15.09.2020

یک زبان زنده از نمادهای ژانر "vanitas". رویاها درباره چیزی بیشتر توضیحات تصویر غرور غرورها


تئاتر "مدرسه هنر دراماتیک" آزمایش گسترده دیگری را برای مخاطبان آماده کرد: بوریس یوخانانوف کارگردان نمایش "اصل ثابت" - ترکیبی خلاق از "شاهزاده ثابت قدم" ساخته کالدرون و "ضیافت در زمان طاعون" از پوشکین ، یک نمایش باورنکردنی در شش بخش ، دقیق تر - "در سه اقدام ، دو گورستان و یک کنسرت."

نمایش "شاهزاده ثابت قدم" توسط پدرو کالدرون ، نمایش نامه نویس اسپانیایی قرن هفدهم ، داستان اینفانته فرناندو پرتغالی را اسیر مورها می گوید. سلطان برای آزادی خود خواستار تسلیم شهر سئوتا می شود ، اما شاهزاده ، غلام افتخار ، خود از چنین تبادلاتی نابرابر و به نظر او امتناع می ورزد و برده داری را به تسلیم شهر ترجیح می دهد ، که پرتغالی ها به سختی به دست آوردند.

در پس این اقدام اساسی فرناندو نه تنها مفهوم نجیب سنتی و شرافت و وظیفه وجود دارد ، بلکه نگاه باروک "تاریک" به زندگی بشر نیز وجود دارد.

عنوان اثر ، که به کارت تلفن کالدرون تبدیل شده است - نمایش "زندگی یک رویاست" ، کاملاً جوهره این رابطه را می رساند ، که با ساده سازی بسیار ، می توان آن را "چه اراده یا اسارت یکسان است" تعیین کرد. تقدیرگرایی غم انگیز ، تأکید بر گذرا بودن و تصادفی مرموز بودن وجود ، و همچنین اجتناب ناپذیری و حتی ، در یک زمینه مشابه ، لذت مرگ - همه اینها از جمله انگیزه هایی است که شاهزاده را به پذیرش سرنوشت خود و امتناع از امکان دیه سوق می دهد. چنین نگاهی به سرنوشت نوعی نسخه از فروتنی مسیحی است ، که در توانایی دیدن ، حتی تاریک ترین زندگی پیچ و خم ها ، حسن نیت خالق مهربان ، برای مقاومت در برابر حرکت نامفهومی که فرد نه حق و نه فرصتی دارد ، بیان می شود. در شرایط تعیین شده توسط برخی از نیروها فقط انتخاب مسیر درونی ، مسیر روح وجود دارد.

شکوه باروک غم انگیز ، که متن شعرانه "سنگین" کالدرون از آن دمیده است ، در اجرا با زیبایی شناسی فانتاسماگوریا و پوچ گرایی ترکیب شده است ، طراحی شده برای نشان دادن در واقع "خواب آلود" و عجیب و غریب واقعیت. این نمایشنامه ، طبق تعیین کارگردان ، به سفری بدل می شود ، و نه تنها و نه از نظر زمان و مکان - به مکان اسیر شدن فرناندو در شهر فس آفریقا در قرن پانزدهم ، بلکه ، یک شنای جذاب به اعماق ناخودآگاه فرهنگی و نویسنده ، قدم زدن در هزارتوهای بی پایان و بی پایان رویای زندگی ، که شامل همه چیز و همه در یک همجوشی همزمان است ، همزمان. سرطان ها ، پرسیده شده توسط کالدرون ، ناگهان پر از حمله افراد غیرخودی ، شخصیت های "تصادفی" می شوند ، که در نهایت هم قهرمانان پوشکین و هم خود شاعر به آنها پیوستند. کارگردان پارچه نمایش را به الیاف نازک تقسیم می کند و آنها را با انحرافات کمیک و موسیقی (از جمله ترانه هایی از ورتینسکی تا گینسبورگ) تلاقی می دهد ، شورشی از خیالات پوچ و جزئیات گروتسک مانند تاج و تخت سلطان "در حال اجرا".

خلق و خوی خیالی ، خسته کردن بیننده با شکستن و پاک کردن منطق معمول همه چیز ، یوکانان ها ، ضرب ، عذاب و انعکاس متن نمایش کالدرون ، به احساس گیجی و کیمرالیسم ، طبیعی برای خواب دست می یابند.

با به زیر سوال بردن "واقعیت" واقعیت ، کارگردان ، مانند پینوکیو ، بوم قدیمی در کمد پاپ کارلو را با بینی سوراخ می کند ، به نظم دیگری تبدیل می شود: ذن با بیرون از طبیعت خطی طرح و تصاویر بازی از طریق هرج و مرج شاد و ترسناک ، دستیابی به موفقیت در آزادی واقعی ، و درک اینکه "همه چیز رویاست" اولین قدم بیداری است.

رویای تماشایی که به بیننده دیده می شود ، سپس روان جریان می یابد و به نظر می رسد که "واقعیت" به نظر می رسد ، سپس ناگهان با جزئیات متناقض منفجر می شود ، مانند پایان کلمات که بازیگران بارها تکرار می کنند ، که در منطق خواب و واقعیت درونی پارادوکس نه تعجب آور است و نه عجیب. این واقعیت "اخروی" عاری از قوانین "طبیعی" است ، همه جهانها ، لایه های زمانی ، احتمالات و غیرممکن ها را به یکباره به هم متصل می کند. اصل اصلی آن فقدان ساختار و منطق است: شما نباید انتظار داشته باشید که بدانید شخصیت ها چگونه رفتار می کنند و شخصیت ها لحظه بعد چگونه به نظر می رسند - شما ادعای شخصیت ها و منطق رویای خود را نمی کنید ، به او اجازه می دهید تصاویر ، افراد و رویدادها را با هم مخلوط کند "در واقعیت" ناسازگار است. در تاریکی دوربین خواب ، همه چیز همزمان وجود دارد و نیازی به توضیح ، توجیه و معنی ندارد - یک بازی عالی به سادگی خودش را بازی می کند و به وضوح از آن لذت می برد ، از ترس ایجاد شده در خود می ترسد و از لذت خودش لذت می برد.

این کارگردان مهاجر به طرز ماهرانه ای یک توهم افسون شده را می بافد ، بسیاری از رمز و رازها ، سوالات ، شگفتی ها را برای مخاطب آماده می کند و ارواح ، ارواح و انکوباهای جدید را از مه صحنه و سراب های خیالی خودش بیرون می کشد. چشم انداز بازی ها و ترفندهای شوم ، جادوگر ، ترسناک آنها ، فریب اصلی تولید می شود. فرار از دسترس ، تغییر پذیری و جنون دلربا این رویای جمعی به طور ناموفق سعی می کند چارچوب متزلزل نمایشنامه را حفظ کند ، اما در پایان آنها کاملاً سرریز می کنند و ارزش خاص خود را می یابند: دقیقاً برای این که نان خیالی و خرد شده یک رویا را در واقعیت بخورند ، و ارزش رفتن به اجرا را دارد.

بازیگران از خودگذشتگی در عنصر غرفه تراژدی فرو می روند - و بازیگران نقش های اصلی و فرعی شایسته همه تحسین ها هستند ، اما هر چه بیشتر ، فرناندو (ایگور یاتسکو) ، با سخنرانی های آتشین فلسفی و همچنین ماهیت تراژیک و مرموز قربانی خود ، توجه بیننده را به خود جلب می کند.

این تولید از نظر صدا فوق العاده سخاوتمندانه است: هنرمندانی که کارگردان واقعاً رپرتواری بی حد و حصر به آنها ارائه داده است ، هم به صورت انفرادی و هم در آواز می خوانند. انگیزه های اعراب آور عربی با اعداد کنایه آمیز همراه با یک گروه زنده جایگزین می شود و جلوه های صوتی در حین عمل توسط بازیگران درست روی صحنه با استفاده از سازهای مختلف ، به عنوان مثال ، طبل ایجاد می شود. از رقص ها نیز غافل نمی شوید: شخصیت ها با فداکاری می رقصند ، یا با تانکر ، یا یک تانگو عجیب و غریب آرژانتینی.

تزئینات فانتاسماگوریک اصالت را به عمل می بخشند ، و گاهی اوقات در مه رنگی لرزان حل می شوند: فضای صحنه با کمک نور به سرعت و فراتر از شناخت تغییر می کند ، دقیقاً مطابق با اطرافیان یک رویا.

قالب سالن به شکل آمفی تئاتر که به یک صحنه "مسطح" سقوط می کند ، برای اجرا بسیار موفقیت آمیز است - کارگردان به طور دوره ای اقدامات فردی و اظهارات هنرمندان را به تماشاگرانی که در آنجا نشسته اند ، می کشد ، "دیوار چهارم" را می شکند و باعث می شود همه افراد حاضر در رویاهای برقی او شرکت کنند. در نتیجه ، سرانجام همه چیز با هم مخلوط می شود ، و هیچ راهی برای تشخیص اینکه چه کسی رویاپرداز است و چه کسی رویا باقی مانده است ...

30 آوریل 2013 ماریا استرووا

وانیتاس (عرض وانیتاس ، روشن شده - "پوچی ، پوچی ، شکنندگی") - ژانر متنوع از طبیعت بی جان ، نمایانگر ویژگی ها " شکنندگی وجود زمینی": ساعت شنی ، جمجمه ، کره زمین ، شمع خاموش ، آرامگاه قدیمی ...

آنتونیو دو پردا (1608-1678) وانیتاس - فلورانس ، اوفیزی.

ژانر نقاشی باروک ، هنوز تمثیلی مرده ، که مرکز آهنگسازی آن به طور سنتی جمجمه انسان است. این گونه نقاشی ها ، مرحله اولیه توسعه زندگی هنوز ، برای یادآوری گذرا بودن زندگی ، بی فایده بودن لذت ها و اجتناب ناپذیر بودن مرگ بود. در فلاندر و هلند در قرن 16 و 17 بیشترین شیوع را داشت ؛ برخی از نمونه های این ژانر در فرانسه و اسپانیا یافت می شود.

خوان والدس لال (1622 - 1690)

ظاهر غم انگیز این اشیا by با هدایای زمینی که اطراف آنها را خنثی می کند: گل ها ، میوه ها ، سبدهای میوه و کودکانی که با این چیزها بازی می کنند - Putti - خنثی می شوند. زیبایی شناسی ژانری پر از تضادهای معنایی و " کاهش"تراژدی در آستانه گروتسک کنایه آمیز ، معمولی از هنر باروک.

نوع طبیعت طبیعی " وانیتاس "شروع به ظهور در نقاشی فلاندی قرن هفدهم کرد ، و سپس در هنر هلند ، ایتالیا و اسپانیا گسترش یافت. مشهورترین استادان P. van der Villige، M. Vithos، J. فن استراك دوست داشت كه بنویسد زندگی های مرده با اشیا myster و كتیبه های مرموز. این نقاشی ها به رمز و راز دوران باروک تبدیل شدند.

S. Stoskopff ، Vanitas (حدود 1650)

هنرمندان اسپانیایی تمایل داشتند که از "مدلهای گوناگون" خوشبین تر طرفداری کنند ، در حالی که ایتالیایی ها ، و بیش از همه ونیزی ها ، زندگی مرده را به عنوان لوازم جانبی ترجیح می دهند ، زمینه ای برای به تصویر کشیدن زنان زیبا در توالت مقابل آینه. یکی از جالب ترین طبیعت بی جان توسط سویس J. Heinz ( خوب. 1600) در Brera Pinacoteca در میلان ، ایتالیا واقع شده است. "وانیتاس" نقاشان فلاندی در فرانسه کار می کردند: فیلیپ دو شامپین ، جی بویلون. مشخصه که "وانیتاس "در تاریخ هنر عمدتا یک پدیده فلاندی و هلندی باقی مانده است.

آنتونیو دو پردا (1608-1678) نجیب زاده و مرگ

نمادهایی که روی بوم ها پیدا شده اند برای یادآوری گذرا بودن زندگی انسان و لذت ها و دستاوردهای گذرا بوده اند:

  • جمجمه - یادآوری ناگزیر مرگ. همانطور که پرتره فقط انعکاس یک فرد زنده است ، جمجمه نیز فقط به شکل یک سر زنده است. بیننده باید آن را به عنوان " بازتاب"، این به وضوح نماد ضعف زندگی انسان است.
  • میوه پوسیده - نمادی از پیری.
  • میوه های رسیده نماد باروری ، فراوانی ، به معنای مجازی ، ثروت و رفاه است.
  • تعدادی از میوه ها معنی خاص خود را دارند: پاییز مشخص شده است گلابی ها, گوجه فرنگیها, مرکبات ، انگور ، هلو و گیلاس و البته یک سیب. دلالت های وابسته به عشق شهوانی دارد انجیر ، آلو ، گیلاس ، سیب یا هلو.
  • گل ها ( کمرنگ شدن) ؛ گل رز یک گل زهره است ، نمادی از عشق و رابطه جنسی ، که بی فایده است ، مانند همه چیزهای ذاتی انسان. خشخاش آرام بخشی است که از آن تریاک ساخته می شود ، نمادی از گناه مرگبار تنبلی. لاله کلکسیونی در هلند در قرن هفدهم است ، نمادی از بی فکری ، بی مسئولیتی و برخورد غیر معقول با ثروت خدادادی.

آدریان ون اوترخت

  • جوانه های دانه ، شاخه های پیچک یا لور ( به ندرت) - نمادی از تولد دوباره و چرخه زندگی.
  • پوسته های دریاییگاهی حلزون زنده - پوسته نرم تنان بقایای یک حیوان که قبلاً زنده بوده است ، به معنای مرگ و مرگ است. حلزون خزنده شخصیت گناه مرگبار تنبلی است. نرم تنان بزرگ نشانگر دوگانگی طبیعت ، نمادی از شهوت ، یکی دیگر از گناهان کشنده است.
  • بطری - نمادی از گناه مستی.
  • مهر و موم قرمز ، ابزار پزشکی- یادآوری بیماری ها و ضعف بدن انسان.
  • حباب - اختصار زندگی و ناگهانی مرگ ؛ مرجع بیان همو بولا — « مرد حباب صابون دارد».

سیمون - رنارد دو سنت - آندره

▪ جام ، کارت بازی یا تاس ، شطرنج (نادر) - نشانه ای از یک هدف زندگی غلط ، جستجوی لذت و زندگی گناه آلود. برابری فرصت در قمار همچنین به معنای بی هویتی مذموم بود.

  • لوله سیگار کشیدن - نمادی از لذت های زمینی زودگذر و دست نیافتنی.

خاموش کردن شمع سیگار (خرد) یا چراغ روغن ؛ کلاه برای خاموش کردن شمع ها - یک شمع سوزان نمادی از روح انسان است ، خاموش شدن آن نماد ترک است.

  • ماسک کارناوال - نشانه عدم حضور شخصی در درون او است. همچنین برای یک لباس جشن جشن ، لذت غیر مسئولانه طراحی شده است.

آنتونیو دو پردا (1608-1678) ، رویای شوالیه. 1655

  • آینه ، گلوله های شیشه ای (آینه ای)- آینه نمادی از غرور است ، علاوه بر این ، همچنین نشانه بازتاب ، سایه و پدیده واقعی نیست.

یعقوب دو گین

  • ظروف شکسته ، معمولاً جام های شیشه ای.
  • لیوان خالی، در برابر کامل ، نماد مرگ است. شیشه نماد شکنندگی است ، چینی سفید برفی - تمیزی هاون و ملات نمادهای جنسیت زن و مرد هستند.

  • چاقو - آسیب پذیری و مرگ و میر انسان را یادآوری می کند. این همچنین یک نماد حلقوی و تصویر پنهانی از جنسیت مرد است.
  • ساعت شنی و مکانیکی - گذر زمان

F. de Champagne

  • آلات موسیقی, یادداشت - اختصار و طبیعت زودگذر زندگی ، نمادی از هنرها.
م. هارنت
  • کتاب ها و نقشه ها ( mappa mundi) ، قلم نوشتن- نمادی از علوم.
  • کره زمین، هم زمین و هم آسمان پرستاره.
  • پالت با برس ، تاج گل لور (معمولاً روی سر جمجمه) - نمادهای نقاشی و شعر.
  • پرتره های زنان زیبا ، نقاشی های تشریحی. نامه هانماد روابط انسانی است.

پیتر کلاز

  • کیف پول سکه ، جعبه جواهرات - جواهرات و لوازم آرایشی برای ایجاد زیبایی ، جذابیت زنانه طراحی شده اند ، در عین حال با پوچی ، خودشیفتگی و گناه فانی استکبار همراه هستند. آنها همچنین نشانه عدم حضور صاحبان خود بر روی بوم هستند.
  • سلاح و زره پوش - نمادی از قدرت و قدرت ، تعیین آنچه را نمی توان با خود به گور برد.

کوری اوروتو (اورت کولیر ، وانیتاس). 1669

  • تاج ها و تیاراهای پاپی ، عصا و گوی ، تاج های گل برگ - نشانه های سلطه زمینی گذرا ، که مخالف نظم جهانی آسمانی است. آنها مانند ماسک نماد نبود کسانی هستند که آنها را پوشیده اند.

  • کلیدها
    - نماد قدرت خانم خانه در مدیریت سهام است.
  • خراب کردن - نمادی از زندگی گذرا کسانی است که زمانی در آنها زندگی می کردند.

Bartholomeus Brain the Elder نیمه اول. قرن شانزدهم

  • یک برگ کاغذ با جمله ای اخلاقی (بدبینانه)، به عنوان مثال: Vanitas vanitatum؛ Ars longa vita brevis؛ Hodie mihi cras tibi (امروز برای من ، فردا برای شما) ؛ Finis gloria mundi؛ Memento mori؛ همو بولا؛ در ictu oculi (در یک چشم به هم زدن) Aeterne pungit cito volat et occidit (شکوه اعمال قهرمانانه درست مثل یک رویا از بین خواهد رفت) ؛ Omnia morte cadunt mors ultima linia rerum (همه چیز با مرگ نابود می شود ، مرگ آخرین مرز همه چیز است) ؛ Nil omne (همه چیز هیچ چیز نیست)

    دیوید بیلی (1584 - 1657) عکس سلفی با وانیتاس ، 1651


فلاندر و هلند در قرن 16 و 17 ؛ نمونه هایی از این ژانر در فرانسه و اسپانیا یافت می شود.

این اصطلاح به برمی گرددآیه کتاب مقدس (Eccl 1: 2 ) Vanitas vanitatum et omnia vanitas (Ecclesiastes گفت: "غرور باطل ها ، بیهودگی باطل ها - همه چیز باطل است!").

نگاه غم انگیز اینها موارد با هدایای زمین در اطراف آنها خنثی می شود: گل ، میوه ، سبد میوه و کودکانی که با این چیزها بازی می کنند -پوتی. زیبایی شناسی ژانر پر از معنایی تضادها و " کاهش"تراژدی در آستانه کنایه گروتسک ، نمونه ای از سبک هنری است باروک .

نوع طبیعت طبیعی " وانیتاس "شروع به ظهور در فلاندی نقاشی قرن 17 ، و سپس در هنر گسترش یافته است هلند , ایتالیا و اسپانیا ... مشهورترین استادان P. van der Villige، M. Vithos، J. fan Streck دوست داشت نقاشی های طبیعت بی جان کند - معماها با موارد مرموز و کتیبه ها ... اینها نقاشی به رمز و راز دوران باروک تبدیل شد.


هنرمندان اسپانیایی تمایل به خوش بینی بیشتری داشتند"bodegones" ، و ایتالیایی ها ، و بالاتر از همه ونیزی ها ، زندگی های مرده را به عنوان ترجیح می دهند لوازم جانبی , زمینه برای تصویر زنان زیبا در پشت توالت مقابل آینه... یکی از جالب ترین طبیعت بی جان توسط سویس J. Heinz ( خوب. 1600) هست در پیناکوتک بررا در میلان ، ایتالیادر ژانر "وانیتاس" نقاشان فلاندی در فرانسه کار می کردند: فیلیپ دو شامپین ، جی بویلون. مشخصه که "وانیتاس "در ماند تاریخ هنر عمدتا پدیده فلاندی و هلندی.

نمادها در بوم ها برای یادآوری گذرا بودن زندگی بشر و لذت ها و دستاوردهای گذرا در نظر گرفته شده است:

  • جمجمه - یادآوری ناگزیر مرگ. مشابه چگونگیپرتره فقط بازتابی از یک فرد زنده است و جمجمه فقط به شکل سر یک بار زنده است. بیننده باید آن را به عنوان " بازتاب"، این به وضوح نماد ضعف زندگی انسان است.
  • میوه پوسیده - نمادی از پیری.
  • میوه های رسیده نماد باروری ، فراوانی ، به معنای مجازی ، ثروت و رفاه است.
  • تعدادی از میوه ها معنی خاص خود را دارند: پاییز مشخص شده است گلابی ها, گوجه فرنگیها, مرکبات ، انگور ، هلو و گیلاس و البته یک سیب. دلالت های وابسته به عشق شهوانی دارد انجیر ، آلو ، گیلاس ، سیب یا هلو.
  • گل ها ( کمرنگ شدن) ؛ گل رز یک گل زهره است ، نمادی از عشق و رابطه جنسی ، که بی فایده است ، مانند همه چیزهای ذاتی انسان. خشخاش آرام بخشی است که از آن تریاک ساخته می شود ، نمادی از گناه مرگبار تنبلی. گل لاله در هلند در قرن هفدهم قابل جمع آوری است ، نمادی از بی فکری ، بی مسئولیتی و برخورد غیر منطقی با یک ثروت خدادادی است.
  • جوانه های دانه ، شاخه های پیچک یا لور ( به ندرت) - نمادی از تولد دوباره و چرخه زندگی.
  • دریاییپوسته ها گاهی حلزون زنده - پوسته نرم تنان بقایای یک حیوان که قبلاً زنده بوده است ، به معنای مرگ و مرگ است. حلزون خزنده شخصیت گناه مرگبار تنبلی است. نرم تنان بزرگ نشانگر دوگانگی طبیعت ، نمادی از شهوت ، یکی دیگر از گناهان مرگبار است.
  • حباب - اختصار زندگی و ناگهانی مرگ ؛ مرجع بیان همو بولا - « مرد حباب صابون دارد».
  • خاموش کردن شمع سیگار (خرد) یا چراغ روغن ؛ یک کلاه برای خاموش کردن شمع ها - یک شمع سوزان نمادی از روح انسان است ، خاموش شدن آن نماد ترک است.
  • جام ، کارت بازی یا تاس ، شطرنج (نادر) - نشانه ای از هدف زندگی اشتباه ، جستجوی لذت و زندگی گناه آلود. برابری فرصت در قمار همچنین به معنای بی هویتی مذموم بود.
  • لوله سیگار کشیدن - نمادی از لذت های زمینی زودگذر و دست نیافتنی.
  • ماسک کارناوال - نشانه عدم حضور شخصی در درون او است. همچنین برای یک لباس جشن جشن ، لذت غیر مسئولانه طراحی شده است.
  • آینه ، گلوله های شیشه ای (آینه ای)- آینه نمادی از پوچی است ، علاوه بر این ، همچنین نشانه بازتاب ، سایه و پدیده واقعی نیست.
  • ظروف شکسته ، معمولاً جام های شیشه ای. لیوان خالی، در برابر کامل ، نماد مرگ است. شیشه نماد شکنندگی است ، چینی سفید برفی - تمیزی هاون و ملات نمادهای جنسیت زن و مرد هستند. بطری - نمادی از گناه مستی.
  • چاقو - آسیب پذیری و مرگ و میر انسان را یادآوری می کند. علاوه بر این ، ایننماد فالی و تصویر نهفته از جنسیت مرد.
  • ماسه ای و مکانیکیساعت - گذر زمان
  • آلات موسیقی , یادداشت - اختصار و طبیعت زودگذر زندگی ، نمادی از هنرها.
  • کتاب ها و نقشه ها ( mappa mundi) ، قلم نوشتن- نمادی از علوم.
  • کره زمین، هم زمین و هم آسمان پرستاره.
  • پالت با برس ، تاج گل لور (معمولاً روی سر جمجمه) - نمادهارنگ آمیزی و شعر
  • پرتره های زنان زیبا ، نقاشی های تشریحی. نامه هانماد روابط انسانی است.
  • مهر و موم قرمز ، ابزار پزشکی- یادآوری بیماری ها و ضعف بدن انسان.
  • کیف پول سکه ، جعبه جواهرات - جواهرات و لوازم آرایشی برای ایجاد زیبایی ، جذابیت زنانه طراحی شده اند ، در عین حال با پوچی ، خودشیفتگی و گناه مرگبار استکبار همراه هستند. آنها همچنین نشانه عدم حضور صاحبان خود بر روی بوم هستند.
  • سلاح و زره پوش - نمادی از قدرت و قدرت ، تعیین آنچه را نمی توان با خود به گور برد.

  • تاج ها و تیاراهای پاپی ، عصا و گوی ، تاج های گل برگ
    - نشانه های سلطه زمینی گذرا ، که مخالف نظم جهانی آسمانی است. آنها مانند ماسک نماد نبود کسانی هستند که آنها را پوشیده اند.

  • کلیدها
    - نماد قدرت خانم خانه در مدیریت سهام است.
  • خراب کردن - نماد زندگی گذرا کسانی است که زمانی در آنها زندگی می کردند.
  • یک برگ کاغذ با جمله ای اخلاقی (بدبینانه)، به عنوان مثال: Vanitas vanitatum؛ Ars longa vita brevis؛ Hodie mihi cras tibi (امروز برای من ، فردا برای شما) ؛ Finis gloria mundi؛ Memento mori؛ همو بولا؛ در ictu oculi (در یک چشم به هم زدن) Aeterne pungit cito volat et occidit (شکوه اعمال قهرمانانه درست مثل یک رویا از بین خواهد رفت) ؛ Omnia morte cadunt mors ultima linia rerum (همه چیز با مرگ نابود می شود ، مرگ آخرین مرز همه چیز است) ؛ Nil omne (همه چیز هیچ چیز نیست)

به ندرت ، زندگی های طبیعی این ژانر شامل شخصیت های انسانی ، گاهی اوقات یک اسکلت - شخصیت مرگ است. اشیا often اغلب بهم ریخته به تصویر کشیده می شوند و نماد سرنگونی دستاوردهایی هستند که نشان می دهند.

هنوز زندگی وانیتاس در شکل اولیه ، آنها تصاویر جلویی جمجمه بودند (معمولاً در طاقچه هایی با یک شمع) یا نمادهای دیگری از مرگ و مرگ ، که در عقب پرتره ها در دوران رنسانس نوشته شده بودند. اینها وانیتاس ، و همچنین گلهایی که پشت آنها نیز نقاشی شده بودند - اولین نمونه های ژانر طبیعت بی جان در هنر اروپایی زمان جدید ( به عنوان مثال ، اولین زندگی مرده هلندی - یعنی "Vanitas" ساخته Jacob de Gein) این جمجمه ها در پشت پرتره ها نمادی از مرگ و میر طبیعت انسان است. (مورس آبسکوندیتوس) و در تضاد با حالت زنده مدل پشت نقاشی است. قدیمی ترین وانیتاس - معمولاً متواضع ترین و غم انگیزترین و اغلب تقریباً تک رنگ است. هنوز زنده است وانیتاس در حدود سال 1550 به عنوان ژانری مستقل ظاهر شد.

هنرمندان قرن هفدهم به تصوير کشيدن جمجمه به صورت جلو و در ترکيب متوقف شدند و معمولاً " قرار دادن"او را کنار. هرچه دوران باروک پیش می رفت ، این طبیعت های طبیعت بیشتر و بیشتر سرسبز و فراوان می شدند.

آنها در دهه 1620 محبوبیت پیدا کردند. پیشرفت این سبک تا زمان محبوبیت حدود دهه 1650. در لیدن ، شهر هلند متمرکز شده بود ، که برگستروم ، در تحقیقات خود درباره زندگی هنوز هلندی ، "مرکز آفرینش" وانیتاس در قرن هفدهم ". لیدن مرکز مهم کالوینیسم بود ، جنبشی که فساد اخلاقی بشریت را محکوم می کرد و به دنبال یک کد اخلاقی محکم بود. برگستروم معتقد بود كه از نظر نقاشان كالوينيست ، اين حيات زنده هشداري در برابر پوچي و شكنندگي است و نشانگر اخلاق كالونيستي آن زمان است. همچنین ، این ژانر احتمالاً تحت تأثیر نگاه و میراث انسان گرایانه ژانر قرار گرفته است. memento mori.


جمجمه نشان مرگ و میر انسان است. در عین حال ، به عنوان یک ظرف برای روح ، زندگی یک موجود مورد توجه قرار می گیرد و از دوران پارینه سنگی با ارزش آیینی خاصی برخوردار شده است. در میان سلت ها ، او به عنوان یک مرکز قدرت مقدس مورد احترام بود که شخص را در برابر نیروهای مخرب محافظت می کرد و سلامتی و ثروت می بخشید. جمجمه صفتی از زاهدان هندو ، sannyasins است ، به عنوان نشانه ای از انصراف آنها از جهان در راه نجات. همچنین این ویژگی از خدایان مهیب پانتئون تبتی است. جاویدان تائوئیست (xian) اغلب با جمجمه ای بیش از حد رشد داده می شوند - نشانه این که آنها مقدار زیادی انرژی یانگ را در مغز خود جمع کرده اند.

مسلمانان این جمله معروف را که سرنوشت یک شخص بر روی پیشانی او نوشته شده است ، با درزهای جمجمه مرتبط می دانند که پیچش آن مانند نامه است.

جمجمه مانند داس و پیرزن در ماتریس اصلی نمادهای مرگ گنجانده شده اند. جمجمه ویژگی بسیاری از تصاویر رسولان و مقدسین مسیحی است ، مانند St. پل ، St. مگدالن ، St. فرانسیس آسیسی. گوشه نشین ها اغلب با جمجمه به تصویر کشیده می شوند که نشان دهنده بازتاب آنها در مورد مرگ است. برخی از آیکون ها صلیب مصنوعی را با جمجمه و استخوان در زیر نشان می دهند و به عنوان یادآوری مرگ بر روی صلیب عمل می کنند. طبق یک افسانه ، این صلیب بر روی استخوان های آدم ایستاده است و به لطف مصلوب شدن منجی بر روی آن ، همه مردم به زندگی ابدی دست می یابند.

در فرهنگ غربی ، مرگ از جای خود در چرخه زندگی منتقل شده است ، اگرچه قدیمی ترین ، مانند تولد ، اصلی ترین عملکرد بیولوژیکی است. مکانیسم های مرگ توسط طبیعت با همان توجه مکانیسم های تولد ، با مراقبت برای رفاه ارگانیسم ، با همان اطلاعات فراوان ژنتیکی برای هدایت در تمام مراحل مرگ ، که ما عادت داریم در شرایط بحرانی زندگی خود پیدا کنیم ، ایجاد شده است. بنابراین ، مرگ نشانه های خود را نشان می دهد ، و به دقت نسبت به رویکرد آن هشدار می دهد. بیهوده نیست که "یاد مرگ را" باستان باید در نمادها و نشانه هایی که در جاده های زندگی قرار می گیرند بیان می شد. پیشگامان از انواع مختلف برای انواع مختلف جادوگری جمجمه انسانی داشتند ، به عنوان مثال آنها آن را در بالای سر خود قرار داده و جمجمه را صدا می کردند تا حقیقت را بگوید.



در کیمیاگری ، "سر مرده" بقایای موجود در بوته است ، محصولات پوسیدگی شیمیایی برای اقدامات و تحولات بعدی بی فایده است. به تعبیر مجازی ، چیزی خالی از هرگونه محتوا ، شکل مرده ، نوعی سرباره است. سابین ها معتقد بودند که روح انسان دقیقاً به جمجمه فرو می رود ، بنابراین کاسه های آیینی از جمجمه ساخته می شود. خاخام میمونیدس در اطراف جمجمه عود خاردار ایجاد کرد ، خاخام الازار روش های ساخت ترافیم را توصیف کرد - آنها با ضربات چاقو ، بچه اول را با ضربات چاقو از سر جدا کردند ، نمک انداختند و یک صفحه طلایی با نوشته زیر زبان قرار دادند ، پس از آنها انتظار پیام از او را داشتند. جای تعجب نیست که ترافیم ها راشل را دزدیدند ، به طوری که رئیس به لبان اطلاع نداد که یعقوب فرار کرده است. ما بقایای کیش ترافیم لموریان را در مسیحیت می بینیم - سر آدم ، و همچنین در رایش مخفی ، جایی که یک نظم و یک لشکر کامل وجود داشت به نام "سر مرده". و حتی در زندگی مدرن - یکی از نشانه های جشنواره بین المللی فیلم مسکو ، سر قرمز تراف بود.

بعضی از مردم سیبری یک رسم داشتند: آنها سر یک جانور کشته شده ، مثلاً یک خرس را گذاشتند و از روح حامی او بخاطر اینکه باید این حیوان را بکشد ، آمرزش خواستند. برای مکزیکی ها ، اعماق زمین به جمجمه داده می شود. علامت سیاه - نشانه ای از سر مرگ دزدان دریایی و فرزندان - به عنوان هشدار برای کسانی که مقصد مرگ هستند ارسال شد.

از جمجمه یک اسب کشته شده است که یک مار می خزد ، و اولگ نبوی را می خارد.

جمجمه سفید نشانه بالاترین سفیرا است که شبنم می دهد و مردگان را زنده می کند. اودین اسکاندیناویایی همیشه سر میمیر را با خود می برد ، که برای او اخباری از دنیای دیگر به همراه داشت. داستان جمجمه آتشین ژاکوب دو مولای نمادی از نیروی حیاتی حیاتی است و داستان در سال 1314 زمانی آغاز شد که استاد ارشد نشان شوالیه های معبد در آتش سوزانده شد. آنها می گویند که معبدهای زنده مانده به اعدام پول پرداخت کردند و او ، با خاموش کردن آتش ، جمجمه را بیرون آورد و سپس تمیز شد. سپس جمجمه ، همراه با بت بافومت ، به اسکاتلند فرستاده شد و از آنجا ، در همان زمان تسخیر آمریکا توسط فراماسونرها ، از آنجا به شهر چارلستون مهاجرت کرد ، جایی که پالادیست های مدرن وارد آن شدند. طبق شهادت آلبرت پایک ، در هنگام تماس بالاترین درجه از این سفارش با این جمجمه ، که بر روی یک ستون گرانیت سیاه قرار گرفته بود ، نوری در داخل جمجمه چشمک زد و کل اتاق را آب گرفت.

به گفته یک شاهد دیگر ، دکتر باتای افسانه ای ، شعله ای از سوراخ های حفره های چشم بیرون زد: اکنون قرمز ، اکنون سفید ، اکنون سبز و این سه اشعه مانند مارهای آتشین بودند. جمجمه علاوه بر خاصیت آتشین خود ، قدرت لعنت نیز داشت. او در مراسم آتش سوزی سخنان کفرآمیز گفت. در واقع ، در هنگام اعدام در سال 1314 ، یعقوب دو مولای سه مقصر اصلی دادگاه را لعنت کرد - پاپ کلمنت پنجم ، که 40 روز پس از مرگ استاد درگذشت ، و چند ماه بعد بر اثر بیماری ناشناخته وحشتناک و فیلیپ خوش تیپ درگذشت ، سپس سرنوشت مشابه سه پسر او ، که به مدت 14 سال یکی پس از دیگری درگذشت. در میان مردم "شاهان لعنتی" خوانده می شدند. پیشرفت بیشتر افسانه این پیشگویی را به ژاکوب دو مولای نسبت می دهد که سلسله پادشاهان فرانسوی در قطعه خرد می شوند. و نفرین محقق شد: در سال 1786. لوئی شانزدهم در یک نشست ماسونی به اعدام محکوم شد و سه سال بعد ، در طول انقلاب ، وی را سر بریدند.

در سنت تبت در امتداد خط Karma Pa ( تاج سیاه) یک مراقبه پیچیده چند مرحله ای روی استخوان های انسان وجود داشت ، که به فرد اجازه می داد بر ترس از مرگ غلبه کند ، در حالی که شکنندگی زندگی را فراموش نمی کند. همچنین در تبت یک کاسه قطره چکان وجود داشت ، یک ظرف آیینی که از جمجمه انسان ساخته شده است. این شی ritual آیینی به عنوان نمادی از شفقت ارائه شد ، زیرا طبق نمایش مجازی ، خون تمام موجودات عمیقاً در آن قرار داده شد.



هنوز زندگی هلندی تحسین دنیای مادی است. حتی وقتی بوم غذای مجلل و جام شراب را نشان نمی دهد ، بلکه نمادی از مرگ و مرگ زندگی زمینی است.

پس از جنگهای طولانی با هابسبورگ های اسپانیا ، هلند شمالی در پایان قرن شانزدهم استقلال یافت (به طور رسمی تنها در سال 1648 تثبیت شد). در اروپا ، جمهوری اول با قانون اساسی دموکراتیک و کالوینیسم پیروزمند تشکیل شد. این انقلاب سیاسی یک تغییر شگرف در هنرهای تجسمی نیز ایجاد کرد. کالوینیسم همه شکوه و جلال و تصاویر ممنوع در کلیساها را محکوم کرد. اگر اوایل هنرمندان عمدتاً به تزئین معابد و فضای داخلی کاخ مشغول بودند ، اکنون این سفارشات را از دست داده اند. اما تقاضای زیادی برای نقاشی سه پایه وجود داشت - نقاشی هایی با قالبی نسبتاً کوچک ، که در خانه های دزد و حتی دهقانان هم به عنوان دکوراسیون و هم به نوعی یک قصه گو عمل می کردند ، مثل اینکه اکنون یک تلویزیون داریم. این رونق زیبا باعث به وجود آمدن کهکشان کاملی از هنرمندان برجسته شد: در هلند کوچک (استان اصلی هلند شمالی) ، دو نبوغ جهانی - یان ورمیر و هارمنس رامبراند ، نقاش پرتره شگفت انگیز ، فرانس هالس ، و به طور کلی بیش از دو هزار نقاش وجود داشت.

چشم انداز ، صحنه های زندگی خصوصی و زندگی بی جان ، که در هلند سبک نامیده می شد - "زندگی آرام و منجمد" ، محبوب شد. حیات طبیعی "هلندی های کوچک" (به عنوان هنرمندان هلندی که بعداً در این ژانرهای "کوچک" کار می کردند) با تنوع موضوعی شگفت انگیز متمایز شد: صبحانه ها (یک میز با غذا و شراب) ، گلها - با حشرات ، حلزون ها و مارمولک ها (با دقت شایسته اطلس گیاه شناسی و جانورشناسی) ، ویژگی های یک فرد سیگاری - لوله ها ، جعبه های دود ، و غیره ، ماهی های مرده ، شکار - با سلاح و غنائم ، دانشمندان - با کتاب ، کره زمین ، آلات موسیقی ... یک گروه خاص از طبیعت تمثیل vanitas ساخته شده بود - "پوچی از باطل" ، صحبت در مورد گذرا بودن زندگی ، پوچی همه موجودات و اجتناب ناپذیر بودن مرگ. این عنوان به آیه کتاب مقدس Vanitas vanitatum omnia vanitas اشاره دارد ("باطل بودن باطل ها ، گفت: Ecclesiastes ، باطل باطل ها ، همه چیز باطل است!" ، Eccl. 1: 2). این ژانر تا حدی از تصاویر جمجمه ها و گل ها گرفته شده است که بعضی اوقات توسط هنرمندان دوره رنسانس در پشت پرتره ها نقاشی می شده است. ظاهراً این نشانه ها به عنوان نوعی تعویذ برای مدل زنده به تصویر کشیده شده در پرتره (برای شعور جادویی خرافی ، پرتره امری خطرناک است ، زیرا روح شخصی را که بر روی آن به تصویر کشیده می شود ربوده است). هنوز زنده های Vanitas در حدود سال 1550 ظاهر شدند. اولیه ترین آنها تقریباً تک رنگ ، سختگیرانه و غم انگیز است ، معمولاً با جمجمه پیشانی (اغلب در یک طاقچه با شمع). در قرن هفدهم ، ترکیب آنها مطابق با سلیقه آن دوره ، عمدتا باروک می شود ، با تضادهای رنگی تیز ، انبوهی از اشیا - ویژگی های لوکس ، غرور و غرور ، مانند نقاشی Jurian van Streck Vanitas vanitatis ، که در شماره ارائه شده است. این طبیعت بی جان در دهه 1620 مد شده است. شهر یادگیری لیدن به ویژه برای آنها مشهور بود. اساس طرح آنها به نقاشی های تمثیلی قرون وسطی برمی گردد: "پیروزی ها" و "رقص های مرگ" - بر روی آنها مرگ با رقص دور ، مردم را از هر سنی ، درجه و املاک به دنیای دیگر می برد. فقط مردم روی وانیتاها "رقص" نمی کنند ، بلکه چیزها هستند. در یک کلام ، هر مرده هلندی هدیه ای الهی برای کسانی است که دوست دارند کدهای پنهان شده در تصویر را جستجو کنند: حتی دود از لوله در آنجا فقط دود نیست ، بلکه نمادی از زودگذر بودن امیدهای ماست.

کتاب - فاجعه سوفوکل "الکترا" - در این مورد ، نماد مبهم است. این هنرمند با قرار دادن آن در ترکیب ، اجتناب ناپذیر قصاص را برای هر جنایتی ، نه در زمین ، بلکه در بهشت \u200b\u200b، یادآوری می کند ، زیرا فاجعه با همین فکر عجین است. نقش و نگارهای عتیقه در این گونه طبیعت بی جان اغلب نماد تداوم هنر است. صفحه عنوان نام مترجم ، شاعر مشهور هلندی Jost van den Vondel را در خود دارد ، که آثار وی در موضوعات باستانی و کتاب مقدس چنان موضعی بود که حتی مورد آزار و اذیت قرار گرفت. بعید به نظر می رسد که این هنرمند تصادفی واندل را قرار داده باشد - این احتمال وجود دارد که ، با صحبت در مورد پوچی جهان ، تصمیم گرفته است که به پوچی قدرت اشاره کند.
شمشیر و کلاه ایمنی - نماد شکوه نظامی گذرا.
سفید با ستون قرمز - مرکز ترکیب تصویر. پرها همیشه به معنای پوچی و پوچی هستند. تاریخ نقاشی مربوط به کلاه ایمنی ستون است. لودویک ون در هلست در سال 1670 دریاسالار استرلینگورف را به تصویر کشید که چنین کلاه ایمنی را بر روی یک عکس پس از مرگ به سر می برد. کلاه ایمنی دریاسالار در چندین زندگی مرده ون استرک وجود دارد.
پرتره سنگاپور... برخلاف روغن ، سنگ سان بوته بسیار ضعیف نگهداری می شود ، مانند کاغذ در مقایسه با بوم. این برگه از بی فایده بودن تلاش های هنرمند صحبت می کند ، لبه های فرسوده و پاره شده برای تقویت این ایده طراحی شده اند.
حاشیه طلا - غرور لوکس بودن. این ون استرك حاشیه ای دوباره در یك زندگی بی رنگ با پرتقال و لیمو نقاشی كرد كه در موزه پوشكین نیز به نمایش گذاشته شده است.

جمجمه - در فرهنگ باستان ، ویژگی Kronos (زحل) ، یعنی نمادی از زمان. چرخ بخت نیز با جمجمه به تصویر کشیده شد. برای مسیحیان ، او نشانه پوچی دنیوی ، تأمل ذهنی مرگ ، صفتی از زندگی یک زاهد است. با او سنت فرانسیس آسیسی ، سنت جروم ، ماری مگدالن ، پولس رسول به تصویر کشیده شدند. جمجمه همچنین نمادی از زندگی جاوید مسیح است که در گلگوتا به صلیب کشیده شد ، جایی که طبق افسانه ، جمجمه آدم در آنجا دفن شد.
گوش
در هم آمیختن جمجمه نمادی از جاودانگی روح است ("من نان زندگی هستم" - یوحنا 6:48) ، امید به زندگی ابدی.

پشته اوراق قدیمی - غرور دانش.
شاخ پودر روی یک زنجیره - موضوعی کاملاً مشخص برای زندگی هنوز هلندی. در اینجا ، به احتمال زیاد ، باید برخلاف قرنطینه ، به عنوان چیزی که موجب مرگ است ، تفسیر شود.

سرنوشت بوم

این نقاشی در حدود سال 1670 با رنگ روغن روی بوم با شکلی نسبتاً بزرگ (84 98 98 cm سانتی متر) نقاشی شده است. پرنس دیمیتری گولیتسین آن را در سال 1766 برای ارمیتاژ در حراجی ، جایی که مجموعه هنرمند فرانسوی ژاک آودا فروخته شد ، خریداری کرد. در سال 1854 ، نیکلاس اول دستور داد که آن را به همراه بسیاری از نقاشی های دیگر بفروشد تا خزانه ای را که با هزینه های نظامی خسته شده بود ، دوباره پر کند. از سال 1928 ، هنوز زندگی بی جان در موزه هنرهای زیبا در مسکو نگهداری می شود.


فیلیپ دو شامپاین (1602-1674). زندگی ، مرگ و زمان. در حدود سال 1671 / Vanitas فیلیپ دو شامپین به سه ماده اساسی زندگی ، مرگ و زمان تقلیل می یابد. حدود 1671.28х37 سانتی متر موزه تس ، لمان ، فرانسه. از طریق

تقریباً در همان زمان که راهبان سخت گیر به یاد مرگ سلام می کردند و کمی زودتر: در قرن 16-17 ، نوع تمثیلی نقاشی وانیتاس در هلند و فلاندر گسترده شد. این کلمه از لاتین به عنوان "پوچی ، پوچی ، بی معنی ، بی اهمیت ، بی فایده ، بی فایده ، فریب ، لاف زدن ، پوچی ، فضولیت" ترجمه شده است. در نقاشی های وانیتاس ، یک جمجمه انسان به عنوان یک مرکز آهنگسازی عمل می کرد ؛ این تصاویر برای یادآوری گذرا بودن زندگی ، بی فایده بودن لذت ها و اجتناب ناپذیر بودن مرگ بود.

روژیر ون در ویدن (1399 / 1400-1464). سه تایی از خانواده Braque ، حدود سال 1452 سه تایی بسته. لوور ، پاریس / پانل های بیرونی Braque Triptych از Rogier van der Weyden جمجمه حامی را نشان می دهد که در پانل های داخلی نشان داده شده است. استخوان ها بر روی یک آجر قرار دارند ، نمادی از صنعت و موفقیت قبلی او

نام Vanitas از عبارت "Vanitas vanitatum et omnia vanitas" / "Vanity of vanities and all types of vanity" از کتاب Ecclesiastes یا واعظ ، كه تألیف آن به شاه سلیمان نسبت داده شده است ، در كتاب مقدس در میان كتاب های سلیمان قرار گرفته است. برای اولین بار کلمات "Vanitas vanitatum et omnia vanitas" در ترجمه لاتین کتاب مقدس Vulgate یافت می شود.

3.

آندره پروویتالی Cordeliaghi (1470-1528) (ایتالیایی) (نقاش) نامیده می شود. پرتره یک مرد - Memento Mori. پنل 23.8 x18 سانتی متر موزه پلدی پزولی. وارد کردن 1598verso.

"سخنان كلیسای پسر داود ، پادشاه اورشلیم.

Ecclesiastes گفت: باطل از باطل ها ، باطل از باطل ها - همه چیز باطل است!
چه فایده یک مرد از همه زحماتش است که زیر آفتاب زحمت می کشد؟
تیره می گذرد و تیره می آید و زمین برای همیشه می ماند.

4.

یان گوسارت (1432-1532). جمجمه Trompe-l "oeil. تاریخ 1517 ، چوب. 43x27 سانتی متر. موزه لوور. از طریق

خورشید طلوع می کند ، و خورشید غروب می کند و با شتاب به محل خود می رود ، آنجا که طلوع می کند.
باد به سمت جنوب می وزد ، و به شمال منتقل می شود ، چرخش می کند ، در مسیر خود می چرخد \u200b\u200bو باد به محافل خود باز می گردد.

5.

Bartholomeus Brain the Elder (حدود 1493-1555) وانیتاس ، نیمه اول قرن شانزدهم / بارتل بروین بزرگ (حدود 1493-1555). وانیتاس ، روغن روی صفحه ابعاد 61 × 51 سانتی متر. مکان فعلی موزه Kröller-Müller. کتیبه ها: پلاکارد کنار جمجمه به زبان لاتین نوشته شده است: Omnia morte cadunt، mors ultima linia rerum. در ترجمه انگلیسی: همه چیز با مرگ می گذرد ، مرگ آخرین حد از همه چیز است

همه رودخانه ها به دریا می ریزند ، اما دریا سرریز نمی کند: به محلی که رودخانه ها از آنجا سرچشمه می گیرند ، دوباره جریان می یابند.
همه چیز در کار است: یک شخص نمی تواند همه چیز را بازگو کند. چشم با بینایی پر نمی شود ، گوش با شنیدن پر نمی شود.

6.

Solesmes، Bibliothèque de l'abbaye Saint-Pierre، 018، f. 145. Heures d'Ottobeuren ، قرن شانزدهم

آنچه بوده است خواهد بود و آنچه انجام شده است انجام خواهد شد ، و هیچ چیز جدیدی در زیر آفتاب وجود ندارد.

7.


Livre d "heures، en latin et en français، à l" استفاده از کمبری. تدبیر ووس سول تاریخ: 1401-1500. Bibliothèque de l "Arsenal، Ms-1185 réserve. خاستگاه: bnf.fr.

چیزی است که آنها می گویند: "ببینید ، این جدید است" ؛ اما [آن] قبلاً در اعصار قبل از ما بود.
هیچ خاطره ای از گذشته وجود ندارد. و چه خواهد شد ، هیچ خاطره ای برای کسانی که پس از آن خواهند بود وجود خواهد داشت.

8.

Douai، Bibliothèque municipale، 0118، جزئیات f. 281 (تصویر حاشیه ای برای دفتر مردگان). اوایل قرن شانزدهم از طريق

من ، کلیسای مقدس ، در اورشلیم پادشاه اسرائیل بودم.
و من قلبم را دادم تا هر آنچه را که در زیر آسمان انجام می شود ، بررسی و آزمایش کنم: خدا این سختی را به فرزندان انسان داد تا آنها در آن ورزش کنند.
من تمام کارهایی را که در زیر آفتاب انجام می شود دیدم ، و این همه چیز پوچی و آزار روح است!
منحنی را نمی توان مستقیم قرار داد ، و آنچه نیست ، قابل شمارش نیست.

9.

سان مارینو ، کتابخانه هانتینگتون ، HM 01132 ، جزئیات f. 106. کتاب ساعتها ، استفاده از روم. ایتالیا ، اواخر قرن پانزدهم

من با قلب خود چنین صحبت کردم: اینک من بیش از همه کسانی که قبل از من بر اورشلیم بودند ، بلند مرتبه شده و خردمند شده ام و قلب من خرد و دانش بسیاری دیده است.
و دلم را دادم تا خرد را بشناسم و جنون و حماقت را بشناسم: یاد گرفتم که این هم آزار روح است.

10.


St. Gallen ، Stiftsbibliothek ، کد. آواز خواندن 357 ، جزئیات f. 343. میسیل. St. گال ، 1555

زیرا در خرد بسیار اندوه فراوان است؛ و هر که دانش را چند برابر کند ، اندوه را چند برابر می کند. "

11.

وینسنت ون گوگ (1853-1890). جمجمه ، 1887 / ون گوگ ، جمجمه ، 1887. روغن روی بوم ، 41.5 31 31.5 سانتی متر. موزه ون گوگ ، آمستردام.


2020
polyester.ru - مجله دخترانه و زنانه