همین می توانستم زندانی شوم. خدا را شکر پدر و مادر من می توانند به من غذا بدهند ...
... در آن زمان من اصلاً به هیچ علمی نمی اندیشیدم ، به ادبیات ، به مخالفت فکر می کردم ، چندین بار با یکی از دوستانم برای دیدن اردوگاه ها در اروال سیرپولار شمالی رفتم و فهمیدم که ترسیده ام. می ترسیدم که از نظر جسمی تحمل نکنم. زمستان و تابستان می رفتیم تا ببینیم محکومین چگونه زندگی می کنند. به نظر می رسید شکار ، ماهیگیری باشد ، اما در واقع آنها می خواستند با محکومان کاروان تماشا کنند و صحبت کنند و من ترسیدم. فقط به این دلیل که نمی خواستم به اردوگاه ، زندان بروم ، از نظر جسمی از همه اینها می ترسیدم ، می ترسیدم. همه اینها به نظرم وحشتناک بود.
... در حقیقت ، به تعبیری ، من هرگز درگیر علوم نبودم ، زیرا ، به عنوان مثال ، یک مورخ من را مورخ نمی داند ، زیرا من در بایگانی نمی نشینم ، من به راحتی چیزهایی را نمی دانم ، زیرا MGIMO تدریس نکرد ... اما من با مدرک تاریخ و دیپلم تاریخ روسیه ابتدا به عنوان عضو متناظر و سپس به عنوان آکادمیک به آکادمی علوم انتخاب شدم. اما فکر نمی کنم که چیزی کلاسیک تاریخی نوشتم.
... در واقع ، کمک زیادی از من غیرممکن است - من نمی دانم چگونه کاری انجام دهم.
... من به تئاتر یا سینما نمی روم - هیچ جا.
... من هیچ شنوایی ندارم ، من فکر می کنم من در مورد موسیقی بسیار گنگ هستم ...
... من هیچ علاقه حرفه ای ندارم ، به معنای واقعی کلمه.
... پسرم در وزارت توسعه اقتصادی مسکو کار می کند. او به سیاست علاقه ندارد ، به کشور ، روسیه و غیره علاقه دارد ، زیرا او اصلاً روشنفکر نیست. ... اتفاقاً ، من پسرم را مجبور به خواندن کتاب نمی کنم ، او چیزی نمی داند ، هرگز شعر نمی خواند ، به او نیازی ندارد - و به خاطر خدا.
... من یک فرد کاملاً بردبار هستم ، اما نسبت به افرادی که تبعیض نژادی ، هیتلریسم ، استالینیسم را تبلیغ می کنند ، مدارا نیستم - در هر صورت در اینجا هیچ کنوانسیونی وجود ندارد ،
"

اظهارات پیوواروف در برنامه "دادگاه وقت":
" استالین خداپسند فرقه مشمئز کننده الکساندر نوسکی را ایجاد کرد"

از کتاب Pivovarov "مرگ کامل به طور جدی":
" ماهیت زندگی روسیه تغییر نکرده است: تحقیر نسبت به فرد ، به نوعی یا خشونت ، خشونت علیه یک شخص و - در نهایت - بردگی ، سرقت ، توانایی خود سازماندهی فقط برای یک کار شیطانی"

از گفتگوی Pivovarov و کارکنان مجله "Polis":
« آره. ... به تعبیری ، ایده رفیق کانت از یک دولت جهانی در واقع امروز در حال اجرا است. و اگر کسی مخالف ساختار گفته شده باشد ، من شخصاً هیچ مخالفی با آن ندارم. از آنجا که من به هیچ سیستم روسی-غیر روسی اهمیت نمی دهم: برای من مهم است که مردم مانند یک انسان زندگی کنند ، و اگر دولت جهانی به این کمک می کند ، لطفاً لطفا. بعلاوه ، همانطور که به یاد داریم ، در استدلالهای کانت در مورد دولت جهانی ، یک فکر بسیار مهم وجود دارد: کانت گفت که روسیه قادر نخواهد بود سیبری را اداره کند. این خیلی به من نزدیک است من مطمئن هستم که روسیه در نیم قرن آینده سیبری را ترک خواهد کرد: روند کاهش جمعیت آنقدر قوی خواهد بود که روسیه از نظر جغرافیایی به اورال محدود می شود ...
روسیه نیاز به از دست دادن ... سیبری و خاور دور دارد. تا زمانی که منابع معدنی داشته باشیم ، تا زمانی که چیزی برای خوردن وجود دارد ، در حال حاضر ... حقوق اینطور پرداخت می شود: قیمت نفت افزایش یافته است - آنها داده اند ، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد ...
س isال این است که چه کسی سیبری و خاور دور را کنترل خواهد کرد؟ در اینجا برای روس ها فرصتی در آینده وجود دارد ، یک فرصت بزرگ برای دفع سود این قلمرو - به هر حال روس ها در آنجا زندگی می کردند و زندگی می کردند ، روس ها این را بهتر از دیگران می دانند و غیره. بگذارید کانادایی ها و نروژی ها بیایند و سعی کنند این مناطق را به همراه روس ها اداره کنند. ... در صورت کنار گذاشتن سیبری و خاور دور ، روسیه قابل مقایسه با اروپا خواهد بود ، پس در آینده ای دور می توان روی ادغام در برخی ساختارهای اروپای غربی حساب کرد. اگرچه از نظر قلمرو بزرگ خواهیم ماند - اما نه چندان بزرگ. در مورد جمعیت ، همه جمعیت شناسان می گویند: اکنون ما 140 میلیون ، منهای 700000 سالانه داریم. این به 100 میلیون ، تا 90-80 خواهد رسید ... در آلمان - 80 میلیون ، قابل مقایسه ... "

جوانان ، مراقب باشید: آکادمیست جودا از دانشگاه دولتی مسکو

"چگونه و چرا مورخان دروغ می گویند - IV ، یا Yu.S. پیوواروف ». قسمت 1

سرگئی بخارین ، وب سایت KM

که در با پنهان کردن اهداف و سازوکارهای عملیات ضربتی اطلاعات "بی ثبات سازی روسیه" که در جهت منافع رقبای ژئوپلیتیک روسیه انجام شده است ، ما مجموعه مقالات را تحت عنوان کلی "چگونه و چرا مورخان دروغ می گویند" ادامه می دهند ، "5" مورخ روسی برتر را تشکیل می دهند ، که به عنوان جعل کننده ارزیابی می شوند.

امروز ما در مورد آکادمی آکادمی علوم روسیه یو اس پیوواروف صحبت خواهیم کرد.

در روزگار ما ، جعل تاریخ به یک کار سیاسی منظم تبدیل شده است. تحریف هدفمند گذشته ، استهزا از زندگی پدران و پدربزرگهای ما یکی از م componentsلفه های جنگ اطلاعاتی استراتژیک است که علیه روسیه با هدف از هم پاشیدگی و ایجاد یک رژیم کنترل خارجی انجام شده است. مقامات فاسد ، تجارت ، علوم و آموزش در تحقق این هدف سهیم هستند. وزارت امور خارجه آمریكا ، از طریق یك سیستم سازمان های غیر دولتی ، دانشگاه های روسیه ، م institسسات دانشگاهی ، دپارتمان ها ، دانشمندان و متخصصان "مستقل" فردی را تأمین مالی می كند ... به طور معمول ، دانشگاه ها ، ادارات و م institutionsسسات دانشگاهی بشردوستانه و اقتصادی از حمایت مالی خارجی برخوردار می شوند. این مناطق هستند که به طور قاطع بر پایداری توسعه روسیه تأثیر می گذارند.

در فرآیند آموزش ، انتخاب دانشجویان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی انجام می شود ، افراد اثبات شده برای ادامه تحصیل به "کلان" به "کلانشهر" تحصیل می کنند. سپس این استادان و پزشکان ، با کمک یک سیستم لابی گری ، به سمت های مهم در تجارت ، سیاست و آموزش روسیه معرفی می شوند.

این جوانان را می توان در بالاترین سطوح دولتی یافت. آنها گروهی از افراد را تشکیل می دهند که منافع رقبای ژئوپلیتیک روسیه و شرکتهای فراملی را نمایندگی می کنند. این گروه شامل "مورخان" ما نیز می شود که به دلیل منافع خودخواهانه ، سو نیت یا حماقت ، به فرسایش نظام ارزشی و تخریب فکری روس ها کمک می کنند. در نتیجه فعالیت های جعل کننده ها ، علم و تحصیلات ما در مقابل چشمان ما نابود می شود.

تهدیدهای چنین "مورخان" همچنین در این واقعیت بستگی دارد که آنها در روند آموزش فرزندان ما پذیرفته می شوند ، کتابهای درسی می نویسند ، استانداردهای عمومی آموزشی را معرفی می کنند ، نمایندگی روسیه در سطح بین المللی ، و پس از آن قطعنامه هایی مانند قطعنامه "اتحادیه اروپا از هم پاشیده" مورخ 3 جولای 2009.

اساتید لیبرال درباره "آزادی" و "کثرت گرایی" بسیار صحبت می کنند. با این حال ، "آزادی" و "کثرت گرایی" فقط برای آنها وجود دارد ، نه برای دانشجویان. به عنوان مثال ، اگر Y. Pivovarov "مورخ" دانشجو اعلام کند که هیندنبورگ را با لودندورف اشتباه می گیرد ، تاریخ ها را به اشتباه نام می برد ، وقایع را اختراع می کند و به طور کلی ، او یک مورخ نیست ، بلکه یک نادان و دروغگو است ، چه ارزیابی می کند؟

روسیه "مصونیت دولتی" خود را از دست می دهد ، بنابراین جعل کنندگان نسبت نسبت خود را کاملا از دست داده اند. به طور خاص ، آکادمی آکادمی علوم روسیه یو اس پیوواروف:

- از ترویج ایده های خود در مورد تجزیه روسیه و کاهش جمعیت آن نمی ترسد.

از مسئولیت قانونی در قبال اهانت به شرافت و شرافت پدران و اجداد ما و خدشه دار کردن اعتبار تجاری ارتش سرخ نترسیدیم.

- از نشان دادن نادانی خود نمی ترسد.

- نمی ترسد کسی شجاعت داشته باشد که به او بگوید که او مورخ یا دانشمند نیست!

"در 10-11 ژوئن ، مرکز مجارستان برای مطالعات روسیه از دانشگاه بوداپست. Loranda Eotvos (پروفسور Gyula Swak) و گروه تاریخ اروپای شرقی (Prof. Tomasz Kraus) یک کنفرانس علمی بین المللی با موضوع "جنگ بزرگ میهنی - 70 سال حمله آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" در بوداپست برگزار کردند. آژانس خبری مجارستان MTI در مورد هر روز کنفرانس دو پیام کوتاه در پورتال خود منتشر کرد.

خبرنگار MTI از میان تمام گزارشات شرکت کنندگان در کنفرانس فقط دو سخنرانی را به خصوص قابل توجه یافت: محقق ارشد ، INION RAS ایرینا گلبووا و مدیر INION RAS دانشگاهیان یوری پیوواروف.بنابراین ، در گزارش خود ، آکادمی آکادمی علوم روسیه یوری پیوواروف خاطرنشان کرد: "فرقه پیروزی شوروی در جنگ جهانی اصلی ترین پایه قانونی روسیه مدرن است. این صدا با صدای بلند توسط تلویزیون ، روزنامه ها و سایر رسانه ها پخش می شود. آگاهی افراد بیست ساله بر این اساس ساخته شده است. این پیروزی برای ما همه چیز است ، ما هرگز آن را رها نخواهیم کرد ، فقط ما می توانیم پیروز شویم - اینها اجزای اصلی افسانه هستند. پس از سال 1945 ، افسانه پیروزی در جنگ جهانی ، که میلیون ها قربانی را فراموش کرده است ، مبنای اصلی مشروعیت نسخه دوم رژیم کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شوروی و سپس در روسیه کنونی قرار گرفت ". بنابراین ، برای یو پیوواروف ، و همچنین کارمندان م instسسه دانشگاهی به ریاست وی ، جنگ بزرگ میهنی جنگ بزرگ یا میهنی نیست ، بلکه جنگ "به اصطلاح" است و پیروزی در آن افسانه است. خبرنگار MTI مجارستان تعریف آخر را آنقدر پسندید که 15 بار آن را در پیام کوتاه خود تکرار کرد! "

الكساندر دیوكوف ، مورخ روسی ، در مورد گزارش آكادمیكس پیوواروف به شرح زیر صحبت كرد: "در مورد سخنرانی كنفرانس توسط مدیر INION RAS Yu.S. بنابراین پیوواروف ، نه به مشکلات در نظر گرفته شده در کنفرانس ، بلکه به یک نگاه کلی به تاریخ اتحاد جماهیر شوروی ، به وضوح در برابر پیشینه کلی برجسته بود. شنوندگان می توانستند ببینند که Yu.S. پیوواروف این مفهوم را نه با تعمیم واقعیت ها و ایجاد مفهوم سازگار مبتنی بر آنها ، بلکه با استفاده از حقایق (از جمله موارد تایید نشده) برای نشان دادن مفهومی که قبلاً فرموله شده ، ایجاد کرد. این امر منجر به حضور در سخنرانی Yu.S. پیوواروف ، تعداد قابل توجهی از اشتباهات واقعی ، که در بحث بعدی به آنها اشاره کردم. همکاران مجارستانی نیز با نگرشی کاملاً بدبینانه از گزارش مدیر INION RAS استقبال کردند. در هر صورت ، اظهار شده توسط Yu.S. مفهوم بحث انگیز تاریخی Pivovarov سزاوار است انتقاد دقیق علمی »…

بنابراین بیایید نگاهی انتقادی به مسیر زندگی و "کار علمی" آکادمیسین پیوواروف داشته باشیم.

یوری سرگئیویچ پیوواروف (متولد 25 آوریل 1950 ، مسکو) در سال 1967 وارد انستیتوی دولتی روابط بین الملل مسکو (MGMIMO) وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد که در سال 1972 از آنجا فارغ التحصیل شد. ورود به انستیتوی روابط بین الملل در آن زمان تقریباً باورنکردنی بود. در این دانشگاه ، "اگر فقط افراد فانی" پس از خدمت سربازی در ارتش اتحاد جماهیر شوروی بتوانند وارد شوند ، اگر می توانند به صفوف CPSU در آنجا بپیوندند و از طرف بخش سیاسی منطقه نظامی به این دانشگاه معتبر یا به پیشنهاد کمیته منطقه ای CPSU (برای مسکو) یا کمیته منطقه ای معرفی شوند ، می توانند وارد شوند. KPSS برای استان. این یک شرط لازم ، اما کافی برای دریافت کارت دانشجویی MGIMO نبود.

در سال 1975 یوری سرگئیویچ از انستیتوی اقتصاد جهانی و روابط بین الملل (IMEMO) آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی فارغ التحصیل شد. وی از سال 1997 (در "دوره دموکراتیک") دکترای علوم سیاسی ، استاد ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه (RAS) ، از سال 2006 آکادمیست RAS شد.

اینها چقدر شبیه هم هستند ، اکنون "مورخان" موفقی هستند. همه آنها ، بدون استثنا ، در رژیم کمونیستی شغل خود را انجام دادند. بدون استثنا ، همه ، بهانه ای برای این امر ، خود را مخالف می نامند. بنابراین یوری سرگئیویچ ، نوه یک انقلابی آتشین ، هم رزم ایلیچ ، به ما گفت: «امروز 13 فوریه 2002 است. در 13 فوریه 1972 ، دقیقاً 30 سال پیش ، برای اولین بار توسط KGB دستگیر شدم. اوایل صبح 13 فوریه در ایستگاه راه آهن یاروسلاوسکی دستگیر شدم. "برای اولین بار دستگیر شد" ، یعنی فرض بر این است که معارض جوان بارها و بارها سرکوب شده است: او در زندان ، تبعید و غیره بود.

« او با مخالفان آشنا بود ، ادبیات سمیزدات را حمل می کرد ، یک بار با چاپ مجدد بازداشت شد و آزار و شکنجه به این واقعیت منجر شد که پس از تحصیلات تکمیلی آنها شغلی را بر عهده نگرفتند و یک سال بیکار بودند. او در MGIMO در همان دوره با لاوروف ، توركونف ، میگرانیان ، با كیسلیاك سفیر در آمریكا در همان كلاس در مدرسه تحصیل كرد - آنها قبلاً در شغل خود بودند و من با یك ژاكت لحافی ، در كرزاچ با پارچه های پا ، و سیگار در دندانهایم رفتم "(از اینجا). شما باید بتوانید این کار را انجام دهید: در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، یک سال تمام "با یک سیگار در دهان خود" بدون اینکه کاری بلغور کنید. در آن زمان در قانون کیفری ، مقاله "برای انگلی" بود ، که به مدت طولانی ، بیش از چهار ماه متوالی (یا به طور کلی برای یک سال) ، زندگی یک فرد توانمند و بزرگسال با درآمد بدون درآمد با فرار از کار مفید اجتماعی تعریف شده بود. انگلی انگلیس طبق قوانین کیفری شوروی مجازات می شد (ماده 209 قانون کیفری RSFSR). ضمناً ، I. برادسکی بر اساس این ماده محكوم شد. اما یوری سرگئیویچ از پس آن برمی آید ، پس از یک سال انگلی بودن برای کار در یک م academicسسه معتبر دانشگاهی استخدام می شود.

بنابراین ، در زمستان سال 1972 ، "مخالف" پیوواروف توسط KGB دستگیر شد ، در بهار همان سال وی از MGIMO معتبر وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی فارغ التحصیل شد ، و در پاییز همان سال در تحصیلات تکمیلی تمام وقت در IMEMO آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی اقامت گرفت.

از سال 1976 ، یوری سرگئیویچ در انستیتوی اطلاعات علمی علوم اجتماعی (INION) آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی سابق کار می کند. از سال 1998 - مدیر INION RAS ، همزمان رئیس گروه علوم سیاسی و فقه INION RAS. از اوایل دهه 1990. تعدادی از دوره های سخنرانی را در دانشگاه دولتی مسکو و دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه می خواند. رئیس انجمن علوم سیاسی روسیه (RAPN) از فوریه 2011 ، رئیس افتخاری RAPN از سال 2004.

معاون بخش تاریخ بخش دانشمندان علوم تاریخی و فلسفی آکادمی علوم روسیه ، عضو دفتر شورای اطلاع رسانی و کتابخانه آکادمی علوم روسیه ، معاون رئیس شورای علمی علوم سیاسی در گروه علوم اجتماعی آکادمی علوم روسیه ، رئیس بخش "سیاست علمی و فرهنگی ، آموزش" شورای تخصصی زیر نظر رئیس شورای فدراسیون ، عضو شورای علمی روسیه شورای تحت وزارت امور خارجه فدراسیون روسیه و غیره

یو پیوواروف در مورد مقدسین روسی

آیا می توان در حضور 83 هزار نفر به صورت علنی بر روی یک نماد تف کرد ، یا در محاصره همان تعداد مسلمان ، قاطعانه بر روی قرآن قدم گذاشت؟ هرکسی پاسخ خواهد داد: "چه سوال احمقانه ای؟" طبیعی مرد. اما چرا می توان به مقدسات ارتدکس توهین کرد؟ به عنوان مثال ، مقدس مقدس مقدس الكساندر نوسكی. در اینجا چگونگی صحبت یوری پیوواروف ، مورخ ، آکادمی آکادمی علوم روسیه ، در مورد شاهزاده صحبت می شود: ... و نوسکی با تکیه به گروه ترکان و مغولان ، تبدیل به جنگجوی مزدور آن شد. او در Tver ، Torzhok ، Staraya Russa ، گوش همفکرانی را که علیه مغولها قیام کردند ، قطع کرد و آب جوش ریخت و به دهان آنها منتقل کرد. ... و نبرد روی یخ فقط یک درگیری مرزی کوچک است ، که در آن نوسکی مانند یک راهزن رفتار می کند ، و به تعداد زیادی از مرزبانان حمله می کند. او در نبرد نوا ، که برای آن نوسکی شد ، به همان شیوه ناپسند عمل کرد. در سال 1240 ، او وارد مقر جاروسی سوئدی ، حاکم بیرگر شد ، و با نیزه چشمان خود را از بین برد ، که در میان شوالیه ها چندان مناسب نبود. از مصاحبه Y. Pivovarov تا مجله "Profile" شماره 32/1 (تیراژ 83 هزار نسخه).

حوادثی که یو پیوواروف درباره آنها صحبت می کند مدت ها پیش رخ داده است. هیچ سندی وجود ندارد که بتواند صحت نتیجه گیری دانشگاهیان را تأیید کند. فقط به همین دلیل ، می توان گفت که او اشتباه می کند ، زیرا در اینجا موضوع در اینجا وارد شده است ارزیابی ذهنی فعالیت های شهریار بزرگوار مقدس ، و نه در علم. و ارزیابی یک موضوع است اراده آزاد ".

"اراده آزاد" این آکادمیسین نتیجه گیری او درباره فعالیت های الکساندر نوسکی را تعیین می کند. یو پیوواروف در استدلال خود اصیل نیست ؛ حتی در زمان نیکلاس اول ، کتابی در مورد روسیه با عنوان "La Russie en 1839" توسط مارکیز د کوستین در پاریس منتشر شد. کوستین در "یادداشت های سفر" خود را تنها به حملات به روسیه معاصر محدود نمی کند ، اما گاهی اوقات می خواهد گذشته روسیه را تخریب کند و بنیان های تاریخی مردم روسیه را تضعیف کند. در میان حملات کوستین به گذشته روسیه ، سخنان کنایه آمیز یادبود شاهزاده بزرگوار مقدس الکساندر نوسکی جلب می شود. کوستین می گوید: "الکساندر نوسکی نمونه ای از احتیاط است. اما او شهید ایمان یا احساسات نجیب نبود. كليساي ملي ، اين حكمفرما را عالمانه تر از قهرماني دانست. این اولیس در میان مقدسین است. " و توجه داشته باشید: حتی این غارنشین روسیوفوب به خود اجازه نمی دهد تا در همان سطح سو abuse استفاده کثیف فرو رود ، که مورخ Y. Pivovarov اجازه می دهد قدیس روسی را رها کند.

چندین دیدگاه درباره اقدامات الكساندر نوسكی وجود دارد. یو پیوواروف از دیدگاه لیبرال های غربی است. ارزیابی فعالیت های بزرگ دوک بزرگ لو نیکولایویچ گومیلف دقیقاً برعکس است. و ما دلیلی نداریم که به L.N. Gumilev اعتماد نکنیم ، زیرا او خردمند ، با درایت است و "تحریف" واقعیت ها نیست.

به همین ترتیب ، ی.پیوواروف در مصاحبه خود به کلیسای ارتدکس روسیه توهین کرد: «آیا می دانید دیمیتری دونسکوی چه زمانی مقدس شد؟ خواهید خندید - با تصمیم کمیته مرکزی CPSU. در سال 1980 ، هنگام جشن 600 سالگی نبرد کولیکووو ، آنها کشف کردند که دونسکوی مقدس نیست و کمیته مرکزی CPSU "توصیه" کرد که کلیسا "اشتباه را تصحیح کند" ، "مورخ" پیوواروف می گوید. معلوم می شود که او یک آکادمیست است - "مورخ" (عمدتا یو. پیوواروف در علوم عجیب علوم سیاسی مشغول بود ، اما او خود را به عنوان مورخ به همه توصیه می کند) نمی داندکه شاهزاده دیمیتری ایوانوویچ دونسکوی در ژوئن 1988 ، هنگام جشن 1000 سالگی مسیحیت در روسیه ، مقدس شد. برای اطلاع (Y. Pivovarova و دیگران): در آن زمان دخالت "کمیته مرکزی CPSU" در امور کلیسای ارتدکس روسیه به سادگی غیرممکن بود. بنابراین در اینجا یو پیوواروف ما خود را به عنوان یک نادان و در عین حال تهمت نشان می دهد - که برای یک مورخ "چندان مناسب نیست".

یوری پیوواروف درباره قهرمانان ملی روسیه

مورخ ما ثابت قدم است ، او مقدسات کمی دارد ، او و دیگر قهرمانان ملی روسیه از او به ارث می برند. به طور خاص: "کوتوزوف واقعی هیچ ارتباطی با ما ندارد و داستان خیالی (توسط ال. تولستوی در رمان" جنگ و صلح "- SB) تجسم روح عمیق روسی است. اما کوتوزوف مردی تنبل ، شیاد ، ارومونی بود که بازیگران شیک پوش فرانسوی را می پرستید و رمان های پورنوگرافی فرانسوی می خواند. این است که شخصیت دانشگاهی ناامیدانه چگونه توصیف می کند یک جنگجوی شجاع که کار خود را نه در کف سن پترزبورگ بلکه در نبردهای خونین انجام داد ، جایی که سه بار به شدت زخمی شد .

در نبرد در نزدیکی آلوشتا در تاریخ 23/07/1774 ، کوتوزوف ، فرمانده گردان نارنجیر لشکر مسکو ، اولین نفری بود که به روستای مستحکم شوما وارد شد ، در حالی که به دنبال دشمن در حال فرار بود ، با اصابت گلوله در معبد به شدت مجروح شد. برای این شاهکار ، کاپیتان 29 ساله نشان سنت جورج ، درجه 4 را به خود اختصاص داد. در طول جنگ دوم ترکیه ، در هنگام محاصره اوچاکوف ، کوتوزوف دو بار به شدت زخمی شد (1788). توجه داشته باشید که او این زخمها را دریافت کرده ، ژنرال بودن ، یعنی "كوتوزوف" یك "تنبل و ارومن" بود كه پشت سر سربازان خود پنهان نمی شد.در سال 1790 ، كوتوزوف ، در راس ستونها ، تحت فرماندهی سووروف در حمله به ایزمیل ، سنگر را تصرف كرد و اولین نفری بود كه به شهر حمله كرد. سووروف زیردست خود را اینگونه ارزیابی کرد: « سرلشکر و کاوالیر گولنیشچف-کوتوزوف تجربیات جدیدی از هنر و شجاعت خود را نشان داد ... او ، به عنوان نمونه ای از شجاعت ، جای خود را حفظ کرد ، بر دشمن قدرتمندی غلبه کرد ، خود را در قلعه مستقر کرد و به شکست دشمنان ادامه داد ". کوتوزوف به ستوان جنرال ارتقا یافت و به عنوان فرمانده ایزمیل منصوب شد. سپس مشارکت در جنگ در لهستان ، کارهای دیپلماتیک و اداری ، و در فینال - فعال ترین شرکت در جنگ پیروز با ناپلئون. یا آنها افسانه هستند؟

فقط کافی است بگوییم که فیلد مارشال M.I. کوتوزوف است شوالیه کامل نشان مقدس جورج.در تاریخ امپراتوری روسیه چنین مواردی وجود داشت فقط چهار (!)... بخش قابل توجهی از خدمت سربازی میخائیل ایلاریونوویچ در سخت ترین شرایط در جبهه های جنگ انجام شد. جنگ ، اول از همه ، سخت کوشی ، فرسودگی و بالاترین مسئولیت در برابر زندگی زیردستان و میهن است. بعداً ، این استرس و زخمهای بی شمار کار خود را انجام داد: بدن کاملاً فرسوده بود ، مارشال صحرا هفتاد سال عمر نکرد.

چرا یو پیوواروف فکر می کند که م. کوتوزوف با ما (احتمالاً روس ها) کاری ندارد؟ شاید به این دلیل که زبان های خارجی برای او بسیار آسان بود و او بسیاری از آنها را می دانست. یا چون پدر و شوهر لطیفی وجود داشت ؟ وی شش فرزند داشت. تنها پسر در نوزادی درگذشت. پنج دختر مانده است. لیزا ، زشت ترین و محبوب ترین فرد ، با یک افسر ارتش خود ، یک قهرمان جنگ ، ازدواج کرد. هنگامی که داماد محبوبش در میدان جنگ درگذشت ، کوتوزوف مانند کودک هق هق کرد. "خوب ، چرا اینقدر کشته شدی ، این همه مرگ دیده ای!" - به او گفتند وی پاسخ داد: "پس من یک فرمانده بودم ، و اکنون یک پدر تسلی ناپذیر هستم." او به مدت یک ماه از لیزا پنهان کرد که او از قبل بیوه است.

یا م. کوتوزوف روسی نبود زیرا او بزرگترین استراتژیستی بود که خود از ناپلئون پیشی گرفت؟ میدان مارشال علیه لشکر کشی علیه پاریس و آزادی اروپا ، خصمانه با روسیه ، از ناپلئون بود. او سالهای زیادی را دید که در آینده ، حق با او بود. برادران الكساندر و نیكولای "اولین" با سر خود علیه عفونت انقلابی در اروپا جنگیدند و او با پرخاشگری پاسخ داد (جنگ 1854-1856) .

بنابراین ، آیا کوتوزوف برای روس ها خیلی خوب است یا بد؟ منظور یو.پیوواروف وقتی می گوید: "کوتوزوف واقعی هیچ ارتباطی با ما ندارد" چیست؟

یو. پیوواروف چندین سال پیش ، با اعتراف خود ، "یک واقعیت کاملاً حیرت انگیز ... تاریخی" کشف کرد: "در سال 1612 ، هنگامی که کوزما مینین برای بیرون راندن لهستانی ها از مسکو یک شبه نظامی را جمع می کرد ، وی بخشی از جمعیت نیژنی نوگورود را به بردگی فروخت. و با این پول برای شاهزاده پوزارسکی ستیزه جویی کرد. " این گزارش در یک مکان قابل توجه - در بنیاد گورباچف \u200b\u200b، در یک میز گرد "شکل گیری دموکراسی در روسیه مدرن: از گورباچف \u200b\u200bتا پوتین" با شرکت همکاران خارجی با عنوان.

اگر آکادمیسین ما دعوت شد تا در مورد گورباچف \u200b\u200b، در مورد پوتین صحبت کند ، کوزما مینین چه ارتباطی با این موضوع دارد؟ اما چه ربطی به این دارد: "روسیه" ، یوری سرگئیویچ توضیح می دهد ، گویی از عادات برده داری کوزما مینین برای چپاول امروز ثروت ملی توسط صاحبان قدرت خط می کشد ، "همیشه از منابع طبیعی خود استفاده کرده است. زمانی اینها مردم بودند "...

مواد میز گرد منتشر شد. و اکنون V. Rezunkov ، مجری ایستگاه رادیویی رادیو آزادی (همچنین توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده بودجه تأمین می شود) ، در 4 نوامبر ، یعنی در روز جشن آیکون مادر خدا در کازان ، و همچنین در روز وحدت ملی ، جسارتاً در سراسر کشور پخش می شود: دانشمند روسی ( !? - S.B.) ، یوری پیوواروف ، مورخ یک واقعیت شگفت انگیز تاریخی را کشف کرد. در سال 1612 ، هنگامی که کوزما مینین برای بیرون راندن لهستانی ها از مسکو یک شبه نظامی را جمع می کرد ، بخشی از جمعیت نیژنی نوگورود را به بردگی فروخت و با این پول یک شبه نظامی برای شاهزاده پوژارسکی تشکیل داد.

ادامه دارد…

کیمورا



روسیه مدرن مطمئناً یک پدیده است ، تنها حیف این است که عمدتا به دلیل عقبگرد دهه های اخیر است. بعضی اوقات خود را در میان جریان عابران ، تابش خیره کننده ویترین ها ، یکنواختی کار فراموش می کنید - همه اینها تا لحظه ای که با پدیده عجیب خاصی روبرو می شوید ، ادامه می یابد. پدیده عجیب و غریب - یک پدیده خاص وجود دارد که با چسبیدن به آگاهی شما ، شروع به بوی بدی می کند. این باعث تعجب طبیعی من می شود ، در حالی که بسیاری این ناهنجاری را احساس نمی کنند.

از آنجا که "ناهنجاری" فقط در غیاب رگرسیون ، ناهنجاری است ، در حالی که در آن قرار دارید ، "ناهنجاری" طبیعی می شود و توانایی شما در گرفتن آن چیزی آسیب شناختی است. اما موضوع این نیست. من نوشتن این متن را برای بحث درمورد آسیب شناسی طبیعی بودن در فضای رگرسیون آغاز نکردم ، بلکه یک بار دیگر پدیده ای را نشان می دهم که تأیید می کند که بر روند بازگشتی غلبه نشده است. که حتی پس از حوادث سالهای اخیر - مانند گنجاندن کریمه به فدراسیون روسیه ، واکنش حاکمیت نسبت به وقایع در خاورمیانه ، احیای نقش ارتش ، سرمایه گذاری های قابل توجه در صنعت ، موفقیت هایی در کشاورزی و مواردی از این دست. علیرغم این موفقیتها ، گرایشهای واپسگرایانه ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برطرف نشده است و "کیکیمورها" Perestroika حتی در حال شروع به نقش بدخیم تر هستند ، زیرا با چنین مسخ دولت (افزایش قابل توجهی در مواضع سیاسی در صفحه شطرنج جهان) ، هزینه خطا افزایش می یابد ، و عواقب آن ... از دیدگاه من ، مهمترین چیز در اینجا این است که این "کیکیمورها" در بالای متخصصان و سیاستمداران نشسته اند که اغلب در برنامه های گفتگوی سیاسی ظاهر می شوند ، در نتیجه برنامه سیاسی مردم کشور را شکل می دهند. بنابراین ، طبق اصل یک لوکوموتیو بخار ، "کیکیمورها" به ذهن شهروندان عادی پرواز می کنند ، که به دلیل "غیر عادی بودن" بینی آنها فرو رفته است. این با توجه به تأثیر فعلی بر سیستم دولت بسیار خطرناک است.

یک بیننده ساده روسی پس از تماشای این برنامه می تواند نتیجه گیری کند: از منظر موقعیت آنها را توضیح داد. یوری سرگئیویچ پیوواروف ، استاد دانشگاه ، استاد دانشگاه ، مدیر سابق انستیتوی اطلاعات علمی علوم اجتماعی (INION RAS) ، برنده جایزه روکان ، یکی از این "ضد کووتونویت ها" ، یعنی "ضد روسوفوبها" بود.

سخنان وی نسبتاً محدود بود ، وی اظهار داشت كه روسوفوبیا در غرب به عنوان یك پدیده وجود دارد ، اما رسانه های ما و برنامه های مشابه آن بسیار اغراق می كنند. بله ، برخی از مقاله ها با نگرش خصمانه نسبت به روسیه وجود دارد ، اما این همه سطحی ، کم عمق است ، زیرا در روزنامه های معتبر این ، هیچ تنفر و نگرانی از روس ها وجود ندارد - حتی همدردی با روسیه و رئیس جمهور ما وجود دارد. علاوه بر این ، به گفته یوری سرگئیویچ ، ما "ترس غربی" کمتری نداریم. همه اینها ، به گفته استاد ، غم انگیز است. از آنجا که چنین پخش هایی ، مانند این برنامه ، فقط باعث افزایش نگرش خصمانه مردم ما نسبت به غرب کل می شود ، همه اینها را تکرار می کنم ، از دیدگاه یک دانشمند علوم سیاسی ، فاجعه بار است.

در پاسخ ، متخصصان اطراف شروع به گفتن کردند ، و شما چه دروغی را پیشنهاد می دهید؟ شما برای چی خواستگاری می کنید؟ در پاسخ ، او گفت که نیازی به تشدید تجاوز نیست ، او شروع به آوردن مثالهایی کرد که ما نیز نسبت به غرب رفتار پرخاشگرانه ای داشتیم. در پاسخ به او منطقی اشاره شد كه چکمه های سربازان ما فقط در پاسخ به اقدامات تهاجمی کشورهای اروپایی یا به درخواست دولت های قانونی همان کشورها ، روی سنگفرش پایتخت های اروپا قدم گذاشتند.

پیوواروف ، در تأیید سنت دیرینه احساسات "پادوفوبیک" ، به اظهارات متفکران محافظه کار دانیلوسکی و لئونتیف روی آورد. سپس گفت که شخصاً دوبار در خانواده دوست آلمانی اش که مادر شوهرش نمی خواست پشت میز بنشیند ، فقط به دلیل روسی بودن با روسوفوبیا ملاقات کرده است. و اخیراً او در لهستان بود و در آنجا ، در خیابانهای حومه کراکوفسکی ، پوسترهایی آویزان شد که روی آنها لهستانی ها آریایی هایی را نشان می دادند که علیه آسیایی-روس ها می جنگیدند. همچنین ، این دانشمند علوم سیاسی ، روسوفوبها را در روسیه ندید ، آنها را به سادگی ندید و خواست که حداقل یکی از آنها را معرفی کند. اگر خودش با چنین شخصی روبرو شود ، صورتش را تف می کند. او بلافاصله به عنوان نمونه "آقای" سایتین ذکر شد ، که در یک برنامه اخیر در شبکه یک اعتراف کرد که ، به عبارت ملایم ، او روسیه را دوست ندارد. به عنوان مثال ، شما می توانید از فیلم زیر با Sytin و دیدگاه او در مورد کشور آشنا شوید ، من به شما توصیه می کنم که او را با دقت تماشا کنید ، زیرا ما بیشتر به آن نیاز خواهیم داشت:

و اکنون ما به Pivovarov و درک او توسط بیننده بازگشتیم. بیننده ای که با فعالیت های دانشگاهیان و اظهارات وی آشنایی ندارد ، احتمالاً موارد زیر را می اندیشد: "یک متخصص معتدل که نگران گرایش های منفی فعلی در روابط با غرب است ، منطقی خواستار کاهش این منفی و تنش است ، اما این بد نیست." بله ، البته ، باید تنش کاهش یابد ، و کسی مانند آکادمیک که غرب را مطالعه می کند ، احتمالاً چیزی را می فهمد. او مانند کووتون به هیستریک نمی افتد و سولوویف مجری و دیگر کارشناسان میهن پرست در این برنامه بیش از حد از او انتقاد نمی کنند. این افکار ممکن است بیننده باشد. در واقع ، خود برنامه را می توان در زیر یافت.

به محض اتمام نوشتن این سطور ، فهمیدم که برنامه "دوئل" منتشر شده است ، که در آن پیوواروف و میخائف درباره روس هراسی بحث کردند. در آن منطق و ماهیت بحث یکسان بود. درست است که یوری سرگویچ چندین بار وقتی از مقاله خود برای او نقل قول کردند غافلگیر شد. به این پیوواروف پاسخ داد که وی در حال گسترش طرح کلی مقاله در مورد فیلسوف روزانف است ، گویی که فلش ها را به او ترجمه می کند ، اما بعداً به این موضوع باز خواهیم گشت.

و حال بیایید به تحلیل گفته های "ضد روسی هراسی" یوری پیوواروف بپردازیم ، وی همچنین خود را در این برنامه ها به عنوان یک میهن پرست میانه رو معرفی کرد که عاشق وطن خود است و روسیوفوب را در محیط خود خالی از سکنه نمی بیند ، در حالی که او از رشد یورو و آمریکا هراسی در روسیه بسیار نگران است. جامعه. خوب ، برویم بیایید به طور خلاصه بیوگرافی را مرور کنیم. متولد 25 آوریل 1950 در مسکو ، در سال 1972 فارغ التحصیل MGIMO وزارت امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است. در سال 1975 تحصیلات تکمیلی خود را در انستیتوی اقتصاد جهانی و روابط بین الملل آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی به پایان رساند. نامزد علوم تاریخی ، در سال 1991 دفاع کرد. وی در سال 1995 از دکترای خود ، استاد ، عضو متناظر آکادمی علوم روسیه دفاع کرد. از سال 2006 عضو آکادمی علوم روسیه است.

از سال 1976 او در انستیتوی اطلاعات علمی علوم اجتماعی (INION) آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی سابق کار می کند. وی از سال 1998 تا 2015 مدیر آن بود ، در همان زمان ریاست گروه علوم سیاسی و حقوق INION را بر عهده داشت. پس از آتش سوزی از رهبری INION معلق شد. در ژانویه 2015 ، آتش سوزی قسمت قابل توجهی از کتابخانه INION را از بین برد. از اواخر ماه آوریل ، او سمت مدیر علمی این موسسه را بر عهده داشت. تحت اتهام سهل انگاری تحت تحقیق بود. وی دوره های سخنرانی را در دانشگاه دولتی مسکو ، دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه می خواند ، از سال 2010 وی رئیس گروه علوم سیاسی دانشگاه دولتی مسکو است. به طور خلاصه مسیر کار این آکادمیسین به نظر می رسد ، که به آن "گالوپ در سراسر اروپا" می گویند.

حال بیایید نگاهی دقیق به برخی از مشخصات بیندازیم. در تابستان 2011 در بوداپست ، پایتخت مجارستان ، یک کنفرانس بین المللی با موضوع "جنگ بزرگ میهنی - 70 سال حمله آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" برگزار شد. دو نفر از INION RAS RF در آن ایرینا گلبووا و مدیر خود یوری پیوواروف صحبت کردند. من گلبوا را نقل نخواهم کرد ، اگرچه موضوعی برای گفتگو درباره موضوع روسوفوبیا وجود دارد. یکی از گفته های گزارش دانشگاهیان را نقل می کنم: کیش پیروزی شوروی در جنگ جهانی اصلی ترین بنیاد قانونی روسیه مدرن است. این صدا با صدای بلند توسط تلویزیون ، روزنامه ها و سایر رسانه ها پخش می شود. آگاهی افراد بیست ساله بر این اساس ساخته شده است. این پیروزی برای ما همه چیز است ، ما هرگز آن را رها نخواهیم کرد ، فقط ما می توانیم پیروز شویم - اینها اجزای اصلی افسانه هستند. پس از سال 1945 ، افسانه پیروزی در جنگ جهانی ، که میلیون ها قربانی را به فراموشی سپرده است ، پایه اصلی مشروعیت نسخه دوم رژیم کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شوروی و سپس روسیه امروز شد.».

من تعجب می کنم که آیا این نگرش به شاهکارهای نیاکان ما در جنگ بزرگ میهنی عملی روسی هراسی است؟ در حال حاضر ما پاسخ نخواهیم داد ، اما ما همچنان با اظهارات یوری سرگئیویچ آشنا خواهیم شد. آنچه او در مصاحبه با مجله Profile گفت: همان الکساندر نوسکی یکی از بحث برانگیزها است ، اگر نه چهره های متعفن در تاریخ روسیه ، اما شما نمی توانید او را برطرف کنید. ... و نوسکی با تکیه به گروه ترکان و مغولان ، تبدیل به جنگجوی مزدور آن شد. او در Tver ، Torzhok ، Staraya Russa ، گوش همفکرانی را که علیه مغولها قیام کردند ، قطع کرد و آب جوش ریخت و به دهان آنها منتقل کرد. ... و نبرد روی یخ فقط یک درگیری مرزی کوچک است ، که در آن نوسکی مانند یک راهزن رفتار می کند ، و به تعداد زیادی از مرزبانان حمله می کند. او در نبرد نوا ، که برای آن نوسکی شد ، به همان شیوه ناپسند عمل کرد. در سال 1240 ، او ، پس از ورود به مقر جارو سوئدی ، حاکم بیرگر ، خود با یک نیزه چشمانش را از بین برد ، که در میان شوالیه ها به نظر نمی رسید».

بیایید به بررسی پیوواروف "غیرروسوفوبی" ادامه دهیم ، اکنون نظرات دانشگاهیان درباره کوتوزوف در همان مصاحبه: " کوتوزوف واقعی هیچ ارتباطی با ما ندارد و داستان خیالی تجسم روح عمیق روسی است. اما کوتوزوف مردی تنبل ، شیاد ، ارومنی بود که بازیگران جوان فرانسوی را می پرستید و رمان های پورنوگرافی فرانسوی می خواند».

بوریس مژوئف:
آیا دولت ، رژیمی که چنین امتیازاتی می دهد مشروع خواهد ماند؟
یوری پیوواروف (Yu.P.): آیا نمی بینید که پوتین قبلاً چنین امتیازاتی داده است؟ پوتین مردی است که همه چیز را تسلیم خواهد کرد. او منطقه کالینینگراد را می دهد - نحوه نوشیدن ، خواهید دید: ما نمی توانیم بر آن حکومت کنیم. در آینده نزدیک وضعیت خاصی را در اتحادیه اروپا بدست خواهد آورد - آنها به سادگی ما را فریب می دهند ، چیزی را ارائه می دهند. س isال این است که چه کسی سیبری و خاور دور را کنترل خواهد کرد؟ در اینجا برای روس ها فرصتی در آینده وجود دارد ، یک فرصت بزرگ برای دفع سود این قلمرو - به هر حال ، روس ها در آنجا زندگی می کردند و زندگی می کنند ، روس ها آن را بهتر از دیگران می دانند ، و غیره بگذارید کانادایی ها و نروژی ها بیایند ، و همراه با روس ها سعی خواهند کرد بر این سرزمین ها حکومت کنند.

میخائیل ایلیین (کارشناسی ارشد): یک رژیم بین المللی باید ظهور کند.
آره .: ...با مشارکت قوی روسیه. و روسیه به اتحادی از این کشورهای سفید پوست ، به اصطلاح سفیدپوست ، اروپایی ، مسیحی ، غربی و غیره می پیوندد..
M.I: ما شریک اصلی هستیم.
آره .: ما شریک اصلی هستیم. این باید استفاده شود ، این منبع ما است. در صورت کنار گذاشتن سیبری و خاور دور ، روسیه قابل مقایسه با اروپا خواهد بود ، در آینده ای دور می توان روی ادغام در برخی ساختارهای اروپای غربی حساب کرد. اگرچه از نظر قلمرو بزرگ خواهیم ماند - اما نه چندان بزرگ. در مورد جمعیت ، همه جمعیت شناسان می گویند: اکنون ما 140 میلیون ، منهای 700000 سالانه داریم - به 100 میلیون ، تا 90-80 خواهد رسید ... در آلمان ، 80 میلیون قابل مقایسه است ...
در طول سال ها من چیزهای زیادی درباره سیستم روسی آموخته ام - اگر ابتدا کارگردان بودم و سپس شروع به نوشتن می کردم ، به روش دیگری می نوشتم. من دیدم که سیستم در حال تغییر است ، بسیاری تغییر می کند. و ، با این وجود ، من گاهی خودم را متوقف می کنم: "توقف ، پیوواروف! این همیشه تغییر کرده است ، اما هرگز به طور کامل تغییر نکرده است." نمی دانم این بار چگونه خواهد بود اکنون شانس زیادی وجود دارد که کاملاً تغییر کند. برای این کار ، روسیه باید ضرر کند - جهشی به منطقه دیگر - (نگران نباشید) سیبری و خاور دور. تا زمانی که منابع معدنی داشته باشیم ، تا زمانی که چیزی برای خوردن وجود داشته باشد ، در حال حاضر ... حقوق اینگونه پرداخت می شود: قیمت نفت افزایش یافته است - آنها داده اند ، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.

در برنامه از سولوویف ، او استدلال کرد که روسیه بخشی از غرب و اروپا است ، که من کاملاً با آن موافقم ، اکنون او خودش قبلاً در مورد این صحبت کرد: " از نظر من ، روسیه بخشی از اروپا نیست ، بنابراین هیچ اروپایی "عقب مانده" نیز وجود ندارد. در تاریخ بشر ، روسیه اولین و تاکنون تلاش بسیار موفقی برای ایجاد تمدن در شمال انجام داده است. نمونه دیگری وجود ندارد: نیویورک در عرض باکو واقع شده است ، کانادا از نظر اقتصادی در جنوب و مونترال جمع شده است - مانند آستاراخان ما ، اسکاندیناوی با جریان گرم خلیج فارس شسته می شود. در سرزمین های روسیه قبل از روس ها ، هیچ کس به کشاورزی مشغول نبود. طبیعت خشن محدودیت های زیادی را ایجاد کرده است و فقط می توان تعجب کرد که در چنین شرایط نامساعد روس ها چیزهای شگفت انگیز زیادی ایجاد کرده اند. از نظر تمدنی ، ما هم از اروپا و هم از شرق بیگانه هستیم ، همانطور که شاعر گفت ، "بین دو نژاد خصمانه هستیم" اگر ما از نظر تمدن با اروپا بیگانه هستیم ، پس چگونه این می تواند با آنچه عضو مربوطه در مورد برنامه گفته سازگار باشد.

حال بیایید به ابتدای این متن برگردیم ، جایی که من در مورد غیر عادی بودن وضعیت فعلی کشورم بحث می کنم. از این گذشته ، به نظر شخصی من ، این نقل قول ها ، پیوواروف را یک روسوفوب توصیف می کنند. این نقل قولها از تصویر یک وطن پرست میانه رو که نگران قطع رابطه با غرب و طرفدار کاهش تعارض با آن است ، سنگ اندازی نمی کند. بنابراین ، در این وضعیت ، در برنامه ها ، همه چیز باید با نام خاص خود خوانده شود ، به این ترتیب روسیوفوب ها راسوفوب نامیده می شوند ، به ویژه اینکه دانشگاهیان موضع خود را کاملاً صریح اعلام کردند. و آنچه در این برنامه اتفاق افتاد ، یک قاعده نیست.

در پایان ، من می گویم که پس از اظهارات مبنی بر اینکه اگر یک روسیوفوبی واقعی با پیوواروف ملاقات می کرد ، صورت او را تف می کرد ، و بنابراین یوری سرگئیویچ ، اگر شما با این اصل هدایت شوید "مرد گفت ، مرد گفت" ، ایجاد رابطه با آینه برای شما مشکل ساز خواهد بود ، از آنجا که شما باید به انعکاس خود تف کنید.

مورخ مشهور ، مدیر علمی INION ، آکادمیست آکادمی علوم روسیه یوری سرگئیویچ پیوواروف ، که به مدت 17 سال ریاست INION RAS را بر عهده داشت ، اکنون در بیمارستان بستری است ، وی یک عمل جراحی جدی خواهد داشت. پیش از این ، وی در سه آدرس مورد بازرسی قرار گرفت و گذرنامه وی توقیف شد ؛ پرونده ای جنایی به اتهام اشتغال ساختگی در این مituteسسه تشکیل شد. یوری سرگئیویچ پیوواروف به دلیل موضع گیری اصولی خود در مورد حفاظت از INION شناخته شده است ، وی همچنین قبلاً از اصلاحات آکادمی علوم روسیه انتقاد کرد و هرگز از اظهار نظر در مورد مشکلات میراث تاریخی و چشم انداز توسعه دولت روسیه به رسانه ها ترسید. در نوامبر 2016 ، هنگام سخنرانی به عنوان بخشی از پروژه عصر خواندن ، وی اظهار داشت که "روسیه به شدت به تغییر احتیاج دارد" و در فوریه 2017 ، در مصاحبه ای با رادیو بین المللی فرانسه RFI ، گفت: "هیچ دیکتاتوری در جهان به خوبی خاتمه نیافته است "

در اوایل آوریل ، Yu.S. پیوواروف درباره آزار و شکنجه خود به نوایا گازتا گفت: "می توان گفت که تعقیب کیفری علیه من از 20 آوریل 2015 ادامه داشته است. در ابتدا من در یک پرونده جنایی به دلیل آتش سوزی در موسسه خود متهم شدم. کمیته ، بی گناهی من را تأیید کرد. یعنی هیچ ارتباطی با آتش سوزی در اقدامات یا بی عملی آکادمیسین Pivovarov وجود ندارد. اما به جای پاک کردن اتهامات من و بستن پرونده ، در نوامبر سال گذشته ، این پرونده از بخش ویژه موارد مهم کمیته تحقیق مسکو به کمیته تحقیق منتقل شد فدراسیون روسیه. و به جای یک بازپرس - یک ستوان ارشد ، اکنون من 8-10 سردار بزرگ دارم. "

این دانشگاهی تعقیب کیفری خود را آزار و اذیت و یک دستور سیاسی خواند: "البته ظاهر این پرونده جدید و اقدامات تحقیقاتی مربوطه و همچنین تعقیب کیفری قبلی چیزی جز آزار و اذیت نیست. یک دستور کاملا سیاسی ، فقط نمی دانم با چه به دلیل یک و نیم میلیون روبل ، که با توجه به سطح فعلی فساد در کشور ، حتی به نوعی توهین آمیز به نظر می رسد! علاوه بر این ، من هرگز این پول را در چشم خود ندیدم ، و آن را در دستان خود نگه ندارم ، حتی محققان تحت تأثیر سبک زندگی متوسط \u200b\u200bدانشگاهیان ارجمند قرار گرفتند. اگر امروز یا فردا دستگیر نشوم ، صحبت خواهم کرد ، می گویم ، صحبت می کنم. این مسئله خصوصی شخصی نیست ، پیوواروف ، می تواند همه را تحت تأثیر قرار دهد. "

ما معتقدیم که تعقیب کیفری یوری پیوواروف و همچنین آزار و شکنجه ای که علیه وی در رسانه ها و اینترنت به راه افتاده است ، جز اهداف زیر هدف دیگری ندارد - شکستن و از بین بردن یک شخصیت عمومی که از اعتبار زیادی در میان روشنفکران روسی برخوردار است و نمی ترسد علنی در مورد موضوعات روز صحبت کند. مسائل تاریخی و سیاسی ، و همچنین ایجاد ترس در جامعه علمی ، به منظور دلسرد کردن دانشمندان از بحث آزادانه در مورد وضعیت فعلی روسیه و جهان.

بدیهی است که این کار به منظور تضعیف مقاومت افراد متفکر به اصطلاح نیز انجام می شود. "بهینه سازی" م institutionsسسات علمی و فرهنگی ، که به کاهش بودجه دولت برای علم و فرهنگ ، افزایش مطبوعات اداری و سرکوب حقوق و آزادی کارمندان م employeesسسات دانشگاهی ، دانشگاه ها ، موزه ها ، کتابخانه ها ، بایگانی ها و ... کاهش می یابد.

ما از نهادهای عمومی و رسانه های روسی و بین المللی می خواهیم که به پرونده یوری پیوواروف توجه زیادی نشان دهند و از او به عنوان معاند مدرن روسی تحت آزار و شکنجه ناعادلانه دفاع کنند. اکنون زندگی وی در معرض خطر واقعی است و تنها توجه عمومی به پرونده وی می تواند مقامات روسی یا گروه های خاصی از افراد به اصطلاح را متوقف کند. "Siloviks" از خودسرانه بیشتر.

بوریس آورین ، مورخ ادبیات
کنستانتین آزادوفسکی ، مورخ ادبیات
آندری الکسیف ، جامعه شناس
ویکتور آلاخوردوف ، دکترای روانشناسی
النا آلفرووا ، رئیس گروه علوم حقوقی ، INION RAS
الكساندر آنیكین ، آكادمیك آكادمی علوم روسیه
روبن افرسیان ، دکترای فلسفه
یوری آپرسیان ، آکادمیک آکادمی علوم روسیه
الکسی آرباتوف ، آکادمیست RAS
میخائیل آرکادیف ، دکترای هنر ، هنرمند ارجمند فدراسیون روسیه
الكساندر آرخانگلسكی ، نویسنده
ورا آفاناسیوا ، دکترای فلسفه ، استاد
والنتین بازانوف ، دکترای فلسفه ، استاد
نونه بارسقیان ، نویسنده ، روانشناس
الکسی بارتوشویچ ، کارشناس تئاتر
النا بسنر ، منتقد هنری
لئونید باخنوف ، نویسنده
سرگئی بلتسی ، دکترای علوم تاریخی
استانیسلاو بلکوفسکی ، دانشمند علوم سیاسی
سرگئی بلوگلازوف ، استاد هنرستان دولتی اورال به نام M.P. موسورگسکی
النا برزوویچ ، دکترای فلسفه ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
آندری بسکین ، دکترای علوم فنی
الكساندر بوبروف ، فیلولوژیست
ویکتور بوگوراد ، هنرمند
الیزاتا بونچ-اسمولوفسکایا ، میکروبیولوژیست ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
مارینا بورودیتسکایا ، نویسنده
والری بورشچف ، فعال حقوق بشر مسکو گروه هلسینکی مسکو
ناتالیا براگینا ، دکترای فلسفه ، استاد انستیتوی دولتی زبانهای خارجی به نام مانند. پوشکین ، استاد دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه
اولگا بوگوسلاوسکایا ، منتقد ادبی
اولگ بودنیتسکی ، مورخ
ایگور بونین ، دکترای علوم سیاسی
دیمیتری بیکوف ، نویسنده
Andrey Bychkov ، استاد RAS
اولگا وارشاور ، مترجم
نیکولای وختین ، عضو مسئول RAS ، استاد
ماریا ویرولاینن ، محقق پوشکین
آلینا ویتوخنوفسایا ، نویسنده
بوریس ویشنفسکی ، رئیس فراکسیون یابلوکو در مجلس قانونگذاری سن پترزبورگ ، روزنامه نگار ، نویسنده
ولادیمیر ووینویچ ، نویسنده
آندری وروبیوف ، آکادمیست RAS
تاتیانا وروژئیکینا ، معلم ، پژوهشگر
والنتین ویدرین ، استاد دانشکده شرق شناسی ، دانشگاه ایالتی سن پترزبورگ
سرگئی گاندلوسکی ، شاعر
الكساندر گلمن ، نمایشنامه نویس
میخائیل گلازوف ، فیزیکدان ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
لئونید گوزمن ، سیاستمدار
آندری گولوونف ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
آناتولی گولوبوفسکی ، جامعه شناس
یاکوف گوردین ، \u200b\u200bمورخ ، روزنامه نگار
تاتیانا گوریاچوا ، مورخ هنر
ناتالیا گروماوا ، محقق برجسته GLM ، نویسنده
لو گودکوف ، جامعه شناس ، دکترای فلسفه
آندری دسنیتسکی ، استاد آکادمی علوم روسیه ، فیلولوژیست
میخائیل دزیوبنکو ، فیلولوژیست
ویتالی دیکسون ، نویسنده
اولگا دوگی ، فیلولوژیست
اولگ دورمن ، کارگردان.
دنیس دراگونسکی ، نویسنده
اولگا دربوت ، مترجم
والری دورنوفتف ، دکترای علوم تاریخی ، استاد دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه
آنا دیبو ، زبان شناس ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
ولادیمیر دیبو ، زبان شناس ، دانشگاهی آکادمی علوم روسیه
ویتالی دیمارسکی ، روزنامه نگار
گالینا الشوسکایا ، منتقد هنری
اوگنی ارمولین ، منتقد ادبی
کنستانتین اروسالیمسکی ، دکتر علوم تاریخی
ویکتور اسیپوف ، نویسنده
الكساندر ژوكوسكي ، جامعه شناس ، دانشمند سياسي
لئونید ژوخوویتسکی ، نویسنده
نینا زرخی ، معاون سردبیر مجله Art Cinema
ولادیمیر زاخاروف ، آکادمیک آکادمی علوم روسیه
آندری زوبوف ، مورخ ، محقق دینی
ویاچسلاو ایوانف ، زبان شناس ، آکادمیست آکادمی علوم روسیه
Askold Ivanchik ، مورخ ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
استانیسلاو ایواشکوفسکی ، رئیس. گروه نظریه اقتصادی ، MGIMO
ایگور ایرتنیف ، نویسنده
اوگنی اخلوف ، روزنامه نگار
سوفیا کاگانوویچ ، دکترای فلسفه
کاتیا کاپوویچ ، نویسنده ، سردبیر مجله "FULCRUM: سالانه شعر و زیبایی شناسی"
آندری کاراواشکین ، دکترای فلسفه ، استاد دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه
ایلیا کاساوین ، دکترای فلسفه ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه.
تاتیانا کساتکینا ، دکترای فلسفه
میخائیل کاسیانوف ، رئیس حزب آزادی مردم (PARNAS)
نینا کاترلی ، نویسنده
اوکسانا کیانسکایا ، دکترای علوم تاریخی
ایگور کلیامکین ، دکترای فلسفه ، استاد
الكساندر كبرینسكی ، دكتر فلسفه ، استاد دانشگاه دولتی تعلیماتی روسیه به نام A.I. هرزن
النا کولیادینا ، نویسنده ، روزنامه نگار
نیکولای کنونوف ، نویسنده
ولادیمیر کورسونسکی ، روزنامه نگار
نادژدا کوستیورینا ، دکتر فرهنگ شناسی
تاتیانا کراساوچنکو ، دکتر فیلولوژی ، INION RAS
اولگا کروکینسکایا ، استاد ، دکترای علوم جامعه شناسی
گریگوری کروژکوف ، شاعر
ایگور کورلیاندسکی ، مورخ
اولگا لاباس ، منتقد هنری
الكساندر لاوروف ، آكادمیك آكادمی علوم روسیه
پاول لیتوینوف ، فعال حقوق بشر
Evgeniya Lozinskaya ، محقق ، INION RAS
ناتالیا ماولویچ ، مترجم
دینا ماگومدووا ، دکترای فلسفه ، استاد دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه
ولادیمیر مگون ، جامعه شناس
الکسی ماکارکین ، دانشمند علوم سیاسی
الکسی ماکوشینسکی ، نویسنده
مارینا مالکیل ، موسیقی شناس
لو مارکیز ، رهبر ارکستر
الكساندر ماخوف ، دكتر فلسفه
ولیخان میرزاخانوف ، دکترای علوم تاریخی
الكساندر مولداوی ، دانشگاهی RAS
آندری موروز ، استاد دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه ، دکترای فلسفه
الکسی موتوروف ، نویسنده
ماریا نادیارنیخ ، فیلولوژیست (IMLI RAS)
ماکسیم نناروکوموف ، منتقد هنری
آندری نیکیتین-پرنسکی ، بنیانگذار کتابخانه الکترونیکی "Imwerden"
سرگئی نیکولایف ، دکترای فلسفه
میخائیل اودسکی ، دکترای فلسفه
دیمیتری اورشکین ، دانشمند علوم سیاسی
تاتیانا پاولووا ، نامزد علوم فلسفی
تاتیانا پارخالینا ، معاون مدیر INION RAS
ناتالیا پخساریان ، استاد دانشگاه دولتی مسکو ، محقق برجسته INION RAS
گریگوری پتوخوف ، شاعر
تاتیانا پینژینا ، زمین شناس ، استاد RAS
آندری پیونتکوفسکی ، روزنامه نگار
نیکولای پودوسوکرسکی ، روزنامه نگار
تاتیانا پوزدنیاکوا ، کاندید. پد علوم ، هنر محقق علمی موزه آنا آخماتووا در خانه چشمه
الا پلیاکوا ، فعال حقوق بشر
لو پونومارف ، فعال حقوق بشر
نینا پوپووا ، مدیر موزه سن پترزبورگ آنا اخماتووا
ولادیمیر پوروس ، دکترای عالی ، دانشکده عالی اقتصاد
آنا رزنیچنکو ، دکترای فلسفه ، استاد دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه
لورینا رپینا ، مورخ ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
رایسا روزینا ، دکترای فلسفه ، محقق ارشد ، انستیتوی زبان روسی ، آکادمی علوم روسیه
لو روبینشتاین ، نویسنده
یولی ریباکوف ، فعال حقوق بشر
النا ریبینا ، دکترای علوم تاریخی ، استاد دانشگاه دولتی مسکو
یوری ریژوف ، آکادمی آکادمی علوم روسیه
اولگا سداکووا ، نویسنده
آدریان سلین ، دکترای علوم تاریخی
الکسی سمنوف ، ریاضی دان ، دانشگاهی RAS
نیکولای سیبلدین ، \u200b\u200bفیزیکدان ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
تاتیانا سوتنیکووا (آنا برسنوا) ، نویسنده.
میخائیل سوکولوف ، روزنامه نگار
نیکیتا سوکولوف ، مورخ
ناتالیا سوکولوفسکایا ، نویسنده
نیکولای سولودنیکوف ، روزنامه نگار
مونیکا اسپیواک ، دکترای فلسفه
ایرینا استاف ، فیلولوژیست ، مترجم
سرگئی استراتانوفسکی ، نویسنده
عشق سام ، مترجم
ایرینا سورات ، دکترای فلسفه
الکساندرا Ter-Avanesova ، محقق برجسته ، IRL RAS
لو تیموفیف ، نویسنده
النا تیتارنکو ، منتقد هنری ، روزنامه نگار
سوتلانا تولستایا ، آکادمیک آکادمی علوم روسیه
ایوان تولستوی ، روزنامه نگار رادیو
آندری توپورکوف ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
دیمیتری تراوین ، اقتصاددان
لیودمیلا اولیتسکایا ، نویسنده
مارک اورنوف ، دکترای علوم سیاسی ، مدرسه عالی اقتصاد
فدور اوسپنسکی ، عضو مسئول آکادمی علوم روسیه
دیوید فلدمن ، دکترای علوم تاریخی
ایرینا فلیج ، فعال حقوق بشر
آرتمی خالاتوف ، سردبیر مجله "روسیه و جهان مدرن" ، INION RAS
ایگور خاریچف ، نویسنده ، دبیر اتحادیه نویسندگان مسکو
الکسی تسوتکوف ، شاعر ، مقاله نویس
آندری چرنوف ، نویسنده
النا چیژوا ، نویسنده
یوری چیستوف ، دکترای علوم تاریخی ، مدیر موزه مردم شناسی و مردم نگاری (Kunstkamera) RAS
ماریتا چوداکووا ، عضو آکادمی اروپا
ماریانا شاخنوویچ ، دکترای فلسفه ، استاد
لیلیا شوتسوا ، روزنامه نگار
نیکیتا شکلوفسکی-کوردی ، دکتر
لو شلوسبرگ ، معاون مجمع منطقه ای پسکوف از حزب YABLOKO ، مورخ
یوری شموکلر ، دکترای علوم زیستی ، مترجم
بوریس استرن ، دکترای علوم فیزیکی و ریاضی ، مدیر مسئول روزنامه "Troitsky Variant"
تاتیانا شکربینا ، شاعر ، مقاله نویس
میخائیل اپشتین ، فرهنگ شناس ، استاد
آندری یورگانوف ، دکترای علوم تاریخی ، استاد دانشگاه بشردوستانه دولتی روسیه
Ekaterina Yakimova ، محقق برجسته ، گروه جامعه شناسی ، INION RAS
ویکتور یاروشنکو ، روزنامه نگار
_____________

نامه سرگشاده را در دفاع از Yu.S امضا کنید. پیوواروف را می توان در صفحه فیس بوک نیکولای پودوسوکرسکی یافت.


2020
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه