07.12.2021

پستی با موضوع زبان یونانی- بیزانسی. زبان لاتین: تاریخ و میراث. کشوری به نام بیزانس هرگز وجود نداشته است


امپراتوری روم شرقی و فرهنگ بیزانس به عنوان یک کل، نقش عظیمی را در حفظ و انتقال میراث فلسفی و علمی یونانی-رومی (از جمله در زمینه فلسفه و نظریه زبان) به نمایندگان ایدئولوژی ایفا کردند. و علم عصر جدید.

دقیقاً فرهنگ بیزانسی است که اروپا مدیون دستاوردهای سنتز خلاقانه سنت باستانی بت پرستی (عمدتاً در شکل متأخر هلنیستی) و جهان بینی مسیحی است. و تنها تاسف باقی می ماند که در تاریخ زبان شناسی هنوز به سهم دانشمندان بیزانسی در شکل گیری آموزه های زبانی قرون وسطایی در اروپا و خاورمیانه توجه ناکافی شده است.

هنگام توصیف فرهنگ و علم (به ویژه زبان شناسی) بیزانس، لازم است ویژگی های دولتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زندگی مذهبی در این قدرت قدرتمند مدیترانه ای را که بیش از هزار سال در طول این دوره وجود داشت در نظر گرفت. دوره باز ترسیم مداوم نقشه سیاسی اروپا، ظهور و ناپدید شدن بسیاری از دولت های "بربر" ...

خصوصیات زندگی فرهنگی این ایالت منعکس کننده یک سری فرآیندهای تاریخی مهم است: انزوای اولیه در امپراتوری روم. انتقال پایتخت امپراتوری روم در سال 330 به قسطنطنیه، که مدتها قبل به مرکز پیشرو اقتصادی، فرهنگی و علمی امپراتوری تبدیل شده بود. تجزیه نهایی امپراتوری روم به روم غربی و روم شرقی در سال 345. سقوط امپراتوری روم غربی در سال 476 و استقرار تسلط کامل "بربرها" در غرب اروپا.

بیزانس توانست قدرت متمرکز دولتی را برای مدت طولانی بر تمام سرزمین های مدیترانه در اروپا، شمال آفریقا، آسیای صغیر و آسیای غربی حفظ کند و حتی به فتوحات سرزمینی جدیدی دست یابد. او کم و بیش با موفقیت در برابر هجوم قبایل در دوره "کوچ بزرگ مردم" مقاومت کرد.

تا قرن چهارم. در اینجا مسیحیت قبلاً تأسیس شده است و به طور رسمی در قرن ششم به رسمیت شناخته شده است. دین دولتی در این زمان، در مبارزه با بقایای بت پرستان و بدعت های متعدد، ارتدکس توسعه یافته بود. در قرن ششم شد. شکل غالب مسیحیت در بیزانس.

فضای معنوی در بیزانس توسط یک رقابت طولانی با غرب لاتین تعیین شد که در سال 1204 منجر به شکست رسمی (شکاف) کلیساهای کاتولیک یونان و کاتولیک رومی و قطع کامل روابط بین آنها شد.

پس از فتح قسطنطنیه، صلیبی ها یک امپراتوری لاتین (رومانی) با مدل غربی را در بخش بزرگی از قلمرو بیزانس ایجاد کردند، اما این امپراتوری فقط تا سال 1261 دوام آورد، زمانی که امپراتوری بیزانس دوباره بازسازی شد، زیرا توده های مردمی تلاش برای لاتین کردن اجباری را نپذیرفتند. حکومت، فرهنگ و مذهب.

از نظر فرهنگی، بیزانسی ها بر اروپایی ها برتری داشتند. از بسیاری جهات، آنها برای مدت طولانی شیوه زندگی قدیمی قدیمی را حفظ کردند. آنها با علاقه فعال طیف گسترده ای از مردم به مسائل فلسفه، منطق، ادبیات و زبان مشخص می شدند. بیزانس تأثیر فرهنگی قدرتمندی بر مردمان کشورهای مجاور داشت. و در عین حال تا قرن یازدهم. بیزانسی ها از فرهنگ خود در برابر تأثیرات خارجی محافظت کردند و تنها بعداً دستاوردهای پزشکی عرب، ریاضیات و غیره را به عاریت گرفتند.

در سال 1453 امپراتوری بیزانس سرانجام تحت تهاجم ترکان عثمانی قرار گرفت. مهاجرت دسته جمعی از دانشمندان، نویسندگان، هنرمندان، فیلسوفان، رهبران مذهبی، متکلمان یونانی به کشورهای دیگر از جمله ایالت مسکو آغاز شد.

بسیاری از آنها به عنوان استاد دانشگاه های اروپای غربی، مربیان انسان گرا، مترجم، رهبران معنوی و غیره به فعالیت خود ادامه دادند. بیزانس ماموریت تاریخی مسئولانه ای برای نجات گنجینه های تمدن بزرگ باستانی در دوره شکست های ناگهانی داشت و این ماموریت با انتقال آنها به اومانیست های ایتالیایی در دوره پیش از رنسانس با موفقیت به پایان رسید.

ویژگی های علم زبان بیزانس عمدتاً به دلیل وضعیت پیچیده زبانی در امپراتوری است. در اینجا، یک زبان ادبی آتیستیستی باستانی، یک گفتار عامیانه- محاوره ای گاه به گاه، ادامه دهنده زبان عامه پسند دوران کلی هلنیستی، و یک کوئین ادبی- محاوره ای متوسط، با یکدیگر مشروط بودند.

در مدیریت دولتی و در زندگی روزمره، بیزانسی ها / "رومی ها" در ابتدا به طور گسترده از لاتین استفاده می کردند که تنها در قرن هفتم وضعیت رسمی خود را به یونانی واگذار کرد. اگر در عصر امپراتوری روم همزیستی زبانهای یونانی و لاتین با برتری به نفع دوم وجود داشت، در دوره توسعه دولت مستقل، برتری در طرف اول بود. با گذشت زمان، تعداد افرادی که به زبان لاتین مسلط بودند کاهش یافت و نیاز به سفارش برای ترجمه آثار نویسندگان غربی پدید آمد.

ترکیب قومی جمعیت امپراتوری از همان ابتدا بسیار متنوع بود و در طول تاریخ این ایالت تغییر کرد. بسیاری از ساکنان امپراتوری در اصل یونانی یا رومی شده بودند. بیزانسی ها مجبور بودند با گویشوران به زبان های مختلف - ژرمنی، اسلاوی، ایرانی، ارمنی، سوری، و سپس عربی، ترکی و غیره تماس دائمی داشته باشند.

بسیاری از آنها با زبان عبری نوشتاری به عنوان زبان کتاب مقدس آشنا بودند، که مانع از آن نمی شد که غالباً برخلاف عقاید کلیسا، نسبت به وام گرفتن از آن نگرش بسیار خالصانه ابراز کنند. در قرن 11-12. - پس از تهاجم و اسکان قبایل متعدد اسلاو در قلمرو بیزانس و قبل از تشکیل دولت های مستقل توسط آنها، بیزانس اساساً یک دولت یونانی-اسلاو بود.

فیلسوفان و متکلمان بیزانسی قرن دوم تا هشتم. (اوریگن، آتاناسیوس اسکندریه، ریحان کبیر، گریگوری متکلم، پروکلوس، ماکسیموس اعتراف کننده، سیمیلیسیوس، شبه دیونیسیوس آرئوپاگیت، جان کریزوستوم، لئونتی، جان فیلومون، جان دمشقی که بسیاری از آنها رسماً به عنوان "قدیس" شناخته می شدند. و "پدران کلیسا") همراه با نمایندگان غربی پاتریستیک، با مشارکت اندیشه های ایدئولوژیک افلاطون و تا حدی ارسطو، در توسعه فلسفه زبانی هماهنگ در درون، مشارکت فعالی در توسعه عقاید مسیحی داشتند. چارچوب نظام دیدگاه های مسیحی، در تهیه جداسازی منطق مکتبی از فلسفه (همراه با دستور زبان منطقی).

آنها تأثیر قابل توجهی بر نمایندگان فلسفه و علم غرب معاصر و بعدی داشتند. متأخران الهیات بیزانسی (مایکل پسلوس، ماکسیم پلانود، گریگوری پالاماس) نیز به مسائل فلسفی زبان پرداختند.

قابل توجه است (برخلاف غرب لاتین) که کلیساها و صومعه های بیزانس به حفظ و بازنویسی آثار باستانی (در محتوای آنها بت پرست) احترام می گذارند. این روند بازنویسی با گذار در قرن 9 و 10 همراه بود. برای یک حرف کوچک

آی پی سوسوف. تاریخ زبان شناسی - Tver، 1999

تعلیمی «کتابی است که حقایق اساسی ایمان و اخلاق مسیحی را در قالبی ساده و روشن و معمولاً به صورت پرسش و پاسخ خلاصه می‌کند و برای آموزش اولیه دینی مؤمنان در نظر گرفته شده است». اکثر لغت نامه های زبان مدرن روسی تعاریف مشابهی را ارائه می دهند. به علاوه، در برخی از آنها این کلمه به دو نسخه آمده است: تعلیم و تعلیم. در فرهنگ لغت V.I. تفسیر دال کاملتر است - «آموزش اولیه و اساسی در مورد ایمان مسیحی. کتاب حاوی این آموزش || آموزش اولیه و پایه هر علمی.»

این کلمه خود ریشه یونانی دارد. به اسم یا κατήχησις - برمی گردد. اعلام، آموزش (شفاهی)، تعلیمتشکیل شده از فعل κατηχέω - اعلام کردن، (شفاهی) تعلیم دادن، آموزش دادن... این فعل پیشوند فعل ὴχέω است - صدا، صدا(مقایسه کنید: ό ήχος - صدا، شایعه؛ ήὴχη- صدا، نویز؛ ή ὴχώ - پژواک، اکو؛ صدا، سر و صدا، فریاد؛ شایعه، شایعه) و حاوی پیشوند κατα - به معنای کامل بودن عمل است. در مورد کلمات خواندن(κατηχέω) و اعلام کرد(κατηχούμενος) مطالبی برای فرهنگ لغت اسلاوهای کلیسایی مورد توجه است: به κατηχέω - «1. آموزش دادن، آموزش دادن، وقف کردن... 2. کوک (درباره ساز موسیقی)"؛ به κατηχούμενος - " آماده شدن برای غسل تعمید، کسی که اصول ایمان به او ابلاغ شده است.با استناد به متون اسلاو کلیسای مربوطه.

فرهنگ لغت ریشه شناسی زبان روسی نشان دهنده واسطه زبان لاتین در وام گرفتن این کلمه است: "از لات. catechēsis از یونانی. دستورالعمل، دستورالعمل"؛ "دیر دیر. تعلیم - تعلیم، درس الهیات ابتدایی< греч. katēchēsis - поучение, назидание; оглашение, от katēcheō - устно поучать, от ēcheō - звучать, от ēchō - эхо; слух, молва» . В словаре-справочнике, в котором собраны наиболее распространенные в русском языке слова латинского происхождения, включая и те, которые вошли в латынь из греческого языка, объяснение несколько иное: «Catechesis, is f (греч.: наставление, познание) - катехизис, элементарный курс богословия. С сер. XVII в., первонач. в формах "کاتشیسم"، "تعلیم"... از طریق استاروسلاو. از یونانی." ...

برای درک چگونگی نفوذ این کلمه به زبان روسی، لازم است به ظاهر آوایی آن بپردازیم. و او حتی به زبان روسی مدرن (کاتشیسم و ​​تعلیم آموزی) ساکن نشده است. برای درک این موضوع، اجازه دهید به سنت های انتقال کلمات یونانی در روسی بپردازیم.

در دوران مدرن، دو سیستم انتقال آوایی کلمات یونان باستان تعریف شد که نام‌های دانشمندان دوره رنسانس، اراسموس روتردامی و یوهان روچلین را پیشنهاد کردند. سیستم اراسموس تلفظ یک کلمه را با گرافیک آن مرتبط می کند و صدای کلمات یونانی را در لاتین منعکس می کند. این در اکثر کشورهای اروپایی پذیرفته شده است و در روسیه در تمرینات بدنسازی و دانشگاه هنگام خواندن متون سکولار استفاده می شود. سیستم روچلین بر گفتار زنده بیزانسی متمرکز بود. این سیستم توسط دانشمندان یونانی پایبند است ، در روسیه قبل از اراسموس ، مستقیماً از یونانیان تسلط یافت و در موسسات معنوی تثبیت شد. در سیستم روچلین، خواندن متون مذهبی مرسوم است.

در اسم یونانی κατήχησις به تلفظ حروف η و σ علاقه مند خواهیم شد که در این سیستم ها به طور متفاوتی منتقل می شوند. در سنت اراسموس، η به صورت "e" تلفظ می شود، و σ، طبق قوانین زبان لاتین، صداگذاری می شود. در سنت روچلین، η "و" تلفظ می شود، در حالی که σ کر ("s") است. بنابراین، در سنت اراسموس، کلمه ما باید مانند "catechesis" و در Rechlinova به عنوان "catechesis" به نظر برسد. چی شد؟

به نظر می رسد که در یک زبان زنده، هر دو سنت می توانند با هم تعامل داشته باشند: یا تغییر شکل طبق کلیشه لاتین اتفاق افتاد، اما حفظ نشد ( سخنورو retor, فیلسوفو فیلسوف( کاتدراو صندلی, املاءو املا، اما همیشه برگزار نمی شد ( کتابخانهو vivliofika, پاو کافه). اگر وام‌ها به شکل دوگانه وارد زبان روسی شد، انواع یونانی- بیزانسی ( تئوریو نظریه, فیزیکو فیزیکا). با این حال، اگر دو یا چند تفاوت آوایی در یک کلمه وجود داشته باشد، اشکال ترکیبی نیز می توانند ظاهر شوند: دی تیرامب(در قرن 18 - ستایش می کندو دی تیرامب), آپوتئوز (آپوتئوسو آپوتئوز). این نوع کلمه است. تعلیم و تربیت... البته از فرم های ارائه شده به زبان روسی مدرن ( تعلیم و تربیتو تعلیم و تربیت) دومی سازگارتر است. اما حتی در آن نیز عنصری از اختلاط سنت ها وجود دارد: یک "ز" صدادار به جای "s" یونانی بی صدا.

اخیراً، برای اولین بار، یک چاپ مجدد علمی و تأیید شده از نظر متن‌شناختی از تعلیم معروف که توسط سنت فیلارت (دروزدوف) در سال 1822 گردآوری شده است، همراه با پیشگفتاری درباره تاریخچه ایجاد، یادداشت‌ها و اشاره‌ها، منتشر شده است. این نسخه از فرمی استفاده می کند که کمتر مورد استفاده قرار می گیرد تعلیم و تربیت، که شاید به تشدید استفاده از آن در روسی مدرن کمک کند. به هر حال تیراژ این کتاب در حال حاضر کم نیست: 10000 نسخه. در خاتمه، برای وضوح، خطوط آغازین این بنای برجسته کلامی و ادبی را ارائه می کنیم.

« سوالتعلیم ارتدکس چیست؟

پاسخ.تعلیم ارتدکس دستورالعملی در ایمان مسیحی ارتدکس است که برای خشنودی خداوند و نجات روح به هر مسیحی آموزش داده می شود.

V.معنی کلمه چیست تعلیم و تربیت?

O. Catechism ، ترجمه شده از یونانی به معنی اعلامیه،آموزش شفاهی؛ و با توجه به استفاده از زمان رسولان، این نام به معنای آموزه اصلی در مورد ایمان ارتدوکس مسیحی است که برای هر مسیحی ضروری است (نگاه کنید به: لوقا 1: 4؛ اعمال رسولان 18:25).

مسیحیت: فرهنگ لغت / تحت ژنرال. ویرایش لوگاریتم. میتروخین و همکاران M.، 1994.S. 193.

به عنوان مثال نگاه کنید به: فرهنگ لغت زبان روسی / ویرایش. A.P. اوگنیوا. T. 2.M., 1981.S. 40.

دال وی.آی.فرهنگ لغت توضیحی زبان بزرگ روسی زنده. T. 2.M., 1998.S. 98.

فرهنگ لغت یونانی-روسی باستان / Comp. آنها خدمتکار. T. 1.M., 1958.S. 924; ویزمن A.D.فرهنگ لغت یونانی-روسی. M., 1991.S. 694.

Sedakova O.A.اسلاوونی کلیسایی-روسی: مواد برای فرهنگ لغت. M., 2005.S. 222.

فاسمر ام.فرهنگ ریشه شناسی زبان روسی / Per. با او. و اضافات O.N. تروباچف T. 2.M., 1967.P. 210.

فرهنگ لغات بیگانه: واژگان واقعی، تفسیر، ریشه شناسی / N.N. آندریوا، N.S. آراپوا و همکاران M.، 1997.S. 124.

Ilyinskaya L.S.میراث لاتین به زبان روسی: دیکشنری-کتاب مرجع. M., 2003.S. 86.

برای اطلاعات بیشتر در مورد این روایات، نگاه کنید به: Slavyatinskaya M.N.کتاب درسی زبان یونان باستان: جنبه فرهنگی و تاریخی. M., 1988.S. 158-160; زبان یونانی باستان: دوره اولیه / Comp. F. Wolf، N.K. مالیناوسکین. Part 1.M., 2004.S. 6-8.

برای جزئیات بیشتر رجوع کنید به: رومانیف یو.آ.ساختار کلمات با منشاء یونانی در روسی: کاند. دیس م.، 1965.

تعلیمی گسترده مسیحی از کلیسای ارتدکس-کاتولیک شرقی / [کامپیوتر: St. فیلارت (دروزدوف)؛ پیشگفتار، آمادگی متن، یادداشت و فرمان .: Cand. ist علوم A.G. دونائف]. M.: شورای انتشارات کلیسای ارتدکس روسیه، 2006.

در متن اشاره شده انجیل لوقا می خوانیم: "تا شالوده محکم تعالیمی را که در آن به شما تعلیم داده شده است بشناسید." در یونانی اصلی، شکل "آموزش داده شد" با شکل آئوریست مفعول κατηχήθης از فعل قبلاً شناخته شده κατηχέω مطابقت دارد. در اعمال رسولان مقدس، یک شکل توصیفی با یک مفعول کامل مفعول از همان فعل ὴυ κατηχημένος استفاده می شود که به روسی مشابه با اول ترجمه شده است: "او در آغاز راه خداوند تعلیم داده شد."

وزارت آموزش و پرورش و علوم فدراسیون روسیه

موسسه آموزشی بودجه ایالتی فدرال

آموزش عالی حرفه ای

"دانشگاه دولتی اورنبورگ"

دانشکده زمین شناسی و جغرافیا

گروه اکولوژی و مدیریت طبیعت

گسترش سنت های معنوی یونانی- بیزانسی در روسیه. زندگی مقدسین و مقدمه ای بر دانش باستانی

مدیر کار

دکتری، دانشیار E.V. گریوکو

مجری

دانش آموز گروه 15 ترابایت (ba) -1

A.V. مزینا

اورنبورگ 2015

ارتباط

نوشته پیش از سیریلیک و دانش اسلاوها

گسترش سنت های فرهنگی و علمی یونانی- بیزانسی

مسیحیت روسیه: توسعه فرهنگ روزمره و معنوی

سواد گسترده در محیط شهری در قرن 11-12: حروف پوست درخت غان و گرافیتی

دانش ریاضی، نجومی و جغرافیایی در روسیه باستان

اولین مدارس محلی تحت ولادیمیر اول و یاروسلاو حکیم

کاربرد عملی دانش در صنایع دستی و ساخت و ساز

منابع از

ارتباط

بیزانس یک تمامیت فرهنگی اصیل (330-1453)، اولین امپراتوری مسیحی است. بیزانس در محل اتصال سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا قرار داشت. قلمرو آن شامل شبه جزیره بالکان، آسیای صغیر، سوریه، فلسطین، مصر، سیرنائیکا، بخشی از بین النهرین و ارمنستان، جزیره قبرس، کرت، دژهای مستحکم در کریمه (خرسونسوس)، در قفقاز (در گرجستان) و برخی مناطق بود. از عربستان دریای مدیترانه دریاچه داخلی بیزانس بود.

بیزانس یک امپراتوری چندملیتی بود که از نظر ترکیب قومی متشکل از سوری ها، قبطی ها، تراکیان، ایلیاتی ها، ارمنی ها، گرجی ها، عرب ها، یهودیان، یونانی ها، رومی ها بود. از زمان سقوط امپراتوری روم غربی، غیریونانی ها و غیر رومی ها نقش مهمی ایفا کرده اند. هیچ تداوم فیزیکی بین مردم باستان و قرون وسطی اصلا وجود نداشت. مهاجرت بربرها به امپراتوری یک ویژگی اساسی است که دوران باستان را از قرون وسطی جدا می کند. پر کردن مداوم و فراوان استان های امپراتوری با مردمان جدید، خون جدید زیادی را در بقایای جمعیت قدیمی ریخت و به تغییر تدریجی در نوع فیزیکی مردمان باستان کمک کرد.

در اوایل قرون وسطی، امپراتوری بیزانس، وارث و جانشین فرهنگ یونانی و سازمان دولتی-حقوقی امپراتوری روم، با فرهنگ ترین، قوی ترین و توسعه یافته ترین دولت اروپایی بود. کاملاً طبیعی است که تأثیر آن بر بخش نسبتاً بزرگی از تاریخ روسیه تعیین کننده بود.

از زمان های قدیم، اسلاوها با استفاده از آبراه بزرگ مغان - Dnieper - به اصطلاح "از وارنگیان تا یونانیان" با بیزانس تجارت می کردند. آنها عسل، خز، موم، بردگان را بیرون آوردند و از بیزانس کالاهای تجملی، هنر، وسایل خانه، پارچه و با ظهور کتاب - و کتاب آوردند. در این راه، شهرهای تجاری متعدد روسیه پدید آمدند: کیف، چرنیگوف، اسمولنسک، نووگورود ولیکی، پسکوف و دیگران. همزمان شاهزادگان روس لشکرکشی به قسطنطنیه (قسطنطنیه) کردند که با امضای معاهدات صلح پایان یافت. بنابراین ، در سال 907 ، دوک بزرگ اولگ قسطنطنیه را محاصره می کند ، پس از آن صلح با یونانیان به دنبال دارد ، پس از او ایگور ، پسر روریک ، در 941-945 به بیزانس لشکرکشی می کند و در سال 946 با آن معاهده هایی در مورد صلح ، تجارت و متقابل منعقد می کند. کمک های نظامی پسر ایگور سواتوسلاو در سال 970 به امپراتور بیزانس در جنگ با بلغارستان دانوب کمک می کند.

1. نوشته پیش از سیریلیک و دانش اسلاوها

زبان و نوشتار شاید مهم ترین عوامل فرهنگ ساز باشند. اگر مردم از حق یا فرصت صحبت به زبان مادری خود محروم شوند، این سخت ترین ضربه به فرهنگ بومی آنها خواهد بود. اگر انسان از داشتن کتاب به زبان مادری خود محروم شود، از مهم ترین گنجینه های فرهنگ خود محروم می شود. از کودکی ما به حروف الفبای روسی خود عادت می کنیم و به ندرت به این فکر می کنیم که نوشته ما چه زمانی و چگونه بوجود آمد. آغاز نوشتن نقطه عطف خاصی در تاریخ هر قوم و در تاریخ فرهنگ آن ملت است.

نوشتن حتی در دوره پیش از مسیحیت در روسیه وجود داشت، اما مسئله نوشتن اسلاوی پیش از سیریلیک تا همین اواخر بحث‌برانگیز بود. فقط در نتیجه کارهای دانشمندان و همچنین در ارتباط با کشف آثار باستانی جدید، وجود نوشتار در میان اسلاوها در دوره پیش از سیریل تقریباً ثابت شده است.

مورخی که بر روی مشکلات تاریخ روسیه در قرون XII-XIV کار می کند، معمولاً فقط تواریخ را در لیست های متأخر حفظ کرده است، تعداد بسیار کمی از اسناد رسمی باقی مانده، بناهای قانونی، نادرترین آثار داستانی و کتاب های کلیسایی متعارف. در مجموع، این منابع مکتوب بخش کوچکی از درصد منابع مکتوب قرن نوزدهم را تشکیل می‌دهند. حتی شواهد مکتوب کمتری از قرن 10 و 11 باقی مانده است. کمبود منابع مکتوب باستانی روسی نتیجه یکی از بدترین فجایع در روسیه چوبی است - آتش سوزی های مکرر که طی آن کل شهرها با تمام ثروت خود از جمله کتاب ها بیش از یک بار سوختند.

در آثار روسی تا اواسط دهه 40 قرن بیستم، و در اغلب آثار خارجی - و تاکنون، وجود نوشتار در میان اسلاوها در دوره پیش از سیریلیک معمولاً انکار می شد. از نیمه دوم دهه 40 تا پایان دهه 50 قرن بیستم، بسیاری از محققان این موضوع گرایش مخالف را نشان دادند - به کاهش بیش از حد نقش تأثیرات خارجی در ظهور نوشتار اسلاو، به این باور که نوشتن به طور مستقل در میان آنها پدید آمد. اسلاوها از دوران باستان علاوه بر این، حتی پیشنهادهایی وجود داشت که نوشتار اسلاوی کل مسیر توسعه جهانی نوشتار را تکرار می کند - از پیکتوگرام های اصلی و نشانه های مرسوم ابتدایی گرفته تا لوگوگرافی، از لوگوگرها تا صدای هجا یا همخوان و در نهایت، تا نوشتن صوتی صدادار.

با این حال، با توجه به قوانین کلی توسعه نوشتار، و همچنین با توجه به ویژگی های زبان های اسلاوی در نیمه دوم هزاره 1 قبل از میلاد. ه. چنین مسیر توسعه ای را باید غیرممکن دانست. تاریخ جهانی نویسندگی نشان می دهد که هیچ یک از مردمان، حتی باستانی ترین آنها، تمام مسیر توسعه جهانی نوشتن را به طور کامل طی نکرده اند. اسلاوها، از جمله اسلاوهای شرقی، مردمانی جوان بودند.

تجزیه سیستم اشتراکی بدوی در میان آنها تنها در اواسط هزاره اول پس از میلاد آغاز شد. و در نیمه دوم هزاره یکم با تشکیل دولت های فئودالی اولیه به پایان رسید. در چنین مدت کوتاهی، اسلاوها نتوانستند به طور مستقل مسیر دشواری را از تصویر نگاری به لوگووگرافی و از آن به نوشتن صدا طی کنند. علاوه بر این، اسلاوها در این دوره در روابط تجاری و فرهنگی نزدیک با یونانیان بیزانس بودند. و یونانیان مدتهاست که از نوشتار با صدای عالی که اسلاوها از آن می دانستند استفاده می کردند. همچنین سایر همسایگان اسلاوها از نوشتن با صدای آوازی استفاده می کردند: در غرب، آلمانی ها، در شرق، گرجی ها (از آغاز عصر ما)، ارمنی ها (از آغاز قرن 5 میلادی)، گوت ها (از قرن چهارم میلادی) و خزرها (از قرن هشتم پس از میلاد).

علاوه بر این، نگارش لوگوگرافیک نمی تواند در میان اسلاوها توسعه یابد، زیرا زبان های اسلاوی با غنای اشکال دستوری مشخص می شوند. نوشتن هجا نامناسب خواهد بود، زیرا زبان های اسلاوی با انواع ترکیب هجا متمایز می شوند. نوشتن همخوان برای اسلاوها غیرقابل قبول است، زیرا در زبان های اسلاوی، صامت ها و مصوت ها به طور مساوی در تشکیل تکواژهای ریشه و ضمیمه نقش دارند. از مجموع آنچه گفته شد، چنین برمی‌آید که نوشته‌های اسلاوی پیش از سیریلیک فقط می‌توانست سه نوع باشد.

ذکرهای باقی مانده از «خطوط و بریدگی» در افسانه «درباره پسمنخ» (نوبت قرن نهم تا دهم) تا امروز باقی مانده است. نویسنده، یک شهروند راهب شجاع، خاطرنشان کرد که اسلاوهای بت پرست از علائم تصویری استفاده می کنند که با آنها "chitahu و gadakhu" (بخوانید و حدس بزنید). ظهور چنین نامه اولیه زمانی اتفاق افتاد که بر اساس گروه های قبیله ای کوچک و پراکنده، اشکال پیچیده تر، بزرگ و بادوام تر از اجتماع مردم - قبیله ها و اتحادهای قبیله ای - به وجود آمد. گواه وجود نوشته‌های پیش از مسیحیت در میان اسلاوها، یک کورچاگا سفالی شکسته است که در سال 1949 در تپه‌های بت‌پرستان Gnezdovo در نزدیکی اسمولنسک کشف شد، که روی آن کتیبه "goruhshcha" ("gorushna") حفظ شده بود که به این معنی بود: یا "Gorukh نوشته است". " یا "خردل". علاوه بر Gnezdovskaya، قطعاتی از کتیبه ها و محاسبات دیجیتالی بر روی آمفورا و سایر ظروف قرن 10 یافت شد. در تامان (Tmutarakan باستان)، سرکل و بنادر دریای سیاه. نوشتن بر اساس الفبای مختلف (یونانی، سیریلیک، رونیک) توسط جمعیت متنوع قدیمی ترین شهرها و شهرهای اولیه واقع در مسیرهای تجاری مهم استفاده می شد. تجارت به خاکی تبدیل شد که به گسترش در سراسر قلمرو روسیه کمک کرد، برای گفتار اسلاوی سازگار شد و برای نوشتن سیریلیک مناسب بود.

همراه با شهادت خربرا رهبانی، با ملاحظات فوق از نظم جامعه شناختی و زبانی، وجود نامه ای از نوع "شیطان و برش" در میان اسلاوها نیز توسط گزارش های ادبی مسافران و نویسندگان خارجی نهم تأیید می شود. -قرن 10. و یافته های باستان شناسی

یک نامه "پیش از سیریلیک" تشکیل شد. تاریخ نشان می‌دهد که تقریباً در همه موارد قرض‌گیری توسط یک قوم و نوشتن یک قوم دیگر، روند مشابهی از انطباق نوشتار با زبان اتفاق افتاده است، به عنوان مثال، زمانی که نوشتار فنیقی توسط یونانیان، یونانی توسط اتروسک‌ها و رومی‌ها و غیره به عاریت گرفته شده است. . اسلاوها نمی توانند از این قاعده مستثنی باشند. فرض تشکیل تدریجی حرف "پیش از سیریل" نیز با این واقعیت تأیید می شود که الفبای سیریل در نسخه موجود آن چنان با انتقال دقیق گفتار اسلاوی سازگار است که این امر فقط در نتیجه توسعه طولانی می تواند به دست آید. .

اگر نامه نگاری مدتها قبل از پذیرش مسیحیت در میان اسلاوها وجود نداشت، پس شکوفایی غیرمنتظره ادبیات بلغاری در پایان قرن نهم و آغاز قرن دهم و گسترش گسترده سواد در زندگی روزمره شرق. اسلاوهای قرن 10-11، و مهارت بالا، غیرقابل درک است، که قبلاً در قرن XI به روسیه رسید. هنر نوشتن و طراحی کتاب (مثلاً "انجیل اوسترومیر").

بنابراین، اکنون می توان با اطمینان گفت که در دوران پیش از سیریلیک، اسلاوها چندین نوع نوشتار داشتند. به احتمال زیاد، برای انتقال دقیق گفتار اسلاوی به طور کامل اقتباس نشده بود و دارای شخصیت هجایی یا رونی بود، اسلاوها و ساده ترین نوشتار از نوع "خطوط و برش" برای اهداف مختلف استفاده می شد. گسترش مسیحیت در میان اسلاوها یک گام سیاسی هم از طرف اسلاوها بود که به دنبال تحکیم موقعیت خود در اروپا بودند و هم از طرف جهان رومی-بیزانسی که می خواست حکومت خود را بر مردمان اسلاو برقرار کند. که هر روز نفوذ سیاسی بیشتری پیدا می کردند. این تا حدی به دلیل نابودی تقریباً کامل قدیمی‌ترین نوشته‌های اسلاوی و گسترش سریع الفبای جدید در بین افرادی است که به نوشتن عادت کرده‌اند.

گسترش سنت های فرهنگی و علمی یونانی- بیزانسی

بیزانس دولتی است که در قرون وسطی سهم زیادی در توسعه فرهنگ در اروپا داشته است. در تاریخ فرهنگ جهانی بیزانس، جایگاه ویژه و برجسته ای تعلق دارد. در آفرینش هنری، بیزانس به جهان قرون وسطی تصاویر والایی از ادبیات و هنر داد که با ظرافت نجیب اشکال، بینش تخیلی اندیشه، پالایش تفکر زیبایی شناختی، عمق تفکر فلسفی متمایز بود. با قدرت بیان و معنویت عمیق، بیزانس برای قرن ها از همه کشورهای اروپای قرون وسطی جلوتر بود.

اگر بخواهید فرهنگ بیزانسی را از فرهنگ اروپا، خاور نزدیک و خاور نزدیک جدا کنید، عوامل زیر از همه مهمتر خواهند بود:

· در بیزانس یک جامعه زبانی وجود داشت (زبان اصلی یونانی بود).

· در بیزانس یک جامعه مذهبی وجود داشت (دین اصلی مسیحیت در قالب ارتدکس بود).

· در بیزانس، با وجود همه چند قومیتی، یک هسته قومی متشکل از یونانیان وجود داشت.

· امپراتوری بیزانس همواره با یک دولت پایدار و حکومت متمرکز متمایز بوده است.

البته همه اینها این واقعیت را رد نمی کند که فرهنگ بیزانس که بر بسیاری از کشورهای همسایه تأثیر داشت، خود تحت تأثیر فرهنگی اقوام و مردمان ساکن در آن و دولت های مجاور آن قرار گرفت. بیزانس در طول حیات هزار ساله خود با تأثیرات فرهنگی خارجی قدرتمندی مواجه شد که از کشورهایی که در مرحله توسعه مشابهی قرار داشتند - از ایران، مصر، سوریه، ماوراءالنهر و بعدها غرب لاتین و روسیه باستان. از سوی دیگر، بیزانس مجبور بود با مردمانی که در مرحله تا حدودی یا بسیار پایین‌تری از توسعه بودند، وارد ارتباطات فرهنگی مختلفی شود (بیزانسی‌ها آنها را «بربر» می‌نامیدند).

توسعه بیزانس ساده نبود. دوره‌های اوج و انحطاط، دوره‌های پیروزی اندیشه‌های مترقی و سال‌های سیاه تسلط ارتجاع داشت. اما جوانه های جدید، زنده و پیشرفته دیر یا زود در همه عرصه های زندگی، در همه زمان ها جوانه می زنند.

بنابراین فرهنگ بیزانس یک نوع فرهنگی و تاریخی جالب با ویژگی های بسیار خاص است.

در تاریخ فرهنگ بیزانس سه مرحله متمایز می شود:

*اوایل (IV - اواسط قرن هفتم)؛

*متوسط ​​(قرن VII-IX)؛

*اواخر (قرن X-XV).

مهمترین موضوعات مباحث کلامی در مراحل اولیه توسعه این فرهنگ، مناقشات در مورد ماهیت مسیح و جایگاه او در تثلیث، در مورد معنای وجود انسان، جایگاه انسان در جهان و در مورد حد و مرز است. امکانات او در این راستا، چند جهت از اندیشه کلامی آن عصر قابل تشخیص است:

*آریانیسم: آریایی ها معتقد بودند که مسیح مخلوق خدای پدر است و بنابراین با خدای پدر هم جوهری نیست، ابدی نیست و در ساختار تثلیث جایگاهی فرعی دارد.

*نسطوریان: نسطوریان معتقد بودند که اصول الهی و انسانی در مسیح تنها به طور نسبی یکی هستند و هرگز با هم ادغام نمی شوند.

*مونوفیزیتیسم: مونوفیزیت ها در درجه اول بر ماهیت الهی مسیح تأکید می کردند و از مسیح به عنوان یک خدا-انسان صحبت می کردند.

*کلسدونیسم: کلسدونی ها آن ایده هایی را تبلیغ می کردند که بعداً غالب شدند: هم جوهری بودن خدای پدر و خدای پسر، عدم آمیختگی و جدایی ناپذیری الهی و انسانی در مسیح.

شکوفایی هنر بیزانس در دوره اولیه با تقویت قدرت امپراتوری در دوران ژوستینیان همراه است. در این زمان کاخ ها و معابد باشکوهی در قسطنطنیه برپا شد.

سبک معماری بیزانس به تدریج شکل گرفت، عناصر معماری باستانی و شرقی به طور ارگانیک در آن ترکیب شد. ساختار اصلی معماری یک معبد بود، به اصطلاح بازیلیکا (به یونانی "خانه سلطنتی") که هدف آن تفاوت قابل توجهی با سایر ساختمان ها داشت.

یکی دیگر از شاهکارهای معماری بیزانس، کلیسای St. Vitalia در Ravenna - با پیچیدگی و ظرافت اشکال معماری برخورد می کند. این معبد به‌ویژه به خاطر موزاییک‌های معروفش، نه تنها یک کلیسا، بلکه ماهیت سکولار، به‌ویژه، تصاویر امپراتور ژوستینیان و امپراطور تئودورا و همراهان آن‌ها معروف بود. چهره های ژوستینیان و تئودورا دارای ویژگی های پرتره هستند، طرح رنگ موزاییک ها با روشنایی کامل، گرما و طراوت متمایز می شود.

موزائیک بیزانس شهرت جهانی پیدا کرد. فن آوری هنر موزاییک از دوران باستان شناخته شده است، اما تنها در بیزانس بود که برای اولین بار از آلیاژهای نه طبیعی، بلکه شیشه ای رنگ آمیزی شده با رنگ های معدنی، به اصطلاح سملت هایی با بهترین سطح طلا استفاده شد. استادان از رنگ طلایی که از یک سو نماد تجمل و ثروت و از سوی دیگر درخشان‌ترین و درخشان‌ترین رنگ‌ها بود، بسیار استفاده می‌کردند. بیشتر موزاییک ها در زوایای مختلف شیب بر روی سطح مقعر یا کروی دیوارها قرار داشتند و این فقط باعث افزایش درخشش طلایی مکعب های اسمالت ناهموار می شد. او صفحه دیوارها را به یک فضای درخشان پیوسته تبدیل کرد که به لطف نور شمع های روشن در معبد درخشان تر بود. موزاییک کاران بیزانس از طیف رنگی گسترده ای استفاده می کردند: از آبی کم رنگ، سبز و آبی روشن تا اسطوخودوس، صورتی و قرمز در سایه ها و درجات مختلف شدت. تصاویر روی دیوارها عمدتاً در مورد رویدادهای اصلی تاریخ مسیحیت ، زندگی زمینی عیسی مسیح ، قدرت امپراتور را تجلیل می کرد. موزاییک های کلیسای سن ویتال در شهر راونا (قرن ششم) از شهرت خاصی برخوردار است. در راهروهای کناری اپسیس، در دو طرف پنجره ها، موزاییک هایی وجود دارد که زوج امپراتوری - ژوستینیان و همسرش تئودورا را با همراهان خود نشان می دهد.

هنرمند شخصیت ها را روی پس زمینه طلایی خنثی قرار می دهد. همه چیز در این صحنه پر از عظمت موقر است. هر دو نقاشی موزاییک که در زیر مجسمه مسیح نشسته قرار گرفته اند، ایده تخطی ناپذیری امپراتور بیزانس را به بیننده القا می کند.

در نقاشی قرن 6-7. یک تصویر خاص بیزانسی متبلور می شود و از تأثیرات خارجی پاک می شود. این بر اساس تجربه استادان شرق و غرب است که به طور مستقل به خلق یک هنر جدید، مطابق با آرمان های معنوی جامعه قرون وسطی رسیدند. گرایش ها و مکاتب مختلفی در حال حاضر در این هنر در حال ظهور هستند. به عنوان مثال، مدرسه متروپولیتن با کیفیت عالی اجرا، هنر ظریف، تنوع زیبا و رنگارنگ، لرزش و رنگین کمانی رنگ ها متمایز بود. یکی از کامل‌ترین آثار این مکتب، موزاییک‌های موجود در گنبد کلیسای عرفه در نیقیه بود.

موسیقی جایگاه ویژه ای در تمدن بیزانس داشت. ترکیبی خاص از اقتدارگرایی و دموکراسی نمی‌توانست بر شخصیت فرهنگ موسیقی که پدیده پیچیده و چندوجهی زندگی معنوی آن عصر بود تأثیر بگذارد. در قرون V-VII. شکل گیری عبادت مسیحی اتفاق افتاد، ژانرهای جدیدی از هنر آوازی توسعه یافت. موسیقی وضعیت مدنی خاصی به دست می آورد ، در سیستم نمایندگی قدرت دولتی گنجانده می شود. موسیقی خیابان‌های شهر، نمایش‌های تئاتر و سیرک و فستیوال‌های فولکلور طعم خاصی را حفظ کرد که منعکس‌کننده غنی‌ترین آواز و شیوه موسیقی بسیاری از مردمان ساکن در امپراتوری بود. هر یک از این انواع موسیقی معنای زیبایی شناختی و اجتماعی خاص خود را داشتند و در عین حال در تعامل، در یک کل واحد و منحصر به فرد ادغام می شدند. مسیحیت خیلی زود از امکانات ویژه موسیقی به عنوان یک هنر جهانی و در عین حال دارای قدرت تأثیر روانی جمعی و فردی قدردانی کرد و آن را در آیین مذهبی خود گنجاند. این موسیقی فرقه ای بود که قرار بود جایگاهی غالب در بیزانس قرون وسطی اشغال کند.

*چیزهای بی اهمیت - دستور زبان، بلاغت و دیالکتیک.

*Quadrivium - حساب، هندسه، نجوم و موسیقی.

نمایش های دسته جمعی هنوز نقش بزرگی در زندگی توده های وسیع ایفا می کند. درست است، تئاتر باستانی رو به زوال است - تراژدی ها و کمدی های باستانی به طور فزاینده ای با اجرای میم، شعبده باز، رقصنده، ژیمناستیک و رام کننده حیوانات وحشی جایگزین می شوند. محل تئاتر در حال حاضر توسط یک سیرک (هیپودروم) با سوارکاری بسیار محبوب آن اشغال شده است.

با جمع بندی اولین دوره وجود بیزانس می توان گفت که در این دوره ویژگی های اصلی فرهنگ بیزانس شکل گرفت. اول از همه، آنها باید شامل این واقعیت باشند که فرهنگ بیزانس برای سایر تأثیرات فرهنگی دریافت شده از خارج باز بود. اما به تدریج، در اوایل دوره، آنها توسط فرهنگ اصلی و پیشرو یونانی-رومی سنتز شدند.

فرهنگ بیزانس اولیه یک فرهنگ شهری بود. شهرهای بزرگ امپراتوری، و اول از همه قسطنطنیه، نه تنها مراکز صنایع دستی و تجارت، بلکه مراکز عالی ترین فرهنگ و آموزش بودند که در آن میراث غنی دوران باستان حفظ می شد.

یکی از مؤلفه های مهم مرحله دوم در تاریخ فرهنگ بیزانس، رویارویی بین شمایل شکنان و شمایل پرستان (726-843) بود. جهت اول توسط نخبگان سکولار حاکم، و دوم - توسط روحانیون ارتدکس و بسیاری از اقشار مردم حمایت شد. در دوره شمایل‌بازی (726-843) تلاش شد تا رسماً نمادها ممنوع شود. فیلسوف، شاعر، نویسنده بسیاری از آثار الهیاتی، جان دمشق (700-760)، در دفاع از شمایل سخن گفت. به نظر او، نماد با بت تفاوت اساسی دارد. این یک کپی یا تزئین نیست، بلکه تصویری است که ماهیت و ماهیت خدا را منعکس می کند.

در مرحله خاصی، نماد شکنان غالب شدند، بنابراین، عناصر نمادین انتزاعی تزئینی و تزئینی برای مدتی در هنر مسیحی بیزانسی غالب شد. با این حال، مبارزه بین طرفداران این جهت ها بسیار سخت بود و در این رویارویی بسیاری از بناهای تاریخی مراحل اولیه فرهنگ بیزانس، به ویژه اولین موزاییک های کلیسای جامع سنت سوفیا قسطنطنیه از بین رفت. اما با این وجود، پیروزی نهایی توسط طرفداران ستایش نمادها به دست آمد، که بیشتر به شکل گیری نهایی کانون شمایل نگاری کمک کرد - قوانین سختگیرانه برای به تصویر کشیدن تمام صحنه های محتوای مذهبی.

لازم به ذکر است که لحظه اساسی که جنبش شمایل شکنی به عنوان محرکی برای ظهور جدید هنر و معماری سکولار بیزانس عمل کرد. در زمان امپراتوران شمایل شکن، تأثیر معماری مسلمانان در معماری نفوذ کرد. پس یکی از کاخ های وریاس در قسطنطنیه بر اساس نقشه کاخ های بغداد ساخته شد. همه کاخ ها توسط پارک هایی با فواره ها، گل های عجیب و غریب و درختان احاطه شده بودند. در قسطنطنیه، نیکیه و سایر شهرهای یونان و آسیای صغیر، دیوارهای شهر، ساختمان‌های عمومی و ساختمان‌های خصوصی برپا شد. در هنر سکولار دوره شمایل شکن، اصول وقار نماینده، یادبود معماری و تزئینات چند شکلی رنگارنگ، که بعدها به عنوان پایه ای برای توسعه خلاقیت هنری سکولار عمل کرد، پیروز شد.

در این دوره هنر نقاشی های معرق رنگی به اوج جدیدی رسید. در قرون IX-XI. بناهای قدیمی نیز بازسازی شدند. موزاییک ها در کلیسای St. صوفیه توطئه های جدیدی ظاهر شد که منعکس کننده ایده اتحاد بین کلیسا و دولت بود.

در قرون IX-X. دکور نسخه‌های خطی بسیار غنی‌تر و پیچیده‌تر شده است، مینیاتورها و زیورآلات کتاب غنی‌تر و متنوع‌تر شده‌اند. با این حال، دوره واقعاً جدیدی در توسعه مینیاتورهای کتاب به قرن 11-12 می رسد، زمانی که مدرسه استادان قسطنطنیه در این زمینه هنری شکوفا شد. در آن عصر، به طور کلی، نقش برجسته در نقاشی به عنوان یک کل (در نقاشی شمایل، مینیاتور، نقاشی دیواری) توسط مدارس پایتخت به دست آمد که با مهر کمال خاصی از ذوق و تکنیک مشخص شد.

در قرون VII-VIII. در ساخت معبد بیزانس و کشورهای دایره فرهنگی بیزانسی، همان ترکیب گنبدی متقاطع غالب بود که در قرن ششم به وجود آمد. و با طراحی تزئینی خارجی ضعیف مشخص شد. دکور نما در قرن 9-10 اهمیت زیادی پیدا کرد، زمانی که سبک معماری جدید ظهور و گسترش یافت. ظهور سبک جدید با شکوفایی شهرها، تقویت نقش اجتماعی کلیسا، تغییر در محتوای اجتماعی مفهوم معماری مقدس به طور کلی و ساخت معبد به طور خاص همراه بود (معبد به عنوان تصویری از بسیاری از معابد جدید ساخته شد، تعداد زیادی صومعه ساخته شد، اگرچه اندازه آنها معمولاً کوچک بود.

علاوه بر تغییرات در طراحی تزئینی ساختمان ها، فرم های معماری و خود ترکیب ساختمان ها نیز تغییر کرد. ارزش خطوط عمودی و تقسیمات نما افزایش یافت که باعث تغییر شبح معبد نیز شد. سازندگان به طور فزاینده ای به استفاده از آجرکاری طرح دار متوسل شدند.

ویژگی های سبک معماری جدید نیز در تعدادی از مدارس محلی ظاهر شد. به عنوان مثال، در یونان X-XII قرن. حفظ باستان گرایی خاصی از اشکال معماری مشخص است (نه کالبد شکافی صفحه نما، اشکال سنتی معابد کوچک) - با توسعه بیشتر و رشد نفوذ سبک جدید - تزئینات آجری طرح دار و پلاستیک چند رنگ در اینجا نیز به طور فزاینده ای مورد استفاده قرار گرفتند.

در قرون VIII-XII. هنر کلیسایی موسیقایی و شعری خاصی شکل گرفت. به دلیل شایستگی هنری بالای آن، تأثیر موسیقی فولکلور بر موسیقی کلیسایی ضعیف شده است، که ملودی های آن قبلاً حتی در مناجات نیز نفوذ کرده بود. به منظور منزوی کردن بیشتر پایه های موسیقی عبادت از تأثیرات خارجی، کانون سازی سیستم لائوتونال - "octoiha" (اختاپوس) انجام شد. ایچو نوعی فرمول ملودیک بود. با این حال، بناهای موسیقایی-نظری به ما این امکان را می دهد که نتیجه بگیریم که سیستم ichos درک مقیاس را رد نمی کند. محبوب ترین ژانرهای موسیقی کلیسایی عبارت بودند از کانن (ترکیب موسیقی و شاعرانه در طول مراسم کلیسا) و تروپاریون (تقریباً سلول اصلی سرود نگاری بیزانس). Tropari برای تمام تعطیلات، همه رویدادهای رسمی و تاریخ های به یاد ماندنی ساخته شده است.

پیشرفت هنر موسیقی منجر به ایجاد نت موسیقی (نت نویسی) و همچنین مجموعه های دست نوشته های مذهبی شد که در آنها سرودها ضبط می شد (یا فقط متن یا متنی با نت نویسی).

زندگی عمومی نیز بدون موسیقی کامل نبود. در کتاب «درباره تشریفات دربار بیزانس» حدود 400 شعار گزارش شده است. اینها آوازها - موکبها و آهنگهای هنگام حرکت اسبها و آهنگهای جشن شاهنشاهی و آهنگها - تحسین و غیره هستند.

از قرن نهم. در محافل نخبگان روشنفکر، علاقه به فرهنگ موسیقی باستان در حال رشد بود، اگرچه این علاقه در درجه اول ماهیت نظری داشت: این خود موسیقی نبود که توجه را به خود جلب می کرد، بلکه آثار نظریه پردازان موسیقی یونان باستان بود.

در نتیجه تا دوره دوم می توان اشاره کرد که بیزانس در این زمان به بالاترین قدرت و بالاترین نقطه توسعه فرهنگی خود رسید. در توسعه اجتماعی و در تحول فرهنگ بیزانس، به دلیل موقعیت میانی آن بین شرق و غرب، تمایلات متناقضی مشهود است.

از قرن X. مرحله جدیدی در تاریخ فرهنگ بیزانس آغاز می شود - تعمیم و طبقه بندی همه چیزهایی که در علم، الهیات، فلسفه، ادبیات به دست آمده است وجود دارد. در فرهنگ بیزانس، این قرن با خلق آثاری با ماهیت عمومی همراه است - دایره المعارف هایی در مورد تاریخ، کشاورزی و پزشکی گردآوری شده است. رساله های امپراتور کنستانتین پورفیروگنیتوس (913-959) "درباره دولت"، "در مورد موضوعات"، "در مورد مراسم دربار بیزانس" - دایره المعارف گسترده ای از ارزشمندترین اطلاعات در مورد ساختار سیاسی و اداری بیزانس دولت. در همان زمان، مطالب رنگارنگ با شخصیت قوم نگاری و تاریخی-جغرافیایی در مورد کشورها و مردمان مجاور امپراتوری، از جمله اسلاوها، در اینجا جمع آوری شد.

در فرهنگ، اصول معنوی تعمیم یافته کاملاً حاکم است. به نظر می رسد اندیشه اجتماعی، ادبیات و هنر از واقعیت جدا شده و در دایره ای از ایده های برتر و انتزاعی محبوس شده اند. اصول اولیه زیبایی شناسی بیزانسی سرانجام شکل گرفت. شی زیبایی شناختی ایده آل به حوزه معنوی منتقل می شود و اکنون با استفاده از مقوله های زیبایی شناختی مانند زیبایی، نور، رنگ، تصویر، نشانه، نماد توصیف می شود. این دسته بندی ها به برجسته کردن مسائل جهانی هنر و سایر حوزه های فرهنگ کمک می کند.

در آفرینش هنری، سنت گرایی و شریعت حاکم است; هنر اکنون با اصول دین رسمی در تضاد نیست، بلکه فعالانه به آنها خدمت می کند. با این حال، دوگانگی فرهنگ بیزانس، تقابل در آن بین جریان های اشرافی و مردمی حتی در دوره هایی از کامل ترین سلطه ایدئولوژی جزمی کلیسا ناپدید نشد.

در قرن XI-XII. در فرهنگ بیزانسی، تغییرات جدی جهان بینی وجود دارد. رشد شهرهای استانی، افزایش صنایع دستی و تجارت، تبلور خودآگاهی سیاسی و فکری مردم شهر، تحکیم فئودالی طبقه حاکم با حفظ یک دولت متمرکز، نزدیک شدن به غرب در زمان کمنن ها امکان پذیر نبود. بر فرهنگ تاثیر بگذارد انباشت چشمگیر دانش مثبت، رشد علوم طبیعی، گسترش افکار انسان در مورد زمین و جهان، نیازهای دریانوردی، تجارت، دیپلماسی، فقه، توسعه ارتباطات فرهنگی با کشورهای اروپا و جهان عرب. - همه اینها منجر به غنی سازی فرهنگ بیزانس و تغییرات عمده در چشم انداز جامعه بیزانس می شود ... این زمان ظهور دانش علمی و تولد عقل گرایی در اندیشه فلسفی بیزانس بود.

گرایش‌های عقل‌گرایانه در میان فیلسوفان و متکلمان بیزانسی، و همچنین در میان دانش‌آموزان اروپای غربی در قرون 11-12، عمدتاً در تمایل به ترکیب ایمان با عقل تجلی یافت و گاه عقل را بالاتر از ایمان قرار داد. مهم ترین پیش نیاز برای توسعه عقل گرایی در بیزانس، مرحله جدیدی در احیای فرهنگ باستانی، درک میراث باستانی به عنوان یک نظام فلسفی و زیبایی شناختی واحد و یکپارچه بود. متفکران بیزانسی قرن XI-XII از فیلسوفان باستان احترام به عقل را درک کنید. ایمان کور مبتنی بر اقتدار با مطالعه علیت پدیده ها در طبیعت و جامعه جایگزین می شود. اما بر خلاف اسکولاستیک اروپای غربی، فلسفه بیزانس قرن XI-XII. بر اساس آموزه های فلسفی کهن مکاتب مختلف و نه تنها بر اساس آثار ارسطو، همانطور که در غرب بود، ساخته شد. بیانگر گرایش های عقل گرایانه در فلسفه بیزانس «مایکل پسلوس، جان ایتالوس و پیروان آنها بودند.

اما همه این نمایندگان خردگرایی و آزاداندیشی مذهبی توسط کلیسا محکوم شدند و آثارشان سوزانده شد. اما فعالیت آنها بیهوده نبود - راه را برای ظهور ایده های اومانیستی در بیزانس هموار کرد.

در ادبیات، گرایش هایی به سمت دموکراتیزه شدن زبان و طرح، به سمت فردی شدن چهره نویسنده، به سمت تجلی موقعیت نویسنده وجود دارد. در آن نگرش انتقادی به آرمان رهبانی زاهدانه پدید می آید و تردیدهای مذهبی از بین می روند. زندگی ادبی شدیدتر می شود، محافل ادبی ظاهر می شوند. هنر بیزانس نیز در این دوره شکوفا شد.

در دربار امپراتوران لاتین، شاهزادگان و بارون‌ها آداب و رسوم و سرگرمی‌های غربی، مسابقات، آهنگ‌های تروبادوری، تعطیلات و نمایش‌های تئاتری پخش می‌شد. یک پدیده قابل توجه در فرهنگ امپراتوری لاتین کار تروبادورها بود که بسیاری از آنها در جنگ صلیبی چهارم شرکت داشتند. بدین ترتیب، کونون دو بتون به اوج شکوه خود در قسطنطنیه رسید. فصاحت، موهبت شاعرانه، صلابت و شجاعت او را بعد از امپراطور که در غیاب او غالباً بر قسطنطنیه حکومت می کرد، دومین شخص در این ایالت ساخت. ترورهای امپراتوری شوالیه های نجیب روبرت دو بلوآ، هیو دو سن کانتون، کنت ژان دو برین و اشراف زادگان کمتری مانند هیو دو برژیل بودند. همه آنها پس از تسخیر قسطنطنیه ثروتمند شدند و همانطور که هوگو دو بریگیل در ابیات موزون می گوید، از فقر غوطه ور در ثروت، به زمرد، یاقوت، براد، به باغ پریان و قصرهای مرمر در کنار خانم های نجیب و زیبایی ها ختم شد. دوشیزگان البته، تلاش برای معرفی مذهب کاتولیک و گسترش فرهنگ غرب در امپراتوری لاتین با مقاومت سرسختانه دائمی روحانیون ارتدکس و عموم مردم مواجه شد. در میان روشنفکران، اندیشه های میهن پرستی هلنی و خودآگاهی یونانی رشد کرد و قوی تر شد. اما ملاقات و تأثیر متقابل فرهنگ‌های غربی و بیزانسی در این دوره مقدمات نزدیکی آنها را در اواخر بیزانس فراهم کرد.

فرهنگ بیزانس متاخر با ارتباط ایدئولوژیک دانشمندان بیزانسی با دانشمندان، نویسندگان و شاعران ایتالیایی مشخص شد که بر شکل گیری اومانیسم ایتالیایی اولیه تأثیر گذاشت. این دانشوران بیزانسی بودند که قرار بود دنیای شگفت انگیز دوران باستان یونانی-رومی را به روی اومانیست های غربی بگشایند، تا آنها را با ادبیات کلاسیک باستان، با فلسفه واقعی افلاطون و ارسطو آشنا کنند. لازم به ذکر است که مفهوم «اومانیسم بیزانسی» به مجموعه فرهنگی، معنوی، فکری، روانی و زیبایی‌شناختی اشاره دارد که از ویژگی‌های جهان‌بینی لایه‌ی دانشمند قرن چهاردهم تا پانزدهم است و با ویژگی‌های آن می‌توان آنالوگ اومانیسم ایتالیایی محسوب می شود. در عین حال، نه آنقدر در مورد فرهنگ کامل و شکل گرفته اومانیسم، بلکه در مورد گرایشات اومانیستی است، نه آنقدر در مورد احیای دوران باستان، بلکه در مورد بازاندیشی شناخته شده میراث باستانی، بت پرستی به عنوان یک سیستم دیدگاه ها، در مورد تبدیل آن به عامل جهان بینی.

وسیع‌ترین دانش فیلسوفان، الهی‌دانان، فیلسوفان، بلاغت‌پردازان مشهور بیزانسی مانند جورج جمیست پلیفون، دیمیتری کیدونیس، مانوئل کرایزولور، ویساریون نیقیه و دیگران، تحسین بی‌پایان اومانیست‌های ایتالیایی را برانگیخت که بسیاری از آنها مرید و پیرو علمای بیزانس شدند. اما ناهماهنگی روابط اجتماعی در اواخر بیزانس، ضعف جوانه های روابط پیشاسرمایه داری، هجوم ترک ها و مبارزه شدید ایدئولوژیک که به پیروزی جریان های عرفانی ختم شد، منجر به این شد که جهت گیری جدید. در خلاقیت هنری که در آنجا به وجود آمد، شبیه به اوایل رنسانس ایتالیایی، پایانی دریافت نکرد.

همزمان با توسعه اندیشه های انسان گرایانه در اواخر بیزانس، ظهور خارق العاده ای در عرفان رخ داد. گویی همه نیروهای موقتاً در کمین معنویت و عرفان، زهد و جدایی از زندگی در جنبش عیسی‌کاستی، در آموزه‌های گریگوری پالاماس، تثبیت شده و حمله به آرمان‌های رنسانس را آغاز کردند. در فضای ناامیدی ناشی از خطر مرگبار نظامی، نزاع های فئودالی و شکست جنبش های مردمی، به ویژه قیام متعصبان، در میان روحانیون و رهبانیت بیزانس این اعتقاد رو به رشد وجود داشت که نجات از مشکلات زمینی را فقط در دنیای تفکر انفعالی، آرامش کامل - هسیکیا، در خلسه عمیق‌تر، ظاهراً آمیختگی عرفانی با خدایی و روشنایی با نور الهی را به ارمغان می‌آورد. با حمایت کلیسای حاکم و اشراف فئودال، آموزه های عیسیخاست پیروز شد و توده های وسیع امپراتوری را با ایده های عرفانی مسحور کرد. پیروزی هزیکاسم از بسیاری جهات برای دولت بیزانس مهلک بود: هزیکاسم جوانه های اندیشه های انسان گرایانه در ادبیات و هنر را خفه کرد، اراده مقاومت در برابر توده های مردم را با دشمنان خارجی تضعیف کرد. خرافات در اواخر بیزانس شکوفا شد. آشفتگی اجتماعی باعث ایجاد افکاری در مورد نزدیک شدن به پایان جهان شد. حتی در میان افراد تحصیلکرده، فالگیری، پیشگویی و گاه جادو رایج بود. نویسندگان بیزانس بیش از یک بار به توطئه در مورد پیشگویی های سیبیل روی آوردند، که گفته می شود به درستی تعداد امپراتورها و پدرسالاران بیزانس را تعیین می کند و بنابراین گفته می شود زمان مرگ امپراتوری را پیش بینی می کند. کتاب‌های فال‌گیری خاصی وجود داشت (کتاب مقدس مسیحیت) که آینده را پیش‌بینی می‌کرد.

احساسات مذهبی بسیار مشخصه جامعه اواخر بیزانس بود. خطبه های زهد و لنگر خطاب به مردم نمی توانست ردی از خود به جای بگذارد. زندگی بسیاری از مردم، چه از اشراف و چه از نمایندگان طبقات پایین، با میل به تنهایی، برای نماز مشخص شد. سخنان جورج آکروپولیتن می تواند بیش از یک مستبد جان را توصیف کند: "او شب های کامل را در دعا گذراند ... چنین زندگی." ترک زندگی سیاسی برای یک صومعه به دور از انزوا است. تمایل به دور شدن از امور عمومی در درجه اول با این واقعیت توضیح داده شد که معاصران راهی برای خروج از آن تصادم نامطلوب طرح داخلی و بین المللی نمی دیدند، که گواهی بر سقوط اقتدار امپراتوری و رویکرد آن به فاجعه بود.

با جمع بندی توسعه فرهنگ بیزانس در قرن های XI-XII، می توان به برخی ویژگی های مهم جدید اشاره کرد. البته فرهنگ امپراتوری بیزانس در این زمان هنوز قرون وسطایی، سنتی و از بسیاری جهات متعارف بود. اما در زندگی هنری جامعه، با وجود تشریفات و وحدت ارزش‌های زیبایی‌شناختی، جوانه‌های گرایش‌های جدید پیش از رنسانس در حال رخنه است که پیشرفت بیشتری در هنر بیزانسی عصر دیرینه‌شناسی پیدا کرد. آنها نه تنها و نه چندان بر بازگشت علاقه به دوران باستان، که هرگز در بیزانس از بین نرفت، بلکه در ظهور جوانه های خردگرایی و آزاد اندیشی، در تشدید مبارزه گروه های مختلف اجتماعی در حوزه فرهنگی تأثیر می گذارند. در رشد نارضایتی اجتماعی

سهم تمدن بیزانس در فرهنگ جهانی چیست؟ قبل از هر چیز باید توجه داشت که بیزانس یک «پل طلایی» بین فرهنگ غربی و شرقی بود; تأثیر عمیق و ماندگاری بر توسعه فرهنگ بسیاری از کشورهای اروپای قرون وسطی داشت. حوزه گسترش نفوذ فرهنگ بیزانس بسیار گسترده بود: سیسیل، جنوب ایتالیا، دالماسی، ایالات شبه جزیره بالکان، روسیه باستان، ماوراء قفقاز، قفقاز شمالی و کریمه - همه آنها به یک درجه. یا با آموزش بیزانسی در ارتباط بودند. شدیدترین نفوذ فرهنگی بیزانس، به طور طبیعی، کشورهایی را که ارتدکس در آنجا تأسیس شده بود، تحت تأثیر قرار داد، و با رشته های قوی با کلیسای قسطنطنیه مرتبط شد. تأثیر بیزانس در زمینه دین و فلسفه، اندیشه اجتماعی و کیهان شناسی، نوشتن و آموزش، اندیشه های سیاسی و حقوق آشکار شد، در تمام حوزه های هنری - به ادبیات و معماری، نقاشی و موسیقی - نفوذ کرد. از طریق بیزانس، میراث فرهنگی باستانی و هلنیستی، ارزش های معنوی، که نه تنها در خود یونان، بلکه در مصر و سوریه، فلسطین و ایتالیا ایجاد شده بود، به مردمان دیگر منتقل شد. درک سنت های فرهنگ بیزانس در بلغارستان و صربستان، گرجستان و ارمنستان، در روسیه باستان به توسعه پیشرو بیشتر فرهنگ آنها کمک کرد.

با وجود این واقعیت که بیزانس 1000 سال بیشتر از امپراتوری روم بزرگ دوام آورد، در قرن چهاردهم فتح شد. ترکان سلجوقی. سربازان ترک که در سال 1453 قسطنطنیه را فتح کردند، به تاریخ امپراتوری بیزانس پایان دادند. اما این پایان پیشرفت هنری و فرهنگی او نبود. بیزانس کمک بزرگی به توسعه فرهنگ جهانی کرد. اصول اساسی و جهت گیری های فرهنگی آن به کشورهای همسایه منتقل شد. تقریباً در تمام دوران، اروپای قرون وسطی بر اساس دستاوردهای فرهنگ بیزانس توسعه یافت. بیزانس را می توان "روم دوم" نامید، زیرا سهم آن در توسعه اروپا و کل جهان به هیچ وجه کمتر از امپراتوری روم نیست.

پس از گذشت 1000 سال از تاریخ، بیزانس دیگر وجود نداشت، اما فرهنگ اصیل و جالب بیزانس در فراموشی باقی نماند که باتوم فرهنگی و تاریخی را به فرهنگ روسیه منتقل کرد.

مسیحیت روسیه: توسعه فرهنگ روزمره و معنوی

آغاز قرون وسطی در اروپا معمولاً با گذار از بت پرستی به مسیحیت همراه است. و در تاریخ ما، پذیرش مسیحیت به یک نقطه عطف مهم تبدیل شده است. اتحاد سرزمین های قدیمی روسیه در یک دولت واحد وظیفه مهمی را برای دوک های بزرگ تعیین کرد - به قبایل وارد شده به آن یک مبنای معنوی واحد بدهد.

مسیحیت پایه معنوی تمدن اروپایی بود. از این نظر، انتخاب ولادیمیر درست بود. جهت گیری به سمت اروپا را نشان داد. از دو شاخه مهم مسیحیت: کاتولیک و ارتدکس، او ارتدکس یا مسیحیت ارتدوکس را انتخاب کرد.

پذیرش مسیحیت پیامدهای طولانی مدتی برای روسیه داشت. اول از همه، توسعه بیشتر خود را به عنوان یک کشور اروپایی تعریف کرد، بخشی از جهان مسیحیت شد و نقش مهمی در اروپای آن زمان داشت. غسل تعمید روس در سال 988 انجام شد، زمانی که به دستور دوک بزرگ ولادیمیر، کی یف ها باید در آب های دنیپر تعمید می گرفتند، یک خدا را می شناختند، خدایان بت پرست را کنار می گذاشتند و تصاویر آنها - بت ها را سرنگون می کردند. در برخی از شاهزادگان، غسل تعمید داوطلبانه پذیرفته شد، در برخی دیگر مقاومت مردم را برانگیخت. می توان فرض کرد که مردم کیف غسل تعمید را یک عمل بت پرستانه می دانستند - پاکسازی با آب و یافتن خدای دیگری ، قدیس حامی شاهزاده.

پس از پذیرش مسیحیت، ارتدکس به تدریج بر آگاهی و فرهنگ قومی تأثیر گذاشت. نفوذ کلیسای روسیه به تمام جنبه های زندگی اجتماعی گسترش یافت. اعمال دولتی، تعطیلات (کلیسا و ایالت)، نورپردازی و خدمات برای شروع و پایان هر رویداد. ثبت اعمال ثبت تولد، ازدواج و مرگ - همه اینها در صلاحیت کلیسا بود.

قدرت شاهزاده به طور فعال بر شکل گیری و تقویت کلیسای ارتدکس در روسیه تأثیر گذاشت. یک سیستم حمایت مادی برای کلیسا ایجاد شده است. یک کلیسای ارتدکس نه تنها به مرکز زندگی معنوی، بلکه همچنین زندگی اجتماعی و اقتصادی کلیسا، به ویژه روستایی تبدیل می شود.

کلیسا جایگاه مهمی در زندگی سیاسی کشور داشته است. شاهزادگان، با شروع از ولادیمیر، از کلانشهرها و اسقف ها خواستند تا در امور دولتی شرکت کنند. در کنگره های شاهزادگان، روحانیت بعد از شاهزادگان در رتبه اول قرار داشت. کلیسای روسیه در دشمنی های شاهزادگان به عنوان یک حزب آرام عمل کرد، او برای حفظ صلح و رفاه دولت ایستاد. این موقعیت کلیسا در آثار الهیاتی و هنری منعکس شده است. روحانیون تحصیلکرده ترین قشر جامعه بودند. به طور کلی ایده های مهمی در نوشته های رهبران کلیسا مطرح شد، موقعیت روسیه در جهان و راه های توسعه فرهنگ روسیه درک شد. در طی تکه تکه شدن روسیه و حمله تاتارهای مغول، کلیسای ارتدکس روسیه حامل ایمان ارتدکس بود که امکان حفظ وحدت روسیه در آگاهی عمومی را فراهم کرد. از اواسط قرن چهاردهم. به تدریج یک جهش فرهنگی آغاز می شود، توسعه آموزش، گسترش سواد و انباشت دانش علمی در همه زمینه ها. روابط خارجی به دلیل روابط دیپلماتیک، زیارت اماکن مقدس، تجارت احیا می شود. در نتیجه، افق دید مردم گسترده تر می شود. از قرن پانزدهم. روند شکل گیری ایده ملی روسیه، خودمختاری فرهنگی و مذهبی مردم به طور فعال تر در حال انجام است. این خود را در درک جایگاه روسیه و جهان، راه های توسعه بیشتر آن و اولویت های ملی نشان داد. انگیزه خاصی در این جهت اتحادیه فلورانس در سال 1439 (اتحادیه کلیساهای کاتولیک و ارتدکس) بود. در نتیجه فرآیندهای پیچیده سیاسی و مذهبی، کلیسای ارتدکس روسیه در سال 1539 به خودمختاری - مستقل تبدیل شد و یک پدرسالار در راس آن قرار داشت.

توسعه الفبای اسلاوی توسط دیپلمات بیزانسی و مربی اسلاوی سیریل

نوشتن مسیحیت روس بیزانس

ایجاد نوشتار اسلاوی به درستی به برادران کنستانتین فیلسوف (در رهبانیت - سیریل) و متدیوس نسبت داده می شود. اطلاعات مربوط به آغاز نوشتن اسلاوی را می توان از منابع مختلف جمع آوری کرد: زندگی اسلاوی سیریل و متدیوس، چندین کلمه ستایش و خدمات کلیسا به افتخار آنها، آثار صومعه خرابر "درباره نوشته ها" و غیره.

در سال 863 سفارتی از شاهزاده بزرگ موراویا روستیسلاو وارد قسطنطنیه شد. سفیران درخواستی را به امپراتور میشائیل سوم ارسال کردند تا مبلغانی را به موراویا بفرستند که بتوانند به جای زبان لاتین روحانیون آلمانی به زبانی قابل فهم برای موراویان (موراوی ها) موعظه کنند.

امپراتوری بزرگ موراویا (830-906) یک ایالت بزرگ فئودالی اولیه اسلاوهای غربی بود. ظاهراً در زمان شاهزاده اول مویمیر (حکومت 830-846) نمایندگان خانواده شاهزاده مسیحیت را پذیرفتند. در زمان جانشین مویمیر روستیسلاو (846-870)، امپراتوری موراویای بزرگ مبارزه شدیدی را علیه گسترش آلمان که ابزار آن کلیسا بود، به راه انداخت. روستیسلاو سعی کرد با کلیسای آلمان مخالفت کند و یک اسقف اسلاوی مستقل ایجاد کند و بنابراین به بیزانس روی آورد زیرا می دانست که اسلاوها در بیزانس و در همسایگی آن زندگی می کنند.

درخواست روستیسلاو برای اعزام مبلغان به نفع بیزانس بود که مدتها در پی گسترش نفوذ خود به اسلاوهای غربی بود. این حتی بیشتر با منافع کلیسای بیزانس که روابطش با روم در اواسط قرن نهم بود مطابقت داشت. بیشتر و بیشتر خصمانه شد. درست در سال ورود سفارت کبیر موراویا، این روابط چنان تشدید شد که پاپ نیکلاس حتی علناً پدرسالار فوتیوس را نفرین کرد.

امپراتور میکائیل سوم و پاتریارک فوتیوس تصمیم گرفتند مأموریتی را به رهبری کنستانتین فیلسوف و متدیوس به موراویای بزرگ بفرستند. این انتخاب تصادفی نبود. کنستانتین قبلاً تجربه غنی از فعالیت تبلیغی داشت و خود را به عنوان یک دیالکتیک دان و دیپلمات درخشان در آن ثابت کرد. این تصمیم همچنین به این دلیل بود که برادران از شهر نیمه اسلاوی - نیمه یونانی سولون، زبان اسلاوی را کاملاً می دانستند.

کنستانتین (826-869) و برادر بزرگترش متدیوس (820-885) به دنیا آمدند و دوران کودکی خود را در شهر بندری مقدونیه شلوغ سولونی (تسالونیکی فعلی، یونان) گذراندند.

در اوایل دهه 1950، کنستانتین ثابت کرد که یک خطیب ماهر است، و در مناظره ای بر سر پدرسالار سابق آریوس به پیروزی درخشانی دست یافت. از این زمان بود که امپراتور میکائیل و سپس پاتریارک فوتیوس تقریباً به طور مداوم شروع به فرستادن کنستانتین به عنوان فرستاده بیزانس به مردم همسایه کردند تا آنها را نسبت به برتری مسیحیت بیزانسی بر سایر ادیان متقاعد کند. بنابراین کنستانتین، به عنوان یک مبلغ، از بلغارستان، سوریه و کاگانات خزر بازدید کرد.

شخصیت و در نتیجه زندگی متدیوس تا حد زیادی مشابه بود، اما از بسیاری جهات با شخصیت و زندگی برادر کوچکترش متفاوت بود.

هر دوی آنها عمدتاً زندگی معنوی داشتند و در تلاش بودند تا عقاید و عقاید خود را تجسم بخشند و به ثروت یا شغل یا شهرت اهمیت ندادند. برادران هرگز زن و فرزندی نداشتند، تمام عمر سرگردان بودند، هرگز خانه ای برای خود ایجاد نکردند و حتی در سرزمینی بیگانه مردند. تصادفی نیست که حتی یک اثر ادبی از کنستانتین و متدیوس تا به امروز باقی نمانده است، هر چند هر دو، به ویژه کنستانتین، آثار علمی و ادبی بسیاری نوشته و ترجمه کرده اند. در نهایت، هنوز مشخص نیست که کدام الفبا توسط کنستانتین فیلسوف ایجاد شده است - سیریلیک یا گلاگولیتیک.

علاوه بر ویژگی های مشابه، ماهیت برادران بسیار متفاوت بود، با این حال، با وجود این، آنها به طور ایده آل یکدیگر را در کار وظیفه شناسی تکمیل می کردند. برادر کوچکتر می نوشت، بزرگتر آثارش را ترجمه می کرد. کوچکترها الفبای اسلاوی، نوشتن اسلاوی و تجارت کتاب را ایجاد کردند، بزرگترها عملاً آنچه را که جوانتر ایجاد کرده بود توسعه داد. جوان تر دانشمند، فیلسوف، دیالکتیک دان زبردست و فیلسوف ظریف بود. بزرگتر یک سازمان دهنده و تمرین کننده توانا است.

جای تعجب نیست که در شورایی که به مناسبت سفارت موراویا تشکیل شد، امپراتور اعلام کرد که هیچ کس درخواست شاهزاده روستیسلاو را بهتر از کنستانتین فیلسوف انجام نخواهد داد. پس از آن، بر اساس داستان «زندگی»، کنستانتین از شورا بازنشسته شد و مدت زیادی نماز خواند. طبق منابع وقایع نگاری و اسنادی، او الفبای اسلاوی را توسعه داد. «فیلسوف رفت و طبق عادت قدیم با یاوران دیگر شروع به دعا کرد و به زودی خداوند آنها را به او وحی کرد که به دعای بندگانش گوش می دهد و سپس حروف را تا کرد و شروع به نوشتن کلمات کرد. انجیل: از قدیم الایام کلمه و کلام خدا وجود داشت و خدا کلمه بود («در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود») و غیره. مزبور» و قطعات منتخب از «خدمات کلیسا»). بدین ترتیب اولین زبان ادبی اسلاوی متولد شد که بسیاری از کلمات آن هنوز در زبانهای اسلاوی از جمله بلغاری و روسی زنده است.

کنستانتین و متدیوس به موراویای بزرگ رفتند. در تابستان سال 863 برادران پس از سفری طولانی و دشوار سرانجام به پایتخت مهمان نواز موراویا، ولحراد رسیدند.

شاهزاده روستیسلاو فرستادگان بیزانس دوست را پذیرفت. برادران با کمک او شاگردانی را برای خود انتخاب کردند و با پشتکار الفبای اسلاوی و خدمات کلیسا را ​​به زبان اسلاو به آنها آموزش دادند و در اوقات فراغت به ترجمه کتاب های یونانی آورده شده به زبان اسلاو ادامه دادند. بنابراین، از همان ورود به موراویا، کنستانتین و متدیوس هر کاری که ممکن بود برای انتشار سریع نوشتار و فرهنگ اسلاوی در کشور انجام دادند.

بتدریج موراویان (موراویان) بیش از پیش به شنیدن زبان مادری خود در کلیساها عادت کردند. کلیساهایی که در آن مراسم به زبان لاتین برگزار می شد، تخلیه شد و روحانیون کاتولیک آلمان در حال از دست دادن نفوذ و درآمد خود در موراویا بودند و به همین دلیل با بدعت به برادران حمله کردند و آنها را به بدعت متهم کردند.

با این حال، کنستانتین و متدیوس پس از آماده کردن شاگردان، با مشکل جدی مواجه شدند: از آنجایی که هیچ یک از آنها اسقف نبود، آنها حق نداشتند که کشیشان را تعیین کنند. و اسقف های آلمانی از این امر خودداری کردند، زیرا آنها به هیچ وجه علاقه ای به توسعه خدمات الهی به زبان اسلاو نداشتند. علاوه بر این، فعالیت‌های برادران در راستای توسعه عبادت به زبان اسلاو، از نظر تاریخی مترقی، با نظریه به اصطلاح سه‌زبانگی که در اوایل قرون وسطی ایجاد شد، در تضاد قرار گرفت که طبق آن فقط سه زبان حق داشت در عبادت و ادبیات وجود داشته باشد: یونانی، عبری و لاتین.

کنستانتین و متدیوس تنها یک راه داشتند - جستجوی راه حلی برای مشکلاتی که در بیزانس یا روم به وجود آمده بود. با این حال ، به اندازه کافی عجیب ، برادران رم را انتخاب می کنند ، اگرچه در آن لحظه تاج و تخت پاپ توسط نیکلاس اشغال شده بود ، که به شدت از پدرسالار فوتیوس و همه افراد مرتبط با او متنفر بود. با وجود این، کنستانتین و متدیوس به استقبال مطلوب پاپ امیدوار بودند، البته نه بی دلیل. واقعیت این است که کنستانتین بقایای کلمنت، سومین پاپ را به ترتیب در اختیار داشت، اگر فرض کنیم که اولین آن پیتر رسول بود که او آن را پیدا کرد. برادران با داشتن چنین یادگار ارزشمندی در دستان خود مطمئن بودند که نیکلاس امتیازات بزرگی را تا اجازه خدمات الهی به زبان اسلاوی خواهد داد.

در اواسط سال 866، پس از 3 سال اقامت در موراویا، کنستانتین و متدیوس به همراه شاگردان خود ولحراد را به مقصد روم ترک کردند. در راه، برادران با شاهزاده پانونیایی کوسل ملاقات کردند. او اهمیت کار کنستانتین و متدیوس را به خوبی درک می کرد و با برادران به عنوان یک دوست و متحد رفتار می کرد. خود کوتسل سواد اسلاوی را از آنها فرا گرفت و حدود پنجاه شاگرد را با آنها برای همان تعلیم و تعلیم فرستاد. بنابراین، نوشتن اسلاو، علاوه بر موراویا، در پانونیا، جایی که اجداد اسلوونیایی‌های مدرن زندگی می‌کردند، رواج یافت.

در زمان ورود برادران به رم، پاپ نیکلاس توسط آدریان دوم جایگزین شد. او کنستانتین و متدیوس را به خوبی می پذیرد، خدمات الهی را به زبان اسلاو اجازه می دهد، برادران را به کشیشان و شاگردان آنها را به روشنگران و شماس ها منصوب می کند.

برادران تقریباً دو سال در رم می مانند. کنستانتین به شدت بیمار می شود. با احساس نزدیک شدن به مرگ، او یک راهب می شود و نام جدیدی به خود می گیرد - سیریل. اندکی قبل از مرگش رو به متودیوس می کند: «ببین، برادر، من و تو در یک تیم بودیم و یک شیار را شخم زدیم، و من که روزم را تمام کرده بودم، در مزرعه می افتم. دیگر چگونه می توانی به رستگاری دست یابی؟ " کنستانتین سیریل در 14 فوریه 869 در سن 42 سالگی درگذشت.

متدیوس به توصیه کوسل به مقام اسقف اعظم موراویا و پانونیا تقدیس می شود. در سال 870 به پانونیا بازگشت و در آنجا توسط روحانیون آلمانی تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی زندانی شد. در اواسط سال 884 متدیوس به موراویا نقل مکان کرد و مشغول ترجمه کتاب مقدس به زبان اسلاو بود. او در 6 آوریل 885 درگذشت.

فعالیت‌های برادران در کشورهای اسلاوی جنوبی توسط شاگردانشان که در سال 886 از موراویا اخراج شدند ادامه یافت. در غرب، خدمات الهی و سواد اسلاو باقی نماند، اما در بلغارستان مورد تایید قرار گرفت و از آنجا از قرن 9 به روسیه گسترش یافت. ، صربستان و سایر کشورها.

اهمیت فعالیت های کنستانتین (سیریل) و متدیوس عبارت بود از ایجاد الفبای اسلاوی ، توسعه اولین زبان نوشتاری ادبی اسلاو ، تشکیل پایه های ایجاد متون به زبان ادبی - نوشتاری اسلاو. سنت های سیریل و متدیوس مهمترین پایه زبان های ادبی و نوشتاری اسلاوهای جنوبی و همچنین اسلاوهای ایالت بزرگ موراویا بودند. علاوه بر این، آنها عمیقاً بر شکل گیری زبان ادبی نوشتاری و متون موجود در آن در روسیه باستان و همچنین فرزندان آن - روسی، اوکراینی و بلاروسی تأثیر گذاشتند. به هر حال، سنت های سیریل و متدیوس در زبان های لهستانی، سربولیک، پولابیایی منعکس شده است. بنابراین، فعالیت های کنستانتین (سیریل) و متدیوس از اهمیت عمومی اسلاوی برخوردار بود.

سواد گسترده در محیط شهری در قرن 11-12: حروف پوست درخت غان و گرافیتی

فرهنگ شهری روسیه باستان به سختی مورد مطالعه قرار گرفته است. فضای کمی به آن اختصاص داده شده است، حتی در یک نشریه بزرگ دو جلدی در مورد تاریخ فرهنگ روسیه باستان در دوران پیش از مغول، حتی کمتر در کتاب های تاریخ معماری، نقاشی و ادبیات. از این نظر، بخش "فرهنگ روسیه باستان" در چنین اثر تعمیم دهنده ای مانند "مقالاتی در مورد تاریخ اتحاد جماهیر شوروی" (قرن های IX-XIII) بسیار نشان دهنده است. در اینجا این تز کاملاً به درستی اعلام می شود که "فرهنگ مادی روستایی و شهری روسیه، فرهنگ دهقانان و صنعتگران، اساس کل فرهنگ روسیه باستان را تشکیل می دهد." و سپس نوشتن، ادبیات و هنر، هر چند به شکلی تا حدی مبهم، به عنوان دارایی "زمینداران فئودال" اعلام می شود و فقط فولکلور به عنوان دارایی خلاقیت شاعرانه مردم روسیه شناخته می شود.

البته، آثار ادبی، معماری، نقاشی و هنرهای کاربردی که از روسیه باستان در قرون 11-13 به زمان ما رسیده اند، آثاری هستند که عمدتاً به دستور اربابان فئودال ساخته شده اند. اما آنها همچنین ذائقه ملی را منعکس می کنند، علاوه بر این، تا حد زیادی حتی ذائقه صنعتگران را نسبت به خود اربابان فئودال منعکس می کنند. آثار هنری بر اساس ایده صنعتگران و به دست صنعتگران ساخته می شد. اربابان فئودال، طبیعتاً آرزوهای کلی خود را بیان می کردند، آنچه که دوست دارند ساختمان ها، سلاح ها، زیور آلات را ببینند، اما خودشان کاری انجام ندادند، بلکه خواسته های خود را با دستان دیگری مجسم کردند. بیشترین نقش در ایجاد اشیاء هنری در روسیه باستان متعلق به استادان-مردم شهر بود و این نقش هنوز روشن نشده است، اما حتی مورد مطالعه قرار نگرفته است. بنابراین، فرهنگ روسیه باستان در بسیاری از آثار تاریخی بسیار یک طرفه به نظر می رسد. بیهوده حتی یک پاراگراف در مورد فرهنگ شهری را در نسخه های عمومی و ویژه خود جستجو می کنیم. این شهر و زندگی فرهنگی آن از دید مورخان و مورخان فرهنگ روسیه باستان دور شد، در حالی که فرهنگ شهری قرون وسطایی شهر اروپای غربی توجه محققان را به خود جلب کرد و همچنان به خود جلب می کند.

یکی از پیش نیازهای توسعه فرهنگ شهری، گسترش سواد بود. گسترش گسترده نوشتار در شهرهای روسیه باستان توسط اکتشافات قابل توجهی که توسط باستان شناسان شوروی انجام شده است تأیید می شود. و قبل از آنها کتیبه های گرافیتی شناخته شده ای وجود داشت که با دستان ناشناس بر روی دیوارهای کلیسای جامع سنت سوفیا در نووگورود، بر روی دیوارهای کلیسای ویدوبیتسکایا در کیف، کلیسای جامع سنت سوفیا در کیف، کلیسای پانتلیمون در گالیچ، نوشته شده بود. و غیره. این کتیبه ها بر روی گچ با ابزاری نوک تیز ساخته شده اند که در خط روسی قدیم به «شیلتسا» معروف است. جزئیات آنها نه اربابان فئودال و نه کلیساها، بلکه اهل محله معمولی است، بنابراین، بازرگانان، صنعتگران و سایر افرادی که در کلیساها حضور داشتند و خاطرات خود را در قالب این نوع ادبیات دیواری به جا گذاشتند. رسم گرافیتی خود گویای گسترش سواد در محافل شهری است. تکه‌هایی از دعاها و دعاها، نام‌ها، عبارات کامل حک شده بر روی دیوارهای کلیسا نشان می‌دهد که خالقان آنها افراد باسوادی بوده‌اند، و این سواد، اگر گسترده نبود، پس بخش زیادی از مردم شهر نبود. به هر حال، کتیبه های گرافیتی باقی مانده به طور تصادفی به دست ما رسیده اند. می توان تصور کرد که چه تعداد از آنها باید در جریان بازسازی های مختلف کلیساهای باستانی از بین می رفتند، زمانی که به نام "شکوه"، دیوارهای ساختمان های شگفت انگیز روسیه باستان را با گچ جدید پوشانده و رنگ آمیزی کردند.

اخیراً کتیبه های قرن XI-XIII. روی وسایل مختلف خانه پیدا شد. آنها هدف خانگی داشتند، بنابراین برای افرادی در نظر گرفته شده بودند که می توانستند این کتیبه ها را بخوانند. اگر می‌توان کتیبه‌های دیوارنویسی را تا حدی به نمایندگان روحانیت، حتی پایین‌ترین آنها نسبت داد، پس چه شاهزادگان و پسرانی این کتیبه‌ها را بر روی دیگ‌های شراب و انبارهای کفش ساخته‌اند؟ واضح است که این کتیبه ها توسط نمایندگان حلقه های کاملاً متفاوتی از جمعیت ساخته شده است که نگارش آنها اکنون به لطف موفقیت های علم باستان شناسی و تاریخی شوروی به مالکیت ما تبدیل شده است.

حتی یافته های قابل توجه تری در نووگورود به دست آمد. در اینجا ته یکی از بشکه ها با کتیبه ای واضح از قرن XII-XIII پیدا شد. - "قانون". بنابراین، بشکه متعلق به برخی از یوری، "Yurishch" بود، طبق رسم قدیمی روسیه برای کاهش یا تقویت نام. روی یک بلوک کفش چوبی برای کفش های زنانه، با کتیبه "Mnezi" روبرو می شویم - نامرئی، نام یک زن. دو کتیبه مخفف نام ها هستند، آنها بر روی یک فلش استخوانی و روی یک شناور پوست درخت غان ساخته شده اند. اما، شاید، جالب ترین کشف، کشف آرنج به اصطلاح ایوان در نووگورود است که در حفاری در دادگاه یاروسلاو در نووگورود پیدا شد. این یک تکه چوب کوچک به شکل آرشین شکسته است که روی آن کتیبه ای به حروف قرون XII-XIII وجود دارد.

یک استوانه چوبی نیز در نووگورود یافت شده است قابل توجه است. روی آن کتیبه "emetsya hryvnia 3" حک شده است. یمتس یک خدمتکار شاهزاده است که وظایف دادگاه و سایر وظایف را جمع آوری می کرد. ظاهراً استوانه برای ذخیره hryvnia خدمت می کرد و دارای کتیبه مربوطه بود).

یافته‌های نووگورود نشان می‌دهد که رواج نوشتن در زندگی حرفه‌ای و تجاری قابل توجه بوده است، حداقل این را می‌توان در مورد نووگورود گفت. با این حال، استفاده از نوشتن بر روی وسایل خانه تنها یک ویژگی نووگورود نبود. بی.ا. ریباکوف قطعه ای از کورچاگا را توصیف کرد که کتیبه ای روی آن حفظ شده بود. او موفق شد بیشتر آن را تشخیص دهد. کتیبه کامل ظاهراً به این صورت نوشته شده است: "پلونای مهربان کورچغا سی". کلمات "nesha plona korchaga si" به طور کامل بر روی بقایای این ظرف که در بخش قدیمی کیف در حین حفاری یافت شده است، حفظ شده است. A.L. گزارش می دهد که تقریباً همان کتیبه فقط گسترده تر روی قطعه دیگ که شراب در آن نگهداری می شد. مونگایت. در امتداد لبه این ظرف که در استارایا ریازان یافت شده است، کتیبه ای با حروف مربوط به قرن دوازدهم یا اوایل قرن سیزدهم حک شده است. V.D. بلاواتسکی قطعه ای از ظرفی را از Tmutarakan کشف کرد که روی آن چندین حروف مبهم به خط باستانی نوشته شده بود. تشخیص این کتیبه به دلیل تکه تکه بودن آن ممکن نبود.

صحبت از نوشتن در شهرهای باستانی روسیه، نباید فراموش کرد که در تعدادی از حرفه های صنایع دستی، نوشتن شرط لازم بود، نیازی که از ویژگی های خود تولید ناشی می شد. اینها، اول از همه، هنر و نقاشی های دیواری نمادین بودند. روی نمادها، به عنوان یک قاعده، حروف و عبارات کامل قرار داده می شد. یک نقاش شمایل یا یک نقاش کلیسا می‌توانست فردی نیمه‌سواد باشد، اما باید اصول سواد را در هر شرایطی می‌دانست، در غیر این صورت نمی‌توانست دستوراتی را که دریافت می‌کرد با موفقیت انجام دهد. در برخی موارد، هنرمند مجبور بود تصاویر صفحات باز کتاب یا طومارها را با متون طولانی پر کند (به عنوان مثال، نماد مادر خدا بوگولیوبسکی اواسط قرن دوازدهم را ببینید). مطالعه کتیبه های روی شمایل ها و نقاشی های دیواری در رابطه با ویژگی های زبانی آنها به سختی انجام شده است، اما می تواند نتایج جالبی داشته باشد. بنابراین ، روی نماد معبد دیمیتری سلونسکی ، که تقریباً از زمان تأسیس آن در کلیسای جامع شهر دمیتروف قرار داشت ، امضای "دیمیتری" را در کنار نام های یونانی (در مورد agios - قدیس) می خوانیم. در اینجا «دیمیتری» معمولی و معمولی روسی با یک عبارت سنتی یونانی ترکیب شده است. این نشان می دهد که این هنرمند روسی بوده و خارجی نبوده است.

تعداد کتیبه های کوچک و بزرگ بر روی آیکون ها و نقاشی های دیواری به قدری زیاد است که خود کتیبه ها به قدری با دقت ساخته شده اند و به قدری نشان دهنده پیشرفت زبان زنده روسی قدیمی با ویژگی های آن است که برای نتیجه گیری در مورد توسعه گسترده نوشتن نیازی به مدرک خاصی نیست. در میان هنرمندان چیره دست

آگاهی از حداقل عناصر سواد برای نقره سازان و اسلحه سازانی که اقلام گران قیمت می ساختند نیز ضروری بود. این را عرف نشان می دهد که نام استادان را بر روی برخی از اقلام قرن 11-13 نشان می دهد. نام استادان (کاستا، براتیلو) در دهانه های نووگورود، روی طاق مسی از وشیژ (کنستانتین)، بر روی صلیب شاهزاده خانم پولوتسک یوفروسین (بوگشا) حفظ شده است. نویسندگی نیز در میان آجرسازان-سازندگان رواج داشت. مطالعات ویژه نشان داده است که آجرهای مورد استفاده برای ساخت بناهای سنگی در روسیه باستان معمولاً دارای علامت هستند. بنابراین، بر روی چندین آجر کلیسای جامع در Staraya Ryazan، نام استاد حک شده است: Yakov.

ما همچنین در میان سنگ تراشی ها به گسترش نوشتن می پردازیم. قدیمی‌ترین نمونه‌های کتیبه‌های سیریل، تخته‌های سنگی با بقایای حروف است که در ویرانه‌های کلیسای دهک در کیف در پایان قرن دهم یافت شد. یکی از قدیمی ترین کتیبه ها بر روی سنگ معروف تموتارکان ساخته شده است. صلیب استرجنسکی متعلق به 1133 است. تقریباً همزمان با او سنگ بوریسوف در دوینا غربی ساخته شد. رواج این گونه صلیب ها و سنگ ها با سوابق یادبود قرن 11-13. نشان می دهد که نوشتن ریشه محکمی در زندگی روزمره روسیه باستان داشته است. به اصطلاح "سنگ استپان" یافت شده در منطقه کالینین نیز از رسم ثابت قرار دادن سنگ هایی با کتیبه بر روی مرزها صحبت می کند.

بیایید وجود کتیبه هایی بر روی انواع ظروف، صلیب ها، شمایل ها، زیور آلات که از قرن 11 تا 13 به ما رسیده است را به یاد بیاوریم. نمی توان اعتراف کرد که صنعتگرانی که این کتیبه ها را ساخته اند، افراد بی سواد بوده اند، زیرا در این صورت آثار واضحی از ناتوانی در بازتولید کتیبه ها روی خود اشیا خواهیم داشت. بنابراین، باید فرض کرد که در میان صنعتگران، افرادی با مهارت های نوشتاری خاصی وجود داشته اند.

می‌توان فرض کرد که کتیبه‌های موجود بر روی وسایل منزل شاهزادگان یا روحانیون عالی‌رتبه، همانطور که به وضوح مشاهده می‌شود، مثلاً از کتیبه‌ای که قبلاً در ظروف ریازان قدیم ذکر شد، گاهی اوقات توسط شاهزاده‌ها یا برخی دیگر از خدمتکاران خانه ساخته شده است. دستمزد انجیل مستیسلاو بین 1125-1137 ساخته شد. به هزینه شاهزاده شخصی ناسلاو به دستور شاهزاده به قسطنطنیه سفر کرد و خدمتکار یک شاهزاده بود. اما آیا این حق انکار وجود نوشتن را در میان صنعتگرانی که به تولید اقلام دیگر کم ارزش تر از دهانه های نووگورود و صلیب پولوتسک مشغول بودند، می دهد؟ چکمه های چوبی، یک پیکان استخوانی، یک شناور پوست درخت غان، یک فنجان چوبی با کتیبه "smova" که در حفاری های نووگورود یافت شد، نشان می دهد که نوشتن در کیوان روس فقط متعلق به اربابان فئودال نبوده است. در میان محافل تجارت و صنایع دستی شهرهای باستانی روسیه در قرون 11-13 گسترده بود. البته در گسترش نوشتن در بین صنعتگران نباید اغراق کرد. سواد برای صنعتگران چند حرفه ضروری بود و عمدتاً در شهرهای بزرگ رایج بود، اما در این مورد، یافته های باستان شناسی سال های اخیر ما را از ایده های معمول در مورد روسیه نانوشته دور می کند، که بر اساس آن فقط صومعه ها و کاخ های شاهزادگان و پسران بود. مراکز فرهنگی

نیاز به سواد و نوشتن به ویژه در محیط بازرگان مشهود بود. "ریاد" - قرارداد - هم از پراودا روسی و هم از منابع دیگر برای ما شناخته شده است. قدیمی‌ترین «ردیف» مکتوب خصوصی (تشاتی و یاکیما) به نیمه دوم قرن سیزدهم بازمی‌گردد، اما این بدان معنا نیست که چنین اسناد مکتوب قبلاً وجود نداشته است.

استفاده از اصطلاحات مربوط به نوشتن در بناهای قانونی دوران باستان گواه این امر است. معمولاً برای اثبات اینکه روسیه باستان از توزیع گسترده اعمال خصوصی اطلاعی نداشت، به پراودا روسی مراجعه می کردند که گویا به اسناد مکتوب اشاره نمی کند. با این حال، در نسخه طولانی پراودا، از "خز" نام برده شده است، مجموعه ای خاص که به نفع کاتب بوده است: "کاتب 10 کونا، 5 کونا روی خز، دو پا در هر خز". چنین خبره نوشتن باستانی مانند I.I. سرزنفسکی، اصطلاح "خز" را در پراودا روسی دقیقاً به عنوان "چرم برای نوشتن" ترجمه می کند. خود روسکایا پراودا اشاره می کند که هم "توشه" و هم وظیفه "روی خز" به کاتب رسید. ما در نسخه خطی وسوولود مستیسلاویچ ("نامه روسی") نشانی از وظایف مربوط به معاملات و سوابق کتبی داریم.

در میان جمعیت شهری نیز چنین قشری وجود داشت که نوشتن برای آنها اجباری بود - روحانیون محله، در درجه اول کشیشان، شماس ها، شماس ها، که در کلیسا می خواندند و می خواندند. پسر پوپوف که خواندن و نوشتن را یاد نگرفته بود، در نظر مردم روسیه باستان نوعی زیر درخت به نظر می رسید، فردی که حق حرفه خود را از دست داده بود، همراه با یک تاجر بدهکار یا برده ای که به او باج داده شده بود. آزادی از میان روحانیون و منشیان کلیسا، کادرهایی از کاتبان کتاب جذب شدند. اگر به یاد بیاوریم که صومعه های روس باستان در درجه اول صومعه های شهری بودند، پس دسته ساکنان شهری، که در میان آنها سواد گسترده بود، بسیار مهم به نظر می رسد: صنعتگران، بازرگانان، روحانیون، پسران و شاهزاده ها را شامل می شد. بگذار سواد فراگیر نشود. حداقل در شهر افراد باسواد به میزان قابل توجهی بیشتر از روستاها بودند، جایی که نیاز به سواد در این زمان بسیار محدود بود.

در میان شاهزادگان قرن XII-XIII. رسم مبادله به اصطلاح حروف صلیب که قراردادهای مکتوب بود رایج بود. نامه صلیب، که شاهزاده ولادیمیرکا گالیسی، شاهزاده کیف وسوولود را "احیا" کرد، در سال 1144 گزارش شده است. در سال 1195 شاهزاده کیف روریک نامه های صلیب را برای رومن مستیسلاویچ فرستاد. بر اساس Rurik خود "افشای" خیانت رومن. در سال 1196، همان حروف صلیب در رابطه با وسوولود آشیانه بزرگ ذکر شد. شناخته شده در مورد حروف صلیب شاهزاده یاروسلاو وسوولودویچ و غیره. بنابراین، رسم قراردادهای مکتوب بین شاهزادگان در قرن دوازدهم به طور محکم در روسیه تثبیت شد. قبلاً در این زمان ، جعل نامه ها ظاهر شد. در مورد نامه ای دروغین که از طرف یاروسلاو اوسمومیسل در سال 1172 توسط فرماندار گالیسیا و رفقایش فرستاده شده است شناخته شده است. نامه در این خبر یکی از صفات لازم روابط بین شهریاری است. نامه های شاهزاده ای که تا زمان ما باقی مانده است به ما امکان می دهد بگوییم که آنها قبلاً در قرن XII بودند. بر اساس فرم مشخصی تدوین شدند. دو مدرک از شاهزاده نووگورود وسوولود مستیسلاویچ که توسط وی به صومعه یوریف در 1125-1137 داده شده است، دارای مقدمه و نتیجه گیری یکسان است. نامه های مستیسلاو ولادیمیرویچ (1130) و ایزیاسلاو مستیسلاویچ (1146-1155) 1) تقریباً به همین شکل نوشته شده است. این اسناد که از دفتر شاهزاده بیرون آمده، بر اساس نمونه های خاصی توسط کاتبان مجرب نوشته شده است. مهارت های دفاتر شاهزاده را نمی توان یک شبه توسعه داد. در نتیجه، باید قبل از آنها دوره ای از توسعه وجود داشته باشد. وجود معاهدات بین روسیه و یونانیان به ما می گوید که دفاتر شاهزاده در روسیه دیرتر از قرن 10 ظاهر شدند.

گسترش نسبتاً گسترده سواد در محیط شهری با کشف حروف پوست درخت غان نووگورود تأیید می شود. ماده ای برای نوشتن در روسیه باستان چیزی مانند پوست درخت غان بود. حتی نمی توان آن را ارزان نامید، فقط به طور کلی در دسترس بود، زیرا پوست درخت غان در هر کجا که توس رشد می کند یافت می شود. پردازش پوست برای نوشتن بسیار ابتدایی بود. خواص پوست درخت غان که به راحتی از بین می رود و شکننده است، آن را به یک ماده نوشتاری مناسب فقط برای مکاتبات با اهمیت موقت تبدیل کرده است. کتابها و اعمال بر روی کاغذ پوستی بادوام و بعداً روی کاغذ نوشته می شد.

کشف حروف پوست درخت غان توسط A.V. آرتسیخوفسکی افسانه گسترش بسیار ضعیف سواد در روسیه باستان را از بین برد. معلوم می شود که در این زمان مردم به راحتی در مورد مسائل مختلف مکاتبه می کردند. در اینجا نامه ای از مهمان به واسیلی در مورد یک پرونده خانوادگی دشوار است. نامه دیگر در مورد یک گاو جنجالی یا دزدیده شده است، نامه سوم در مورد خز و غیره. اینها یافته های سال 1951 است.

مکاتبات مردم شهر در قرون XI-XIII در نامه‌هایی که در حفاری‌های سال 1952 به دست آمده است، به طور کامل‌تر و واضح‌تر نشان داده شده است. بی احترامی به برخی از اشراف، دستورات تجارت و حتی گزارش خصومت.

دیپلم های مربوط به پوست درخت غان با ارزش هستند زیرا ایده ای از زندگی روزمره و فعالیت های مردم شهر با نگرانی های جزئی نظم عمومی و شخصی را ارائه می دهند. در عین حال، آنها شاهدی غیرقابل انکار از گسترش نسبتاً گسترده سواد در شهرهای روسیه باستان در قرن 11-13 هستند.

دانش ریاضی، نجومی و جغرافیایی در روسیه باستان

روند اتحاد سرزمین های روسیه در اطراف مسکو در قرن چهاردهم و در پایان قرن پانزدهم و آغاز قرن شانزدهم آغاز شد. این روند به پایان رسیده است. دولت متمرکز روسیه ایجاد شد. اما، عقب ماندگی آن از غرب قابل توجه بود. در آن زمان دانشگاه‌ها در اروپا فعالیت می‌کردند، بازار در حال توسعه بود، تولیدات ظاهر شد، بورژوازی یک طبقه سازمان‌یافته بود، اروپایی‌ها فعالانه در حال کاوش در سرزمین‌ها و قاره‌های جدید بودند.

دانش علمی و فنی در قرون XIV-XVI. در سرزمین های روسیه، در بیشتر موارد، آنها در سطح عملی بودند، هیچ پیشرفت نظری وجود نداشت. منبع اصلی آنها همچنان کتاب های نویسندگان اروپای غربی بود که به روسی ترجمه شده بودند.

در قرون XIV-XVI. ریاضیات به ویژه در جنبه عملی توسعه یافت. محرک، نیازهای کلیسا و دولت بود. با این حال، علاقه کلیسا فقط به منطقه تقویم کلیسا، مسائل مربوط به تعیین زمانی تعطیلات و خدمات کلیسا محدود بود. به طور خاص، ترجمه از لاتین، آثار ویژه در ریاضیات امکان محاسبه جداول عید پاک را فراهم کرد که فقط تا سال 1492 آورده شد. نیازهای سیاست مالی دولت نیز تمرکز بیشتری بر ریاضیات ایجاد کرده است. کارهای نقشه برداری مختلفی انجام شد و بر این اساس دانش هندسه مورد نیاز بود.

نجوم جایگاه ویژه ای در زمینه علوم طبیعی داشت. توسعه آن در چندین جهت صورت گرفت: بازتولید و سیستم سازی مفاهیم قدیمی نجومی، تکمیل آنها با دانش جدید. توسعه نجوم عملی، همراه با محاسبه جداول تقویم-نجومی؛ تلاش می کند تا نظام جهان را در منظری ریاضی ارائه کند.

دانش جغرافیایی در قرون XIV-XVI. نسبت به دوره قبل پیشرفت چندانی نداشته است. یکی از ویژگی های بارز این دوره افزایش تعداد سفرهای روسیه به خارج از کشور بود. منابع اطلاعات جغرافیایی کتاب های راهنما خارجی بود. به عنوان مثال، اثر بیزانسی "کرنوگراف" که در سال 1512 منتشر شد. این کار رنگی از افسانه داشت. یکی دیگر از آثار ترجمه شده این دوره - جغرافیای "لوسیداریوس" اطلاعات سطحی در مورد اروپای غربی می دهد، جغرافیای آسیا با جزئیات شرح داده شده است، اگرچه حاوی اطلاعات اسطوره ای زیادی در مورد جمعیت هندوستان، جانوران آن است.

در قرون XV-XVI. دانش فلسفی به طور فعال در روسیه نفوذ می کند. این کشور از طریق ادبیات ترجمه با اندیشه های افلاطون و ارسطو آشنا شد. بنابراین منبع اصلی رسوخ اندیشه های ارسطو «دیالکتیک قدیس جان دمشقی» بود. در همان دوره، اثر فلسفی دانشمند عرب غزالی "هدف فیلسوف" که عقاید نوافلاطونی را مدعی بود، به روسیه آمد. از میان فیلسوفان روسی، لازم است آثار ارمولای-اراسموس در مورد اهمیت کیهانی تثلیث مقدس را مشخص کنیم.

اولین مدارس محلی تحت ولادیمیر اول و یاروسلاو حکیم

دوره توسعه آموزش داخلی تحت شاهزادگان ولادیمیر و یاروسلاو حکیم اغلب به عنوان اولین دوره در کل تاریخ این شکل گیری شناخته می شود که تا حد زیادی با کلیساهای مسیحی مرتبط است.

در سال 988، در داستان سالهای گذشته: "و (ولادیمیر) کلیسایی به نام سنت باسیل بر تپه ای که بت پرون و دیگران در آنجا ایستاده بود و شاهزاده و مردم خدمات خود را انجام می دادند، قرار داد. در شهرهای دیگر شروع به برپایی کلیساها و تعیین کشیشان کردند و در همه شهرها و روستاها مردم را به غسل ​​تعمید می‌آوردند و می‌فرستاد تا از بهترین مردم بچه‌ها را جمع‌آوری کند و به آنها آموزش کتاب بدهد، مادران این بچه‌ها برایشان گریه کردند. زیرا آنها هنوز در ایمان ثابت نشده بودند و برای آنها گریه می کردند که گویی مرده اند.» (مشرکان مخالف بدعت های مسیحی بودند).

مورخ لهستانی یان دلوگوس (1415-1480) در مورد مدرسه کیف "آموزش کتاب" "ولادیمیر ... جوانان روسی را به مطالعه هنر جذب می کند، علاوه بر این، شامل استادانی است که از یونان درخواست می شود." برای ایجاد یک تاریخ سه جلدی از لهستان، دلوگوش از منابع لهستانی، چک، مجارستانی، آلمانی و تواریخ روسی قدیمی استفاده کرد. ظاهراً از وقایع نگاری که به دست ما نرسید ، او اخبار مربوط به تحصیل هنر (علوم) را در مدرسه کیف ولادیمیر دریافت کرد. طبق برآوردهای تقریبی، "مدرسه ولادیمیر" با گروهی متشکل از 300 دانش آموز در 49 سال (988-1037) توانست بیش از هزار دانش آموز تحصیل کرده را آماده کند. یاروسلاو حکیم از تعدادی از آنها برای توسعه آموزش در روسیه استفاده کرد.

معلمان قرن X-XIII به دلیل ناقص بودن روش های تدریس و کار انفرادی در کلاس ها با هر دانش آموز به صورت جداگانه نمی توانست با بیش از 6-8 دانش آموز برخورد کند. شاهزاده تعداد زیادی از کودکان را به مدرسه جذب کرد، بنابراین در ابتدا مجبور شد آنها را بین معلمان تقسیم کند. این تقسیم بندی دانش آموزان به گروه ها در آن زمان در مدارس اروپای غربی رایج بود. از اعمال باقی مانده از خوانندۀ مدارس در پاریس قرون وسطی، مشخص شده است که تعداد دانش آموزان به ازای هر معلم از 6 تا 12 نفر بوده است، در مدارس صومعه کلونی - 6 نفر، در مدارس ابتدایی دخترانه در تیل - 4-5 دانش آموز. هشت دانش آموز در مینیاتور جلوی "زندگی سرگیوس رادونژ" به تصویر کشیده شده اند، 5 دانش آموز در جلوی معلم در حکاکی جلو "ABC" 1637 توسط V. Burtsov نشسته اند.

در مورد این تعداد دانش آموز، نامه های پوست درخت غان دانش آموز معروف نووگورود قرن سیزدهم مشهود است. اونفیما یکی با دست خطی متفاوت از آنفیم (شماره 201)، از این رو V.L. یانین پیشنهاد کرد که این نامه متعلق به دوست مدرسه اونفیم است. شاگرد همکار اونفیم دانیلا بود که اونفیم برای او سلامی آماده کرد: "تعظیم از اونفیم برای دانیلا." شاید چهارمین نووگورودیان، ماتوی (دیپلم شماره 108) نیز نزد اونفیم که دستخطش بسیار شبیه به هم است درس خوانده است.

کاتبان روسی که در مدارس پیشرفته کار می کردند، از نسخه خود از ساختار موضوعات استفاده می کردند، که تا حدی تجربه مدارس بیزانسی و بلغاری را که آموزش عالی ارائه می کردند، در نظر می گرفتند.

اولین وقایع نگاری سوفیا از مدرسه در نووگورود: 1030. "در تابستان 6538. یاروسلاو ایده در چیود، و من پیروز شدم، و شهر یوریف را برپا کردم. و وقتی به نووگورود آمدم، 300 کودک را از بزرگان و کشیش ها، با یک کتاب به آنها آموزش دهید.»

مدرسه نووگورود که در سال 1030 توسط یاروسلاو حکیم تأسیس شد، دومین مؤسسه آموزش عالی در روسیه بود که فقط فرزندان بزرگان و روحانیون در آن آموزش می دیدند. نسخه ای وجود دارد که تواریخ در مورد فرزندان بزرگان کلیسا صحبت می کند که از طبقات پایین انتخاب شده اند، اما تا پایان قرن شانزدهم. فقط بزرگان اداری و نظامی شناخته شده اند. اصطلاح "پیر کلیسا" در قرن هفدهم ظاهر شد. گروه دانش آموزان مدرسه نووگورود متشکل از فرزندان روحانیون و اداره شهر بود. ترکیب اجتماعی دانش آموزان منعکس کننده ماهیت طبقاتی آموزش در آن زمان بود.

وظیفه اصلی مدرسه تربیت یک دستگاه اداری و کشیشان با ایمان جدید بود که فعالیت های آنها در یک مبارزه دشوار علیه سنت های قوی مذهب بت پرستی در میان نوگورودی ها و قبایل فینو-اوگریک که نووگورود را احاطه کرده بودند، انجام شد.

فعالیت های مدرسه یاروسلاو متکی به شبکه گسترده ای از مدارس برای سواد ابتدایی بود، همانطور که او نوشت، تعداد زیادی حروف پوست درخت غان که توسط باستان شناسان کشف شده بود، نشان می دهد، پلاک های مومی. بر اساس سواد گسترده، سواد نوگورود شکوفا شد. انجیل معروف اوسترومیر، توصیف دوبرینیا یدریکوویچ از قسطنطنیه و رساله ریاضی کریک در نووگورود نوشته شده است. «Izbornik 1073 Years»، مجموعه اولیه تواریخ، نسخه کوتاهی از «پراودا روسی» برای آیندگان حفظ شده است. انبارهای کتاب نووگورود به عنوان یکی از منابع اصلی "منایون بزرگ" - مجموعه ای از "همه کتاب هایی که در روسیه هستند"، شامل 12 جلد عظیم با حجم کل بیش از 27 هزار صفحه است.

در سال 6545. یاروسلاو شالوده شهر بزرگی را که اکنون دارای دروازه طلایی است، گذاشت، کلیسای سنت سوفیا، کلانشهر، و سپس کلیسای باکره مقدس بشارت در دروازه طلایی، سپس صومعه سنت جورج و سنت ایرنه... یاروسلاو قوانین کلیسا را ​​دوست داشت، کشیشان، به ویژه راهبان، بسیار علاقه مند بودند و نسبت به کتاب ها غیرت نشان می دادند و اغلب آنها را هم در شب و هم در روز می خواندند. و بسیاری از نویسندگان کتاب را جمع آوری کرد که از یونانی به اسلاوی ترجمه کردند. و کتابهای زیادی نوشتند که مؤمنان از آنها تعلیم الهی را فرا می گیرند و لذت می برند. همانطور که اتفاق می افتد که یکی زمین را شخم می زند، دیگری آن را می کارد، و دیگران آن را درو می کنند و می خورند که کمیاب نیست، اینجا هم همین طور است. بالاخره پدرش ولادیمیر زمین را شخم زد و نرم کرد، یعنی او را با غسل تعمید روشن کرد و ما با دریافت آموزش کتاب درو می کنیم.

از این گذشته، آموزش کتاب فواید زیادی دارد. کتاب‌ها راه‌های توبه را به ما آموزش می‌دهند و به ما می‌آموزند، زیرا در کلام کتاب، حکمت و پرهیز می‌یابیم. اینها رودخانه هایی هستند که کیهان را تغذیه می کنند، این ها منابع خرد هستند، در کتاب ها عمق بی اندازه ای وجود دارد ... ... یاروسلاو ... کتاب ها را دوست داشت و با کپی برداری از بسیاری از آنها، آنها را در کلیسای "کلیسا" قرار داد. سنت سوفیا، که خودش آن را آفرید.

اصلاحات آموزشی ولادیمیر و یاروسلاو مسیحیت را در سرزمین های روسیه آینده و همسایگان آن تشدید کرد، اما سنت های بت پرستانه قرن ها ریشه عمیقی در مردمان کشور داشت.

به عنوان کاتبان حرفه ای نسخه های خطی اسلاوی جنوبی ، آنها خود را "گرامر" می نامیدند و معلمان - معلمان دوره کامل دستور زبان - نیز "گرامر" نامیده می شدند. امپراتور ژوستینیانوس در سال 534 برای دستور زبانان برجسته مبلغ 70 سولدی پاداش تعیین کرد و تعدادی امتیاز دیگر را به این معلمان اختصاص داد. دستور زبان در مدرسه کاخ کیف آموزش داده شد، پس از مرگ، با توجه به وضعیت آنها، آنها در کلیسای جامع به خاک سپرده شدند. بقایای دستور زبان به صومعه منتقل شد، جایی که لازار در آنجا راهبایی بود (ذکر شده در 1088).

کاربرد عملی دانش در صنایع دستی و ساخت و ساز

در کیوان روس، دانش و دستاوردهای فنی مختلف مورد استفاده در زندگی عملی انباشته شد و به طور فعال مورد استفاده قرار گرفت: شهرها، قلعه ها و قلعه ها برپا شد، فلز استخراج شد، ابزار و سلاح جعل شد، کشتی ها و ماشین ها ساخته شدند، پارچه ها و لباس ها تولید شد، چرم. و کفش ساخته شد. همه این شاخه‌های صنعت نیازمند دانش، مهارت‌ها و سازگاری‌های فنی گسترده‌ای بود. از X تا 20-30s. قرن XII اولین مرحله در توسعه صنایع دستی روسیه باستان با فناوری نسبتاً بالا تولید از نظر قرون وسطی برجسته است. در این زمان، پایه های تولید روسیه باستان ایجاد شد. به ویژه، متالورژی آهنی بر اساس فرآیند خام دمیدن تولید آهن از سنگ معدن باتلاق وجود داشت. متالورژی هایی که در مناطق روستایی زندگی می کردند، مقادیر کافی آهن با کیفیت بالا را به شهرها می رساندند که آهنگران شهر آن را به فولاد کربنی با کیفیت بالا تبدیل می کردند. همچنین تولید چرم و خزدار، تولید کفش چرمی توسعه یافت. در کیوان روس، چندین نوع چرم با کیفیت بالا شناخته شده بود، مجموعه ای از پارچه های پشمی به طور گسترده ای ارائه شد. در تولید صنایع دستی، فن آوری های مختلفی از نجاری وجود داشت که ساخت پیچیده ترین ظروف تراشیده شده از بیش از 20 نوع را ممکن می ساخت. محصولات جواهرسازان برای فرآوری فلزات غیرآهنی متنوع بود و تکنیک ساخت جواهرات در سطح فنی بالایی قرار داشت.

دوره دوم، که در پایان ثلث اول قرن دوازدهم آغاز شد، با گسترش شدید طیف محصولات و در عین حال، منطقی سازی قابل توجه تولید، که منجر به استانداردسازی محصولات و محصولات شد، مشخص شد. تخصص صنایع دستی تعداد تخصص ها در پایان قرن XII در برخی از شهرهای روسیه از 100 فراتر رفت. به عنوان مثال، در فلزکاری، به جای تیغه های فولادی چند لایه با کیفیت بالا، تیغه های ساده شده با لبه جوش داده شده ظاهر می شوند. در صنعت نساجی در پایان قرن XII - آغاز قرن سیزدهم. (همزمان با اروپای غربی) بافندگی افقی ظاهر می شود. بافندگان روسی با استفاده از روابط اقتصادی گسترده با کشورهای اروپای غربی، در نوسازی تولید بافندگی چندان از صنعتگران اروپایی عقب نماندند. بافندگان روسی در تولید پارچه های کتانی تخصص داشتند.

علاوه بر دستگاه‌های بافندگی در روسیه، از انواع دستگاه‌ها و ماشین‌های مکانیکی که عمدتاً از چوب ساخته می‌شدند استفاده می‌شد: دمنده‌ها، اهرم‌های بالابر، مته‌ها و یقه‌ها، تیزکن‌ها و آسیاب‌های دستی، دوک‌ها و قرقره‌ها، گاری‌های چرخدار و چرخ سفالگری، خرد کردن. و خمیر کاغذ، ماشین های تراش، پرتاب کننده های سنگ، قوچ های ضربی، کمان های ضربدری و موارد دیگر.

بنابراین، از طریق ادبیات ترجمه شده در کیوان روس، ایده های علمی جهان اطراف گسترش یافت، بسیاری از افراد باسواد و تحصیل کرده (به طور کلی) وجود داشتند، مدارس مشغول به کار بودند. تکنیک ساخت معابد و سایر سازه ها، استحکامات نظامی در حال توسعه بود (در اینجا لازم بود با محاسبات دقیق عمل کنیم، مکانیک را بدانیم). تولید صنایع دستی در روسیه از نظر تنوع عملیات تکنولوژیک، در توسعه و تجهیز ابزار، از نظر تخصصی، در سطح تولید صنایع دستی در اروپای غربی و شرق قرار داشت. با این حال، مدارس علمی ایجاد نشد، توسعه دانش ماهیت منحصراً عملی داشت.

از ربع دوم قرن سیزدهم. توسعه سرزمین روسیه با یک ضربه قدرتمند از شرق، از سوی امپراتوری مغول، و ایجاد وابستگی رعیت روسیه به گروه ترکان طلایی متوقف شد. حمله باتو صدمات وحشتناکی به شهرهای روسیه - مراکز پیشرفت و دانش - وارد کرد. از جمله پیامدهای غم انگیز این واقعیت بود که توسعه صنایع دستی روسیه متوقف شد و با این حال در حال بهبود بود. برای بیش از یک قرن، برخی از انواع صنایع دستی (جواهرات، شیشه)، فنون و مهارت‌ها (فیلگر، دانه، مینای کلوزونی) از بین رفت. بناهای تاریخی معماری روسیه تخریب شد. برای نیم قرن، ساخت و ساز شهر سنگی متوقف شد. بسیاری از آثار مکتوب از بین رفت. همانطور که N.M نوشته است کرمزین: "سایه بربریت که افق روسیه را تاریک می کند، اروپا را در همان زمان از ما پنهان کرد ... اختراع قطب نما باعث گسترش ناوبری و تجارت شد؛ صنعتگران، هنرمندان، دانشمندان توسط دولت تشویق شدند؛ دانشگاه ها برای علوم عالی. برخاست... اشراف قبلاً از دزدی خجالت می‌کشیدند... من یاد گرفتم اروپا ما نیستیم: اما به خاطر این واقعیت است که در این 250 سال تغییر کرده است و ما همان‌طور که بودیم ماندیم.»

وضعیت در سرزمین های روسیه در نیمه دوم قرن چهاردهم شروع به تغییر کرد، به ویژه، سطح توسعه تولید پیش از مغول به دست آمد. پیش نیازهای این نوع رونق تولید، بدون شک، افزایش و تقویت مواضع مسکو در روند اتحاد، تاکتیک های ایوان کالیتا و پسرانش برای "جلوگیری از درگیری" با گروه هورد بود. نماد تجدید حیات، ساخت کرملین با سنگ سفید در مسکو در زمان سلطنت دیمیتری دونسکوی بود.

نتیجه گیری

نقش تاریخی بیزانس در سرنوشت اروپا، کیوان روس، بسیار زیاد است، اهمیت فرهنگ آن در توسعه تمدن جهانی ماندگار و البته مثمر ثمر است.

هنر بیزانس بسیار مهم بود. هنر بیزانسی با استفاده گسترده از میراث باستانی به عنوان مخزن بسیاری از تصاویر و انگیزه های آن عمل کرد و آنها را به مردمان دیگر منتقل کرد. اهمیت هنر بیزانس به ویژه برای کشورهایی که مانند بیزانس به مذهب ارتدکس (بلغارستان، روسیه باستان) پایبند بودند و پیوسته پیوندهای فرهنگی پر جنب و جوشی با قسطنطنیه (دربارهای امپراتوری و ایلخانی) داشتند، بسیار زیاد بود.

در تاریخ فرهنگ جهانی، بیزانس اولین امپراتوری مسیحی، یک دولت ارتدکس است که عصر قرون وسطی اروپا را باز می کند.

باستانی ترین دولت قرون وسطایی بادوام، بیزانس برای قرن ها - قدرتمندترین کشور در جهان مسیحی، مرکز یک تمدن چند وجهی و برجسته.

منابع از

1.ایسترین V.A. پیدایش و توسعه نویسندگی، 2010

.Rozov N.N. کتاب های روسیه باستان 9-14 قرن، 1977

.فلورا بی.ن. ظهور نوشتار اسلاوی. شرایط تاریخی توسعه آن // مقالاتی در مورد تاریخ فرهنگ اسلاوها. RAS. موسسه مطالعات اسلاو و بالکان. م.، 1996

.Udaltsova Z. V. فرهنگ بیزانسی م.، 1988.

.# "توجیه کردن">. Arsentieva A.V.، Mikhailova S.Yu. تاریخ علم: کتاب درسی. چبوکساری، ویرایش. دانشگاه چوواش. 2003.

.دیاتچین N.I. تاریخچه توسعه فناوری. M .: Phoenix, 2001, 320 p.

.پوزیرف N.M. تاریخچه مختصر علم و فناوری. کتاب درسی. کمک هزینه Tver، دانشگاه Tver 2003-2004.

.# "توجیه کردن">. # "توجیه کردن">. http://www.portal-slovo.ru/impressionism/39140.php - پورتال آموزشی

آثار مشابه در مورد - گسترش سنت های معنوی یونانی- بیزانسی در روسیه. زندگی مقدسین و مقدمه ای بر دانش باستانی

بیزانس (قرن 4-15 پس از میلاد)

امپراتوری روم شرقی و فرهنگ بیزانس به عنوان یک کل، نقش عظیمی را در حفظ و انتقال میراث فلسفی و علمی یونانی-رومی (از جمله در زمینه فلسفه و نظریه زبان) به نمایندگان ایدئولوژی ایفا کردند. و علم عصر جدید. دقیقاً فرهنگ بیزانسی است که اروپا مدیون دستاوردهای سنتز خلاقانه سنت باستانی بت پرستی (عمدتاً در شکل متأخر هلنیستی) و جهان بینی مسیحی است. و تنها تاسف باقی می ماند که در تاریخ زبان شناسی هنوز به سهم دانشمندان بیزانسی در شکل گیری آموزه های زبانی قرون وسطایی در اروپا و خاورمیانه توجه ناکافی شده است.

هنگام توصیف فرهنگ و علم (به ویژه زبان شناسی) بیزانس، لازم است ویژگی های دولتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زندگی مذهبی در این قدرت قدرتمند مدیترانه ای را که بیش از هزار سال در طول این دوره وجود داشت در نظر گرفت. دوره باز ترسیم مداوم نقشه سیاسی اروپا، ظهور و ناپدید شدن بسیاری از دولت های "بربر" ...

از نظر فرهنگی، بیزانسی ها بر اروپایی ها برتری داشتند. از بسیاری جهات، آنها برای مدت طولانی شیوه زندگی قدیمی قدیمی را حفظ کردند. آنها با علاقه فعال طیف گسترده ای از مردم به مسائل فلسفه، منطق، ادبیات و زبان مشخص می شدند. بیزانس تأثیر فرهنگی قدرتمندی بر مردمان کشورهای مجاور داشت. و در عین حال تا قرن یازدهم. بیزانسی ها از فرهنگ خود در برابر تأثیرات خارجی محافظت کردند و تنها بعداً دستاوردهای پزشکی عرب، ریاضیات و غیره را به عاریت گرفتند.

در سال 1453 امپراتوری بیزانس سرانجام تحت تهاجم ترکان عثمانی قرار گرفت. مهاجرت دسته جمعی از دانشمندان، نویسندگان، هنرمندان، فیلسوفان، رهبران مذهبی، متکلمان یونانی به کشورهای دیگر از جمله ایالت مسکو آغاز شد. بسیاری از آنها به عنوان استاد دانشگاه های اروپای غربی، مربیان انسان گرا، مترجم، رهبران معنوی و غیره به فعالیت خود ادامه دادند. بیزانس ماموریت تاریخی مسئولانه ای برای نجات گنجینه های تمدن بزرگ باستانی در دوره شکست های ناگهانی داشت و این ماموریت با انتقال آنها به اومانیست های ایتالیایی در دوره پیش از رنسانس با موفقیت به پایان رسید.

ترکیب قومی جمعیت امپراتوری از همان ابتدا بسیار متنوع بود و در طول تاریخ این ایالت تغییر کرد. بسیاری از ساکنان امپراتوری در اصل یونانی یا رومی شده بودند. بیزانسی ها مجبور بودند با گویشوران به زبان های مختلف - ژرمنی، اسلاوی، ایرانی، ارمنی، سوری، و سپس عربی، ترکی و غیره تماس دائمی داشته باشند. بسیاری از آنها با زبان عبری نوشتاری به عنوان زبان کتاب مقدس آشنا بودند، که مانع از آن نمی شد که غالباً برخلاف عقاید کلیسا، نسبت به وام گرفتن از آن نگرش بسیار خالصانه ابراز کنند. در قرن 11 و 12. - پس از تهاجم و اسکان قبایل متعدد اسلاو در قلمرو بیزانس و قبل از تشکیل دولت های مستقل توسط آنها، بیزانس اساساً یک دولت یونانی-اسلاو بود.

توجه زیادی به بلاغت معطوف شد که به عقاید نویسندگان باستانی هرموگنس، مناندر لائودیسه، افتونیوس بازمی‌گردد و توسط پسلوس بیزانسی‌ها و به‌ویژه در غرب توسط جورج ترابیزون شناخته شده است. بلاغت در مرکز آموزش عالی قرار داشت. محتوای آن شامل آموزه هایی در مورد مسیرها و اشکال گفتاری بود. بلاغت جهت گیری به سمت گوینده را حفظ کرد، مشخصه دوران باستان، در حالی که زبان شناسی به سمت فردی بود که گفتار هنری را درک می کرد. تجربه بیزانسی مطالعه جنبه فرهنگی گفتار در توسعه شعر، سبک شناسی و هرمنوتیک اهمیت خود را در قرون وسطی و در زمان ما حفظ کرده است.

بیزانسی ها در عمل و تئوری ترجمه به موفقیت های چشمگیری دست یافتند. آنها ترجمه الهیات و فیلسوفان غربی را انجام دادند و این فعالیت را پس از فتح قسطنطنیه توسط صلیبیون تشدید کردند. "Greek Donates" (ترجمه های بین خطی یونانی به متن لاتین) ظاهر شد که در ابتدا به مطالعه زبان لاتین کمک کرد و سپس به عنوان کمکی برای انسان شناسان ایتالیایی برای مطالعه زبان یونانی عمل کرد. مترجمان برجسته بیزانسی دیمیتری کیدونیس، گنادیوس اسکولاریوس، پلانود، ونیزی ها یاکوب از ونیز، بومیان جنوب ایتالیا هنریک آریستیپوس و لئونتیوس پیلاتس از کاتانیا بودند.

فرشته میکائیل و مانوئل دوم پالئولوگ. قرن پانزدهم Palazzo Ducale، Urbino، ایتالیا / Bridgeman Images / Fotodom

1. کشوری به نام بیزانس هرگز وجود نداشته است

اگر بیزانسی های قرن 6، 10 یا 14 از ما می شنیدند که آنها بیزانس هستند و کشور آنها بیزانس نام دارد، اکثریت قریب به اتفاق آنها ما را درک نمی کردند. و آنهایی که متوجه شدند، تصمیم می‌گیرند که ما می‌خواهیم آنها را چاپلوسی کنیم و آنها را ساکنان پایتخت بنامیم، و حتی به زبانی منسوخ که فقط توسط دانشمندانی استفاده می‌شود که سعی می‌کنند سخنرانی خود را تا حد امکان پیچیده کنند. بخشی از دیپتیخ کنسولی ژوستینیانوس. قسطنطنیه، 521به افتخار افتتاح کنسول ها، دیپتیک ها به کنسول ها ارائه شد. موزه هنر متروپولیتن

کشوری که ساکنانش آن را بیزانس می نامند هرگز وجود نداشته است. کلمه "بیزانس" هرگز نام خود ساکنان هیچ ایالتی نبوده است. کلمه "بیزانس" گاهی اوقات برای اشاره به ساکنان قسطنطنیه به کار می رفت - پس از نام شهر باستانی بیزانس (Βυζάντιον) که در سال 330 توسط امپراتور کنستانتین با نام قسطنطنیه مجدداً تأسیس شد. آنها فقط در متون نوشته شده به یک زبان ادبی متعارف، به سبک یونانی باستان، که هیچ کس برای مدت طولانی صحبت نمی کرد، به این نام خوانده می شد. هیچ کس دیگر بیزانسی ها را نمی شناخت، و اینها فقط در متون قابل دسترس برای حلقه باریکی از نخبگان تحصیلکرده که به این زبان یونانی باستانی می نوشتند و آن را می فهمیدند وجود داشت.

نام خود امپراتوری روم شرقی که از قرون III-IV شروع شد (و پس از تسخیر قسطنطنیه توسط ترکها در سال 1453) چندین عبارات و کلمات ثابت و قابل درک داشت: دولت رومیان،یا رومیان، (βασιλεία τῶν Ρωμαίων) رومانی (Ρωμανία), رومیدا (Ρωμαΐς ).

خود اهالی خود را صدا زدند رومیان- رومی ها (Ρωμαίοι)، آنها توسط امپراتور روم اداره می شدند - بازیلئوس(Βασιλεύς τῶν Ρωμαίων) و پایتخت آنها بود رم جدید(Νέα Ρώμη) - معمولاً به شهری که کنستانتین تأسیس کرده بود، می گفتند.

کلمه "بیزانس" از کجا آمده است و با آن ایده امپراتوری بیزانس به عنوان دولتی که پس از سقوط امپراتوری روم در قلمرو استان های شرقی آن به وجود آمد؟ واقعیت این است که در قرن پانزدهم، همراه با دولت، امپراتوری روم شرقی (آنگونه که بیزانس اغلب در نوشته های تاریخی مدرن نامیده می شود، و این بسیار به خودآگاهی خود بیزانسی ها نزدیک تر است)، در واقع، خود را از دست داد. صدایی در خارج از مرزهای آن شنیده می شود: سنت روم شرقی در توصیف خود، خود را در سرزمین های یونانی زبان که متعلق به امپراتوری عثمانی بود، منزوی می دید. آنچه در حال حاضر مهم بود تنها آنچه دانشمندان اروپای غربی درباره بیزانس می اندیشیدند و می نوشتند بود.

جروم ولف. حکاکی توسط Dominicus Kustos. سال 1580هرتزوگ آنتون اولریش-موزه براونشوایگ

در سنت اروپای غربی، دولت بیزانس در واقع توسط هیرونیموس ولف، انسان‌شناس و مورخ آلمانی ایجاد شد که در سال 1577 مجموعه تاریخ بیزانس را منتشر کرد، مجموعه‌ای کوچک از آثار مورخان امپراتوری شرقی با ترجمه لاتین. از «کورپوس» بود که مفهوم «بیزانس» وارد گردش علمی اروپای غربی شد.

کار ولف اساس مجموعه دیگری از مورخان بیزانسی را تشکیل داد که "مجموعه تاریخ بیزانس" نیز نامیده می شود، اما بسیار جاه طلبانه تر - با کمک لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه در 37 جلد منتشر شد. سرانجام، نسخه دوم ونیزی توسط مورخ انگلیسی قرن هجدهم، ادوارد گیبون، هنگام نگارش تاریخ سقوط و انحطاط امپراتوری روم مورد استفاده قرار گرفت - شاید هیچ کتابی چنین تأثیر عظیم و در عین حال مخربی بر روم نداشته باشد. ایجاد و محبوبیت تصویر مدرن بیزانس.

رومیان با سنت تاریخی و فرهنگی خود نه تنها از صدای خود، بلکه از حق خود نامگذاری و هویت نیز محروم شدند.

2. بیزانسی ها نمی دانستند که رومی نیستند

فصل پاییز. پانل قبطی. قرن چهارمگالری هنری Whitworth، دانشگاه منچستر، انگلستان / تصاویر بریجمن / Fotodom

برای بیزانسی ها که خود را رومی-رومی می نامیدند، تاریخ امپراتوری بزرگ هرگز به پایان نرسید. این ایده برای آنها پوچ به نظر می رسید. رومولوس و رموس، نوما، آگوستوس اکتاویان، کنستانتین اول، ژوستینیان، فوکا، میکائیل کومننوس بزرگ - همه آنها از زمان های بسیار قدیم در رأس مردم روم قرار داشتند.

قبل از سقوط قسطنطنیه (و حتی پس از آن)، بیزانسی ها خود را ساکن امپراتوری روم می دانستند. نهادهای اجتماعی، قوانین، دولت - همه اینها از زمان اولین امپراتوران روم در بیزانس حفظ شد. پذیرش مسیحیت تقریباً هیچ تأثیری بر ساختار حقوقی، اقتصادی و اداری امپراتوری روم نداشت. اگر بیزانسی ها منشأ کلیسای مسیحی را در عهد عتیق می دیدند، پس مانند رومیان باستان، آغاز تاریخ سیاسی خود را به تروجان آئنیاس - قهرمان شعر ویرژیل، که برای هویت رومی اساسی بود، نسبت دادند.

نظم اجتماعی امپراتوری روم و احساس تعلق به پاتریای بزرگ روم در جهان بیزانس با علم و فرهنگ مکتوب یونانی ترکیب شد: بیزانسی ها ادبیات کلاسیک یونان باستان را متعلق به خود می دانستند. به عنوان مثال، در قرن XI، راهب و محقق میشائیل پسلوس در یک رساله به طور جدی بحث می کند که چه کسی بهتر شعر می نویسد - تراژدی آتنی اوریپید یا شاعر بیزانسی قرن هفتم جورج پیسیس، نویسنده کتابی در مورد محاصره آوار-اسلاوها. قسطنطنیه در سال 626 و شعر کلامی شش روز »درباره آفرینش الهی جهان. در این شعر که بعداً به اسلاوی ترجمه شد، جورج نویسندگان باستانی افلاطون، پلوتارک، اووید و پلینی بزرگ را تفسیر می کند.

در همان زمان، در سطح ایدئولوژی، فرهنگ بیزانس اغلب خود را در مقابل دوران باستان کلاسیک قرار می داد. معذرت خواهان مسیحی متوجه شدند که تمام دوران باستان یونان - شعر، تئاتر، ورزش، مجسمه سازی - با آیین های مذهبی خدایان بت پرست نفوذ کرده است. ارزش‌های یونانی (زیبایی مادی و جسمانی، میل به لذت، شکوه و افتخار انسانی، پیروزی‌های نظامی و ورزشی، اروتیسم، تفکر منطقی فلسفی) به عنوان نالایق مسیحیان محکوم شدند. ریحان کبیر در گفتگوی معروف خود «به جوانان در نحوه استفاده از نوشته‌های بت پرستانه» خطر اصلی جوانان مسیحی را در سبک زندگی جذابی می‌داند که در نوشته‌های یونانی به خواننده عرضه می‌شود. او توصیه می کند که فقط داستان های مفید اخلاقی را برای خود انتخاب کنید. تناقض این است که ریحان، مانند بسیاری دیگر از پدران کلیسا، خود تحصیلات عالی یونانی دریافت کرد و آثار خود را به سبک ادبی کلاسیک، با استفاده از فنون هنر بلاغی باستانی و زبانی که در زمان او قبلاً از کار افتاده بود، نوشت. مانند باستانی

در عمل، ناسازگاری ایدئولوژیک با هلنیسم مانع از مراقبت بیزانسی ها از میراث فرهنگی باستانی نشد. متون باستانی از بین نرفتند، بلکه کپی شدند، در حالی که کاتبان سعی می کردند دقت خود را حفظ کنند، با این تفاوت که در موارد نادری می توانستند متن اروتیک بیش از حد صریح را بیرون بیاورند. ادبیات یونانی همچنان پایه اصلی برنامه درسی مدارس در بیزانس بود. یک فرد تحصیلکرده باید حماسه هومر، تراژدی های اوریپید، گفتار دموسفنس را می خواند و می دانست و در نوشته های خود از کد فرهنگی هلنی استفاده می کرد، مثلاً اعراب را پارسیان و روسیه را هیپربوریا می خواند. بسیاری از عناصر فرهنگ باستانی در بیزانس باقی ماندند، اگرچه غیرقابل تشخیص تغییر کردند و محتوای مذهبی جدیدی به دست آوردند: به عنوان مثال، بلاغت تبدیل به هومیتیک (علم موعظه کلیسا) شد، فلسفه به الهیات تبدیل شد و یک داستان عاشقانه عتیقه بر ژانرهای هاگیوگرافیک تأثیر گذاشت.

3. بیزانس زمانی متولد شد که دوران باستان مسیحیت را پذیرفت

بیزانس کی شروع می شود؟ احتمالاً زمانی که تاریخ امپراتوری روم به پایان می رسد - ما قبلاً چنین فکر می کردیم. در بیشتر موارد، این تفکر به دلیل تأثیر شگرف تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری روم ادوارد گیبون برای ما طبیعی به نظر می رسد.

این کتاب که در قرن هجدهم نوشته شده است، هنوز هم مورخان و هم غیرمتخصصان را بر آن می دارد تا به دوره از قرن سوم تا هفتم (که اکنون به طور فزاینده ای اواخر دوران باستان خوانده می شود) به عنوان زمان افول عظمت سابق روم نگاه کنند. امپراتوری تحت تأثیر دو عامل اصلی - تهاجم قبایل ژرمنی و نقش اجتماعی روزافزون مسیحیت که در قرن چهارم به دین غالب تبدیل شد. بیزانس که در آگاهی توده ها عمدتاً به عنوان یک امپراتوری مسیحی وجود دارد، در این منظر به عنوان وارث طبیعی انحطاط فرهنگی که در اواخر دوران باستان به دلیل مسیحیت انبوه رخ داد، نشان داده می شود: رسانه ای از تعصب مذهبی و تاریک گرایی که برای یک هزاره تمام طول کشید. از رکود

حرز که از چشم بد محافظت می کند. بیزانس، قرن V-VI

در یک طرف چشمی وجود دارد که تیرها به سمت آن هدایت می شوند و شیر، مار، عقرب و لک لک به آن حمله می کنند.

© موزه هنر والترز

حرز هماتیت. مصر بیزانس، قرن VI-VII

کتیبه ها او را به عنوان "زنی که از خونریزی رنج می برد" تعریف می کند (لوقا 8: 43-48). اعتقاد بر این بود که هماتیت به توقف خونریزی کمک می کند و تعویذهای مربوط به سلامت زنان و چرخه قاعدگی از آن بسیار محبوب بودند.

بنابراین، اگر از چشم گیبون به تاریخ نگاه کنید، اواخر باستان به پایان غم انگیز و غیرقابل بازگشت دوران باستان تبدیل می شود. اما آیا این تنها زمان نابودی دوران باستانی زیبا بود؟ بیش از نیم قرن است که علم تاریخی متقاعد شده است که چنین نیست.

به نظر می رسد که ایده نقش مرگبار مسیحی شدن در تخریب فرهنگ امپراتوری روم بسیار ساده شده است. فرهنگ اواخر دوران باستان در واقعیت به سختی بر اساس تقابل "بت پرستان" (رومی) و "مسیحی" (بیزانس) ساخته شده است. نحوه چیدمان فرهنگ باستانی متأخر برای پدیدآورندگان و کاربران آن بسیار پیچیده تر بود: مسیحیان آن عصر موضوع تضاد بین رومی و مذهبی را عجیب می دانستند. در قرن چهارم، مسیحیان رومی به راحتی می توانستند تصاویر خدایان بت پرست را که به سبک عتیقه ساخته شده بودند، بر روی وسایل خانه قرار دهند: به عنوان مثال، روی یک تابوت اهدایی به تازه ازدواج کرده ها، زهره برهنه در مجاورت ندای پرهیزگارانه "ثانیه ها و پروژه ها، زندگی کنید" است. مسیح."

در قلمرو بیزانس آینده، ادغام بدون مشکل بت پرستان و مسیحی در تکنیک های هنری برای معاصران اتفاق افتاد: در قرن ششم، تصاویر مسیح و قدیسین با استفاده از تکنیک پرتره تشییع جنازه سنتی مصری اجرا می شد. معروف ترین نوع آن پرتره فیوم است پرتره فیوم- انواع پرتره های تشییع جنازه رایج در مصر یونانی شده در قرون I-III پس از میلاد. ه. تصویر با رنگ های داغ روی یک لایه موم گرم شده اعمال شد.... بصری مسیحی در اواخر دوران باستان لزوماً تلاش نمی کرد تا خود را با سنت بت پرستان و رومی مخالفت کند: اغلب به عمد (یا شاید برعکس، به طور طبیعی و طبیعی) به آن پایبند بود. همین آمیختگی بت پرستی و مسیحی در ادبیات اواخر باستان دیده می شود. شاعر آراتور در قرن ششم در کلیسای جامع رومی شعری هگزامتریک درباره اعمال رسولان می خواند که در سنت های سبک ویرژیل نوشته شده بود. در مصر مسیحی شده در اواسط قرن پنجم (در این زمان اشکال مختلف رهبانیت برای حدود یک قرن و نیم وجود داشته است) شاعر نونه از شهر پانوپولیس (اکمیم امروزی) ترتیبی از انجیل می نویسد. جان به زبان هومر، نه تنها متر و سبک را حفظ می کند، بلکه عمداً فرمول های کلامی و لایه های مجازی را از حماسه خود به عاریت گرفته است. انجیل یوحنا 1: 1-6 (ترجمه ترکیبی):
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. در ابتدا با خدا بود. همه چیز از طریق او شروع به بودن کرد و بدون او هیچ چیز آن چیزی که شروع شد به وجود نیامد. حیات در او بود و زندگی نور انسانها بود. و نور در تاریکی می درخشد و تاریکی آن را در آغوش نگرفت. مردی از جانب خدا فرستاده شد. اسمش جان است.

Nonn از Panopol. نقل قول از انجیل یوحنا، قصیده 1 (ترجمه Y. A. Golubets، D. A. Pospelov، A. V. Markov):
لوگوس، فرزند خدا، نور برآمده از نور،
او جدایی ناپذیر از پدر بر تخت بی نهایت است!
خدای بهشتی، لوگوس، زیرا تو اصلی هستی
او همراه با ابدی، خالق جهان، درخشید،
ای قدیمی ترین کیهان! همه چیز از طریق او انجام شده است،
چه بی نفس و در روح! خارج از گفتار، که کارهای زیادی انجام می دهد،
معلوم شده که هست؟ و در او جاودانه است
زندگی که ذاتی همه چیز است، نور مردمی کوتاه مدت...<…>
در تغذیه زنبور عسل بیشتر
سرگردان کوه ظاهر شد، ساکن دامنه های بیابان،
او منادی سنگ بنای غسل تعمید است، نام -
شوهر خدا، جان، مشاور. ...

پرتره یک دختر جوان. قرن دوم© موسسه فرهنگی گوگل

پرتره تشییع جنازه یک مرد. قرن سوم© موسسه فرهنگی گوگل

مسیح پانتوکراتور. نمادی از صومعه سنت کاترین. سینا، اواسط قرن ششمویکی‌مدیا کامانز

سنت پیتر. نمادی از صومعه سنت کاترین. سینا، قرن هفتم© campus.belmont.edu

تغییرات پویایی که در لایه‌های مختلف فرهنگ امپراتوری روم در اواخر دوران باستان رخ داده است، به سختی می‌تواند مستقیماً با مسیحیت مرتبط باشد، زیرا مسیحیان آن زمان خود شکارچیان اشکال کلاسیک در هنرهای تجسمی و ادبیات بودند (همچنین). مانند بسیاری از حوزه های دیگر زندگی). بیزانس آینده در عصری متولد شد که در آن روابط بین دین، زبان هنری، مخاطبان آن و جامعه شناسی تحولات تاریخی پیچیده و غیرمستقیم بود. آنها پتانسیل پیچیدگی و تنوعی را که بعداً در طول قرن‌های تاریخ بیزانس توسعه یافت، حمل کردند.

4. در بیزانس به یک زبان صحبت می کردند و به زبان دیگر می نوشتند

تصویر زبانی بیزانس متناقض است. امپراتوری که نه تنها ادعای جانشینی امپراتوری روم را داشت و نهادهای آن را به ارث برد، بلکه از نقطه نظر ایدئولوژی سیاسی خود، امپراتوری روم سابق، هرگز لاتین صحبت نکرد. این زبان در استان های غربی و در بالکان صحبت می شد، تا قرن ششم به عنوان زبان رسمی فقه باقی ماند (آخرین قانون قانونگذاری به زبان لاتین قانون ژوستینیان بود که در سال 529 منتشر شد - پس از آن که قوانین قبلاً به زبان یونانی صادر شد). یونانی را با وام‌گیری‌های فراوان (که قبلاً همه در حوزه‌های نظامی و اداری بودند) غنی کرد، قسطنطنیه اولیه بیزانس گرامرهای لاتین را با فرصت‌های شغلی جذب کرد. با این حال لاتین حتی زبان واقعی بیزانس اولیه نبود. اگرچه شاعران لاتین زبان کوریپ و پریستیان در قسطنطنیه زندگی می کردند، اما این نام ها را در صفحات کتاب درسی تاریخ ادبیات بیزانس نخواهیم یافت.

نمی‌توانیم بگوییم که امپراتور روم در چه مقطعی بیزانسی می‌شود: هویت رسمی نهادها اجازه ترسیم یک خط روشن را نمی‌دهد. در جست‌وجوی پاسخی برای این پرسش، باید به تفاوت‌های فرهنگی غیر رسمی پرداخت. تفاوت امپراتوری روم با بیزانس در این است که در دومی، نهادهای رومی، فرهنگ یونانی و مسیحیت ادغام می شوند و این سنتز بر اساس زبان یونانی انجام می شود. بنابراین، یکی از معیارهایی که می‌توانیم بر آن تکیه کنیم زبان است: امپراتور بیزانس، بر خلاف همتای رومی خود، راحت‌تر به زبان یونانی صحبت می‌کند تا لاتین.

اما این یونانی چیست؟ جایگزین‌هایی که قفسه‌های کتابفروشی‌ها و برنامه‌های زبانشناسی به ما ارائه می‌دهند فریبنده هستند: می‌توانیم یونانی باستان یا جدید را در آنها بیابیم. نقطه شروع دیگری وجود ندارد. به همین دلیل، ما مجبوریم از این فرض پیش برویم که زبان یونانی بیزانس یا یونانی باستان تحریف شده است (تقریباً گفتگوهای افلاطون، اما نه کاملاً)، یا یونانی پروتون (تقریباً مذاکرات بین سیپراس و صندوق بین المللی پول، اما هنوز کاملاً انجام نشده است) . تاریخ 24 قرن توسعه مداوم زبان راست و ساده شده است: این یا زوال و انحطاط اجتناب ناپذیر یونان باستان است (این همان چیزی است که زبان شناسان کلاسیک اروپای غربی قبل از استقرار بیزانس به عنوان یک رشته علمی مستقل فکر می کردند) یا جوانه زنی اجتناب ناپذیر یونان مدرن (این همان چیزی است که دانشمندان یونانی در طول شکل گیری ملت یونان در قرن 19 معتقد بودند) ...

در واقع، یونانی بیزانسی گریزان است. توسعه آن را نمی توان به عنوان یک سری تغییرات مترقی و متوالی در نظر گرفت، زیرا برای هر گام به جلو در توسعه زبان یک گام به عقب نیز وجود داشت. دلیل این امر نگرش به زبان خود بیزانسی ها است. هنجار زبانی هومر و کلاسیک نثر آتیک از نظر اجتماعی معتبر بود. خوب نوشتن به معنای نوشتن تاریخ غیرقابل تمایز از گزنفون یا توسیدید (آخرین مورخی که تصمیم گرفت عناصر آتیک قدیمی را که در دوران کلاسیک کهن به نظر می رسید در متن خود وارد کند، شاهد سقوط قسطنطنیه، لائونیک کالکوکوندیلوس) و حماسه است. از هومر قابل تشخیص نیست. در طول تاریخ امپراتوری، بیزانسیان تحصیل کرده موظف بودند که به معنای واقعی کلمه به یک زبان (تغییر یافته) صحبت کنند و به زبان دیگری (در تغییرناپذیری کلاسیک منجمد شده) بنویسند. دوگانگی آگاهی زبانی مهمترین ویژگی فرهنگ بیزانس است.

Ostrakon با قطعه ای از ایلیاد در قبطی. مصر بیزانس، 580-640

در زمانی که پاپیروس در دسترس نبود یا خیلی گران بود، از استراکون ها - قطعات ظروف سفالی - برای ضبط آیات کتاب مقدس، اسناد قانونی، صورت حساب ها، تکالیف مدرسه و دعاها استفاده می شد.

© موزه هنر متروپولیتن

استراکون با تروپاریون به مادر خدا در قبطی. مصر بیزانس، 580-640© موزه هنر متروپولیتن

وضعیت با این واقعیت تشدید شد که از زمان باستان کلاسیک، ویژگی های گویش خاصی به ژانرهای خاصی اختصاص داده شد: اشعار حماسی به زبان هومر سروده شد و رساله های پزشکی به گویش ایونیایی به تقلید از بقراط جمع آوری شد. تصویر مشابهی را در بیزانس می بینیم. در یونان باستان، مصوت ها به بلند و کوتاه تقسیم می شدند و تناوب منظم آنها اساس متر شعر یونان باستان را تشکیل می داد. در عصر هلنیستی، تقابل حروف صدادار در طول جغرافیایی زبان یونانی را ترک کرد، اما با این وجود، پس از هزار سال، اشعار قهرمانانه و سنگ نگاره ها به گونه ای سروده شد که گویی سیستم آوایی از زمان هومر بدون تغییر باقی مانده است. تفاوت‌ها در سطوح دیگر زبان‌شناختی نفوذ کرد: لازم بود عبارتی مانند هومر ساخته شود تا کلماتی مانند هومر انتخاب شود، و آنها را مطابق با الگویی که هزاران سال پیش در گفتار زنده از بین رفت، عطف و به هم آمیخت.

با این حال، همه در نوشتن با سرزندگی و سادگی عتیقه موفق نبودند. اغلب، در تلاش برای دستیابی به ایده آل آتیک، نویسندگان بیزانسی حس نسبت خود را از دست می دادند و سعی می کردند درست تر از بت های خود بنویسند. بنابراین، ما می دانیم که مورد داده ای، که در یونان باستان وجود داشت، تقریباً به طور کامل در یونانی جدید ناپدید شد. منطقی است که فرض کنیم با گذشت هر قرن در ادبیات، کمتر و کمتر با آن مواجه می شود، تا زمانی که به تدریج به کلی ناپدید شود. با این حال، مطالعات اخیر نشان داده است که در ادبیات عالی بیزانسی بیشتر از در ادبیات باستانی کلاسیک استفاده می شود. اما دقیقاً همین افزایش فرکانس است که از سست شدن هنجار صحبت می کند! وسواس در استفاده از یک فرم یا شکل دیگر در مورد ناتوانی شما در استفاده صحیح از آن، چیزی کمتر از فقدان کامل آن در گفتار شما خواهد گفت.

در همان زمان، عنصر زبان زنده تاثیر خود را گذاشت. ما می آموزیم که چگونه زبان گفتاری به لطف اشتباهات کاتبان نسخه های خطی، کتیبه های غیر ادبی و ادبیات به اصطلاح عامیانه تغییر کرده است. اصطلاح "عامیانه" تصادفی نیست: این پدیده مورد علاقه ما را بسیار بهتر از آشناتر "عامیانه" توصیف می کند، زیرا اغلب عناصر گفتار ساده محاوره شهری در بناهای تاریخی ایجاد شده در محافل نخبگان قسطنطنیه استفاده می شود. . این در قرن دوازدهم به یک مد ادبی واقعی تبدیل شد، زمانی که همان نویسندگان می‌توانستند در چندین فهرست کار کنند، امروز به خواننده نثر نفیس، تقریبا غیرقابل تشخیص از آتیک، و فردا - قافیه‌های تقریباً منطقه‌ای را به خواننده ارائه می‌دهند.

دیگلوسیا یا دوزبانگی باعث پدید آمدن پدیده معمول بیزانسی دیگری شد - استعاره، یعنی جابه‌جایی، بازگویی به نصف با ترجمه، ارائه محتوای منبع در کلمات جدید با کاهش یا افزایش ثبت سبک. علاوه بر این، این تغییر می تواند هم در امتداد خط پیچیدگی ( نحو پرمدعا، اشکال گفتاری نفیس، اشارات و نقل قول های عتیقه) و هم در امتداد خط ساده سازی زبان باشد. هیچ اثری غیرقابل تعرض تلقی نمی شد، حتی زبان متون مقدس در بیزانس نیز وضعیت مقدس را نداشت: انجیل را می توان با یک کلید سبک متفاوت بازنویسی کرد (به عنوان مثال، Nonn Panopolitan قبلاً ذکر شد) - و این تنفری بر سر نویسنده وارد نکرد. باید منتظر ماند تا سال 1901، زمانی که ترجمه اناجیل به زبان یونانی جدید محاوره ای (در واقع همان استعاره) مخالفان و مدافعان تجدید زبان را به خیابان ها آورد و به ده ها قربانی منجر شد. به این معنا، جمعیت خشمگینی که از «زبان نیاکان» دفاع می‌کردند و خواهان انتقام‌جویی از مترجم الکساندروس پالیس بودند، نه تنها از فرهنگ بیزانسی دورتر بودند، بلکه از خود پالیس نیز دورتر بودند.

5. در بیزانس نماد شکنان وجود داشتند - و این یک راز وحشتناک است

نماد شکنان جان گراماتیکوس و اسقف آنتونی سیلیسکی. زبور خلودوف. بیزانس، حدود 850 تصویر بند انگشتی به مزمور 68، آیه 2: «و صفرا را به من دادند و در تشنگی سرکه به من دادند تا بنوشم». اعمال نماد شکنان، پوشاندن نماد مسیح با آهک، با مصلوب شدن در کالواری مقایسه می شود. سرباز سمت راست برای مسیح اسفنجی با سرکه می آورد. در پای کوه - جان گراماتیکوس و اسقف آنتونی سیلیسکی. rijksmuseumamsterdam.blogspot.ru

نماد شکنی مشهورترین دوره در تاریخ بیزانس برای مخاطبان گسترده و مرموزترین دوره حتی برای متخصصان است. ژرفای ردی که او در حافظه فرهنگی اروپا از خود به جا گذاشته است، گواه این امکان است که مثلاً در زبان انگلیسی از کلمه iconoclast («iconoclast») خارج از بافت تاریخی، به معنای جاودانه «شورش، برانداز» استفاده شود. پایه ها."

طرح کلی رویداد به شرح زیر است. در آغاز قرن هفتم و هشتم، نظریه پرستش تصاویر مذهبی به طرز ناامیدکننده‌ای پشت سر عمل بود. فتوحات اعراب در اواسط قرن هفتم، امپراتوری را به یک بحران عمیق فرهنگی سوق داد که به نوبه خود باعث رشد احساسات آخرالزمانی، تکثیر خرافات و موجی از اشکال بی نظم احترام به شمایل ها شد که گاه غیرقابل تشخیص است. از اعمال جادویی بر اساس مجموعه معجزات قدیسان، موم نوشیده شده از مهر ذوب شده با چهره سنت آرتمیوس از فتق شفا یافت، و مقدسین کوسماس و دامیان زن رنجور را شفا دادند و به او دستور دادند که گچ را با آب مخلوط کند و بنوشد. نقاشی دیواری با تصویر آنها

چنین احترامی از شمایل ها که توجیه فلسفی و کلامی دریافت نکرد، باعث طرد برخی از روحانیون شد که در آن نشانه هایی از بت پرستی مشاهده کردند. امپراتور لئو سوم ایزوری (717-741) که خود را در موقعیت سیاسی دشواری می دید، از این نارضایتی برای ایجاد ایدئولوژی تثبیت کننده جدید استفاده کرد. اولین گام های شمایل شکن به سال های 726-730 برمی گردد، اما هم اثبات الهیاتی عقاید شمایل شکن و هم سرکوب تمام عیار علیه مخالفان در دوره منفورترین امپراتور بیزانس - کنستانتین پنجم کوپرونیموس (به نام گنو) (741-775) افتاد. ).

شورای شمایل شکن سال 754 با ادعای جایگاه جهانی، اختلاف را به سطح جدیدی آورد: از این پس، بحث مبارزه با خرافات و انجام ممنوعیت عهد عتیق "خودت را بت نکن" بود، بلکه در مورد هیپوستازی مسیح بود. . اگر ذات الهی او «وصف ناپذیر» باشد، آیا می توان او را قابل تصویر دانست؟ «معضل مسیحی» این بود: شمایل پرستان یا تنها به خاطر نقش آفرینی بر روی نمادها، فقط بدن مسیح را بدون الوهیت او (نستوریانیسم)، یا محدود کردن الوهیت مسیح از طریق توصیف بدن تصویر شده او (مونوفیزیتیسم) مقصرند.

با این حال، قبلاً در سال 787، امپراطور ایرینا شورای جدیدی را در نیکیه برگزار کرد، که شرکت کنندگان در آن، جزم ستایش شمایل را به عنوان پاسخی به جزم اعتقادی شمایل شکنی، فرموله کردند، و از این طریق مبنای الهیات کاملی را برای اعمال قبلی ارائه کردند. یک پیشرفت فکری، اولاً، جدایی «خدمت» و «نسبی» بود: اولی را فقط می توان به خدا داد، در حالی که در دومی، «افتخار داده شده به تصویر به نمونه اولیه بازمی گردد» (کلمات ریحان). بزرگ، که شعار واقعی آیکون پرستان شد). ثانیاً، نظریه همنامی ارائه شد، یعنی یکنواختی، که مشکل شباهت پرتره بین تصویر و تصویر را برطرف کرد: نماد مسیح نه به دلیل شباهت ویژگی ها، بلکه به دلیل املای آن به عنوان چنین شناخته شد. نام - عمل نامگذاری.


پاتریارک نیسیفور. مینیاتوری از مزمور تئودور قیصریه. سال 1066هیئت کتابخانه بریتانیا کلیه حقوق محفوظ است / تصاویر Bridgeman / Fotodom

در سال 815، امپراتور لئو پنجم ارمنی دوباره به سیاست شمایل شکن روی آورد، به این امید که از این طریق بتواند در رابطه با کنستانتین پنجم، موفق ترین و محبوب ترین فرمانروای ارتش در قرن گذشته، یک خط جانشینی ایجاد کند. به اصطلاح دومین مبارزه نمادین هم باعث دور جدیدی از سرکوب و هم خیزش جدیدی از تفکر الهیاتی شد. دوران شمایل شکنی در سال 843 به پایان می رسد، زمانی که شمایل شکنی سرانجام به عنوان بدعت محکوم می شود. اما شبح او تا سال 1453 بیزانسی ها را تسخیر کرد: برای قرن ها، شرکت کنندگان در هر گونه اختلاف کلیسا با استفاده از پیچیده ترین لفاظی ها یکدیگر را به شمایل شکنی پنهان متهم می کردند و این اتهام از هر بدعت دیگری جدی تر بود.

به نظر می رسد که همه چیز بسیار ساده و سرراست است. اما به محض اینکه سعی می کنیم به نحوی این طرح کلی را روشن کنیم، ساخت و سازهای ما بسیار ناپایدار است.

مشکل اصلی وضعیت منابع است. متون که به لطف آنها از اولین شمایل شکنی می دانیم بسیار دیرتر و توسط شمایل پرستان نوشته شده است. در دهه 40 قرن نهم، یک برنامه تمام عیار برای نوشتن تاریخ نمادین شکنی از جایگاه نماد پرستی انجام شد. در نتیجه، تاریخ اختلاف کاملاً تحریف شد: آثار شمایل شکنان فقط در انتخاب های مغرضانه در دسترس هستند و تجزیه و تحلیل متن نشان می دهد که آثار آیکون پرستان که به ظاهر برای رد آموزه های کنستانتین پنجم ایجاد شده بودند، نمی توانستند. زودتر از اواخر قرن هشتم نوشته شده است. وظیفه نویسندگان شمایل پرست این بود که داستانی را که شرح دادیم به درون برگردانند تا توهم سنت را ایجاد کنند: نشان دهند که احترام به شمایل ها (و نه خودانگیخته، بلکه معنادار!) از زمان رسولان در کلیسا وجود داشته است. زمان، و شمایل شکنی فقط یک نوآوری است (کلمه καινοτομία - "نوآوری" در یونانی - منفورترین کلمه برای هر بیزانسی) و عمداً ضد مسیحی است. نماد شکنان خود را نه به عنوان مبارزان برای پاکسازی مسیحیت از بت پرستی، بلکه به عنوان "متهمین مسیحی" معرفی کردند - این کلمه دقیقاً و منحصراً نماد شکنان را مشخص کرد. طرفین دعوای شمایل شکن مسیحیان نبودند که یک آموزه را به طرق مختلف تفسیر می کردند، بلکه مسیحیان و برخی نیروهای خارجی دشمن آنها بودند.

زرادخانه فنون جدلی که در این متون برای تحقیر دشمن به کار رفته بود بسیار زیاد بود. افسانه هایی در مورد نفرت نماد شکنان از تحصیل، به عنوان مثال، در مورد سوزاندن دانشگاهی که هرگز وجود نداشت در قسطنطنیه توسط لئو سوم ساخته شد، در حالی که کنستانتین پنجم به شرکت در مراسم بت پرستی و قربانی های انسانی، نفرت از مادر خدا نسبت داده شد. و تردید در مورد ماهیت الهی مسیح. اگر چنین افسانه‌هایی ساده به نظر می‌رسند و مدت‌ها پیش رد شده‌اند، سایر اسطوره‌ها تا به امروز در مرکز بحث‌های علمی باقی مانده‌اند. به عنوان مثال، تنها اخیراً می توان ثابت کرد که قتل عام بی رحمانه ای که در سال 766 بر شهید بزرگوار استفان نیو مرتکب شد، نه آنچنان که در زندگی اش بیان شده است، بلکه با موقعیت پرستش سازش ناپذیر او مرتبط است. نزدیکی به توطئه مخالفان سیاسی کنستانتین پنجم. مناقشه و پرسش های کلیدی: نقش نفوذ اسلام در پیدایش شمایل شکنی چیست؟ نگرش واقعی نماد شکنان نسبت به فرقه مقدسین و بقایای آنها چگونه بود؟

حتی زبانی که ما در مورد شمایل شکنی به کار می بریم، زبان فاتحان است. کلمه "شبکه شکن" یک نام شخصی نیست، بلکه یک برچسب جدلی توهین آمیز است که مخالفان آنها ابداع و اجرا کرده اند. هیچ "نماد شکن" هرگز با چنین نامی موافق نیست، فقط به این دلیل که کلمه یونانی εἰκών معانی بسیار بیشتری نسبت به "نماد" روسی دارد. این هر تصویری است، از جمله ناملموس، به این معنی که اگر کسی را شمایل شکن خطاب کنیم، به این معناست که او در حال مبارزه با ایده خدای پسر به عنوان تصویر خدای پدر، و انسان به عنوان تصویر خدا، و وقایع عهد عتیق به عنوان نمونه های اولیه از وقایع عهد جدید و غیره. علاوه بر این، خود شمایل شکنان استدلال می کردند که آنها به نوعی از تصویر واقعی مسیح - هدایای عشای ربانی دفاع می کنند، در حالی که آنچه مخالفان آنها تصویر می نامند، در واقع اینگونه نیست. چنین است، اما فقط یک تصویر است.

در پایان بر آموزه های آنها غلبه کنید، دقیقاً این است که اکنون ارتدکس خوانده می شود و ما به تعلیم مخالفان آنها با تحقیر شمایل پرستی می گوییم و نه در مورد شمایل شکنی، بلکه در مورد دوره شمایل پرستی در بیزانس صحبت می کنیم. با این حال، اگر چنین بود، کل تاریخ و زیبایی بصری بعدی مسیحیت شرقی متفاوت بود.

6. غرب هرگز بیزانس را دوست نداشت

اگرچه تماس های تجاری، مذهبی و دیپلماتیک بین بیزانس و دولت های اروپای غربی در تمام قرون وسطی ادامه داشت، اما صحبت از همکاری واقعی یا درک متقابل بین آنها دشوار است. در پایان قرن پنجم، امپراتوری روم غربی به کشورهای بربر تجزیه شد و سنت «رومانیسم» در غرب قطع شد، اما در شرق باقی ماند. سلسله های غربی جدید آلمان در عرض چند قرن می خواستند تداوم قدرت خود را با امپراتوری روم بازگردانند و برای این کار با شاهزاده خانم های بیزانسی ازدواج کردند. دربار شارلمانی با بیزانس رقابت کرد - این را می توان در معماری و هنر مشاهده کرد. با این حال، ادعاهای امپراتوری چارلز باعث تشدید سوء تفاهم بین شرق و غرب شد: فرهنگ رنسانس کارولینژی می خواست خود را تنها وارث مشروع روم ببیند.


صلیبیون به قسطنطنیه حمله می کنند. مینیاتوری از وقایع نگاری "فتح قسطنطنیه" اثر جفروی دو ویلاردوین. تقریباً در سال 1330، ویلاردوین یکی از رهبران مبارزات انتخاباتی بود. Bibliothèque Nationale de France

در قرن دهم، مسیرهای قسطنطنیه به شمال ایتالیا از طریق زمین از طریق بالکان و در امتداد رود دانوب توسط قبایل بربر مسدود شد. تنها راهی از دریا وجود داشت که امکانات ارتباطی را کاهش داد و تبادل فرهنگی را با مشکل مواجه کرد. تقسیم به شرق و غرب به یک واقعیت فیزیکی تبدیل شده است. شکاف ایدئولوژیک بین غرب و شرق، که توسط مناقشات الهیاتی در سراسر قرون وسطی به وجود آمده بود، با جنگ های صلیبی تشدید شد. سازمان دهنده جنگ صلیبی چهارم، که با تصرف قسطنطنیه در سال 1204 به پایان رسید، پاپ اینوسنتس سوم آشکارا تقدم کلیسای روم را بر سایرین با اشاره به نهاد الهی اعلام کرد.

در نتیجه، معلوم شد که بیزانسی ها و ساکنان اروپا اطلاعات کمی در مورد یکدیگر داشتند، اما نسبت به یکدیگر غیر دوستانه بودند. در قرن چهاردهم، غرب از فسق روحانیون بیزانس انتقاد کرد و موفقیت های اسلام را به آن نسبت داد. به عنوان مثال، دانته معتقد بود که سلطان صلاح الدین می تواند به مسیحیت بپیوندد (و حتی او را در "کمدی الهی" خود در بلاتکلیف قرار داد - مکانی ویژه برای غیر مسیحیان با فضیلت)، اما به دلیل غیرجذاب بودن مسیحیت بیزانسی این کار را نکرد. در کشورهای غربی، در زمان دانته، تقریباً هیچ کس یونانی نمی دانست. در همان زمان، روشنفکران بیزانسی زبان لاتین را فقط برای ترجمه توماس آکویناس آموختند و از دانته چیزی نشنیدند. وضعیت در قرن پانزدهم پس از حمله ترکیه و سقوط قسطنطنیه تغییر کرد، زمانی که فرهنگ بیزانس به همراه دانشمندان بیزانسی که از دست ترکها فرار کردند شروع به نفوذ به اروپا کرد. یونانیان نسخه های خطی بسیاری از آثار باستانی را با خود آوردند و اومانیست ها توانستند دوران باستان یونان را از روی نسخه اصلی مطالعه کنند و نه از ادبیات رومی و ترجمه های لاتین معدودی که در غرب شناخته شده بود.

اما دانشمندان و روشنفکران رنسانس به دوران باستان کلاسیک علاقه مند بودند و نه به جامعه ای که آن را حفظ می کرد. بعلاوه، عمدتاً روشنفکرانی بودند که به غرب گریختند و نسبت به عقاید رهبانیت و الاهیات ارتدکس آن زمان تمایل منفی داشتند و با کلیسای روم همدردی کردند. مخالفان آنها، حامیان گریگوری پالاماس، برعکس، معتقد بودند که بهتر است سعی کنند با ترک ها به توافق برسند تا از پاپ کمک بگیرند. بنابراین، تمدن بیزانس همچنان در منظری منفی تلقی می شد. اگر یونانیان و رومیان باستان "خود" بودند، پس تصویر بیزانس در فرهنگ اروپایی به عنوان شرقی و عجیب و غریب، گاه جذاب، اما اغلب خصمانه و بیگانه با آرمان های اروپایی عقل و پیشرفت، تثبیت شد.

عصر روشنگری اروپا حتی بیزانس را نامگذاری کرد. روشنگران فرانسوی مونتسکیو و ولتر آن را با استبداد، تجمل، تشریفات مجلل، خرافات، زوال اخلاقی، زوال تمدن و عقیمی فرهنگی مرتبط کردند. به گفته ولتر، تاریخ بیزانس «مجموعه ای ناشایست از عبارات و توصیفات فاخر از معجزات» است که ذهن انسان را رسوا می کند. منتسکیو دلیل اصلی سقوط قسطنطنیه را در تأثیر مخرب و فراگیر دین بر جامعه و قدرت می داند. او به ویژه در مورد رهبانیت و روحانیون بیزانسی، در مورد احترام به شمایل ها، و همچنین در مورد بحث های الهیاتی صحبت می کند:

یونانیان - سخنرانان بزرگ، مناظره کنندگان بزرگ، ذاتاً سوفسطائیان - دائماً درگیر اختلافات مذهبی می شدند. از آنجایی که راهبان از نفوذ زیادی در دربار برخوردار بودند که با فاسد شدن دربار ضعیف شد، معلوم شد که راهبان و دربار متقابلاً یکدیگر را فاسد می کنند و آن شر هر دو را آلوده می کند. در نتیجه، تمام توجه امپراطوران در تلاش برای آرام کردن، سپس برانگیختن اختلافات کلامی جلب شد، که در مورد آنها متوجه شد که آنها داغتر می شوند، هر چه کمتر دلیلی که باعث آنها شده است، ناچیز است.

بنابراین، بیزانس بخشی از تصویر شرق تاریک وحشیانه شد، که به طور متناقض، دشمنان اصلی امپراتوری بیزانس - مسلمانان را نیز شامل می شد. در الگوی شرق‌شناسی، بیزانس با جامعه‌ای لیبرال و منطقی اروپایی که بر اساس آرمان‌های یونان و روم باستان ساخته شده بود، در تقابل قرار گرفت. برای مثال، این مدل زیربنای توصیفات دربار بیزانس در درام وسوسه سنت آنتونی اثر گوستاو فلوبر است:

«پادشاه با آستینش عطرها را از صورتش پاک می کند. او از ظروف مقدس می خورد، سپس آنها را می شکند. و از نظر ذهنی کشتی ها، سربازان و افراد خود را می شمارد. حالا از روی هوس، قصرش را با همه مهمانان می گیرد و می سوزاند. او می اندیشد که برج بابل را بازسازی کند و حق تعالی را از تاج و تخت ساقط کند. آنتونی تمام افکارش را از دور روی پیشانی اش می خواند. او را تسخیر می کنند و او نبوکدنصر می شود.»

دیدگاه اساطیری بیزانس هنوز به طور کامل در تحقیقات تاریخی غلبه نکرده است. البته در مورد هیچ نمونه اخلاقی از تاریخ بیزانس برای آموزش جوانان بحثی وجود ندارد. برنامه های مدرسه بر اساس الگوهای دوران باستان کلاسیک یونان و روم ساخته شد و فرهنگ بیزانسی از آنها حذف شد. در روسیه علم و آموزش از الگوهای غربی پیروی می کرد. در قرن نوزدهم، مناقشه بر سر نقش بیزانس در تاریخ روسیه بین غربگرایان و اسلاووفیل ها درگرفت. پیتر چاادایف، پیرو سنت روشنگری اروپایی، به شدت در مورد میراث بیزانسی روسیه ابراز تاسف کرد:

"به اراده سرنوشت مرگبار، ما به تعلیم اخلاقی روی آوردیم که قرار بود ما را، به بیزانس فاسد، به موضوع تحقیر عمیق این مردمان آموزش دهد."

کنستانتین لئونتیف، ایدئولوژیست بیزانسی کنستانتین لئونتیف(1831-1891) - دیپلمات، نویسنده، فیلسوف. در سال 1875 اثر او "بیزانتیسم و ​​اسلاویسم" منتشر شد که در آن او استدلال کرد که "بیزانتیسم" تمدن یا فرهنگی است که "ایده کلی" آن از چندین مؤلفه تشکیل شده است: خودکامگی، مسیحیت (متفاوت از غربی، "از بدعت ها و انشعاب ها ")، ناامیدی از همه چیز زمینی، فقدان "مفهوم بسیار اغراق آمیز از شخصیت انسانی زمینی"، رد امید به سعادت جهانی مردم، کلیت برخی از ایده های زیبایی شناختی، و غیره. از آنجایی که پان اسلاویسم اصلاً یک تمدن یا یک فرهنگ نیست و تمدن اروپایی رو به پایان است، روسیه که تقریباً همه چیز را از بیزانس به ارث برده است، برای شکوفایی به بیزانتیسم نیاز دارد.به ایده کلیشه ای بیزانس که به دلیل آموزش مدرسه و عدم استقلال علم روسیه شکل گرفت اشاره کرد:

به نظر می رسد که بیزانس چیزی خشک، ملال آور، کشیشی و نه تنها کسل کننده، بلکه حتی چیزی رقت انگیز و پست است.

7. در سال 1453 قسطنطنیه سقوط کرد - اما بیزانس نمرده است

سلطان محمد دوم فاتح. مینیاتوری از مجموعه کاخ توپکاپی. استانبول، اواخر قرن پانزدهمویکی‌مدیا کامانز

در سال 1935، کتاب مورخ رومانیایی نیکولای یورگی "بیزانس پس از بیزانس" منتشر شد - و نام آن به عنوان نامی از زندگی فرهنگ بیزانس پس از سقوط امپراتوری در سال 1453 تثبیت شد. زندگی و نهادهای بیزانسی یک شبه ناپدید نشدند. آنها به لطف مهاجران بیزانسی که به اروپای غربی گریختند، در خود قسطنطنیه، حتی تحت حاکمیت ترکها، و همچنین در کشورهای "جامعه بیزانس"، همانطور که مورخ بریتانیایی دیمیتری اوبولنسکی فرهنگهای قرون وسطایی اروپای شرقی را نامید، حفظ شدند. که مستقیماً تحت تأثیر بیزانس بودند - جمهوری چک، مجارستان، رومانی، بلغارستان، صربستان، روسیه. اعضای این وحدت فراملی میراث بیزانس در دین، هنجارهای حقوق روم، معیارهای ادبیات و هنر را حفظ کرده اند.

در صد سال آخر عمر امپراتوری، دو عامل - احیای فرهنگی دیرین شناسان و منازعات پالمیت - از یک سو به تجدید روابط بین مردمان ارتدکس و بیزانس کمک کرد و از سوی دیگر، موج جدیدی در گسترش فرهنگ بیزانسی، عمدتاً از طریق متون مذهبی و ادبیات رهبانی. در قرن چهاردهم، عقاید، متون بیزانسی و حتی نویسندگان آنها از طریق شهر تارنوو، پایتخت امپراتوری بلغارستان، وارد دنیای اسلاو شدند. به ویژه، تعداد آثار بیزانسی موجود در روسیه به لطف ترجمه های بلغاری دو برابر شد.

علاوه بر این، امپراتوری عثمانی به طور رسمی پدرسالار قسطنطنیه را به رسمیت شناخت: به عنوان رئیس ملیت (یا جامعه) ارتدکس، او همچنان بر کلیسا حکومت می کرد، که هم روسیه و هم مردم ارتدکس بالکان در قلمرو قضایی آن باقی مانده بودند. سرانجام، حاکمان شاهزادگان دانوبی والاچیا و مولداوی، حتی پس از اینکه تابع سلطان شدند، دولت مسیحی را حفظ کردند و خود را وارثان فرهنگی و سیاسی امپراتوری بیزانس می‌دانستند. آنها سنت های تشریفات دربار سلطنتی، آموزش یونانی و الهیات را ادامه دادند و از نخبگان یونانی قسطنطنیه، فاناریوت ها حمایت کردند. متعصبان- به معنای واقعی کلمه "ساکنان فانار"، محله قسطنطنیه، که محل اقامت پدرسالار یونانی در آن قرار داشت. نخبگان یونانی امپراتوری عثمانی فاناریوت نامیده می شدند، زیرا آنها عمدتاً در این محله زندگی می کردند..

قیام یونان در سال 1821. تصویری از تاریخ همه ملل از دوران اولیه اثر جان هنری رایت. سال 1905آرشیو اینترنت

جورگا معتقد است که بیزانس پس از بیزانس طی یک قیام ناموفق علیه ترکها در سال 1821 که توسط الکساندر یپسیلانتی فناریوتی سازماندهی شد، درگذشت. در یک طرف پرچم Ypsilanti کتیبه "Conquer Sim" و تصویر امپراتور کنستانتین کبیر وجود داشت که نام او با آغاز تاریخ بیزانس مرتبط است و در طرف دیگر - ققنوس دوباره متولد شده از شعله ، نمادی از احیای امپراتوری بیزانس. قیام شکست خورد، پاتریارک قسطنطنیه اعدام شد و ایدئولوژی امپراتوری بیزانس پس از آن به ناسیونالیسم یونانی منحل شد.


2022
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه